تحلیل هشت نوع استراتژی مینتزبرگ از دیدگاه مدل موعود
در این مقاله قصد داریم به معرفی استراتژی های مختلف در سازمان بپردازیم. استراتژی هایی که توسط دانشمند معروف و استراتژیست بنام مینتزبرگ تعریف شده است و پس از معرفی این هشت استراتژی (استراتژی طرح ریزی شده، استراتژی ایدئولوژیک، استراتژی کارآفرینانه، استراتژی اجماعی، استراتژی چتری، استراتژی فرایندی، استراتژی های گسسته، استراتژی تحمیلی)، تحلیلی را با استفاده از مدل موعود ارائه خواهیم نمود. تدوین استراتژی با استفاده از مدل موعود می تواند بسته به رویکرد های کلان سازمان، راگشا باشد و دانستن رویکردهای اتخاذ شده در مدل موعود نیز می تواند به درک بهتر صورت مسائل مختلف در سازمان کمک نماید.
انواع استراتژی از منظر مینتزبرگ و مدل موعود
به راستی استراتژی ها از کجا می آیند؟ چگونه استراتژی در سازمانها شکل می گیرد؟ چون معمولا استراتژی را برنامه ریزی مدیران عالی برای آینده تعریف می کنیم، طبیعتا شکل گیری استراتژی نیز به عنوان یک فرایند تحلیلی برای تعیین شدن و جاری شدن اهداف بلندمدت و برنامه های عملیاتی یک سازمان در نظر گرفته شده است. اما واقعیت آن است که این تعریف از شکل گیری استراتژی دارای محدودیت های جدی است.
در این مقاله دیدگاه مینتزبرگ و همکارش را در مورد انواع استراتژی خواهیم خواند و سپس تشریح می شود که مدل موعود در مورد هرکدام از آن استراتژی ها چه دیدگاهی دارد؟ مینتزبرگ و همکارانش می نویسند: بررسی ۱۰ ساله بر روی فرایند شکل گیری استراتژی ها در ۱۱ مجموعه (شامل خرده فروش موادغذایی، تولیدکننده لباس های زنانه، مجله، روزنامه، شرکت هواپیمایی، تولیدکننده خودرو ، شرکت معدنی، دانشگاه، شرکت معماری، تولیدکننده فیلم و یک دولت در حال جنگ) ، به ما تصویر متفاوتی از شکل گیری شان را می خوانیم.
تعریف استراتژی طرح ریزی شده چیست؟
در این گونه از استراتژی ها که استراتژی طرح ریزی شده (Planned Strategy) نام دارد، نیات واضح و تفصیلی از آینده یک سازمان در یک محیط ایستا طراحی شده که با استفاده از کنترل های رسمی، اطمینان حاصل می شود که آن استراتژی در عمل نیز اجرا می شود. در اینجا (و تنها اینجا) بین شکل گیری استراتژی و اجرای آن فاصله وجود دارد. یعنی ابتدا تصمیم گیری می شود و سپس اجرا.
مثال عملی: ما (مینتزبرگ و همکاری) یک شرکت معدنی را مورد مطالعه قرار دادیم که می بایست برای اکتشاف یک معدن جدید سنگ آهن در یک ناحیه دورافتاده از ایالت کبک، برنامه ریزی بسیار دقیقی داشته باشد. همچنین، در مطالعات خود درباره خطوط هوایی کانادا، به گرایش بسیار قوی به برنامه ریزی برای خرید هواپیمای جت جدید و گران برخوردیم. مطالعات ما درخصوص سیاست های توسعه جنگ ایالات متحده در ویتنام نیز مبین استراتژی طراحی شده است.
به محض اینکه لیندون جانسون در ۱۹۶۵ تصمیم به جنگ گرفت، برنامه ریزان نظامی اقدام نموده و اهداف را به صورت تفصیلی و در جزئیات کامل تدوین کرده و استراتژی موردنظر را به شدت تا ۱۹۶۸، یعنی تا زمانی که مشخص شد، محیط کمتر از آنچه به نظر می رسید قابل کنترل بوده، پیگیری کردند.
در این نوع از استراتژی، که به آن استراتژی طرح ریزی شده گفته می شود، رهبران که در کانون قدرت قرار دارند، نیات خود را با نهایت دقت فرموله کرده و سپس برای عملی کردن و تبدیل آنها به یک حرکت جمعی، با کمترین انحراف تلاش می کنند. در این راستا، رهبران می بایست اهداف خود را به تفصیل بیان نموده و در غالب یک برنامه درآورند و برای جلوگیری از هرگونه ابهامی، باید این برنامه را با جزئیات کامل به شکل بودجه بندی، برنامه زمانی و مانند آن تشریح نمایند. نیروهای سازمان که خارج از فرایند برنامه ریزی قرار دارند، تنها مجاز به اقدام بوده و اجازه تصمیم گیری ندارند. دستورالعمل هایی که رفتار عوامل را شکل می دهند در برنامه جای داده شده و کنترل های رسمی برای اطمینان از پیگیری برنامه و دستورات، پیش بینی شده اند.
بیشتر بخوانید: تعریف یادگیری سازمانی و سازمان یادگیرنده چیست؟
اما برنامه ای که نتواند رفتار محیط اطراف سازمان را کنترل کند فایده ای ندارد، بنابراین استراتژی طراحی شده، در محیطی آرام و قابل کنترل و یا حداقل قابل پیش بینی امکان پذیر است. برخی سازمان ها قادرند برنامه هایشان را به محیط اطرافشان تحمیل کنند. برخی دیگر از سازمان ها، می توانند محیط را با دقت قابل قبولی پیش بینی کرده و استراتژی طراحی یا پیش تدبیرانه را به کار گیرند. البته برداشت ما این است که بسیاری از استراتژی های برنامه ریزی شده در سازمان هایی یافت می شوند که با ساده انگاری الگوهای رفتاری، محیط را که فرض می کنند پایدار است، تخمین می زنند.
در عمل، استراتژی ها عموما در فرایند طراحی شکل نمی گیرند بلکه از دستورالعمل های استاندارد موجود در صنعت، کپی برداری می شوند. بنابراین برنامه ریزی تبدیل به الگوبرداری و کپی برداری و برنامه نویسی می شود. اگرچه تنها تعداد کمی از استراتژی ها می توانند تا حدی که تشریح شد، طراحی شده باشند، برخی از آنها به این شرایط نزدیک ترند. به ویژه سازمان هایی که باید منابع قابل توجهی به یک عملیات ویژه (پروژه) اختصاص دهند و لذا نمی توانند با شرایط محیطی ناپایدار کنار بیایند. آنها ممکن است سال ها به بررسی اقدامات آتی بپردازند اما به محض تصمیم گیری برای عمل، به شدت خود را بدان متعهد می دانند. در عمل می توان استراتژی آنها را پیش تدبیرانه دانست چراکه با کنکاش و سنجش بسیار، راه آینده را از قبل مشخص میکنند.
استراتژی طراحی شده در مدل موعود
در مدل موعود این گونه استراتژی، حاصل رکن دوم یعنی تحلیلگری استراتژیک است. ما به صورت منظم، قاعده مند و براساس تحلیل محیط، سازمان و رقبا یک تصمیم استراتژیک اخذ میکنیم.
تعریف استراتژی کارآفرینانه چیست؟
در این نوع استراتژی استراتژی کارافرینانه (entrepreneurial strategy)، دیگر با اهداف دقیق و همراه با جزئیات روبه رو نیستیم. در اینجا فردی که کنترل یک سازمان را در اختیار دارد، می تواند چشم انداز خود از مسیر حرکت را به آن سازمان تحمیل کند. از آنجا که چنین استراتژی هایی عموما در شرکت های کارآفرینی، که به طور کامل توسط مالکان کنترل می گردند، دیده می شوند به آنها استراتژی های کارآفرینی گفته می شود
مثال عملی: صاحب شرکت کاله، استراتژی کارآفرینانه در پیش گرفته است. وی دیدگاهی دارد مبنی بر ارائه سبدی متنوع و کیفی از محصولات لبنی و پروتئینی. وی برنامه با جزئیات ندارد اما توانسته است براساس اقتداری که دارد، کل سازمان را بر این مبنا به پیش ببرد.
در این حالت، الگوی رفتار سازمان براساس آرمان یک فرد شکل میگیرد که رویای خود را از طریق ارائه دستورات مستقیم به افراد و بخش ها، به سازمان تحمیل می کند. البته در این نوع استراتژی نیز، محیط باید قابل تعامل و قابل پیش بینی باشد. عموما استراتژی های کارآفرینی در شرکت های جدید و یا کوچک (که کنترل کارکنان در آن امکان پذیر است مشاهده می شود، که می توانند گوشه های نسبتا قابل اطمینانی از بازار برای خود بیابند. البته در برخی مواقع، این نوع استراتژی ها را در سازمان های بزرگ تر نیز می توان یافت، به ویژه در شرایط بحرانی که تمام نقش آفرینان تمایل دارند از رهنمودهای یک رهبر منفرد که دارای آرمان و اراده است، پیروی نمایند.
اما آیا استراتژی های کارآفرینی پیش تدبیرانه هستند؟
در این حالت اندیشه و تأمل وجود دارند اما از یک فرد نشئت می گیرند که آن فرد نیازی به تشریح و تفصیل آنها ندارد. درحقیقت به دلایلی که در ادامه می آید، او عموما علاقه ای هم به این کار ندارد. بنابراین، نیت ها هم به سختی قابل تشخیص هستند و هم نسبت به استراتژی های طراحی شده از دقت کمتری برخوردار هستند. به علاوه، پذیرش جمعی کمتری در قبال این نیت ها در میان دیگر نقش آفرینان سازمان وجود دارد. با این وجود، تا زمانی که آن نقش آفرینان براساس نیت شخصی رهبر سازمان عمل می کنند، می توان آن استراتژی را تا حدودی پیش تدبیرانه در نظر گرفت.
از طرف دیگر، این استراتژی از دو جنبه مهم دارای ویژگی های استراتژی های پدیدارشونده نیز هست. اول اینکه، آرمان رهبر تنها یک دریافت کلی از مسیر ارائه میدهد. در این میان، فضایی برای تطبیق با استراتژی پدیدارشونده وجود دارد: در عمل جزییات اهداف در طی مسیر می جوشند و پدیدار می شوند. دوم، از آنجا که چشم انداز رهبر شخصی است، می تواند به طور کامل تغییر یابد. از آنجا که در اینجا تصمیم ساز و مجری تقریبا یکی هستند، آن شخص قدم به قدم و با چالاکی نسبت به بازخوردها در مقابل اقدامات قبلی، فرصت های جدید با موانع محیطی، عکس العمل نشان می دهد. پس او می تواند در طول مسیر، آرمانش را از نو شکل دهد.
بیشتر بخوانید: معرفی انواع استراتژی های کسب و کار بر مبنای تفکر استراتژیک
همین قابلیت تطبیق با شرایط است که استراتژی کارآفرینان را از استراتژی طراحی شده متمایز می سازد. با در نظر گرفتن تمایل فرد به یادگیری، چشم انداز موجود در ذهن یک شخص، در مقایسه با برنامه های تدوین شده در سلسله مراتب سازمانی که حاصل فعالیت چندین فکر است، منعطف تر به نظر می رسد. در استراتژی های طراحی شده، ویژگی تعامل با شرایط و لذا پدیدارشوندگی به دلیل تعیین و تفصیل دقیق نیت ها و نیز شکاف برنامه ریزی از اجرا، محدود می شود. جدایی اجرا از برنامه ریزی موجب تشکیل سیستم تعهدات و فرایندها به شکل برنامه های دستورالعمل ها و کنترل ها در طول نظام سلسله مراتبی می گردد. در اینجا به جای یک ذهن منفرد که به راحتی می تواند تغییر نظر بدهد، کل سیستم باید از نو طراحی گردد.
بنابراین، برخلاف ادعاهایی که در خصوص برنامه ریزی انعطاف پذیر وجود دارد، واقعیت این است که طراحی های سازمانی، منعطف نیستند بلکه برای تحقق نیات خاصی تدوین می شوند. این استراتژی کارآفرینی است که به دلیل اختصاصی بودن و مشخص بودن نیات، انعطاف ایجاد می کند.
در تحقیقات مینتزبرگ، استراتژی کارآفرینی در دو شرکت که به طور شخصی توسط مالکانشان کنترل می شدند، مورد مشاهده قرار گرفتند، یک خرده فروش زنجیره ای غذا و یک تولیدکننده لباس زیر زنان. در این نوع شرکتها، وقتی بخش های مهم محیط تغییر می کنند، چشم اندازهای جدید و قوی به سرعت جوشیده و به دنبال آن طی مدت طولانی اجرای استراتژی ها پیگیری شده است. اما به محض اینکه این دو سازمان رشد کرده و رسمی تر شدند، چشم اندازها مبنای برنامه ریزی و دستورالعمل سازی قرار گرفته و از آن پس، تصمیمات قاطع کمتر مشاهده شدند. این مشاهدات گمان ما را تقویت نمود که استراتژی های برنامه ریزی شده اغلب بر مبنای آرمان رهبران و به دنبال استراتژی های کارآفرینی پدیدار می شوند.
استراتژی کارآفرینانه در مدل موعود
در مدل موعود اینگونه استراتژی ها، حاصل رکن اول یعنی دیدگاه استراتژیک است. مدیران ارشد سازمان (اگر چشم اندازپرداز و کارآفرین باشند) یک دیدگاه کلی به سازمان ارائه می کنند. سازمان نیز با کاوشگری و کنشگری استراتژیک و همچنین تصمیم گیری استراتژیک بهنگام، آن دیدگاه را در عرصه عمل به پیش می برد.
تعریف استراتژی ایدئولوژیک چیست؟
چشم انداز یا آرمان، هم می تواند شخصی و هم جمعی باشد. زمانی که اعضای یک سازمان یک چشم انداز مشترک دارند و با آن به حدی از هویت دست می یابند که همه آن را به عنوان یک ایدئولوژی پیگیری میکنند و مقید هستند که یک الگوی رفتاری مبتنی بر آن را نشان دهند. چنان که بتوان استراتژی واحدی را در حرکت آن سازمان مشخص نمود)، به این انواع استراتژی، استراتژی ایدئولوژیک (ideological strategy) گفته می شود.
مثال عملی: یک مؤسسه خیریه، آرمانی جمعی دارد به نام پایان کارتن خوابی. این ایدئولوژی باعث شده است که تمام فعالیت های سازمان، تمام ایده های خلاقانه، تمام تلاش، فکر و هم و غم سازمان بر این مسئله متمرکز شود. ازآنجاکه نیت ها به صورت یک چشم انداز خام موجود هستند، باید برای تحقق، تطبیق یابند و یا تغییر کنند. اما چشم انداز جمعی، بسیار تغییرناپذیرتر از چشم انداز فردی است. همه آنهایی که در این چشم انداز مشترک هستند باید ذهن جمعی خود را تغییر دهند. افزون بر این، ایدئولوژی ریشه در گذشته، سنت ها و سوابق دارد (در اغلب موارد نهادینه شدن، آرمان یک رهبر کاریزماتیک است که آرمان یک فرد تبدیل به ایدئولوژی همگان شده است).
بنابراین، مردم در قبال تغییر آن مقاومت می کنند. هدف، تفسیر کلمات است و نه به مبارزه طلبیدن آنها. درنهایت، محیط نیز نمی تواند تغییری در ایدئولوژی ایجاد نماید چراکه هدف کلی ایدئولوژی این است که محیط یا عوامل بیرونی دیگر را تغییر دهد تا سازمان را از آن محفوظ بدارد. به همه این دلایل، نوع استراتژی ایدئولوژیک، پیش تدبیرانه است . بیشتر می توان این گونه استراتژی ها را در سازمان های مذهبی، دولتی و یا برخی دولت ها مشاهده کرد.
استراتژی ایدئولوژیک در مدل موعود
در مدل موعود این گونه استراتژی، حاصل رکن اول یعنی دیدگاه استراتژیک است. ذهن جمعی سازمان، یک دیدگاه کلی به وضعیت مطلوب دارد. با توجه به تعهدی که بیشتر اعضا به چنین آرمانی وضعیت مطلوبی دارند با کاوشگری و کنشگری استراتژیک و همچنین تصمیم گیری استراتژیک بهنگام، آن دیدگاه را در عرصه عمل به پیش می برند.
تعریف استراتژی چتری چیست؟
در این گونه از استراتژی ها که استراتژی چتری (umbrella strategy)، مدیران ارشد نه کنترل شدیدی (از نوع بروکراتیک، شخصی یا ایدئولوژیک) نسبت به توده کارکنان (نقش آفرینان سازمان) دارند و نه کنترل شدید بر محیط. رهبرانی که کنترل کمی بر سایر نقش آفرینان سازمان دارند (ارادی یا اجباری)، ممکن است سیستمی را طراحی کنند که به آن استراتژی چتری گفته می شود. آنها رهنمودهای کلی برای رفتار تعیین میکنند. حدود را تعریف میکنند و سپس اجازه می دهند که سایر نقش آفرینان در آن محدوده مانور دهند. درواقع، این رهبران نوعی چتر یا محدوده ایجاد میکنند که انتظار می رود اقدامات سازمانی ذیل آن انجام پذیرند.
مثال عملی: مدیر ارشد اعلام می کند تمام محصولات باید برای گران ترین بخش بازار طراحی شوند. مهم نیست آن محصولات چه باشند. خودرو یا ادکلن. مهم آن است که گران، با کیفیت و متمرکز بر پولدارترین قشر جامعه باشد. وقتی شرایط محیطی پیچیده و احتمالا به نوعی غیرقابل کنترل و غیرقابل پیش بینی نیز هستند، باید نقش آفرینان متنوعی در داخل سازمان به آن پاسخ دهند.
به عبارت دیگر، الگوهای اقدامات سازمانی را نمی توان به طور از پیش تعیین شده ای در یک نقطه کانونی متمرکز نمود، هرچند ممکن است مرزهایی برای محدود کردن دامنه اقدامات تعریف شده باشند. بنابراین از دیدگاه رهبری، استراتژی ها می توانند در چارچوب این مرزها پدیدار شوند. درواقع نه تنها می توان استراتژی چتری را هم پیش تدبیرانه و هم پدیدارشونده دانست (از پیش تدبیرشده در کانون مرزهای تعیین شده اما بدون جزئیات تعریف شده)، بلکه می توان آن را عمدا پدیدارشوندها دانست به این اعتبار که رهبری مرکزی آگاهانه، شرایطی ایجاد میکند که استراتژی ها تحت تأثیر آن پدیدار می شوند.
بیشتر بخوانید: تئوری سازمان سیستم باز چیست؟ انواع سازمان های سیستم باز کدام اند؟
همانند استراتژی کارآفرینی، استراتژی چتر نشان دهنده یک آرمان مشخص است که از رهبر مرکزی سرچشمه می گیرد. اما در اینجا کسانی که آرمان دارند، تحقق آن را اجبار نمی کنند. در مقابل، باید دیگران را برای پیگیری آرمان متقاعد کنند. چتر، محدودیت هایی در اقدامات افراد ایجاد میکند و نوعی سمت و سو در حرکت نیز ایجاد می نماید.
برخی مواقع، چتر شکل یک هدف مشخص تر را به خود می گیرد، مانند زمانی که سازمان ناسا در دهه ۱۹۶۰ تلاش های خود را برای فرستادن انسان به ماه متمرکز نمود. در سایه این هدف مشخص، همه انواع استراتژی پدیدار شده و مشکلات فنی مختلف توسط هزاران متخصص متفاوت حل شدند.
یک شرکت طراحی معماری که در تحقیقاتمان با آن برخورد کردیم، مثال خوبی از استراتژی چتر است. سهامداران شرکت مشخص نمودند که می خواهند چه نوع ساختمان هایی طراحی کنند: منحصر به فرد، عالی و به شدت دیدنی، طوری که روح جامعه را تقدیس نمایند. زیر این چتر خیلی چیزها قرار داشت مانند: مراکز هنری، ساختمان های اداری، هتل ها و غیره . شرکت به صورت مقطعی جاهای خالی را با پروژه های معمولی تر پر کرد، اما هیچگاه به پروژه بزرگی که از معیارهای اصلی انحراف یافته باشد، متعهد نگردیده است.
ما تا اینجا استراتژی چتری را به عنوان یکی از انواع ممکن تشریح کردیم. اما از یک نگاه، تقریبا تمام استراتژی های دنیای واقعی، دارای ویژگی های چتری هستند. باید گفت در هیچ سازمانی، رهبر نمی تواند به طور کامل رأی موافق دیگران را با خود داشته باشد (همان طورکه در استراتژی های طراحی شده و کارآفرینی گفته شد) و نیز در هیچ سازمانی، رهبر به طور کامل به دیگران تسلیم نمی شود مگر اینکه از رهبری عزل شده باشد).
تقریبا تمامی رفتارهای شکل دهنده استراتژی، حداقل تا درجاتی، شامل یک رهبری مرکزی است که به نوعی تمایل به هدایت، راهنمایی، گول زدن یا تلنگر زدن به دیگران با استفاده از ایده های خودشان دارد. وقتی رهبری قادر به هدایت باشد، ما به سوی قلمرو استراتژی های طراحی شده یا کارآفرینی در حرکت هستیم و در جایی که رهبر به سختی قادر به دخالت است، به سمت استراتژی های پدیدارشونده تر کشانده می شویم. اما در محدوده وسیع بین آنها می توان استراتژی هایی با مشخصات استراتژی چتری را تشخیص داد.
استراتژی چتری در مدل موعود
در مدل موعود، این گونه استراتژی از رکن اول یعنی دیدگاه استراتژیک آغاز می شود. مدیر ارشد محدوده های استراتژیک را مشخص می کند. سایر مدیران و کارکنان از طریق چهار رکن دیگر در محدوده تعیین شده تصمیم گیری می کنند و اجرا را به پیش می برند و نتایج را کنترل می کنند.
تعریف استراتژی فرایندی چیست؟
استراتژی دیگری مشابه استراتژی چتری وجود دارد که به آن استراتژی فرایندی (process strategy) گفته می شود. در اینجا نیز به دلیل شرایط محیطی پیچیده ، غیرقابل پیش بینی و غیرقابل کنترل، مدیر ارشد به جای کنترل محتوای استراتژی، از طریق نفوذ غیرمستقیم، فرایند شکل گیری استراتژی را کنترل می کند درحالی که محتوای استراتژی را به سایر نقش آفرینان می سپارد. یعنی به جای آنکه بگوید محتوای استراتژی چه باشد شرایطی را فراهم می کند که استراتژی (هرچه باشد) استراتژی خوبی باشد.
مثال عملی: یک مدیر ارشد، در زمان به کارگماری نیروهای سازمانی، کسانی را انتخاب می کند که سه ویژگی داشته باشند: تجربیات متنوعی داشته باشند، عمل گرا و تجربه گرا باشند و دارای تجربیات کار در خارج از کشور باشند. بنابراین مدیر ارشد، محتوای استراتژی را کنترل نمیکند بلکه با نوع افرادی که منصوب می کند می خواهد از کیفیت استراتژی مطمئن شود.
استراتژی فرایندی در مدل موعود
مدل موعود، این گونه استراتژی را به رسمیت نمی شناسد. چراکه معتقد است پروفسور مینتزبرگ و همکارش، سازوکارهای مدیریتی و نظام راهبری شرکت را با استراتژی اشتباه گرفته اند. ولی اگر درهرصورت ما این استراتژی را به رسمیت بشناسیم، تمام اصول پنجگانه مدل موعود شکل دهنده استراتژی فرایندی هستند. به عنوان نمونه، گفت وگوی آزاد فراگیر به شما نمی گوید که محتوای استراتژی چه باشد، بلکه فضایی را فراهم میکند که نقش آفرینان، کارکنان و مدیران بتوانند در یک فضای سالم به گفت وگوهای استراتژیک بپردازند و یک استراتژی سالم را به دنیا بیاورند.
تعریف استراتژی های گسسته چیست؟
استراتژی گسسته (unconnected strategy) یا منفصل، اینگونه است که بخشی از سازمان که دارای بصیرت قابل توجه است، بخشی از یک واحد یا برخی مواقع یک شخص، قادر است الگوی متعلق به خود را در جریان اقداماتش محقق سازد، چراکه به سستی با دیگر بخش ها اتصال دارد.
مثال عملی: از دهه ۱۹۴۰ تا اواسط دهه ۱۹۶۰، انجمن فیلم کانادا در میان بسیاری از تهیه کنندگان یک جریان باریک اما پایدار از فیلم های تجربی ایجاد نمود و پس از آن تعداد فیلم های تولیدی آنها به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافت. درواقع به جز یک مورد، تمام فیلم ها تا ۱۹۶۰ توسط یک فیلمساز، نورمن مک لارن، معروف ترین عضو انجمن فیلم، تولید شده بود.
به عبارت دیگر، مک لارن استراتژی شخصی خود را برای چند دهه به طور کاملا مستقل از سایر فیلمسازان پیگیری نمود. اما چرا او باید چنین کاری کرده باشد؟ با قطعیت می توان گفت که مک لارن در ۱۹۴۳ با خودش نگفته که: من برای ۳۰ سال آینده فیلم های تجربی خواهم ساخت! به احتمال زیاد، او فقط برای ساخت یک فیلم در آن زمان تصمیم گرفت، درواقع او برای ساخت هریک فیلم دارای نیت و قصد قبلی بوده است اما قصدی برای الگوی تکرار آنها نداشته است .
این واقعیت که نورمن مک لارن نیازی به شرح تمایلاتش نداشته برخلاف مواردی که یک رهبر، مسئولیت مردم را بر عهده دارد. بدین معنا است که هیچ کس نمی تواند مطمئن باشد او چه نیتی داشته است. به عنوان یک مثال دیگر، دوران آبی پیکاسو را می توان یک استراتژی آبی شخصی نامید زیرا او در یک سری از آثارش، به طور هدف دار سازگاری رنگی (به رنگ آبی) ایجاد نمود.
اما آیا واقعا پیکاسو تصمیم گرفت که در یک دوره از زندگی اش تنها با رنگ آبی نقاشی کند، یا هر زمان که در طول این سال ها می خواست اثری خلق کند به سادگی احساس می کرد که دوست دارد از رنگ آبی استفاده کند؟
استراتژی گسسته در مدل موعود
در مدل موعود، این گونه استراتژی ها بر مبنای رکن چهارم یعنی کنشگری و کاوشگری استراتژیک خلق می شوند. افراد مختلفی که در سازمان شما کار می کنند، ایده هایی دارند که این ایده ها را عملی میکنند و سپس این ایده ها می تواند رسمیت بیابند و تصویب شوند. یا حتی رسمیت هم پیدا نکنند ولی به صورت یک جریان دربیایند.
تعریف استراتژی اجماعی چیست؟
در هیچکدام از استراتژی هایی که تاکنون تشریح شد، شرط نیت قبلی را به طور کامل حذف نکردیم. نوع بعدی با وضوح بیشتری پدیدارشونده است. در این استراتژی به طور طبیعی نقش آفرینان مختلف بر روی یک موضوع یا الگو همگرا می شوند به طوری که استراتژی بدون نیاز به جهت دهی از مرکز یا کنترل در سازمان فراگیر می شود. ما آن را استراتژی اجماع می نامیم. برخلاف استراتژی ایدئولوژیک، که در آن اجماع حول سیستمی از باورها شکل می گیرد (و لذا بازتاب نیاتی است که به طور گسترده در سازمان مورد پذیرش قرار گرفته اند)، استراتژی اجماعی (consensus strategy) درنتیجه سازگاری متقابل میان نقش آفرینان مختلف رشد می کند، به گونه ای که از یکدیگر و از پاسخ های متفاوت به شرایط محیطی یاد می گیرند و بدین وسیله یک الگوی مشترک و احتمالا غیرمنتظره می یابند که پاسخگوی نیازهای آنها است.
به عبارت دیگر، همگرایی از طریق تمایلات یک سیستم مدیریت مرکزی و یا حتی از طریق نیات قبلی مشترک بین سایر نقش آفرینان اعمال نمی گردد. این همگرایی از طریق نتایج یک گروه از اقدامات انفرادی شکل می گیرد. البته، ممکن است نقش آفرینان معینی فعالانه اجماع را ترویج کنند و حتی شاید برای دستیابی به آن، با همکارانشان مذاکره نمایند. اما نکته اینجا است که همگرایی، بیشتر از اینکه نتیجه نیات جمعی باشد، از عمل جمعی حاصل می گردد.
بیشتر بخوانید: تعریف دقیق اتحاد استراتژیک یا همان ائتلاف استراتژیک چیست؟
مثال عملی: رفتار کشنگران سیاسی در زمان تصمیمات مهم ملی یا در زمان انتخابات به این صورت است که در کنش و واکنش نسبت به یکدیگر، بازیگران مقابل، مقامات سیاسی به یک اجماع می رسند. که این تصمیم، نه تصمیمی از قبل گرفته شده است و نه برنامه دقیقی
برای آینده وجود دارد و نه مدیر ارشد مرکزی، که قدرت تحمیل تصمیم خود را به دیگران داشته باشد. به عنوان مثال به انتخابات ایران از سال ۱۳۸۴ تاکنون نگاه کنید.
استراتژی اجماعی در مدل موعود
اصول گفت وگوی آزاد فراگیر و جریان آزاد اطلاعات مهم ترین مبنای شکل گیری چنین استراتژی در عمل هستند. در مدل موعود این گونه استراتژی ها احتمالا در تصمیم گیری استراتژیک بهنگام و کنشگری و کاوشگری استراتژیک خلق می شوند. افراد مختلفی که در سازمان شما کار میکنند در قبال یک موضوعی که رخ میدهد تعامل و گفت وگو می کنند و به یک اجماع می رسند.
تعریف استراتژی تحمیلی چیست؟
مثال عملی: این وضعیت، زمانی اتفاق می افتد که یک فرد یا گروه که دارای نفوذ بسیاری بر سازمان است، یک استراتژی را به آن تحمیل می نماید. مثلا در شرکت هواپیمایی دولتی کانادا وقتی که وزیر مربوطه ، آنها را مجبور کرد که در سال های شروع فعالیتشان، هواپیماهای خاصی را بخرند و مورد استفاده قرار دهند. در برخی مواقع به جای افراد، این محیط است که به سادگی و از طریق محدود نمودن گزینه های سازمان ها، استراتژی خاصی را به آنها تحمیل می کند.
استراتژی تحمیلی در مدل موعود
اینکه چه نیروهایی در بیرون سازمان محیط یا ذینفعان وجود دارد که گزینه های استراتژیک سازمان را محدود می کند، در رکن دوم یعنی تحلیلگری استراتژیک بررسی می شود. اما درصورتیکه این نیرو ادامه پیدا کند، تبدیل می شود به یک اصل استراتژیک که خود را در دیدگاه استراتژیک جای می دهد.
تحلیل نهایی انواع استراتژی ها از دیدگاه مدل موعود
تمام استراتژی های که در بالا معرفی شد، در یک طیف قرار می گیرند که ترکیبی از استراتژی های پیش تدبیرانه و پدیدارشونده هستند. استراتژی کاملا پیش تدبیرانها و استراتژی کاملا پدیدارشونده دو سر این طیف هستند که در دنیای واقع هیچکدامشان وجود ندارند.
از دیدگاه مدل موعود، تفاوت اساسی بین استراتژی های پیش تدبیرانه و پدیدارشونده این است که اولی، متمرکز بر جهت دهی مرکزی، از بالا و کنترل آگاهانه است، یعنی بخواهیم آنچه مطلوب است انجام شود درحالی که دومی، بر نظریه یادگیری استراتژیک از پایین تأکید می نماید. از دیدگاه مدل موعود، استراتژی پدیدارشونده به معنای هرج ومرج نیست بلکه درواقع «نظم از پیش تعیین نشده است. درضمن بسیاری از استراتژی های پیش تدبیرانه درواقع استراتژی های پدیدارشونده هستند که آشکار شده و متعاقبا قاعده مند شده اند.
استراتژی پدیدارشونده به معنای فقدان کنترل در فرایند مدیریت نیست بلکه در برخی شرایط آزاد، منعطف و آماده برای واکنش و به عبارت دیگر، آماده برای یادگیری است. به ویژه برای شرایط محیطی بسیار پیچیده یا ناپایدار یا بسیار تحمیلی، این نوع رفتار پدیدارشونده بسیار ضروری است. پذیرش استراتژی پدیدارشونده ، مدیران را قادر می سازد تا قبل از دانستن کامل همه چیز، عمل نمایند تا به جای تمرکز بر یک استراتژی ثابت، به شرایط واقعی عکس العمل نشان دهند.
بیشتر بخوانید: نظریه بازی ها در مدیریت استراتژیک به چه معناست و چه کاربردهایی دارد؟
استراتژی پدیدارشونده، مدیرانی را که به حد کافی به موقعیت ها نزدیک نیستند یا می خواهند از فعالیت های مختلف سازمان خود اطلاع یابند، قادر می سازد کنترل را به افرادی واگذار کنند که اطلاعات کافی و با جزئیات مناسب برای شکل دهی استراتژی های واقع گرایانه دارند. درحالی که استراتژی های پیش تدبیرانه تر، بیشتر بر جهت دهی از مرکز و سلسله مراتب تأکید دارند، استراتژی های پدیدارشونده تر، راه را برای حرکت جمعی و رفتار هم افزا فراهم می کنند.
سازمان باید نظام مدیریت استراتژیک خود را به گونه ای طراحی کند که هم مولد استراتژی های پیش تدبیرانه باشد و هم استراتژی های پدیدارشونده . دیدگاه استراتژیک و تحلیلگری استراتژیک عموما مولد استراتژی های پیش تدبیرانه هستند و تصمیم گیری استراتژیک بهنگام و کاوشگری و کنشگری استراتژی، مولد استراتژی های پدیدارشونده هستند و این ارکان چون در ارتباط با هم هستند و از طریق تحلیلگری استراتژیک رصد می شوند و از طریق رکن پنجم یعنی پورتفولیوی استراتژیک تجمیع می شوند، یک رودخانه پویا را به وجود می آورند که تا حدودی پیش تدبیرانه است و تا حدودی پدیدارشونده . هم از انضباط استراتژیک بهره می برد و هم از انعطاف استراتژیک.
جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع تحلیل هشت نوع استراتژی مینتزبرگ از دیدگاه مدل موعود برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.
در گفتگو ها شرکت کنید.