رویکرد بالا به پایین چه تفاوتی با رویکرد پایین به بالا دارد؟
در این مقاله به موضوع رویکرد بالا به پایین و رویکرد پایین به بالا پرداختهایم، ضمن ارائه تعریفی مفهومی از این رویکردها به بررسی عمیق رویکرد بالا به پایین و رویکرد پایین به بالا نیز خواهیم پرداخت و ایده های اصلی، مزایا، معایب و مثال هایی را بررسی خواهیم کرد که بینش ارزشمندی را ارائه خواهند داد. سپس، نحوه ادغام آنها را برای بهره برداری از نقاط قوت رویکرد بالا به پایین و رویکرد پایین به بالا بررسی خواهیم کرد. در آخر نیز میتوانید دیدگاهها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.
مقدمهای بر رویکرد بالا به پایین و پایین به بالا
هیچ رویکرد مدیریت کسب و کار یا حتی سبک رهبری وجود ندارد که برای همه مناسب باشد. در دنیای پیچیده تصمیم گیری سازمانی، دو روش مختلف به عنوان بازیگران اصلی ظاهر شدند: رویکرد بالا به پایین و رویکرد پایین به بالا. این مدل ها چگونگی ایجاد برنامههای کسب و کارها را شکل میدهند، پروژه ها را اجرا میکنند، به توافق میرسند و حتی اهداف کلی خود را تعیین میکنند. هر رویکرد میتواند بسیار ساده باشد؛ رویکرد از بالا به پایین از کل به جز میرود و رویکرد از پایین به بالا از جز شروع میشود و به سمت کل حرکت میکند. این روشها رویکردهای احتمالی برای طیف گستردهای از تلاشها مانند تعیین هدف، بودجهبندی و پیشبینی هستند. رویکرد بالا به پایین در مدیریت، زمانی است که تصمیمات سراسری شرکت صرفاً توسط رهبری در بالاترین سطح گرفته می شود سپس به بقیه تیم اطلاع داده می شود این سبک می تواند در سطح پروژه، تیم یا حتی شرکت اعمال شود و می تواند با توجه به نیازهای گروه خاصی تنظیم شود بسیاری از تیمها رویکرد بالا به پایین را انتخاب میکنند زیرا سردرگمی را از بین میبرد، خطر را کاهش میدهد و ابتکارات را در تیمهای بزرگتر سازماندهی میکند، در حالی که رویکرد پایین به بالا به همه تیمها در این نوع تصمیمگیریها فرصت میدهد. در دنیایی که اکثر سازمانها از سبک مدیریت بالا به پایین پیروی میکنند، کلید پرورش، تعامل پایین به بالا و توانمندسازی کارمندان برای مشارکت فعال در استراتژی شما است. با متعادل کردن این دو رویکرد، می توانید شکاف بین رهبری و تیمهای خط مقدم را پر کنید و همکاری، نوآوری و مالکیت را برای اجرای موثر استراتژی تقویت کنید.
رویکرد بالا به پایین چیست؟
رویکرد بالا به پایین به روشی اشاره دارد که دستورالعمل ها و تصمیمات از مدیریت ارشد یا رهبران سطح بالاتر سرازیر شده و از طریق ساختار سازمانی فیلتر می شوند. تحلیل از بالا به پایین معمولاً به استفاده از عوامل جامع به عنوان مبنای تصمیمگیری اشاره دارد و سعی میکند تصویر بزرگ و تمام اجزای آن را شناسایی نماید، این اجزا معمولاً نیروی محرکه هدف نهایی هستند. این رویکرد مدیریت بالا به پایین اغلب از طریق یک مدل رهبری بالا به پایین اجرا می شود، جایی که استراتژی ها و دستورالعمل ها توسط افراد بالاتر تدوین می شوند و سپس برای اجرا در سطوح پایین تر منتقل می شوند، در واقع مدیران دادهها را جمع آوری نموده، آن را تجزیه و تحلیل می کنند و نتیجه گیری های عملی انجام می دهند، سپس فرآیندهایی را توسعه می دهند که به بقیه تیم اطلاعرسانی کرده و توسط آنها اجرا می شود. ممکن است این سبک مدیریت را به عنوان فرمان و کنترل یا رهبری خودکامه نیز بشنوید. رویکرد بالا به پایین احتمالاً همان چیزی است که هنگام فکر کردن به فرآیند مدیریت به آن فکر می کنید. شرکت هایی که رویکرد مدیریت بالا به پایین را اتخاذ می کنند، در اصل یک مدل رهبری خودکامه را انتخاب می کنند. در این زمینه، مفهوم پردازش بالا به پایین وارد عمل می شود و این مورد حول محور تصمیم گیری رهبران در مورد استراتژی بزرگ، اهداف شرکت، معیارها و ابتکاراتی که فعالیت های بخش های مختلف سازمان را هدایت می کنند، می چرخد.
این رویکرد بر این فرض استوار است که رهبری بینش های لازم برای اتخاذ تصمیمات آگاهانه ای را که به نفع کل سازمان است، در اختیار دارد. یک تحلیلگر که به دنبال دیدگاه از بالا به پایین است میخواهد بررسی کند که عوامل سیستماتیک چگونه بر یک نتیجه تأثیر میگذارند، حتی در امور مالی شرکتها، این میتواند به معنای درک نحوه تأثیر روندهای بزرگ بر کل صنعت باشد. در بودجهبندی، تعیین هدف و پیشبینی، همین مفهوم نیز میتواند برای درک و مدیریت عوامل کلان اعمال شود.
نحوه عملکرد رویکرد بالا به پایین
هنگام برخورد با یک پروژه از بالا به پایین، تصمیمگیرندگان سطح بالاتر با یک هدف کلی شروع میکنند و اقدامات مورد نیاز گروهها و افراد مختلف را تعیین مینمایند تا به آن هدف برسند. کل فرآیند برنامهریزی پروژه در سطح مدیریت انجام میشود، سپس، بعد از ایجاد یک برنامه عملی، تصمیمگیرندگان آن را به بقیه تیم اطلاع میدهند تا اجرا شود. رویکرد بالا به پایین میتواند مؤثر باشد زیرا از پروژهای به پروژه دیگر یکسان باقی میماند و به تیمها اجازه میدهد یک فرآیند تمرینشده خوب را ایجاد کنند که با گذشت زمان کارآمدتر میشود. از آنجایی که ماهیت سبک بالا به پایین بسیار پایدار و قابل اعتماد است، بسیاری از سازمانها به عنوان مثال؛ نیویورک تایمز (The New York Times)، آی بی ام (IBM) و سایر سازمانهای قدیمی تصمیم میگیرند کل شرکتهای خود را بر اساس این رویکرد اداره کنند.
بیشتر بخوانید: ابتکارات استراتژیک
مزایای رویکرد بالا به پایین
رویکرد بالا به پایین چندین مزیت ارائه میدهد که میتواند به تصمیمگیری موثر، ارتباطات روان و اجرای منسجم کمک کند.
- جهت گیری واضح
این رویکرد یک حس یکپارچه جهت گیری را از مدیریت ارشد تا همه سطوح سازمانی ایجاد میکند. همسو شدن در مورد اهداف مشترک، استراتژیها و اهداف، سردرگمی را کاهش داده و تلاش جمعی را تقویت می نماید.
- تصمیم گیری کارآمد
با تمرکز تصمیم گیری در سطح بالاتر، رویکرد بالا به پایین امکان انتخاب سریعتر و قاطعانهتر را فراهم می کند. این امر به ویژه در موقعیتهای حساس به زمان یا در مواقع اضطراری که نیاز به اقدام فوری دارند ارزشمند است.
- هماهنگی موثر
با هدایت اطلاعات و تصمیمات از طریق یک سلسله مراتب تعریف شده، این مدل هماهنگی کارآمد بین بخش ها و عملکردهای مختلف را تسهیل می کند. این می تواند منجر به جریان کار روانتر و ادغام بهتر تلاشها شود.
- ارتباط سریع
مدل بالا به پایین امکان ارتباط سریع تصمیمات، بهروزرسانیها و تغییرات را فراهم میکند. این برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات حیاتی با تعداد زیادی از کارمندان در مدت زمان کوتاه ارزشمند است.
معایب رویکرد بالا به پایین
اکنون که مزایای آن را دیدیم، وقت آن است که به بررسی معایب بالقوه آن بپردازیم.
- تعامل و مالکیت محدود کارکنان
هنگامی که تصمیمات صرفاً توسط مدیریت ارشد اتخاذ می شوند، ممکن است کارمندان در سطوح پایین احساس طرد شدن کنند که منجر به کاهش انگیزه و رضایت می شود. از آنجایی که آنها به عنوان تصمیم گیرنده توانمند نیستند، احساس مالکیت نمی کنند که ممکن است منجر به عدم تعهد در اجرای موثر این تصمیمات شود.
- عدم خلاقیت و نوآوری
رویکرد بالا به پایین می تواند خلاقیت و نوآوری را خفه کند، زیرا تصمیمات در درجه اول توسط یک گروه کوچک از رهبران مورد هدایت قرار میگیرند. ایده های نوآورانه کارکنان خط مقدم ممکن است در نظر گرفته و یا اجرا نشوند، که مانع توانایی سازمان برای سازگاری و تکامل می شود.
- دانش محلی محدود
تیم اجرایی ممکن است درک کاملی از عملیات روزمره و چالش های پیش روی کارمندان سطح پایین نداشته باشد. این عدم دانش محلی می تواند منجر به تصمیماتی شود که از واقعیت های اجرای میدانی جدا هستند.
- انعطاف پذیری کاهش یافته
یک رویکرد مدیریت بالا به پایین ممکن است در سازگاری با محیط های در حال تغییر سریع یا شرایط پیش بینی نشده مشکل داشته باشد، زیرا تصمیماتی که در بالا اتخاذ می شوند ممکن است روندهای نوظهور یا چالش های غیرمنتظره را نادیده بگیرند.
- فاصله بیشتر بین تصمیم گیرندگان و تصمیمات
در حالی که رویکرد از پایین به بالا اجازه می دهد تصمیمات توسط همان افرادی که مستقیماً روی یک پروژه کار می کنند گرفته شود، سبک مدیریت از بالا به پایین فاصله بین آن تیم و تصمیم گیرندگان را ایجاد می نماید. اگر رهبری از تیم پروژه خود درخواست ورودی یا بازخورد نکند این می تواند منجر به تصمیمات ضعیف شود.
- فشار بیشتر بر رهبری
از آنجایی که تمام تصمیمات در بالا اتخاذ می شود، استخدام نامناسب مدیریت پروژه می تواند تأثیر بیشتری بر موفقیت تیم داشته باشد. بسیاری از مشکلات فرآیند فقط در سطح پایین قابل مشاهده هستند، بنابراین مدیران پروژه ای که قبل از تصمیم گیری نظر اعضای فردی تیم را جویا نمی شوند، می توانند ناخواسته مشکلات، تاخیرها و ضررهای قابل توجهی ایجاد کنند.
بیشتر بخوانید: تعریف دقیق استراتژی چیست؟ (استراتژی به زبان ساده برای مدیران)
چه زمانی باید از رویکرد بالا به پایین استفاده کرد؟
با در نظر گرفتن مزایا و معایب، متوجه خواهید شد که رویکرد بالا به پایین در موقعیتهای خاصی در یک سازمان عملکرد خوبی دارد.
- مدیریت بحران و تصمیم گیری فوری
در شرایط اضطراری یا ضرب الاجلهای غیرممکن، دموکراسی از مسیر خارج میشود؛ زمانی برای بحث در مورد تصمیم وجود ندارد و تیم رهبری باید وارد عمل شود. وقتی بی عملی بدتر از یک تصمیم بد است، اجرا به اولویت اصلی تبدیل می شود.
- ثبات و استانداردسازی
برای وظایفی که نیاز به فرآیندهای سازگار دارند، مانند رعایت مقررات صنعت یا حفظ یک تصویر برند یکپارچه، مدل بالا به پایین کمک می کند تا اطمینان حاصل شود که دستورالعمل های یکسانی در سراسر سازمان رعایت می شود.
- ابتکارات بزرگ مقیاس
هنگام معرفی تغییرات بزرگ سازمانی، مانند بازسازی یا اجرای سیستم های فناوری جدید، این رویکرد می تواند با ارائه یک نقشه راه روشن برای اجرا، گذار را به طور موثر مدیریت کند.
رویکرد پایین به بالا چیست؟
در رویکرد پایین به بالا، تصمیم گیری از افراد در سطوح پایین تر مانند کارکنان خط مقدم، اعضای تیم و کارمندان سطح پایین تر شروع می شود و به تدریج بر کل شرکت تأثیر می گذارد. فرآیند پایین به بالا شامل ترکیب تجربیات، تخصص و پیشنهادات فردی برای اطلاع رسانی تصمیمات سطح بالاتر است. این رویکرد به دیدگاههای متنوع کارمندان ارزش میدهد و اذعان میکند که کسانی که مستقیماً در عملیات روزمره مشارکت دارند میتوانند بینشهای ارزشمندی در مورد استراتژی ارائه دهند. با اتخاذ سبک مدیریت پایین به بالا، رهبری ارتباطات باز را تقویت میکند، مشارکت فعال کارمندان را تشویق میکند و تبادل ایدهها را ترویج میدهد. مشارکت کارمندان در فرآیند تصمیم گیری، سازمانها را قادر میسازد تا از مخزن دانش جمعی بهرهبرداری کنند، احساس مالکیت را تقویت کنند و تعامل کلی کارمندان را ارتقا دهند. تحلیل از پایین به بالا رویکرد کاملاً متفاوتی دارد؛ به طور کلی، رویکرد از پایین به بالا تحلیل خود را بر ویژگیهای خاص و ویژگیهای خرد متمرکز میکند. هنگام نزدیک شدن به اهداف پروژه از پایین به بالا، یک تیم در تمام سطوح همکاری می کند تا تعیین کند چه اقداماتی باید برای دستیابی به اهداف کلی انجام شود. رویکرد از پایین به بالا جدیدتر و انعطاف پذیرتر از استراتژی رسمی از بالا به پایین است، به همین دلیل بیشتر در صنایعی یافت می شود که اختلال و نوآوری اولویت هستند.
مثال هایی از مدیریت از پایین به بالا عبارتند از:
- OKRهای ترکیبی: اهداف گسترده تر در سطح شرکت تعیین می شود، اما نتایج کلیدی توسط تیم ها و افراد تعیین می شوند.
- تیم های اسکرام (Scrum Team): جلسه روزانه کل تیم را گرد هم می آورد تا به صورت مشارکتی هماهنگ شوند.
- مدیریت دموکراتیک: رهبران با اعضای تیم کار می کنند تا تعیین کنند چه تصمیماتی باید در هر سطح اتخاذ شود، این امر همکاری بهتر را امکان پذیر کرده و در عین حال ساختار را حفظ می نماید.
بیشتر بخوانید: تعریف دقیق بحران و مدیریت بحران چیست؟
مزایای رویکرد پایین به بالا
رویکرد پایین به بالا دارای مزایای خود است و می تواند به افزایش نوآوری و بهبود مشارکت تیم ها در سراسر سازمان کمک کند.
- دیدگاههای متنوع
این مدل ورودی را از طیف گسترده ای از کارمندان در نقش ها و سطوح مختلف ارزش گذاری می کند. تنوع دیدگاهها منجر به تصمیمات جامع میشود که چندین دیدگاه و پیامدهای بالقوه را در نظر میگیرند.
- انطباق سریع
سازمانهایی که مدل پایین به بالا را در پیش میگیرند، اغلب انعطافپذیری بیشتری نسبت به تغییر دارند. ورودی کارمندان به شناسایی روندهای نوظهور و اختلالات بالقوه کمک می کند و به سازمان اجازه سریعتر پاسخ دادن را میدهد.
- افزایش نوآوری و خلاقیت
کارمندان خط مقدم اغلب بر اساس تجربیات مستقیم خود بینش های منحصر به فرد و ایده های خلاقانه دارند. رویکرد پایین به بالا اشتراک گذاری این ایده ها را تشویق کرده و فرهنگ نوآوری و بهبود مستمر را تقویت می کند.
- افزایش مشارکت و خرید کارکنان
کارمندان در صورتی که در شکل دادن به کار نقش داشته باشند، بیشتر احتمال دارد تصمیمات را حمایت کرده و بپذیرند. بنابراین، زمانی که کارمندان احساس کنند که نظرات آنها ارزشمند است و مشارکت آنها مهم است، بیشتر درگیر می شوند، این منجر به اجرای روانتر و کاهش مقاومت در برابر تغییر میشود.
- حل مسئله موثر
کارمندان سطح پایین اغلب درک عمیقی از چالش های عملیاتی دارند و می توانند راه حل های عملی ارائه دهند که ممکن است از نظر تیم رهبری دور بماند. رویکرد پایین به بالا، از این تخصص بهره می برد و امکان حل موثر مسئله را فراهم می کند.
بیشتر بخوانید: اهداف و نتایج کلیدی
معایب رویکرد پایین به بالا
در حالی که رویکرد پایین به بالا مزایای مختلفی را ارائه می دهد، اما معایب احتمالی نیز دارد که باید در نظر گرفته شوند.
- تصمیم گیری زمان بر
درگیر کردن تعداد بیشتری از کارمندان در فرآیند تصمیم گیری می تواند زمان بر باشد. ایجاد اجماع و جمع آوری ورودی از منابع مختلف ممکن است فرآیند تصمیم گیری را کند نماید.
- عدم چشم انداز بلند مدت
تصمیمات پایین به بالا گاهی اوقات می توانند بر اهداف کوتاه مدت و نگرانی های فوری تمرکز کنند و به طور بالقوه اهداف استراتژیک بلندمدت را نادیده بگیرند. تصمیمات پایین به بالا ممکن است با تصویر کلی و اهداف استراتژیک کل سازمان همسو نباشد.
- تکه تکه شدن سازمان
رویکرد پایین به بالا بدون هماهنگی مناسب می تواند منجر به جزیره ای شدن شود زیرا تیم ها ممکن است نیازهای خود را بدون در نظر گرفتن کل سازمان در اولویت قرار دهند.
- خطر تصمیمات نادرست
همه کارمندان سطح پایین از یک سطح تخصص یا دسترسی به اطلاعات برخوردار نیستند. این می تواند منجر به تصمیمات نادرست بر اساس اطلاعات جزئی یا محدود شود.
بیشتر بخوانید: OKR چیست؟ و نحوه ردیابی آن چگونه است؟
چه زمانی از رویکرد پایین به بالا استفاده شود؟
مدل پایین به بالا به ویژه در سناریوهای خاصی مانند موارد زیر موثر است.
- نوآوری و خلاقیت
هنگام جستجوی ایده های نوآورانه و راه حل های خلاقانه، فرآیند پایین به بالا به شما امکان می دهد تا از دیدگاه های متنوع کارمندان خود در همه سطوح استفاده نمایید. این کار طوفان فکری (Brainstorming)، آزمایش و تفکر خارج از چارچوب را تشویق می کند.
- حل مسئله پیچیده
برای چالشهای پیچیدهای که نیاز به درک عمیقی از پیچیدگیهای عملیاتی دارند، رویکرد پایین به بالا میتواند شامل کارمندانی باشد که تجربه عملی و تخصص در حوزه خاص دارند و منجر به راهحلهای مؤثرتر میشود.
- تصمیم گیری محلی
زمانی که تصمیمات باید برای بخشها، تیمها یا مناطق خاصی متناسبسازی شوند، مدل پایین به بالا تضمین میکند که نیازها و ظرافتهای محلی در نظر گرفته شود و از راهحلهای یکسان برای همه موارد اجتناب شود.
- شناسایی فرصت های بهبود
یک رویکرد پایین به بالا می تواند ناکارآمدیهای پنهان و فرصتهای بهینه سازی را آشکار کند زیرا کارمندان در سطوح پایین اغلب حوزه هایی را برای بهبود شناسایی می کنند که ممکن است برای مدیریت ارشد آشکار نباشد.
بیشتر بخوانید: بیانیه چشم انداز
رویکرد بالا به پایین در مقابل رویکرد پایین به بالا
ما اغلب می شنویم که گفتن آسان تر از انجام دادن است و این درست است. بیایید به چند نمونه عملی که هر دو رویکرد را بررسی می کند نگاه کنیم.
نمونه های رویکرد بالا به پایین
مثال ۱: اجرای پروتکل در کل شرکت
در یک سازمان بزرگ در صنعت مراقبتهای بهداشتی، پروتکل جدیدی برای مراقبت از بیمار معرفی میشود. رهبری اجرایی و روسای اداری، استراتژی را برای بهبود نتایج بیماران طراحی میکنند. این استراتژی شامل رویههای استاندارد برای تشخیص، درمان و مراقبتهای بعدی است. سپس این دستورات در سلسله مراتب جاری شده و اطمینان حاصل می شود که شیوه های مراقبت از بیمار در سراسر بخش ها و واحدها یکنواخت باشد.
مثال ۲: بازسازی در سراسر سازمان
یک شرکت تولیدی تصمیم میگیرد برای بهبود کارایی و چابکی، بازسازی سازمانی را اجرا کند. رهبری اجرایی شرکت، از جمله مدیرعامل و مدیریت ارشد، یک برنامه استراتژیک را توسعه می دهند که شامل ادغام برخی از بخش ها، ساده سازی گردش کار، فرآیندها و بازتعریف ساختارهای گزارش دهی می شود. سپس این استراتژی سطح بالا به مدیران و سرپرستان بخش ها اطلاع داده می شود.
نمونه های رویکرد پایین به بالا
مثال ۱: حل مسئله ساده
تیم توسعه در میرکات آپ (Meerkat.app)، در یک پروژه مهم به بنبست میرسد. اعضای تیم به جای انتظار برای دستورات بالا به پایین، ابتکار عمل را به دست می گیرند تا با هم همکاری و راه حل هایی را ارائه دهند. آنها از طریق بحث های آزاد، روش کدگذاری کارآمدتری را شناسایی می کنند که می توانند بر مانع غلبه نماید، سپس این نوآوری برای تایید به مدیریت بالا ارائه می شود.
مثال ۲: برنامه ریزی مشارکتی پروژه
یک شرکت ساختمانی در حال شروع یک پروژه پیچیده متفاوت از هر کاری که تا به حال انجام داده است، مثل ساخت یک مرکز تحقیقاتی پیشرفته. برای اطمینان از برنامه ریزی دقیق پروژه، آنها بینش مهندسان سایت، مدیران پروژه و کارگران ماهر خود را جمع آوری می کنند که با جنبه های عملی ساخت و ساز کاملاً آشنا هستند. از طریق بحث ها و کارگاه های مشارکتی، هر عضو تیم تخصص خود را ارائه می دهد، مدت زمان وظایف، نیازهای منابع و چالش های احتمالی را تخمین می زند. سپس این ورودی جمعی در یک برنامه دقیق پروژه گنجانده می شود.
بیشتر بخوانید: تخصیص منابع
رمز موفقیت؛ هدایت تعامل پایین به بالا در یک سازمان بالا به پایین
کسب هم افزایی بین دستورات بالا به پایین و مشارکت های پایین به بالا اغلب کلید اجرای موفقیت آمیز استراتژی است. سازمانها با تقویت تعامل پایین به بالا در یک ساختار بالا به پایین، میتوانند از هوش جمعی تیمهای خود بهرهبرداری کنند. این امر کارمندان را قادر میسازد تا فعالانه دیدگاهها، راهحلها و پیشنهادات خود را ارائه دهند و در نتیجه استراتژیها و ابتکارات را غنیتر کنند. متعادل کردن این دو مدل نه تنها تصمیم گیری را بهبود می بخشد بلکه فرهنگ مالکیت، خلاقیت و انعطاف پذیری را نیز پرورش می دهد.
چگونه هر دو رویکرد را به طور موثر ادغام کنیم؟
هنگام ترکیب مدلهای بالا به پایین و پایین به بالا، امکانات گسترده و متنوع است. در اینجا چند پیشنهاد برای شروع وجود دارد:
- نقش رهبری در توانمندسازی کارمندان را اجرا کنید: رهبری باید گوش دادن و پاسخگویی را به طور فعال در نظر گرفته و الگویی برای ارتباطات باز تعیین کند.
- کانال های باز برای ارتباط دو طرفه: پلتفرم هایی ایجاد کنید که کارمندان بتوانند آزادانه ایده ها، نگرانی ها و پیشنهادات خود را با رهبری به اشتراک بگذارند.
- استراتژی و اهداف خود را به اشتراک بگذارید: با به اشتراک گذاشتن استراتژی، اهداف و دلایل آنها، شفافسازی کنید. درک چرایی تصمیمات مدیریت ارشد، تعامل کارمندان را افزایش خواهد داد.
- توسعه استراتژی مشارکتی را اجرا کنید: برای تدوین استراتژی از ورودی تیم ها و دیدگاه های متنوع استفاده کنید و همسو شدن بین اهداف بخش ها و استراتژی کلی را بهبود ببخشید.
- توانمندسازی تیمهای خط مقدم برای تصمیمگیری: خودمختاری و تصمیمگیری در سطوح پایین را تشویق کنید تا حس مالکیت و مسئولیت را پرورش دهید.
- ترویج همکاری بین عملکردی: همکاری بین تیمها از بخشهای مختلف را تشویق کنید و بینشهای متنوع و راهحلهای جامع را پرورش دهید.
- تشخیص و پاداش دادن به مشارکت کارمندان: مشارکتهای نوآورانه از همه سطوح سازمانی را جشن بگیرید تا مشارکت را الهام بخشید.
- توسعه مدافعان مشارکت در همه سطوح: در سراسر سازمان مدافعانی را برای مشارکت پرورش دهید تا فرهنگ مشارکت را هدایت کنید.
- اندازهگیری مشارکت: معیارها، اهداف و شاخصهای کلیدی عملکرد را برای اندازهگیری مشارکت و مالکیت کارمندان تعریف کنید. به این ترتیب، میدانید چه چیزی جواب میدهد و چه چیزی نیاز به بهبود دارد.
بیشتر بخوانید: شاخص کلیدی عملکرد (KPI) چیست؟
-
ادغام بالا به پایین و پایین به بالا
مثال ۱: تخصیص بودجه
یک سازمان بزرگ برای تخصیص موثر بودجه سالانه، روشهای بالا به پایین و پایین به بالا را ترکیب میکند. رهبری اجرایی اهداف بودجهای سطح بالا و اولویتهای استراتژیک را تعیین میکند و چارچوبی برای بخشها فراهم میکند. همزمان، تیم مالی با روسای بخشها همکاری میکند تا بر اساس نیازهای پروژه، نیازهای بودجه خاص را جمعآوری کند.
مثال ۲: پیشبینی
یک شرکت فناوری به دنبال پیشبینی فروش سال آینده است. با ترکیب رویکردها، تیم اجرایی اهداف فروش سطح بالا را بر اساس روندها و اهداف رشد تعیین میکند و جهت پیشبینی را ارائه میدهد. همزمان، تیم فروش با بینش مشتری، ورودی پایین به بالا را ارائه میدهد و پتانسیلها را در بخشهای خود تخمین میزند؛ ادغام این ورودیها، پیشبینی را با پویایی بازار غنی میکند.
مثال۳: آی بی ام (IBM)
آی بی ام از یک رویکرد متعادل استفاده میکند که هم روشهای بالا به پایین و هم پایین به بالا را ترکیب میکند. در سطح بالا به پایین، رهبری اجرایی آی بی ام جهت استراتژیک کلی شرکت را تعریف میکند و صحنه را برای عملیات و ابتکارات آن فراهم میکند. این هدایت بالا به پایین سازمان را به سمت اهداف خاصی مانند گسترش به بازارهای نوظهور یا توسعه فناوریهای پیشرفته همسو میکند. همزمان، آی بی ام به ورودی پایین به بالا برای هدایت نوآوری ارزش قائل است. کارمندان تشویق میشوند تا بینشها و ایدههای خود را با استفاده از دانش صنعت و درک مشتری خود ارائه کنند. این ورودی بر ایجاد محصولات و خدمات متنوع مانند راهکار های ابری و پلتفرم های هوش مصنوعی تأثیر می گذارد. فرهنگ راهکار های ابری همکاری بین تیم ها و مناطق جغرافیایی را تقویت می کند و تصمیم گیری را با دیدگاه های متنوع غنی می کند.
بیشتر بخوانید: اولویت های استراتژیک چیست؟
بنابراین میتوان گفت رویکرد بالا به پایین به روشی اشاره دارد که دستورالعمل ها و تصمیمات از مدیریت ارشد یا رهبران سطح بالاتر سرازیر شده و از طریق ساختار سازمانی فیلتر می شوند. یک رویکرد از پایین به بالا برعکس است، در رویکرد پایین به بالا، تصمیم گیری از افراد در سطوح پایین تر مانند کارکنان خط مقدم، اعضای تیم و کارمندان سطح پایین تر شروع می شود و به تدریج بر کل شرکت تأثیر می گذارد. در نهایت، هیچ رویکرد واحدی بهترین رویکرد برای سرمایهگذاری نیست و هر رویکردی مزایا و معایب خاص خود را دارد. یک استراتژی قوی استفاده از ویژگیهای رویکرد از بالا به پایین و هم از پایین به بالا است.
جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع رویکرد از بالا به پایین و رویکرد از پایین به بالا برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.
در گفتگو ها شرکت کنید.