توسعه استراتژی: اصول کلیدی توسعه استراتژی چیست؟
در این مقاله قصد داریم به معرفی اصول کلیدی توسعه استراتژی بپردازیم و با استفاده از این اصول توسعه استراتژی به چالشهایی که در اثر عدم اطمینان و نبود قطعیت در بسیاری از مسائل با آنها مواجه میشویم، غلبه کرده و با تعریف اهداف و چشمانداز خود به طور شفاف، تجزیه و تحلیل نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدهای خود، گزینههای استراتژیک مختلف را ارزیابی و در بهترین مسیر به سوی اهداف کسبوکار خود پیش برویم.
مقدمهای بر بررسی اصول توسعه استراتژی
راه درست یا غلطی برای تدوین استراتژی شرکت وجود ندارد. این موضوع در همایش استراتژی ۲۰۲۱ کاملا مشهود بود. جایی که طیف گستردهای از سخنرانان با دیدگاهها، ابزارها و چارچوبهای مختلف خود که قبلا از آنها نتیجه گرفته بودند، آنها را به اشتراک گذاشتند. از آنجا که کسبوکار بسیار پیچیده و چند وجهی است، شما باید راه خود را پیدا کنید. باید استراتژیای بسازید که برای شخص شما موثر باشد.
بیشتر بخوانید: تعریف علمی پیاده سازی و اجرای استراتژی چیست؟
با این حال، برخی اصول مهم و ثابت وجود دارند. این اصول توسعه استراتژی پایه و اساس ساخت یک استراتژی قوی برای شرکت هستند و اگر آنها را نادیده بگیرید، احتمالا زمان وقوع اتفاقات غیرمنتظره، دچار مشکل خواهید شد.
تیبو مسکی (Thibault Mesqui)، رهبری پرشور در حوزه کالاهای تندمصرف (FMCG)، از زمان حضور خود در همایش استراتژی، ۵ اصل کلیدی توسعه استراتژی را که استراتژی بر پایه آنها ساخته شده است، بیان نمود و ما قصد داریم آنها را با شما در میان بگذاریم. او معتقد بود که ما اغلب این بحث را بیش از حد پیچیده میکنیم و اگر فقط به این اصول ساده پایبند باشیم، دچار اشتباه نخواهیم شد.
«استراتژی نباید در مورد جزئیات ریز باشد، مثل چگونگی سفر به ماه. استراتژی باید شامل ایده، چشمانداز بلندمدت و چند اقدام برای تحقق آن باشد.» – تیبو مسکی
۵ اصل کلیدی توسعه استراتژی تیبو مسکی
یک چشمانداز بلندمدت و جسورانه داشته باشید
وقتی روزانه در حال مدیریت یک کسبوکار هستید، اغلب مجبورید کوتاهمدت فکر کنید. شما با مسائل پیشبینینشده دست و پنجه نرم میکنید، با مشتریان کار میکنید، به طور تدریجی عملیات و فرآیندهای خود را بهبود میدهید و هر کاری که میتوانید انجام میدهید تا شرکت را در آن روز پیش ببرید. به ندرت فرصت میکنید عقبنشینی کرده و به آینده بلندمدت سازمان فکر کنید.
طبق گفته تیبو، استراتژی در مورد همین است. تصمیمگیری استراتژیک به معنای فاصله گرفتن از جزئیات و فکر کردن به کل تصویر است. به نظر او، استراتژی باید لنگر بلندمدتی باشد که یک شرکت برای همسو کردن تصمیمات کوتاهمدت خود از آن استفاده کند. اگر کارهای روزمره شما به سمت این چشمانداز بلندمدت حرکت نمیکند، پس مشکلی وجود دارد و شما باید مسیر خود را تغییر دهید.
تفکر بلندمدت نیز به ذهنیت متفاوتی نیاز دارد اما ما معمولاً در آن مهارت نداریم. با وجود عدم قطعیتهای بسیار، تصور وضعیت شرکت شما در ۵ تا ۱۰ سال آینده بسیار دشوار است. اما نکته تیبو این است که مهم است نوعی چشمانداز داشته باشیم تا همه افرادمان جایی برای هدفگذاری داشته باشند. اینکه آیا واقعاً به آن نتایج دست پیدا میکنید یا نه در این مرحله مهم نیست. مهمتر این است که یک هدف و یک مقصود مشترک داشته باشید که همه بتوانند پشت آن جمع شوند تا در یک جهت حرکت کنید.
در ضمن، بیپروا عمل کنید! انسانها موجوداتی داستانسرا هستند و همه ما میخواهیم بخشی از چیزی خاص باشیم. میخواهیم بخشی از یک رویای بزرگ باشیم. بنابراین، به عنوان استراتژیست، باید در چشمانداز بلندمدت خود شجاع و جسور باشیم. اگر قصدی برای تغییر وضعیت نابسامان شرکت نداریم، پس داریم در حق کارمندان خود اجحاف میکنیم و انگیزه کافی برای انجام رفتار درست به آنها نمیدهیم.
در برنامهریزی کوتاهمدت باید واقعگرا باشید. وقتی صحبت از چشمانداز بلندمدتمان میشود، میخواهیم به مردم انگیزهای برای تلاش کردن بدهیم. چرا باید سخت کار کنند؟ چرا باید تمام توان خود را در کارشان بگذارند؟ باید دلیل قویای وجود داشته باشد که آنها هر روز به سر کار بیایند. استراتژی باید جسورانه باشد.
با ترکیب کردن یک استراتژی جسورانه و یک ذهنیت بلندمدت، به چشماندازی جذاب میرسید. این مأموریت شما برای کار کردن است و باید همه چیزهای دیگری را که در مقیاس زمانی کوتاهتر انجام میدهید، تحت تأثیر قرار دهد. چشمانداز نیازی به پیچیدگی یا جزئیات بیش از حد ندارد، فقط باید به عنوان یک ستاره قطبی عمل کند که همه بتوانند خود را با آن هماهنگ کنند. سپس، در حین حرکت، خود را با آن چشمانداز میسنجید و از آن به عنوان یک نور راهنما استفاده میکنید.
فراموش نکنید که از کجا شروع کردهاید
اصل مهم بعدی در تفکر استراتژیک، هرگز فراموش نکردن جایی است که از آن آغاز کردهاید. وقتی به جلو نگاه میکنیم، وسوسه میشویم که گذشته را نادیده بگیریم و با بیخیالی ادامه دهیم. اما این به این معناست که تمام آن تجربه، خرد و آموختهها را رها کنیم.
اداره یک کسبوکار یک سفر پر فراز و نشیب است. برخی فراز و فرودهای باورنکردنی وجود دارد و تنها زمانی میتوانید به طور مستمر پیشرفت داشته باشید که بتوانید هر دو را درک کنید. وقتی میدانید از کجا آمدهاید، درک عمیقتری از آنچه برای رسیدن به جایی که هستید لازم بود، دارید و این شما را برای رشد بیشتر نسبت به وضعیت فعلی آماده میکند.
بخشی از این ارزش در جنبه داستانسرایی نهفته است. فعالیت در دنیای کسبوکار با دشواریهای فراوانی همراه است. اما با به روز کردن مداوم استانداردها، قرارگرفتن در چرخهی موفقیت و تلاش بیوقفه برای رسیدن به هر هدف جدیدی، بسیار آسان است. از نظر روانشناختی، این موضوع میتواند خستهکننده باشد و اغلب توقف نمیکنیم تا ببینیم که چقدر پیشرفت کردهایم. در زمینه استراتژیک، این فرصت مناسبی است تا به جایی که از آن آمدهایم فکر کنیم و خودمان را به خاطر این پیشرفت تشویق کنیم. این قدردانی بخش مهمی از انگیزه گرفتن برای ارتقا به سطح بعدی موفقیت تجاری ما است زیرا از پیروزیهای گذشته یاد کرده و لذت میبریم.
این اصل همچنین به ما کمک میکند تا به ماهیت شرکتی که میخواستیم در ابتدا بسازیم، وفادار بمانیم. وقتی هنوز واحدها کوچک هستند، حفظ فرهنگ و روحیه شرکت مورد نظر راحت است زیرا افراد بسیار کمی هستند که باید مدیریت کنیم و دیانای (DNA) بنیانگذاران هنوز در همه جای سازمان وجود دارد. با این حال، هنگام رشد، حفظ همان روحیات و دیدگاهها دشوارتر میشود. با پیوستن افراد جدید و بزرگتر شدن شرکت، فرهنگ سازمان میتواند به چیزی تبدیل شود که شما برای آن برنامهریزی نکردهاید.
این امر مستلزم آن است که استراتژیستها و تصمیمگیرندگان در صورت نیاز آن را اصلاح کنند و تنها راهی که میتوانید از آن آگاه شوید، یادآوری مداوم و آگاهانه جایی که از آن آغاز کردهاید است. درک ریشهها و مأموریت اصلی شما بخش کلیدی مسئولیتپذیری نسبت به ماهیت شرکتی است که میخواهید بسازید.
این به این معنا نیست که چون درسهایی را در طول مسیر آموختهاید، نمیتوانید چیزی را تغییر دهید. بلکه تنها به شما میگوید در مورد مسیری که تاکنون طی کردهاید تأمل کنید. بنابراین اطلاعات و آموختههای جدید، برنامهها و استراتژیهای آینده شما را شکل دهد.
بیشتر بخوانید: مدیریت استراتژیک چیست؟ فرایند برنامه ریزی در مدیریت استراتژیک چگونه است؟
تاکتیکهای خود را اجرا کنید
حالا که چشمانداز بلندمدت خود را دارید و با توجه به جایی که از آن شروع کردهاید، میتوانید به جنبههای عملیتر اجرای استراتژی شرکت بپردازید. اینجا جایی است که میتوانید با گامهای عملی خاصی که شما را به سمت ستاره قطبی مورد نظر حرکت میدهند، دقیقتر شوید.
تیبو به شدت معتقد است که ما در اکثر موارد استراتژی خود را بیش از حد پیچیده میکنیم و اگر به همه چیز به عنوان اجزای سازنده نگاه کنیم، چیز بسیار قویتری خواهیم داشت. واقعیتهایی که ما به طور تجربی و بر اساس مخاطب هدف خود شناسایی میکنیم باید تاکتیکهای ما را که در استراتژی ما ترکیب میشوند، شکل دهند.
این تاکتیکها نشاندهنده چشمانداز بلندمدت ما هستند که به گامهای کوچکتر و قابل مدیریتتر تقسیم شدهاند و میتوانند در یک بازه زمانی کوتاه اجرا شوند. و هر یک از این اقدامات باید واقعبینانه باشند زیرا باید ظرف چند ماه قابل دستیابی باشند. وقتی چند اقدام که واقعاً تفاوت ایجاد میکنند، دارید، میتوانید به استراتژی خود اعتماد کنید. استراتژیای که دیگران به راحتی با آن ارتباط برقرار میکنند.
«آنها را به عنوان بلوکهای ساختمانی ببینید، بنابراین استراتژی شما پلی بین نقطه کنونی و نقطه مورد نظر شماست. برای اینکه این پل بتواند پایههای خود را حفظ کند، ستونها باید تا حد امکان بر اساس واقعیتها باشند. هرچه واقعیتهای بیشتری داشته باشید، ستونها محکمتر و تاکتیکهای شما محکمتر خواهند بود.» – تیبو مسکی
این نقل قول فلسفه کامل تیبو را شرح میدهد. صحبت بیشتر در مورد واقعیتهایی که تیبو ذکر میکند، ارزشمند است و ما قبلاً در مورد اهمیت شناخت مشتری صحبت کردهایم و اینجا جایی است که اهمیت آن به چشم میآید. اگر میخواهیم تاکتیکهای استراتژیک درست را اجرا کنیم، باید مشتریان خود را دقیقا درک کنیم. اغلب ما برای آگاه شدن از نحوه عملکرد خود در کوتاهمدت به داستانها، فرضیههای آزمایشنشده و چارچوبهای کلی کسبوکار متکی هستیم.
در دنیای دادهمحور امروز، باید از واقعیتها استفاده کنیم. ما باید هر کاری که میتوانیم انجام دهیم تا دادهها را جمعآوری کرده و فرضیههای خود را آزمایش کنیم تا تصمیمات مبتنی بر واقعیت بگیریم. اگر این کار را نکنیم، خطر فریب خوردن و رفتن به مسیر اشتباه، کسبوکار ما را تهدید میکند. هر تاکتیک باید تا حد امکان بر اساس واقعیتهای محکم باشد تا اطمینان داشته باشیم که در بازار جواب میدهد. این نظم میتواند شرکت شما را متمایز کند. الیته برای درست انجام دادن آن به تلاش زیادی نیاز دارد. اهمیت فوقالعاده آن زمانی آشکار میشود که به آن عمل کنید.
شگفتزده میشوید اگر بدانید بسیاری از فرضیههایتان در مورد مشتری، بازار و حتی شرکتتان با کوچکترین بررسیها رد میشوند. وظیفه شماست که در برابر فرضیههای بیاساس بایستید. تنها در آن صورت میتوانید از موثر بودن عملیات استراتژیک خود مطمئن شوید.
قاطع باشید
وقتی جلوی یک تخته سفید میایستید و به جهات مختلفی که شرکت شما میتواند برود فکر میکنید، گزینههای بسیاری به ذهنتان خطور خواهد کرد. این چیزی است که استراتژی را همزمان لذتبخش و طاقتفرسا میکند. با وجود مسیرهای مختلف موجود، چقدر میتوانید به هر یک از آنها اطمینان داشته باشید؟
این حس بسیار متداول است. با وجود گزینههای بسیار زیادی که در دسترس هستند، به راحتی میتوان به فلج تحلیلی دچار شویم و تصمیمات خود را تا زمانی که اطلاعات بهتری داشته باشیم به تعویق بیندازیم. ما فقط باید تحقیقات بیشتری انجام دهیم. یک مفهوم دیگر را نیز باید آزمایش کنیم. ابتدا کتاب بخوانیم و باید با افراد بیشتری مشورت کنیم.
همه اینها تله است زیرا به ما این توهم را میدهد که به جایی خواهیم رسید که اطلاعات کاملی داشته و سپس میتوانیم بهترین تصمیم ممکن را از آنجا بگیریم. چنین چیزی به سادگی ممکن نیست. دنیای کسبوکار برای این کار خیلی پیچیده و مبهم است. در عوض ما باید با این احساس مقابله کرده و قاطع باشیم.
اگر به هر یک از رهبران بزرگ تجاری در طول زمان نگاه کنید، همه آنها اشتیاق به تصمیمگیری و پیشروی داشتند حتی اگر ۱۰۰ درصد مطمئن نبودند. این اعتماد به نفس و قاطعیت از پذیرش این واقعیت ناشی میشود که آنها هرگز به سطح اطمینان ۱۰۰ درصدی نخواهند رسید و هر ثانیهای که در تفکر تلف میکنند، زمانی است که برای همیشه از دست دادهاند.
یک استراتژی مناسبتر، قاطع بودن در تصمیمگیری است. اقدامات جسورانه انجام دهید و سپس از آنها بیاموزید. زیرا هنگام حضور در بازار و فعالیت، دائما اطلاعات کسب میکنید. این آزمون و خطاها فورا به شما بازخورد میدهند که برای تنظیم دیدگاه خود و رسیدن به مسیر درست به آن نیاز دارید.
این استمرار داشتن تفکری است که در محافل استارتآپی بسیار مورد بحث قرار میگیرد، اما در سازمانهای بزرگ به نظر نمیرسد که زیاد مورد توجه قرار گرفته باشد. اگر بتوانید این اصل را در استراتژی خود بگنجانید، متوجه میشوید که سازمان شما چابکتر، انعطافپذیرتر و آماده موفقیت است. قاطعیت برنده میشود. تصمیم بگیرید، شکست بخورید و از آن بیاموزید. این تمام مسیری است که باید طی کنید.
بیشتر بخوانید: استراتژی های شرکت آمازون برای موفقیت چه بوده است ؟
استراتژی خود را در تمام سطوح سازمان نهادینه کنید
۵امین اصل از اصول کلیدی توسعه استراتژی که تیبو بیان کرد این بود. غالبا استراتژی یک شرکت فقط در اتاق هیئت مدیره که در آن مصور شده و در پاورپوینت ارائه آن وجود دارد. اگر فرآیند استراتژیک شما در نقطهای که به یک برنامه استراتژیک رسیدهاید پایان مییابد، پس موفق نخواهید شد. استراتژی تجاری یک فرآیند دائماً در حال تکامل است و زمانی که به یک ارائه مرتب برای سرمایهگذاران خود نرسید، پایان نمییابد. استراتژی باید یک سند کاری باشد که اقدامات کل سازمان را تعیین کند و اگر به آن فضای تنفس ندهید، هدف را از دست میدهید. یک استراتژی باید بیشتر از چند نکته و پیشبینی مالی باشد. باید در حرکت بوده و به سمت هر تیمی برود. باید یک ستاره قطبی باشد که همه به سمت آن حرکت میکنند.
روش انجام این کار، برقراری ارتباط زیاد است. شما میخواهید اشتراکگذاری استراتژی خود در داخل شرکت را بسیار دقیق انجام داده و از هر فرصتی که دارید برای بیان دلیل وجود شرکت، چشمانداز بلندمدت و نحوه رسیدن به آن استفاده کنید. هر بار که یک تیم در درون خود تصمیمگیری میکند، باید با استراتژی مطابقت دهد تا اطمینان حاصل کند که تفکر آنها با چشمانداز کل شرکت همسو است. باید در ذهن همه اولویت باشد.
وقتی استراتژی شما در سراسر سازمان شما جاری باشد، آنگاه واقعا میتوان انتظار داشت که بر نحوه انجام کارها تأثیر بگذارد. فقط در این صورت است که به ستونی تبدیل میشود که باید از آن استفاده کنید. استراتژی باید مانند گاوصندوقی باشد که همه چیز از آن نشات گرفته و بیرون میآید.
ارتباطات داخلی شما در اینجا بسیار مهم است. تقریباً به اندازه خود استراتژی مهم است. نباید فقط یک فکر و ایده برای قدم بعدی باشد، بلکه یک قطعه حیاتی از کل این پازل است. زیرا وقتی استراتژی خود را با بقیه سازمان خود ادغام میکنید، زندگی خود را به دست میآورد و با پیشرفت، ارزش آن افزایش مییابد. در شرکتی که همه روی یک ماموریت استراتژیک هماهنگ شدهاند، یک شرکت قدرتمند است. اما این فقط زمانی اتفاق میافتد که همه سوار کشتی باشند. اجازه دهید استراتژیتان در همه منافذ نفوذ کند و شما را از دیدن اینکه هماهنگی استراتژیک چقدر میتواند موثر باشد، شگفتزده کند.
جمعبندی
حالا شما همه اصول کلیدی توسعه استراتژی تیبو برای یک استراتژی قوی و موثر را دارید. ما واقعا از سادگی فلسفه او لذت بردیم زیرا به خوبی یادآوری کرد که همیشه چارچوبهای استراتژی، پیچیده و چند لایه نیست. هیچکدام از این مسائل تا زمانی که پایههای اصلی را نداشته باشید اهمیت ندارند.
اگر به جای غرق شدن در جزئیات، روی این اصول کلیدی تمرکز کنید، در موقعیت خوبی قرار خواهید گرفت تا استراتژی خود را اجرا کنید. جسور باشید، قاطع باشید و به استراتژی خود اجازه تنفس بدهید. قبل از اینکه متوجه شوید، چشمانداز بلندمدتتان را روبرویتان خواهید دید.
جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع اصول توسعه استراتژی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.
در گفتگو ها شرکت کنید.