سخن نویسنده کتاب طرح بازاریابی کسب و کارهای کوچک
ای کاش می توانستم به شما بگویم ایده های این کتاب ابداعات خودم است و من نابغه بازاریابی و کسب وکارم. اما واقعیت این است که فقط گردآورنده ایده های نابم. به ندرت چیزی خلق می کنم و وقتی هم بکنم معمولا ارزش اینکه چیزی درباره اش بنویسم ندارد.
یکی از نخستین راهنماهای من در کسب وکار، مال امری، می گوید: «هیچ ایده بکری در زندگی ام نداشته ام؛ ایده های بکر بسیار خطرناک اند.» ولی درعین حال او تاجر و بازاریابی فوق العاده موفق بوده و هست. رمز موفقیت او و سپس من این بود که به جای تلاش برای اختراع دوباره چرخ، از چیزهایی که به کارآمدی و اطمینان معروف بودند الگوبرداری کردیم.
برای اختراع دوباره چرخ باید نابغه باشید و حتی در آن صورت هم احتمال شکست شما زیاد است. من نابغه نیستم و از شکست بیزارم پس ترجیح میدهم چیزهایی را که منجر به موفقیت دیگران شده است، حداقل تا موقعی که به مبانی خیلی خوب مسلط شوم، کپی کنم. با این کار احتمالات به نفع من تغییر میکند و احتمال موفقیتم بسیار زیاد می شود.
بیشتر بخوانید: دانلود کتاب بازاریابی پرمحتوا نوشته جوپولیزی
درست است که سیستمی ایجاد کردم که تبدیل به طرح بازاریابی یک صفحه ای شده است، ولی بسیاری از اصول بازاریابی پاسخ مستقیم، که باعث کار کردن این سیستم می شود، ابداعات و ایده های سایر رهبران کسب و کار و بازاریاب های بزرگ است.
ایده پردازی و نوآوری در طرح بازاریابی کسب و کارهای کوچک
شاید از خودم بیش از حد تعریف میکنم ولی میگویند: «هنرمندان خوب کپی می کنند، هنرمندانی فوق العاده می دزدند.» استیو جابز همین کار را کرد و همین تفکر را به پابلو پیکاسو هم نسبت می دهند. این فلسفه ای بود که حین جمع آوری این ایده های ناب در طول سال ها و در حین نوشتن کتاب طرح بازاریابی کسب و کارهای کوچک در ذهنم داشتم. صرف نظر از اینکه مرا «هنرمندی فوق العاده» بدانید یا دزد، می خواهم در ادامه از گنجینه ایده های اثبات شده کتاب طرح بازاریابی کسب و کارهای کوچک برای ایجاد کسب وکار منتفع شوید.
قطعاً فضا برای خلاقیت و نوآوری وجود دارد، اما به نظرم باید بعد از تسلط روی اصول اولیه باشد. کتاب طرح بازاریابی کسب و کارهای کوچک بسیاری از این اصول را در خود جای داده است. برخی تجربه های خودم هستند، ولی اکثرا متعلق به افرادی اند که غول های زندگی کاری من بوده اند و روی شانه های آنها ایستاده ام.
بیشتر بخوانید: تعریف دقیق استراتژی بازاریابی پساکلیک چیست؟
طرح بازاریابی یک صفحه ای تحولی در اجراست، نه مفهوم یا ابداعی جدید در بازاریابی این طرح به جرأت آسان ترین راه برای کسب وکارهای کوچک است تا به وضعیتی که هیچ چیز درباره بازاریابی نمی دانند پایان دهند و طرح پیچیده بازاریابی پاسخ مستقیم را در کسب و کار خود ایجاد و اجرا کنند، طرحی که به معنای واقعی کلمه در یک صفحه خلاصه می شود.
لطفا از ایده های کتاب طرح بازاریابی کسب و کارهای کوچک لذت ببرید و از آن مهم تر اینکه از آنها در کسب وکار خود استفاده کنید. به یاد داشته باشید که دانستن و انجام ندادن با ندانستن فرقی ندارد. منابع شامل قالب ها و نمونه هایی از طرح بازاریابی یک صفحه ای است و نیز لینک ها، ویدئوها و مقالاتی که در طول کتاب به آنها اشاره شده است.
قرار است درباره چه چیزی صحبت کنیم؟
اگر بخواهم ماهیت این کتاب را در جمله ای خلاصه کنم، این است:
سریع ترین راو رسیدن به پول » تعمدا این مطلب را در اولین جای ممکن از کتاب میگویم، چون نمی خواهم وقتتان را هدر کنم. می دانم این جمله آغازین برای افراد زیادی ناخوشایند است و اگر بخواهم رک بگویم، ترجیح میدهم کتاب کسب وکار فرد دیگری را بخوانند که پر از کلیشه های گوش نواز باشد، مانند:
- دنبال عشق و علاقه تان بروید
- سخت تلاش کنید
- افراد مناسب را استخدام کنید و از این حرف ها…
اگر به دنبال این چیزها هستید، در سایت آمازون جست وجو کنید. انبوهی از این کتاب ها پیدا می کنید که درباره این مفاهیم تخیلی و نشدنی صحبت میکنند و عمدتا نویسنده های حرفه ای و محقق هایی آنها را نوشته اند که تابه حال حتی یک کسب و کار با رشد زیاد ایجاد نکرده اند.
کتاب طرح بازاریابی کسب و کارهای کوچک بدون تعارف و شرمندگی، درباره رشد سریع کسب و کار شما و بهره برداری از دستاوردهای این نوع موفقیت است.
تمام شدن اکسیژن واقعا افتضاح است!
زیگ زیگلار معروف می گوید: «پول همه چیز نیست … ولی در حد اکسیژن مهم است.» بله، هیچ چیز – هیچ چیز – کسب و کار را سریع تر از نبود «اکسیژن» یا همان پول از بین نمی برد.
چرا بدون خجالت روی دریافت پول تمرکز کرده ام؟ دلایل خوبی دارد.
اولا، تقریبا هیچ مشکلی در کسب و کار وجود ندارد که با پول بیشتر حل نشود. پول به دردمان می خورد چون تقریبا همه کسب و کارهایی که میشناسم پر از مشکلات ریز و درشت اند. پول کمک میکند تا اکثر مشکلات پشت پرده کسب و کارتان را حل کنید.
بیشتر بخوانید: تعریف دقیق استراتژی بازاریابی در لحظه چیست؟
ثانیا، وقتی از خودتان مراقبت کردید، شانس کمک به دیگران را خواهید داشت. اگر برای پول درآوردن وارد کسب و کارتان نشده اید، یا دروغ می گویید و یا برایتان حکم تفریح را دارد و نه کسب وکار. بله، من همه چیز را درباره ارائه ارزش، تغییر دنیا و غیره می دانم، ولی اگر ورشکست شوید چقدر از این کارها را می توانید انجام دهید؟ به چند نفر می توانید کمک کنید؟
وقتی سوار هواپیما می شوید و مهمانداران مشغول کنترل های لازم براساس دستورالعمل های ایمنی هستند، به ناچار به مرحله ای می رسند که باید چیزی شبیه به این را بگویند:
اگر در کابین کاهش فشار ناگهانی اتفاق بیفتد، ماسک های اکسیژن از بالای صندلی شما آویزان خواهند شد. ماسک را روی دهان و بینی خود بگذارید و بند را بکشید تا محکم شود. اگر با کودکان یا شخصی که احتیاج به کمک دارد مسافرت می کنید، یادتان نرود که قبل از کمک به دیگران ماسک خودتان را زده باشید.
چرا قبل از کمک به بقیه ماسک خودتان را بزنید؟
چون اگر روی صندلی تان بر اثر کمبود اکسیژن از حال بروید، به فرد دیگری نمی توانید کمک کنید و بدتر از آن؛ حالا ما مجبوریم منابع محدودمان را وارد میدان کنیم تا بیایند و به شما کمک کنند وگرنه خیلی زود می میرید.
دانستن اینکه چه باید کرد
آنتونی گرین بک در کتابش با عنوان کتاب نجات نوشته است: برای زندگی در شرایط غیرممکن، نیاز به عکس العمل راننده های گرند پریکس، ماهیچه های هرکول و مغز اینشتین ندارید. صرف نیاز است بدانید چه باید بکنید. آمارها درخصوص درصد دقیق کسب وکارهایی که در پنج سال اول شکست می خورند متغیر است. برخی میزانش را زیاد می دانند و تا ۹۰٪ تخمین می زنند. با این حال، تاکنون عددی کمتر از ۵۰٪ ندیده ام؛ یعنی اگر بسیار خوش بینانه نگاه کنید شانس سرپا بودن کسب و کار شما بعد از پنج سال ۵۰/۵۰ است. اما اینجا جایی است که مشکل بسیار بدتر می شود.
این آمار فقط شامل کسب وکارهایی است که تجارتشان کاملا متوقف می شود، اما کسب و کارهایی را که در سطح پایین دست و پا می زنند و به آرامی صاحبانشان را می کشند یا زندگی شان را به بدبختی می کشانند درنظر نمی گیرد. آیا تا به حال به این فکر کرده اید که
چرا اکثر کسب وکارهای کوچک در سطح معمولی درجا می زنند؟
در یک طرف طیف، پیت لوله کش قرار دارد که روزی شانزده ساعت کار می کند، آخر هفته ها را هم کار می کند، به تعطیلات نمی رود و بازهم درآمدش فقط در حد زنده ماندن است. در سمت دیگر طیف، جوشرکت لوله کشی دارد که بیست لوله کش برایش کار می کنند. انگار کسب و کار اصلی او شمارش پولهایی است که به سمتش سرازیرند. در کسب وکارهای کوچک بسیار رایج است که هیچ وقت بیش از آستانه سودآوری، در حد فراهم آوردن زندگی متواضعانه برای صاحبشان (صاحبانشان)، رشد نکنند.
به نظر می رسد هرچقدر هم که صاحب (صاحبان کسب و کار) تلاش کنند، این تلاش ها برای رسیدن به سطح بالاتر فقط به یأس بدل می شود. در این وضعیت دو اتفاق ممکن است رخ دهد: یا سرخورده می شوند و یا سرنوشت خود را می پذیرند، اینکه کسب و کار آنها چیزی بیشتر از کار شخصی با درآمد کم نیست.
بیشتر بخوانید: تعریف دقیق استراتژی بازاریابی هدفمند چیست؟
واقعیت این است که بسیاری از صاحبان کسب و کار با پیدا کردن شغلی در صنعت خودشان وضع بهتری خواهند داشت. ساعت های کمتری کار خواهند کرد، استرس کمتری خواهند داشت و از مزایا و تعطیلات بیشتری نسبت به زندانی که برای خودشان ایجاد کرده اند بهره مند خواهند شد. در نقطه مقابل، تعداد کمی از صاحبان کسب وکار انگار همه چیز را با هم دارند. ساعت کاری معقولی دارند، سازمانشان جریان نقدی عالی دارد و از رشد مداوم لذت می برند.
بسیاری از صاحبان کسب و کار که درگیر مشکلات اند صنعتشان را مقصر می دانند. درست است و واقعا بعضی صنایع درحال افول اند، مثل کتاب فروشی ها یا ویدئو کلوپ ها که به سرعت به ذهن ما خطور می کنند. اگر در یکی از این صنایع مرده یا در حال مرگ فعالیت دارید، زمانش رسیده که جلوی ضرر را بگیرید و به جای اینکه خودتان را از لحاظ مالی شکنجه کنید، از آن بگذرید. اگر سابقه زیادی در آن صنعت داشته باشید، ممکن است این کار بسیار سخت باشد.
اما اکثرا وقتی افراد صنعت را مقصر می دانند، فقط مشغول بازی سرزنش هستند. بعضی از شکایات رایج افراد از صنایع که شنیده ام عبارت اند از:
- رقابت بسیار شدید است.
- حاشیه سود پایین است.
- فروشگاه های اینترنتی با تخفیف های زیاد مشتریانم را می ربایند.
- تبلیغات دیگر جواب نمیدهد.
اما به ندرت می توان صنعت را مقصر دانست. هرچه باشد افراد دیگری در همین صنعت وجود دارند که عملکرد خوبی دارند. پس سؤال بدیهی این است که آنها چه کار متفاوتی انجام می دهند؟
بسیاری از صاحبان کسب وکارهای کوچک در تله ای می افتند که در کتاب کلاسیک افسانه کارآفرینی مایکل گربر تشریح شده است. اینکه آنها متخصص فنی مثل لوله کش، آرایشگر، دندانپزشک یا غیره هستند و کار خود را به خوبی بلدند. آنها تفکری دارند که گربر آن را «مصادره کارآفرینانه» توصیف می کند که وقتی رخ میدهد که آنها با خودشان می گویند: «چرا باید برای رئیس احمقم کار کنم؟ من کار خودم رو بلدم؛ کسب وکار خودم رو راه میندازم.»
این یکی از اصلی ترین اشتباهاتی است که اکثر صاحبان کسب وکار انجام می دهند. آنها از کار کردن برای رئیس احمق به سمت رئیس احمق شدن پیش می روند! نکته همین جاست؛ اگر بخش فنی کاری را که انجام می دهید به خوبی بلد باشید، به این معنی نیست که در کسب و کاری که آن کار فنی در آن انجام می شود هم توانا باشید.
بیشتر بخوانید: تعریف دقیق استراتژی بازاریابی خیابانی چیست؟
در مثال قبلی خودمان، لوله کش خوب لزوما بهترین فرد برای مدیریت کسب وکار لوله کشی نیست. توجه به این تمایز بسیار حائز اهمیت و دلیل کلیدی شکست بسیاری از کسب وکارهای کوچک است. صاحب کسب وکار شاید مهارت های فنی زیادی داشته باشد، ولی نبود مهارت های کسب وکار باعث شکست کسب وکارش خواهد شد.
این گفته ها قرار نیست افراد را از شروع کسب وکار شخصی شان منصرف کند، اما باید تصمیم بگیرید تا در کسب و کاری که در آن به فعالیت مشغولید تبحر داشته باشید، نه فقط در کار فنی ای که انجام می دهید.
کسب وکار وسیله ای بی نظیر برای دستیابی به آزادی مالی و تکامل شخصی است، اما فقط نصیب کسانی می شود که این تمایز حیاتی را درک می کنند، بر آن مسلط می شوند و یاد می گیرند برای اداره کسب و کار موفق چه باید بکنند. اگر در مباحث فنی کار خود مهارت دارید ولی نمی دانید چطور کسب وکار مرتبط با آن را مدیریت کنید، نگران نباشید چون تمام هدف این کتاب رساندن شما از وضعیت ابهام به شفافیت است تا دقیقا بدانید برای موفقیت کسب و کارتان چه باید بکنید.