راهنمای اجرای موفق استراتژی
در این مقاله به نکات و چارچوبهایی برای اجرای موفق استراتژی پرداختهایم. در دنیای پرشتاب و رقابتی امروز، تدوین یک استراتژی قوی تنها نیمی از راه موفقیت است. بخش چالشبرانگیز و حیاتی دیگر، اجرای استراتژی با دقت و اثربخشی است. در این مقاله، بهترین روش برای شرکتها جهت انتقال استراتژی خود و همراستا کردن تمامی تیمها با آن را بررسی خواهیم کرد. رعایت این چارچوبها به شما کمک میکند تا موانع را شناسایی و برطرف کرده و به اهداف مورد نظر خود دست یابید.
مقدمهای بر اجرای موفق استراتژی
با وجود استراتژیهای جدید و خلاقانه، بسیاری از آنها شکست میخورند. برخی مطالعات نشان میدهند که این نرخ به ۹۰ درصد نیز میرسد. اگرچه ما نسبت به این آمار واقعبین هستیم، وجود چالشهای جدی در اجرای استراتژیها غیرقابل انکار است. آن مشکل، همراستایی است. افراد بسیار زیادی در سازمانهای متعدد روی کارهایی تمرکز میکنند که با اهدافشان همراستا نیست. برخی دیگر نمیدانند که دقیقا کجای استراتژی کلی سازمانشان قرار میگیرند و نمیتوانند به اجرای موفق استراتژی کمک کنند.
بیشتر بخوانید: حاکمیت شرکتی چیست؟ مسیر درست در حکمرانی خوب شرکتها چطور ایجاد میشود؟
چارچوبهای اجرای استراتژی
برای اجرای موفق استراتژی، فقط ارائه آن جواب نمیدهد
بیشتر شرکتها تصور میکنند ارتباط استراتژی مانند یک رویداد، چیزی یکباره است. آنها درباره «راهاندازی» استراتژی خود صحبت میکنند، انگار که یک کمپین بازاریابی بزرگ است، در حالی که در واقع، بیشتر یک فرآیند تحولآفرین است که به طور مداوم نیازمند توجه میباشد.
ارائه استراتژی خود به کارکنانتان به روشهای سنتی، دیگر به این سادگیها کار نمیکند. مردم مقاومت میکنند و آن را نمیپذیرند. این نحوه آشنا کردن آنها با استراتژی یا خیلی انتزاعی است تا تأثیر بگذارد یا خیلی پیچیده است تا درک شود. اگر کارکنانتان را از همان ابتدا در بحثها دخیل نکردهاید، جلب توجه آنها بسیار سختتر خواهد بود. آنها نمیدانند که برنامه استراتژیک چگونه شکل گرفته و احساس میکنند از این فرآیند حذف شدهاند و ارزشمند نیستند.
ممکن است هیاهو و هیجان زیادی ایجاد کنید، اما یک هفته بعد، همه چیز به روال عادی برمیگردد. مردم استراتژی جدید را فراموش خواهند کرد و دوباره به کاری را انجام میدادند روی میآورند. این فرآیند به مردم نشان میدهد که مدیریت به بازخورد آنها در مورد سازمان اهمیت نمیدهد و محصول نهایی دور از واقعیت به نظر میآید. برای مثال، وقتی نیمی از پروژههای فعلی که مردم روی آنها کار میکنند در اسلایدها یا هر جای دیگری ذکر نشده باشد، احساس بیتوجهی میشود. با این حال، راه بهتری وجود دارد. به جای برگزاری یک ارائه بزرگ یا به اشتراک گذاشتن برخی اسلایدهای طاقتفرسا، کارکنان را در جریان استراتژی قرار دهید.
استراتژی خود را برای کارکنانتان تبیین کنید
آن را همیشه در معرض دید کارکنانتان قرار دهید. به آنها امکان مرور کل استراتژی را بدهید تا بتوانند در تصمیمات و اقدامات خود دیدگاه مشخصی داشته باشند. هر فردی در سازمان باید بتواند به سرعت و بدون نیاز به مجوز به برنامه استراتژیک مراجعه کند. به این ترتیب، مردم میتوانند با برنامه همراستا شده و زمینه تصمیمگیری خود را فراهم کنند.
برنامه استراتژیک باید جزو کالاهای درخواستی سازمان باشد، مانند دستگاه فتوکپی. شفافسازی استراتژی خود به این شکل، نشاندهنده اعتماد قوی شما به کارکنانتان برای استفاده مسئولانه و منظم از آن برای اطلاعرسانی عملیات روزانه آنها است. استراتژی را یکبار ارائه نکنید، آن را همیشه در دسترس قرار دهید.
فرآیند معرفی را ساده و بیدردسر کنید
ابزارهای مختلفی میتوانند به شما در شفافسازی استراتژی کمک کند. با این حال، همه آنها ویژگیهای ضروری برای ارزشمند و مؤثر کردن شفافسازی را ندارند. روش شما باید تا حد امکان بدون مشکل دسترسی باشد تا استراتژی را در تمام ساعات شبانهروز در دسترس کارکنانتان قرار دهید.
طرح باید به راحتی قابل فهم باشد و از اصطلاحات پیچیده و مبهم اجتناب شود تا خواننده با کمترین مشکل ممکن بتواند آن را درک کند. جستوجوی اطلاعات مورد نظر باید به سادگی قابل انجام باشد. داشتن فایلهای پاورپوینت بزرگ با صدها اسلاید یا یک فایل اکسل با زبانههای بیش از حد، روش خوبی برای بیان استراتژی نیستند. مردم نمیتوانند به راحتی با آنها ارتباط برقرار کنند.
اطمینان حاصل کنید که هر پروژه به درستی به هدف اصلی خود متصل است و هر اقدام و معیار به پروژه اصلی خود متصل است. هر خط از برنامه شما باید فقط یک تفسیر داشته باشد. هرگونه ابهام را از بین ببرید و آن را ساده و قابل درک کنید. وقتی چندین نفر یک سوال مشابه میپرسند، متوجه میشوید که مشکلی در آن قسمت از برنامه شما وجود دارد. مرور برنامه استراتژیک را تا حد امکان ساده و بدون دردسر کنید. سپس میتوانید انتظار اجرای موفق استراتژی را داشته باشید.
درک استراتژی سخت است
یک اصل مهم در انتقال استراتژی وجود دارد. هرچه از استراتژی فاصله میگیرید، درک استراتژی برای افراد سختتر میشود. یکی از مطالعات نشان داد که تا ۵۰ درصد مدیران میانی، یا استراتژی سازمان خود را درک میکنند یا میدانند که چگونه به آن کمک میکنند. این عدد برای کارمندان به زیر ۵ درصد میرسد. عدم درک باعث میشود مردم در پیروی تردید کنند و منجر به عدم همراستایی شود.
آنها خیلی از فرآیند دور هستند و مشارکت آنها در حداقل ممکن یا صفر است. گزینههای جایگزین مورد بحث در فرآیند برنامهریزی مشخص نیستند و برنامه نهایی ملموس به نظر نمیرسد. مردم هیچ حس مالکیتی نسبت به برنامه و اهداف آن نخواهند داشت و از آن دور میشوند.
داشتن رهبران پرشور و دارای چشمانداز با یک برنامه خوب طراحی شده در حالی که کارمندان رده پایین کاملاً از فرآیند استراتژیک جدا شدهاند و طبق آن عمل نمیکنند، دور از انتظار نیست.
بیشتر بخوانید: بهترین استراتژی بازاریابی در دوران رکود چیست؟
وظایف روزانه را با توجه به مسیر دستیابی به اهداف تنظیم کنید
اشتراکگذاری اهداف و مقاصد کافی نیست. برای دستیابی به اجرای موفق استراتژی باید مجموعهای از اقدامات (actions) مشخص شود. ما از کلمه «اقدامات» که مفهوم جامعتری دارد، استفاده میکنیم. البته ارائه استراتژی، فراتر از ارائه اهداف جدید و اتصال اقدامات به اهداف است که همراستایی ایجاد میکند. وظایف روزانه مردم نباید خارج از اهداف تیمهایشان باشد.
این یک روال همیشگی در کسبوکار است که مردم باید در زندگی کاری خود با آن سر و کار داشته باشند. وقتی یک کارمند یک هدف جدید برای رسیدن به آن تعریف میکند، باید اقدامات جدیدی را در کار روزانه خود برای دستیابی به آن بگنجاند.
این بدان معناست که او باید برخی از کارهای قبلی خود را برای انجام این کار کنار بگذارد. به همین دلیل است که تعیین اینکه کدام اقدامات به پیشرفت هدف کمک میکند بسیار مهم است. این درگیری روزانه با کسبوکار را آسانتر میکند. مردم در برابر تغییر مقاومت میکنند. به خصوص وقتی صحبت از تغییر رفتار آنها باشد. بنابراین، آنها به شاخصهای قوی برای یادآوری ادغام اهداف جدید در وظایف روزانه خود نیاز دارند.
موارد فوری بر موارد مهم اولویت دارد. این یک قانون مخرب برای اجرای برنامه است و غلبه بر آن چالش برانگیز است. این نیاز به تلاش آگاهانه دارد. و بخشی از این تلاش شامل ارائه گامهای ضروری بعدی و سپس عمل به آنها است. همراستایی اقدامات مردم با نتایج، به معنای اجرای استراتژی است.
مسئولیتپذیری را از ردههای بالا ایجاد کنید
مسئولیتپذیری نیروی محرک اجرای هر ابتکار استراتژیک است. اهدافی که هیچکس مالکیت و مسئولیتی نسبت به آنها را ندارد و سعی نمیکند آنها را در صدر قرار دهد، به موقع محقق نخواهند شد. همه اهداف برای پیش رفتن نیاز دارند کسی مسئول آنها باشد. وقتی یک سازمان اعتقادی به شفافسازی استراتژی خود ندارد، باید بسیار مراقب باشد که چگونه مسئولیتها را توزیع و مدیریت میکند. دلیل این امر این است که وقتی برخی اهداف عقب میمانند، ممکن است افراد مسئول آنها دچار مشکل شوند. چنین اتفاقی میتواند روحیه تیم را خراب کند.
از سوی دیگر، وقتی هیچکس صریحاً مالک یک پروژه نیست و مسئول تحقق آن نیست، ارزیابی پیشرفت آن و اجرای موفقیتآمیز آن دشوار است. نتایج به سادگی به این دلیل تحویل داده نمیشوند که هیچکس نمیدانست چه کسی مسئول آنها است.
رهبری باید با احتیاط عمل کند. با این حال، میتوان مسئولیتپذیری واقعی را در داخل سازمان ایجاد کرد در حالی که به افراد اجازه داد اشتباه کنند یا شکست بخورند. و یکی از مهمترین راههای دستیابی به این هدف، الگوسازی توسط رهبری است. فقط زمانی که یک رهبر اشتباهات خود را میپذیرد و آشکارا در مورد شکستهای خود صحبت میکند، واضحترین و عمیقترین پیام را میفرستد که اعضای تیمش میتوانند دقیقاً همین کار را انجام دهند.
بیشتر بخوانید: تعریف دقیق راهبرد و مدیریت راهبردی چیست؟
تعیین مالک مشخص برای هر شاخص، مسئولیتپذیری را افزایش داده و از بروز موانع در اجرای پروژه جلوگیری میکند
ارائه استراتژی معمولاً یک چالش جدید ایجاد میکند. برای مردم ابهام ایجاد میشود که آیا باید همیشه عالی به نظر برسد یا خیر. این یک چالش دشوار است، اما تا زمانی که به درستی با آن برخورد شود، خللی در هدف شما برای آشکار کردن استراتژی ایجاد نمیکند.
تعریف مالکیت برای هر پروژه این عدم اطمینان را برطرف میکند. موثرترینی راه برای ایجاد مسئولیتپذیری، اختصاص معیارها و شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI) و نه اهداف به افراد است. دلیل این امر این است که آنچه شما میخواهید نظارت کنید میزان پیشرفت در کسب نتیجه است. مردم نمیتوانند در مورد اهداف گزارش دهند. آنها در مورد پیشرفت گزارش میدهند. بنابراین، شاخصهای مناسب را انتخاب و یک مسئول و مالک برای آنها تعیین کنید. در این خصوص صریح باشید. حداکثر یک یا دو مالک برای هر هدف انتخاب کنید. سپس هر تعداد همکار که پروژه نیاز دارد را اضافه کنید.
مالکیت دادن به یک فرد مسئولیتپذیر برای هر معیار، به فرد آزادی میدهد تا تصمیمات مناسب و مورد نیاز را برای پیشبرد شاخصها اتخاذ کند. او مجبور نیست وقت خود را برای توافق با یک یا دو نفر دیگر در مورد تصمیم خود تلف کند. همچنین هرگونه ابهام در مورد مسئولیتهایی که دارد برطرف میشود.
وقتی هر قسمت از برنامه بررسی شود، بسیاری از اضطرابها از بین میرود و شفافیت در بین تیمها گسترش مییابد. بخشهای مختلف در جریان اینکه چگونه اقداماتشان در رسیدن به اهداف مشترک موثر است، قرار میگیرند. مشخص میشود که هر کس مالک چه چیزی است، مسئول هر کار چه کسی است. بنابراین همه با هم همسو شده و میدانند انتظارات چه بوده و جایگاه پروژه آنها در نقشه کل چیست. بنابراین، مردم میتوانند روی تکمیل پروژههای خود تمرکز کنند.
علاوه بر این، هنگام کسب موفقیت، مالکان به خاطر آن احساس غرور میکنند که تعامل و احساس رضایت آنها از کارشان را افزایش میدهد. با داشتن رهبری نمونه و پاسخگو، برای دستیابی به هر معیار یک مسئول تعیین کنید.
درک عمیق محتوا، نیازمند داشتن درک صحیح از پیشینه آن است
تغییرات در برنامه استراتژیک شما اجتنابناپذیر است. در طول مسیر به عنوان یک سازمان، مسائل زیادی را تجربه کرده و میآموزید که کدام روش و متدها نتیجه میدهد و کدام یک شکست میخورد. با دانش کسب شده میتوانید استراتژی خود را به خوبی اصلاح و تدوین کنید.
در سناریوهای غیرقابل پیشبینی مانند پانادمی یا برگزیت (BREXIT)، تسلیم نشوید. استراتژی همچنان نقش مهمی در بقاء و سودآوری سازمان شما در چنین موقعیتهایی دارد. با تغییر اهداف و چشماندازهای استراتژیک خود، از کارمندان خود بخواهید وظایف روزانهشان را نیز به طور متناسب با آن تنظیم کنند. آنها را از تغییرات جدید مطلع کنید و انتظارات خود را به طور شفاف برایشان توضیح دهید.
فقط تصمیماتی که از فرآیند برنامهریزی استراتژیک حاصل شدهاند بیان نکنید، بلکه پیشینه آنها را نیز ارائه دهید. هم ایده و هم محتوا را ارائه دهید. عدم بیان ایده پشت آن یکی از رایجترین اشتباهات رهبران هنگام برقراری ارتباط بین کارمندان و استراتژی تدوینشدهشان است. در نتیجه، مردم برای مشارکت در کار و در نتیجه استراتژی انگیزه پیدا نمیکنند. با این حال، وقتی مردم دیدگاهی از دورنمای استراتژی دارند، میتوانند ببینند که اقدامات آنها چگونه به آن مربوط میشود. آنها احساس مهم بودن در سازمان کرده و میدانند جزئی از آن هستند.
شاید برای رهبری، زمینهسازی در خصوص تصمیمات اتخاذ شده نیاز به تلاش بیشتری داشته باشد. با این حال، تبیین اصلاحات در استراتژی و وظایف روزانه کارمندان در بلندمدت کارآمدتر بوده و منجر به همراستا شدن قویتر آنها با اهداف سازمان میشود. پس پیشینه تصمیمات خود را برایشان توضیح دهید.
بیشتر بخوانید: مضامین استراتژیک
چشمانداز شما شکاف را پر میکند
یک راه عالی برای برقراری ارتباط همه افراد در سازمان با نمای کلی، اتصال برنامه استراتژیک به چشمانداز سازمانتان است. چشمانداز خود را هر روز به کارمندانتان یادآوری کنید. از دفاتر خود برای یادآوری استفاده کنید. به کارمندان خود فضای لازم برای تصمیمگیری بدهید و اجازه دهید به تنهایی تلاش کرده و منطبق شوند.
یادآوری چشمانداز و احساس اینکه کار آنها به یک هدف بزرگتر کمک میکند، آنها را باانگیزه و تشویق به تلاش بیشتر میکند. آنها بیشتر درگیر شده و از افزایش ۶۶ درصدی رفاه لذت میبرند. آنها به خوبی از دستورالعملها و رویهها پیروی کرده و کمتر اشتباه میکنند که از مهمترین نکات برای اجرای موفق استراتژی میباشد.
آگاهی از اینکه هر تصمیمی در یک نمای بزرگتر قرار میگیرد، همراستایی در اجرای برنامه را تقویت میکند. زمانی که اقدامات و تصمیمات شما از یک هدف مشترک حمایت میکند، پذیرش رفتار جدید و همسو شدن با برنامه آسانتر است. با تبیین چشم انداز خود، به کارمندان خود کمک کنید تا درک کنند که چگونه کارشان به اهداف کلی سازمان کمک کرده و منجر به اجرای موفق استراتژی میشود.
جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع اجرای موفق استراتژی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.
در گفتگو ها شرکت کنید.