مشاوره استراتژی چیست؟ نحوه انتخاب بهترین مشاوره استراتژی کسب وکار چگونه است؟

مشاوره استراتژی یکی از مهمترین مشاوره ها در حوزه مدیریت است. ولی خیلی از افراد و کسب وکارها با عملکرد مشاوران استراتژی و حرفه مشاوره استراتژی آشنا نیستند و نمیدانند کی و چگونه می توانند از مشاوره استراتژی کمک بگیرند. در این مقاله مشاوره استراتژی را بررسی کرده ایم و بیان کردیم که یک مشاور استراتژی خوب باید چه ویژگی هایی داشته باشد.

مقدمه ای بر مشاوره استراتژی

کنید که مدیر یک مجله محبوب در میان یک دوراهی هستید. متوجه شده اید که وب سایت شما در حال افزایش است در حالی که فروش نسخه فیزیکی شما در حال کاهش است. شما درک خوبی از نحوه کار نشریات وب ندارید، بنابراین این تغییر شما را در تنگنا قرار می دهد. شما باید به سرعت مسیر کاری را مشخص کنید، اما مطمئن نیستید از کجا شروع کنید. اگر در این مخمصه قرار داشتید، باید شخصی به نام مشاور استراتژی را وارد کسب وکار خود کنید. مشاوران استراتژی تقریباً در هر صنعتی حضور دارند و می توانند دیدگاهی تخصصی و خارجی در مورد چالش های کسب وکاری ارائه دهند. آنها برداشت های تازه و عینی را در مورد مسائل دشوار ارائه می دهند و اطمینان حاصل می کنند که کسب وکارها هنگام تصمیم گیری های بزرگ هر زاویه ای را در نظر می گیرند.

مشاوره استراتژی چیست؟

مشاوره استراتژی زمانی است که تاجران – عموماً مدیران اجرایی، هیئت مدیره یا مدیریت – شخص ثالثی را برای ارائه دیدگاهی از خارج و متخصص در مورد چالش های کسب وکار خود وارد می کنند. مشاوران استراتژی معمولاً دانش صنعت قابل توجهی دارند و انتظار می رود مسائل کسب وکاری سطح بالا را به طور عینی ارزیابی کنند. آنها به مشکلات خاصی که شرکت ها با آنها دست و پنجه نرم می کنند نگاهی کل نگر دارند و در مورد نحوه برخوردشان با آنها مشاوره می دهند. مشاوران استراتژی به سازمان ها در تصمیم گیری های سطح بالا به شیوه ای بی طرفانه، با استفاده از دانش عمیق صنعت برای ارائه بهترین نتایج، توصیه می کنند. این یک نوع مشاوره مدیریت است که به طور کلی به معنای مشاوره در بالاترین سطح یک شرکت است.

مشاوران استراتژی در هر صنعتی با نهادهای بخش خصوصی و دولتی در طیف گسترده ای از مسائل کار می کنند. به عنوان مثال، یک شرکت به دنبال صرفه جویی در هزینه در یک بازار کوچک است، بنابراین تصمیم می گیرد یکی از کارخانه های تولیدی خود را تعطیل کند. آنها می‌خواهند بدانند که آیا این اقدام ارزشمندی است، کدام یک از کارخانه‌هایشان باید تعطیل شود، چه مقدار پول برای آنها صرفه‌جویی می‌کند، چقدر هزینه برای آنها خواهد داشت و چگونه باید زنجیره تامین خود را بازسازی کنند تا این کاهش تولید را مدیریت کنند. – اینجاست که یک مشاور استراتژیک وارد می شود.

بیشتر بخوانید:مشاوره کسب وکار

 

مشاور استراتژی چه وظایفی برعهده دارد؟

هنگامی که یک مشاور استراتژی پروژه جدیدی را انجام می دهد، معمولاً با انجام یک تحلیل عمیق از اهداف خرد و کلان کسب وکار مشتری خود شروع می کند. هدف این تجزیه وتحلیل این است که بفهمیم آیا شیوه‌های فعلی آن‌ها با آنچه می‌خواهند به دست آورند، همسو است یا خیر. بر اساس تجزیه و تحلیل خود، آنها توصیه های استراتژیکی را ارائه می دهند که شرکت می تواند برای به دست آوردن نتایج بهتر اجرا کند. مشاوران استراتژی علاوه بر تجزیه و تحلیل کسب وکار خود، می توانند در زمینه تحقیقات بازار و چشم انداز رقابتی تخصص داشته باشند تا مشتری بتواند تصمیمات آگاهانه ای اتخاذ کند. بهترین نفع، سلامت خود شرکت است. هنگام کار با یک مشاور استراتژی، یک شرکت می تواند راهنمایی هایی را در مورد موارد زیر دریافت کند:

  • مشاوره بودجه – دریافتن بهترین روش ها برای کاهش هزینه ها و افزایش درآمد.
  • استراتژی های تولید – توصیه هایی برای افزایش کارایی خلق محصول خود.
  • مدیریت فرصت – برجسته کردن فرصت های جدید برای درآمد یا ارائه محصول.

مشاوران پس از ارائه توصیه های صحیح به مشتریان خود، ممکن است فرصت پشتیبانی از فرآیند پیاده سازی را داشته باشند. مثال مشاوره استراتژی در مثال بالا، یک مشاور استراتژی با تخصص در تحول دیجیتال می تواند به شما کمک کند. انتشار تصمیم می گیرد که چگونه ادامه دهد. هنگامی که مشاور در هیئت مدیره بود، آنها با یادگیری نکات عملکردی، تجزیه و تحلیل ترافیک وب و منابع فعلی خود، بررسی داده های فیزیکی فروش مجلات برای یافتن روندها، تجزیه و تحلیل بر روی نسخه های چاپی و وب رقبای اصلی شرکت و انجام رقابتی عمیق شروع می کردند. آنها به مسائلی مانند اینکه آیا درآمد تبلیغات وب سایت ضررهای ناشی از کاهش اشتراک ها را جبران می کند، می پردازند. آنها می توانند اطلاعاتی در مورد زیرساخت فناوری اطلاعات شرکت جمع آوری کنند تا ببینند آیا می تواند ترافیک وب بیشتری را مدیریت کند یا خیر. و آنها می‌توانند پیش‌بینی دقیقی داشته باشند که آیا مردم همچنان به مجلات چاپی شرکت تا چند سال آینده علاقه‌مند خواهند بود یا خیر.

با در دست داشتن این اطلاعات، مشاور یک رویکرد دو جانبه را برای سرمایه‌گذاری بر ترافیک وب مجله توصیه می‌کند. برای سازگاری با رفتار خواننده ابتدا، این شرکت باید یک طراحی مجدد را برای بهبود تجربه خواننده و تقویت سئوی خود اجرا کند. هنگامی که محتوای وب بهینه شد، آنها می توانند فاز دوم را پیاده سازی کنند – یک سیستم محتوای دروازه ای که به خوانندگان متعهد این امکان را می دهد تا با پرداخت هزینه ماهانه کمی به محتوای بیشتری دسترسی داشته باشند. مشاور این توصیه را به مدیران شرکت ناشر همراه با داده‌های پیش‌بینی‌شده برای نشان دادن درآمدی که می‌توانند کسب کنند و اینکه چگونه این استراتژی از رشد شرکت حمایت می‌کند، ارائه می‌نماید. هنگامی که تیم اجرایی استراتژی را خریداری کرد، مشاور می تواند با مدیریت بر روی طرح اجرا کار کند.
یک مشاور استراتژی با مدیر عامل، هیئت مدیره و مدیران ارشد یک شرکت کار می کند تا مشاوره استراتژیک و بی طرفانه برای تصمیمات و اهداف مختلف تجاری ارائه دهد. مانند یک متخصص مراقبت های بهداشتی، وظیفه یک مشاور استراتژیک تشخیص مشکلات یک شرکت و تجویز استراتژی هایی برای رفع آنها است. مشاوران استراتژی می توانند در هر صنعتی در بخش دولتی و خصوصی کار کنند – و ممکن است عناوین خاصی مانند مشاور استراتژی بازاریابی یا مشاور استراتژی کسب وکار داشته باشند. اهداف اولیه آنها کمک به سازمان برای دستیابی به اهداف و بهبود عملکرد با این مراحل کلی است:

  • ملاقات با مشتریان به جهت کسب اطلاعات در مورد اهداف آنها
  • تجزیه و تحلیل فرآیندهای جاری سازمان
  • شناسایی مسائل و زمینه های بهبود
  • انجام تحقیقات بازار برای یافتن راه حل
  • ارائه گزارش
  • طراحی استراتژی و ارائه توصیه هایی متعاقب آن
  • بسته به شرکت، برخی از مشاوران نیز بر اجرای استراتژی های کسب وکاری توصیه شده نظارت می کنند.

بیشتر بخوانید:مشاوره منابع انسانی

 

 

مهارت های موردنیاز یک مشاور استراتژی چیست؟

به عنوان متخصصان سطح بالا، مشاوران استراتژی برای موفقیت در حرفه مشاوره به انواع مهارت های سخت و نرم نیاز دارند. این چهار مورد از ضروری ترین مهارت های یک مشاور استراتژیک است:

میان فردی

صرف نظر از صنعت، مشاوره استراتژی یک زمینه بسیار مردم محور است و مشاوران باید مهارت های بین فردی قوی داشته باشند تا بتوانند با انواع مشتریان تعامل داشته باشند.
الاستایر مک کی (Alastair McKee)، مدیر استراتژی کسب و کار جهانی و مدیر عملیات در گوگل و شریک توسعه برنامه فورج (Forage)، توضیح می‌دهد: «من همیشه به مهارت‌های مردم اهمیت می‌دهم. شما اغلب با مشتریان بسیار باهوش، پرشور و با انگیزه کار می کنید، که ممکن است همیشه با شما موافق نباشند، بنابراین باید بتوانید دیدگاه آنها را متوجه شوید، درک کنید، و بتوانید در زمانی که نیاز به تاثیرگذاری بر افراد دارند، بر آنها تاثیر بگذارید. مهم است که به یاد داشته باشید که به عنوان یک مشاور خارجی، شما هیچ قدرتی ندارید، فقط نفوذ دارید.»
تحلیلی
بیشتر کار یک مشاور استراتژی شامل جمع آوری و تجزیه وتحلیل داده ها و سایر اطلاعات برای کمک به اطلاع رسانی و راهنمایی توصیه های استراتژیک است. مک کی خاطرنشان می کند: «با توجه به نیاز به داده محور بودن در هر کاری که انجام می دهید، داشتن یک مجموعه مهارت تحلیلی قوی نیز کلیدی است».

فداکاری

فداکاری داشتن اخلاق کاری قوی برای متعهد شدن ۱۰۰٪ به کار در دست انجام است، که می تواند شامل ساعات طولانی کار در صنعت مشاوره استراتژی باشد.
مک کی می‌گوید: «شما همچنین باید بتوانید ساعت‌های زیادی در روز سخت کار کنید و همچنان بتوانید زمانی که خسته هستید، کار با کیفیت عالی تولید کنید. “مردم به اندازه کافی در مورد این موضوع صحبت نمی کنند، اما مشاور استراتژی بودن به این معنی است که باید بتوانید به اندازه کافی انگیزه پیدا کنید که تا آخر شب ادامه دهید، داده ها را خرد کنید یا یک خط داستانی قوی که در آینده ارائه می شود، داشته باشید.”

تفکر خلاق

بیشتر تأثیر مشاور استراتژی به استفاده از مهارت های تفکر خلاق برای دستیابی به راه حل های تازه برای مشکلات پیچیده متکی است. حتی با وجود دانش و تخصص عمیق مشاور در صنعت، هر شرکتی دارای چالش های منحصر به فردی است که به راه حل های منحصر به فرد و خلاقانه مشابهی نیاز دارد.

 

انواع مشاوره استراتژی

چرا سازمان ها از مشاوره استراتژی استفاده می کنند؟

سوال واضحی که به ذهن خطور می کند این است که “چرا سازمان ها خودشان به این سوالات رسیدگی نمی کنند؟”
مشاوران عموماً در مورد تصمیمات مهمی که برای آینده شرکت حیاتی هستند وارد می شوند تا مطمئن شوند که هر زاویه ای در نظر گرفته می شود. آنها می توانند کاملاً خود را وقف سؤال مورد نظر کنند، در حالی که مدیران معمولاً مشغول اداره واقعی شرکت هستند. مشاوران همچنین در یک صنعت یا موضوع خاص، مانند موقعیت یابی یا بازسازی در بازار، تخصص عمیقی ارائه می دهند. همچنین مواردی وجود دارد که مشاوران یک هدف قانونی را انجام می دهند. در طول ادغام، قبل از تکمیل معامله، به اشتراک گذاری اطلاعات بین دو شرکت غیرقانونی است. مشاوران می توانند به طور مستقل عمل کنند و اطلاعاتی را از هر دو طرف به دست آورند تا استراتژی آماده برای لحظه امضای آخرین سند داشته باشند.

بیشتر بخوانید:مشاوره تولید

 

چرا مشاوره استراتژی برای کسب وکارها ضروری است؟

مفهوم مشاوره استراتژی ممکن است سوالاتی را ایجاد کند. چرا شرکت ها به کارشناسان خارجی صنعت نیاز دارند؟ آیا مدیران شرکت ها نباید خودشان متخصص باشند؟ آیا آنها نمی توانند سایر کارمندان را از داخل شرکت بیرون بکشند تا به حل این نوع مسائل در داخل شرکت کمک کنند؟ پاسخ به همه این سؤالات عمدتاً موضوع تمرکز و بی طرفی است. در مثال بالا، یک مشاور استراتژی صرفاً بر روی آن موضوع انتقال نشریه از چاپ به دیجیتال و پیامدهای آن تغییر متمرکز است. مدیران شرکت قادر به انجام این کار نیستند. آنها یک شرکت کامل برای اداره دارند. آنها زمانی برای تثبیت روی موضوعات فردی ندارند.

مشاوران استراتژی همچنین سطح بالایی را ارائه می دهند که همیشه نمی توان از افراد درون شرکت انتظار داشت. هیئت مدیره، مدیران اجرایی و سایر مدیران سهام شخصی در کسب وکار خود دارند. این مخاطرات اغلب با تعصبات و پیش فرض هایی همراه هستند که می تواند قضاوت آنها را در مورد مسائل خاص مخدوش کند. مشاور استراتژی یک دیدگاه بیرونی ارائه می دهد. آنها متعهد به سرمایه گذاری شخصی در شرکت نیستند. قرار است قضاوت آنها روشن و بی طرفانه باشد. به این ترتیب، مدیران می توانند از منبعی که عاری از احساسات و حساسیت های شخصی است چشم پوشی نمایند. اگرچه هیچ استاندارد آموزشی قطعی برای همه شرکت های مشاوره وجود ندارد، آنها اغلب فارغ التحصیلان دارای مدرک ام بی ای (MBA) را ترجیح می دهند. شرکت های مشاوره به دنبال کاندیداهای بالغ با مفهومی قوی از مدیریت کسب وکار، مهارت های تحلیلی، و مهارت نشان داده شده در حل مشکلات هستند. شما باید بدانید که چگونه در اتاق هیئت مدیره رفتار کنید.

قرار است از نزدیک با مدیران اجرایی کار کنید؛ بنابراین باید بدانید که چگونه به طور حرفه ای و موثر با آنها ارتباط برقرار کنید. مشاوران استراتژی نیز باید تصمیمات دشواری را به طور مداوم اتخاذ کنند. این چیزی است که آنها برای انجام آن پول می گیرند. اگر به این رشته علاقه دارید، به اعتماد به نفس و قضاوت نیاز دارید تا مطمئن شوید که توصیه شما معقول و قابل اجرا است. همچنین باید آماده باشید که دلیل آن را در هر زمانی به وضوح توضیح دهید. بیشتر مردم با همه این مهارت ها متولد نمی شوند. آنها با تجربه می آیند. به احتمال زیاد قبل از توسعه آنها به حداقل چند سال کار در تجارت و مشاوره نیاز خواهید داشت. همچنین باید به یاد داشته باشید که مشاوران استراتژی اغلب در زمینه های خاص و موضوعات تجاری متخصص هستند.

مدیران اجرایی باید به تصمیماتی که می گیرید اعتماد کنند. اگر می خواهید بدون گذراندن زمان در آن صنعت، تصمیمات اساسی برای یک شرکت مراقبت های بهداشتی بگیرید، احتمالا شما را جدی نخواهند گرفت. همین امر در مورد مشاور استراتژی بدون تجربه در پیاده سازی فناوری که سعی می کند با شرکتی که به دنبال مشاوره در مورد آن موضوع است، کار کند.

 

دورنما و چشم انداز مشاوره استراتژی را بشناسید

قبل از ورود به این حوزه، مهم است که بدانید مشاوره کجا بوده است و به کجا می رود. از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۹، حوزه مشاوره رشد بی‌سابقه‌ای را تجربه کرد و ارزش آن ۱۶۰ میلیارد دلار در سطح جهانی بود. همه‌گیری کووید ۱۹ (COVID-19) با کاهش حدود ۱۹ درصدی در سطح جهانی، رشد این حوزه را تحت تأثیر قرار داد. با این حال، با تغییر رویکرد درازمدت کار توسط بسیاری از شرکت‌ها و صنایع، ممکن است فرصت‌های بیشتری برای مشاوران وجود داشته باشد تا به شرکت‌ها در نوآوری و ایجاد چشم‌انداز جدید برای آینده کاری کمک کنند. علی‌رغم ضربه اولیه به این حوزه در ابتدا در مورد همه‌گیری، نرخ رشد شغلی در سال ۲۰۲۱ برای مشاوران ۱۴% است.

 

خدمات مشاوره استراتژی

 

با صنعت مشاوره استراتژی آشنا شوید

دو سبد وجود دارد که شرکت‌های مشاوره استراتژی در آن قرار می‌گیرند. یا یک شرکت به طور انحصاری مشاوره استراتژی ارائه می دهد – که به عنوان یک شرکت بازی خالص شناخته می شود – یا مشاوره استراتژی را به عنوان یکی از گزینه های دیگر خدمات ارائه می دهد. سه شرکت اصلی بازی خالص عبارتند از مک کینزی اند کمپانی، بی سی جی و بین اند کمپانی (McKinsey & Company، Boston Consulting Group، and Bain & Company). شرکت‌های دیگری که دارای روش‌های مشاوره استراتژیک به خوبی تثبیت شده یا به سرعت در حال رشد هستند عبارتند از ارنست اند یانگ، دلویته، اکسنچر، اولیور وایمن و کپ جمینای (Ernst & Young، Deloitte، Accenture، Oliver Wyman، and CapGemini). اگر می‌خواهید وارد حرفه مشاوره استراتژی شوید، دانستن این نام‌ها ارزش دارد. آنها می توانند نقطه شروع خوبی برای یک تلاش شبکه ای باشند که ممکن است فقط شما را با این محیط و حوزه آشنا نماید.

بیشتر بخوانید:مشاوره عملیات

 

چگونه می توان در مشاوره استراتژی موفق شد؟

اکنون ممکن است از خود بپرسید، وقتی وارد حوزه مشاوره شدم، چگونه می توانم متمایز شوم؟اولین قدم برای موفقیت در زمینه مشاوره، انتخاب جایگاه است. در چه زمینه ای از کسب و کار بیشتر آگاه هستید؟ آیا مشکلات خاصی وجود دارد که در حل آنها عالی هستید؟ بهترین مشاوران می توانند از تخصص خود برای به دست آوردن نتایج برای مشتریان خود استفاده کنند. هنگام ورود به این حوزه، طولانی و سخت در مورد ارزشی که به ارمغان می آورید فکر کنید. همچنین، اگر می خواهید مشتریان را از راه دور نگه دارید، افزودن ارزش کافی نیست. شما باید بتوانید ارزشی را که برای ادامه جذب مشتریان جدید به ارمغان می آورید نشان دهید. مشاوران موفق چه به اشتراک گذاری محتوای ارزشمند رهبری فکری، مطالعات موردی یا داشتن فهرستی از توصیفات از مشتریان و پروژه های قبلی باشد، مشاوران موفق باید بتوانند نشان دهند که چه ارزشی دارند و نشان دهند که چرا بهترین نامزد برای حمایت از مشتریان بالقوه هستند.

علاوه بر این، برای موفقیت در مشاوره، حفظ مهارت های خود بسیار مهم است. در سال ۲۰۲۰، ۴۳.۵ درصد از شرکت های مشاوره نیاز به مهارت های جدید را به عنوان چالش اصلی اعلام کردند. به دنبال راه هایی برای بهبود مهارت های تحلیلی و حل مسئله خود باشید تا از منحنی جلوتر بمانید. مشاوره استراتژی یک زمینه هیجان انگیز است که هدف مهمی را دنبال می کند. این راهی است برای ارائه شفافیت به کسب‌وکارها و کمک به آنها در ادامه مسیر. یافتن شغل در این زمینه آسان‌ترین کار نیست، اما می‌توانید با تحصیلات مناسب، تجربه مرتبط، مهارت‌های حل مسئله قوی و سخت‌کوشی ثابت، خود را برای موفقیت آماده کنید.

بیشتر بخوانید:مشاوره مدیریت

 

مسیر شغلی مشاور استراتژی

اکثر شرکت ها یک مسیر شغلی نسبتاً ساختار یافته برای مشاوران استراتژی بر اساس نقاط ورود آنها دارند. عناوین شغلی بین شرکت‌های مشاوره متفاوت است، اما به طور کلی، مشاوران می‌توانند در سطوح مختلف استخدامی، از سطح ابتدایی تا با تجربه حرکت کنند.

تحلیلگر کسب و کار | کاردان | مشاور همکار

این نقطه ورود معمولی در مقطع کارشناسی برای مشاور استراتژی است. وظایف شغلی شامل حمایت از کل تیم مشاوره، جمع آوری و تجزیه و تحلیل داده ها و ایجاد محصولات تحویلی پروژه است.

کاردان | مشاور | مشاور ارشد

مشاوران استراتژی با مدرک MBA وارد شرکت‌های مشاوره در این سطح می‌شوند و ممکن است تیم‌ها و حوزه‌های عملکردی خود را رهبری کنند، علاوه بر تجزیه و تحلیل اطلاعات و توسعه قابل تحویل پروژه‌ها.

مدیر تعامل | مدیر پروژه | سرپرست تیم موردی

مشاوران در سطح مدیر معمولاً پنج سال یا بیشتر تجربه دارند و معمولاً چندین تیم را رهبری می کنند، وظایف مدیریت پروژه را انجام می دهند و با مشتریان هماهنگ می کنند.

دانشیار | اصلی

در سطح اصلی، مشاوران استراتژی مسئول مدیریت ارتباط با مشتری، تحویل پروژه، نظارت بر مدیران و فروش کارهای جدید هستند.

شریک

این بالاترین سطح مشاوره استراتژی در یک شرکت است، معمولا برای کسانی که نه سال یا بیشتر تجربه دارند. شرکا با مشتریان بالقوه روابط برقرار می کنند، استراتژی شرکت را هدایت می کنند، مشتریان را حفظ می کنند و مجموعه ای از پروژه ها را مدیریت می کنند.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع مشاوره استراتژی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

مشاوره فروش

مشاوره فروش

مشاوره فروش حرفه ای است که مسئول طراحی استراتژی برای تبلیغ و فروش محصولات یا خدمات است. آنها به عنوان یک واسطه بین شرکت ها و مشتریانشان عمل می نمایند و محصولات و خدمات را توصیه می کنند و در عین حال از برآورده شدن نیازهای مشتری اطمینان می دهند. به طور معمول، آنها اهدافی را برای تیم فروش خود تعیین می کنند و به آنها می رسند. در ادامه به معرفی مشاوره فروش می پردازیم و بررسی خواهیم کرد که یک مشاوره فروش چه کاری انجام می دهد.

مقدمه ای بر مشاوره فروش

مشاوره فروش موقعیتی جذاب برای کسانی است که از هنر متقاعدسازی لذت می برند و در ایجاد روابط مهارت دارند. این شغل می تواند از نظر مالی بسیار سودمند باشد، زیرا به مشاوران فروش اغلب کمیسیون های خوبی پرداخت می شود. افرادی که به این حرفه کشیده می شوند معمولاً برون گرا، رقابتی و هدف گرا هستند. آنها در رسیدن به اهداف و فراتر از انتظارات رشد می کنند. در حالی که مشاوره فروش یک مسیر شغلی پرسود است، شروع آن می تواند چالش برانگیز باشد. یکی از مهم‌ترین موانع این است که کار به سطح خاصی از اعتماد به نفس و انعطاف‌پذیری نیاز دارد. مواجهه با طرد شدن بخشی از کار است، و کسانی که با انتقادات دست و پنجه نرم می کنند ممکن است برایشان سخت باشد که موفق شوند. آیا می خواهید این موانع را برطرف کنید؟ پس شما در جای مناسب هستید. این راهنما هر آنچه را که باید در مورد غلبه بر این چالش ها و تبدیل شدن به یک مشاور فروش موفق بدانید در اختیار شما قرار می دهد.

تعریف مشاوره فروش چیست؟

منطقه فروش یکی از مهمترین بخش ها برای هر کسب و کاری است. به هر حال، مسئولیت تضمین بخش خوبی یا حتی تمام درآمد شرکت ها را بر عهده دارد. بنابراین، داشتن متخصصان واجد شرایط که بازار را می شناسند و قادر به جستجوی مشتریان جدید هستند ضروری است. و این دقیقاً همان کاری است که یک مشاور فروش انجام می دهد. جهان یک جامعه کاملاً کسب وکاری  دارد. خرید و فروش محصولات و خدمات چیزی است که اقتصاد را به حرکت در می آورد. حتی کسانی که تولید می کنند نیاز به نهاده ها، ماشین آلات و البته داشتن فردی برای مذاکره دارند. با وجود این، بخش فروش اغلب مورد غفلت قرار می گیرد یا حداقل توجهی که باید داشته باشد ندارد. اگرچه بسیاری از شرکت ها استخدام یک متخصص فروش را یک هزینه اضافی می دانند، اما اگر مشخصات مناسبی داشته باشند، سرمایه گذاری خواهد بود. به هر حال، کاری که یک مشاور فروش انجام می دهد جذب درآمد است، نه اینکه آن را دور بزند.

گزینه دیگر استخدام شرکت هایی است که در زمینه مشاوره فروش تخصص دارند. این شرکت ها از این مزیت برخوردارند که یک تیم کامل به اکتشاف و تجزیه و تحلیل کسب وکاری اختصاص داده شده است. بنابراین، بازگشت معمولا سریعتر و قاطعانه تر است. در این مقاله به شما نشان خواهیم داد که چگونه استخدام یک مشاور فروش یا شرکت مشاوره فروش می تواند نقطه عطفی برای کسب و کار شما باشد. چه به صورت دائمی و چه از طریق قرارداد خدمات، یک مشاور فروش خوب می تواند روش مذاکره شما را بهبود بخشد یا حتی فرصت های جدیدی را به شما ارائه دهد. در مرحله بعد، همه چیز را در مورد مشاوره فروش بیاموزید و اینکه چرا باید مشاور خود را نیز استخدام کنید.

بیشتر بخوانید:مشاوره مدیریت

 

وظایف مشاور فروش چیست؟

مشاور فروش حرفه ای است که وظیفه او یافتن و پیاده سازی راه حل هایی است که فرآیند فروش شرکت را از انتها به انتها بهبود می بخشد. این حرفه ای است که باید از تغییرات بازار آگاه باشد تا بهترین استراتژی های فروش را شناسایی و برنامه ریزی کند. مشاوران فروش حرفه ای هستند که توسط شرکت ها برای ارائه آموزش فروش، مشاوره فروش و سایر خدمات مرتبط با فروش استخدام می شوند. او حرفه ای مناسب برای بهبود تبدیل سرنخ ها برای شرکت شما است، زیرا او تمام دانش و ظرفیت تحلیلی خود را برای تأثیرگذاری بر مردم، بهبود میانگین بلیط و تعداد کل مشتریان به کار می گیرد. جستجوی مشتریان، ارائه شرکت و محصولات و خدمات آن، کشف نیازهای مشتری و قالب‌بندی راه‌حل‌ها بر اساس آن‌ها و همچنین مذاکره در مورد شرایط کسب وکاری، خلاصه‌ای از کارهایی است که یک مشاور فروش انجام می‌دهد. اگر با قیف فروش آشنا هستید، مشاور شخصی است که مسئول رساندن مشتری به بالای آن و اطمینان از رسیدن آنها به مرحله تبدیل است. مشاور فروش به گونه ای فروش را انجام می دهد که گویی در حال مشورت با مشتری است. او تکنیک‌های فروش مشاوره‌ای را به کار می‌گیرد و باعث می‌شود تا در طول فرآیند فروش، ارزش افزوده دریافت کند. مشاور فروش به مشتری کمک می کند تا تصمیم بهتری برای خرید بگیرد. او می تواند خدمات خود را ارائه دهد یا حتی گاهی اوقات یک رقیب را توصیه کند، اگر این مشتری پروفایل مشتری ایده آل او نباشد. مشاور فروش توصیه هایی می کند و در طول فرآیند فروش پیشنهادات و مشاوره می دهد. بیشتر از فروش، رابطه با مشتری را شروع می کند. این نوع حرفه به طور فزاینده ای برای شرکت مهم است، به ویژه در مواقع بحران – مانند بحرانی که توسط همه گیری ایجاد شده است. به هر حال، با رکود در کسب وکار، کسانی که مصرف می کنند و کسانی که ارائه می دهند باید در انتخاب های خود دقیق باشند. فضای کمی برای شرط بندی وجود دارد، و دقیقاً به همین دلیل است که داشتن یک مشاور فروش حرفه ای که بتواند نتایج را افزایش دهد می تواند تفاوت را ایجاد کند. در مواقع بحران تصمیمات به صورت جمعی گرفته می شود. این بدان معنی است که معمولاً گزینه ای که غالب است گزینه ای با کمترین هزینه نیست، بلکه گزینه ای است که کمترین ریسک را دارد. ریسک کمتر معمولا هزینه بیشتری دارد. بنابراین، برای فروش بیشتر در شرایط بحران: امنیت را ارائه دهید. پیشنهاد دهید و متعهد به تحویل شوید.

مشاوره فروش می تواند هم توسط فروشنده ای باشد که فروش مشاوره ای و پیچیده را انجام می دهد و هم می تواند یک مشاور کسب وکار خارجی باشد که نیازهای شرکت را شناسایی می کند و بر اساس نیازهای هر شرکت بهبودهایی را پیشنهاد می کند. مشاوران فروش اغلب برای کمک به یک شرکت با مشکل یا هدف خاص فراخوانی می شوند. آنها را می توان برای هر کاری استخدام کرد، از ارائه خدمات به مشتریان گرفته تا بهبود کمپین های بازاریابی شرکت. مشاوران فروش می توانند به صورت قراردادی کار کنند یا به عنوان کارمند تمام وقت استخدام شوند. در هر صورت، آنها معمولاً با تیم مدیریت و مدیران شرکت برای توسعه راه حل هایی که به شرکت در دستیابی به اهدافش کمک می کند، همکاری نزدیک خواهند داشت.

چرا مشاور فروش استخدام کنیم؟

مشاوره فروش و بازاریابی برای کسب و کاری که در تلاش برای ایجاد سرنخ یا فرصت هایی برای بهبود در حوزه تجاری خود است، ضروری است. اگر فروش را دوست ندارید یا با مشکلی مرتبط با عملکرد ضعیف فروش مواجه هستید، احتمالاً باید یک مشاور فروش استخدام کنید. مشاوره فروش به شما کمک می کند تا فروش و نتیجه مالی خود را به طور کلی افزایش دهید. این می تواند قابلیت پیش بینی را برای قیف فروش شما به ارمغان بیاورد و بلوغ زیادی را برای فرآیند بازاریابی خارجی شما به ارمغان بیاورد. امکان کار تخصصی در فروش داخلی وجود دارد. در این مورد، ما بر مشاوره فروش داخلی برای کسب و کار شما تمرکز خواهیم کرد.

بیشتر بخوانید:مشاوره چیست؟

 

 

 

مراحل مشاوره فروش کدام اند؟

معمولاً مشاوران تجاری دارای روشی هستند که باید دنبال شود. هیچ مشاور باتجربه ای بدون درک چشم انداز کسب و کار راه حل ارائه نمی دهد یا تغییر را مجبور نمی کند.

  • مرحله پیش تشخیص، مذاکره و تجاری

در این مرحله، فروشنده یا مشاور تجاری یک سری سوالات را برای ایجاد اولین تشخیص مطرح می کند. در این تشخیص اول، ایده این است که بزرگترین نیازهای شرکت شناسایی شود و بر اساس آن، یک پیشنهاد ایجاد و ارائه شود و قرارداد اولیه بسته شود. پس از تایید پیشنهاد، کار عمیق تر مشاوره آغاز می شود.

  • تعریف اهداف و حالت مطلوب در مشاوره فروش

اغلب مشاوران معمولا عبارات آماده ای دارند. اما، یک اصل، از آلیس در سرزمین عجایب، وجود دارد که در خدمت این مرحله است. برای کسانی که نمی دانند به کجا می روند، هر مسیری درست است. اگرچه بسیار ساده است، اما بسیار واقعی است. با در دست داشتن تشخیص، می توان وضعیت فعلی شرکت را درک کرد. با در دست داشتن شرایط فعلی شرکت، شناخت فرصت ها و وضعیت مطلوب ضروری است.ما اغلب به شوخی می گو ییم که اکسل (یا هر برنامه صفحه گسترده دیگری) هر عددی را می پذیرد. در تئوری، همه چیز بسیار خوب است، اما در عمل، به کار انداختن همه چیز بسیار دشوار است. این اتفاق می افتد زیرا علم دقیقی وجود ندارد. این مهم است که مشخص کنید به کجا می خواهید بروید، زیرا از این تعریف اهداف است که ما وضوح بیشتری از کار داریم که باید دنبال شود. هنگامی که وضعیت مطلوب را تعریف می کنیم، درک انتظارات در مورد کار مشاور فروش آسان تر می شود. در این مرحله است که مشاور باید انتقاد پذیر باشد و انتظاری واقع بینانه در رابطه با کار ایجاد کند. وعده دادن به دنیا و ارائه ۱۰ درصد آن فایده ای ندارد. مهم است که چیزی واقع گرایانه تنظیم کنید تا کار احساس ناامیدی نداشته باشد.

هر مشاوره ای به روش و سازمان نیاز دارد تا بداند آیا پروژه به خوبی در حال انجام است یا خیر. روش‌های برنامه اقدام متعددی مانند PDCA، ۵W2H، کارهای ساده وجود دارد. برنامه اقدام مجموعه ای از اقدامات است که مسئولین، ضرب الاجل ها(ددلاین ها) و هر چیزی را که برای اجرای آن پروژه مهم است را مشخص می کند. نقش مشاور اغلب به نقش مدیر پروژه تبدیل می شود و اطمینان حاصل می کند که هرکس کاری را که قرار بود انجام دهد، انجام می دهد.

  • پیگیری اجرا

شاید این مهم ترین مرحله مشاوره باشد. مشاوره‌ای که فقط گزارش‌ها و اسناد زیبا ارائه می‌کند، نمی‌تواند مهمترین چیز را ارائه دهد: مدیریت تغییر. نقش مشاور مطالعه وضعیت فعلی شرکت، تعریف اهداف و ایجاد یک برنامه اقدام برای رسیدن به آن است. همراهی این پیاده سازی در جلسات هفتگی، دوهفته ای یا ماهانه برای تحقق کسب و کار ضروری است. بنابراین، اگر می خواهید نتیجه بگیرید، باید ارزیابی کنید که اجرای مشاوره فروش چگونه پیش می رود.

بیشتر بخوانید:مشاور سازمانی کیست؟ تعریف مشاوره سازمانی چیست؟

 

فعالیت های اصلی مشاوره فروش چیست؟

از نظر عملی، فعالیت های ذاتی یک مشاور فروش بسیار متفاوت است. آنها عمدتاً به رژیم قرارداد، اندازه تیم و تکالیف دریافت شده بستگی دارند. برای مثال ممکن است یک مشاور فروش مجبور باشد از طریق تلفن یا حضوری به مشتریان خدمات ارائه دهد، محصولات را ثبت کند، شک و شبهات را روشن کند و به طور مؤثرتر سفارش دهد. همچنین مذاکره در مورد قیمت ها و ارائه پیشنهادات تجاری به عهده مشاور است. بر این اساس گزارش های فنی تهیه می کند، اهداف را تعیین می کند و اقدامات آتی را برنامه ریزی می کند. در صورت اقدام مستقیم در خط مقدم فروش، حفظ ارتباط با مشتری در دوره پس از فروش نیز بر عهده مشاور است. این تضمین می کند که هر چیزی که مورد مذاکره قرار گرفته است در واقع انجام می شود و فرصت دائمی شدن مذاکره را فراهم می کند. از سوی دیگر، بسیاری از مشاوران بیشتر در برنامه ریزی تجاری – به عنوان یک مشاوره فی نفسه – عمل می کنند. در این مورد، نقش آن انجام یک مطالعه گسترده در مورد منطقه و فرصت های تجاری است. از این رو، او امکانات شرکتی را که در آن کار می کند تجزیه و تحلیل می کند و یک برنامه اقدامی را اجرا می کند که می تواند متنوع ترین بخش ها را درگیر کند. با توجه به ماهیت خدمات، مشاوران فروش که مستقیماً با مدیران کار می کنند، تمایل دارند نتایج مؤثرتری از خود نشان دهند.

اولین قدمی که هر مشاور یا مشاور فروش باید انجام دهد این است که شرایط فعلی را درک کند. ما معمولاً به این مرحله تشخیصی می گوییم. در تشخیص است که ما مشخص خواهیم کرد که وضعیت فعلی چگونه است، اهداف چیست و برای رسیدن به آن چه باید بکنیم. پس از درک شرایط، می توان مشکلات را شناسایی کرد و سپس هر نوع راه حلی را پیشنهاد کرد. بسته به موقعیت، مشاور فروش تشخیص می دهد که مشکل فقط در منطقه فروش نیست، بلکه برای مثال در منطقه عملیاتی است. داشتن حس انتقادی، توانایی شناسایی اهداف پیمانکار و پیشنهاد راه حل هایی که باعث می شود مشتری واقعاً به نتایجی که می خواهد دست یابد، مهم است.

زمینه های تخصصی مشاوره فروش چیست؟

زمینه های فعالیت یک مشاور متفاوت است، اما قبل از هر چیز لازم به توضیح است که مشاور فروش دو نوع است: داخلی و خارجی. همچنین می توان در مورد مسائل استراتژیک تر و درمورد مسائل عملیاتی بیشتر اقدام کرد. همه چیز به جایگاه مشاور بستگی دارد. و هر شرکتی مشکلی خواهد داشت.  حرفه ای که در داخل کار می کند یک مدیر فروش است که به دنبال عملکرد بالا است، در حالی که مشاور فروش خارجی به شرکت ها خدمات ارائه می دهد و به دنبال بهبود خدمات آنها است. گفته می شود، در مقیاس بزرگ، یک مشاور می تواند برای ساختار کل فرآیند فروش اقدام کند. او علاوه بر جستجوی مشتریان و واجد شرایط بودن، مستقیماً در مذاکرات کار می کند و حتی مراحل پس از فروش را نیز زیر نظر دارد. به عبارت دیگر، او به دنبال درک نیازهای مشتری تا حد امکان است تا به طور مشترک بهترین راه حل را شکل دهد. این فعالیت‌ها هم در مدل‌های کسب‌وکار سنتی و هم در تجارت الکترونیک ضروری هستند، که مدل آن در سال‌های اخیر در برزیل بسیار گسترش یافته است و با این همه‌گیری رونق بیشتری داشته است. با توجه به هدف هر شرکت یا مشکلات شناسایی شده، مشاور فروش در نقطه ای از فرآیند عملکرد فعال تر و متمرکزتری خواهد داشت. این نقش مشاور است که در تحول هر شرکت مشارکت کند و آن را موفق کند. در مقیاس کوچکتر، مشاور فروش می تواند با فروشگاه ها یا موسسات مستقل کار کند و همچنین شرکت خود را برای ارائه مشاوره به دیگران، در هر اندازه، داشته باشد. از این نظر، یک مشاور فروش خارجی به دنبال واجد شرایط بودن قیف فروش، انجام مطالعه و تشخیص نقاط آسیب پذیر، آموزش تیم فروش و جستجوی راه حل هایی برای بهبود کسب و کار است.

بیشتر بخوانید: خدمات مشاوره مدیریت استراتژیک دفتر استراتژی شریف

 

تفاوت مشاور فروش با نماینده فروش چیست؟

تفاوت های زیادی بین مشاور فروش تا نماینده فروش وجود دارد. و دلیل آن حتی ساده است: عملکردها متفاوت است. قبلاً نشان داده ایم که مشاوره فروش حرفه ای است که به دنبال دید وسیع تری از تجارت است. او استراتژی های معاملاتی را از ابتدا تا انتها ایجاد می کند. نقش آن تجزیه و تحلیل فرآیندها، یافتن تنگناها و جستجوی بهترین راه حل ها است. مشاور می تواند به صورت داخلی در یک شرکت یا به صورت مستقل عمل کند. مشتری شما شرکتی است که خدمات خود را به آن ارائه می دهید که به صورت ساختاری و شخصی انجام می شود. از این گذشته، راه‌حل‌هایی که برای یک کسب‌وکار کاربردی هستند ممکن است برای دیگری یکسان نباشد. نماینده فروش نیز به نوبه خود حرفه ای است که بین شرکت و مصرف کننده ارتباط برقرار می کند. وظیفه او مذاکره در مورد محصولات یا خدماتی است که شرکتی که نمایندگی می کند ارائه می دهد. به یک معنا می توان گفت که نماینده فروش در اصل یک فروشنده است. اما باید در نظر داشته باشید که این یک حرفه ای است که فراتر از آن است. یک نماینده فروش با مطالعه بازار و مشتریان بالقوه کار می کند. او یک فروشنده ساده نیست که با کاتالوگ محصولات وارد می شود و سعی می کند تا آنجا که ممکن است مذاکره کند. در مقابل، نماینده به دنبال تطبیق آنچه شرکت نمایندگی ارائه می دهد با نیازهای شرکت یا مصرف کننده ای است که با آن سروکار دارد. یک نماینده فروش با مطالعه بازار و مشتریان بالقوه کار می کند. او یک فروشنده ساده نیست که با کاتالوگ محصولات وارد می شود و سعی می کند تا آنجا که ممکن است مذاکره کند. در مقابل، نماینده به دنبال تطبیق آنچه شرکت نمایندگی ارائه می دهد با نیازهای شرکت یا مصرف کننده ای است که با آن سروکار دارد. به عبارت دیگر، یک نماینده فروش همیشه به دنبال یک مذاکره برد-برد است. مانند مشاوران، یک نماینده فروش می تواند مستقیماً برای یک شرکت یا به طور مستقل عمل کند. در این صورت قرارداد ارائه خدمات امضا می شود که رابطه تجاری را مشخص می کند. او می تواند انحصاری نهایی را برای نمایندگی برند، حوزه فعالیت و حتی کمک هزینه ایجاد کند.

 

چرخه مشاوره فروش

 

 

مشاوره فروش B2B چه کار می کند؟

مشاور فروش که در بخش کسب وکار به کسب وکار (B2B) کار می کند، نسبت به مشاوری که در بخش کسب وکار به مصرف کننده (B2C) کار می کند، مشخصات تحلیلی تری دارد. به این دلیل که تقاضای شما متفاوت است. یک مشاور فروش B2B در به اصطلاح مذاکرات پیچیده عمل می کند، زیرا شامل مبالغ مالی بزرگ، بیش از یک تصمیم گیرنده در فرآیند، فروش بزرگتر و به طور کلی قراردادهای طولانی تر است. همه اینها مذاکرات و مدت توافق را طولانی تر می کند. با این حال، این بدان معنا نیست که رابطه B2B دشوارتر است. بلکه برعکس.

مشاور فروش که موفق می شود یک استراتژی تجاری خوب بین شرکت ها ایجاد کند، باید حرفه ای باشد که به نیازهای آنها توجه بیشتری داشته باشد و بنابراین معمولاً رابطه نزدیک تری دارد. او هر یک از پایان ها را بیشتر مطالعه می کند و پیوندهای محکم تری بین آنها برقرار می کند. به همین دلیل، این حرفه ای باید حتی بیشتر از میانگین به روز شود. ماندن در رأس روندهای اقتصادی، شناخت خوب منطقه جغرافیایی و پتانسیل آن و پیش بینی روندهای آینده بیش از یک تفاوت، یک ضرورت است. مشاور فروش B2B نسبت به مشاور B2C حقوق بیشتری دریافت می کند. زیرا همانطور که گفته شد حجم مالی مذاکرات بسیار بیشتر است. با این حال، باید در نظر داشت که بستن معاملات بسیار پیچیده‌تر و زمان‌برتر است. به عنوان مثال، مشاوری را در نظر بگیرید که با شرکت هایی کار می کند که تجهیزات بزرگی را برای شرکت های دیگر تولید می کنند. فروش، در این موارد، شامل مبالغ بزرگتر، اما در مقادیر بسیار کمتر است.

دلایلی که بر فروش تاثیر می گذارد

تعدادی از عوامل می توانند بر فروش شرکت تأثیر بگذارند. آنها از مشکلات مربوط به عملکرد متخصصان فروش تا روش های به کار گرفته شده را شامل می شوند. و کاری که یک مشاور فروش انجام می دهد دقیقاً تلاش برای درک این شکست ها و جستجوی راه حل است. در مرحله بعد، ما برخی از اصلی‌ها را به شما نشان می‌دهیم.

  • مشکل در استخدام و انتخاب فروشندگان

موفقیت در فروش نیز مستلزم داشتن متخصصان واجد شرایط برای این منظور است. نکته این است که شما باید به خوبی تعریف کنید که چه مشخصاتی برای شرکت خود می خواهید. به عبارت دیگر، فروشندگان باتجربه ای که در جای دیگر نتایج خوبی از خود نشان داده اند، در صورتی که مشخصات با کسب و کار شما مناسب نباشد، لزوماً موفق نخواهند شد. یافتن فروشنده خوب ساده ترین کار نیست و داشتن کمک یک مشاور فروش خوب می تواند تفاوت ایجاد کند. این به این دلیل است که برای استخدام و انتخاب باید چندین نکته در نظر گرفته شود. یکی از اصلی ترین آنها، مهارت های خاص فروشندگان و مهارت های فنی و رفتاری برای هر موقعیت است. همه حرفه ای ها چه در فروش و چه در هر زمینه دیگری دارای نقاط قوت و ضعف هستند. به همین دلیل است که هنگام استخدام فروشندگان خود باید محصول یا خدماتی را که ارائه می دهید در نظر بگیرید. علاوه بر این، برخی از فروشندگان در جستجوی مشتریان بسیار کارآمد هستند، در حالی که برخی دیگر به راحتی می توانند سرنخ ها را زمانی که به دنبال آنها هستند تبدیل کنند. هر دو نمایه جالب هستند، اما ممکن است وقتی با فرصت‌هایی مواجه می‌شوند که به آنها عادت نکرده‌اند، کار نکنند. در عین حال، در یک بازار به شدت رقابتی، دستمزد خوب تمایل به جذب بهترین متخصصان دارد. ایجاد برنامه ها و کمیسیون های هدف جذاب اغلب کمک می کند. اکثر متخصصان بر اساس رزومه و مشخصات فنی خود استخدام می شوند، اما به دلیل مشخصات رفتاری و نگرش هایشان اخراج می شوند. بنابراین انتخاب فردی با نظم و رفتار صحیح کمترین کاری است که برای داشتن تیم قهرمان فروش باید انجام دهید.

  • عدم مدیریت شاخص ها

یک نکته مهم برای حفظ سلامت هر شرکتی، داشتن مدیریت خوب شاخص ها است. اینها داده هایی از متنوع ترین بخش های شرکت است که امکان ارزیابی و نظارت بر فعالیت ها را فراهم می کند. این شاخص ها نحوه پیشرفت پروژه ها، مواد موجود در انبار در رابطه با ظرفیت لجستیکی آن، توسعه برنامه های داخلی، فروش و غیره را نشان می دهد. به طور خلاصه، آنها شاخص هایی هستند که امکان تعریف اهداف و چگونگی پیشرفت آنها را در واقع می دهند. عدم مدیریت شاخص ها به ویژه در حوزه فروش بد است. به هر حال، این بخش کلیدی برای درآمدزایی است. متداول‌ترین شاخص‌هایی که در بخش فروش باید رعایت شود – علاوه بر تعداد کل معاملات بسته شده – هزینه جذب مشتری (CAC)، میانگین بلیط مشتری شما، مدت چرخه فروش و نرخ است. از تبدیل به این تعداد کل مشتریان بالقوه اضافه شده است که در واقع برای شرکت شما یکی می شوند. اندازه‌گیری نتایج به‌منظور داشتن داده‌های واقعی، راهی عالی برای یافتن شکست‌های احتمالی فرآیند و بررسی تنگناها است. در فروش، ما معمولا تلاش و نتیجه را اندازه گیری می کنیم. این تلاش ها ممکن است میزان تماس های من، میزان ایمیل های ارسالی و غیره باشد.

  • فقدان استراتژی فروش

ساختن یک برند و استراتژی فرآیندی دشوار است و معرفی آن در بازار به همان اندازه زمان بر است. یک شرکت تنها زمانی شناخته می شود که مشتریان را جذب کند. به هر حال، مذاکره با کسی که قبلاً افراد یا شرکت‌ها را راضی کرده است، امن‌تر از کسی است که چیز زیادی برای نشان دادن ندارد. ایجاد فروش و افزایش درآمد شما مستلزم داشتن یک استراتژی فروش خوب است. یک استراتژی فروش مشخص می کند که به کدام اهداف کسب وکاری می خواهید دست یابید، چه زمانی می خواهید به آنها برسید و چگونه به آنها دست یابید. وقتی یک شرکت این سه نقطه اساسی را تعریف نمی کند، بدون ستاره شمالی در حال حرکت است. و مشکل این است که به محض ظهور اولین طوفان‌ها، احتمال از دست دادن مسیر قطعاً بیشتر می‌شود. مطالعات قبلاً نشان داده است که تسخیر یک مشتری جدید مستلزم تلاشی است که می تواند پنج برابر بیشتر از حفظ مشتری موجود باشد. به همین دلیل است که فروش بیشتر به کسانی که قبلاً با شرکت شما مذاکره کرده اند از اهمیت بالایی برخوردار است. یک حرفه ای خوب این را می داند. و این کاری است که یک مشاور فروش انجام می دهد. علاوه بر این، اگر شرکت جایگاه مشخصی نداشته باشد، فروش خوب به مخاطبان هدف دشوار خواهد بود. شما باید درک بهتری از PCI (نمایه مشتری ایده آل) خود را در نظر بگیرید و بدانید محصول شما چه مزایایی دارد. اگر مزایای آن را نمی دانید، حداقل چیزی که باید بدانید دردهایی است که مشتری شما متحمل می شود و شما موفق به حل آنها می شوید.

  • عدم ایجاد فرصت های کسب وکاری

تسخیر و حفظ مشتریان آرزوی همه کسانی است که کسب و کار دارند و شاید به همین دلیل است که شما تحت تأثیر تعداد فرصت های تجاری که کنار گذاشته شده اید. مطالعات نشان می‌دهد که بیش از ۸۰ درصد فرصت‌های تجاری در طول مذاکره از دست می‌رود که در برخی موارد به ۹۰ درصد می‌رسد. تفاوت در خط کسب وکار و محل وقوع آنها است. این عدد به وضوح نشان می دهد که در واقع، شانس زیادی برای بستن معاملات با مشتریان جدید یا قدیمی وجود دارد. بنابراین، هنوز واجد شرایط بودن فرآیند باقی مانده است. از جمله دلایلی که برای این همه فرصت از دست رفته بیان می شود، عدم پشتکار در مذاکره است. بدیهی است که موضوع مذاکره اجباری نیست، بلکه شناسایی بهتر نیازها و ارائه راه حل های مناسب به مشتریان است. شایان ذکر است که در بین فرصت های از دست رفته، حدود ۲۰ درصد از آنها معمولاً ظرف شش ماه از سر گرفته می شوند. از این تعداد، یک چهارم آنها در واقع تبدیل به یک کسب وکار می شوند.

  • نرخ تبدیل پایین

هرکسی که یک کسب وکار دارد، به خصوص آنلاین، اهمیت نرخ تبدیل را می داند – نرخی که نتیجه معادله تبدیل کل ترافیک/سرنخ است. داشتن یک وب سایت با مخاطبان بالا – یا در مقایسه، یک فروشگاه فیزیکی با بازدیدهای زیاد ، اما که کمی به معاملات نهایی تبدیل می شود، نشانه قوی وجود نقص در فرآیند فروش است. در دنیای کسب وکار B2B، این امر به ویژه آسیب زا است. تدوین استراتژی فروش در این نوع معاملات عموما نیازمند سرمایه گذاری بالایی است. این کار به تحقیقات زیادی، ساعت‌ها مذاکره – اغلب به صورت حضوری و در شهرهای دور از دفتر مرکزی شرکت – و کار مشترک بخش‌های مختلف نیاز دارد. و اگر همه اینها نشان دهنده یک کسب وکار نباشد، همه به هدر خواهند رفت. نرخ تبدیل پایین به وضوح نشان می دهد که یک گلوگاه وجود دارد. و می تواند در یک یا چند مرحله از فرآیند فروش باشد که با کمک مشاور فروش به راحتی قابل شناسایی خواهد بود. شکست تبدیل می تواند به سادگی به دلیل یک خطای موقعیت یابی اتفاق بیفتد و تیم فروش با مشتریان بالقوه ای کار می کند که در واقع مخاطب هدف را نمایندگی نمی کنند. از سوی دیگر، ممکن است هدف درست باشد، اما رویکرد یا نوع رویکرد اشتباه است – و این اشتباه بزرگ‌تری خواهد بود، زیرا به وضوح یک فرصت تلف شده است.

و مشاور فروش در این میان چه می کند؟ او قادر است تمام مراحل را ارزیابی کند و تیم فروش را بر اساس تشخیص خود تغییر مکان دهد و عملکرد او را دقیق تر کند.

نتیجه گیری

همانطور که دیدیم، با وجود اینکه حوزه فروش یکی از مهم ترین حوزه های هر شرکتی است، اغلب به آن توجه کافی نمی شود. چه به دلیل استاندارد نکردن اقدامات، چه برای شکست در مراحل مختلف یک فرآیند فروش، کسب وکار بالقوه اغلب پشت سر گذاشته می شود. مطالعات قبلاً نشان داده است که حدود ۸۰ درصد فرصت ها از دست می روند زیرا مذاکره آنطور که باید تکامل نیافته است. بیایید با آن روبرو شویم: این مانع از رشد پایدار هر شرکتی می شود و می تواند تأثیرات مضری بر آینده کسب و کار داشته باشد. به همین دلیل، استخدام شرکت های مشاوره و یا حتی مشاوران فروش، چه خودشان باشند و چه خوداشتغال، کاری است که همیشه باید مورد ارزیابی قرار گیرد. این متخصصان ماهیت مطالعه بازاری که در آن فعالیت می کنند، شناخت عمیق مشتریان – یا مشتریان بالقوه – و ایجاد روابط پایدار بر اساس شیوه های خوب مذاکره هستند که به نظر آنها یک مدل برد-برد است. یعنی برای کسانی که می فروشند خوب است، برای کسانی که می خرند خوب است. گسترش امکانات تجاری و ایجاد پل های پایدار بین شرکت ها و مشتریان – چه مصرف کنندگان نهایی و چه شرکت های دیگر – کاری است که یک مشاور فروش انجام می دهد.

 

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع مشاور فروش و مشاوره فروش برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

مدیریت یکپارچه بازاریابی

مدیریت یکپارچه بازاریابی

در این مقاله به بررسی موضوع مدیریت یکپارچه بازاریابی پرداخته ایم. در ابتدا ضمن ارائه تعریفی از بازاریابی یکپارچه به طور دقیق تر به توضیح مدیریت یکپارچه بازاریابی اشاره نموده ایم. در ادامه مزایای مدیریت یکپارچه بازاریابی را به تفصیل مورد بررسی قرار داده ایم. سپس به شرح اجزای اصلی، تفاوت بین بازاریابی یکپارچه و غیر یکپارچه و نحوه پیاده سازی آن پرداخته ایم. در نهایت نیز موضوعاتی چون چالش ها و راهکارهای مدیریت یکپارچه بازاریابی را شرح داده ایم. می توان گفت با مطالعه مقاله به فهم مناسبی در زمینه موضوع مدیریت یکپارچه بازاریابی دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

 

مقدمه ای بر مدیریت یکپارچه بازاریابی

رسیدن به مخاطب هدف در کانال‌های مختلف می‌تواند چالش‌برانگیز باشد. حفظ تعامل با آن‌ها می‌تواند حتی دشوارتر باشد. اینجاست که بازاریابی یکپارچه وارد عمل می‌شود. با استفاده از طیف وسیعی از ابزارها، کانال‌ها و استراتژی‌های بازاریابی، می‌توانید از رویکرد بازاریابی یکپارچه برای ایجاد یک تجربه برند منسجم و تاثیرگذار استفاده کنید که منجر به موفقیت‌های قابل توجهی برای کسب‌وکارتان شود. برای مثال، تصور کنید یک پازل که هر قطعه آن نماینده یک کانال یا استراتژی بازاریابی متفاوت است. به طور جداگانه، این قطعات ممکن است ناچیز یا جدا از هم به نظر برسند. اما وقتی آن‌ها را با هم ترکیب می‌کنید، یک تصویر کامل و جذاب ایجاد می نمایند. این تشبیه به طور کامل مفهوم بازاریابی یکپارچه را که از کانال‌های مختلف بازاریابی برای ایجاد یک پیام برند یکپارچه و سازگار استفاده می‌کند که با مخاطب هدف طنین‌انداز شود، نشان می‌دهد. از سوی دیگر مدیریت بازاریابی یکپارچه به معنای برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی، اجرا و کنترل تمام فعالیت‌های بازاریابی یک سازمان است تا اطمینان حاصل شود که همه این فعالیت‌ها با هم هماهنگ هستند و به یک هدف مشترک کمک می‌کنند. این هدف معمولاً افزایش فروش، تقویت برند یا ایجاد رابطه قوی‌تر با مشتریان است. به عبارت ساده‌تر؛ اگر بازاریابی یکپارچه را به یک ارکستر تشبیه کنیم، مدیریت بازاریابی یکپارچه همان رهبر ارکستر است. رهبر ارکستر همه نوازندگان را هماهنگ می‌کند تا موسیقی زیبایی خلق شود. در بازاریابی هم، مدیر بازاریابی یکپارچه همه ابزارها و کانال‌های بازاریابی را هماهنگ می‌کند تا یک پیام واحد و قوی به مخاطبان منتقل شود.

 

بازاریابی یکپارچه چیست؟

بازاریابی یکپارچه یک رویکرد استراتژیک است که کانال‌ها و تاکتیک‌های مختلف بازاریابی را برای ایجاد یک پیام برند یکپارچه و سازگار و تجربه برند برای مخاطب هدف ترکیب می‌کند و اطمینان حاصل می نماید که تمام تلاش‌های بازاریابی به طور هماهنگ برای دستیابی به اهداف کسب و کاری با هم کار می‌کنند. این رویکرد شامل چهار عنصر اصلی است؛ ترکیبی که همچنین به عنوان ” آمیخته بازاریابی” شناخته می‌شود:

  • محصول: این مورد بر توسعه و موقعیت‌یابی محصول یا خدماتی که نیازها و خواسته‌های بازار هدف را برآورده می‌کند، تمرکز دارد. این شامل درک ترجیحات مشتری، انجام تحقیقات بازار و اطمینان از تراز محصول با پیام کلی برند است.
  • مکان: این عنصر به کانال‌ها و روش‌های توزیع استفاده‌شده برای در دسترس قرار دادن محصول یا خدمات برای مخاطب هدف اشاره دارد، چه از طریق فروشگاه‌های فیزیکی، پلتفرم‌های تجارت الکترونیک یا سایر کانال‌های توزیع.
  • قیمت: این شامل تعیین استراتژی قیمت‌گذاری مناسب برای محصول یا خدمات است، با در نظر گرفتن عواملی مانند هزینه‌های تولید، رقابت، تقاضای بازار و ارزش درک‌شده. استراتژی قیمت‌گذاری باید با موقعیت‌یابی کلی برند و تمایل مخاطب هدف برای پرداخت مطابقت داشته باشد.
  • تبلیغات: این عنصر بر ارتباط محصول یا خدمات با مخاطب هدف تمرکز دارد. این شامل فعالیت‌هایی مانند تبلیغات، روابط عمومی، تبلیغات فروش، بازاریابی رسانه‌های اجتماعی و بازاریابی محتوا است، با هدف ایجاد آگاهی، ایجاد علاقه و هدایت تعامل مشتری.

 

مدیریت یکپارچه بازاریابی چیست؟

مدیریت یکپارچه بازاریابی (Integrated Marketing Management – IMM) فرایندی است که در آن تمامی فعالیت‌های بازاریابی یک سازمان به صورت هماهنگ و یکپارچه برای دستیابی به اهداف مشخصی به کار گرفته می‌شوند. این فرایند، صرفاً هماهنگی کانال‌های مختلف نیست، بلکه شامل ایجاد یک استراتژی جامع، مدیریت منابع، اندازه‌گیری عملکرد و تطبیق با تغییرات بازار است.

بیشتر بخوانید: مدیریت بازاریابی چیست؟

 

بیشتر بخوانید: مدیریت چیست؟ آشنایی با مفهوم، انواع و وظایف مدیر در سازمان ها

 

مزایای مدیریت یکپارچه بازاریابی

در این بخش به بررسی مهم ترین مزایای مدیریت یکپارچه یازاریابی خواهیم پرداخت.

  • افزایش کارایی: با هماهنگی بین بخش‌های مختلف بازاریابی، از هدر رفتن منابع جلوگیری شده و بازدهی فعالیت‌ها افزایش می‌یابد.
  • بهبود تجربه مشتری: وقتی پیام برند در همه نقاط تماس با مشتری یکسان باشد، تجربه مشتری بهبود یافته و وفاداری به برند افزایش می‌یابد.
  • تقویت برند: یک پیام واحد و قوی، شناخت و یادآوری برند را در ذهن مشتریان افزایش می‌دهد.
  • تصمیم‌گیری بهتر: با داشتن یک دیدگاه جامع از تمام فعالیت‌های بازاریابی، تصمیم‌گیری در مورد استراتژی‌های آینده آسان‌تر می‌شود.

مزایای متعددی با مدیریت بازاریابی یکپارچه مرتبط است تا به شما در دستیابی به اهداف کسب و کاری خود کمک کند. به عنوان مثال، با اطمینان از اینکه تمام تلاش‌های بازاریابی شما یک پیام برند سازگار را منتقل می‌کنند و هویت و ارزش‌های برند شما را تقویت می نمایند، رویکرد بازاریابی یکپارچه اعتماد و اعتبار را در بین مخاطب هدف شما ایجاد می‌کند. این همچنین تمایل به ایجاد روابط قوی‌تر و طولانی‌تر با مشتریان با تقویت وفاداری و حمایت در بین مشتریان شما دارد. این منجر به بهبود تجربه کلی مشتری با اجازه دادن به مشتریان شما برای تعامل با برند شما از طریق نقاط تماس مختلف برای یک تجربه مشتری جذاب‌تر و شخصی‌تر می‌شود. افزایش آگاهی از برند یکی دیگر از مزایای بازاریابی یکپارچه است. این نوع بازاریابی از طریق کانال‌ها و تاکتیک‌های متعدد ارتباط برقرار می‌کند که باعث افزایش دید و آگاهی از برند در بین مخاطبان گسترده‌تر می‌شود. علاوه بر این، در یک بازار رقابتی، ارائه یک پیام برند منسجم و تاثیرگذار به شما یک مزیت رقابتی می‌دهد زیرا کسب‌وکارتان را از رقبا متمایز می‌کند و در ذهن مصرف‌کنندگان برجسته می‌شود. در نهایت، بازاریابی یکپارچه بازده سرمایه‌گذاری (ROI) تلاش‌های بازاریابی شما را افزایش می‌دهد. زیرا به شما کمک می‌کند تا موثرترین کانال‌ها و استراتژی‌ها را شناسایی کنید تا بتوانید افزونگی‌ها را حذف کرده و بودجه و منابع خود را به حداکثر برسانید.
در مقایسه، بازاریابی غیر یکپارچه فاقد هم‌افزایی و ثباتی است که بازاریابی یکپارچه ارائه می‌دهد. ممکن است منجر به پیام‌های برند تکه‌تکه شده، تجربیات مشتری ناهماهنگ و استفاده ناکارآمد از منابع شود. از سوی دیگر، بازاریابی یکپارچه قدرت کانال‌ها و استراتژی‌های متعدد را برای ایجاد یک رویکرد بازاریابی جامع و موثر که موفقیت تجاری را هدایت می‌کند، ترکیب می‌کند. برای مشاهده نحوه عملکرد بازاریابی یکپارچه در عمل، بیایید یک مثال فرضی از یک برند جدید لباس، اربان ثرید (Urban Thread) را در نظر بگیریم. این کسب‌وکار نوپا می‌خواهد یک خط جدید از لباس‌های پایدار و سازگار با محیط‌زیست را که برای هزاره‌های آگاه از محیط‌زیست هدف قرار گرفته است، راه‌اندازی نماید. برای دستیابی به اهداف بازاریابی خود، آن‌ها یک رویکرد بازاریابی یکپارچه را اتخاذ می‌کنند که شامل موارد زیر است:

  • رسانه‌های اجتماعی: محتواهای جذاب و بصری را در پلتفرم‌هایی مانند اینستاگرام و فیسبوک ایجاد می‌کند. آن‌ها فرآیندهای تولید پایدار خود را به نمایش می‌گذارند، مواد سازگار با محیط‌زیست خود را برجسته می‌کنند و داستان‌های سفیران برند خود را به اشتراک می‌گذارند تا جامعه‌ای از افراد همفکر را ایجاد کنند که نه تنها به محصولات آن‌ها علاقه‌مند هستند بلکه ارزش‌های آن‌ها را نیز به اشتراک می‌گذارند.
  • بازاریابی محتوا: یک وبلاگ در مورد مد پایدار، نکاتی برای کاهش تأثیر زیست‌محیطی و مصاحبه با چهره‌های تأثیرگذار در جامعه آگاه از محیط‌زیست راه‌اندازی می‌کند. این به آن‌ها یاری می رساند تا خود را به عنوان رهبران فکری در این صنعت معرفی کنند و ترافیک ارگانیک را به وب‌سایت خود جذب نمایند.
  • همکاری با اینفلوئنسرها: با وبلاگ‌نویسان و اینفلوئنسرهای رسانه‌های اجتماعی آگاه از محیط‌زیست که محتوایی با ویژگی‌های لباس اربان ثرید ایجاد می‌کنند، همکاری می نماید و برند را به دنبال‌کنندگان خود تبلیغ می‌کند. این استراتژی به اربان کمک می‌کند تا به مخاطبان جدید دسترسی پیدا کند و اعتبار خود را در بازار هدف افزایش دهد.
  • بازاریابی ایمیلی: با ارائه تخفیف‌های انحصاری، دسترسی زودهنگام به مجموعه‌های جدید و خبرنامه‌های متمرکز بر پایداری، یک لیست ایمیل ایجاد می‌کند و وفاداری مشتری را تقویت کرده و خریدهای مکرر را هدایت می‌کند.
  • تبلیغات سنتی: در مجلات سبک زندگی سازگار با محیط‌زیست، روزنامه‌های محلی و بیلبوردهای مناطق با تمرکز بالای مخاطب هدف خود تبلیغ می نماید تا اطمینان حاصل شود که پیام برند آن‌ها به مخاطبان گسترده‌تری می‌رسد و حضور آن‌ها را در بازار تقویت می‌کند.

این رویکرد بازاریابی یکپارچه یک تجربه برند منسجم ایجاد می‌کند که با مخاطب هدف اربان ثرید طنین‌انداز می‌شود، پیام برند آن‌ها را تقویت می‌کند و آگاهی از برند را افزایش می‌دهد. در نتیجه، شاهد افزایش ترافیک وب‌سایت، نرخ تبدیل بالاتر، افزایش فروش و پایگاه مشتری وفاداری است که با ارزش‌های برند آن‌ها همسو است.

بیشتر بخوانید: آمیخته بازاریابی (۴P) چیست؟

مراحل ایجاد مدیریت یکپارچه بازاریابی

اجزای اصلی مدیریت یکپارچه بازاریابی

اجرای اصلی مدیریت یکپارچه بازاریابی به شرح زیر است.

  • استراتژی بازاریابی: یک نقشه راه جامع که اهداف، مخاطبان هدف و کانال‌های ارتباطی را مشخص می‌کند.
  • برنامه‌ریزی: ایجاد یک برنامه دقیق برای اجرای استراتژی بازاریابی.
  • اجرا: اجرای برنامه با استفاده از ابزارها و کانال‌های مختلف بازاریابی.
  • اندازه‌گیری و ارزیابی: اندازه‌گیری نتایج و ارزیابی عملکرد استراتژی.

بیشتر بخوانید: بخش بندی استراتژیک بازار و تعیین گروه های استراتژیک چگونه انجام میشود؟

 

تفاوت بین بازاریابی یکپارچه و سایر استراتژی‌های بازاریابی چیست؟

شباهت‌ها و حوزه‌های همپوشانی زیادی بین بازاریابی یکپارچه، بازاریابی چند کاناله وجود دارد. اما حوزه‌هایی که متفاوت هستند، همان چیزی است که به بازاریابی یکپارچه برتری می‌دهد. همانطور که قبلاً نیز گفتیم، بازاریابی یکپارچه بر ایجاد یک پیام برند یکپارچه و سازگار در کانال‌ها و تاکتیک‌های مختلف بازاریابی تمرکز دارد. این بر ادغام یکپارچه تلاش‌های مختلف بازاریابی برای ارائه یک تجربه برند منسجم به مخاطب هدف شما تاکید دارد. هدف اصلی بازاریابی یکپارچه اطمینان از این است که تمام فعالیت‌های بازاریابی به خوبی با هم کار کنند تا به اهداف کسب و کار دست یابند. بازاریابی چند کاناله شبیه به بازاریابی یکپارچه است زیرا از چندین کانال بازاریابی برای دسترسی و تعامل با مخاطب هدف استفاده می‌کند. کانال‌ها ممکن است شامل رسانه‌های اجتماعی، بازاریابی ایمیلی، تبلیغات چاپی، تلویزیون، رادیو و موارد دیگر باشد. تفاوت اصلی این است که کانال‌ها ممکن است مستقل از یکدیگر عمل کنند، هر کانال استراتژی و پیام خاص خود را داشته باشد و منجر به یک تجربه مشتری ناپیوسته شود.
بازاریابی چند کاناله رویکرد دیگری است. این رویکرد با تمرکز بر ایجاد یک تجربه مشتری یکپارچه و یکپارچه در تمام کانال‌ها، بازاریابی چند کاناله را یک قدم جلوتر می‌برد. در بازاریابی چند کاناله، مشاغل با هدف ارائه یک تجربه سازگار و شخصی‌سازی‌شده به مشتریان، صرف نظر از کانال یا دستگاهی که استفاده می نمایند، تلاش می‌کنند. تمرکز بر ایجاد یک تجربه برند یکپارچه است که از نقاط تماس فردی فراتر می‌رود و اطمینان از انتقال روان بین کانال‌ها را تضمین می‌کند، اما همیشه در دستیابی به آن به اندازه بازاریابی یکپارچه موفق نیست. بیایید برای بررسی مزیت بازاریابی یکپارچه نسبت به انواع دیگر، عمیق‌تر بررسی کنیم:

  • ثبات و انسجام: در حالی که بازاریابی چند کاناله ممکن است منجر به پیام‌های پراکنده و تجربیات برند ناهمگن شود و ممکن است در حفظ ثبات در تمام نقاط تماس با مشکل مواجه شود، بازاریابی یکپارچه تضمین می نماید که تمام کانال‌ها به طور یکپارچه با هم کار می‌کنند.
  • تراز استراتژیک: بازاریابی یکپارچه تضمین می‌کند که تمام کانال‌ها و تاکتیک‌ها با استراتژی کلی بازاریابی و اهداف کسب و کار همسو هستند. در مقابل، بازاریابی چند کاناله ممکن است فاقد یک استراتژی منسجم باشد و بازاریابی چند کاناله ممکن است در تراز کردن موثر تمام نقاط تماس با چالش‌هایی مواجه شود.
  • تجربه مشتری: با ادغام کانال‌ها و تاکتیک‌های مختلف، بازاریابی یکپارچه یک تجربه مشتری یکپارچه و شخصی‌سازی‌شده ارائه می‌دهد. در حالی که بازاریابی چند کاناله ممکن است طیف وسیعی از نقاط تماس را ارائه دهد، فقدان ادغام ممکن است منجر به یک سفر مشتری نامطلوب شود. به طور مشابه، در حالی که بازاریابی چند کاناله با هدف ارائه یک تجربه یکپارچه تلاش می‌کند، دستیابی به ادغام واقعی در تمام نقاط تماس می‌تواند چالش‌برانگیز باشد.
  • بهینه‌سازی منابع: با ادغام استراتژیک تلاش‌های بازاریابی، مشاغل می‌توانند منابع و تخصیص بودجه خود را بهینه کنند. در مقابل، بازاریابی چند کاناله ممکن است منجر به تلاش‌های تکراری و تخصیص ناکارآمد منابع در کانال‌ها شود. بازاریابی چند کاناله، در حالی که به دنبال ادغام است، ممکن است برای دستیابی به ادغام یکپارچه به سرمایه‌گذاری‌های قابل توجهی در فناوری و زیرساخت نیاز داشته باشد.

بیشتر بخوانید: نقشه سفر مشتری

 

در اینجا چند مثال از شرکت‌هایی که به خوبی از مدیریت یکپارچه بازاریابی استفاده می‌کنند، آورده شده است:

نایک (Nike): نایکی با ایجاد کمپین‌های تبلیغاتی قدرتمند و استفاده از چهره‌های مشهور، یک برند جهانی شناخته شده ساخته است. آن‌ها از همه کانال‌های ارتباطی از جمله تلویزیون، رسانه‌های اجتماعی، رویدادهای ورزشی و فروشگاه‌های فیزیکی برای ایجاد یک تجربه برند یکپارچه استفاده می‌کنند.

آمازون (Amazon): آمازون با ارائه یک تجربه خرید آنلاین شخصی‌سازی شده و سریع، به یکی از بزرگترین فروشگاه‌های آنلاین جهان تبدیل شده است. آن‌ها از داده‌های مشتری برای ارائه پیشنهادات محصولات مرتبط و ایجاد یک تجربه خرید یکپارچه استفاده می‌کنند.

بیشتر بخوانید: تخصیص منابع

 

نحوه ایجاد یک استراتژی بازاریابی یکپارچه موثر

توسعه یک استراتژی بازاریابی یکپارچه موفق به یک رویکرد سیستماتیک نیاز دارد. بیایید مرحله به مرحله پیش برویم.

  • مخاطب هدف خود را شناسایی کنید
    این شامل انجام تحقیقات بازار و تجزیه و تحلیل جمعیت‌شناسی، روان‌شناسی و رفتار مصرف‌کننده است. با کسب بینش در مورد ترجیحات، نیازها و نقاط درد مخاطبان خود، می‌توانید تلاش‌های بازاریابی خود را برای رسیدن و تعامل موثر با آن‌ها تنظیم کنید.

  • اهداف واضح تعیین کنید
    اهداف شما باید با اهداف کلی کسب‌وکارتان همسو باشد و خاص، قابل اندازه‌گیری، قابل دستیابی، مرتبط و محدود به زمان (SMART) باشد. برخی از اهداف رایج عبارتند از افزایش آگاهی از برند، افزایش ترافیک وب‌سایت، ایجاد سرنخ، افزایش فروش و بهبود حفظ مشتری.

  • کانال‌های بازاریابی مناسب را انتخاب کنید
    کانال‌های سنتی و دیجیتال مانند رسانه‌های اجتماعی، بازاریابی ایمیلی، بازاریابی محتوا، سئو (بهینه‌سازی موتور جستجو)، تبلیغات پولی، مشارکت با اینفلوئنسرها، رویدادها و روابط عمومی را در نظر بگیرید. اطمینان حاصل کنید که کانال‌های انتخاب‌شده امکان ادغام یکپارچه و پیام‌رسانی سازگار را فراهم می‌کنند.

  • یک پیام برند منسجم ایجاد کنید
    پیام برند شما باید با مخاطب هدف شما طنین‌انداز شود و با ارزش‌های برند شما همسو باشد. این باید در تمام کانال‌های بازاریابی سازگار باشد و به طور موثر پیشنهاد فروش منحصر به فرد (USP) یا ارزش پیشنهادی شما را منتقل کند.

  • کمپین‌های بازاریابی یکپارچه ایجاد کنید
    از چندین کانال برای ارائه یک تجربه برند یکپارچه استفاده کنید، به طوری که هر کانال پیام و اهداف کلی کمپین را تقویت کند. محتوای جذاب، بصری و فراخوان‌های اقدام (CTA) ایجاد کنید که با مخاطب هدف شما طنین‌انداز شود و تعامل را تشویق کند.

  • نظارت، اندازه‌گیری و بهینه‌سازی
    به طور مرتب عملکرد تلاش‌های بازاریابی یکپارچه خود را نظارت و اندازه‌گیری کنید. از ابزارهای تجزیه و تحلیل بازاریابی برای ردیابی معیارهای کلیدی مانند ترافیک وب‌سایت، نرخ تعامل، نرخ تبدیل و ROI استفاده کنید. داده‌ها را تجزیه و تحلیل کنید تا زمینه‌های بهبود را شناسایی کنید و کمپین‌های خود را بر این اساس بهینه کنید. تصمیمات مبتنی بر داده را برای اصلاح استراتژی خود و حداکثر کردن نتایج اتخاذ کنید.

بیشتر بخوانید: پرسونای مشتری چیست؟

 

چالش‌های مدیریت یکپارچه بازاریابی

از جمله مهم ترین چالش های مدیریت یکپارچه بازاریابی می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • هماهنگی بین بخش‌های مختلف: هماهنگ کردن بخش‌های مختلف بازاریابی مانند دیجیتال مارکتینگ، بازاریابی محتوا، روابط عمومی و فروش می‌تواند چالش‌برانگیز باشد.
  • تغییرات سریع فناوری: با توجه به تغییرات سریع فناوری، به‌روز نگه داشتن استراتژی بازاریابی ضروری است.
  • اندازه‌گیری نتایج: اندازه‌گیری دقیق نتایج همه فعالیت‌های بازاریابی می‌تواند دشوار باشد.

بیشتر بخوانید: ارزش پیشنهادی چیست؟

مدیریت یکپارچه بازاریابی

 

 

راهکارهایی برای بهبود مدیریت یکپارچه بازاریابی

در این بخش به ذکر برخی راهکارهای بهبود مدیریت یکپارچه بازاریابی پرداخته شده است.

  • ایجاد یک تیم قوی: تشکیل یک تیم متشکل از افراد متخصص در زمینه‌های مختلف بازاریابی.
  • استفاده از ابزارهای مناسب: استفاده از نرم‌افزارهای مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) و ابزارهای تحلیل داده برای مدیریت موثرتر فعالیت‌ها.
  • تمرکز بر مشتری: همیشه مشتری را در مرکز توجه قرار داده و تمام تصمیمات بر اساس نیازها و خواسته‌های مشتری گرفته شود.
  • انعطاف‌پذیری: آمادگی برای تغییر استراتژی بر اساس تغییرات بازار و رفتار مشتریان.

بیشتر بخوانید: استراتژی بازاریابی محتوایی چیست؟

 

نتیجه گیری:

به طور خلاصه، مدیریت بازاریابی یکپارچه یک فرایند پیچیده و در عین حال ضروری برای موفقیت هر کسب‌وکاری است. با داشتن یک برنامه دقیق، تیم قوی و ابزارهای مناسب، می‌توان به نتایج بسیار خوبی در بازاریابی دست یافت.اصول اساسی مدیریت بازاریابی یکپارچه شامل:

  • تمرکز بر مشتری: در قلب IMM، مشتری قرار دارد. تمامی تصمیمات و فعالیت‌ها با هدف ایجاد ارزش برای مشتری و برقراری ارتباط مؤثر با او انجام می‌شوند.
  • یکپارچگی پیام: پیامی که به مشتری منتقل می‌شود باید در همه کانال‌ها و نقاط تماس یکسان، واضح و منسجم باشد.
  • هماهنگی کانال‌ها: تمامی کانال‌های ارتباطی از جمله دیجیتال مارکتینگ، بازاریابی سنتی، روابط عمومی و فروش باید به صورت هماهنگ و مکمل یکدیگر عمل کنند.
  • اندازه‌گیری و ارزیابی: عملکرد تمامی فعالیت‌های بازاریابی باید به صورت مداوم اندازه‌گیری و ارزیابی شود تا بتوان تغییرات لازم را در استراتژی ایجاد کرد.
  • تطبیق با تغییرات: بازار دائماً در حال تغییر است و IMM نیز باید به این تغییرات پاسخگو باشد.

از مهم ترین چالش‌ها و فرصت‌های آن می توان به هماهنگی بین بخش‌های مختلف سازمان، پیچیدگی فناوری، اندازه‌گیری دقیق نتایج و تغییرات سریع بازار و بهبود تجربه مشتری، افزایش وفاداری، تقویت برند، کاهش هزینه‌های بازاریابی و افزایش بازدهی اشاره نمود. در دنیای امروز که مشتریان به اطلاعات دسترسی آسان دارند و انتظارات بالایی از برندها دارند، IMM نقش بسیار مهمی ایفا می‌کند. با استفاده از IMM، سازمان‌ها می‌توانند ارتباطات مؤثرتری با مشتریان برقرار کرده، تجربه مشتری را بهبود بخشیده و در نهایت به موفقیت پایدار دست یابند.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع مدیریت یکپارچه بازاریابی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

استارتاپ ناب (Lean Startup)

روش استارتاپ ناب (Lean Startup)

در این مقاله به بررسی موضوع استارتاپ ناب (Lean Startup) پرداخته ایم. ابتدای امر ضمن ارائه تعریفی از استارتاپ ناب، ویژگی ها و فلسفه وجودی آن را نیز مورد بررسی قرار داده ایم. سپس تاریخچه و پیشینه استارتاپ ناب را بیان نموده و در ادامه ۵ اصل کلیدی آن را شرح داده ایم. در نهایت نیز مراحل استارتاپ ناب را مورد تحلیل قرار داده ایم. می توان گفت با مطالعه این مقاله به فهم مناسبی در زمینه استارتاپ ناب دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

 

مقدمه ای بر استارتاپ ناب (Lean Startup)

انجام کار بیشتر با منابع کمتر در یک کسب‌وکار کاملاً جدید ممکن است به عنوان جوهره‌ی چیزی که به عنوان روش‌شناسی استارتاپ ناب شناخته می‌شود، به نظر برسد، اما چیزی بیش از این وجود دارد. اریک ریس (Eric Ries) در کتاب تأثیرگذار خود در سال ۲۰۱۱، “استارتاپ ناب”، فرآیندی را تشریح کرد که هدف آن رساندن سریع‌تر محصولات و خدمات یک استارتاپ به بازار است، با تأکید بر ادغام بازخورد مشتریان و پاسخگویی سریع به نیازها، حتی در صورت لزوم، کنار گذاشتن کامل ایده‌ی اصلی.

“موفقیت استارتاپ را می توان با دنبال کردن یک فرآیند مهندسی کرد، به این معنی که می توان آن را آموخت و به این معنی که می توان آن را آموزش داد.” اریک ریس
استارتاپ ناب رویکردی علمی برای ایجاد و مدیریت استارتاپ ها و رساندن سریعتر محصول مورد نظر به دست مشتریان است. روش استارتاپ ناب به شما آموزش می دهد که چگونه یک استارتاپ را هدایت کنید، چگونه فرمان دهید، چه زمانی تغییر مسیر داده، چه زمانی استقامت نمایید و یک کسب و کار را با حداکثر شتاب رشد دهید. این یک رویکرد اصولی برای توسعه محصول جدید است. خیلی از استارتاپ ها با ایده ای برای محصولی که فکر می کنند مردم می خواهند شروع می نمایند. سپس ماه ها، گاهی سال ها را صرف تکمیل آن محصول می کنند بدون اینکه حتی به شکل بسیار ابتدایی، محصول را به مشتریان بالقوه نشان دهند. وقتی آنها در دستیابی به پذیرش گسترده از سوی مشتریان شکست می خورند، اغلب به این دلیل است که هرگز با مشتریان بالقوه صحبت نکرده اند و مشخص ننموده اند که آیا محصول جالب است یا خیر. وقتی مشتریان در نهایت از طریق بی تفاوتی خود ارتباط برقرار می کنند که به این ایده اهمیت نمی دهند، استارتاپ شکست می خورد.

 

استارتاپ ناب چیست؟

استارتاپ ناب (Lean Startup) رویکردی برای ساختن کسب‌وکارهای جدید است که بر این باور است که کارآفرینان باید در حین توسعه محصولات خود، تحقیق، آزمایش، تست و تکرار کنند. مفهوم استارتاپ ناب در اوایل دهه ۲۰۰۰ شکل گرفت و در حدود سال ۲۰۱۰ به یک روش‌شناسی تبدیل شد. این روش توسط کارآفرینان سیلیکون ولی (Silicon Valley)، استیو بلنک (Steve Blank) و اریک ریس توسعه داده شد و توسط افرادی مانند راب فن ترویج شد. در واقع استارتاپ ناب روشی است که برای تأسیس یک شرکت جدید یا معرفی یک محصول جدید به نمایندگی از یک شرکت موجود استفاده می‌شود. روش استارتاپ ناب طرفدار توسعه محصولاتی است که مصرف‌کنندگان قبلاً نشان داده‌اند که به آن‌ها نیاز دارند، بنابراین بازار در همان لحظه عرضه محصول وجود خواهد داشت. بر خلاف توسعه یک محصول و سپس امیدواری به ظهور تقاضا. استارتاپ ناب مثالی است از مصرف‌کنندگان که نوع محصولات ارائه شده توسط بازارهای مربوطه را تعیین می‌کنند، نه اینکه آن بازارها تعیین کنند چه محصولاتی به آن‌ها ارائه خواهد شد.

 

استارتاپ ناب در مقابل رویکردهای سنتی استارتاپ

ایده‌های موجود در استارتاپ ناب با اصول دیرینه در مورد چگونگی رویکرد کارآفرینان به راه‌اندازی یک کسب‌وکار جدید در تضاد است. رویکردهای سنتی این را نشان می‌دهند که کارآفرینان باید یک برنامه کسب و کار چند ساله تدوین کنند و سپس از آن برنامه برای جذب سرمایه برای تأمین مالی فعالیت‌های توسعه محصول استفاده نمایند. علاوه بر این، اصول سنتی به کارآفرینان توصیه می‌کنند که محصول خود را در «حالت مخفی» توسعه دهند و ایده‌های محصول خود را برای هیچ‌کس جز کارکنان استارتاپ و سرمایه‌گذاران خود فاش نکنند. روش‌شناسی استارتاپ ناب از کارآفرینان می‌خواهد که با جستجوی یک مدل کسب‌وکار و سپس آزمایش ایده‌های خود، کارآفرینی خود را آغاز کنند. سپس از بازخورد مشتریان بالقوه برای تنظیم ایده‌های خود در حین پیشرفت استفاده می‌شود. استارتاپ‌های ناب با آزمایش زودهنگام ایده‌های کسب‌وکار و فرضیه‌ها و تمرکز بر تکرار سریع از طریق یک حلقه ساخت-اندازه گیری-یادگیری، سعی می‌کنند ریسک را کاهش دهند. کسب‌وکارهای سنتی معمولاً فرآیندهای توسعه طولانی‌تری دارند که اغلب شامل سرمایه‌گذاری‌های بیشتری قبل از ارزیابی تقاضای بازار است. استارتاپ‌های ناب بر تغییر مسیر بر اساس بازخورد مشتری تأکید می‌کنند، در حالی که رویکردهای سنتی اغلب در پایبندی به برنامه اصلی پافشاری بیشتری دارند.

 

ویژگی‌ها و فلسفه‌های یک استارتاپ ناب

روش‌شناسی استارتاپ ناب همچنین از کارآفرینان می‌خواهد که به طور مداوم در این حلقه فعالیت، کاوش و توسعه فرضیه‌هایی که سپس در میان مشتریان آزمایش می‌کنند تا بازخورد دریافت نمایند، فرآیندی که به عنوان یادگیری تأیید شده شناخته می‌شود. کارآفرینان از آن بازخورد مشتری برای مهندسی مجدد محصولات خود استفاده می‌کنند. استارتاپ ناب همچنین از توسعه تکرارشونده یا چابک، که از توسعه نرم‌افزار اقتباس شده است، حمایت می‌کند. یک استارتاپ ناب به سرعت یک نمونه اولیه می‌سازد، آن را به بازار عرضه می‌کند تا موفقیت محصول را بدون صرف منابع غیرضروری سنجیده و از داده‌های تولید شده توسط آزمایش‌های بازاریابی اولیه برای تأثیرگذاری بر مرحله ساخت بعدی استفاده کند. در تولید ناب، این رویکرد کایزن (Kaizen) نامیده می‌شود. در برنامه‌نویسی، این رویکرد چابک نامیده می‌شود. علاوه بر این، روش‌شناسی استارتاپ ناب از کارآفرینان می‌خواهد تا یک محصول حداقل قابل عرضه یا (MVP) را توسعه دهند که بتوانند آن را آزمایش کنند. این از کارآفرینان حمایت می‌کند تا محصولات خود را بر اساس بازخورد مشتریان تنظیم کنند. (مفهوم کلیدی دیگری از این روش‌شناسی به نام چرخش)

استارتاپ ناب

معنای یک استارتاپ ناب بودن

طرفداران این روش می‌گویند اصول استارتاپ ناب تضمین می‌کنند که کارآفرینان محصولاتی را توسعه می‌دهند که مشتریان می‌خواهند، نه اینکه تلاش کنند بر اساس ایده‌های آزمایش نشده کسب‌وکارهایی بسازند.
طرفداران همچنین این ذهنیت را به عنوان “سریع شکست خوردن، ارزان شکست خوردن” توصیف می‌کنند زیرا فرآیند استارتاپ ناب به گونه‌ای طراحی شده است که زمان و پولی را که در ایده‌های محصول سرمایه‌گذاری می‌شود، محدود کند تا قبل از اینکه کارآفرینان مجبور شوند ارزش بالقوه آن‌ها را آزمایش و اثبات کنند.


تاریخچه روش‌شناسی استارتاپ ناب 

چندین نشریه به محبوبیت مفاهیم استارتاپ ناب کمک کرد. شناخته‌شده‌ترین آن‌ها کتاب ریس در سال ۲۰۱۱ با عنوان «استارتاپ  ناب » است. ریس پس از سرمایه‌گذاری بلنک در استارتاپ خود، در اوایل دهه ۲۰۰۰ در یک دوره توسعه مشتری تدریس شده توسط بلنک شرکت کرد. سپس ریس از رویکرد چابک تویوتا در تولید که به عنوان تولید ناب شناخته می‌شود، الهام گرفت. تولید ناب، روش‌شناسی است که به توانایی تغییر سریع ارزش قائل است. ریس رویکرد خود را استارتاپ ناب نامید. بلنک و باب دورف در سال ۲۰۱۲ کتابچه راهنمای مالک استارتاپ را منتشر کردند.

  • صعود به عنوان یک روند

اکنون اصول استارتاپ ناب در مدارس کسب و کاری یافت می‌شود که این روش‌شناسی را تدریس می‌کنند و همچنین شرکت‌های تثبیت‌شده و شرکت‌های بزرگ که ایده‌های استارتاپ  ناب  را در ابتکارات نوآوری خود اعمال می‌کنند. بلنک در مقاله‌ای در ماه مه ۲۰۱۳ در هاروارد بیزینس ریویو با عنوان “چرا استارتاپ  ناب  همه چیز را تغییر می‌دهد” نوشت که با گسترش شیوه‌های روش‌شناسی استارتاپ ناب، “آن‌ها خرد متعارف در مورد کارآفرینی را زیر و رو می‌کنند. شرکت‌های جدید از هر نوعی تلاش می‌کنند تا شانس موفقیت خود را با دنبال کردن اصول شکست سریع و یادگیری مداوم بهبود بخشند. و با وجود نام این روش‌شناسی، در بلندمدت برخی از بزرگ‌ترین دستاوردهای آن ممکن است توسط شرکت‌های بزرگی که آن را پذیرفته‌اند، به دست آید.” با استفاده از رویکرد استارتاپ  ناب ، شرکت ها می توانند با ارائه ابزارهایی برای آزمایش مداوم یک چشم انداز، نظم را جایگزین هرج و مرج کنند.

  • حذف عدم قطعیت

عدم وجود یک فرآیند مدیریت متناسب، بسیاری از استارتاپ ها یا همانطور که ریس آنها را می نامد، “یک نهاد انسانی طراحی شده برای ایجاد یک محصول یا خدمات جدید تحت شرایط عدم قطعیت شدید”، را به ترک هرگونه فرآیند سوق داده است. آنها رویکرد “فقط انجام بده” را اتخاذ می کنند که از همه اشکال مدیریت اجتناب می کند. اما این تنها گزینه نیست. با استفاده از رویکرد استارتاپ  ناب ، شرکت ها می توانند با ارائه ابزارهایی برای آزمایش مداوم یک چشم انداز، نظم را جایگزین هرج و مرج کنند. ناب بودن صرفاً در مورد هزینه کمتر یا فقط در مورد شکست سریع و ارزان نیست. بلکه در مورد قرار دادن یک فرآیند، یک روش در اطراف توسعه یک محصول است.

  • هوشمندانه کار کنید، نه سخت تر

روش استارتاپ ناب این فرض را دارد که هر استارتاپ یک آزمایش بزرگ است که سعی دارد به یک سوال پاسخ دهد. سوال این نیست که “آیا این محصول قابل ساخت است؟” در عوض، سوالات این است که “آیا باید این محصول ساخته شود؟” و “آیا می توانیم یک کسب و کار پایدار در اطراف این مجموعه از محصولات و خدمات بسازیم؟” این آزمایش بیش از یک تحقیق نظری است؛ این یک محصول اول است. اگر موفق باشد، به مدیر اجازه می دهد تا کمپین خود را شروع کند: جذب کاربران اولیه، اضافه کردن کارمندان به هر آزمایش یا تکرار بعدی و در نهایت شروع به ساخت محصول کند. تا زمانی که محصول آماده توزیع گسترده باشد، مشتریان ثابت خواهد داشت. این حرکت مشکلات واقعی را حل کرده و مشخصات دقیقی از آنچه باید ساخته شود را ارائه می دهد.

  • یادگیری تأیید شده

پیشرفت در تولید با تولید کالاهای با کیفیت بالا اندازه گیری می شود. واحد پیشرفت برای استارتاپ های ناب، یادگیری تأیید شده است، روشی دقیق برای نشان دادن پیشرفت زمانی که در عدم قطعیت شدید قرار دارید. هنگامی که کارآفرینان یادگیری تأیید شده را در بر می گیرند، فرآیند توسعه می تواند به طور قابل توجهی کوچک شود. وقتی تمرکز شما بر روی یافتن چیز درست برای ساختن؛ چیزی که مشتریان می خواهند و برای آن هزینه خواهند کرد، است، نیازی نیست ماه ها منتظر بتای محصول باشید تا جهت شرکت را تغییر دهید. در عوض، کارآفرینان می توانند برنامه های خود را به تدریج، اینچ به اینچ، دقیقه به دقیقه تطبیق دهند.

  • سنجش علاقه مصرف‌کننده

توسعه‌دهندگان محصول با استفاده از اصول استارتاپ ناب می‌توانند علاقه مصرف‌کننده به محصول را سنجیده و تعیین کنند که محصول ممکن است نیاز به اصلاح داشته باشد. این فرآیند یادگیری تأیید شده نامیده می‌شود و می‌تواند برای جلوگیری از استفاده غیرضروری از منابع در تولید و توسعه محصول مورد استفاده قرار گیرد. از طریق استارتاپ ناب، اگر ایده‌ای احتمالاً شکست بخورد، به‌سرعت و ارزان شکست خواهد خورد، نه به‌آرامی و پرهزینه، ازاین‌رو اصطلاح «سریع شکست خوردن» به‌وجود آمد.

بیشتر بخوانید: ارزش پیشنهادی چیست؟

 

ضرورت‌های استارتاپ ناب

روش استارتاپ ناب آزمایش را ارزشمندتر از برنامه‌ریزی دقیق می‌داند. برنامه‌های کسب و کاری پنج ساله که بر اساس ناشناخته‌ها ساخته شده‌اند، اتلاف وقت تلقی می‌شوند و واکنش مشتری از اهمیت بالایی برخوردار است. به‌جای برنامه‌های کسب و کاری، استارتاپ‌های ناب از یک مدل کسب و کاری مبتنی بر فرضیه‌هایی استفاده می‌کنند که به‌سرعت آزمایش می‌شوند. داده‌ها نیازی به تکمیل شدن قبل از ادامه کار ندارند؛ فقط باید کافی باشند. وقتی مشتریان مطابق با میل موردنظر واکنش نشان نمی‌دهند، استارتاپ به‌سرعت خود را تنظیم می‌کند تا ضررهای خود را محدود کند و به توسعه محصولاتی بازگردد که مصرف‌کنندگان می‌خواهند. شکست قاعده است، نه استثنا. کارآفرینانی که از این روش پیروی می‌کنند، با مشارکت با مشتریان بالقوه، خریداران و شرکا برای سنجش واکنش‌های آن‌ها در مورد ویژگی‌های محصول، قیمت‌گذاری، توزیع و جذب مشتری، فرضیه‌های خود را آزمایش می‌کنند. با استفاده از این اطلاعات، کارآفرینان تنظیمات کوچکی به نام تکرار را در محصولات ایجاد می‌کنند و تنظیمات بزرگ به نام چرخش هرگونه نگرانی عمده را اصلاح می‌کنند. این مرحله آزمایشی ممکن است منجر به تغییر مشتری هدف یا اصلاح محصول برای بهتر خدمت رسانی به مشتری هدف فعلی شود. روش استارتاپ ناب ابتدا مشکلی را که نیاز به حل دارد شناسایی می‌کند. سپس یک محصول حداقل قابل عرضه یا کوچک‌ترین شکل محصول را توسعه می‌دهد که به کارآفرینان اجازه می‌دهد آن را برای بازخورد به مشتریان بالقوه معرفی نمایند. این روش سریع‌تر و ارزان‌تر از توسعه محصول نهایی برای آزمایش است و ریسک‌هایی که استارتاپ‌ها با کاهش نرخ شکست بالای معمول خود مواجه هستند را کاهش می‌دهد. استارتاپ ناب یک استارتاپ را به‌عنوان سازمانی که در جستجوی یک مدل کسب‌وکار مقیاس‌پذیر است، تعریف می‌کند، نه سازمانی که یک برنامه کسب و کاری موجود دارد که مصمم به اجرای آن است.

مثالی از استارتاپ ناب

به‌عنوان مثال، یک سرویس تحویل غذای سالم که هدف آن افراد مجرد ۲۰ ساله شلوغ در مناطق شهری است، ممکن است متوجه شود که بازار بهتری در مادران ثروتمند ۳۰ ساله نوزادان در حومه شهر دارد. این شرکت ممکن است برنامه تحویل و انواع غذاهایی که سرو می‌کند را تغییر دهد تا تغذیه مطلوب برای مادران جدید را فراهم کند. همچنین ممکن است گزینه‌هایی برای وعده‌های غذایی برای همسران یا شرکا و سایر کودکان در خانواده اضافه کند. روش استارتاپ ناب فقط توسط استارتاپ‌ها استفاده نمی‌شود. شرکت‌هایی مانند جنرال الکتریک، کوالکام و اینتویت همگی از روش استارتاپ  ناب  استفاده کرده‌اند؛ GE از این روش برای توسعه باتری جدیدی برای استفاده توسط شرکت‌های تلفن همراه در کشورهای در حال توسعه استفاده کرد که برق در آن‌ها غیرقابل اعتماد است.

بیشتر بخوانید: ابتکارات استراتژیک

 

۵ اصل کلیدی مدل استارتاپ ناب

در این بخش به اصول کلیدی مدل استارتاپ ناب خواهیم پرداخت.

  • کارآفرینان همه جا هستند
  • کارآفرینی مدیریت است
  • یادگیری معتبر
  • حسابداری نوآوری
  • ساخت-اندازه گیری-یادگیری

قبل از اینکه به چگونگی عملکرد فرآیند استارتاپ ناب بپردازیم، پنج اصل اساسی که ریس در روش ناب استفاده می‌کند را در نظر بگیرید:

  • کارآفرینان همه جا هستند

کارآفرینانی مانند استیو جابز (Steve Jobs) از اپل (Apple) و لری پیج (Larry Page)و سرگئی برین (Sergey Brin) از گوگل (Google)، شرکت‌های خود را در گاراژها شروع کردند و آن‌ها را به قدرت‌های جهانی تبدیل کردند. اما این بیشتر کارآفرینان نبوده و بسیاری از استارتاپ‌ها حتی شرکت‌های فناوری جوان نیستند. در واقع، ریس خاطرنشان می‌کند که هر کسی که صاحب کسب‌وکاری است یک کارآفرین است: یک نوازنده، یک حسابدار، یک توسعه‌دهنده نرم‌افزار، یک صاحب کسب‌وکار تجارت الکترونیک. او حتی فراتر می‌رود و می‌گوید که معتقد است “کارآفرین” باید به عنوان یک عنوان شغلی در تمام شرکت‌های مدرن در نظر گرفته شود،حتی قابل‌اعمال برای مدیران محصولات یا ابتکارات جدید در شرکت‌های بزرگ.

  • کارآفرینی مدیریت است

یک استارتاپ فقط یک محصول یا خدمت نیست. این یک نهاد انسانی است که برای داشتن یک مدل کسب‌وکار مقیاس‌پذیر برای موفقیت بلندمدت بازار طراحی شده است. مدیریت باید تخصصی و مناسب برای این منظور باشد، از جمله اینکه با آزمایش و تغییر راحت باشد.

  • یادگیری معتبر

هدف یک استارتاپ صرفاً توسعه محصولات یا حتی خدمت به منافع مشتریان نیست. در عوض، آن‌ها می‌توانند به کارآفرینان کمک کنند تا کسب‌وکاری موفق و پایدار بسازند. اما بسیاری از کارآفرینان به دام اعتماد به چیزی که ریس آن را “معیارهای غرور” مانند تعداد بازدید صفحه یا حجم پیام می‌نامد، می‌افتند. در عوض، برای اطمینان از مرتبط و کاربردی بودن معیارها برای یادگیری، او از معیارهایی پیروی می‌کند که “سه A” نامیده می‌شود، که او در مقاله‌ای در هاروارد بیزینس ریویو شرح داده است:

  • قابل اجرا: معیارها باید نشان دهند که علت و معلول واقعی بوده است، نه تصادفی، و قابل تکرار است.
  • قابل دسترسی: آن‌ها می‌توانند توسط همه در شرکت خوانده و درک شوند.
  • قابل ممیزی: داده‌ها قابل تأیید و معتبر هستند. این به استارتاپ اجازه می‌دهد تا فرضیه‌های اساسی کسب‌وکار را آزمایش کند و به نتایج اطمینان داشته باشد.
  • حسابداری نوآوری

ریس توصیه می‌کند که سه داشبورد ایجاد کنید که داده‌ها را به روش روشنی برای ردیابی پیشرفت نمایش می‌دهند. اولین مورد داده‌های متمرکز بر مشتری را نمایش می‌دهد، از جمله اینکه چه درصدی از نظرات منفی در مقابل مثبت هستند، تعداد مشتریان فعلی که در آن هفته با شرکت تماس گرفته‌اند و موارد دیگر. دومین مورد برای ارزیابی اینکه آیا محصول نیاز بازار را برآورده می‌کند و می‌تواند به طور پایدار رشد کند. سومین مورد تعیین ارزش فعلی خالص (NPV) محصولات و خدمات است.

  • ساخت-اندازه گیری-یادگیری

یکی از مهم‌ترین اصول استارتاپ ناب ، حلقه بازخورد ساخت-اندازه گیری-یادگیری است که بسیاری از اصول ناب را ترکیب می‌کند. در این حلقه، استارتاپ ابتدا مشکل مورد نیاز برای حل را تعیین می‌کند و در پاسخ به آن یک محصول حداقل قابل عرضه (MVP) توسعه می‌دهد. سپس مدیران شرکت با اندازه‌گیری معیارهای مناسب، درخواست بازخورد مشتری، آزمایش و تغییر محصول یا مدل کسب‌وکار در صورت نیاز، بر یادگیری هر چه بیشتر و سریع‌تر تمرکز می‌کنند.

بیشتر بخوانید: تعریف مدل کسب و کار چیست؟ انواع مدل های کسب و کار در مدیریت استراتژیک سازمان کدامند؟

استارتاپ ناب

۴ مرحله مدل استارتاپ ناب

رویکرد ناب  کل چرخه‌های توسعه محصول و توسعه کسب‌وکار یک استارتاپ را اطلاع‌رسانی می‌کند.

  • بوم مدل کسب‌وکار

این را به عنوان یک تصویر بصری از بلوک‌های ساختمانی برای ایجاد یا بازطراحی یک کسب‌وکار در نظر بگیرید. در این مرحله، شما بلوک‌های ساختمانی را تجزیه و تحلیل می‌کنید، در مورد چگونگی ارتباط بخش‌ها با ایده کسب‌وکار خود فکر می‌کنید و سپس فرضیه‌هایی در مورد هر یک از آن‌ها توسعه می‌دهید. بخش ها عبارتند از بخش‌های مشتری، پیشنهاد ارزش، جریان‌های درآمد، کانال‌ها، روابط مشتری، فعالیت‌های کلیدی، منابع کلیدی، شرکای کلیدی و ساختار هزینه.

  • فرموله کردن فرضیه‌ها

سپس، شما برخی از فرضیه‌ها را به سه دسته تقسیم می‌کنید: مطلوبیت، امکان‌پذیری و قابلیت اجرا. این‌ها قضاوت‌هایی در مورد قدرت فرضیه‌های شما خواهند بود. مهم‌ترین مورد مطلوبیت ایده‌ی کسب‌وکارتان است. یک مثال فرضیه برای این دسته این است: “دانشجویان کالج به محصول ما علاقه‌مند خواهند بود.” دسته دوم امکان‌پذیری است، یا “دانشجویان کالج حاضرند ماهانه X دلار پرداخت کنند.” دسته سوم قابلیت اجرا است، مانند “ما می‌توانیم X تعداد محصول را تا تاریخ X بسازیم.”

  • حداقل محصول قابل عرضه

هدف اینجا ساخت یک نسخه اولیه کارآمد از محصول یا نسخه‌ای است که ویژگی جدیدی را در بر می‌گیرد، زیرا به شما امکان می‌دهد تا سریع‌ترین زمان ممکن به بازار برسید و شروع به جمع‌آوری بازخورد و داده‌های مشتری کنید. اگرچه ممکن است ویژگی‌های زیادی در ذهن داشته باشید، MVP همه چیز را به دو سوال کلیدی کاهش می‌دهد: ارزش پیشنهادی اصلی برای مشتریان من چیست و حداقل کاری که باید انجام دهیم تا این ارزش را ارائه دهیم چیست؟

  • یادگیری

پس از راه‌اندازی MVP، می‌توانید شروع به جمع‌آوری بازخورد مشتری از طریق نظرسنجی‌ها و گروه‌های تمرکز و تجزیه و تحلیل معیارهایی کنید که از سه A (قابل اجرا، قابل دسترسی، قابل ممیزی) پیروی می‌کنند. بازخورد می‌تواند به شما اطلاع دهد که آیا فرضیه‌های اولیه شما درست بودند یا باید محصول را تغییر دهید، آیا مدل درآمد فعلی شما کار می‌کند یا مدل درآمد متفاوتی مانند برنامه‌های اشتراک سلسله‌مراتبی برای مشتریان شما جذاب‌تر خواهد بود. با استفاده از این اطلاعات، شما چرخه ساخت-اندازه گیری-یادگیری را دوباره شروع می‌کنید و تکرار می‌کنید و اگر آن فرضیه‌های اولیه اشتباه بودند یا بازخورد پس از تکرارهای جدید بدتر است، ممکن است مجبور شوید در جهت دیگری تغییر مسیر دهید.

 

ویژگی‌های اصلی یک استارتاپ ناب  چیست؟

استارتاپ‌های ناب  معمولاً بر توسعه محصول تکراری، تصمیم‌گیری مبتنی بر داده، بازخورد مستقیم مشتری، آزمایش و یادگیری، و تمایل به تغییر مسیر از یک برنامه یا ایده اصلی تأکید می‌کنند.

 

مزایای استفاده از روش‌شناسی استارتاپ ناب  چیست؟

این روش ممکن است با اعتبارسنجی زودهنگام ایده‌های کسب‌وکار، رساندن سریع‌تر محصولات به بازار، کاهش هزینه‌ها با راه‌اندازی با یک محصول حداقل قابل عرضه و برآورده کردن بهتر نیازهای مشتریان با جستجوی فعالانه بازخورد؛ همه روش‌هایی که احتمال موفقیت را افزایش می‌دهند، خطر را کاهش دهد.

 

نتیجه گیری:

روش‌شناسی استارتاپ ناب رویکردی برای توسعه کسب‌وکارها و محصولات است که بر تکرار سریع و بازخورد مشتریان تأکید دارد. این فرآیند شامل ایجاد یک محصول حداقل قابل عرضه (MVP) برای آزمایش فرضیه‌ها و جمع‌آوری سریع بینش‌ها است. با اعتبارسنجی ایده‌ها از طریق داده‌های دنیای واقعی، استارتاپ‌ها می‌توانند کاهش ضایعات، بهینه‌سازی منابع و افزایش شانس موفقیت خود در بازار را داشته باشند. بسیاری از این مفاهیم در تحلیل‌ها و تحقیقات قبلی، از جمله توسعه چابک، تولید ناب و توسعه مشتری ظاهر شده‌اند. در مقایسه با رویکردهای سنتی استارتاپ، روش‌های استارتاپ ناب می‌توانند قبل از سرمایه‌گذاری منابع زیاد و توسعه برنامه‌های کسب‌وکار پیچیده‌تر به شرکت‌های نوپا کمک کنند تا محصول خود را اعتبارسنجی کنند و یک برنامه‌ی کسب‌وکار ناب ایجاد نمایند.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع استارتاپ ناب برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

بوم اعتبار سنجی چیست؟

بوم اعتبارسنجی چیست؟

در این مقاله به بررسی موضوع بوم اعتبار سنجی خواهیم پرداخت. ابتدای امر تعریفی از بوم اعتبار سنجی ارائه نموده ایم. در ادامه فرآیند تشکیل دهنده ی بوم اعتبار سنجی را مورد بررسی، شرح و تفصیل قرار داده ایم. در نهایت نیز می توان گفت با مطالعه این مقاله به فهم مناسبی در زمینه بوم اعتبار سنجی دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

 

مقدمه ای بر بوم اعتبارسنجی

هدف فرآیند اعتبارسنجی، یادگیری هرچه بیشتر، در سریع‌ترین زمان ممکن است. شما می‌خواهید کمترین زمان و تلاش را در این فرآیند صرف کنید، در حالی که حداکثر نتیجه را می‌گیرید. با این ذهنیت، شما باید آزمایش‌ها را به صورت تکرارشونده اجرا کنید. بوم اعتبارسنجی سیستم عصبی مرکزی این فرآیند است. این کار با ارزش پیشنهادی که در حال حاضر دارید شروع می‌شود. این “بهترین حدس” فعلی شما در مورد اینکه مشتری شما کیست، چه مشکلی برای آن‌ها حل می‌کنید و راه‌حل شما برای آن مشکل چیست، می باشد. نیازی نیست که این را بیش از حد پیچیده نمایید. کوچک شروع کنید، با ساده‌ترین راه‌حل که می‌توانید آزمایش نمایید. بهترین حدس فعلی شما بر اساس فرضیه‌ها است. خطرناک‌ترین فرضیه را پیدا کنید؛ آن فرضیه‌ای که اگر اشتباه باشد، بهترین حدس شما را رد می‌کند. روشی برای آزمایش آن فرضیه انتخاب کنید و حداقل معیارهای موفقیت را تعریف کنید. این موارد را در گزارش آزمایش وارد نمایید و آزمایش را اجرا کنید. وقتی صحبت از روش‌های آزمایش می‌شود، می‌توانید از مواردی مانند اکتشاف، ارائه یا حتی یک مدل مباشر استفاده کنید. در این مقاله به شرح و تفصیل بوم اعتبارسنجی می پردازیم.

 

بوم اعتبار سنجی چیست؟

بخش نهایی چرخه یادگیری-ساخت-اندازه گیری، بخش اندازه گیری است. ایده اصلی این بخش این است که مقایسه نتیجه واقعی محصول با آنچه فرض شده، ضروری است. برای آزمایش این نظریه، از ابزار بوم اعتبارسنجی استفاده می شود. این ابزار به شما کمک می کند تا پیشرفت توسعه محصول را پیگیری کنید و روی آنچه واقعاً برای محصول توسعه یافته و ایده کسب و کار مهم است تمرکز کنید.  مسیر مبتنی بر مدل اعتبارسنجی، فرآیندی مفهومی است که گام‌به‌گام روند اعتبارسنجی یک محصول یا خدمت جدید را از طریق نظارت بر تمام مراحل آزمایش‌های نمونه اولیه، ساختار می‌دهد. بوم اعتبارسنجی برای اولین بار در سال ۲۰۱۲ توسط اش موریا (Ash Maurya) منتشر شد. یکی از جنبه‌های مثبت بوم اعتبارسنجی، تکرارپذیر بودن آن است. این بوم به شما اجازه می‌دهد تا در صورت عدم تطابق نمونه اولیه با معیارهای حداقل موفقیت، مراحل و آزمایش‌ها را دوباره اجرا کرده و به چرخه اعتبارسنجی بازگردید. یکی از آخرین و مهم‌ترین مراحل توسعه‌ی یک محصول یا خدمت، اعتبارسنجی نمونه اولیه قبل از عرضه‌ی آن به بازار است. مسیر مبتنی بر مدل اعتبارسنجی مبتنی بر بوم اش موریا، به دنبال بهینه‌سازی تلاش‌ها در این مرحله و در نهایت، به حداکثر رساندن نتایج آزمایش نمونه اولیه، ترویج یادگیری بیشتر و ارزیابی مؤثر در کوتاه‌ترین زمان ممکن است. سفره‌ی تحول استراتژیک مبتنی بر بوم اعتبارسنجی، دارای پنج نقطه‌ی کلیدی است که باید برای تعریف هر یک از موضوعات اقتباس‌شده از روش‌شناسی اصلی اش موریا، همراه با تیم اعمال شود. در واقع پس از تعریف فرضیه های اصلی، آزمایش ها باید طراحی شوند. قبل از توسعه آزمایش، باید از خود بپرسید؛ چه چیزی باید یاد بگیرم؟. طراحی آزمایش با تعریف فرضیه های اصلی کسب و کار آغاز می شود؛ چیزی که اگر تأیید نشود، ممکن است باعث شکست کسب و کار شود. پس از تعریف چند فرضیه اصلی، خطرناک ترین آنها انتخاب می شود. روش های تست ممکن شامل اکتشاف است که انجام مصاحبه با مشتری، جستجوی مشکلات و تلاش برای یافتن نقاط درد است.

بیشتر بخوانید: ارزش پیشنهادی چیست؟

 

فرآیند تشکیل دهنده بوم اعتبار سنجی ناب

بسیاری از ایده‌های عالی شما در مراحل اولیه شکست خواهند خورد. کشف اینکه مشکلی که می‌خواهید حل کنید در واقع مشکلی نیست که کاربران را آزار می‌دهد، بسیار رایج است. اما با پشتکار و تکرار، در نهایت به یک ایده محصول معتبر خواهید رسید. هدف در طول فرآیند اعتبارسنجی ناب، به تعویق انداختن کارهای پرهزینه و زمان‌بر کدنویسی تا حد امکان در این فرآیند است. این بهترین راه برای تمرکز، کاهش هزینه‌ها و افزایش شانس موفقیت در ترویج محصول است. یکی از بزرگترین خطرات ساخت یک محصول، ساختن محصول اشتباه است. شما ماه‌ها و حتی سال‌ها را صرف ساخت آن می‌کنید، فقط برای اینکه متوجه شوید نمی‌توانید در ساخت آن موفق شوید. در این مورد، “ناب” به این معنی است که شما به سرعت در حال حرکت هستید تا بفهمید چه چیزی را می‌خواهید بسازید و چگونه می‌خواهید آن را با کمترین منابع ممکن بسازید. این منابع ممکن است شامل زمان، پول و تلاش باشد. روش‌شناسی استارت‌آپ ناب توسط اریک رایس (Eric Ries) حمایت می‌شود که کتاب او، استارت‌آپ ناب (The Lean Startup)، تأثیر زیادی بر نحوه کار ما گذاشته است. چهار مرحله متمایز فرآیند اعتبارسنجی ناب را تشکیل می‌دهند. تنها پس از گذراندن هر چهار مرحله می‌توانید مطمئن باشید که ایده محصول شما ارزش توسعه دارد. این چهار مرحله عبارتند از:‌

  • مشکل را اعتبارسنجی کنید.

آیا این مشکلی است که ارزش حل کردن دارد؟ اگر کاربران فکر نمی‌کنند این یک مشکل عمده است، راه‌حل شما جذاب نخواهد بود.

  • بازار را اعتبارسنجی کنید.

برخی از کاربران ممکن است موافق باشند که این مشکلی است که ارزش حل کردن دارد. اما آیا تعداد کافی از آن‌ها وجود دارد که یک بازار برای محصول شما تشکیل دهند؟

  • محصول را اعتبارسنجی کنید.

مشکل ممکن است وجود داشته باشد، اما آیا محصول شما واقعاً آن را حل می‌کند؟

  • تمایل به پرداخت را اعتبارسنجی کنید.

ممکن است تقاضای بازار و محصول عالی وجود داشته باشد. اما آیا مردم واقعاً حاضرند دست به کیف پول خود بزنند و برای آن پول پرداخت کنند؟

 

اگر یک ایده چهار معیار را برآورده کند، چه می‌شود؟

اگر یک ایده هر چهار معیار اعتبارسنجی را برآورده کند، در صورت تمایل می‌توانید مستقیماً به سمت توسعه محصول بروید! اما ممکن است به جای آن تصمیم بگیرید یک قدم عقب‌نشینی کنید. با کار کردن در فرآیند اعتبارسنجی ناب، مطمئناً نظرات زیادی از کاربران دریافت خواهید کرد. با این درک عمیق‌تر، ممکن است متوجه شوید که فرصت بزرگتری برای مقابله وجود دارد. در این صورت، می‌توانید آزادانه تغییر جهت دهید، اگر این کار را انجام دهید، می‌توانید فرآیند اعتبارسنجی ناب را با ایده محصول تغییر یافته و بهبود یافته خود تکرار کنید. در هر صورت، می‌توانید مطمئن باشید که یک ایده قوی را به مرحله توسعه محصول می‌برید.

بیشتر بخوانید:‌بوم فرضیات پر ریسک چیست؟

بوم اعتبار سنجی

 

در این بخش هر یک از مراحل را مورد بررسی و تحلیل قرار خواهیم داد.

  • مشکل را اعتبارسنجی کنید

صرف نظر از اینکه چقدر به ایده محصول خود اطمینان دارید، ابتدا باید بفهمید که آیا این مشکل یک مشکل واقعی است که نیاز به حل دارد یا خیر. برای انجام این کار، بهترین گزینه شما صحبت مستقیم با کاربران بالقوه است. تمرکز در اینجا بر روی دریافت اعتبارسنجی کیفی ایده محصول است. ابتدا، با تعداد کمی از کاربران نمونه‌برداری شده و نماینده شروع می‌کنیم و تأیید می‌کنیم که مشکل برای آن‌ها وجود دارد. سپس، این را با کاربران بیشتر و در مقیاس بزرگ‌تر بهینه و تأیید می‌کنیم. یادگیری که از این مصاحبه‌ها می‌گیرید به شما اعتماد به نفسی را می‌دهد که برای پیشبرد ایده نیاز دارید. یا به شما نشان می‌دهد که باید ایده را تغییر دهید زیرا در مورد مشکلات واقعی زیربنایی بیشتر می‌آموزید. سه تکنیک توضیح داده شده در زیر برای استفاده جداگانه در نظر گرفته شده‌اند، اما آن‌ها مجموعه‌ای از روش‌هایی را تشکیل می‌دهند که می‌توانند تصویر بهتری از مشکلی که می‌خواهید اعتبارسنجی کنید، ارائه دهند.

 

تکنیک ۱: پیدا کردن پنج نفری که علاقه مند به محصول هستند

پیدا کردن حداقل پنج نفری که می‌گویند علاقه‌مند به استفاده از محصول فرضی شما هستند، نشانه معقولی است که نشان می‌دهد شما مشکلی دارید که ارزش حل کردن دارد. در حالی که این لزوماً تضمین نمی‌کند که مشکل واقعاً وجود دارد یا اینکه راه‌حل پیشنهادی شما خوب یا ارزشمند است، این ساده‌ترین راه برای شروع اعتبارسنجی مشکلی است که شناسایی کرده‌اید. در اینجا مثالی از راب والینگ، خالق ابزاری برای بازاریابی ایمیلی به نام دیریپ (Drip) آورده شده است: می‌خواستم ۱۰ نفر پیدا کنم که حاضر باشند برای محصولی که تکمیل شده بود، مبلغ مشخصی پرداخت کنند. این باعث شد که به جای فکر کردن به ویژگی‌ها، ایده را به ارزش اصلی آن کاهش دهم: یک دلیل واحد برای اینکه کسی حاضر باشد برای محصول به من پول بدهد. این را برداشتم و برای ۱۷ نفری که می‌شناختم یا حداقل شنیده بودم و ممکن بود درد مشابهی داشته باشند، ایمیل زدم. به این ترتیب، من نه تنها اولین مشتریان خود را داشتم که می‌توانستند در مورد جزئیات نحوه کار دیریپ به من بازخورد دهند، بلکه شروع یک پایگاه اولیه از درآمد را داشتم که می‌توانستم برای شروع رشد محصول از آن استفاده کنم. اگر بتوانید با این کاربران ارتباط خوبی برقرار کنید و اطلاعات تماس آن‌ها را حفظ کنید، ممکن است حتی مایل باشند که پنج مشتری اول شما باشند.

 

تکنیک ۲: مصاحبه با کاربران

با نشستن با افراد و مصاحبه با آن‌ها، احتمالاً چیزهای زیادی در مورد مشکل و کاربران خود خواهید آموخت. تمرکز در اینجا درک انگیزه‌ها و نیازهای هر کاربر بالقوه‌ای است که با او صحبت می‌کنید و استفاده از آن بازخورد برای بهبود محصول است. در حالت ایده‌آل، می‌خواهید هم مصاحبه‌کننده و هم ناظر در طول مصاحبه حضور داشته باشند. در حالی که مصاحبه‌کننده با کاربر ارتباط برقرار می نماید، ناظر یادداشت‌برداری می‌کند. برخی از شیوه‌های خوب برای مصاحبه‌ای پربار شامل تشویق شرکت‌کنندگان به اشتراک‌گذاری تجربیات گذشته و همچنین نیازها و چالش‌های فعلی آن‌ها است. از آن‌ها بپرسید که چگونه سعی کرده‌اند این مشکل خاص را در گذشته حل کنند و نتیجه چه بوده است. صحبت کردن در مورد این موضوع از دیدگاه شخصی به شرکت‌کنندگان اجازه می‌دهد تا احساسات خود را آشکار کنند، که باید بینش بهتری در مورد انگیزه‌های آن‌ها به شما بدهد و به شما کمک کند تا با نیازهای آن‌ها همدلی کنید.

همچنین، از پرسیدن از مردم در مورد آنچه می‌خواهند خودداری کنید. اغلب برای مردم دشوار است که دقیقاً آنچه را که می‌خواهند به اشتراک بگذارند. برای آن‌ها آسان‌تر است که به شما بگویند چه می‌خواهند به دست آورند و شما در مورد انگیزه‌های آن‌ها پشت این موضوع سوال کنید. کشف این اطلاعات به شما امکان می‌دهد تا سنجش کنید که آیا ایده محصول شما به آن نیاز خاص پاسخ می‌دهد یا اینکه نیاز دارید آن را کمی تنظیم کنید تا مشکل فوری‌تری را حل کنید. یک مانع دیگر در مصاحبه‌های کاربری، سوالات پیشرو یا القایی است. این‌ها سوالاتی هستند که با فرضیه‌های مصاحبه‌کننده پر شده‌اند، که می‌تواند منجر به نتایج نادرست شود. سوالات را بی‌طرف و باز نگه دارید. بنابراین، “نظر شما در مورد استفاده از ویژگی X چیست؟” به جای “استفاده از ویژگی X برای ناوبری چقدر آسان بود؟”. ما نکات مفید بیشتری در مورد بهترین شیوه‌های مصاحبه با کاربر گردآوری کرده‌ایم.

 

تکنیک ۳: تحقیق مردم‌نگاری

مردم‌نگاری اغلب به عنوان فرآیند کشف ناشناخته توصیف می‌شود. در تحقیق مردم‌نگاری، شما نقش یک کاوشگر شجاع را بر عهده می‌گیرید و به محیط کار یا زندگی طبیعی کاربران خود سفر می‌کنید. این شکل از تحقیق برای مشاهده و پرس‌وجو در مورد رفتار (چه می‌کنید؟)، انگیزه (چرا این کار را می‌کنید؟) و شناخت (چگونه در مورد نیازها و کارهای خود فکر می‌کنید؟) عالی است. این روش بینش زیادی در مورد زمینه فراهم می‌کند، که از طریق سایر تکنیک‌های تست رسمی‌تر به دست آوردن آن دشوار است. یادگیری بیشتر در مورد این زمینه به ما کمک می‌کند تا درک کنیم که چگونه بر تجربه کاربری تأثیر می‌گذارد، به‌ویژه خارج از شرایط آزمایشگاهی، مصاحبه‌ها و آزمایش‌های کنترل‌شده. تصور کنید که در حال ساخت محصولی برای بهبود وضعیت ارگونومیک کارمندان اداری هستید. تحقیق مردم‌نگاری یک ابزار ارزشمند خواهد بود، شاید حتی بیشتر از مصاحبه‌های کاربری. انجام تحقیق مردم‌نگاری به شما کمک می‌کند تا ببینید آیا مشکل واقعی است یا خیر و حتی ممکن است مشکلات جدیدی را کشف کنید تا بتوانید ایده را تغییر دهید. تحقیق مردم‌نگاری یک زمینه پیچیده است که فراتر از آنچه تاکنون به آن پرداخته‌ایم می‌رود.

چرا این روش‌ها مهم هستند؟

با تمرکز بر تحقیقات کاربری، می‌توانید از اشتباهات رایج مانند فرض اینکه مشکلی که با آن روبرو هستید برای دیگران نیز یک نقطه درد است، اجتناب کنید. اغلب، ما با سناریوهایی مواجه می‌شویم که در آن یک طراح می‌گوید: «من تقریباً شبیه کاربر نهایی هستم، بنابراین طراحی چیزی بر اساس نیازهای خودم ایمن خواهد بود. هر چیزی که به آن برسم احتمالاً برای سایر کاربران مناسب خواهد بود.» به خاطر داشته باشید که شما کاربر خود نیستید. زیرا شما خیلی به مشکل نزدیک هستید، چیزی که به نظر شما راه حل کامل است ممکن است برای یک کاربر معمولی یک راه حل وحشتناک باشد. مقابله با مشکلی که شناسایی کرده‌اید همچنین می‌تواند به این معنی باشد که شما زمان قابل توجهی را صرف تحقیق در مورد موضوع کرده‌اید و احتمالاً آن را عمیق‌تر از یک فرد معمولی درک می‌کنید. دیدگاه شما در مورد مشکل در دست اکنون مغرضانه است، دلیل دیگری که به ورودی از سایر کاربران نیاز دارید، این است که مطمئن شوید مشکلی واقعی را حل می‌کنید و نه فقط مشکلی در ذهن شما.

بیشتر بخوانید: پرسونای مشتری چیست؟

 

  • بازار را اعتبارسنجی کنید

پس از صحبت با کاربران و تأیید وجود مشکل، باید مطمئن شوید که بازار به اندازه کافی بزرگ است تا ایده را بیشتر پیش ببرید. کاربران شما از کجا می‌آیند و چه مقدار درآمد بالقوه در فرصت بازار نهفته است؟ با جمع‌آوری هرچه بیشتر اطلاعات در مورد بازار بالقوه، می‌توانید حدس معقولی در مورد اندازه مخاطب هدف و تعداد مشتریانی که می‌توانید جذب کنید، بزنید. همچنین به شما کمک می‌کند تا یک ساختار قیمت‌گذاری احتمالی برای محصول را مشخص کنید، در حالی که شروع به انجام سایر پیش‌بینی‌های مالی می‌کنید، ارزشمند نیزخواهد بود.

اما من می‌خواهم بازار خودم را ایجاد کنم!

درست است، گاهی اوقات یک محصول واقعاً نوآورانه یک بازار کاملاً جدید ایجاد می‌کند. قبل از وجود هولفودز (Whole Foods)، بازار مواد غذایی ارگانیک بسیار کوچکتر بود. اوبر (Uber) با اتصال فناوری و افراد به خودروها، یک سرویس حمل و نقل درخواستی کاملاً جدید ایجاد کرد. در حالی که این امکان وجود دارد، بسیار مراقب باشید که فرض کنید ایده خودتان سرنوشت مشابهی را تجربه خواهد کرد. عمیقاً نگاه کنید تا بازار را درک و پیش‌بینی کنید. از این گذشته، برای موفقیت محصول خود، در نهایت باید برای آن بازاری پیدا کنید. با احتیاط پیش بروید! در اینجا چند ابزار وجود دارد که می‌توانید برای اعتبارسنجی بازار محصول خود استفاده کنید:

  • گوگل ترندز (Google Trends) به شما امکان می‌دهد حجم نسبی عبارات جستجو را مقایسه کنید. به شما نشان می‌دهد که تقاضا برای هر اصطلاح در ۱۲ ماه گذشته چگونه تغییر کرده است.
  • کی ورد پلنر گوگل (Keyword Planner Google) حجم جستجوی ماهانه متوسط را برای یک کلمه کلیدی مشخص نشان می‌دهد. همچنین تخمین رقبای شما و پیشنهادات پیشنهادی را به شما می‌دهد. با استفاده از این داده‌ها، می‌توانید تخمین بزنید که چه مقدار ترافیک می‌توانید با استفاده از تبلیغات پولی گوگل ادز (Google AdWords) یا با رسیدن به بالای نتایج موتور جستجو به وب‌سایت خود هدایت کنید.
  • تحقیق عمیق رقبای به شما امکان می‌دهد درک کنید که چگونه رقبای آینده شما سعی در حل همان مشکل دارند. اگر روی یک بازار کوچک تمرکز کرده‌اید، یافتن فقط یک رقیب ممکن است کافی باشد. اما اگر روی یک بازار بزرگ‌تر تمرکز کرده‌اید، به دنبال رقبای بیشتری، حداقل سه رقیب باشید. علاوه بر جستجوی رقبای مستقیم، به دنبال کسانی که محصولات و راه‌حل‌های مشابهی ارائه می‌دهند، بگردید. سپس، تا حد امکان در مورد آن‌ها اطلاعات کسب کنید. پروفایل‌های آن‌ها را بررسی کنید، وبلاگ‌های آن‌ها را بخوانید، به دنبال پوشش رسانه‌ای باشید. در مورد اندازه تیم، ساختار قیمت‌گذاری، امور مالی و ویژگی‌های محصول آن‌ها اطلاعات کسب کنید.
  • موز (Moz) می‌تواند حسابرسی محتوا را روی وب‌سایت‌های رقیب انجام دهد تا به شما نشان دهد که چگونه برای کلمات کلیدی رتبه‌بندی می‌شوند و کدام یک از محتویات آن‌ها بیشترین اشتراک‌گذاری را دارد. همه اینها در آینده اطلاعات ارزشمندی خواهد بود.

 

اگر نتوانم رقیبی پیدا کنم، چه؟

اگر نمی‌توانید رقیبی پیدا کنید، احتمالاً چیزی را در تحقیقات خود از دست داده‌اید یا روی مشکلی کار می‌کنید که واقعاً وجود ندارد. با این حال، یک استثنا وجود دارد. اگر یک کسب‌وکار بسیار کوچک و خاص را شروع می‌کنید، احتمالاً رقیبی ندارید… هنوز.

 

تحلیل رقبا

یکی دیگر از حوزه‌هایی که باید هنگام انجام تحلیل رقابتی به آن توجه کرد، شرکت‌هایی هستند که ممکن است هنگام ظهور رقابت در بازار خود، تلاش کنند به سرعت وارد حوزه محصول یا خدمات جدیدی شوند. اگرچه این موضوع در حال حاضر نگران‌کننده نیست، اما پرداختن به شناسایی تقریبی پیروان سریع که ممکن است برای ارائه محصولی مشابه محصول شما برای برنده شدن در بازار اقدام کنند، مفید است. این به شما کمک می‌کند تا برای مقابله با این شرایط در صورت بروز آن آماده شوید و برنامه‌ای برای مقابله با آن تدوین کنید. هنگامی که بازار را اعتبارسنجی کردید، آماده حرکت به سمت بخش سرگرم‌کننده هستید: اعتبارسنجی محصول!

بیشتر بخوانید: استراتژی بازاریابی محتوایی چیست؟

بوم اعتبار سنجی

 

  • اعتبارسنجی محصول

فقط یک راه برای اطمینان از اینکه محصول شما مشکل مورد تمرکز شما را حل می‌کند وجود دارد: ساخت یک نمونه اولیه. مهم نیست که تجربه فنی زیادی ندارید، برای ساخت یک نمونه اولیه عالی به مهندس نیاز ندارید. به جای انتخاب تکنیک‌های نمونه‌سازی پرهزینه و زمان‌بر، کارها را ساده نگه دارید. پس از ساخت نمونه اولیه، شروع به آزمایش با کاربران خواهید کرد تا بازخورد جمع‌آوری کنید و تا حد امکان از آن‌ها بیاموزید.

  1. ساخت یک نمونه اولیه

حتی اگر هدف نهایی شما ساخت یک وب‌سایت یا برنامه فانتزی باشد، در واقع نیازی به نوشتن هیچ کدی برای اعتبارسنجی ایده ندارید. هنگام نمونه‌سازی، خلاق باشید! دقیقاً مشخص کنید که هسته اصلی محصول شما چیست و به روش‌های ساده‌ای فکر کنید تا آزمایش کنید که آیا کار می‌کند یا خیر. فرض کنید ایده محصول شما نوع جدیدی از دستگاه سخت‌افزاری و نرم‌افزاری برای کمک به کاربران کم‌بینا در جهت‌یابی در خانه است. سنسورهای موقعیت‌یابی و مجاورت مکان کاربر را شناسایی می‌کنند و کمربند لرزاننده جهت حرکت مورد نیاز را به آن‌ها می‌گوید. ساخت نسخه واقعی این محصول بسیار پرهزینه و زمان‌بر خواهد بود. ساده فکر کنید! می‌توانید ایده خود را در ۳۰ دقیقه برنامه‌ریزی و نمونه‌سازی کنید، بدون اینکه واقعاً به کاربران کم‌بینا برای آزمایش نیاز داشته باشید. در طول یک تمرین نمونه‌سازی، ما با یک نمونه اولیه بسیار ساده از این محصول آزمایش کردیم: ما چشمان یکی از اعضای تیم خود را بستیم و با ضربه زدن به کمر او، لرزش کمربند را شبیه‌سازی کردیم. این یک راه‌اندازی بسیار ساده بود که به ما اجازه داد آزمایش‌های اولیه اساسی یک ایده محصول را انجام دهیم و بازخورد فوری دریافت کنیم.

 

  1. تست نمونه اولیه با کاربران

این می‌تواند ترسناک باشد، به‌خصوص اگر قبلاً این کار را نکرده باشید. متوجه شدن اینکه کجا کاربران را پیدا کنید و چگونه با آن‌ها آزمایش کنید، شما را مجبور می‌کند تا با ایده محصول و تفکر خود “عمومی” شوید. این بسیار سخت‌تر از کار کردن روی یک ایده فرضی در میز کار شماست. پس از انجام چند تست اول، متوجه خواهید شد که فرآیند تست نه تنها منبعی برای بینش ارزشمند است، بلکه بسیار سرگرم‌کننده نیز هست.

 

روش‌های تست کاربری مخفیانه

یافتن افرادی در اطراف خود برای آزمایش آزمایشی، نقطه شروع خوبی است. در حالت ایده‌آل، به دنبال کاربرانی در مخاطب هدف خود باشید – افرادی که واقعاً کم‌بینا هستند. با این حال، در مراحل اولیه آزمایش، می‌توانید با گرفتن افراد اطراف خود و انجام آزمایش‌های ساده، همانطور که ما با آزمایش کم‌بینایی خود انجام دادیم، بازخورد مفیدی دریافت کنید. پس از یادگیری بیشتر از این آزمایش‌های مخفیانه و احتمالاً تکرار محصول خود، با در نظر گرفتن بازخودی که جمع‌آوری می‌کنید، می‌توانید به سمت آزمایش‌های ساختارمندتر با مخاطب هدف خود حرکت کنید.

 

آزمایش‌های کاربری از راه دور

اگر نمی‌توانید افراد آزمایشی مناسب را از جامعه محلی خود پیدا کنید، روش‌های عالی زیادی برای آزمایش با کاربران از راه دور وجود دارد. در این زمینه می توانید از این روش ها کمک بگیرید. هدف اعتبارسنجی محصول، چه از راه دور و چه حضوری، این است که مطمئن شوید محصول شما مشکل را به موثرترین روش حل می‌کند. بسیار بعید است که بتوانید این کار را برای اولین بار درست انجام دهید، اما کاملاً خوب است! تکرارها، اصلاحات و تغییر جهت‌ها بخش طبیعی از فرآیند اعتبارسنجی محصول هستند و یکی از دلایلی است که نمونه‌سازی چنین تکنیک ارزشمندی است. هنگامی که شروع به جمع‌آوری بازخورد مثبت قوی از کاربران هدف با آزمایش نمونه اولیه می‌کنید، زمان حرکت به مرحله نهایی فرآیند اعتبارسنجی ناب فرا رسیده است.

بیشتر بخوانید: مشاوره تحقیقات بازار

 

  • اعتبارسنجی تمایل به پرداخت

روش‌های زیادی برای اعتبارسنجی تمایل به پرداخت وجود دارد، اما یکی از چالش‌های بزرگ این است که نمی‌توانیم لزوماً به حرف‌های مردم اعتماد کنیم. همه ما آن افرادی را می‌شناسیم که می‌گویند “البته، من این کار را می‌کنم!” اما وقتی زمان تعهد فرا می‌رسد، کنار می‌کشند. تا حد امکان، می‌خواهیم افراد را متقاعد کنیم که پشت حرف‌های خود پول بگذارند.

نحوه ساخت یک وب‌سایت اعتبارسنجی

یک وب‌سایت تک صفحه‌ای برای اعتبارسنجی کافی است، به خصوص به عنوان اولین قدم. اما اگر می‌خواهید به تدریج تکرار کنید و صفحات و محتوای بیشتری اضافه کنید تا دقت را افزایش دهید و اطلاعات بیشتری کسب کنید، این هم یک گزینه است. اگر فنی هستید، می‌توانید خودتان آن را طراحی و کدگذاری کنید، اما اکثر کاربران بهتر است از سازنده وب‌سایت قالب استفاده کنند.

قطعاً می‌خواهید چند عنصر را در وب‌سایت ساده خود بگنجانید:

  • آنچه محصول شما انجام می‌دهد را به روش واضح و مختصر توضیح دهید.
  • نقاط فروش منحصر به فرد محصول را برجسته کنید.
  • به هر نگرانی کلیدی که کاربران در طول آزمایش داشتند، رسیدگی کنید. اگر آن‌ها نگران امنیت، عملکرد یا راحتی بودند، راه‌حل خود را توضیح دهید.
  • یک فراخوان مستقیم به عمل اضافه کنید تا کاربران را به قسمت پرداخت و پرداخت وب‌سایت هدایت کنید. این باید واضح و قاطع باشد.
  • مطمئن شوید که صفحه پرداخت دارای فرم جمع‌آوری ایمیل است، بنابراین می‌توانید آدرس‌های مشتریان بالقوه را جمع‌آوری کنید.
  • تجزیه و تحلیل را روی وب‌سایت اجرا کنید تا نحوه تعامل افراد با آن را پیگیری کنید.

 

اعتبارسنجی چندین ایده

حالا که می‌دانید چگونه یک ایده محصول واحد را اعتبارسنجی کنید، بیایید نگاهی بیندازیم که چگونه می‌توانید چندین ایده محصول را بررسی کنید.

بیایید بررسی کنیم که چگونه شش ایده عالی ما که در بالا نشان داده شده است، هنگام گذراندن فرآیند اعتبارسنجی ناب عمل می‌کنند:

  • این ایده در اولین مانع شکست می‌خورد زیرا نمی‌توانیم مشکل را اعتبارسنجی کنیم.
  • این ایده مشکل را اعتبارسنجی می‌کند اما نمی‌تواند بازار را ایجاد کند.
  • این مورد نیز در اعتبارسنجی مشکل شکست می‌خورد.
  • این محصول مشکل و بازار را اعتبارسنجی می‌کند اما محصول را اعتبارسنجی نمی‌کند.
  • این یک تغییر جهت از ایده ۴ است. شاید نمونه اولیه اول ما شکست خورده است، بنابراین تصمیم گرفتیم یک نمونه اولیه جدید بسازیم. این بار می‌توانیم از اشتباهات خود درس بگیریم و رویکرد متفاوتی اتخاذ کنیم. این ایده محصول را اعتبارسنجی می‌کند اما تمایل به پرداخت را اعتبارسنجی نمی‌کند.
  • این ایده نهایی هر چهار مرحله را اعتبارسنجی می‌کند. از این دسته ایده‌ها، این موردی است که باید بیشتر آن را بررسی و توسعه دهیم.

همانطور که مشاهده خواهید کرد، بسیاری از ایده‌های عالی شما در مراحل اولیه فرآیند شکست خواهند خورد. کشف اینکه مشکلی که می‌خواهید حل کنید در واقع مشکلی نیست که کاربران را آزار می‌دهد، بسیار رایج است. اما با پشتکار و تکرار، در نهایت به یک ایده محصول معتبر خواهید رسید. ممکن است متوجه شوید که احتمال اعتبارسنجی هر مرحله نسبتاً کم است. ممکن است نیاز داشته باشید که ایده اصلی خود را برای رسیدگی به یک مشکل فوری‌تر که کشف کرده‌اید، اصلاح کنید. انعطاف‌پذیر بودن و داشتن ذهن باز در مورد تطبیق ایده خود می‌تواند در صورت انجام صحیح، سود زیادی داشته باشد. و به همین دلیل است که این فرآیند اعتبارسنجی ناب شما را به شکست زودهنگام و سریع سوق می‌دهد، قبل از اینکه بیش از حد به ایده یا محصول وابسته شوید. توجه داشته باشید که معیارهای فوق، همراه با توالی آن‌ها، همه فقط دستورالعمل‌های توصیه‌شده هستند. هدف نهایی این است که تا حد امکان ناب باشید و شما بهترین فرد برای تصمیم‌گیری در مورد معنای آن هستید.

 

مرحله بعدی چیست؟

حتی اگر اعتبارسنجی کنید، موفقیت محصول شما تضمین نمی‌شود. فرآیند اعتبارسنجی فقط شروع است. اما اگر این فرآیند را به طور کامل طی نموده و تمام مراحل را تکمیل کرده باشید، در موقعیت بسیار بهتری قرار خواهید گرفت. هدف در طول فرآیند اعتبارسنجی ناب، به تعویق انداختن کارهای پرهزینه و زمان‌بر کدنویسی تا حد امکان در این فرآیند است. این بهترین راه برای تمرکز، کاهش هزینه‌ها و افزایش شانس موفقیت در پرتاب محصول است.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع بوم اعتبار سنجی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

برنامه‌ریزی منابع سازمانی (ERP) چییست؟

برنامه‌ریزی منابع سازمانی (ERP) چییست؟

در این مقاله به موضوع برنامه ریزی منابع سازمانی (ERP) پرداخته ایم. در ابتدا ضمن ارائه تعریفی از برنامه ریزی منابع سازمانی به پیشینه آن و توضیحاتی در جهت درک ERP اشاره نمودیم. در ادامه نحوه کار برنامه ریزی منابع سازمانی، اجزا و انواع آن را شرح داده ایم. در نهایت نیز به مزایا و ضعف های برنامه ریزی منابع سازمانی و تفاوت آن با مدیریت ارتباط با مشتریان (CRM) پرداخته ایم. در انتها نیز با مطالعه این مقاله می توانید اطلاعات مناسبی در زمینه برنامه ریزی منابع سازمانی به دست آورید. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

 

مقدمه ای بر برنامه‌ریزی منابع سازمانی (ERP)

برنامه‌ریزی منابع سازمانی یا ERP، نرم‌افزاری است که برای مدیریت و یکپارچه‌سازی عملکردهای فرآیندهای اصلی کسب‌وکار مانند مالی، منابع انسانی، زنجیره تأمین و مدیریت موجودی در یک سیستم واحد طراحی شده است. برنامه ریزی منابع سازمانی به طور گسترده در کسب‌وکارهای کوچک و بزرگ استفاده می‌شود و برای شرکت‌های بزرگ ضروری تلقی می‌شود و به طور فزاینده‌ای در کسب‌وکارهای کوچک در حال رشد نیز مستقر می‌شود. پیچیدگی اقتصاد جهانی و تقاضای مدرن مصرف‌کنندگان، ساده‌سازی فرآیندهای کسب‌وکار و مدیریت و بهینه‌سازی داده‌ها را حیاتی کرده است. ERP معمولاً پایه و اساس این قابلیت‌ها است.

 

برنامه‌ریزی منابع سازمانی (ERP) چیست؟

برنامه‌ریزی منابع سازمانی (ERP) یک پلتفرمی است که شرکت‌ها برای مدیریت٬ ادغام و یکپارچه‌سازی بخش‌های اساسی کسب‌ و کار خود از آن استفاده می‌کنند. بسیاری از نرم‌افزارهای ERP برای شرکت‌ها حیاتی هستند، زیرا به آن‌ها کمک می‌کنند تا با ادغام تمام فرآیندهای مورد نیاز برای اداره شرکت‌های خود در یک سیستم واحد، برنامه‌ریزی منابع را اجرا کنند. یک سیستم نرم‌افزاری ERP همچنین می‌تواند برنامه‌ریزی، خرید٬ موجودی، فروش، بازاریابی، امور مالی، منابع انسانی و موارد دیگر را ادغام کند. راه‌حل‌های ERP طی سال‌ها تکامل یافته‌اند و بسیاری از آن‌ها اکنون معمولاً برنامه‌های مبتنی بر وب هستند که کاربران می‌توانند از راه دور به آن‌ها دسترسی پیدا کنند. اگر یک شرکت ERP را با دقت پیاده‌سازی نکند، می‌تواند بی‌‌نتیجه و ناکارآمد باشد.

 

درک برنامه‌ریزی منابع سازمانی (ERP)

می‌توانید یک سیستم برنامه‌ریزی منابع سازمانی را به عنوان چسبی در نظر بگیرید که سیستم‌های کامپیوتری مختلف را برای یک سازمان بزرگ به هم متصل می‌کند. بدون یک برنامه کاربردی برنامه ریزی منابع سازمانی، هر بخش سیستم خود را برای وظایف خاص خود بهینه‌سازی می‌کند. با نرم‌افزار ERP، هر بخش همچنان سیستم خود را دارد، اما تمام سیستم‌ها را می‌توان از طریق یک برنامه کاربردی با یک رابط دسترسی داشت. برنامه‌های کاربردی ERP همچنین به بخش‌های مختلف اجازه می‌دهند تا با سایر بخش‌های شرکت به راحتی ارتباط برقرار کنند و اطلاعات را به اشتراک بگذارند. این برنامه اطلاعاتی در مورد فعالیت و وضعیت بخش‌های مختلف جمع‌آوری می‌کند و این اطلاعات را در اختیار بخش‌های دیگر قرار می‌دهد تا بتوان از آن‌ها به‌طور مؤثری استفاده کرد. برنامه‌های کاربردی ERP می‌توانند با پیوند دادن اطلاعات در مورد تولید، امور مالی، توزیع و منابع انسانی به یک شرکت کمک کنند تا خودآگاهی بیشتری پیدا کند. از آنجایی که این برنامه فناوری‌های مختلف مورد استفاده توسط هر بخش از یک کسب‌ و کار را به هم متصل می‌کند، می‌تواند تکرارهای پرهزینه و فناوری‌های ناسازگار را حذف کند. این فرآیند اغلب حساب‌های پرداختنی، سیستم‌های کنترل موجودی، سیستم‌های نظارت بر سفارش و پایگاه‌های داده مشتری را در یک سیستم ادغام می‌کند.

بیشتر بخوانید: مدیریت استراتژیک چیست؟ فرایند برنامه ریزی در مدیریت استراتژیک چگونه است؟

برنامه ریزی منابع سازمانی

پیشینه برنامه ریزی منابع سازمانی

 ریشه‌های برنامه ریزی منابع سازمانی ERP از برنامه‌ریزی مواد اولیه (MRP) نشأت می‌گیرد، سیستمی برای محاسبه مواد و اجزای مورد نیاز برای تولید یک محصول که توسط جوزف اورلیکی، در سال ۱۹۶۴ توسعه یافت. در دهه ۱۹۷۰، نرم‌افزار MRP ستون اصلی عملیات تولید بود. در سال ۱۹۸۳، کارشناس مدیریت الیور ویت، برنامه‌ریزی منابع تولید (MRP II) را توسعه داد که MRP را به انواع دیگر عملیات، از جمله امور مالی، گسترش داد و پشتیبانی از برنامه‌ریزی ظرفیت و کنترل کارگاه را در میان موارد دیگر اضافه کرد. به‌طور جداگانه، فروشندگان در دهه ۱۹۷۰، از جمله دو استارت‌آپ، ساپ (SAP) و بان (Baan) شروع به توسعه نرم‌افزار مین‌فریم برای مدیریت فرآیندهای مالی در یک پایگاه داده واحد کردند. نرم‌افزار کسب‌وکار یکپارچه و ماژولار برای پوشش سایر توابع کسب‌وکار موسوم به بک‌آفیس، از جمله منابع انسانی، گسترش یافت. تا سال ۱۹۹۰، تحلیلگران شرکت تحقیقاتی گارتنر نتیجه گرفتند که این دسته از نرم‌افزارها به نام خاص خود نیاز دارند و آن را برنامه‌ریزی منابع سازمانی نامیدند تا نقش عمومی آن را نشان دهند. MRP از بین نرفت و اهداف هنوز متمایز MRP و ERP نقش هر دو را تضمین می‌کند. امروزه، مجموعه‌های نرم‌افزاری ERP فروخته شده به تولیدکنندگان معمولاً دارای یک ماژول MRP هستند. از سوی دیگر، اصطلاح MRP II مترادف با ERP شده است و به ندرت استفاده می‌شود. ورود ERP ابری در اواخر دهه ۱۹۹۰ تغییر اساسی بعدی در نحوه ارائه و مصرف ERP بود. اتصال به اینترنت محاسبات ابری، اتصال سیستم‌های ERP شرکت‌ها به مشتریان، تامین‌کنندگان و شرکا را آسان‌تر کرد. همچنین مرورگرهای وب را به رابط کاربری استاندارد برای اکثر سیستم‌های ERP جدید تبدیل کرد. در سال‌های اخیر، فروشندگان ERP بیشتر تحقیق و توسعه خود را بر روی محصولات ابری خود متمرکز کرده‌اند تا هوش مصنوعی و یادگیری ماشین، بلاک چین، تحلیل‌های پیش‌بینی‌کننده و سایر فناوری‌های نوظهوری را که به قدرت محاسباتی برتر و اتصال به اینترنت ابر نیاز دارند، فعال کنند.

 

نحوه کار پلتفرم‌های برنامه‌ریزی منابع سازمانی (ERP)

برنامه ریزی منابع سازمانی ERP طی سال‌ها از مدل‌های نرم‌افزاری سنتی که از سرورهای فیزیکی مشتری و سیستم‌های ورودی دستی استفاده می‌کردند، به نرم‌افزار مبتنی بر ابر با دسترسی از راه دور و مبتنی بر وب تکامل یافته است. این پلتفرم معمولاً توسط شرکتی که آن را ایجاد کرده است نگهداری می‌شود، و شرکت‌های مشتری خدمات ارائه شده توسط پلتفرم را اجاره می‌کنند. کسب‌وکارها برنامه‌های کاربردی مورد نظر خود را انتخاب می‌کنند. سپس، شرکت میزبان برنامه‌های کاربردی را روی سروری که مشتری اجاره کرده است بارگذاری می‌کند و هر دو طرف شروع به ادغام فرآیندها و داده‌های مشتری در پلتفرم می‌نمایند. هنگامی که تمام بخش‌ها به سیستم متصل شدند، تمام داده‌ها روی سرور جمع‌آوری می‌شوند و بلافاصله برای کسانی که مجوز استفاده از آن را دارند در دسترس قرار می‌گیرد. گزارش‌ها می‌توانند با معیارها، نمودارها یا سایر موارد بصری تولید شوند و به مشتری کمک کنند تا عملکرد کسب‌وکار و بخش‌های آن را تعیین نماید. در واقع می توان گفت ERP با داشتن یک پایگاه داده مرکزی که اطلاعات را از تراکنش‌های کسب و کاری و سایر اقدامات انجام‌شده در ماژول‌ها ثبت می‌کند و با یکپارچه‌سازی که به ماژول‌ها اجازه می‌دهد با یکدیگر و با پایگاه داده مشترک ارتباط برقرار کنند، از برنامه‌های کاربردی مستقل متمایز می‌شود. پایگاه داده مرکزی آنچه را که در آی تی (IT) به عنوان یک منبع واحد حقیقت شناخته می‌شود، فراهم می‌کند و اطمینان حاصل می‌کند که هر ماژول دارای اطلاعات به‌روز است. یک سیستم ERP همچنین احتمالاً دارای ظاهر و احساس یکسانی در تمام ماژول‌ها خواهد بود، برخلاف مجموعه‌ای از نرم‌افزارهای مدیریت کسب‌وکار از فروشندگان مختلف.

 

اجزای کلیدی یک سیستم برنامه ریزی منابع سازمانی (ERP)

یک سیستم ERP از اجزای نرم‌افزاری یا ماژول‌هایی تشکیل شده است که هر کدام بر یک فرآیند کسب‌وکار مشخص تمرکز می‌کنند. برخی از ماژول‌ها برای تقریباً هر نوع کسب‌وکاری “هسته‌ای” تلقی می‌شوند و اولین موردی هستند که مستقر می‌شوند:

  •  ماژول مالی ERP، حسابداری پایه، صدور فاکتور، تحلیل مالی، پیش‌بینی و گزارش‌دهی را خودکار می‌کند. این اغلب دلیل اصلی انتقال یک شرکت از نرم‌افزار حسابداری مستقل به ERP است. پیچیدگی روزافزون کسب‌وکار، نیاز به داشتن یک سیستم واحد برای مدیریت تمام تراکنش‌های مالی و حسابداری برای واحدهای کسب و کاری و خطوط محصول متعدد را آشکار می‌کند.

 

  • منابع انسانی (HR)، همچنین به عنوان مدیریت سرمایه انسانی (HCM) شناخته می‌شود، فرآیند اصلی دیگری است که شرکت‌ها سعی می‌کنند با ERP بهبود بخشند. HCM پایه، سوابق کارکنان، مدیریت مزایا و حقوق و دستمزد را مدیریت می‌کند، اما اغلب توابع مدیریت استعداد مانند استخدام و مدیریت عملکرد را نیز اضافه می‌کند.

 

  • سایر ماژول‌های ERP رایج در اکثر کسب‌وکارها شامل مدیریت سفارش، مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) و خرید (تدارکات) است.

شرکت‌هایی که در زمینه تولید یا توزیع فعالیت می‌کنند، معمولاً یک ماژول مدیریت زنجیره تأمین (SCM) برای ردیابی سطح موجودی و مدیریت انبارها و حمل‌ونقل در سراسر زنجیره تأمین اضافه می‌کنند. اگر نیازهای کسب و کاری آن‌ها پیچیده باشد، ممکن است یک سیستم مدیریت انبار (WMS) و یک سیستم مدیریت حمل‌ونقل (TMS)، شاید از فروشندگان نرم‌افزار مختلف برای مدیریت این عملکردهای لجستیکی اضافه کنند.

بیشتر بخوانید: بیانیه چشم انداز 

انواع سیستم‌های برنامه ریزی منابع سازمانی ERP

راه‌حل‌های ERP مختلفی وجود دارند که می‌توانند نیازهای متنوع کسب‌وکار را برآورده کنند. این لیست قصد ندارد هر نوع برنامه ریزی منابع سازمانی ERP را فهرست کند، اگرچه این لیست بسیار جامع است. هر کسب‌وکاری که در نظر دارد یک سیستم ERP را پیاده‌سازی کند، باید بتواند در برخی از این انواع سیستم‌ها ارزش پیدا کند و چندین سیستم ممکن است در هر موقعیت معینی مرتبط باشند.

  • ERP درون‌سازمانی

سیستم‌های ERP درون‌سازمانی شامل خرید مجوزهای نرم‌افزار و نصب سیستم ERP مستقیماً روی سرورهای شرکت است. شرکت‌ها کنترل کاملی بر سیستم و داده‌ها دارند، زیرا در محل آن‌ها قرار دارد. سفارشی‌سازی و ادغام با سیستم‌های موجود می‌تواند گسترده‌تر باشد و این نوع ERP معمولاً به منابع اختصاصی فناوری اطلاعات برای نگهداری، به‌روزرسانی و امنیت نیاز دارد.

  • ERP ابری

سیستم‌های ERP ابری روی سرورهای از راه دور میزبانی می‌شوند و از طریق اینترنت قابل دسترسی هستند. ERP‌های ابری مانند محصولات سس (SaaS) انعطاف‌پذیری بهتری را ارائه می‌دهند و به کسب‌وکارها اجازه می‌دهند تا منابع و ویژگی‌ها را به راحتی و بدون سرمایه‌گذاری اولیه قابل توجه در سخت‌افزار تنظیم کنند. سیستم‌های ERP ابری معمولاً دارای مدل قیمت‌گذاری مبتنی بر اشتراک هستند و به‌روزرسانی‌ها و نگهداری توسط ارائه دهنده ERP (نه شرکت خود) مدیریت می‌شود.

  • ERP صنعت‌محور

سیستم‌های ERP صنعت‌محور برای برآوردن نیازها و الزامات منحصر به فرد صنایع خاص طراحی شده‌اند. این سیستم‌ها اغلب شامل ماژول‌ها، کارکردها و بهترین شیوه‌های صنعت‌محور برای رسیدگی به پیچیدگی‌های صنعت هستند. به‌عنوان مثال، یک شرکت تولیدی که به شدت به موجودی، مدیریت زنجیره تأمین و توزیع کالا وابسته است را در نظر بگیرید. این نوع ERP بسیار متفاوت از ERP مبتنی بر مشتری مانند ERP یک موسسه مالی خواهد بود.

  • ERP منبع باز

یک سیستم ERP منبع باز (یا هر نرم‌افزار منبع باز) به کاربران دسترسی به کد منبع را می‌دهد. این بدان معناست که یک شرکت می‌تواند ERP را برای برآوردن بهتر نیازهای شرکت سفارشی کند، تغییر دهد یا دوباره توزیع کند. پیاده‌سازی و نگهداری سیستم‌های ERP منبع باز ممکن است در مقایسه با راه‌حل‌های ERP تجاری به تخصص و منابع فنی بیشتری نیاز داشته باشد.

  • ERP کسب‌وکار کوچک

از سوی دیگر، سیستم‌های ERP کسب‌وکار کوچک به‌طور خاص برای نیازهای کسب‌وکارهای کوچک و متوسط (SMB) طراحی شده‌اند. این نوع سیستم‌های ERP تلاش می‌کنند تا تعادل بین کمی تخصصی بودن و ارائه عملکردهای ضروری با قیمت مناسب را ارائه دهند. از آنجایی که آنها کمتر قدرتمند هستند، راه‌حل‌های ERP کسب‌وکار کوچک معمولاً آسان‌تر پیاده‌سازی می‌شوند و در مقایسه با سیستم‌های ERP سطح سازمانی به سفارشی‌سازی کمتری نیاز دارند.

  • ERP چند سطحی

سیستم‌های ERP چند سطحی سطوح مختلف عملکرد و مقیاس‌پذیری را برای پاسخگویی به کسب‌وکارهای با اندازه‌ها و پیچیدگی‌های مختلف ارائه می‌دهند. شرکت‌ها می‌توانند سطحی را انتخاب کنند که بهترین تطابق را با نیازها و بودجه فعلی آن‌ها، با امکان ارتقا یا سفارشی‌سازی با تغییر الزامات داشته باشد. این شامل افزودن ماژول‌ها با مرتبط شدن آن‌ها، مثلاً یک شرکت در حال گسترش به عملیات بین‌المللی ممکن است منتظر پیاده‌سازی ماژول‌های جریان نقدی خارجی باشد، می‌شود.

بیشتر بخوانید: ادغام و تملک

انواع برنامه ریزی منابع سازمانی

مزایای برنامه ریزی منابع سازمانی ERP

کسب‌وکارها از برنامه‌ریزی منابع سازمانی (ERP) به دلایل مختلفی مانند گسترش، کاهش هزینه‌ها و بهبود عملیات استفاده می‌کنند. مزایای جستجو شده و محقق شده بین شرکت‌ها ممکن است متفاوت باشد؛ با این حال، برخی از آن‌ها قابل توجه هستند.

  • بهبود دقت و بهره‌وری

ادغام و خودکارسازی فرایندهای کسب‌وکار، افزونگی‌ها را حذف کرده و دقت و بهره‌وری را بهبود می‌بخشد. علاوه بر این، بخش‌هایی با فرایندهای مرتبط می‌توانند کار را همگام‌سازی کنند تا نتایج سریع‌تر و بهتری را به دست آورند.

  • بهبود گزارش‌دهی

برخی از کسب‌وکارها از گزارش‌دهی داده‌های در لحظه بهبود یافته از یک سیستم منبع واحد بهره‌مند می‌شوند. گزارش‌دهی دقیق و کامل به شرکت‌ها کمک می‌کند تا به طور کافی برنامه‌ریزی کنند، بودجه‌بندی نمایند، پیش‌بینی کنند و وضعیت عملیات را به سازمان و طرف‌های ذی‌نفع مانند سهامداران اطلاع دهند.

  • افزایش کارایی

ERP به کسب‌وکارها اجازه می‌دهد تا به سرعت به اطلاعات مورد نیاز مشتریان، فروشندگان و شرکای کسب و کاری دسترسی پیدا کنند. این امر به بهبود رضایت مشتری و کارمند، افزایش سرعت پاسخ‌دهی و افزایش دقت کمک می‌کند. علاوه بر این، هزینه‌های مرتبط اغلب با کارآمدتر شدن شرکت کاهش می‌یابد.

  • افزایش همکاری

بخش‌ها می‌توانند بهتر همکاری و دانش را به اشتراک بگذارند؛ یک نیروی کار جدیداً هم‌افزایی‌شده می‌تواند بهره‌وری و رضایت کارمندان را بهبود بخشد زیرا کارمندان می‌توانند بهتر ببینند که هر گروه عملکردی چگونه به مأموریت و چشم‌انداز شرکت کمک می‌کند. همچنین، وظایف جزئی و دستی حذف می‌شوند و به کارمندان اجازه می‌دهند وقت خود را به کارهای معنادارتر اختصاص دهند.

بیشتر بخوانید: برنامه ریزی استراتژیک چیست؟

 

ضعف‌های برنامه ریزی منابع سازمانی ERP

یک سیستم ERP همیشه ناکارآمدی‌ها را در یک کسب‌وکار از بین نمی‌برد یا همه چیز را بهبود نمی‌بخشد. ممکن است شرکت نیاز داشته باشد نحوه سازماندهی خود را بازنگری کند یا خطر پایان دادن به فناوری ناسازگار را داشته باشد. سیستم‌های ERP معمولاً به دلیل مقاومت شرکت در کنار گذاشتن فرایندهای کاری قدیمی، نتوانسته‌اند به اهدافی که تأثیرگذار بر نصب آن‌ها هستند دست یابند. برخی از شرکت‌ها ممکن است همچنین تمایلی به رها کردن نرم‌افزار قدیمی که در گذشته خوب کار می‌کرد نداشته باشند. نکته اصلی این است که از تقسیم پروژه‌های ERP به پروژه‌های کوچک‌تر جلوگیری شود که می‌تواند منجر به افزایش هزینه‌ها شود.

بیشتر بخوانید: برنامه استراتژیک فناوری اطلاعات (IT)

 

برنامه ریزی منابع سازمانی ERP در مقابل مدیریت ارتباط با مشتری CRM

پلتفرم‌های ERP و مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) دو نوع مختلف سیستم‌های نرم‌افزاری هستند که در کسب‌وکار استفاده می‌شوند. در هسته خود، ERP بر فرایندها و عملیات داخلی کسب‌وکار تمرکز دارد، در حالی که CRM بر مدیریت تعاملات با مشتریان و مشتریان بالقوه متمرکز است. سیستم‌های ERP برای ادغام و خودکارسازی عملکردهای اصلی کسب‌وکار طراحی شده‌اند. در مقابل، سیستم‌های CRM برای مدیریت روابط و تعاملات مشتری اختصاص داده شده‌اند. این می‌تواند شامل مواردی مانند سرنخ‌های فروش، کمپین‌های بازاریابی، پرسش‌های خدمات مشتری و مدیریت مخاطبین باشد. در حالی که هدف ERPها ساده‌سازی فرایندها است، هدف CRMها افزایش تعامل، رضایت و وفاداری مشتری است. علیرغم حوزه‌های تمرکز متمایز خود، سیستم‌های ERP و CRM اغلب در برخی از حوزه‌ها همپوشانی دارند. بسیاری از سیستم‌های ERP مدرن شامل عملکردهای CRM هستند. این ادغام به کسب‌وکارها اجازه می‌دهد تا اطلاعات مشتری مانند جزئیات تماس، سابقه خرید و گزارش‌های ارتباطی را بین سیستم‌های ERP و CRM همگام‌سازی کنند. به‌عنوان مثال، یک CRM به‌طور سنتی تاریخچه خرید یک مشتری را در اختیار دارد. با حلقه کردن آن در یک سیستم ERP گسترده‌تر، یک شرکت می‌تواند پیش‌بینی کند که مشتری چه زمانی دوباره سفارش می‌دهد، مطمئن شود که در زمان مشخص مقدار کافی در دسترس دارد و مطمئن شود که در زمان مشخص پرسنل کافی در دسترس دارد تا بتواند سفارش بالقوه را انجام دهد.

بیشتر بخوانید: تعریف استراتژی زنجیره تأمین چیست؟ انواع مدیریت زنجیره تأمین چگونه اجرا می شوند؟

 

مثال‌ برنامه ریزی منابع سازمانی ERP

کادبری (Cadbury

کادبری، یک تولیدکننده جهانی شیرینی و سازنده تخم‌مرغ شکلاتی محبوب کادبری، همچنین با موفقیت یک سیستم ERP را پیاده‌سازی کرد. این شرکت هزاران سیستم داشت اما نمی‌توانست با رشد سریع خود همگام شود و از سیستم‌های مدیریت انبار ناکارآمد استفاده می‌کرد. این شرکت سیستمی را پیاده‌سازی کرد که هزاران برنامه کاربردی آن را ادغام کرد، فرایندها را استاندارد کرد و سیستم‌های مدیریت انبار را بازسازی کرد.

بیشتر بخوانید: همکاری متقابل عملکردی

 

راهنمایی برای انتخاب یک سیستم برنامه ریزی منابع سازمانی ERP

هنگام انتخاب یک سیستم ERP، عوامل بسیاری را باید در نظر بگیرید. در اینجا چند ویژگی کلیدی برای در نظر گرفتن در روند تصمیم‌گیری شما آورده شده است:

  • قابلیت مقیاس‌پذیری: اطمینان حاصل کنید که سیستم ERP می‌تواند با رشد و توسعه کسب‌وکار شما مقیاس‌پذیر باشد. این سیستم باید بتواند حجم تراکنش‌ها، کاربران و داده‌ها را بدون اختلال قابل توجه یا مشکلات عملکردی افزایش دهد.

 

  • سفارشی‌سازی: به دنبال یک راه حل ERP باشید که امکان سفارشی‌سازی برای تطبیق با فرآیندها و نیازهای منحصر به فرد کسب‌وکار شما را فراهم کند. می‌توانید به راحتی جریان کار، فیلدها، فرم‌ها و گزارش‌های سفارشی از سیستم‌های ERP دریافت کنید.

 

  • قابلیت ادغام: قابلیت ادغام یکپارچه سیستم ERP با سایر برنامه‌های نرم‌افزاری که ممکن است در حال حاضر استفاده می‌کنید را در نظر بگیرید. به سیستم‌های CRM، پلتفرم‌های تجارت الکترونیک، سیستم‌های حقوق و دستمزد و ابزارهای هوش تجاری فکر کنید. اگر برای شما مهم است، ERP شما می‌تواند احتمالاً با هر یک از آن‌ها ارتباط برقرار کند.

 

  • رابط کاربری: اگر قصد دارید از ERP خود به طور مکرر استفاده کنید، یک سیستم ERP با رابط کاربری بصری و کاربرپسند را انتخاب کنید که استفاده از آن را آسان نماید. یک رابط کاربری به خوبی طراحی شده می‌تواند به افراد کمک کند تا نرم‌افزار را بپذیرند و همچنین استفاده از تمام ویژگی‌های ERP را ساده‌تر کند.

 

  • دسترسی موبایل: اگر برای شما مرتبط است، یک راه حل ERP را انتخاب کنید که دسترسی موبایل را ارائه دهد. دسترسی موبایل به شما امکان می‌دهد کارهای کلیدی را انجام دهید، به اطلاعات دسترسی داشته باشید و تصمیمات را به روش‌های انعطاف‌پذیرتر اتخاذ کنید که ممکن است بر اساس نحوه عملکرد کسب‌وکار شما مهم باشد.

 

  • امنیت داده‌ها: اولویت دادن به ویژگی‌های امنیتی داده‌ها و انطباق برای محافظت از اطلاعات حساس کسب و کاری. به دنبال سیستم‌های ERP با اقدامات امنیتی قوی، قابلیت‌های رمزگذاری، کنترل دسترسی، مسیرهای حسابرسی و گواهینامه‌های انطباق باشید. توجه داشته باشید که ERPها می‌توانند مخصوص صنعت باشند، بنابراین برخی از اقدامات امنیتی ممکن است برای صنعت شما مرتبط‌تر باشند.

 

  • قابلیت‌های تحلیلی: قابلیت‌های تحلیلی سیستم ERP را ارزیابی کنید. این شامل بررسی ابزارهای گزارش‌سازی داخلی، داشبوردها و ویژگی‌های تحلیلی پیشرفته است. همچنین ممکن است بخواهید در مورد نحوه ورود اطلاعات در زمان واقعی فکر کنید، اگر برای کسب‌وکار شما مهم است.

 

  • سطح پشتیبانی: در حین انجام فرآیند انتخاب، سطح پشتیبانی و نگهداری ارائه شده توسط فروشنده ERP را ارزیابی کنید. شما باید اطمینان حاصل کنید که پشتیبانی فنی، به‌روزرسانی‌های نرم‌افزار، وصله‌ها و مستندات را دریافت می‌کنید.

 

  • هزینه کل مالکیت: در نهایت، هزینه کل مالکیت سیستم ERP را در طول چرخه عمر آن در نظر بگیرید. این فقط هزینه پیاده‌سازی اولیه نیست. به هزینه‌های نگهداری مداوم، هزینه‌های آموزش و هزینه‌های پنهان احتمالی مانند “هزینه در هر تراکنش” فکر کنید. همچنین می‌توانید در مورد هزینه‌های رشد آینده و افزودن ماژول‌های اضافی نیز بیندیشید.

بیشتر بخوانید: نرم افزار CRM (مدیریت ارتباط با مشتری) چیست؟

مزایای برنامه ریزی منابع سازمانی

پنج مؤلفه برنامه ریزی منابع سازمانی ERP کدام هستند؟

برنامه‌ریزی منابع سازمانی یا ERP، یک سیستم به هم پیوسته است که اطلاعات را در سراسر یک شرکت جمع‌آوری و توزیع می‌کند. هدف یک سیستم ERP، ارتباط اطلاعات مرتبط از یک حوزه کسب‌وکار به حوزه دیگر است. به عنوان مثال، یک سیستم ERP می‌تواند به‌طور خودکار به بخش خرید اطلاع دهد که بخش تولید شروع به کمبود نوع خاصی از مواد اولیه کرده است. می توان گفت مؤلفه‌های یک سیستم ERP بستگی به نیازهای سازمان دارد. با این حال، ویژگی‌های کلیدی وجود دارد که هر ERP باید شامل شود. به طور کلی، بسته‌ها شامل امور مالی، منابع انسانی، لجستیک و تولید، مدیریت زنجیره تأمین و مدیریت ارتباط با مشتری هستند. اینکه کدام یک از کاربردهای اصلی هستند به کسب‌وکار و صنعتی که در آن فعالیت می‌کند بستگی دارد. اکثر شرکت‌ها می‌توانند از مدیریت زنجیره تأمین، لجستیک و برنامه‌های مالی برای کمک به ساده‌سازی عملیات و هزینه‌های خود بهره‌مند شوند.

بیشتر بخوانید: تخصیص منابع

 

نتیجه گیری

برنامه‌ریزی منابع سازمانی (ERP) فرآیندهای کسب‌وکار را از طریق یک سیستم واحد٬ مدیریت و ادغام می‌کند. با دید بهتر، شرکت‌ها می‌توانند برنامه‌ریزی و تخصیص منابع را بهتر انجام دهند. بدون ERP، شرکت‌ها تمایل دارند در سیلوها (Silos) فعالیت کنند، و هر بخش از سیستم جداگانه خود استفاده می‌کند. سیستم‌های ERP، جریان آزاد ارتباط و اشتراک‌گذاری دانش در سراسر یک سازمان، ادغام سیستم‌ها برای بهبود بهره‌وری و کارایی، و افزایش هم‌افزایی بین تیم‌ها و بخش‌ها را ارتقا می‌دهند. با این حال، انتقال به یک سیستم ERP، در صورتی که فرهنگ شرکت با تغییر سازگار نشود و شرکت نحوه پشتیبانی ساختار سازمان خود را بررسی نکند، نتیجه معکوس خواهد داشت.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع برنامه ریزی منابع سازمانی (ERP) برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

انتشار نوآوری چیست؟

انتشار نوآوری چیست؟

در این مقاله به موضوع نظریه انتشار نوآوری پرداخته ایم. در ابتدا ضمن ارائه تعریفی از نظریع انتشار نوآوری، به درک منطق و مفهوم آن نیز اشاراتی نمودیم. در ادامه به اهمیت، مراحل پذیرش و محدودیت های انتشار نوآوری پرداخته ایم و در نهایت برای فهم بیشتر مطالب مثال هایی در این زمینه نیز شرح داده ایم. با خواندن این مقاله می توانید به فهم مناسبی در زمینه انتشار نوآوری دست پیدا کنید. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

مقدمه ای بر نظریه انتشار نوآوری

نظریه انتشار نوآوری (DOI)، که توسط ای. ام. راجرز (E.M. Rogers) در سال ۱۹۶۲ توسعه یافت، یکی از قدیمی‌ترین نظریه‌های علوم اجتماعی است. این نظریه از حوزه ارتباطات سرچشمه گرفته و توضیح می‌دهد که چگونه با گذشت زمان، یک ایده یا محصول، شتاب می‌گیرد و در یک جمعیت یا سیستم اجتماعی خاص منتشر یا پخش می‌شود. نتیجه نهایی این انتشار این است که افراد، به عنوان بخشی از یک سیستم اجتماعی، یک ایده، رفتار یا محصول جدید را می‌پذیرند. پذیرش به معنای این است که فرد کاری را متفاوت از آنچه قبلاً انجام می‌داده، انجام می‌دهد؛ مثلاً خرید یا استفاده از یک محصول جدید، کسب و انجام یک رفتار جدید و…. کلید پذیرش این است که فرد باید ایده، رفتار یا محصول را جدید یا نوآورانه درک کند. از طریق این درک است که انتشار امکان‌پذیر می‌شود.

نظریه انتشار نوآوری چیست؟

نظریه انتشار نوآوری فرضیه‌ای است که نحوه گسترش پیشرفت‌های تکنولوژیکی و سایر پیشرفت‌ها در جوامع و فرهنگ‌ها، از معرفی تا پذیرش گسترده را تشریح می‌کند. این نظریه تلاش می‌کند تا توضیح دهد که چگونه و چرا ایده‌ها و روش‌های جدید پذیرفته می‌شوند، از جمله اینکه چرا پذیرش ایده‌های جدید می‌تواند در طول دوره‌های طولانی گسترش یابد.
نحوه ارتباط نوآوری‌ها با بخش‌های مختلف جامعه و نظرات ذهنی مرتبط با نوآوری‌ها عوامل مهمی در سرعت انتشار یا گسترش آن هستند. این نظریه اغلب هنگام توسعه استراتژی بازاریابی برای محصولات جدید و توسعه سهم بازار توسط شرکت‌ها مورد اشاره قرار می‌گیرد. پذیرش یک ایده، رفتار یا محصول جدید یعنی “نوآوری” به طور همزمان در یک سیستم اجتماعی اتفاق نمی‌افتد؛ بلکه یک فرآیند است که برخی افراد نسبت به دیگران بیشتر مستعد پذیرش نوآوری هستند. پژوهشگران دریافته‌اند که افرادی که زودتر یک نوآوری را می‌پذیرند، ویژگی‌های متفاوتی نسبت به افرادی که دیرتر یک نوآوری را می‌پذیرند، دارند. هنگام ترویج یک نوآوری برای یک جمعیت هدف، درک ویژگی‌های جمعیت هدف که به پذیرش یا عدم پذیرش نوآوری کمک می‌کند، مهم است. ایده‌های جدید در نظریه انتشار نوآوری می‌توانند چیزهایی مانند ایده‌ها، فناوری‌ها، کالاها، خدمات یا رفتارها باشند.
نظریه انتشار نوآوری بخشی از ادغام نظریه‌های جامعه‌شناختی قبلی در مورد تغییر رفتار توسعه یافت. عواملی که بر سرعت انتشار نوآوری تأثیر می‌گذارند عبارتند از ترکیب روستایی و شهری در جمعیت یک جامعه، سطح تحصیلات جامعه و میزان صنعتی‌سازی و توسعه. جوامع مختلف احتمالاً نرخ پذیرش متفاوتی دارند؛ نرخی که اعضای یک جامعه یک نوآوری جدید را می‌پذیرند. نرخ پذیرش برای انواع مختلف نوآوری متفاوت است. به عنوان مثال، یک جامعه ممکن است اینترنت را سریع‌تر از اتومبیل پذیرفته باشد به دلیل هزینه، دسترسی و آشنایی با تغییر تکنولوژیکی.

منطق نظریه انتشار نوآوری

پذیرش یک محصول، خدمات یا ایده جدید یک پدیده یک شبه نیست، این اتفاق همزمان در همه افراد یک سیستم اجتماعی رخ نمی‌دهد. طبق تحقیقات، مصرف‌کنندگانی که زودتر یک نوآوری را می‌پذیرند، ویژگی‌های متفاوتی نسبت به کسانی که دیرتر یک نوآوری را می‌پذیرند، نشان می‌دهند. بنابراین، برای بازاریابان، درک ویژگی‌های هر بخش که به پذیرش یا عدم پذیرش یک نوآوری کمک می‌کند، مهم است. برخی از زمینه‌هایی که نظریه انتشار نوآوری در آن‌ها کاربرد دارد، شامل؛ بازاریابی و بهداشت عمومی، زمینه‌های دیگر که نظریه انتشار نوآوری در آن‌ها استفاده شده است شامل کشاورزی، کار اجتماعی، ارتباطات و عدالت کیفری است.

بیشتر بخوانید: برنامه استراتژیک فناوری اطلاعات (IT)



ماتریس انتشار نوآوری

درک نظریه انتشار نوآوری

این نظریه گذر یک ایده جدید را از طریق مراحل پذیرش توسط افراد مختلفی که در شروع یا استفاده از ایده جدید شرکت می‌کنند، توضیح می‌دهد. پنج دسته پذیرنده مشخص شده است و اگرچه اکثریت جمعیت عمومی تمایل دارند در دسته‌های میانی قرار بگیرند، اما درک ویژگی‌های جمعیت هدف همچنان ضروری است. هنگام ترویج یک نوآوری، استراتژی‌های مختلفی برای جذب دسته‌های مختلف پذیرندگان استفاده می‌شود. افراد اصلی در نظریه انتشار نوآوری عبارتند از:

  • نوآوران: مشخصه آنها کسانی هستند که می‌خواهند اولین کسانی باشند که نوآوری را امتحان می‌کنند.
  • پذیرندگان اولیه: مشخصه آنها کسانی هستند که با تغییر و پذیرش ایده‌های جدید راحت هستند.
  • اکثریت اولیه: مشخصه آنها کسانی هستند که قبل از افراد متوسط نوآوری‌های جدید را می‌پذیرند. با این حال، برای پذیرش این نوآوری، نیاز به شواهدی است که نشان دهد نوآوری کار می‌کند.
  • اکثریت دیررس: مشخصه آنها کسانی هستند که نسبت به تغییر بدبین هستند و فقط پس از پذیرش و پذیرش عمومی نوآوری توسط اکثریت جمعیت، آن را می‌پذیرند.
  • پایین دست ها: مشخصه آنها کسانی هستند که بسیار سنتی و محافظه‌کار هستند – آنها آخرین کسانی هستند که تغییر به فناوری‌های جدید را انجام می‌دهند. این دسته سخت‌ترین دسته برای جذب است.

راجرز توزیع پنج دسته پذیرنده را به شرح زیر ارائه می‌کند: نوآوران ۲.۵ درصد اول گروه را تشکیل می‌دهند که یک نوآوری را می‌پذیرند، پس از آن ۱۳.۵ درصد به عنوان پذیرندگان اولیه، ۳۴ درصد به عنوان اکثریت اولیه، ۳۴ درصد به عنوان اکثریت دیررس و در نهایت، ۱۶ درصد به عنوان عقب‌ماندگان. توجه داشته باشید که اندازه دسته عقب‌ماندگان بسیار بزرگ‌تر از دسته نوآوران در انتهای مقابل طیف است. در ادامه به شرح و توضیح بیشتر هر دسته خواهیم پرداخت: 

  • نوآوران (Innovators): این افراد علاقه‌مند به اولین تجربه یک نوآوری هستند. آن‌ها جسورند و به ایده‌های جدید علاقه دارند. این افراد بسیار مایل به ریسک‌پذیری هستند و اغلب اولین کسانی هستند که ایده‌های جدیدی را توسعه می‌دهند.آنها ریسک‌پذیر، بی‌تفاوت به قیمت و قادر به مقابله با درجه بالایی از عدم قطعیت هستند. نوآوران برای موفقیت هر محصول یا خدمات جدیدی حیاتی هستند، زیرا به پذیرش بازار آن کمک می‌کنند. به عنوان مثال، افرادی که شب را بیرون از یک سینما می‌مانند تا اولین کسانی باشند که اولین نمایش یک فیلم را خریداری می‌کنند، نوآور محسوب می‌شوند. تقریباً هیچ کاری برای جذب این جمعیت لازم نیست. 
  • پذیرندگان اولیه (Early Adopters): این افراد رهبران افکار عمومی را نشان می‌دهند. آن‌ها از نقش‌های رهبری لذت می‌برند و فرصت‌های تغییر را می پذیرند. آن‌ها از قبل نیاز به تغییر را درک کرده‌اند، بنابراین در پذیرش ایده‌های جدید بسیار راحت هستند. استراتژی‌های جذب این جمعیت شامل راهنماهای عملی و برگه‌های اطلاعاتی در مورد پیاده‌سازی است. آن‌ها برای متقاعد شدن به تغییر نیازی به اطلاعات ندارند. در واقع پذیرندگان اولیه کسانی هستند که به اندازه نوآوران ریسک‌پذیر نیستند و معمولاً قبل از خرید منتظر می‌شوند تا محصول یا خدمات مورد نظر برخی از نظرات را دریافت کند. پذیرندگان اولیه به عنوان تأثیرگذار یا رهبران عقیده شناخته می‌شوند و اغلب به عنوان الگو در سیستم اجتماعی خود تلقی می‌شوند.  بنابراین، اگر پذیرندگان اولیه یک محصول یا خدمات کم باشند، احتمالاً تعداد کل افرادی که محصول یا خدمات را می‌پذیرند نیز کم خواهد بود. افرادی که چند روز صبر می‌کنند و قبل از تماشای فیلم مدتی را صرف خواندن نقد و بررسی می‌کنند، پذیرندگان اولیه محسوب می‌شوند.
  • اکثریت اولیه (Early Majority): این افراد به ندرت رهبر هستند، اما ایده‌های جدید را قبل از افراد متوسط ​​پذیرفته‌اند. با این حال، آن‌ها معمولاً نیاز دارند تا ببینند که نوآوری کار می‌کند قبل از اینکه مایل به پذیرش آن باشند. استراتژی‌های جذب این جمعیت شامل داستان‌های موفقیت و شواهد اثربخشی نوآوری است. اما این افراد اکثریت بازار را تشکیل می‌دهند؛ ۳۴%. اکثریت اولیه ریسک‌پذیر نیستند و معمولاً تا زمانی که یک محصول یا خدمات توسط یک همتای مورد اعتماد آزمایش یا استفاده شود، منتظر می‌مانند. این افراد محتاط هستند و می‌خواهند چیزهایی را بخرند که ثابت شده کار می‌کنند. افرادی که پس از چند هفته انتشار یک فیلم و دریافت نظرات خوب و کسب سود در باکس آفیس به تماشای آن می‌روند، اکثریت اولیه هستند.
  • اکثریت دیرهنگام (Late Majority): این افراد نسبت به تغییر بدبین هستند و تنها پس از اینکه اکثریت آن را امتحان کرده‌اند، یک نوآوری را می‌پذیرند. استراتژی‌های جذب این جمعیت شامل اطلاعات در مورد تعداد افرادی که نوآوری را امتحان کرده و با موفقیت پذیرفته‌اند، است. در واقع اکثریت دیرهنگام نیز درصد قابل توجهی از بازار را تشکیل می‌دهند. اکثریت دیر هنگام آخرین گروه بزرگ مصرف کنندگانی هستند که وارد بازار می‌شوند. آنها محافظه‌کار تلقی می‌شوند و اغلب از نظر فناوری خجالتی، بسیار حساس به قیمت، بدبین و محتاط در خرید هستند. علاوه بر این، اکثریت دیر هنگام اغلب تحت فشار همسالان قرار می‌گیرند تا محصول یا خدمات را خریداری کنند. افرادی که منتظر هستند تا یک فیلم به صورت آنلاین یا در نتفلیکس در دسترس قرار گیرد، اکثریت دیر هنگام محسوب می‌شوند.
  • پایین‌دست‌ها (Laggards): این افراد به سنت وابسته هستند و بسیار محافظه‌کار هستند. آن‌ها نسبت به تغییر بسیار بدبین هستند و سخت‌ترین گروه برای جذب هستند. استراتژی‌های جذب این جمعیت شامل آمار، درخواست‌های ترسناک و فشار از سوی افراد در گروه‌های پذیرنده دیگر است. پایین دست آخرین کسانی هستند که یک محصول یا خدمات جدید را می‌پذیرند. آنها از تغییر متنفرند و ممکن است تا زمانی که دیگر در دسترس نباشند، به محصولات یا خدمات سنتی متکی باشند. به عبارت دیگر، آنها معمولاً فقط زمانی فناوری جدید را می‌پذیرند که عملاً مجبور شوند. پایین دست شاید در نهایت یک فیلم پرفروش را زمانی که در تلویزیون شبکه پخش می‌شود تماشا کنند.


به طور کلی، نوآوران و پذیرندگان اولیه پذیرای احتمال ریسک ناشی از امتحان کردن نوآوری‌ها، فناوری‌ها یا ایده‌های جدید هستند. از سوی دیگر، عقب‌ماندگان ریسک‌گریز هستند و به روش‌های سنتی خود پایبند می باشند. در نهایت، ادغام یک نوآوری در جامعه اصلی، انجام زندگی روزمره و کار بدون آن را برایشان  غیرممکن می‌کند. در نتیجه، آن‌ها مجبور می‌شوند شروع به استفاده از آن کنند.

بیشتر بخوانید: تعریف نوآوری چیست؟ مدیریت نوآوری چگونه انجام می‌شود؟

 

 

اپل (Apple) یکی از برجسته‌ترین شرکت‌هایی است که به دلیل نوآوری‌های پی در پی خود شناخته شده است. این شرکت با معرفی محصولات جدیدی مانند آیفون، آیپد و مک‌بوک، استانداردهای جدیدی در صنعت فناوری ایجاد کرده است.
۱. نوآوران (Innovators) اولین افرادی هستند که یک نوآوری را می‌پذیرند. آن‌ها به فناوری علاقه‌مند هستند، ریسک‌پذیرند و از منابع مالی کافی برخوردارند.
در اپل: افرادی که اولین نسل آیفون را خریداری کردند و به دنبال آخرین فناوری‌های اپل بودند.

۲. پذیرندگان اولیه (Early Adopters) پس از نوآوران، این افراد نوآوری را می‌پذیرند. آن‌ها در جامعه خود نفوذ دارند و به‌عنوان رهبران نظر شناخته می‌شوند.
در اپل: افرادی که با معرفی هر نسل جدید آیفون، آن را پیش‌خرید می‌کنند و به دوستان و آشنایان خود توصیه می‌کنند.

۳. اکثریت اولیه (Early Majority) قبل از اینکه اکثریت مردم یک نوآوری را بپذیرند، این گروه آن را می‌پذیرند. آن‌ها تمایل دارند قبل از تصمیم‌گیری، نظرات دیگران را جویا شوند.
در اپل: افرادی که پس از مشاهده موفقیت آیفون در بین دوستان و آشنایان خود، تصمیم به خرید آن می‌گیرند.

۴. اکثریت دیرهنگام (Late Majority) پس از اینکه اکثریت مردم یک نوآوری را پذیرفته‌اند، این گروه آن را می‌پذیرند. آن‌ها نسبت به تغییر مقاومت می‌کنند و تنها زمانی نوآوری را می‌پذیرند که از سودمندی آن مطمئن شوند.
در اپل: افرادی که تنها پس از کاهش قیمت آیفون‌های قدیمی یا ارائه تخفیف‌های ویژه، اقدام به خرید می‌کنند.

۵. پایین دست ها(Laggards) آخرین افرادی هستند که یک نوآوری را می‌پذیرند. آن‌ها به سنت‌ها پایبند هستند و به تغییر مقاومت می‌کنند.
در اپل: افرادی که همچنان از گوشی‌های قدیمی استفاده می‌کنند و تمایلی به استفاده از فناوری‌های جدید ندارند.

ماتریس انتشار نوآوری

اهمیت انتشار نوآوری

نظریه انتشار نوآوری نرخ پذیرش یک محصول یا خدمات جدید توسط مصرف کنندگان را توضیح می‌دهد. بنابراین، این نظریه به بازاریابان کمک می‌کند تا روندهای رخ داده را درک کنند و به شرکت‌ها در ارزیابی احتمال موفقیت یا شکست معرفی جدید خود کمک کنند. با استفاده از نظریه انتشار نوآوری، شرکت‌ها می‌توانند پیش‌بینی کنند که کدام نوع مصرف‌کننده محصول/خدمت خود را خریداری می‌کند و استراتژی‌های بازاریابی مؤثری برای پیشبرد پذیرش از طریق هر دسته ایجاد کند.

مراحل پذیرش و انتشار نوآوری

مراحلی که یک فرد یک نوآوری را می‌پذیرد و انتشار آن انجام می‌شود، شامل:

  • آگاهی از نیاز به نوآوری (آگاهی)
  • علاقه
  • تصمیم‌گیری برای پذیرش یا رد نوآوری (ارزیابی)
  • استفاده اولیه از نوآوری برای آزمایش آن (آزمایش)
  • ادامه استفاده از نوآوری است (پذیرش)

 راجرز در نسخه‌های بعدی کتاب خود این‌ها را دانش، اقناع، تصمیم، اجرا و تأیید نامید.

عوامل موثر بر پذیرش انتشار نوآوری

پنج عامل اصلی وجود دارد که بر پذیرش یک نوآوری تأثیر می‌گذارند و هر یک از این عوامل تا حد مختلفی در پنج دسته پذیرنده نقش دارند.

  • مزیت نسبی (Relative Advantage): میزان برتری یک نوآوری نسبت به ایده، برنامه یا محصولی که جایگزین می‌کند.
  • سازگاری (Compatibility): میزان سازگاری نوآوری با ارزش‌ها، تجربیات و نیازهای پذیرندگان بالقوه.
  • پیچیدگی (Complexity): میزان دشواری درک و/یا استفاده از نوآوری.
  • قابل آزمودن بودن (Triability): میزان امکان آزمایش یا تجربه نوآوری قبل از تعهد به پذیرش.
  • قابل مشاهده بودن (Observability): میزان ارائه نتایج ملموس توسط نوآوری.

بیشتر بخوانید: مشاوره نوآوری

 

محدودیت‌های نظریه انتشار نوآوری

چندین محدودیت در نظریه انتشار نوآوری وجود دارد، از جمله:

  • بسیاری از شواهد این نظریه، از جمله دسته‌های پذیرنده، از حوزه بهداشت عمومی سرچشمه نگرفته است و به طور خاص برای اعمال بر پذیرش رفتارهای جدید یا نوآوری‌های بهداشتی توسعه نیافته است.
  • این نظریه رویکرد مشارکتی را برای پذیرش یک برنامه بهداشت عمومی تقویت نمی‌کند.
  • این نظریه با پذیرش رفتارها بهتر عمل می‌کند تا ترک یا پیشگیری از رفتارها.
  • این نظریه منابع فردی یا حمایت اجتماعی برای پذیرش رفتار جدید یا نوآوری را در نظر نمی‌گیرد.

این نظریه با موفقیت در بسیاری از زمینه‌ها از جمله ارتباطات، کشاورزی، بهداشت عمومی، عدالت کیفری، کار اجتماعی و بازاریابی استفاده شده است. در بهداشت عمومی، نظریه انتشار نوآوری برای تسریع پذیرش برنامه‌های مهم بهداشت عمومی که معمولاً هدفشان تغییر رفتار یک سیستم اجتماعی است، استفاده می‌شود. به عنوان مثال، یک مداخله برای رسیدگی به یک مشکل بهداشت عمومی توسعه می‌یابد و این مداخله برای افراد در یک سیستم اجتماعی با هدف پذیرش (بر اساس نظریه انتشار نوآوری) ترویج می‌شود. موفق‌ترین پذیرش یک برنامه بهداشت عمومی ناشی از درک جمعیت هدف و عوامل مؤثر بر میزان پذیرش آن‌ها است.

موانع پذیرش در انتشار نوآوری چیست؟

در هر مرحله از فرآیند تصمیم‌گیری، ممکن است فردی تصمیم به عدم پذیرش یک نوآوری بگیرد، معمولاً به دلیل نوعی مانع. این موانع معمولاً استفاده یا ارزش نوآوری، خطر مرتبط با پذیرش چیزی جدید یا عوامل روانشناختی مانند انگ اجتماعی هستند.

گام های انتشار نو آوری


مثال‌هایی از انتشار نوآوری

در حالی که نظریه انتشار نوآوری در اواسط دهه ۱۹۰۰ توسعه یافت، بیشتر فناوری‌های جدید در پیشرفت بشری، چه چاپگر در قرن شانزدهم و چه اینترنت در قرن بیستم، مسیر مشابهی را برای پذیرش گسترده طی کرده‌اند. نظریه انتشار نوآوری به طور گسترده توسط بازاریابان برای ترویج پذیرش محصولات خود استفاده می‌شود.

  • به عنوان مثال، بازاریابان می‌توانند گروهی از افراد علاقه‌مند به محصول را پیدا کنند که در ازای به اشتراک‌گذاری گسترده آن، محصول را به صورت رایگان دریافت کنند. این پذیرندگان اولیه مسئول تبلیغ کاربرد آن برای مخاطبان اصلی هستند.
  • یک مثال اخیر از این روش فیس‌بوک (Facebook) است. این شبکه اجتماعی به عنوان محصولی برای دانشجویان و متخصصان در موسسات آموزشی آغاز به کار کرد. با افزایش استفاده دانشجویان فراتر از مدرسه، این سایت رسانه اجتماعی به جامعه اصلی و فراتر از مرزها گسترش یافت.
  • بازاریابی تأثیرگذار یکی دیگر از کاربردهای نظریه انتشار نوآوری است. تأثیرگذاران رسانه‌های اجتماعی اغلب توسط برندهایی با محصولات یا خدمات جدید تماس گرفته می‌شوند. این تأثیرگذاران به پذیرندگان اولیه تبدیل می‌شوند که از محصول جدید استفاده می‌کنند و در مورد آن پست می‌گذارند، آن را برای مخاطبان اصلی عادی می‌کنند و باعث گسترش استفاده از آن می‌شوند.
  • نظریه انتشار نوآوری همچنین برای طراحی برنامه‌های بهداشت عمومی استفاده می‌شود. باز هم، گروهی از افراد به عنوان پذیرندگان اولیه یک فناوری یا روش جدید انتخاب می‌شوند و آگاهی در مورد آن را به دیگران گسترش می‌دهند. با این حال، محدودیت‌های فرهنگی یا دسترسی افراد به منابع و حمایت اجتماعی برای رفتار جدید می‌تواند مانع از موفقیت این نوع برنامه‌های بهداشتی شود. در زمینه بهداشت عمومی، این نوع انتشار رفتار همچنین برای تشویق مردم به پذیرش رفتارهای مثبت مفیدتر است تا محدود کردن یا متوقف کردن رفتارهای منفی.

بیشتر بخوانید: مفهوم استراتژی به زبان ساده (تعریف کامل و جامع)

 

نتیجه گیری

پخش نوآوری (DOI) نظریه‌ای است که توسط اورت راجرز، نظریه پرداز و جامعه شناس ارتباطات آمریکایی، در سال ۱۹۶۲ محبوب شد و هدف آن توضیح چگونگی، چرا و نرخ انتشار یک محصول، خدمات یا فرآیند در یک جمعیت یا سیستم اجتماعی است. به عبارت دیگر، انتشار نوآوری نرخ انتشار ایده‌ها و فناوری‌های جدید را توضیح می‌دهد. نظریه انتشار نوآوری به طور گسترده توسط بازاریابان برای درک نرخ احتمالی پذیرش یک محصول یا خدمات جدید توسط مصرف‌کنندگان استفاده می‌شود. نظریه انتشار نوآوری توضیح می‌دهد که چگونه ایده‌ها، رفتارها، فناوری‌ها یا کالاهای جدید به تدریج در میان یک جمعیت گسترش می‌یابند، نه همه یکباره. پذیرش با نوآوران و پذیرندگان اولیه آغاز می‌شود، سپس از طریق جمعیت به اکثریت اولیه و اکثریت دیررس گسترش می‌یابد. پایین دست آخرین کسانی هستند که یک نوآوری جدید را می‌پذیرند. نظریه انتشار نوآوری را می‌توان برای مثال در استراتژی‌های بازاریابی برای محصولات جدید، از طریق بازاریابی تأثیرگذار، اعمال کرد. همچنین می‌تواند در زمینه‌هایی مانند بهداشت عمومی، عدالت کیفری و ارتباطات اعمال شود. اگرچه محدودیت‌هایی در نحوه استفاده از آن در این زمینه‌ها دارد، اما همچنان می‌تواند راه مفیدی برای درک نحوه گسترش فناوری‌ها، کالاها، خدمات، ایده‌ها و رفتارها در میان یک جمعیت باشد.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع انتشار نوآوری برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

ارزش پیشنهادی چیست؟

ارزش پیشنهادی چیست؟

در این مقاله به موضوع ارزش پیشنهادی پرداخته ایم. در ابتدا به تعریفی از ارزش پیشنهادی و اجزای آن و بوم ارزش پیشنهادی اشاراتی نمودیم. در ادامه به هدف و نحوه نوشتن و انوع ارزش پیشنهادی پرداخته ایم. در نهایت برای فهم و درک بهتر مطالب چند مثال نیز توضیح داده ایم. درانتها خواندن این مقاله به فهم بیشتر شما نسبت به ارزش پیشنهادی کمک خواهد کرد. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

 

مقدمه ای بر ارزش پیشنهادی

اعتقاد بر این است که اصطلاح ارزش پیشنهادی برای اولین بار در یک مقاله تحقیقاتی صنعت مک‌کینزی در سال ۱۹۸۸ ظاهر شد که آن را به عنوان “بیانیه روشن و ساده‌ای از مزایای ملموس و ناملموس که شرکت ارائه خواهد داد، همراه با قیمت تقریبی که برای هر بخش مشتری برای آن مزایا دریافت خواهد کرد” تعریف کرد. بنابراین می توان گفت ارزش پیشنهادی در بازاریابی، بیانیه مختصری از مزایایی است که یک شرکت به مشتریانی که محصولات یا خدمات آن را خریداری می‌کنند، ارائه می‌دهد. این بیانیه به عنوان اعلامیه‌ای از قصد، هم در داخل شرکت و هم در بازار عمل می‌کند.
ارزش پیشنهادی، یک وعده از سوی یک شرکت به یک مشتری یا بخش بازار است. این پیشنهاد دلیلی آسان برای درک است که چرا یک مشتری باید محصول یا خدماتی را از آن کسب و کار خاص خریداری کند. یک ارزش باید به وضوح توضیح دهد که چگونه یک محصول نیازی را برطرف می‌نماید، جزئیات مزیت افزوده‌شده آن را بیان کند و دلیل بهتر بودن آن نسبت به محصولات مشابه در بازار را بیان نماید. ارزش پیشنهادی ایده‌آل، مختصر و جذاب برای قوی‌ترین محرک‌های تصمیم‌گیری مشتری است. شرکت‌ها از این بیانیه برای هدف‌گیری مشتریانی استفاده می‌کنند که بیشترین بهره را از محصولات شرکت خواهند برد و این به حفظ حصار اقتصادی شرکت کمک می‌کند. حصار اقتصادی یک مزیت رقابتی است. تشبیه حصار که توسط وارن بافت، سرمایه‌گذار برتر برکشایر هاتاوی ابداع شد؛ بیان می‌کند که هر چه حصار وسیع‌تر باشد، شرکت بزرگ‌تر و مقاوم‌تر در برابر رقابت است. یک ارزش عالی نشان می‌دهد که یک برند چه چیزی را به مشتری ارائه می‌دهد که هیچ رقیب دیگری ندارد و چگونه یک سرویس یا محصول نیازی را برطرف می‌کند که هیچ شرکت دیگری قادر به برطرف کردن آن نیست.

 

 ارزش پیشنهادی چیست؟

یک پیشنهاد ارزش یک بیانیه ساده است که ذکر می کند چرا یک مشتری، محصول یا خدمات شما را انتخاب می نماید. هر پیشنهاد ارزش باید با چالش مشتری ارتباط برقرار نموده و پرونده را به عنوان حل کننده مشکل برای شرکت شما مطرح کند. یک پیشنهاد عالی ممکن است به این مورد اشاره نماید که چه چیزی شما را از رقبا متمایز می کند، اما همیشه باید بر نحوه تعریف ارزش شما توسط مشتریان تمرکز نماید. به همین ترتیب، مکالمات پیرامون استراتژی برند و شعارها باید از یک ارزش پیشنهادی نشأت بگیرند، اما آنها یکی نیستند. شاید بپرسید: چرا زحمت یادگیری نحوه نوشتن یک ارزش پیشنهادی را بکشیم؟ این مانند سرمایه گذاری در زیرساخت یک خانه است. ممکن است پایه و زیرساخت را نبینید، اما همه چیزهایی که می بینید مانند امنیت و ایمنی بلندمدت خانه شما بر پایه داشتن یک مکان قوی برای شروع استوار است. بوم ارزش پیشنهادی در ابتدا توسط دکتر الکساندر اُستروالدر به عنوان یک چارچوب برای اطمینان از تناسب بین محصول و بازار توسعه یافت. این یک ابزار دقیق برای مدل‌سازی رابطه بین دو بخش از بوم مدل کسب‌وکار گسترده‌تر اُستروالدر است؛ بخش‌های مشتری و پیشنهادهای ارزش.

بیشتر بخوانید: مزیت رقابتی چیست؟

ارزش پیشنهادی
بوم ارزش پیشنهادی حول دو بلوک ساختمانی شکل می‌گیرد؛ پروفایل مشتری و پیشنهاد ارزش شرکت.

پروفایل مشتری

  • اکتسابات: مزایایی که مشتری انتظار دارد و به آن‌ها نیاز دارد، چیزهایی که مشتریان را خوشحال می‌کند و مواردی که ممکن است احتمال پذیرش پیشنهاد ارزش را افزایش دهد.
  • دردها: تجربیات، احساسات و ریسک‌های منفی که مشتری در فرآیند انجام کار تجربه می‌کند.
  • کارهای مشتری: وظایف عملکردی، اجتماعی و عاطفی که مشتریان سعی در انجام آن‌ها دارند، مشکلاتی که می‌خواهند حل کنند و نیازهایی که می‌خواهند برآورده کنند.
  • برای هر بخش مشتری باید یک پروفایل مشتری ایجاد شود، زیرا هر بخش دارای “کارهای قابل انجام”، دردها و کسب‌های متمایز است.

نقشه ارزش

  • خالقان کسب: نحوه ایجاد کسب مشتری توسط محصول یا خدمات و نحوه ارائه ارزش افزوده به مشتری.
  • مسکن‌های درد: توصیفی از چگونگی دقیق کاهش درد مشتری توسط محصول یا خدمات.
  • محصولات و خدمات: محصولاتی و خدماتی که کسب ایجاد می‌کنند و درد را تسکین می‌دهند و از ایجاد ارزش برای مشتری پشتیبانی می‌کنند.

 

 

دستیابی به تناسب بین بوم ارزش پیشنهادی و پروفایل مشتری

پس از فهرست کردن خالقان کسب، مسکن‌های درد و محصولات و خدمات، هر نقطه شناسایی‌شده را می‌توان از نظر ارزش برای مشتری از “خوب داشتن” تا “ضروری” رتبه‌بندی کرد. تناسب زمانی حاصل می‌شود که محصولات و خدماتی که به عنوان بخشی از پیشنهاد ارزش ارائه می‌شوند، مهم‌ترین دردها و اکتسابات را از پروفایل مشتری برطرف کنند.
شناسایی پیشنهاد ارزش روی کاغذ تنها مرحله اول است. سپس لازم است که آنچه برای مشتریان مهم است را تأیید کرده و بازخورد آن‌ها را در مورد پیشنهاد دریافت کنید. تحقیقات و بینش‌های بیشتر بازار را می‌توان سپس برای بازگشت و اصلاح مداوم پیشنهاد استفاده کرد.


گام بعدی: استفاده از بوم ارزش پیشنهادی برای شناسایی فرصت‌های تمایز

یک گام اضافی بررسی میزان مزیت رقابتی یک شرکت در آن حوزه‌ها برای اطمینان از منحصر به فرد بودن و تمایز کافی پیشنهاد ارزش است. از یک ماتریس می‌توان برای ترسیم هر جنبه از پیشنهاد ارزش با توجه به ارزش آن برای مشتری و مزیت رقابتی که شرکت در ارائه آن محصول یا خدمات دارد، استفاده کرد.


بوم ارزش پیشنهادی و تمایز: خالقان کسب و مسکن‌های درد ترسیم شده

این امر به شناسایی پیام‌های اصلی و حوزه‌های بالقوه بهبود کمک می‌کند. پیام‌های اصلی پیام‌هایی هستند که احتمالاً طنین‌اندازی گسترده‌ای دارند و باید به طور برجسته در ادبیات بازاریابی قرار گیرند. حوزه‌های بهبود ممکن است شامل عوامل بهداشتی، اولویت‌های اصلاح محصول یا جایی که آموزش بازار در مورد پیشنهاد شرکت باشد.

 

بوم ارزش پیشنهادی

بوم ارزش پیشنهادی ابزاری برای متخصصان بازاریابی، صاحبان محصول و خالقان ارزش است. این روش برگرفته از کتاب پرفروش نوآوری “طراحی ارزش پیشنهادی” است که در سازمان‌های پیشرو و استارت‌آپ‌های سراسر جهان مورد استفاده قرار می‌گیرد.

چرا از بوم ارزش پیشنهادی استفاده کنیم؟

  • تعریف دقیق پروفایل مشتریان:

   شناسایی کارهای مهم مشتریان، دردسرهایی که در انجام این کارها تجربه می‌کنند و مزایایی که از انجام موفقیت‌آمیز آن‌ها دریافت می‌کنند.

  • تجسم ارزش ایجاد شده:

   تعریف مهم‌ترین اجزای پیشنهاد شما، نحوه کاهش دردسرها و ایجاد مزایا برای مشتریان.

  • دستیابی به تناسب محصول-بازار:

   تنظیم ارزش پیشنهادی بر اساس بینش‌های حاصل از شواهد مشتریان و دستیابی به تناسب محصول-بازار.

 

اجزای یک ارزش پیشنهادی

ارزش پیشنهادی یک شرکت، دلیل اصلی را که چرا یک محصول یا خدمات برای یک بخش مشتری بهترین است، بیان می‌کند. بنابراین، همیشه باید به طور برجسته در وب سایت شرکت و سایر نقاط تماس مصرف‌کننده نمایش داده شود. همچنین باید شهودی باشد، به طوری که یک مشتری بتواند ارزش پیشنهادی را بخواند یا بشنود و بدون نیاز به توضیح بیشتر، ارزش تحویل‌شده را درک کند.ارزش‌های پیشنهادی که برجسته می‌شوند، تمایل دارند از یک ساختار خاص استفاده کنند.

  • یک ارزش پیشنهادی موفق معمولاً دارای یک عنوان قوی و واضح است که مزیت تحویل‌ داده شده را به مصرف‌کننده منتقل می‌کند. عنوان باید یک جمله، عبارت یا حتی یک شعار به یاد ماندنی باشد. اغلب شامل شعارهای جذاب می‌شود که بخشی از کمپین‌های تبلیغاتی موفق می‌شوند.
  • اغلب یک زیرعنوان در زیر عنوان اصلی ارائه می‌شود که توضیح مزیت تحویل‌شده را گسترش می‌دهد و مثالی خاص از اینکه چرا محصول یا خدمات برتر از سایر محصولاتی است که مصرف‌کننده در ذهن دارد، ارائه می‌دهد. زیرعنوان می‌تواند یک پاراگراف کوتاه باشد و معمولاً بین دو تا سه جمله طول دارد. زیرعنوان راهی برای برجسته کردن ویژگی‌ها یا مزایای کلیدی محصولات است و اغلب از گنجانیدن نکات برجسته یا روش دیگری برای برجسته کردن جزئیات برجسته بهره می‌برد. این نوع ساختار به مصرف‌کنندگان اجازه می‌دهد تا ارزش پیشنهادی را به سرعت اسکن کنند و ویژگی‌های محصول را انتخاب کنند.
  • تصاویر افزوده‌شده، سهولت ارتباط بین کسب و کار و مصرف‌کننده را افزایش می‌دهد. برای ایجاد یک ارزش پیشنهادی قوی، شرکت‌ها اغلب تحقیقات بازار را انجام می‌دهند تا تعیین کنند کدام پیام‌ها بیشترین تأثیر را بر مشتریان خود می‌گذارند.

 

هدف از یک ارزش پیشنهادی چیست؟

یک ارزش پیشنهادی برای متقاعد کردن سهامداران، سرمایه‌گذاران یا مشتریان در مورد ارزشمند بودن یک شرکت یا محصولات یا خدمات آن است. اگر ارزش پیشنهادی ضعیف یا غیرقابل‌قبول باشد، ممکن است جذب سرمایه‌گذاری و تقاضای مصرف‌کننده دشوار باشد.

بیشتر بخوانید: پرسونای مشتری چیست؟

پروفایل مشتری در ارزش پیشنهادی

چگونه یک ارزش پیشنهادی بنویسیم؟

رهبران اغلب سخت کار می کنند تا محصول یا خدمات شرکت خود را بهبود بخشند و فکر می کنند که این ارزشمندترین نقشی است که می توانند ایفا کنند. اما برای اینکه کسب و کار شما با مخاطب هدف خود ارتباط برقرار کند، باید به اندازه مشتریان خود به پیشنهادات خود نزدیک باشید. جزئیات نیازها و خواسته های مشتریان باید برای شما به اندازه ویژگی های محصول یا جزئیات خدماتی که ارائه می دهید آشنا باشد. یک پیشنهاد ارزش به عنوان پل بین این دو جنبه از کار شما عمل می کند. ما پیچیدگی های نحوه نوشتن یک ارزش را همراه با مثال هایی ذکر نمودیم تا بتوانید اطمینان حاصل کنید که تمام تلاش های سخت شما هر روز در ایجاد ارزش برای مشتریان شما تجلی می یابد.

نحوه نوشتن یک ارزش پیشنهادی

اگر در مورد ایجاد یک پیشنهاد ارزش هدفمند باشید، این حرکت می تواند به روشن شدن مسیر رو به جلو برای کل شرکت شما کمک کند. با این حال، درگیر کردن بیش از حد در اوایل کار می تواند قصد شما را در تلاش برای خوشحال کردن همه ضعیف کند و متناقضانه، نتایج برای هیچکس کار نخواهد کرد. به جای درگیر کردن همه، با گروه کوچکی از افراد (حداکثر سه نفر) شروع کنید که بتوانند وقت بگذارند تا چند گزینه جذاب را ایجاد کنند. در اینجا نحوه نوشتن یک پیشنهاد ارزش به سه روش مختلف، از نگاشت پیچیده تا یک فرمول ساده آورده شده است. با یکی شروع کنید یا هر سه را در یک کارگاه امتحان نمایید تا ایده های خود را با دقت بیشتری اصلاح کنید.

  • نقشه برداری از یک بوم پیشنهاد ارزش

   بوم پیشنهاد ارزش پیتر تامسون اجزای مختلف یک شرکت را که به یک پیشنهاد ارزش قوی کمک می کنند، بررسی می کند. تامسون معتقد است که فرآیندی مانند این می تواند به اعضای تیم کمک کند تا به “حداقل وضوح قابل اجرا” برسند. تامسون یک پیشنهاد ارزش را “یک نقطه بحرانی بین استراتژی کسب و کاری و استراتژی برند” می نامد و مدلی ایجاد کرده است که این دو استراتژی را با هم هماهنگ می نماید. هفت حوزه برای بررسی وجود دارد که هر کدام بخشی از نقشه را اشغال می کنند:

بوم پیشنهاد ارزش پیتر تامسون

هنگامی که هر بخش از بوم را بررسی می کنید، این کار را از دیدگاه مشتری انجام دهید. هنگام نوشتن مزایای محصول خود، تصور کنید که چگونه لذت را افزایش می دهد یا درد را برای فرد استفاده کننده کاهش می دهد. به ویژگی ها و تجربه نیز به همین ترتیب نزدیک شوید: چگونه ویژگی ها زندگی مشتری را بهتر می کند؟ تجربه محصول چه احساسی را در مشتری ایجاد می نماید؟ سپس، به خواسته های مشتری (محرک های عاطفی)، نیازها (محرک های منطقی) و ترس های او (نتایج ناخواسته) خواهید پرداخت. به یاد داشته باشید که حتی زمانی که مصرف کنندگان به نمایندگی از یک شرکت خرید یا سرمایه گذاری می کنند، باز هم می توانند توسط احساسات هدایت شوند.

به طور خاص، سعی کنید درک نمایید که آیا یک محصول یا خدمت بر احتمال شکست درک شده یک خریدار، اضطراب او یا شهرت او در محل کار تأثیر می گذارد یا خیر. می توانید از ۳۰ “عنصر ارزش” شرکت بین و کمپانی (Bain & Company) و همتایان B2B آن به عنوان یک نقشه راه برای بیان روش هایی که شرکت شما به مشتری در این زمینه ارزش می دهد، استفاده کنید.

بیشتر بخوانید: مفهوم استراتژی به زبان ساده (تعریف کامل و جامع)

 

  • پرسیدن سوالات اساسی مدرسه کسب و کار هاروارد

موسسه استراتژی و رقابت مدرسه کسب و کار هاروارد (Harvard Business School) نحوه نوشتن یک ارزش پیشنهادی را با تنها سه سوال ساده کرده است. درست مانند تامسون، هاروارد استدلال می کند که یک پیشنهاد ارزش به عنوان ارتباط بین یک شرکت و مشتریان آن عمل می کند:

  • در حالی که زنجیره ارزش بر عملیات داخلی تمرکز دارد، پیشنهاد ارزش عنصری از استراتژی است که به سمت مشتریان، به سمت تقاضای کسب و کار نگاه می کند. استراتژی اساساً یکپارچه است و تقاضا و عرضه را به هم متصل می کند.

برای ایجاد یک پیشنهاد ارزش یکپارچه و منسجم، با طوفان فکری در مورد این سه سوال شروع کنید:

  • به کدام مشتریان خدمات رسانی خواهید کرد؟
  • به کدام نیازها پاسخ خواهید داد؟
  • چه قیمت نسبی ارزش قابل قبولی را برای مشتریان و سودآوری قابل قبول برای مشتری فراهم می کند؟

بسته به محصول و خدمات شما، ممکن است منطقی باشد که با سوال اول یا دوم در لیست شروع کنید. هر سه یک مثلث ایجاد می کنند که می تواند شما را به یک پیشنهاد ارزش مختصر نزدیکتر نماید. همانطور که در تمرین پیش می روید، در نظر بگیرید که کدام یک پایه و زیرساخت اصلی مثلث است. به عنوان مثال، آیا بیشترین ارزشی که ارائه می دهید در صرفه جویی در هزینه است؟ یا اینکه محصول یا تجربه بهتری را با قیمت بالاتری ارائه می دهید؟ همچنین، در نظر بگیرید که آیا شرکت شما با پاسخگویی به نیازی که تحقق نیافته است، بازار را گسترش می دهد یا خیر. کارشناسان هاروارد از مثال خوبی استفاده می کنند. اپل (Apple) با آیپد خود تقاضای جدیدی ایجاد کرد که قبل از عرضه این فناوری در بازار وجود نداشت.

بیشتر بخوانید: جایگاه یابی برند

 

  • فرمول استیو بلنک را برای بینش های خود امتحان کنید

استیو بلنک (Steve Blank)، کارمند سابق گوگل (Google) که دایره استارتاپ ناب را اداره می کند، متوجه شد که بسیاری از بنیانگذاران استارتاپ ها زمانی که سعی می کنند بینش های دقیق تر را به یک پیشنهاد ارزش مختصر تبدیل کنند به جای مزایا بر ویژگی ها تاکید دارند. به جای خلاصه کردن نحوه ارائه ارزش یک شرکت به مشتریان، رهبران اغلب در جزئیات گیر می کنند. بلنک نیاز به یک فرمول ساده برای تبدیل یک طوفان فکری به یک جمله ساده را دید:

به (X) کمک می کنیم تا با انجام (Z)، (Y) را انجام دهد.

برای مثال، پیشنهاد من برای کسب و کار کپی رایتی به این صورت است:

  • من به تیم های بازاریابی کمک می کنم تا با ارتباط واضح و دلسوزانه با مخاطب هدف خود ارتباط برقرار کنند.

کافی شاپ محلی شما ممکن است پیشنهاد ارزشی مشابه این داشته باشد:

  • ما به مشتریان محلی خود کمک می کنیم تا با سوخت گیری با قهوه صنایع دستی در فضایی متمرکز بر جامعه، احساس خوبی داشته باشند و کار خوبی انجام دهند.

از الگوی شهودی بلنک برای ارائه پیشنهاد خود استفاده کنید. به یاد داشته باشید که اولین چیزی که به ذهن خطور می کند ممکن است بهترین باشد.  اگرچه ممکن است با دو روش دیگر به صورت گروهی طوفان فکری کرده باشید، این بار از اعضای تیم بخواهید این تمرین را به صورت جداگانه انجام دهند. مقایسه و تضاد پاسخ ها بعداً می تواند بینش های مفیدی در مورد اولویت های هر فرد ارائه دهد. از همه مهمتر، هنگام پیش نویس ارزش پیشنهادی خود، از زبانی استفاده کنید که مشتریان شما استفاده می کنند. 

بیشتر بخوانید: نقشه سفر مشتری

نقشه ارزش در ارزش پیشنهادی

مثال ارزش پیشنهادی

علاوه بر درک نحوه نوشتن یک پیشنهاد ارزش، دیدن اینکه چگونه یک بیانیه قوی بر استراتژی یک شرکت تأثیر می گذارد و آن را القا می کند، مفید است. از آنجایی که مثال های پیشنهاد ارزش لزوماً همان کپی رایتی برند نیستند، ما به کلمات دقیقی که یک شرکت در داخل از آنها استفاده می کند دسترسی نداریم. با این حال، اگر یک شرکت کار بسیار خوبی در قرار دادن پیشنهاد ارزش خود در بازار انجام دهد، می توانید بگویید که پیام آنها در همه جا طنین انداز است. در اینجا چند مثال مدرن آورده شده است که به شما کمک می کند تا درک کنید که چگونه می توانند به شما کمک کنند تا وارد بازار شوید یا بازار جدیدی ایجاد نمایید.

اسلک (Slack)

اسلک یک ابزار همکاری برای تیم ها با یک پلتفرم ساده و آسان برای استفاده و قابلیت پیام رسانی فوری است. این پلتفرم به دلیل توانایی خود در حفظ جریان کار، صرف نظر از موانع روزمره یا پیچیدگی یک پروژه، به همان اندازه مورد علاقه تیم های سازمانی و استارتاپ های پرشور است. همه کاری که این شرکت انجام می دهد بر اساس پیشنهاد ارزش آنها است: اسلک با از بین بردن سیلوهای ارتباطی و سیستم ها در زمان صرفه جویی می کند. محصول آنها می خواهد درد کار مشترک آنلاین را از بین ببرد و شاید حتی آن را سرگرم کننده نماید. این چیزی است که هیچ محصول دیگری سعی یا ادعا نکرده است.  اسلک سریع ترین رشد استارتاپ سس (SaaS) در تاریخ است و توسط ۷۷ درصد از شرکت های فورچون ۵۰۰ استفاده می شود.

بلوم اند وایلد (Bloom & Wild)

بلوم اند وایلد یک شرکت تحویل گل آنلاین است که فرآیند سفارش و دریافت گل های لوکس را ساده می کند. آرون گلدبارد، بنیانگذار و مدیر عامل، ارزش پیشنهادی آنها را در اطلاعیه تامین مالی ۲۰۱۷ خود توضیح داد: “ما به [مشتریان خود] امکان می دهیم گل ها و هدایا را با دست خود با محصول، طرح و پرداخت بهتر سفارش دهند.”

فاند مای انیمال (Found My Animal)

فویند مای انیمال شرکتی برای سگ های نجات یافته و صاحبان آنهاست. در سال ۲۰۰۶، بثانی اوبریخت و آنا کانوی به طور تصادفی با هم آشنا شدند  هر دو سگ نجات یافته ای به نام والتر داشتند و به سرعت با هم دوست شدند و این شرکت را تاسیس نمودند. ارزش پیشنهادی آن نیز ساده است: از شرکتی حمایت کنید که بخشی از سود خود را به گروه های نجات حیوانات اهدا می کند و سگ نجات یافته خود را با محصولات با کیفیت تجهیز می کند. این شرکت به بیش از ۶۴ سازمان غیرانتفاعی که به حیوانات خانگی رها شده یا غفلت شده کمک می کنند، پول داده است، بنابراین مشتریان می دانند که خریدهای آنها تفاوت ایجاد می کند.

بیشتر بخوانید: استراتژی بازاریابی B2B چیست؟

 

ارزش پیشنهادی کارمند چیست؟

ارزش پیشنهادی کارمند (EVP) برای بازار کار اعمال می‌شود. در اینجا، شرکتی که استخدام می‌کند سعی دارد خود را به عنوان یک مکان خوب برای کار معرفی نماید و نه تنها پاداش پولی، بلکه طیف وسیعی از مزایا، امتیازات و یک محیط کارآمد را ارائه دهد. در عوض، متقاضی شغل باید شرکت استخدام‌کننده را متقاعد کند که دارای مهارت‌ها، تجربه، رفتار و جاه‌طلبی مناسب برای موفقیت است.


اگر یک ارزش پیشنهادی شکست بخورد چه اتفاقی می‌افتد؟

اگر یک شرکت نتواند دیگران را متقاعد کند که ارزش دارد یا محصولات یا خدمات آن ارزشمند است، سودآوری و دسترسی به سرمایه را از دست خواهد داد و ممکن است در نهایت از کسب و کار خارج شود.

 

بهترین پیشنهادات ارزش با مشتریان شما تکامل می یابد

اکنون که می توانید به سوال “پیشنهاد ارزش چیست؟” به چند روش مختلف پاسخ دهید، آماده اید که به کار خود ادامه دهید. حتی اگر از قبل یک ارزش پیشنهادی دارید، در نظر بگیرید که زمانی را برای بازبینی آن اختصاص دهید. با تغییر مشتریان و بازارها در طول زمان، شرکت شما نیز باید تکامل یابد. به جای اینکه فرض کنید جامعه شما بر اساس نیازها و رفتارهای خرید گذشته آنها است، حلقه های بازخورد ایجاد کنید تا همیشه در جریان باشید. با گوش دادن به مشتریان در زمان واقعی، شرکت خود را برای تکامل ارزش پیشنهادی خود و برآورده کردن نیازهای جامعه خود با رشد آن آماده می کنید.

بوم ارزش پیشنهادی

نتیجه گیری

بوم ارزش پیشنهادی یک چارچوب است که می‌تواند به اطمینان از اینکه یک محصول یا خدمت بر اساس ارزش‌ها و نیازهای مشتری قرار گرفته است، کمک کند.  در ابتدا توسط دکتر الکساندر اُستروالدر به عنوان یک چارچوب برای اطمینان از تناسب بین محصول و بازار توسعه یافت. این یک ابزار دقیق برای مدل‌سازی رابطه بین دو بخش از بوم مدل کسب‌وکار گسترده‌تر اُستروالدر است؛ بخش‌های مشتری و پیشنهادهای ارزش. ارزش‌های پیشنهادی می‌توانند قالب‌های مختلفی داشته باشند، تا زمانی که برای شرکت و مصرف‌کنندگانی که شرکت به آن‌ها خدمات می‌دهد، منحصر به فرد باشند. همه ارزش‌های پیشنهادی موثر، آسان برای درک هستند و نتایج خاصی را برای مشتری که از یک محصول یا خدمات استفاده می‌کند، نشان می‌دهند. آن‌ها یک محصول یا خدمات را از هر رقیبی متمایز می‌کنند، از کلمات کلیدی بیش از حد استفاده‌شده در بازاریابی اجتناب می‌کنند و ارزش را در مدت زمان کوتاهی منتقل می‌کنند. برای اینکه یک ارزش پیشنهادی بتواند به طور موثر یک مشتری بالقوه را به یک مشتری پرداخت‌کننده تبدیل کند، باید به وضوح مشخص کند که مشتریان چه کسانی هستند، مشکلات اصلی آن‌ها چیست و چگونه محصول یا خدمات شرکت راه‌حل ایده‌آل برای کمک به حل مشکل آن‌ها است.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع ارزش پیشنهادی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

پرسونای مشتری چیست؟

پرسونای مشتری چیست؟

در این مقاله به موضوع پرسونای مشتری پرداختیم. در ابتدا به تعریفی از پرسونای مشتری و دلایل اهمیت آن اشاراتی نمودیم. در ادامه نحوه استفاده پرسونای مشتری در بازاریابی و انواع آن را شرح داده ایم و برای فهم بهتر مباحث به توضیح و تفسیر پرسونای خریدار منفی و تفاوت پرسونای مشتری با گروه ها و بخش ها پرداخته ایم. با مطالعه این مقاله اطلاعات مفید و کاربردی در زمینه پرسونای مشتری به دست خواهید آورد. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

 

 مقدمه ای بر پرسونای مشتری

پرسوناها همان چیزی هستند که شما باید به عنوان بخشی از توسعه مشتری و محصول خود انجام دهید. احتمالاً قبلاً در مورد آنها شنیده اید، و حتی ممکن است سخنرانی ای در مورد نحوه نوشتن از مشتری هدف خود دیده باشید. احتمالاً آنها را نادیده گرفته اید، سپس اکسل را باز کرده اید و مشخصات مشتریان بخش ایده آل خود را در جعبه های مرتب و مرتب نوشته اید. اما شما اشتباه می کنید. پرسوناهای مشتری یک ابزار عالی برای توسعه مشتریان هستند. آنها واضح ترین شکل فرضیه، آزمایش و یادگیری هستند. هدف‌گیری دقیق مشتریان، به ویژه در عصر رقابت شدید امروزی، کار ساده‌ای نیست. جذب و متقاعد کردن مشتری مناسب برای استفاده از محصول یا خدمات شما نیازمند بینش کسب وکاری قوی است. اما چگونه می‌توان پی برد کدام استراتژی موثر خواهد بود؟ این سوال برای تدوین یک استراتژی پیروز بسیار مهم است، زیرا شما مشتری خود نیستید. با این حال، باید تصمیمات استراتژیکی بگیرید که (به نظر شما) در نهایت به نفع آن‌ها خواهد بود. راه حل در ساخت پرسوناهای مشتری نهفته است. آن‌ها به تیم‌های شما اجازه می‌دهند مشتریان خود را در سطحی عمیق‌تر بشناسند، که به بهبود نرخ تبدیل کمک می‌کند. در این راهنما، شما یاد خواهید گرفت که چگونه به این هدف دست پیدا کنید و چه ابزارهایی در اختیار شماست تا پرسوناهای مشتری را به دقت بسازید، به طوری که تمام فرآیندهای شما، از توسعه محصول تا بازاریابی انبوه و تبلیغات هدفمند تا پشتیبانی مشتری و خدمات پس از فروش، بهتر عمل کنند.

 

پرسونای مشتری چیست؟

پرسوناها یک بلوک ساختمانی مهم برای موفقیت در گسترش پایگاه مشتری یا کاربر شما هستند. در واقع پرسوناهای مشتری نماینده افرادی هستند که می‌توانند به مشتریان بلندمدت تبدیل شوند. پرسونای مشتری مانند یک صفحه تک‌برگه ای است که به سرعت می‌توانید از آن برای تنظیم دقیق تصمیمات کسب و کاری که بر مشتریان تأثیر می‌گذارند، استفاده کنید. بهترین بخش این است که یک پرسونای مشتری خوب به شما داده‌های معنی‌داری در مورد مشتریان هدف شما می‌دهد که مدت‌ها منتظر آن بوده‌اید.

طرح ترکیبی: از نظر فنی، پرسوناهای مشتری مانند یک طرح ترکیبی هستند که نماینده آن بخش‌های کلیدی جمعیت هدف هستند که مشتریان سودآورترین محصول یا خدمات شما را تشکیل می‌دهند.

بخش مخاطب: پرسونا، نماینده یک بخش بازار هدف است. به عنوان مثال، یک شخصیت هدف می‌تواند بر اساس اندازه کسب‌وکار یا صنعت یا هر چیزی که برای کسب‌وکار شما مهم است، باشد. همه انواع کسب‌وکارها باید شخصیت‌های خریدار را ایجاد کنند (و از آن‌ها بهره‌مند شوند) زیرا هر کسب‌وکاری برای موفقیت به مشتری یا مشتری نیاز دارد. بیایید فرآیند توسعه پرسونا را با نگاهی به اهمیت آنها آغاز کنیم.

بیشتر بخوانید: مفهوم استراتژی به زبان ساده (تعریف کامل و جامع)

اجزای پرسونای مشتری

چرا پرسوناهای مشتری مهم هستند؟

پرسوناهای مشتری می‌توانند به تیم‌های شما کمک کنند تا درک مشترکی از گروه مصرف‌کننده هدف و درک خواسته‌ها و الگوهای رفتاری آن‌ها به دست آورند و در نتیجه، به جای تصمیم‌گیری شهودی، استراتژیک تصمیم‌گیری نمایند و خطر عدم درک مشتریان هدف خود را به حداقل برسانند. طبق تحقیقات، اکثر بازاریابان از اطلاعات حیاتی در مورد مخاطب خود بی‌خبر هستند، بنابراین در ایجاد محتوای شخصی‌سازی شده با مشکل مواجه می‌شوند. قبل از اینکه به روند ایجاد پرسونای خریدار بپردازیم، بیایید مکث کنیم تا تأثیر پرسونای خریدار توسعه‌یافته بر کسب‌ و کار خود (به‌ویژه تلاش‌های بازاریابی خود) را درک کنیم.

  • پرسوناهای خریدار به شما کمک می‌کنند تا بازاریابی خود را شخصی‌سازی نمایید.

شخصی‌سازی دلیل اصلی اهمیت پرسوناهای خریدار شماست و تنها زمانی امکان‌پذیر است که واقعاً مخاطب خود را درک نمایید. مشتریان از شخصی‌سازی قدردانی می‌کنند، زیرا ۹۶% از بازاریابان می‌گویند که این امر احتمال تبدیل خریداران به مشتریان ثابت را افزایش می‌دهد و ۹۴% می‌گویند که فروش را افزایش می‌دهد. این آمارها تجربه‌ های ما به‌عنوان یک مصرف‌کننده را نشان می‌دهد: بیشتر احتمال دارد که طرفدار برندهایی باشیم که می‌دانند ما چه چیزی را دوست داریم و به علایق ما توجه می‌کنند. به‌عنوان مثال، یک ایمیل برند که به ما اطلاع می‌دهد محصولی در لیست آرزوهای ما تخفیف خورده است، بیشتر احتمال دارد که ما را به یک مشتری وفادار و قدردان تبدیل کند.

  • پرسوناهای خریدار توسعه‌ی محصول را اطلاع‌رسانی می‌کنند.

تحقیقات گسترده در مورد مشتری هدف به شما در فرآیند توسعه‌ی محصول کمک می‌کند. شما خواهید دانست که مشتری ایده‌آل شما روزانه چه تجربه‌ای دارد، که می‌تواند الهام‌بخش بهبودهای نوآورانه در محصول شما باشد. به‌عنوان مثال، فرض کنید من لوازم آشپزخانه می‌فروشم. تحقیقات پرسونای خریدار به من می‌گوید که مشتری ایده‌آل من در جنوب زندگی می‌کند، جایی که مثلا کباب رایج است. من احتمالاً با توسعه و ارائه ظروف کباب‌پزی یا بهبود محصولات موجود خود برای کار در محیط‌های داخلی و خارجی، به موفقیت خواهم رسید.

  • پرسوناهای خریدار بهینه‌سازی تولید تقاضا، تولید لید و پرورش لید را امکان‌پذیر می‌کنند.

تحقیقات پرسونای خریدار به شما می‌گوید که مشتری ایده‌آل شما چگونه می‌خواهد از شما بشنود، که می‌تواند بر استراتژی‌های تولید تقاضای شما تأثیر بگذارد. به‌عنوان مثال، اگر مخاطب هدف شما ارتباطات پیامکی را ترجیح می‌دهد، ممکن است با ایجاد کمپین‌های پرورش لید پیامکی به‌جای ایمیل، کار را دنبال کنید. 

  • پرسوناهای خریدار به شما کمک می‌کنند تا پیام‌رسانی محصول خود را با مخاطب هدف تطبیق دهید.

پرسوناهای خریدار تکمیل‌شده به شما کمک می‌کنند تا محتوای، پیام‌رسانی، توسعه‌ی محصول و خدمات خود را برای برآوردن نیازها، رفتارها و نگرانی‌های خاص مخاطب هدف خود تنظیم کنید. این به شخصی‌سازی که قبلاً ذکر کردیم بازمی‌گردد. وقتی در کمپین‌های بازاریابی خود با مخاطب خود صحبت می‌کنید، احتمالاً مؤثرتر خواهید بود. در واقع، بازاریابانی که به مشتریان تجربه‌ی شخصی‌سازی‌شده ارائه می‌دهند، بیشتر احتمال دارد که بگویند استراتژی‌های بازاریابی آن‌ها مؤثر است تا کسانی که این کار را نمی‌کنند.

بیشتر بخوانید: تعریف نوآوری چیست؟ مدیریت نوآوری چگونه انجام می‌شود؟

 

 

چگونه پرسوناهای مشتری می‌توانند در بازاریابی استفاده شوند؟

توسعه پرسوناها به شما امکان می‌دهد محتوایی ایجاد کنید و پیام‌هایی را ارسال کنید که مخاطب هدف شما را جذب می‌کند و بازاریابی خود را برای بخش‌های مختلف مخاطب شخصی‌سازی کنید. به عنوان مثال، به جای ارسال ایمیل‌های پرورش لید به کل پایگاه داده خود، می‌توانید بر اساس شخصیت خریدار بخش‌بندی کنید و از ابزاری مانند مارکتینگ هاب (Marketing Hub)  برای تنظیم پیام‌ها با توجه به آنچه در مورد هر یک می‌دانید، استفاده کنید. هنگامی که با مرحله چرخه عمر ترکیب می‌شوند، پرسوناها به شما امکان می‌دهند محتوای بسیار خاصی را ترسیم و ایجاد نمایید. 

پرسوناهای مشتری همچنین یک ابزار عالی هستند اگر مخاطب خاصی را هدف قرار می‌دهید. به عنوان مثال بی تی بی  (BtB) یک وبلاگ برای صاحبان مشاغل و کارآفرینان اقلیت، و مخاطب هدف خاص‌تر از وبلاگ عمومی هاب اسپات (HubSpot) است (به طور کلی کارآفرینان سیاه‌پوست در مقابل کارآفرینان) از آنجایی که مخاطب هدف منحصر به فرد است،  نظرسنجی‌های پرسونای مشتری را انجام می دهیم تا بیشتر در مورد علایق، نیازها و نقاط درد خاص آن‌ها بدانیم تا مطمئن شویم محتوایی که منتشر می‌کنیم بسیار بیشتر احتمال دارد تأثیرگذار و مفید باشد و اگر وقت بگذارید تا شخصیت‌های منفی را ایجاد کنید، می‌توانید از مزیت جدا کردن «سیب‌های بد» از بقیه مخاطبین خود بهره‌مند شوید، در هزینه صرفه‌جویی کنید و بهره‌وری را افزایش دهید.

 استفاده از پرسونای مشتری برای بهبود عملکرد بازاریابی

پرسوناهای مشتری نقش مهمی در فعالیت‌های بازاریابی در مراحل مختلف دارند. از ارائه پیشنهاد تا حتی مدیریت ارتباط با مشتری، پرسوناهای مشتری می‌توانند به پیشرفت کارها در قیف فروش شما و باز کردن راه‌های جدید کمک کنند. در این بخش به آن اشاره شده است:

  • ارائه مناسب‌ترین پیشنهاد خود به چشم‌اندازها
  • شناخت نوع مشتریانی که به شما نزدیک می‌شوند (یا کسانی که از لیدهایی که ایجاد می‌کنید)

نحوه ایجاد پرسونای مشتری

انواع پرسونای مشتری

در حین توسعه پرسوناهای خود، ممکن است از خود بپرسید: انواع مختلف پرسوناهای مشتری و یا خریدار چیست؟ از آنجایی که هر کسب‌ و کاری (صرف نظر از تعداد رقبایی که دارد) منحصر به فرد است، پرسوناهای خریدار آن‌ها نیز منحصر به فرد هستند. بله، ویژگی‌های استانداردی وجود دارد که می‌توانید آن‌ها را به گروه‌های سنی خاصی اعمال کنید، اما حتی آن‌ها نیز دارای تنوع هستند. به عنوان مثال، نسل های قدیمی تر به طور قاطع تاکتیک‌های بازاریابی سنتی را ترجیح می‌دهد، اما آن ها نیز اینستاگرام را بیشتر از هر کسی که می‌شناسیم دوست دارند. لیستی از پرسوناهای خریدار جهانی شناخته‌شده‌ای برای انتخاب وجود ندارد و همچنین استانداردی برای تعداد پرسوناهایی که نیاز دارید در دسترس نیست. اگربا پرسوناها تازه کار هستید، توصیه می‌کنم از بخش های کوچک شروع کنید. می‌توانید همیشه با رشد خود، پرسوناهای بیشتری توسعه دهید. به طور کلی، شرکت‌ها ممکن است دسته‌های یکسان یا مشابهی برای پرسوناهای خریدار خود داشته باشند (مثلاً یک بازاریاب، یک نماینده منابع انسانی، یک مدیر فناوری اطلاعات و …). اما پرسوناهای مختلف کسب‌ و کارتان و تعداد آن‌ها به مخاطب هدف شما و آنچه به مشتریان خود ارائه می‌دهید بستگی دارد. این توضیح می‌دهد که چرا پرسوناهای خریدار بسیار مهم هستند: آن‌ها به طور منحصر به فردی برای کمک به کسب‌وکار خاص شما برای دستیابی به اهداف خود کنار هم قرار گرفته‌اند.

بیشتر بخوانید: برنامه استراتژیک فناوری اطلاعات (IT)

 

چه چیزی در توسعه پرسوناها وجود دارد؟

ما در مورد اهمیت پرسوناهای مشتری و انواع مختلف آن‌ها بحث کردیم؛ اکنون، بیایید در مورد چگونگی توسعه پرسوناهای خود بحث کنیم. مولفه اصلی توسعه پرسونای خریدار، تحقیق است. پس از انجام تحقیق، به دنبال الگوها می‌گردید و این الگوها را به نکات عملی و استراتژی‌هایی تبدیل می‌کنید که در پرسونای خریدار خود گنجانده‌اید. همچنین تیمی را تشکیل خواهید داد که در فرآیند شما نقش خواهد داشت. یک مکان عالی برای شروع، انتخاب یک یا دو نماینده از تیم‌های مرتبط با مشتری، به ویژه فروش و بازاریابی است. فروشندگان ارتباط مستقیم با مشتریان دارند و بینش‌هایی در مورد نیازهای آن‌ها دارند، و تیم‌های بازاریابی داده‌هایی در مورد رفتار مشتری دارند. پس از شناسایی ذینفعان، تحقیقات خود را شروع کرده و داده‌های خود را جمع‌آوری خواهید کرد. سپس، پرسوناهای خود را گردآوری کرده و شروع به استفاده از آن‌ها برای کمپین‌های بازاریابی خود خواهید کرد.

تفاوت بین بخش‌ها، گروه‌ها و پرسونا چیست؟

 بیایید تفاوت بین بخش‌ها، گروه‌ها و شخصیت‌ها را ببینیم.

  • بخش‌ها: گسترده‌ترین تقسیم‌بندی و طبقه‌بندی مشتریان. اساساً، اگر بازار هدف شما بزرگ باشد (و بنابراین غیرقابل عمل)، آن‌ها بر اساس عوامل کلی مانند جغرافیایی، رفتاری یا نوسانات فصلی در ترجیحات مصرف‌کنندگان می توانند به بخش های مختلفی تقسیم شوند.
  • گروه‌ها: این‌ها کمی خاص‌تر هستند زیرا آن‌ها گروه‌هایی از مشتریان هستند که بر اساس تجربیاتشان (و بنابراین، محتمل‌ترین ترجیحات آن‌ها برای محصولات و خدمات) گروه‌بندی می‌شوند. مثال‌هایی از چنین گروه‌هایی می‌توانند نسل ماهر در فناوری در مقابل نسل قدیمی باشند.
  • پرسوناها: این‌ها نمایش‌های بسیار خاصی هستند (معمولاً در سطح فردی) که ویژگی‌های سودآورترین نوع افرادی را که بیشترین شانس تبدیل شدن به مشتریان ارزشمند محصول یا خدمات شما را دارند، در نظر می‌گیرند. اینها همان‌هایی هستند که ما در حال ایجاد آن‌ها هستیم.

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق ذی نفع یا ذینفعان چیست؟ تحلیل ذینفعان در سازمان و پروژه چگونه انجام می شود؟

 

پرسوناهای خریدار منفی چیست؟

اساساً، آن‌ها قطب مقابل پرسونا خریدار ایده‌آل شما هستند. هر چند که ممکن است عجیب به نظر برسد، هر بخش جمعیتی که شما نمی‌خواهید محصول یا خدمات خود را به آن‌ها بفروشید، توسط پرسونا مشتری منفی نشان داده می‌شود. این‌ها شامل چشم‌اندازهایی است که تقریباً تا پایان فرآیند فروش بخشی از آن بودند اما بسته نشدند، پرچم‌های قرمز نشان داده شده توسط مشتریان مشکل‌ساز در طول فرآیند فروش اما شناسایی نشدند، مشتریانی که به هر دلیلی برای کسب‌ و کار شما سودآور نبودند و موارد دیگر. ایجاد چنین پرسونایی مهم است زیرا به شما امکان می‌دهد بر روی لیدهای با کیفیت بهتر که بخشی از پرسونای خریدار اصلی شما هستند، تمرکز کنید. این همچنین به ساده‌سازی استراتژی بازاریابی و پیام‌رسانی کمک می‌کند.

بیشتر بخوانید: بیانیه چشم انداز

گام های توسعه پرسونای مشتری

مثال‌های پرسونای مشتری از دنیای واقعی

در اینجا چند نمونه از پرسوناهای مشتری توسعه‌یافته‌ای که توسط نهادهای واقعی ایجاد شده‌اند، آورده شده است.

منچستر یونایتد (Manchester United)، یک تیم فوتبال انگلیسی با تاریخچه عظیم:

  • سن ۲۹ سال؛ مرد
  • حداقل یک بار در ماه، چه در تلویزیون و چه در اپلیکیشن، به بازی‌ها گوش می‌دهد
  • می‌خواهد در یک بازی زنده در ورزشگاه اولدترافورد شرکت کند
  • حداقل چند سال است که عملکرد تیم را دنبال می‌کند
  • سعی می‌کند هفته‌ای یک بار با خانواده/ دوستان فوتبال واقعی بازی کند
  • در مسابقات انتخاب تیم فوتبال فانتزی شرکت می‌کند
  • با هواداران و اعضای خانواده در مورد تیم صحبت می‌کند
  • بسیار وفادار است و بنابراین برای دهان به دهان مثبت ارزشمند است

ویزیت استرالیا (Visit Australia)، آژانس رسمی دولت برای تبلیغ گردشگری استرالیا:

  • سن ۳۵ سال؛ مرد
  • با همسر یا خانواده نزدیک برنامه‌های تعطیلات می‌ریزد
  • حداقل یک بار از کشور خود خارج شده است
  • به دنبال گردشگری تجربه‌ای است: پیاده‌روی، کمپینگ گلامپینگ و …
  • به دنبال امکانات درجه یک در طول اقامت در هتل است

مدل‌سازی پیشنهادات بلیط، مزایای عضویت و کمپین‌های بازاریابی آن‌ها بر اساس چنین پرسوناهاث مشتری دقیقی، باعث جذب بیشتر شرکت‌کنندگان، طرفداران و گردشگران برای این مشاغل می‌شود.

یک شرکت مسافرتی، آیندهون ۳۶۵ (Eindhoven365)، نظرسنجی‌های هدفمند دقیقی از مصرف‌کنندگان انجام داد. آن‌ها دریافتند که سودآورترین مشتریان آن‌ها در سه دسته قرار می‌گیرند:

  • استارت‌آپ‌های فناوری – کارآفرینان (هم استارت‌آپ و هم با تجربگان)
  • استعدادهای درخشان – دانشجویان کالج (که ممکن است شغل پاره وقت داشته باشند)
  • بازدیدکنندگان شهری – بازدیدکنندگان موقت از خارج از شهر/کشور

این شرکت محتوای وب‌سایت را بازنویسی کرد، مواد بازاریابی را بازسازی نمود، رسانه‌های خارج از خانه را نوسازی کرد و برنامه آموزشی کارمند جدید خود را برای آموزش کارمندان در مورد نوع چیزهایی که این مشتریان آینده‌نگر دنبال می‌کنند، به‌روزرسانی نمودو در نتیجه درآمد خود را افزایش داد. همانطور که این مثال‌ها نشان می‌دهند، کسب‌وکارهایی که نحوه ساخت پرسوناهای مشتری را متوجه می‌شوند، می‌توانند از بازدهی سرمایه‌گذاری بهتر در فروش، بازاریابی و تبلیغات و همچنین سایر بخش‌های عمودی سود ببرند. فرآیند توسعه پرسونا در مورد همدلی با کاربران شماست و مهم‌تر از همه، درک عمیق‌تر شما از اینکه مشتریان شما چه کسانی هستند، به چه چیزی نیاز دارند و چگونه سازمان شما می‌تواند به آن‌ها خدمت کند. اگر قبلاً از یک نقشه سفر مشتری استفاده نموده یاد، بسیاری از همان دستورالعمل‌ها و مزایا در هنگام فهمیدن نحوه ساخت یک پرسونای مشتری دقیق اعمال می‌شود.

بیشتر بخوانید: نقشه سفر مشتری

 

چگونه پرسونای مشتری را بسازیم؟

یک پرسونا باید بر اساس اطلاعات زیر ساخته شود:

داده‌های جمعیت‌شناختی

  •    سن 
  • جنسیت

محدوده درآمد تخمینی

  • جغرافیا
  • اندازه خانواده

اطلاعات روان شناختی

  • اهداف 
  • چالش‌ها
  • نوع شخصیت
  • انگیزه‌ها
  • جزئیات حرفه‌ای (به خصوص اگر در بازار B2B هستید)
  • عنوان شغلی و سطح نقش
  • قدرت تصمیم‌گیری
  • ابزارهای استفاده شده و بودجه برای ابزارها
  • نزدیکی به اهداف محصول یا کسب و کاری
  • اطلاعات اضافی
  • عکسی که نماینده کاربر/مشتری هدف شماست
  • یک بیوگرافی تخیلی یک پاراگرافی که داستان آن‌ها را روایت می‌کند
  • ۱-۲ نقل قول که بازتاب دهنده خواسته‌های آن‌هاست
  • سلیقه‌ها و علایق شخصی
  • چه نشریات، مجلات یا روزنامه‌هایی را می‌خوانند
  • چه پست‌های وبلاگ یا مقالاتی را در سایت شما می‌خوانند
  • چه روندها یا زیرفرهنگ‌هایی ممکن است بخشی از آن‌ها باشد

شما می‌توانید بسته به عمقی که نیاز دارید پرسوناهای بازاریابی شما داشته باشند، عوامل و روش‌های دیگری را اضافه (یا کم) کنید. همچنین، مانند پرسوناهای خریدار منفی که قبلاً ذکر شد، ممکن است بخواهید پرسوناهای مشتری متفاوتی بسازید که به شما اجازه می‌دهند نحوه ارائه پیشنهاد فروش خود را شناسایی کنید. مثال‌هایی از چنین شخصیت‌هایی عبارتند از:

  • مخالفان: به عنوان مثال، افرادی در فرآیند تصمیم‌گیری که ممکن است بر نتیجه بازاریابی B2B شما کنترل داشته باشند
  • نفوذگران: به عنوان مثال، اعضای خانواده که ممکن است هنگام خرید خانوار از قدرت خرید خود استفاده کنند و غیره.

لایه‌بندی داده‌ها یا همپوشانی داده‌ها: پس از ساخت پرسوناهای خود، می‌توانید با استفاده از روش‌های تحقیق مبتنی بر داده، آن‌ها را تأیید (یا رد) کنید. یکی از راه‌های انجام این کار، بررسی داده‌های همپوشانی (به نام “لایه‌بندی” داده‌ها) در سراسر بخش‌های اصلی مشتریان شما است تا مطمئن شوید که پرسونا شما ویژگی‌های اصلی را که بر اثربخشی استراتژی‌های بازاریابی شما تأثیر مستقیم دارند، پوشش می‌دهد. در بخش بعدی، دو مثال از مجموعه سوالاتی را ارائه می‌دهیم که می‌توانند در ایجاد پرسوناهای مشتری راهنمایی کنند. پاسخ‌های این سوالات بخشی از تحقیق کیفی است. این سوالات بهترین استفاده را در گروه‌های کانونی، تجزیه و تحلیل آزاد از پاسخ‌های درون متنی و مصاحبه‌های یک‌به‌یک با مشتریان موجود (ترجیحاً مشتریان بلندمدت) دارند. از سوی دیگر، اگر می‌خواهید پرسوناهای مشتری خود را بر اساس تحقیق کمیتی بنا کنید، بهتر است از پرسشنامه‌های چندگزینه‌ای ام سی کیو (MCQ) با پاسخ‌های وزنی استفاده کنید.

بیشتر بخوانید: استراتژی بازاریابی B2B چیست؟

نمونه پرسونای مشتری

الگو سوالات مصاحبه پرسونای مشتری

ایجاد یک پرسونا وسیله‌ای برای رسیدن به یک هدف است. هدف نهایی داشتن یک نمایش دقیق از مشتری هدف شما است تا تلاش‌های بازاریابی شما بتواند مؤثر باشد. استفاده از یک الگوی آماده پرسونا مشتری یک راه کارآمد برای جمع‌آوری اطلاعات برای این منظور است.

  • نقش شما چیست؟
  • یک روز معمولی شما چگونه است؟
  • امروز برای چه کاری اینجا آمدید؟
  • محصول ما چه مشکلی را برای شما حل می‌کند؟
  • با استفاده از محصول ما چه می‌خواهید به دست آورید؟
  • از چه ابزارهایی استفاده می‌کنید؟
  • این ویژگی چگونه بر کار شما تأثیر گذاشته است؟
  • بزرگترین نقطه درد شما چیست؟
  • چقدر با مشکل خود مواجه می‌شوید؟
  • هنگام مواجهه با این مشکل معمولاً از چه دستگاه‌هایی استفاده می‌کنید؟
  • موفقیت شما در نقش خود چگونه اندازه‌گیری می‌شود؟

 

نتیجه گیری:

پرسونا خریدار، نمایشی از مشتری ایده‌آل شما است که از مخاطبان و تحقیقات بازار ایجاد می‌کنید. پرسوناها شامل اطلاعات ضروری در مورد مشتری هدف شما (مانند جمعیت‌شناسی، رفتار، علایق، چالش‌ها و غیره) می‌شوند و به شما کمک می‌کنند تا بهتر به آن‌ها برسید و نیازهای آن‌ها را برآورده کنید. قوی‌ترین پرسوناهای خریدار بر اساس تحقیقات بازار و بینش‌هایی است که از پایگاه مشتریان فعلی و بالقوه خود (از طریق نظرسنجی‌ها، مصاحبه‌ها و غیره) جمع‌آوری می‌کنید. پرسوناهای خریدار برای هر شرکتی منحصر به فرد هستند، و نام آن‌ها نیز برای هر شرکت منحصر به فرد است. ممکن است پرسوناهای خریدار را به عنوان «پرسونای مشتری»، «پرسونای بازاریابی»، «پرسونای مخاطب» یا «پرسونای هدف» ببینید. هر کدام معنای یکسانی دارند اما برای شرکت شما منحصر به فرد خواهد بود. ممکن است یک یا دو پرسونا یا حتی ۱۰+ پرسونا داشته باشید؛ همه چیز به کسب و کار شما بستگی دارد.

 

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع پرسونای مشتری برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

جایگاه یابی برند چیست؟

جایگاه یابی برند چیست؟

در این مقاله به موضوع جایگاه یابی برند پرداخته ایم. در ابتدا ضمن ارائه تعریفی از جایگاه یابی برند به دلایل اهمیت آن نیز اشاه نمودیم. در ادامه برای فهم بیشتر مطالب، به توضیح انواع استراتژی جایگاه یابی برند پرداخته ایم و در نهایت چگونگی جایگاه یابی برند را طی چند مرحله شرح داده ایم. در انتها نیز با مطالعه این مقاله می توانید درباره جایگاه یابی برند و نحوه پیاده سازی آن اطلاعات مناسبی را کسب خواهید کرد. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

 

مقدمه ای بر جایگاه یابی برند

اگر شما یک بازاریاب یا کارآفرین هستید، احتمالا با مفهوم جایگاه یابی برند آشنا هستید. اما اگر احساس می‌کنید که این مفهوم همچنان بسیار انتزاعی و مبهم است، پس این مقاله برای شماست! همه شرکت های موفق یک وجه مشترک مهم دارند: استراتژی قوی جایگاه یابی برند. در واقع، نام کسب و کاری آنها به اصطلاحی عمومی برای همه محصولات مشابه در جایگاه آنها تبدیل شده است. یک استراتژی قوی جایگاه یابی برند برای همه کسب و کارهایی که برای موفقیت تلاش می کنند ضروری است. برندهایی که به طور مداوم ارائه می شوند، به طور متوسط شاهد افزایش ۱۰ تا ۲۰ درصدی درآمد هستند و برندسازی موفق منجر به مزایایی مانند افزایش وفاداری مشتری، بهبود تصویر و هویت قابل ارتباطی می شود که شما را از رقبا متمایز می کند. برای ساختن یک برند قوی، تنها یک شعار یا لوگو کارساز نخواهد بود. شما باید به این فکر کنید که مشتریان چگونه شما را خواهند دید و چه چیزی باعث می شود شما از سایر کسب و کارهایی که خدمات یا محصولات مشابهی ارائه می دهند متمایز شوید. به همین دلیل است که استراتژیک بودن در مورد جایگاه یابی و اطمینان از جذابیت برند شما برای مخاطبان مناسب بسیار مهم است. اما برندسازی را دقیقا چگونه انجام می دهید؟ از کجا شروع می کنید؟ در ادامه به شرح این موارد خواهیم پرداخت.

جایگاه یابی برند چیست؟

جایگاه یابی برند توسط کاتلر به عنوان عمل طراحی پیشنهادات و تصویر شرکت برای اشغال یک جایگاه متمایز در ذهن بازار هدف تعریف شده است. به عبارت دیگر، جایگاه یابی برند نشان می‌دهد که یک برند چگونه از رقبا متمایز است و کجا یا چگونه در ذهن مشتریان قرار دارد. بنابراین، یک استراتژی جایگاه یابی برند شامل ایجاد تداعی‌های برند در ذهن مشتریان برای درک خاص آن‌ها از برند است. جایگاه یابی برند فرآیند قرار دادن برند شما در ذهن مشتریان است و فراتر از یک شعار تبلیغاتی یا یک لوگوی فانتزی، استراتژی ای است که برای متمایز کردن کسب و کار شما از بقیه به کار می رود. دنور بورک، رئیس بخش بینش و ایجاد تقاضا در فولیوس (Fuelius) می گوید: در دنیای کسب و کار پرشتاب امروز، یک پیام برند قوی یکی از معدود چیزهایی است که ثابت باقی می ماند. جذب مشتریان جدید برای هر کسب و کاری حیاتی است، اما ایجاد و حفظ روابط قوی با مشتریان موجود از طریق برند شما همان چیزی است که واقعاً کسب و کار شما را برای آینده ایمن می کند. جایگاه یابی موثر برند زمانی اتفاق می افتد که برند شما از نظر مصرف کننده مطلوب، با ارزش و معتبر تلقی شود. مجموع آن سه عنصر برای کسب و کار شما منحصر به فرد می شود و مشتریان شما جایی را برای شما در ذهنشان ایجاد می کنند. این مورد بسیار مهم است زیرا “متفاوت بودن” از رقبا برای پیروزی در بازار کافی نیست. این را از کارشناس جایگاه یابی برند، ویل بارون، در سیلزمن (Salesman) بشنوید، او می گوید: شما فقط زمانی فرصت جایگاه یابی برند خود را پیدا می کنید که کار قابل توجهی انجام دهید و هر چیز دیگری فقط مقایسه است. در واقع می توان گفت جایگاه یابی برند فرآیندی است که برند شما را به بیرون معرفی می کند و آن را به عنوان چیزی ارزشمند برای فکر کردن تثبیت می نماید. این موضوع به کاری که انجام می‌دهید مربوط نمی‌شود، بلکه به چگونگی انجام آن مربوط می‌شود. این ممکن است کمی انتزاعی به نظر برسد، بنابراین اجازه دهید آن را با یک مثال بررسی نماییم. دو برند عینک آفتابی فرضی را در نظر بگیرید: شرکت A و شرکت B. هر دو شرکت عینک محافظ ارائه می دهند و لنزهایی با قدرت متفاوت ارائه می دهند. با این حال، فریم های برند A از فولاد ساخته شده اند، در حالی که فریم های برند B از تیتانیوم ساخته شده اند که بسیار سبک و انعطاف پذیر است. فریم های تیتانیومی حتی پس از خم شدن به شکل اصلی خود باز می گردند و این فقط یک ویژگی جالب نیست. این استدلال توضیح می‌دهد که چرا برند B سازنده ایمن‌ترین و بادوام‌ترین عینک‌های بازار است و این دقیقاً همان چیزی است که آنها را از بقیه متمایز می کند.

بیشتر بخوانید: استراتژی بازاریابی برند چیست؟

 

چرا جایگاه یابی برند مهم است؟

هر کسب و کاری یک برند دارد، اما آیا به طور پیش فرض می باشد یا با طراحی است؟ شما می توانید به طور پیشگیرانه روی جایگاه یابی خود کار کنید یا اجازه دهید دیگران این کار را برای شما انجام دهند. با این حال، شما هیچ کنترلی روی نتایج ندارید. بنابراین جایگاه یابی برند به دلایل مختلفی اهمیت دارد.

  • به شما امکان می دهد تا برند خود را متمایز کنید.

برند یک شرکت هویت آن است. به همین دلیل است که دانستن آنچه کسب و کار شما را منحصر به فرد می کند برای جلب توجه افراد به اندازه کافی برای اقدام ضروری است. جایگاه یابی برند شفافیت را در مورد اینکه به چه کسی خدمت می کنید ایجاد می نماید. همچنین به مخاطبان هدف شما توضیح می دهد که چرا شما بهترین شرکت برای آنها هستید و چه چیزی محصولات یا خدمات شما را از هم متمایز می کند.

  •  به شما کمک می کند تا استراتژی قیمت گذاری خود را توجیه کنید.

موقعیت یابی برند را می توان برای توجیه استراتژی قیمت گذاری استفاده کرد. به عبارت دیگر، زمانی که قیمت محصولات به دلیل کیفیت و انحصار بالا باشد و جایگاه سازی برند بر این عوامل تأکید کند، هزینه به طور خودکار در نظر مشتریان معقول می شود. این مورد برای محصولات با قیمت مناسب نیز صدق می کند.

  • برند شما را خلاق تر می کند.

اگرچه تعداد زیادی از برندها محصولات و خدماتی را ارائه می دهند که بسیار شبیه به همان بازار هدف و مخاطبان است، اما آنها بر اساس جایگاه یابی برند خود متفاوت و منحصر به فرد هستند. به همین دلیل است که یک جایگاه یابی خوب می تواند برند شما را بسازد یا خراب کند. یک استراتژی خلاقانه و نوآورانه همراه با اجرای قوی باعث می شود مشتریان برای کسب اطلاعات بیشتر بازگردند.

بیش از یک قرن پیش، یک شرکت نوشابه تصمیم گرفت محصولی را ارائه کند که هرگز دیده نشده بود: اولین نوشیدنی با طعم کولا. با این کار، خود را به عنوان اصل و اساس این نوشیدنی معرفی کرد. اکنون، کوکاکولا (Coca-Cola) از فروش میلیون ها نوشابه در سراسر جهان سود می برد و به یک محصول اساسی در هر خانه ای تبدیل شده است. این در ذهن ما به عنوان الگوی برتر نوشابه قرار گرفته است. جایگاه یابی برند به یک شرکت اجازه می دهد تا خود را از رقبا متمایز کند. این تمایز به کسب و کار در افزایش آگاهی از برند، برقراری ارتباط ارزش و توجیه قیمت گذاری کمک می کند، همه اینها بر سود نهایی آن تأثیر می گذارد. علاوه بر این، شما یک شهرت دارید، چه آن را پرورش دهید یا نه، بنابراین بهتر است یک برنامه جایگاه یابی برند ایجاد نمایید.

چند نکته در مورد نحوه قرار دادن برند خود در بازار:

  • منحصر به فرد باشید. اهمیت منحصر به فرد بودن را نمی توان نادیده گرفت. شما نمی توانید فقط سعی کنید نقشه راه شخص دیگری را دنبال کنید زیرا آنها قبلا با مخاطبان خود تثبیت شده اند؛ اگر مردم چیزی شبیه به اپل (Apple) می خواهند، فقط اپل را می خرند. بنابراین، اگر برندی دقیقاً شبیه رقبای خود به نظر برسد، در برابر محصولات و خدمات (offerings) خود متمایز نخواهد شد.
  • مرتبط باشید. اول و مهمتر از همه، برند باید برای مشتریان جذاب باشد. مهم نیست برند چقدر معتبر یا منحصر به فرد است؛ اگر مرتبط نباشد، حتی به مرحله ملاحظه هم نمی رسد. مطمئن شوید ویژگی هایی که شما را از رقبا متمایز می کند به یکدیگر مرتبط هستند.

بیشتر بخوانید: مشاوره برندینگ

استراتژی جایگاه یابی برند

 

انواع استراتژی‌ جایگاه‌ یابی برند

در این بخش به بررسی انواع استراتژی های جایگاه یابی برند خواهیم پرداخت:

  • استراتژی جایگاه‌یابی خدمات مشتری
  • استراتژی جایگاه‌یابی مبتنی بر راحتی
  • استراتژی جایگاه‌یابی مبتنی بر قیمت
  • استراتژی جایگاه‌یابی مبتنی بر کیفیت
  • استراتژی تمایز
  • استراتژی جایگاه‌یابی رسانه‌های اجتماعی
  • سایر استراتژی‌های جایگاه‌یابی

هنگامی که تصمیم می‌گیرید چگونه برند خود را در بازار جایگاه‌یابی کنید، چندین گزینه برای انتخاب دارید. با این حال، مهم‌ترین توصیه‌ای که می‌توان کرد این است که شما می‌خواهید استراتژی جایگاه‌یابی برند خود را برای برجسته کردن مزیت رقابتی محصول خود و اشاره به نقاط ضعف رقابت خود تنظیم کنید. در این بخش چند استراتژی جایگاه‌یابی محبوب وجود دارد که می‌توانید برای تمایز برند خود در بازار استفاده کنید.

  1. استراتژی جایگاه‌یابی خدمات مشتری

احتمالاً حداقل یک بار به دلیل خدمات مشتری، خرده فروش، رستوران یا ارائه دهنده خدمات دیگری را انتخاب کرده‌اید. می توان گفت که که شرکت‌هایی که در بخش‌هایی شناخته شده‌اند که پشتیبانی کم‌توجهی دارند، از برجسته کردن خدمات مشتری دوستانه خود برای تمایز خود بهره می‌برند. سایر شرکت‌هایی که محصولات پیچیده‌ای دارند می‌توانند سیستم‌های پشتیبانی قوی خود را برای جذب مشتریان جدید برجسته کنند. ملموس‌ترین مزیت این استراتژی این است که خدمات مشتری عالی می‌تواند به توجیه قیمت بالاتر کمک کند. به عنوان مثال، محصولات اپل با قیمت بالایی عرضه می‌شوند، اما کارکنان پشتیبانی آن دوستانه هستند و سریع پاسخ می‌دهند. این تعاملات خدماتی نیز بخش جدایی ناپذیری از چرخه هستند، یک مشتری در ابتدا ناراضی بوده و ممکن است در صورت داشتن یک تجربه خدمات عالی، به یک حامی تبدیل شود.

با این استراتژی سخت‌کوش باشید. اگر خدمات مشتری استثنایی را تبلیغ می‌کنید اما تحویل نمی‌دهید، نظرات بد، حملات خشمگین از طریق تلفن و ایمیل، فراخوان‌ها در رسانه‌های اجتماعی و حتی شکایات Better Business Bureau را دعوت خواهید کرد. دارمش شاه، بنیانگذار هاپ اسپات (CTO HubSpot)، از این معادله ساده برای توضیح رضایت مشتری و پاسخگو بودن در تحویل وعده برند استفاده می‌کند: رضایت مشتری = تجربه – انتظارات.

  1. استراتژی جایگاه‌یابی مبتنی بر راحتی

یک استراتژی جایگاه‌یابی مبتنی بر راحتی ذکر می‌کند که چرا محصول یا خدمات یک شرکت راحت‌تر از رقابت است. می‌توانید راحتی را بر اساس عواملی مانند مکان، سهولت استفاده، دسترسی گسترده و پشتیبانی چند پلتفرمی قرار دهید. این راحتی همچنین ممکن است به دلیل طراحی محصول باشد. به عنوان مثال، سویفر (Swiffer) محصول وت جت (WetJet) خود را به عنوان جایگزینی راحت برای یک تی سنتی به دلیل پدهای یکبار مصرف آن تبلیغ می‌کند. برک موافق است و ذکر می کند: اگر محصولی با قیمت بالا دارید، [یک داستان برند جذاب] با تأکید بر کیفیت و ارزشی که مخاطب شما دریافت می‌کند، به توجیه استراتژی قیمت‌گذاری شما کمک می‌کند. این نه تنها به آن‌ها اطمینان خاطر می‌دهد، بلکه می‌تواند شانس شما را برای در نظر گرفته شدن افزایش دهد. اما در برخی موارد، ارائه راحتی می‌تواند پرهزینه باشد. به عنوان مثال، اگر در فضای سس بی تو بی (SaaS B2B) هستید و محصول خود را در چندین سیستم عامل ارائه می‌دهید، احتمالاً به یک تیم توسعه قوی و دائماً در دسترس نیاز دارید تا وعده خود را عملی کنید. این توسعه‌دهندگان برای حل باگ‌ها و سایر مشکلات برای کارکردن این استراتژی جایگاه‌یابی باید در دسترس باشند و هزینه‌های پشتیبانی از آن‌ها ممکن است از کنترل خارج شود.

  1. استراتژی جایگاه‌یابی مبتنی بر قیمت

یک شرکت از یک استراتژی جایگاه‌یابی مبتنی بر قیمت برای ارائه محصول یا خدمات خود به عنوان ارزان‌ترین گزینه استفاده می‌کند. هنگامی که محصول خود را به عنوان ارزان‌ترین محصول در بازار جایگاه‌یابی می‌کنید، می‌توانید پایگاه مشتری بزرگی ایجاد نمایید زیرا هیچ کس دوست ندارد بیش از حد هزینه نماید. ارائه کمترین قیمت راه آسانی برای تبدیل چشم‌اندازها است. باید توجه داشته باشیم که این استراتژی با خطرات و اشکالات خود همراه است، یعنی ایجاد تصور کیفیت تولید پایین‌تر برای چشم‌اندازها. همچنین ممکن است با مسائل اقتصادی مواجه شوید که می‌تواند جایگاه‌یابی برند شما را در طول زمان مختل کند، مانند ساندویچ فوتی طولانی ۵ دلاری (Subway) که نتوانست تورم را تحمل کند. جایگاه‌یابی مبتنی بر قیمت همچنین می‌تواند یک جنگ قیمت را آغاز کند، اگرچه این عمدتاً در برخی صنایع مانند حمل و نقل هوایی اعمال می‌شود.

بیشتر بخوانید: برند چیست؟ انواع برند کدامند؟

  1. استراتژی جایگاه‌یابی مبتنی بر کیفیت

شرکت‌ها زمانی که می‌خواهند بر کیفیت محصول خود (کیفیتی که اغلب با هزینه بالایی همراه است) تأکید کنند، از این استراتژی استفاده می‌کنند. کیفیت یک محصول را می‌توان از طریق صنایع دستی استثنایی، تولید کوچک، مواد باکیفیت بالا و حتی شیوه‌های پایدار که تولید آن را گران‌تر می‌کند، نشان داد. کیفیت خدمات را می‌توان از طریق شواهدی از نتایج استثنایی، نرخ بازده سرمایه (ROI) بالا و نظرات مثبت مشتریان نشان داد. خریداران با بودجه محدود ممکن است برند شما را به نفع یک جایگزین ارزان‌تر کنار بگذارند، بنابراین توصیه می‌کنم به پرسونای مشتری خود نگاه کنید: درآمد و عادات خرید مشتریان هدف شما تعیین می‌کند که آیا تأکید بر کیفیت (با حق بیمه بالاتر) رویکرد مناسبی برای برند شما است یا خیر.

  1. استراتژی تمایز

یک استراتژی جایگاه‌یابی تمایز به ویژگی‌های منحصر به فرد یا نوآورانه یک محصول در مقایسه با رقابت سنتی متکی است. تسلا (Tesla) یک مثال عالی است. قبل از وجود خودروهای تسلا، وسیله نقلیه کاملاً برقی جذاب برای خرید وجود نداشت. اکنون، یکی از شرکت‌های پیشرو فناوری در فضای خودروهای خودران و ربات‌های هوش مصنوعی است. اگر این استراتژی را اجرا کنید، مصرف‌کنندگانی که به نوآوری اهمیت می‌دهند به برند و محصول شما جذب خواهند شد. یک محدودیت بالقوه این است که ممکن است عموم مردم از کمبود سابقه استفاده دلسرد شوند. اگر محصول شما کاملاً جدید است، توصیه می‌کنم تحقیقات و آزمایش‌هایی را که در ایجاد آن انجام شده است، ارائه دهید. اغلب، مصرف‌کنندگان نوآوری محور دوست دارند بدانند که چگونه فناوری یا محصول جدید کار می‌کند.

  1. استراتژی جایگاه‌یابی رسانه‌های اجتماعی

کوین دارسی، مدیرعامل ثینکفویل (ThinkFuel)، می‌گوید داستان‌سرایی دیجیتال جدیدترین تکامل جایگاه یابی برند در قرن ۲۱ است؛ از طریق وب‌سایت‌های غوطه‌ور، تبلیغات تعاملی و روایت‌های رسانه‌های اجتماعی، برندها می‌توانند تجربه‌ای مشارکتی ایجاد کنند که مخاطب را مجذوب خود کند. این رویکرد به مصرف‌کنندگان اجازه می‌دهد تا هم‌خالق داستان برند شوند و به آن‌ها سهم شخصی در موفقیت آن بدهد.
جایگاه یابی برند در رسانه‌های اجتماعی منحصر به فرد است زیرا بر مجموعه‌ای از کانال‌ها متمرکز است نه یک تاکتیک مستقل و کانال‌هایی که برند شما از آن‌ها استفاده می‌کند (و استفاده نمی‌کند) به اندازه پیام‌های شما حرف می‌زند. باور کنید یا نه، برند شما نیازی ندارد که در همه پلتفرم‌ها حضور داشته باشد (پیشنهاد نمی‌شود که از همه پلتفرم‌ها استفاده کنید). هنگام استفاده از این استراتژی، عامل کلیدی این است که کانال‌هایی را انتخاب کنید که بازار هدف شما بیشترین استفاده را از آن‌ها می‌نماید. توصیه می‌ شود هنگام انتخاب پلتفرم رسانه اجتماعی برای استراتژی برند خود، سه عامل زیر را در نظر بگیرید:

  • جایی که مخاطب هدف شما وقت خود را می‌گذراند.
  • جایی که مخاطب هدف شما پول خرج می‌کند.
  • جایی که مخاطب هدف شما به دنبال اطلاعات و توصیه است.

شانس این وجود دارد که بتوانید این سه حوزه را در یک پلتفرم اجتماعی پیدا کنید، اما ممکن است در چندین پلتفرم پخش شوند. هنگامی که محدود می‌کنید که برند شما باید کجا حضور داشته باشد، می‌توانید پیام‌های خود را برای رسیدن به مشتریان در جایی که هستند، تنظیم نمایید.

  1. سایر استراتژی‌های جایگاه‌یابی

اینها تنها استراتژی‌های موجود نیستند. شما می‌توانید برند خود را به عنوان رهبر، اولین در نوع خود (اصلی)، یا محبوب‌ترین جایگاه‌یابی کنید. همچنین می‌توانید محصول خود را به عنوان راه‌حل یک مشکل فراگیر جایگاه‌یابی نمایید. یکی دیگر از رویکردها، مقایسه مستقیم برند خود با رقبا است. در این استراتژی، شما به طور مستقیم رقابت خود را در کمپین‌های تبلیغاتی خود فراخوانده و مزایای محصول خود را نسبت به محصولات آن‌ها برجسته می‌کنید. هنگام ساخت جایگاه خود، نگاهی دقیق به خریداران هدف خود و رفتارهای آن‌ها بیندازید. اینکه آیا آن‌ها ترجیح می‌دهند پس‌انداز نمایند، پول را برای کیفیت خرج کنند، یا جدیدترین و نوترین ابزار را داشته باشند، تعیین می‌کند که چگونه برند خود را جایگاه‌یابی نمایید. وقتی برند شما درست جایگاه‌یابی شود، مخاطب هدف شما کنجکاو است که بیشتر بداند. شما می‌توانید توجه افراد مناسب را جلب کنید و آن‌ها را برای کسب اطلاعات بیشتر بازگردانید زیرا آن‌ها به آنچه می‌فروشید اعتقاد دارند. حالا که رویکردهایی را که می‌توانید اتخاذ کنید می‌دانید، وقت آن است که یک برنامه جایگاه‌یابی ایجاد کنید.

بیشتر بخوانید: مدیریت برند چیست؟

جایگاه یابی برند

چگونه یک استراتژی جایگاه‌ یابی برند ایجاد کنیم؟

در این بخش به چگونگی ایجاد استراتژی جایگاه یابی برند خواهیم پرداخت:

  • جایگاه‌یابی فعلی برند خود را تعیین کنید.
  • یک نمودار جوهره برند ایجاد کنید.
  • رقبا خود را شناسایی کنید.
  • تحقیقات رقابتی انجام دهید.
  • پیشنهاد ارزش منحصر به فرد خود را شناسایی کنید.
  • یک چارچوب جایگاه‌یابی برند بسازید.
  • بیانیه جایگاه‌یابی خود را ایجاد کنید.
  • ارزیابی کنید که آیا جایگاه‌یابی شما کار می‌کند.
  • یک ارتباط عاطفی با چشم‌اندازها و مشتریان برقرار کنید.
  • ویژگی‌های متمایز برند خود را در طول فرآیند فروش تقویت کنید.
  • ارزش ایجاد کنید.
  • اطمینان حاصل کنید که کارمندان روبه‌روی مشتری برند شما را تجسم می‌کنند.

ایجاد استراتژی جایگاه‌یابی برند شما شامل غوطه‌ور شدن در جزئیات برند خود و کشف اینکه چه کاری بهتر از دیگران انجام می‌دهید می‌شود و نایل شدن به جایگاه‌یابی شما حول محور مشخص کردن ارزش منحصر به فردی که ارائه می‌دهید، و درک اینکه چه کسی بیشترین علاقه را به آن ارزش دارد، متمرکز است. در این بخش مراحل کلیدی را برای کمک به شما در ایجاد یک استراتژی جایگاه‌یابی برند منحصر به فرد برای کسب‌وکارتان مرور خواهیم کرد.

بیشتر بخوانید: بیانیه چشم انداز

  1. جایگاه‌یابی فعلی برند خود را تعیین کنید.

آیا شما در حال بازاریابی محصول یا خدمات خود به عنوان فقط یک مورد دیگر در بازار هستید، یا در حال بازاریابی آن به عنوان چیزی متمایز هستید؟ جایگاه‌یابی فعلی برند شما بینش مهمی در مورد مسیر بعدی شما ارائه می‌دهد. شما باید جایگاه فعلی خود را درک کنید تا بتوانید رقابت خود را بیشتر تجزیه و تحلیل کنید. توصیه می‌شود که با در نظر گرفتن مشتریان هدف خود و تعریف آن‌ها شروع کنید. سپس، ماموریت، ارزش‌ها و آنچه شما را از بقیه بازار متمایز می‌کند، شناسایی نمایید. در نهایت، ارزش پیشنهادی و شخصیت برند و صدای برند فعلی خود را ارزیابی کنید. ماتیلدا چملیوسکا در برنامه شریک لایو چت (LiveChat) توصیه می‌کند: همه ما دوست داریم با برندهایی که برای ما واقعی و قابل لمس هستند ارتباط برقرار کنیم. به جای ساختن اصطلاحات پیچیده‌ای که هیچ کس نمی‌تواند آن‌ها را درک کند، فقط به زبان انسان صحبت کنید. با تحقیق در مورد اینکه مخاطب هدف (ایده‌آل و موجود) شما کیست شروع نمایید و از زبان آن‌ها استفاده کنید.

  1. یک نمودار جوهره برند ایجاد کنید.

هنگامی که شما تعیین کردید که برند شما در کجای بازار قرار دارد، وقت آن است که به جزئیات معنای برند شما برای مشتریان بپردازید. یک نمودار جوهره برند می‌تواند به سازماندهی این ایده‌ها کمک کند تا واضح و مختصر باشند. شما همچنین می‌توانید از این نمودار برای الهام گرفتن از کپی‌رایتینگ و طراحی استفاده کنید.

  1. رقبای خود را شناسایی کنید.

پس از تجزیه و تحلیل خود، مهم است که با انجام تجزیه و تحلیل رقابتی، رقابت خود را مورد بررسی قرار دهید. چرا؟ شما باید ببینید که با چه کسانی رقابت می‌کنید تا تحقیقات رقابتی انجام دهید. این تحقیق به شما کمک می‌کند تصمیم بگیرید که چه کاری می‌توانید در استراتژی خود بهتر انجام دهید تا برتری کسب کنید. روش‌های مختلفی برای تعیین رقابت شما وجود دارد، از جمله:

  • انجام تحقیقات بازار
  • استفاده از بازخورد مشتری
  • استفاده از رسانه‌های اجتماعی

بیشتر بخوانید: اولویت های استراتژیک چیست؟

  1. تحقیقات رقابتی انجام دهید.

وسل می‌گوید: بنابر تجربه من، بسیار مهم است که واقعاً خود را به چالش بکشید که چگونه توانایی‌ها یا ویژگی‌های شما با رقبا و جایگزین‌ها مقایسه می‌شود. بنابراین، هنگامی که شما تعیین کردید که رقبا شما چه کسانی هستند، وقت آن است که تحقیقات رقابتی عمیق انجام دهید. شما باید تجزیه و تحلیل کنید که چگونه رقابت شما در حال جایگاه‌یابی برند خود است تا بتوانید رقابت نمایید. در ساده‌ترین حالت، تحقیقات شما باید شامل موارد زیر باشد:

  • چه محصولات یا خدماتی را رقبا شما ارائه می‌دهند؟
  • نقاط قوت و ضعف آن‌ها چیست؟
  • از چه استراتژی‌های بازاریابی با موفقیت استفاده می‌کنند؟
  • جایگاه آن‌ها در بازار فعلی چیست؟

شما در کسب‌ و کار خود کار می‌کنید، بنابراین طبیعی است که فرض نمایید به آنچه ارائه می‌دهید افتخار می‌کنید. بنابراین، وقتی صحبت از اطمینان از بی طرفانه بودن تجزیه و تحلیل رقیب شما می‌شود، وسل می‌گوید: جستجوی یک دیدگاه خارجی می‌تواند در غلبه بر تعصبات داخلی ارزشمند باشد.

  1. پیشنهاد ارزش منحصر به فرد خود را شناسایی کنید.

ساختن یک برند منحصر به فرد همه چیز در مورد شناسایی چیزی است که شما را متفاوت می‌کند و چه چیزی برای کسب‌ و کار شما بهتر عمل می‌کند. چملیوسکا پیشنهاد می‌کند: با تعریف اینکه ‘موثر’ واقعاً برای برند شما به چه معناست شروع کنید  و سپس تصویر آن را بر اساس آن بسازید. پس از انجام تحقیقات رقابتی خود، تصور می‌کنم الگوهایی را خواهید دید که برخی از مشاغل دارای نقاط قوت و ضعف یکسانی هستند. همانطور که محصول یا خدمات خود را با آن‌ها مقایسه می‌کنید، ممکن است متوجه شوید که یکی از نقاط ضعف آن‌ها قدرت شماست. این چیزی است که برند شما را منحصر به فرد می‌کند و این نقطه شروع عالی برای جایگاه‌یابی برند شما در بازار است. به پیشنهادات منحصر به فرد خود توجه کنید همانطور که مقایسه می‌کنید، و عمیقاً بررسی نمایید تا شناسایی کنید که چه کاری بهتر از هر کس دیگری انجام می‌دهید.

بیشتر بخوانید: مزیت رقابتی چیست؟

  1. یک چارچوب جایگاه‌یابی برند بسازید.

جایگاه‌یابی یک برند در ابتدا ممکن است غافلگیرکننده به نظر برسد اما با وجود نقاط تماس بسیار، اولویت بندی یک پیام کلیدی می‌تواند دشوار باشد. یک چارچوب جایگاه‌یابی برند مانند چارچوب زیر می‌تواند به استراتژی جایگاه‌یابی برند شما کمک کند.

  1. بیانیه جایگاه‌یابی خود را ایجاد کنید.

وقت آن است که براساس آنچه یاد گرفته‌اید یک بیانیه جایگاه‌یابی برند ایجاد کنید. یک بیانیه جایگاه‌یابی به طور خلاصه پیشنهاد منحصر به فرد برند شما را توصیف می‌کند و توضیح می‌دهد که چگونه نیازهای مشتری شما را برآورده می‌کند. تقریبا شبیه یک پیشنهاد ارزش به نظر می‌رسد، اما متفاوت است زیرا بر تمایز شما تمرکز دارد، و بیانیه جایگاه‌یابی شما بر مزایای اصلی که به مشتری خود ارائه می‌دهید و اینکه چرا به محصول یا خدمات شما نیاز دارند، تمرکز دارد. وسل می‌گوید: با درک ‘کار انجام شده’ مشتری، اطمینان حاصل می‌کنید که پیام‌رسانی بر دیدگاه آن‌ها و نتایج مورد نظر آن‌ها متمرکز است. هر چه جایگاه‌یابی شما با کمک به مشتریان برای انجام کارشان بهتر، سریع‌تر و/یا ارزان‌تر همسوتر باشد، جایگاه برند شما با بازار هدف شما قوی‌تر خواهد بود.

 

چارچوب جایگاه یابی برند

چارچوب جایگاه یابی  برند چیست؟

چارچوب جایگاه یابی  برند سازه‌ای است که به شما امکان می‌دهد جایگاه مناسب برند خود را در بازار و ذهن مصرف‌کننده پیدا کنید. به عبارت ساده، این چارچوب به مصرف‌کننده اجازه می‌دهد نام شما را بلافاصله با چیزی که ممکن است در حال حاضر یا آینده به دنبال آن باشد، مرتبط کند. چارچوب جایگاه یابی  برند شناسایی برند مناسب برای رفع نیاز یا خواسته مشخص را برای مصرف‌کننده آسان می‌کند. بدون این چارچوب، یک برند به سادگی به یک محصول یا کالای دیگر در قفسه‌های سوپرمارکت تبدیل می‌شود. ایجاد یک جایگاه یابی  برند مؤثر صرفاً یک مسئله انتخاب آنچه “احساس می‌شود” درست است، نیست. اما نیازی به یک آزمون سخت هم نیست.

نقشه ادراکی
اگر تا به حال از نقشه ادراکی ۲×۲ استفاده کرده باشید، می‌دانید که می‌تواند به سرعت مشخص کند که در کجا قرار دارید. در واقع نشان می‌دهند که اکثر برندها در یک فضا در وسط آشفتگی نقشه قرار دارند، که نشان‌دهنده نیاز به جایگاه یابی  بهتر و یا نوآوری است. زیبایی یک محور ۲×۲ این است که می‌توانید ربع‌های آن را بی‌نهایت سفارشی کنید. به عنوان مثال، قیمت در مقابل کیفیت، تئوری در مقابل عملی بودن. با این حال، جایی که می‌خواهید شروع کنید، با ویژگی‌های برند است که مصرف‌کنندگان در دسته شما مهم می‌دانند.

 

نتیجه گیری

جایگاه‌یابی برند یا برند پوزیشنینگ (Brand Positioning) به معنای ایجاد یک تصویر و جایگاهی مشخص از برند در ذهن مشتریان است. این جایگاه، برند شما را از رقبا متمایز کرده و باعث می‌شود مشتریان به راحتی شما را انتخاب کنند. جایگاه‌یابی برند، برند شما را از رقبا متمایز کرده و در ذهن مشتریان ماندگار می‌شود. در واقع مشتریان با شناخت جایگاه برند، به آن اعتماد نموده و به راحتی نیاز خود را در برند شما پیدا می‌کنند. جایگاه‌یابی برند یک فرآیند مداوم است و باید به طور مرتب مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع جایگاه یابی برند برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.