استارتاپ چیست؟ | چه مراحلی برای راهاندازی استارتاپ وجود دارد؟
در سالهای اخیر، با مفهوم استارتاپ ها یا کسب وکارهای نوظهور آشنا شدهایم، ایدهای که فراتر از کارآفرینی سنتی است و نشاندهنده یک تحول عمیق در دنیای کسب وکار است. استارتاپ ها با نیاز به سرمایه اولیه کمتر نسبت به کسب وکارهای سنتی، دیدگاهی روشن و رویکردی فناورانه، بر انواع مختلف نوآوری برای رشد سریع و متحول کردن نحوه انجام کسب وکار تکیه میکنند. یک استارتاپ همیشه یک کسب وکار کوچک و متوسط (SME) نیست که برای بازاریابی محصولات یا خدمات و رشد خود به اینترنت یا رسانههای اجتماعی متکی باشد. تفاوتهای بزرگی بین این دو نوع کارآفرینی وجود دارد.
مقدمه ای بر استارتاپ
اصطلاح استارتاپ در دهه ۱۹۹۰، با افزایش سریع تعداد شرکت های فناوری و اینترنتی، محبوبیت پیدا کرد. هیجان در مورد پتانسیل آنها منجر به حباب داتکام شد، با سرمایه گذارانی که مشتاق بهرهبرداری از محبوبیت رو به رشد اینترنت بودند، استارتاپ ها را بیش از حد ارزشگذاری کردند. این رونق داتکام بود. وقتی تعداد زیادی از این شرکت ها به دلیل نداشتن اصول اساسی کسب و کار، از جمله محصولات قابل اجرا، شکست خوردند، سرمایه گذاران را ناتوان از جبران سرمایه گذاری هایشان رها کرد – سقوطی که گاهی اوقات رکود داتکام نامیده میشود. اکثر استارتاپ های امروزی زمان بیشتری را صرف تجزیه و تحلیل صورتهای مالی خود میکنند تا از این وضعیت جلوگیری کنند.
استارتاپ چیست؟
اصطلاح “استارتاپ” به شرکتی در مراحل اولیه فعالیت خود اشاره دارد. استارتاپ ها توسط یک یا چند کارآفرین تأسیس میشوند که میخواهند محصول یا خدماتی را توسعه دهند که معتقدند برای آن تقاضا وجود دارد. این شرکت ها معمولاً با هزینههای بالا و درآمد محدود شروع به کار میکنند، به همین دلیل به دنبال سرمایه از منابع مختلف مانند سرمایه گذاران فرشته و سرمایه گذاران خطرپذیر هستند. استارتاپ ها معمولاً برای سودآوری به چند سال زمان نیاز دارند، بنابراین سرمایه گذاری های قابل توجه و پرخطر برای راهاندازی آنها ضروری است. استارتاپ ها شرکت ها یا پروژه هایی هستند که بر یک محصول یا خدمت واحد تمرکز دارند و بنیانگذاران میخواهند آن را به بازار عرضه کنند.
این شرکت ها معمولاً مدل کسب و کار کاملاً توسعه یافتهای ندارند و مهمتر از همه، سرمایه کافی برای حرکت به مرحله بعدی کسب و کار را ندارند. بیشتر این شرکت ها در ابتدا توسط بنیانگذاران خود تأمین مالی میشوند. بسیاری از استارتاپ ها برای تأمین مالی بیشتر به دیگران، از جمله خانواده و دوستان، روی میآورند. سیلیکون ولی (Silicon Valley) به دلیل جامعه قوی سرمایه گذاران خطرپذیر خود شناخته شده و مقصد محبوبی برای استارتاپ ها است. با این حال، به طور گستردهای به عنوان پرچالشترین عرصه نیز در نظر گرفته میشود.
استارتاپ ها میتوانند از سرمایه اولیه برای سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه برنامههای کسب و کار خود استفاده کنند. تحقیقات بازار به تعیین تقاضا برای یک محصول یا خدمت کمک میکند. یک برنامه کسب و کار جامع، بیانیه ماموریت، چشمانداز و اهداف شرکت، و همچنین استراتژیهای مدیریت و بازاریابی را مشخص میکند.
چه کسب وکارهایی استارتاپ محسوب می شوند؟
همه شرکت های جدید استارتاپ محسوب نمیشوند. شرکت هایی که پتانسیل رشد محدودی از نظر پایگاه مشتری، درآمد و محصول دارند، استارتاپ محسوب نمیشوند. به عنوان مثال، یک رستوران جدید، خشکشویی یا شرکت خدمات حرفهای بعید است که استارتاپ نامیده شود. اگرچه هیچ استاندارد واحدی برای تعریف شرکت استارتاپ وجود ندارد، جامعه تجاری تشخیص میدهد که یک طبقه خاص از شرکت های جوان و یک فرهنگ کاری خاص در استارتاپ ها وجود دارد. این فرهنگ استارتاپ، یا طرز فکر استارتاپ، دارای چندین ویژگی کلیدی است، از جمله تعهد به نوآوری و تمایل به ریسکپذیری و تصمیمگیری سریع. این فضا کارمندان بالقوهای را جذب میکند که به دنبال این محیط هستند.
فرهنگ استارتاپ را میتوان برابرگرایانه نیز در نظر گرفت، به طوری که کارگران در تمام سطوح با هم همکاری میکنند. فضای کاری آنها اغلب این دیدگاه را تقویت میکند، با فضاهای باز که در آن رهبران و کارکنان در کنار هم کار میکنند. با این حال، بنیانگذاران و مدیران اجرایی منتخب آنها همچنان مسئول هستند و اغلب به عنوان سفیران محصول و شرکتی که میسازند، خدمت میکنند.
استارتاپ ها اغلب به دلیل پتانسیل خود برای تکان دادن صنایع از طریق آنچه نوآوری مخرب نامیده میشود و معرفی فرآیندها و محصولات جدید به بازار، و همچنین به دلیل فرهنگ نوآورانه خود، مورد ستایش قرار میگیرند. آنها میتوانند تقریباً یک تصور اسطورهای در ذهن مردم داشته باشند، زیرا این ایده را تجسم میکنند که هر کسی میتواند با یک ایده شروع کند، سخت کار کند و در عین تکان دادن وضع موجود، ثروتمند شود.
با این حال، استارتاپ ها نیز مستعد ویژگیهای منفی، از جمله رقابت بیش از حد، تکانشگری و رفتارهای انحصاری هستند که کارگران، شرکا و سایر ذینفعان بالقوهای را که استانداردهای محدود تعیین شده توسط اعضای اصلی استارتاپ را برآورده نمیکنند، کنار میگذارند. علاوه بر این، نرخ بالای شکست استارتاپ ها اغلب برجسته میشود، به طوری که بسیاری در دستیابی به رشد پایدار یا سودآوری ناکام میمانند.
در نهایت، استارتاپ ها پتانسیل رشد بالایی دارند و نقش مهمی در پیشبرد رشد اقتصادی و پیشرفتهای فناوری ایفا میکنند. با این حال، درک پویاییها، چالشها و فرصتهای مرتبط با استارتاپ ها برای کارآفرینان، سرمایه گذاران و ذینفعان درگیر در اکوسیستم استارتاپ برای موفقیت ضروری است.
در ایجاد استارت آپ چه ملاحظاتی باید درنظر گرفت؟
عوامل مختلفی وجود دارد که کارآفرینان باید هنگام تلاش برای راهاندازی کسب و کار جدید خود و شروع فعالیت به آنها فکر کنند. برخی از رایجترین آنها در زیر فهرست شدهاند:
- موقعیت مکانی: موقعیت مکانی میتواند هر کسب و کاری را موفق یا شکست دهد. اغلب یکی از مهمترین ملاحظات برای هر کسی است که در دنیای کسب و کار شروع به کار میکند. استارتاپ ها باید تصمیم بگیرند که آیا کسب و کارشان به صورت آنلاین، در یک دفتر فیزیکی یا دفتر خانگی، یا در یک فروشگاه فعالیت خواهد کرد. موقعیت مکانی به محصول یا خدماتی که ارائه میشود بستگی دارد.
به عنوان مثال، یک استارتاپ فناوری که سخت افزار واقعیت مجازی میفروشد، ممکن است به یک فروشگاه فیزیکی نیاز داشته باشد تا به مشتریان نمایش حضوری از ویژگیهای جدید و شاید پیچیده محصول ارائه دهد. کار کردن با افراد به صورت حضوری همچنین میتواند به توسعه روابطی کمک کند که میتواند خرید اقلامی را که ممکن است گران باشند، هدایت کند. - ساختار حقوقی: استارتاپ ها باید در نظر بگیرند که چه ساختار حقوقی برای نهاد آنها مناسبتر است. مالکیت انفرادی برای بنیانگذاری که کارمند اصلی یک کسب و کار است، مناسب است.
مشارکت ها یک ساختار حقوقی مناسب برای کسب و کارهایی هستند که از چندین نفر با مالکیت مشترک تشکیل شدهاند و همچنین ایجاد آنها نسبتاً ساده است. مسئولیت شخصی را میتوان با ثبت یک استارتاپ به عنوان یک شرکت با مسئولیت محدود (LLC) کاهش داد. - تأمین مالی: استارتاپ ها اغلب با مراجعه به خانواده و دوستان یا با استفاده از سرمایه گذاران خطرپذیر، وجوه خود را جمعآوری میکنند. سرمایه گذاران خطرپذیر سرمایه گذاران حرفهای هستند که در تأمین مالی استارتاپ ها تخصص دارند.
تأمین مالی جمعی به روشی مناسب برای بسیاری از افراد برای دسترسی به پولی که برای پیشرفت در فرآیند کسب و کار نیاز دارند، تبدیل شده است. کارآفرین یک صفحه تأمین مالی جمعی آنلاین راهاندازی میکند و به افرادی که به شرکت اعتقاد دارند اجازه میدهد پول اهدا کنند. استارتاپ ها همچنین ممکن است از اعتبار برای شروع فعالیت خود استفاده کنند. یک سابقه اعتباری عالی ممکن است به شما در دریافت خط اعتباری کمک کند. البته، از آنجا که این بدهی است که باید بازپرداخت شود و اغلب با نرخ بهره قابل توجهی همراه است، این گزینه بیشترین خطر را دارد، به ویژه اگر استارتاپ ناموفق باشد.
شرکت های دیگر وام های کسب و کار کوچک را برای کمک به رشد سوخت انتخاب میکنند. بانک ها معمولاً چندین گزینه تخصصی برای کسب و کارهای کوچک در دسترس دارند. به عنوان مثال، وام خرد یک محصول کوتاه مدت با بهره کم است که برای استارتاپ ها طراحی شده است. برای واجد شرایط بودن، اغلب به یک برنامه کسب و کار دقیق نیاز است.
بیشتر بخوانید: تعریف اکوسیستم کسب و کار چیست؟
مزایا و معایب استارتاپ ها چیست؟
مزایای مختلفی برای کار در یک استارتاپ وجود دارد:
- شما ممکن است مسئولیت بیشتری داشته باشید و فرصتهای بیشتری برای یادگیری داشته باشید. از آنجا که استارتاپ ها کارمندان کمتری نسبت به شرکت های بزرگ و مستقر دارند، کارمندان تمایل دارند نقشهای متعددی را بر عهده بگیرند، که منجر به تجربه کاری بیشتر و فرصتهایی برای ایجاد دانش میشود.
- استارتاپ ها معمولاً طبیعت آرامتری دارند و محل کار را به تجربهای مشترکتر تبدیل میکنند.
- بسیاری ساعات کاری انعطافپذیر و تعامل بیشتر کارکنان را ارائه میدهند.
- از آنجا که استارتاپ ها معمولاً از نظر نقدی فقیر هستند، اغلب مقدار زیادی جبران خسارت معوق را در قالب گزینههای سهام ارائه میدهند، که اگر شرکت عمومی شود، میتواند ارزش قابل توجهی به دست آورد.
- کار میتواند پاداشدهنده باشد زیرا از نوآوری استقبال میشود و مدیران به کارکنان با استعداد اجازه میدهند ایدهها را با نظارت کم اجرا کنند.
معایب:
یکی از معایب اصلی استارتاپ، افزایش خطر است. این امر عمدتاً در مورد موفقیت و طول عمر یک استارتاپ صدق میکند.
- کسب و کارهای جدید باید خود را ثابت کنند و قبل از شروع سودآوری، سرمایه جمعآوری کنند.
- راضی نگه داشتن سرمایه گذاران از پیشرفت استارتاپ بسیار مهم است. خطر تعطیلی یا نداشتن سرمایه کافی برای ادامه فعالیت قبل از سودآوری همیشه وجود دارد.
- ساعات طولانی مشخصه است زیرا همه در جهت یک هدف کار میکنند—موفقیت استارتاپ.
- کارمندان ممکن است سطوح بالایی از استرس و جبران خسارتی را تجربه کنند که متناسب با ساعات کار نیست.
- رقابت بین استارتاپ ها ممکن است شدید باشد زیرا بیش از یک شرکت ممکن است روی ایدههای مشابه کار کنند.
نمونه هایی از استارت اپ ها
داتکامها در دهه ۱۹۹۰ یک استارتاپ رایج بودند. سرمایه خطرپذیر در این دوره به دلیل جنون سرمایه گذاران برای سفتهبازی در ظهور این کسب و کارهای جدید، بسیار آسان به دست میآمد.
متأسفانه، بیشتر این استارتاپ های اینترنتی در نهایت به دلیل نقصهای عمده در برنامههای کسب و کار خود، مانند نداشتن مسیری برای درآمد پایدار، ورشکست شدند. با این حال، تعداد انگشت شماری از شرکت ها هنگام ترکیدن حباب داتکام جان سالم به در بردند. آمازون (amazon) و ای بی (eBAY) فقط دو نمونه هستند.
بسیاری از استارتاپ ها در چند سال اول شکست میخورند. به همین دلیل این دوره اولیه مهم است. کارآفرینان باید پول پیدا کنند، یک مدل کسب و کار و برنامه کسب و کار ایجاد کنند، پرسنل کلیدی را استخدام کنند، جزئیات پیچیدهای مانند سهام حقوق صاحبان سهام برای شرکا و سرمایه گذاران را حل کنند و برای بلندمدت برنامهریزی کنند.
بسیاری از موفقترین شرکت های امروزی—مایکروسافت (Microsoft)، اپل (apple) و متا (META)، که قبلاً فیس بوک (facebook) نامیده میشد، برای نام بردن از چند مورد—به عنوان استارتاپ شروع به کار کردند و در نهایت به شرکت های سهامی عام تبدیل شدند.
تامین مالی استارت اپ چگونه است؟
نقطه شروع استارتاپ ها اغلب مفهوم بنیانگذار برای یک محصول است. برخی پس از رسیدن بنیانگذار به مرحله بعدی، یعنی مرحله اثبات مفهوم، شکل میگیرند. بنیانگذار استارتاپ اغلب توسعه محصول را رهبری میکند و به عنوان رهبر کسب و کار سازمان عمل میکند. آنها اغلب بر مقیاسبندی شرکت قبل از سودآوری تمرکز میکنند. فیسبوک تا سال ۲۰۰۹، پنج سال پس از تأسیس شرکت توسط مارک زاکربرگ در حالی که دانشجو در دانشگاه هاروارد بود، سودآور نشد. در نتیجه، ارزشی که به یک استارتاپ اختصاص داده میشود لزوماً با درآمد واقعی که در آن سالهای اولیه تولید میکند، مطابقت ندارد. در عوض، رهبران شرکت و سرمایه گذاران ممکن است ارزش بالقوه شرکت را بر اساس سودهای پیشبینی شده آن در نظر بگیرند. استارتاپ هایی که ارزشی معادل ۱ میلیارد دلار یا بیشتر دارند، یونیکورن نامیده میشوند.
برخی از بنیانگذاران شرکت های جوان خود را با استفاده از داراییهای مالی خود – چه متعلق به خودشان و چه قرض گرفته شده – برای تأمین مالی عملیات روزانه شرکت، بوتاسترپ میکنند. برخی دیگر هنگام شروع به سرمایه گذاران فرشته و بعداً به سرمایه گذاران خطرپذیر روی میآورند.
بسیاری از استارتاپ ها در انکوباتورها کار میکنند – فضاهای کاری و دفاتری که از نظر مالی توسط سازمانهای غیرانتفاعی یا دولتی و همچنین سایر مؤسساتی که متعهد به رشد این نوع کسب و کارها هستند، پشتیبانی میشوند. به این ترتیب، این نهادهای پشتیبان اغلب رهبران کسب و کار با تجربه و کارآفرینان موفق را برای مربیگری رهبران استارتاپ فراهم میکنند.
سرمایه گذاران استارتاپ، همراه با بنیانگذاران و سایر رهبران در استارتاپ ها، اغلب سرمایه گذاری های خود را زمانی که استارتاپ های خود را به شرکت های بزرگتر و مستقرتر میفروشند، جبران میکنند؛ این یک استراتژی خروج است. استراتژی دیگر شامل عرضه عمومی استارتاپ ها است. استارتاپ ها همچنین میتوانند خصوصی بمانند و از سودهای انباشته شده خود برای سرمایهگذاری مجدد در شرکت و پرداخت به بنیانگذاران و کارمندان استفاده کنند.
برای اینکه یک استارتاپ پیشنهادات خود را پیش ببرد، باید بودجه خارجی دریافت کند و انواع مختلفی وجود دارد:
- خانواده، دوستان و ساده لوحان (FFF): این شامل دوستان، بستگان و افراد نزدیک به بنیانگذاران است که در ابتدای سرمایهگذاری تجاری سرمایه مشارکت میکنند.
- فرشتگان کسب وکار: اینها افرادی هستند که تصمیم میگیرند از یک پروژه پشتیبانی کنند و مبلغی کمتر از ۵۰,۰۰۰ یورو سرمایهگذاری کنند. دخالت آنها در شرکت فراتر از پشتیبانی مالی است.
- سرمایه بذر: این سرمایهای است که حتی زمانی که شرکت سودآور نیست، در آن سرمایهگذاری میشود. این سرمایهگذاری بر پتانسیل ایده و تیمی که آن را توسعه میدهد، تکیه دارد.
- سرمایه خطرپذیر: استارتاپ معمولاً تثبیت شدهتر است اما هنوز کاملاً تثبیت نشده است، بنابراین سرمایهگذاری هنوز شامل ریسک بالایی است. صندوقهای سرمایهگذاری تخصصی مبالغ نسبتاً بالایی را در دورههای مختلف تأمین مالی ارائه میدهند.
- سهام خصوصی: سرمایه سرمایهگذاری فقط زمانی به استارتاپ ها میرسد که عملاً تثبیت شدهاند، اما برای ادامه گسترش خود به سرمایهگذاری قابل توجهی نیاز دارند.
نحوه ایجاد استارتاپ چگونه است؟
ایجاد یک استارتاپ موفق نیازمند برنامهریزی دقیق، تلاش مداوم و انعطافپذیری است. در اینجا مراحل کلیدی برای ایجاد یک استارتاپ آورده شده است:
۱. ایدهیابی و اعتبار سنجی:
شناسایی مشکل یا فرصت: با بررسی نیازهای بازار و شناسایی مشکلات موجود، ایدهای برای حل آنها یا بهرهبرداری از فرصتهای جدید پیدا کنید.
تحقیقات بازار: بازار هدف، رقبا و پتانسیل رشد ایده خود را به دقت بررسی کنید.
اعتبارسنجی ایده: با استفاده از نظرسنجی، مصاحبه و آزمایشهای کوچک، میزان تقاضا و علاقه بازار به ایده خود را ارزیابی کنید.
۲. تدوین طرح کسب و کار:
تعریف مدل کسب و کار: نحوه کسب درآمد، ارزش پیشنهادی و مزیت رقابتی خود را مشخص کنید.
برنامهریزی مالی: هزینههای اولیه، پیشبینی درآمد و نیازهای مالی خود را برآورد کنید.
استراتژی بازاریابی و فروش: نحوه جذب مشتریان و فروش محصولات یا خدمات خود را برنامهریزی کنید.
۳. تامین مالی:
منابع مالی شخصی: در صورت امکان، از پسانداز یا داراییهای شخصی خود برای تأمین مالی اولیه استفاده کنید.
سرمایه گذاران فرشته: به دنبال افرادی باشید که حاضر به سرمایهگذاری در استارتاپ های نوپا هستند.
سرمایه گذاران خطرپذیر: در صورت داشتن پتانسیل رشد بالا، به سراغ شرکت های سرمایهگذاری خطرپذیر بروید.
تامین مالی جمعی: از پلتفرمهای آنلاین برای جمعآوری سرمایه از افراد علاقهمند استفاده کنید.
۴. تشکیل تیم:
جذب همبنیانگذاران: افرادی با مهارتهای مکمل و دیدگاه مشترک را برای همکاری در استارتاپ خود جذب کنید.
استخدام کارکنان کلیدی: با توجه به نیازهای کسب و کار، افراد متخصص و متعهد را استخدام کنید.
ایجاد فرهنگ سازمانی: فضایی پویا، خلاق و مبتنی بر همکاری را در تیم خود ایجاد کنید.
۵. توسعه محصول یا خدمت:
یجاد نمونه اولیه: با ساخت یک نمونه اولیه، ایده خود را به صورت ملموس ارائه دهید.
آزمایش و بازخورد: محصول یا خدمت خود را در معرض آزمایش کاربران قرار دهید و بازخورد آنها را جمعآوری کنید.
بهبود مستمر: با توجه به بازخوردها، محصول یا خدمت خود را به طور مداوم بهبود دهید.
۶. بازاریابی و فروش:
ایجاد برند: هویت بصری و پیامهای کلیدی برند خود را طراحی کنید.
بازاریابی دیجیتال: از ابزارهای آنلاین مانند شبکههای اجتماعی، سئو و تبلیغات دیجیتال برای جذب مشتریان استفاده کنید.
روابط عمومی: با رسانهها و تأثیرگذاران حوزه خود ارتباط برقرار کنید.
فروش مستقیم: در صورت نیاز، از روشهای فروش مستقیم برای جذب مشتریان استفاده کنید.
۷. رشد و توسعه:
اندازهگیری و تحلیل: عملکرد کسب و کار خود را به طور مداوم اندازهگیری و تحلیل کنید.
توسعه محصول: با توجه به نیازهای بازار، محصولات یا خدمات جدیدی را توسعه دهید.
گسترش بازار: به دنبال فرصتهایی برای ورود به بازارهای جدید باشید.
جذب سرمایه بیشتر: در صورت نیاز، برای تأمین مالی رشد و توسعه، سرمایه بیشتری جذب کنید.
نکات کلیدی:
انعطافپذیری و سازگاری با تغییرات بازار
تمرکز بر نیازهای مشتریان
ایجاد یک تیم قوی و متعهد
یادگیری مداوم و بهبود مستمر
پشتکار و تلاش مداوم
بیشتر بخوانید: مدیریت چیست؟ آشنایی با مفهوم، انواع و وظایف مدیر در سازمان ها
تفاوت های بین استارتاپ ها و SMEها چیست؟
جهتگیری: به طور کلی، SMEها بر بازار محلی یا ملی تمرکز دارند (اگرچه استثنائاتی وجود دارد)، در حالی که استارتاپ ها معمولاً از ابتدا جاهطلبیهای جهانی دارند.
نوآوری: نوآوری، نه تنها در نحوه بازاریابی محصولات یا خدمات، بلکه در راهحلهای خلاقانهای که اساس فعالیت آنها را تشکیل میدهد، مشخصه بارز استارتاپ ها است.
سرمایهگذاری: برای استارتاپ ها، سرمایه گذاری های خارجی برای توسعه آنها اساسی است، در حالی که سرمایه خارجی معمولاً عامل تعیینکنندهای برای SMEها نیست.
استعداد: SMEها معمولاً برای یافتن کارمندان به بازار محلی متکی هستند، در حالی که استارتاپ ها به دنبال استعدادهای جهانی هستند.
استخدام: پروفایلهای فناوریمحور در استارتاپ ها بسیار ارزشمند هستند، چیزی که در SMEها به این اندازه رایج نیست.
رشد و ریسک: ذهنیت استارتاپ ها معمولاً “همه یا هیچ” است. اگر ایده موفق نشود، تغییر مسیر برای آنها بسیار دشوارتر است. با این حال، اگر بتوانند موفق شوند، رشد میتواند نمایی باشد. SMEها تمایل به رشد آهستهتر و خطیتر دارند، اما دیدن نتایج و سودهای کوتاهمدت برای آنها طبیعی است، زیرا شروع فعالیت آنها معمولاً با هدف کسب درآمد در اسرع وقت است.
ویژگی های یک استارتاپ چیست؟
ایده نوآورانه: بذر یک استارتاپ همیشه یک ایده جدید است که سعی میکند راهحلهای متفاوت و اغلب مخرب برای مشکلات روزمره ارائه دهد یا حتی امکانات جدیدی را با مفاهیمی که آن را از هر پیشنهاد تجاری دیگری متمایز میکند، کشف کند.
فناوری: استارتاپ ها برای به حداکثر رساندن دسترسی و حضور خود، و همچنین برای مدیریت خودکار عملیات تجاری خود، به شدت به فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) تکیه میکنند.
مقیاس پذیری: پتانسیل رشد آنها بسیار زیاد است، بنابراین یکی از ویژگیهای آنها سرعت گسترش تولید و فروش بدون تأثیر بیش از حد بر سطح هزینهها است.
استعداد جوان: محیط استارتاپ معمولاً جوان و مدرن است. این امر توسط اهمیت و شیوع آشکار فناوری در عملیات آنها تقویت میشود.
سطح ریسک بالا: همه چیز به موفقیت ایده بستگی دارد. اگر مخاطبان هدف آن را آنطور که انتظار میرود نپذیرند، استارتاپ شکست خواهد خورد.
تکامل یک استارتاپ: مراحل رشد:
مرحله پیش از بذر یا ایده: زمان توسعه یک حداقل محصول قابل ارائه (MVP) و ایجاد پایههایی است که مفهوم را به چیزی واقعی تبدیل میکند.
مرحله بذر: در این مرحله، محصول شکل میگیرد و توسعه یک حداقل محصول قابل ارائه که توسط مشتریان واقعی قابل آزمایش باشد، دنبال میشود. اگر دادهها امکانپذیری ایده را تأیید کنند، زمان ارائه آن به سرمایه گذاران از طریق تکنیکهایی مانند pitch deck است، که چشمانداز و مأموریت شرکت، اعضای تیم، محصول یا خدماتی که قرار است فروخته شود، و مدل کسب وکار را در میان جنبههای دیگر خلاصه میکند.
مرحله اولیه: در مرحله اولیه، هدف بهبود محصول بر اساس نظرات کسانی است که آن را آزمایش میکنند، و همچنین شناسایی مهمترین ویژگیهای آن و ایجاد روابط تجاری با رویکردی آیندهنگر است.
مرحله رشد: در مرحله رشد، محصول اکنون تأیید شده تلقی میشود و زمان پیشرفت سریع است که در آن کارکنان بیشتری استخدام میشوند و سرمایه گذاری های قابل توجهی انجام میشود. علاوه بر این، جریان نقدی مثبت برای ایجاد اعتماد در بین سرمایه گذاران و پشتیبانی از موفقیت استارتاپ ضروری است.
مرحله گسترش: محصول اکنون در بازار تثبیت شده است و هدف گسترش مرزها، چه جغرافیایی و چه از نظر بازارهای خاص، است. در اینجا، دریافت سرمایه گذاری های بیشتر و رسیدن به توافق با شرکت های بزرگی که پشتیبانی مالی و زیرساختی ارائه میدهند، اساسی است.
مرحله خروج: این مرحله به فروش استارتاپ اشاره دارد، چه با انتقال سهام بنیانگذاران به شرکت های دیگر، عرضه عمومی سهام، یا تصاحب توسط یک شرکت بزرگتر. با این حال، همه استارتاپ ها آرزوی رسیدن به این مرحله را ندارند، بلکه میخواهند خود را به عنوان شرکت تثبیت کنند.
بیشتر بخوانید: مشاوره برنامه ریزی کسب وکار
انواع استارتاپ ها کدام اند؟
در مورد خود استارتاپ ها، میتوانیم بسته به رشد آنها در مورد انواع مختلفی صحبت کنیم. برخی از رایجترین آنها به شرح زیر است:
مقیاس پذیرها (Scaleups): اینها استارتاپ هایی با سابقه رشد و روند رشد تثبیت شده هستند. آنها حداقل ۱ میلیون دلار بودجه جذب کردهاند، در ۳ سال گذشته ۲۰ درصد رشد را تجربه کردهاند و هدف مقیاسبندی کسب وکار، گسترش بازارها و دسترسی به مشتریان بیشتر است.
استارتاپ های سناتور (Centaur): ارزش آنها بیش از ۱۰۰ میلیون دلار است و به صورت عمومی معامله نمیشوند.
استارتاپ های یونیکورن (Unicorn): ارزش آنها بیش از ۱ میلیارد دلار است و در بورس اوراق بهادار فهرست نشدهاند.
استارتاپ های دکاکورن (Decacorn): اینها استارتاپ های خصوصی هستند که ارزش آنها بیش از ۱۰ میلیارد دلار است.
داستان های موفقیت استارتاپ:
امروزه، درک جهان بدون گوگل، فیسبوک (که اکنون متا نامیده میشود) و توییتر دشوار خواهد بود، اما این سه شرکت یک وجه مشترک دارند: همه آنها زمانی استارتاپ بودند. داستانهای موفقیت بیشماری از این دست در طیف گستردهای از زمینهها یافت میشود. در بخش انرژی، بسیاری از استارتاپ ها به ابتکاراتی با هدف بهبود پایداری متعهد هستند. بنابراین، رپسول از طریق صندوق سرمایهگذاری استراتژیک خود با سرمایه ۵۰ میلیون یورو که با عنوان رپسول کورپوریت ونچرینگ (Repsol Corporate Venturing) شناخته میشود، به استارتاپ هایی متعهد است که فناوریهای نوآورانه را در سه زمینه توسعه میدهند: کربنزدایی و اقتصاد چرخشی، تحرک پیشرفته و انرژیهای تجدیدپذیر، و فناوری دیجیتال و بهینهسازی دارایی.
علاوه بر این، شتابدهنده کسب وکار رپسول، صندوق کارآفرینان، تاکنون توسعه ۷۰ استارتاپ اختصاص داده شده به فناوریهای کم کربن، اقتصاد چرخشی، تحرک پایدار، یا دیجیتالیسازی برای بهینهسازی و کنترل فرآیندها در صنعت انرژی را ترویج کرده است. در آخرین فراخوان پیشنهادات، پنج استارتاپ برای دریافت بودجه انتخاب شدند.
در بیشتر موارد، صندوقهای سرمایهگذاری سرمایه را به استارتاپ ها ارائه میدهند. با این حال، در مورد رپسول، هم کورپوریت ونچرینگ و هم صندوق کارآفرینان، مشاوره تخصصی، هم از مناطق صنعتی خود و هم از دانشمندان و فناوران در آزمایشگاه فناوری رپسول را ارائه میدهند. این همچنین شامل امکان انجام آزمایشهای آزمایشی یا مفهومی در امکانات و کارخانههای رپسول یا در مرکز نوآوری آن، آزمایشگاه فناوری رپسول است.
نتیجه گیری
شرکت استارتاپ یک کسب و کار تازه تاسیس است که با توجه به تقاضای درک شده برای محصول یا خدماتش، شتاب خاصی پشت سر خود دارد. استارتاپ قصد دارد با ارائه چیزی که یک شکاف بازار خاص را برطرف میکند، به سرعت رشد کند. هیچ پارامتر ثابتی در مورد اینکه چه نوع شرکتی میتواند استارتاپ محسوب شود وجود ندارد، اما این اصطلاح بیشتر به شرکت های فناوری پیشرفتهای اطلاق میشود که محصولاتی را ایجاد میکنند که از فناوری برای ارائه چیزی جدید یا انجام یک وظیفه موجود به روشی نوآورانه استفاده میکنند. بسیاری از شرکت های استارتاپ محصولی برای فروش ندارند و بسیاری جریان درآمدی ندارند. به طور مشابه، قوانین ثابتی در مورد اینکه چه زمانی یک استارتاپ دیگر استارتاپ محسوب نمیشود، وجود ندارد. برخی از کارشناسان پیشنهاد میکنند که یک استارتاپ زمانی که به اندازه مشخصی میرسد، مسیر سودآوری خود را کامل میکند، سطح بالایی از وجوه سرمایهگذاری را دریافت میکند، یک شرکت سهامی عام میشود یا توسط یک شرکت بزرگتر خریداری میشود، دیگر استارتاپ نیست.
جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع استارتاپ برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.
در گفتگو ها شرکت کنید.