هدف از بکارگیری استراتژی بازاریابی خیابانی استفاده از روشهای غیرتداخلی و گرفتن فضاهای تبلیغاتی منحصر به فرد برای جلب توجه بیشتر کمپین های بازاریابی است. برخلاف استراتژی بازاریابی چریکی که می تواند به صورت آنلاین انجام شود، بازاریابی خیابانی محدود به خیابان و سایر اماکن عمومی می شود. (همچنین میتوانید به بازاریابی چریکی نیز مراجعه کنید). البته باید اذعان نمود، در حال حاضر فناروی های دیجیتال در بسیاری از کمپین هایی که استراتژی بازاریابی خیابانی را دنبال میکنند، استفاده میشوند و تکنولوژی های نوین در بستر دیجیتال به اثرگذاری بیشتر این استراتژی بازاریابی منجر میشود.

تعریف دقیق استراتژی بازاریابی خیابانی چیست؟

در این مقاله قصد داریم به معرفی استراتژی بازاریابی خیابانی بپردازیم و تعریفی دقیق از استراتژی بازاریابی خیابانی را بیان کنیم. در ادامه به نحوه اجرا و پیاده سازی یک کمپین با رویکرد استراتژی بازاریابی خیابانی خواهیم پرداخت و شاخص های ارزیابی موفقیت آن را مورد بررسی قرار میدهیم. پس از خواندن این مقاله شما میدانید که چه نفراتی باید برای اجرای موفقیت آمیز یک استراتژی بازاریابی خیابانی بکار گرفته شوند و نقش هر یک از این ارکان چه خواهد بود.

مقدمه ای بر استراتژی بازاریابی خیابانی

امروزه از فناوری های مدرن برای جلوگیری از نمایش تبلیغات استفاده میشود و ماهیت فناروی های نوین نیز بگونه ای است که نیاز ما را به مشاهده تبلیغات را کمتر میکند. بطور مثال استقبال از دستگاه های پخش موسیقی  (MP3 Player) به حدی بود که بسرعت جای خود را در لوازم الکترونیکی پیدا کرد و درخواست خرید آن بشدت افزایش یافت؛ یکی از دلایل رواج چشمگیر این محصول، عدم تمایل مخاطب به شنیدن تبلیغات رادیویی بود. آنها نمیخواستند مابین آهنگ هایی که از رادیو میشنوند، مجبور باشند به طور مکرر به تبلیغات شرکتهای مختلف گوش فرا دهند.

گزارشی از موسسه تحقیقات بازاریابی یوگاو (YouGov) نشان می دهد که قریب به ۹۰٪ از کاربران برنامه های تلویزیون دیجیتال، هنگام تماشای برنامه های از پیش ضبط شده، به سادگی تبلیغات را رد می کنند و اصلا توجهی به تبلیغات ضبط شده ندارند. مشابه همین عمل، در بسیاری از سرویس های آنلاین اشتراک گذاری ویدیو رخ میدهد، اکثر مخاطبانی که به دنبال یک موضوع خاص هستند، تبلیغات را رد میکنند و بر گزینه انصراف از پخش آگهی کلیک میکنند.

این امر به عنوان یک چالش بزرگ برای بازاریابانی مطرح می شود که بیشتر فعالیت های خود را صرف صور مختلفی از استراتژی بازاریابی سنتی می کنند. نه تنها بخش بزرگی از مخاطبانی که برای آنها تبلیغ نمایش داده می شود، با پیام بازاریابی غیرقابل فهم مواجه می شوند که خود یگ چالش جداگانه است؛ از طرفی دیگر، آنها سیل انبوهی از تبلیغات مواجه هستند که مجبور میشوند بطور ناخود آگاه آنها را نادیده بگیرند. بدین سبب بسیاری از کمپین های تبلیغاتی که استراتژی بازاریابی سنتی را دنبال می کنند با شکست روبرو خواهند شد.

امروزه اگر بازاریابان میخواهند در کار خود موفق باشند باید بتوانند خارج از چهارچوب ها فکر کنند و فراتر از مرزها بیاندیشند تا روشهای جدید و خلاقانه ای را برای ارائه تبلیغات به مشتریان پیدا کنند. آنها باید پیام خود را بنحوی مطلوب و جذاب به مشتریان عرضه کنند و راههای خارق العاده ای را برای ارائه آن در نظر بگیرند. افرادی که در حوزه بازاریابی فعالیت دارند، به امید کنار گذاشتن روشهای تبلیغاتی سنتی، کمپین های خود را برنامه ریزی می کنند. آنها علاقه مند هستند تا با استفاده از استراتژی های بازاریابی نوین راه های جدیدی را برای ارتباط با مشتریانی که نسبت به تبلیغات بدبین شده اند، ایجاد کنند. استراتژی بازاریابی خیابانی ظرفیت های نهفته بسیاری در خود دارد که میتواند شکل تبلیغات را به شدت تغییر دهد و میتوان کارهایی را در بستر خیابان انجام داد که تا بحال کسی آن را انجام نداده است.

حجم تبلیغات بکنواخت و همسان به قدری زیاد شده است که فضای دیجیتال را نیز به شدت در گیر کرده است و امروزه شرکت های بسیاری شکل گرفته اند که خدماتی را برای جلوگیری از نمایش تبلیغات ارائه می کنند. شرکت اد بلاک پلاس (Ad Block Plus) خدماتی را ارائه میدهد که از نمایش تبلیغات در مرورگر های جستجو گر جلوگیری میکند و مدل در آمدی آن بسته به میزان جلوگیری از تبلیغات تعیین شده است. با گسترش فناوری های نوین و افزایش بی حد و حصر تعداد تبلیغات، نیاز به همچین شرکتهایی بیش از پیش محسوس میشود. به همین علت است که استراتژی بازاریابی خیابانی بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. جالب است که این شرکت برای تبلیغات خود از استراتژی بازاریابی خیابانی بهره گرفته است و با نگاهی طنز آمیز، تبلیغات بر روی اتوبوس ها را بلاک کرده است.

نمونه بازاریابی خیابانی در انگلیس و برروی اتوبوس

استراتژی بازاریابی خیابانی چیست؟

هدف از بکارگیری استراتژی بازاریابی خیابانی استفاده از روشهای غیرتداخلی و گرفتن فضاهای تبلیغاتی منحصر به فرد برای جلب توجه بیشتر کمپین های بازاریابی است. برخلاف استراتژی بازاریابی چریکی که می تواند به صورت آنلاین انجام شود، بازاریابی خیابانی محدود به خیابان و سایر اماکن عمومی می شود. (همچنین میتوانید به بازاریابی چریکی نیز مراجعه کنید). البته باید اذعان نمود، در حال حاضر فناروی های دیجیتال در بسیاری از کمپین هایی که استراتژی بازاریابی خیابانی را دنبال میکنند، استفاده میشوند و تکنولوژی های نوین در بستر دیجیتال به اثرگذاری بیشتر این استراتژی بازاریابی منجر میشود.

در سالهای اخیر و با کاهش بازدهی بازاریابی سنتی، بازاریابان تلاش کرده اند تا روشهای جدیدی را برای ارتباط با مشتریان پیدا کنند. استراتژی بازاریابی خیابانی با قرار دادن تبلیغات در نقاطی که مردم انتظار دیدن تبلیغات را ندارند، از پدیده غافلگیری و جلب نظر، به خوبی استفاده می کند. معمولا افراد انتظار دارند وقتی در خیابان راه می روند و به آسمان نگاه می کنند بیلبوردهای تبلیغاتی را ببیند و به ندرت اتفاق می افتد که هنگام قدم زدن در معابر، وقتی به زمین نگاه میکنند، با تبلیغ مواجه شوند، مثلا تبلیغ چاه بازکنی بر روی درپوش آهنی فاضلاب مواجه شوند.

آگهی بر روی یک بیلبورد می تواند معمولی به نظر برسد و با سیر انبوهی از بیلبوردهای دیگر، نادیده گرفته شود، در حالی که تبلیغ برروی درپوش های اداره آب و فاضلاب که به وفور بر کف خیابان های یافت میشوند، آنقدر غیرمنتظره است که بینندگان نه تنها آن را می بینند بلکه لحظه ای بیشتر برای خواندن آگهی زمان صرف میکنند و بعضی دیگر بر روی آن تأمل میکنند. آنها از تازگی و کارخلاقانه آن لذت میبرند. در واقع استراتژی بازاریابی خیابانی این ظرفیت را در خود دارد تا کارهای خارق العاده ای در بستر آن شکل گیرد و تبلیغات غیر منتظره ای برای مخاطب به نمایش در آید. فعالیت هایی که در راستای استراتژی بازاریابی خیابانی انجام میشوند شانس بیشتری برای دیده شدن دارند، البته اگر بصورت خلاقانه ای ساخته شوند.

تبلیغات ایستا و ثابت صرفا تنها روش برای اجرای استراتژی بازاریابی خیابانی نیست که بخواهد تمام خلاقیت را به خود معطوف سازد، بلکه گستره این استراتژی بسیار فراتر از تبلیغات ساده ای است که تاکنون مشاهده کرده اید. بسیاری از شرکت ها تیم هایی از سفیران برند  را تشکیل میدهند و جوانان مشتاق را استخدام می کنند که نمونه ها و کدهای تخفیف را به عابرین سطح شهر برسانند و به سؤالات آنها بطور دقیق و شفاف پاسخ دهند. این کار باعث میشود تا تصویر و قدرت برند بسیار تقویت شود و ارتباط با مخاطبان به نحو احسن حفظ شود. همچنین این نوع از استراتژی بازاریابی هدفمند، به مشتریان فرصتی را برای تعامل با محصولات و برند می دهد تا تصورات منفی محتمل بر تصمیمات خرید آنها  را از بین برود. با این کار سفیران برند میتوانند تفاوتی چشمگیر در بطن بازار ایجاد کنند که نهایتا تأثیرات مثبتی نسبت به تبلیغات منفعل رقبا خواهد داشت. (همچنین به میتوانید بازاریابی سازمان به شخص مراجعه کنید)

البته این نکته را باید یاد آور شد که ارائه نمونه های رایگان محصول توسط سفیران برند میتواند، تأثیر به سزایی بر تجربه کاربری و حس مخاطب داشته باشد که آن را نسبت به استراتژی های دیگر کاراتر میکند.

تنها نقطه ضعف استراتژی بازاریابی خیابانی این است که به سختی می توان فرایند برنامه ریزی و اجرای یک کمپین موفق بازاریابی خیابانی را به عهده گرفت. اول از همه یک بازاریاب باید یک ایده واقعاً بی نظیر را پیدا کند و آن را با قوانین شهری تطابق دهد که منجر به ایذاء عابرین و ساکنین اماکن عمومی در خیابان نشود و منافی با منافع عمومی نباشد. سپس آنها باید اطمینان حاصل کنند که پیام بازاریابی توسط عده زیادی از افراد دیده میشود و نوع پیام بگونه ای است که مخاطب آن را درک کند و جذب آن شود. اگر آگهی خیلی مبهم یا انتزاعی باشد، اثری روی بینندگان نخواهد داشت و موجب هدر رفت بودجه بازاریابی و تبلیغات میشود. ازینرو باید در تدوین برنامه پیاده سازی استراتژی بازاریابی خیابانی دقت لازم انجام شود تا منجر به نتیجه عکس نشود.

چه موقعیت مستعد اجرای استراتژی بازاریابی خیابانی است؟

موقعیت های زیادی برای خلق یک کمپین بازاریابی خیابانی وجود دارد که هر کدام میتواند برای یک کسب و کارخاص مناسب باشد. لزوماً نباید از همه موقعیت های بالقوه استفاده کرد و بهتر است نزدیکترین و مناسب ترین موقعیت به کسب و کار انتخاب شود. جایی که احتمال میرود بیشتر دیده شود، بازدهی خوبی داشته باشد و بازخورد مثبتی از مخاطب گرفته شود. نمونه ای از موقعیت های بالقوه برای خلق استراتژی بازاریابی خیابانی بشرح ذیل است و منحصراً به این موارد نیز محدود نمیشود:

ایستگاه های اتوبوس –  نیمکت ها و لوازم عمومی موجود در پارک –  فضای عمومی در مساجد – تیرهای چراغ برق – چهار راه ها و تقاطع پر رفت و آمد – طبقه همکف ساختمان ها و برج های عمومی (مثل برج میلاد) – جداول پیاده روی و محافظ های اتوبان ها (گارد ریل) –  بر روی اتاقک ماشین های حمل و نقل عمومی بویژه اتوبوس ها، قطارها بین شهری و واگن های متروی – نقاشی بر روی دیوار ساختمان هایی که مستعدد دیده شدن هستند – سطل آشغال ها – اشیاء سه بعدی در میادین عمومی – درختان – نرده ها و فنس های عمومی – چرخ دستی های خرید در فروشگاهها – آب خوری های موجود در سطح شهر – توالت های عمومی و مراکز تفریحی عمومی همچون آمفی تئاتر های روباز – درپوش فاضلاب شهری

نمونه های موفقیت آمیز اجرای استراتژی بازاریابی خیابانی

فرانتین (Frontline) – شرکت سازنده داروهای مراقبتی حیوانات خانگی، برای محصول از بین برنده کک خود (حشره موذی که در لای موهای سگ پدید می آیند)، کمپینی با رویکرد استراتژی بازاریابی خیابانی اجرا کرد. آنها یک تصویر بسیار بزرگ از یک سگ را در طبقه همکف یک مجتمع تجاری قرار دادند. وقتی تصویر از طبقات بالا مشاهده می شد، افرادی که در طبقه همکف بودند و در حال قدم زدن بودند، شبیه کک های سگ به نظر می رسیدند. در قسمتی دیگر از این پوستر تبلیغاتی، نام و شعار کمپین بصورت کاملا مشهود و برجسته نمایش داده شده بود.

کویت (Quit) – دولت استرالیا در یک اقدام خارق العاده برای کاهش مصرف دخانیات و تشویق مردم به ترک سیگار یک کمپین ارزشمند خیابانی را راه اندازی کرد. آنها یک تصویر بزرگ و واقعی از مردمک داخل چشم را در قسمت جلویی سطل آشغال های مخصوص سیگار قرار دادند. برای افراد سیگاری معمول است که سیگار خود را قبل از رها کردن در سطل آشغال، بر لبه سطل آشغال فشار دهند و اتش آن را خاموش کنند، بعد از آن سیگار خود را در سطل می اندازند. این سطل آشغال طوری طراحی شده بود که لبه سطل را تصویر مردمک چشم تشکیل میداد و وقتی کسی میخواست سیگار را خاموش کند، آن را برروی چشم خاموش میکرد و درون چشم میریخت. به طرز ماهرانه ای عبارت “سیگار کشیدن باعث نابینایی می شود” نیز برروی سطل نوشته شده بود. این کمپین دولتی قصد داشت تا استعمال دخانیات را کاهش دهد و با نوشتن دلیل آن در کمپین خود، باعث شد تا میزان مصرف سیگار کاهش چشمگیری داشته باشد.

فولکس واگن (Volkswagon) – این شرکت سازنده خودرو، طرحی را آماده کرد که شکل ابر بود. این ابر، نشان و علامتی برای فکر کردن بود و آن را در بالای هر خودرو پارک شده در پارکینگ قرار دادند. این علائم طوری طراحی شده بودند که اتومبیل های پارک شده را به نحوی نشان میداد که انگار خودروها در حال تفکر بودند و ابر بالای سرشان نشان دهنده فکر و خیال ماشین ها بود. شرکت فولکس واگن این کمپین موفقیت آمیز را برای خودروی GTL طراحی کرده بود و شعار خود را بالای هر خودروی پارک شده در پارکینگ قرار داده بود، بطوریکه ماشین ها در حال فکر هستند  که “کاش یک GTL جدید می می شدم”.

یونیسف (unicef) – موسسه خیریه بین المللی در یک روز سرد زمستان یک کالسکه کودک را در مرکز یک میدان عمومی قرار داد. رهگذران با ابراز نگرانی از اینکه ممکن است یک نوزاد در داخل آن باشد، پرسه زنان نزدیک میشدند و آن را بررسی میکردند و زمانی که پتوی بچه را عقب میزدند ناگهان با یک پیام روبرو میشدند که در آن نوشته شده بود “لحظه ای مادر باشید”، این کمپین به قدری بازتاب داشت که توانست درصد قابل توجهی از مشارکت های عمومی را به خود اختصاص دهد.

نسکافه (Nescafe): این برند مشهور تولید کننده قهوه فوری توانست با استفاده از فناروی های نوین، یک خلاقیت بی نظیر را در اجرای کمپین استراتژی بازاریابی خیابانی به تصویر بکشد. آنها دستگاه هایی را طراحی کردند که دکمه ای برروی آن قرار داشت و بر روی آن نوشته بود “با هم دکمه را فشار دهید”. از این دستگاه دو عدد ساخته شده بود که هر کدام بر میله چراغ راهنمایی و درست روبروی عابرین پیاده که منتظر چراغ سبز بودند، نصب شده بود. اگر فردی قبل از اینکه چراغ سبز شود دکمه را فشار میداد و همزمان با آن، فرد دیگری در آن سوی خیابان همین کار را انجام می داد، ناگهان دریچه دستگاه باز می شد و یک قهوه به هرکدام از عابرین پیاده هدیه می داد. در حقیقت اگر دو نفر (که احتمال داشت یکدیگر را نشناسند)، دکمه را فشار می دادند، برند نسکافه به آنها یک قهوه فوری و داغ را در سرمای زمستان به آنها هدیه می داد. البته نا گفته نماند که این دستگاه یک نمایشگر داشت که صورت هر کدام از مشارکت کنندگان را  در دو طرف خیابان به نمایش میگذاشت تا نفرات پشت چراغ راهنمایی، همدیگر را ببینند؛ درنهایت این کمپین باعث شد تا ۸۳۹ لبخند برای عابرین پیاده خلق شود. انعکاس این کمپین با رویکرد استراتژی بازاریابی خیابانی به حدی گسترده بود که توانست ده ها برابر یک تبلیغا معمولی، در رسانه های اجتماعی سر و صدا ایجاد کند و بعبارتی این خلاقیت مثل توپ صدا کرد.

کمپین استراتژی بازاریابی خیابانی نسکافه

چه کسانی از استراتژی بازاریابی خیابانی استفاده میکنند؟

استراتژی بازاریابی خیابانی برای انواع کسب و کار ها موضوعیت دارد و قابلیت اجرایی در همه صنایع را دارد. از آنجا که بیشتر اقداماتی که در استراتژی بازاریابی خیابانی انجام میشوند جزو فعالیت های کم خرج محسوب میشوند، گزینه مطلوبی برای جایگزین نمودن آن با استراتژی بازاریابی سنتی است؛ البته باید این نکته را هم مد نظر قرار داد که لزوماً تمام فعالیت هایی که در راستای اجرای استراتژی بازاریابی خیابانی انجام میشوند، کم هزینه نیستند و این عامل مستقیماً به میزان جاه طلبی و خلاقیت های یک تیم بازاریابی بستگی دارد. شاید برای بهتر دیده شدن لازم باشد یک کار خارق العاده با ابعاد بزرگ انجام داد، ولی هر چقدر هم این ایده ها هزینه بردار باشند نسبت به تبلیغات تلویزیونی با هزینه های نا متعارف، گزینه ایده آلی برای کسب و کار کوچک و متوسط محسوب میشوند.

در ابتدا، اولین کمپین های بازاریابی خیابانی توسط کسب و کارهای کوچک انجام شد که امیدوار بودند خود را از بازاریابی انبوه متمایز کنند. یک کافی شاپ کوچک را تصور کنید که نقاشی های گچی را بر روی تخته سیاه می کشد و از جملات چالشی در آن استفاده می کند و آن را در جلوی درب مغازه میگذارد تا نظر عابرین را به خود جلب نماید. همین استراتژی با استفاده کمی خلاقیت میتواند نتایج غیر منتظره را به همراه داشته باشد و تأثیرات بسیار مثبتی را برروی مخاطبان بگذارد که حتی گرانترین تبلیغات نیز نمیتوانند همچین کارایی نداشته باشند.

بسیاری از کمپین های بازاریابی خیابانی که در ابعاد گسترده اجرا شده اند، دیدنی تر و چشم نواز  تر هستند و معمولاً توسط شرکت های بزرگتر ایجاد می شوند. بیشتر آنها سعی دارند محصولات جذاب خود را با جذابیت گسترده به فروش برسانند و تصویر برند خود را قدرتمند تر از قبل نمایند، مثل برند نسکافه که در بالا بدان پرداخته شد.

البته باید این نکته را مد نظر قرار داد که لزوما هر استراتژی بازاریابی خیابانی اثربخش نخواهد بود ویا شاید کارایی محسوسی نداشته باشد. این استراتژی باید با دقت نظر، زیرکانه و با خلاقیت زیاد برنامه ریزی و اجرا شود. همانطور که در قبلا نیز بیان شد، برنامه ریزی و طراحی کمپین استراتژی بازاریابی خیابانی از هر فعالیتی سخت تر است و هسته اصلی آن را ایده پردازی و برنامه ریزی تشکیل میدهد. شرکتی که تجهیزات و ماشین آلات کشاورزی تولید می کند، دلیلی برای عرضه محصولات خود در خیابان نخواهد داشت، زیرا به نمایش گذاشتن این محصولات برای اکثر بینندگان بی ربط است.

شرکت های بزرگتر که بودجه و توان تخصصی بازاریابی لازم را دارند برای گرفتن فضای تبلیغاتی غیر متعارف اقدام می کنند، مثلا فضایی در یک مجتمع تجاری یا در یک مکان تاریخی را اجاره میکنند که در آنجا تبلیغات انجام نشده است. بعد از آن شرکت باید مؤلفه ها و ملزومات دیجیتال خود را طوری ایجاد کند تا بتواند در فضای اینترنتی سر وصدا ایجاد کند و میزان اثربخشی کمپین خود را افزایش دهد. اکثر شرکت های بزرگ همچنین سعی میکنند تا اقدامات بازاریابی خیابانی خود را با تکنیک های بازاریابی سنتی مرتبط سازند تا بیش از دیگر رقبا خود را بر سر زبانها بیاندازند.

شرکتها حتما باید قبل از اجرای یک استراتژی بازاریابی خیابانی داده هایی را درباره خود، محصولات، رقبای خود و مشتریان خود تهیه کنند. همچنین برای اثرگذاری بهتر استراتژی بازاریابی خیابانی، شرکت ها یا آژانس های بازاریابی مسئول، باید درک کنند که چگونه در بازار مورد قضاوت مصرف کنندگان قرار می گیرند؛ چه ویژگی از محصولات آنها با محصولات رقبا متفاوت است، جذاب ترین ویژگی های آنها چیست و چه بازارهایی را می خواهند هدف گذاری کنند. پس از شناسایی مشتریان مورد نظر خود و یافتن محل اجتماع مخاطبان خود، آنها می توانند اهداف خاصی را برای یک کمپین بازاریابی خیابانی تعیین کنند که هر کدام از این اهداف و فعالیت ها را میتوان در محل تجمع مخاطبان اجرا نمود.

در بسیاری از کسب و کارهای تولیدی و خدماتی، معمولا مخاطبان در بخش های خاصی از یک منطقه تجمع می کنند. مثلا اگر یک شرکت آب معدنی ویتامینه تولید میکند که مخاطبانی از ورزشکاران را به خود اختصاص داده است، بهتر است کمپین خود را در اطراف مجموعه ورزشی آزادی تهران اجرا نماید که افرادی ورزشکار یا ورزش دوست در آن جمع میشوند. اگر محصولات هنری عرضه میکند، بهترین مکان برای اجرا حوالی تئاتر شهر و خیابان ولیعصر تهران است. اگر محصولات و خدماتی برای دانشجویان ارائه میکند، بهتر است در حوالی دانشگاه تهران و میدان انقلاب فعالیت های خود را برنامه ریزی کند و اگر محصولات و خدمات مربوط به صنعت توریسم و گردشگری دارد، بهترین مکان برای اجرای استراتژی بازاریابی خیابانی حوالی فرودگاه ها است. نزدیک بودن به مکان مخاطب میتواند شانس موفقیت اقدامات انجام شده را افزایش دهد.

نحوه اثرگذاری در اجرای استراتژی بازاریابی خیابانی چگونه است؟

مدیران برند، طراحان گرافیک و طراحان صنعتی باید با هم مشارکتی مثال زدنی داشته باشند تا بتوانند طراحی و ساخت تبلیغات خیابانی را طوری انجام دهند که واقعی به نظر رسد. از آنجا که هدف از اجرای استراتژی بازاریابی خیابانی انجام کارهایی است که خلاف انتظار مخاطبان باشد و در حوزه تبلیغات منحصر به فرد باشد. میتوان گفت هدف اصلی از استراتژی بازاریابی خیابانی ایجاد تمایز در بازار تبلیغات است، ازینرو افراد دست اندر کار در حوزه بازاریابی باید خلاق باشند و با دقت در مورد نحوه اجرا و دستیابی  به نتایج مورد انتظار، تفکر و تدبر کنند؛ زیرا اقداماتی که با رویکرد ایجاد تمایز صورت میگیرند، همچون حرکت در لبه تیغ است و امکان دارد تمایزات ایجاد شده نه تنها مخاطب پسند نباشند، بلکه امکان دارد به تصویر برند صدمه اساسی وارد نماید. بدین سبب برنامه بازاریابی باید به وضوح منطق تبلیغات و تأثیرات متعاقب آن را در نظر گیرد و تأثیر آنها را بر روی بیننده شرح دهد.

پس از تدوین برنامه، باید مذاکرات لازم در مورد اجاره فضای تبلیغاتی انجام شود و قراردادهای لازم منعقد گردد. هنگام انجام مذاکرات، تیم بازاریابی باید اطمینان حاصل کنند که کلیه شرایط و قوانین مربوط به اجرای کمپین را به طور واضح درک کرده اند تا حین اجرای استراتژی بازاریابی خیابانی با ممنوعیت یا محدودیت های شهری و محلی روبرو نشوند. مثلا هنگام اجرای استراتژی بازاریابی خیابانی در کنار یک مرکز درمانی یا بیمارستانی باید سروصدای زیادی ایجاد نشود تا برای بیماران، مشکلی ایجاد نشود.

همچنین باید اذعان نمود اعطای محصول رایگان و ارائه نمونه های عینی از کالا تأثیر گذاری بالایی برروی مخاطبان دارد که اگر در استراتژی بازاریابی خیابانی استفاده شود میتواند خروجی مطلوب را برای شرکت ایجاد نماید. بازاریابان باید اطمینان حاصل کنند که اجازه ارائه محصولات رایگان یا فروش کالا را در محدوده کاری کمپین خود دارند. ارائه کالاهای نمونه و رایگان در بسیاری از فضاهای عمومی و خصوصی ممنوع است. (همچنین به میتوانید بازاریابی بیرونی مراجعه کنید)

آخرین مرحله کمپین بازاریابی خیابانی ارزیابی موفقیت و بررسی عملکرد آن خواهد بود. هر کسب و کاری باید در مرحله تدوین و برنامه ریزی خود، تعدادی از اهداف خاص را مشخص کند و برای هر کدام از آنها شاخص ها و سنجه های قابل اندازه گیری را تعیین نماید. هدف های برنامه ریزی شده برای اجرای موفقیت آمیز استراتژی بازاریابی خیابانی می تواند بسته به رویکرد کلان شرکت متفاوت باشد، اهدافی همچون افزایش حجم فروش، حجم ترافیک وارد شده به وب سایت شرکت یا میزان آگاهی افراد از ویژگی های ارائه شده باشد. با پیشبرد فعالیت های بازاریابی طبق برنامه ای از پیش تعیین شده، شرکت باید اهداف بازاریابی را در فواصل منظم ارزیابی کند تا بداند کار خود را بدرستی انجام داده است یا خیر. به هر دلیلی اگر نتایج مطلوب در خروجی ظاهر نشد، باید کلیات برنامه مورد نظر، اصلاح یا بازنگری شود و در صورت نیاز تغییرات لازم بر روی آن اعمال گردد.

چه کسانی باید در استراتژی بازاریابی خیابانی استخدام شوند؟

در اجرای کمپین استراتژی بازاریابی خیابانی، افرادی که بطن کار حضور دارند و در کف خیابان با مخاطبان رو در رو میشوند، نقش اساسی در تصویر سازی برند دارد؛ ازینرو میتوان گفت که آنها به نوعی ویترین کسب و کار هستند و باید بدقت انتخاب و گزینش شوند. در پشت صحنه نیز افراد متخصص و خلاق باید بتوانند فعالیت های اصلی را نظارت و کنترل کنند تا زمام امور از دست تیم بازاریابی خارج نشود.

اعضای تیم خیابانی

اعضای تیم خیابانی در واقع سفیران برندی هستند که برای توزیع محصولات، ترویج پیام تبلیغاتی، تعامل با مشتریان و به عنوان چهره عمومی یک برند در خیابانها حاضر میشوند. این کار به طور معمول یک فعالیت بازاریابی در سطح مبتدی است که میتواند توسط بازاریابان تازه کار یا دانشجویانی با کار پاره وقت انجام شود.

برای گردهم آوردن اعضای یک تیم بازاریابی خیابانی، داشتن تحصیلات بازاریابی یک ملاک ارزیابی محسوب نمیشود، اما دارا بودن دانش در این حوزه می تواند در اجرا و ایده پردازی، کمک کننده اعضای تیم خیابانی باشد. اعضای تیم خیابانی باید تصویر برند تجاری را که شرکت در تلاش است آن را ترویج نماید، به خوبی بشناسد و آن را درک کرده باشند. اگر برند مورد نظر، تصویری از جذاب بودن و شوخ بودن را برای مخاطب به نمایش گذاشته است، بازاریابان خیابانی نیز باید در همین راستا قدم بردارند و بالعکس اگر برند تصویری جدی را از خود نشان داده است، اعضای تیم خیابانی باید بسیار جدی و مودب با مخاطبان برخورد داشته باشند.

آنها باید درک خوبی از تصویر برند داشته باشند و بدانند که چگونه می توان به بهترین شکل ممکن این تصویر را به نمایش عموم گذاشت. نکته دیگر آن است که بازاریابان خیابانی باید از هوش اجتماعی بالایی برخوردار باشند تا بتواند بهترین ارتباط را با مشتریان برقرار کنند. آنها باید رفتاری طبیعی از خود بروز دهند و در برخوردشان با مخاطبان، تعاملی خاطره انگیز با آنها داشته باشند.

طراحان صنعتی

طراحان صنعتی علائم، نشانه ها و سایر ملزومات بصری تبلیغاتی را به تصویر می کشند. از آنجا که استراتژی بازاریابی خیابانی اغلب در مکان های غیرمعمول اجرا میشوند و شرکتهای موفق نیز از تبلیغات خاص و غیر معمول استفاده می کنند، بدین جهت لازم است تا از تجارب یک سازنده مجرب استفاده شود تا بتوان اثرگذاری تبلیغات خاص را افزایش داد. برای متمایز شدن در بستر خیابان، باید اجسامی را خلق نمود تا بوسیله آن بتوان جلب نظر کرد. ملزومات بازاریابی و تبلیغاتی باید متناسب و همگون با محیط اجرا باشند و آن دسته از ملزوماتی که لازم است تا به مدت زیاد در محیط نصب شوند، باید قابلیت مقاومت در برابر آب و هوا داشته باشند و در برابر مقابل لمس کردن و استفاده مخاطبان، تاب بیاورند و خراب نشوند.

طراحان صنعتی نیازی به داشتن مدرک در رشته  بازاریابی ندارند و باید مهارت تخصصی در حوزه طراحی و تولید داشته باشند. آنها بیشتر از مفهوم پیام بازاریابی بهره میگیرند و شروع به ساخت نشانه ها و اجسام مرتبط می کنند. بسیاری از افراد پس از دریافت مدرک مهندسی یا طراحی گرافیکی وارد این رشته می شوند. آنها باید کار با نزم افزارهای شبیه سازی را بدانند و به خوبی تشخیص دهند که چگونه با مواد غیر معمول کار کنند.

مدیران بازاریابی رسانه های اجتماعی

مدیران بکار گرفته در این سمت باید کلیه فعالیت های بازاریابی انجام شده را در رسانه های اجتماعی مدیریت کنند. آنها باید بر فعالیت ها و بازتاب نظرات مخاطبان، در رسانه هایی همچون فیسبوک، اینستاگرام، توییتر، یوتیوب و سایر سایت های دیگر را نظارت کنند. استراتژی بازاریابی خیابانی اغلب برای هدایت مشتریان به حضور در فضای آنلاین شرکت اجرا میشود و سعی بر آن است تا در استراتژی بازاریابی خیابانی، توجه بینندگان به یک برند معطوف شود که در ادامه مخاطبان، آن موضوع را در رسانه های اجتماعی دنبال کند.

نشانی اینترنتی هوشمند بصورت کد QR یا ارائه کد نخفیف آنلاین، جزو تکنیک هایی است که میتواند مردم از بستر خیابان به مکانی خاص در بستر وب منتقل کند و ظرقیت این موضوع را دارد تا از مخاطبان عمومی، طرفدارانی فعال بسازد که رسانه های این برند را دنبال می کنند. تمام مراحل موجود در این فرآیند، باید تحت نظر مدیران بازاریابی و مدیران بازاریابی رسانه های اجتماعی انجام شود تا با استراتژی های کلان کسب و کار شرکت هم راستا و همسو باشد.

مدیران بازاریابی رسانه های اجتماعی همچنین علاوه بر همکاری در تدوین یک برنامه جذاب برای اجرا و پیاده سازی استراتژی بازاریابی خیابانی، باید تکنیک های استفاده شده در اجرا را تحت نظر قرار دهند تا عناصر موجود با شخصیت برند هم خوانی داشته باشند و از طرفی دیگر فعالیت های رسانه های اجتماعی را نظارت کنند تا هر جا نیاز به تغییر یا اقدام اصلاحی بود، وارد عمل شوند.

همه مدیران بازاریابی رسانه های اجتماعی بهتر است تا یک مدرک معتبر در حوزه بازاریابی داشته باشند و خیلی بهتر است تا این مدرک، گویای یک مهارت تخصصی در حوزه بازاریابی دیجیتال یا مدیریت رسانه های اجتماعی باشد که از سوی شرکت های معتبر فعال در این حوزه صادر گردیده است؛ مثل مدارکی که شرکت گوگل در حوزه مدیریت رسانه های اجتماعی ارائه میکند. همچنین تجربه شخصی در شبکه های اجتماعی میتواند عاملی مهم در جذب و بکارگیری افراد فعال در این حوزه بشمار آید که میتواند در نمونه کارهای قبلی آنها  رویت شود.

شش تکنیک اجرایی در استراتژی بازاریابی خیابانی

در فرایند اجرای استراتژی بازاریابی خیابانی می توان از تکنیک های متفاوتی استفاده کرد که هر کدام برای هدفی خاص اجرا میشوند، در ادامه شش نوع از اصلی ترین تکنیک های اجرایی را  بیان می کنیم، ولی باید بدانید که تکنیک های اجرایی صرفا منوط به این عوامل نمیشود:

توزیع بروشور یا محصولات (Distribution of flyers or products): این سری از فعالیت های سنتی تر، جزو متداول ترین تکنیک های بازاریابی خیابانی است که توسط بسیاری از برند ها قابلیت اجرایی دارد. البته با توسعه فناوری های دیجیتال، ارائه بروشور و کاتالوگ های دیجیتالی و کارت ویزیت های منحصر به فرد رواج یافته است که میتواند توجه عابرین را به خود جلب کند.

انیمیشن های محصول (Product animations): ارائه ویدیوهای انیمیشنی و طرح های گرافیکی در موقعیت هایی خاص که میتواند بر روی نمایشگر های خیابانی نمایان شود .

فعالیت های انسانی (Human activities): در این روش از عوامل انسانی در اجرای کمپین های بازاریابی خیابانی استفاده میشود. ارائه هدایای تبلیغاتی خاص در خیابان توسط سفیران برند، پوشیدن لباس های منحصر به فرد توسط نفراتی که منتصب به برند هستند از جمله این روشها است.

نمایش جاده ای (Roadshows): اختصاص خودرو های طراحی شده برای کمپین مورد نظر و گرفتن توجهات عمومی که اغلب با استفاده از ناوگان حمل و نقل عمومی به نمایش گذاشته میشود مانند اتوبوس ها، تاکسی ها یا کامیونت های اختصاصی حمل محصولات.

اقدامات رویدادی (Event actions): هدف از اجرای روشهای رویداد محور آن است که از طریق سازماندهی یک رویداد عمومی در اماکن عمومی، محصولات، خدمات یا ارزش های پیشنهادی را تبلیغ و ترویج نمود.

اقدامات کشف نشده (Uncovered actions): انجام اقدامات خارق العاده جزء لاینفک استراتژی بازاریابی خیابانی است که میتواند بر اثر سفارشی سازی عناصر خیابانی ایجاد شود. همچون تعویض نیمکت های پارک به یک طرح خاص که مناسب نشستن است و شمه ای از محصول را به یاد می آورد. مشابه این کار را برند کیت کت انجام داد و نیمکت های پارک را به شکل بیسکویت های کیت کت تغییر داد.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع استراتژی بازاریابی خیابانی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

۲۱ Amazing Street Marketing Campaigns

۷ street marketing tactics that drive business

Best Street marketing campaigns for your inspiration

۶ killer examples of guerrilla street marketing campaigns

British Airways launched an innovative outdoor campaign

استراتژی بازاریابی در لفافه

تعریف دقیق استراتژی بازاریابی در لفافه چیست؟

در این مقاله قصد داریم به معرفی استراتژی بازاریابی در لفافه بپردازیم و تعریفی دقیق از استراتژی بازاریابی در لفافه را بیان کنیم. در ادامه به نحوه اجرا و پیاده سازی یک کمپین با رویکرد استراتژی بازاریابی در لفافه خواهیم پرداخت و شاخص های ارزیابی موفقیت آن را مورد بررسی قرار میدهیم. پس از خواندن این مقاله شما میدانید که چه نفراتی باید برای اجرای موفقیت آمیز یک استراتژی بازاریابی در لفافه بکار گرفته شوند و نقش هر یک از این ارکان چه خواهد بود.

مقدمه ای بر استراتژی بازاریابی در لفافه

یک برند نوشیدنی در آمریکا برای افزایش فروش خود، دست به اقدامی زد که تا قبل از آن کمتر کسی توانایی و جرأت انجام آن را داشت و توانست خود به عنوان یکی از بهترین نمونه های عینی استراتژی بازاریابی در لفافه نشان دهد. آنها با یکی از کافه داران معروف شهر تفاهم نامه ای را امضا نمودند تا با یک سناریوی جذاب، بسیاری از افراد را بصورت غیر مستقیم و در لفافه، به طرزی کاملا زیرکانه به مصرف یک نوشیدنی خاص دعوت کنند.

جک کوربین صاحب ۴۰ کافه مجلل در آمریکا بود که مخاطبانش بسیاری از جوانان خوش چهره شهر بودند و برخی از آنان جزو افراد تأثیرگذار در رسانه های اجتماعی محسوب می شدند. اکثر قریب به اتفاق آنها، دنبال کنندگان بسیاری را در شبکه های اجتماعی خود داشتند و جزو فعالان فضای مجازی بودند. این برند نوشیدنی در آمریکا، توانست بواسطه جک کوربین یک مهمانی مجلل را از افراد مشهور را ترتیب دهد. در آن زمان که مشتریان نوشیدنی های معروف، طرفدار پر پاقرص حضور مهمانی ها بودند، این برند تصمیم گرفت تا آنها را دعوت کند دورهم جمع شوند و یک شب عالی را در کنار هم سپری کنند.

در طول مهمانی هیچ سخنی از برند مدنظر مطرح نشد؛ حتی هیچ پوستر، بنر یا سوژه تبلیغاتی به چشم نمیخورد که بخواهد بطور مستقیم تبلیغاتی را انجام دهند و اصلا قرار هم نبود کسی تبلیغات این برند را بطور آشکار و مستقیم ترویج کند. جک کوربین قبل از اینکه سخنرانی خود را شروع کند یک شیشه از نوشیدنی را باز کرد و شروع به خوردن آن نمود و گفت چه طعم خوبی! فقط همین… تنها کاری که او کرد این بود که بطری را باز کند و با یک حس دلنشین، نوشیدنی مورد نظر سر بکشد و مهمانان را به نوشیدن آن دعوت کند.

بعد از آن مهمانی، جک بعنوان به یکی از بزرگترین و کارآمدترین مجریان استراتژی بازاریابی در لفافه شهرت گرفت و نام خود را در لیست بازاریابان محصول این برند نوشیدنی قرار داد؛ ولی برای اجرای استراتژی بازاریابی در لفافه این پایان ماجرا نبود، مالکان این برند جذاب با چندین آژانس تبلیغاتی و خبری بطور همزمان قرارداد بستند تا یک پوشش خبری ویژه از مهمانی آن شب را ترتیب دهند و هر کدام از آنها بنحوی درباره آن رویداد بنویسند. بطور مثال تیترها به این گونه بود:

  • بهترین کافه داران چه نوع نوشیدنی هایی را می پسندند
  • بزرگترین کافه دار شهر از فلان نوشیدنی مشهور استفاده میکند
  • ذائقه بزرگترین کافه دار شهر، طعم این نوشیدنی خاص را پسندیده است
  • کافه دار بزرگ شهر نوشیدنی خود را از بین صدها برند مشهور، اینگونه انتخاب کرد

تمایل یک کافه دار نسبت به یک نوشیدنی و ذائقه او میتواند برای بسیاری از مردم، ذائقه مرجع محسوب شود و آنها را به استفاده از آن نوشیدنی سوق دهد؛ زیرا عموم مخاطبان و مصرف کنندگان، او را متخصص این حوزه قلمداد میکنند و نظر او را بعنوان یک نظر تخصصی قبول دارند.

آژانس های خبری  و تبلیغاتی هر کدام ملزم بودند تا خبر، متن و پیام خود را در لفافه به مخاطبان برسانند، آنها باید طوری این مهمانی را پوشش خبری میدادند که گویا همه چیز اتفاقی بوده و همه ارکان مهمانی بطور طبیعی و واقعی دست به دست هم داده اند تا بیانگر حس و ذائقه جک کوربین باشند. آژانس های خبری استفاده شده برای اجرای استراتژی بازاریابی در لفافه به قدری حرفه ای بودند که در هفته اول کاری خود توانستند بسیاری از مصرف کنندگان را  از چگونگی این مهمانی باخبر کنند و آن خبر را به تیتر اول رسانه ها تبدیل نمایند.

همچنین نفراتی که در مهمانی حضور داشتند، اعم از جوانان خوش پوش و افراد تأثیرگذار، هر کدام مبلّغ و مروّج طعم این نوشیدنی بودند. بنحوی ایده آل، همه آنها نیز مهره ای بودند برای ترویج و همه گیری استراتژی بازاریابی در لفافه، که باعث میشد تأثیر گذاری بر روی مخاطبان چند برابر شود. خیلی جالب بود که بعضی از جوانان حاضر نیز به پیروی از جک، بطور اغراق آمیزی از این نوشیدنی تعریف میکردند بدون آنکه از ویژگی های ذاتی آن باخبر باشند. این یکی از دستاوردهای برجسته استراتژی بازاریابی در لفافه بود که باعث میشد تا افراد دیگر نیز در جو ایجاد شده، قرار بگیرند و از طعم و مزه این نوشیدنی به خوبی یاد کنند.

استراتژی بازاریابی در لفافه چیست؟

استراتژی بازاریابی در لفافه همانطور که از اسمش پیداست، پیام آن باید در لفافه به مخاطب منتقل شود، در اصل استراتژی بازاریابی در لفافه اینگونه تعریف میشود: معرفی یک محصول به مصرف کنندگان، بطوریکه به نظر نرسد این معارفه هدف خاص را دنبال میکند و مقاصد تجاری و تبلیغاتی در پست آن نمایان نشود. استراتژی بازاریابی در لفافه در تعریف جامع خود همچون استراتژی بازاریابی مخفیانه است که در آن، عوامل بازاریابی به عنوان افراد عادی معرفی می شوند و محصولاتی را به دیگران نشان می دهند که گویی از فعالیت های بازاریابی پشت پرده آن بی اطلاع هستند. این کار تکنیک های مشابهی را با استراتژی بازاریابی مخفیانه دارد ولی جزئیات آن با استراتژی بازاریابی در لفافه متفاوت است (همچنین متوانید به استراتژی بازاریابی مخفیانه مراجعه کنید)

شرکتها زمانیکه از کمپین استراتژی بازاریابی در لفافه استفاده میکنند، طوری افراد مختلف را را بکار می گمارند که در موقعیتهای قدرت یا احترام هستند و افرادی تأثیر گذار و محترمی در جامعه محسوب میشوند. کسانی که میتوانند بیانگر احساس طیف وسیعی از بازار هدف باشند. به عنوان مثال، انتخاب جک بعنوان فردی که همه نوشیدنی ها را تست کرده است و بسیاری آنها را در کافه های لوکس خود میفروشد، میتواند بعنوان مجری کمپین بازاریابی در لفافه بکار گرفته شود. او این توانایی را دارد که بتواند نظر کارشناسی خود را نسبت به هر نوشیدنی موجود در بازار اعلام کند، علاوه بر این محصولی که او استفاده میکند، میتواند بعنوان محصول یا برند مرجع انتخاب شود. در مثال دیگر میتوان ساعتی که بر دست محمد رضا گلزار بسته میشود را بعنوان یک برند برجسته و لوکس در بازار ساعت فروشی قلمداد کرد. زیرا توانسته است بر دست یکی از مشهور ترین و ثرتمندترین بازیگران بسته شود. کسیکه بین هنرمندان و هنر دوستان مورد احترام است و جزو یکی از لاکچری ترین بازیگران صنعت سینمای ایران محسوب میشود.

اینترنت فرصت های زیاد و جدیدی را برای اجرای استراتژی بازاریابی در لفافه ایجاد کرده است. به طور معمول شرکتها برای ایجاد نظرات مثبت درباره محصول، خبرهای تبلیغاتی خود را در وبلاگها، انجمن های تخصصی، وب سایت های اشتراک ویدیو و در بخش نظرات خرده فروشان آنلاین انعکاس میدهند و خود را بعنوان یک مصرف کننده معرفی کرده و از برند مورد نظر به تعریف و تمجید میپردازند.

شرکت ها امید بدان دارند که اجرای استراتژی بازاریابی در لفافه، همهمه و جو خاصی را برای محصولاتشان ایجاد کند و یه یک همه گیری ایده آل دست پیدا کنند، بطوریکه تبلیغات آن نیز، بطور کامل آشکار نشود. این در حالی است که بسیاری از مردم در طول سالیان متمادی به تکنیکهای تبلیغاتی سنتی مقاومت نشان داده اند و تأثیرپذیری کمتری نسبت به آن دارند، اما از سویی دیگر استقبال ویژه ای نسبت به حرف و توصیه های دوستان خود نسبت به محصولات مورد نظرشان، نشان میدهند. آنها به توصیه مخاطبانی که ویژگی های رفتاری نزدیکی با خودشان دارد، بسیار اعتماد میکنند و انها در تصمیم گیری خرید خود شریک میکنند.

حمایت از مصرف کنندگان

بازرسان حمایت از حقوق مصرف کنندگان، در بسیاری از فعالیت های بازاریابی در لفافه ورود پیدا کرده اند و نقش بسزایی در روند اجرا و پیاده سازی آن ایفا نموده اند. در بیشتر موارد آنها خواستار تصویب قوانینی برای تنظیم یا حتی ممنوعیت کامل فعالیت های پشت پرده آن شده اند. بیشتر فعالیت های بازاریابی در لفافه در اتحادیه اروپا از نظر فنی غیرقانونی تلقی میشوند. بیشتر ایالات آمریکا قوانینی دارند که مجریان استراتژی بازاریابی در لفافه را ملزم به پذیرش قوانینی میکنند تا هر موقع که به آنها ابلاغ شد باید ملزم به رعایت آن باشد و در صورت نیاز فعالیتهای خود را سریعا متوقف کنند. عدم رعایت این قوانین می تواند منجر به اتهاماتی همچون اقدامات فریبکارانه در تجارت و حتی کلاهبرداری در کسب و کار شود.

چه کسانی از استراتژی بازاریایی در لفافه استفاده میکنند؟

دو  مزیت برجسته استراتژی بازاریایی در لفافه باعث میشود تا گرایش به این استراتژی افزایش یابد، اولین عامل هزینه کم اجرای آن است و دوم توانایی بالقوه آن، در ایجاد بستر اجرایی برای بازاریابی دهان به دهان است. این امر باعث می شود تا استراتژی بازاریابی در لفافه برای شرکت های کوچک با بودجه تبلیغاتی محدود، ایده آل باشد و به همان خوبی بتواند همهمه در بازار ایجاد کند و بطور فزاینده ای همه گیر شود. از طرفی شرکت های بزرگ برای ترویج محصولاتشان سعی میکنند با تمسک به ابزارهای سنتی، برای خود همهمه ایجاد کنند و جوی خاص در بازار راه بیاندازند.

به عنوان مثال اگر یک فروشگاه محلی دوچرخه بخواهد یک استراتژی بازاریابی ویروسی اجرا کند و آن را با استفاده از تکنیک دهان به دهان، همه گیر کند و  آوازه خود را در شهر و محل خود بر سر زبانها بیاندازد، میتواند یک سری اقدامات جذاب را با بهره گیری از استراتژی بازاریابی در لفافه انجام دهد. این فروشگاه می تواند چند طرفدار دوچرخه را برای بازدید از وب سایت های مربوط به فروش و نظرخواهی محصولات مرتبط با دوچرخه استخدام نماید و به آنها دستور دهد تا درباره رویدادهای دوچرخه سواری حرف بزنند و از برندهای خاصی تعریف کنند (برند هایی که در آن فروشگاه دوچرخه موجود است). از قضا، این فروشگاه، در همان هفته یک تخفیف ویژه (در مدت محدود) نیز برای خرید آن محصولات در نظر گرفته است. فروشگاه به روشی کاملا آگاهانه و ارگانیک علاقه مندان را به خرید دوچرخه هایش ترغیب میکند و از استراتژی بازاریابی در لفافه بجای استفاده ابزارهای سنتی بهره میگیرد. استراتژی بازاریابی در لفافه این فرصت را در اختیار شرکتها قرار میدهد تا بودجه خود را بصورت هدفمند برای مشتریان هدف صرف کند. این درصورتی است که بسیاری از فروشندگان دوچرخه از تبلیغات اغراق آمیز در فروشگاه هایشان بهره میگیرند و سعی دارند مدام خود را در تبلیغات تلویزیونی جای دهند که هزینه های زیادی برایشان به دنبال دارد. آنها به احتمال زیاد برای مخاطبانی تبلیغ میکنند که شاید همه آنها مشتریان واقعی و مرتبط با محصول ارائه شده نباشند و همین عامل باعث میشود تا کارایی فعالیت های انجام شده کاهش یابد.

استراتژی بازاریابی در لفافه لزوما مختص شرکتهای کوچک با بودجه محدود نیست بلکه شرکتهای بزرگی که دارای منابع تبلیغاتی بیشتری هستند هم می توانند یک کمپین بازاریابی در لفافه را بصورت چند لایه و با پیچیدگی های بیشتری را اجرا کنند. یک شرکت بزرگ کفش ممکن است چند بازیکن بسکتبالیست حرفه ای را برای پوشیدن یک جفت کفش ورزشی جدید به استخدام درآورد تا آخرین طراحی این برند را به نمایش عموم گذارند. آنها باید برای چند هفته کفش های خود را در معرض دید همگان قرار دهند و در هفته های بعد شرکت تبلیغات گسترده خود را اجرا کند. این امر باعث می شود که تقاضای بالقوه برای این سری از محصولات جدید کفش بسکتبال افزایش یابد و اثرگذاری تبلیغات شرکت چند برابر افزایش پیدا کند. همچنین ارتباط پنهان با افراد مشهور در حوزه بسکتبال و گرفتن نظر مثبت از آنها باعث میشود تا در لایه عمیق تر، مشتری به خرید محصول گرایش پیدا نماید. (برای مطالعه بیشتر به بازاریابی افراد مشهور مراجعه کنید)

نحوه اجرای کمپین بازاریابی در لفافه چگونه است؟

شرکتهایی که از استراتژی بازاریابی در لفافه آن استفاده می کنند، اگر محصولات و مشتریان خود را به خوبی بشناسند، میتوانند بسیار موفق عمل کنند. اینکه افراد مناسب در لحظه مناسب و در جای مناسب و در ملا عام، در مورد یک محصول خاص صحبت کنند، تضمینی برای دستیابی به اهداف استراتژی بازاریابی در لفافه محسوب نمیشود. یک شرکت باید بداند که چه پیامی را میخواهد در لفافه به مخاطب برساند و چگونه میتواند با نقل این پیام، تأثیرات مثبتی بر ذهن مخاطبانش بگذارد.

بطور مثال فروشگاه دوچرخه که در قسمت قبل ذکر شد را در نظر بگیرید. صاحبان فروشگاه می توانند با تحقیق پیرامون فرهنگ محلی و بومی دوچرخه سواری در شهرشان، فعالیتهای مربوط به استراتژی بازاریابی در لفافه خود را آغاز کنند. این کار می تواند بسیاری از فعالیت های کوچک و بزرگ را شامل شود، از مطالعه اینکه چه نوع افرادی بیشتر دوچرخه سواری می کنند و چه کسانی گرایش بیشتری به دوچرخه سواری دارند تا انجام نظرسنجی های عمومی از مردم، برای اینکه سبک زندگی آنها را مشخص کنند و نحوه استفاده آنها از دوچرخه را تشخیص دهند. همچنین آنها باید رفتار و عادات مربوط به خرید آنها را در محصولات مشابه پیدا کنند تا بتواند در همه کانال های مرتبط، ردپایی از برند خود ایجاد کنند. همه این عوامل میتواند منجر به تدوین صحیح استراتژی بازاریابی در لفافه شود و بهترین مسیر را به آنها نشان دهند.

با بدست آوردن داده های تحقیقات بازار، یک شرکت می تواند برای بخش عمومی و گسترده ای از بازار، پیام خود را ارائه دهد و شانس موفقیت استراتژی بازاریابی در لفافه خود را بالا ببرد. هرچه تحقیقات کامل تر، دقیق تر و جامع تر باشد، پیام در لفافه میتواند تأثیر گذاری و اثربخشی بهتری داشته باشد. با تکمیل تحقیقات، شرکت می تواند بفهمد که چه چیزی برای جمعیت هدفش ارزش ایجاد میکند و اصولا ارزش در نظر مخاطبان چطور تعریف میشود و سهم شرکت در ایجاد این ارزش چیست؛ همچنین درک درست از ارزش ها میتواند به تعیین هرچه بهتر خط مشی استراتژی بازاریابی در لفافه کمک کند تا مدیر کمپین بتواند پیام مورد نظر را در همه رسانه ها بصورت یکپارچه ارائه نماید.

کمپین هایی که با رویکرد استراتژی بازاریابی در لفافه اجرا میشوند، در زمره پروژه های کوتاه مدت قرار میگیرند. در این روش هرچه فعالیت های بازاریابی، در مدت زمان طولانی تری انجام شود، احتمال کشف زوایای پنهان آن نیز بیشتر می شود و امکان از دست رفتن جذابیت آن افزایش می یابد. با پایان یافتن کمپین، شرکت باید به هرگونه تغییر در فروش، حجم تماس های ورودی یا تغییرات احتمالی در ترافیک وب سایت را به خوبی مورد بررسی قرار دهد تا مشخص کند که آیا اقدامات کارآمدی لازم را داشته اند یا خیر.

مثال های واقعی برای استراتژی بازاریابی در لفافه

در اواسط سال ۲۰۰۰، یک شرکت کوچک آمریکایی تولید کننده تنباکو به نام فریدم توباکو (Freedom Tobacco) می خواست برند خود را به نام لگال Legal به بازار عرضه کند. در آن زمان محدودیت های تبلیغاتی زیادی بر سر تبلیغ دخانیات وجود داشت. پاسخ به اینکه در ایالات متحده آمریکا، چگونه و در چه مکانهایی می توان سیگار را تبلیغ کرد، یک چالش اساسی محسوب میشد. درآن زمان تبلیغات تلویزیونی توتون و تنباکو وجود نداشت و تبلیغات کمی نیز در مجلات قرار میگرفت، بعضی دیگر نیز با قرار دادن محصول سیگار در متن فیلم (با رده سنی مجاز)، بطور غیر مستقیم تبلیغ میکردند. فریدم توباکو نیز آنقدر بودجه نداشت که قادر باشد تا به با بودجه های تبلیغاتی شرکت های بزرگ دخانیات رقابت کند.

در آخر فریدم توباکو تصمیم گرفت تا از استراتژی بازاریابی در لفافه استفاده کند. این شرکت بازیگرانی را بکار گرفت تا در کافه ها حضور پیدا کنند و یک پاکت سیگار با برند لگال را جلوی خود قرار دهند و اگر قانون کافه اجازه میدهد چند نخ سیگار بکشند. شرکت قصد داشت تا مردم را تهیج کند تا با بازیگر محبوبشان عکس بگیرند و خبرگزاری های دیگر را بکار گرفت تا مقالاتی را با این موضوع بنویسند که “بازیگران هالیوود چه سیگاری میکشند”. متأسفانه بعد از این کمپین بازاریابی در لفافه، ۳۸ ایالت از آمریکا، نوعی ممنوعیت استعمال دخانیات را در داخل کشور را وضع کردند که کشیدن سیگار در محیط های عمومی سر بسته را ممنوع میکرد. البته این کار نشان دهنده موفقیت شرکت در امر بازاریابی بود، در واقع این کمپین به قدری خوب برگزار شد که میزان درخواست ها و سفارش های جدید را برای این محصول به طرز چشمگیری افزایش داد.

استارباکس و سریال بازی تاج و تخت

استارباکس و سریال بازی تاج و تخت

سریال بازی تاج و تخت (Game of Thrones)  را میتوانی یکی از موفق ترین سریال ها در کل دوران سینما قلمداد کرد که توانسته است طرفداران بسیار زیادی را با خود همراه سازد. در یکی از سکانس های این سریال گاف بسیار بزرگ و عجیبی توسط تولید کنندگان این سریال رخ داد که مربوط به نمایان شدن لیوانی از شرکت استار باکس بود که با تاریخی بودن این سریال در تناقض آشکار قرار گرفت. در نگاه اول همه منتقدان، این سریال را به سخره گرفتند و تصور کردند که یک اشتباه هنری در هنگام فیلمبرداری رخ داده است، ولی این یک اشتباه نبود.

خیلی از افراد شاید تا قبل از این اشتباه ، شاید اسم شرکت استارباکس (Starbucks) را هم نشینده بودند ولی با این کار زیرکانه آنها توانستند نام خود را بر سر زبانها قرار دهند و بدون اینکه حتی یک بیلبورد یا یک تبلیغ آشکار انجام دهند، نشان دادند که بهترین بازیگران در فیلم های بزرگ از محصولات قهوه آماده استارباکس استفاده میکنند. ای برند با این کار بیش از پیش میان اکثر مردم جهان شناخته شد.

در فرآیند اجرای این استراتژی بازاریابی در لفافه از روش های گوناگونی دیگری استفاده شد مانند استراتژی بازریابی ویروسی که موازی با اقدامات بازاریابی در لفافه انجام گرفت. تیم بازاریابی استارباکس موضوع را طوری جلوه دادند که گویا اشتباه بزرگی توسط فیلم برداران این سریال انجام شده است. تبدیل این موقعیت به یک گاف بزرگ هنری باعث شد تا میزان اشتراک گذاری در رسانه ها افزایش یابد و به یک خبر داغ تبدیل شود؛ این خبر پس گذشت یک بازه زمانی کوتاه مانند یک ویروس در همه جا منتشر شد و واکنش های زیادی را باخود بهمراه داشت. همه این عوامل باعث شد تا میزان آگاهی بخشی برند استارباکس افزایش یابد و شهرت آن در اقصا نقاط جهان رشد چشمگیری را تجربه نماید. (برای مطالعه بیشتر به استراتژی بازریابی ویروسی مراجعه کنید)

تأثیر ابزاهای آنلاین بر استراتژی بازاریابی در لفافه

بازاریاب هایی که از استراتژی بازاریابی لفافه در بستر وب و در رسانه های اجتماعی آنلاین استفاده میکنند، به راحتی میتوانند یک جریان سازی فزآینده را انجام دهند. آنها به راحتی میتوانند با به اشتراک گذاری مطالب مرتبط و بازنشر نظرات دیگران، سهم زیادی در رشد و ارتقای نتایج حاصل شده، داشته باشند. آنها توانایی این را دارند تا هشتگ های مرتبط با یک موضوع خاص را ایجاد کنند و مطالب تأثیرگذاری را در وبلاگ های رایگان انتشار دهند.

امروزه بلاگرها نقشی سازنده در تصمیم گیری های خرید ایفا میکنند، آنها میتوانند نظرات به اصطلاح منصفانه خود را در صفحات مختلف نشر دهند و نظرات بی طرفانه خود را به یک برند خاص معطوف سازند! اگر یک وبلاگ نویس بتواند در لفافه پیام خود را به مخاطبانش بدهد و آن را در صفحه توییتر، اینستاگرام، فیسبوک، لینکدین یا سرویس های اشتراک گذاری ویدیو نشر دهد، میتوان انتظار آن را داشت که موجبات یک جنجال اینترنتی گسترده  فراهم شود و این به معنای یک افزایش فروش باور نکردنی است. با گسترش فعالیت بلاگر ها در رسانه های اجتماعی، آنها ابزار خوبی برای جلب نظر مخاطبان دارند و تأثیرگذاری آنها نیز بسیار بالاست. در ادامه میزان مشتری های جدیدی که شرکتها از طریق رسانه های آنلاین جذب میکنند، مورد بررسی قرار گرفته است:

۴۲ درصد از شرکتها مشتریان جدید خود را از توییتر جذب کرده اند

۵۷ درصد از شرکتها مشتریان جدید خود را از وبلاگ ها جذب کرده اند

۶۷ درصد از شرکتها مشتریان جدید خود را از فیسبوک جذب کرده اند

چه کسانی باید در اجرای استراتژی بازاریابی در لفافه بکار گرفته شوند؟

اجرا و پیاده سازی استراتژی بازاریابی در لفافه جزو روشهای پیچیده و غیر معمول تلقی میشود، زیرا نیاز به بکارگیری عناوین شغلی معمول در روشهای بازاریابی مدرن، همچون، طراحان وبسایت، کپی رایتر، استراتژیست محتوا و کارشناسان فروش متبحر را ندارد، بلکه در این روش از نفراتی در حوزه های مختلف استفاده میشود که پیشینه کاری آنها در فعالیتهای جدا از بازاریابی خلاصه می شود.

کارشناس تحقیقات بازار

در مراحل اولیه اجرا و پیاده سازی استراتژی بازاریابی در لفافه، یک شرکت باید شروع به جمع آوری اطلاعات در مورد رفتار مصرف کننده نماید. این امر برای شروع بسیار حیاتی است، زیرا خط مشی سناریوی اصلی را تعیین میکند. یک کارشناس تحقیقات بازار مسئول تفسیر داده های موجود از بازار است و منابع مختلفی مانند مطالعات موردی و اخبار صنعت را باید بطور مداوم دنبال کند. محققان بازار همچنین اطلاعات جدیدی را از طریق نظرسنجی و مصاحبه با افراد مختلف جمع آوری می کنند و در مورد اهداف جمعیتی یک محصول نظر میدهند. این نقش نیاز به توانایی کار با رایانه و نرم افزارهای تحلیلی دارد، همچنین مهارت های ارتباطی عالی و ارتباط با اقشار مختلف نیز یک امتیاز عالی محسوب میشود. کسی که در این سمت مشغول به کار میشود باید به جزئیات توجه ویژه ای داشته باشد تا بتواند بدرستی رو مسائل اظهار نظر نماید.

یک کارشناس تحقیقات بازار باید دارای مدرک کارشناسی در رشته بازاریابی، کسب و کار، روانشناسی، جامعه شناسی یا ارتباطات داشته باشد تا دانش علمی در این خصوص بهره مند شود. کارشناس تحقیقات بازاری که دارای سابقه کار در حوزه تحلیل داده باشد میتواند عملکرد مطلوبی در این سمت داشته باشد وهمچنین کار با نرم افزار های روز کیفیت کار او را دو چندان میکند.

بازیگر یا هنرور

بسیاری از کمپین هایی که به منظور اجرای استراتژی بازاریابی در لفافه ایجاد می شوند، از بازیگران و هنروران برای تعامل با مردم استفاده میکنند تا بواسطه آنها بتوانند یک اقدام جذاب را در بطن جامعه به نمایش بگذارند. هرچند ممکن است این کار، در حرفه بازاریابی، روشی عجیب برای نزدیک شدن به مخاطب باشد ولی کسانی که از این روش استفاده کرده اند قدرت آن را بخوبی درک کرده اند. بازیگران مهارتهای زیادی در جذب مخاطب دارند، آنها از تکنیک هایی استفاده میکنند که امکان دارد بطور ذاتی در انها ایجاد شده باشد و همین توانایی میتواند در عمل به برند سازی و جذب مخاطب بسیار کمک کند. آنها میتوانند با جذابیت های خود ساخته ای که دارند، تأثیر عمیقی بر روی ببینده بگذارند. بازیگرانِ کمپین های تبلیغاتی که در استراتژی بازاریابی در لفافه نقش بازی میکنند، باید بتوانند به راحتی با افراد غریبه ارتباط برقرار کنند و همچنین بتوانند درباره یک محصول خاص، به روشی طبیعی و قانع کننده اظهار نظر کنند. این مهارت های قدرتمند و چندجانبه در زمینه ارتباطات و توسعه برند نقشی بسیار حیاتی دارند و در اجرای درست بسیاری از تکنیک های بازاریابی تأثیر گذار هستند.

هیچ پیش شرط رسمی برای این حرفه در بازیگری وجود ندارد و بیش تر به قدرت تأثیرگذاری افراد در طول اجرای کمپین بستگی دارد. اینکه ظاهر او با برند مورد نظر سنخیت داشته باشد و رفتار او مناسب با شخصیت برند باشد، یک امر ضروری محسوب شده و همچنین شانس موفقیت شانس موفقیت استراتژی بازاریابی را افزایش خواهد داد.

مدیر بازاریابی

همانطور که گفته شد، کمپین های بازاریابی در لفافه باید در یک بازه کوتاه مدت طرح ریزی میشوند و باید به سرعت اجرا شوند، در عین حال، اجرای استراتژی بازاریابی در لفافه به برنامه ریزی دقیقی احتیاج دارند تا رشته امور از هم گسسته نشود و همه کارها با همگون و هم راستا باشند. یک مدیر بازاریابی مسئول هماهنگی کلیه امور مربوط به بازاریابی است و نظارت بر فعالیت های بازاریابی از جمله وظایف اساسی او بشمار می آید. این فرآیند، کلیه مسائل مربوط به نظارت بر بودجه تا تسهیل ارتباط در تیم بازاریابی را شامل میشود. مدیران باید کارشناسان باتجربه ای باشند که بتوانند همه جنبه های کمپین را درک کنند و نظر کارشناسی خود را در هر لحظه از آن اعمال کنند.او باید بداند که متناسب با داده های تحقیقات بازار چه کارهایی باید انجام شود و چه تصمیمی مبتنی بر تحلیل داده ها باید اتخاذ گردد. همچنین مدیران بازاریابی باید تصمیم بگیرند که ترکیب نفرات درگیر در کمپین استراتژی بازاریابی در لفافه باید به چه شکل باشد و نفرات کلیدی باید چه ویژگی داشته باشند. یک مدیر بازاریابی باید به بسیاری از جزئیات و ریزه کاری ها در طول اجرای کمپین های بازاریابی در لفافه توجه داشته باشد؛ زیرا کمی غفلت در اجرا میتواند اهداف پشت پرده را نمایان سازد و به برند آسیب جدی وارد نماید.

مدیر بازاریابی رهبر تیم است، بنابراین باید چند سال در موقعیت های غیر مدیریتی تجربه داشته باشد تا بتواند بطور کامل بر سطوح مختلف کاری نظارت و کنترل داشته باشد. فرض بر این است که یک مدیر بازاریابی دارای مدرک کارشناسی در رشته بازاریابی، کسب و کار، بازرگانی است و از مقالات معتبر علمی جهت بهبود کیفیت کاری خود، بهره میگیرد. مدیر بازاریابی باید علاوه بر تجربه و مهارت، از دانش تخصصی در کار خود بهره گیرد تا بتواند کارایی خود را افزایش دهد. علاوه بر این باید اظهار داشت که خلاقیت نیز جزئی جدایی ناشدنی در اجرای استراتژی های بازاریابی است که دانش و تجربه بالا نیز نمیتواند جایگزین آن شود.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع استراتژی بازاریابی در لفافه برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

Examples of Undercover Marketing

undercover marketing is the strategy

How to be Stealth with Undercover Marketing

Undercover Marketing – The method which lies beneath

UNDERCOVER MARKETING: CONVERSATION OR COMMERCE? 

چه زمانی داده های سیستم CRM کارایی ندارند و چه باید کرد؟

اگر به سیستم ها و نرم افزارهای مدیریت روابط با مشتری (CRM) شرکت های تولیدی و صنعتی نگاهی بیندازید، احتمالاً خواهید فهمید که بخش قابل توجهی از سرنخ های فروش (Lead) که در با شرکت تماس برقرار کرده اند تاکنون در فرایند فروش بکار گرفته نشده اند یا حتی مورد بررسی قرار نگرفته اند. از جمله راهکارهایی که فروشندگان مشتاقانه از آن پیروی کرده اند، احتمالاً این بوده است که درصد قابل توجهی از سرنخ ها و مشتریان بالقوه شرکت را صلاحیت کرده اند. این یک امر بدیهی است که نیروهای فروش شرکت بخواهند فقط بر رور سرنخ هایی که شانس بیشتری برای فروش دارند، سرمایه گذاری کنند و وقت خود را بطور بهینه صرف آنها کنند.

چه زمانی داده های سیستم CRM کارایی ندارند

بسیاری از شرکت ها برای ثبت، مدیریت و پیگیری به طور مؤثر تلاش و فعالیت می کنند، اما میتوان بجای آن روند تولید سرنخ را بهیود بخشید و برای تولید سرنخ ها بیشتر تلاش کرد. به عنوان مثال ، یک شرکت بزرگ که بصورت بازاریابی سازمانی B2B کار میکند، به خوبی فهمید که نیروهای فروش آن فقط در حدود نیمی از کل سرنخ های تولید شده را ثبت میکنند و کمتر از ۱۵٪ از سرنخ های تولید شده پیگیری میشوند و نرخ تبدیل نهایی ۱٪ است و شرکت تنها با یک درصد از مشتریان خود بصورت فعال کار میکند. بررسی نتایج بدست آمده از واحد فروش، دو دلیل اصلی این شکاف و خلا موجود را نشان داد: کیفیت پایین داده ها و نبود شاخص های کافی برای پیش بینی صلاحیت سرنخ ها.

بیشتر بخوانید: مدیریت بازاریابی چیست؟

این شرکت از نرم افزاری برای بهبود کیفیت داده ها از یک الگوریتم تأیید کفایت و صلاحیت مبتنی بر هوش مصنوعی استفاده کرده است. این الگوریتم منجر به اولویت بندی هر یک از مشتریان بالقوه براساس کدپستی می شود؛ آنهایی که از پوشش بهتری در جغرافیای خود برخودار هستند و بهتر به آنها خدمت رسانی کرد در اولویت های بالا قرار میگیرند. این مدل جدید به تکرار مجدد فروش به ازای هر مشتری منجر شد و همچنین توانست از مکالمات سردی که در اثر تعامل با مشتریان غیر واقعی جلوگیری کند.

سیستم مدیریت روابط با مشتری باید بگونه ای باشد که مفید ترین اطلاعات را در اختیار واحد فروش قرار دهد و از ارائه اطلاعاتی که سرنخ های ضعیف و بدون کیفیت جلوگیری نماید تا تلاشهای انجام شده توسط تیم بازاریابی و فروش بتواند مجرای اصلی قرار گیرد. صرف نظرهای بی مورد و تلاش های زیاد و بیهوده هر دو برای مدیریت روابط مشتری زیان بار هستند. بهترین گزینه ممکن آن است که با مشتریان بالقوه ای که احتمال بیشتری برای تبدیل شدن به مشتری بالفعل دارند صحبت شود و انرژی واحد فروش صرف آنها شود

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین میتوانید به قسمت مطالعات موردی سایت شریف استراتژی به مراجعه نمایید.

تعریف دقیق استراتژی بازاریابی جوانی چیست

تعریف دقیق استراتژی بازاریابی جوانان چیست؟

در این مقاله قصد داریم به معرفی استراتژی بازاریابی جوانان بپردازیم و تعریفی دقیق از استراتژی بازاریابی جوانان را بیان کنیم. در ادامه به نحوه اجرا و پیاده سازی یک کمپین با رویکرد استراتژی بازاریابی جوانان خواهیم پرداخت و شاخص های ارزیابی موفقیت آن را مورد بررسی قرار میدهیم. پس از خواندن این مقاله شما میدانید که چه نفراتی باید برای اجرای موفقیت آمیز یک استراتژی بازاریابی جوانان بکار گرفته شوند و نقش هر یک از این ارکان چه خواهد بود.

مقدمه ای بر استراتژی بازاریابی جوانان

نوجوانان و جوانانی که امروز آنها را میشناسیم بعنوان یک بخش مشخصی از جمعیت محسوب میشوند و تأثیر ویژه ای بر مفاهیم جامعه شناسی بازاریابی داشته اند. فرهنگ جوانی بطور چشمگیری در فیلم، موسیقی و روابط اجتماعی، خود را نمایان میکند. آنها سالهایی از دوره جوانی خود را جشن می گیرند که نشان میدهد جوانان دیگر کودک نیستند ولی کاملاً هم بزرگ نشده اند تا بخواهند محافظه کارانه برای خودشان تصمیم بگیرند. در بسیاری از مواقع مشاهده میشود که جوانان بطور ناگهانی از هویت شخصی خود، آگاه میشوند و این امر شاخصی برای ارزیابی این دسته از مخاطبان است تا بتوان بطور خاص برای این دسته از مخاطبان، استراتژی بازاریابی جوانان را برنامه ریزی کرد. جوانان در این دوره بطوری خاص و معمولا شتابزده عمل میکنند، آنها عاشق چیزهای جذاب میشوند و گرایش خاصی به شور و هیجان دارند و همه این عوامل میتواند بر روند تصمیم گیری خرید آنها تأثیر گذار باشد.

یک اقتصاد پر رونق بدین صورت تعریف میشود که جوانان بتوانند درآمد مستقل داشته باشند و بتوانند بودجه خود را به راحتی خرج کنند و اجناسی را بخرند که شاید یکبار در طول زندگی از آن استفاده می کنند. جوانان در این برهه هیجان انگیز زندگی خود، به طور اغراق آمیزی شروع به خرید لباس، محصولات آرایشی و بهداشتی و محصولات سرگرم کننده، مانند کنسول های بازی دیجیتال میکنند که نظیر آن را در دوره نوجوانی و کودکی تجربه نکرده اند و شاید بعد از این دوره هم دیگر انگیزه ای برای این نوع فعالیت ها نداشته باشند. متخصصان و فعالان حوزه بازاریابی، به خوبی متوجه این روند شدند و شروع به طراحی محصولات و تبلیغاتی کردند که مخصوص جوانان و نوجوانان طراحی شده است و با همین اقدامات اختصاصی، اولین گام های برنامه ریزی و پیاده سازی استراتژی بازاریابی جوانان برداشته میشود.

نوجوانان و جوانان در دهه های متمادی یکی از مهمترین عناصر جمعیتی در جامعه محسوب شده اند که شدیداً به مصرف کردن انواع مختلفی از محصولات گرایش دارند. ازینرو عملکرد جوانان باید بطور اختصاصی مورد سنجش و پایش قرار گیرد و در تحلیل رفتار مصرف کننده، مشخصات رفتاری آنها بطور جداگانه بررسی شود. هر کسب و کاری که مشتریان بالقوه اش، جمعیت جوانان را در بر گیرد، باید بطور اختصاصی رفتار جمعیت جوان مورد بررسی قرار دهد تا بتواند تصمیم درست را برای آینده خود اتخاذ نماید. طبق تحقیقات مجله مارکتینگ واکس (MarketingVox)، کل پول صرف شده توسط مصرف کنندگان نوجوان در سال ۲۰۱۲ قریب به ۲۰۸.۷ میلیارد دلار بوده است که این رقم میتواند توجه تولید کنندگان  بسیاری را به خود جلب کند. کسب و کارهایی که بخواهند بازار خود را معطوف به رفع نیاز جوانان کنند، میتوانند منتظر یک عایدی چشمگیر باشند. بطور کلی اگر هر کسب و کاری بتواند استراتژی بازاریابی جوانان را بطور جداگانه در برنامه های استراتژیک خود لحاظ کند، میتواند سود قابل ملاحظه را صرفا ازین گروه مشتریان دریافت نماید.

استراتژی بازاریابی جوانان چیست؟

تعریف دقیق استراتژی بازاریابی جوانان به هر فعالیت بازاریابی اتلاق میشود که مخاطبان آن صرفا جوانان بوده و شامل یک برنامه ریزی منحصر به فرد، متناسب با رفتارها، سلایق و علایق جوانان باشد. این گروه بسته به سنشان معمولاً به بخشهای کوچکتر نیز تقسیم می شود که نوجوانان، جوانان، دانشجویان و جوانان بالغ که بین ۲۳ الی ۳۴ سال سن دارند را شامل می شود. ازینرو در همین بخش بندی میتوان علاقه مندی های متفاوتی را شاهد بود، زیرا با رشد فناوری های گوناگون، عادات، رفتارها، سبک زندگی و نحوه تعاملات در جامعه بسیار تغییر می کند و پیش بینی میشود با رشد تکنولوژی، این تفاوت ها بیش از پیش آشکار شود. در این فضای رقابتی پویا، شرکتهایی موفق هستند که برای هر بخش از بازارِ جوانان، محصولات منحصر به فرد و سفارشی سازی شده ای را تولید نمایند. آنها باید به اقتضای هر بخش از بازارجوانا، کمپین تبلیغاتی مختص به آن را طرح ریزی کنند که به طور خاص یک گروه سنی مشخص را هدف قرار داده است.

استراتژی بازاریابی جوانان محدود به یک کانال ارتباطی یا یک تکنیک بازاریابی خاصی نیست. استراتژی بازاریابی جوانان میتواند با استراتژی های دیگر تلفیق شود و بازدهی بیشتری داشته باشد؛ بطور مثال، این ظرفیت وجود دارد تا با استراتژی بازاریابی سنتی ترکیب شود و پیام بازاریابی خود را به جمعیت کثیری از جوانان انتقال دهد. یا میتواند با استراتژی بازاریابی دیجیتال ترکیب شود و بطور ویروسی پیام خود را در گروه ها و کانال های محبوب و مخصوص جوانان منتشر کنند. هر کسب و کاری میتواند پیام خود را از طریق تلویزیون، رادیو، به صورت چاپی ویا بصورت آنلاین و در فضای دیجیتال به مخاطبان جوان خود ارائه نماید.

شرکت ها غالباً از ورزشکاران خوش هیکل، نوازندگان محبوب و تیم های ورزشی دبیرستانی به عنوان راهی برای ورود به دنیای جوانان استفاده کرده و از شخصیت های جذاب آنان حمایت ویژه می کنند. اصالت برای جوانان از اهمیت ویژه ای برخوردار است، آنها می خواهند برند هایی که از آنها حمایت می کنند، ارزش ها و سلیقه های آنها را در محصول منعکس کند و چیزی را به آنان ارائه نماید که آنها میپسندند، حتی اگر آن چیز مناسب جامعه نباشد و با عرف ناسازگار باشد. البته این گونه هم نوا شدن با جوانان میتواند به برندهایی که با شخصیت آنها سازگاری ندارد، صدمه بزند. (همچنین به بازاریابی برند مراجعه کنید)

جوانان به دلیل تأثیرگذاری در روند تصمیم گیری خرید دوستان و خانواده خود، میتوانند مصرف کنندگان با ارزش دیگری را ایجاد می کنند. آنها در واقع میتوانند ارزش افزوده ای را بر خرید خود اضافه نمایند. علاوه بر اینکه جوانان خود مصرف کننده هستند، نوجوانان همچنین می توانند در خانواده خود بسیار تأثیرگذار باشند، آنها میتوانند بر روند برگزاری و چگونه گذراندن تعطیلات تأثیر گذار باشند، آنها همچنین میتوانند نسبت به مدل اتومبیل نظر بدهند و بر نحوه تصمیم گیری دوستان و خانواده خود اعمال سلیقه نمایند. به عنوان مثال آنها میتوانند سبک لباس پوشیدن نزدیکان خود را تغییر دهند و بر روند لباس پوشیدن و لباس خریدن آنها تأثیر بگذارند. اگر یک محصول یا برند در بین جوانان محبوب باشد، میتواند تصویری از “باحال بودن و جذاب بودن” به دست آورد و طرفداران زیادی را جذب خود کند. بعبارتی اگر یک محصول برای جوانان جذاب باشد به راحتی تبدیل به مد روز میشود و میتوان انتظار داشت تا افراد مسن به تبعیت از نسل جوان، خرید های نا متعارف انجام دهند. بعبارتی تأثیر گذاری این رده سنی بگونه است که میتواند رده های سنی دیگر را با خود همراه کند و افراد را مجاب کنند تا کاری را انجام دهند که جوانان انجام می دهند.

نقش جوانان در جامعه و بر روی اقشار مختلف بقدری زیاد و تأثیر گذار است که میتواند طرز فکر و آداب و رسوم گذشته را به راحتی تغییر دهد. آنها میتوانند برای خود کمپین هایی را راه اندازی کنند و با گذشت تنها چند روز، تعداد زیادی از افراد را با خود همراه کنند. کسب و کارهایی که از استراتژی بازاریابی جوانان در فروش محصولات خود استفاده میکنند و بر موج آنها سوار میشوند، میتوانند سبک زندگی مشتریان و مخاطبان خود را عوض کنند و آنها را به جایگاهی سوق دهند که مطلوب شرکت است. مثلا شرکتی که توانایی تولید یک نوع دستبند خاص را دارد، میتواند با بهره گیری از استراتژی بازاریابی جوانان، طوری عمل کند که داشتن این دستبند بعنوان یک محصول جذاب در جامعه تلقی گردد و طیف وسیعی از مشتریان را با خود همراه کنند. نقطه اوج این کار زمانی آشکار میشود که هر کس وقتی آن دستبند را بدست میکند، احساس جذاب بودن داشته باشد و بعنوان یک وکیل مدافع، از آن برند دفاع کند.

اقدامات موثر در استراتژی بازاریابی جوانان

از رسانه های دانشجویی کنید: تا میتواند باید از تبلیغات در روزنامه های دبیرستانی و برنامه های ویدیویی دانشگاهی استفاده کنید و در رسانه های مربوط به جوانان دانشگاهی حضور داشته باشید. توجه داشته باشید که قشر دانشجو میتواند حتی در عرصه سیاست نیز نقش بسیار ایفا نماید و این تأثیر گذاری در محیط کسب و کار نیز بسیار پررنگ است.

از تبلیغات متنی استفاده کنید: پر واضح است که جوانان دوست دارند متن های مربوط به دوره سنی خود را بخوانند و بدین سبب، اکثر آنها اخبار مرتبط با خودشان را دنبال میکنند. پس میتوانید با ارسال پیام های خاص، پیشنهادات را مستقیماً به تلفن همراه آنها ارسال کنید. ایجاد پیام های اختصاصی باعث میشود تا آنها احساس غرور کنند و خود را بعنوان یک شخصیت مستقل بپندارند که برای آنها بسیار خوشایند خواهد بود.

به دانشگاه ها سفیر بفرستید: به پردیس های دانشگاهی و سالن های برگزاری لیگ های ورزشی دبیرستانی بروید. نمونه های رایگان و اطلاعات شرکت را به آنها ارائه دهید و با افراد تأثیر گذار جمع، صحبت کنید. این کار باعث میشود تا آنها با شما احساس راحتی کنند و با حضور در جمع های دانشجویی میتوانید بفهمید که چه چیزهایی برای آنها جذاب است. آنها با مصرف محصول شما بصورت رایگان، میتوانند بهترین بازخورد را به شما بدهند تا شما بتوانید علائق و سلائق آنها را بخوبی تشخیص دهید.

از یک دلیل حمایت کنید: تحقیق کنید که کدام موضوعات و کدام مجموعه ها برای جوانان مهمتر هستند، پس از دانستن متغیرهای محرک میتوانید کمک های مالی یا پیشنهاد مشارکت خود را بصورت اختصاصی ارائه کنید. داشتن یک دیدگاه منحصر به فرد و داشتن ایده لوژی در این دوره سنی برای آنها بسیار جذاب است. آنها دوست دارند تا یک جریان بسازند یا به دغدغه های جامعه متصل شوند. آنها دوست دارند چالش ایجاد کنند یا با چالش های روز خود را سرگرم کنند، ترجیح میدهند به آنها بپیوندند تا بهتر دیده شوند. شرکتهایی که به پر و بال گرفتن موضوعات و چالش های روز دامن میزنند و از یک دلیل خاص حمایت میکنند، میتوانند به راحتی طیف گسترده ای از جوانان را با خود همراه کنند.

سریع اقدام کنید: اکثر جوانان کم صبر و بی طاقت بوده و بدنبال نتیجه در کوتاه مدت هستند، ازینرو فرآیند فروش محصولات باید سریع، مستقیم و مؤثر باشد. باید این قابلیت را در کسب و کار خود ایجاد کنید تا آنها بتوانند بهترین چیزها را در کسری از ثانیه بدست آورند. طولانی شدن و کند بودن فرآیندهای کسب و کار آنها را آزار میدهد و باعث میشود تا آنها برروی کسب و کارهایی که میتواند سریع تر عمل کنند، تمرکز کنند.

تعاملی کار کنید: از وسایلی مانند بازی ها، فیلم ها و برنامه های آنلاین برای درگیر نگه داشتن جوانان و نوجوانان استفاده کنید. آنها خیلی رغبت دارند تا به نظرشان گوش کنید و نظرشان را در یک جای بخصوص ثبت کنید. آنها دوست دارند که هم دیده شوند و شنیده شوند؛ پس میتوان با تهیه گزارش هایی از آنها، ویدیوهایی را درست کرد تا عقایدشان را خیلی صمیمانه بیان کنند ویا بستری فراهم کنید تا انها بتوانند در مورد محصولات شما نظر بدهند. همچنین برای جلب نظر آنها میتوانید بهترین نظرات و پیشنهادات را در وبلاگ خود و با نام آنها ثبت کنید و پیشنهادات ویژه ای را برای آنهایی که با شرکت تعامل میکنند، ارائه نمایید.

به انها احترام بگذارید: به درخواست های این گروه باید خوب توجه کنید و به بازخورد مشتریان جوان احترام بگذارید، هر چند اگر مخالف شما بیانیه صادر کنند. مصرف کنندگان جوان می خواهند مانند یک شریک صمیمی با برند در نظر گرفته شوند، هر چند به آنها فایده ای نرسد، ولی میخواهند احساس کنند که در روند بهبود شرکت نقش داشته اند و نظراتشان مورد بررسی و احترام قرار میگیرد.

از پوسترهای جذاب استفاده کنید: در محل های ارزان قیمت یا اماکنی که نصب پوستر رایگان است، شروع به درج آگهی نمایید و آن را در جاهایی که بیشتر جلب توجه میکند، قرار دهید؛ مثل پاتوق ها، پاساژ های جوان پسند و کافی شاپ هایی که جوانان در آن جمع می شوند. اگر بتوانید استراتژی بازاریابی چریکی را با استراتژی بازاریابی جوانان تلفیق کنید، به احتمال بسیار قوی، گزینه مورد پسند مخاطبان جوان خواهید شد. کسانی که به دنبال یک شور و هیجان خاص هستند و میخواهند لحظه های متفاوتی را تجربه کنند بیشتر یا شما ارتباط برقرار خواهند کرد.

چه کسانی از استراتژی بازاریابی جوانان استفاده میکنند؟

استراتژی بازاریابی جوانان یک استراتژی بسیار موفق برای کسب و کارها بشمار می آید و توسط طیف گسترده ای از شرکت ها مورد استفاده قرار میگیرد، به ویژه آنهایی که کالاهای مصرفی را می فروشند. شرکت هایی که تولید کننده محصولاتی همچون، مواد غذایی، پوشاک، وسایل الکترونیک شخصی و لوازم سرگرمی هستند، توصیه میشود تا سرمایه گذاری زیادی را جهت اجرا و پیاده سازی استراتژی بازاریابی جوانان انجام  دهند. شرکت های بزرگی که در بازارهای بزرگی فعالیت دارند و مشتریان آنها طیف گسترده ای از مصرف کنندگان را شامل میشود، باید بطور ویژه برای گروه های مختلفی از جوانان و نوجونان برنامه های بازاریابی را تدوین و اجرا نماید.

البته کسب و کارهای کوچک نیز از استراتژی بازاریابی جوانان برای بهبود فعالیت های مربوط به فروش و تولید محصول خود استفاده میکنند. یک فروشگاه پیتزا فروشی محلی را تصور کنید که تخفیف ویژه ای برای دانشجویان ارائه می دهد. آنها میتوانند با این رویکرد، رستوران محلی خود را مثل یک پاتوق درست کنند و به راحتی فروش خود را از قبال دانشجویان افزایش دهند. این رستوران بعد از مدتی که نام رستورانش بر سر زبانها افتاد و خود را به یک مکان شلوغ تبدیل کرد، به احتمال قوی مشاهده میکند که علاوه بر بسیاری از دانشجویان که مشتری دائمی او هستند، نفرات دیگر با رده سنی های مختلف نیز بطور ناخودآگاه به آنجا سرریز شده اند. این همان نکته ای است که قبلا بدان اشاره شد، که اگر استراتژی بازاریابی جوانان بدرستی انجام پذیرد، طیف های مختلفی از مشتریان را به خود معطوف میکند و نتیجه آن منحصرا به یک گروه خاص ختم نمیشود. حتی شرکت هایی که به نظر می رسد هیچ علاقه ای به مصرف کنندگان جوان ندارند (مثل فروشندگان ماشین لباسشویی و بیمه نامه عمر) سعی می کنند تبلیغات خود را با توجه به سلیقه جوانان به بازار ارائه کنند. مصرف کنندگان جوان سرانجام به بزرگسالانی تبدیل می شوند که نیاز به خرید ماشین لباسشویی و بیمه نامه زندگی دارند و میتوانند در سالهای بعدی از زندگی خود، مشتری محصولات آنها باشند.

استراتژی بازاریابی جوانان یک رویکرد بازاریابی و تبلیغاتی رایج است و برای عموم کسب و کارها نیز بنحوی مرتبط، موضوعیت خواهد داشت، زیرا جوان بودن با آزاد بودن، خوشحالی، خونسردی، داشتن فرهنگ و روحیه خاص مرتبط است که همه این ویژگی ها، مورد پسند عموم جامعه است. این تصویری است که هر برند تجاری حتی اگر مخاطبانش مصرف کنندگان مسن را در بر گیرد، تمایل دارد تا بتواند خود را در گروه جوانان جای دهد و خود را با نماد یک شخصیت جوان و پویا به تصویر کشد. تصاویر و شعارهای تبلیغاتی که در استراتژی بازاریابی جوانان استفاده می شود، غالباً در تبلیغات شرکتهایی به چشم میخورد که می خواهند به نظر جاودانه، جدید، به روز و نقادانه به نظر برسند.

نمونه هایی موفق از بکارگیری استراتژی بازاریابی جوانان

شرکت اپل (Apple): هنگامی که محصول آی پاد iPod را برای اولین بار معرفی کرد، یک سری از تبلیغات گسترده سنتی را اجرا کرد که نشان میداد در هنگام گوش دادن به آی پاد، شبح سیاه هم به رقص وادار میشود. این تبلیغات بقدری برای جوانان جذاب بود که باعث شده تا محصول آی پاد یک محصول نوآورانه، پرانرژی، جذاب و ذاتاً جوان به بازار معرفی گردد. مضمون تبلیغات آی پاد با رنگبندی فوق العاده و استایل روز جوانان آمیخته شده بود که میتوانست به راحتی با مخاطبان جوان ارتباط برقرار نماید.

نمونه های موفق کمپین بازارایابی جوانان

شرکت سونی (Sony): پس از آنکه رئیس سونی متوجه شد موسیقی برای دختر نوجوانش چقدر مهم است، اقدام به ساخت محصول واکمن (Walkman) نمود. او فهمید که سیر تغییر و تحولات محیطی بسیار سرعت گرفته است و فرهنگ جوانان در حال عبور از مسیری است که آنها را قادر سازد در همه جا موسیقی گوش کنند. ازینرو توانست با درک درست از ذهنیت مخاطبان جوان، برای آنها محصولی تولید نماید که با یک سری اقدامات تبلیغاتی، به سرعت جایگاه خود را در صنعت پخش موسیقی وارد کند و بعنوان رهبر بازار این فناوری جدید شناخته شود.

ویرجین موبایل (Virgin Mobile): این شرکت با اقتباس از ایده “دام والدین” تبلیغاتی را ایجاد کرد که نوجوانان را وادار میکرد تا والدین خود را مجبور کنند، شارژ بیشتری را برای تلفن های همراه خود خریداری کنند. این تبلیغات در مجله هایی مانند CosmoGirl قرار می گرفت که قسم اعظمی از مخاطبان آنها نوجوانان بودند. ویریجین با استفاده از روند روز توانست خود را بر روی موج مخاطبان نوجوان سوار کند و از آنها برای افزایش فروش خود بهره گیرد.

تاکو بل (Taco Bell): یک شرکت تولید فست فود است که با باز نگه داشتن رستوران های خود در  زمانهای نا متعارف از روز، توانست یک سری از مخاطبان پروشور و آنهایی که دنبال هیجان بودند  را جذب خود کند. آنها رستوران خود را در بعد از ساعت کاری متعارف رستوران های آن زمان باز نگه داشتند و بعد از نیمه شب نیز به مشتریان خود سرویس میدادند. آنها ایده “وعده غذایی چهارم” را ترویج کردند که در بعد از نیمه شب ارائه میشد. آنها توانستد با همین ایده، جوانان هیجان طلب که بدنبال هیجانات خاص و حضور در محافل تابوشکن بودند را به خود جلب کند و در یک بازه زمانی کوتاه به جمع جوان نفوذ کرد.

وال مارت (Walmart): این خرده فروشی با استفاده از یک ستاره موسیقی پاپ توانست تا یک سری از محصولات لباس را برای دختران خردسال معرفی کند. استفاده از افراد مورد علاقه جوانان باعث میشد تا آنها به خاطر اسطوره های خود از لباس های وال مارت استفاده کنند.

عقاب امریکایی (American Eagle): این تولید کننده پوشاک، صندل های خود را بعنوان تبلیغ، بطور رایگان در اختیار دانشجویان تازه وارد به دانشگاه قرار داد. چیزی نگذشت که با استفاده دانشجویان تازه وارد، این محصول مورد استقبال دیگر دانشجویان قرار گرفت و یک مدت بعد، بسیاری از این افراد از این صندل استفاده میکردند.

ردبول (Red Bull): این تولید کننده نوشیدنی انرژی زا، برای تشویق مخاطبانش جهت مشارکت در رسانه های اجتماعی خود، بازی ها و برنامه های تلفن همراهِ مخصوص جوانان را تولید می کند. این بازی ها و برنامه های جذاب به افزایش نرخ تعامل مخاطبان کمک میکند و باعث میشود تا یک ارتباط مستمر با مشتریان برقرار شود.

چگونه میتوان استراتژی بازاریابی جوانان را اجرا کرد؟

استراتژی بازاریابی جوانان بسیار متنوع است و شکل های مختلفی را به خود می گیرد که بیان یک قاعده کلی، برای اجرای آن ممکن نیست و نمیتوان بطور قطع در مورد چگونگی عملکرد یک برنامه بازاریابیِ جوانان اظهار نظر کرد. زیرا در زمان های مختلف، جذابیت ها و مشخصات رفتاری بشدت تحت تأثیر عوامل محیطی و جغرافیایی تغییر خواهند کرد. برای درک بهتر از نحوه اجرای استراتژی بازاریابی جوانان باید مثال های واقعی را بیان نمود تا ابعاد اجرایی آن مشخص شود، مثالهایی که توسط شرکتهای تولیدی یا خدماتی اجرا شده است، بطور نمونه میتوان به شرکت تولیدی شلوار جین لیوایز Levi’s اشاره کرد.

در اواسط دهه ۹۰ میلادی، تولید کنندگان منسوجات جین در حال تکاپو برای رقابت شدید در بازار بودند. با ورود رقبای قوی همچون برند دیزل و گپ، سهم بازار آنها بشدت کاهش یافته بود و تصویر برند لیوایز در بازار تضعیف شده بود. سالها بود که لیوایز بر روی شهرت بدست آمده اش تکیه میکرد، شهرتی که در اثر کمپین های تبلیغاتی اش بدست آورده بود. تبلیغاتی که شاید دوره حکومتش پایان یافته بود و کمی قدیمی شده بود و با مد روز فاصله گرفته بود، شعارهایی همچون “لیوایز بپوشید تا خوش تیپ به نظر برسید (مثل هیپی ها)”. برند سازی موفق در یک زمان خاص بهانه ای شده بود تا سالهای متمادی واحد بازاریابی کارخاصی نکند و تنبل شود که همین عامل باعث از بین رفتن این شهرت شد و برند لیوایز به آرامی برای جوانان نا مانوس شده بود.

این شرکت به سرعت فهمید که طراحی کلاسیک آنها دیگر مورد توجه جوانان قرار نمیگیرد. تحقیقات بازار نشان داد که این برند قدیمی شده است و محصولات تولید شده برای مصرف کنندگان میانسال طراحی شده بود. لیوایز استراتژی بازاریابی جدید خود را با یک تحلیل دقیق از شرکت های رقیب آغاز کرد و رفتار مشتریانش را به دقت مورد بررسی قرار داد. این تجزیه و تحلیل نشان داد که مشکل این محصول مربوط به خود محصول است و به نحوه عرضه آن مربوط نمیشود. پس از گذشت مدتی یک برنامه بازاریابی جدید تدوین شد که برای شرکت لیوایز، گویای یک استراتژی کاملاً جدید با رویکرد بازاریابی جوانان بود.

طراحان لباس، یک خط تولید جین و شلوار را ایجاد کردند که از مواد جدید ساخته میشد و میتوانست مدل های جدید شلوار را برش بزند. آنها برای کمک به ترویج محصولات خود و برندسازی مجدد در شرکت، از روش بازاریابی چند کاناله و تهاجمی استفاده کردند. آنها تصمیم گرفتند تا چندین فروشگاه مستقل را افتتاح کنند و محصولات این شرکت را منطبق بر روند روز بازار تولید کنند. این محصولات جدید لیوایز که بر پایه بهره گیری از مد و طراحی روز تولید شده بود، توانست بازارهای شهری را هدف فروش خود قرار دهد و نتایج مطلوبی را برای این شرکت رقم بزنند.

لیوایز به خوبی میدانست که اگر می توانست خود را به عنوان یک برند “جالب” به بازار معرفی کند، توانایی این را خواهد داشت که توجه جوانان را به خود جلب کند. آنها یک کمپین تبلیغاتی گسترده تلویزیونی را با استفاده از یک عروسک زرد که ترکیب کاملی از صداقت و روابط دوستانه بود را طراحی کردند که برای بسیاری از بینندگان جوان عجیب به نظر میرسید. تمرکز سنگین روی استراتژی بازاریابی ویروسی، چریکی و سایر شکل های غیر سنتی، باعث تمایز لیوایز از سایر تولیدکنندگان جین شد. (همچنین میتوانید به استراتژی بازاریابی ویروسی مراجعه کنید)

لیوایز ممکن است هرگز به آن برند نمادین که در سالهای گذشته ایجاد کرده بود، تبدیل نشود، اما آنها موفق شدند خود را به عنوان یک برند پوشاک که مورد پسند جوانان است، در بازار جا بزنند و این کار را با موفقیت هرچه تمام انجام دادند. لیوایز به جای اینکه بصورت  لجبازانه کارهای قبلی خود را تکرار کند و به شهرت رو به افول خود بچسبد و بر تصورات منسوخ شده خود تکیه کند، ترجیح داد تا تغییرات بزرگی در فرآیند تولید و بازاریابی خود ایجاد نماید و بطور اساسی تصویر برند شرکت خود را باز طراحی نماید.

برای استراتژی بازاریابی جوانان از چه روشهای تبلیغی استفاده کنیم؟

یک دانش آموز دوره متوسطه یا یک دانشجو، برای ادامه تحصیل مجبور است تا با بسیاری از چالش های روانشناختی دست و پنجه نرم کند، جوانان در این دوران، با یک زندگی اجتماعی پر جنب و جوش روبرو هستند و در زندگی خود با چالش های جدیدی مواجه میشوند که ناچاراً برروی سبک زندگی آنها و روش زندگی کردن آنها، تأثیر شگرف میگذارد؛ ازینرو در استراتژی بازاریابی جوانان باید به مسایل و چالش های دنیای جوانان توجه ویژه ای داشت تا بتوان اثربخشی اقدامات آتی را افزایش داد. نمودار زیر، براساس داده های تحلیلی موسسه MarketingSherp انجام شده است و روش های تبلیغاتی مختلف را با یکدیگر مقایسه نموده و میزان واکنش مخاطبان به هرکدام از آنها را بررسی کرده است. آنها این تحقیق را انجام داده اند تا بفهمند که  کدام یک از شیوه های تبلیغاتی بر روی دانشجویان بیشترین تأثیر را دارد و آنها نسبت به کدام یک از روشهای تبلیغاتی واکنش نشان میدهند. با کمال تعجب مشاهده میشود که ایمیل و تبلیغات تلویزیونی تأثیر بسیار بیشتری نسبت به رسانه های اجتماعی یا تبلیغات موبایلی دارند. بازاریابی در رسانه های جدید ممکن است توجه بیشتری از مخاطبان را به خود جلب کند و بازدید کنندگان زیادی را به خود اختصاص دهد، اما تلویزیون هنوز هم بهترین راه برای ارتباط و تأثیر گذاری بر روی دانشجویان است.

رهیافتی از استراتژی بازاریابی جوانی چیست

در اجرای استراتژی بازاریابی جوانان چه کسانی باید استخدام شوند؟

در روند تدوین و اجرای استراتژی بازاریابی جوانان بهره گیری از افراد جوان در موقعیت های شغلی مهم، امری حیاتی محسوب میشوند. افرادی که نه تنها سن آنها جوان باشد، بلکه یک روحیه جوان داشته باشند و بخوبی بتوانند درک کنند که ویژگی های یک جوان فعال و پرانرژی چیست. ازینرو مشاغل مهمی که در اجرای استراتژی بازاریابی جوانان فعالیت می کنند علاوه بر تجربه و تخصص در حوزه بازاریابی، باید بتوانند خود را به سادگی با بازار جوانان و تغییرات محیطی پویا تطبیق دهند.

کارشناس مد و روند بازار

آنان کارشناسان طراحی هستند که در خیابان شهرهای بزرگ، به دنبال تشخیص روند جدید در مد و فرهنگ هستند. آنها از مشاهدات خود برای کمک به شرکتها در تولید محصولات جدید استفاده می کنند تا محبوب ترین محصولات را از بعد ظاهری و مفهومی، به بازار روانه کنند. تعداد بسیار محدودی از این کارشناسان متخصص در رده های مختلف شغلی وجود دارند، اما تأثیر آنها در بازار بسیار زیاد است و آنها میتوانند یک نقش اساسی در پیاده سازی استراتژی بازاریابی جوانان بازی کند.

یک کارشناس مد و روند بازار نیازی به داشتن مدرک تخصصی در حوزه بازاریابی ندارد، اما داشتن پیش زمینه ای در بازاریابی، برای فعالیت در این سمت، بسیار مفید خواهد بود. در اصل آنها باید سبک هایی را که به عنوان سبک های پر فروش تلقی میشوند را در بازار شناسایی کنند و گرایش مخاطبان جوان را به محصولات پرفروش تشخیص دهند.

مدیر برندینگ

مدیران برند کلیه تبلیغات مربوط به یک برند خاص را برنامه ریزی و پیاده سازی می کنند. بسیاری از برند ها منحصراً به بازار جوانان گرایش ویژه ای پیدا می کنند. مدیر برند نیاز به تحقیق و مطالعه در مورد نیاز روز جوانان و یافتن مؤثرترین راه برای برقراری ارتباط با آنها دارد و این کار را باید از طریق فعالیت های مرتبط بازاریابی انجام دهد. همه مدیران برند باید در رشته بازاریابی، یک مدرک تحصیلی معتبر کسب کنند. بسیاری از آنها دارای مدرک پیشرفته دراین رشته هستند و همچنین آموزش های تکمیلی خود را در رشته ارتباطات یا روانشناسی ادامه می دهند. یک مدیر برند معمولاً بهتر است در حوزه بازاریابی چند سال کار حرفه ای را تجربه کرده و در صنایع مشابه و برند سازی محصولات مرتبط، سابقه کاری موفق داشته باشد.

کپی رایتر

کپی رایتر ها از یکسری کلمات نوشتاری تأثیرگذار برای فروش محصولات و خدمات خود استفاده می کنند. هر متنی، چه نوشتاری و چه گفتاری که توانسته است تأثیر عمیقی بر مخاطب داشته باشد، توسط یک کپی رایتر ایجاد شده است. متن های حرفه ای باید بتوانند پاسخ خاصی را از مخاطب دریافت کنند و مصرف کننده را وادار سازد تا نسبت به متن آگهی واکنش نشان دهد. در روند اجرای استراتژی بازاریابی جوانان غالباً از عبارات، شعارها و زبان عامیانه مربوط به جوانان استفاده می شود تا بتوان با این جمعیت خاص ارتباط برقرار کرد.

نوشتن مطالب تبلیغاتی نیازی به داشتن مدرک معتبر در حوزه بازاریابی ندارند. بسیاری از افراد پس از تحصیل در رشته زبان فارسی، انگلیسی یا ارتباطات وارد این حوزه می شوند. برای هر نویسنده ای که به دنبال کار باشد، دانستن و داشتن مهارت های نوشتاری در بکارگیری و استفاده صحیح از کلمات میتواند کارگشای آنها باشد؛ دانستن دستور زبان یا همان گرامر میتواند به نویسنده در خلق جملات خلاقانه و جذاب کمک نماید.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع استراتژی بازاریابی جوانان برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

Youth Marketing Connection

Youth Marketing Strategy Online 2020

VOXBURNER’S Youth Marketing Strategy

Six of the Most Popular Youth Marketing Trends

Marketing Strategies That Actually Work for Businesses

استراتژی بازاریابی سنتی چیست

تعریف دقیق استراتژی بازاریابی سنتی چیست؟

در این مقاله قصد داریم به معرفی استراتژی بازاریابی سنتی بپردازیم و تعریفی دقیق از استراتژی بازاریابی سنتی را بیان کنیم. در ادامه به نحوه اجرا و پیاده سازی یک کمپین با رویکرد استراتژی بازاریابی سنتی خواهیم پرداخت و شاخص های ارزیابی موفقیت آن را مورد بررسی قرار میدهیم. پس از خواندن این مقاله شما میدانید که چه نفراتی باید برای اجرای موفقیت آمیز یک استراتژی بازاریابی سنتی بکار گرفته شوند و نقش هر یک از این ارکان چه خواهد بود.

مقدمه ای بر استراتژی بازاریابی سنتی

برنامه پخش مسابقات فوتبال آمریکایی در سال ۲۰۱۲ با نام سوپر بول (Super Bowl)، توانست رکورد پر مخاطب ترین برنامه تلویزیونی را با میانگین ۱۱۱.۳ میلیون بیننده بشکند و بعد از آن به عنوان یکی از بزرگترین و پر مخاطب ترین برنامه ها، در تاریخ تلویزیون آمریکا ثبت شد. اما این تنها آمار تعجب آور درباره بزرگترین رویداد فوتبالی نیست که تاکنون ثبت وضبط شده، بلکه این رخداد از مناظر مختلفی نیز رکورد شکنی کرده است که در ادامه به ان خواهیم پرداخت.

طبق نظرسنجی اخیر شرکت تحقیقاتی نیلسن (Nielsen)، بیشتر بینندگان تلویزیونی به خود بازی توجه نمیکنند و اکثر آنها برای دیدن تبلیغات حاشیه ای، این برنامه فوتبالی را تماشا می کنند. تنها ۴۹ درصد از بینندگان، اولویت اولشان مربوط به تماشای فعالیت های ورزشی است، این در حالی است که ۵۱ درصد می گویند بیش از تماشای مسابقه، از دیدن تبلیغات آن لذت می برند.

تبلیغات در بستر تلویزیون نمونه ای کوچک از بکارگیری استراتژی بازاریابی سنتی است و دسته بندی های مختلفی را میتوان برای استراتژی بازاریابی سنتی متصور گردید که شامل چندین تکنیک آزمایش شده در طول زمان است و هر کدام از آنها تقریبا زوایای پنهان و آشکار خود را نمایان ساخته اند. استراتژی بازاریابی سنتی بارها و بارها توسط شرکت های بزرگ و کوچک به اجرا در آمده اند. برخی از استراتژی های بازاریابی سنتی تقریباً به اندازه خود مفهوم بازاریابی قدیمی هستند و بسیاری از آنها، امروزه نیز موثر هستند و کارایی خود را از دست نداده اند و در برخی از کسب و کار ها نیز اثربخشی بالایی داشته اند.

استراتژی بازاریابی سنتی چیست؟

مفهوم استراتژی بازاریابی سنتی یک مقوله نسبتاً جامع است که صور متعددی از تبلیغات و بازاریابی را در خود جای داده است. استراتژی بازاریابی سنتی قابل تشخیص ترین نوع بازاریابی است، بطوریکه اکثر تبلیغاتی که هر روز می بینیم و یا می شنویم را شامل میشود. بیشتر استراتژی های بازاریابی سنتی تحت یکی از چهار دسته زیر قرار می گیرند: چاپی، پخش (رادیویی)، پست مستقیم و تلفنی. (همچنین میتوانید به بازاریابی متقابل رسانه ای مراجعه کنید)

بازاریابی چاپی، قدیمی ترین نوع بازاریابی سنتی است. این استراتژی که بیشتر به صورت کاغذی رواج دارد، مفهوم و پیام خود را از طریق چاپ (برروی کاغذ، بنر، کیسه های خرید و …) به مخاطبانش ارائه میکند و از زمان های بسیار قدیم نیز مرسوم بوده است. تاریخچه این روش به عهد باستان در مصر بر میگردد، زمانی که مصریان پیام های فروش و پوسترهای دیواری خود را بر روی پاپیروس ایجاد نموده و پیام خود را به دیگران انتقال میدادند. امروزه بازاریابی چاپی معمولاً به فضای تبلیغاتی در روزنامه ها، مجلات، خبرنامه ها، بنر ها، بیلبورد ها و  سایر ملزومات چاپی که در دسترس جمعیت انبوهی از مردم است، اتلاق میگردد.

بازاریابی پخش، عمدتا برنامه ها و تبلیغاتی را شامل میشود که از تلویزیون و رادیو پخش میشوند و مخاطبان این نوع بازاریابی، بینندگان و شنونندگان برنامه های رادیویی و تلویزیونی هستند. پخش برنامه های رادیویی از دهه ۱۹۰۰ میلادی شروع شد و اولین برنامه تجاری و تبلیغاتی در تاریخ ۲ نوامبر ۱۹۲۰ روی آنتن رفت؛ این سرآغازی بود برای شکل گیری این تکنیک بازاریابی که بصورت انبوه توانست مخاطب خود را جذب نماید (جالب است بدانید که این تبلیغ بصورت زنده از رادیو پخش شد و بصورت ضبط شده نبود).

تلویزیون، قدم بعدی در بازاریابی پخش بود که جزو فناوری های جدید در حوزه سرگرمی محسوب میشد. این نوع تبلیغ خیلی سریع جایگاه خود را در تلویزیون پیدا کرد. دقیقا پس از گذشت ۱۰ سال پس از روی آنتن رفتن برنامه های تلویزیونی (در سال ۱۹۴۱)، تبلیغات تلویزیونی نیز ماهیت خود را شکل دادند و به رکنی جدا نشدنی از برنامه تلویزیونی مبدل شد. اگر پخش ماهواره ای و اینترنتی برنامه های تلویزیونی را طور مجزا دسته بندی کنیم، میتوانیم حوزه مربوط به بازاریابی پخش تلویزیونی را بسیار گسترده تر از آنچه به نظر میرسد، متصور شویم.

در فرآیند بازاریابی پست مستقیم از ملزوماتی همچون کارت پستال ها، بروشورها، نامه ها، کاتالوگ ها، هدایای تبلیغاتی چاپی (سررسید) و غیره، استفاده میشود که از طریق آنها انتقال محتوا صورت میگیرد؛ بنحوی که به ابزاری برای جذب مشتری و آگاهی بخشی مبدل میگردد. یکی از اولین و شناخته شده ترین نمونه های بازاریابی پست مستقیم، بواسطه ارسال کاتالوگ از شرکت سیرز انجام شد (Sears) که برای اولین بار در سال ۱۸۸۸ برای مصرف کنندگان محصولاتش، لیست کلی محصولاتش را با بن تخفیف ارسال کرد. (همچنین میتوانید به بازاریابی پست مستقیم مراجعه کنید)

سرانجام، بازاریابی تلفنی یا همان بازاریابی از طریق تلفن بود که توانست برای مدت مدیدی جایگاه خود را در استراتژی های بازاریابی پیدا کند. بازاریابی تلفنی به فعالیت هایی اتلاق میگردد که جذب مخاطب و مشتری از طریق تماس تلفنی انجام میشود، همچنین برای ترغیب مصرف کنندگان به خرید یک محصول یا خدمت، پیام شرکت که برخاسته از واحد بازاریابی و فروش است، از طریق تلفن به مشتریان ارائه میشود. این شکل از بازاریابی در عصر مدرن به نوعی خاص، جنجالی شده است؛ به طوری که بسیاری از بازاریابان تلفنی از روشهای تهاجمی در فروش استفاده می کنند. آنها با یک رویکرد تهاجمی میخواهند مشتری را به خرید ترغیب کنند. ازینرو دولت فدرال ایالات متحده آمریکا قوانین سختگیرانه ای را بر فعالیتهای بازاریابان تلفنی تصویب کرده است تا برخی از تکنیک های غیر اخلاقی را حذف نماید. همانطور که شاید تجربه کرده باشید، تکنیک های اجرایی بازاریابی تلفنی، گذر از لبه تیغ است؛ زیرا اگر به طرز غیر حرفه ای انجام شود میتواند مخاطب را دفع کند و جاذبه های قبلی ایجاد شده را ذائل نماید؛ در طرف دیگر اگر این کار بدرستی انجام شود، میتواند مخاطبان مورد هدف را به مشتری تبدیل کند و ظرفیت های بالقوه در فروش را به ظرفیت های بالفعل تبدیل نماید. (همچنین میتوانید به بازاریابی تلفنی مراجعه کنید)

دسته بندی استراتژی های بازاریابی سنتی

چاپی (Print): شامل تبلیغات در روزنامه ها ، خبرنامه ها ، مجلات ، بروشورها و سایر مواد چاپی جهت توزیع می باشد
پخش رادیویی (Broadcast): شامل تبلیغات رادیویی و تلویزیونی و همچنین فرم های تخصصی مانند تبلیغات سینمای روی صفحه نمایش است
نامه مستقیم (Direct mail): شامل آگهی ها ، کارت پستال ها ، بروشورها ، نامه ها ، کاتالوگ ها و سایر مطالبی که مستقیماً برای مصرف کنندگان چاپ و ارسال می شود
بازاریابی تلفنی (Telemarketing): شامل تماس تلفنی درخواست شده و تماس تلفنی از مصرف کنندگان از طریق تلفن است

چه کسانی از استراتژی بازاریابی سنتی استفاده میکنند؟

از آنجا که  استراتژی بازاریابی سنتی طیف وسیعی از استراتژی های مختلف را در بر می گیرد، تقریباً هر شرکتی که اقدام به فروش محصول یا خدمات خود می کند، از یک یا چند روش بازاریابی سنتی به عنوان بخشی از یک استراتژی کلان در تبلیغات استفاده می کند. در بیشتر موارد، این شکل از تبلیغات بستگی به بودجه بازاریابی شرکتها دارد و اینکه چقدر از سرمایه خود را میخواهند صرف تبلیغات نمایند.

بررسی ها نشان میدهد که شرکت های بزرگ و متوسط ​​ تمایل زیادی به استفاده از تبلیغات تلویزیون یدارند؛ زیرا شرکتهای بزرگ معمولا میخواهند خود را در معرض طیف وسیعی از مخاطبان قرار دهند. بدین سبب، تبلیغات تلویزیونی برای آنها گزینه خوبی است تا در یک مدت کم بتوانند به سرعت دیده شوند و پیام خود را به مخاطب ارائه نمایند؛ دوماً، تبلیغات در تلویزیون معمولاً پرهزینه‌ترین شکل بازاریابی است و قیمت آن بسته به بازه زمانی و سناریوی آن بستگی دارد. به عنوان مثال، یک تبلیغات ۳۰ ثانیه ای در طول مسابقات سوپر بول ۲۰۱۲ حدود ۳.۵ میلیون دلار بود، بیش از ۱۰۰۰۰۰ دلار در هر ثانیه که این رقم شامل هزینه های تولید نمی شود و این رقم صرفا مربوط به هزینه های پخش آن است. همچین بودجه سنگینی برای هر شرکتی فراهم نیست و بر فرض اگر هم امکان مالی آن فراهم باشد، شاید برای بسیاری از شرکتها توجیه پذیر نباشد و نتواند بازگشت سرمایه مورد انتظار را برای آنان برآورده نماید.

شرکت های بزرگ همچنین بیشتر از پست های مستقیم استفاده می کنند، زیرا هزینه های طراحی ، چاپ و ارسال نامه می تواند به مقدار قابل توجهی از بودجه بازاریابی را طلب کند. کسب و کارهای متوسط ​​و بزرگ اغلب از همه روشهای موجود در استراتژی بازاریابی سنتی بهره میگیرند، بطوریکه یا همه روشها را در برای تحقق یک هدف خاص بسیج میکنند یا هر کدام را بصورت جداگاهنه و برای دستیابی یک مقصود یا یک منظور خاص اجرا می نمایند.

کارآفرینان و کسب و کارهای کوچک، ممکن است بودجه بازاریابی محدودی داشته باشند. آنها اغلب از تبلیغات و بازاریابی در روزنامه ها، مجلات یا خبرنامه های محلی برای دسترسی به مشتریانشان بهره میگیرند. بسیاری از آنها نیز از تبلیغات رادیویی محلی استفاده میکنند؛بطور مثال، برای تبلیغ در یک استان خاص، از شبکه های استانی استفاده میکنند که هزینه های کمتری را به خود اختصاص میدهند. برخی از آنها نیز از استراتژی بازاریابی پست مستقیم بصورت موردی استفاده می کنند تا بتوانند یک جامعه کوچک از بازار هدف خود را تحت پوشش فعالیت های بازاریابی خود قرار دهند. آنها همچنین در ادامه ارسالات خود، برای ارتباط بهتر با مشتریان، تماس تلفنی با آنها برقرار میکنند تا بتوانند اثربخش فعالیت های بازاریابی خود را دوچندان نمایند.

در حالی که تبلیغات تلویزیونی در اکثر شبکه ها، معمولاً بیشتر از کل بودجه بازاریابی شرکت های کوچک است، ازینرو شرکت های کوچک هم میتوانند در برنامه های تعاملی و برنامه های تلویزیونی آنلاین یا برنامه های سریالی که در رسانه های اجتماعی مختلف پخش میشود، حضور داشته باشند. این سری از اقدامات در محیط های مختلف (بازارهای گوشه ای) میتواند سکوی پرشی برای ورود به بازارهای بزرگ تر باشد.

نمونه ای از استراتژی بازاریابی سنتی

کمپین هایی که با رویکرد استراتژی بازاریابی سنتی اجرا شده اند، غالباً این مزیت را داشته اند که قدرت یک برند را بصورت آشکار به مخاطبان نشان دهند. آنها می توانند با قدرت جلوی دید میلیون ها انسان ظاهر شوند، به سرعت پیام خود را انتقال دهند و جلوه ای بی بدیل از خود به بازار ارائه نمایند. قدرت یک برند میتواند مستقیما به قدرت شبکه و یا برنامه تلویزیونی بستگی داشته باشد. به احتمال قوی اگر یک تبلیغ در خلال برنامه نود پخش شود، میتواند حاکی از آن باشد که آن برند توان مالی خوبی برخوردار است و به احتمال قوی تر، در یک بازه زمانی چند دقیقه ای، میتوانست پیام خود را به میلیون ها ایرانی ورزش دوست ارائه کند. پنج کمپین خاطره‌انگیز قرن بیستم که با تمسک به قدرت شبکه تلویزیونی ان.بی.سی (NBC) روی آنتن رفتند، عبارتند از:

مک دونالد: “شما امروز شایسته استراحت هستید – You deserve a break today

نایک: “فقط این کار را بکن – Just Do It

مارلبورو: “مرد ماربورو – Marlboro Man

کوکاکولا: “درنگی که طراوت می بخشد – The pause that refreshes “

فولکس واگن: “کوچک فکر کن – Think Small “

نمونه استراتژی بازاریابی سنتی

نمونه استراتژی بازاریابی سنتی کفش نایکی

کمپین استراتژی بازاریابی سنتی چگونه اجرا میشوند؟

تهیه یک برنامه با رویکرد استراتژی بازاریابی سنتی نیاز به امکان سنجی قوی دارد و نوع تبلیغات آن و ابزارهای بکارگرفته شده در اجرای کمپین، بسته به نوع کسب وکار بسیار متفاوت خواهد بود. در برخی از شرکت ها، به ویژه کسب و کار های کوچک، کل کارکنان در روند برنامه ریزی و اجرای اهداف استراتژی بازاریابی سنتی نقش دارند. شرکت های بزرگتر غالباً دارای واحدهای بازاریابی مجزا هستند که به منظور تولید محتوای تبلیغاتی مناسب، در روند برنامه استراتژی بازاریابی سنتی بکار گرفته میشوند.

اولین قدم برای تهیه یک برنامه استراتژیک در بازاریابی سنتی، انتخاب ملزومات بازاریابی و تبلیغاتی آن است که از جمله آن میتوان به نوع چاپ، نحوه پخش، روش ارسال (مستقیم یا پیام از راه دور) اشاره کرد. این انتخاب بستگی به بودجه و نوع پیام بازاریابی که قرار است به مخاطبان منتقل شود، بستگی دارد. به عنوان مثال، فروشگاهی که میخواهد جشنواره فروش خود را اطلاع رسانی کند، باید از استراتژی های بازاریابی کوتاه مدت استفاده کند که در یک بازه زمانی کوتاه، اثرگذاری زیادی دارند؛ مانند پخش تلویزیونی یا چاپ بنر و بیلبورد دط سطح شهر؛ این در حالی است که اگر یک کسب و کار قصد داشته باشد تا یک کمپین آگاهی بخشی را بصورت عمومی راه اندازی کند، ممکن است ترجیح دهد تا با ارسال پست مستقیم این کار را انجام دهد و همانطور که انتظار می رود این استراتژی در بلندمدت تأثیرات خود را نشان خواهد داد.

برای اجرای استراتژی بازاریابی سنتی به روش چاپی و پخش، کسب و کار مورد نظر باید در اولین گام خود، برای خرید فضای تبلیغاتی اقدامات لازم را انجام دهد. زمان این مرحله بستگی به زمان فرآیندی ارائه دهنده تبلیغات مورد  نظر بستگی دارد، مثلا شما هر زمان که بخواهید نمیتوانید در یک برنامه تلویزیونی محبوب تبلیغ کنید و باید در لیست صف انتظار منتظر بمانید تا کنداکتور صداوسیما به شما اجازه دهد که تبلیغتان بر روی آنت برود. اگر بخواهید بیلبورد مورد نظرتان را اجاره کنید باید زمان قرارداد شرکتی قبلی به اتمام رسد تا آن بیلبورد برای شما آماده شود، این روند امکان دارد برای بیلبورد های محبوب به دوماه نیز برسد، ازینرو محاسبه زمان فرآیندی در اجرای استراتژی های بازاریابی سنتی بسیار حائز اهمیت است.

به همین منوال، در برخی از رسانه های چاپی، مانند مجلات کثیرالانتشار، چندین هفته زمان فرآیندی لازم است تا مجله مورد نظر بتواند یک جایگاه خوب برای تبلیغ شما اختصاص دهد. البته این نکته را باید در نظر داشت که زمان فرآیندی بیشتر برای رسانه های پر ترافیک و پر بازدید عمومیت دارد و بسیاری از رسانه ها زمان کوتاه تری برای درج آگهی شما در نظر میگیرند، بطوریکه پس از پرداخت هزینه، تبلیغ شما روز بعد به نمایش در می آید. اگر بخواهیم یک نتیجه از این بخش بگیریم این نکته را میتوانیم بیان کنیم که بیشتر ملزومات موجود در استراتژی بازاریابی سنتی نیاز به یه یک زمان فرآیندی دارد که باید در هنگام تدوین و برنامه ریزی استراتژیک بازاریابی بدان توجه داشت. به خصوص اگر هدف از به اجرا در آوردن استراتژی بازاریابی سنتی، هدف گرفتن تعداد انبوهی از مشتریان باشد.

طراحی و توسعه ملزومات بازاریابی نیز بسته به فرم و قالب متفاوت است. کمپین های پست مستقیم و نامه های چاپی نیاز به طراحی گرافیکی و متنی ویژه دارند تا مخاطب پسند باشند و مخاطب پس از مشاهده اولیه، جذب پیام آن شود. برای بازاریابی تلفنی یا همان تله مارکتینگ، تبلیغ کنندگان یک متن حرفه ای را برای نمایندگان فروش (یا شرکت های برون سپاری شده) ارسال می کنند تا فحوای کلام بازاریابان بتواند یک پیام واحد را به مشتری منتقل نماید. تبلیغات رادیویی نیز ممکن است بصورت زنده یا از پیش ضبط شده باشد که آن هم نیاز به طراحی قالب و فرم دارد تا بتواند یک تصویر سازی موهومی مناسب با اهداف کمپین را به مخاطبان ارئه نماید.

سرانجام، تبلیغات تلویزیونی نیز می تواند برگرفته از خلاقیت تیم بازاریابی تولید شود یا به دست سناریو نویسان قدرتمند در آژانس های تبلیغاتی خلاقانه نوشته شود. تبلیغات تلویزیونی به گونه های مختلف تقسیم میشود که برخی از آنها بصورت حمایتی (اسپانسر شدن در برنامه های تلویزیونی) اجرا میشود که انتخاب شبکه و برنامه مورد نظر باید توسط تیم بازاریابی انتخاب شود؛ زیرا فقط تیم بازاریابی است که از استراتژی های داخلی شرکت با خبر است و میداند مقصود و منظور از اجرای کمپین هایی با رویکرد استراتژی بازاریابی سنتی چیست. در تدوین و اجرای استراتژی بازاریابی سنتی باید این نکته را مدنظر قرار داد که برون سپاری اقدامات اساسی  میتواند منجر به نتیجه عکس شود و بودجه قابل ملاحظه ای از شرکت به هدر رود و حتی الامکان، اقدامات کلیدی و اصلی باید از دل تیم بازاریابی بجوشد

.

علاقه مندی به اجرای استراتژی بازاریابی سنتی

تلویزیون هنوز هم موثرترین روش در امور تبلیغاتی و برندینگ است و بیشترین میزان درآمد تبلیغی در ایالات متحده آمریکا از قبال تبلیغات است؛ بطوریکه در سال ۲۰۱۹ بالغ بر ۷۴ میلیارد دلار از بودجه شرکتها فقط صرف تبلیغات تلویزیونی شده است.

تحقیقاتی درباره اثرگذاری روشهای استراتژی بازاریابی سنتی در انگلستان انجام شد که نشان میدهد، ۵۷٪ از مردم تبلیغات تلویزیونی را تأثیرگذارتر می دانند. رتبه دوم تبلیغات به آگهی های روزنامه اختصاص دارد که تأثیر گذاری آن ۱۵ درصد است.

در آمریکا و در سال ۲۰۱۹، شرکتها تقریبا بیش از ۱۷ میلیارد دلار از درآمد خود را صرف تبلیغات رادیویی کرده اند که نشان میدهد تأثیرگذاری این نوع تبلیغات کم نیستند و بازگشت سرمایه ای مورد انتظار را برآورده میکند. آمار جالی در  تبلیغات رادیویی این است که شنوندگان رادیویی نسبت به تبلیغات تلویزیونی توجه بیشتری نسبت به پیام آگهی دارند و هنگام پخش تبلیغ کمتر کانال مورد نظر خود را تغییر میدهند.

تبلیغات چاپی نیز بطور سالانه نزدیک به ۳۰ میلیارد دلار را به خود اختصاص میدهند. این  بودجه صرف شده در زمانی است که تبلیغات آنلاین سهم خود را افزایش میدهند و سهم تبلیغات چاپی را در فضای بازاریابی کمتر میکنند که یکی از دلایل آن، به صرفه بودن اقتصادی آن است؛ ولی با این وجود این گونه از استراتژی بازاریابی سنتی برای بسیاری از کسب و کار ها هنوز هم موثر است و با اینکه بیلبورد های تبلیغاتی آنلاین روز به روز زیاد میشوند ولی بیلبوردهای بنری و خیابانی نیز تأثیر گذاری خود را دارند.

منابع: emarketer.com, nielsen.com

در استراتژی بازاریابی سنتی چه کسانی باید بکار گرفته شوند؟

نفزاتی زیادی باید در اجرای استراتژی بازاریابی سنتی بکار گرفته شوند ولی افرادی هستند که جزو بخش های کلیدی و لاینفک استراتژی بازاریابی سنتی هستند، که از جمله آن میتوان به مدیر برند، مدیر رسانه و مدیر فروش تبلیغات اشاره نمود. اگر این سه پست کلیدی بتوانند بدرستی با واحد مارکتینگ (بازاریابی) کار کنند، میتوان انتظار داشت که یک کمپین بازاریابی موفق اجرا شود.

مدیر برند

یک مدیر برند در واقع مسئول برنامه ریزی، توسعه و هدایت فعالیت های بازاریابی برای یک محصول یا نام تجاری خاص است. این تعریف ممکن است برای یک واحد کسب و کار یا یک خط تولید از محصولات قابل تعمیم باشد. باید در نظر داشت که در شرکت های بزرگ، این امکان وجود دارد که چندین کسب و کار در لوای یک سازمان هلدینگ فعالیت داشته باشند و هر کدام از این کسب و کار ها یک مدیر برند داشته باشد.

مدیران برند، فعالیتهای مجموعه ای از بازاریابان را در چندین فرایند عملیاتی مختلف، منسجم میکنند تا در راستای اهداف برندینگ قدم بردارند. از جمله واحد های مرتبط با واحد برندینگ، واحدهایی همچون تحقیق و توسعه، تولید، فروش، تبلیغات، خرید، توزیع، توسعه بسته بندی و تأمین مالی هستند که باید فعالتیهای خود را با واحد برندینگ هماهنگ کنند. متخصصان حوزه برند همچنین باید در تصمیم گیری های کلان شرکت، حضور داشته باشند و در مورد استراتژی های بازاریابی، مفهوم سازی و نحوه نظارت بر کمپین های بازاریابی، نظرات تخصصی خود را ارائه نمایند. آنها همچنین باید کنترل دقیقی بر تصویر عمومی برند داشته باشند و نگذارند تبلیغات نامناسب با محتوای نا همگون، از رسانه های مرتبط با شرکت منتشر شوند.

یک مدیر برند معمولی حداقل باید دارای مدرک کارشناسی در رشته مدیریت بازاریابی یا تبلیغات باشد. علاوه بر این، اکثر شرکت های بزرگ انتظار دارند تا مدیر برند، در پست های پایین بازاریابی مانند نمایندگی فروش یا کارشناسی بازاریابی و فروش، حداقل چهار سال تجربه کاری داشته باشد.

مدیر فروش تبلیغات

وظیفه مدیر فروش تبلیغات، مدیریت بر کل فرآیند های مربوط به استراتژی تبلیغاتی یک شرکت است که باید از همه جهات بر روند تبلیغات نظارت داشته باشد. از جمله آن میتوان به نظارت بر فرآیند های اصلی کسب و کار، فروش و چشم انداز فنی اشاره نمود. این مدیران عالی رتبه معمولاً مسئول تیم نمایندگان فروش هستند. آنها بر روند توسعه و تأمین ملزومات فروش نظارت دارند تا با اجرای کمپین، واحد فروش از تبلیغات جا نماند؛ بعبارتی وقتی حجم تبلیغات افزایش می یابد، تعداد درخواست مشتریان نیز افزایش می یابد و اگر این دو با هم و در کنارهم و متناسب با فعالیت یکدیگر جلو نروند، موفقیت در امر تبلیغات و فروش اتفاق نمی افتد. بطور مثال، اگر یک محصول خوراکی بطور فزاینده تبلیغ شود و آن محصول در بازار و قفسه فروشگاههای زنجیره ای موجود نباشد و متناسب با آن توزیع مویرگی اتفاق نیفتد، به احتمال خیلی قوی، بازگشت سرمایه مورد انتظار، محقق نمیشود. همچنین نظارت بر نحوه اجرای کمپین، بودجه ریزی و پیش بینی بازگشت سرمایه در واحد فروش نیز از وظایف این موقعیت شغلی است.

یک مدیر فروش تبلیغات باید دارای مدرک کارشناسی در رشته بازاریابی، فروش یا تبلیغات باشد و به طور معمول باید حداقل دارای ۱۰ سال تجربه در امر فروش و بازاریابی باشد. اکثر کسب و کارهای بزرگ به مدیر فروش تبلیغات نیاز دارند و اگر فرد مورد نظر سابقه موفقی در بازاریابی داشته باشد میتواند در اجرای استراتژی بازاریابی سنتی بسیار تأثیر گذار عمل نماید.

مدیر رسانه

یک مدیر رسانه به طور معمول باید سابقه کار در آژانس های تبلیغاتی را داشته باشد ویا سابقه تدوین و اجرای استراتژی بازاریابی سنتی را در شرکت های دیگر داشته باشد. وظیفه مدیر رسانه، نظارت بر خرید فضای مورد نظر برای درج ملزومات چاپی و گرفتن زمان پخش در بهترین زمان و مکان ممکن است تا بتوان بیشترین میزان اثربخشی را بر روی مشتریان هدف، ایجاد کرد.

این متخصصان همچنین میدانند که کدام فعالیت ها را باید برون سپاری نمود و مؤثرترین راه برای اجرای استراتژی بازاریابی سنتی چیست و در طول اجرای کمپین، باید با چه شرکتهایی تعامل و تشریک مساعی نمود. آنها معمولاً از طریق تحقیقات بازار و مدل های آماری انتخاب میکنند که کدام رسانه برای شرکت ارجعیت دارد و هر کدام از رسانه ها با چه نوع محتوایی سازگارترند. آنها تشخیص میدهند که کدام استراتژی در چه رسانه ای کارایی بهتری دارد و چه نوع تبلیغی واکنش مطلوبی را از سوی مخاطبان بهمراه خواهد داشت.

یک مدرک کارشناسی در حوزه مدیریت بازاریابی، رسانه یا تبلیغات برای تصدی در این پست لازم است و همانند اکثر متخصصان بازاریابی در سطح مدیریت، یک مدیر رسانه نیز باید حداقل ۵ سال سابقه کار در حوزه تبلیغات و ارتباط با رسانه های مختلف را داشته باشد.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع استراتژی بازاریابی سنتی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

Small Business Marketing Guide

Examples of Traditional Marketing

۱۳ Effective Traditional Marketing Strategies

۹ Traditional Marketing Techniques That Still Matter

۱۲ Traditional Marketing Tactics With Surprisingly High ROIs

استراتژی بازاریابی عمودی چیست

استراتژی بازاریابی عمودی یا ورتیکال مارکتینگ چیست؟

در این مقاله قصد داریم به معرفی استراتژی بازاریابی عمودی بپردازیم و تعریفی دقیق از استراتژی بازاریابی عمودی را بیان کنیم. در ادامه به نحوه اجرا و پیاده سازی یک کمپین با رویکرد بازاریابی عمودی خواهیم پرداخت و شاخص ارزیابی موفقیت آن را مورد بررسی قرار میدهیم. پس از خواندن این مقاله شما میدانید که چه نفراتی باید برای اجرای موفقیت آمیز یک استراتژی بازاریابی عمودی بکار گرفته شوند و نقش هر یک از این ارکان چه خواهد بود.

 

مقدمه ای بر استراتژی بازاریابی عمودی

در اوایل سال ۲۰۰۰ میلادی، شرکت سگوی (Segway) تولید کننده اسکوتر های برقی دوچرخ، با یک مشکل اساسی مواجه شد و یکی از حساس ترین چالش های پیش روی خود را تجربه کرد. چالشی که آنها را درگیر کرد، به قدری حساس بود که میتوانست بازار آنها بشدت مختل نماید. آنها فهمیدند که جذابیت محصولاتشان برای افراد ثروتمند که بازار هدف آنها بود، رو به کاهش است و دیگر برای این گروه خاص جذابیت ندارد و محصولشان روز به روز به یک کالای معمولی تبدیل میشود و شور و هیجانی را که برای استفاده از محصولشان ایجاد کرده بودند، از بین رفته بود و به طرز عجیبی جذابیت محصولشان، برای مخاطبان هدف کم شده بود. مدیران ارشد شرکت سگوی بخوبی این چالش را درک کرده بودند و به جای دو برابر کردن تلاش خود و افزایش هزینه های بازاریابی خود به فکر این افتادند که یک بازار خاص دیگر برای محصول خود پیدا کنند.

در اواسط سال ۲۰۰۶ میلادی، اداره پلیس شیکاگو به یکی از بزرگترین مشتری های سگوی تبدیل شد. این شرکت یک مدل از محصول خود را با نام i180 Police Model Segway به بازار معرفی کرد که تقریبا هیچ ویژگی خاصی نسب به محصولات قبلی نداشت تا بتواند آن را از دیگر محصولات غیرنظامی متمایز کند. تنها تمایزی که در محصول ایجاد شد فقط رنگ آن بود! به طوریکه یک طراحی سیاه و سفید برای آن در نظر گرفته شد که شبیه به اکثر وسایل نقلیه موجود در اداره پلیس آمریکا بود و طرح آن بسته به سلیقه مشتری (اداره پلیس) سفارشی سازی شده بود.

استراتژی بازاریابی عمودی برای محصول جدید (مدل پلیس i180) به سادگی مشخص می کند که چگونه می توان از ویژگی های معمول یک وسیله نقلیه برای اهداف خاص در بازارهای گوناگون استفاده کرد. آنها در تبلیغات خود  نیز ویژگی هایی از محصول را بیان میکردند که ویژگی خاصی هم نبود؛ بطور مثال آنها ادعا میکردند که این وسایل نقلیه قابلیت نصب آژیر و بلندگوی اخطار را دارند و در آنها یک کیف مناسب برای نگهداری تجهیزات اورژانس تعبیه شده است. شهر شیکاگو در مدت پنج سال نزدیک به ۶۰۰۰۰۰ دلار هزینه کرد تا نیروی پلیس خود را با محصولات سگوی تجهیز کند و آنها را ملزم به خرید این دستگاهها نمود و تقریباً ۱۲۵ آژانس قانونگذار دیگر در سراسر جهان از این روند پیروی کردند و نیروهای پلیس خود را ملزم به استفاده از این تجهیزات نمودند.

شرکت سگوی توانست با استراتژی بازاریابی عمودی جذابیت از دست رفته محصولش را باز پس گیرد، البته در یک بازار جدید و مصرف کنندگان جدید؛ این شرکت توانست مشکل خود را که در یک بخش خاص از بازارشان بوجود آمده بود را با روشی متفاوت حل کند، آنها نخواستن دوباره وقت صرف کنند و برای مشتریان قبلی شان جذابیت ایجاد کنند. آنها به جای افزایش فعالیت های بازاریابی، جهت بازپس گیری جذابیت از دست رفته، توانستند جذابیتی تازه در بازاری دیگر ایجاد نمایند و باعث شد تا با  یک هزینه کمتر بتواند یک بازگشت سرمایه عالی را بواسطه استراتژی بازاریابی عمودی تجربه کنند.

استراتژی بازاریابی عمودی چیست؟

بازار عمودی به هر بازاری اطلاق میشود که تقاضا منحصراً از یک صنعت خاص یا جمعیتی سرچشمه می گیرد که میتواند به عنوان یک بازار گوشه ای (Niche Market) نیز شناخته می شود. شرکت هایی که از تاکتیک و استراتژی بازاریابی عمودی استفاده می کنند میتوانند محصولات خود را برای نوع خاصی از مصرف کننده باز طراحی کنند؛ یا بعبارتی دیگر، سعی می کنند محصولات موجود خود را برای گروه دیگری از مصرف کنندگان جذاب کنند. این در تضاد با بازاریابی افقی است که تلاش می کند تا حد ممکن به گروه های مختلف مردم متوسل شود و کالای خود را در بصورت موازی به فروش برساند. (همچنین به بازاریابی افقی مراجعه کنید)

اقتصاددانان برجسته، تمام بازارهای عمودی ایالات متحده را در ۱۳ گروه قرار می دهند. هر کسب و کاری که علاقه مند به فعالیت در یک بازار گوشه ای و عمودی باشد، باید با بررسی و لحاظ نمودن این گروه بندی عمومی کار خود را شروع کرده و استراتژی بازاریابی عمودی خود را با دقت نظر انتخاب نماید. بازارهای عمودی ایالات متحده عبارتند از:

  • بازار ساخت و ساز Construction
  • صنایع تولیدی Manufacturing
  • تجارت عمده فروشی Wholesale trade
  • فناوری اطلاعات Information technology
  • تجارت خرده فروشی Retail trade
  • خدمات رفاهی Utilities
  • خدمات مالی Financial services
  • خدمات آموزشی Educational services
  • حمل و نقل و انبارداری Transportation and warehousing
  • خدمات سرگرمی، اسکان و غذا Entertainment, accommodation, and food services
  • خدمات بهداشتی و درمانی Healthcare and social services
  • مدیریت عمومی Public administration
  • سایر خدمات Other services

هنگامی که شرکت سگوی تمرکز خود را به سمت بازارهای بسیار تخصصی (ادارات پلیس) معطوف نمود، از کالای موجود خود الهام گرفت و محصول جدید (Segway i180) را روانه بازار کرد؛ در ادامه برای تبلیغ و ترویج آن نیز، با کمترین هزینه ممکن، ملزومات بازاریابی مناسب (همچون بروشور، کاتالوگ، کلیپ ویدیویی و …) را تهیه نمود تا جذابیت محصول را برای بازار جدیدی که پیدا کرده بود، برجسته نماید. استراتژی بازاریابی عمودی به شرکت اجازه می دهد تا بجای تحلیل رفتن منابعش برای ایجاد جذابیت و ادامه فعالیت بازاریابی محصول در بازارهای افقی (که علاقه چندانی به خرید آن وجود نداشت)، توجه و بودجه بازاریابی خود را بر هدف خاصی متمرکز کند که سود سرشاری در آنجا نهفته است. مشابه همین مفهوم را در استراتژی اقیانوس آبی هم داریم.

چه کسانی از استراتژی بازاریابی عمودی استفاده میکنند؟

شرکت هایی که محصولات بسیار تخصصی تولید می کنند اغلب از استراتژی بازاریابی عمودی برای جلب توجه دیگر مصرف کنندگان استفاده میکنند و تمرکز خود را بازارهای گوشه ای دیگر معطوق می سازند. شرکتهایی که محصولات تخصصی تولید میکنند معمولا این توانایی را دارند تا با کمی تغییر در محصول، کاربرد و کاربری آن را تغییر دهند و بازارهای جدید برای خود ایجاد نمایند.

به عنوان مثال ، تصور کنید که یک شرکت تولیدی، در حال ساخت تجهیزات آزمایشگاهی در صنعت پزشکی است و تقریباً هیچ بازاری خارج از صنعت پزشکی ندارد. این شرکت نمیتواند تجهیزات خود برای عموم افراد تبلیغ کند، زیرا بیشتر افراد دلیلی کافی برای خرید تجهیزات آزمایشگاهی ندارند و درآمد کافی ندارند که تجهیزات پزشکی مورد نیاز خود را برای مصرف محدود خریداری کنند، زیرا نهایتا چند سال یکبار قصد دارند تا از آن محصولات استفاده نمایند. این شرکت میتواند برای رونق کسب و کار خود از استراتژی بازاریابی عمودی استفاده کند، بطوریکه خود را ملزم نماید تا در مجلات مرتبط با صنعت پزشکی، وب سایت های حوزه سلامت و پزشکی و در کنفرانس های پزشکی، کار خود را تبلیغ کند و سعی نماید تا تبلیغاتش را در معرض دید مخاطبان دیگر از بازارهای دیگر قرار دهد. با این کار میتوان نیاز دیگر بازارهای مرتبط را شناسایی نمود و با مشارکت با دیگر شرکتها، محصولی جدید را برای بازارهای جدید ایجاد کرد. محصول جدید، میتواند مشابه محصولی باشد که ۹۰ درصد آن، هم اکنون در کارخانه این شرکت تولید میشود ولی کاربرد آن متمایز با دیگر محصولات موجود خواهد بود.

شرکت سگوی دقیقا با همین روش توانست به بازار تجهیزات نظامی ورود پیدا کند و برای اینکه هزینه های تبلیغات گسترده اش توجیه پذیر باشد،از استراتژی بازاریابی عمودی استفاده نمود. گفتنی است که بسیاری از بازارهای عمودی توسط خود مشتریان یا توسط کسانی که در بازارهای دیگر مشغول به فعالیت هستند به شرکت پیشنهاد شده بود و این نتیجه تبلیغاتی بود که با رویکرد استراتژی بازاریابی عمودی در رسانه ها پخش میشد و فعالان صنایع دیگر را ترغیب میکرد تا با شرکت سگوی باب همکاری ایجاد نمایند.

این نکته را باید مد نظر قرار دهید که یک شرکت برای بهره‌برداری از بازاریابی عمودی لزوما نباید در بازار افقی شکست بخورد و بعدا دست به کار شود تا راه چاره ای برای خود پیدا کند. یک شرکت میتواند در روزهای اوج خود در بازارهای افقی، از استراتژی بازاریابی عمودی نیز بهره گیرد و میزان فروش خود را چند برابر نماید. به عنوان مثال، یک شرکت نرم افزاری که نرم افزار مدیریت یکپارچه یا نرم افزار حسابداری را به فروش میرساند میتواند با کمی تغییر در محصول و تغییر در عملکرد محصول، محصولات جدید و مشابه با محصولات فعلی را تولید نماید یا میتواند چندین برنامه مرتبط با هم را در یک رابط کاربری واحد ترکیب کند. این کار برای بسیاری از صنایع مختلف میتواند مفید و جذاب باشد و مشتریان جدیدی را از بازارهای دیگر برای شرکت پدید آورد که هر کدام نیاز به یک نرم افزار خاص خواهند داشت.

استراتژی بازاریابی عمودی چیست؟

یک مثال حقیقی برای استراتژی بازاریابی عمودی

استفاده از محصولات کاغذی به طور پیوسته در حال کاهش است؛ ازینرو بیشتر کسب و کارها و خانوارها از فناوری های دیجیتال در راستای کاهش مصرف کاغذ بهره می گیرند. این روند نگران کننده ای برای شرکتهای همچون کاغذ سازی اپلتون (Appleton Papers) بشمار می آمد؛ زیرا اپلتون شرکتی است که به چند مشتری در صنعت چاپ متکی بود و پیش روی خود چالش های عظیمی را برای ادامه کار با آنها متصور می شد. اپلتون شروع کرد به یافتن بازارهای گوشه ای برای کسب و کار خود و بدنبال مشتریانی بود که همیشه به محصولات کاغذی نیاز داشته باشند و جدایی از کاغذ برایشان اجتناب ناپذیر باشد.

تحقیقات این شرکت توسط بازاریابان باعث شد که آنها یک بازار عالی را پیش روی شرکت قرار دهند. آنها نرم کننده های جدید لباس که بصورت ورقه ای تولید میشد را به هیات مدیره معرفی کردند که یک بازارگوشه ای ایده آل محسوب می شد؛ زیرا تولید نرم کننده لباس ورقه ای، بدون مصرف کاغذ امری ناشدنی بود. این امر باعث شد اپلتون به سمت شرکت پراکتر اند گمبل (Procter & Gamble) برود، شرکتی که مقدار زیادی از کاغذ را برای نرم کننده لباس خود نیاز داشت و همچنین قصد داشت تا تکنولوژی تولید محصولات ورقه ای را برای بسیاری از محصولات خانگی دیگرش استفاده کند. تغییر رویکرد اپلتون از صنعت چاپ به مواد شوینده و بهداشتی باعث شد که شرکت از یک چالش بزرگ نجات پیدا کند.

کمپین های استراتژی بازاریابی عمودی چگونه اجرا میشوند؟

در مفهوم استراتژی بازاریابی عمودی یک رویکرد مشتری محور نهفته است. این که بدانیم چه محصول جدیدی برای کدام گروه خاص در  نظر گرفته شده و در چه مکانی باید به فروش برسد بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا کاملا به درک درست از نیازها و خواسته های بازارهای عمودی بستگی دارد. اینکه محصول باید چه کاربردهایی داشته باشد که بتواند تسهیل کننده امورات مشتریان باشد، یک نکته اساسی در تعیین استراتژی بازاریابی عمودی است.

به عنوان مثال، اگر شرکتی که ابزار آلات صنعتی را تولید می کند، اگر تصمیم بگیرد از استراتژی بازاریابی عمودی استفاده کند و بخواهد نیاز پیمانکاران خصوصی را برطرف سازد، اولین قدم در این کار، تجزیه و تحلیل آنچیزی است که برای پیمانکاران خصوصی ارزش ایجاد میکند. شرکت باید بخوبی بداند چه ویژگی های از محصول میتواند برای پیمانکاران بخش خصوصی ارزش ایجاد نماید و ابزار ایده آل آنها چه ویژگی دارد.

این شرکت می تواند روند خرید و تقاضای مصرف کنندگان را مورد بررسی قرار دهد تا مشخص کند که کدام ابزارها بیشترین تقاضا را دارند، محبوبترین ابزارها از منظر پیمانکاران چه ویژگی را دارا هستند و مشخصات یک ابزار خوب از لحاظ یک پیمانکار چیست. همچنین برای این کار می توان اطلاعات اصلی را از پیمانکاران جمع آوری نمود و به سراغ مشاغل مرتبط با با پیمانکاران رفت.

یافته های تحقیقات انجام شده، باید استراتژی بازاریابی شرکت را جهت دهی کند. در این مرحله، شرکت تولید کننده ابزارآلات صنعتی می تواند برای تأمین نیاز پیمانکاران ، سناریوی تبلیغاتی خود را تدوین کند و محصولات شخصی سازی شده را بعنوان نمونه در اختیار بازار هدف قرار دهد. اگر تحقیقات بازار نشان دهد که پیمانکاران تمایل دارند ابزارهایی را با رنگهای خنثی مانند سیاه و خاکستری خریداری کنند، شرکت باید ابزارهای خود را با رنگ های خنثی روانه بازار نماید و به تبع، باید ویژگی ابزارهای خود را در تبلیغات بیان کند. حتی اگر تحقیقات نشان دهد که مشخصات محصولی که ایده آل بازار گوشه ای است، فرای ویژگی های محصول موجود است؛ شرکت باید سعی کند تا خواسته های مخاطبان خود را برآورده کند و ویژگی های محصول را منطبق با سلیقه مشتری طراحی نماید و پس از آن با کمپین تبلیغاتی عالی، مشتریان را از هرگونه تغییر محصول آگاه کند. (همچنین به بازاریابی محصول مراجعه کنید).

برای اجرای استراتژی بازاریابی عمودی چه کسانی باید استخدام شوند؟

کمپین هایی که استراتژی بازاریابی عمودی را دنبال میکنند به متخصصان با مهارت های مختلف متکی هستند؛ بدین منظور باید یک تیم حرفه ای متشکل از متخصصانی در حوزه تحقیقاتی، محتوا نویسان، طراحان و سایر استفاده شود تا یک کمپین حرفه تدوین و اجرا شود که برای سطوح مختلف و بازارهای گوناگون جذاب باشد. موارد زیر فقط سه نمونه از موقعیت های شغلی است که باید در استراتژی بازاریابی عمودی بکار گرفته شوند.

طراح محصول

محصولاتی که در بازارهای عمودی قرار دارند، باید مشخصات، ویژگی ها و جزئیات محصول خود را بنا به ذائقه ازارهای عمودی مورد نظرخود، جذاب کنند. یک طراح محصول مسئولیت این جزئیات را باید برعهده گیزد تا محصول در ویژگی های اصلی خود، از نام گرفته تا نوع بسته بندی آن را، برای مخاطبانش جذاب نماید. این یک حرفه بسیار خلاقانه است و خلاقیت نقش پررنگی در آن دارد اما در کنار آن یکسری مهارت فنی نیز باید وجود داشته باشد تا طراح محصول بتواند خروجی ایده آلی را رقم بزند.

یک طراح محصول باید دارای مدرک لیسانس در رشته بازاریابی، طراحی یا مهندسی باشد. داشتن پیش زمینه در ساخت و تولید نیز میتواند مفید باشد و شناخت ابزارهای گرافیکی و جلوه های بصری نیز به فرآیند جذاب نشان دادن محصول، کمک میکند.

کارشناس تحقیقات بازار

شناخت دقیق بازار هدف یکی از مهمترین بخش های بازاریابی عمودی است. یک کارشناس تحقیقات بازار باید داده های موجود را تجزیه و تحلیل نماید و اطلاعات جدیدی در مورد رفتار مشتری و روند کلی کسب و کار به بازار ارائه نماید. تحلیل داده ها باید بستری را  فراهم نماید تا بتواند به افزایش اثربخشی استراتژی بازاریابی عمودی کمک نماید و خطاهای شناختی از بازار عمودی را اصلاح کند. این موقعیت شغلی به سواد رایانه ای بالا نیاز دارد و فرد باید توجه عالی به جزئیات داشته باشد و همچنین امکان برقراری ارتباط خوب با طیف گسترده ای از افراد داشته باشد.

یک کارشناس تحقیقات بازار باید دارای مدرک لیسانس در بازاریابی، کیب و کار، روانشناسی، جامعه شناسی یا ارتباطات باشد. تجربه در زمینه های مرتبط با جمع آوری و تحلیل داده مانند مدیریت پایگاه داده یا مدیریت دادده های ورودی میتواند بسیار مفید باشد، همانطوری که تجربه کاری در حوزه فروش و بازاریابی نیز میتواند در افزایش راندمان کاری موثر باشد.

کپی رایتر

محصولی که به صورت عمودی به بازار عرضه می شود، دارای ویژگی هایی است که از نظر جمعیتی هدف مورد پسند قرار می گیرد، اما گام اصلی زمانی برداشته میشود که مشتریان به درستی از این ویژگی ها آگاه شوند. کپی رایتر برای برجسته کردن این ویژگی ها و ایجاد محصولات مناسب برای نیازهای بازارهای عمودی یا گوشه ای، ملزومات بازاریابی مانند خبر های تبلیغاتی، مقالات سفید و سایر بسترهای اطلاع رسانی را ایجاد می کند. این امر به مهارتهای عالی ارتباط کتبی و کلامی و همچنین توانایی یادگیری سریع در مورد محصولات و مشتریان نیاز دارد.

مقالات سفید: در حقیقت یک محتوای علمی است که درون آن از حقایق و منطق خاصی برای تبلیغ یک محصول، یک خدمات ویژه یا یک دیدگاه و نقطه‌نظر حرف زده‌شده باشد.

کپی رایتر باید دارای مدرک لیسانس در رشته بازاریابی، کسب و کار، زبان انگلیسی، روزنامه نگاری  ارتباطات یا روانشناسی باشد. تجربه قبلی در امر نویسندگی با مضون مشخص، ارزشمند است و داشتن نمونه کار در سوابق شغلی برای این سمت شغلی بسیار مهم است.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، در آخر چند مقاله مرتبط با موضوع استراتژی بازاریابی عمودی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است؛ همچنین جهت اخذ مشاوره در حوزه تدوین و پیاده سازی استراتژی صادرات میتوانید با مشاوران ما تماس حاصل نمایید.

 

What is Vertical Marketing?

Vertical Market Definition – Investopedia

What Is A Vertical Marketing System? 

Three Steps to Kicking Off a Successful Vertical Marketing

Vertical marketing strategy in B2B: when, why, how to go vertical

 

استراتژی بازاریابی ویروسی یا وایرال مارکتینگ چیست؟

استراتژی بازاریابی ویروسی یا وایرال مارکتینگ چیست؟

در این مقاله قصد داریم به معرفی استراتژی بازاریابی ویروسی بپردازیم و تعریفی دقیق از استراتژی بازاریابی را بیان کنیم. در ادامه به نحوه اجرا و پیاده سازی یک کمپین بازاریابی ویروسی خواهیم پرداخت و شاخص ارزیابی موفقیت آن را مورد بررسی قرار میدهیم. پس از خواندن این مقاله شما میدانید که چه نفراتی باید برای اجرای موفقیت آمیز یک استراتژی بازاریابی ویروسی بکار گرفته شوند و نقش هر یک از این ارکان چه خواهد بود.

مقدمه بر استراتژی بازاریابی ویروسی

شاید به باور سخت باشد که یکی از موفق ترین کمپین های بازاریابی ویروسی در سالها قبل از بوجود آمدن یوتیوب، اینستاگرام، توییتر، فیسبوک رخ داده است، زمانی که ابزارهای جدید تبلیغاتی در بستر اینترنت، وجود خارجی نداشته است.

در سال ۱۹۹۹ ، دانیل میریک و ادواردو سانچز با استفاده از تکنیک های نوآورانه ای که بواسطه فرهنگ نسبتاً جدید اینترنت امکان پذیر شده بود، شروع به جنجال آفزینی برای معرفی و تبلیغ فیلم جدید افسانه ای خود یعنی پروژه جادوگر بلر (The Blair Witch) کردند که در نتیجه باعث شد مثل توپ سر و صدا کند. این فیلم نمونه اولیه ای از سری فیلم های یافت شده ژانر وحشت (found footage) است و بگونه ای ساخته میشود تا همچون فیلم های آماتور بنظر برسد و فیلمبرداری آن توسط افراد واقعی انجام شود. در این ژانر، یک یا چندین شخصیت در داستان، شروع به فیلم‌برداری می‌کنند و فیلم از طریق تصاویر همان دوربین روایت می‌شود.

میریک و سانچز به همراه شرکت آرتیزان اینترتینمنت (Artisan Entertainment)، از منظر واقع بینانه فیلم جادوگر بلر، برای ساختن کمپین های بازاریابی ویروسی خود استفاده کردند که نشان می داد این فیلم درون مایه ای حقیقت محور دارد، بعبارتی از مفهوم خود داستان در کمپین های تبلیغاتی استفاده کردند و اینطور نشان میدادند که این فیلم واقعی است.

در اجرای کمپین بازاریابی ویروسی پروژه جادوگر بلر از وب سایتی استفاده شد که هدف آن متقاعد کردن مردم بود؛ بطوریکه سناریوی ترسناک فیلم و رمز و راز آن، مثل یک مورد واقعی بنظر برسد. در اجرای این کمپین بازاریابی ویروسی سرنوشت مفقودین فیلم بطور کاملا طبیعی بیان شد که میتوانست به اکثر مخاطبان بقبولاند که فیلم بر مبنای حقیقت ساخته شده است. میریک و سانچز همچنین با استفاده از پیام های آنلاین توانستند به طور خارق العاده ای به شایعات پیرامون فیلم دامن بزنند و با خواندن نظرات مردم، در مورد فیلم شایعه پراکنی کنند که میتوان این امر را  یک کار بسیار ماهرانه در راستای ترویج بازاریابی ویروسی فیلم جادوگر بلر، قلمداد نمود. این کمپین چنان موفقیت آمیز بود که بسیاری از مردم هنوز هم اعتقاد دارند که این فیلم یک واقعه حقیقی را به تصویر می کشد.

بودجه پروژه جادوگری بلر با بودجه کمتر از یک میلیون دلار توانست تقریباً ۲۵۰ میلیون دلار درآمد کسب نماید که در نوع خود بی نظیر بود. حیرت ناشی از فعالیتهای نوآورانه و مبتنی بر بازارایابی اینترنتی (با توجه به امکانات کم آن دوره)، باعث شد تا آنچه می توانست فقط یک فیلم ترسناک باشد را به یک پدیده ملی تبدیل کند و بسیاری از مردم آمریکا و حتی جهان را درگیر خود نمود. (برای مطالعه بیشتر میتوانید به بازاریابی همهمه ای مراجعه کنید)

استراتژی بازاریابی ویروسی چیست؟

بازاریابی ویروسی یک استراتژی عملیاتی برای هر کسب و کار محسوب میشود که از بسترهای عمومی و شبکه های اجتماعی موجود، برای تبلیغ یک محصول استفاده می کند. همانطور که از نام استراتژی بازاریابی ویروسی پیداست، مفهوم آن به چگونگی انتشار اطلاعات در مورد یک محصول با سایر افراد، در رسانه های اجتماعی اشاره دارد. دقیقاً به همان روشی که ویروس از یک شخص به فرد دیگر گسترش می یابد؛ این انتشار و درگیر نمودن مخاطبان باید بگونه ای باشد که پیام و محتوای دلخواه به سرعت تکثیر شود و اثرگذاری بالایی بر رفتار مصرف کننده داشته باشد.

اساس کار استراتژی بازاریابی ویروسی در گسترش اطلاعات بطور وسیع خلاصه میشود و با استفاده از روش های مربوط به بازاریابی دهان به دهان، میتوان در راستای موفقیت و دستیابی اهداف بازاریابی ویروسی گام برداشت (به بازاریابی دهان به دهان مراجعه کنید)، همچنین فناوری های مدرن بر پایه اینترنت، این اجازه را به شرکتها داده است تا بازاریابی ویروسی را در بسیاری از بسترهای آنلاین تجربه کنند و قدرت مانور خود را در فضای مجازی، چند برابر کند.

بازاریابی ویروسی به طور معمول بهتر است چیزی را برای مخاطبان خود به صورت رایگان ارائه نماید تا میزان درگیری و ارتباط مخاطبان با اهداف کمپین افزایش یابد. این کار میتواند بگونه ای باشد که مخاطب بتواند یک آهنگ یا یک کتاب رایگان را براحتی دانلود نماید ویا با یک بازی سرگرم کننده، مشغول شود یاحتی میتوان مخاطب را با شرکت در یک مسابقه زنده آنلاین خیلی جذاب درگیر کرد. اگر تولید محتوا طوری باشد که مردم را به اشتراک گذاری مطلب با دیگران تشویق کند، میتوان انتظار داشت که پیام ویروسی تر باشد و افراد زیادی پیام محتوا را دریافت خواهند کرد.

بازاریابی ویروسی می تواند در شبکه های مختلف توسعه یابد، از جمله آن میتوان به موارد زیر اشاره نمود:

چه کسانی از بازاریابی ویروسی استفاده میکنند؟

بازاریابی ویروسی به عنوان یک ابزار مستقل بازاریابی یا به عنوان بخشی از یک کمپین بزرگ که از انواع روشهای بازاریابی بهره میگیرد، میتواند نقش بسزایی را ایفا نماید. این امر خصوصاً برای کسب و کارها یا شرکتهای کوچک جذاب است؛ زیرا استراتژی بازاریابی ویروسی می تواند به یکباره آنها را بر سر زبانها بیندازد و جایگزین ارزان تری نسبت دیگر فعالیتهای بازاریابی با روشهای سنتی بشمار می آید.

به عنوان مثال، یک شرکت نوشیدنی انرژی زا می تواند یک ویدیوی اینترنتی تولید کند و در آن نشان دهد یک ورزشکار قبل از انجام پرش با دوچرخه، نوشیدنی انرژی مصرف می کند؛ بطوریکه انرژی ناشی از نوشیدن نوشابه در بدن ورزشکار، بر روی عملکرد خارق العاده آن تأثیر میگذارد و این امر باعث میشود تا پرش های حرفه ای داشته باشد. اگر این ویدیو به طور واقع گرایانه ساخته شود و حقیقی به نظر برسد، ممکن است افرادی که این ویدیو را مشاهده می کنند، ترغیب نماید تا کلیپ دوچرخه سوار را با دیگران به اشتراک بگذارند. پس از بازدید ویدئو توسط توده زیادی از مردم و دریافت دیدگاه به اندازه کافی، این شرکت می تواند هدف واقعی خود را بیان کند و بینندگان خود را متقاعد کند تا برای کسب اطلاعات بیشتر درباره این نوشیدنی، نام این برند را در رسانه های اجتماعی جستجو کنند؛ این امر به حدی میتواند تأثیر گذار باشد که آورده زیادی را برای شرکت بهمراه داشته باشد؛ چیزی که در آگهی های معمولی (سنتی) نمونه اش کمتر دیده میشود.

بازاریابی ویروسی اغلب به همراه دیگر روشهای بازاریابی مورد استفاده قرار می گیرد، همانند پروژه جادوگر بلر که قبلا به آن اشاره شد. جنبه ویروسی این کمپین بنحوی بود که توانست مدت ها قبل از اینکه آگهی های تبلیغاتی، تریلر، پوستر و سایر اشکال مختلف بازاریابی سنتی بطور رسمی انتشار یابد، شور و هیجان خاصی را در مخاطبان ایجاد کرد و همه مشتاق بودند تا زودتر این فیلم را در سینما ببینند. این موضوع انقدر جنجالی بود که باعث شد تا بسیاری از مردم، قبل از آنکه فیلم به طور رسمی برای عموم اکران شود، بارها و بارها درباره این فیلم صحبت میکردند و نظرات خود را با دیگران به اشتراک میگذاشتند؛ بدون اینکه بدانند در تور تبلیغاتی فیلمسازان قرار گرفته اند!

برای ویروسی بودن محتوا لازم نیست که مفهوم آن پنهان باشد. کمپین های سیاسی اغلب ویدیو هایی را درست می کنند که حامل پیامی خاص از نامزد مخالف است و می گویند متن سخنرانی نامزد دیگر توهین آمیز بوده است. آنها با این روش توده ای از مردم را علیه نامزد دیگر بر انگیخته میکنند. سیاستمدارانی که دست به این روش میزنند، امیدوارند تا با بزرگنمایی بیانیه های ظالمانه، ویدیوهای منفی رقیب خود را بطور ویروسی پخش کنند و سعی دارند تا دیگران نگرش منفی نسبت به حریف شان داشته باشند.

مثلا در انتخابات دور اول ترامپ و هیلاری کلینتون، فایل صوتی منتشر شد که ترامپ در آن گفتاری زن ستیزانه داشت و سعی بر این بود تا با این کلیپ صوتی، میزان مشارکت آرای زنان نسبت به ترامپ کاهش یابد، این فایل صوتی به حدی جنجالی بود که ترامپ مجبور شد بارها و بارها راجع به آن حرف بزند و خود را نسبت به آن تبرئه نماید.

نمونه از اجرای استراتژی بازاریابی ویروسی

برگر کینگ (Burger King) برای تبلیغ ساندویچ جدید خود که بر پایه گوشت مرغ بود، تصمیم گرفت تا از استراتژی بازاریابی ویروسی استفاده نماید، به همین منظور وب سایت خود را راه اندازی کرد که به کاربران امکان می داد تا به فردی که با لباس مرغ در یک اتاق بود، دستور بدهند که چه کاری انجام دهد، این کار شاید مسخره به نظر برسد ولی بسیاری مخاطب پر و پا قرص را معطوف به خود کرد؛ این کمپین در زمانی بسیار دیده شد که بیشتر افراد، بطور میانگین کمتر از هشت ثانیه از وقت خود را صرف خواندن یک وبسایت میکردند و پس از بازدید محتوای اولیه وب سایت، اگر مطلب دلخواه خود را پیدا نمیافتند، در کمتر از ۸ ثانیه به صفحه دیگری نقل مکان میکردند و از آن وبسایت خارج می شدند؛ ولی کمپین بازاریابی ویروسی برگر کینگ، توانست بیش از ۱۵ میلیون بازدید کننده را در هفته اول شروع کمپین، جذب کند؛ بسیاری از افرادی که به صفحه مرغ متملق (subservient chicken)  وارد شدند، بطور میانگین شش دقیقه از زمان خود را صرف بازی با مرغ متملق کردند؛ مرغی که خواسته های کاربران اجرا میکرد، هر چیزی که به او دستور میدادند، اجرا میکرد. این شخصیت بقدری جذاب بود که نفرات زیادی را درگیر خود کرد. این کار همچنین باعث شد تا مخاطبان ارتباط خوبی با برند و محصول حاصل کنند و اکثر آنها مشتاقانه منتظر محصول ساندویچ مرغ برگر کینگ بودند.

برگر کینگ (Burger King) برای تبلیغ ساندویچ جدید خود که بر پایه گوشت مرغ بود، تصمیم گرفت تا از استراتژی بازاریابی ویروسی استفاده نماید، به همین منظور وب سایت خود را راه اندازی کرد که به کاربران امکان می داد تا به فردی که با لباس مرغ در یک اتاق بود، دستور بدهند که چه کاری انجام دهد،

نحوه اجرای تکنیک های بازاریابی ویروسی چگونه است؟

در استراتژی بازاریابی ویروسی یک تصور غلط و یک اشتباه رایج وجود دارد، مبنی بر اینکه موفقیت بازاریابی ویروسی به توانایی خلق و ایجاد یک پدیده بسیار محبوب بستگی دارد و باید اطمینان داشت که محتوای ارائه شده محبوبیت عمومی داشته باشد؛ ولی اینطور نیست، در واقعیت، یک کمپین موفقیت آمیز با استراتژی بازاریابی ویروسی، بیشتر به درک چگونگی ارتباط با مخاطبان بستگی دارد و اینکه بدانیم برای جمعیت خاص مورد هدفمان چگونه میتوانیم مطالب ارزشمند و مناسب با نیاز آنها تولید کنیم. بیشتر باید بدانیم که چطور میتوانیم برای مخطابمان جذاب باشیم و چطور میتوانیم این جذابیت را با آنها سهیم شویم و ارتباطی دو سویه با مخاطبان برقرار نماییم.

بازاریابی ویروسی یک رویکرد مشتری محور است، بنابراین اولین گام ممکن، شناسایی دقیق جمعیت هدف، برای ترویج یک محصول خاص است و باید بطور دقیق و شفاف بدانیم که چه چیزی بیشترین ارزش را در محصول ایجاد میکند، و سعی کنیم آن را تولید کنیم؛ در واقع نیاز اصلی بازاریابی ویروسی چیزی نیست جز تحقیقات کافی و تحلیل داده های جمعیتی مخاطبان هدف، که نقش اساسی در میزان اثرگذاری کمپین خواهد داشت.

در طول کمپین های پروژه جادوگر بلر، فیلمسازان و عوامل اصلی برای بازاریابی این فیلم، قشر جوان و فارغ التحصیلان دوره دبیرستان و دانشگاه بودند. آنها بررسی کردند که چه چیزی باعث میشود تا مخاطبان در این بازه سنی، ترغیب شوند تا فیلم های ترسناک را تماشا کنند و برای یک فیلم سینمایی ترسناک به سینما بیایند.

آنها برای جمعیت شناختی نوجوان و جوان برنامه تحقیقاتی کاملی را در نظر گرفتند که به ابعاد روانشناختی این دسته از مخاطبان می پرداخت؛ آنها همچنین دریافتند که نحوه اشتراک گذاری مطالب توسط جوانان چگونه است و رفتار آنها را بر حسب محل زندگی آنها دسته بندی کردند، بطور مثال آنها میدانستند که در هر ایالت امریکا، رفتار جوانان نسبت به اشتراک اطلاعات چگونه است. آنها از این اطلاعات جهت تمرکز بر ویژگی های محصول خود استفاده کردند تا نشان دهند که این فیلم یک فیلم مرموز و پر از هیجان است. آنها تلاشهای اولیه خود را در اینترنت متمرکز کردند که می دانستند بهترین فرصت برای رسیدن به مخاطبان جوان تر است و در کمترین زمان ممکن توانستند به گروه ها و دورهمی های آنها رسوخ کنند. (همچنین به استراتژی بازاریابی جوانان مراجعه کنید)

استراتژی بازاریابی ویروسی زمانی کارآمد خواهد بود که یک شرکت بدرستی جمعیت هدفش را می شناسد و میداند آنها چه محتوایی را می خواهند و چگونه با آن ارتباط برقرار می کنند و پس از آن شروع می کند به خلق محتوایی که افراد با رغبت زیاد آن را به اشتراک بگذارند. تیم جادوگر بلر توانست خبرهای جعلی و شایعات زیادی را در وب سایت ها، تابلوهای اعلانات و گروه های دسته جمعی ایجاد نماید، که در نهایت منجر به ایجاد حس وحشت و هیجان نسبت به داستان فیلم گردید. این محتوا مردم را تشویق می کرد تا به دنبال اطلاعات بیشتر در مورد داستان فیلم باشند و حتی برای تحقیقات خود از دوستانشان مشورت بگیرند و به طرزی شگفت انگیز باعث میشد تا مخاطبان این فیلم، ذهنیت خود را نسبت به موضوع آن به اشتراک بگذارند. این روند تا جایی پیش رفت که در هنگام اکران فیلم شایعه شده بود دو نفر هنگام تماشای فیلم، از شدت ترس و هیجان، جان خود را از دست داده اند؛ که همین خبر باعث شد تا دیگر مخاطبانی که بدنبال هیجان بودند، ترغیب شوند تا به سینما بروند و فیلم را از نزدیک تماشا کنند.

این نکته را باید مدنظر قرار دهید که بازاریابی ویروسی یک روند مداوم و تعاملی است؛ شرکتی که ترکیبی از روشهای بازاریابی ویروسی را اجرا  می کند، نباید اجازه دهد که دوره های طلایی مختلف براحتی از بین برود و احساسات برانگیخته شده یا شور و هیجان ایجاد شده، با بی تدبیری، فروکش کند. کمپین جادوگر بلر در ابتدای کار در صفحه های اینترنتی فعالیت خود را آغاز کرد و در تعامل با طرفداران، جلوه ای حقیقی به خود گرفت و به طور مرتب وب سایت ها را با اطلاعات بیشتر به روز میکرد و نمیگذاشت تب و تاب هیجانات ایجاد شده فروکش کند. اجرای استراتژی بازاریابی ویروسی این فیلم بقدری حرفه ای بود که بازاریابان آن، در بازه های زمانی مشخص، بسته به نوع واکنش مخاطبان، یک خبر جدید را در بر سر زبانها می انداختند. این کمپین مانند اکثر کمپین های بازاریابی ویروسی موفق شد ونتیجه دلخواه خود را بدست آورد؛ زیرا آنها بگونه ای کار میکردند که در کنار فرآیند اجرایی کمپین، میزان علاقه به محصول نیز در جوانان رشد میکرد.

بر روی صفحه نمایش تلفن همراه ظاهر شوید

در هنگام اجرای استراتژی بازاریابی ویروسی این نکته را به یاد داشته باشید که هرچه پیام بازاریابی سریعتر پخش شود، احتمال ویروسی شدن آن بیشتر می شود. امروزه اطلاعات به سرعت در گوشی های تلفن همراه به اشتراک گذاشته میشود و نرخ اطلاعات به سرعت در حال افزایش است، بنحوی که خبرها در کسری از ثانیه به اقصا نقاط جهان مخابره میشود.

سرعت تبادل اطلاعات در تلفن همراه چقدر است؟

میانگین زمان پاسخگویی به یک پیام متنی: ۹۰ ثانیه

زمان متوسط برای گزارش یک دستگاه تلفن همراه گمشده یا سرقت شده: ۶۸ دقیقه

میزان جستجوهای انجام شده توسط تلفن همراه برای کسب اطلاعات مربوط به محصول و در نتیجه خرید: ۷۰٪

همچنین نرخ تبادل اطلاعات در رسانه های اجتماعی، روز به روز در حال افزایش است که میتواند نقش اصلی را در اجرای استراتژی های بازاریابی ویروسی ایفا نماید.

منابع: www.ctia.org ، www.unisys.com ، www.mobilemarketer.com

 

برای اجرای استراتژی بازاریابی ویروسی چه کسانی باید استخدام شوند؟

بازاریابی ویروسی نیاز به برنامه ریزی دقیق و تیمی دارد و باید درک دقیقی از رسانه های اجتماعی و کانال های بازاریابی داشت. این بدان معنی است که فرصت های شغلی زیادی در این زمینه وجود دارد که باید بدان بطور خاص توجه شود، از جمله:

طراح سایت

اکثر کمپین های بازاریابی ویروسی در بستر پلتفرم های اینترنتی اجرا میشوند و هر شرکتی که می خواهد در بازاریابی ویروسی موفق شود، اول از همه به یک طراح وبسایت ماهر نیاز دارد تا بتواند زیرساخت های مربوط به وب و سایر مقتضیات آنلاین را ایجاد کند. طراحی وبسایت یک امر کاملاً فنی است که شامل چندین زبان برنامه نویسی رایانه ای میشود و برای درگیر کردن مخاطب، وبسایت طراحی شده بایددارای حس خوب و ترکیب بصری ایده آل باشد.

یک طراح وب باید دارای مدرک لیسانس در علوم بازاریابی، کامپیوتر، علوم رسانه جدید یا مدرک هنر در طراحی باشد. علاوه بر یک رزومه کاری خوب باید سابقه متمرکز بر حوزه رایانه را داشته باشد. طراحان وب اغلب مجبور به ارائه نمونه کار هستند که توانایی آنها را در ایجاد وب سایت نشان می دهد.

متخصص محتوا

کیفیت یک کمپین بازاریابی ویروسی به میزان علاقه ای بستگی دارد که افراد می خواهند محتوای آن کمپین را به اشتراک بگذارند. متخصصان محتوا باید ملزومات بازاریابی ویروسی مانند ویدیو، بازی، پست های وبلاگ و سایر موارد را متناسب با خلق و خوی مخاطب ایجاد کنند، بطوریکه مصرف کنندگان محتوا، تمایل زیادی به اشتراک گذاری آن داشته باشند و براحتی محتوا را برای دوستان و آشنایان خود بفرستند. این امر به مهارت های متنوعی در رسانه های نوظهور بستگی دارد که باید از جنس خلاقیت و ارتباطات باشد تا بتواند میزان تأثیر گذاری را افزایش داده و مزیت مضاعفی را برای محصول ایجاد نماید.

متخصصان محتوا باید دارای مدرک لیسانس در رشته های بازاریابی، ارتباطات، روابط عمومی یا علوم مربوط به کسب و کار باشند. سابقه کار در حوزه رسانه نیز بعنوان یک عامل بسیار مفید تلقی میشود.

کارشناس تحقیقات بازار

استراتژی های بازاریابی ویروسی میتواند در امتداد دیگر روشهای بازاریابی قرار بگیرد و ازینرو باید از داده های زیادی ارتزاق کند؛ اگر تحقیقات در مورد روندهای روز و عادات مصرف کنندگان بدرستی و با دقت انجام شود، میتواند مستقیما در موفقیت و سود دهی استراتژی بازاریابی ویروسی تأثیر بگذارد. یک کارشناس تحقیقات بازار داده های مصرف کننده را بدست می آورد و تحقیقات اصلی را برروی جامعه هدف خود انجام می دهد تا تشخیص دهد چطور باید با مخاطبان ارتباط بگیرد و همچنین بداند که چه عواملی برای آنها انگیزه ایجاد میکند. کارشناس فعال در این حوزه باید توجه زیادی به جزئیات داشته باشد و از سواد رایانه ای و مهارت های ارتباطی قوی بهره گیرد.

کارشناس تحقیقات بازار باید دارای مدرک لیسانس در رشته بازاریابی، کسب و کار، روانشناسی، جامعه شناسی یا تجزیه و تحلیل داده ها باشند. همچنین برای گرفتن این کرسی، سابقه مدیریت بانک اطلاعاتی یا تجزیه و تحلیل آماری نیز بسیار مهم خواهد بود.

نکات تکمیلی: اجرای استراتژی بازاریابی ویروسی با افراد تاثیر‌گذار

در سال ۲۰۱۶ بیش از ۶۰% برندهای جهانی از افراد تاثیر‌گذار در بازاریابی بهره جسته‌اند. گروه اول تاثیرگذاران افراد مطرحی هستند که به دلیل تجربه‌ی رضایت‌بخش از برند به صورت عمدی یا غیر عمدی آن را تبلیغ می‌کنند. دوم، افراد مطرحی هستند که عقد قرارداد با شرکت‌ها مزیت دیده‌ شدن در کنار توجهات عمومی به محتوا یا صفحه خود را در اختیار آن‌ها قرار می‌دهند.

افراد تاثیر‌گذار (Influencers) پیام‌های تبلیغاتی را بهتر از آگهی‌های کامپیوتری به مخاطبان منتقل می‌کنند. تحقیقات نشان داده است که افراد، تعامل با انسان‌ها را به تصاویر تبلیغاتی ترجیح می‌دهند. بنابراین به نظر می‌رسد که افراد تاثیر‌گذار رابط بین برند و مشتریان شرکت‌ها هستند. شرکت‌ها اگر در تبلیغات ویروسی قدرت اینفلوئنسر‌ها را دست‌کم بگیرند بسیار متضرر خواهند شد.

مزیت بهره گیری از افراد تاثیرگذار برای مشتریان: به نظر می‌رسد که امروزه فرآیند تصمیم‌گیری برای مشتریان دشوار‌تر از گذشته شده است تبلیغات گسترده برند‌ها مشتریان را در معرض اختلال در حافظه‌ی کوتاه مدت و ضعف تصمیم‌گیری قرار می‌دهد. گزارشات حاکی از آن است که حدود ۸۰ درصد مردم در خرید‌های خود تجربه‌ و سفارش آشنایان را به علت اینکه می‌دانند آن‌ها سودی از تبلیغ کاذب نمی‌برند، مد نظر قرار می‌دهند. در این مورد اینفلوئنسر‌ها می‌توانند نقش منبعی مورد اعتماد در فرآیند‌ تصمیم‌گیری برای خرید را ایفا کنند.

مزیت بهره گیری از افراد تاثیرگذار برای خود تأثیرگذاران: بدون شک بهره‌گرفتن از شهرت افراد مطرح یک معامله‌ی برد برد برای هر دو طرف تبلیغ است .امروزه مفهوم تاثیرگذار از کارشناسان خبره فراتر رفته و به هر کسی که بتواند اعتبار و شانس دیده شدن تبلیغات را بالا ببرد، اطلاق می‌شود.

مزیت بهره گیری از افراد تاثیرگذار برای شرکتها: استفاده از اینفلوئنسر‌ها در بازاریابی ویروسی به شرکت‌ها امکان می‌دهد که زمان و بودجه‌ی کم‌تری را صرف ارتباطات بازاریابی و ترویج آگاهی از برند خود کنند. برای مثال آلبرتو زانتو در جام جهانی فوتبال ۲۰۰۶ ضربه‌ی سر زیدان به بازیکن ایتالیایی را به اشتراک گذاشت که در کم‌تر از یک ساعت اول بیش از ۱.۵ میلیون بیننده داشت. اینفلوئنسر‌ها اعتبار پیام‌ها را نیز افزایش می‌دهند. این روابط اعتماد محور توجه مخاطبان را بیش‌تر به خود جلب می‌کنند، تقاضای مشتریان را بالا برده و با هدایت رفتار مشتریان، فروش و وفاداری را افزایش می‌دهند.

نکات تکمیلی: سه معیار اصلی برای موفقیت استراتژی بازاریابی ویروسی

به نظر آندریاس کاپلان و مایکل هانلین از اساتید بازاریابی، برای موفقیت کمپین بازاریابی ویروسی، باید سه معیار اصلی محیط مناسب، فرد مناسب و محتوای مناسب باید برآورده شوند.

محیط: اکوسیستم نقش بسزایی در موفقیت بازاریابی ویروسی ایفا می‌‌کند. تغییرات کوچک محیط منجر به انحراف‌های بزرگی در نتیجه می‌شوند. افراد نسبت به اکوسیستم بسیار حساس‌تر هستند به همین دلیل زمان‌بندی و محتوای کمپین باید متاثر از رویدادهای فعلی باشد.

پیغام‌: تنها پیام‌هایی که به یاد ماندنی و به اندازه کافی جالب باشند به دیگران منتقل می‌شوند و پتانسیل ایجاد یک پدیده بازاریابی ویروسی را دارند. ساخت یک پیام به یاد ماندنی یا جالب‌ توجه اغلب موضوع پیچیده‌ای نیست، بلکه هنر اصلی درگیر کردن ضمیر ناخودآگاه مخاطب با مفهوم پنهان پیام و ارتباط با ایده‌ی اصلی است.

پیام‌رسان‌ها: سه نوع به‌خصوص از کانال‌های ارتباطی برای اطمینان از تبدیل یک پیام عادی به نوع ویروسی مورد نیاز است: کارشناس بازار، مراکز اجتماعی و فروشندگان. کارشناسان بازار افرادی هستند که به طور مداوم نبض ترند‌‌های اجتماعی را چک می‌کنند. آن‌ها معمولاً در میان اولین کسانی هستند که خواست اجتماعی رویدادها را درک کرده و فوراً تبلیغ متناسب را در شبکه اجتماعی منتشرمی‌کنند. رابطان اجتماعی افرادی با تعداد بسیار زیاد ارتباطات اجتماعی هستند. آن‌ها اغلب صدها نفر از افراد مختلف را می‌شناسند و توانایی خدمت به عنوان ارتباط دهنده بین نگرش‌های مختلف را دارند. فروشنده‌ها نیز دریافت پیام از کارشناسان بازار با بزرگنمایی و تقویت آن مشتریان را ترغیب به پذیرش آن کنند.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع استراتژی بازاریابی ویروسی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

۷ Viral Marketing Strategies to Get Massive Traffic Spikes

Viral Marketing: Marketing Tactics For Viral Success

۹ Proven Viral Marketing Techniques Every Successful

What is Viral Marketing? Advantages and Examples

What is viral marketing 

کارایی و اثربخشی استراتژی های کسب و کار چگونه افزایش می یابد؟

کارایی و اثربخشی استراتژی های کسب و کار چگونه افزایش می یابد؟

در این مقاله قصد داریم تا به بیان کارایی و اثربخشی استراتژی های کسب و کار بپردازیم و نقش آن را در سازمان ها و شرکت های مختلف بررسی نماییم. همچنین در ادامه کارایی و اثربخشی استراتژی های کسب و کار را با توجه به استراتژی های عمومی کسب و کار از منظر پورتر مورد بررسی قرارداده ایم و نقش رهبری هزینه ها و متمایز سازی را در روند کارایی و اثربخشی استراتژی های کسب و کار تحلیل کرده ایم و اثرات هریک را با هم مقایسه نمودیم تا مخاطب بتواند با همه جوانب و دیدگاه های مختلف آشنا شود و بتواند کارایی و اثربخشی استراتژی های کسب و کار خود را تشخیص دهد.

کارایی و اثربخشی استراتژی های کسب و کار

حال که مفهوم استراتژی های عمومی کسب و کار از منظر مایکل پورتر، در مقاله گذشته تشریح شد، در این قسمت کارایی و اثربخشی استراتژی های کسب و کار را بررسی می کنیم که بر دو نکته مهم تاکید می کند:

نخست، در بستر کسب و کارهای سنتی، هیچ یک از استراتژی های عمومی پورتر، در تعریف، بهینه تر یا بهتر از دیگری نیست؛ استراتژی های عمومی کسب و کار مناسب برای هر کسب و کار معینی بستگی به باورهای مدیران و تصمیمات آن ها، بستر صنعت، تعریف شرکت از کسب و کار، و توانایی های آن خواهد داشت. دوم، استراتژی های رهبری هزینه و تمایز و تمرکز می توانند هم کارا و هم اثربخش باشند.

نکته اول نسبتا صریح و روشن است، پورتر هیچ ادعایی نکرده که هر یک از استراتژی های عمومی او بهتر از دیگری باشند. نکته دوم ممکن است بر خلاف قضاوت شهودی افراد به نظر بیاید. از آنجا که تمایل داریم مفاهیم کارایی و اثربخشی استراتژی های کسب و کار را با هزینه های پایین یکسان فرض کنیم، به سادگی می توان تصور کرد که چگونه یک استراتژی رهبری هزینه «کارا» یا «اثربخش» توصیف می شود؛ ولی تصور آنکه چگونه یک استراتژی تمایز را می توان «کارا» یا «اثربخش» نامید، قدری دشوار است، چون متمایز گران موفق تقریبا همواره هزینه های بالاتری از رهبران هزینه موفق خواهند داشت.

البته، کارایی و اثربخشی معنایی بیش از هزینه های پایین دارند. یک تعریف دقیق تر از کارایی «نسبت ستاده ها به داده ها» است. همچنین، یک تعریف کامل تر از اثربخشی «عملکرد شرکت در ارتباط با عملکرد میانگین صنعت» است. با استفاده از این تعاریف، برای هر دو استراتژی رهبری هزینه و تمایز این امکان وجود دارد که کارا و اثربخش باشند. رهبری هزینه حاشیه سود را از طریق کاهش هزینه ها افزایش می دهد، در حالی که تمایز حاشیه سود اجازه میدهد که شرکت ها برای اعمال قیمت های بیشتر برای محصولاتی که منحصر به فرد تلقی می شوند، افزایش قیمت دهد. در هر دو مورد، استراتژی عمومی می تواند کارا باشد مشروط بر آنکه نسبت ستاده ها (یا قیمت فروش) به داده ها (یا هزینه هر واحد) را افزایش دهد. برای نمونه، رهبر هزینه موفق و متمایز گر موفق هر دو از حاشیه سود قابل مقایسه ای برخوردارند که بسیار بالاتر از حاشیه سود رقبای معمولی صنعت هستند، پس هر دو اثربخش اند.

استراتژی های موفق رهبری هزینه و استراتژی های موفق تمایز، کارا نیز هستند، زیرا نسبت ستاده ها (یا، حاشیه سود) به داده ها (یا، هزینه کالای به فروش رفته و مخارج فروش، عمومی، و اداری) بیشتر از رقیب معمولی صنعت است. به علاوه، استراتژی های موفق رهبری هزینه و تمایز اثربخش تر نیز هستند، چون به شرکت اجازه می دهند تا از عملکرد بالاتری نسبت به رقیب معمولی صنعت برخوردار شود. صنعت غلات صبحانه در امریکا به خوبی این نکته را به تصویر کشیده است بطوریکه شرکت های کلاگز، جنرال میلز و دیگر تولید کنندگان غلات صبحانه تحت برند خاص در حال پیگیری استراتژی های تمایز هستند. به دلیل هزینه های بالای تبلیغات و پیشبرد، هزینه های آن ها یقینا بالاتر از غلات صبحانه ای است که با برند فروشگاهی (برندی که نام فروشگاه خاصی را یدک می کشد) عرضه می شوند. با وجود این، استراتژی های ایجاد تمایز آن ها هنوز هم می توانند کارا باشند، مشروط بر آنکه از نسبت های حاشیه سود به بهای کالای فروش رفته بالاتری نسبت به رقبای برند فروشگاهی خود برخوردار باشند، و در صورتی که آن ها از سطوح بالاتری از عملکرد نسبت به رقبای برند فروشگاهی خود برخوردار باشند، استراتژی های آن ها می توانند اثربخش نیز باشند. با این شاخص ها میتوان به راحتی میزان کارایی و اثربخشی استراتژی های کسب و کار را اندازه گرفت و میتوان فهمید که کدام استراتژی ها موفق تر از دیگر استراتژی ها است.

ویژگی های غیر جذاب بازارهای نامتمایز، چالش رقابت بر سر قیمت و بی تمایز شدن

شرکت ها می توانند در بازارهای نامتمایز (commodities)  همچون نفت، فلزات، غلات، فلزات گران بها و مانند آن از سطوح بالایی از سودآوری برخوردار باشند، ولی این بازارها معمولا جذابیت کمتر و چالش های بیشتری نسبت به بازارهایی دارند که فرصت های بیشتری برای متمایز سازی فراهم می کنند. با اینکه شرکت های فراوانی همان گونه که اینتل با ریزپردازنده ها انجام داده است، تا آنچه را که لزوما محصولاتی ناتمایزند، متمایز سازند. در واقع آنها تلاش میکنند تا با این روش کارایی و اثربخشی استراتژی های کسب و کار خود را افزایش دهند.

علاوه بر آن، سطوح سودآوری شرکت ها در بازارهای نامتمایز معمولا به شدت تحت تأثیر چرخه های کسب و کار قرار دارند. در بسیاری از بازارهای نامتمایز، سرمایه گذاری سنگینی در تجهیزات و کارخانه های ثابت انجام می شود. در این صنایع، شرکت ها همواره تلاش می کنند تا حد امکان هزینه های ثابت را بین حجم بزرگی از تولید، توزیع کنند تا هزینه کلی در هر واحد را کاهش دهند. در نتیجه، شرکت ها سعی خواهند کرد تا سطوح بالای تولید را، حتی در دوره های رکود، حفظ کنند. عرضه مازادی که معمولا حاصل می شود، تقریبا همواره سطوح قیمت را در یک صنعت تحت فشار قرار می دهد که اگر بدرستی مدیریت نشود میتواند سطح کارایی و اثربخشی استراتژی های کسب و کار را کاهش دهد.

سرانجام، با ویژگی های اندکی به جز قیمت که برای تشخیص رقبا از یکدیگر وجود دارند، مشتریان به ندرت وفاداری قوی نسبت به یک شرکت معین یا محصولات و خدمات آن از خود بروز می دهند و بر اساس تفاوت های بسیار کم در قیمت ها از تأمین کننده ای به دیگری روی گردان خواهند شد. این فقدان وفاداری مشتری می تواند رقبای بیشتری را دعوت به ورود نماید، وفاداری مشتری به عنوان مانعی مهم بر سر راه ورود شناسایی شد و تازه واردان می توانند رقابت را شدیدتر کنند، عرضه را افزایش دهند و از قیمت ها در صنعت بکاهند.

بنا به همه این دلایل، بازارهای نامتمایز معمولا جذابیت کمتری از بازارهایی دارند که در آن ها فرصت هایی برای متمایز ساختن وجود دارند. متأسفانه، در طول چند سال گذشته، شرکت ها در بسیاری از صنایع شاهد بوده اند که بازارهایشان هرچه بیشتر شبیه بازارهای نامتمایز می شوند. این نامتمایز شدن (commodification) شبیه مواد اولیه، از دست دادن وجوه ممیزه مجموعه متنوعی از صنایع را تحت تأثیر قرار داده است، از جمله بازارهای مسافرت هوایی، رایانه های شخصی، و اسباب بازی ها و شرکت هایی را که در این بازارها هستند ملزم ساخته تا استراتژی های کسب و کار خود را به تناسب تغییر دهند.

خطرات و معایب رقابت بر سر قیمت چیست؟

همان گونه که در بالا ذکر شد، کانون رقابت در بازارهای نامتمایز اغلب قیمت است، چون محصولات عرضه شده توسط رقبا در این بازار معمولا شبیه یکدیگر و با ویژگی های متمایز کننده اندکی هستند. چندان غیر معمول نیست که رقابت بر سر قیمت منجر به جنگی تمام عیار بر سر قیمت شود که در آن شرکت ها قیمت را به حدی بشکنند که هیچ شرکتی به نقطه سر به سر نرسد، حتی شرکت هایی با کمترین هزینه ها خود را مدیریت میکنند هم نمیتوانند از این معرکه جان سالم به در ببرند. در گذشته صنایع بسیاری صحنه جنگ قیمت ها بوده اند. وال مارت و آمازون دات کام وارد جنگ قیمت بر سر فروش کتاب های پرفروش شده اند.

روز پنجشنبه، ۱۵ اکتبر ۲۰۰۹، وال مارت قیمت ۱۰ دلار را به ازای هر کتاب پرفروش در وب سایت وال مارت دات کام ارائه کرد. همان روز، آمازون دات کام اعلام کرد که با قیمت وال مارت برابری خواهد کرد. در ادامه روز، وال مارت قیمت جدید ۹ دلار را اعلام کرد، و آمازون دات کام هم صبح روز بعد قیمت مشابهی را اعلام کرد. ولی، تا بعداز ظهر جمعه، باز هم کاهش بیشتر تا سطح۸.۹۹ دلار را اعلام کرد تا بتواند ادعا کند که در حال ارائه پایین ترین قیمت آنلاین به مشتریان خود است.

این جنگ به کجا خواهد انجامید؟ رقابت شدید قیمت بین وال مارت و آمازون دات کام، باید به یاد آورد که رقابت قیمت تقریبا همواره برای بسیاری از خرده فروشان اینترنتی مخرب بوده است. همان موقع مقاله ای در مجله کسب و کار هاروارد چاپ شد که در این باره چنین نوشت:

در بیان مایکل پورتر به این نکته صراحتا اشاره شد، دقیقا همین نوع رقابت مخرب بود که در بسیاری از خرده فروشی های اینترنتی، چه فروشنده ملزومات حیوانات دست آموز و صنعت دارو و اسباب بازی رخ داد. شرکت های نوپای بسیار فراوانی به این بازار یورش آوردند، با مدل های کسب و کار کاملا مشابه و هیچ استراتژی برای تمایز خود  ارائه نکردند و از منظر مشتریان و بازارهای هدف هیچ جذابیت خاصی را ارائه نکردند و از منظر محصولات یا خدماتی که عرضه کردند، هیچ نوع ارزشی که متمایز باشد را به مشتریان هدف خود ارائه نکردند.

جنگ بر سر قیمت محصول

گرچه تجربیات منتشر شده در دنیای کسب و کار و مطالعات انجام شده در حوزه مدیریت، اصول یا قواعد کلی بسیار اندکی ارائه می کند ولی یک قاعده تقریبا قطعی آن است که جنگ قیمت ها هرگز ایده خوبی نبوده است! درس مهمی که باید از این مثال ها آموخت این است که جنگ قیمت می تواند به همه رقبا آسیب برساند. مصرف کنندگان نیز به عنوان برنده بزرگ هر جنگ قیمت ظاهر خواهند شد. آن ها از قیمت های پایین لذت خواهند برد، و دست کم در کوتاه مدت، جنگ قیمت ها صرفه جویی قابل ملاحظه ای برای مصرف کنندگان به ارمغان می آورد. با این همه، در بلندمدت، جنگ قیمت ها حتى برای مصرف کنندگان نیز خوب نیست. قیمت های پایین تر منجر به کاهش مخارج شرکت ها در تحقیق و توسعه و نوآوری هایی خواهد شد که می توانستند ویژگی ها یا خدمات محصول را بهبود بخشند؛ و اگر جنگ بر سر قیمت، برخی شرکت ها را از میدان کسب و کار بیرون براند، مصرف کنندگان گزینه های کمتری خواهند داشت و ممکن است به دلیل رقابت کمتر با قیمت های بالاتری مواجه شوند. این امر نشان میدهد تا چه حد کارایی و اثربخشی استراتژی های کسب و کار میتواند بر مصرف کنندگان محصول اثر بگذارد.

با اینکه عوامل ساختاری، مانند ظرفیت مازاد، اغلب برای جنگ قیمت ها مورد سرزنش واقع می شوند، یک مؤلفه مدیریتی نیز وجود دارد که در توضیح رقابت شدید بر سر قیمت ها دست کم به همان اندازه پدیده های ساختاری اهمیت دارد. در واقع، پدیده های ساختاری و مدیریتی اغلب به نوعی با هم گره خورده اند که یکدیگر را تقویت می کنند. برای مثال، سطوح بالای سرمایه گذاری ثابت، سطوح بلااستفاده ظرفیت و محصولات یا خدمات غیر متمایز، همگی بنحوی پیوند ساختاری برای رقابت بر سر قیمت دارند، و از طرفی پدیده های مدیریتی نیز دلیلی خواهد بود برای گرایش به اقداماتی برای تشدید رقابت که میتواند در بلندمدت به ضرر شرکت باشد و میتواند کارایی و اثربخشی استراتژی های کسب و کار را تحت تأثیر خود قرار دهد.

 از رقابت بر سر قیمت و جنگ قیمت ها دوری کنید

پس اگر قاعده بر این منوال شد که از درگیر شدن و جنگ بر سر قیمت ها اجتناب شود، در صورت مواجهه با یک رقیب تهاجمی که به نظر کاملا مشتاق شعله ور کردن جنگ قیمت است، مدیران باید چه کاری انجام دهند؟ این پرسش دشواری است که هیچ پاسخ آسان یا کاملا روشنی برای آن وجود ندارد. برابری با قیمت های رقبا می تواند به احتمال قریب به یقین منجر به نوعی پدیده تشدید شود که منتهی به جنگ قیمت همه جانبه ای خواهد شد که در آن همه رقبای حاضر می توانند متحمل زیان های جدی شوند. از سوی دیگر، اگر مدیران در برابری با قیمت های پایین تر یک رقیب تهاجمی ناموفق باشند، در آن صورت شرکت آن ها فروش و سهم بازار خود را از دست خواهد داد.

شاید بهترین توصیه برای مدیران آن است که بصورت کنشی عمل کنند. به جای اجازه دادن به شرایط صنعت که مسیری رو به زوال است تا نقطه ای که جنگ قیمت اجتناب ناپذیر شود، به مدیران توصیه می شود تا گام هایی را برای پیشگیری از چنین مصیبتی بردارند. همانند بسیاری از دیگر وضعیت ها، بهترین دفاع اغلب یک حمله خوب است. نخست، مدیران می توانند با مشتریان کلیدی در مورد قراردادهای بلند مدت مذاکره کنند. این گونه قراردادها ممکن است در ابتدا مستلزم ارائه امتیازات قیمتی از سوی مدیران باشند، ولی می توانند به حفظ سطوح قیمت در دوره های تقاضای ضعیف کمک کنند.

دوم، به عنوان راهی برای منصرف کردن رقبا از کاستن قیمت، مدیران می توانند علائمی به شرکت های رقیب ارسال کنند مبنی بر آنکه از آمادگی کامل یا جایگاه مناسب برای تحمل یک جنگ قیمت طولانی برخوردارند. برای مثال، مدیران می توانند اعلام کنند که در پی کاهش معنی دار نقطه سر به سر شرکت خود هستند، یا توانسته اند با موفقیت این تلاش را به سرانجام برسانند.

یک استراتژی حتی اثربخش تر، اگرچه دشوارتر، برای مدیران تلاش برای متمایز ساختن محصولات یا خدمات شرکت است تا مشتریان آن ها را منحصر به فرد تصور کنند. برای مثال، ژیلت و شیک ممکن است در اثر رضایت از وضع موجود (خود خوشنودی) به مصرف کنندگان اجازه دهند تا به این نتیجه برسند که همه تیغ های اصلاح مانند هم هستند. تا به امروز، تلاش های مجدانه توسعه محصول این شرکت ها در جلوگیری از نامتمایز شدن تیغ های اصلاح آن ها موفق بوده اند.

این گونه متمایزسازی، البته، در صورتی که شرکت در بازارهای نامتمایز باشد، دشوارتر است. با وجود این، همان گونه که مثال های فراوان نشان داده اند حتی محصولات ناتمایز نیز می توانند با موفقیت متمایز شوند. ارائه کیفیت بالاتر، حساسیت بیشتر نسبت به نیازهای مشتریان، و خدمات راحت تر خرید و تحویل، او فراهم ساختن خدماتی نظیر انبارداری، تکمیل، یا مونتاژ قطعات که از سوی مشتریان با ارزش تلقی می شوند، همگی شیوه های مضاعفی برای متمایز ساختن محصولات ناتمایز است. اگرچه متمایز سازی می تواند یکی از اثربخش ترین استراتژی ها برای مدیرانی باشد که بازار شرکت های خود را فاقد وجوه ممیزه تصور می کنند، قسمت بعدی برخی از عوامل محدود کننده اثربخشی حتی بهترین استراتژی های متمایز سازی را توصیف خواهد کرد که میتواند در افزایش کارایی و اثربخشی استراتژی های کسب و کار سازمانها مفید واقع شود.

محدودیت های متمایزسازی

با توجه به مباحث ارائه شده در دو قسمت پیشین درباره ویژگی های غیر جذاب بازارهای نامتمایز و رقابت شدید بر سرقیمت بطور مفصل بحث کردیم و بیان کردیم که در این گونه بازارها، کارایی و اثربخشی استراتژی های کسب و کار چطور میتواند بر عملکرد آنها تأثیر بگذارد. متمایز سازی، گزینه استراتژیک و جذابی به نظر می رسد. موفقیت استراتژی عمومی که تمایز محور باشد،  به مشتریانی بستگی دارد که برای ویژگی های محصول یا خدمتی که مدیران استراتژی ها خود را بر آن بنا نهاده اند، ارزش قائل شوند. به علاوه، استراتژی های تمایز ممکن است توسط سه عامل خنثی شوند: رقابت در محصولات دارای برچسب اختصاصی و برند فروشگاهی، ارزان فروشی (تخفیفات) و ناتمایز شدن. اکنون به بررسی این سه تهدیدات به یک استراتژی تمایز می پردازیم.

مشتریان باید برای ویژگی های محصول یا خدمتی که مدیران استراتژی های تمایز خود را بر آن ها بنا کرده اند ارزش قائل باشند؛ یک شرکت می تواند با متمایز ساختن محصول یا خدمت خود به شیوه ای خاص، بر بازار تسلط یابد، ولی اگر ذائقه مشتری تغییر کند، در آن صورت ویژگی ها یا خصوصیات متمایز کننده ای که جایگاه مسلط بازار را به شرکت داده اند، می توانند بی ربط شوند. این نکته ممکن است نسبتا واضح به نظر آید، ولی مدیران شرکت ممکن است چنان در دنیای خود گرفتار شوند که دیگر به آنچه که مشتریان با ارزش تلقی می کنند، توجهی نکنند. مدیران یا باید چنین روندی را پیش بینی کنند یا پاسخ سریعی به آن بدهند، در غیر این صورت استراتژی های تمایز آن ها بی اثر یا حتی غیر مربوط خواهند شد و کارایی و اثربخشی استراتژی های کسب و کار را کاهش دهد.

این خطر تاکید بر ویژگی هایی از محصول که دیگر مشتریان آن ها را با ارزش تلقی نمی کنند توضیح می دهد که چگونه موتورولا تسلط خود را در بازار تلفن های همراه به دیگر شرکت ها واگذار کرد. موتورولا، که برای مدت های مدیدی دغدغه خاطر کیفیت محصول را داشت، به طور طبیعی در تبلیغات تلفن های اولیه خود بر کیفیت تاکید می کرد، با این ادعا که تلفن های همراه آن چنان به خوبی ساخته شده بودند که ۱۰۰۰ سال عمر می کردند. بسیاری از مشتریانی که بیشتر آن ها عمری بسیار کمتر از ۱۰۰۰ سال خواهند داشت، کمتر تحت تأثیر ادعای موتورولا قرار گرفتند و بیشتر جذب طراحی های منحصر به فرد و ویژگی های نوآورانه عرضه شده از سوی دیگر شرکت ها، از جمله نوکیا و سامسونگ و اکنون نیز شمار فراوانی از تازه واردان، از جمله ریسرچ این موشن، اپل، و گوگل شده اند.

رقابت برچسب اختصاصی و برند فروشگاهی

تهدید مهم دیگری برای استراتژی تمایز ازدیاد محصولات با برچسب اختصاصی و برند فروشگاهی است (محصولاتی که از سوی تولید کننده با برند یا برچسب خریداران عمده ای مانند فروشگاه های زنجیره ای تولید می شوند). رقابت برچسب اختصاصی و برند فروشگاهی از آن رو تهدید است که از توان بالقوه برای تغییر تصورات مشتریان از نسبت ارزش به قیمت محصولات مبتنی بر نام برند برخوردار است.

مفهوم ضمنی تمایز آن است که مصرف کنندگان قیمت های بالاتری برای آن محصولات و خدمات پرداخت خواهند کرد و آن ارزش اضافی از این گونه خریدها به دست خواهند آمد. اگر مصرف کنندگان، محصولات ارزان تر برچسب اختصاصی را خریداری کنند و دریابند که از سطح ارزشی یکسانی با محصولات گران تر تحت برند برخوردارند، در آن صورت به طور جدی خریدهای آتی محصولات و خدمات تحت برند را مورد سؤال قرار خواهند داد.

برخی از طبقه بندی های محصولات شاهد رقابت قابل توجهی از سوی محصولات دارای برچسب اختصاصی بوده اند. برای مثال، برندهای فروشگاهی کره اکنون نزدیک به نیمی از کل فروش این محصول را در بر می گیرند، و برندهای فروشگاهی کچاپ اکنون از ۲۶ درصد فروش این محصول فراتر می روند. برچسب های اختصاصی بیش از ۲۰ درصد بازار کره بادام زمینی را در اختیار گرفته اند و فشار قابل ملاحظه ای بر برندهای کره بادام زمینی جیف (Jif) و پیتر پن وارد کرده اند. به طور کلی، فروش برچسب اختصاصی اکنون شامل بیش از ۱۷ درصد کل فروش خواربارفروشی ها است.

از سوی دیگر، به نظر می رسد که برخی شرکت ها به طور چشمگیری در مقابل تهدید ناشی از محصولات برند اختصاصی مصونیت دارند و برخی از طبقه های محصولات شاهد هیچ رقابتی از سوی برچسب اختصاصی نبوده است. تحقیقات انجام شده، نه شرکت را نشان می دهد که در طبقه های محصول خود از ۱۹۲۳ تاکنون پیشتاز سهم بازار بوده اند، و دیگر تحقیقات شش طبقه از محصولات را نشان می دهد که تقریبا مورد هجوم هیچ محصولی با برچسب اختصاصی نبوده اند. در طی چند سال گذشته، تولید کنندگان محصولات با برچسب اختصاصی دو گام به پیش برداشته اند که توانایی شرکت های تولید کننده محصولات مصرفی برای حفظ تصور منحصر به فرد بودن محصولاتشان را مورد تهدید قرار می دهند و بدین وسیله استراتژی های متمایز سازی آن ها را به تحلیل می برند.

نخست، کیفیت بسیاری از محصولات برچسب اختصاصی و برند فروشگاهی بهبود یافته اند و در عین حال قیمت های آن ها پیوسته کمتر از قیمت های محصولات تحت برند خاص بوده اند. همان گونه که مصرف کنندگان محصولات برچسب اختصاصی و برند فروشگاهی را امتحان می کنند و کیفیتی قابل مقایسه همراه با قیمت هایی بسیار کمتر می یابند، ادراک یا تصور آن ها از رابطه ارزش قیمت تغییر خواهد کرد و برای پرداخت بهای بیشتر برای محصولات تحت برند اکراه خواهند داشت. در نتیجه، یورش برچسب اختصاصی از توان بالقوه برای فرسایش جدی وفاداری که مشتریان به طور سنتی نسبت به محصولات تحت برند داشته اند، برخوردار است.

بسیاری از شرکت های دارنده برند، در واقع خود، سازنده یا تولیدکننده محصولات با برچسب اختصاصی بر روی همان خطوط تولید هستند. در حالی که این کار از دیدگاه هزینه های تولید می تواند با معنی باشد. حفظ تداوم عملیات خطوط تولید به کاهش هزینه های ثابت هر واحد و دستیابی شرکت ها به هزینه های کلی پایین تر و حاشیه سود بالاتر کمک می کند ولی به ندرت از منظر مدیریت بازاریابی و مدیریت استراتژیک با معنی تلقی می شود. اگر مصرف کنندگان شک کنند که محصولات برچسب اختصاصی واقعا توسط شرکت های مالک برند تولید می شوند، یقینا به توانایی شرکت های دارای برندهای معروف برای حفظ آن مشتریان و حفظ سهم بازار محصولات تحت برند خود آسیب می رساند.

شرکت های تولید کننده غلات صبحانه تحت برندهای شناخته شده شاهد تهدید استراتژی متمایز سازی خود توسط بسیاری از عوامل توصیف شده در اینجا بوده اند. کلاگز و جنرال میلز هنوز بر صنعت غلات آماده صبحانه تسلط دارند، ولی شاهد تحلیل رفتن قابل ملاحظه سهم بازار خود در دو دهه گذشته بوده اند؛ نخست، با تقاضای کند به واسطه استفاده روزافزون از نان های شیرین صبحانه، غذاهای آماده و دیگر گزینه های راحت تر نسبت به غلات صبحانه. به علاوه، نه تنها کلاگز و جنرال میلز با یکدیگر و با دیگر تولید کنندگان غلات تحت برند رقابت می کنند، بلکه بازار صبحانه آماده مصرف صحنه رقابت شدید از سوی غلات برچسب اختصاصی و برندهای فروشگاهی نیز هست. مقیاس برچسب اختصاصی و برند فروشگاهی، که تا یک دلار یا بیشتر در هر بسته کمتر از برندهای معروف به فروش می رسند، از ۱۵۰ میلیون دلار در ۱۹۸۸ به تقریبا ۵۵۰ میلیون دلار در ۱۹۹۵ رشد یافت و بیش از ۴۰ درصد افزایش سالیانه تولید کنندگان صبحانه با نام برند خاص از طریق ارائه محصولات جدید و حفظ خط افزایش قیمت ها پاسخ داده اند، به نحوی که فقط فروش برندهای فروشگاهی و برچسب اختصاصی تا ۶۲۰ میلیون دلار در ۲۰۰۵ رشد داشته است.

ارزان فروشی و ارائه تخفیفات بیش از حد

برخی شرکت ها و بصورت کلی برخی صنایع با درگیر شدن در تخفیف دهی دائمی از توانایی خود برای حفظ استراتژی های تمایز کاسته اند. فروش با تخفیف با ایجاد ایده ای در مصرف کنندگان مبنی بر آنکه لزوما نباید مبلغ بیشتری برای محصولات و خدماتی بپردازند که منحصر به فرد تصور می شوند و ارزش قیمت بالاتر را دارند، اثر بخشی استراتژی های ایجاد تمایز را ضعیف می کنند. بسیاری از فروشگاه های زنجیره ای عمده با اتکای بیش از حد به حراج برای جلب مشتری تمایز و جذابیت خود را از دست داده اند. بسیاری از مشتریان سنتی این گونه فروشگاه ها اکنون در پرداخت بهای کامل هر یک از اقلام فروشگاه تردید دارند و ترجیح می دهند منتظر حراج بعدی باشند که در اغلب موارد، کمتر از یک هفته آینده است؟

مسائل فروش با تخفیف هیچ کجا آشکارتر از سازندگان پیشرو خودرو در کشور نیست. با ارائه تخفیفات کلان به منظور تطمیع خریداران به خرید خودرو، اغلب تا ۳۰۰۰۰ دلار یا بیشتر در هر خودرو، شرکت های خودروساز توانسته اند آن قدر خودروی تولید داخل را به طور موثری کم ارزش کنند که بسیاری از خریداران فقط در صورت ارائه تخفیف قابل ملاحظه مایل به خرید خودروی داخلی هستند که این پدیده میتواند کارایی و اثربخشی استراتژی های کسب و کار را کاهش دهد.

سرجیو مارکیونه (Sergio Marchionne)، مدیر اجرایی ارشد فیات، که سهمی مالکیتی را از کرایسلر در ۲۰۰۹ به دست آورد، به سرعت برای دور کردن این شرکت از اتکا به تخفیفات اقدام کرد. بنا به گزارش های نشریات، مارکیونه خواستار بهبودهایی در حاشیه سود، کیفیت خودرو و خط مشی های قیمت گذاری شده است. مقاله ای در وال استریت جورنال از مارکیونه نقل قول کرد، «حجم غیر سودآور حجمی نیست که من می خواهم… ما سابقه بسیار خوبی در چگونگی تخریب یک صنعت داریم، کارخانه ها را صرفا برای افزایش حجم تولید به راه بیندازید و دیگر کار شما تمام است.»

رکود عمده اخیر، البته، بسیاری از شرکت های تولید کننده محصولات مصرفی را وادار کرده تا درباره استراتژی های قیمت گذاری خود از نو بیندیشند. برای مثال، پراکتر اند گمبل (P&G) به مدتی طولانی در برابر قیمت های پایین تر مقاومت کرده بود؛ با این باور که مصرف کنندگان قیمت های بالاتر را با کیفیت بهتر یکسان می پندارند. ولی با توجه به رویگردانی بسیاری از مصرف کنندگان به برندهای برچسب اختصاصی و فروشگاهی در طول رکود اخیر، که به دلایل صرفه جویی انجام شد، P&G مجبور شد تا با کنار گذاشتن استراتژی قیمت گذاری خود قیمت های پایین تری را ارائه کند و در برخی موارد نمونه ارزان تری از برندهای پیشرو خود را عرضه کند. برای نمونه، در طول تابستان و پاییز ۲۰۰۹، P& G به طور آزمایشی نمونه ارزان تر پودر شوینده کلاسیک خود، تاید، را با نام تاید بیسیک روانه بازار کرد. ولی این کار فقط پس از آن انجام شد که بیش از یک سوم کل مصرف کنندگان پودرهای شوینده ارزان تری را امتحان کرده بودند.

فعالیت در مسیر ناتمایز شدن

سرانجام، عوامل متعددی ممکن است منجر به از بین رفتن تدریجی تمایز، یا ناتمایز شدن گردند. در برخی موارد، برندهای مشهور محصول مصرفی، از غفلت ساده ای آسیب دیده اند، صرفا به دلیل آنکه شرکت ها در سرمایه گذاری در تصویر ذهنی برند این محصولات قصور کرده اند. سرمایه گذاری به عنوان یک عامل کلیدی مرتبط با توسعه و حفظ مزیت رقابتی توصیف شد، به نظر می رسد که دست کم برخی از مسائلی که شرکت های عمده محصولات مصرفی با محصولات تحت برند خود داشته اند، ناشی از عدم اقدام خود آن ها بوده اند. ایجکس، بریلکریم، آکواولوا، آنت جمایمان غذاهای دریای منجمد میسیز پال، و شربت های لاگ کابین همگی مثال هایی از برندهایی هستند که زمانی مشهور بودند ولی شکوه و سهم بازار خود را عمدتا به دلیل قصور شرکت ها در حفظ سطوح مناسبی از تبلیغات و بازاریابی از دست دادند و همین عاملی بود تا کارایی و اثربخشی استراتژی های کسب و کار آنها نیز کاهش یابد.

در موارد دیگر، شرکت ها محصولات خود را با معرفی محصولات جدید از گردونه خارج می کنند. برای مثال، معرفی دایت کوک توسط کوکاکولا محصول کولای رژیمی آن را به حاشیه راند. همچنین، پراکتر اند گمبل تلاش بیهوده ای کرد تا جایگاه بازار صابون کمی (Camay) خود را حفظ کند، ولی بیشتر دردسرهای کمی ناشی از رقابت رو به رشد به واسطه معرفی موفق محصول رقیب مشابه بود، صابون قالبی اویل او اولی(Oil-of-Olay).

در سایر موارد، شرکت ها به سادگی در تمرکز بر آن کیفیتی ناکام بوده اند که می توانستند با اثربخشی بیشتری محصولات آن ها را از رقبا متمایز سازند. برای مثال، بسیاری از شرکت های خودروسازی احتمالا به اهمیت طراحی مهیج توجهی نداشته اند. از یک مدیر اجرایی در بخش دوج (Dodge) کرایسلر چنین نقل شده است، «ما دیگر داشتیم به محصول خود به چشم یک کالای اساسی (محصولی بی تمایز) نگاه می کردیم، که منزجر کننده است.»

بیش از یک دهه قبل، پراکتر اند گمبل اندک اندک تشخیص داد که ازدیاد بازاریابی و محصولات آن منشأ سردرگمی مصرف کنندگان بوده اند. مقاله ای از وال استریت جورنال در باره این شرکت نشان می داد که در سال های اخیر عادات خرید مشتریان تغییر معنی داری کرده است: یک مصرف کننده معمولی امروز، اغلب یک زن، از لحظه ای که در خودروی خود را در پارکینگ یک سوپرمارکت می بندد تا لحظه ای که با خریدهای خود دوباره سوار خودرو می شود، فقط ۲۱ دقیقه برای خرید صرف می کند. در این مدت، از میان ۳۰۰۰۰ تا ۴۰۰۰۰ گزینه، او به طور میانگین ۱۸ قلم را می خرد. او زمان کمتری را برای جستجو صرف می کند؛ ۲۵ درصد کمتر از پنج سال پیش. حتی به خود زحمت چک کردن قیمت ها را هم نمی دهد. او همان محصول را به همان قیمت و در همان ردیف می خواهد، هفته ها از پی هم یک  روند خرید مشابه را دنبال میکند.

مقاله همچنین متذکر شد که علی رغم این تغییرات در عادات خرید مصرف کننده، پراکتر اند گمبل به طور مرتب در حال انجام ۵۵ تغییر قیمتی در هر روز در میان ۱۱۰ برند بود، و ۴۴۰ فروش تبلیغی، با اصلاحات جزئی در اندازه بسته بندی، رنگ و محتویات، در سال ارائه می کرد و نتیجه این بود که شرکت ۳۵ تنوع از نرم کننده لباس باونس (Bounce) خود در بازارهای آمریکای شمالی ارائه می کرد. در پاسخ، پراکتر اند گمبل گام های متعددی برداشته است، از جمله کاهش اساسی در شمار تنوع های هر محصول و تعداد فروش ترفیعی محصول و شرکت ها فعالیت مشترک تنگاتنگی با خرده فروشان به منظور بهبود پیشبردها و چیدمان درون فروشگاهی دارد. رویکرد جدید P&G احتمالا مزایای مثبت متعددی خواهد داشت. نخست، یکنواختی بیشتر در قیمت گذاری و پیشبرد محصول به P&G کمک می کند تا تصورات مشتریان از برندهای خود را تقویت کند. به علاوه، P &G می تواند از طریق کاهش تعداد تنوعات محصولات خود، صرفه های هزینه قابل ملاحظه ای در تولید، توزیع و تبلیغات به دست آورد.

اکنون، خرده فروشان بسیاری به نتیجه گیری مشابهی رسیده اند اینکه تنوع بیش از حد می تواند با چالشی ساختن خرید واقعا به فروش آسیب برساند. وال استریت جورنال نوشت، «بر اساس داده های تحقیق پیمایشی موسسه بازاریابی مواد غذایی، تا ۲۰۰۸، نزدیک به ۴۷۰۰۰ محصول متمایز قفسه های یک فروشگاه خرده فروشی را پر می کردند، ۵۰ درصد بیش از ۱۹۹۶» بسیاری از آن خرده فروشان اکنون از تعداد محصولات عرضه شده می کاهند تا تجربه خرید را ساده تر کنند.

عدم مرغوبیت برند در اوج خود، تصورات مشتری از نام های بزرگ برند می تواند آن چنان نامطلوب شود که آن نام ها به عدم مرغوبیت برند و ارزش منفی برند ( negative brand equity ) دچار شوند، که طی آن احتمال آنکه مشتریان محصول یا خدمتی را خریداری کنند که نام برند خاصی را یدک می کشد، به جای افزایش کاهش یابد. بسیاری از برندهای جنرال موتورز، سیرز و لیوایز مثال هایی هستند از برندها و شرکت هایی که با مسئله عدم مرغوبیت برند دست و پنجه نرم کرده اند. عدم مرغوبیت برند مرتبط با برند اولدزمبیل چنان جدی بود که چندین سال پیش، جنرال موتورز تصمیم گرفت به جای تداوم سرمایه گذاری برای احیای آن، از این برند صرف نظر کند. و با ورود شرکت به ورشکستگی در طول یکی از بدترین رکودهای اقتصادی (۲۰۰۸) از زمان رکود بزرگ (۱۹۲۹)، جنرال موتورز همچنین به این نتیجه رسید که برند پونتیاک آن به قدری ارزش خود را از دست داده که باید به همراه ساترن کنار گذاشته شود و توانست تا حدودی کارایی و اثربخشی استراتژی های کسب و کار را افزایش دهد.

آیا شرکت ها میتوانند مزیت مضاعف ایجاد کنند؟

پورتر استدلال می کرد که به دلیل منابع، توانایی ها و مهارت های مورد نیاز، مدیران پیگیری موفقیت آمیز بیش از یک استراتژی عمومی را به طور همزمان برای شرکت خود دشوار می یابند، و استدلال کرد که شرکت های تعقیب کننده بیش از یک استراتژی عمومی کسب و کار خود را گرفتار در میانه خواهند یافت. برای مثال، یک مقاله اخیر در وال استریت جورنال برخی از دشواری هایی را که وال مارت در رشد اقلام پوشاک گران قیمت برند جورج خود با آن ها مواجه شده بود، نمایان ساخت. بخشی از مشکلات مواجه شده توسط برند جورج یقین ناشی از آن بوده که مشتریان انتظار نداشته اند وال مارت پوشاک کار طراحان مد و متمایزی عرضه کند. به علاوه، وال مارت فاقد تخصص در عرضه این اقلام مدگرایانه در فروشگاه های خود است. این مثال نشان دهنده برخی از دشواری هایی است که یک رهبر هزینه موفق می تواند در تلاش برای کسب برتری در مهارت های تمایز با آن ها مواجه شود و رابطه مستقیمی با کارایی و اثربخشی استراتژی های کسب و کار دارد.

با این همه، قابل ذکر است که تعداد اندکی از شرکت های برخوردار از عملکرد بالا هم رهبر هزینه موفق و هم متمایز گر موفق به نظر می آیند و از منافع آن چیزی برخوردارند که اکنون به عنوان مزیت مضاعف (dual advantage) شناخته می شود. برای رقابت اثربخش در بسیاری از صنایع، شرکت ها باید از قوت در طول یکی از این ابعاد و دست کم برابری با رقبا در طول دیگر ابعاد برخوردار باشند.

همان گونه که پیشتر گفته شد، مورتن، تولید کننده مشهور نمک، یک استراتژی بسیار موفق تمایز را پیگیری کرده است، حتی با وجود آنکه نمک یکی از پایه ای ترین محصولات در میان محصولات پایه است. با گذشت زمان، البته، مدیران مورتن نیز با کسب شهرت به عنوان صرفه جویان در هزینه، از اهداف تهاجمی برای بهبود حاشیه سود از طریق کاهش هزینه های عملیاتی شرکت بهره جسته اند. زنجیره مد، ۲۱ Forever مثال دیگری است از شرکتی که تا بدین جا هم در رهبری هزینه و هم در تمایز برتری داشته است. از این رو، مورتن و فورور ۲۱ همچنین نمونه ای از شرکت هایی اند که به واسطه آنکه هم متمایزگر و هم رهبر هزینه اثربخش بوده اند، از مزیت مضاعف برخوردارند.

مزیت مضاعف در راستای کارایی و اثربخشی استراتژی های کسب و کار

به نظر می رسد که موفقیت برخی از شرکت های جهانی نیز بر اساس پیگیری همزمان هر دو استراتژی تمایز و رهبری هزینه بنا شده است. موفقیت کانن (Canon) در بازار دستگاه های فتوکپی عمدتا مبتنی بر متمایز ساختن محصولات آن از محصولات زیراکس (Xerox) و در عین حال پیگیری صرفه های مقیاس و دیگر کارایی ها در هزینه بوده است. برای سالیان زیاد، تویوتا یکی از کم هزینه ترین تولیدکنندگان خودرو در جهان بوده است، و هزینه نیروی کار تویوتا در هر خودرو تقریبا نیمی از هزینه جنرال موتورز (GM) و تقریبا دو سوم فورد بوده است. نه تنها تویوتا از هزینه های به مراتب کمتری از رقبای خود برخوردار است، بلکه طرح های نوآورانه تویوتا تعدادی از بخش های کلیدی بازار خودرو را در طول دهه گذشته باز تعریف کرده اند، به ویژه در بخش پر تیراژ سدان خانوادگی که مدل کمری آن پرفروش بوده است، و در بخش خودروهای لوکس که مدل های لکسوس آن اکنون به عنوان نمونه خودروهای لوکس تلقی می شوند.

پورتر حق داشت که نگران آن باشد که پیگیری همزمان هر دو استراتژی رهبری هزینه و تمایز مستلزم تعهدات (تخصیص های عظیمی از منابع سازمانی و همچنین استعداد مدیریتی) خواهد بود. البته، گفتنی است که مسائل کیفیت که تویوتا با آن ها مواجه بوده، پیامد مشکلات مرتبط با تلاش تویوتا برای تعقیب هر دو استراتژی تمایز و رهبری هزینه نبوده اند.

ماهیت رقابت در بسیاری از صنایع امروز حکم می کند که شرکت ها باید مرتبا در طول هر دو بعد هزینه و تمایز به رقابت بپردازند. برخی از مطالعات تحقیقی جدید نیز دریافته اند که مدیران بیشتر شرکت ها بر توانایی های مرتبط با بیش از یک استراتژی عمومی کسب و کار تاکید می کنند، که خود نشان دهنده آن است که استراتژی ها نباید لزوما ناسازگار (مانع الجمع) باشند.

نقش اقیانوس آبی در کارایی و اثربخشی استراتژی های کسب و کار

همچنین، دو استاد دانشگاه کیم و ماوبورن، نویسندگان کتاب پرفروش استراتژی اقیانوس آبی، از پیگیری یک استراتژی نوآوری در ارزش حمایت می کنند که با ایجاد جهشی در ارزش برای مصرف کننده و گشایش فضای جدید بدون مدعی در بازار رقابت، کانون تمرکز از کوفتن بر طبل رقابت، به نامربوط ساختن رقابت تغییر می یابد. با کشف آنچه که آن ها «اقیانوس آبی» می نامند، این منطقه دست نخورده از فضای بازار، نیازمند بررسی عناصر ارزش خریدار به منظور از بین بردن انتخاب ناگزیر از میان تمایز و هزینه پایین است. آن ها پیشنهاد می کنند که با بررسی یک صنعت برای عوامل ارزش آفرینی که باید حذف، کاهش، افزایش یا ایجاد شوند، یک شرکت می تواند به دیدگاه – یا مدل ذهنی – جدیدی از صنعت دست یابد که به شدت در کارایی و اثربخشی استراتژی های کسب و کار نقش دارد.

سایر محققان از کاربرد تفکر طراحی برای ایجاد پیشروی در نوآوری و کارایی طرفداری می کنند، که به یک سازمان اجازه می دهد به طور همزمان از استراتژی های تمایز و هزینه پیروی کند. پرفسور راجر مارتین، مؤلف کتاب طراحی کسب و کار (The Design of Business) پیشنهاد می کند یک فرد یا سازمانی که به تدریج با آن نظم «طرح» بار آمده است پیوسته در جستجوی توازن مثمر ثمری بین پایایی و روایی است، بین هنر و علم، بین شهود و تحلیل گری و بین اکتشاف و بهره برداری، سازمان مبتنی بر تفکر طراحی حیاتی ترین ابزار طراح را در مورد مسائل کسب و کار به کار می گیرد.

همان گونه که پورتر بیان کرد، این کار ساده ای نیست. این رویکرد به طرح مستلزم تغییری در ساختار، رهبری و نگرش سازمان برای دستیابی به نتایج مورد نظر است؛ سرانجام، حجم رو به رشدی از شواهد مبین آن هستند که بسیاری از تلاش های مدیریت هم در هزینه های پایین تر و هم در تمایز بیشتر سهم دارند. برای مثال، بهبودهای حاصله در کیفیت، تصورات مشتریان از ارزش محصولات و خدمات را تقویت می کنند و می توانند شیوه ای عالی برای متمایز ساختن محصولات و خدمات یک شرکت باشند. با وجود این، بسیاری از تلاش هایی که برای بهبود کیفیت  صرف میشود که از جمله آن میتوان به بهبود فرایندهای تولید، کاهش ضایعات و پسماند و کاستن از هزینه های بازرسی اشاره نمو، همگی در کاهش هزینه ها سهم دارند. این مطلب در مورد بیشتر تفکرات حول استراتژی های سبز – اینکه هر چه برای محیط زیست خوب است ممکن است هزینه تولید کمتری در بلندمدت داشته باشد – نیز مصداق دارد و میتواند بر کارایی و اثربخشی استراتژی های کسب و کار اثرگذار باشد.

پیشرفت های حاصله در بسیاری از صنایع مبین ابعاد رقابتی جدیدی هستند که از هزینه و تمایز فراتر می روند. در بسیاری از صنایع تولیدی پرشتاب، برای نمونه، عرضه سریع محصولات جدید به بازار می تواند اهمیت فراوانی داشته باشد. شرکت هایی که در این صنایع قرار دارند باید بر طراحی و مهندسی تاکید کنند تا محصولات جدید به سرعت از مرحله مفهوم یا ایده به تولید برسند. هزینه ها و تمایز ممکن است در این صنایع مهم باشند، ولی پاسخ سریع به چرخه سریع زمان ممکن است حتی اهمیت بیشتری برای شرکت های موفق داشته باشد.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع کارایی و اثربخشی استراتژی های کسب و کار برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

Effectiveness vs. efficiency: What you need

Efficiency & Effectiveness in Strategic Management

۵ Strategies to Improve Organizational Effectiveness

Effectiveness vs. Efficiency in Strategic Management

The Difference Between Effectiveness and Efficiency Explained

تعریف استراتژی صادرات چیست؟

استراتژی صادرات چگونه میتواند ورود به بازارهای بین المللی را آسان کند؟

در این مقاله به بررسی استراتژی صادرات خواهیم پرداخت که یکی از استراتژی های اصلی در زمینه توسعه فعالیت های استراتژیک سازمان است؛ ازینرو در برنامه مدیریت استراتژیک سازمان باید بدان توجه ویژه ای شود. تدوین استراتژی صادرات یک امر ضروری برای ورود به بازارهای بین المللی محسوب میشود و به همین منظور شرکتها باید در اجرا و پیاده سازی استراتژی صادرات محور خود، دقت نظر بسیاری داشته باشند تا بتوانند در بازارهای بین المللی نیز مزیت رقابتی پایدار کسب نمایند.

مقدمه ای بر استراتژی صادرات

در دو دهه گذشته صادرات به عنوان یک فعالیت بازرگانی حیاتی در اقتصاد ملی کشورها رشد سریعی داشته و روند جهانی شدن بازارها اهمیت زیربنایی درک رفتار و عملکرد شرکت ها در بازارهای صادراتی را بیشتر کرده است. از این رو، شناسایی عواملی که موجب تدوین بهترین و مناسب ترین استراتژی صادرات و بهبود عملکرد صادرات شود، ضروری به نظر می رسد. بیش تر مطالعات انجام شده در مورد استراتژی صادرات بر پیوند مستقیم و مرتبط بین عوامل استراتژیک سازمان و بهبود عملکرد صادرات تأکید دارد.

تعریف صادرات و استراتژی صادرات چیست؟

صادرات به معنای ارتباط با بازارهای فرامرزی و تقاضای این بازارها برای کالاهای داخلی است. توسعه استراتژی صادرات امکان استفاده از امکانات بازارهای جهانی برای رشد تولیدات داخلی را مهیا کرده واز این طریق واحدها وبنگاه های تولیدی را قادر می سازد تا از محدودیت های بازار داخلی رهایی یافته وبا توسعه مقیاس تولید به منظور صادرات بیشتر به بازارهای خارجی علاوه بر کسب درآمدهای ارزی از صرفه های اقتصادی حاصل از مقیاس تولید نیز بهره کافی ببرند.

نوع استراتژی انتخابی برای ورود و حضور در یک بازار بین‌المللی، تأثیر فراوانی در عملکرد صادراتی شرکت‌ها می‌گذارد. استراتژی انتخابی موجب استفاده بهینه از توانایی‌ها، منابع و امکانات در بازار بین‌المللی می‌شود. از طرفی انتخاب استراتژی مناسب به توانایی‌ها، منابع و امکانات شرکت وابسته است. شرکت‌هایی که منابع محدودی دارند و یا بازار را برای حضور بلند مدت امن نمی‌دانند معمولا از استراتژی صادرات استفاده می‌کنند، همچنین صادراتی برای بازارهای کوچک و متوسط نیز مناسب است. در مقابل شرکت‌های بزرگ ممکن است از استراتژی سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی برای حضور بلند مدت در یک بازار مطمئن و بزرگ بهره ببرند. در هر حالت استراتژی انتخابی تأثیر مستقیمی بر عملکرد صادراتی شرکت‌ها می‌گذارد.

صادرات یکی از راههای ورود به بازارهای بین المللی

یکی از انواع روش های ورود به بازارهای بین المللی، صادرات است که اکثر شرکت ها از این روش برای ورود به بازار بین المللی استفاده می کنند و یا حداقل برای ورود اولیه به بازارهای جهانی از صادرات و روش­های آن استفاده می شود.. وقتی یک شرکت به صادرات متوسل می شود، هم می تواند از روش­های مستقیم در تجارت بین الملل استفاده کند و هم از روش­های غیر مستقیم. برای اینکه شرکت بتواند به طور مفید از صادرات استفاده کند باید از عواملی که بر صادرات تأثیر می گذارد اگاهی پیدا کند یا اینکه با توجه به عوامل در نظر گرفته شده چه نوع روشی را برگزیند، به طور مستقیم صادرات کند و درگیر فعالیت های بین المللی شود و یا به طور مستقیم درگیر نشود و از واسطه ها برای صادرات استفاده کند.

اهمیت انتخاب درست استراتژی صادرات

آشنایی با انواع استراتژی صادرات و روش های ورود به بازارهای بین الملل، مدیران را قادر می سازد تا با در نظر گرفتن شرایط شرکت و شرایط بیرون شرکت، بهترین روش ورود را برگزینند و به اهداف خود نایل گردند. در فرایند انتخاب روش ورود عوامل متعدی تأثیر گذارند که شناسایی آنها بسیار مهم است. به این دلیل تصمیم گیرندگان در مورد روش ورود به بازارهای خارجی باید با دقت کامل تمامی این عوامل را شناسایی شوند و تأثیر آن را بر آینده شرکت خود مورد مطالعه قرار دهند تا از انتخاب روشهای نادرست اجتناب شود.

نتایج مربوط به انتخاب مناسب ترین و بهترین استراتژی صادرات می تواند اثر بسیار قوی روی موفقیت شرکت داشته باشد. برای مثال یک روش ورود نامناسب می تواند فرصتها را کاهش دهد و انتخاب بازار اصلی را برای شرکت محدود کند و تلفات مالی بالا مانند از دست دادن کنترل بازار خارجی را منجر شود. پس در هنگام انتخاب و تعیین استراتژی صادرات باید با دقیت نظر خاصی عمل نمود تا از ضررهای احتمالی جلوگیری شود.

رویکرد استراتژی صادرات محور چیست؟

هر چه صادرات بیشتر باشد، نیاز به سرمایه‌گذاری و ذخیره نقدینگی بیشتری است تا به سودآوری و رشد بالاتر بی انجامد. لازمۀ استراتژی صادرات محور “باز بودن” شرکتها در امر تجارت از طریق مکانیزم‌های مختلفی است:

با ورود به بازارهای جهانی و مواجه شدن با رقبایی که در سطح جهان فعالیت می‌کنند، شرکت باید سطح تکنولوژی و مهارت مارکتینگ خود را افزایش دهد که افزایش بهره‌وری را به دنبال خواهد داشت. در واقع شرکتهای صادرات-محور باید خود را به سطح استانداردهای بین‌المللی ارتقا دهند و برای حفظ مشتریان خارجی، دائماً کاهش هزینه داشته باشند. مشتریان خارجی مستمراً به دنبال یافتن منابع جدیدتر و کم‌هزینه‌تر برای رفع تقاضای خود هستند که فشار رقابتی را بر شرکتهای صادرات-محور افزایش می‌دهد.

بیشتر بخوانید: بهترین استراتژی بازاریابی در دوران رکود چیست؟

صادرات از طریق ایجاد منابع ارزی، اجازه وارد کردن منابع را از خارج کشور فراهم می‌کند. این منابع در دو صورت به شرکت نفع می‌رسانند: یا از طریق کاهش هزینه نسبت به منابع داخلی؛ و یا از طریق دسترسی به تکنولوژی بالاتر که به بهره‌وری و مزیت بهتر برای مشتریان شرکت می‌انجامد. استراتژی صادرات در صورتی که به جذب سرمایه‌گذاران خارجی بیانجامد، منافع گسترده‌ای را به دنبال دارد. برخی از کشورها از جمله سنگاپور، فیلیپین و مالزی تکیه اقتصادی زیادی بر سرمایه‌گذاران خارجی جهت رشد و رونق خود دارند.

برآوردن نیاز یک کشور دیگر، نیاز به تحقیقات گسترده دارد. شرکتهایی که بخشی از خط تولید فعلی خود را بدون تغییر به صادرات اختصاص می‌دهند، بطور هدفمند استراتژی صادرات را دنبال نمی‌کنند. تنها ارائه محصول فعلی به یک کشور دیگر به معنی صادرات نیست.

توسعه تقاضا در بازارهای خارجی جهت رفع موانع فروش داخلی، که نتیجه محدودیت بازار داخلی و یا قوانین حاکم است. هر چه شرکت خود را برای برآوردن تقاضای کشورهای دیگر آماده کند، می‌تواند میزان تولید خود را افزایش داده و متخصص‌تر شود که نتیجه آن کاهش هزینه‌ها و در نتیجه افزایش درآمد خواهد بود.

ابتکار عمل عامل اصلی موفقیت استراتژی صادرات

شرکت هایی که دارای محصولات جدید و مبتکرانه هستند شانس بیشتری جهت موفقیت در بازارهای صادراتی دارند. با این حال مهم ترین عاملی که بر روی عملکرد صادراتی شرکت ها اثر می گذارد خصوصیات محصول نیست، بلکه ویژگی های شرکت است. در مطالعاتی که توسط” مگینس و لیتل” در مورد عوامل مؤثر در استراتژی صادرات انجام گرفت، مشخص گردید که تعهد برای صادرات و تکنولوژی بالا اثر مثبت و قوی بر روی استراتژی صادرات دارند و تأثیر این عوامل از خصوصیات محصول بیشتر است.

تفاوت های اساسی بین صادرکنندگان مستقیم و واسطه ای منجر به نتایج مهمی درجریان تجارت می شود. واسطه ها و صادرکنندگان مستقیم به نوسانات نرخ ارز، هم بر حسب ارزش کلی محموله و هم تعداد محصولات صادر شده، به اندازه قیمت ها و مقادیر به گونه متفاوت واکنش نشان می دهند.

در دهه های اخیر، ورود به بازارهای خارجی نقش بسیار مهمی در توسعه اقتصادی کشورها ایفا کرده است. تصمیم گیری در خصوص انتخاب استراتژی صادرات و ورود به بازارهای بین المللی بسیار حائز اهمیت است ولی از یک سو به دلیل ماهیت پویا و پیچیده شیوه های ورود و از سوی دیگر به علت تأثیرگذاری متغیرهای مختلف بر آن، کاری پیچیده و پویا محسوب میشود که از عهده همه کشورها و همه شرکتها بر نمی آید. علاوه بر این، به دلیل محدودیت های زمانی و منابع شرکت ها، بررسی کلیه متغیرها امکان پذیر نیست. از اینرو ضروریست متغیرهای مربوط به مدیریت استراتژیک تعیین کننده استراتژی صادرات باشند و نقشه راه کاملی را برای ورود به بازارهای بین المللی شناسایی ترسیم نمایند.

تدوین استراتژی صادرات همسو با اهداف کلان سازمان

استراتژی صادرات یکی از اجزای اساسی طرح یا همان برنامه کسب و کار (Business Plan) است؛ ازینرو استراتژی صادرات باید ساده باشد و اطمینان حاصل کند که همه افراد در شرکت در دستیابی به نتایج صادرات سهیم بوده و از طرح مطلع بوده و برای تعامل با آن علاقمند هستند. تا بتوان همه ارکان شرکت را در راستای تحقق اهداف مربوط به استراتژی صادرات هم راستا نمود. برای موفقیت در ورود به بازارهای بین المللی باید تمرکز خود را بر روی اهداف کلیدی مربوط به استراتژی صادرات قرار دهید تا در زمان معین به نتایج دلخواه خود برسید. از جمله اهداف رایج می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. کاهش هزینه های ثابت
  2. ارزیابی فناوری های جدید
  3. افزایش قابلیت های مدیریتی
  4. بهره مندی از بیشترین ظرفیت تولید
  5. کاهش اثرات تغییرات تقاضای فصلی
  6. افزایش شهرت و برند بین المللی (برند سازی بین المللی)
  7. دفاع از موقعیت خود در بازار در مقابل صادرکنندگان موجود
  8. عقد قرارداد تجاری با شرکای جدید بین المللی در راستای تحقق اهداف مشترک

قراردادهای استراتژیک بین المللی

در برخی از موارد شرکت‌ها برای استفاده بهینه از توان بالقوه و هم‌افزایی، اقدام به عقد قرارداد های استراتژیک می نمایند. در این شیوه هر یک از شرکت‌ها اقدام به استفاده از نقاط قوت خود کرده تا به کمک هم و بدون نیاز به ایجاد ظرفیت جدید وارد یک بازار شوند. عدم نیاز به ایجاد ظرفیت جدید تفاوت این روش با سرمایه‌گذاری مشترک است. در سرمایه‌گذاری مشترک یک واحد جدید برای ورود به یک بازار جدید به صورت مشترک تاسیس می‌شد، در حالی که در قرارداد های استراتژیک شرکت‌ها از ظرفیت‌های موجود یکدیگر برای ورود موفق به بازار جدید استفاده می نمایند.

استراتژی صادرات برای ورود موفق به بازارهای خارجی

شرکت‌ها با هر سطح از منابعی که در اختیار دارند، در نهایت باید استراتژی خود را برای ورود و حضور در بازارهای بین‌الملل انتخاب نمایند. در این بخش به مهم ترین استراتژی های ورود و حضور در بازارهای بین‌المللی پرداخته می‌شود. آموزش تدوین و اجرای صحیح استراتژی صادرات و روشهای ورود به بازارهای خارجی می تواند تاثیر قابل توجهی بر موفقیت شرکتها در رقابت در بازارهای بین المللی داشته باشد. در این مقاله این موضوع مورد بررسی قرار می گیرد. شکل زیر نشان‌دهنده این استراتژی ها هستند.

اهمیت روز افزون تجارت خارجی در رشد وتوسعه اقتصادی کشورها به حدی است که بعضی از اقتصاد دانان از آن به عنوان موتور توسعه ورشد اقتصادی یاد می کنند.به عقیده این گروه از اقتصاددانان ،رشد صادرات، بالاخص صادرات مواد غذایی کشورها حداقل از دوطریق می تواند به توسعه ورشد اقتصادی آنها مدد برساند. افزایش صادرات اثر مستقیم بر درآمدهای ارزی کشورها داشته واز این طریق با تامین منابع ارزی کشورها امکان سرمایه گذاری های لازم جهت قرار گرفتن اقتصاد در مسیر رشد وتوسعه را فراهم می سازد. از طرف دیگر توسعه صادرات امکان استفاده از امکانات بازارهای جهانی برای رشد تولیدات داخلی را مهیا کرده واز این طریق واحدها وبنگاههای تولیدی را قادر می سازد تا از محدودیت های بازار داخلی رهایی یافته وبا توسعه مقیاس تولید به منظور صادرات بیشتر به بازارهای خارجی علاوه بر کسب درآمدهای ارزی از صرفه های اقتصادی حاصل از مقیاس تولید نیز بهره کافی ببرند.

زمانی که یک سازمان برای ورود به بازارهای خارجی و مشارکت در تجارت خارجی تصمیم می گیرد، گزینه های متنوعی برای ورود به بازارهای بین الملل پیش رو دارد. این گزینه ها دارای هزینه، ریسک و درجه کنترل متفاوتی هستند. ساده ترین استراتژی صادرات با استفاده از روش های مستقیم یا روش های غیر مستقیم مانند نمایندگی.

دیدگاه مبتنی بر منابع در تدوین استراتژی صادرات محور

دیدگاه مبتنی بر منابع، زیربنایی نظری دارد و برای مدل بین المللی شدن است. تحقیقات نشان می دهد که منابع و قابلیت های شرکت مستقیم و غیر مستقیم بر عملکرد و رقابتی بودن استراتژی صادرات اثر گذاشته و شرکت هایی که منابع و قابلیت های ویژه ای دارند، بیشتر در فعالیت های بین المللی (مثل صادرات) وارد می شوند.

قابلیت حس گری بازار موجب شناسایی بخش های ناشناخته و بخش هایی می شود که رقبا نتوانسته اند رضایت مشتریان را برآورده کنند و یا مشتریان ناراضی هستند. این بخش های بازار هدف مناسبی برای شرکت ها است و باعث افزایش درآمد و سود از طریق جذب مشتریان جدید مسشود. قابلیت حس گری بازار، درک و بصیرتی از بازار ارائه داده که موجب می شود شرکت با بهره برداری بیش تر از منابع، فرصت های بیشتری کسب کند. در بازارهای بین المللی، شرکت هایی که دارای قابلیت حس گری بالاتری هستند، می توانند نیازها و ویژگی های مشتریان فعلی و احتمالی شان را بهتر شناسایی کرده و سریع تر درباره مشتریان و عکس العمل رقبا واکنش نشان دهند.

بیشتر بخوانید: روحیه همکاری کارکنان چگونه در سازمان افزایش می یابد؟

صنعت کاشی مانند دیگر صنایع ایران با مسائل و تهدیدات خاص خود روبه رو است که می تواند تأثیرات نامطلوبی بر دورنمای آن بگذارد. ضعف صادرات، فقط ناشی از کیفیت پایین محصولات نیست. پیاده سازی یک استراتژی صادرات موفق، در گرو یافتن بازارهای مناسب برای هر محصول با هر کیفیتی است. تقویت قابلیت حسگری به عنوان یک فرآیند خلق دانش درباره بازار، موجب می شود مدیران دیدگاه هایشان را نسبت به بازارها به روز کرده و اصلاح کنند. برای دستیابی به قابلیت حس گری بازار در بازارهای صادراتی، شرکت ها باید بکوشند نسبت به رقبا در هر یک از مؤلفه های اصلی بازار (تعریف بازار، نظارت مشتریان، ارزیابی ارزش مشتریان، کسب بازخورد از مشتریان، داده ها و اطلاعات پربارتری کسب کرده و از این دانش در برنامه ریزی استراتژیک صادرات خود و کارهای مربوط به مدیریت بازاریابی استفاده کنند هدف اصلی این مقاله، بررسی اثر قابلیت حس گری بازار بر استراتژی صادرات و در نهایت، بهبود عملکرد فرایند صادرات در صنایع مختلف است.

مفهوم قابلیت چیست؟

قابلیت ها، مجموعه ای پیچیده از مهارت ها و دانش تجمیعی است که از طریق فرآیندهای سازمانی به کار گرفته شده است. این قابلیت ها موجب می شود ارزشی به کالاها و خدمات سازمان افزوده شود تا سازمان از طریق آن از فرصت های بازار سود برده و تهدیدهای رقابتی را کاهش دهد. بعضی از دانشمندان قابلیت ها را روی پیوستاری در نظر می گیرند که در یک سوی آن قابلیت هایی وجود دارد که درون سازمان به کار گرفته شده و توسط الزامات بازار، چالش های رقابتی و فرصت های بیرونی فعال می شوند؛ مانند فعالیت های تغییر، لجستیک و مدیریت منابع انسانی شامل استخدام، آموزش و انگیزش کارکنان.

در سوی دیگر این پیوستار، قابلیت هایی وجود دارد که نقطه تمرکزشان تاحدی بیرون سازمان است. این قابلیت ها با فرآیندهایی تعریف می شوند که با محیط بیرونی در ارتباط ند و از طریق پیش بینی الزامات بازار، موجب سبقت از رقبا، روابط ماندگار با مشتریان، اعضای کانال و تأمین کنندگان می شود. در نهایت، قابلیت ترکیبی است که قابلیت های درونی و بیرونی را تکمیل می کند.

توسعه استراتژی، گسترش محصولات و خدمات جدید، قیمت گذاری، تدارکات و تکمیل سفارش مشتریان فعالیت های حیاتی هستند که باید توسط هر دو جنبه بیرونی و درونی تحلیل شوند

تعریف قابلیت حس گری بازار چیست؟

تحقیقات بسیاری درباره رابطه عملکرد با قابلیت های بازاریابی در ادبیات استراتژی بازاریابی انجام شده که بر دیدگاه مبتنی بر منابع استوار است. قابلیت های بازاریابی فرآیند یکپارچه طراحی شده برای به کار گیری دانش جمعی، مهارت ها و منابع شرکت برای نیازهای مربوط به بازار است. این قابلیت ها موجب ارزش افزوده در کالا و خدمات شرکت، توانمندسازی شرکت در تطبیق با شرایط بازار و به دست آوردن فرصت های بازار می شود.+ همچنین، در ادبیات بازاریابی مفاهیم و طبقه بندی های مختلفی برای قابلیت های بازاریابی مطرح شده که فرض زیربنایی همه آنها به دست آمدن قابلیت های بازاریابی از طریق انجام فرآیندهای بازاریابی ویژه است.
بعض از دانشمندان از قابلیت های بازاریابی که از مدل قابلیت های بازاریابی  و چارچوب ارتباطی دارایی های مبتنی بر بازار با رشد جریان نقدی اقتباس شده است، طبقه بندی ای ارائه داده اند. براساس این مدل، قابلیت های بازاریابی به سه دسته تقسیم می شود

  • قابلیت حس گری بازار که منعکس کننده توانایی سیستماتیک، جامع و پیش بینی کننده یادگیری درباره مشتریان، رقبا و اعضای کانال توزیع بر اساس یک حس مستمر و براساس رویدادها و رخدادها در بازارهای فعلی و آینده است. این قابلیت دانش بیش تری درباره بازار خلق می کند.
  • قابلیت ارتباط با مشتری است که توانایی یک شرکت برای خلق و مدیریت روابط نزدیک و قوی با مشتری است
  • قابلیت مدیریت برند که با فرآیندها و فعالیت هایی ارتباط دارد که شرکت را در ایجاد، حمایت و حفظ برندهای قوی توانمند می سازد.

همان گونه که ذکر شد، قابلیت حس گری بازار یکی از این قابلیت های بازاریابی است که در موفقیت کسب و کار نقشی حیاتی دارد. اساسا توانایی سازمان از آگاه شدن از تغییرات بازار و پیش بینی پاسخ های مناسب در اقدامات بازاریابی است. قابلیت حس گری بازار به توانایی شرکت در استفاده از هوش بازار اطلاق می شود که می تواند از طریق مکانیزم های رسمی (گزارشات) یا غیر رسمی (گفتگوها) از منابع خاصی به دست آید.

به نظر بسیاری از نویسندگان، یادگیری بخش اساسی قابلیت حس گری بازار است. به اعتقاد برخی از تحلیلگران، نیاز به مفهومی سازی حس گری بازار به عنوان یک قابلیت یادگیری برای توسعه بازاریابی استراتژیک از طریق یادگیری از مشتریان، رقبا و اعضای کانال با اقدام براساس رویدادها و روندها در بازار میسر است. هوبر حس گری بازار را به عنوان ظرفیت یک شرکت در دستیابی و توزیع دانش و استفاده از اطلاعات بازار برای تغییر سازمانی (آنچنان که مورد نیاز است تعریف می کند.

فرایند تدوین استراتژی صادرات

فرآیند مربوط به حس گری بازار و دستیابی و به استراتژی صادرات

براساس نظریات محققان فعال در حوزه استراتژی صادرات و فروش بین الملل، حس گری بازار به سه زیر فرآیند فعالیت های حس گری، مفهوم سازی و پاسخ تقسیم می شود. حس گری به دستیابی و کسب اطلاعات درباره مشتریان، رقبا و دیگر اعضای کانال اطلاق می شود؛ در حالی که مفهوم سازی به تعبیر و تفسیر اطلاعات جمع آوری شده بر اساس تجربیات و دانش گذشته باز می گردد. پاسخ به استفاده از اطلاعات جمع آوری شده و تفسیر شده در تصمیم گیری اطلاق می شود.

به عبارت دیگر، از طریق پاسخ، دانش و اطلاعات ناملموس به اقدامات بازاریابی ملموس تبدیل می شود. توانایی سازمان در یادگیری درباره محیط بازار و استفاده مناسب از این اطلاعات برای هدایت کارهای شان، محرک کلیدی عملکرد کسب و کار است. قابلیت حس گری بازار از چهار جزء تشکیل شده است:

  • ابتدا یادگیری محوری که شامل تعهد به یادگیری، عدم تعصب در یادگیری و چشم اندازهای مشترک است.
  • دوم سیستم های سازمانی که شامل عدم تمرکز در تصمیم گیری، رسمیت قواعد تصمیم گیری، استفاده از سیستم های پاداش و فعالیت های الگوبرداری است.
  • سوم اطلاعات بازار با توسعه سیستم های اطلاعاتی بازار و در نهایت، کلیت سازمانی با ارزش های سازمانی و معیارهای شفاف تصمیم گیری.

تمام اجزای قابلیت حس گری بازار و زیر مجموعه های آن، نمود مشخصی از حس گری بازار است. در تحقیقات قبلی، ارتباط قابلیت حس گری بازار با درآمد شرکت و نرخ رشد سود شرکت بررسی شده است.

شرکت ها با قابلیت حس گری بازار قوی تر، بهتر می توانند حساسیت قیمتی مشتریان فعلی و احتمالی را شناسایی کنند. این قابلیت همچنین بینش و درک جدیدی درباره این که چگونه محصولات و خدمات شرکت ارزش غیر قیمتی بیش تری برای مشتریان و اعضای کانال ارائه می کند را مطرح می کند. این شرکت ها با داشتن توانایی حس رخدادها و روندها در بازارهای شان جلوتر از رقبا حرکت کرده و خود را از آنها متمایز می کنند و می توانند پیش بینی دقیق تری برای پاسخ به اقدامات طراحی شده برای حفظ یا جذب مشتریان داشته و براساس اطلاعات به موقع در یک وضعیت منسجم (به دلیل این که فرضیات درباره بازار به طور گسترده ای تسهیم شده است) عمل کنند؟

با توجه به مفاهیم پایه ای در حوزه استراتژی صادرات و فروش بین الملل، در ادامه این مقاله، قابلیت حس گری بازار از دو بعد بازار محوری و آینده پژوهی بازار بررسی می شود. هریک از این ابعاد، مهارت ها، فرآیندهای منحصر به فرد و جهت گیری های خاص خود را دارد و به خروجی های خاصی ختم می شود. برای مثال، توانایی حس روندهای فعلی بازار یک شرط ضروری برای بقای شرکت است اما ممکن است به عنوان منبع مزیت رقابتی پایدار، محدود باشد؛ زیرا فرصت های بازار و محصول به سرعت برای رقبا آشکار می شود. این بعد در ادبیات بازارگرایی نیز مطرح می شود. در نوسانات شدید محیط، شدت رقابت و تلاطم بازار، شاخص های تعیین کننده قابلیت تمرکز بر بازار فعلی اند. اما آینده پژوهی بازار، توانایی کشف رخدادهای آینده و بازارهای آینده است که منبع مزیت رقابتی پایدار محسوب می شود؛ زیرا فقط تعداد معدودی از شرکت ها به فرصت های آینده پی می برند.

تعریف آینده پژوهی بازار چیست؟

آینده پژوهی بازار، توانایی شرکت در پیش بینی تغییرات در بازارهایی که در آن حضور دارد و پیش بینی ظهور بازارهای جدید است. این فرآیند از طریق فرآیندهای سازمانی، ارزش ها و هنجارها است که با یکدیگر دانشی از شرایط بازار آینده ارائه می دهند. تمایل به تغییر، پایش فعالانه محیط و پیش بینی بازار از مشخصه های قابلیت آینده پژوهی است. بنابراین، قابلیت حسگری بازار و تدوین استراتژی صادرات هم زمان حال و هم آینده را در بردارد.

نحوه بهبود عملکرد صادراتی چگونه است؟

در دیدگاه مبتنی بر منابع، سازمان مجموعه منحصر به فردی از منابع است که عملکرد سازمانی را شکل می دهند. این منابع اگر درست استفاده شوند، ابتدا عملکرد را بهبود بخشیده و سپس به مزیت رقابتی پایدار تبدیل می شوند. ایده اصلی این نگرش در استراتژی صادرات و فروش بین الملل، آن است که می توان با استفاده دقیق و مناسب از منابع قدرتمند و منحصر به فرد شرکت و ترکیب آنها (قابلیت ها) شرایط مستعد و برتری پدید آورد و از رقبا متمایز شد.

در این مقاله، عملکرد استراتژی صادرات در دیدگاه مبتنی بر منابع نیز بررسی شده است. عوامل بسیاری مانند ویژگی های مدیریتی، عوامل سازمانی، نیروهای محیطی، استراتژی صادرات ، انتخاب بازار، بخش بندی و متغیرهای آمیزه بازاریابی، فرهنگ سازمانی پویا، اولویت مدیریت ارشد برای تجارت بین الملل، تعهد به صادرات، تمایل به ریسک پذیری، درک از رشد بالقوه مبتنی بر صادرات، فرصت های سود آوری، قابلیت های بازاریابی، برنامه ریزی صادرات و تحقیق و توسعه بر عملکرد صادرات اثر می گذارد.

بیشتر بخوانید: مدیریت استراتژیک در سازمان های هلدینگ چگونه است؟

اندازه گیری میزان بهبود عملکرد صادرات، مسأله مطرح در بهبود عملکرد استراتژی صادرات است که استفاده گسترده از مقیاس ها نوعی عدم انسجام در بهترین شیوه ارزیابی این مفهوم ایجاد کرده و مفهومی سازی واژه بهبود عملکرد استراتژی صادرات را به مفهومی چندبعدی و پیچیده تبدیل کرده است.

برخی محققان به طبقه بندی و تقسیم بندی مقیاس های بهبود عملکرد استراتژی صادرات پرداخته اند. برای مثال مدسن مقیاس های بهبود عملکرد استراتژی صادرات را به سود آوری، حجم فروش، رشد و شاخص های ادراکی مانند موفقیت درک شده شرکت و شهرت گروه بندی کرد. همچنین دانشمندان دیگر برای تمرکز مقیاس های بهبود عملکرد شرکت های صادراتی، مقیاس چندبعدی EXPERF را توسعه دادند. این مقیاس عبارت است از ابعاد استراتژیک، عملیاتی و رضایتمندی عملکرد؛ مقیاس EXPERF را دوباره همراه با مقیاس عملکرد یک ساله شرکت صادراتی (APEV PERFEX) برای ارزش گذاری عملکرد صادرات سازمان پیکره بندی کردند. مقیاس APEV عبارت است از پنج بعد عملکرد استراتژیک سالانه، موفقیت سالانه شرکت صادراتی، عملکرد مالی شرکت صادر کننده، مشارکت شرکت در عملیات صادرات و رضایت از عملکرد کلی سالانه شرکت صادراتی.

درک صحیح و کامل از بازار های صادراتی

درک صحیح و کامل از بازار های صادراتی و تدوین استراتژی صادرات منطبق با نیاز بازارمقصد به دو عامل کلیدی تحقیقات بازار (Market Research) و بازاریابی (Marketing) بستگی دارد که از آن میتوان به بازوی اجرایی استراتژی صادرات اشاره نمود.

تحقیقات بازار به کسب اطلاعات در زمینه مواردی نظیر الزامات و استانداردهای مورد توجه در کالاهای وارداتی کشور مقصد ، مقررات و قوانین وادرات کشور مبدا و واردات کشور مقصد، روش های توزیع و حمل کالا ، اندازه و رشد بازار ، رقابت ، تعداد افراد و میزان تولید محلی و … اشاره دارد تا بتوانید فرصت های بازار و هزینه دستیابی به آنها را ارزیابی کنید.

بازاریابی یعنی شناخت بازارهای خارجی و راههای نفوذ به آن که دستیابی به این شناخت از طریق مذاکره با خریداران، استفاده از اطلاعات و آمارهای رسمی، شرکت در نمایشگاههای بین المللی، تماس با رایزنان بازرگانی در سفارتخانه ها و اتاق های بازرگانی و همچنین استعلام از موسسات بین المللی و مراکزی که در این مورد خدمات ارائه می دهند امکان‌پذیر است. همچنین شناسائی کالاهای رقیب و کیفیت وقیمت آنها در بازار موردنظر و استفاده از روشهای تبلیغاتی برای معرفی کالا نقش مهمی در موفقیت یک صادرکننده دارند. جهت دریافت فایل آشنایی با روشهای بازاریابی بین المللی می توانید به بخش

بازاریابی و شناسایی مشتریان از طریق حضور در هیئت های تجاری

هیأت های تجاری و بازاریابی، یکی از اهرم های مناسب توسعه استراتژی صادرات و بسط روابط اقتصادی با کشورهای هدف  است که با اعزام هیأت های تجاری اقتصادی و بازاریابی به کشورهای دیگر میسر بوده است. بی شک با اعزام یک هیأت تجاری به خارج از کشور نسبت به سفرهای تجاری انفرادی می توان به مذاکرات عمق بیشتری بخشید و سرپرستان و مسئولین اینگونه هیأت ها در صورت تجربه کافی و انتخاب و اجرای برنامه های مفید و سازنده می توانند حتی در اولین سفر و ملاقات و مذاکره با طرفهای تجاری و ایرانی دست به ابتکارات جالبی بزنند که منتهی به عقد قراردادهای قطعی و واقعی تجاری گردد.

به جرأت می توان اظهار نمود که دستاوردهای حرکت های انفرادی و شخصی و مسافرت به کشورهای دیگر حتی اگر به صورت کاملاً علمی و تخصصی برنامه ریزی و اجرا گردد، علاوه بر داشتن هزینه های بسیار بالا امکان مذاکره و حضور در جلسات با مقامات ارشد کشور هدف را نخواهد داشت، در حالیکه در حرکتهای جمعی و در قالب یک هیأت، نه فقط تمام مزایایی که در حرکت انفرادی وجود دارد، بلکه دستاوردهای بسیار بالاتر تجاری نصیب شرکت کنندگان می‌گردد و این در صورتی است که اعزام یک هیأت کاملاً برنامه ریزی شده صورت گیرد.

نحوه تحقیقات بازار در شناخت بازارهای صادراتی چگونه است؟

اولین گام جمع آوری اطلاعات پایه در مورد بازار می باشد که از جمله آنها می توان به مقررات واردات و نرخ ارز اشاره کرد. این اطلاعات را می توانید به صورت رایگان از منابع آنلاین دریافت کنید.همچنین در بخش تحلیل بازار صادراتی اطلاعات مرتبط با هر کشور ارائه شده است.

گام بعدی تعیین محدوده محصول یا خدمات است و در اینجا فرایند بسیار دقیق تر می شود. ممکن است به این فکر باشید که محصول یا خدمات شما متفاوت است و در این صورت است که تحقیق بسیار ارزشمند خواهد بود. در این صورت است که شما می توانید محصول یا خدمات خود را به خریداران خارجی معرفی کرده و واکنش آنها را ارزیابی کنید.

در این مرحله از فرایند تحقیقات بازار ، شما باید به عملکرد رقبای خود توجه کنید. شما می توانید با ارسال داده ها یا نمونه های محصول به خریداران خارجی ، واکنش آن ها را ارزیابی کنید. اما اگر محصول فوق العاده ای به آنها ارائه ندهید، واکنش آنها مثبت نخواهد بود.

استراتژی قیمت گذاری محصولات صادراتی چگونه است؟

لیف هولموال صادرکننده کهنه‌ کار، نویسنده، مشاور و مربی صادرات است که در این مطلب از سایت آیکسپورت یکی از مصاحبه‌ های او در مورد استراتژی قیمت گذاری کالا های صادراتی را برای شما آماده کرده‌ایم. لیف بیش از ۴۰ سال در صادرات انواع کالا به بیش از ۱۰۰ کشور جهان سابقه دارد و در طی این مدت کمک‌ های زیادی توسعه کسب و کارها در سطح بین­ المللی داشته است. این مصاحبه بر تدوین بهترین استراتژی قیمت گذاری کالای صادراتی تمرکز دارد که یک مسأله پیچیده برای بسیاری از صادرکنندگان کالا است.

لیف هولموال عقیده دارد که اگر شما قیمت زیادی را برای یک محصول تعیین کنید، باید با مشتریان پرتعداد خداحافظی کنید. اگر قیمت بسیار پایینی را تعیین کنید، باید با سودآوری مناسب خداحافظی کنید. شما باید بین رقابتی بودن و سودآور بودن تعادل ایجاد کنید. نه شما و نه توزیع­ کنندگان شما نمی ­خواهند بدون سودآوری مناسب، کاری را انجام دهند. آنها کلید موفقیت شما در خارج از کشور خودتان هستند. پس سود مناسبی هم برای خود و همه برای توزیع‌کنندگان در کشور مقصد تعیین کنید. یکی از عوامل کلیدی در استراتژی قیمت گذاری کالای صادراتی این است که مشتریان / مصرف­ کنندگان در هر کشور ، حاضرند چه مقدار پول بابت یک کالا بپردازند. سپس شما از روی این مبلغ تخمینی به صورت وارونه محاسبه می ­کنید تا بفهمید که هر بخش در زنجیره توزیع چه میزان حداکثری از سود را می‌تواند در برداشته باشد و هزینه بسته­ بندی ، هزینه حمل و نقل و عوارض گمرک را تیز به آن اضافه کنید که جمع کل قیمت کالای صادراتی شما را نشان می­دهد و مشخص می‌کند که آیا صادرات محصول به یک کشور دیگر توجیه اقتصادی دارد یا خیر.

زمانی که شما استراتژی قیمت گذاری کالا های صادراتی خود را ایجاد می­کنید، این نکات به تعیین بهترین قیمت برای محصول شما در خارج از کشور کمک خواهند کرد:

  1. آیا قیمت مورد نظر رقابتی است؟
  2. آیا قیمت‌ها برحسب هر نوع بازاری باید فرق داشته باشند؟
  3. آیا قیمت کالای صادراتی ، بیانگر کیفیت محصول شما است؟
  4. تقاضا در بازار خارجی کشش دارد یا در حال فروکش است؟
  5. آیا دولت خارجی مربوطه، قیمت‌ های شما را منظقی می­داند یا نه؟
  6. چه جایگاه بازاری را در نظر دارید ؟ ( قیمت محصول باید متناسب با جایگاه آن در بازار باشد.)
  7. اگر هزینه­ های شرکت شما افزایش یا کاهش پیدا کردند، چه گزینه­ های قیمت گذاری وجود دارد؟
  8. چه تخفیف‌هایی به مشتریان خود ارائه می‌دهید ( مثل تخفیف پرداخت نقدی یا تخفیف حجمی )؟
  9. آیا قوانین ضد عرضه بیش از حد محصول به بازار به منظور پایین آوردن قیمت از سوی کشور خارجی ، مشکلی ایجاد می­کند؟

معرفی کتاب

اگر شما یک کسب و کار کوچک یا متوسط دارید و به صادرات هم علاقه مند هستید کتاب استراتژی بازاریابی صادرات با رویکردی جامع شما را در مسیر موفقیت قرار می دهد. دستاوردهای بازاریابی صادرات امور چندان ساده ای نیست، اما در این راه، این کتاب راهنمای استراتژیک شما خواهد بود. کتاب استراتژی بازاریابی صادرات اثر شامینگ زو، دگوان کیم و تام گاوسکیل ترجمه عنوان اصلی کتاب Export marketing strategy است.

. در کتاب استراتژی بازاریابی صادرات شما با مراحل لازم برای موفقیت در بازاریابی صادرات آشنا می شوید. کتاب استراتژی بازاریابی صادرات یک راهنمای گام به گام برای هنر بازاریابی فرا مرزی و علم بازاریابی صادراتی، از گام های اولیه، تحقیق در بازارهای جدید، جنبه های مالی در صادرات و مدیریت عملیات صادرات می باشد. این اثر برای هر خواننده چه در کسب و کار کوچک و چه در کسب و کار متوسط تالیف شده و همچنین بخش های بازاریابی بین المللی شرکت های بزرگ نیز می توانند با استفاده از کتاب استراتژی بازاریابی صادرات به سطوح بالاتری از موفقیت در صادرات دست پیدا کنند.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، در آخر چند مقاله مرتبط با موضوع استراتژی صادرات برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است؛ همچنین جهت اخذ مشاوره در حوزه تدوین و پیاده سازی استراتژی صادرات میتوانید با مشاوران ما تماس حاصل نمایید.

Develop an export strategy

Evaluate quickly your export readiness

Export strategy – How to develop a sound business plan

Export Strategy: supporting and connecting businesses

Your export strategy is incomplete without these 4 things

فرایند تحول دیجیتال در صنعت بیمه و اینشورتک ها چگونه است؟

فرایند تحول دیجیتال در صنعت بیمه و اینشورتک ها چگونه است؟

در این مقاله به اهمیت تحول دیجیتال در صنعت بیمه خواهیم پرداخت و فرایند دیجیتالی شدن شرکتهای بیمه ای را مورد بررسی قرار میدهیم. در ادامه فرآیند تحول دیجیتال در سازمانهای بیمه ای را شرح میدهیم و توضیح میدهیم که تکنولوژی هی نوین چطور میتواند اینشورتک را تحت تأثیر قرار دهد و فرآیند تحول دیجیتال را در شرکت های بیمه ای تسهیل نماید.

تحول دیجیتال در صنعت بیمه

صنعت بیمه برای حفظ درآمد فعلی و ایجاد فرصتهای جدید کسب درآمد به فناوریهای دیجیتال روی آورده است. پلتفرم های دیجیتال امکان تقویت ارتباطات و ارائه خدمات جدید به مشتریان را تسهیل میکند. بیمه گر نیز با تحلیل داده و اتخاذ مدلهای جدیدِ کاهش ریسک، بهبود بخشبندی بازار و کاهش تقلب، به
بینش عمیقتری دست پیدا میکند. ضمن اینکه هزینه های عملیاتی نیز به واسطه بهبود فرایندها و تعاملات داخل سازمان کاهش می یابد.

تجربه خرید از شرکتهایی مثل آمازون انتظار مشتریان بیمه را نیز برای خرید آسان و راحت خدمات دوچندان کرده است. اما بسیاری از بیمه گرها فاقد توانایی انطباق با ترجیحاتِ در حال تحول مشتریان هستند. برای مثال، تعدادی از شرکتها نمیتوانند تعامالت در کانال های چندگانه را مدیریت کنند که این امر باعث میشود دیدگاه همه جانبه ای از مشتری شکل نگیرد و در حد خرده برداشتهای منفصل باقی بماند.

بیشتر بخوانید: بررسی عملکرد استراتژی های تدوین شده چگونه انجام میشود 

مشتریان امروزی خواهان اپلیکیشن های موبایل، مراکز تماس منعطف، پاسخگویی سریع به مطالبه خسارات، قیمت رقابتی و برنامه هایی با کاربرد آسان هستند. برای پاسخگویی به این چالشها، بیمه گرها به زیرساخت های دیجیتال روی آورده اند که آن ها را از طریق مدل های جدید کسب و کار در فرایندها و تعاملات
بلادرنگ توانمند میکند. سرمایه گذاری بر فناوری مبتنی بر شخصی سازی، نوآوری نیروی کار، مدیریت عملیات کسب و کار بهینه و قابلیت های مدیریت ریسک شما را قادر به ارتقای درآمد در دوره تحول دیجیتال مینماید. معمولا بازار منتظر میماند تا یک پیشگام کار را شروع کند، در این شرایط شما فرصت دارید از موقعیت بهره برده و رهبری بازار را در دست گیرید و مزیت رقابتی پایدار کسب کنید.

ماهیت تحول دیجیتال چیست؟

تحول دیجیتال واژه ای است که به تناوب و به اشکال مختلف و اکثر اوقات با سوءتفاهم درک شده است. بهترین تعریف برای این وازه را میتوان به صورت سرمایه گذاری بر روی قدرت فناوری برای باز تعریف مدلهای تجاری، جلب مشتریان به کانالهای جدید و خلق تجربه کاربر ضروری عنوان کرد. بیمه گرانی که شرکت خود را به این شکل دیجیتالی میکنند میتوانند فرآیندهای گران، آمیخته با خطا و کند خود را به منظور افزایش سرعت، صحت و کارائی هزینه به صورت
خودکار درآورند. آنها میتوانند با ساده سازی و روانکردن عملیات خود مزایای عملکردی زود بازده ای را برای شرکت به ارمغان آورند و از طرفی با کسب توانمندی ارتقاء مستمر قابلیتهای دیجیتالی خود موفقیتهای بلندمدت خود را نیز تضمین نمایند.

نکته مهم این است که تحول دیجیتال باید کسب وکار اصلی شرکت بیمه را هدف قرار دهد و به صورت وسیع در تمام شئون شرکت متجلی گردد. حوزه هایی همچون مدیریت نوآوری با هدف ایجاد محصولات و خدمات سفارشی شده برای بیمه گذار، نوآوری در فرآیندهای پشتیبانی مانند فرآیند مدیریت خسارات کاملا خودکار و بسترسازی برای نوآوری های دیگر از قبیل یکپارچه سازی داده های استخراج شده از سنسورهای داخل اتومبیل یا ساختمانها میتواند بیمه گری هوشمندانه تری، همانند پرداخت به میزان استفاده را ممکن سازد. به طور مشابه بیمه نظیر به نظیر به واسطه پذیرش اجتماعات دیجیتالی در رسانه اجتماعی امکانپذیر است

تعریف تحول دیجیتال چیست؟

طبق تعاریف، تحول دیجیتال مجموعه ای از تغییرات و تحولات عمیق سازمان ها و کسب وکارها؛ در حوزه فعالیت ها، فرآیندها، توانایی ها و مدل های کسب وکار است که به آنها اجازه می دهد از فرصت های ناشی از توسعه فناوری و تغییرات ناشی از آن استفاده کرده و در راستای استراتژی ها و اولویت های خود بهره بگیرند.

اهمیت فناوری های دیجیتال و حرکت به سمت تحول دیجیتال به قدری است که در سال ۲۰۱۵ بیش از ۳۵ درصد شرکت های بیمه روی فناوری های دیجیتال به عنوان بخشی از استراتژی کسب وکار خود سرمایه گذاری کرده اند و ۲۹ درصد نیز به صورت گزینشی در بخشی هایی از کسب وکار خود بر این استراتژی تمرکز داشته اند. به طور کلی تحول دیجیتال، تجربه جذابی برای مشتری ایجاد کرده و کارآترین فرآیندهای عملیاتی را استفاده می کند و صدها فرصت برای بهبود کسب وکار با استفاده از فناوری های دیجیتال ارائه می دهد.

الزامات مهم در تدوین استراتژی تحول دیجیتال چیست؟

شرکتهای بیمه فرصت و همچنین نیاز دارند که تغییر عمده ای در روش اداره کسب وکار ایجاد کنند؛ انتخاب امروز تنها بر کسب وکار فعلی تاثیر نمی گذارد، بلکه پایداری درازمدت شرکت را تحت تاثیر قرار میدهد . پژوهش سیسکو در سال ۲۰۱۵ نشان داد که چهار شرکت از ده شرکت برتر هر صنعت تا پنج سال بعد
تحت تاثیر تحول دیجیتال قرار می گیرد. در واقع حدود یک سوم شرکت ها صبر می کنند تا نتیجه را ببینند، به این امید که از رقبای موفق تقلید کنند. تنها ۲۵ درصد رویکرد پیشکنش گری اتخاذ کرده و خود را در معرض تحول دیجیتال قرارمیدهند. موفقترین شرکتها در پذیش تحول دیجیتال از شیوه تحول ترکیبی
استفاده میکنند که در آن از منابع چندگانهای از ارزش – هزینه، تجربه و پلتفرم، برای ایجاد مدلهای جدید تحولگرا در کسب وکار استفاده میشود.

برنامه ریزی استراتژیک تحول دیجیتال

دیجیتالی شدن به واسطه فناوری های جدیدی میسر شده است که تبدیل به بخشی از ارزش سازمانها شده اند. فناوری با ایجاد کارایی، زمینه ساز رشد درآمد میشود. همچنین با استفاده از فناوری و از طریق مشارکت با موبایل و تجزیه وتحلیل (Analytics) در قابلیتهای شرکت، نوآوری ایجاد و بستری برای تعامل
در کانال های مختلف فراهم میشود. اکنون بسیاری از خدمات را میتوان به صورت اتوماتیک ارائه داد.
تغییرات در مدلهای مصرف باعث تغییر در روش ساخت و تحویل خدمات شده است. در نتیجه، توانایی به کارگیری اطلاعات بیشتری از مشتری و سازمان و نفوذ به بخشهای بیشتر پدید آمده است.

ایمن کردن داده ها و سیستم ها

در سالهای اخیر امنیت سایبری تبدیل به حوزه مهمی در خدمات مالی شده است. اگرچه تمرکز بر محافظت از سازمان در برابر تهدیدات بوده است، اما سرمایه گذاری بر روی امنیت سایبری بر توانایی رشد کسب و کار نیز تاثیرگذار است. شرکت سیسکو رویکرد ی در قبال امنیت سایبری اتخاذ کرده است که روش های شبکهای چندگانه ای را برای به حداکثر رساندن آمادگی »پیش از، در خاللِ و پس از« حمله سایبری فراهم میکند. این استراتژی متضمن آمادگی، واکنش و تابآوری مداوم در برابر حمالت سایبری است.

توسعه مدل تجربه مشتری

بدون هماهنگی کارآمد در سازمان و زنجیره ارزش ممکن است فرایندها و تعامالت دچار اختلال شوند و فرصتها از دست برود. در عین حال، مشتریان انتظار دارند خدمات را در هر زمان و مکان و از هر دستگاهی (موبایل، اینترنت، تماس ویدیویی و …) دریافت کنند و مشکالتشان بلافاصله برطرف گردد. اما واقعیت امر در
مورد بسیاری از شرکتهای بیمه بر این منوال نیست و این شرکتها فاقد قابلیتهای الزم هستند. نتیجه، وجود مشتریانی است که مترصد رویگردانی از یک شرکت به شرکت رقیب هستند. با این همه، استراتژی تجربه مشتری هماهنگ و منسجم باعث بهبود نتایج کسب وکار، رشد و کارایی عملیاتی و صرفه اقتصادی میشود. وفاداری و مشارکت مشتری از طریق افزایش ارتباطات از راههای مختلف و در نتیجه سریعتر و کارآمدشدن ارتباطات تقویت میشود.

توانمندکردن کارکنان از نظر فناوری دیجیتال

با بازنشسته شدن نیروی کار باسابقه، در دانش سازمانی خلل ایجاد میشود. کارکنان جوان نیازمند دسترسی به منابع جدیدی هستند تا به جای کارکنان باسابقه ایفای نقش کنند. در عین حال، شرکتها باید بهره وری کارکنان را با به کارگیری نیروی کار توانمند از نظر فناوری دیجیتال بالا برند. برای حل این تعارض،
سازمانها باید راههایی برای به کارگیری دانش فنی و تجارب کارکنان باسابقه بیابند. همچنین باید به گروه های متنوع تری از کارکنان احتمالی در آینده دسترسی حاصل شود تا نقش آفرینان برتر شناسایی شده و ابزار مورد نیازشان برای تحقق همکاری حداکثری فراهم شود. بسیاری از دفاتر بیمه قائل به تجارب متعارف
هستند اما بیمه گری های متعارف، چندان مناسب مشارکت کارکنانی نیست که خواهان کار در مناطق متنوع و پلتفرم های دیجیتال هستند. این کارکنان انتظار دارند آزادانه و از هر مکانی با مشتریان به واسطه کانال هایی چون موبایل و رسانه های اجتماعی تعامل کنند.

هم راستا کردن استراتژی کسب و کار و IT

وقتی اهداف کلی استراتژیک، دادهها، اولویتها، فرایندها و ابزار با همتایان متناظر در دپارتمانهای دیگر همراستا نباشد، ریسک ضرر وزیان کسب و کار، کاهش تعالی عملیاتی و بهره وری و افزایش هزینه های عملیاتی و سرمایه گذاری پیش میآید. هم راستا کردن IT با کارکردهای مختلف کسب و کار کمک می کند تا ذهنیت
مجزا کارکردن و مشارکت نداشتن در بخشهای مختلف شکسته شود و از استراتژی سازمان پشتیبانی گردد. در نتیجه جریان داده و اطلاعات در سرتاسر سازمان تسهیل میشود. چنین محیط یکپارچهای سبب ایجاد تجربه Omnichannel و بهبود موقعیت رقابتی و تجربه مشتری میشود.

چگونه نتایج کسب و کار خود را متحول کنید

پژوهش سیسکو نشان داد بیمه گرها خواهان شراکت با شرکتهای فناوری ای هستند که بتوانند پیشنهاداتشان را با اهداف کسب وکار همراستا کنند. در واقع باید روابط قوی ای بین تیمهای IT و کسب وکار ایجاد شود و روش های متناظر با موقعیت کسبو کار ارائه شود.

اکتشاف و بررسی

در مرحله اکتشاف و بررسی، چگونگی محقق ساختن نتایج بهینه مشخص و مستند می شود؛ این کار از طریق فرایندی توانمند به واسطه روش های دیجیتال انجام می پذیرد. از تکنیک های چندگانه ای برای این بررسی و ارزیابی استفاده میشود که به عنوان مثال شامل مصاحبه با ذینفعان، طرح ریزی سفر مشتری، مصاحبه با متخصصان و همراستایی با بهترین تجارب است.

طراحی و کمّی سازی ارزش

در گامی دیگر باید طرح جامعی ایجاد شود که قابلیتهای فعلی شرکت شما را با اولویتها همراستا کند. به این ترتیب، میتوانید از یافته های مرحله اکتشافی برای استخراج نتایج بهینه استفاده کنید. برای نیل به این هدف نقشه راه تحول دیجیتال خود را تنظیم کنید. این امر در واقع چارچوبی از کارهای الزم در دوره سه تا پنج ساله آتی برای تحقق اهداف، در عین مدیریت ریسک، را نشان میدهد. برای سنجیدن مزایای اقتصادی ملموس تحول دیجیتال، تحلیلی سه مرحله ای باید انجام شود که با نگاهی از خارج به داخلِ سازمان، نتایج کسبو کار را تعریف، راستیآزمایی و کمّی میکند.

  1. یک »نقشه ارزش « تنظیم می شود که نشانگر ارتباط بین قابلیت های روش مورد استفاده، فرایندهای کسب و کار و ضوابطی است که نتایج را محقق میکند.
  2. با استفاده از یک مدل مالی اختصاصی و با بهره گیری از داده های شرکت و بهینه کاوی با کل صنعت، شدت تاثیرات مالی را محاسبه می شود.
  3. نتایج به ذینفعان ارائه میگردد و مبنایی برای مباحث آتی ایجاد میشود.

تسریع

مرحله سوم رویکرد سیسکو، تسریع راهحل شامل استقرار، ارزیابی و بهبود مداوم است. هر راه حلی که مبتنی بر نتایج است، نیازمند درک جامعی از دستاوردهای آتی است. همچنین نیاز به روش شناسی مبسوطی برای پیگیری و ارزیابی تحقق بازگشت سرمایه دارد.

تحول دیجیتال خدمات مالی

زنجیره ارزش خدمات بیمه و تحول دیجیتال

تحول دیجیتال در زنجیره ارزش بیمه را میتوان مسیری برای بلوغ و خلق ارزش تفسیر کرد. تحول دیجیتال ارزش های مشهود و غیرمشهودی را در زنجیره ارزش خدمات بیمه با منافع ویژه در شش حوزه کلیدی ارائه میدهد: این حوزه های کلیدی و منافع مرتبط با آن شامل کاهش هزینه ها، ارتقاء تجربه مشتری، سرعت تجاری سازی و ارائه محصولات و خدمات جدید به مشتری، بهره وری فروش، کارایی بیمه نویسی و کارایی در مدیریت خسارات را دربرمیگیرد.

لازم به تأکید است که سرعت و چابکی از ویژگی های ضروری بیمه گران دیجیتال است. حتی نوآورترین شرکتها اگر قصد سرمایه گذاری تمام وکمال بر ارزش نوآوریهایشان دارند باید با سرعت حرکت نمایند. ایده قابل ارائه، راه اندازی میکرو سرویسها و پذیرفتن فناوریهای مدرن تا حد ممکن است. برای نمونه، به کارگیری زیر ساختارهای رایانش ابری بخشهایی از کسب وکار را قادر به افزایش مقیاس و بخش هایی را با کاهش مقیاس سریعتر در بخشهایی دیگر، بدون
ایجاد اختلال در بخشهای دیگر کسب وکار که مواجه با اجراهای عمیق تر مینماید.

کارزار کسب وکارها در استفاده از فناوریهای ساختار شکن، بیشتر معطوف به نقطه تماس با مشتری است. برای نمونه اوبر، بزرگترین شرکت تاکسی جهان مالک هیچ خودرویی نیست یا فیسبوک مشهورترین رسانه اجتماعی، هیچ محتوایی تولید نمینماید. مورد دیگر علی بابا (alibaba)، با ارزشترین برند خرده فروشی است که هیچ موجودی ندارد و این یعنی تأثیر تحول دیجیتال در تحول مدل های کسب وکار، که تغییر مهمی در جهان محسوب میشود.

دیجیتالی شدن و مدل های تجاری

فنآوریهای دیجیتالی یکی از کلیدی ترین انگیزاننده های نوآوری مدلهای تجاری است که از طریق ایجاد راههای جدید خلق و کسب ارزش، سازوکارهای تبادل جدید و معماری های دادوستدها و شکلهای فرامرزی سازمانی تحقق می یابد.(بررسی سیستماتیک نوآوری مدلهای تجاری بهواسطه نوآوری های دیجیتالی به واسطه یک چارچوب نظری ممکن میگردد. تغییر در ساخت مدلهای تجاری میتواند در سه طبقه وسیعتر از قبیل اتوماسیون، گسترش و تحول طبقه بندی گردد.(اتوماسیون به مواردی اطلاق میشود که شرکت از فناوریهای دیجیتالی برای خودکار سازی یا ارتقای قعالیتها و فرآیندهای موجود از قبیل نمایش اطلاعات و پشتیبانی ارتباطات استفاده میکند.
گسترش، مواردی را دربرمیگیرد که یک شرکت از فناوریهای دیجیتال برای پشتیبانی راههای جدید انجام کسب وکار به عنوان مکمل و نه جایگزین فعالیتها و فرآیندها بهره میگیرد. تحول به مواردی برمیگردد که فنآوریهای دیجیتال به کار گرفته میشود تا راههای جدید انجام کسب وکار را جایگزین شیوه های سنتی نماید

بررسی تحول دیجیتال در  شرکت‌های اینشورتک

بر طبق تحقیقات مؤسسه مک کینزی، از سال ۲۰۱۲ تاکنون، بیش از ۱۰ میلیارد دلار در اینشورتک (تکنولوژی های مرتبط با صنعت بیمه) سرمایه‌گذاری شده است و در حالی که سرمایه‌گذاری‌ها در سال‌های اخیر تا حدودی کاهش یافته است، شاهد ۳ توسعه اساسی هستیم که ثابت می‌کنند اینشورتک رشد کرده و تقریبا به بلوغ رسیده است، این ۳ موضوع عبارتند از: تنوع خدمات، حرفه‌ای شدن و مشارکت.

در ابتدا اینشورتک‌ ها (InsureTech) فقط روی بیمه‌های اموال و خسارات و همچنین توزیع بیمه متمرکز بودند، اما امروزه فناوری‌های دیجیتال، در حوزه‌های خیلی بیشتری نقش ایفا می‌کنند. تنوع خدمات اینشورتک‌ها این حقیقت را روشن می‌کند که امروزه اینشورتک‌ در صنعت بیمه مشغول ارائه راه‌حل‌های دیجیتال در زنجیره ارزش و کل خطوط کسب و کاری بیمه هستند. این امر امکان تکمیل مدل‌های کسب و کاری موجود را فراهم می‌کند.

بیشتر بخوانید: رویکرد منبع محور به تجزیه و تحلیل سازمانی چیست ؟ تحلیل منابع با مدل VRIO

مسئله دوم؛ همراهی و مشارکت است. در حال حاضر، کم تر از ۱۰ درصد اینشورتک‌ها مشغول ایجاد تحول عمده در مدل‌های کسب و کاری بیمه هستند، در حالی که تقریباً دو سوم آن‌ها بر بخش‌های خاصی از زنجیره ارزش بیمه متمرکز هستند و هدف آن‌ها این است که با شرکت‌های معتبر بیمه تجمیع شوند. چالشی که در حال حاضر در این عرصه وجود دارد، تقابل رویکردهای جدید اینشورتک‌ها با شرکت‌های بیمه سنتی نیست. بلکه چالش موجود این است که چگونه این دو می‌توانند در کنار هم قرار بگیرند تا ارزش‌های قابل توجه و محسوسی را برای مشتریان ایجاد کنند.

موضوع سوم؛ حرفه ای‌ شدن است که عموما همراه با بلوغ است. به منظور زنده ماندن در بازار بسیار پیچیده بیمه امروز، اینشورتک‌ها باید مقررات رگولاتوری را رعایت کنند و ریسک‌های بزرگی انجام دهند، که البته نیاز به صبر، دقت، برنامه‌ریزی و استراتژی قوی برای ورود به بازار دارد.

این سه موضوع راه ایجاد مدل جدیدی از صنعت بیمه را هموار می‌کنند که طی آن اینشورتک‌ها و بیمه‌ها در کنار هم تحول دیجیتال در صنعت بیمه را تحقق می‌بخشند.

توسعه فناوری های دیجیتال

اینشورتک‌ها اغلب استارت‌آپ‌هایی با مدل‌های کسب و کاری ساده هستند که روی حوزه محدودی تمرکز کرده‌اند و فناوری مورد استفاده آن‌ها ممکن است هوش مصنوعی یا یادگیری ماشین باشد. علاوه بر آن، بسیاری از اینشورتک‌ها قابلیت تجزیه و تحلیل داده‌های بیمه‌ای را دارا هستند. آن‌ها سازمان‌هایی دیجیتال هستند که امکان پاسخ سریع‌تر به فرصت‌های بازار نسبت به شرکت‌های بزرگ و بین‌المللی بیمه را دارند. همچنین آن‌ها از یک فرهنگ کاری چابک برخوردار هستند؛ فرهنگی که نوآوری نتیجه‌ی آن است؛ این فرهنگ کاری در کنار ذهنیت و عادات فکری نوآورانه، آن‌ها را در خط مقدم تغییرات در این صنعت قرار می‌دهد.

مدل آینده صنعت بیمه به وسیله همکاری شکل خواهد گرفت، که در آن بیمه‌های سنتی مالکیت مشتریان را حفظ می‌کنند، در حالی که اینشورتک‌ها مسئول توسعه فناوری‌های دیجیتال در زنجیره ارزش بیمه هستند و تحول دیجیتال در این صنعت را رقم می‌زنند. بازیگرانی که ظرفیت تحول دیجیتال را زود تشخیص می‌دهند، می‌توانند از مزیت‌های این امر با تکیه بر توانایی‌های دو طرف، بیشترین بهره را ببرند.

درک این موضوع که شرکت‌های بیمه‌ سنتی و اینشورتک‌ها مکمل یکدیگر هستند آسان است. چالش موجود، یافتن جایگاه مناسبی است که همگرایی این دو، بیشترین موفقیت را در پی دارد و سپس اجرایی کردن این مشارکت. راه‌هایی هم برای آسان‌تر شدن همکاری‌ها وجود دارد. به عنوان مثال، شرکت‌های سنتی بیمه که با پلت‌فرم‌های باز کار می‌کنند، با استفاده از APIها، استفاده از راه‌حل‌های دیجیتال اینشورتک‌ها را تسهیل می‌کنند.

ارائه بیمه از طریق API

یکی از مهم ترین اقداماتی که در حوزه تحول دیجیتال در صنعت بیمه باید شکل بگیرد؛ حرکت در مسیر بیمه گری باز است. به بیان ساده، بیمه گری باز به معنای ارائه سرویس های بیمه آنلاین از طریق وب سرویس های (API) مختلف است تا کسب وکارها بتوانند در ساده ترین شکل ممکن سرویس های بیمه ای را وارد کسب وکار خود کرده و ضمن کمک به توسعه کسب وکارشان، زمینه رشد و توسعه صنعت بیمه را نیز فراهم کنند.

دیجیتالی شدن و حرکت در مسیر بیمه گری باز از طریق ارائه انواع وب سرویس های (API) بیمه ای می تواند باعث شخصی سازی محصولات و خدمات، اعطای حق انتخاب به مشتری، یکپارچه کردن ارتباطات آنلاین و آفلاین و دسترسی به محصولات در هر زمان و انعطاف در فرآیندهای عملیاتی شود و تجربه بهتری را برای مشتری ایجاد کند و از این حیث به حفظ وفاداری و افزایش رضایت وی بینجامد.

بیشتر بخوانید: مدیریت انتظارات مشتری چیست؟

حرکت در مسیر بیمه گری باز به رغم تمامی فواید و ارزش افزوده ای که برای سازمان ها و مشتریان به همراه دارد نیازمند زیرساخت های چابک و به روز فناوری اطلاعات است. اما به این نکته نیز باید توجه کرد که استفاده از فرصت های بیمه گری باز، نیازمند نگاهی متفاوت به حوزه فناوری اطلاعات و فرآیندهای صدور و خسارت است؛ به طوری که مشتری علاوه بر تجربه خرید آسان بیمه نامه بتواند در کمترین زمان ممکن خسارت های احتمالی را دریافت کند.

حرکت در مسیر بیمه گری باز این امکان را به بیمه گران می دهد که بتوانند از طریق همکاری با نابیمه گرانی نظیر اپراتورهای تلفن همراه، استارت آپ های حوزه های مختلف از جمله گردشگری، سفر، سلامت و… کانال های توزیع خود را متنوع کنند و بتوانند با ارائه سرویس های بیمه ای آنلاین به آنها موجبات رشد و توسعه صنعت بیمه را فراهم کنند. تجربه ای که در بسیاری از کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه با موفقیت مواجه شده است.

بدون شک فناوری اطلاعات یکی از مهم ترین المان های حرکت در مسیر بیمه گری باز در صنعت بیمه است و در ایران یکی از چالش های اساسی این حوزه به شمار می آید.

بنابراین سرمایه گذاری در این حوزه و توجه ویژه رهبران سازمان به آن می تواند این چالش را به یک فرصت تبدیل و موجبات جهش صنعت بیمه را فراهم کند. با قاطعیت می توان گفت در عصر حاضر هر توسعه ای در صنایع مالی و به خصوص بیمه در بستر فناوری اطلاعات صورت خواهد گرفت و شرکت هایی که در این زمینه پیشرو باشند می توانند به رهبران دیجیتال صنعت بیمه تبدیل شوند و از فرصت های بی شماری که در این فضا ایجاد می شود استفاده کنند.

مزایای سیستم سنتی نسبت به اینشورتک

بسیاری از دست‌اندرکاران امر به این حقیقت واقفند که بیمه‌های سنتی، برندهای قابل اعتمادی هستند که اعتبار خود را به سختی و به خاطر ده‌ها سال خدمت به مشتریان به دست آورده اند. مشتریان وفادار موجود، حجم عظیمی از اطلاعات را به وجود آورده اند که امکان طراحی استرانژی و درگیر کردن مشتریان در آن را فراهم می‌کنند. همچنین تیم‌های عملیاتی متشکل از افراد مجرب و کارکنان ماهر باعث شده اند که یک ظرفیت عملکردی عظیم در شرکت‌های بیمه سنتی به وجود آید. علاوه بر این، امنیت مالی که در این شرکت‌های بیمه سنتی وجود دارد، آن‌ها را قادر می‌سازد تا به بازارهای جدید وارد شوند، به اهداف سیاست‌های استراتژیک خود دست یابند و از ارائه محصولات و خدمات جدید حمایت کنند.

قابلیت های لازم برای تحول دیجیتال

برنامه ریزی استراتژیک تحول دیجیتال

طرح ریزی تحول دیجیتال شامل مرحله ارزیابی، برنامه ریزی و اجرا است. در مرحله ارزیابی، یکپارچگی استراتژی دیجیتال ارزیابی میگردد، مورد کسب وکار معینی برای سرمایهگذاری کوتاهمدت و بلندمدت تعریف میگردد، اتصال بین برنامه های تحول دیجیتال و تحول کسب و کار اصلی تعیین میشود و نهایتا شرکای بالقوه در قلمرو اینشورتک ها مشخص میگردد.
در مرحله برنامه ریزی لازم است شکاف بلوغ دیجیتالی تحلیل شود؛ سپس به طور دقیق اهداف کارکردی (وظیفه ای) و میکرو سرویسها به طور دقیق شناسایی گردد و سرمایه گذاری ها اولویت بندی گردد و نهایتاً برنامه تحول دیجیتال طرح ریزی شود. در طرحریزی برنامه تحول دیجیتال مقولاتی همچون طرح برنامه یکپارچه شده، حاکمیت شرکتی، برنامه فناوری و زیرساختها، تغییرات سازمانی و برنامه مدیریتی تدوین میگردد. در فاز اجرا نیز موفقیت در تحقق اهداف کارکردی برآورد می شود و چابکی و بازخورد، برنامه مشارکت با اینشورتکها، ایجاد پرتفولیوی نوآوری و تشویق سازگاری و آموزش و برندسازی در دستور کار قرار میگیرد.

پردازش سریع‌تر و ساده‌تر با خودکار سازی فرآیندها

یکی از ابتکارات اصلی تحول دیجیتال در صنعت بیمه، شناسایی فرایندهای دستی و ایرادات موجود در گردش کار و استفاده از فناوری دیجیتالی برای خودکارسازی آنها است. با افزایش یکپارچگی سیستم ها، شرکت‌های بیمه می‌توانند بدون مداخله دستی جریان داده را از یک سیستم به سیستم دیگر به‌ صورت امن انتقال دهند. برخی از عملیات و فرایندهایی که می‌توانند مکانیزه شوند عبارتند از:

  • مطالعه رسانه: خوانندگان رسانه‌های هوشمند راهی طولانی را برای اسکن اسناد مقاله و انتقال مطالب خود به یک قالب دیجیتالی طی کرده‌اند. مستندات زیادی در طی مسیر تولید‌شده که ممکن است نیاز باشد در آینده به آنها دسترسی پیدا کرد. اگر این کار به صورت دستی انجام شود، می‌تواند وقت‌گیر باشد، اما خوانندگان رسانه‌های هوشمند توانایی استخراج داده‌های مربوطه و اتصال آن به سایر سیستم‌های بیمه را دارند.
  • پذیره‌نویسی: بخش بزرگی از تحول دیجیتال در صنعت بیمه را می‌توان به پیشرفت ابزارهای هوشمند نسبت داد. سیستم‌هایی برای کمک به کارگزاران در جمع‌آوری داده‌های ریسک، پیش‌بینی کیفیت ریسک و قیمت‌گذاری وجود دارد، و می ‌تواند رویکرد خودکار یا ترکیبی را بر اساس این‌که آیا درخواست تمدید ارسال شده یا اینکه ثبت بیمه جدید با معیارهای خاصی ایجاد شده، پیشنهاد دهد.
  • مدیریت سیاست‌های ارایه خدمت به مشتریان: شرکت‌های بیمه می‌توانند فرایند تمدید و لغو بیمه را خودکار کنند تا در زمان صرفه‌جویی شود و روی روش‌های اجرایی دیگری که دارای ارزش‌های بالاتری است، تمرکز کنند. به‌طور مشابه، برای خدمات مشتری، چت‌بات‌ها می‌توانند برای پاسخگویی به سوالات ساده مشتری کمک کنند یا اطلاعات کافی را جمع‌آوری کنند تا زمان رسیدگی به درخواست تا میزان قابل‌توجهی کاهش یابد. خودکارسازی خدمات پشتیبانی این امکان را به عوامل پشتیبانی می‌دهد تا روی مسایل اصلی تمرکز کنند.
  • ثبت درخواست‌ها و پردازش آنها: با خودکارسازی درخواست‌ها، شرکت‌های بیمه در میزان زمان قابل‌ملاحظه‌ای صرفه‌جویی می‌کنند و همچنین از این طریق صحت داده‌های جمع‌آوری شده بهبود می‌یابد. با بکارگیری روش‌های بررسی‌ از پیش تعریف شده و سیستم امتیازدهی، کسب‌و‌کارها می‌توانند درخواست‌های بیشتری را بر اساس میزان جزییاتی که نیاز دارند، مسیردهی کنند.

در آخر، با پیشرفت چشم‌انداز فناوری بیمه، شرکت‌ها همچنان به یافتن راه‌هایی برای بکارگیری ابزارهای دیجیتالی جدید برای ساده‌سازی فرایندهای تجاری و افزایش تجربه مشتری می پردازند. تحول دیجیتال در صنعت بیمه در مقایسه با نوسازی صنایع دیگر هنوز جوان است اما این بدان معناست که فرصت‌های بسیاری برای کشف وجود دارد.

سازمان‌ها با دیجیتالی کردن فرایندهای دستی و سنتی، می‌توانند داده‌های مربوطه را ذخیره کنند. با استفاده از این داده ها، می‌توانند به تجزیه و تحلیل پیشرفته با استفاده از هوش مصنوعی، یادگیری ماشین و اتوماسیون اقدام کنند که هزینه‌های پایین تر و ارتباطات بهتری را به‌همراه دارد و همچنین گردش‌کار سازمان‌های بیمه‌ای را بهبود می‌بخشد و درنتیجه محصولات بهتری ارایه خواهد شد.

نتیجه گیری در حوزه تحول دیجیتال شرکتهای بیمه ای

خط سیر تحول دیجیتال در صنعت بیمه با تغییرات افسارگسیخته شروع می شود. تغییرات در فضای کسب وکار، در محیط فعالیت بیمه گران و نیز در انتظارات روز افزون مشتریان از یک طرف و رقبای تازه وارد، اینشورتک ها و دیگر تغییرات که تحت عنوان افسارگسیختگی تغییرات مقوله بندی نموده ام؛ همگی باعث میشود که بیمه گران برای استفاده از فرصتها و دفع تهدیدات ناشی از دنیای دیجیتال به تحول دیجیتال روی آورند.

مطالعه و تفسیر محققان بیانگر این است که تم تحول دیجیتال از جنس نوآوری، تغییر نگاه، خلق ارزش و ارتقاء تجربه مشتری است؛ لذا نو اندیشی عملگرایانه نامی است که به منظور تبیین ماهیت تحول دیجیتال در صنعت بیمه برگزیده شده است. پیاده سازی و اجرای فرآیند تحول دیجیتال نیازمند ساختار، تدوین استراتژی، بسترسازی، مدیریت تغییر و مقولاتی از این دست است که تحت عنوان حکمرانی دیجیتال برنامه ریزی و طبقه بندی گردید. متغیرهای مداخله گری شامل ادراک مدیریت، نگرش به اینشورتک ها، فرهنگ سازمانی و عدم اطمینان که ذیل مقوله استاندازهای ذهنی قرار گرفته اند بر حکمرانی دیجیتالی تأثیر میگذارند. حاصل و پیامد اجرای تحول دیجیتال کنشگری هوشمندانه و تعامل ارزش آفرین است که هم واجد مزیت رقابتی برای بیمه گران است و هم ابتکار عمل مشتریان را ارتقاء میدهد. نتیجه این نوع ارتباطات و تعاملات بین بیمه گر و بیمه گذار، ایجاد و خلق ارزش است.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع تحول دیجیتال در صنعت بیمه برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

How Digital Transformation is Changing the Insurance Industry

Digital Transformation in Insurance Industry

Digital Transformation In Insurance

The IT of Digital Transformation in the Insurance Industry

Digital transformation in insurance