استراتژی فروش شماره بیست و یک: رد پیشنهاد فروش را به خود نگیرید | ۱۰۱ استراتژی فروش

استراتژی فروش شماره بیست و یک: رد پیشنهاد فروش را به خود نگیرید

در استراتژی فروش قبل درباره پول در آوردن از جواب منفی صحبت کردم. فکر می کنم الان بهتر است درباره ماهیت رد پیشنهاد و واکنش فروشندگان به آن بپردازیم. تجربه نشان می دهد رد پیشنهاد، اهانت شخصی به فروشنده نیست. بلکه، بخشی از چرخه کلی و ماهیت کار روزمره است.

فروشندگان باید این طور به موضوع نگاه کنند. به علاوه، فقط یک راه مسلم برای پرهیز از رد پیشنهاد وجود دارد که مثل طلسم عمل می کند. آن راه این است که هرگز در استراتژی فروش پیشنهاد فروش را مطرح نکنید: هرگز قرار نگذارید: نفروشید و به مشتری نشان ندهید که چطور می توانید در حل مشکلاتش به او کمک کنید. در این صورت هرگز پیشنهاد شما رد نمی شود. متاسفانه، هیچ پولی هم در نمی آورید.

اخیرا با فردی به اسم فرانک کار می کردم که می خواست شغل خود را از مدیریت به نمایندگی فروش تغییر دهد. او امیدوار، قدم در شغل جدید گذاشت. مهم تر از همه، خوش مشرب بود و دوست داشت درباره محصول خود صحبت کند. خود نیز به این رفتار واقف بود.

ولی، آمادگی نداشت به قدر نیاز کار کند تا به نتیجه برسد. فرانک به سرعت فهمید برای آن که به قدر کافی «بله» بشنود، باید مایل به شنیدن «نه» زیادی هم باشد. این، برای او سخت بود.

فرانک پانزده سال در یک محیط کاملا متفاوت کار کرده بود. او عادت داشت، چند هفته روی یک پیشنهاد کار کند و بعد آن را برای سایرین بفرستد و دوباره پیشنهاد را همراه با اظهار نظر سایرین پس بگیرد. سپس، پیش نویس دیگری تهیه کند که این بار مورد قبول همه است.

ولی حالا خود را وادار کرده بود آن شغل کُند و مبتنی بر اتفاق نظر را کنار گذاشته و به دنیای سرعت و سفید یا سیاه (قبول پیشنهاد یا رد آن) قدم بگذارد. این دنیا، او را بسیار سردر گم کرده بود.

فرانک گفت: «استیو، مسئله این نیست که نمی دانم جواب منفی بخشی از چرخه فروش است. می دانم برای پول در آوردن، باید با چند نفر ملاقات کنم. ولی خیلی نگرانم. وقتی محصول من را رد می کنند، احساس می کنم خودم را رد کرده اند. کنار آمدن با این، برای من خیلی سخت است. کاش می توانستم، طرز فکر خود را تغییر دهم: راستش تلاش هم کرده ام.»

در نهایت، فرانک به این نتیجه رسید که برای این کار ساخته نشده است. وقتی به عقب برمی گردم، من هم با او هم عقیده هستم.

هدفم از نقل این داستان این نیست که شما را متقاعد کنم اگر دوست ندارید پیشنهاد تان رد شود باید از حرفه فروش خارج شوید. هیچ کس، ردشدن را دوست ندارد و طبیعی است، وقتی «نه» می شنوید ناامید شوید.

ولی موضوع مهم این است که با ردشدن پیشنهاد چگونه برخورد می کنید. اگر قبول کنید که جواب «نه» خرده گیری از شما، محصول یا شرکتتان نیست، می توانید خود را برای مشتری بعدی مهیا کنید.

مدیریت استراتژیک و سیاست کسب و کار

برای آشنایی بیشتر با مفهوم استراتژی فروش میتوانید سری مقالات مرتبط با ۱۰۱ استراتژی فروش را دنبال کنید تا در تدوین و اجرای استراتژی فروش شرکت خود موفق عمل کنید.

نکته راهبردی استراتژی فروش بیست و یک

اما اگر، به مرور زمان نتوانید این را به خود بیاموزید، شغل فروش و استراتژی فروش  برای شما بسیار دشوار خواهد شد. حتی ممکن است استرس را به مشتریان منتقل کنید که قصد رد کردن شما را ندارند. در این صورت، شانس موفقیت بسیار اندک است. متاسفانه، همه برای شغل فروش مناسب نیستند. بعضی مثل فرانک آنقدر در مشاغل دیگر فعالیت کرده اند که تغییر برای آنها منطقی نیست. خوشبختانه، برخی دیگر انعطاف پذیری و اعتماد به نفس کافی برای برخورد حرفه ای و منطقی با «نه» شنیدن را دارند.

شاید تاکنون متوجه شدید که مانع اصلی در کنار آمدن با رد پیشنهاد فروش و استراتژی فروش، ذهنیت مشتری درباره شما نیست، بلکه تصور شما از خودتان است. خیلی سخت نگیرید: با خوشرویی از بهبود استقبال کنید. اگر منعطف بوده و رد پیشنهاد را به خود نگیرید، در مسیر موفقیت قدم گذاشته اید.

استراتژی فروش با دو رویکرد کاربردی

استراتژی فروش شماره یک: شیفته کار خود باشید | ۱۰۱ استراتژی فروش

استراتژی فروش شماره یک: شیفته کار خود باشید

استراتژی فروش شماره یک این است که شیفته کاری باشید که با آن زندگی می کنید. فروشندگی هم از این قاعده مستثنا نیست. فقط پانزده ساعت در روز به آن فکر نکنید، بلکه هر لحظه در گوشه ذهنتان باشد. به عقیده ی من، امروزه «شیفتگی» مهم ترین واژه در ادبیات فروش است و بعد از آن نیز دو مفهوم «کاربرد همه جانبه امکانات» و «اجرا» مهم هستند. اجازه دهید کمی بیشتر درباره این سه مفهوم توضیح دهم.

شیفتگی

روزهایی که تدریس ندارم، معمولا پانزده تماس تلفنی می گیرم. در این پانزده تماس، با حدود ۷ نفر صحبت می کنم. صحبت با آن ۷ نفر، معمولا منجر به یک فرار ملاقات می شود. اگر پنج روز در هفته این کار را انجام دهم، هفته ای پنج قرار جدید می گذارم. اگر از هر پنج قرار یک مورد موفق شود، در پایان سال پنجاه مشتری جدید دارم.

هدفم از این حرف ها این است که بدانید فقط نظریه پردازی نمی کنم. کتابها زیادی درباره فروش توسط افراد بازنشسته یا جداافتاده از کسب و کار نو می شوند. اما من بازنشسته نیستم. هنوز جوان هستم و حالا حالاها باید از کار لذت ببرم. من فروشنده ای فعال و حرفه ای و رییس یکی از موسسه های برجسته ی آموزش فروش هستم. بخشی از موفقیت موسسه ما، ناشی از این است که همه می دانند چیزی را که درس میدهیم خود بهتر از همه اجرا می کنیم. برای موفقیت در فروش باید شیفته کار خود باشید. اگر با جان و دل باور دارید که می توانید با محصول یا خدمت خود مشتری را راضی کنید، وارد عرصه ای جدید از دنیای کار می شوید: عرصه ای که در آن، گذشت زمان را احساس نمی کنید برای وقت استراحت لحظه شماری نمی کنید و ذهنتان درگیر نتیجه مسابقه این هفته رئال مادرید و بارسلونا نمی شود. نمی خواهم بگویم که این چیزها را باید از زندگی خود کنار بگذارید، بلکه وقتی در حال کار هستید، نباید به این چیزها فکر کنید. لازم هم نیست آن قدر خشک و جدی و «کار زده» باشید که در سی و هشت سالگی سکته قلبی کنید. باید به خودتان متعهد باشید و مسیری را برای خود بسازید که در جهت موفقیت باشد.

البته باید بدانید که شیفتگی بدون نظم به هرج و مرج می انجامد. به همان اندازه که شیفته موفقیت هستید، باید منظم هم باشید وگرنه به جایی نخواهید رسید.

کاربرد همه جانبه امکانات کاربرد همه جانبه امکانات به این معناست که برای موفقیت باید از همه چیزهای در اختیار استفاده کرد. به عبارت دیگر، باید اشتیاق کاملی به حداکثر استفاده از محیط خود داشته باشیم.

بروشورها و کاتالوگ های شرکت را کندو کاو کنید تا همه چیز ممکن را درباره محصول خود بدانید. جلسه های منظمی با مدیر فروش برگزار و درباره عملکرد خود در گفت و گو کنید و ایده های جدید بگیرید. از کتاب هایی مثل این کتاب یا نوارهای انگیزه زا استفاده کنید تا در مسیر درست قرار گیرید. از همه ابزارهای خود برای موفقیت استراتژی فروش بهره بگیرید!

این ابزارها فقط چیزهای قابل لمس نیستند: آیا دفتر و کارخانه خود را به مشتریان نشان داده اید؟ آیا درباره موفقیت های گذشته با مشتری صحبت کرده اید؟ آیا مشتریان فعلی و آینده را به گردش های تفریحی شرکت دعوت کرده اید؟ خلاقیت داشته باشید. کمی فکر کنید و از فراوانی ابزارهای خوبی که بازاریابان از آنها غافلند، شگفت زده شوید.

دانستن استراتژی فروش به شما کمک میکند تا در حرفه خود مثل ستاره بدرخشید

اجرا

اجرا کنید یا به عبارت دیگر، فقط عمل کنید. تلاش را سرلوحه کار خود قرار دهید. اگر تلاش نکنید، همه کتابهای استراتژی فروش دنیا هم نمی توانند به شما کمک کنند. مجذوب تحلیل های بی خاصیت نشوید. یکی از چیزهای قشنگ فروش این است که نگاهی سیاه و سفید به در آمد دارد: یا میفروشید یا نمی فروشید. پس سعی کنید در همه لحظات ارتباط با مشتریان بالقوه قبراق باشید. هیچ چیز را قطعی نپندارید و وقت خود را بیش از حد صرف آماده شدن نکنید. دست به کار شوید. البته اهمیت تحقیق را می دانم. هرگز فراموش نکنید اگر ارتباط نگیرید، تلاش هایتان بیهوده خواهند بود. فروش، فروش است: رفتن به دنبال افراد و صحبت کردن با آنها از این غافل نشوید و اجازه ندهید به خطا به کاری مشغول شوید که مانع ارتباط گرفتن میشود.

شیفتگی، استفاده از همه امکانات و اجرا، سه ایده اساسی هستند. چگونه مطمئن می شوید به هر سه پرداخته اید؟ در این جا به چند سرنخ اشاره می کنم.

یک فهرست تکالیف تهیه کنید. قبل از شروع کار، اهداف مهم را شناسایی سپس بی وقفه برای تحقق اهداف فهرست خود تلاش کنید. همیشه انگیزه خود را حفظ کنید. این کتاب شروع بسیار خوبی است. حتی میتوانید به نوارهای انگیزه زا گوش دهید یا به سمینارهای مربوط سر بزنید. هر رویکردی از استراتژی فروش را که انتخاب می کنید، متعهد شوید هر ماه یک ایده جدید بیابید و اجرا کنید.

بیاد داشته باشید باید اجرای استراتژی فروش خود را هر چه سریعتر شروع کنید. سعی کنید چهل و پنج دقیقه زودتر از بقیه به دفتر کار خود بیایید. موفقیت هایی که نصیبتان می شوند و پیشرفتی که می کنید، متحیرتان خواهد ساخت. زود آمدن را زحمت بیهوده نپندارید و آن را یک مزیت بدانید. بر زود آمدن پافشاری کنید. مشتاق، ولی منظم باشید. از هرچه در چنته دارید، بهره بگیرید و سپس اجرا کنید. این نسخه ای مسلم برای موفقیت است. به خاطر داشته باشید: شیفتگی لازم است … اما شیفتگی بدون نظم چیزی جز هرج و مرج نیست.

بهترین فروشندگان کسانی هستند که استراتژی فروش را بدرستی اجرا میکنند

استراتژی ارزش آفرینی چیست

استراتژی به عنوان تلاشی در جهت ارزش آفرینی | ارزش چیست و تعریف ارزش آفرینی چیست

دانلود کتاب استراتژی عملیات

کتاب استراتژی عملیات یا استراتژی در عملیات | دانلود رایگان کتاب استراتژی عملیات اسلک

مدیریت استراتژیک دیوید دانلود نسخه کامل

کتاب مدیریت استراتژیک دیوید | دانلود رایگان متن کامل کتاب مدیریت استراتژیک دیوید

مدیریت استراتژیک سازمان غیرانتفاعی و انتفاعی دولتی و خصوصی

مدیریت استراتژیک سازمان های غیرانتفاعی

مدیریت استراتژیک سازمان های غیرانتفاعی چگونه است؟

ازدیدگاه رابرت گرنت، اگر در نظر داشته باشیم که مدیریت استراتژیک به معنای برنامه ریزی بالا به پایین و بلندمدت است، تفاوتی جزئی بین شرکت های تجاری و سازمان های غیرانتفاعی وجود دارد: تکنیک های برنامه ریزی مبتنی بر پیش بینی به طور مشابه در هر دو به کار گرفته می شود. با افزایش گرایش مدیریت استراتژیک به سمت شناسایی و بهره برداری از منابع سودآوری، شباهت آن با سازمان های انتفاعی بسیار بیشتر شده است و بنحوی مدیریت استراتژیک سازمان های غیرانتفاعی  با سازمان های انتفاعی شباهت های زیبادی دارد.

بنابراین آیا می توان مفاهیم و ابزارهای استراتژی سطح شرکت و کسب و کار را برای سازمان های غیرانتفاعی به کار برد؟

پاسخ کوتاه، آری است. استراتژی همان قدر که در بنگاه های تجاری مهم است در مدیریت استراتژیک سازمان های غیرانتفاعی نیز اهمیت بسیاری دارد. مزایایی که از لحاظ بهبود تصمیم گیری، دستیابی به هماهنگی و تعیین اهداف عملکرد به مدیریت استراتژیک نسبت داده شده است (نوشته استراتژی چیست و چرا بنگاه ها به استراتژی نیاز دارند را مشاهده کنید)  حتی ممکن است در مدیریت استراتژیک سازمان های غیرانتفاعی این امر مهم تر باشد. علاوه بر این، بسیاری از همان مفاهیم و ابزارهای تحلیل استراتژی برای سازمان های غیرانتفاعی کاملاً مناسب هستند (هرچند با کمی تغییر). با این وجود، بخش غیرانتفاعی، طیف وسیعی از سازمان ها را در بر می گیرد. ماهیت برنامه ریزی استراتژیک و ابزارهای مناسب برای تحلیل استراتژی در میان این سازمان ها متفاوت است.


تفاوت های موجود در مدیریت استراتژیک سازمان های غیرانتفاعی

تفاوت اصلی در موضوع مدیریت استراتژیک سازمان های غیرانتفاعی بین آن سازمان های غیرانتفاعی مطرح میشود که در محیط های رقابتی (اکثر سازمان های غیرانتفاعی غیر دولتی) و غیر رقابتی (اکثر واحدهای دولتی و نهادهای دولتی) فعالیت می کنند. در میان سازمان های غیرانتفاعی که در محیط های رقابتی حضور دارند می توانیم بین آن هایی که برای خدمات ارائه شده پول دریافت می کنند (اکثر مدارس خصوصی، بیمارستان های خصوصی غیرانتفاعی، باشگاه های اجتماعی و ورزشی و غیره) و آن هایی که خدمات رایگان ارائه می کنند (اکثر خیریه ها و سازمان های غیر دولتی – Non Government Organization) تفاوت قائل شویم. جدول زیر برخی از تفاوت های کلیدی بین هر یک از این سازمان ها را با توجه به کاربرد ابزارهای اصلی تحلیل استراتژی نشان می دهد.

تفاوت مدیریت استراتژیک سازمان های غیرانتفاعی و انتفاعی

نکته قابل تأمل در بحث مدیریت استراتژیک سازمان های غیرانتفاعی این است که در میان ابزارهای تحلیل استراتژی قابل استفاده برای انواع سازمان های غیرانتفاعی، آن هایی که با نقش استراتژی در مشخص کردن اهداف سازمانی و مرتبط کردن اهداف با تصمیمات تخصیص منابع ارتباط دارند، بسیار مهم هستند. برای کسب و کارها، سود همیشه یکی از اهداف اصلی است زیرا بقاء را تضمین می کند و به پیشرفت کمک می کند. اما برای تبیین و برنامه ریزی مدیریت استراتژیک سازمان های غیرانتفاعی، اهداف معمولاً پیچیده هستند. مأموریت دانشگاه هاروارد، “خلق دانش، بازکردن اذهان دانشجویان برای آن دانش و امکان دادن به دانشجویان برای حداکثر استفاده از فرصت های آموزشی خود” است.


چند سوال اساسی در بحث برنامه ریزی مدیریت استراتژیک سازمان های غیرانتفاعی

اما در عمل، این اهداف مختلف چگونه باید محقق شود؟ بودجه دانشگاه هاروارد چگونه باید به پژوهش و کمک مالی به دانشجویان تخصیص داده شود؟ آیا مأموریت دانشگاه هاروارد با سرمایه گذاری در تحصیلات عالی بهتر محقق می شود یا تحصیلات کارشناسی؟

فرآیند برنامه ریزی مدیریت استراتژیک سازمان های غیرانتفاعی باید طوری طراحی شود که مأموریت، اهداف، تخصیص منابع و اهداف عملکرد (Performance targets) کاملاً همسو باشند. مباحث موجود در مقالات شریف استراتژی، چارچوب برنامه ریزی استراتژیک مربوط به وزارت امور خارجه آمریکا را نشان می دهد.

به طور مشابه، اکثر اصول و ابزارهای پیاده سازی استراتژی (خصوصاً در ارتباط با ساختار سازمانی، سیستم های مدیریت، تکنیک های مدیریت عملکرد و انتخاب سبک رهبری) برای سازمان های انتفاعی و غیرانتفاعی، مشترک هستند.

به لحاظ تحلیل محیط بیرونی، اندکی تفاوت بین تکنیک های تحلیل صنعت به کار رفته در سازمان های تجاری و تکنیک های مربوط به سازمان های غیرانتفاعی وجود دارد که در محیط های رقابتی حضور دارند و خدمات پولی ارائه می کنند. در بسیاری از بازارها (سالن های نمایش، باشگاه های ورزشی، آموزش شغلی) ممکن است اهداف و برنامه های مدیریت استراتژیک سازمان های غیرانتفاعی و انتفاعی با یکدیگر رقابت کنند. قطعاً برای این نوع سازمان های غیرانتفاعی، نیاز مبرم به رسیدن به نقطه سر به سر به منظور بقا می تواند به این معنا باشد که استراتژی آن ها تفاوت زیادی با استراتژی بنگاه های انتفاعی ندارد. 

دانلود رایگان کتاب مدیریت استراتژیک با رویکرد امروزی

کتاب مدیریت استراتژیک با رویکرد امروزی | دانلود رایگان کتاب مدیریت استراتژیک با رویکرد امروزی رابرت گرنت

انتخاب مدیران متناسب با استراتژی های سازمان

انتخاب مدیران متناسب با استراتژی های سازمان

انتخاب مدیران متناسب با استراتژی ها

از دیدگاه میلتون، برای اجرای موفق یک استراتژی بنگاه یا کسب و کار و براساس نوع استراتژی، باید بسیار تأمل کرد و عوامل موثر در انتخاب مدیران متناسب با استراتژی های سازمان را بدرستی لحاظ نمود. مدیر عامل اجرایی به آن گروه از مدیران اطلاق می شود که از مجموعه ای از مهارت ها و تجارب برخوردارند. برای هر استراتژی خاص نیز، باید نوعی خاص از مدیران انتخاب شوند که موفق تر عمل می کنند و بهترین عملکرد را در راستای پیاده سازی و اجرای استراتژی ها خواهند داشت؛ مثلا شرکتی که از استراتژی رقابتی تمرکز پیروی می کند، وقتی بخواهد انتخاب مدیران متناسب با استراتژی آن سازمان را انجام دهد، به یک مدیر اجرایی جسور، بسیار مجرب و یک متخصص صنعتی پویا (dynamic industry expert) در این صنعت نیاز دارد. در مقابل، برای اجرای استراتژی تنوعی، باید فردی را در راس هرم سازمانی قرار داد که از قدرت تجزیه و تحلیل بالایی برخوردار است و نسبت به صنایع دیگر اطلاعات بسیاری دارد و می تواند خطوط مختلف محصول را مدیریت کند. در واقع انتخاب مدیران متناسب با استراتژی  برای این سازمان باید یک مدیر تحلیلگر پورتفولیو باشد.

از طرفی انتخاب مدیران متناسب با استراتژی برای شرکتی که می خواهد استراتژی ثبات را اجرا کند، به فردی برای تصدی مدیریت عامل خود نیاز دارد که روحیه ای محافظه کار داشته باشد، زمینه فنی یا مهندسی داشته باشد و از تجربه بالایی در امور کنترل بودجه مخارج سرمایه ای، موجودی ها و رویه های استاندارد برخوردار باشد. در واقع انتخاب مدیران متناسب با استراتژی برای این شرکت باید یک مدیر برنامه ریز با سود آوری محتاطانه  (cautious profit planner) باشد.

شرکت هایی که در یک صنعت نسبتا جذاب موقعیت خوبی ندارند، یک مدیر اجرایی جسور را ترجیح می دهند که بتواند شرکت را نجات بدهد، یک متخصص تغییر جهت (turnaround specialist).

اگر بخواهیم در حوزه انتخاب مدیران متناسب با استراتژی یک نمونه بارز را مثال بزنیم، میتوانیم به آلبرت جی. دانلپ (Albert J. Dunlap)، اشاره کنیم که نمونه بارزی از یک متخصص تغییر جهت می باشد. او شرکت هایی را که دچار مشکل شده بودند، با مدیریت هزینه و کاهش نیروی کار دوباره زنده می کرد. دانلپ بعد از رساندن اسکات  پیپر (Scott Paper) به بهره وری و افزایش راندمان تولید، به طور موفقیت آمیز شرکت سان بیم (Sun beam corporation) را هم هدایت کرد. متأسفانه، دانلپ قادر نبود که برای اولین بار شرکتی را ایجاد کند و بیشتر به تغییر جهت دادن شرکت ها تمایل داشت. لذا تصمیم گرفت سه شرکت را که ضررده بودند و نیازمند تغییر جهت بودند، خریداری کند. دانلپ بر اثر بی مهری هیئت مدیره از شرکت اخراج شد؛ در حالی که می توانست اعتماد سرمایه گذاران و کارکنان را باز گرداند؛ این یک مثال کاملا  گویاست برای شرکتهایی که میخواهند الگویی برای انتخاب مدیران متناسب با استراتژی ها داشته باشند.

آیا زمان خاصی برای انتخاب مدیران متناسب با استراتژی ها شرکت میتوان قائل شد؟

اگر شرکت شما به آخر کار رسیده است و کار از کار گذشته است و فکر میکنید دیگر نمی توان شرکت را نجات داد، باید بگوییم بازهم میتوان امیدوار بود و بانتخاب مدیران متناسب با استراتژی ها را انجام داد و باید از یک مدیر متخصص  تصفیه استفاده کرد تا بتواند در دادگاه حاضر شده و با فروش دارایی های شرکت آن را منحل کند. این امر برای شرکت مونتگومری وارد (Montgomery ward)، اولین خرده فروش کاتالوگ سراسری اتفاق افتاد. شرکت در سال ۲۰۰۱ بعد از دومین ورشکستگی تکان دهنده تمامی فروشگاه های خود را تعطیل کرد، تحقیقات نشان می دهد زمانی که محیط یک شرکت تغییر می کند عوامل مربوط به انتخاب مدیران متناسب با استراتژی ها بسیار تحت تأثیر قرار میگیرد و تمایل به تغییر در مدیریت عالی شرکت برای اجرای استراتژی جدید وجود دارد. مثلا، در طول زمانی که تمرکز روی رشد کالاها و خدمات یک شرکت بود، بحث مورد توجه و علاقه مدیران در ایالات متحده بازاریابی وسائل و ابزار آلات بین المللی بود، در حالی که در طی دهه ۸۰ که تنوع پوششی کانون توجهات بود مباحث مالی پر طرفدار شد.

این نگرش (در انتخاب انتخاب مدیران متناسب با استراتژی ها) با نظر چندلر مطابقت دارد که می گوید:

مناسب ترین مدیر عامل برای هر شرکت، با تغییر مرحله ای که شرکت در آن قرار دارد و ورود به مرحله ای جدید تغییر می کند.

از آنجا که اولویت ها حیات سازمان را تغییر می دهند، شرکت های موفق باید مدیرانی را انتخاب کنند که از مهارت ها و ویژگی های لازم و مورد نیاز برای آن مرحله از زندگی سازمان برخوردار باشند. مثلا، مؤسسان یک شرکت تمایل دارند که پیش زمینه عملیاتی در حوزه های تکنولوژیکی داشته باشند؛ در حالی که جانشین هایشان به مباحث بازاریابی و مدیریت علاقه نشان می دهند.  تغییر در استراتژی شرکت که از تغییرات محیطی نشأت گرفته است، منجر به تغییر در تیم مدیریت عالی نیز می شود و این مساله نیز روی عوامل انتخاب مدیران متناسب با استراتژی  باید تأثیر گذار باشد.

مطالعات دیگر در این زمینه (انتخاب مدیران متناسب با استراتژی های سازمانی) ارتباط این نوع مدیران و نوع استراتژی کلی شرکت را تایید می کند. (انواع استراتژی ها) در مقالات شریف استراتژی مورد بحث قرار گرفت. مثلا، شرکت های موفق در زمینه معدن گرایش به استفاده از مدیرانی با پیش زمینه ذهنی در حوزه تحقیق، مهندسی و مدیریت عمومی دارند. شرکت هایی که عملکرد بالایی دارند، مدیرانی را به خدمت می گیرند که تجربیاتی در حوزه های حسابداری مالی، ساخت، تولید و مدیریت عمومی داشته باشند. تجزیه و تحلیلگرها تمایل دارند که مدیرانی با پیش زمینه ذهنی بازاریابی / فروش را به خدمت بگیرند.

تحقیقی که روی ۱۷۳ شرکت ظرف ۲۵ سال انجام شد، نشان داد که مدیران عامل این شرکت ها از همان مهارت ها و تخصص های فنی برخوردارند که مدیر عامل قبلی داشت است؛ به ویژه اگر استراتژی مدیر عامل قبلی هنوز هم خوب جواب بدهد. این می تواند به عنوان الگویی برای شرکت های موفق مورد استفاده قرار بگیرد. به خصوص این الگو توضیح می دهد که چرا بسیاری از شرکت های موفق ترجیح می دهند. مدیران ارشد اجرایی خود را از یک زمینه خاص (فنی، مهندسی،…) انتخاب کنند. مثلا در شرکت پرا کتراند گمبل (procter and gamble)، معمولا مدیران عامل از میان مدیران متخصص در حوزه برندینگ» انتخاب می شوند. در شرکت های دیگر، بسته به آنچه که شرکت برای خود حوزه اصلی دانسته است و فعالیت هایی که کلیدی محسوب می شوند، مدیران عامل از میان مدیران تولید یا مالی، حسابداری و بازاریابی، انتخاب می شوند. پس در نتیجه برای  گزینش و انتخاب مدیران متناسب با استراتژی باید بسیار دقت کرد و شرایط سازمان و عوامل محیطی را بدقت در نظر گرفت تا افزایش اثربخشی در سازمان رخ دهد.

Source: CHOOSING THE RIGHT MANAGER TO FIT THE STRATEGY

دانلود رایگان کتاب مدیریت استراتژیک و سیاست کسب و کار

کتاب مدیریت استراتژیک و سیاست کسب و کار | دانلود رایگان کتاب مدیریت استراتژیک و سیاست کسب و کار

استراتژی عملیات چیست مدیریت عملیات

استراتژی عملیات چیست ؟ تعریف استراتژی عملیات و مدیریت عملیات

مقدمه ای بر استراتژی عملیات و مدیریت عملیات

منظور از عملیات همواره اجرا امور روزمره نیست، اغلب مرز بین آنچه که به عنوان استراتژی عملیات و آنچه که به عنوان مدیریت عملیات در نظر گرفته میشود کاملا واضح و شفاف نیست. در حقیقت این عدم وضوح بدین خاطر است که یک بخش اساسی در استراتژی عملیات، قابلیت هایی است که منابع و فرآیندها بر یک مینای عادی و روزمره از خود بروز می دهند. در واقع اگر چه مدیریت عملیات و استراتژی عملیات کاملا مجزا از یکدیگر نیستند اما هر یک دارای ویژگی های متفاوتی بوده و به طریقی متفاوت عمل می نمایند.

استراتژی عملیات از دو منظر متفاوت

عنوان استراتژی عملیات شاید در ابتدا توام با تناقض به نظر برسد ولی این سوال در ذهن ایجاد میشود که چگونه حوزه عملیات که وظیفه روزمره آن تولید و تحویل کالا و خدمات است می تواند استراتژیک باشد در حالیکه، استراتژی اصولا در تضاد با امور جاری و تصمیمات روزمره مدیران تلقی می شود. برای رفع این ابهام در ابتدا به این نکته مهم اشاره می شود که مدیریت منابع عملیات بطور روز افزون در موفقیت استراتژیک شرکت نقش اصلی پیدا می کند. بنابراین نقش عملیات نیز استراتژیک واقع می شود.

مدیریت عملیات یک امر کاملا استراتژیک است.

از یکسو به لحاظ اینکه در انجام امور بطریقی که موفقیت تصمیمات استراتژیک را تامین نماید نقش اصلی دارد و بایستی به نحو مناسبی انجام گیرد تا مانعی برای پیشبرد تصمیمات و مدیریت استراتژیک ایجاد نشود. از سوی دیگر بایستی خود مزیت ها و فرصت های استراتژیک جدیدی را ایجاد نماید. این مطلب قطعا تفکر سازمان را در خصوص حوزه عملیات و نقش آن در موقعیت گیری استراتژیک در دراز مدت تحت تاثیر قرار می دهد.

 

مدیریت عملیات

مدیریت عملیات شامل مدیریت منابع و فرآیندهایی است که منجر به تولید، تحویل کالا و خدمات می شوند. هر سازمان، خواه آنکه برای سودآوری فعالیت می کند و خواه آنکه با هدفی غیر از سودآور بودن فعالیت می کند دارای حوزه عملیات (که شامل مدیرت عملیات و استراتژی عملیات می باشد) است حتی اگر حوزه عملیات تحت این نام خوانده نشود. این از آنجاست که کلیه سازمان ها به نحوی به تولید ترکیبی از کالا و خدمات می پردازند. تمامی عملیات دارای ورودی هایی هستند که بعضا توسط فرایندهایی تغییر شکل می یابند. این منابع تغییر پذیر می توانند به صورت ترکیبی از مواد، اطلاعات و حتی مشتریان باشند. بنابراین یک کارخانه، آینده تلویزیون مواد را مورد پردازش قرار می دهد یا یک شرکت حسابداری اطلاعات را مورد پردازش قرار می دهد. در حالیکه یک برنامه تئاتر، بینندگانش را تحت دانش قرار می دهد، منابع تغییر دهنده بر روی منابع تغییر پذیر اعمال می شوند. این منابع معمولا در قالب تسهیلات فیزیکی (ساختمان ها، ماشین آلات، تجهیزات، کامپیوترها و غیره) و منابع انسانی (کارکنان) که وظیفه اداره، پشتیبانی و مدیریت فرآیندها را بر عهده دارند طبقه بندی می شوند. در حالیکه عملیاتی مانند یک کارخانه ذوب فلزات، محصولاتش را از طریق یک فعالیت فیزیکی تولید می کند، یک کلینیک روان کاوی ارائه دهنده خدمات غیر فیزیکی است، اما بسیاری از عملیات بین دو حد محدود میشود، یعنی ارائه صرف خدمت یا تولید صرف محصول قرار گرفته و توأما به ارائه خدمات و محصولات می پردازند. کل حوزه عملیات یک سازمان متشکل از واحدهای کوچکتر هستند، دپارتمان ها و فرآیندهایی است که خود نسخه کوچکتری از کل عملیات هستند. استراتژی عملیات و مدیریت عملیات به طور قابل توجهی مرتبط با نحوه مدیریت این فرایندها است که نوعا شامل وظایفی از قبیل فرآیندهای طراحی، انتخاب و نگهداری تکنولوژی های فرایند، طراحی مشاغل کارکنان حوزه عملیات، برنامه ریزی و کنترل فعالیت ها، استانداردهای تضمین کیفیت، ارتقاء عملکرد عملیات و اموری از این قبیل هستند.

 

استراتژی عملیات

در مقابل مدیریت عملیات که در فوق بحث شده، استراتژی عملیات کمتر مرتبط با فرایندهای انفرادی بوده و بیشتر در ارتباط با کل فرآیند کسب و کار است. استراتژی عملیات مرتبط با نحوه تغییر محیط رقابتی و نحوه عملکرد عملیات جهت رویارویی با چالش های فعلی و آینده است. استراتژی عملیات همچنین در رابطه با توسعه بلند مدت منابع عملیات و فرآیندها است، به گونه ای که بتوانند مبنایی را جهت دستیابی به مزیت پایدار فراهم آورند، مطرح می شود. تصمیماتی که به عنوان بخشی از استراتژی عملیات در یک شرکت اتخاذ می گردند، از این بابت استراتژیک تلقی می شود که:

  • تأثیرشان بسیار گسترده بوده و اثرشان بر روی بخشی از سازمان که تدوین استراتژی به آن بر می گردد بسیار معنی دار است
  • معرف موقعیت سازمان نسبت به محیطی است که در آن مشغول به فعالیت است
  • سازمان را به سمت اهداف بلند مدت سوق می دهند

بایستی توجه داشت که استراتژی فراتر از یک تصمیم منفرد بوده و یک الگوی کلی از تصمیمات را در بر می گیرد. بنابراین استراتژی عملیات یک شرکت، در قالب الگویی از تصمیماتی که سازمان می بایست جهت توسعه منابع عملیات اتخاذ نماید نشان داده می شود. چنین تصمیماتی شامل تعیین اندازه و ماهیت ظرفیت کل، نحوه مواجهه با مشتریان، رقبا، تأمین کنندگان و شرکاء، نحوه حصول و یا توسعه تکنولوژی فرآیند، نحوه سازماندهی و توسعه منابع و سایر موارد هستند.

 

مدیریت استراتژیک و استراتژی عملیات

 

نمونه عملیاتی و اجرا شده استراتژی عملیات و مدیریت عملیات

مدیریت عملیات و استراتژی عملیات در خطوط هوایی سنگاپور یکی از کیس استادی موفق در زمینه استراتژی عملیات و مدیریت عملیات است. به طور کلی در تشکیلاتی مانند خطوط هوایی سنگاپور با مشغله کاری بسیار تصمیمات زیادی مرتبط با مدیریت عملیات وجود دارند که روزانه می بایست اتخاذ گردند. از جمله:

  • زمان بندی خدمه پرواز برای بهره برداری مؤثر از کارکنان و در نظر گیری ترجیحات برای کارکنان خاص و برآورده سازی مناسب مقررات ایمنی
  • اتخاذ تدابیری جهت تعیین رویه ها و موارد آموزشی برای ارتقاء کیفیت خدمات ارائه شده از سوی کارکنان بخش پرواز و بخش هدایت زمینی
  • طراحی توافق نامه هایی در ارتباط با سطح خدمات ارائه شده به مشتریان داخلی میان بخش های مختلف از قبیل بخش پروازهای مسافربری، بارگیری، پایانه های نگهداری و غیره
  • کاهش زمان های غیر پروازی برای هواپیماها
  • زمانبندی و توسعه امور مربوط به نگهداری و تعمیرات هواپیماها
  • مدیریت امور تغذیه در پروازها

 

در مورد خطوط هوایی سنگاپور، موارد مرتبط با استراتژی عملیات تا حدی متفاوت از موارد مطرح شده فوق هستند. از جمله:

  • تعیین تعداد و انواع هواپیماها که دلالت بر میزان ظرفیت مسافربری و ظرفیت عملیات بارگیری و تخلیه آن دارد و نیز زمان بندی خرید از تامین کنندگان هواپیما
  • تصمیم گیری در مورد تعادل نسبی میان میزان سرمایه گذاری روی هواپیما، خدمات حین پرواز، تسهیلات پایانه ها، انبارهای تخلیه و بارگیری و تجهیزات جا به جایی و غیره
  • تعریف ساختار سازمانی، روابط تجاری و خدود و مرز میان بخش های مختلف گروه
  •  انتخاب اینکه کدام یک از خدمات غیر کلیدی ارائه شده از قبیل تهیه مواد غذایی، خدمات نظافتی، نگهداری و غیره) به صورت قراردادی از جانب تأمین کنندگان تأمین شده و کدام یک از جانب خود شرکت تأمین شود
  • شکل دهی موقعیت و دامنه عملیات نگهداری و تعمیرات

در مورد خطوط هوایی سنگاپور، استراتژی عملیات با مدیریت عملیات به لحاظ حوزه کاری و یا حتی مدیرانی که انجام آن را بر عهده دارند چندان تفاوتی ندارد. استراتژی عملیات در ارتباط با مجموعه منابع و اهداف نیز کما بیش مشابه مدیریت عملیات است. تنها تفاوت موجود، در نوع نگرش ها است. در حالیکه مدیریت عملیات نسبتا مرتبط با موارد فوری، محدود، کوتاه مدت، خاص و عمدتا ملموس است، استراتژی عملیات بیشتر در ارتباط با موارد دور از دسترس تر بوده، همچنین وسیعتر و کلی تر بوده و با اصول پایه سر و کار دارد. تفاوت میان مدیریت عملیات و استراتژی عملیات از نقطه نظر مقیاس زمانی ، سطح تحلیل ، سطح ادغامی و سطح تجرد می تواند خلاصه گردد.

 

منبع: کتاب استراتژی عملیات اثر ان. اسلک

Source: Operations Strategy – Nigel Slack, Michael Lewis