رتبه بندی موقعیت رقابتی

رتبه بندی موقعیت رقابتی چیست؟

در مقاله زیر قصد داریم رتبه بندی موقعیت رقابتی را بررسی کنیم. ابتدای امر مقدمه ای از ابزار های مربوطه خواهیم داشت. سپس نحوه استفاده و بکارگیری رتبه بندی موقعیت رقابتی در کسب وکارها را شرح میدهیم. پس از مطالعه مقاله شما میتوانید تعریف رتبه بندی موقعیت رقابتی و کاربرد آن را در کسب وکارهای مختلف شرح دهید.

 

ابزار رتبه بندی موقعیت رقابتی چیست؟

اسکار وایلد می‌گوید: «آدم نمی‌تواند در انتخاب دشمنانش خیلی مراقب باشد».
شاید در مورد شرکت‌ها و انتخاب آن‌ها برای رقابت در کجا و با چه کسی نیز، همین‌طور باشد. رقبای شما چه کسانی هستند؟ و چگونه با آنها مقایسه می کنید؟ در برابر هر عامل موفقیت کلیدی؟ موقعیت رقابتی شما به طور کلی چگونه است؟ و موقعیت آنها چطور؟ موقعیت های نسبی شما بر اساس بخش محصول/بازار چگونه متفاوت است؟
در این ابزار موقعیت رقابتی خود را در برابر هر رقیب کلیدی در طول زمان و برای هر بخش اصلی رتبه بندی می کنید. شما می‌توانید این کار را همین الان، پشت میز کارتان، با استفاده از بازخوردی که شما و تیم‌های خرید و فروشتان از مشتریان و تامین‌کنندگان در طول سال‌ها دریافت کرده‌اید، انجام دهید. یا می‌توانید این کار را روشمندتر از طریق یک برنامه مصاحبه ساختاریافته انجام دهید. در این تحلیل شما نقاط قوت و ضعف خود و همتایان خود را ارزیابی خواهید کرد. این منبع مزیت رقابتی شما و همچنین قدرتمندترین رقیب شما را مشخص می کند.

بیشتر بخوانید:استخراج عوامل کلیدی موفقیت چیست؟

 

نحوه استفاده از رتبه بندی موقعیت رقابتی چگونه است؟

فرآیند رتبه بندی موقعیت رقابتی ساده است – شما قبلاً بیشتر کارها را در ابزارهای ارزیابی معیارهای خرید مشتری و استخراج عوامل کلیدی موفقیت انجام داده اید. اکنون فقط شرکت خود را در برابر هر یک از آن عوامل کلیدی موفقیت (“KSFs”) ارزیابی می کنید. از سیستم رتبه بندی ۰-۵ استفاده کنید. اگر در مقابل KSF تقریباً مانند همتایان خود عمل می کنید، به خود نمره متوسط ۳ را بدهید (خوب، مطلوب). اگر خیلی قوی، حتی غالب عمل می کنید، ۵ (بسیار قوی) خواهید بود و اگر بد عمل می کنید، ۱ (ضعیف) را انتخاب کنید. اگر عملکرد شما به خوبی بسیاری از افراد دیگر نیست، به خودتان نمره ۲ بدهید (قابل تحمل) و بهتر از همه، ۴ (قوی) را انتخاب کنید.
اکنون همین کار را برای هر یک از رقبای خود در برابر آن KSF انجام دهید. بهترین عملکرد در برابر این KSF کیست؟ آیا آنها شایسته ۵ هستند یا بهتر هستند اما خیلی بهتر از دیگران نیستند و ۴ برای آنها مناسب است؟ و به همین ترتیب در برابر هر یک از KSFها.
اگر از اکسل استفاده کرده باشید، موقعیت رقابتی شما به معنای واقعی کلمه در پایین صفحه گسترده (spreadsheet) قرار می گیرد. امتیاز کلی شما مجموع هر رتبه (r) در برابر هر KSF ضرب در درصد وزن (w) KSF است. اگر n KSF وجود داشته باشد، امتیاز کلی شما (r1 ∗ w1) + (r2 ∗ w2) + (r3 ∗ w3) + ٪ خواهد بود. + (rn∗ wn). تا زمانی که وزن‌های درصد به ۱۰۰ درصد برسد، باید پاسخ درست را دریافت کنید.
شکل ۱ مثالی را نشان می دهد که از یک تخصیص استراتژی گرفته شده است. این نشان می دهد که این شرکت بازیگر پیشگام در بازار مهندسی خاص خود در بریتانیا بود، اما جایی برای رضایت وجود نداشت. این شرکت بیشترین حضور در بازار، بهترین شبکه خدمات مهندسی و پایه هزینه قوی را داشت، اما رقیب A محصولی با ویژگی‌ها و عملکردهای پیشرفته‌تر تولید کرده بود که برای مشتریان جذاب بود.

بیشتر بخوانید:ارزیابی معیارهای خرید مشتری چیست؟

 

شکل ۱ موقعیت رقابتی: یک مثال

مثال یک. موقعیت رقابتی

رقابت بر اساس بخش

فرآیند یکسانی را برای هر بخش کلیدی محصول/بازار اعمال کنید: شناسایی اینکه چگونه معیارهای خرید مشتری بر اساس بخش متفاوت است، ارزیابی عوامل کلیدی موفقیت برای هر یک و به دست آوردن موقعیت رقابتی در هر یک. متوجه خواهید شد که برخی از موقعیت ها به دلیل وزن گیری متفاوت خواهند بود. کیفیت محصول را در نظر بگیرید. امتیاز شما در برابر آن KSF ممکن است در هر بخش مربوط به یک گروه محصول یکسان باشد. اما وزن آن ممکن است بر اساس بخش گروه مشتری متفاوت باشد، در نتیجه بر موقعیت کلی رقابتی شما در هر یک تأثیر می گذارد. رتبه بندی برای همان KSF ممکن است بر اساس بخش متفاوت باشد. به عنوان مثال، شرکت شما ممکن است سابقه غبطه‌انگیزی در زمینه خدمات و تعمیرات در یک بخش داشته باشد، اما شما مدت زیادی در بخش دیگر نبوده‌اید – در بخش اول امتیاز ۵، اما در بخش دیگر تنها ۲ امتیاز بدهید. باز هم که به خط پایین موقعیت رقابتی فیلتر می شود.

رقابت در طول زمان

تاکنون تحلیل شما از موقعیت رقابتی ثابت بوده است. شما رقابت فعلی شرکت خود و سایرین را ارزیابی کرده اید. اما این تنها بخش اول داستان است. موقعیت رقابتی شما در چند سال گذشته چگونه تغییر کرده است و احتمال تغییر آن در چند سال آینده چگونه است؟ شما باید پویایی را درک کنید. آیا قرار است بهبود یابد یا بدتر شود؟
ساده ترین راه برای انجام این کار اضافه کردن یک ستون اضافی به نمودار است که موقعیت شما را مثلاً در سه سال نشان می دهد. سپس می توانید هر گونه پیشرفتی در رتبه بندی خود در برابر هر KSF ایجاد کنید. این بهبودهای آینده نگر، در حال حاضر، باید هم در پایپ لاین (pipeline) باشد و هم احتمال دارد. در مقاله های بعدی ما ارزیابی خواهیم کرد که چگونه می توانید به طور فعال و سیستماتیک موقعیت رقابتی خود را بهبود بخشید. این استراتژی است. اما در حال حاضر مفید است که ببینیم موقعیت رقابتی شما چگونه به نظر می رسد که طی چند سال آینده به طور طبیعی تغییر کند، با این فرض که هیچ تغییر قابل توجهی در استراتژی وجود ندارد.
با این حال، به یاد داشته باشید که موقعیت رقابتی بهبود یافته یک شمشیر دولبه است. رقبای شما نیز برنامه هایی خواهند داشت. اینجاست که تحلیل پویا KSF چالش برانگیز می شود. به اندازه کافی آسان است که بدانید در حال برنامه ریزی هستید، اما رقبای شما در حال چه هستند؟
سعی کنید چند ستون دیگر اضافه کنید که نشان دهنده دو رقیب ترسناک شما هستند، زیرا ممکن است در سه سال آینده باشند. آیا ایده ای دارید که آنها برای بهبود رقابت خود در آینده نزدیک چه برنامه ای دارند؟ احتمال دارد چه کار کنند؟ چه کاری می توانستند انجام دهند؟ می ترسی چه کار کنند؟
با بازگشت به مثال شرکت مهندسی گوشه ای بریتانیا، مدیریت می‌دانست که رقیب A برنامه‌هایی برای برون‌سپاری اجزای خاص و کاهش هزینه‌ها و راه‌اندازی یک سرمایه‌گذاری مشترک برای افزایش توانایی خدمات مهندسی خود دارد.
به نظر می‌رسید که استراتژی A شکاف رقابتی را کاهش دهد، مگر اینکه مشتری من یک استراتژی فعال با تمرکز بر تحقیق و توسعه را به کار گیرد – به شکل ۲ مراجعه کنید.

شکل ۲ موقعیت رقابتی آینده: یک مثال

مثال دو. رتبه بندی موقعیت رقابتی

عبور از پایگاه اول

مفهوم KSF ضروری را معرفی کردیم – بدون یک رتبه بندی خوب که در آن کسب و کار شما حتی نمی تواند شروع به رقابت کند. آیا یک KSF ضروری در هر یک از بخش های کسب وکار خود پیدا کردید؟ اگر چنین است، در مقابل آن چه امتیازی می دهید؟ مطلوب، قوی؟ خوب. خوبه؟ سوال برانگیز. ضعیف؟ دردسر ساز یک صفر مستقیم، نه حتی یک؟ شما خارج هستید. شما از پایه اول عبور نمی کنید. و چند سال دیگر چطور؟ آیا هر KSF می تواند تبدیل به یک وسیله ضروری شود؟ آن وقت چه امتیازی می دهید؟ آیا از پایگاه اول عبور خواهید کرد؟ و حتی اگر امروز در برابر یک KSF قابل قبول ارزیابی می کنید، ممکن است با گذشت زمان از بین برود؟ آیا می‌تواند به زیر ۲ و به قلمروی دشوار برود؟
این ممکن است یک مورد ظالمانه برای مهربان بودن باشد. بهتر است بدانیم هرچه زودتر متوجه شوید که در یک بخش کسب وکار اشتباه قرار گرفته اید، زودتر می توانید منابع را برداشته و بر روی بخش های مناسب تمرکز کنید.

پیامدها برای سهم بازار آینده

این ابزار نقش مفیدی در برنامه ریزی کسب و کار ایفا می کند. این به شما ایده می‌دهد که احتمالاً شرکت شما در چند سال آینده در رابطه با کل بازار چگونه خواهد بود. اگر به طور کلی موقعیت رقابتی شما حدود ۳ یا خوب/مطلوب باشد، باید با وجود مساوی بودن سایر موارد، بتوانید کسب و کار خود را مطابق با بازار طی چند سال آینده رشد دهید. به عبارت دیگر، برای حفظ سهم بازار. اگر حدود ۴ یا بالاتر باشد، باید بتوانید بازار را شکست دهید، سهم بازار را به دست آورید، باز هم با مساوی بودن سایر موارد. فرض کنید در ابزار ۱۸ رشد تقاضای بازار را ۱۰ درصد در سال پیش‌بینی می‌کنید. با موقعیت رقابتی ۴، باید احساس راحتی کنید که می‌توانید کسب و کار خود را مثلاً ۱۲ تا ۱۵ درصد در سال رشد دهید. با این حال، اگر موقعیت رقابتی شما حدود ۲ باشد، در مورد چشم انداز کسب و کار خود اطمینان کمتری خواهید داشت. به احتمال زیاد شما عملکرد ضعیفی در بازار خواهید داشت و اگر رئیس شما انتظار دارد شرکت از بازار پیشی بگیرد، چیزی باید تغییر کند!

پیامدهای توسعه استراتژی

این ابزار برخی از حقایق و قضاوت های بسیار مفید برای توسعه استراتژی را ارائه می دهد:
● چگونه به طور کلی در بخش‌های کلیدی رقابت می‌کنید – از این رو بیشترین سود را نسبت به رقابت دارید.
● نواحی قدرت در بخش‌های کلیدی که می‌توان روی آن‌ها ایجاد کرد
● نقاط ضعف در برخی بخش ها که ممکن است نیاز به کار داشته باشد
● نقاط قوت یا ضعف مشترک برای بسیاری یا همه بخش ها، که می توان بر روی آنها ایجاد کرد یا روی آنها کار کرد
● رقابت نسبی در هر بخش کلیدی
● تغییر در رقابت در طول زمان
● به طور خلاصه، منبع مزیت رقابتی شما، در طول زمان ردیابی شده است.
این ابزار مبنایی برای شناسایی شکاف استراتژیک در بخش بعدی خواهد بود.

بیشتر بخوانید:تجزیه و تحلیل PESTEL چیست؟

 

چه زمانی از رتبه بندی موقعیت رقابتی استفاده کنید

همیشه.

بیشتر بخوانید:وزن کردن صرفه جویی در مقیاس چیست؟

 

چه زمانی باید مراقب بود

با استفاده از این ابزار به مدت چهار دهه و مدیریت بسیاری از مشاوران جوان در استفاده از آن، در اینجا سه زمینه وجود دارد که ممکن است نیاز به مراقبت داشته باشید:
● تجزیه و تحلیل بیش از حد مانع تصمیم‌گیری می‌شود – این کار را برای بخش‌های بسیار زیاد، تعداد زیادی KSF، رقبای بیش از حد در هر بخش یا سال‌های بسیار گذشته و آینده انجام ندهید. آن را ساده نگه دارید – بخش های اصلی، KSF های اصلی، رقبای اصلی را اکنون و سه سال دیگر انتخاب کنید. به دنبال یافته های اصلی و درس های کلیدی باشید. فقط در صورت لزوم و به طور بالقوه روشن کننده بیشتر عمیق شوید.
● زیاد علمی نشوید – به نزدیکترین عدد صحیح در محدوده ۰ تا ۵ بچسبید، یا وقتی بین ۳ و ۴ تردید داشتید، به سراغ ۳.۵ بروید. استثنا مربوط به سهم بازار است که می تواند کمیت دقیق تری را تعیین کند – اگر رقیب A 60 درصد سهم، B 25 درصد و C 15 درصد دارد، به A 5، B a 3 و C a 1 ندهید. دقیق تر باشید؛ A را در ۵ نگه دارید و B را ۲.۱ و C را ۱.۲ بدهید.
● همیشه اولین عکس را با یا بدون تحقیق مربوطه داشته باشید، اما اگر در مورد رتبه‌بندی احساس ناراحتی می‌کنید، آن را موقتاً در اکسل به رنگ قرمز یا مورب تایپ کنید و تحقیقات لازم را انجام دهید – شاید معیارسنجی، یا نظرسنجی از مشتری – قبل از تأیید رتبه.
دور این دام ها بچرخید و این ابزار ارزشمند است.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع رتبه بندی موقعیت رقابتی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

نیروی ششم

نیروی ششم کدام است؟

در مقاله زیر قصد داریم محیط شرکت و مکمل را به عنوان نیروی ششم پورتر بررسی کنیم. ابتدای امر مقدمه ای از ابزار های مربوطه خواهیم داشت. سپس نحوه استفاده و بکارگیری نیروی ششم در کسب وکارها را شرح میدهیم. پس از مطالعه مقاله شما میتوانید تعریف نیروی ششم و کاربرد آن را در کسب وکارهای مختلف شرح دهید. در انتها شما میتوانید هر دو دیدگاه محیط شرکت و مکمل را به عنوان نیروی ششم را توصیف کنید و دیدگاه خود درباره انتخاب هرکدام را بگویید.

ابزار محیط شرکت به عنوان نیروی ششم چیست؟

آیا دولت به کسب و کار شما کمک می کند یا مانع آن است؟ آیا دولت، اعم از محلی، مرکزی یا اروپایی، از طریق مالیات یا مقررات، تأثیر زیادی بر سودآوری در صنعت شما دارد؟
پنج نیروی مایکل پورتر به مدت چهار دهه دست نخورده باقی مانده است، البته این مفهوم مجبور بود از طریق حملات و انتقادات مختلف عبور کند تا اعتبار خود را حفظ کند. برخی از منتقدان استدلال کرده‌اند که اهمیت نیروهای خاص به‌طور جدی در مدل، به‌ویژه محیط شرکت (این ابزار) و مکمل‌ها (ابزار بعدی) کم‌رنگ شده است.

بیشتر بخوانید:نیروهای پنج گانه (پنج نیروی رقابتی) چیست؟

 

نحوه استفاده از محیط شرکت به عنوان نیروی ششم چگونه است؟

رویکردی که در دهه ۱۹۹۰ در میان بسیاری از گروه‌های مشاوره برجسته شد، از جمله در گروه من، این بود که محیط شرکت باید به‌عنوان نیروی ششم در نظر گرفته شود (شکل ۱). محیط شرکت به عنوان تأثیر ترکیبی بر شرکت همه سازمان های خارجی، به غیر از رقبای مشخص پورتر، تازه واردان، جایگزین ها، مشتریان و تامین کنندگان تعریف می شود.
محیط شرکتی که به این ترتیب تعریف شده است شامل نهادهای دولتی و صنعتی مانند:
● دولت مرکزی (یا فدرال در ایالات متحده)، از طریق مالیات (تعرفه، فروش، شرکت، ارزش افزوده، نیروی کار)، یارانه، محدودیت های تجاری، مقررات، قانون استخدام، قانون بهداشت/ایمنی/محیط زیست، تجدید ساختار صنعتی و حتی حفظ ثبات سیاسی
● دولت محلی، اعم از شهرستان، بخش، منطقه یا استان (یا ایالت)
● نهادهای نظارتی ملی، مانند Ofcom یا Ofgem در بریتانیا
● دستورالعمل های نظارتی بین المللی، مانند توافقنامه بازل در مورد کفایت سرمایه موسسات مالی
● گروه های ضربتی (فشار)، مانند انجمن های صنعتی، اتحادیه های کارگری، صلح سبز.

شکل ۱ محیط شرکت به عنوان نیروی ششم؟

نیروی ششم می تواند محیط شرکت باشد؟

تأثیر این نهادها می تواند بر تقاضای بازار و رقابت صنعت تأثیر زیادی بگذارد. سیاست مشترک کشاورزی اتحادیه اروپا نشان دهنده انحراف کامل نیروهای بازار است که تا حد زیادی به نفع کشاورزان کوچک عمل می کند، اما هزینه قابل توجهی برای مصرف کننده دارد. گروه های فشار نیز می توانند تقاضا و عرضه را مخدوش کنند. پاسخ مایکل پورتر این بوده است که محیط شرکت در واقع یک “عامل” اصلی در رقابت در صنعت است، اما نه لزوماً بیشتر از سایر عوامل در نیروی اصلی رقابت داخلی – جایی که او معتقد است باید در آنجا وجود داشته باشد.

بیشتر بخوانید:چارچوب پنج نیروی رقابتی پورتر چیست؟ چارچوب پنج نیروی رقابتی پورتر ابزاری برای تحلیل صنعت

 

چه زمانی از محیط شرکت به عنوان نیروی ششم استفاده کنید

هنگامی که محیط شرکت تأثیر تعیین کننده ای بر سودآوری در صنعت شما دارد – به عنوان مثال، در پرورش گوسفند.

چه زمانی باید مراقب بود

زمانی که محیط شرکت تنها یکی از عوامل متعددی است که بر رقابت داخلی تأثیر می گذارد، مانند تعداد بازیگران یا رشد تقاضای بازار، و شایسته تشخیص به عنوان نیروی ششم مستقل نیست

حالا زمان بررسی مکمل به عنوان نیروی ششم پورتر از دیدگاه براندنبرگر و نالباف (Brandenburger and Nalebuff) رسیده است.

ابزار مکمل به عنوان نیروی ششم چیست؟

آیا مکمل ها بر سودآوری در صنعت شما تأثیر می گذارند؟
دیگر مدعی اصلی جایگاه «نیروی ششم» در رقابت صنعتی، مکمل‌ها هستند (شکل ۲). این امر ناشی از شناخت این موضوع است که سودآوری شرکت می‌تواند تا حد زیادی تحت‌تاثیر تصمیم‌گیری تعاملی شرکت‌کنندگان در صنعت و از کاربرد نظریه بازی‌ها در تحلیل صنعت در اواسط دهه ۱۹۹۰ قرار گیرد. مکمل ها به ویژه در مقاله تاثیرگذار آدام براندنبرگر و بری نالباف مشخص شدند.

شکل ۲ مکمل به عنوان نیروی ششم؟

نیروی ششم می تواند مکمل باشد؟

نحوه استفاده از مکمل به عنوان نیروی ششم چگونه است؟

مکمل ها عمیق تر از تامین کنندگان یک شرکت هستند. ارزش رایانه شخصی توشیبای من به طور پیچیده ای با ارزش پردازنده اینتل آن مرتبط است – یک شرکت جداگانه که ممکن است ارزش بیشتری از خرید من نسبت به خود سازنده رایانه بدست آورد. اگر من از اپل مک (Apple Mac) استفاده می کردم اینطور نمی شد. محصول اینتل مکمل توشیبا در این خط تولید است. اینتل یک تامین کننده معمولی برای توشیبا نیست. یک شریک است. و سود در بخشی است که قدرتمندترین ترین موقعیت چانه زنی را دارد. مکمل ها نیز گسترده تر از تامین کنندگان مستقیم هستند. یک شرکت هواپیمایی برای سودآوری خود نه تنها به نیروهای پنج گانه، بلکه به تداوم عملیات در مکمل های خود بستگی دارد – فرودگاه ها، کنترل ترافیک هوایی، تامین کنندگان سوخت هوانوردی، متصدیان زمینی فرودگاه، اپراتورهای تور فراگیر، سیستم های توزیع جهانی و غیره.  با توجه به گسترش اتحادهای استراتژیک از دهه ۱۹۹۰، اعم از سرمایه گذاری مشترک رسمی و یا قراردادهای بازاریابی مشترک آزاد، عملاً، می توان موردی برای ایجاد یک نیروی ششم ویژه برای مکمل ها ایجاد کرد. با این حال، باز هم، مایکل پورتر اهمیت مکمل‌ها را تصدیق می‌کند، اما با این مسئله که آنها معمولاً چیزی بیش از یک عامل اصلی در یکی از پنج نیروی اصلی نیستند، مخالفت می‌کند؛ خواه قدرت چانه‌زنی تامین‌کننده باشد یا رقابت داخلی.

بیشتر بخوانید:تجزیه و تحلیل SWOT (اندروز)

 

چه زمانی از مکمل به عنوان نیروی ششم استفاده کنید

هنگامی که مکمل ها به وضوح نقش مهمی در افزایش سودآوری در یک صنعت خاص ایفا می کنند – برای مثال، دوباره، در خطوط هوایی. یا در معدن، جایی که سودآوری آنقدر به حمل و نقل از معدن به بندر وابسته است که شرکت‌های معدنی اغلب خودشان خطوط ریلی یا جاده‌ای و همچنین شرکت‌های حمل‌ونقلی که در آنها فعالیت می‌کنند، دارند.

بیشتر بخوانید:تجزیه و تحلیل وضعیت ۵C چیست؟

 

چه زمانی باید مراقب بود

هنگامی که مکمل ها نقش نسبتاً کم اهمیتی دارند و شایسته شناسایی به عنوان نیروی ششم جداگانه نیستند – برای مثال، بسیاری از بخش های خدماتی.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع نیروی ششم برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

وزن کردن صرفه جویی در مقیاس چیست؟

در مقاله زیر قصد داریم وزن کردن صرفه جویی در مقیاس را بررسی کنیم. ابتدای امر مقدمه ای از ابزار های مربوطه خواهیم داشت. سپس نحوه استفاده و بکارگیری وزن کردن صرفه جویی در مقیاس در کسب وکارها را شرح میدهیم. پس از مطالعه مقاله شما میتوانید تعریف وزن کردن صرفه جویی در مقیاس و کاربرد آن را در کسب وکارهای مختلف شرح دهید.

 

ابزار وزن کردن صرفه جویی در مقیاس چیست؟

اندازه مهم است.

  • ویژگی: اندازه در بخش های خاص مهم است، در بخش های دیگر کمتر.
  • یک ویژگی دیگر: حتی در بخش‌هایی که اندازه مهم است، بازیگران کوچک می‌توانند زنده بمانند – اگر زیرک باشند.

به طور کلی، شرکتی که روزانه ۱۰۰۰ ویجت تولید می کند، معمولا هزینه های بیشتری برای هر واحد نسبت به شرکتی که ۲۰۰۰ ویجت در روز تولید می کند، خواهد داشت. و هزینه های واحد بسیار بالاتر از رهبر بازار، که ۲۰۰۰۰ در روز تولید می کند – به شکل ۲۳.۱ مراجعه کنید.

 

شکل ۲۳.۱ صرفه جویی در مقیاس

نمودار صرفه جویی به مقیاس

صرفه جویی در مقیاس چیست؟

صرفه جویی در مقیاس، مزیت های هزینه ای است که شرکت ها زمانی که تولید کارآمد می شود، به دست می آورند. شرکت ها می توانند با افزایش تولید و کاهش هزینه ها به صرفه جویی در مقیاس دست یابند. این به این دلیل اتفاق می افتد که هزینه ها روی تعداد بیشتری از کالاها تقسیم می شود. هزینه ها می توانند هم ثابت و هم متغیر باشند.

درک اقتصاد مقیاس

اندازه کسب و کار به طور کلی در مورد صرفه جویی در مقیاس مهم است. هرچه کسب وکار بزرگتر باشد، صرفه جویی در هزینه بیشتر می شود. صرفه جویی در مقیاس می تواند داخلی و خارجی باشد. صرفه جویی در مقیاس داخلی بر اساس تصمیمات مدیریت است، در حالی که اقتصادهای خارجی به عوامل بیرونی مربوط می شوند. کارکردهای داخلی شامل حسابداری، فناوری اطلاعات و بازاریابی است که کارایی و هم افزایی عملیاتی نیز محسوب می شوند. صرفه جویی در مقیاس یک مفهوم مهم برای هر کسب و کار در هر صنعتی است و نشان دهنده صرفه جویی در هزینه و مزیت های رقابتی کسب و کارهای بزرگتر نسبت به کسب وکارهای کوچکتر است. اکثر مصرف کنندگان نمی دانند که چرا یک کسب و کار کوچکتر برای یک محصول مشابه که توسط یک شرکت بزرگتر فروخته می شود هزینه بیشتری دریافت می کند. به این دلیل که هزینه هر واحد به میزان تولید شرکت بستگی دارد. شرکت‌های بزرگ‌تر می‌توانند با تقسیم هزینه‌های تولید بر روی مقدار بیشتری از کالا، تولید بیشتری کنند. اگر چندین شرکت مختلف کالاهای مشابهی را در آن صنعت تولید کنند، ممکن است یک صنعت بتواند قیمت تمام شده یک محصول را تعیین کند. دلایل متعددی وجود دارد که چرا صرفه جویی در مقیاس باعث کاهش هزینه های هر واحد می شود. اول، تخصصی شدن نیروی کار و فناوری یکپارچه تر، حجم تولید را افزایش می دهد. دوم، هزینه‌های کمتر به ازای هر واحد می‌تواند ناشی از سفارش‌های انبوه از تامین‌کنندگان، خریدهای تبلیغاتی بزرگ‌تر یا هزینه‌های کمتر سرمایه باشد. سوم، توزیع هزینه های عملکرد داخلی در واحدهای بیشتر تولید و فروخته شده به کاهش هزینه ها کمک می کند.

بیشتر بخوانید:ارزیابی معیارهای خرید مشتری چیست؟

 

اقتصادهای مقیاس داخلی در مقابل مقیاس خارجی

همانطور که در بالا ذکر شد، دو نوع مختلف صرفه جویی در مقیاس وجود دارد.

  1. صرفه جویی در مقیاس داخلی: به دلیل تغییر در نحوه عملکرد یا تولید کالا توسط شرکت
  2. صرفه جویی در مقیاس خارجی: بر اساس عواملی است که بر کل صنعت تأثیر می گذارد، نه یک شرکت واحد
اقتصادهای داخلی مقیاس

صرفه‌جویی در مقیاس داخلی زمانی اتفاق می‌افتد که یک شرکت هزینه‌های داخلی را کاهش می‌دهد، بنابراین برای آن شرکت خاص منحصر به فرد است. این ممکن است نتیجه بزرگی یک شرکت یا تصمیمات مدیریت شرکت باشد. انواع مختلفی از صرفه جویی های داخلی در مقیاس وجود دارد. این شامل:

  • فنی: ماشین آلات در مقیاس بزرگ یا فرآیندهای تولید که بهره وری را افزایش می دهند
  • خرید: تخفیف در هزینه به دلیل خرید عمده
  • مدیریتی: بکارگیری متخصصین برای نظارت و بهبود بخشهای مختلف فرآیند تولید
  • ریسک پذیر: توزیع ریسک در بین سرمایه گذاران متعدد
  • مالی: اعتبار بالاتر، که دسترسی به سرمایه و نرخ بهره مطلوب را افزایش می دهد
  • بازاریابی: قدرت تبلیغات بیشتر در بازار بزرگتر و همچنین موقعیتی در بازار برای مذاکره پخش می شود

شرکت‌های بزرگ‌تر اغلب می‌توانند به صرفه‌های داخلی در مقیاس دست یابند – هزینه‌هایشان را کاهش دهند و سطح تولیدشان را بالا ببرند – زیرا می‌توانند به عنوان مثال، منابع را به صورت عمده بخرند، حق امتیاز یا فناوری خاصی داشته باشند یا به سرمایه بیشتری دسترسی داشته باشند.

اقتصادهای مقیاس خارجی

از سوی دیگر، صرفه‌جویی در مقیاس خارجی به دلیل عوامل خارجی یا عواملی که کل صنعت را تحت تأثیر قرار می‌دهند به دست می‌آیند. این بدان معناست که هیچ شرکتی هزینه ها را به تنهایی کنترل نمی کند. اینها زمانی اتفاق می‌افتند که نیروی کار بسیار ماهر، یارانه‌ها و/یا کاهش مالیات، و مشارکت و سرمایه‌گذاری مشترک وجود داشته باشد – هر چیزی که می‌تواند هزینه‌های بسیاری از شرکت‌ها را در یک صنعت خاص کاهش دهد.

بیشتر بخوانید:کشش درآمدی تقاضا چیست؟

 

نمونه هایی از اقتصادهای مقیاس

کارگاه ها محصولاتی را به صورت گروهی تولید می کنند مانند پیراهن هایی با لوگو شرکت شما. یک عنصر مهم از هزینه راه اندازی است. در کارگاه‌ها، تولید بزرگ‌تر هزینه‌های واحد کمتری را به همراه دارد، زیرا هزینه‌های راه‌اندازی طراحی لوگو و ایجاد الگوی صفحه ابریشمی بر روی پیراهن‌های بیشتری پخش می‌شود. در یک کارخانه مونتاژ، هزینه‌های هر واحد با فناوری یکپارچه‌تر با روبات‌ها کاهش می‌یابد.
آشپزخانه رستوران اغلب برای نشان دادن اینکه چگونه صرفه جویی در مقیاس محدود است استفاده می شود: آشپزهای بیشتری در یک فضای کوچک سر راه یکدیگر قرار می گیرند. در نمودارهای اقتصاد، این با مقداری طعم منحنی U شکل نشان داده شده است، که در آن میانگین هزینه هر واحد کاهش می‌یابد و سپس افزایش می‌یابد. افزایش هزینه ها با افزایش حجم تولید، «عدم اقتصاد مقیاس» نامیده می شود.

بیشتر بخوانید:نیروهای پنج گانه (پنج نیروی رقابتی) چیست؟

 

فاقد ارزش اقتصادی

نابسامانی ها از سیاست های ناکارآمد مدیریتی یا کارگری یا استخدام بیش از حد ناشی می شود. ناهنجاری ها نیز ممکن است خارجی باشند، مانند شبکه حمل و نقل رو به زوال. علاوه بر این، با افزایش دامنه یک شرکت، ممکن است مجبور شود کالاها و خدمات خود را در مناطق پراکنده تری توزیع کند. این می تواند هزینه های متوسط ​​را افزایش دهد و در نتیجه باعث صرفه جویی در مقیاس شود. برخی از کارایی ها و ناکارآمدی ها مربوط به مکان خاص هستند. اگر یک شرکت کارخانه های زیادی در سراسر کشور داشته باشد، همه آنها می توانند از ورودی های پرهزینه مانند تبلیغات بهره مند شوند. با این حال، کارایی ها و ناکارآمدی ها می تواند ناشی از یک مکان خاص باشد، مانند آب و هوای خوب یا بد برای کشاورزی.

 

چه چیزی باعث صرفه جویی در مقیاس می شود؟

به طور کلی، صرفه جویی در مقیاس را می توان از دو طریق به دست آورد. اولاً، یک شرکت می‌تواند با سازماندهی مجدد روشی که منابع خود – مانند تجهیزات و پرسنل – در داخل شرکت توزیع و استفاده می‌شود، صرفه‌جویی در مقیاس داخلی را تحقق بخشد. دوم، یک شرکت می‌تواند با افزایش اندازه نسبت به رقبای خود، صرفه‌جویی در مقیاس خارجی را محقق کند.

بیشتر بخوانید:ایجاد ارزش مشترک چیست؟

 

چرا صرفه جویی در مقیاس مهم است؟

صرفه جویی در مقیاس مهم است زیرا می تواند به کسب و کارها کمک کند تا مزیت رقابتی در صنعت خود داشته باشند. بنابراین، شرکت‌ها سعی می‌کنند تا جایی که ممکن است صرفه‌جویی در مقیاس را تحقق بخشند، همانطور که سرمایه‌گذاران در هنگام انتخاب سرمایه‌گذاری تلاش می‌کنند تا صرفه‌جویی در مقیاس را شناسایی کنند.

 

چه زمانی ناسازگاری در مقیاس رخ می دهد؟

زمانی که شرکت‌ها برنامه‌های توسعه خود را زیر پا می‌گذارند، عدم صرفه‌جویی در مقیاس ممکن است رخ دهد. آنها ممکن است تولید را افزایش دهند، اما هزینه های هر واحد آنها به جای کاهش، افزایش می یابد. آنها ممکن است مدیران زیادی را استخدام کرده باشند یا مکان های زیادی را باز کرده باشند. آنها ممکن است در خرید تجهیزات مناسب یا استخدام کارگران مناسب شکست خورده باشند. در چنین مواردی، آنها ممکن است نیاز به ارزیابی مجدد برنامه های توسعه خود داشته باشند.

چهار صرفه جویی اصلی در مقیاس، در سراسر زنجیره ارزش وجود دارد:
۱. اقتصادهای خرید – هرچه تولیدکننده بزرگتر باشد، احتمال بیشتری وجود دارد که بتوانند با تامین کنندگانی مانند تولیدکنندگان فولاد معامله سخت تری داشته باشند و از تخفیف های حجمی برخوردار شوند.
۲. اقتصادهای فنی – بعید است که ماشین آلات مورد نیاز برای تولید ۲۰۰۰۰ ویجت در روز ۲۰ برابر گرانتر از ماشین آلات مورد نیاز برای تولید ۱۰۰۰ ویجت در روز باشد.
۳. اقتصاد کارآمد – برای تولید ۲۰۰۰۰ ویجت در روز، احتمالاً فرآیند تولید بسیار خودکار و پیشرفته خواهد بود. این شامل اتوماسیون در رسیدگی به ورودی‌ها، ساخت و مدیریت خروجی‌ها می‌شود. علاوه بر این، فرآیندهای کسب و کار، مانند تحقیق و توسعه، احتمالاً در مقایسه با یک کارخانه کوچکتر پیشرفته تر و ساده تر هستند.
۴. اقتصاد غیرقابل تقسیم – خرید برخی از اقلام، خارج از دسترس تولیدکنندگان کوچکتر است؛ خواه تجهیزات پیشرفته و یا تبلیغات تلویزیونی ملی باشد.
صرفه جویی در مقیاس برای کسب وکارهای خدماتی به اندازه تولید و برای کسب وکارهای کوچک به اندازه کسب و کارهای جهانی اعمال می شود.
به دو آرایشگاه فکر کنید که در خیابان محله شما با هم رقابت می کنند. یکی از آنها، دو برابر فضای دیگری دارد و به طور متوسط به ۸۰ مشتری در روز خدمات می دهد، در مقایسه با همسایه کوچکتر خود که ۴۰ مشتری دارد. بنابراین آنها به همان اندازه بهره وری دارند. آنها قیمت‌های مشابهی می‌گیرند، با این حال سالن بزرگ به لطف معامله‌ای که با صاحبخانه انجام شد، زمانی که فضای کسب وکار به دو برابر افزایش یافت، هزینه‌های اجاره کمتری برای هر مشتری دارد. سالن بزرگ‌تر همچنین هزینه‌های بازاریابی کمتری را به ازای هر مشتری پرداخت می‌کند، زیرا فضای تبلیغاتی در مجله جذاب محلی، صرف نظر از اینکه تبلیغ‌کننده به چند مشتری خدمات می‌دهد، به‌ازای هر متر ستون برای هر دو سالن یکسان است. آن کسب وکارهای سالن را میلیون‌ها برابر کنید و هزینه‌های تبلیغاتی، مثلاً، گینس (Guinness) به ازای هر پینت فروخته شده، بسیار کمتر از آبجوسازی‌های خاص مانند کبرا (Cobra) خواهد بود. با این وجود، کبرا با ارائه یک محصول متمایز و با قیمت پریمیوم زنده می ماند – به استراتژی های عمومی پورتر، ابزار ۳۹ مراجعه کنید.

شکل ۲۳.۲ بهره برداری از صرفه های مقیاس

بهره برداری از صرفه جویی در مقیاس

نحوه استفاده از وزن کردن صرفه جویی در مقیاس چگونه است؟

صرفه جویی در مقیاس در بخش شما چقدر مهم است؟ آیا اقتصاد خرید، فنی، بهره وری یا غیرقابل تقسیم وجود دارد؟ در ابزار قبل (استخراج عوامل کلیدی موفقیت)، آیا هنگام وزن دهی عوامل کلیدی موفقیت مرتبط با هزینه، به صرفه جویی در مقیاس اعتماد کافی داشتید؟ آیا باید دوباره آن وزن را بررسی کنید؟ آیا می‌توانید از صرفه‌های مقیاس آینده در کسب‌وکار خود با رشد آن بهره‌برداری کنید؟ – شکل ۲۳.۲ را ببینید

بیشتر بخوانید:استخراج عوامل کلیدی موفقیت چیست؟

 

چه زمانی از وزن کردن صرفه جویی در مقیاس استفاده کنید

زمانی از آن استفاده کنید که صرفه جویی در مقیاس در بخش شما و کسب و کارتان مهم است.

چه زمانی باید مراقب بود

به یاد داشته باشید که این تنها یکی از عوامل کلیدی موفقیت را نشان می دهد. تمایز ممکن است نام بازی شما باشد.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع وزن کردن صرفه جویی در مقیاس برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

ارزیابی معیار خرید مشتری

ارزیابی معیارهای خرید مشتری چیست؟

در مقاله زیر قصد داریم ارزیابی معیارهای خرید مشتری را بررسی کنیم. ابتدای امر مقدمه ای از ابزار های مربوطه خواهیم داشت. سپس نحوه استفاده و بکارگیری ارزیابی معیارهای خرید مشتری در کسب وکارها را شرح میدهیم. پس از مطالعه مقاله شما میتوانید تعریف ارزیابی معیارهای خرید مشتری و کاربرد آن را در کسب وکارهای مختلف شرح دهید.

ابزار ارزیابی معیارهای خرید مشتری چیست؟

تام پیترز می‌نویسد: «تمام موفقیت‌های کسب‌وکار بر چیزی استوار است که به آن برچسب فروش داده می‌شود، که حداقل به‌طور لحظه‌ای شرکت و مشتری را از هم جدا می‌کند».
اما چرا مشتری از آن شرکت خرید می کند؟ مساله این است. کشف اینکه چرا مشتریان خرید می کنند اولین ابزار از سه ابزار برای ارزیابی موقعیت رقابتی شرکت در هر یک از بخش های کلیدی محصول/بازار شما است:
● معیارهای خرید مشتری (“CPC”) را شناسایی و وزن دهی کنید – آنچه مشتریان از تامین کنندگان خود در هر بخش نیاز دارند – یعنی از شما و رقبایتان (این ابزار).
● عوامل کلیدی موفقیت را استخراج و وزن دهی کنید (“KSFs”) – آنچه شما و رقبایتان باید انجام دهید تا این نیازهای مشتری را برآورده نمایید و یک کسب وکار موفق را اداره کنید (ابزار بعدی).
● موقعیت رقابتی شرکت خود را ارزیابی کنید – چگونه شرکت شما نسبت به عوامل کلیدی موفقیت در برابر رقبای خود امتیاز می دهد (ابزار ۲۷ در بخش بعدی).
ما همانطور که همیشه باید باشد، با مشتری شروع خواهیم کرد…

بیشتر بخوانید:نیروهای پنج گانه (پنج نیروی رقابتی) چیست؟

 

نحوه استفاده از ارزیابی معیارهای خرید مشتری چگونه است؟

با پرسیدن این سوالات از خود شروع کنید. مشتریان در بخش های اصلی کسب و کار شما چه چیزی از شما و رقبایتان نیاز دارند؟ آیا آنها به دنبال پایین ترین قیمت ممکن برای سطح معینی از محصول یا خدمات هستند؟ با کیفیت ترین محصول یا خدمات صرف نظر از قیمت؟ چیزی در این بین؟ آیا مشتریان در سایر بخش های کسب وکار شما نیازهای یکسانی دارند؟ آیا برخی از گروه های مشتری به نیازهای خاصی اهمیت بیشتری می دهند؟ آنها دقیقاً از نظر محصول یا خدمات چه می خواهند؟ بیشترین خصوصیات؟ سریعترین تحویل؟ قابل اعتماد ترین؟ بهترین پشتیبان فنی؟ دلسوزترین خدمات مشتری؟
نیازهای مشتری از طرف تامین کنندگان آنها معیارهای خرید مشتری (“CPC”) نامیده می شود. برای شرکت های کسب وکار به کسب وکار (یاB2B) ، CPCها معمولاً شامل کیفیت محصول (شامل ویژگی ها، عملکرد، توانایی اطمینان)، محدوده محصول، تحویل به موقع، پشتیبانی فنی، خدمات مشتری، رابطه، شهرت، ثبات مالی و غیره می شود. و البته قیمت. برای شرکت‌های کسب وکار به مصرف‌کننده (یا B2C)، CPCها مشابه هستند، اگرچه معمولاً تأکید کمتری بر محدوده محصول و ثبات مالی دارند. بسته به محصول یا خدماتی که ارائه می شود، مصرف کننده به کیفیت، خدمات و قیمت اهمیت متفاوتی می دهد.
CPC ها را می توان به طور مفید در شش دسته گروه بندی کرد. آنها نیازهای مشتری مربوط به موارد زیر هستند:
۱. اثربخشی محصول (یا خدمات)
۲. کارایی محصول
۳. طیف وسیعی از محصولات ارائه شده
۴. ارتباط با تولید کننده
۵. محل (فقط در صورتی قابل اجرا است که مشتری نیاز به بازدید از محل تامین کننده داشته باشد)
۶. قیمت.
آنها را می توان به راحتی به یاد آورد، شاید با اندکی کمی از یک فیلم علمی تخیلی فرقه، به عنوان E2-R2-P2 معیارهای خرید مشتری (شکل ۲۱.۱ را ببینید).
بیایید به طور خلاصه به هر یک به نوبه خود نگاه کنیم.

بیشتر بخوانید:استراتژی بازاریابی B2B چیست؟

شکل ۲۱.۱ E2-R2-P2 معیارهای خرید مشتری

انواع ارزیابی معیار خرید مشتری

 

بیشتر بخوانید:استراتژی بازاریابی B2C چیست؟

E1: اثربخشی

اولین نیاز هر مشتری از هر محصول یا خدماتی این است که کار انجام شود. شما به عنوان مشتری الزامات خاصی در مورد ویژگی ها، عملکرد و توانایی اطمینان محصول دارید. شما می خواهید کار انجام شود. نه نیمه کاره، نه بیش از حد انجام شده، فقط انجام شده باشد. چه مشتری یک تامین کننده B2B یا B2C باشید، یک راه حل موثر می خواهید. بسته به ماهیت محصول یا خدمات، معیارهای شما ممکن است شامل موارد زیر باشد:
● کیفیت
● طراحی
● ویژگی ها
● مشخصات
● عملکرد
● توانایی اطمینان
برخی از این معیارها همپوشانی دارند. شما باید دو تا چهار معیار اثربخشی را انتخاب کنید که بیشتر با نیازهای مشتری در صنعت شما مرتبط هستند.

E2: کارایی

دومین عنوان اصلی معیارهای خرید مشتری، کارایی است. مشتری می خواهد محصول را دریافت کند یا کار را به موقع انجام دهد. همه مشتریان سطحی از اهمیت را به کارایی برای همه انواع خدمات می دهند. گروه های مختلف مشتریان ممکن است سطوح مختلفی از اهمیت را برای کارایی خدمات یکسان قائل شوند. در بیشتر صنایع B2B، کارایی در اینجا به تحویل – یا به خدمات مشتری در نقطه تحویل در انبار معنی می شود. در بیشتر صنایع B2C، کارایی برابر است با رساندن محصول به مشتری یا ارائه خدمات طبق برنامه.

R1: محدوده

گستره محصولات یا خدمات ارائه شده، حوزه ای است که مشتریان می توانند برای برخی از محصولات یا خدمات، حتی مهم ترین آنها، و برای برخی دیگر که اصلاً اهمیتی ندارند، مهم بدانند.

R2: رابطه

تامین کننده شما کار را انجام می دهد و آن را به سرعت انجام می دهد. اما آیا آنها را دوست دارید؟ آیا این مهم است؟ مؤلفه ارتباط در ارائه خدمات هرگز نباید دست کم گرفته شود.

P1: محل

این فقط برای آن دسته از کسب وکارها، معمولا خدمات، که تصمیم خرید می تواند تحت تأثیر محیط فروش قرار گیرد، اعمال می شود. آیا برای کسب و کار خود به ویترین نیاز دارید؟ مشتریان از محل شما چه انتظاری دارند؟

P2: قیمت

قیمت همیشه یک CPC مهم است. اگر قیمت های خود را بالا انتخاب کنید مشتریان زیادی نخواهید داشت. اگر قیمت ها را خیلی پایین بیاورید، در کسب وکار نخواهید ماند. به تصمیمات خریدی که به طور منظم می گیرید و تأثیر قیمت فکر کنید. برای کالاها یا خدمات غیر ضروری، ما به قیمت حساس هستیم. برای خدمات ضروری، ما تمایل کمتری به قیمت داریم. وقتی در اواسط زمستان سیستم گرمایش مرکزی شما خراب می شود، سراغ ارزان ترین مهندس سرویس می روید؟ یا به دنبال پیدا کردن کسی که قابل اعتماد است، در زمانی که تعیین می کند می آید، بدون هیاهو آن را تعمیر می کند، و قیمتی را که ارزان نیست، اما حداقل منصفانه است، می روید؟
شما باید دریابید که کدام یک از CPCهای E2-R2-P2 بالا برای مشتریان شما در هر بخش کلیدی محصول/بازار مهم هستند. هر یک نسبت به دیگران چقدر مهم است؟ چگونه درک آنها از اهمیت در هر بخش متفاوت است؟ چرا؟
شما همچنین باید دریابید که چگونه نیازهای مشتریان شما احتمالاً در آینده تغییر می کند. اگر آنها معتقدند که یک معیار خرید در حال حاضر بسیار مهم است، آیا در چند سال آینده به همان اندازه مهم خواهد بود؟ شما باید این را بدانید.

پیدا کردن CPCها

همه اینها در تئوری بسیار خوب است؛ ممکن است بپرسید، اما چگونه می دانید مشتریان چه می خواهند؟ ساده است. از آنها بپرسید!
طولی نمیکشد. تعجب خواهید کرد که چگونه پس از چند بحث با یک گروه مشتری، یک الگوی قابل پیش بینی ظاهر می شود. برخی ممکن است یکی از نیازها را “بسیار مهم” در نظر بگیرند، برخی دیگر فقط “مهم”؛ اما بعید است که دیگری بگوید “بی اهمیت” است. مشتریان تمایل دارند نیازهای یکسانی داشته باشند. در تدوین استراتژی برای کسب و کار شما، نظرسنجی از مشتری بر اساس مصاحبه ساختاری یک ورودی ضروری است. اگر اخیراً یکی را انجام نداده‌اید، به شما توصیه می‌شود آن را انجام دهید.

بیشتر بخوانید:کشش درآمدی تقاضا چیست؟

 

چه زمانی از ارزیابی معیارهای خرید مشتری استفاده کنید

همیشه.

بیشتر بخوانید:رویکرد HOOF برای پیش بینی تقاضا چیست؟

 

چه زمانی باید مراقب بود

برخی از مشتریان ممکن است دستور کار پنهانی داشته باشند. آن‌ها این جلسه را فرصتی می‌دانند تا شما را وادار کنند که قیمت‌هایتان را پایین بیاورید. یا برای بهبود ارائه خدمات خود، با متحمل شدن هزینه اضافی، بدون افزایش جبرانی در قیمت. آنها ممکن است بگویند که قیمت را به عنوان مهمترین CPC ارزیابی می کنند، حتی اگر در درجه اول به کیفیت محصول توجه داشته باشند. این را در نظر داشته باشید این طبیعت کسب وکار و انسان است. چنین برنامه های پنهانی اعتبار نظرسنجی مشتری را نفی نمی کند. اما از قضاوت خود استفاده کنید.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع ارزیابی معیارهای خرید مشتری برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

نیروهای پنج گانه (پنج نیروی رقابتی) چیست؟

در مقاله زیر قصد داریم نیروهای پنج گانه یا پنج نیروی رقابتی (پورتر) را بررسی کنیم. ابتدای امر مقدمه ای از ابزار های مربوطه خواهیم داشت. سپس نحوه استفاده و بکارگیری نیروهای پنج گانه در کسب وکارها را شرح میدهیم. پس از مطالعه مقاله شما میتوانید تعریف نیروهای پنج گانه و کاربرد آن را در کسب وکارهای مختلف شرح دهید.

 

ابزار نیروهای پنج گانه یا پنج نیروی رقابتی چیست؟

شدت رقابت، تعیین کننده سودآوری صنعت است. این فرض اصلی کار مایکل پورتر است. و در ادامه به تشریح جزئیات نیروهای اساسی که شدت رقابت را برمی انگیزند، پرداخت. مدل پنج نیرو او برای اولین بار فراتر از سالن سخنرانی مدرسه بازرگانی هاروارد در استراتژی رقابتی: تکنیک هایی برای تجزیه و تحلیل صنایع و رقبا در سال ۱۹۸۰ ظاهر شد. او قصد داشت نشان دهد که شرکت‌ها در هر صنعتی از حداکثر کردن سود نه تنها در رقابت با رقبای خود، بلکه توسط چهار نیروی دیگر که مجموعاً شدت رقابت را شکل می‌دهند، محدود می‌شوند:
۱. رقابت داخلی
۲. تهدید تازه واردان
۳. سهولت جایگزینی
۴. قدرت چانه زنی مشتری
۵. قدرت چانه زنی تامین کنندگان.
پورتر تأثیر ترکیبی این پنج نیرو را با استفاده از یک نمودار ساده نشان داد، با رقابت داخلی در مرکز و سایر نیروها که فشار خارجی را از چهار جهت اعمال می کنند – همانطور که در شکل ۲۰.۱ اقتباس شده است.

بیشتر بخوانید:کشش درآمدی تقاضا چیست؟

 

نحوه استفاده نیروهای پنج گانه چگونه است؟

در ادامه هر یک از نیروهای پنج گانه به اختصار مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

شکل ۲۰.۱ پنج نیرویی که رقابت صنعت را شکل می دهند

5 نیروی پورتر یا نیروهای پنج گانه

رقابت داخلی

رقابت داخلی توسط سه نیروی فرعی اصلی شکل می گیرد: تعداد بازیگران، رشد تقاضای بازار نسبت به عرضه و فشارهای خارجی.
شکل ۲۰.۱ پنج نیرویی که رقابت صنعت را شکل می دهند
تعداد بازیکنان: هر چه تعداد بازیکنان بیشتر باشد، معمولا رقابت سخت‌تر است.
رشد تقاضای بازار: هرچه رشد بازار کندتر باشد، معمولاً رقابت سخت تر است.
در مورد عرضه چطور؟ آیا تقاضا و عرضه در تعادل هستند؟ جایی که تعادل وجود دارد، رقابت داخلی ممکن است متوسط باشد. در جایی که عرضه بیش از حد وجود داشته باشد – جایی که عرضه از تقاضا بیشتر باشد – رقابت داخلی تشدید خواهد شد. و یک دمپر بر روی قیمت ها قرار داده شده است. برعکس، در جایی که عرضه ناکافی (یا تقاضای مازاد) وجود دارد، جایی که مشتریان برای تامین منابع نسبتا کمیاب رقابت می‌کنند، رقابت داخلی کم خواهد بود – و شما و رقبایتان ممکن است بتوانید قیمت‌ها را بالاتر از تورم بالا ببرید.
فشارهای خارجی: نهادهای خارجی، به ویژه دولت و اتحادیه های کارگری، قدرت زیادی برای تأثیرگذاری بر ماهیت رقابت در بسیاری از صنایع دارند.
مقررات دولتی، مالیات و یارانه ها می توانند هم تقاضای بازار و هم چشم انداز رقابتی را منحرف کنند. اتحادیه‌های کارگری می‌توانند از طرق مختلفی بر رقابت تأثیر بگذارند: برای مثال، از طریق اعمال محدودکننده که در خدمت افزایش موانع ورود هستند.
عوامل دیگری نیز وجود دارد که اغلب کمتر بر رقابت داخلی تأثیر می گذارد. موانع خروج یکی از این موارد است. عوامل دیگری نیز وجود دارد که اغلب کمتر بر رقابت داخلی تأثیر می گذارد. موانع خروج یکی از این موارد است. در جایی که ارائه دهندگان گزینه کمی جز ماندن در رقابت در زمانی که باید کنار بکشند، ندارند (برای مثال، رستورانی با تعداد زیادی کارمند، در نتیجه هزینه‌های اضافی بالقوه بالا، یا یک کسب وکار خدماتی با اجاره طولانی مدت فضای اداری که تخلیه آن دشوار است) رقابت تشدید می شود. موانع کم برای خروج، مانند کسب وکار مینی کابین، رقابت داخلی را کاهش می دهد. اضافه ظرفیت فصلی یا نامنظم عامل دیگری است. سطوح نوسان تقاضا (مثلاً صنایع میوه چینی یا بستنی) رقابت را تشدید می کند.

تهدید تازه واردها

هرچه موانع ورود به بازار کمتر باشد، معمولاً رقابت سخت‌تر است.
موانع ورود می‌تواند فناوری، عملیات، افراد یا هزینه‌های مرتبط باشد، جایی که یک شرکت جدید باید:
● فناوری خاصی توسعه دهد یا به دست آورد
● یک فرآیند عملیاتی خاص توسعه دهد یا به دست آورد
● به یک کانال توزیع محدود دسترسی پیدا کند
● پرسنل کمیاب را آموزش دهد یا استخدام کند
● سرمایه گذاری هنگفتی در دارایی های سرمایه ای یا بازاریابی داشته باشد تا به یک ارائه دهنده معتبر تبدیل شود.
هزینه های سوئیچینگ(جایگزینی) نیز بر موانع ورود تاثیر می گذارد. هر چه هزینه های تغییر مشتری از یک تامین کننده به تامین کننده دیگر بیشتر باشد، موانع ورود بیشتر خواهد بود. یک تولیدکننده نوشیدنی ممکن است با سهولت نسبی از یک تامین کننده شکر به دیگری تغییر مکان دهد، اما ممکن است برای تغییر از یک محلول برچسب گذاری به محلول دیگر نیاز به طراحی مجدد کامل کارخانه داشته باشد.

سهولت جایگزینی

هرچه استفاده از محصول یا خدمات جایگزین برای مشتریان آسان‌تر باشد، معمولاً رقابت سخت‌تر است. تاثیر شرکت هایی مانند آی تیونز (iTunes) در صنعت موسیقی را در نظر بگیرید. این یک راه حل جایگزین برای فروش سی دی در خیابان ها و یک عامل کمک کننده، همراه با تجارت الکترونیک و سوپرمارکت ها، در مرگ خرده فروشانی مانند وولورثز (Woolworths) و زاوی (Zavvi) بود.

قدرت چانه زنی مشتریان

هر چه مشتریان قدرت چانه زنی بیشتری داشته باشند، معمولا رقابت سخت تری خواهد داشت. از هر تامین کننده ای برای سوپرمارکت های زنجیره ای سوال کنید. یا از خودروسازان. اغلب این در مقایسه با تعداد مشتریان، بیش از بازتابی از تعداد ارائه دهندگان در یک بازار نیست. هر چه مشتری انتخاب ارائه دهنده بیشتری داشته باشد، رقابت سخت تری خواهد داشت. قدرت چانه زنی مشتری نیز تحت تأثیر هزینه های سوئیچینگ است. اگر جایگزین کردن عرضه‌کننده آسان و نسبتاً بدون دردسر باشد، رقابت سخت‌تر است. اگر هزینه های جایگزین کردن بالا باشد، رقابت شدیدتر است.

قدرت چانه زنی تامین کننده

هرچه تامین‌کنندگان قدرت چانه‌زنی بیشتری داشته باشند، معمولاً رقابت سخت‌تر است. باز هم می تواند فقط تابعی از اعداد باشد. به عنوان مثال، مبدل های فولادی یا آلومینیومی متعددی وجود دارد، اما تعداد کمی از تولید کنندگان فلز وجود دارد و به طور فزاینده ای کمتر می شوند. هنگامی که مبدل‌های فلزی قطعات را به خودروسازان می‌فروشند، می‌توانند خود را در یک فشار مانند، تامین‌کنندگان بزرگ فولاد یا آلومینیوم از یک سو و مشتریان غول‌پیکر خودرو از سوی دیگر ببینند. اما بهترین آنها یاد میگیرند که چگونه چالش ها را پشت سر بگذارند، از آن ها عبور کنند و زنده بمانند.

شدت رقابت کلی

اینها پنج نیروی اصلی هستند که درجه رقابت را در یک بازار شکل می دهند. همه آنها را کنار هم قرار دهید، و می توانید میزان رقابتی بودن صنعت خود را بسنجید. در برخی از صنایع، مانند نوشابه، نرم‌افزار، لوازم بهداشتی، هر پنج نیرو تمایل دارند که برای افزایش سودآوری و به طور مداوم در طول دهه‌ها به خوبی عمل کنند. در صنایع دیگر، مانند خطوط هوایی یا نساجی، برعکس این امر صادق است – هر پنج نیرو اغلب بر علیه خطوط هوایی عمل می کنند و میانگین سودآوری در طول سال ها ضعیف است. رقابت داخلی در صنعت شما چقدر سخت است؟ و تهدید تازه واردها یا جایگزین ها؟ مشتریان و تامین کنندگان چقدر بر شما و رقبایتان قدرت دارند؟ به طور خلاصه، شدت رقابت در صنعت شما چقدر است؟ بالا، کم، متوسط؟ یا جایی در این میان؟ و آینده چطور؟ آیا رقابت صنعتی قرار است تشدید شود؟ زیرا، هر چقدر هم که در حال حاضر سخت باشد، باعث می شود که شما و رقبایتان حاشیه عملیاتی متوسط درصد مشخصی کسب کنید. اما آیا نیروهای رقابتی برای تهدید این حاشیه در چند سال آینده توطئه خواهند کرد؟ یا آیا رقابت صنعت در چند سال گذشته ناپایدار بوده و احتمالاً در آینده کاهش خواهد یافت؟
به طور خلاصه، تأثیر پویایی رقابت بر قیمت گذاری در صنعت شما در چند سال آینده چه خواهد بود؟ آیا رقابت تشدید می شود و قیمت ها را تحت فشار قرار می دهد؟ آیا کم و بیش به همان شکلی که هست باقی می‌ماند و قیمت‌ها همانطور که در چند وقت اخیر انجام می‌شده است حرکت می‌کند؟ یا رقابت کاهش می یابد و بازیکنان را قادر می سازد قیمت ها را در چند سال آینده افزایش دهند؟

بیشتر بخوانید:اندازه بازار و بازارسازی چیست؟

 

چه زمانی از نیروهای پنج گانه استفاده کنید

همیشه.

بیشتر بخوانید:رویکرد HOOF برای پیش بینی تقاضا چیست؟

 

چه زمانی باید مراقب بود

مدل پورتر در طول سال ها منتقدان خود را داشته است. برخی معتقدند که تعریف مرز – این فعالیت بخشی از صنعتی است که شما در آن فعالیت می کنید، آن فعالیت نیست – به خودی خود می تواند توسعه استراتژی را در یک جلیقه تنگ قرار دهد. شرکت‌های پیشگام با تعریف مجدد مرزهای صنعت موفق می‌شوند – به ویژه استراتژی اقیانوس آبی کیم و موبورن را ببینید، تحلیلی راهگشا که دو دهه پس از پورتر ظاهر شد (ابزار ۴۳). اما این انتقاد تا حدی می تواند با تقسیم بندی بیشتر مورد توجه قرار گیرد – می توانید به ابزار ۱ بازگردید و بخش های کلیدی محصول/بازار خود را مجدداً تعریف کنید تا امکان تغییر مرزها را فراهم کنید. منتقدان دیگر محیط شرکتی (دولت، چارچوب نظارتی، گروه‌های فشار(ضربتی) و غیره) را به عنوان نیروی ششم معرفی کرده‌اند، برخی دیگر معتقدند مکمل‌ها، به‌عنوان متمایز از جایگزین‌ها، باید نیروی مجزا و ششم باشند. این پسوندهای پیشنهادی مدل پورتر در ابزارهای ۲۴ و ۲۵ مورد بررسی قرار گرفته است.
کِوین کوین و سومو سوبرامانیام مدل پورتر را به سه دلیل به چالش کشیدند. آنها این مفروضات را زیر سوال بردند:
● یک صنعت متشکل از مجموعه‌ای از خریداران، فروشندگان، جایگزین‌ها و رقبای نامرتبط است که در کنار هم با یکدیگر تعامل دارند – با محدودیت کمی برای سیستم‌های وابسته به همدیگر مانند اتحادهای استراتژیک، شبکه‌ها و وب ها، یا روابط خاص، خواه بر اساس منافع مالی، دوستی، اعتماد یا وفاداری قومی
● ثروت نصیب شرکت‌هایی می‌شود که موانعی را در برابر رقبا و شرکت‌کنندگان بالقوه ایجاد می‌کنند: به عبارت دیگر، منبع ارزش مزیت ساختاری است – با توجه به کمیت مدیریت، چه از طریق اجرای خط مقدم یا بینش/آینده‌نگری.
● عدم قطعیت پایین است، و امکان پیش‌بینی پاسخ رقابتی و برنامه‌ریزی احتمالی را فراهم می‌کند – با توجه به درجات مختلف عدم قطعیت، از ساختاری، جایی که مدل ممکن است معتبر باشد، تا سناریوهای جایگزین و عدم قطعیت مداوم تا ابهام کامل، که مدل نامعتبر است.
نویسندگان به نکات معتبری اشاره می‌کنند، و نکته اول به ویژه باید در تحلیل صنعت در نظر گرفته شود. اما آنها یک مدل صنعتی بازنگری شده ارائه می‌دهند که با تجزیه و تحلیل موقعیت بسیار پیچیده و تنظیم شده با ریسک تقویت شده است، در نتیجه نبوغ واقعی مدل پورتر را تشخیص نمی‌دهند. این یک نقطه شروع برای تجزیه و تحلیل صنعت و توسعه استراتژی است، نه نقطه پایان. سادگی آن، فضیلت مهم آن است. در نهایت، مدل پورتر از کسانی که به طور قطعی اشاره می‌کنند، مانند مورد دوم بالا، به این نکته توجه کرده‌اند که ساختار صنعت به تنهایی برای توضیح تفاوت‌ها در سودآوری شرکت کافی نیست. به عنوان مثال، ریچارد روملت، در مطالعه‌ای در سال ۱۹۹۱، دریافت که تفاوت‌ها در سودآوری شرکت‌ها را می‌توان بیشتر به «اثرات شرکت» خاص (۴۴ درصد) نسبت داد تا «اثرات صنعت» (۴ درصد). (اتفاقاً واریانس غیرقابل توضیح ۴۵ درصد بود.) مطالعات دیگر نیز به همین ترتیب نشان داده اند. با این حال، این مدل را نامعتبر نمی کند. تحلیل صنعت بخشی از داستان استراتژی است و مدل پنج نیروی پورتر بخش بسیار بزرگی از تحلیل صنعت است. ممکن است این کلمه نهایی نباشد، اما مسلماً حیاتی ترین ابزار در بسته ابزار توسعه استراتژی باقی می ماند.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع نیروهای پنج گانه برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

کشش درآمدی تقاضا چیست؟

در مقاله زیر قصد داریم کشش درآمدی تقاضا را بررسی کنیم. ابتدای امر مقدمه ای از ابزار های مربوطه خواهیم داشت. سپس نحوه استفاده و بکارگیری کشش درآمدی تقاضا در کسب وکارها را شرح میدهیم. پس از مطالعه مقاله شما میتوانید تعریف کشش درآمدی تقاضا و کاربرد آن را در کسب وکارهای مختلف شرح دهید.

 

کشش درآمدی تقاضا چیست؟

کشش درآمدی تقاضا به حساسیت مقدار تقاضا برای یک کالای خاص نسبت به تغییر در درآمد واقعی مصرف کنندگانی که این کالا را خریداری می کنند، اشاره دارد. فرمول محاسبه کشش درآمدی تقاضا، درصد تغییر در مقدار تقاضا تقسیم بر درصد تغییر در درآمد است. با کشش درآمدی تقاضا، می توانید تشخیص دهید که یک کالای خاص یک ضرورت است یا یک کالای لوکس. کشش درآمدی تقاضا میزان پاسخگویی تقاضا برای یک کالای خاص به تغییرات درآمد مصرف کننده را اندازه گیری می کند. هر چه کشش درآمدی تقاضا برای یک کالای خاص بیشتر باشد، تقاضا برای آن کالا بیشتر با نوسانات درآمد مصرف کنندگان مرتبط است. کسب‌وکارها معمولاً کشش درآمدی تقاضا برای محصولات خود را ارزیابی می‌کنند تا به پیش‌بینی تأثیر یک چرخه تجاری بر فروش محصول کمک کنند. کشش درآمدی تقاضا، حساسیت به تغییرات درآمد مصرف کننده را نسبت به مقدار کالایی که مصرف کنندگان تقاضا می کنند، توصیف می کند. کالاهای با کشش بالا با تغییر درآمد، مقدار تقاضای خود را به سرعت تغییر می‌کنند، در حالی که کالاهای غیرکشسان، حتی با تغییر درآمد، همان مقدار تقاضا را خواهند دید.

بیشتر بخوانید:رویکرد HOOF برای پیش بینی تقاضا چیست؟

 

کالاهای پست در مقابل کالاهای معمولی

بسته به مقادیر کشش درآمدی تقاضا، کالاها را می توان به طور کلی به عنوان کالاهای پست و معمولی طبقه بندی کرد. کالاهای معمولی کشش درآمدی تقاضای مثبت دارند. با افزایش درآمد، کالاهای بیشتری در هر سطح قیمتی تقاضا می شود. کالاهای معمولی که کشش درآمدی تقاضای آنها بین صفر و یک است، معمولاً به عنوان کالاهای ضروری شناخته می‌شوند، که محصولات و خدماتی هستند که مصرف‌کنندگان بدون توجه به تغییرات سطح درآمد خود، خریداری می‌کنند. نمونه هایی از کالاها و خدمات ضروری شامل محصولات تنباکو، کوتاه کردن مو، آب و برق است. با افزایش درآمد، نسبت کل هزینه های مصرف کننده برای کالاهای ضروری معمولاً کاهش می یابد. کالاهای پایین تر دارای کشش درآمدی منفی تقاضا هستند. با افزایش درآمد مصرف کنندگان، آنها کالاهای کمتری را خریداری می کنند. نمونه بارز چنین محصولی مارگارین است که بسیار ارزانتر از کره است.علاوه بر این، کالاهای لوکس نوعی کالای معمولی هستند که با کشش‌های درآمدی تقاضای بیشتر از یک همراه است. مصرف کنندگان در مقایسه با درصد تغییر در درآمدشان، به نسبت بیشتری از یک کالای خاص خرید خواهند کرد. محصولات اختیاری مصرف‌کننده مانند اتومبیل‌های ممتاز، قایق‌ها و جواهرات نشان‌دهنده محصولات لوکسی هستند که نسبت به تغییرات درآمد مصرف‌کننده بسیار حساس هستند. هنگامی که یک چرخه تجاری رو به نزول است، تقاضا برای کالاهای اختیاری مصرف کننده با بیکار شدن کارگران کاهش می یابد.

بیشتر بخوانید:اندازه بازار و بازارسازی چیست؟

 

مثال

یک نمایندگی خودروی محلی را در نظر بگیرید که اطلاعات مربوط به تغییرات تقاضا و درآمد مصرف کننده برای خودروهای خود را برای یک سال خاص جمع آوری می کند. زمانی که میانگین درآمد واقعی مشتریانش از ۵۰۰۰۰ دلار به ۴۰۰۰۰ دلار کاهش می یابد، تقاضا برای خودروهای آن از ۱۰۰۰۰ به ۵۰۰۰ دستگاه فروخته شده کاهش می یابد، همه چیزهای دیگر بدون تغییر. کشش درآمدی تقاضا با گرفتن یک تغییر منفی ۵۰ درصدی در تقاضا و تقسیم آن بر ۲۰ درصد تغییر در درآمد واقعی محاسبه می شود. این باعث ایجاد کشش ۲.۵ می شود که نشان می دهد مشتریان محلی نسبت به تغییرات درآمد خود در هنگام خرید خودرو حساس هستند.

بیشتر بخوانید:تحلیل حساسیت چیست؟

 

ابزار کشش درآمدی تقاضا چیست؟

ژنرال جورج پاتون، با تأکید بر کشش زندگی و کسب وکار به اندازه جنگ، گفت: «موفقیت این است که وقتی به پایین می‌روید پس از آن چقدر بالا می‌روید».
در اقتصاد خرد یک مفهوم ارجمند و بسیار دوست داشتنی از کشش درآمدی تقاضا (“IED“) وجود دارد. این معیاری است که نشان می دهد چگونه تقاضا برای یک کالا (یا خدمات) در رابطه با تغییر در درآمد مشتریان تغییر می کند. به عنوان درصد تغییر تقاضا تقسیم بر درصد تغییر درآمد تعریف می شود. اگر کسب و کار شما یا یکی از بخش های محصول/بازار شما به بازاری بزرگ و عمومی می پردازد، ممکن است بتوانید از IED در پیش بینی تقاضای بازار خود استفاده کنید. اگر درآمد، همانطور که مثلاً با تولید ناخالص داخلی اندازه گیری می شود، ۳ درصد افزایش یابد و تقاضا برای یک کالا در نتیجه ۴.۵ درصد افزایش یابد، آن کالا دارای IED 1.5 است. اگر کالای دیگری فقط ۱ درصد افزایش تقاضا داشته باشد، IED آن ۰.۳۳ است.
انواع مختلف کالاها معمولاً IED متفاوتی دارند (شکل ۱۹.۱ را ببینید):
● کالاهای معمولی دارای IED مثبت هستند.
● اگر یک IED کمتر از ۱ باشد، کالا ضروری است – تقاضا در زمان‌های خوب زیاد افزایش نمی‌یابد، و در زمان‌های بد خیلی کاهش نمی‌یابد. نمونه های آن میوه و سبزیجات تازه، حتی تنباکو است.
● اگر یک IED بزرگتر از ۱ باشد، یک کالای برتر است – مردم آن را در مواقع خوب به وفور می خرند، اما در مواقع بد کاهش می دهند. به عنوان مثال کتاب، غذای بیرون از خانه.
● اگر یک IED بیشتر از ۲ باشد، کالا لوکس است – تقاضا بین زمان خوب و بد در نوسان است. به عنوان مثال می توان به اتومبیل های اسپرت، مد لباس، رستوران های ستاره دار میشلین، تعطیلات در سیشل اشاره کرد.
● اگر یک IED حدود ۰ باشد، کالا بی کشش یا چسبنده است – تقاضا نسبت به تغییرات درآمد تغییر چندانی نمی کند. به عنوان مثال نان، لوبیا پخته شده.
● اگر یک IED کمتر از ۰ باشد، کالای ضعیف تری است – تقاضا در زمان‌های خوب کاهش می‌یابد و در زمان‌های بد باز می‌گردد: نمونه‌های کلاسیک مارگارین و سفر با اتوبوس هستند.

پنج نوع کشش درآمدی تقاضا وجود دارد:
زیاد: افزایش درآمد با افزایش بیشتر در مقدار تقاضا همراه است.
واحد: افزایش درآمد متناسب با افزایش مقدار تقاضا است.
کم: جهش در درآمد کمتر از نسبت افزایش مقدار تقاضا است.
صفر: مقدار خرید/تقاضا یکسان است حتی اگر درآمد تغییر کند
منفی: افزایش درآمد همراه با کاهش مقدار درخواستی است.

شکل ۱۹.۱ کشش درآمدی تقاضا

نمودار کشش درآمدی تقاضا

نحوه استفاده از کشش درآمدی تقاضا چگونه است؟

اگر بازار شما یک بخش یا زیربخش کامل است، ممکن است تخمینی از IED برای آن بخش را در وب بیابید. برای پیش بینی تقاضای بازار، شما:
● پیش‌بینی‌های اقتصادی را از یک منبع معتبر استخراج کنید (به عنوان مثال، خزانه‌داری، مدرسه بازرگانی لندن، ITEM)
● در کشش درآمدی تقاضا ضرب کنید.
سلام، شما یک پیش بینی اولیه تقاضای بازار دارید!

بیشتر بخوانید:تحلیل مسئله چیست؟ (مینتو)

 

چه زمانی از کشش درآمدی تقاضا استفاده کنید؟

زمانی از آن استفاده کنید که بازار (یا بخش) شما به اندازه کافی بزرگ و همگن باشد تا شایستگی محاسبه کشش درآمدی تقاضا توسط مؤسسه دولتی یا دانشگاهی را داشته باشد.

چه زمانی باید مراقب بود؟

آیا مطمئن هستید که شرکت شما به کل بازار این بخش می پردازد؟ پس از فرآیند تقسیم‌بندی محصول/بازار در ابزار ۱، بخش‌های حاصل تمایل دارند که به‌عنوان نسبتاً خاص ظاهر شوند، هم برای یک محصول یا نوع محصول و هم برای یک گروه مشتری/کاربر نهایی، نه برای کل بازار. ممکن است لازم باشد بخش بندی خود را مجدداً بررسی کنید.

بیشتر بخوانید:شناسایی بخش های کلیدی

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع کشش درآمدی تقاضا برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

رویکرد HOOF برای پیش بینی تقاضا

رویکرد HOOF برای پیش بینی تقاضا چیست؟

در مقاله زیر قصد داریم رویکرد HOOF برای پیش بینی تقاضا (ایوانز) را بررسی کنیم. ابتدای امر مقدمه ای از ابزار های مربوطه خواهیم داشت. سپس نحوه استفاده و بکارگیری رویکرد HOOF برای پیش بینی تقاضا در کسب وکارها را شرح میدهیم. پس از مطالعه مقاله شما میتوانید تعریف رویکرد HOOF برای پیش بینی تقاضا و کاربرد آن را در کسب وکارهای مختلف شرح دهید.

ابزار رویکرد HOOF برای پیش بینی تقاضا چیست؟

اغلب در دنیای کسب وکار شنیده می شود: «بهتر است باد در پشت خود داشته باشید تا در صورتتان».
این یک سوال احتمالی است. شما شانس بیشتری برای رونق در بازاری دارید که در حال رشد است تا بازاری که در حال کاهش است. اندازه بازار بسیار خوب است، اما چیزی که اغلب در توسعه استراتژی اهمیت بیشتری دارد این است که بازار چه می کند، به کجا می رود – پویایی، در مقابل سکون. آیا تقاضای بازار در بخش‌های اصلی کسب‌وکار شما در حال رشد، کاهش یا ثابت است؟
این سوال بزرگ است. البته این تنها نیست. همان‌طور که در مقالات بعدی خواهیم دید، ماهیت رقابتی که با آن روبرو هستید و اینکه چگونه برای رقابت قرار می‌گیرید، به همان اندازه مهم است. اما این اولین سوال بزرگ است. من سال‌ها پیش یک فرآیند چهار مرحله‌ای را برای تبدیل روندها و محرک‌های تقاضای بازار به پیش‌بینی توسعه دادم. من به دو دلیل آن را رویکرد HOOF می نامم. HDDF، نمایش دقیق حروف اول در هر یک از چهار مرحله، نام اختصاری غیرجذاب و به یاد ماندنی خواهد بود – اما، با مجوز خلاقانه مناسب، O دایره‌ای را می‌توان به‌عنوان شبیه به D نیم‌دایره قرض گرفت! و همچنین به این دلیل که مرا به یاد تیم فوتبال نوجوانان که قبلا مربیگری می کردم می انداخت. مهم نیست که چند بار سر بعضی از بچه ها داد زدم که توپ ساده را خارج از دفاع، سر بالا، در امتداد زمین، برای بازیکنی نزدیک بازی کنند، آنها کورکورانه آن را در زمین با تمام قدرتشان تا جایی که ماهیچه های جوانی شان می تواند آن را به حرکت درآورد، HOOF کردند! همانطور که توپ از پا جدا می شود، HOOF مسیر کامل رشد را آغاز می کند – نوعی پیش بینی تقاضای بازار که همه ما برای کسب وکار خود دوست داریم (قبل از اینکه توپ به قله خود برسد و به زمین سقوط کند، مسیر استاندارد چرخه عمر محصول است. – ابزار ۳۵).

بیشتر بخوانید:تجزیه و تحلیل SWOT (اندروز)

 

نحوه استفاده از رویکرد HOOF برای پیش بینی تقاضا چگونه است؟

چهار مرحله متمایز در رویکرد HOOF برای پیش‌بینی تقاضا وجود دارد. این روند را درست انجام دهید و همه چیز به طور منطقی در جای خود قرار می گیرد. آن را از مرحله خارج کنید و ممکن است به یک پاسخ گمراه کننده برسید. شما باید این مراحل را برای هر یک از بخش های اصلی کسب و کار خود اعمال کنید.
چهار مرحله عبارتند از:
۱. رشد تاریخی – ارزیابی کنید که تقاضای بازار در گذشته چگونه رشد کرده است.
۲. محرکان گذشته – مشخص کنید چه چیزی باعث رشد گذشته شده است.
۳. محرکان آینده – ارزیابی کنید که آیا تغییری در تاثیر این محرکان و سایر محرکان در آینده وجود خواهد داشت یا خیر.
۴. پیش بینی رشد – پیش بینی رشد تقاضای بازار، بر اساس تاثیر محرکان آینده.
بیایید به هر یک از این موارد به طور خلاصه نگاه کنیم، سپس چند مثال را بررسی کنیم.

رشد تاریخی

اینجاست که باید برخی از حقایق و ارقام را بدست آورید. اگر به داده های تحقیقات بازار دسترسی دارید، چه به صورت منظم و چه با خرید یکباره، همه نیازهای شما باید در آنجا باشد. در غیر این صورت، ممکن است مجبور شوید کمی بازارسازی انجام دهید – (ابزار قبلی را ببینید). مراقب باشید در دام تکیه بر یک عدد اخیر نیفتید. فقط به این دلیل که تقاضا برای یک سرویس مثلاً ۸ درصد در سال گذشته افزایش یافته است، به این معنی نیست که رشد روند در آن بازار ۸ درصد در سال بوده است. سال اخیر ممکن است یک انحراف بوده باشد. بازار ممکن است دو سال پیش افت کرده باشد، سال گذشته ثابت مانده باشد و امسال ۸ درصد بهبود یافته باشد. متوسط رشد سالانه طی سه سال ممکن است تنها ۲ درصد در سال بوده باشد.
شما باید سعی کنید میانگین نرخ رشد سالانه (ترکیبی) را در چند سال اخیر، ترجیحاً سه یا چهار سال اخیر، بدست آورید. تا زمانی که فراز و نشیب جدی سالانه وجود نداشته است، و ممکن است در دوره ۱۱-۲۰۰۸ وجود داشته باشد، معمولاً می توانید با محاسبه درصد کلی تغییر، مثلاً در چهار سال گذشته و سپس سالانه کردن آن، یک تقریب قابل استفاده از میانگین رشد سالانه بدست آورید. اگر فراز و نشیب هایی وجود داشته است، باید قبل از محاسبه درصد تغییر، آنها را با میانگین های متحرک سه ساله صاف کنید.
یک کلام جهت احتیاط: رشد تقاضای بازار به طور کلی به صورت واقعی اندازه گیری، تجزیه و تحلیل و پیش بینی می شود. شما باید مراقب باشید که تفاوت بین این نرخ های رشد را درک کنید:
● به صورت اسمی: با قیمت کالاها (یا خدمات) به پول روز
● به صورت واقعی: نرخ رشد قیمت های اسمی با نرخ رشد متوسط قیمت کالاها در آن بازار کاهش می یابد. تا زمانی که از بادگیرهای صحیح استفاده می شود، این نرخ رشد باید معیاری برای رشد حجم باشد.
شما باید ثابت قدم باشید و تمام تحلیل‌های نرخ رشد مقایسه‌ای بازار را به نرخ واقعی در این فصل و در طول فرایند توسعه استراتژی محدود کنید. اما اگر نیاز به برنامه ریزی کسب وکار و پیش بینی مالی داشته باشید، باید پیش بینی های میانگین قیمت را دوباره به ترکیب بازگردانید. سپس پیش‌بینی‌های درآمد شما، و همچنین کل P&L، می‌توانند مستقیماً با پیش‌بینی‌های نرخ رشد بازار در قیمت‌های اسمی مقایسه شوند.

محرکان گذشته

هنگامی که اطلاعاتی در مورد رشد اخیر تقاضای بازار پیدا کردید، دریابید که چه چیزی بر این رشد تأثیر گذاشته است. عوامل معمولی که بر تقاضا در بسیاری از بازارها تأثیر می گذارند عبارتند از:
● رشد درآمد سرانه
● رشد جمعیت به طور کلی
● رشد جمعیت خاص یک بازار (به عنوان مثال، مستمری بگیران یا بچه‌ها، یا رشد عمومی جمعیت در یک منطقه خاص)
● برخی از جنبه های سیاست یا خرید دولت
● تغییر آگاهی، شاید از سطوح بالای ارتقاء توسط ارائه دهندگان رقیب
● تغییرات ساختاری کسب و کار (مانند حرکت به سمت برون سپاری)
● تغییر قیمت
● مد، حتی یک شکاف
● آب و هوا – تغییرات فصلی، اما شاید حتی اثرات طولانی مدت تغییرات آب و هوا.
یا ممکن است بخش شما به شدت تحت تأثیر تقاضا در بخش‌های دیگر، معمولاً بخش‌های مشتری باشد. بنابراین، تقاضا برای فولاد به شدت به تقاضا برای خودرو، کشتی، تجهیزات کالاهای سرمایه ای و ساخت وساز وابسته است. تقاضا برای خودرو همچنین محرک اصلی تقاضا برای تامین کنندگان صندلی خودرو ردیف ۱ است که به نوبه خود باعث افزایش تقاضا برای تامین کنندگان مکانیزم صندلی های فولادی ردیف ۲ می شود که به نوبه خود از تولیدکنندگان تخصصی فولاد خرید می کنند.
یک رابطه بخش عمودی ممکن است آنقدر نزدیک باشد که بتوانید برآوردهای درستی از تقاضای مشتق شده بدست آورید. شما می‌توانید پیش‌بینی‌های عالی بازار خودرو را از شرکت‌های متخصص تحقیقات بازار دریافت کنید، و از این طریق تأمین‌کنندگان ردیف ۲ مانند تولیدکنندگان مکانیزم صندلی را در پیش‌بینی‌هایشان راهنمایی کنید.
اما مراقب پیش بینی های تقاضای مشتق شده باشید – همیشه محرک های دیگری وجود دارد. میانگین تعداد صندلی در هر خودروی فروخته شده ممکن است به دلیل محبوبیت ۴×۴ در حال تغییر باشد. یک شرکت خودروسازی بزرگ ممکن است تصمیم بگیرد که یک فناوری جایگزین صندلی خودرو را انتخاب کند. همین امر در استخراج پیش بینی های تقاضا از پیش بینی های مربوط به بخش های مکمل یا مرتبط نیز صدق می کند. بنابراین، رشد تقاضا برای اقامت در هتل های ۳ ستاره در غرب کشور تحت تأثیر رشد تقاضا برای تورهای پکیج کوچ خواهد بود، اما اینطور نخواهد بود. دومی تنها محرک اولی نخواهد بود. عامل دیگر نرخ مبادله استرلینگ-یورو است که تأثیر عمده ای در انتخاب مسافران مقرون به صرفه از شمال انگلیس در غرب کشور، فرانسه یا مناطق دورتر دارد.

محرکان آینده

اکنون باید ارزیابی کنید که هر یک از این محرک‌ها در چند سال آینده چگونه توسعه خواهند یافت. آیا شرایط برای یک محرک کم و بیش مانند گذشته ادامه خواهد داشت؟ یا قرار است اوضاع به طور قابل توجهی تغییر کند؟
به عنوان مثال، آیا مهاجرت به رشد جمعیت محلی ادامه خواهد داد؟ آیا دولت احتمالاً مالیات محلی را افزایش خواهد داد؟ آیا این بازار می تواند کمتر مد شود؟
چشم انداز رشد در بخش های عمودی یا مکمل چیست؟
مهم ترین محرک البته چرخه اقتصادی است. اگر به نظر می رسد که اقتصاد برای یک رکود آماده است، می تواند تأثیر جدی بر تقاضا در کسب و کار شما در یک یا دو سال آینده داشته باشد – با فرض اینکه کسب و کار شما نسبتاً حساس (یا به زبان اقتصاد «کشش») به چرخه اقتصادی باشد. (به ابزار ۱۹ مراجعه کنید). یا شاید کسب و کار شما نسبتاً بی کشش باشد، به عنوان مثال، در بسیاری از صنایع غذایی؟ شما باید به دقت در مورد زمان چرخه اقتصادی و کشش کسب وکار خود فکر کنید.

پیش بینی رشد

این قسمت سرگرم کننده است. شما اطلاعات مربوط به روندها و محرک های گذشته را جمع آوری کرده اید. اکنون می توانید همه آن را با هم ببافید و ترکیب کنید، با دوز زیادی از قضاوت و تجربه، پیش بینی تقاضای بازار را خواهید داشت – نه بدون ریسک، نه بدون عدم قطعیت، اما با این وجود، یک پیش بینی سیستماتیک مشتق شده است.
بیایید یک مثال ساده از رویکرد HOOF در عمل بیاوریم. در یکی از بخش های کسب وکارتان، شرکت شما خدمات نسبتا جدیدی را به سالمندان در بریتانیا ارائه می دهد. مرحله ۱. (H): متوجه می شوید که بازار طی چند سال گذشته بین ۵ تا ۱۰ درصد در سال رشد کرده است. مرحله ۲ (O): شما محرک های اصلی را به عنوان (الف) رشد درآمد سرانه، (ب) رشد جمعیت سالمند، و (ج) افزایش آگاهی از خدمات توسط افراد مسن شناسایی می کنید. مرحله ۳ (O): شما معتقدید رشد درآمد مانند گذشته ادامه خواهد داشت، جمعیت سالمندان در آینده حتی سریعتر رشد خواهند کرد و این آگاهی تنها می تواند گسترده تر شود. مرحله ۴ (F): نتیجه می گیرید که رشد در بازار شما تسریع خواهد شد و می تواند در چند سال آینده به بیش از ۱۰ درصد در سال برسد.
روش HOOF بهترین استفاده را به صورت نموداری دارد. مثال بالا ساده است، اما هنگامی که بر روی یک نمودار نمایش داده می شود ساده تر می شود – به شکل ۱۸.۱ مراجعه کنید. تأثیر هر محرک تقاضا بر رشد تقاضا با اعداد مختلف علامت مثبت و منفی یا صفر نشان داده می شود. در این مورد، می‌توانید ببینید که در آینده نزدیک، امتیازات مثبت بیشتری نسبت به گذشته وجود خواهد داشت، به این معنی که رشد تقاضا تسریع می‌یابد – از ۵ تا ۱۰ درصد در سال تاریخی به ۱۰ درصد در سال به علاوه آینده.
در توسعه استراتژی دنیای واقعی، چنین نمودارهای بیشتری وجود خواهد داشت، یکی برای هر بخش کلیدی محصول/بازار، و هر کدام محرک های بیشتری خواهند داشت. اما اصول اساسی رویکرد HOOF باقی خواهد ماند. نمودار نرخ رشد تاریخی (H) را نشان می‌دهد، تأثیر نسبی محرک‌های گذشته و آینده (O و O) را شناسایی می‌کند و با یک پیش‌بینی رشد برای آن بخش (F) به پایان می‌رسد.
و حالا برای مثالی از نحوه انجام ندادن آن. سال‌ها پیش برای یک تولیدکننده جرثقیل در شمال انگلستان کار می‌کردم و با پیش‌نویس طرح کسب وکار روبرو شدم. در بخش تقاضای بازار، نویسنده جوان آن اعلام کرده بود که هیچ داده‌ای در مورد تقاضای بریتانیا برای جرثقیل وجود ندارد. بنابراین، برای اهداف پیش‌بینی‌های مالی، او رشد واقعی در بازار جرثقیل را مشابه با تولید مهندسی بریتانیا ارزیابی کرد که در آن زمان توسط OECD در سه سال آینده ۲.۴ درصد در سال پیش‌بینی شد. اوه! اشتباه یکی از حذف ها بود. بله، تقاضای کلان اقتصادی یک محرک مهم برای تقاضا در بازار جرثقیل، مانند تمام تولیدات مهندسی بود.

شکل ۱۸.۱ رویکرد HOOF برای پیش بینی تقاضا: یک مثال

جدول ابزار رویکرد HOOF برای پیش بینی تقاضا

 

اما سه یا چهار محرک دیگر به همین اندازه اهمیت داشتند که مسلماً هیچ داده دقیق و سریعی در مورد آنها وجود نداشت، اما شواهد حکایتی فراوانی وجود داشت. آنها شامل شواهدی مبنی بر از بین رفتن ذخایر جرثقیل، بازار پر رونق دست دوم و مهمتر از همه، رکود قریب الوقوع در فعالیت های ساختمانی بلند مرتبه بودند. هیچ یک از این محرک ها هیچ ارتباطی با بازده مهندسی به طور کلی نداشتند و تأثیر ترکیبی آنها باعث شد پیش بینی رشد بازار جرثقیل ۲.۴ درصد در سال به کاهش شدید، احتمالاً ۱۰ درصد در سال برای دو یا سه سال تبدیل شود. اخلاقیات داستان این است که مطمئن شویم همه محرک ها در نظر گرفته می شوند، صرف نظر از اینکه داده های سخت روی آنها یافت می شود یا خیر. فرایند HOOF شما را تشویق می‌کند تا همه محرک‌های مرتبط را جستجو کنید و تأثیر آن‌ها را در یک زمینه کمی و کیفی ساختاریافته، ترکیبی و کمی ارزیابی کنید.

بیشتر بخوانید:تحلیل مسئله چیست؟ (مینتو)

 

چه زمانی از رویکرد HOOF برای پیش بینی تقاضا استفاده کنید

هر زمان که نیاز به پیش بینی تقاضای بازار دارید.

بیشتر بخوانید:کسب وکار به عنوان یک جامعه به چه معناست؟

 

چه زمانی باید مراقب بود

مراقب شناسایی تمامی محرک های مربوطه باشید. از هر مدرکی که می توانید جمع آوری کنید، با دوز قوی قضاوت مستدل، در ارزیابی تأثیر آنها بر رشد تقاضا، گذشته، حال و آینده استفاده کنید. و هنگام محاسبه نرخ رشد تاریخی محتاط باشید – ممکن است ابتدا داده ها نیاز به هموارسازی داشته باشند.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع رویکرد HOOF برای پیش بینی تقاضا برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

اندازه بازار و بازارسازی

اندازه بازار و بازارسازی چیست؟

در مقاله زیر قصد داریم اندازه بازار و بازارسازی (ایوانز) را بررسی کنیم. ابتدای امر مقدمه ای از ابزار های مربوطه خواهیم داشت. سپس نحوه استفاده و بکارگیری اندازه بازار و بازارسازی در کسب وکارها را شرح میدهیم. پس از مطالعه مقاله شما میتوانید تعریف اندازه بازار و بازارسازی و کاربرد آن را در کسب وکارهای مختلف شرح دهید.

 

ابزار اندازه بازار و بازارسازی چیست؟

مسائل اندازه.
بدون اندازه بازار، سهم بازار را نمی شناسید. بدون سهم بازار، قضاوت در مورد موقعیت رقابتی برای شما سخت خواهد بود – و حتی نمی توانید از همیشه سبزترین ابزارها، یعنی ماتریس رشد/سهم استفاده کنید (به بخش ۶ مراجعه کنید). بدون موقعیت رقابتی بر حسب بخش، ترسیم یک استراتژی برنده برای شما دشوار خواهد بود. هرچه شرکت شما بزرگتر باشد، یافتن اطلاعات در مورد اندازه بازار آسان تر است. انجمن‌های صنعتی زیاد می‌شوند و بسیاری یا سهم بازار خود را محاسبه می‌کنند یا کار را به شرکت‌های متخصص تحقیقات بازار واگذار می‌کنند. دومی‌ها به شدت با یکدیگر رقابت می‌کنند تا هر بازاری را پوشش دهند که در آن تعداد مشتریان کافی برای کسب سود وجود دارد. شرکت های کوچک و متوسط از چنین توجه ویژه ای از سوی شرکت های تحقیقاتی بازار برخوردار نیستند. برخی این کار را انجام می دهند، و من اغلب به طرز خوشایندی شگفت زده می شوم وقتی یک مشتری که بیش از ۱۰ تا ۲۰ میلیون پوند می پردازد، داده های ماهانه بازار را که توسط برخی از محققان بازار مبتکر، اغلب یک گروه یک نفره، به شرکت و ۲۰ رقیب آن ارائه می شود، فاش می کند.
اکثر SME ها این کار را نمی کنند. و آنها تنها نیستند. یک شرکت متوسط که بیش از ۱۰۰ میلیون پوند می پردازد، ممکن است بخش عمده ای از کسب وکار خود را تحت پوشش گزارش های تحقیقات بازار داشته باشد، اما نه لزوماً آن بخش کسب و کار ستاره بیش از ۱۰ میلیون پوند، تنها با دو رقیب اصلی و رشد ۱۵ درصدی در سال. این بخش ممکن است هنوز خیلی کوچک باشد و مشتریان بالقوه کمی برای جذب یک محقق بازار داشته باشد. در جایی که هیچ داده ای در مورد اندازه بازار در قفسه یافت نمی شود، باید خودتان اندازه بازار را اندازه گیری کنید.

بیشتر بخوانید:کسب وکار به عنوان یک جامعه به چه معناست؟

اندازه بازار

نحوه استفاده از اندازه بازار و بازارسازی چگونه است؟

ابتدا باید تصمیم بگیرید که به دنبال چه هستید: بازار آدرس دهی شده یا بازار آدرس پذیر خود. تفاوت می تواند بسیار زیاد باشد:
● بازار آدرس دهی شده – کسانی که در حال حاضر کالاها یا خدمات خود را به آنها ارائه می کنید و ممکن است آنها را خریداری کنند یا نخرند.
● بازار آدرس پذیر (یا در دسترس) – همه کسانی که در صورت گسترش پیشنهاد خود می توانید به آنها خدمت کنید.
شش راه اصلی برای تعیین اندازه بازار وجود دارد:
● تحقیقات بازار از بالا به پایین – با یک اندازه بازار شناخته شده و تحقیق شده شروع کنید و بخش های غیرقابل اجرا را حذف کنید، یا فرضیات مناسب را در مورد نسبت های مربوطه ایجاد کنید تا به بازار هدف برسید.
● تحقیقات بازار از پایین به بالا – داده های تفکیک شده را از گزارش تحقیقات بازار بگیرید و بخش های مربوطه را که بازار هدف شما را تشکیل می دهند جمع آوری کنید.
● اندازه مشتری از پایین به بالا – تخمین بزنید که هر مشتری عمده در این بازار هدف چقدر هزینه می کند و برای سایر مشتریان جزئی هزینه کنید.
● اندازه رقبا از پایین به بالا (یا «بازارسازی»، به زیر مراجعه کنید) – مقیاس رقبای خود را در بازار هدف تخمین بزنید.
● مثلث سازی بازارهای مرتبط – از دو، سه یا چند اندازه شناخته شده بازارهای مرتبط برای سنجش تخمین تقریبی بازار هدف استفاده کنید.
● مثلث بندی نهایی – برآوردها را از منابع بالا به اشتباه بگیرید و آنها را تحت بررسی های عقلانی قرار دهید (چرا تفاوت ها؟ با کدام روش بیشتر احساس اطمینان می کنید؟ در تعادل، چه چیزی درست است؟). به هر تخمین یک رتبه بندی توانایی اطمینان بدهید، احتمالات نسبی را محاسبه کنید و یک تخمین میانگین وزنی از اندازه بازار هدف را محاسبه کنید.
بازارگردانی یک روش بسیار مفید است، زیرا داده های پایه مورد نیاز را نه تنها برای تجزیه و تحلیل تقاضای بازار (بخش ۳) بلکه برای عرضه صنعت نیز در اختیار شما قرار می دهد (بخش ۴). این تکنیکی است که من چند سال پیش برای مشتریانی که مشتریان و رقبای خود را به خوبی می شناختند، اما هیچ درک محکمی از مقیاس بازار نداشتند، توسعه دادم. من از آن عمدتاً در بازارهای خاص یا در بخش‌هایی از بازارهای بزرگتر استفاده کرده‌ام، اما اکنون و دوباره در بازارهای بزرگتر نیز از آن استفاده کرده‌ام. من اخیراً از آن برای تخمین اندازه بازار در حدود ۱۷۵ میلیون پوند در یک بخش مهندسی استفاده کردم که به طرز عجیبی توسط گروه های تحقیقاتی بازار بی توجه مانده است.
هفت مرحله اصلی در بازاریابی وجود دارد:
۱. رقبای اصلی خود را انتخاب کنید – آنهایی که مرتباً با آنها مخالفت می کنید، آنها که در کنارشان در نمایشگاه های تجاری محصولات/خدمات خود را به نمایش می گذارید – و رقبای خارجی، به ویژه رقبای کشورهای ارزان قیمت را فراموش نکنید.
۲. رقیب A را در نظر بگیرید: آیا فکر می کنید آنها بیشتر از شما به این بازار می فروشند یا کمتر؟ اگر کمتر است، چقدر کمتر، بسیار تقریبی؟ نصف شما می فروشند؟ سه چهارم؟ اگر آنها بیشتر از شما بفروشند، چقدر بیشتر، بسیار تقریبی؟ ۱۰ درصد بیشتر؟ یک سوم بیشتر؟ آیا اطلاعاتی در دسترس عموم وجود دارد که بتواند شما را در این مورد راهنمایی کند؟ – اگر رقیب A یک شرکت خصوصی باشد، بعید است که فروش به این بازار در دسترس باشد، اما داده های اشتغال می تواند نشان دهنده باشد. مشتریان به شما چه می گویند؟ و تامین کنندگان؟
۳. با در نظر گرفتن سطح فروش فعلی خود به عنوان عدد شاخص ۱۰۰، شماره شاخص مناسب را به رقیب A اختصاص دهید. اگر فکر می کنید در این بازار کمتر از شما می فروشند، اما نه آنقدر کمتر، مثلاً ۱۰ درصد کمتر، به آنها عدد شاخص ۹۰ بدهید.
۴. مراحل ۲ و ۳ را برای هر یک از رقبای نام برده در مرحله ۱ تکرار کنید.
۵. هر رقیب دیگری که نامش را نبرده اید، آنهایی که کوچک هستند یا آنهایی که فقط گاه و بیگاه ظاهر می شوند، در نظر بگیرید. این نیز باید یک عدد شاخص باشد. اگر فکر می‌کنید همه اینها با هم تقریباً نیمی از آنچه را که شما به بازار عرضه می کنید، می‌فروشند، به این دسته «دیگران» عدد شاخص ۵۰ بدهید.
۶. تمام اعداد شاخص را جمع آوری کنید، مجموع را بر ۱۰۰ تقسیم کنید و در سطح فروش خود ضرب کنید – این تخمین اولیه شما از اندازه بازار است.
۷. از مدیر فروش خود بخواهید همین تمرین را انجام دهد. او را وادار کنید تا با مردی در تیم فروش که قبلاً در سازمان رقیب A کار می کرد و زنی در تحقیق و توسعه که دوست پسر سابقش اکنون در رقیب B کار می کند صحبت کند. ورودی های آنها و مدیر عملیات و رئیس تحقیق و توسعه (R&D) خود را دریافت کنید. در جایی که نظرات آنها با شما متفاوت است، اعداد را مورد بحث و اصلاح قرار دهید. شما اکنون یک برآورد منطقی از اندازه بازار ایجاد کرده اید.
بازارسازی به ندرت فرآیند دقیقی است، و همچنین نمی توان تضمین کرد که عدد نهایی راهی برای خروج نخواهد داشت. اما از هیچی بهتر است؛ بسیار بهتر است، زیرا اکنون می توانید از نتایج برای بدست آوردن مقادیر سه پارامتر کلیدی برای توسعه استراتژی استفاده کنید:
۱. سهم بازار – اکنون اندازه بازار را “می دانید”، همچنین سهم بازار خود را می دانید (سطح فروش شما تقسیم بر اندازه تخمینی بازار). شما همچنین تخمینی از سهم بازار هر یک از رقبای خود دارید.
۲. رشد بازار – برای تخمین اندازه بازار سه سال پیش، تمرین بازارسازی بالا را تکرار کنید. به عنوان مثال، آیا رقیب A سه سال پیش، قبل از شروع به کار آن کارخانه جدید، بیشتر یا کمتر از شما به این بازار فروخته است، و چقدر؟ و غیره؛ شما اکنون دو نقطه داده دارید – اندازه بازار امروز و اندازه سه سال پیش. آنها را در ماشین حساب خود وارد کنید و نرخ رشد مرکب متوسطی را در طول سه سال که تخمینی از رشد اخیر بازار است، بدست آورید.
۳. بهتر از همه، تغییر سهم بازار – شما اکنون سهم بازار خود را در سه سال قبل و همچنین سهم امروز دارید، بنابراین تخمینی از سود (یا ضرر) سهم بازار خود و همچنین هر یک از رقبای خود را دارید؛ این برآوردها در ارزیابی شدت رقابتی (بخش ۴) و موقعیت رقابتی نسبی (بخش ۵) بسیار مفید خواهند بود.
شکل ۱۷.۱ نمونه ای از یافته هایی است که می توان از فرآیند استنباط کرد که از شرکت مهندسی که در بالا با آن کار کردم اقتباس شده است.
گردش مالی شرکت در این بخش حدود ۳۰ میلیون پوند بود، بنابراین اندازه بازار را می توان ۳۰ × (۵۸۵/۱۰۰) یا حدود ۱۷۵ میلیون پوند تخمین زد. سهم بازار این شرکت ۱۷ درصد (۱۰۰/۵۸۵) ظاهر شد، نسبتا کمتر از ۲۵ درصدی که مدیریت قبل از تمرین بازاریابی داشت. به همین ترتیب، سهم بازار رقبای خاور دور، گروه D، اگرچه قابل توجه با ۲۱ درصد است، اما به نظر نمی رسد به اندازه یک سومی که در مطبوعات تجاری نقل شده است، باشد. وقتی این تمرین را برای تخمین اندازه بازار سه سال قبل تکرار کردیم، متوجه شدیم که بازار در طول رکود پس از رکود اعتباری به شدت منقبض شده است و یک سوم یا تقریباً ۱۰ درصد در سال کاهش یافته است. در همین حال، رقبای خاور دور سهم خود را از ۹ به ۲۱ درصد افزایش دادند و سهم بازیکنان داخلی، از جمله شرکت، از ۲۰ به ۱۷ درصد کاهش یافت. اینها یافته های مهمی بود. روندها البته از قبل شناخته شده بودند، اما کمی سازی آنها از طریق روش بازارسازی، اگرچه بسیار خشن است، اما برخی از اظهارات وحشیانه را در چشم انداز قرار داد و به تمرکز توجه بر چالش استراتژیک پیش رو کمک کرد.

شکل ۱۷.۱ بازارسازی: یک مثال

اندازه بازار

بیشتر بخوانید:انحراف در اهداف به چه معناست؟

 

چه زمانی از اندازه بازار و بازارسازی استفاده کنید؟

هر زمان که منبع داده شخص ثالثی ندارید و نیاز به ایجاد اندازه بازار از ابتدا دارید، از روش‌های بازاریابی یا سایر روش‌های اندازه‌گیری بازار استفاده کنید.

بیشتر بخوانید:ایدئولوژی اصلی چیست؟

 

چه زمانی باید مراقب بود

با نتایج هوشیارانه رفتار کنید. اگر بازاریابی شما سهم بازار ۲۵ درصدی رقیب را پیشنهاد می‌کند و می‌شنوید که مدیر فروش آن‌ها در یک نمایشگاه تجاری اخیر ۳۰ تا ۳۵ درصد از سهم خود را به رخ می‌کشد، آن را به‌عنوان یک موضوع فروش نادیده نگیرید. یک نگاه دیگر به اعداد خود بیندازید. آیا راهی وجود دارد که حق با آنها باشد؟ آیا آنها به اطلاعاتی دسترسی دارند که شما به آن دسترسی ندارید؟ این برای سهم شما یا سایر سهام رقبا چه معنایی دارد؟
اعداد خشن هستند، بسیار خشن. اما آنها بهتر از هیچ هستند و به ندرت گمراه کننده هستند. (و آنها در بخش ۴ و ۵ مفید خواهند بود.)

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع اندازه بازار و بازارسازی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

کسب وکار به عنوان یک جامعه

کسب وکار به عنوان یک جامعه به چه معناست؟

در مقاله زیر قصد داریم کسب وکار به عنوان یک جامعه (هَندی) را بررسی کنیم. ابتدای امر مقدمه ای از ابزار های مربوطه خواهیم داشت. سپس نحوه استفاده و بکارگیری کسب وکار به عنوان یک جامعه در کسب وکارها را شرح میدهیم. پس از مطالعه مقاله شما میتوانید تعریف کسب وکار به عنوان یک جامعه و کاربرد آن را در کسب وکارهای مختلف شرح دهید.

ابزار کسب وکار به عنوان یک جامعه چیست؟

چارلز هندی یک حکیم و گنجینه ملی است. او در اوایل دهه ۱۹۸۰ مدرس من در مورد محیط شرکتی در دانشکده بازرگانی بود و در مورد مفاهیمی صحبت کرد که دهه ها جلوتر از زمان بود. مسخره می‌کرد، چشمک می‌زد، سؤالاتی مطرح می‌کرد و معامله هایی را، معمولاً بین کارایی و برابری، مطرح می‌کرد. او به ندرت پاسخ می داد. آنها شخصی بودند، برای اینکه ما بفهمیم و داشته باشیم. او مدت هاست که مدل کسب و کار آنگلوساکسون را زیر سوال برده است. او معتقد است زمانی که مدیران مالک و سرمایه گذاران یکی باشند، ممکن است خوب کار کند. سپس علایق آنها و شرکت تمایل بیشتری به همسویی داشت. آنها در افتخار و مسئولیت موفقیت شرکت سهیم بودند. در حال حاضر سهامداران، عمدتا سرمایه گذار، بازی کننده و گاهی اوقات قمارباز هستند. قوانین و مقررات قدیمی شده اند.
او دوست دارد از دیو پاکارد، که به همراه بیل هیولت، غول محاسباتی نامشخص را در یک گاراژ یک ماشین تأسیس کرد، نقل قول کند:
من فکر می کنم بسیاری از مردم به اشتباه تصور می کنند که یک شرکت صرفا برای کسب درآمد وجود دارد. در حالی که این یک نتیجه مهم از وجود یک شرکت است، ما باید عمیق تر برویم و دلایل واقعی بودن خود را پیدا کنیم. وقتی این موضوع را بررسی می کنیم، ناگزیر به این نتیجه می رسیم که گروهی از مردم دور هم جمع می شوند و به عنوان یک موسسه وجود دارند که ما آن را یک شرکت می نامیم تا بتوانند کاری را به طور جمعی انجام دهند که نمی توانند به طور جداگانه انجام دهند – آنها به جامعه کمک می کنند. عبارتی که پیش پا افتاده به نظر می رسد اما اساسی است.’
قوانین شرکت باید به روز شود. به قول هندی:
«کارمندان یک شرکت از نظر قانون و حساب ها، به عنوان دارایی مالکان تلقی می شوند و به عنوان هزینه ثبت می شوند نه دارایی. این در حداقل ترین حالت تحقیر آمیز است. هزینه ها چیزهایی هستند که باید به حداقل برسند، دارایی ها چیزهایی هستند که باید گرامی داشته شوند و رشد کنند. زبان و معیارهای کسب وکار باید معکوس شوند. یک کسب‌وکار خوب، جامعه‌ای با مقصود است، و یک جامعه چیزی نیست که بتوان آن را «مالک» شد. یک جامعه دارای اعضایی است، و آن اعضا دارای حقوق خاصی هستند، از جمله حق رای دادن یا بیان دیدگاه‌های خود در مورد مسائل اصلی.
او طرفدار حاکمیت شرکتی است که در آلمان یافت می شود، جایی که کارکنان مسئولیت یکسانی برای استراتژی شرکت را بر عهده می گیرند، اما می پذیرد که فقط جنبه ها را می توان به مدل آنگلوساکسون منتقل کرد. با این وجود، شرکت ها باید تلاش کنند تا حس اجتماعی بیشتری را تقویت کنند.

بیشتر بخوانید:انحراف در اهداف به چه معناست؟

 

نحوه استفاده از کسب وکار به عنوان یک جامعه چگونه است؟

هندی می‌گوید: شما باید کسب‌وکار خود را به عنوان یک جامعه ببینید (شکل ۱۶.۱ را ببینید). باید تلاش کنید تا در زمینه هایی مانند پایداری اجتماعی و زیست محیطی پیشگام باشید، نه اینکه دنباله رویی بی میل باشید.

شکل ۱۶.۱ کسب و کار به عنوان یک جامعه

تصویر کسب وکار به عنوان یک جامعه

اگر کسب‌وکار منتظر بماند تا دولت قوانین بیشتری را تصویب کند و مقررات بیشتری را به اجرا بگذارد، “این رویکرد حداقلی و قانونی باعث می‌شود که کسب‌وکار شبیه یک مخرب بالقوه باشد که باید مهار شود”.
با توجه به اینکه دارایی های نامشهود بیش از ۷۵ درصد از ارزش بازار شرکت های پیشگام در سراسر جهان را تشکیل می دهند، زمان آن فرا رسیده است که از خالقان این ارزش بیشتر قدردانی کنیم:
بسیاری از مردم دیده‌اند که توانایی‌شان در ایجاد تعادل بین کار و بقیه زندگی‌شان به‌طور پیوسته رو به زوال است، زیرا قربانی استرس‌های فرهنگ ساعت‌های طولانی می‌شوند. برخی نگران هستند، زندگی اجرایی، از نظر اجتماعی ناپایدار شود. ما در خطر پر کردن شرکت‌ها با معادل راهبان مدرنی هستیم که به خاطر خواسته خود از همه چیز چشم پوشی می‌کنند.»
هندی می‌گوید بی‌توجهی به محیط‌زیست ممکن است مشتریان را از خود دور کند، اما غفلت از نیروی کار ممکن است کارمندان را دور کند. شما باید خود را به عنوان یک جامعه ببینید، از افرادی که برای بهبود آن جامعه، از جمله ثروت، رفاه و محیط زیست آن تلاش می کنند. نظرات هندی توسط آری دو گئوس، مدیر سابق شل، که در «The Living Company» می‌نویسد، زمانی که مدیران بیش از حد بر تولید کالاها و خدمات تمرکز می‌کنند، شرکت‌ها را در معرض خطر قرار می‌دهند و فراموش می‌کنند که آنها یک جامعه، یک شرکت از افراد هستند، طنین انداز می‌شود. او نشان می‌دهد که شرکت‌های با عمر طولانی دارای آن حس اجتماعی و همچنین هویت متمایز، فرهنگ یادگیری و قدردانی از جامعه و محیطی هستند که در آن فعالیت می‌کنند. هندی در زمان سرخوردگی شدید از مدل سرمایه‌داری، در نتیجه زیاده‌روی‌های شرکت‌هایی مانند انرون و ورلدکام در اوایل دهه ۲۰۰۰ و بحران اعتباری ناشی از وام مسکن پایین‌تر در اواخر دهه ۲۰۰۰، هشدار می‌دهد که کسب‌وکارها قبل از اینکه دولت ها وارد عمل شوند و آنها را به بند بکشند، باید مسئولیت های اجتماعی خود را جدی و زود بپذیرند.

بیشتر بخوانید:ایدئولوژی اصلی چیست؟

 

چه زمانی از کسب وکار به عنوان یک جامعه استفاده کنید؟

خواندن آثار هندی لذت بخش است. با یک لیوان شراب بنشینید و بگذارید ایده های او به آرامی با ایده های شما همراه شود.

بیشتر بخوانید:ارزش افزوده اقتصادی

 

چه زمانی باید مراقب بود

او (هندی) به ندرت جواب می دهد. این چالش است.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع کسب وکار به عنوان یک جامعه برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

انحراف

انحراف در اهداف به چه معناست؟

در مقاله زیر قصد داریم انحراف (کی) را بررسی کنیم. ابتدای امر مقدمه ای از ابزار های مربوطه خواهیم داشت. سپس نحوه استفاده و بکارگیری انحراف در کسب وکارها را شرح میدهیم. پس از مطالعه مقاله شما میتوانید تعریف انحراف و کاربرد آن را در کسب وکارهای مختلف شرح دهید.

ابزار انحراف در اهداف چیست؟

به بهترین وجه ممکن است اهداف کلان به صورت غیر مستقیم محقق شوند. اگر می خواهید شرکت شما در یک جهت سفر کند، بهترین گزینه ممکن است رفتن به سمت دیگری باشد. اینها استدلال‌هایی هستند که مدت‌ها توسط جان کی ارائه شده و در کتاب او به نام “انحراف” خلاصه شده است: چرا اهداف کلان ما به بهترین شکل به طور غیرمستقیم به دست می‌آیند. او اشاره می‌کند که سودآورترین شرکت‌ها به ندرت آن‌هایی هستند که بیشترین سود را دارند – همانطور که ثروتمندترین افراد به ندرت مادی‌گراترین شرکت‌ها هستند، و همچنین شادترین افراد کسانی نیستند که به دنبال خوشبختی هستند. کی با قیاس کانال پاناما شروع می کند. از قرن شانزدهم، زمانی که پادشاه اسپانیا به دنبال یک مسیر مستقیم تر کشتیرانی به پرو بود، بازرگانان و کشتیرانان به دنبال راهی برای عبور از کیپ هورن برای رسیدن از اقیانوس اطلس به اقیانوس آرام بودند. راه حل واضح این بود که یک کانال را از طریق یکی از قسمت های باریک تر تنگه آمریکای مرکزی قطع کنیم. محتمل ترین مسیر از غرب در سراسر نیکاراگوئه دنبال می شود. اما کسی که مستقر شد تقریباً در جهت مخالف، جنوب شرقی حرکت کرد! بالبوآ در سواحل اقیانوس آرام پاناما در ۳۰ مایلی جنوب شرقی کولون در سواحل اقیانوس اطلس پاناما قرار دارد (شکل ۱۵.۱ را ببینید). این کانال در واقع مسیری را دنبال می‌کرد که قرن‌ها قبل مورد پسند فاتحان بود؛ آنها گالون‌های خود را در کولون لنگر انداختند و در مسیری طولانی به سمت پرو حرکت کردند. بنابراین، هدف از پیوند کانال از یک اقیانوس به اقیانوس دیگر، به طور غیرمستقیم با دنبال کردن مسیری که توسط مردم با هدفی کاملاً متفاوت ایجاد شده بود، اجرا شد؛ یعنی انتقال ثروت‌های طلا و نقره پرو به اسپانیا. انحراف کی روش این ایده است که اهداف پیچیده ممکن است به بهترین شکل به صورت غیر مستقیم دنبال شوند. رویکردهای انحراف تشخیص می دهند که اهداف خرد پیچیده تمایل به تعریف نادرست دارند – و ممکن است حاوی عناصری باشند که با یکدیگر ناسازگار باشند. علاوه بر این، ماهیت اهداف خرد و ابزار دستیابی به آنها ممکن است در طول یک فرآیند آزمایش و کشف تکامل یابد. مانند کانالی که از پاناما عبور می کند، رویکردهای مورب ممکن است برای حرکت به جلو نیاز به برداشتن یک گام به عقب داشته باشند.

بیشتر بخوانید:ایدئولوژی اصلی چیست؟

 

شکل ۱۵.۱ راه حل انحراف به یک آبراه اقیانوس اطلس- اقیانوس آرام

راه حل مایل به یک آبراه اقیانوس اطلس-اقیانوس آرام

 

کی مثال‌های زیادی از این می‌آورد که چگونه برخی از سودآورترین شرکت‌های تاریخ برای به حداکثر رساندن سود اقدام نکرده‌اند. آنها تصمیم گرفتند در کاری که انجام می‌دهند بهترین باشند – و از این رویکرد مورب سود حاصل شد. اینجا چندتا از مثال ها آورده شده است:

  • هنری فورد توسط سهامداران به دلیل انتخاب برای گسترش کسب وکار خودروی خود به جای توزیع سود مورد شکایت قرار گرفت. هنگامی که آنها در پرونده خود پیروز شدند، بیشتر سود پرداختی به خود فورد رسید – که فوراً سهام را بازخرید کرد و آزادی خود را برای گسترش دوباره به دست آورد.
  • سام والتون، بنیانگذار وال مارت، بزرگترین خرده‌فروش جهان، خود را با یک وانت به اطراف می‌چرخاند. من تمام مدت بر ساختن بهترین شرکت خرده فروشی ممکن، تمرکز کرده ام. دوره زمانی. او گفت که ایجاد ثروت شخصی بزرگ هرگز هدف من نبود.
  • حتی وارن بافت، سرمایه گذار فوق العاده، هنوز در خانه ییلاقی اوماها که چندین دهه پیش خریده زندگی می کند: «اینطور نیست که من پول می خواهم؛ کسب درآمد و تماشای رشد آن، لذت بخش است».
  • آی سی آی، مارکز اند اسپنسر، بوئینگ (ICI , Marks & Spencer , Boeing) زمانی از سودآورترین دوره‌های خود لذت بردند که هرکدام به دنبال تعالی در زمینه‌های مربوطه خود بودند، نه زمانی که مدیریت جدید وارد شد و اهداف را به نفع حداکثر کردن سود اصلاح کرد. حل‌کننده‌های مشکل نمی‌توانند همه گزینه‌های موجود را ارزیابی کنند: آن‌ها انتخاب‌های متوالی را از طیف محدودی از گزینه‌ها انجام می‌دهند.

حل مسئله به جای راهنما بودن، تکراری و تطبیقی است. تصمیم گیرندگان خوب اهداف ناسازگار را متعادل می کنند.

بیشتر بخوانید:تجزیه و تحلیل SWOT (اندروز)

 

چگونه از انحراف استفاده کنیم؟

  • در برابر وسوسه ساده کردن اهداف خرد و کلان خود مقاومت کنید.
  • بدانید که آنها می توانند پیچیده باشند و ممکن است در طول زمان تغییر کنند.
  • به این فکر کنید که آیا اهداف کلان شما ممکن است به بهترین وجه به طور مستقیم – یا به صورت مورب به دست آیند (شکل ۱۵.۲ را ببینید).

شکل ۱۵.۲ انحراف در عمل

بیشتر بخوانید:تحلیل مسئله چیست؟ (مینتو)

 

چه زمانی از انحراف استفاده کنیم؟

هرگز بی جا نیست که به این فکر کنید: آیا اهداف خرد خود و ابزار دستیابی به آنها را بیش از حد ساده کرده اید یا نه.

بیشتر بخوانید:تجزیه و تحلیل وضعیت ۵C چیست؟

 

چه زمانی باید مراقب بود

طرف مقابل موارد فوق: مراقب پیچیده کردن بیش از حد اهداف کلان، اهداف خرد و اقدامات استراتژیک خود باشید.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع انحراف برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.