نقش هیات مدیره در شرکت چیست؟ و چه وظایفی بر عهده دارند؟

نقش هیات مدیره در شرکت چیست؟ و چه وظایفی بر عهده دارند؟

در این مقاله قصد داریم به نقش هیات مدیره در شرکت و سازمان های غیرانتفاعی بپردازیم و شرح دهیم که نقش هیات مدیره چطور میتواند در حاکمیت شرکتی مناسب و عدم تقارن اطلاعاتی مهم و سازنده باشد. همچنین در این مقاله علاوه بر نقش هیات مدیره در امور مدیریت استراتژیک، به نقش دیگر ارکان دخیل در اجرا و پیاده سازی استراتژی های سازمان، همچون مدیر عامل و اعضای غیرموظف نیز خواهیم پرداخت که میتواند در امور سازنده سازمان بسیار مفید باشد.

تعریف شرکت چیست؟

شرکت، ساز و کاری است که تأسیس می شود تا گروه های مختلف به منظور دست یابی به منافع و مزایای چندجانبه خود، سرمایه، تخصص و نیروی کار خود را به اشتراک گذاشته و به کار گیرند. سرمایه گذار یا سهامدار بدون عهده دار شدن هیچ مسئولیتی در قبال عملیات شرکت، در سود و منافع آن شریک و سهیم می شود. مدیریت بدون این که شخصأ مسئول تأمین مالی شرکت باشد، اداره آن را بر عهده می گیرد.

برای اداره مؤثر شرکت، قوانینی به تصویب رسیده است که به موجب آن ها مسئولیت سهامداران محدود شده است و به همین ترتیب، دخالت آن ها در فعالیت های شرکت نیز محدود شده است. نقش مدیران و نقش هیات مدیره این است که به عنوان نمایندگان سهامداران، هم اختیار و هم مسئولیت دارند تا سیاست های اصلی شرکت را تعیین کرده و تضمین کنند که از آن سیاست ها پیروی و تبعیت خواهد شد.

نقش هیات مدیره در شرکت چیست؟

بنابراین نقش هیات مدیره موظف است تمام تصمیماتی را که ممکن است بر عملکرد بلند مدت شرکت تأثیر بگذارد، تصویب کند. به عبارتی دیگر، شرکت اساسأ توسط نقش هیات مدیره اداره می شود که هماهنگ و سازگار با سهامداران، بر کار مدیران ارشد نظارت دارد. مقصود از حاکمیت شرکتی روابطی است که میان این سه گروه (هیات مدیره، مدیریت و سهامداران) و به منظور تعیین جهت حرکت و عملکرد شرکت برقرار می شود.

طی دهه گذشته، سهامداران و گروه های ذی نفع مختلف به طور جدی نقش هیات مدیره را در شرکت زیر سؤال برده اند. آن ها نگران این مسئله هستند که هیات مدیره (برای مطالعه بیشتر می توانید مقاله اعضای هیات مدیره را مطالعه کنید.) هیات مدیره داخل سازمان ممکن است از موقعیت خود برای تأمین آتیه استفاده کرده و به قولی بار خود را ببندند و نیز نگران این مسئله که اعضای هیات مدیره خارج از سازمان، اغلب فاقد دانش کافی هستند و مشارکت و اشتیاق لازم را برای هدایت مدیران ارشد ندارند.

موارد گسترده ای از فساد و اقدامات مالی مشکوک در شرکت های انرون، گلوبال کراسینگ، ورلد کام، تیکو و کوئست، به نظر می رسد نشان دهنده ملاحظات و نگرانی آنها در بین سایر شرکت ها باشد. برای مثال اعضای هیات مدیره تیکو علاقه مند بودند تا مدیر عامل (کوز لوسکی) را در مورد حفظ منافع سهامداران خوشحال نگه دارند. بی خیالی زیاد هیات مدیره (علاوه بر اقدامات مشکوک مالی) یکی از دلایلی بود که اعضای هیات مدیره پیرامون کوزلوسکی، در سال ۲۰۰۳ به طور مجدد انتصاب شوند.

عامه مردم نه تنها بیش از پیش به عدم مسئولیت پذیری آشکار بسیاری از اعضای هیات مدیره نسبت به فعالیت های شرکت، آگاه شده و به آن انتقاد می کنند، بلکه دولت را وادار کرده اند که نقش هیات مدیره شرکت ها را به پاسخگویی نسبت به انتقادات و خواسته های مردم ترغیب و مجبور کند. در نتیجه، هیات مدیره های حرفه ای تر و فعال تر جایگزین هیات مدیره های کاغذی و سنتی می شوند.

نقش مدیرعامل در شرکت چیست؟

مدیرعامل یا (Chief Executive Officer (CEO بالاترین مدیر اجرایی در یک شرکت است که مسئولیت‌های اصلی‌اش توسعه و پیاده‌ سازی و اجرای استراتژی‌ های سطح بالا، تصمیم‌گیری‌های اصلی شرکت، مدیریت کل عملیات و منابع شرکت و عمل کردن به‌عنوان نقطه اصلی ارتباط بین هیات مدیره و عملیات شرکت است. مدیر عامل اغلب سمتی در هیات مدیره دارد و در بعضی مواقع رئیس هیات مدیره و مدیر عامل یک نفر هستند. مدیر عامل شرکت در حدود اختیاراتی که توسط هیات مدیره به او تفویض شده است، نماینده شرکت محسوب شده و حق امضاء دارد.

نقش مدیر عامل از شرکتی به شرکت دیگر و بسته به اندازه و سازمان، متفاوت خواهد بود. در شرکت‌های کوچک‌تر، مدیرعامل اغلب نقش بیشتری در شرکت خواهد داشت، تصمیمات تجاری زیادی می‌گیرد، حتی در سطوح پایین‌تر مثل استخدام کارمندان نیز نقش دارد؛ اما در شرکت‌های بزرگ‌تر اغلب فقط با استراتژی سطح بالای شرکت سروکله می‌زند و مدیریت بخش‌های مختلف سازمان با سپردن سایر وظایف به مدیران و بخش‌ها انجام می‌گیرد.

نقش رئیس هیئت مدیره در شرکت چیست؟

رئیس هیئت مدیره یا (chairman) مدیری است که توسط هیئت مدیره شرکت انتخاب می‌شود و مدیریت و ریاست بر جلسات هیات مدیره را برعهده دارد. رئیس هیات مدیره اطمینان حاصل می‌کند که جلسات به‌درستی و بانظم و مطابق دستور برگزار ‌شوند و در جهت رسیدن به یک توافق عام در تصمیم‌گیری‌های هیات مدیره فعالیت می‌کند. این جایگاه، با جایگاه مدیرعامل شرکت تفاوت دارد و می‌تواند غیراجرایی (پاره وقت) و یا اجرایی (تمام وقت) باشد.

در بعضی شرکت‌ها، نقش‌های رییس هیات مدیره و مدیرعامل ترکیب‌ شده‌اند. در شرکت هایی که شفافیت و مسئولیت‌پذیری پایین‌تری دارند، مسائل مربوط به جلوگیری از فساد و نظارت بر عملکرد مدیران در نظر گرفته نمی‌شود و دو جایگاه متفاوت با عملکردهای کاری مجزا در اختیار یک فرد قرار می‌گیرد و زمینه ایجاد فساد و تخلفات مالی و اجرایی ایجاد می‌شود.

مسئولیت های هیات مدیره در سازمان چیست؟

قوانین و استانداردهایی که مسئولیت های نقش هیات مدیره را تعریف می کنند، از کشوری تا کشور دیگر متفاوت است. برای مثال در انتاریو کانادا، نقش هیات مدیره شرکت ها باید بیش از ۱۰۰ قانون استانی و فدرالی مربوط به مسئولیت های مدیران را رعایت و اجرا کنند. الزامات خاص اعضای هیات مدیره، بسته به ایالتی که اساسنامه شرکت در آن تهیه و صادر می شود، متفاوت است.

در حال حاضر آگاهی عمومی نسبت به مسئولیت های اصلی هیات مدیره ها رو به افزایش است. مصاحبه های انجام شده با ۲۰۰ تن از اعضای هیات مدیره هشت کشور دنیا (کانادا، فنلاند، فرانسه، آلمان، هلند، سوئیس، انگلیس و ونزوئلا) نشان داد که همه آن ها بر روی پنج مسئولیت نقش هیات مدیره که بر اساس اهمیت در زیر فهرست شده اند، اتفاق نظر دارند:

  • تعیین استراتژی، جهت گیری کلان، مأموریت یا چشم انداز شرکت
  • عزل و نصب مدیر عامل و مدیران ارشد
  • کنترل، نظارت یا سرپرستی مدیریت ارشد
  • بررسی و تصویب نحوه استفاده از منابع
  • توجه به حفظ منافع سهامداران

علاوه بر وظایف مذکور، در ایالات متحده آمریکا، اعضای هیات مدیره باید اطمینان حاصل کنند که شرکت مطابق با قوانین ایالتی که در آن تأسیس شده است، مدیریت می شود. آن ها هم چنین باید از التزام مدیران به رعایت قوانین و مقرراتی همچون صدور اوراق بهادار، بازرگانی داخلی و دیگر مقررات مربوط به موقعیت های حساس مانند تضاد منافع، مطمئن بشوند. در ضمن آن ها باید از نیازها و درخواست های گروه های قانونی آگاه شوند تا بتوانند بین درخواست های این گروه و نیز تداوم فعالیت های شرکت توازن برقرار کنند.

از جنبه قانونی، نقش هیات مدیره ملزم به هدایت است، نه مدیریت امور شرکت. قانون آن ها را موظف کرده است تا با دقت و احساس مسئولیت انجام وظیفه کنند. اگر یکی از اعضای هیات مدیره یا کل اعضای آن در انجام وظایف خود بادقت لازم عمل نکنند و شرکت به نحوی متضرر شود، عضو یا اعضای بی دقت هیات مدیره مسئول مستقیم زیان های وارد آمده به شرکت خواهند بود. بایستی توجه داشت که این، مسئله کوچکی نیست. چرا که بررسی اعضای هیات مدیره خارج از سازمان نشان می دهد که بیش از ۴۰٪ از آنان جزو مدعیان علیه شرکت بوده اند.

مسئولیت رئیس هیات مدیره چیست؟

وظیفه اصلی رئیس هیئت مدیره، مدیریت و رهبری هیئت مدیره است، ولی علاوه بر آن عمده وظایف رئیس هیئت مدیره عبارت است از:

  1. ریاست هیات مدیره
  2. دعوت هیات مدیره برای تشکیل جلسه
  3. دعوت مجمع عمومی به نمایندگی از هیات مدیره
  4. ریاست مجامع عمومی به عنوان رئیس هیات رئیسه

نقش هیات مدیره در مدیریت استراتژیک چیست؟

هیات مدیره چگونه مسئولیت های متعدد خود را انجام می دهد؟ نقش هیات مدیره در مدیریت استراتژیک، مشتمل بر انجام سه وظیفه اصلی زیر است:

  • نظارت بر عملکرد سازمان: هیات مدیره از طریق کمیته هایش، می تواند در جریان کلیه تحولات داخل و خارج شرکت قرار بگیرد. هم چنین می تواند مدیران را متوجه تحولاتی بکند که از دید آن ها پنهان مانده است. این حداقل کاری است که هیات مدیره باید انجام بدهد.
  • ارزیابی و نفوذ: یک هیات مدیره می تواند پیشنهادات، تصمیمات، اعمال و اقدامات مدیران را مورد بررسی قرار دهد؛ با آن ها موافقت یا مخالفت کند؛ آن ها را راهنمایی کرده و پیشنهاداتی به آن ها بدهد؛ و گزینه هایی ترسیم کند. نقش هیات مدیره فعال تر این است که این کار را علاوه بر نظارت بر فعالیت های مدیران انجام می دهد.
  • آغاز به اقدام و تعیین سند راهبردی: هیات مدیره می تواند مأموریت شرکت را ترسیم و گزینه های استراتژیک را برای مدیرانش تعیین کند. تنها نقش هیات مدیره بسیار فعال، علاوه بر دو وظیفه بالا، این وظیفه را نیز بر عهده می گیرد.

پیوستار نقش هیات مدیره چیست؟

هیات مدیره تا آن جا در مدیریت استراتژیک مشارکت دارد که سه وظیفه الف) نظارت، ب) ارزیابی و نفوذ و ج) آغاز به اقدام و تعیین را انجام بدهد. پیوستار هیات مدیره (board of directors continuum) که در نمودر زیر نشان داده شده است، میزان مشارکت (از کم تازیاد) هیات مدیره را در فرایند مدیریت استراتژیک نشان می دهد. نوع هیات مدیره ممکن است از هیات مدیره شبح و بدون هیچ مشارکت واقعی تا هیات مدیره تسریع کننده و با درجه مشارکت بسیار زیاد متغیر باشد. تحقیقات نشان می دهد که مشارکت فعال اعضای هیات مدیره در مدیریت استراتژیک، رابطه مستقیمی با عملکرد مالی شرکت دارد.

پیوستار هیئت مدیره

هیات مدیره هایی که مشارکت زیادی در مدیریت استراتژیک شرکت دارند، بسیار فعال هستند. آن ها وظایف سه گانه نظارت، ارزیابی و نفوذ، و آغاز به اقدام و تعیین خود را با جدیت تمام به انجام می رسانند. هر موقع که لازم باشد توصیه هایی ارائه کرده و مدیران را همیشه نسبت به مسائل هوشیار نگه می دارند.

همان طور که در نمودار فوق نشان داده شده است، مشارکت فعال هیات مدیره ها در فرایند مدیریت استراتژیک، آن ها را در موقعیت مشارکت فعال یا حتی در زمره تسریع کننده ها قرار می دهد. برای مثال، در یک بررسی از هیات مدیره شرکت های بزرگ ایالات متحده آمریکا که توسط مؤسسه بین المللی کرن فری انجام شده است، مشخص شد که بیش از ۶۰٪ از اعضای هیات مدیره مشارکت عمیق و زیادی در فرایند تعیین استراتژی داشته اند.

بنا بر همان مطالعه، ۵۴٪ از پاسخ دهندگان گفته اند که هیات مدیره آن ها در جلسات سالانه یا جلسات برنامه ریزی خاصی که برای بحث درباره استراتژی تشکیل می شود، شرکت می کنند. بیش از دو سوم نقش هیات مدیره فقط پس از این که استراتژی توسط مدیریت تعیین شود، آن را مورد بررسی و بازبینی قرار می دهند.

بیشتر بخوانید: نحوه دستیابی به مزیت رقابتی برای شرکتهای مختلف چگونه است؟

یک درصد دیگر هم اذعان کرده اند که هیچ نقشی در تعیین و تدوین استراتژی شرکت ندارند. این مطالعه و سایر مطالعات مشابه نشان می دهند که اکثر شرکت های بزرگ؛ مبتنی بر مالکیت عموم دارای هیات مدیره هایی هستند که درموقعیتی بین مشارکت تشریفاتی (رسمی) و مشارکتی فعال قرار می گیرند. برخی از شرکت هایی که اعضای هیات مدیره آن ها مشارکت فعالانه ای در فرایند مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک دارند، عبارتند از: شرکت مید، رلم و هاس، وایر پوله، ترى ام، آپریا هلث کر ، جنرال الکتریک، فیزر و تگزاس اینسترومنتز  هر چه مشارکت اعضای هیات مدیره در امور شرکت کم تر می شود، آن هیات مدیره بیش تر به سمت چپ پیوستار هیات مدیره در نمودار حرکت می کند.

در انتهای چپ پیوستار، هیات مدیره های منفعلی از نوع شبح یا مهر پلاستیکی قرار دارند که هرگز اقدام به طراحی یا تعیین استراتژی نمی کنند (مانند هیات مدیره شرکت تیکو) مگر این که بحران رخ دهد تا در چنین وضعیت هایی، مدیر عامل نیز همانند رئیس هیات مدیره عمل کرده به صورت فردی سایر مدیران را منصوب می کند و از طریق سیاست «پرورش قارچ» کود دادن و در جای تاریک نگه داشتن – تلاش می کند تا اعضای هیات مدیره را تحت کنترل خود درآورد.

میزان مشارکت اعضای هیات مدیره آن در فرایند مدیریت استراتژیک

عموما هر چه شرکت کوچک تر باشد، میزان مشارکت اعضای هیات مدیره آن در فرایند مدیریت استراتژیک کم تر فعال خواهد بود. برای مثال در یک فعالیت و کسب و کار کارآفرینانه که توسط شرکتی خصوصی انجام می شود، ممکن است این شرکت در تملک هیات مدیره ای فعال به منظور محافظت از منافع سهامداران مدیر – مالک نباشد؛ چرا که منافع مالکان و مدیران کاملا شناخته شده است.

در چنین موردی، وجود هیئت مدیره واقع غیر ضروری است و فقط برای پاسخ به الزامات قانونی تشکیل می شود. با وجود این، اگر به منظور رشد مالی و افزایش نقدینگی، قرار بر فروش سهم به خارج از شرکت باشد، نقش هیات مدیره فعال تر می شود تا در چنین مواردی تصمیم بگیرد.  سرمایه گذاران کلیدی مایلند در جمع هیات مدیره عضویت داشته باشند تا بتوانند بر سرمایه خودشان نظارت کنند.

با توجه به این که بنیانگذاران شرکت، عمده سهام آن را در اختیار دارند، بر نقش هیات مدیره نیز تسلط پیدا می کنند. معمولا دوستان، اعضای خانواده و سهامداران کلیدی به عضویت هیات مدیره شرکت در می آیند ولی عملا چنین هیات مدیره ای برای پیشنهادی ارائه شده از سوی مدیران مالک به مثابه یک مهر پلاستیکی یا مهر تأیید خواهند بود.

با وجود این، زمانی که شرکت عمومی شده و سهام آن به طور گسترده تری توزیع و پخش می شود، باید چنین روابطی مثل روابط راحت و دوستانه بین هیات مدیره و مدیریت شرکت تغییر یافته و برچیده شود. بنیان گذاران و مؤسساتی که همچنان مدیران شرکت هم هستند، ممکن است تصمیماتی بگیرند که با نیازهای سایر سهامداران در تضاد باشد، به ویژه اگر مؤسسان کم تر از ۵۰٪ سهام مشترک شرکت را در تملک خود داشته باشند. در این مورد، در صورتی که هیات مدیره براساس نقش، مسئولیت ها و وظایف خود عمل نکند، ممکن است مسائل و مشکلاتی به وجود آید.

نقش هیات مدیره در حاکمیت شرکتی چیست؟

احتمالا در آینده، نقش هیات مدیره نقشی فعال تر در مدیریت استراتژیک خواهد بود و سهم بسزایی در امور بلندمدت خواهد داشت. اگر نه ترکیب هیات مدیره و نه ساختار رهبری آن ارتباط و اثر مستمر چندانی بر عملکرد شرکت نداشته باشند ولی با وجود بررسی شرکت مشاوره مک کینزی، به وضوح آشکار شده است که سرمایه گذاران مایلند سهام شرکت هایی که به خوب اداره شدن معروفند را خریداری نمایند، چیزی حدود ۱۶٪ بیش تر از سهام شرکت هایی که این چنین نیستند. سرمایه گذاران در توضیح علت پرداخت بیش تر خود می گویند که به اعتقاد آنان، ۱) حکمرانی خوب، منجر به عملکرد بهتر در طول زمان می شود، ۲) حکمرانی خوب خطر رویارویی شرکت با معضلات و مشکلات را می کاهد، ۳) حکمرانی یک بحث عمده استراتژیک است.

برخی از روندهای کنونی در حکمرانی ( که به ویژه در ایالات متحده و انگلستان متداول هستند) که احتمال دارد تداوم داشته باشند، به قرار زیر هستند:

  • هیات مدیره ها نه تنها در بررسی و ارزیابی استراتژی شرکت، بلکه در تدوین و طرح ریزی آن نیز مشارکت دارند.
  • سرمایه گذاران نهادی مانند صندوق های بازنشستگی، صندوق های مشترک و شرکت های بیمه؛ در نقش هیات مدیره بسیار فعال ظاهر می شوند و فشار فزاینده ای بر مدیریت ارشد وارد می کنند تا عملکرد شرکت را بهبود بخشد. برای مثال نظام بازنشستگی کارکنان دولتی کالیفرنیا (CalPERS) که بزرگ ترین نظام بازنشستگی در ایالات متحده است، همه ساله لیستی را از شرکت هایی با عملکرد ضعیف منتشر می کند تا مدیریت را مجاب کند که به اقدامات علاج بخش دست بزند.
  • سهامداران معترضند که اعضای هیات مدیره و مدیران ارشد بیش از آن مقدار سهامی را که در شرکت به آن ها اختصاص داده شده است، در مالکیت خود دارند. این وضع به گونه ای است که سهام به طور روزافزونی به عنوان جبران بخشی از خدمات اعضای هیات مدیره به آن ها عرضه می شود.
  • اعضای خارجی غیرموظف (غیر مدیریتی) در هیات مدیره در تلاشند تا به محض این که از حضور در هیات مدیره محروم ماندند، تعداد و قدرت خود را در شرکت های دولتی با عناوینی مانند مدیر عامل افزایش دهند. اعضای خارجی اغلب مسئولیت ارزیابی سالانه مدیر عامل را در هیات مدیره به عهده می گیرند.
  • نقش هیات مدیره ها روز به روز کوچک تر می شوند. این امر از یک طرف به خاطر کاهش تعداد اعضای داخل سازمانی است و از طرف دیگر به خاطر این است که هیات مدیره ها علاقه مند به داشتن مدیرانی جدید با دانش و تجربه ای تخصصی تر هستند.
  • هیات مدیره ها از طریق جدا کردن پست ترکیبی مدیر عامل / رئیس هیات مدیره به دو پست جدا و یا از طریق ایجاد یک پست هیات مدیره ناظر خارجی، در صدد هستند تا کنترل بیشتری بر کارکردهای هیات مدیره اعمال کنند.
  • شرکت ها روز به روز بیش تر جهانی می شوند. آن ها به دنبال افرادی با تجربه بین المللی هستند که درهیات مدیره آن ها عضویت داشته باشد.
  • جامعه به عنوان ترکیب و مجموعه ای از گروه های ذی نفع ویژه، به طور فزاینده ای از هیات مدیره انتظار دارد تا بین هدف اقتصادی سودآوری و نیازهای اجتماعی جامعه توازن و تبادل برقرار کند. مباحث مربوط به تنوع نیروی کار و محیط زیست، از جمله مباحثی هستند که در حال حاضر در سطح هیات مدیره مورد بررسی قرار می گیرند. برای مثال هیات مدیره شرکت چیس منهتن، اخیرا مدیریت ارشد را درباره تلاش برای افزایش تعداد اندک زنان و اقلیت ها در سمت های مدیریتی، مورد سؤال قرار داد.

نقش هیات مدیره در عدم تقارن اطلاعاتی

زمانی که یکی از طرفین معامله نسبت به طرف دیگر دارای مزیت اطلاعاتی باشد، گفته میشود که نظام اقتصادی از دیدگاه اطلاعاتی، نامتقارن است. از مهمترین معیارهای عدم تقارن اطلاعاتی، اختلاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام شرکت است. میان نظام راهبری مناسب شرکتی و عدم تقارن اطلاعاتی در بازار سرمایه، ارتباطی معکوس وجود دارد؛ چرا که با افزایش سطح کیفی راهبری شرکتی، عدم تقارن اطلاعاتی کاهش می یابد و موجب شفافیت کمی و کیفی اطلاعات مربوط به سهام شرکت در بازار سرمایه میشود.

شرکتهای دارای راهبری شرکتی مناسب، اختلاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام کمتر و شاخص کیفیت بازار بالاتری دارند و احتمال معامالت سهامشان که مبتنی بر اطالعات نهانی باشد نیز در آنها کمتر است.

بیشتر بخوانید: استراتژی کسب و کارهای آنلاین چگونه تعیین میشود؟

کیفیت اعمال بهتر حاکمیت شرکتی به وسیله هیات مدیره باعث کاهش عدم تقارن اطلاعاتی میگردد و درنتیجه شرکتهایی که دارای هیات مدیره کاراتری باشند، پیش بینی های سود مناسبتر و دقیقتری خواهند داشت. اثبات شده است در شرکتهای دارای راهبری شرکتی مناسبتر، همیشه مقادیر و کیفیت اطلاعات افشاشده از سوی مدیریت افزایش می یابد و از طرفی عدم تقارن اطالعاتی کمتر خواهد شد. در نتیجه، راهبری شرکتی قوی و مؤثر با کاهش عدم تقارن اطلاعاتی در مورد سهام شرکت باعث افزایش شفافیت مالی و عملیاتی میشود. خلاصه آنکه، راهبری شرکتی مناسب موجب کاهش در عدم تقارن اطلاعاتی دارای اهمیت است؛ چرا که یکی از عوامل تأثیرگذار بر افزایش نقدشوندگی سهام استو نقش هیات مدیره در این خصوص بسیار پررنگ و حیاتی است.

نقش هیات مدیره در شرکت های غیر انتفاعی چیست؟

درست همانند هر شرکت دیگری، هیئت مدیره سازمان‌های غیرانتفاعی هم سه وظیفه قانونی اصلی دارند که عبارتند از «وظیفه مراقبت»، «وظیفه وفاداری» و «وظیفه اطاعت».

  • وظیفه مراقبت: مراقبت از موسسه غیرانتفاعی با تضمین استفاده مناسب و با احتیاط از تمام دارایی‌ها از جمله تاسیسات، افراد و سرقفلی
  • وظیفه وفاداری: تضمین اینکه فعالیت‌ها و معاملات پیش از هر چیزی در راستای پیشبرد رسالت سازمان هستند؛ شناسایی و برطرف کردن تضاد منافع؛ تصمیم‌گیری به نفع شرکت؛ نه به نفع یکی از اعضای هیئت مدیره
  • وظیفه اطاعت: تضمین اینکه از مقررات و قوانین قابل اجرا اطاعت می‌کند؛ از قوانین و مقررات داخلی خود اطاعت می‌کند؛ و تضمین اینکه که مطابق با اهداف و رسالت شرکت عمل می‌کند.

نقش هیات مدیره‌ صرفاً برای انجام وظایف قانونی و عمل کردن به عنوان متولی و امانتدار دارایی‌های سازمان نیست. اعضای هیات مدیره با تاثیرگذاری بر فرهنگ سازمانی، هدف استراتژیک، اثربخشی، و پایداری مالی، نقش معنادار و بسیار مهمی در هدایت موسسات غیرانتفاعی داشته و همانند سفرا و حامیان سازمان عمل می‌کنند. اعضای هیئت مدیره علاوه بر انجام وظایف قانونی، منبع مهمی هم برای سازمان محسوب می‌شوند.

ساختار راهبری تک ‌لایه ‌ای و دولایه‌ ای چگونه است؟

دولایه ای: در بعضی از کشورهای اتحادیه اروپا و شرق آسیا ساختار راهبری دولایه‌ای رواج دارد. در این ساختار، دو هیات جداگانه تعریف می‌شود که هیات عالی‌تر سیاست‌گذاری (هیات ناظر) و تصمیم‌گیری کلان را بر عهده دارد و هیئت پایین‌تر به اداره کارهای اجرایی می‌پردازد (هیات عامل).

تک‌لایه‌ای: ولی، در دیگر کشورها (از جمله، ایران) عمدتاً ساختار راهبری تک‌لایه‌ای – یک هیات مدیره – رواج دارد. البته در این کشورها هم ممکن است بعضی سازمان‌ها با ساختار راهبری دولایه‌ای اداره شوند؛ مثلاً، ساختارهای راهبری دو لایه ای متشکل از: هیئت امنا – هیات مدیره، هیات مدیره – هیات عامل، ….

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع نقش هیات مدیره در سازمان ، برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

Role of the board

What is the role of the board?

The Role of the Board of Directors

The Board’s Most Important Function

Board Roles and Responsibilities 

تعریف دقیق مدیریت تحول استراتژیک در سازمان چیست؟

در این مقاله قصد داریم به موضوع مدیریت تحول استراتژیک بپردازیم و شرح دهیم که برای اجرای تغییرات اساسی و پیاده سازی مدیریت تحول استراتژیک در سازمان باید چه کارهایی را انجام داد. همچنین در مثال های حقیقی بیان میکنیم که تغییرات صنعت چگونه کسب و کار را متحول می سازد و مدیریت تحول استراتژیک در سازمان چگونه میتواند اثرات مثبتی بر روی آینده هر کسب و کار داشته باشد.

مفهوم مدیریت تحول استراتژیک چیست؟

یک پیش فرض کلیدی آن است که تقریبا همه محیط های کسب و کار در یک وضعیت تغییر مستمر یا عدم تعادل قرار دارند. نکته اصلی در مقاله گذشته این بود که با تغییر عوامل جمعیت شناختی، خواسته ها و نیازهای مشتری، پدیدار شدن فناوری های جدید، و معرفی محصولات و خدمات جدید به بازار، ابعاد گوناگون صنایع نیز دستخوش تغییر می شوند.

در این صورت شرکت ها یا باید ۱) از طریق پاسخگویی سریع به تغییرات در محیط های رقابتی خود با این تغییرات همسو بمانند، یا ۲) به طور کنشی تغییرات در ترکیب جمعیتی، فناوری های آینده، و محصولات و خدمات بالقوه جدید را پیش بینی کنند و در نتیجه نقشی کلیدی در باز آفرینی صنایع خود بازی کنند.

بار ها تاکید کرده ایم که اگر بخواهیم مدیریت تحول استراتژیک را در شرکتها رقم بزنیم، مدیران در قبال پیش بینی یا واکنش سریع به تغییرات در محیط های رقابتی شرکت خود مسئول اند. شرکت ها باید با تغییرات در محیط های صنعت خود همسو بمانند، ولی این مسئولیت مدیران شرکت ها است تا از حفظ این همسویی اطمینان خاطر حاصل نمایند. مدیران نقش مهمی در حفظ همسویی بین شرکت های خود و محیط های صنعتی آن ها دارند.

رابطه بین صنعت و تغییر سازمانی

با وجود این، تعاملات بین شرکت ها و محیط های آن ها بدون اصطکاک نیست. مدیران نقشی کلیدی در رابطه بین صنعت و تغییر سازمانی به عهده دارند. از آنجا که مدل های ذهنی مدیران بر تصمیم گیری استراتژیک تأثیر می گذارد، اگر بناست که شرکت های آن ها همسو با صنایع شان بمانند، تفکر مدیریتی باید این تغییر محیطی را پیش بینی کند یا پاسخ سریعی به آن بدهد. البته، مقالات مربوط به مدیریت تحول استراتژیک دشواری هایی را که مدیران در پیش بینی و شناسایی تغییرات در محیط های رقابتی خود دارند، نمایان ساخته است.

همگامی با تغییرات صنعت

گفته بودیم که مدل های ذهنی مدیران همواره همگام با آهنگ تغییرات در محیط شرکت های خود نمی مانند. در نتیجه، مدیران شرکت های کسب و کار اغلب ناتوان از دیدن تغییرات در صنعت خود یا درک کامل پیامدهایی هستند که این تغییرات صنعتی می توانند بر شرکت های آن ها داشته باشند. بهای عدم توفیق در همگامی با تغییرات صنعت می تواند بسیار گزاف باشد، ازینرو نیاز به درک صحیح مدیریت تحول استراتژیک بیش از پیش احساس میشود.

اغلب، شرکت هایی که خود را نا همسو می یابند باید تجدید ساختار نمایند و تجدید ساختار به کرات متضمن اخراج کارکنان خواهد بود، در مورد شرکت های بزرگ تا هزاران نفر در این فرایند نفس گیر، از بدنه شرکت جدا میشوند. در طی این مسیر، این شرکت ها متحمل زیان های مالی قابل ملاحظه ای می شوند و معمولا شاهد سقوط قیمت سهام خود خواهند بود، که اغلب منجر به از دست دادن میلیون ها یا حتی میلیاردها دلار از ارزش سهامدار می شود. علاوه بر تأثیرات مستقیم بر کارکنان و سهامداران، انتقال مانده به زیان یا کاهش در سرمایه گذاری و تحقیق و توسعه که در پی تلاش های تجدید ساختار شرکت می آیند، پیامدهای منفی بسیار عمیقی برای اقتصاد کلان دارند.

بیشتر بخوانید: تعریف اصلی مدیریت دانش چیست؟

خطر عدم همراهی با تغییرات صنعت، تشدید رقابت بین المللی، تداوم بهره گیری از فناوری های موجود و جدید، و جابجایی در ترکیب جمعیتی مشتری که منجر به نیازها و خواسته های جدید مشتری می شود، یقینا در آینده نیز ادامه خواهد یافت. بنابراین، تغییر سازمانی برای بقای شرکت ضروری خواهد شد. در واقع، مدیریت تحول استراتژیک باید عهده دار تغییر شود، زیرا بسیار برای دستیابی به موفقیت سازمان اهمیت دارد و مناسب تر خواهد بود تا حوزه مدیریت استراتژیک را «مدیریت تحول استراتژیک» بنامیم. همچنین رویکرد اصلی مقاله مدیریت تحول استراتژیک به مرور و جستجوی عواملی می پردازد که باعث تأخیر در واکنش مدیریتی به تغییر محیطی می شوند. در مقاله بعدی توصیه هایی را ارائه می کنیم تا مدیران بر این ایستایی (اینرسی) غلبه کنند و در مقابل تغییر محیطی سریع تر واکنش نشان دهند، یا کنشی تر عمل کنند.

تأثیر تفکر مدیریتی و تغییر محیطی بر مدیریت تحول استراتژیک

عوامل بسیاری واکنش مدیران در برابر تغییر محیطی را کند یا محدود می سازند. ادبیات تحقیق دانشگاهی نشان داده است که مدیران به دلایل متعددی ممکن است در پیش بینی با واکنش مناسب به تغییر، ناموفق باشند. نخست، ممکن است مدیران به سادگی در توجه به تغییر در مدل کسب و کار خود ناموفق باشند. در نتیجه، با تعبیراتی که کاملا غیر منتظره بوده اند «غافلگیر» می شوند. دومین مشاله این است که تحقیقات نشان داده، مدیران ممکن است از تغییر در صنایع خود آگاه باشند، ولی ممکن است، در تفسیر صحیح این تغییرات ناموفق باشند. اگر آن ها اهمیت این تغییرات محیطی را دست کم گرفته باشند، ممکن است در واکنش نشان دهند، یا ممکن است امر واکنشی نشان ندهند. سرانجام، شواهد تحقیق همچنین نشان داده اند که مدیران ممکن است به درستی تغییرات را دیده یا متوجه شده باشند، ولی ممکن است کماکان در اتخاذ شیوه مناسب اقدام ناموفق باشند. در چند قسمت بعدی، هر یک از این محدودیت ها یا ضعف های مرتبط با تفکر مدیریتی را با تفصیل بیشتر بررسی خواهیم کرد. این قسمت با بررسی برخی از عوامل شناختی آغاز می شود که توانایی مدیران را در توجه، تفسیر و اقدام نسبت به تحریک محیطی محدود می سازند.

مسئله توجه به تغییر  در مقدمه ای بر مدیریت تحول استراتژیک

دو پژوهشگر، سارا کیسلر( Sara Kiesler) و لی اسپراول (Lee Sproud1)، درباره مسئله پاسخگویی به تغییرات محیطی نوشته اند و پیشنهاد کرده اند که یک مؤلفه حیاتی از رفتار مدیریتی در محیط های دارای تغییرات سریع، تشخیص مسئله است که معنای آن همان فرایند شناختی متوجه شدن و تعبیر تغییر محیطی است تا سازمان بتواند گام های عملی بر دارد. این موضوع در مدیریت تحول استراتژیک مساله ای مهم بشمار می آید.

سناریوی قوباغه آب پز چیست؟

به مفهوم تلویحی این بیان توجه کنید. توجه (متوجه شدن) حیاتی است چون اگر تغییرات محیطی مورد توجه قرار نگیرند، اقدامات انجام خواهد گرفت. به طرق گوناگون، مسئله توجه شبیه سندروم پرش قورباغه آب پز  است. فرانسوی ها، در الگوی غذائی خود، برای طبخ قورباغه، روش متفاوتی دارند، آنها قورباغه را کباب نمی کنند، بلکه آن را در دیگ مملو از آب سرد قرار داده و آن دیگ را روی آتش قرار می دهند. قورباغه، موجودی دو زیست و خونسرد است و بدن آن روشی متفاوت برای گرم کردن خود ندارد. اگر شما یک قورباغه را داخل ظرفی از آب جوش بیندازید، قورباغه بلافاصله تلاش می کند تا از داخل آن به بیرون بجهد. اما اگر قورباغه را داخل ظرف آبی با حرارت معمولی بیندازید، وی در آن باقی می ماند.

حال اگر ظرف آب را برروی شعله بگذارید و بتدریج دمای آب را افزایش دهید، اتفاق بسیار جالبی رخ می دهد. زمانی که درجه حرارت آب تا حدود ۳۰ درجه سانتیگراد بالا می رود، قورباغه هیچ عملی انجام نمی دهد. در واقع تمامی نشانه ها دال بر این است که او از وضعیت خود راضی است. با افزایش تدریجی درجه حرارت، قورباغه سست تر و سست تر می شود تا آنجا که دیگر قادر به بیرون آمدن از ظرف نمی باشد. علی رغم اینکه هیچ مانعی برای خروج از ظرف وجود ندارد، قورباغه در همانجا می ماند تا در نهایت بپزد و بمیرد.

چرا چنین اتفاقی رخ می دهد؟ به خاطر اینکه ساختار درونی قورباغه به نحوی است که خطر را تنها در مواردی که اتفاق ناگهانی در محیط اطرافش رخ می دهد، تشخیص می دهد و نه در مواردی که خطر به صورتی آرام و تدریجی گسترش می یابد.

مدیران بی توجه به محیط

شواهد روایی و تجربی فراوانی حاکی از آن اند که مدیران نیز مانند قورباغه هستند و باید در مدیریت تحول استراتژیک به این مدیران توجه ویژه ای داشته باشید. آن ها با فراغ بال به شنای خود در محیط های جاری شرکت های خود ادامه می دهند بدون آنکه متوجه شوند که چگونه صنایع آن ها به تدریج در حال تغییرند. چگونه ممکن است که مدیران باتجربه و شایسته به سادگی در توجه به تغییرات مهم در محیط های سازمان های خود ناکام بمانند؟ به یاد بیاورید که یکی از نقش های کلیدی مدل های ذهنی مدیران معطوف کردن توجه آن ها به جنبه هایی از محیط است که اهمیت دارند.

در حقیقت، بدون این ویژگی توان تمرکز مدل های ذهنی، در گستره غیرقابل باور محرک های محیطی که پیوسته بر سر ما می ریزند غرق خواهیم شد. در واقع، بدون این کارکرد تمرکز مدل های ذهنی، فقط تعداد اندکی از ما قادر به زندگی اثربخش در این دنیای پیچیده خواهیم بود. روی بد این کارکرد تمرکز است یا آنچه که می توان «شر لازم» (necessary evil) در نظر گرفت. موضوع اینگونه است که از توجه به بسیاری از فعالیت ها در محیط های خود غافل می شویم.

در نتیجه، حتما مدیران در حال پایش (Environmental analysis) محیط های خود هستند، ولی مدل های ذهنی آن ها احتمالا در حال عطف توجه به آن جنبه هایی از محیط های کسب و کار شرکت اند که بر اساس مدل های ذهنی کنونی آن ها برجسته تر یا مهم تر تلقی می شوند. اگر تعهد مدیران به استراتژی های جاری شرکت های خود بیشتر از تعهد به توجه به داده های نامربوط و دیگر محرک های محیطی باشد، آن ها به طور فعال در حال چشم پوشی از داده هایی هستند که با آن استراتژی ها ناسازگارند. از این رو، ممکن است تغییراتی در حال وقوع در صنایع آن ها باشند، ولی مدیران ممکن است به سادگی در تشخیص این تغییرات ناموفق باشند چون توجه آن ها بر استراتژی های شرکت و دیگر جنبه ها یا ویژگی های مرتبط محیط های کسب و کار شرکتشان متمرکز است.

پیچیده تر شدن درک تغییرات محیطی در مدیریت تحول استراتژیک

مسئله توجه به تغییر (متوجه تغییر شدن) پیچیده تر نیز شده است، به دلیل آنکه غیرممکن است که این تغییرات برای مدیران آشکار باشند. مدیران بیشتر تصمیمات استراتژیک خود را به صورتی آسان به تصمیم گیران عرضه نمی کنند؛ مسائل و به ویژه فرصت ها باید در جریانی از داده های مبهم و عمدتا شفاهی شناسایی شوند. محققان دیگر نیز نتیجه گیری کرده اند که بسیاری از تغییرات بالقوه مهم، دوره های طولانی از چشم مدیران پنهان می مانند، به دلیل آنکه مدیران در ره گیری آن ها کوتاهی کرده اند و باعث میشود تا از مدیریت تحول استراتژیک سازمان خود غافل شوند.

بنابراین، تحقیقات فراوانی حاکی از آن اند که تغییرات باید چشمگیر یا دارای پیامدهای عمده ای بر شرکت ها باشند تا مدیران شرکت ها متوجه آن ها شوند. توجه به تغییر بستگی به تغییراتی دارد که «نقاط عطف» یا تغییرات تند و ناگهانی از وضع موجود تلقی می شوند. می توان این طور گفت، تغییراتی که مورد توجه قرار می گیرند تغییراتی هستند که مهم، ناگهانی یا شاید هم فاجعه بار باشند. متأسفانه، هنگامی که مدیران و شرکت های آن ها سرانجام توسط تغییرات مهم، ناگهانی، یا فاجعه بار در صنایع خود غافلگیر می شوند، اغلب برای واکنش اثربخش خیلی دیر شده است. در نتیجه، بسیاری از این شرکت های غافلگیر شده دچار افول می شوند و برخی هرگز به طور کامل بهبود نمی یابند.

نقش تفسیر داده ها و محرک های محیطی بر مدیریت تحول استراتژیک

حتی هنگامی که مدیران متوجه تغییرات در صنایع خود می شوند، ممکن است هنوز در تفسیر صحیح یا درک کامل پیامدهای بالقوه این تغییرات برای شرکت های خود ناموفق باشند. برخی از مطالعات مبین آن هستند که «دیدن همواره به معنی باور کردن نیست.» برای مثال، تحقیقی که شرکت هایی را در صنعت رو به افول راه آهن در طی دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ مورد بررسی قرار می داد، دریافت که تا اوایل دهه ۱۹۵۰ مدیران راه آهن متوجه تهدید رقابتی قابل ملاحظه از سوی کامیون ها و سیستم بهبودیافته شاهراه ملی شده بودند، یا از آن آگاهی داشتند، با این وجود همان مدیران کماکان باور داشتند که مقررات دولتی، اتحادیه های کارگران راه آهن و حتى آب و هوا مسائل مهم تری نسبت به رقابت از سوی کامیون ها هستند.

تسلط ژاپنی ها در صنعت موتورسیکلت

یک مورد کاوی دانشکده کسب و کار هاروارد در حوزه مدیریت تحول استراتژیک این بود که ورود و تسلط ژاپنی ها در صنعت موتورسیکلت ایالات متحده را بررسی می کرد؛ این تحقیق نشان می دهد که تفسیر صحیح داده هایی که مورد توجه مدیران قرار می گیرند چقدر دشوار است. تولید کنندگان ژاپنی، با عرضه موتورسیکلت هایی که موتورهایی به کوچکی ۵۰ سی سی داشتند، در قسمت ارزان قیمت بازار وارد شدند. این موتورهای کوچک که به آسانی قابل استفاده و نگهداری بودند در ترکیب با استراتژی های خلاقانه بازاریابی و توزیع، سوارشدن بر موتور را به صدها هزار راکب جدید ارزانی داشتند. پس از آموختن سوار شدنبرروی هوندا یا یک مدل ژاپنی کوچک دیگر، بسیاری از موتورسواران به طور طبیعی می خواستند به موتورهای بزرگ تری ارتقا یابند. در نتیجه، فروش موتورهای هارلی دیویدسون، BSA ترایمف، و نورتن افزایش قابل توجهی یافت و حتی بین ۱۹۶۰ و ۱۹۶۶ دو برابر شد. ولی حتی با اینکه فروش موتورهای هارلی و بریتیش رشد سریعی در دهه ۱۹۶۰ داشتند، سهم آن ها از بازار موتورسیکلت در سرازیری افتاده بود.

بیشتر بخوانید: مدل های ذهنی در مدیریت و تصمیم گیری استراتژیک چه نقشی دارند؟

در آنچه که می تواند مثالی کلاسیک از تفسیر غلط روندهای بازار باشد، از اریک ترنر، رئیس BSA در مجله عصر تبلیغات Advertising Age نقل قول شد که «موفقیت هوندا، سوزوکی، و یاماها در ایالات متحده برای ما خیلی خوب بوده است.» شاید شگفت آورتر از همه واکنش ویلیام دیویدسن، رئیس هارلی دیویدسن بود که در یک مقاله فوربس اظهار داشت: اساسا ما اعتقادی به بازار (موتورهای سبک وزن نداریم… بازار سبک وزنها فقط مکمل دیگر بازارها) است. حول و حوش جنگ جهانی اول، تعدادی از شرکت ها موتورهای سبکی به بازار ارائه کردند. ما خودمان هم یکی از این ها را به بازار دادیم. یکی دیگر را هم در ۱۹۴۷ به بازار ارائه کردیم و البته به جایی نرسید. ما دیده ایم که چه بر سر این کوچک ها می آید.

شاید ویلیام دیویدسن «اعتقادی» به «بازار سبک وزن ها» نداشته است، ولی رقبای ژاپنی شرکت او که در ۱۹۶۰ تقریبا هیچ سهمی از بازار موتورسیکلت ایالات متحده نداشتند، تا ۱۹۷۰ به ۸۵ درصد از کل فروش موتور سیکلت ایالات متحده دست یافتند!

عملکرد مالی زوج شرکت هایی از صنایع گوناگون

تصویر دیگری از دشواری های مدیران در تفسیر صحیح داده ها از مطالعه ای به دست می آید که عملکرد مالی زوج شرکت هایی از صنایع گوناگون را به صورت دو به دو با یکدیگر مقایسه می کرد. در هر زوج، یک شرکت ورشکسته شده بود در حالی که شرکت دیگر به بقای خود ادامه می داد. یکی از جالب ترین یافته های این مطالعه در حوزه مدیریت تحول استراتژیک آن است که حتی تا ده سال پیش از اعلام ورشکستگی توسط شرکت در حال افول، تفاوت های عملکردی معنی داری بین شرکت های ورشکسته و باز مانده به چشم می خورد!

مدیران شرکت های با عملکرد پایین می بایست توجه می کردند که شرکت های آن ها، رقابت کنندگانی برخوردار از عملکرد پایین در صنعت خود هستند، پس چرا، با توجه به چنان زمان طولانی، مدیران شرکت های با عملکرد پایین قادر به تدوین استراتژی هایی نبوده اند که مسیر تاریخ آن ها را تغییر دهند و از ورشکستگی ناگزیر اجتناب کنند؟ در مورد راه آهن، چرا با توجه به آگاهی مدیران از تهدید تحمیل شده از سوی کامیون ها، کماکان به تمرکز توجه خود به سایر عوامل، نظیر مقررات دولتی و آب و هوا، ادامه دادند؟

یک توضیح احتمالی برای این مسئله ی تفسیر آن است که مدل های ذهنی استراتژیک مدیران به آن ها اجازه رد محرک های نامطلوب با توجیهات منطقی را می دهند. در مقاله های گذشته بر گرایش مدیران به وزن دهی بیشتر به داده هایی تاکید می کرد که تصدیق کننده باورهای آن ها و در عین حال کوچک شمردن داده هایی هستند که آن ها را ملزم به تغییر مدلهای ذهنی خود می سازند. مدیران شرکت های در حال افول ممکن است از این رو قادر به چشم پوشی از عملکرد ضعیف در یکی از ابعاد (مثلا، بازده دارایی ها) باشند، اگر بتوانند در عوض بر برخی از ابعاد مثبت تر عملکرد (مانند افزایش در فروش) تمرکز کنند.

همانند صنعت موتورسیکلت در دهه ۱۹۶۰، افول در صنعت راه آهن نسبی بود تا اینکه مطلق باشد، بنابراین مدیران راه آهن می توانستند از دست رفتن سهم بازار را نادیده بگیرند و پشت این واقعیت پناه بگیرند که علی رغم رقابت فزاینده از سوی کامیون ها، ایراد کار را در جای دیگر ببیند و موضوعات دیگر را سرپوشی برا واقعیت قراردهند.  همچنین اتفاق مشابهی در حال رخ دادن در جنرال الکتریک بود، هنگامی که سهم شرکت از بازار خودروی ایالات متحده از بیش از ۵۰ درصد در ۱۹۸۰ بود، این سهم فقط به یک سوم بازار در یک دهه بعد کاهش یافت. در زمان زیادی از دهه ۱۹۸۰، جنرال موتورز از سود های بسیار بالایی برخوردار بود، از این رو تا زمانی که شرکت سود آور بود، مدیران آن ممکن است ترجیح داده باشند تا بر آن سنجه های عملکرد تمرکز کنند و در عین حال از جنبه منفی تر کاهش سهم بازار چشم بپوشند؛ همه این مثالها به روشنی میتواند اهمیت مدیریت تحول استراتژیک را در سازمان و نگرش مدیران نمایان کند.

تأثیر محدودیت های اقدام سازمانی بر مدیریت تحول استراتژیک

سرانجام، حتی هنگامی که مدیران از جدی بودن تغییراتی که در حال وقوع در محیط های رقابتی آن ها هستند آگاه اند و آن ها را کاملا درک می کنند، هنوز ممکن است در تدوین راه حل یا استراتژی های مناسب برای مقابله با این تهدیدات ناموفق باشند. یک بار دیگر، شرکتی که مثال خوبی بر انجام مدیریت تحول استراتژیک است را معرفی میکنیم که انجام اقدامات اثربخش در پاسخ به تغییر محیطی  را سرلوحه کار خود قرارداده استغ این شرکت کداک نام دارد. شواهد در دسترس حاکی از آن اند که رهبری کداک کاملا از پیامدهای بالقوه این تغییر فناورانه شگرف آگاه بوده است. این دانشمندان و پژوهشگران شرکت کداک بودند که فناوری های عکاسی دیجیتال را توسعه دادند. در اواسط دهه ۱۹۹۰، هیئت مدیره کداک، جورج فیشر را به عنوان مدیر اجرایی ارشد از موتورولا به استخدام خود در آورد، چون به احتمال قریب به یقین اعضای هیئت مدیره می دانستند و می فهمیدند که شرکت نیاز به رهبری دارد که او نیز بفهمد و بتواند شرکت را بر فناوری های دیجیتال متمرکز سازد. جانشینان فیشر نیز تصریح کرده اند که آینده کداک را باید در بهره گیری از فناوری دیجیتال جستجو کرد.

با این همه، هنوز برای کداک زود است که برای برنده شدن در مدیریت تحول استراتژیک به خود امتیازی اختصاص دهد. بسیاری از ابتکارات اولیه، مانند فوتو سی دی و دوربین دیجیتال ادونیکی آن، به دلیل عدم استقبال مشتریان شکست خوردند. در طول دهه گذشته، خطوط کسب و کار دیجیتال آن صدها میلیون دلار از دست داده اند. و حتی با اینکه شرکت با فشار زیاد، خود را در مسیر آینده دیجیتال قرار داده است، هنوز باید خود را به عنوان یک بازیگر عمده در بازار محصولات عکاسی دیجیتال بشناساند.

مدیریت تحول استراتژیک در شرکت های خودروسازی آمریکایی و اروپایی

مدیران شرکت های خودروسازی آمریکایی و اروپایی نیز به دلیل فقدان عمل خود احتمالا سزاوار چنین انتقادی هستند که نتوانستند برای کسب و کار خود برنامه ریزی استراتژیک را انجام دهند. از هنگام درک کامل تهدید اعمال شده از سوی خودروسازان ژاپنی در دهه ۱۹۸۰، همه تولیدکنندگان عمده خودرو، استراتژی های جدیدی را برگزیده اند تا فرایندهای تولید و کیفیت محصولات عرضه شده را بهبود بخشند. ولی بیشتر استراتژی هایی که آن ها برگزیده اند تلاش هایی برای مشابه سازی شیوه های عمل رقبای ژاپنی شان بوده است و تعداد اندکی از استراتژی های آن ها واقعا جدید یا بدیع هستند و تعداد اندکی هستند که میتواند رویکرد مدیریت تحول استراتژیک را در سازمان خود جاری و ساری نمایند. در نتیجه، با اینکه شرکت های اروپایی و آمریکایی به بهبودهای چشمگیری در کارایی تولید و کیفیت محصول دست یافته اند، در عین حال در پیشی گرفتن از تویوتا، نیسان و هوندا ناموفق بوده اند و غیر محتمل است که بتوانند در آینده ای نزدیک چنین کاری کنند و به یقین میتوان اظهار نمود تا هنگامی که استراتژی های واقعا اصیل را به کار نبندند، نمیتوانند میوه درخت مدیریت تحول استراتژیک را استفاده کنند.

شیوه های نهادینه شده صنعت عوامل دیگری هستند که می توانند توانایی مدیران را در پیاده سازی استراتژی و جاری سازی برنامه مدیریت تحول استراتژیک را محدود سازند. رقابت در میان شرکت ها در یک صنعت مشابه منجر به محدودیت زیاد و نهادینه سازی گسترده شیوه های مشترک انجام کسب و کار در صنعت می شود. شرکت هایی از یک صنعت مشابه همچنین زبان مشترک و شناخت های مشابهی درباره چگونگی رقابت توسعه می دهند. مدیران این شرکت ها، پیکره مشترکی از دانش» را توسعه می دهند که با خواندن نشریات مشابه، حضور در شبکه های حرفه ای و انجمن های تجاری و جابجایی درون شرکت هایی از همان صنعت تقویت می شود.

نحوه پدید آمدن استانداردهای صنعت چگونه است؟

این تأثیرات صنعت نقش مهم و مثبتی در تسهیل پدید آمدن استانداردهای صنعت دارند که به نوبه خود، منجر به مقبولیت محصولات و خدمات نزد مشتریان می شوند. از سوی دیگر این هنجارهای صنعت می توانند مانع توجه مدیران به فرصت ها و فناوری های جدید، پایگاه های جایگزین برای رقابت و رقبای بالقوه شوند. بنابراین، این گونه بسترهای نهادی که شرکت ها درون آن ها به رقابت می پردازند الگوهای رقابتی کنونی را تقویت خواهند کرد و شرکت هایی که در پی اتخاذ استراتژی های جدید هستند ناچار به ستیز با هنجارها و نفوذ صنعت خواهند بود. شرکت هایی که از این استانداردهای صنعت منحرف می شوند، از طریق معرفی محصولات و خدمات کاملا جدید یا به کارگیری فناوری های کاملا جدید با ریسک های رو به بالا و همچنین رو به پایین قابل ملاحظه ای مواجه می شوند. در نتیجه، بسیاری از شرکت ها مسیر ایمن تر تغییرات تدریجی را در عرضه محصولات و خدمات بر می گزینند.

بیشتر بخوانید: وظایف مدیران عالی در سازمان چیست؟

همچنین، برای بیشتر شرکت های قدیمی و جا افتاده انتخاب یک مسیر کاملا جدید، فرایند مدیریت حول استراتژیک به ندرت فرایند واضح و سرراستی خواهد بود و به درستی نمیتوانند این موضوع را درک کنند. گزارش های به دست آمده از سازمان هایی که برای تدوین استراتژی های کاملا جدید تلاش کرده اند مبین آن اند که فرایند رنج اور و بسیار نامطمئنی است، همراه با دوره هایی که سازمان ها «کورکورانه» و در «تغییرات پیاپی» و بدون تعریف یا تمرکز روشن، به راه خود ادامه می دهند، شرکت های فراوانی وجود دارند که ترجیح می دهند به وضع موجود قانع باشند و استراتژی هایی را پیگیری کنند که با هنجار های صنعت سازگارند، به جای آنکه با ابهام و عدم اطمینان مرتبط با تدوین و پیاده سازی استراتژی های جدید مواجه شوند.

نتیجه آن است که شرکت های موجود در صنایع جا افتاده اغلب در برابر «حمله» تازه واردانی که نیازها و خواسته های ارضا نشده مشتریان را پاسخ می دهند، محصولات یا خدمات جدیدی عرضه می کنند، یا از فناوری های نوظهور استفاده می کنند، کام آسیب پذیرند. توسعه رایانه شخصی توسط اپل، هجوم ژاپنی ها به صنعت خودروسازی ایالات متحده، تحت الشعاع قرار گرفتن راه آهن توسط کامیون ها و ظهور گوگل در بازار ابزارهای جستجو فقط تعداد اندکی از مثال هایی اند که نشان می دهند چقدر شرکت های قدیمی می توانند در برابر تازه واردانی آسیب پذیر باشند که با ایده هایی خارج از هنجارهای صنعت و الگوهای سنتی رقابت برانگیخته شده اند.

مدیریت تحول استراتژیک در سازمان

در زمان حاضر، مقوله مدیریت تحول استراتژیک به درستی مقوله اصلی مدیریت به حساب می ‏آید و هر بخش از فعالیت‌های سازمانی به نوعی با آن سرو کار دارد. همساز با الزام‌های پیچیده محیط پویای برون‌سازمانی که در برگیرنده نیروهای برجسته سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، و تکنولوژی است و به پیروی از آن، دگرگونی‏های اساسی در زمینه ساختار و ترکیب بازار، نیازهای متمایز مشتریان، و رقابت‌های شدید در مقیاس جهانی، محیط درونی سازمان‌ها نیز دستخوش دگرگونی‌های شگفت‌آوری می‏شود.

مدیریت تحول استراتژیک در سازمان بصورت سیستمی همه جانبه بوده و دانش علوم رفتاری برای بهبود برنامه ریزی شده و تقویت استراتژی ها، ساختارها و فرآیندهای سازمانی و در جهت ارتقاء اثربخشی سازمان به کار گرفته می شود.. مدیریت تحول استراتژیک در سازمان باید برنامه های تغییر برون گرا را در راستای تجزیه و تحلیل محیطی و برنامه ریزی استراتژیک، برای حصول اطمینان از اینکه سازمان همگام با محیط خود در حرکت است تدوین نماید. می توان گفت گاهی برای جبران پیامدهای ناشی از خطا در تصمیم گیری یا به منظور جابجایی های کلان در ابعاد فیزیکی یا تغییرات محتوایی، استراتژی بگونه ای حکم می کند که روند رشد متوقف شود. ترک یا توقف یک برنامه به دلایل استراتژیک خودبخشی از روند مدیریت تحول استراتژیک است که منجر به بهبود عملکرد سازمان میشود. از انجا که شرایط محیطی عموماً در حال تغییر است سازمانها در موقع تهیه استراتژی مناسب و قابل انطباق، نیازمند تخمین و آزمون عوامل جزئی در هر حیطه و تهیه جدولی از نوسانات مربوط به آن هستند.

از جمع بندی و خلاصه کردن نتایج به وسیله صاحبنظران، دورنمایی از نوسانات احتمالی برای تهیه استراتژی در دوره ای خاص به دست می آد و مدیران می توانند با دانش و آگاهی و احاطه به موضوع به تهیه مناسب ترین استراتژی مبادرت ورزند.کسب آمادگی در حوزه مدیریت استراتژیک برای بهره‌گیری از فرصت‌های محیطی، همسو با پیشرفت‌های تندآهنگ تکنولوژی اطلاعات، الزام‌های نوینی را در ابعاد مدیریت طلب می‏کند که مستلزم تغییر نگرش به عوامل محیطی، به ویژه عامل انسانی و برنامه‌ریزی منابع برای مدیریت موثر تغییرات است. شریف استراتژی با برخورداری از شبکه‌ای از متخصصان و مشاوران خود در زمینه‌های مختلف مدیریت، آمادگی ارائه خدمات جامع مشاوره مدیریت استراتژیک را با تمرکز بر برنامه‌های مدیریت تحول استراتژیک دارا است و می‌تواند خدمات درخواستی سازمان‌ها را متناسب با نیاز و فضای کسب و کار آنها به صورت سفارشی طراحی و عرضه نماید.

معرفی کتاب مدیریت تحول استراتژیک در تئوری و عمل

در کتاب مدیریت تحول استراتژیک در تئوری و عمل سعی شده در حوزه‌ی مدیریت بین دو گرایش نظری و عملی پیوندی منطقی برقرار شود. در بخش نخست کتاب مدیریت تحول استراتژیک در تئوری و عمل برخی از دیدگاه‌های نظری موجود درباره‌ی تحول سازمانی مطرح شده است. این کتاب که با تمرین‌های مختلفی همراه است مباحث دیگری را نیز شامل می‌شود که عبارت‌اند از: “شناخت و تشخیص نیاز به تحول”، “مدیریت موضوعات انسانی”، “شکل‌دهی به استراتژی‌های اجرا و مدیریت دوره‌ی گذر”، “مداخله‌ها” و “حفظ روند تغییر در مسیر تعیین شده”.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط ب موضوع مدیریت تحول استراتژیک چیست برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

Strategic transformation services

Leading organizational transformations

The four building blocks of transformation

Business transformation implementation and delivery

Formulation of Organizational Transformation Strategies

مزیت رقابتی

مزیت رقابتی چیست؟

در این مقاله قصد داریم به بیان مزیت رقابتی خواهیم پرداخت و نحوه ایجاد و خلق مزیت رقابتی را شرح میدهیم و ماهیت انواع مزیت رقابتی در سازمان را بررسی مکنیم. در ادامه شما میتوانید نحوه رقابت در بازار را با کسب و کار خودتان بررسی کنید.

مزیت رقابتی چیست؟

مزیت رقابتی (Competitive Advantage) مجموعه ای از عوامل یا توانایی ها است که به شرکت ها اجازه می دهد پیوسته عملکردی بهتر از رقبا داشته باشند. توجه کنید که هدف مزیت رقابتی عملکرد برتر از رقباست، نه صرفا برابری با عملکرد دیگر کسب و کارها؛ شرکت های برخوردار از مزیت رقابتی باید از عملکرد بالایی برخوردار باشند، و در عین اینکه این گونه شرکت ها نباید لزوما دارای بالاترین عملکرد در صنعت خود باشند، باید به طور مستمر در میان شرکت هایی با عملکرد بالا باقی بمانند و بسیار بهتر از میانگین صنعت عمل کنند مبین آن است که مدیران، از طریق تصمیمات خود، مسئول چهار نوع تصمیم استراتژیک هستند که منجر به در اختیار گرفتن و توسعه منابع و توانایی هایی مختص به شرکت می شوند که می توانند منشأ مزیت رقابتی باشند.

مزیت رقابتی شامل مجموعه عوامل یا توانمندی هایی است که همواره شرکت را به نشان دادن عملکردی بهتر از رقبا قادر می سازد. به عبارتی، مزیت رقابتی عامل یا ترکیبی از عواملی است که در یک محیط رقابتی سازمان را بسیار موفق تر از سایر سازمان ها می نماید و رقبا نمی توانند به راحتی از آن تقلید کنند. بنابراین برای دستیابی به مزیت رقابتی، یک سازمان هم باید به موقعیت خارجی خود توجه کند و هم توانمندی های داخلی را مورد توجه قرار دهد .

علاوه بر آن، هدف مهم دیگر مزیت رقابتی این است که شرکت ها از سطوح پایداری از عملکرد بالا برخوردار باشند. به عبارت دیگر، یک کسب و کار نه تنها باید از یک یا دو یا سه ربع سال یا حتی چندین سال خوب برخوردار باشد، بلکه باید مزیت رقابتی پایداری داشته باشد تا بتواند به طور پیوسته و در طول مدتی طولانی عملکردی بهتر از رقبا داشته باشد. بسیاری از شرکتها نشان داده اند که توانایی داشتن یک یا دو سال خوب را دارند، ولی تعداد بسیار اندکی از شرکت ها توانایی برخورداری از سطوح بالای مستمری از عملکرد برای سالیان متمادی را از خود نشان داده اند.

تعریف مزیت رقابتی پایدار چیست؟

مزیت رقابتی پایدار، مزایا و ویژگی‌هایی از یک محصول یا یک شرکت است که رقبا به راحتی نمی‌توانند آن را کپی کنند. مثلاً سیستم عامل اپل یک مزیت رقابتی پایدار است. خیلی از ویژگی‌هایی که شرکت اپل برای گوشی‌هایش معرفی می‌کند، توسط رقبا کپی می‌شوند. ولی سیستم عامل آن چیزی است که گوشی اپل را از بقیه رقبا جدا می‌کند.

به یاد داشته باشید که مشتری وفادار به‌خاطر مزیت‌های رقابتی پایدار شکل می‌گیرد. اگر شما از سرویس اسنپ استفاده می‌کنید، چون سریع، امن و ارزان قیمت است؛ و البته، همیشه راننده‌های زیادی در نزدیکی محل شما هستند. تا وقتی که رقیبی پیدا نشود که ارزش بیشتری رو کند (بسیاری از رقبا، سعی کردند با ارائه ارزش‌های مشابه وارد بازار شوند)، شما همچنان از اسنپ استفاده می‌کنید. در نتیجه، وفاداری مشتری نتیجۀ حفظ مزیت‌های رقابتی است.

نکته دیگری هم که وجود دارد این است که با گذشت زمان، به دلیل تغییرات بازاز، رقبا، پیشرفت تکنولوژی و تغییر سلایق و نظرات مشتری بعضی از مزیت‌های رقابتی اهمیت خود را از دست می‌دهند. شاید اصلاً دیگر مزیت حساب نشوند و نتوانید به کمک آنها رقابت کنید.

شرکت کداک (KODAK) تولیدکننده دوربین عکاسی و لوازم جانبی عکاسی بود که در زمان خودش بهترین کیفیت و بهترین محصولات را ارائه می‌کرد. سال‌ها با این مزیت در بازار رقابت پیشرو بود؛ تا اینکه تغییر تکنولوژی کداک را زمین زد. دوربین‌های دیجیتال وارد بازار شدند. اما کداک همچنان روی کیفیت محصولات نگاتیوی کار می‌کرد، این شرکت به این موضوع توجه نکرد که نیاز مشتریان عوض شده و مزیت رقابتی آن دیگر به چشم مشتری‌ها نمی‌آید.

انواع مزیت رقابتی کدام است؟

باتوجه به مبانی نظری موضوع و پویایی های واقعی و عینی رقابت می توان مزیت رقابتی را به پنج نوع کلی زیر تقسیم بندی کرد:

  • مزیت ساده در مقابل مزیت مرکب
  • مزیت موقتی در مقابل مزیت پایدار
  • مزیت مشهود در مقابل مزیت نامشهود
  • مزیت متجانس در مقابل مزیت نامتجانس
  • مزیت موقعیتی در مقابل مزیت جنبشی (پویا)

در ادامه هر کدام از انواع مزیت ها به اجمال تشریح مـی گردد:

مزیت رقابتی موقتی و مزیت رقابتی پایدار چیست؟

مزیت رقابتی از هرنوع که باشد می تواند از حیث عملکرد رقابتی به صورت پایدار یا موقتی باشد. مزیت موقتی اشاره به مزیتی دارد که کوتاه مدت و انتقالی است. به عنوان مثال، سیستم رزرو رایانه ای هوشمند «آمریکن ایرلاینز» در زمان معرفی از حیث بهره برداری از ظرفیت و دسترسی سریع به مشتریان و سایر جنبه های عملیاتی، مزیتی را برای شرکت ایجاد کرد.

به طور کلی می توان گفت که مزیت رقابتی پایدار از ویژگی هایی نظیر بادوام بودن، قابلیت پدافندی بالا، تحمل پذیری مناسب، دارای قابلیت مدارا، قابلیت زیستی بالا، قابلیت حمایتی و پشتیبانی زیاد، قابلیت پذیرش بالا، قدرت توجیه پذیری و اقناع سازی مناسب و توان مذاکره ای قابل ملاحظه برخوردار است که البته متناسب با شدت و قدرت پایداری مزیت رقابتی همه یا بعضی از ویژگی های فوق در آن وجود خواهد داشت. به عنوان مثال، اگر سازمان در مقابل رقبا مجبور به حفاظت از ارزشهای خود باشد، در این صورت واژه پایداری بیشتر با تحمل پذیری و قابلیت پدافندی سازگارتر است، یا چنانچه مزیت رقابتی سازمان به گونه ای باشد که او را قادر به طراحی و اجرای استراتژی های تهاجمی در عرصه های مختلف بازار کند، واژه پایداری مزیت رقابتی بیشتر در گرو قابلیت تهاجمی آن خواهد بود.

بیشتر بخوانید: تأثیر بازارگرایی بر هدفمندی و جهت گیری استراتژیک در سازمان چیست؟

یکی از صاحب نظران به نام گرنت، قابلیت پایداری مزیت رقابتی را با ابعاد طولانـی بودن، تحرک و انعکاسی بودن در نظر می گیرد.
طولانی بودن برحسب توانایی رقبا در تقلید یا به دست آوردن منابع ایجادکننده مزیت رقابتی بیان می شود و گویای این مطلب است که مزیت رقابتی پایدار اساساً با تعداد زیادی مجموعه فرعی مرتبط بوده و دارای ماهیت پویا است.
هرکدام از ابعاد پایداری مزیت رقابتی به ماهیت وظیفه استراتژیک در سطوح مختلف سازمان بستگی دارد و به همین دلیل قابلیت پایداری به جای مفهوم ایستا به عنوان یک فرایند پویا درنظر گرفته می شود و لذا می توان گفت که مزیت رقابتی پایدار یک مقصد با فاصله معین نیست بلکه یک سفر بی انتها است که بستگی به توانایی مسافر و اهداف وی ادامه می یابد. بااین مفهوم باید گفت که مزیت رقابتی پایدار مثل فردا است که نزدیک است اما هرگز نمی آید و این به خاطر ماهیت پویای محیط و تغییرات سریع در خواسته ها و انتظارات بازار و نیز تغییر الگوی رفتاری رقبا و همچنین ماهیت پیچیده خود مزیت رقابتی است.

نکته حائز اهمیت دیگر اینکه، بین مزیت رقابتی موقتی و مزیت رقابتی پایدار رابطه وجود دارد به نحوی که بعضی مواقع مزیت رقابتی پایدار از مجموع یک سری از مزیت های رقابتی موقتی حاصل می شود. به عنوان مثال در صنعت رایانه تسلط شرکت اینتل در بازار رایانه ارزان به وسیله خلق مجموعه ای از مزیت های موقتی حاصل شده است که در ادامه نیز مزیت جدیدی را خلق و براساس آن محصول جدیدی را به بازار عرضه میکند و در نتیجه آن رقبایی که درصدد تقلید و کپی برداری هستند مجبورند برای دستیابی به مزیت جدید فعالیت جدیدی را شروع کنند و این راز تداوم مزیت رقابتی اینتل در صنعت فرارقابتی رایانه طی دو دهه اخیربوده است.

 

مزیت رقابتی ساده و مزیت رقابتی مرکب چیست؟

مزیت رقابتی از حیث عملکرد می تواند به تنهایی عمل کرده یا به صورت ترکیبی از مزیت های چندگانه به عنوان یک کلیت ادغامی و در تعامل با یکدیگر کار کند که در حالت اول مزیت رقابتی از نوع ساده و در حالت دوم از نوع ترکیبی یا مرکب است. بدیهی است که مزیت ترکیبی از حیث رتبه، نسبت به مزیت ساده جایگاه بالاتر و تعیین کننده تری دارد.

وقتی که مزیت های ترکیبی، اساساً از دانش و قابلیت های شرکت ناشی می شوند معمولاً از نوع مزیت های جنبشی و پویا هستند. چنین مزیت های ترکیبی می توانند از قابلیت برتر تحرک زایی و هماهنگی کاراتر داراییها و مهارت های متفاوت برای ایجاد مزیت رقابتی در تمایز، محصولات و خدمات کیفی، هزینه پایین، پاسخ سریع به بازار و نیز نوآوری مستمر ناشی شوند. به عنوان مثال، توانایی کانُن در پردازش تصویر و ارتقای قابلیت های تولید و بازاریابی ناشی از تجهیز شایستگی های چندگانه باعث شده است که شرکت با کسب مزیت رقابتی، دامنه وسیعی از محصولات نوآور را با کیفیت بالا و کارایی زیاد و هزینه پایین به بازار عرضه کند.

تعریف مزیت رقابتی موقعیتی در مقابل مزیت رقابتی جنبشی (پویا) چیست؟

مزیت های موقعیتی از ویژگیها و موجودیهای شرکت ایجاد می شود که عوامل ایجادکننده این نوع مزیتها معمولاً ایستا بوده و براساس مالکیت منابع و دارائیها و یا براساس دسترسی هستند. بـه عنوان مثال در بازار سس مایونز کشور، موقعیت محصولات شرکت مهرام نسبت به سایر رقبا به خاطر قدرت اقناع سازی مشتری است که نتیجه آن تسهیل فروش محصولات شرکت است. یا به عنوان مثال دیگر می توان به فضای قفسه اشاره کرد که در بازار محصولات خرده فروشی، محصولات بعضی از شرکتها در مقایسه با محصولات رقبا، فضای قفسه فروشگاههای خرده فروشی را بیشتر اشغال می کنند که نتیجه آن دسترسی مطلوبتر به مشتریان است.

مزیت های رقابتی جنبشی (پویا) اساس کارایی و اثربخشی شرکتها در بازار است زیرا این نوع مزایا باعث میشود که شرکتها فعالیتهای کسب و کار خود را کاراتر و اثربخـش تر از رقبا انجام دهند که معمولاً برمبنای دانش و قابلیتهای سازمان استوار است.

تعریف مزیت رقابتی متجانس و مزیت رقابتی نامتجانس چیست؟

مزیت های موقعیتی و مزیت های پویا می توانند متجانس یا غیر متجانس باشند. وقتی که شرکت و رقبایش اساساً با استفاده از مهارت ها و قابلیت های متجانس و مشابه به روش یکسان رقابت می کنند، در این صورت، مزیت رقابتی از انجام فعالیت های مشابه به صورت بهتر حاصل می شود. به بیان دیگر وقتی مزیت رقابتی شرکتها از منابع و روشهای مشابهی حاصل می شود در این صورت شرکت هایی به مزیت رقابتی بادوام دست خواهند یافت که به صورت کاراتر و اثربخش تر منابع را به کار گرفته و روشها را اجرا کنند زیرا در این صورت شرکتها بدون اینکه فرصت متمایزبودن در بازی مشابه را داشته باشند مجبور به ایفای نقش هستند و لذا تنها تعیین کننده مزیت رقابتی، دوام کارایی عملیاتی است.

در این رابطه و در ارتباط با مباحث استراتژیک گفتنی است که اینگونه مزیت ها نمی توانند استراتژیک باشند زیرا انجام برخی امور به صورت متمایز و نه انجام امور مشابه به صورت بهتر یکی از ضرورت های اساسی استراتژی است. البته این مطلب اهمیت مزیت های متجانس برای عملکرد برتر یک بنگاه اقتصادی را با چالش جدی مواجه نمی کند.

مزیت رقابتی مشهود و مزیت رقابتی نامشهود چیست؟

مزیت رقابتی مشهود آن نوع مزیتی است که منشاء آن منابع مشهود بوده که به صورت داده فیزیکی مانند ماشین آلات، تجهیزات و… می توان آن را مشاهده کرد. مزایای مشهود معمولاً ناشی از تعهد شرکت به مقدار زیادی منابع در عرصه های خاص است که به راحتی قابل تغییر نیست که از آن جمله می توان به سرمایه گذاری سنگین در ماشین آلات اشاره کرد.

در مقابل، مزیت نامشهود آن نوع مزیتی است که امکان مشاهده آن در شکل فیزیکی به راحتی مقدور نیست. این نوع مزیت ها معمولاً پشت عوامل مشخصی پنهان است. این نوع مزیت می تواند ناشی از رازهای تجاری شهرت، یادگیری و شیوه یادگیری و دانستن کارکنان، فرهنگ سازمانی و… باشد. به عنوان مثال، مزیت رقابتی « ام تری» ناشی از فرهنگ سازمانی مبتنی بر نوآوری بازار محور آن است که آن شرکت را قادر می سازد که در هر سال بخش قابل ملاحظه ای از فروش خود را از محل محصولات نوآور به دست آورد، ضمن اینکه سیاست شرکت مبنی بر اینکه مهندسان بتوانند ۱۵ درصد وقت اداری خود را روی پروژه های خود صرف کنند تا حدود زیادی به نوآوری محصولات شرکت کمک کرده است.

بیشتر بخوانید: حسابداری مدیریت استراتژیک چیست؟

به طور کلی می توان گفت که هرچقدر، مزیت های رقابتی سازمان مبتنی بر مزیت های نامشهود باشد، امکان تقلید آن مشکل تر و زمان برتر خواهد بود. ضمن اینکه، جابجایی و جذب مزیت نامشهود بسیار مشکل تر از مزیت مشهود است زیرا به احتمال زیاد مزیت نامشهود از خصایص، مشخصات و قابلیت های سازمان مشتق میشوند که از نظر علّی مبهم و از نظر اجتماعی پیچیده هستند.

در واقع مزیت های مشهود از منابع فیزیکی و قابل مشاهده سازمان ناشی می شود، ولی مزیت های نامشهود از قابلیت های سازمان منتج می گردد که ناشی از شیوه های برنامه ریزی، سبک های مدیریتی، فرایندها، ساختار و سیستم های سازمانی، چگونگی یادگیری، روش های هماهنگی و نیز کارهای تیمی است و به همین علت هم هست که تقلیدپذیری آن مشکل خواهد بود.  برای اینکه هرکدام از مقولات فوق یا ترکیبی از آنها کارکرد اثربخش داشته باشند مستلزم الزامات سازگار و مناسب هستند که فراهم آوری آن برای سازمانهای رقیب مشکل است.

مزیت رقابتی نسبی و مزیت رقابتی مطلق چیست؟

علاوه بر تقسیم بندی پنجگانه فـوق، مـی توان مزیت رقابتی نسبی در مقابل مزیت رقابتی مطلق و مزیت رقابتی مستقیم در مقابل مزیت رقابتی غیرمستقیم را نیز به تقسیم بندی مذکور اضافه کرد. در یک مقیاس مقایسه ای چنانچه مزیت سازمان نسبت به رقبا در تفاوت های کوچک باشد مزیت از نوع نسبی است، ولی در صورتی که مزیت سازمان نسبت به رقبا، مسلط و تعیین کننده موقعیت بازار باشد مزیت از نوع مطلق است. در این راستا مزیت مستقیم به آن نوع مزیتی اطلاق می شود که به صورت مستقیم در ایجاد ارزش های رقابتی سازمان تاثیر می گذارد. در حالی که مزیت غیرمستقیم بااستفاده از عوامل واسطه ای نقش خود را ایفا می کند.

مزیت رقابتی از هرنوع که باشد می تواند از حیث عملکرد رقابتی به صورت پایدار یا موقتی باشد. مزیت موقتی اشاره به مزیتی دارد که کوتاه مدت و انتقالی است. به عنوان مثال، سیستم رزرو رایانه ای هوشمند «آمریکن ایرلاینز» در زمان معرفی از حیث بهره برداری از ظرفیت و دسترسی سریع به مشتریان و سایر جنبه های عملیاتی، مزیتی را برای شرکت ایجاد کرد.

مولفه های مزیت رقابتی کدام اند؟

برای ایجاد مزیت رقابتی، دانستن موارد زیر ضروری است:

  • ارزش پیشنهادی: یک شرکت باید به وضوح ویژگی ها یا خدماتی را که آن را برای مشتریان جذاب می کند، شناسایی کند. برای ایجاد علاقه باید ارزش واقعی ارائه دهد.
  • بازار هدف: یک شرکت باید بازار هدف خود را ایجاد کند تا بهترین روش‌ها را که رقابت‌پذیری را حفظ می‌کنند، بیشتر کند.
  • رقبا: یک شرکت باید رقبا را در بازار تعریف کند و در مورد ارزشی که ارائه می دهد تحقیق کند. این شامل رقابت سنتی و غیرسنتی و نوظهور می شود.
  • برای ایجاد مزیت رقابتی، یک شرکت باید بتواند ارزش پیشنهادی خود را که توسط بازار هدف جستجو می‌شود، شناسایی کند، چیزی که توسط رقبا قابل تکرار نیست.

رابطه رانت اقتصادی و مزیت رقابتی چیست؟

مفهوم مزیت رقابتی پیوند تنگاتنگی با مفهوم رانت اقتصادی دارد. اقتصاددانان فرض می کنند که در بلند مدت، میانگین سود اقتصادی (سود پس از پرداخت به همه عوامل تولید) شرکت ها در بازارهای رقابتی معادل صفر خواهد بود. شرکت هایی که می توانند بالاتر از متوسط سودهای اقتصادی بلندمدت کسب کنند، گفته می شود که از رانت اقتصادی برخوردارند. منطق پس زمینه رانت های اقتصادی و مزیت رقابتی الزاما یکسان است – شرکت ها از طریق تصاحب و بهره گیری از مجموعه ای از منابع و توانایی ها که به آن ها اجازه عملکرد برتر از رقبا را می دهند، از رانت های اقتصادی و مزیت رقابتی برخوردار می شوند.

عملکرد شرکت اغلب معادل عملکرد مالی در نظر گرفته می شود، ولی عملکرد ممکن است از راه های بسیاری و در ابعاد کاملا متفاوتی ارزیابی شود. عملکرد مالی به یقین یک شیوه کلیدی برای ارزیابی عملکرد کسب و کارها است، ولی شرکت ها را می توان از طریق سرعت رشد آن ها و به دست آوردن یا از دست دادن سهم بازار در قبال رقبایشان نیز ارزیابی کرد. اینکه شرکت ها برای نوآور بودن شناخته شده باشند یا برای ارائه محصولات یا خدمات با کیفیت بالا نیز از جمله ابعاد عملکرد هستند. به دلیل ارتباط مهم بین عملکرد شرکت و برآوردهای مزیت رقابتی، پیوستی که در ادامه این سری از مقالات آمده، مروری بر بسیاری از راه های برآورد و ارزیابی عملکرد شرکت ها را فراهم می سازد.

نکته اصلی که می خواهیم بر آن تاکید کنیم این است که عملکرد مفهوم چند بعدی است، و به هنگام ارزیابی برای پی بردن به وجود مزیت رقابتی در یک شرکت، لازم است که انواع مختلفی از سنجه های عملکرد را در نظر بگیریم. بهترین نشانگر وجود مزیت رقابتی در یک شرکت می تواند عملکرد بالا بر اساس ابعاد کاملا متفاوت سنجش عملکرد در طی چندین سال باشد.

بیشتر بخوانید: هوشمند سازی سازمان چیست و سازمان هوشمند چه ویژگی هایی دارد؟

آیا یک شرکت باید نسبت به یکایک رقبای خود در هر ربع سال یا در هر سال عملکرد برتری داشته باشد تا بتواند ادعا نماید که مزیت رقابتی دارد؟ احتمالا هیج اجماعی در میان افراد حرفه ای کسب و کار و پژوهشگران دانشگاهی در مورد این نکته وجود ندارد. در حالی که عملکرد برتر از رقبا در هر سال در هر یک از ابعاد قابل تصور عملکرد تعریفی کاملا روشن از مزیت رقابتی به دست خواهد داد، واقعیت این است که، حتی در صورت وجود، شرکت های بسیار اندکی خواهند بود که اگر این معیارها الزامی می شدند هرگز قادر به ادعای برخورداری از مزیت رقابتی بودند. حتی قوی ترین شرکت ها نیز یک یا دو سال بد یا حتی دوره ای از افت شدید را تجربه خواهند کرد.

وی در صورت امکان، صرفا شمار اندکی از شرکت ها قادر به از سر گذراندن رکود شدید اخیر (۲۰۱۰-۲۰۰۸) بدون هیچ تأثیری بر فروش یا سود خود بوده اند. از سوی دیگر، شرکت های فراوانی نیز بوده اند که در برخورداری از مزیت رقابتی و بقا به عنوان رهبران بازار برای سال ها یا حتی دهه ها موفق بوده اند. از این رو، به هنگام ارزیابی برخورداری یک شرکت از یک مزیت رقابتی با استفاده از معیارهای کمتر محدود کننده، به دنبال عملکرد قوی از سوی شرکت و عملکرد برتر نسبت به بیشتر رقبای آن در بیشتر سال ها خواهیم بود تا بتوان ادعا کرد آن شرکت از مزیت رقابتی برخوردار است.

اهمیت منابع و توانایی های خاص شرکت در خلق مزیت رقابتی

هدف مدیریت استراتژیک توسعه مزیت رقابتی پایدار است. با فرض تعریف ما از استراتژی به عنوان «الگویی شکل گرفته در جریانی از تصمیمات»، تمرکز ما بر الگوهایی از تصمیمات خواهد بود که در توسعه مزیت رقابتی و عملکرد بالای پایدار سهیم اند. استراتژی ها مستقیما بر عملکرد شرکت تأثیر نمی گذارند، بلکه استراتژی ها عملکرد را از طریق توسعه منابع و توانایی های مختص به شرکت تحت تأثیر قرار می دهند که می توانند منجر به مزیت رقابتی و عملکرد بالا شوند. این مقاله چگونگی ارتباط تفکر و تصمیم گیری مدیریتی را با توسعه منابع و توانایی های انحصاری شرکت در نظر می گیرد، از جمله تعریف و تعیین جایگاه در بازار برای کسب و کار، استراتژی های سطوح کسب و کار و شرکت، و ساختارهایی که منتهی به مزیت رقابتی پایدار می شوند.

بیشتر بخوانید: استراتژی چیست؟

تنها در چند دهه اخیر بوده است که مدیریت استراتژیک شروع به اذعان و درک صریح تأثیری کرده است که عوامل و توانایی های مختص به شرکت می توانند بر عملکرد شرکت داشته باشند. مطالعات اولیه، از جمله مطالعاتی در صنعت مالت، نشان دادند که شرکت هایی از یک صنعت یکسان و با استراتژی هایی یکسان دارای سطوح عملکرد کاملا متفاوتی بوده اند. چنین یافته هایی مهم بوده اند زیرا توضیحات «ساختاری» سنتی برای عملکرد را زیر سؤال می بردند، که پیش بینی می کردند شرکت هایی از یک صنعت مشابه – به ویژه شرکت هایی که از استراتژی های یکسانی در یک صنعت مشابه برخوردار بودند تقریبا از نتایج عملکرد مشابهی برخوردار  خواهند بود.

مطالعات بعدی بر روی تفاوت های عملکرد در میان شرکت های درون یک صنعت که از استراتژی های مشابهی پیروی می کردند، این فرضیه را به پیش کشیدند که این تفاوت های عملکرد باید از تفاوت در توانایی های سازمانی ناشی شده باشند.  مطالعات بعدی به تفاوت های معنی داری در منابع و توانایی ها در میان شرکت ها دست یافتند، و همچنین دریافتند که ارتباط معنی داری بین توانایی های ها و نتایج عملکرد آن ها وجود دارد. از این رو، کلید عملکرد بالای پایدار در منابع و توانایی های مختص به شرکت و در تفکر مدیریتی نهفته است که پیشران توسعه این منابع و توانایی ها هستند.

راه برای کشف تأثیرات ضمنی منابع مختص به شرکت از طریق دیدگاه منابع به شرکت است.  این دیدگاه ریشه در کار با ارزش پژوهشگر ای ادیت پنروز (Edith Penrose) دارد، که پیشنهاد کرد شرکت ها را می توان به عنوان مجموعه ای از منابع مولد نگریست. فرض کانونی دیدگاه مبتنی بر منابع این است که توجه بسیار اندکی به اهمیت توانایی ها و منابع مختص به شرکت شده است. طرفداران دیدگاه مبتنی بر منابع نمی گویند که ویژگی های صنعت یا بازار بی اهمیت اند، بلکه استدلال آن ها این است که مزیت رقابتی توسط منابع توانایی هایی تعیین می شوند که شرکت ها آن ها را به صحنه رقابتی خود می آورند.

معیارهایی که تعیین می کنند آیا منابع و توانایی ها می توانند برای شرکت ها مزیت رقابتی ایجاد کنند

با اینکه پژوهشگران فقط در چند دهه اخیر شروع به تحقیق درباره تأثیرات ضمنی دیدگاه مبتنی بر منابع نموده اند، توافق گسترده ای در مورد اصول مرکزی این نظریه وجود دارد: شرکت ها فقط هنگامی از مزیت رقابتی پایدار برخوردار خواهند بود که توانایی های آنها با ارزش و کمیاب، فاقد جانشین، و دشوار برای تقلید یا مشابه سازی باشند.

بر اساس این منطق، منابع و توانایی هایی که با ارزش نباشند روشن است که نمی توان از آنها انتظار ایجاد هیچ گونه مزیت رقابتی را داشت. همچنین، اگر منابع با ارزش کمیاب نیز نباشند، و بر عکس به طور گسترده ای در دسترس شرکت ها باشند، بهترین امید یک شرکت تساوی رقابتی با دیگر شرکت ها خواهد بود. اگر منابع و توانایی ها هم با ارزش و هم کمیاب باشند، و همچنین برای رقبا نیز تقلید یا مشابه سازی آنها دشوار باشد، در آن صورت آن منابع می توانند دست کم منبعی موقتی برای مزیت رقابتی باشند. سرانجام، اگر منابع و توانایی ها با ارزش کمیاب، و دشوار برای مشابه سازی باشند، و اگر فاقد جانشینان بادوامی باشند، در آن صورت آن منابع و توانایی ها می توانند منشأ مزیت رقابتی پایدار باشند.

بیایید مثالی را برای به تصویر در آوردن این مفهوم مهم در نظر بگیریم. دیزنی را به عنوان شرکتی در نظر بگیرید که توانسته در طی چند دهه موفق باقی بماند. دست کم یک دلیل برای تداوم موفقیت دیزنی، ارزش شخصیت های دیزنی آن است، که به یقین در بین با ارزش ترین منابع تحت تملک یا کنترل هر شرکتی در جهان قرار دارند. آیا میکی ماوس و دیگر شخصیت های نمادین دیزنی با ارزش، کمیاب، و دشوار برای مشابه سازی اند، و آیا دیگر شرکت ها فاقد جانشینان ماندگاری برای این دارایی های با ارزش اند؟

بدون تردید آنها با ارزش هستند. در حالی که هیچ کمبودی از جنبه شخصیت های نقاشی متحرک در صنایع تصاویر متحرک و سرگرمی وجود ندارد، به نظر می رسد که شخصیت های دیزنی، علی رغم تلاش های قابل ملاحظه ای که از سوی دیگر شرکت ها برای مشابه سازی موفقیت آنها به عمل آمده، جایی منحصر به فرد و خیلی خاص را به تصرف خود درآورده اند. و، اگر چه به یقین انواع مختلفی از فیلم های رسانه ها، و سرگرمی ها وجود دارند، شرکت های بسیار کمی در توسعه جانشینی کاملا ماندگار برای شخصیت های انیمیشنی دیزنی، فیلم هایی که در آنها ظاهر می شوند، و پارک های بسیار موفقی که بر اساس محبوبیت این شخصیت ها و فیلم ها ساخته شده اند، توانسته اند به موفقیت دست یابند.

ماهیت نامتقارن مزیت رقابتی

چهار معیاری که تعیین می کنند آیا منابع و توانایی ها برای شرکت مزیت رقابتی پایدار ایجاد می کنند (با ارزش، کمیاب، دشوار برای مشابه سازی، و بدون جانشین – VRIO) به طور ضمنی اشاره می کنند که یک ویژگی الزامی مزیت رقابتی عدم تقارن است. به عبارت دیگر، منحصر به فرد بودن یک ویژگی الزامی برای هر منبع یا توانایی است که قرار است مبنای مزیت رقابتی باشد. بنابراین، از نظر مفهومی، آزمون اینکه یک منبع یا توانایی می تواند منبعی برای مزیت رقابتی باشد به دو پرسش بستگی دارد نخست، آیا منبع یا توانایی به شرکت اجازه می دهد کاری را انجام دهد که رقبا قادر به انجام آن کار نیستند؟ برای مثال، یک حق اختراع به یک شرکت حق انحصاری فروش یک محصول یا خدمت خاص را برای مدت ۲۰ سال می دهد. به نوبه خود، شرکتی نیز ممکن است از چنان شهرت چشمگیری برخوردار باشد که برای دیگر شرکت ها کسب سهم قابل توجه از بازار دشوار باشد (مثلا، گربر Gerber –  در بازار غذای کودکان در ایالات متحده، جالب است که گربر هرگز قادر به توسعه شهرت یا سطح نفوذ خود در بازار مشابهی در خارج نبوده است).

در بازاریابی، مفهوم «برندهای مسلط» (ابر برندها – master brands) اشاره به شرکت هایی دارد که با چنان موفقیتی محصولات یا خدمات خود را برندگذاری نموده اند که نام برند مترادف با کل طبقه محصول یا خدمت شده است. نمونه هایی مانند کوک Coke، فدکس FedEx، کلینکس Kleenex، رولربلیدز، و نوار چسب اسکاچ Scotch این شرکت ها، به دلیل شیوه تعریف بازار توسط برندهایشان، اغلب از مزیت رقابتی قابل توجهی نسبت به دیگر شرکت ها برخوردارند.

از سوی دیگر، چنین مزیت هایی می توانند بسیار گذرا باشند، به ویژه هنگامی که ترجیحات مشتریان تغییر می کنند یا فناوری های جدید پدیدار می شوند. همان گونه که در مقاله های گذشته اشاره شده است کداک برای چندین دهه بر بازار فیلم عکاسی غلبه داشت، ولی هم اکنون با افول یا حتی پاک شدن از خاطره ها مواجه است، چون بیشتر مصرف کنندگان، عکاسی با فیلم را رها کرده و به عکاسی دیجیتال روی آورده اند.

بیشتر بخوانید: استراتژی تدافعی و استراتژی آینده نگر و نوآورانه، چگونه بر عملکرد و کارایی سرمایه گذاری تأثیر میگذارند

دوم، در جایی که بیشتر شرکت ها با رقابت عمده ای در بازارهای خود مواجه نیستند، آزمون دیگر برای مزیت رقابتی این است که آیا شرکت منابع یا توانایی هایی دارد که به آن اجازه عملکرد برتر نسبت به رقبا بدهند. برای مثال، شرکت های زیادی تلفن های همراه می فروشند، از این رو هیچ شرکتی به تنهایی از انحصار کامل با تسلط بر این بازار برخوردار نیست. ولی یک شرکت هنوز هم می تواند، در صورت داشتن منابعی که اجازه عملکرد برتر نسبت به رقبا به آن بدهد، از مزیت رقابتی برخوردار باشد. بازار تلفن همراه همچنین تصویری خوب از گذرا بودن مزیت رقابتی را ارائه می کند. در طول سالیان مختلف، شماری از شرکت ها از مزیت رقابتی نسبی در این بازار برخوردار بوده اند مثل موتورولا، اریکسون، نوکیا ولی هیچ شرکتی قادر به حفظ مزیت پایدار نسبت به رقبا برای مدت زمان بسیار طولانی نبوده است . نوکیا رهبر اخیر بازار بوده است، ولی اپل، سامسونگ، و دیگرانی نیز به عنوان رقبای قدرتمند پدیدار شده اند.

با اینکه شناسایی مجموعه متنوعی از منابع و توانایی های مشهود و نامشهود که می توانند منبع بالقوه مزیت رقابتی باشند آسان است، دیدگاه مبتنی بر منابع پیشنهاد می کند که هر منبعی فقط هنگامی می تواند در توسعه مزیت رقابتی سهم داشته باشد که با موانع بازدارنده تملک یا مشابه سازی خود توسط رقبا مرتبط شده باشد. اگر یک منبع یا توانایی با ارزش قابل به دست آوردن یا تقلید از سوی رقبا باشد، در آن صورت هرگونه مزیت رقابتی که شرکت از آن برخوردار بوده بزودی ناپدید خواهد شد.

چالش دفاع در برابر مشابه سازی

یکی از مهم ترین چالش های پیش روی هر شرکتی که در پی برخورداری از مزیت رقابتی است، دفاع در برابر تقلید یا مشابه سازی است. این چالش به ویژه در اقتصادهای بازاری دشوارتر است که در آنها مدیران واحدهای کسب و کار نه تنها دسترسی آسانی به اطلاعات دارند، بلکه از انگیزه های نیرومندی برای یادگیری و به دست آوردن منابع و توانایی های بالقوه با ارزش برخوردارند.

تحقیقات پیشین درباره اشاعه فناوری می تواند به ویژه در فهم چالش دفاع در برابر مشابه سازی توسط رقبای شرکت سودمند باشد. مطالعات نشان داده اند که ایده ها و نوآوری ها با الگویی که شباهت به «منحنی S شکل» است در پهنه اقتصاد تکثیر می شوند. بنا به این منحنی برای مدت زمانی نسبتا کوتاه از 0t تا ۱t نوآوری ها ممکن است تحت تملک یک یا تعداد بسیار اندکی از شرکت ها باشند، ولی نقطه ای خاص – ۱t در این نمایه – فرایند تکثیر یا اشاعه آغاز می شود. تا ۲t در نمایه، تقریبا همه شرکت های بازار یا کل اقتصاد این نواوری را در اختیار گرفته اند. این الگوی پذیرش (در اختیار گرفتن) را در ابتدا فقط یک شرکت یا سازمان های بسیار کمی یک نوآوری خاص را به کار می گیرند، ولی بزودی تقریبا همه شرکت ها آن نوآوری را به کار می گیرند تقریبا در میان همه نوآوری ها دیده می شود.

یک منبع یا توانایی، نظیر ارزش یک نوآوری، فقط تا زمان آغاز فرایند انسان در مزیت رقابتی سهم خواهد داشت. در نقطه ۱t، هر منشأ مزیت رقابتی شروع به از دست دادن کمیابی خود خواهد کرد، و از این رو، دیگر تضمین کننده عملکرد بالای پایدار نخواهد بود.. به عنوان یک نمونه، اشاعه فناوری اسکن (برچسب قیمت توسط دستگاه) در فروشگاه های خواربار فروشی ایالات متحده در دهه ۱۹۷۰ کاملا هم راستا با الگوی عمومی است، برخی از اولین پیشگامان به خدمت گرفتن فناوری اسکن احتمالا با عرضه خطوط خروجی سریع تر و بهره وری بالاتر نیروی کار، از مزیت رقابتی کوتاه مدتی نسبت به رقبا برخوردار بوده اند، و در مدت زمان کوتاهی و با گزینش فناوری اسکن توسط تقریبا همه خواربارفروشی های بزرگ این مزیت ها ناپدید شدند.

فناوری اسکن در خرده فروشی مثال جالبی نیز به شمار می آید، چون منافع آشکار اولیه در بهره وری نیروی کار توسط شرکت های استفاده کننده از فناوری بود که بی شک باعث اشاعه سریع فناوری شد. در همان حال، نوبت وال مارت و تعداد انگشت شماری از خرده فروشان پیچیده بود تا نشان دهند که چگونه فناوری اسکن می تواند همچنین منجر به مزیت های بهره وری و صرفه جویی بیشتر از طریق مدیریت اثربخش تر موجودی انبارها، خرید، و لجستیک شود. با اینکه تقریبا همه خرده فروشان به سرعت فناوری اسکن را به خدمت گرفتند، برای اغلب خرده فروشان دیگر زمان بسیار بیشتری طول کشید تا به این بهره وری و صرفه جویی اضافی ناشی از فناوری اسکن پی ببرند، و برخی از خرده فروشان که عقب مانده بودند هنوز هم به طور اثربخشی از این منافع بالقوه استفاده نمی کنند.

در حالی که شرکت های تقلیدگر یا مشابه ساز تهدیدی برای مزیت رقابتی شرکت های رهبر یا پیشگام هستند، لازم به تاکید است که تقلید به تنهایی برای شرکت های تقلیدگر مزیت رقابتی را به ارمغان نمی آورد. بهترین دستاوردی که شرکت های تقلیدگر می توانند انتظار داشته باشند تساوی رقابتی در صنایع یا بازارهایشان خواهد بود. و حتی تساوی نیز غیر ممکن خواهد بود چون شرکت های اندکی بدون تحرک و منتظر رسیدن رقبا به خود خواهند ماند.

فقط از طریق نوآوری و توسعه منابع و توانایی های با ارزش، کمیاب، و دشوار برای تقلید مختص به خود است که این گونه شرکت ها قادر به برخورداری از مزیت رقابتی خواهد بود. تقلید به شرکت ها کمک می کند که به پیشگامان «برسند، ولی به تنهایی غیر ممکن است که برای شرکت ها مزیت رقابتی ایجاد کنند.

راه هایی برای جلوگیری یا کاستن از سرعت تقلید

مدیران می توانند به سه شیوه در پی جلو گیری از مشابه سازی توسط رقبا باشند. آنها می توانند به دنبال ثبت حق انحصاری فناوری ها یا دیگر منابع شرکت باشند. یک حق اختراع حقوقی انحصاری در مورد یک فناوری خاص برای شرکت به مدت ۲۰ سال فراهم می سازد. از سوی دیگر، برخی از مدیران از ثبت حق اختراع فناوری های شرکتشان اکراه می ورزند زیرا بیم آن دارند که اطلاعات منعکس شده در حق اختراع ممکن است به رقبا اجازه نوآوری یا مهندسی حول اختراع به ثبت رسیده را بدهد، فرایندی بسیار متداول در بسیاری از صنایع مبتنی بر فناوری های پیشرفته.

تناقض مربوط به ثبت حق اختراع این است که در حالیکه هدف محافظت از منافع مالکیتی شرکت هایی است که محصولات، خدمات و فناوری ها را توسعه می دهند، آنها عملا می توانند به اشاعه نوآوری ها کمک کنند. از آنجا که حق اختراعات مدارک عمومی تلقی می شوند، هر رقیبی می تواند به حق اختراع دسترسی داشته باشد و از اطلاعات بهره برداری نماید. زیراکس، که پیشگام توسعه کپی خشک بود، از فرایندهای خود با صدها حق اختراع محافظت می کرد، ولی برای کانن فقط چند سال طول کشید تا فرایند چاپ خشک خود را توسعه دهد.

داشتن منابع اختصاصی برای خلق مزیت رقابتی

یک راه دیگر برای جلو گیری از مشابه سازی، داشتن دسترسی انحصاری منابع یا دارایی های کلیدی است. اینکو، برای مثال، برای مدت های مدیدی به  واسطه مالکیت بر درصد بزرگی از همه ذخایر شناخته شده نیکل بر بازار جهان مسلط بود. مدیران همچنین ممکن است که به دنبال حداکثر بهره برداری از منابع پیش از آغاز فرایند اشاعه باشند. برای مثال، مدیران شرکتی با محصولی کاملا جدید ممکن است در پی پایبند ساختن مشتریان در روابط قراردادی بلندمدت باشند تا آن مشتریان، حتی در صورت توسعه محصولات رقیب مشابه توسط رقبا به شرکت متعهد بمانند. یا، یک شرکت عرضه کننده محصولات و خدمات جدید مبتنی بر یک فناوری جدید ممکن است به دنبال کسب سهم بازار در کوتاه ترین زمان ممکن باشد. هدف این گونه استراتژی ها نه تنها ایجاد وفاداری مشتری نسبت به محصول یا خدمت شرکت است، بلکه اجازه دادن به شرکت برای برخورداری از صرفه های مقیاس، صرفه های ناشی از یادگیری، و مزیت هزینه مطلق نسبت به رقبای بالقوه است، پیش از آن که آن ها بتوانند فناوری جدید را به خدمت بگیرند یا از آن بهره برداری نمایند. بی تردید هزینه های تبلیغات گسترده و ترفیعاتی که توسط Amazon.com صرف شده اند به هدف توسعه این نوع از شناخت مشتری و وفاداری خریدار بوده اند.

بیشتر بخوانید: هم افزایی و ارزش آفرینی در سازمان های هلدینگ چگونه ایجاد میشود؟

به علاوه، دعوای حقوقی معمولا به عنوان یک تاکتیک رقابتی تلقی نمی شود، ولی در حقیقت، برای کاستن از سرعت فرایند تکثیر توسط مدیران به کار گرفته می شود. اینتل به دفعات و با موفقیت در تلاش های خود برای کند کردن رقبایی که امیدوار به رسیدن یا «پرش بلند» از روی پیشرفت های فناورانه اینتل هستند، دعوای حقوقی را به عنوان تاکتیک رقابتی به کار بسته است.

در نهایت، بهترین شیوه برای دفاع در برابر مشابه سازی حفظ یک گام جلوتر از رقباست. حتی محافظت شده ترین حق اختراعات نمی توانند برای بیش از یک یا دو دهه مزیت رقابتی را تضمین کنند. و، اغلب نیرومندترین رقبا آنهایی هستند که با ارائه محصولات جدید، مبتنی بر فناوری های جدید، طراحی شده برای براورد نیازها یا ترجیحات مشتریان جدید با نوظهور از خارج از صنعت سر بر می آورند. از این رو، هوشیاری مستمر، توسعه محصولات و خدمات جدید، و توانایی بهره برداری از پیشرفت های فناورانه برای جلو افتادن در رقابت الزامی اند. در ادامه به هفت روشی اشاره می‌شود که از طریق آن می‌توان مزیت رقابتی کسب کرد:

استراتژی مبتنی بر نوآوری

شرکت‌ها ممکن است فعالیت‌های‌شان را با روش‌هایی جدید و نوآورانه انجام دهند. برای مثال فناوری‌های نوآورانه‌ در صنعت پزشکی که راهی برای از بین بردن تومورهای مغزی و سرطان‌ بدون نیاز به جراحی را ایجاد کرده است. بدیهی است که این روش موجب کاهش درد، ریسک و زمان بازیابی خواهد شد. از این رو مزیت رقابتی بیشتری نسبت به جراحی‌های سنتی پیدا می‌کند. افراد می‌توانند با کشف و ارائه روش‌های ابتکاری برای انجام کار، مزایای رقابتی کسب کنند.

اثربخشی عملیاتی و هوشمندی استراتژیک

بعضی از شرکت‌ها فقط سراغ کاری می‌روند که بهتر از هر کس دیگری آن را انجام می‌دهند. وقتی کارهای‌تان را خوب و کارآمد انجام دهید،‌ مزیت رقابتی بیشتری نسبت به کسانی که کار را طولانی‌تر یا سریع‌تر انجام می‌دهند، کسب می‌کنید. «اثربخشی عملیات» و «اثربخشی استراتژی» هر دو برای دستیابی به عملکرد ممتاز ضروری هستند اما کارکرد آن‌ها نسبت به یکدیگر متفاوت است. شرکت تنها هنگامی می‌تواند بر رقبایش غلبه کند که تمایزی نسبت به آن‌ها ایجاد کرده و این تمایز را حفظ کند. «اثربخشی عملیاتی» به معنای انجام بهتر فعالیت‌های مشابه با فعالیت‌هایی است که رقبا انجام می‌دهند اما «اثربخشی استراتژی» انجام فعالیت‌هایی متفاوت نسبت به رقبا یا انجام فعالیت‌های مشابه اما به روشی متفاوت است که این نیز اکنون با هوشمندی استراتژیک ادغام و آن را به مؤلفه جدید و ممتازی به نام «هوشمندی استراتژیک» تبدیل کرده است.

استراتژی رقابتی مبتنی بر فناوری

از زمانی که هنری فورد صنعت خودرو را با راه‌اندازی خط مونتاژ توسعه داد، شرکت‌ها با استفاده از تکنولوژی‌های جدید، به‌دنبال مزیت رقابتی بودند. کامپیوترها و برنامه‌های کاربردی نیز می‌تواند مزیت ایجاد کند. کارکنانی که تکنولوژی جدید را می‌آموزند و با آن کار می‌کنند، تقریباً همیشه بازدهی یا مزیت رقابتی بیشتری نسبت به کسانی که در برابر روش‌های جدید مقاومت می‌کنند، خواهند داشت.

استراتژی مبتنی بر رهبری هزینه

شرکت‌ها می‌توانند با ارائه قیمت‌های جذاب، برای خود مزیت رقابتی کسب کنند. «وال مارت» و «آمازون» دو شرکتی هستند که با این استراتژی توانستند رشد خوبی داشته باشند. درحالی‌که این روش می‌تواند برای بعضی شرکت‌ها مؤثر باشد، اما کاهش قیمت به ندرت روشی مطلوب برای شرکت‌ها به حساب می‌آید، زیرا می‌تواند در نهایت بقای کسب‌وکار را تهدید کند.

استراتژی تنوع

نام تجاری یا برند بدیهی‌ترین روش تشخیص شرکت‌ها از یکدیگر به حساب می‌آید. با استفاده از برندسازی، برندهایی مانند «نایکی» یا «رولکس» به‌طور معمول موقعیتی متمایز و جدا از سایر کفش‌ها و ساعت‌ها را در ذهن مخاطب‌شان ایجاد می‌کنند. مدیرانی که از این روش استفاده می‌کنند باید به‌دنبال یافتن مهارت و توانایی منحصربه‌فردی باشند تا از طریق همین عامل کلیدی آگاهی مشتری را نسبت به ارزش کالا یا خدمت‌شان افزایش دهند. در واقع هدف این است که شرکت محصولات و خدمات جدید و متنوعی را روانه بازار کند. البته این محصولات می‌توانند مرتبط یا غیرمرتبط باشند.

مزیترقابتی اطلاعاتی

تقریباً تمام استراتژی‌های گفته‌شده نیازمند سطح بالایی از اطلاعات هستند. در واقع مزیت رقابتی به مهارت‌هایی گفته می‌شود که به شما کمک می‌کند تا در صحنه رقابت جان سالم به در ببرید. اکثر مزیت‌های رقابتی از طریق دانش و اطلاعات به دست می‌آیند. شرکت‌های موفق به دنبال آخرین تکنولوژی، استراتژی‌ها و داده‌ها می‌باشند.

مزیت رقابتی سازگار و منطبق

همان‌طور که بازارها، اقتصادها و سایر عوامل در این محیط غیر قابل پیش‌بینی تغییر می‌کنند، شرکت‌هایی که بتوانند خود را با شرایط متغیر انطباق دهند، مزیت رقابتی کسب می‌کنند. این شرکت‌ها معمولاً کوچک‌تر هستند و فناوری‌های پیشرفته‌ای در اختیار دارند. مدیران می‌توانند با پذیرفتن تغییر و سازگاری با آن، به قدرت اصلی خود برسند. باید توجه داشت در بسیاری از موارد سازگاری کاملاً ذهنی و شناختی است و به سطح ادراک افراد بستگی دارد.

نقش تجزیه و تحلیل در خلق مزیت رقابتی چیست؟

با وجود آنکه در دنیای امروز رقابت شدید شده اما هنوز هم می‌توان در ارائه خدمات و کالاها کارهای منحصر به فردی انجام داد. به هر حال شما باید مزیت‌هایی را که رقبایتان ارائه می‌دهند ارزیابی کنید سپس اقدام به ارائه مزیت‌هایی نمایید که آن‌ها به مشتریان خود ارائه نمی‌دهند. برای این منظور نیاز به تحلیل سه عامل زیر است:

کسب دانش

بهتر است برای اینکه بتوانید متفاوت از رقیب‌هایتان باشید بر دانش و توانمندی تیم کسب و کار خود تکیه کنید. برای مثال برند گوگل سال‌هاست که تکنولوژی‌های جدید و به‌روز در دستور کار خود دارد و از این بابت دست‌نیافتنی شده است.توانمندی و دانش شما می‌تواند برای شما مزیت رقابتی به ارمغان بیاورد و خودش نیز یک مزیت نسبی برای کسب و کار شما باشد. برای مثال اگر تیمی متخصص در امر فروش داشته باشید بهتر می‌توانید نسبت به سایر رقبا محصولات خود را به فروش برسانید. حتی اگر توانمندی‌های محصولات شما در حد رقیبتان باشد.

تحلیل مشتری

مشتری‌ها را فراموش نکنید. در نهایت آن‌ها هستند که بابت کالا و خدمات شما پول می‌پردازند. ارزش‌هایی برای آن‌ها در نظر بگیرید. ارزش‌هایی بیشتر با قیمت پایین‌تر. برای مثال در نظر بگیرید شما و رقیبتان هر دو خدمات حمل و نقل بین‌المللی کالا ارائه می‌دهید، اگر قیمت حمل هردوی شما یکسان باشد مشتری با در نظر گرفتن خدمات پس از فروشتان انتخاب خواهد کرد. بنابراین بهتر است نیازهای مشتریان را بشناسید، بدانید که مشتریان شما چه کسانی هستند و بر اساس آن اقدام به رفع نیازهای آنان نمایید.

تحلیل رقبا

عملکرد رقبا را با دقت دنبال کنید. ببینید چه خدماتی ارائه می‌دهند و کدام خدمات مهم را در لیست کار خدمات خود ندارند. ببینید رقیبانتان چه ضعف‌هایی دارند و سعی کنید آن ضعف‌ها را در کسب و کار خود جبران کنید. در واقع باید نقاط ضعف رقیبانتان را به نقاط قوت خود تبدیل کنید. به هیچ وجه کپی ضعیف رقیبتان نباشید. سعی کنید وب‌سایتی زیبا با یک طراحی متفاوت داشته باشید و متفاوت از رقیبتان جلوه کنید.

 خلاصه مقاله مزیت رقابتی

مزیت رقابتی شامل مجموعه عوامل یا توانمندی هایی است که همواره شرکت را به نشان دادن عملکردی بهتر از رقبا قادر می سازد. به عبارتی، مزیت رقابتی عامل یا ترکیبی از عواملی است که در یک محیط رقابتی سازمان را بسیار موفق تر از سایر سازمان ها می نماید و رقبا نمی توانند به راحتی از آن تقلید کنند. بنابراین برای دستیابی به مزیت رقابتی، یک سازمان هم باید به موقعیت خارجی خود توجه کند و هم توانمندی های داخلی را مورد توجه قرار دهد .

در مسیر ایجاد مزیت رقابتی دو نکته مهم قابل تعمق می باشد: نخست، این مسیر فرایند دنباله داری است که به عملکرد عالی و رقابت پذیری سازمان منجر می شود. یعنی اینکه در صورتی که سازمان بتواند به واسطه شایستگی های خود، مزیت رقابتی پایداری خلق نماید که برای مشتریان ارزشمند بوده و همواره برتر از رقبا باشد، در واقع عملکردی شایسته از خود بر جای گذاشته و رقابت پذیری را به ارمغان آورده است. دوم، بخاطر افزایش پیچیدگی های محیطی و شدت رقابت، مزیت رقابتی یا به راحتی توسط رقبا تقلید می شود یا از نظر مشتریان به زودی رنگ می بازد و بایستی با مزیت های جدیدی جایگزین شوند.  بر این اساس سازمان باید به فکر پیدا نمودن مزیت های رقابتی خود باشد.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع مزیت رقابتی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

Competitive Advantage Definition

Competitive Advantage – Learn How a Competitive Advantage

Competitive Advantage – Strategic Management Insight

 

توصیه هایی به مدیران و سازمان ها برای سازگار تر، پاسخگوتر و نوآور تر ساختن شرکتها

مفاهیم ضمنی و توصیه هایی به مدیران

می دانیم که بدون مداخله، مدیران در قبال تغییر در محیط های صنعتی شرکت های خود به میزان کافی پاسخگو نخواهند بود. همچنین می دانیم که پیشرفت از توانایی به چالش کشیدن وضع موجود به جای پذیرش مستمر آن ناشی می شود. این مقاله به هدف بهبود پاسخگویی مدیران و شرکت هایشان یک هشدار و سه توصیه ارائه می کند. تاکید هشدار بر خطرات رضایت از وضع موجود ناشی از موفقیت است، در حالی که دو توصیه نخست فرض می کنند که مدیران نیاز به اندیشیدن مانند بیگانگان (افراد خارج از شرکت) دارند، و برخی پیشنهاد های مشخص درباره چگونگی ترغیب این تفکر مانند یک بیگانه ارائه خواهد شد. توصیه پایانی معطوف به اهمیت یادگیری سطح بالا (که در مقاله یادگیری سازمانی به طور مفصل به توضیح آن پرداختیم) خواهد بود، و ایده هایی درباره چگونگی نهادینه سازی این یادگیری سطح بالا در سازمان های کسب و کار عرضه خواهند شد.

شرکت ها ممکن است توسط موفقیت خود مسموم شوند

پیام نهایی تحقیق صورت گرفته در مورد این موضوعات بر خلاف قضاوت شهودی است: موفقیت بسیار زیاد خود خوشنودی و شکست در ترغیب یادگیری سطح بالا را به بار می آورد. خلاصه یافته های یک پژوهشگر سازمان مبین آن است که، «سازمان ها اغلب با موفقیت خود مسموم می شوند» چون آن ها «علی رغم دلایل مخالف فراوان در از یاد بردن دانش منسوخ ناتوان اند.» وی این استنتاج تناقض نما را ارائه می کند که کمبودها برای جلوگیری سازمان ها از مرگ ناشی از فراوانی سودمندند.»

مزیت، از طریق خودشیفته ساختن شرکت ها در زمان حال و در عین حال نادیده گرفتن عوامل محیطی و سایر عوامل که در حال کاشتن بذرهای شکست شرکت در آینده اند، می تواند در بلند مدت موجبات مشکلات مستمر شرکت را فراهم کند. و، پذیرفتنی است که مشکلات مستمر نیز می توانند، از طریق تمرکز مدیران بر درگیری در جستجوی مسئله و تدوین و پیاده سازی استراتژی هایی که آن ها را در جایگاه موفقیت بلند مدت قرار دهد، موجبات موفقیت را فراهم سازند.

مزیت از دل اندیشیدن (و اقدام کردن) مانند یک بیگانه می آید

یک مفهوم تلویحی عواملی که در اینجا بررسی شدند آن است که مزیت نه تنها از اندیشیدن مثل یک بیگانه، بلکه همچنین از پذیرش مخاطراتی ناشی می شود که با توجه به هنجارها و استانداردهای صنعت غیر متعارف تلقی می شوند. عوامل مرور شده در قسمت پیشین، همچنین مبین آن اند که یک راه مهم شرکت ها برای تفکر و اقدام مانند یک بیگانه آن است که مدیران عالی اعتبار بیشتری برای صدا های مخالف یا عصیان گران درون سازمان های خود قائل شوند.

سازمان ها به جای آنکه، مطابق چرخه جذب گزینش جدایی، شاهد بیگانه شان و سر انجام ترک شرکت از سوی این افراد مخالف یا عصیانگر باشند، می توانند از طریق بذل توجه و اعتماد بیشتر به این افراد تک رو بهره بیشتری ببرند. همان گونه که پیش از این پیشنهاد شد، این افراد مخالف احتمال بیشتری دارد که تغییرات صنعت را ببیند. و پیش بینی کنند، و احتمال بیشتری دارد که بفهمند چگونه شرکت هایشان می توانند. به طور کنشی به این تغییرات واکنش نشان دهند. گری هامل فرایند تغییرات استراتژیک را «جنگ با عقاید مرسوم» ( fight with orthodoxy) تعریف کرده است و پیشنهاد می کند که این فرایند از صداهای جدید، گفتگوهای جا۔یاد یا پیوندهایی میان صداهای جدید، دیدگاه های جدید، و آزمایش کردن تقویت می شود. وی نتیجه گیری کرد که بدعت گذاران – و نه رسولان – آینده شرکت را می آفرینند!» این توصیه دارای تأثیرات ضمنی بر شیوه های مدیریت منابع انسانی شرکت هاست. اگر بیشتر سازمان ها کارکنان جدید را بر اساس «انطباق» برگزینند، در آن صورت شیوه های استخدام آن ها مسئول بیشتر «تفکر یکسانی» خواهند بود که می تواند برای سازمان های کسب و کار زیان بار باشد. چالش آینده برای شرکت ها توسعه شیوه های جدید نیرو یابی و گزینش است که تنوع بیشتر اندیشه را در میان کارکنان تضمین نماید. البته، کافی نخواهد بود که الگوهای کارمند یابی و گزینش را در تلاش برای افزایش تنوع شناختی تغییر داد. کارکنانی که دیدگاه های مستقل (تک رو)ی دارند باید درون سازمان مورد حمایت قرار گیرند، در غیر این صورت سازمان را ترک خواهند کرد.

سامسونگ مثالی است ممتاز از اینکه چگونه شرکت ها می توانند شیوه های کارمند یابی خود را به گونه ای تغییر دهند که تنوع بیشتر اندیشه را ترغیب کنند. به جای نیرویایی از تعداد محدودی از دانشگاه ها که در میان شرکت های کره ای متداول است، سامسونگ از طیف گسترده ای استخدام می کند تا از دور هم جمع شدن بالاترین میزان داوطلبین واجد شرایط اطمینان حاصل شود. سپس، به محض استخدام، کارکنان خود را در محیطی می یابند که بحث درباره طیف وسیعی از ایده ها و تمرکز بر توسعه ایده هایی را که نوآورترند ترغیب می کند.

تحقیقی توسط رابرت بر گلمن از دانشگاه استنفورد حاکی از آن است که مدیران میانی و ارشد نقش مهمی در پذیرش و پشتیبانی از دیدگاه های جدید دارند.

به نوشته بر گلمن، مدیران میانی نقش مهمی به عنوان «راهبران» ایده های جدید دارند، در حالی که مدیران ارشد باید بستر استراتژیک شرکت خود را تغییر دهند تا پذیرای این ایده های جدید باشند. بدون مدیرانی که مایل به «راهبری» این ایده ها باشند یا «بستر سازمانی» که پذیرای ایده های جدید باشد، غیر ممکن است که ایده های کارکنان جدید تأثیر مفیدی داشته باشند.

تنوع جمعیتی در مقابل «تنوع وراثتی (ژنتیک)»

در طی چند دهه اخیر، تاکید بر تنوع سازمان های کسب و کار را به سوی افزایش استخدام و ارتقای اقلیت ها و زنان درون پست های مدیریت عالی پیش برده است. گرچه بسیاری از شرکت ها باید به علت تلاش برای بهبود تنوع در رده های مدیریتی خود تحسین شوند، باید به یاد داشت که ارزش اقتصادی تنوع جمعیتی، یک احتمال است که، از طریق وارد کردن دیدگاه های نامتجانس و مخالف به درون سازمان ها منجر به تنوع شناختی بیشتر – یا آنچه هامل و پر اهالاد «تنوع وراثتی» نامیده اند – نیز خواهد شد. هامل و پر اهالاد استدلال می کنند که:

لازم است تمایزی بین تنوع وراثتی و تنوع فرهنگی قائل شد. بیشتر آنهایی که در این موضوع از قافله عقب مانده اند شرکت های بین المللی هستند. بسیاری از آن ها از تنوع فرهنگی وسیعی در رده های سازمانی خود برخوردارند. بسیاری از آن ها به تنوع به عنوان منشأ قدرت و نو آوری افتخار می کنند. با این همه، بیشتر پتانسیل خلاقیت ناشی از تنوع فرهنگی اغلب در مقابل تبعیت از دیدگاه های بسیار نامتنوع درباره صنعت و چگونگی رقابت در آن زانو می زند.

گسترش چارچوب های مدیریتی (یا، مدل های ذهنی مدیران) بیش از هر چیز دیگری به کنجکاوی و فروتنی بستگی دارد. این صفات اند که یک مدیر ارشد را مایل به تحمل کارکنان رده بالایی می کند، که فکر می کنند رئیس یک نئاندرتال است، و همچنین بردباری لازم برای پل زدن بر روی شکاف های سلسله مراتبی را از خود نشان دهد که مانعی برای «یادگیری رو به بالا» محسوب می شوند.

بنابراین، کارکنانی که با خود دیدگاه های جدید و متنوع به یک سازمان می آورند به گسترش یا افزایش «پایگاه وراثتی» شرکت ها کمک می کنند و هامل و پراهالاد استدلال می کنند که شرکت هایی که نیاز به درمان «جایگزینی ژن» دارند کم نیستند.

مدیرانی که در ترویج تنوع جمعیتی در شرکت های خود کوتاهی می کنند ممکن است فاقد فرصتی عمده برای تحقق منافع اقتصادی از طریق استخدام کارکنانی با دیدگاه ها و شناخت های جدی باشند. مدیرانی هم که تنوع جمعیتی را ترویج می کنند ولی سپس در بهره گیری از دیدگاه های نامتجانس در رده های گوناگون کوتاهی می کنند، به همان اندازه مقصرند.

استقبال از اکتشاف: ارزش یادگیری سازمانی سطح بالا و تغییر رده دو

عواملی که در مقاله یادگیری سازمانی بیان شدند مبین آن اند که یادگیری سازمانی برای تدوین و پیاده سازی موفق تغییر استراتژیک ضروری هستند. اگر بناست که شرکت ها توانایی ها و شایستگی های خود را توسعه دهند و در عین حال از امکان غافلگیر شدن توسط تغییرات در صنایع خود بپرهیزند، توانایی متعادل ساختن تخصیص منابع بین «بهره گیری از دانسته ها» و «کشف چیز جدید» ضروری خواهد بود. با تغییر محیط های کسب و کار، مدیران و شرکت ها نه تنها باید دانش جدید را توسعه دهند و به کار گیرند، بلکه باید دانشی را که کهنه یا منسوخ شده است به طور گزینشی فراموش کنند.»

نکات ارائه شده در آن مقاله حاکی از آن اند که غیر محتمل است که مدیران و شرکت های آن ها به سادگی از تغییر استقبال کنند. از این رو، مدیران باید در پی نهادینه سازی تغییر باشند. یک راه که شرکت ها از طریق آن در نهادینه کردن تغییر موفق بوده اند توسعه محصول است. تلاش های سنتی برنامه ریزی محصول معمولا طراحی محصولات جدید را فقط پس از آغاز افول تقاضا برای محصولات قدیمی شروع می کند. در این نقطه، شرکت دیگر فرصت های مهم برای تأثیرگذاری بر عادات خرید مشتری را از دست داده است، و حتی ممکن است مقدار زیادی از زمینه لازم برای محصولات توسعه یافته جدید را به رقبای آینده نگرتر واگذار کرده باشد.

برای غلبه بر چنین محدودیت هایی، بسیاری از شرکت ها در حال اتخاذ نوعی از استراتژی های برنامه ریزی محصول برای نهادینه سازی نوآوری در اقدامات توسعه محصول هستند. ۳M و رابرمید الزامی ساخته اند که درصد معینی از فروش هر سال ناشی از محصولاتی باشد که قبلا وجود نداشته اند. سونی حتی گامی فراتر برداشته است و هنگامی که محصول جدیدی را معرفی می کند، تاریخی را مشخص می کند که نسل بعدی محصول جدید معرفی شده عرضه خواهد شد. یک مطالعه پژوهشی حاکی از آن است که یک سلسله پیوسته از تغییرات رده یک فضایی از تجربه و آزمایش را در شرکت می آفریند که تغییرات به هنگام رده دو را تسهیل می کند.  بر طبق این پژوهش، تغییر مستمر مانع از آن می شود که مدیران فکر کنند به اندازه کافی یاد گرفته اند، یا اینکه دچار رضایت از وضع موجود شوند. علاوه بر آن، آزمایش گری و تغییر رده یک می تواند منجر به کشف حوزه های فرصت جدید و مهمی شود که منتهی به تغییرات رده دو می شوند.

نتیجه گیری

استاد دانشگاه استنفورد جفری پفر (Jeffrey Pfeffer)، در کتاب خود، مزیت رقابتی از طریق افراد Competitive Advantage through People، از خوانندگان می خواهد به ۱۹۷۲ برگردند و پیش بینی کنند در بیست سال آینده کدام شرکت ها بالاترین بازده را برای سهامداران خود ایجاد خواهند کرد. او همچنین متذکر می شود که باور رایج ساختارگرایانه مبین انتخاب شرکت هایی خواهد بود از صنایع مختلف با موانعی برای ورود، قدرت چانه زنی اندک تأمین کننده و خریدار، جانشینان آماده اندک، و تهدید محدود تازه واردان برای ربودن بازده اقتصادی از طریق رقابت. درون چنین صنایعی، سایر تحلیل های متعارف شما را ناگزیر به انتخاب شرکت هایی خواهد کرد که بیشترین سهم بازار را در اختیار دارند، تا بتواند هزینه فایده صرفه های مقیاس را محقق سازند. به طور خلاصه، احتمالا به دنبال صنایعی خواهید بود که در آن ها حفاظت از حقوق اختراعات و ابداعات فناوری مهم محصول یا خدمت مقدور باشد و شرکت های مسلط آن صنایع را بر خواهید گزید.

ولی، پفر همچنین متذکر می شود که اگر این «باور رایج را کاملا واژگونه سازید»، بخت بیشتری برای انتخاب شرکت هایی با بالاترین عملکرد خواهید داشت. شرکت های برخوردار از بالاترین عملکرد در این قاب زمانی ۲۰ ساله (رتبه بندی بر اساس عملکرد بازار سهام) شامل خطوط هوایی ساوت و ست با افزایش ارزش سهام معادل ۷۷۵، ۲۱ درصد، وال مارت با افزایشی معادل ۱۹۸۸۰۷ درصد در ارزش سهام، و تایسون فودز، یک شرکت فراوری گوشت مرغ و ماکیان، بودند که سهام آن ۱۱۸/ ۱۸درصد افزایش یافته بود. پفر خاطر نشان می سازد که در طی این دوره، ویژگی بارز این صنایع…… رقابت فشرده و زیان های دهشتناک، ورشکستگی گسترده، تقریبا بدون موانع ورود (پس از مقررات زدایی خطوط هوایی در ۱۹۷۸)، فناوری انحصاری یا منحصر به فرد اندک، و محصولات یا خدمات جانشین فراوان بوده است. وی در ۱۹۷۲، هیچ یک از این شرکت ها…. رهبر سهم بازار، یا برخوردار از صرفه های مقیاس در حرکت به سمت پایین منحنی یادگیری نبوده اند.

حوزه مدیریت استراتژیک برای مدت مدیدی تحت سلطه دیدگاه ساختاری بوده است اینکه عملکرد شرکت عمدت تابعی از نیروهای بیرونی و ساختار صنعت است، و اینکه عملکرد بالا و مزیت رقابتی از توانایی مدیریت استراتژیک این نیروهای ساختاری ناشی می شوند.

ملاحظات پفر باید به تاکید بر این نکته درباره دیدگاه ساختارگرایانه کمک کنند: گرچه ساختار صنعت به احتمال فراوان عامل تأثیر گذاری بر عملکرد شرکت است، تنها عامل تأثیرگذار نیست، و هم در صنایع با عملکرد بالا و هم عملکرد پایین هر دو نوع شرکت دارای عملکرد بالا و عملکرد پایین به چشم می خورند. با اینکه ساختار صنعت بخشی از داستان عملکرد شرکت است، ولی فقط بخشی از آن است.

 

 

در این مقاله به استراتژی کسب و کارهای آنلاین خواهیم پرداخت که موضوعی چالشی محسوب میشود

استراتژی کسب و کارهای آنلاین چگونه تعیین میشود؟ انواع مدل کسب و کارهای آنلاین

در این مقاله به استراتژی کسب و کارهای آنلاین خواهیم پرداخت که موضوعی چالشی محسوب میشود. در نیمه نخست مقاله ادبیات مفهومی و تخصصی بیان شده است و در ادامه به بیان آسان و کاربردی استراتژی کسب و کارهای آنلاین پرداخته شده است که مراحل و فرآیند تعیین بهترین استراتژی کسب و کارهای آنلاین در آن گنجانده شده است.

مفاهیم اساسی استراتژی کسب و کارهای آنلاین

 فعالیت در کسب و کارهای آنلاین در حال رشد است و بسیاری از تحلیل گران انتظار دارند که فروش اینترنتی به زودی دست کم ۴۰ درصد همه خرده فروشی را در آینده ای نزدیک در اختیار خود خواهد گرفت. در حالی که فقط در حدود ۱۰ درصد کل خریدها در حال حاضر به صورت آنلاین انجام می شوند، بسیاری از شرکت های آنلاین، از جمله eBay و آمازون، در زمره خرده فروشان برتر در ایالات متحده محسوب می شوند. با اینکه اینترنت بازارهای مربوط به مسافرت و کتاب را متحول ساخته است، صنایع فراوان دیگری نیز به طور مشابهی دست خوش تحول می شوند، از جمله، جواهرات، املاک و مستغلات، هتل ها، نرم افزار، و ارتباطات از راه دور.

در این قسمت، در خواهیم یافت که رقابت در فضای آنلاین چه تفاوتی با فضای سنتی می کند؟ همچنین تداوم و سودآوری مورد انتظار کسب و کارهای دیجیتال را بررسی خواهیم کرد که استراتژی های رهبری هزینه، تمایز، و تمرکز را پیگیری می کنند. سرانجام، مزیت نسبی خرده فروشی آنلاین محض را در مقابل شرکت هایی که از استراتژی های فروشگاه آنلاین و فیزیکی پیروی می کنند، بررسی خواهیم کرد.

تفاوت کسب و کارهای آنلاین چیست؟

یک پرسش مهم آن است که تفاوت استراتژی کسب و کارهای آنلاین با بستر های پیشین کسب و کار چیست؟ مدیران و محققان به یک اندازه در تلاش اند تا بفهمند قواعد اقتصاد و کسب و کار چگونه تغییر یافته اند و احتمالا در سال های پیش رو چگونه تغییر خواهند کرد. می دانیم، برای مثال، اینترنت به شرکت ها اجازه می دهد تا بر مرزهای فیزیکی و فاصله ها غلبه کنند و همچنین به آن ها اجازه می دهد تا به مخاطبین بیشتر با کارایی بیشتر ارائه خدمت نمایند. در همان حال، و شاید مهم تر، فناوری های وب به شرکت ها اجازه می دهد تا گروه های مشخصی از مشتریان را هدف گذاری کنند، که ممکن است انجام این کار در بازارهای سنتی به دلیل هزینه بالای به دست آوردن اطلاعات درباره بخش های معینی از مشتریان دشوار باشدو استراتژی کسب و کارهای آنلاین را بسیار متفاوت از مشاغل دیگر میکند.

به علاوه، روش های سنتی بازاریابی و مدیریت بازاریابی معمولا بر ارتباط یک طرفه از بازاریاب به مصرف کنندگان تاکید می کنند، در حالی که اینترنت رسانه ای به شدت تعاملی است. از آنجا که اطلاعات به صورت دو سویه بین خرده فروشان و مشتریان در جریان است، کسب و کارهای آنلاین می توانند از اطلاعات گردآوری شده از طریق تعاملات مشتری برای توسعه روش های اثربخش تر بازاریابی، تعریف آمیخته محصول خود، و ارائه پشتیبانی بهتر از مشتری استفاده کنند. در نتیجه، اینترنت به شرکت ها اجازه می دهد تا با فراتر رفتن از بخش بندی بازار به تکه تکه کردن بازار برسند، و بازارهای خود را به گروه های حتی کوچکتری از مشتریان تقسیم کنند. حتی عرضه های خود را، مانند کاری که آمازون با توصیه های مشتریان خود می کند، برای مشتریان مجزا سفارشی سازی کنند، فرایندی که به عنوان پالایش بر اساس همکاری متقابل نامیده می شود. برای مطاله بیشتر به استراتژی های شرکت آمازون مراجعه نمایید.

تراکنش های آسان مشتری

دوم، اینترنت برای شرکت ها اطلاعات تفصیلی تر و با کیفیت بالاتری در مورد تراکنش های مشتری فراهم می کند. آن دسته از فناوری های اطلاعات که از داده های نقطه فروش (POS) استفاده می کنند شرکت ها را قادر به بهبود مدیریت موجودی و تحلیل مشتری ساخته اند، ولی این اطلاعات معمولا خام هستند، چون شامل توضیحات کالا و مقادیر به فروش رفته اند.

از سوی دیگر، حجم عظیمی از داده ها از طریق وب قابل جمع آوری، تجزیه و تحلیل، و دسترسی توسط بازاریابان و مصرف کنندگان است. این خود به کسب و کارهای آنلاین مزیت های بالقوه مهمی در هدف گذاری محصولات و خدمات به مشتریان مشخص می دهد. برای مثال، آمازون دات کام پالایش مبتنی بر همکاری متقابل را برای ارائه صفحات سفارشی به کاربران خود بر اساس عادت های پیشین جستجو استفاده می کند.

این نرم افزار همچنین به آمازون اجازه ورود به بازاریابی مبتنی بر پیش بینی از طریق پیشنهاد عناوینی می دهد که ممکن است برای مشتریان جذاب باشند. (برای مثال، کسانی که این کتاب را خریده اند، به کتاب های زیر نیز علاقه مند بوده اند) و، مصرف کنندگان نیز با کسب دانش بیشتر از بازار، که به آنها اجازه مقایسه های آسان از بین محصولات و خرده فروشان را می دهد، سود می برند.

کاهش هزینه های عملیاتی

اینترنت همچنین فرصت های عظیمی را برای کاهش هزینه های عملیاتی، به ویژه برای شرکت های خدماتی، فراهم می سازد. تحقیقات انجام شده مثال هایی از کارایی بهبود یافته تراکنش برای صنایع خدماتی مانند خدمات مسافرتی و مالی به دست می دهند. برای مثال، میانگین هزینه یک تراکنش بانکی در یک شعبه محلی ۱.۰۷ دلار است . استفاده از دستگاه خودپرداز (ATM) این هزینه را به ۰.۲۷ دلار کاهش می دهد، ولی انجام همین تراکنش از طریق اینترنت هزینه ای معادل۰.۰۱ دلار (یک سنت) دارد. پشتیبانی مشتری مورد نیاز برای یک رزرو معمولی از طریق دفتر مسافرتی هزینه ۱۰ دلاری در پی دارد، ولی همین تراکنش اگر از طریق اینترنت انجام شود، فقط ۲ دلار هزینه دارد.

چه چیزی در استراتژی کسب و کارهای آنلاین تغییر نکرده است؟

همه شرکت های موفق باید مدل های کسب و کار با دوام و سودآوری داشته باشند. بسیاری از کسب و کارهای آنلاین باید متحمل هزینه های قابل توجهی شوند و سرمایه گذاری های بزرگی به منظور ایجاد ارزش برای مشتریان نمایند. برای مثال، آمازون دات کام سرمایه گذاری هنگفتی در امکانات توزیع خود نمود. شرکت های دیگر دریافته اند که فعالیت های مجازی باعث حذف نیاز به فعالیت های فیزیکی نمی شوند، بلکه اغلب بر اهمیت آن ها می افزایند، و معرفی کاربرد اینترنت در یک فعالیت اغلب فشار تقاضای بیشتری را بر فعالیت های فیزیکی در جایی دیگر از زنجیره ارزش وارد می کند. برای مثال، سفارش مستقیم بر اهمیت انبارداری و حمل ونقل می افزاید.

شرکت های فراوانی از طریق به کارگیری فناوری های اینترنت به صرفه جویی های قابل ملاحظه ای دست یافته اند، ولی اینترنت تضمین نمی کند که شرکت ها هزینه های پایین را تجربه خواهند کرد. در حالی که خدمات درخواست شغل اینترنتی به میزان زیادی از هزینه های دسترسی به داوطلبان بالقوه شغل کاسته اند، ولی همچنین سیلی از سوابق الکترونیک را به سوی کارفرمایان روانه کرده اند. با آسان تر کردن توزیع سوابق شغلی (رزومه) توسط جویندگان کار، اینترنت کارفرمایان را مجبور می کند تا در میان تعداد بسیار بیشتری از نامزدهای نامناسب به جستجو و دسته بندی بپردازند. هزینه های پنهان اضافه شده، اغلب برای فعالیت های فیزیکی، ممکن است بر صرفه جویی های آشکار نقشی پر رنگ تر داشته باشند.

محصولات و خدمات کسب و کارهای آنلاین

بسیاری از محصولات و خدمات فروخته شده توسط خرده فروشان آنلاین مشابه محصولات و خدمات عرضه شده توسط خرده فروشان، فروشگاهی یا بر اساس کاتالوگ هستند. جذابیت اولیه خرید آنلاین، آن است که مشتریان از اطلاعات غنی و سهولت خرید برخوردار می شوند. در همان حال، مصرف کنندگان ممکن است با انباشت اضافی سردرگم شوند و ممکن است تصور کنند هزینه های جستجویشان افزایش یافته است. به علاوه، اغلب مصرف کنندگان مخاطره خرید آنلاین را بیشتر از کانال های سنتی خرید تلقی می کنند.

قرارداد سفارشات پیش از دریافت یا ارزیابی فیزیکی کالا توسط مصرف کننده منعقد می شود و در صورتی که مصرف کنندگان سفارشات خود را در چارچوب زمانی و شرایط مورد انتظار دریافت نکنند، فرایند تحویل نیز می تواند مخاطراتی در پی داشته باشد. مصرف کنندگان همچنین با مخاطره از دست دادن اطلاعات شخصی مواجه اند

به طور خلاصه،برای خلق استراتژی کسب و کارهای آنلاین باید بدانیم که اینترنت وسیله ای کارا برای خرید محصولات و خدمات فراهم می سازد، ولی خرده فروشان، بوسیله اینترنت کاتالوگ و معرفی نامه آنلاین کسب و کار خود را ایجاد کرده اند و مراکز خودکار انجام سفارشات همچون فروشگاههای اینترنتی را فعال کرده اند. همچنین برای چندین دهه رابط کاربری راحت و آسان را به مشتریان ارائه داده اند و  از اینترنت برای استفاده آسان از محصول و تحویل سریع اتفاده شایانی کرده اند. همچنین باید در نظر داشت که اینترنت، فقط رابط کاربری مشتری را تغییر داده است.

استراتژی های عمومی و رقابت در کسب و کارهای آنلاین

استراتژی کسب و کارهای آنلاین با رویکرد رهبری هزینه

رهبری هزینه امروز به طور گسترده ای در تدوین استراتژی کسب و کارهای آنلاین استفاده میشود که محصولات و خدمات استاندارد شده ای را به فروش می رسانند و بسیار رایج شده است. در واقع، در مورد افرادی که برای نخستین بار خرید آنلاین را تجربه می کنند، قیمت می تواند مهم ترین عامل تأثیرگذار بر تجربه خرید آن ها باشد. می توان این موضوع را به سهولت پایش و مقایسه قیمت ها در اینترنت نسبت داد.

ولی یک استراتژی رهبری هزینه می تواند جنبه های منفی نیز داشته باشد. از آنجا که مقایسه قیمت ها برای مشتریان آسان است و آن مشتریان معمولا با هزینه های رویگردانی بسیار اندکی مواجه می شوند، کسب و کارهای آنلاینی که استراتژی رهبری هزینه را پیگیری می کنند ممکن است به سادگی در چرخه معیوب کاهش قیمت ها محبوس شوند.

به دلیل آنکه اینترنت یک سیستم باز است، شرکت ها در عرضه محصولات کاملا اختصاصی دشواری بیشتری دارند، که سبب تشدید رقابت در میان رقبا می شود. فناوری های اینترنت معمولا باعث کاهش هزینه های متغیر و در عین حال افزایش اهمیت هزینه های ثابت می شوند و این می تواند شرکت ها را ترغیب به رقابت ویرانگر بر سر قیمت کند. به علاوه، استراتژی کسب و کارهای آنلاین که رویکرد رهبری هزینه را دنبال می کنند به فروشندگان بیرونی روی خواهند آورد که همان محصولات و خدمات را به شرکت های آن ها عرضه می کنند، تا نهاده های خریداری شده همگن تر شوند و با این کار از تمایز شرکت می کاهند و رقابت بر سر قیمت را افزایش می دهند.  از آنجا که اینترنت نیاز به نیروی فروش یا دسترسی به کانال های بازاریابی و توزیع تثبیت شده را کاهش می دهد، موانع ورود نیز کمتر شده اند. با توجه به همه این معایب، یک استراتژی عمومی کسب و کار با رویکرد رهبری هزینه عدم مزیت های فراوانی برای کسب و کارهای آنلاین دارد.

استراتژی کسب و کارهای آنلاین با رویکرد تمایز

بنابراین، استراتژی کسب و کارهای آنلاین با رویکرد تمایز، بر مبنای محصولات و خدمات سفارشی شده، تجربه آنلاین سفارشی سازی شده، سهولت، یا ترکیبی از همه این عوامل، احتمالا استراتژی پایدارتری خواهد بود. شرکت هایی مانند آمازون که هزینه های جستجوی مشتری را کاهش می دهند، اعتمادسازی می کنند و محصولات، خدمات و تجربه آنلاین منطبق بر نیازهای کاربر نهایی را ارائه می کنند، احتمالا در تحریک خرید اول و تکرار آن موفق خواهند بود.

در بیشتر اوقات، شرکتهایی که استراتژی کسب و کارهای آنلاین خود را که به عرصه ظهور و بروز درآورده اند، رهبری هزینه و تمایز یا معادل آنها را به عنوان استراتژی هایی با اثربخشی یکسان تلقی می کنند. در مورد استراتژی کسب و کارهای آنلاین شاید این موضوع به طور قطعی صدق نکند. به دلایل واضحی، رقابت قیمت احتمالا در همه محیط های آنلاین کسب و کار تشدید شده است و شرکت هایی که محصولات و خدمات غیر متمایزی دارند با فشار فراوانی برای پایین نگه داشتن قیمت های خود تا حد امکان مواجه خواهند شد. از این رو، ارجح ترین استراتژی کسب و کارهای آنلاین متمایزسازی خواهد بود، و برخی از موفق ترین شرکت ها و کسب و کارهای آنلاین آن هایی هستند که در پی متمایز ساختن محصولات و خدمات خود بوده اند.

افزون بر آن، همان گونه که در بالا اشاره شد، فناوری های اینترنت به طور بالقوه به همه خرده فروشان آنلاین توان هدف گذاری همزمان بخش های گسترده و متمرکز مشتری را می دهند. شرکت هایی که از استراتژی های خیلی متمرکز تبعیت می کنند غیر ممکن است که همان موفقیت شرکت های پیگیری کننده استراتژی های رهبری هزینه یا تمایز را داشته باشند، چون این شرکت ها می توانند از قابلیت رشدپذیری فناوری های اینترنت برای دستیابی همزمان به بخش های وسیع و متمرکز مشتری بهره برداری کنند. از این رو، برخلاف بسترهای سنتی کسب و کار، استراتژی کسب و کارهای آنلاین دنبال کننده استراتژی های رهبری هزینه متمرکز یا تمایز متمرکز است و تداوم کمتری از شرکت هایی خواهند داشت که از مزیت توسعه پذیری کامل فناوری های اینترنت استفاده می کنند.

مزایای استراتژی های یکپارچه یا مزیت مضاعف

به یاد می آورید که پورتر در استراتژی های عمومی کسب و کار استدلال می کرد که رهبری هزینه و تمایز استراتژی هایی هستند که تضاد بنیادی با یکدیگر دارند، و نیاز به مجموعه های کاملا متفاوتی از منابع دارند، به نحوی که شرکت هایی که در تلاش برای ترکیب آنها باشند «در میانه گرفتار خواهند شد» و در برخورداری از عملکرد برتر ناموفق خواهند بود. در همان حال، استدلال کردیم که برخی از بهترین شرکت ها استراتژی های مزیت مضاعف را پیگیری کرده اند که عناصری را از رهبری هزینه و تمایز ترکیب یا یکپارچه می کنند. این مورد می تواند درباره موفق ترین استراتژی کسب و کارهای آنلاین نیز صدق کند.

شرکت های آنلاین متعددی توانسته اند با موفقیت ترکیبی از رهبری هزینه و تمایز را به کار گیرند. برای مثال، مهارت های آمازون در برندگذاری، نوآوری و مدیریت کانال توزیع با موفقیت آن را از رقبایش متمایز ساخته اند، ولی شرکت به طور مرتب فهرستی از قیمت های پایین را هم بر روی بیشتر کالاهایش عرضه می کند. در نتیجه، طبقه بندی آمازون دات کام در یکی از دو استراتژی دشوار است؛ آمازون بر قیمت های پایین تاکید دارد و تخفیفات فراوانی نیز پیشنهاد می کند ولی همچنین بسیار نوآور نیز بوده است. وب سایت آمازون حول فرایند سرراستی طراحی شده که تجربه خرید مصرف کننده را راحت و مفید می سازد. خدمت به ثبت رسیده یک کلیک (۱-Click) آمازون، با فراهم کردن امکان استفاده از داده های از پیش وارده شده، به طور چشمگیری خریدهای آنلاین را ساده کرده است. تحویل سریع نیز از نشانه های بارز تجربه خرید آمازون است.

نباید چالش های کاملا واقعی پیگیری یک ترکیب موفق از استراتژی های عمومی را دست کم گرفت، ولی یک استراتژی مزیت مضاعف که عناصری را از رهبر هزینه و تمایز با یکدیگر ترکیب می کند، نه تنها شدنی است، بلکه احتمالا موفق ترین استراتژی کسب و کارهای آنلاین است. همان گونه که در قسمت پیشین بحث شد، استراتژی رهبری هزینه از معایب ذاتی بسیاری رنج می برد. بنابراین احتمال دارد که عملکرد پایین تری نسبت به استراتژی مزیت مضاعف داشته باشد که بهترین خصوصیات رهبری هزینه و تمایز را با یکدیگر تلفیق می کند. همچنین انتظار داریم که یک استراتژی مزیت مضاعف عملکرد بالاتری نسبت به یک استراتژی تمایز ناب داشته باشد، چون یک استراتژی تمایز ناب از توان بالقوه اینترنت برای کاهش هزینه ها بهره برداری نمی کند.

بررسی عملکرد شرکت در استراتژی کسب و کارهای آنلاین

دو نوع کلی کسب و کار آنلاین وجود دارند: شرکت های آنلاین محض (pure plays) و شرکت هایی با کسب و کارهای ترکیبی آنلاین و فیزیکی برخط و غیر برخط ( clicks and bricks). هنگامی که استراتژی کسب و کارهای آنلاین برای نخستین بار عملیاتی شدند، بسیاری از صاحب نظران اعتقاد داشتند که بازیگران محض در جایگاه رقابتی قوی تری قرار خواهند داشت. این گونه تصور می شد که محض ها انعطاف پذیرتر خواهند بود و بهتر قادر خواهند بود تا مزیت های ناشی از پیشگامی را اهرم سازی کنند و اینکه تعارضات بین کانال های بازاریابی آنلاین و سنتی مانع آن ها نخواهند شد. همچنین از انعطاف پذیری بیشتری در قیمت گذاری برخوردار خواهند شد. شرکت دل (DELL)، برای نمونه، با پیگیری یک استراتژی آنلاین از مزایای فراوانی برخوردار شد. البته، شرکت های سنتی خشت و گلی، که یک بخش آنلاین را به عنوان دنباله رو به خود افزودند، در ابتدا دشواری های زیادی داشتند.

اکنون، اما، بسیاری از شرکت های کلیکی و فیزیکی تبدیل به رهبران بازار شده اند. چنین پیامدی اکنون به نظر آشکار می آید. از آنجا که شرکت های کلیکی و فیزیکی از قبل با مشتریان آشنایی دارند و برندهای معتبری نیز دارند، در صورت تساوی سایر شرایط، مشتریان باید سایت های اینترنتی شرکت های کلیکی و فیزیکی را ترجیح دهند. آگاهی از برند، شهرت و اعتبار شرکت های کلیکی و فیزیکی مزیت های مهمی اند که شرکت ها و کسب و کارهای آنلاین محض اغلب فاقد آن ها هستند. به علاوه، شرکت های کلیکی و فیزیکی می توانند از طریق اماکن فروش فیزیکی خود استرداد محصول و دیگر خدمات مشتری را پیشنهاد کنند.

آفیس دیپو (Office Depot) وب را برای بهبود خدمات کاتالوگی خود به کارگرفته است. بدون آنکه نیازی به چاپ کاتالوگ بیشتر توسط آفیس دیپو باشد، مشتریان شرکت می توانند از طریق وب به اطلاعات روز آمد و دقیق دسترسی یابند و تراکنش کامل را به صورت آنلاین مشاهده کنند. وال گرینز (Walgreens)، که سایت آنلاینی را برای ثبت نسخه ها تأسیس کرده است، دریافته است که حتی با اینکه بیشتر سفارشات نسخه ها به اینترنت منتقل شده اند، شبکه گسترده فروشگاه های آن کماکان مزیتی بالفعل هستند. ۹۰ درصد مشتریان شرکت که از طریق اینترنت سفارش می دهند ترجیح می دهند تا نسخه خود را به جای ارسال به خانه، احتمالا برای صرفه جویی در هزینه های حمل، خود از نزدیک ترین داروخانه وال گرینز دریافت کنند.

نقش افزایش ارزش مشتری در تعیین استراتژی کسب و کارهای آنلاین

یکپارچه سازی محکم بین وب سایت یک شرکت و فروشگاه های فیزیکی آن نه تنها ارزش مشتری را افزایش می دهد، بلکه می تواند هزینه های آن را نیز کاهش دهد. گرفتن و پردازش سفارشات از طریق اینترنت کاراتر است، ولی همچنین تحویل دسته جمعی به مکان ذخیره سازی محلی به جای ارسال سفارشات جداگانه مشتری از یک انبار مرکزی کارایی بیشتری دارد.

مقاله ای در وال استریت جورنال متذکر شد که بسیاری از شرکت های کلیکی و فیزیکی در حال ترغیب مشتریان برای دریافت کالای سفارش داده شده به صورت آنلاین، از اماکن فروش فیزیکی خود هستند. نه تنها مراجعه مشتریان برای دریافت هزینه های قابل ملاحظه حمل را کاهش می دهند (به ویژه در مورد اقلام بزرگ یا سنگین)، بلکه شرکت ها دریافته اند که این کار منجر به خریدهای بی مقدمه و ناگهانی نیز می شود. مقاله از یکی مدیران اجرایی REI نقل قول کرد که تخمین می زد «خریداران آنلاینی که اقلام مورد سفارش خود را از فروشگاه ها دریافت می کنند، پیش از خروج از در فروشگاه ۹۰ دلار دیگر نیز خرج می کنند.»

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق استراتژی عملیات و مدیریت عملیات چیست؟

فروشندگان و کسب و کارهای آنلاین محض باید، به عنوان یک قاعده، به دلیل عدم وجود اماکن فروش فیزیکی و تأسیسات انبارداری هزینه های کمتری داشته باشند، ولی دست کم یک تحقیق در یافته است که شرکت های آنلاین محض، نسبت به رقبای آنلاین و فیزیکی خود، از صرفه جویی های چندانی در ارتباط با مستغلات برخوردار نبوده اند، شاید به دلیل آنکه آن ها باید مرتبا متحمل هزینه های زیادی برای توسعه شبکه های تو در توی زنجیره تأمین شوند. به علاوه، بسیاری از مشتریانی که از اینترنت به عنوان منبعی از اطلاعات محصول و خدمت استفاده می کنند، هنوز ترجیح می دهند که خرید خود را از طریق کانال های سنتی انجام دهند. اگر این بخش مشتری بزرگ باقی بماند، در آن صورت شرکت های کلیکی و فیزیکی از مزیت های بیشتری نسبت به رقبای آنلاین محض خود برخوردار خواهند بود.

اشکالات وارد به شرکت های آنلاین محض

شرکت های آنلاین محض با برخی از اشکالات مواجه اند که در تعیین استراتژی کسب و کارهای آنلاین باید بدان دقت لازم انجام شود. نخست، مشتریان آن ها نمی توانند به طور فیزیکی محصولات را بررسی، لمس، و آزمایش کنند، و اغلب هیچ گونه کمکی برای تعمیر یا استفاده از آن ها دریافت نمی کنند. همچنین تبدیل دانش به دانش رمزگذاری شده محدود است، که باعث از بین رفتن اشتیاق و قضاوتی می گردد که از تعاملات با کارکنان ماهر فروش ناشی می شد.

همیشه امکان دارد که پیشرفت های حاصله در فناوری های وب به آنلاین محض، اجازه ارائه خدمات کاملا سفارشی (شخصی سازی شده به مشتری دهند) آمازون با پیشنهادهای کاملا منطبق با مشتری مثالی است از مقدورات کنونی، ولی فقدان تماس شخصی با مشتریان ابزار نیرومندی برای پاسخگویی به پرسش ها، ارائه توصیه، و ایجاد انگیزه برای خرید را از بین می برد. سرانجام، نبود فروشگاه فیزیکی، تجهیزات، و تسهیلات، توانایی شرکت ها و کسب و کارهای آنلاین محض را برای تقویت تصویر ذهنی برند محدود می سازند.

در همان حال، تا موقعی که شرکت های کلیکی و فیزیکی عملیات آنلاین و غیر آنلاین خود را به خوبی یکپارچه نکرده باشند، شاهد هم افزایی های اندکی از حضور آنلاین و فیزیکی خواهند بود. برای مثال، مشتریان آنلاین گپ (Gap) متوجه می شوند که یکپارچگی تقریبا بدون درزی بین وب سایت شرکت و عرضه محصولات در فروشگاه های فیزیکی آن وجود دارد. روی هم رفته، در این مرحله از تکامل، به نظر می رسد که شرکت های کلیکی و فیزیکی می توانند نسبت به رقبای محض خود از برخی مزیت ها برخوردار باشند، ولی برای تحقق این مزیت ها، آن ها باید به طور اثربخشی عملیات آنلاین و فیزیکی خود را یکپارچه کنند.

استراتژی کسب و کارهای آنلاین محض با همه دشواری ها در خصوص ایجاد عملیات آنلاین رقابت شدید، فشار برای کاستن از قیمت ها و دشواری تثبیت آگاهی از نام برند مواجه می شوند، بدون آنکه هرگونه فرصتی برای اهرم سازی عملیات بر خط خود با دارایی های غیر برخطی داشته باشند که شرکت های کلیکی و فیزیکی معمولا از آن ها برخوردارند.

استراتژی کسب و کارهای آنلاین و تعیین مدل کسب و کار

اینترنت یک جایگاه یا محدوده خاص و ویژه ای را برای فعالیت کسب وکار، که گاهی مثل یک مکان یا بازار جدید است، فراهم می کند. چگونه شرکت، کسب و کارها را در این نواحی و محدوده ها هدایت می کند؟ یک راه تکیه و تأکید بر این پرسش از طریق توصیف مدل های گوناگون در تعیین استراتژی کسب و کارهای آنلاین است. مدل های کسب و کار اینترنتی، روش و مجموعه ای از مفروضات است که چگونگی ایجاد ارزش و بدست آوردن سود در کسب و کار در یک محیط رقابتی را توضیح می دهد. بعضی از این مدل های کسب و کارهای آنلاین حتی هنگامی که در یک محتوای اینترنتی بکار گرفته می شوند اندکی ساده و سنتی هستند. آنهایـی که دارای این ویژگــی می باشند، خاص شبکه های اینترنت و محیط های آنلاین هستند. در این بخش روی هفت مدل های کسب و کار اینترنتی که روی دامنــه گستــرده واکثر کسب و کارهای آنلاین، به کار رفتــه شده بحث می کنیم.

مدل اشتراک محور چیست؟

مدل های اشتراک محور بوسیله کسب و کارهایی که یک مبلغ ثابتی را برای فراهم کردن هر یک از خدمات یا محتوای ویژه پرداخت می کنند مورد استفاده قرار می گیرد. ارائه کنندگان خدمات اینترنتی مثالی از این نوع مدل هستند. شرکت هایی مثل American on-line و Earthlink supply Internet که اتصالاتی را برای خریداران ایجاد می کنند خریداران خواه از این خدمات استفاده بکنند یا نکنند باید حق شارژ خود را پرداخت نمایند. روزنامه هایی مثل اکونومسیت یا نیویورک تایمز نیز بوسیله ایجاد محتویات در سایتهای خود از مدل های اشتراک محور استفاده می کنند. همچنین این سایت های معروف اغلب محتویات محدودی را به صورت مجانی در دسترس قرار می دهند. برای مثال اکونو مسیت تبلیغ می کند که بیش از ۷۰% محتویات سایتش فقط در دسترس مشترکان است.

مدل تولید محور چیست؟

مدل های تولید محور بوسیله شرکت هایی استفاده می شوند که در فرایند تولید بوسیله تبدیل مواد خام به محصولات با ارزش افزوده، ارزش افزایی می کنند. بنابراین به آن مدل استراتژی کسب و کارهای آنلاین به مدل های تولید هم گفته می شود، اینترنت از دو طریق در این مدل ارزش افزایی می کند، اول اینکه هزینه های مدیریت بازاریابی را بوسیله ایجاد امکان تماس با مصرف کنندگان نهایی کاهش می دهد. دوم اینکه چنین تماس های مستقیمی سفارشی کردن و حل مسئله را تسهیل می کند. سیستم سفارش دهی شرکت دِل از طریق یک فرایند تولید نگارش شده پشتیبانی می شود. سایت Teravilocity.com که از پایگاه غنی خود که گزینه های مختلف در سفر و راه حل های مختلف پیش روی برای سفر را ارائه می دهد.

مدل کمیسیون محور چیست؟

مدل های کمیسیون محور بوسیله کسب و کار هایی که خدماتی را برای یک مبلغی فراهم می کنند، استفاده می شود. این مدل های کسب و کار اینترنتی معمولاً یک واسطه گروه سوم است و کمسیون های پرداختی اغلب بر مبنای حجم یا اندازه معامله است. انواع مختلفی از کسب و کارهای کمیسیون محور وجود دارند. معمول ترین نوع آن خدمات دلالی یا حق العمل کاری است، مثل دلال سهام شرکت ها (Ameritrade.com) یا دلالان معاملات ملکی (Remax.com). این گروه همچنین شامل شرکت های حراجی مثل Ebay هم می باشد. در تعامل خریدار و فروشنده باهم، Ebay حق کمیسیون بدست می آورد، حراجی های معکوس بوسیله شرکت هایی مثل FreeMarket.com اداره می شوند که همچنین صرفه جویی های معمولی هم در هزینه های تأمین و تدارکات برای استفاده کنندگان B2B فراهم می کنند.

مدل مبلغی برای ارائه خدمت چیست؟

مدل های مبلغی برای ارائه خدمت بوسیله شرکت هایی که خدمات پیوسته و مشابهی را برای شرکت های خدمات همگانی ارائه می کنند، استفاده می شود. برخلاف مدل کمیسیون محور در این حالت پرداخت برای هربار مراجعه به سیستم انجام می شود.یعنی فعالیت ها اندازه گیری می شود و کمپانی ها تنها برای مقادیر خدمات استفاده شده پرداخت می کنند. فراهم کنندگان خدمات کاربردی به سمت این گروه سوق پیدا کرده اند- برای مثال فضای کار مجازی ای را که کارکنان در موقعیت های فیزیکی متفاوتی به صورت آنلاین می توانند همکاری و تشریک مساعی کنند را فراهم نموده است. استفاده کنندگان ضرورتاً فضای اینترنتی و یک کامپیوتر میزبان را اجازه می کنند که تعامل برای یک مدل مبلغ محور جهت استفاده شان را ساده سازد.

مدل تبلیغ محور چیست؟

مدل های تبلیغ محور بوسیله شرکت هایی که محتوا یا خدماتی برای بازدید کنندگان فراهم می کنند و تبلیغات را به کسب و کارهایی که می خواهند آن را به بازدیدکنندگان برسانند می فروشند، استفاده می شود. این مدل های کسب و کار اینترنتی شبیه مدل تبلیغات تلویزیونی است که بینندگان نمایش های تولید شده بوسیله دلارهای تبلیغاتی را مشاهده می کنند. یک تفاوت کلیدی این است که بازدیدکنندگان آنلاین می توانند با هردوی تبلیغات و محتوا تعامل داشته باشند. دروازه های بزرگ، مثل یاهو (yahoo.com) یا Inest.com که یک دروازه ارائه دهنده خدمات برای خریداران خانه های جدید ساخته اند از این گروه مدل هستند و Epinions.com نمونه دیگری از انواع محتواهایی است که در اینترنت در دسترس هستند.

مدل افزایش قیمت محور چیست؟

مدل های افزایش قیمت محور بوسیله کسب و کارهایی که در بازاریابی و فروش ( نسبت به تولید) ارزش افزایی می کنند استفاده می شود. مثل کسب محصولات، افزایش قیمت محصولات و فروش دوباره آنها در یک سطح سود بالاتر. همچنین این مدل های کسب و کار اینترنتی به عنوان مدل های سوداگری هم شناخته می شوند که هم بوسیله عمده فروشان و هم خرده فروشان از آنها استفاده می شود. Amazon.com مشهورترین مثال از این مدل هاست. این گروه همچنین شامل شرکت های سنتی مثل فروشگاههای Wal-Mart هم می شود که عملیات آنلاین خیلی موفقی دارند و همچنین خرده فروشانی که محصولات کاملاً دیجیتالی دارند مثل Font.com که عکس ها و قلم های (Fonts) قابل دانلود کردن را می فروشد.

مدل مراجعه محور چیست؟

مدل های مراجعه محور بوسیله شرکت هایی که مشتریان را با دریافت مبالغی به سوی سایر شرکت ها هدایت می کنند، مورد استفاده قرار می گیرند، یک نوع مدل وابسته ومربوط به این مدل است که در آن خرده فروش برای هر کلیک و هر خرید از وب سایت مبلغی را به آن سایت پرداخت می نماید. بسیاری از شرکت های نام دار از برنامه های مدل وابسته استفاده می کنند. برای مثال WeddingChannel.com که ثبت ازدواج عروس و دامادها را انجام می دهد، مهمانان سایت می توانند هدایایی را از شرکت هایی مثل Tiffany، Macy،Crate&Barrel خریداری کنند و با هر بار خرید از طرف کسانی که از سایت Wedding به این سایت ها مراجعه کرده اند مبلغی به سایت Wedding پرداخت می گردد. مثال دیگر این مدل ها Yesmail.com است که با استفاده از بازاریابی ایمیلی راهنمایی هایی را بوجود می آورد.

فرایند استراتژی کسب و کارهای آنلاین چیست؟

فرایند استراتژی کسب و کارهای آنلاین چیست؟

مدل سنتی مدیریت استراتژیک یک روش جامع ، کارا و مختصر برای کسب و کارهای کوچک و متوسط محسوب می شود که طبق تحقیقات انجام شده نتایج مثبتی را به همراه داشته است. اهمیت دسترسی به اینترنت و فضای وب برای sme ها بسیار زیاد است. فضای مجازی بستری را مهیا کرده که انواع مشاغل، خدمات و محصولات به راحتی و با حداقل سرمایه گذاری و صرف هزینه می توانند شروع به فعالیت کنند. امروزه اینترنت به یک ابزار حیاتی برای تمام سازمان ها و مخصوصا شرکت های کوچک تر تبدیل شده است. Sme ها که معمولا به نیروی انسانی کم و بودجه بندی مالی مشخصی محدود می شود می توانند از الگوهای تجارت الکترونیک جهت افزایش درآمد و سود استفاده نمایند. در نتیجه به منظور کاهش ریسک و موفقیت این نوع سازمان ها ، استفاده از مدل ها و روشهای تعیین استراتژی کسب و کارهای آنلاین که بارها آزمایش خود را به خوبی پس داده اند راهکاری مطمئن است. مراحل اصلی که یک sme باید دنبال کند به شرح زیر است:

تحلیل و پایش محیط داخلی و خارجی

تحلیل محیط و عوامل داخلی و خارجی یک شرکت در ابعاد کوچک یا متوسط ضرورت زیادی دارد. در مدل سنتی تدوین استراتژی، مالک یا مدیر باید نقاط قوت و ضعف را با همان کیفیت تشخیص تهدیدها و فرصت ها در محیط تجاری که در ان حضور دارند شناسایی کنند. از این رو آنها قادر خواهند بود تصمیمات استراتژیک برای ایجاد تعادل میان شایستگی های شرکت و فرصتهایی که دراطراف آنها قرار دارد، اتخاذ نمایند. این مرحله برای تدوین استراتژی های کسب و کار آنلاین بسیار اثرگذار و تعیین کننده است.

موانعی مانند نوع جامعه مشتریان و مخاطبان و ماهیت محصولات و خدمات شرکت ممکن است باعث بروز مشکلاتی در ورود شما به دسته کسب و کارهای اینترنتی و تعیین استراتژی کسب و کارهای آنلاین شما شود. مثلا اگر غالب مشتریان شما به اینترنت دسترسی مناسبی نداشته باشند ، یا مکان فعالیت شما دور از شهر بوده و امکان توزیع کالاها دشوار باشد ، یافتن روشی جهت ارائه خدمات و فروش محصولات بصورت آنلاین با محدودیت هایی مواجه خواهد شد. اما مهم ترین محدودیتی که برای کسب و کارهای کوچک و متوسط می توان طبق تجربیات و تحقیقات انجام شده ، متصور شد فقدان منابع مالی است. سرمایه کم ، عدم اطمینان از بازگشت تضمینی سرمایه و هزینه های تبلیغات و بازاریابی اینترنتی به عنوان موانع اصلی در سر راه شرکت های کوچک هستند.

پس در این شرایط باید محیط تجاری، رقبا، روش های بازاریابی، تبلیغات ، موانع و مشکلات ، هزینه های احتمالی و بسیاری از موارد دیگر کاملا بررسی و آنالیز شود.

تعیین استراتژی مناسب کسب و کارهای آنلاین

انتخاب یک روش برای تدوین استراتژی کسب و کارهای آنلاین به اطلاعات کافی و دقیق زمینه راه اندزای، شروع و نحوه سوددهی اقتصادی در آن صنعت دارد. شرکت هایی که به خوبی محدوده فعالیتی ، محصولات و خدمات ، مشتریان و بازارهای مناسب را تشخیص دهند در فعالیت های تجاری الکترونیکی و اینترنتی موفق خواهند بود .

اجرای استراتژی کسب و کارهای آنلاین

در این مرحله پس از تعیین تمام فرصت ها، تهدیدها، بررسی مشتریان ، آنالیز بازارهای هدف و رقبا نوبت به پیاده سازی و اجرای استراتژی تعیین شده می باشد و شما باید تصمیم بگیرید که چه راه حل ها و تکنیک هایی را به منظور اجرای موثر استراتژی مد نظر استفاده نمایید.

طبق تجربه ، می توان اظهار داشت که شرکت های کوچک تر بهترین راه برای کسب و کارهای الکترونیکی را توسعه فروشگاه اینترنتی و طراحی وب سایت می دانند. سایت های اینترنتی، ابزاری جهت دستیابی سریعتر یک شرکت به مشتریانی با تعداد بسیار بالا هستند. علاوه بر این توجه استراتژی سئو سایت نیز به عنوان مکمل و نیروی مضاعف در این مسیر خواهد بود. اینگونه تفکر بازاریابی و گسترش یک کسب و کار الکترونیکی بر پایه ظرفیت های گوگل و یا دیگر موتور های جستجو استوار است.

سئو و بهینه سازی این امکان را به مالکین وبسایت و فروشگاه های اینترنتی می دهد تا با ارتقا به صفحات و رتبه های بالا در موتور های جستجو ( به طور خاص گوگل ) هم در کوتاه مدت و هم بلند مدت توان فروش و کسب درآمد خود را افزایش دهند. هرچند استراتژی های دیگری مانند شبکه های اجتماعی نیز برای SME ها زودبازده است و می تواند منجر به جلب مخاطبان فراوانی شود.

ارزیابی عملکرد استراتژی

در پایان و پس از اجرای استراتژی مورد نظر میبایست نتایج بدست آمده مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرند. هر روشی که انتخاب کرده اید ، چه بر مبنای موتورهای جستجو باشد و چه رسانه های اجتماعی و یا سایر ابزارهای کسب و کار آنلاین باید ارزیابی شوند تا میزان موفقیت آن به صورت اختصاصی در کسب و کار شما تعیین گردد. ممکن است یک استراتژی در صنعتی نتایج پرباری دهد اما در صنعت دیگری راندمان مناسب را نداشته باشد. همچنین مراحلی که طی شده ، ضعف ها و نقاط قوت ، هزینه های وارد شده ، میزان سود و نواقص استراتژی نیازمند ارزیابی هستند.

استراتژی کسب و کارهای آنلاین در ایران چگونه است؟

براساس استراتژی سازمانی و ماتریس تصمیم‌گیری انسوف، چهار نوع تصمیم سازمانی داریم: استراتژی، سیاست، برنامه و رویکردهای اجرایی و استاندارد. سه مورد آخر برای حل مسائل و موضوعات تکراری تدوین شده‌اند و نیاز به تصمیم‌گیری هرباره و جداگانه نیست. اما در مورد اول، تصمیمات استراتژیک تصمیماتی هستند که همیشه در قبال شرایط جدید کاربرد دارند و باید هر مرتبه تصمیم جدیدی اتخاذ کرد.

برای مثال در صورتی که دیجی‌کالا این تصمیم استراتژیک را بگیرد که توی حوزه کتاب فعالیت داشته باشد. برای ورود حرفه‌ای به چنین بازاری، دیجی کالا باید مشکل تولید و عرضه کتاب را حل کند. به این شکل که از کتابهایی که قصد فروش آنها را دارد، فایلی داشته باشد و بعد از سفارش خرید توسط مشتری با استفاده از POD یک نسخه از آن چاپ شود و به مشتری تحویل داده شود. در حوزه کتاب به جز روش معمول و سنتی چاپ که توسط ناشر انجام می‌شود و مراکز پخش و سپس در فروشگاه‌های کتاب به فروش می‌رسد، دو روش دیگر هم مرسوم است:

روش BTO یا build to order: این روش به این صورت است که بعد از اینکه کتاب سفارش داده می‌شود، چاپ شود و برای مشتری ارسال شود.

روش POD: روش دیگر POD است که البته در ایران زیاد متداول نیست. دستگاهی است که با دریافت فایل کتاب، کتاب را به صورت کامل و جلد شده، چاپ می‌کند و تحویل می‌دهد. این روش برای کتاب‌فروشی‌های کوچک با تیراژ پایین به صرفه است. اگر مرکزی مثل دیجی‌کالا و یا نهاد دولتی چنین روشی را به کار بگیرد و فروش کتاب را آغاز کند، مشکل خواب سرمایه ناشران را حل می‌کند. هزینه تمام شده به این روش کمی بیشتر از روش انتشارات است. اما چاپ کتاب به روش انتشارات، چالش‌های بسیاری دارد، مثلا ۱۰۰۰ کتاب در انتشارات تولید می‌شود و به پخش‌کننده داده می‌شود، اول اینکه پخش‌کننده مبلغ را در قالب چک برای شش ماه بعد پرداخت می‌کند، دوم اینکه ممکن است بعد از شش ماه نتوانسته باشد تعدادی از کتاب‌ها را بفروشد و مرجوعی داشته باشد و یا باید مجدد خمیر شود؛ یا در انبار بماند. به همین دلیل هزینه‌هایی که با توجه به این چالش‌ها به انتشارات تحمیل می‌شود، بیشتر از هزینه تمام شده چاپ کتاب به روش‌های جدید است. همچنین هزینه‌های زیست محیطی و قطع درختان کمتر می‌شود. البته راه‌اندازی این سیستم نیازمند اعتبار و اعتماد ناشرین و سرمایه بالایی است، به همین دلیل تنها توسط یک فروشگاه بزرگ با اعتبار و پول زیاد و یا نهاد دولتی قابل اجراست.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع استراتژی کسب و کارهای آنلاین برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

۱۰ Strategies for Marketing Your Business Online

۲۳ Amazing Online Marketing Tactics for Small Businesses

The 6 Online Marketing Strategies Every Entrepreneur Needs

۷ Timeless Internet Marketing Strategies 

What Is a Marketing Strategy for an Online Business? 

 

دانلود رایگان کتاب استراتژی بازاریابی دیجیتال

دانلود کتاب استراتژی بازاریابی دیجیتال رویکردی یکپارچه به بازاریابی آنلاین

دانلود کتاب استراتژی معماری کسب و کار و اکوسیستم‌ های مبتنی بر پلتفرم

کتاب استراتژی معماری کسب و کار و اکوسیستم‌ های مبتنی بر پلتفرم

در این مقاله قصد داریم به بیان نحوه رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی بپردازیم و چالش ها و راهکارهای مربوط به آن را بسط و گسترش دهیم تا بتوانیم درک درستی نسب به موضوع رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی داشته باشیم. همچنین شما در ادامه میتوانید مثال های متعددی از شرکت های بزرگ را بخوانید که توانسته اند پیروز میدان رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی باشند.

نحوه رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی چگونه است؟

در این مقاله قصد داریم به بیان نحوه رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی بپردازیم و چالش ها و راهکارهای مربوط به آن را بسط و گسترش دهیم تا بتوانیم درک درستی نسب به موضوع رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی داشته باشیم. همچنین شما در ادامه میتوانید مثال های متعددی از شرکت های بزرگ را بخوانید که توانسته اند پیروز میدان رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی باشند.

چگونگی رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی

در مقاله گذشته رقابت در صنایع بالغ و همچنین فشار های حاکم بر آن ها را مورد بررسی قرار دادیم در این قسمت، از طریق مقایسه ویژگی های شرکت های تولیدی در مقابل خدماتی و توصیف چالش های رقابتی منحصر به هر یک از این دو بخش، نتیجه گیری خواهیم کرد که پیگیری مزیت رقابتی در بسترهای مختلف صنعت چه تفاوت هایی دارد.

بهبود بهره وری در تولید پس از چندین سال، در اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰، که طی آن بسیاری از صاحب نظران به این نتیجه رسیدند که تولید «مرده» است، ایالات متحده و دیگر کشورهای صنعتی شاهد انقلابی در بهره وری تولید بودند و بسیاری از شرکت های تولیدی از تجدید حیات برخوردار شدند. ریچارد شونبرگر (Richard J. Schonberger)، مشاور بسیاری از تولید کنندگان، خاطرنشان ساخته است که شرکت های آمریکایی در دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ به خود خوشنودی و رضایت از وضع موجود رسیده بودند. شونبرگر از یک سنجه ساده، گردش موجودی، نه تنها برای به تصویر درآوردن تنزل در رقابت پذیری تولید آمریکا استفاده می کند، بلکه همچنین نشان می دهد که پس از تقریبا اواسط دهه ۱۹۷۰، چگونه بسیاری از این شرکت ها شروع به بهبود کارایی عملیات خود نمودند.

چه عواملی مسئول بهبود خیره کننده در سودآوری بخش تولید بوده اند، و چرا شرکت های فراوانی در ایجاد یک مزیت رقابتی موفق بوده اند؟ در اینجا بر پنج عامل انگشت می گذاریم (و تفکر مدیریتی در پس هر یک از این عوامل را توصیف می کنیم) که محرک بسیاری از شرکت ها در بهبود عملیات تولیدی بوده اند:

رقابت فزاینده برای رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی

رقابت فزاینده توسط رقبای خارجی و داخلی، بسیاری از شرکت ها را از نیاز به بهبود کارایی و بهره وری عملیات تولیدشان آگاه ساخت. تأثیر رقابت از سوی تولید کنندگان ژاپنی خودرو بر صنعت خودروی ایالات متحده شاید آشکارترین مثال باشد، ولی تأثیر بر صنایع شیمیایی، الکترونیک، و محصولات مصرفی نیز نشان می دهد؛ چگونه فشارهای رقابت رو به رشد تولیدکنندگان را وادار به بازنگری در عملیات خود و درگیر شدن در انواعی از یادگیری سازمانی نموده که به میزان قابل ملاحظه ای بهره وری و عملکرد را بهبود بخشیده اند. فناوری نیز در افزایش سطح رقابت موجود در بسیاری از صنایع نقش داشته است. با افزایش شرکت هایی که فناوری را برای بهبود محصولات عرضه شده یا بهبود فرایند تولید استفاده می کنند، شرکت های قدیمی بیشتری تحت فشار فزاینده ای برای حفظ سهم بازار و افزایش حاشیه سود قرار گرفته اند.

نقش بهبود بهره وری برای رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی

در پاسخ به فشارهای رقابتی فزاینده، شرکت های تولیدی دامنه وسیعی از اقدامات را برای بهبود کارایی عملیات خود در پیش گرفته اند. برآیند این تلاش ها برای بسیاری از شرکت ها دستاوردهای قابل ملاحظه در بهره وری بوده است. راهبرد بهبود بهره وری منطقی به روشی نظام گرا برای بهبود بهره وری نیاز دارد. روابط بین عناصر سیستم و محیط آنها را مشخص می سازد ، این راهبرد عملکرد سیستم را مشخص کرده و ضمن آنکه بر تغییر اثر دارد تعادل را حفظ می کند. هدف بهبود بهره وری همواره باید بر حسب بهبود سازمانی با توجه به درک موفقیت گذشته و جاری قسمتهای اصلی و فرعی سازمان تعیین گردد. برخی از اهداف می تواند وسیع باشد. برای مثال افزایش بهره وری سازمان به مقدار ۸% طی دو سال با تعیین اهداف مشخص برای هر یک واحدهای سازمان.

نقش الگوبرداری و تحلیل زنجیره ارزش برای رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی

الگوبرداری پیش از این در مقاله رقابت در صنایع بالغ مورد بحث قرار گرفت و به دلیل اهمیت آن در ایجاد بهبودهایی در کارایی و بهره وری تولید مجدد در اینجا مورد بحث قرار می گیرد. تقریبا همه عملیات تولیدی نوعی از اقدامات الگوبرداری یا تحلیل زنجیره ارزش را در دهه گذشته برگزیده اند، و این مطالعات ثابت کرده اند که در شناسایی فعالیت ها یا عملیاتی که بر ارزش می افزایند یا در آن سهیم اند و فعالیت هایی که هیچ نقشی ندارند، سودمند بوده اند.

مهندسی مجدد و برون سپاری برای رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی

شرکت های فراوانی از مطالعات الگوبرداری و تحلیل زنجیره ارزش فراتر رفته و در پی «مهندسی مجدد» فعالیت ها در سراسر شرکت های خود، نه تنها برای بهبود کارایی بلکه همچنین برای بازاندیشی اساسی در همه جنبه های عملیات و زنجیره ارزش کسب و کار بوده اند. مطالعات مهندسی مجدد در هزاران شرکت منجر به کاهش شمار سطوح مدیریت، کاهش نیروهای ستادی، سازماندهی مجدد فعالیت های کار، و ادغام یا تلفیق دوایر گوناگون شده اند. حتی مهم تر از آن، مهندسی مجدد شرکت ها را ترغیب به شروع برون سپاری فعالیت های بیشتری نموده است.

بیشتر بخوانید: حاکمیت شرکتی چیست؟

برون سپاری مبتنی بر قاعده زیربنایی اقتصاد در مورد مزیت نسبی است اینکه شرکت ها و حتی کشورهای معینی وجود دارند که نسبت به دیگران از مزیتی در تولید محصولات و خدمات خاصی برخوردارند. گر چه برون سپاری اجزاء و قطعات شیوه رایجی در میان شرکت های تولیدی بوده است، جنبش مهندسی مجدد به عنوان تسهیل گر (کاتالیزور) عمده ای برای شرکت ها مطرح شد تا برون سپاری تعداد بیشتری از فعالیت هایی را که نه برای موفقیت فرایند حیاتی بودند، نه احتمالا منبعی برای مزیت رقابتی، شروع کنند. شرکت ها دریافتند که می توانند هر چیزی را برون سپاری کنند از خدمات نگهبانی و منشا گری تا پردازش داده ها، مدیریت پرداخت حقوق و دستمزد، و حتی در مورد راه آهن، تخصیص و اعزام قطارها.

استفاده از فناوری های ارتباطات از راه دور

در طول چند سال اخیر، شرکت ها برای فعالیت های گوناگونی که پیش از این برون سپاری نمی شدند به صحنه های بین المللی روی آورده اند. شرکت های بسیاری اکنون به شرکت هایی در هند، تایوان، و چین برای توسعه نرم افزار و حتی توسعه محصولات مصرفی و صنعتی مراجعه می کنند. جنرال الکتریک یک مرکز تحقیق و توسعه در هند افتتاح کرده است. شرکت های زیادی از پیشرفت های حاصله در فناوری های ارتباطات از راه دور، برای گشایش مراکز تماس مشتریان در کشورهای دیگر که هزینه های نیروی کار بسیار ارزان تر هستند ،بهره می برند.

با این همه، این روندها همچنین باعث شده اند تا بسیاری از مدیران شور و شوقی را که با آن فعالیت های مهندسی مجدد را پیگیری می کردند، مورد سؤال قرار دهند. دغدغه اصلی در میان مدیران این است که گرچه اقدامات مهندسی مجدد می توانند در کاهش هزینه ها موثر باشند، ولی تأثیر اندکی در افزایش درآمدها یا رسوخ در بازار دارند. به عبارت دیگر، مهندسی مجدد یک استراتژی تدافعی است که برای مدیران راهنمایی اندکی درباره رشد کسب و کار آن ها فراهم می سازد. در نتیجه، شرکت ها کماکان اقدامات مهندسی مجدد را پیگیری می کنند، ولی همچنین تاکید بیشتری بر استراتژی هایی می کنند که هدف آ نها رشد درآمدهای فروش است.

کیفیت عامل اصلی رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی

در طول دو دهه گذشته، اهمیت کیفیت در میان تقریبا همه شرکت ها امری بدیهی شده است. با اینکه بهبود کیفیت پیش از این به عنوان بازی منجر به برآیند صفر (zero sum) تلقی می شد (یعنی، بهبودهایی در کیفیت منجر به افزایش هزینه ها و حاشیه سود پایین تر می شود)، چند سال اخیر نشان داده اند که بهبودهایی در کیفیت که همراه با بهبودهایی در فرایندهای تولید هستند می توانند منجر به بهره وری و حاشیه سود بالاتر شوند.

بهره وری برای رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی

طرح مسئله بهره وری برای رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی

رشد بخش خدمات احتمالا یکی از بدیهی ترین ویژگی های عرصه اقتصاد فرض شده است، ولی لازم به تاکید است که اشتغال در بخش خدمات تاکنون بسیار سریع تر از اشتغال در دیگر بخش ها رشد کرده است، روندی که ادامه خواهد داشت و به احتمال فراوان شتاب خواهد گرفت و برای رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی باید بدان توجه ویژه ای داشت.

شرکت هایی که در صنایع خدماتی قرار دارند بسیاری از همان اهداف شرکت های تولیدی را دارا هستند. هر دو نوع شرکت باید مشتریان را جذب و حفظ نمایند محصولات یا خدمات با کیفیت ارائه کنند، و قابلیت هایی را توسعه دهند که به آن ها اجازه رقابت اثربخش در محیط های صنعتشان را بدهند. در همان حال، صنایع خدماتی چند ویژگی منحصر به فرد دارند که چالش های خاصی را تحمیل می کنند، و نیاز به تفکر متفاوت مدیران درباره استراتژی های کسب و کار را الزامی می سازند

خدمات را نمی توان به عنوان یک قلم موجودی ذخیره کرد

نخست، برخلاف بیشتر شرکت های تولیدی، شرکت های خدماتی نمی توانند خدمات را به صورت موجودی نگهداری کنند. به عبارت دیگر، بیشتر شرکت های خدماتی نمی توانند خدمات خود را «جلوتر» تولید کنند یا بسازند و آن ها را به صورت موجودی برای فروش مجدد در تاریخ یا زمان دیرتری در انبار نگهدارند؛ بالعکس، خدمات شامل هر چیزی از سلمانی تا مسافرت با هواپیما را شامل میشود و معمولا بی درنگ (در زمان واقعی) و در حالی که مشتری منتظر است تهیه می شوند.

اگر یک شرکت تولیدی محصولی معیوب را تولید کند، ممکن است در طی فرایند تولید کشف شود و پیش از رسیدن به دست مشتری و نومید کردن وی، از نو بر روی آن کار شود یا اسقاط شود. در حالی که در تقریبا همه کسب و کارهای خدماتی یک سطح ناقص یا زیر استاندارد از خدمت به سرعت برای مشتری آشکار خواهد شد. با اینکه این تمایز بین کسب و کارهای تولیدی و خدماتی ممکن است واضح به نظر آید، برای موفقیت شرکت های خدماتی اهمیت حیاتی دارد. همچنین مدیران شرکت های خدماتی برای رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی باید تلاش کنند تا تضمین شود که هر مواجهه ای با مشتری سطح بالایی از استاندارد یا کیفیت را در بر خواهد داشت.

بسیاری از برخوردها در خدمات به شدت شخصی اند

دوم، در حالی که رابطه بین تولیدکنندگان و بیشتر محصولات و مشتریانی که آن محصولات را خریداری می کنند، بنا به کانال های توزیع و خرده فروشی، گرایش به غیر شخصی و به نوعی مجزا بودن دارند، رابطه بین بیشتر ارائه کنندگان خدمات و مشتریان آنها شخصی تر است و بیشتر مبتنی بر تصورات و سایر عوامل کمتر عینی یا ملموس هستند. ماهیت شخصی رابطه بین مشتریان و ارائه کنندگان خدمات در بیشتر صنایع خدماتی مبین آن است که این شرکت ها فرصت های قابل ملاحظه ای برای متمایز ساختن خود دارند، و کسب و کارهای زیادی به سختی کار می کنند تا به عنوان ارائه کننده خدمات برتر تصور شوند و سعی دارند تا پیروز میدان رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی باشند.

برای نمونه، بازار چیزی به ظاهر بسیار معمولی و متعارف مانند مراقبت از مو را از مو را به عنوان خدمات بی تمایزی تلقی می کنند و به دنبال ارائه دهندگان کم هزینه این گونه خدمات خواهند بود، درصد بزرگی از مشتریان روابط شخصی و وفادارانه ای با آرایشگر خود برقرار خواهند کرد.

بیشتر بخوانید: بخش بندی استراتژیک بازار و تعیین گروه های استراتژیک چگونه انجام میشود؟

در واقع، این گونه روابط وفادارانه بین مشتریان و ارائه دهندگان خدمات نشانه ی بارز بسیاری از رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی هستند، از جمله پزشکان، وکلا، سایر متخصصین و کسب و کارهای خرده فروشی از همه نوع. اغلب، این روابط نه تنها بر کیفیت خدماتی که این افراد متخصص ارائه می کنند بلکه همچنین بر عوامل کمتر عینی (ذهنی تر) نیز بنا شده اند. ماهیت شخصی و کمتر عینی رابطه ای که بیشتر ارائه دهندگان خدمات با مشتریان خود دارند اشکالاتی نیز دارد. به دلیل ماهیت شخصی بیشتر کسب و کارهای خدماتی، میزان فراوانی از دانش یا تخصص سازمانی نه در مدیریت شرکت بلکه در ارائه دهنده اصلی خدمت نهفته است.

یک بار دیگر مثال مراقبت از مو را در نظر بگیرید: مشتریان، به دلیل رابطه شخصی که ایجاد کرده اند، احتمالا وفاداری بیشتری به آرایشگر یا فرم دهنده مخصوص خود خواهند داشت تا به محل آرایشگاه. اگر آرایشگر یا فرم دهنده تصمیم به ترک یک شرکت و جابجایی به شرکت دیگری بگیرد، مشتریان احتمالا به دنبال آن فرد به محل جدید خواهند رفت. در نتیجه، بیشتر شرکتهای خدماتی باید بر برنامه ها و خط مشی های مربوط به منابع انسانی تاکید کنند که به آن ها در نگهداری بهترین کارکنان کمک نمایند.

اتوماسیون با بهبود کارایی خدمات می تواند چالش برانگیز باشد

سوم، به دلیل ماهیت شخصی و «بی درنگ» در بیشتر صنایع خدماتی، بسیاری از شرکت های خدماتی قادر به استفاده از تکنیک های مشابه در شرکت های تولیدی برای بهبود بهره وری نیستند. شرکت های خدماتی در می یابند که اخراج کارکنان تأثیری وارونه بر سطوح خدمات و رضایت مشتری داشته اند. برای مثال، هنگامی که شبکه مسافرتی کارلسون تصمیم به بهبود بهره وری از طریق کنار گذاشتن دفاتر مسافرتی گرفت، خدمات مشتری اسیب فراوانی دید؛

دفاتر مسافرتی باقیمانده می توانستند به خوبی به درخواست های مشتریان برای برنامه های سفر رسیدگی کنند، ولی کارلسون دانش رابطه محور کارگزاران کنار گذاشته شده را از دست داد، که می دانستند هنگامی که یک مشتری خاص برای درخواست بلیت هواپیما به لوس آنجلس تماس می گیرد، همان مشتری انتظار خواهد داشت تا کارگزار مربوطه نوع خاصی از خودروی کرایه ای و اتاقی در یک هتل مورد علاقه اش را رزرو کند. در نتیجه، دفتر مسافرتی با سردرگمی و خصومت فراوان از سوی مشتریانی مواجه شد که بدون خودروی کرایه ای و رزرو هتل به مقصد می رسیدند.

شیوه کار اتوماسیون

برای رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی باید بدانید که بسیاری از خدمات را نمی توان به همان شیوه کارهای تولیدی مکانیزه و خودکار ساخت و حتی تردید وجود دارد که طیف وسیعی از خدمات از جمله مراقبت مو، مشاوره حقوقی، و خدمات درمانی را بتوان هرگز در سطح بالایی خودکار ساخت. از سوی دیگر، انواع بسیاری از شرکت های خدماتی در حال آزمودن راه هایی برای خودکار ساختن فعالیت های خود با بهبود بهره وری خود هستند. صنعت بانکداری گام های بلندی در خودکارسازی بسیاری از خدمات خود از طریق نصب دستگاه های تحویلدار خودکار (automatic teller machine یا همان خودپرداز) و سیستم های بانکی تلفنی و آنلاین برداشته است. در چند سال اخیر، صنعت هواپیمایی هزاران باجه خودکار تشریفات ورود مسافر نصب کرده و اکنون تقریبا همه مسافران شرکت های هواپیمایی خود تشریفات مربوط را برای پرواز انجام می دهند.

نکته طنز آنکه، خودکارسازی در بخش خدمات همواره منجر به حذف مشاغل نمی شود. در ۱۹۸۵، صنعت بانکداری در ایالات متحده ۶۰۰۰۰ دستگاه ATM و ۴۸۵۰۰۰ تحویلدار بانک داشت؛ اکنون صنعت دارای ۳۶۰۰۰ تحویلدار خودکار و ۶۰۰۰۰۰ تحویلدار بانک دارد. این ارقام بازتاب افزایش زیاد در تعداد شعبه های بانک و همچنین طیف گسترده ای از خدمات عرضه شده توسط بانک ها است.

بهبود بخشیدن به بهره وری کار خدماتی

با توجه به نقش مسلط خدمات در اقتصادهای تعداد زیادی از کشورها، شرکت ها تلاش فراوانی را بر بهبود بهره وری بخش خدمات متمرکز خواهند کرد. همان طور که در بالا توصیف شد، بسیاری از شرکت های خدماتی طیف وسیعی از فعالیت ها را خودکار می سازند، و باید کاملا توقع داشته باشیم که شرکت ها در صنایع خدماتی گوناگون راه هایی را آزمایش خواهند کرد تا فعالیت های فراوانی را خودکارسازی کنند. علاوه بر مکانیزه کردن و خودکارسازی، شرکت های فعال در این بخش برای رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی روش ها یا تکنیک های فراوانی را برای افزایش بهره وری دنبال کرده اند، از جمله ارائه بسته ای (bundling) خدمات یا فروش مکمل خدمات ( cross selling)، افزایش یا بهبود نرخ یادگیری سازمانی و تجدید ساختار شیوه های انجام کار.

نقش بسته بندی یا فروش مکمل فروش مکمل برای رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی

بسته بندی یا فروش مکمل فروش دربرگیرنده عرضه طیف گسترده تری از خدمات شرکت به یک مشتری است. بانکداری مثالی ممتاز از بسته بندی خدمات یا فروش مکمل است. بسیاری از تراکنش های روزمره بانکی را می توان اکنون از طریق خود پردازها، یا به صورت آنلاین پردازش کرد، ولی هنگامی که مشتریان نیاز به خدمات تخصصی یا کمک بیشتری دارند، ممکن است به دنبال کمک گرفتن از کارکنان شعبه بانک خود باشند. در طی این تعاملات شخصی با یک مشتری، کارمند بانک فرصتی خواهد داشت تا از مشتری بپرسد آیا وی از دیگر خدمات بانک، از جمله وام، کارت های اعتباری، حساب پس انداز بازنشستگی، یا خدمات سرمایه گذاری استفاده می کند.

این گونه بسته بندی یا فروش مکمل مستلزم بازنگری در نقش کارکنان خط مقدم است به جای نگاه صرف به عنوان «پردازشگران تراکنش» به آنها، تحویلداران بانک و دیگر کارمندان شعبه تبدیل به نمایندگان فروش می شوند. فروش مکمل همچنین به طور معمول مستلزم آن است که کارکنان آموزش اضافی ببینند تا از خدمات عرضه شده توسط شرکت خود آگاهی کافی بیابند و بیاموزند چگونه آن دسته از مشتریانی را که احتمال بیشتری برای استفاده از دیگر خدمات شرکت دارند، شناسایی کنند. وب نیز، به شرکت ها فرصت های فراوانی ارائه می کند تا از آگاهی مشتریان از دامنه کامل خدمات خود مطمئن شوند.

استفاده از دانش و یادگیری سازمانی برای رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی

مدیران شرکت های خدماتی همچنین از طریق استفاده موثرتر از دانش و یادگیری سازمانی به بهره وری دست می یابند. خرده فروشی مثالی عالی است از اینکه چگونه از طریق استفاده بهتر از اطلاعات و دانش سازمانی شرکت های خدماتی دستاوردهای مهمی در بهره وری رسیده اند. برای مثال، استفاده از بارکد و فناوری اطلاعات به شرکت های خرده فروشی اجازه داده اند تا عادت های خرید مشتریان خود را تحت نظر بگیرند، اقلام پر طرفدار و روندهای مد را شناسایی کنند، و دستاوردهای مهمی را در بهبود مدیریت موجودی های خود محقق سازند.

در سال های آینده، احتمالا شاهد خواهیم بود که شرکت های خدماتی شیوه های حتی تهاجمی تری را برای به کار گرفتن این اطلاعات توسعه خواهند داد. آمازون دات کام از طریق الگوریتم های پالایش مبتنی بر همکاری دو جانبه خود، هم اینک به مشتریان، توصیه های خرید ارائه می کند، و ساده است که تصور کنیم چه تعداد از خرده فروشان دیگر ممکن است قادر به ارائه تبلیغات شخصی سازی شده با توصیه های خرید به مشتریان خود باشند. زنجیره های خواربار فروشی به منطور رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی خود، اکنون از داده های مربوط به عادات خرید مشتریان که از برنامه های کارت های وفاداری و صندوق های رایانه ای استخراج شده، برای ارائه بنهای خرید و دیگر مشوقها بر اساس الگوهای خرید آنها استفاده می کنند. غ

ول خدمات بیمه ای و مالی (USAA) که مرتبا در صدر رتبه بندی ارائه دهندگان خدمات مشتری در مجله بیزینس ویک قرار می گیرد، بر درجه بالایی از آموزش نیروی کار و فناوری های تخصصی و متمرکز تاکید می کند که همگی بر مبنای تلاش های قهرمانانه و مجدانه شرکت برای شناخت و یادگیری درباره مشتریان و نیازهای آن ها طراحی شده است ومنجر به ارائه خدمات برجسته برای آنها شده است.

به کارگیری ساختارهای جدید سازمانی برای رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی

مدیران بسیاری از شرکت های خدماتی همچنین ساختارهای شرکت های خود را سازماندهی مجدد کرده اند تا عدم کارایی ها و گلوگاه ها را حذف کنند. در موارد فراوانی، شرکت های خدماتی به کارکنان «خط مقدم» خود اختیار بیشتری واگذار کرده اند تا رضایت مشتریان را کسب کنند. به جای داشتن مشتریان ناراضی که منتظر بیرون آمدن مدیری برای تصحیح وضعیت های غیر رضایت بخش بوده اند، بسیاری از شرکت ها اکنون به کارکنان اختیار مورد نیاز آن ها را واگذار می کنند تا رضایت این گونه مشتریان را جلب کنند. شرکت های خدماتی زیادی در می یابند که بسیاری از همان تکنیک های مورد استفاده شرکت های تولیدی (گاهی با اصلاحاتی) در فعالیت ها و خدمات مشتری آنها قابل استفاده هستند و میتواند یک مزیت جهت رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی تلقی شود.

استفاده از ترسیم جریان ارزش

بیمارستان های فراوانی اکنون از تکنیک های روند نما، علت و معلولی، و ترسیم جریان ارزش (value stream mapping) برای روان کردن گردش بیماران و کارکنان، شناسایی علل خطاها و اشتباهات، و تمایز بین خدماتی که برای بیمار ارزش می آفرینند و آنهایی که این گونه نیستند استفاده می کنند. همه این فعالیت های در ترکیب با مدل ژاپنی کایزن یا بهبود مستمر، به بیمارستان ها و دیگر ارائه دهندگان خدمات درمانی یکی از بزرگ ترین و کم بهره ور ترین بخش های اقتصاد خدمات – راه هایی برای بهبود کارایی فراهم می سازند.

در پایان، مهم ترین نیرو برای بهبود بهره وری بخش خدمات مدیریت و اثربخشی استراتژی هایی است که آن ها تدوین و پیاده سازی می کنند. برخی شرکت های خدماتی که در صنعت مشابهی فعالیت می کنند و فناوری های مشابهی را استفاده می کنند و افرادی با سطوح مهارتی مشابهی را به کار می گیرند، می توانند به سطوح به مراتب متفاوتی از بهره وری از نیروی کار خود در مقایسه با رقبا دست یابند. توجه پایدار مدیریت، به کارگیری فناوری خودکار سازی مناسب و استراتژی هایی که در بالا توصیف شدند فرصت های قابل توجهی را برای بهبود بهره وری در بخش خدمات فراهم می سازند.

زنجیره ها و فرانشیز عامل پیروزی رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی

عنوان دیگری که شایسته بحث در این فصل است رشد فرانشیز و زنجیره های خرده فروشی در بسیاری از صنایع خدماتی است. شاید رشد زنجیره ها و فرانشیزها را بتوان با آمارهایی از صنعت رستوران داری بهتر به تصویر کشید. امروز، ایالات متحده پذیرای بیش از ۵۰۰۰۰ رستوران از مک دونالد، برگر کینگ، وندیز تاکوبل، و ساب وی، و هزاران رستوران خانوادگی فرانشیزی گران قیمت است. رستوران های مستقل زمانی بر صنعت رستوران داری تسلط داشتند، ولی زنجیره ها اکنون بیش از نیمی از کل فروش صنعت را تولید می کنند. تأثیر زنجیره ها البته محدود به صنعت رستوران داری نیست. رانندگی از میان هر شهری یا قدم زدن از میان هر مرکز خریدی آشکار خواهد ساخت که تا چه میزان زنجیره های خرده فروشی و فرانشیزها تبدیل به ویژگی غالب چشم انداز اقتصادی شده اند.

بیشتر بخوانید: کارت امتیازی متوازن چیست؟

متون بسیاری حضور رو به رشد فروشگاه های زنجیره ای خرده فروشی و فرانشیزی در اقتصادهای توسعه یافته را بررسی کرده اند. در حالی که گستره این روند بنا به هر کشوری متفاوت خواهد بود، سطح آن در ایالات متحده بالا است. بیشتر تحقیقات دیدگاهی بسیار انتقادی نسبت به زنجیره ها و فرانشیزها دارند. زنجیره ها و فرانشیزها به دلیل «همگون سازی» شهرها مورد سرزنش واقع شده اند. این همگونی امروز در ایالات متحده چنان فراگیر شده که فردی که در حال قدم زدن در مرکز خریدی در حومه مریلند است، تقریبا همان مغازه هایی را می بیند که فرد دیگری در حال قدم زدن در مرکز خرید دیگری در حومه آتلانتا، شیکاگو، دنور، میامی، یا لوس آنجلس ممکن است ببیند. منتقدان همچنین ازدیاد زنجیره های خرده فروشی و فرانشیزی را با تخریب جوامع محلی و به ویژه محله های مرکز و پایین شهر مرتبط می دانند، با این استدلال که رشد مراکز خرید در حاشیه شهرها تقریبا هر کسی را ملزم به مالکیت خودرویی ساخته تا بتواند از وضعیت «شهروند درجه یک» در شهر مدرن برخوردار شود.

از بین رفتن کسب و کارهای کوچک با مالکیت محلی

مقالات و کتاب های دیگری نیز استدلال کرده اند که فروشگاه های زنجیره ای و فرانشیزی مسبب از بین رفتن بسیاری از کسب و کارهای کوچک، منحصر به فرد، و با مالکیت محلی هستند، و استراتژی های زنجیره ها و وال مارت على الخصوص باعث بیرون راندن بسیاری از خرده فروشان کوچک، مستقل، و با مالکیت محلی از کسب و کار شده اند. واکنش برخی از جوامع محلی با اتخاذ قوانین ناحیه بندی، نشان می دهد که به دنبال جلوگیری از ورود خرده فروشان به ویژه وال مارت به درون مرزهایشان هستند.

با اینکه بیشتر ادبیات موجود نگاهی منفی به رشد فروشگاه های زنجیره ای و فرانشیزی دارند، حاوی برخی از نظرات مثبت نیز می باشند. نخست، پدیده فروشگاه های زنجیره ای و فرانشیزی احتمالا بخش مهمی از چشم انداز اقتصادی برای سالهای متمادی خواهند بود. بیشتر زنجیره های خرده فروشی طرح های توسعه جاه طلبانه ای دارند و تقریبا هر مفهوم خرده فروشی را می توان فرانشیز کرد. در نتیجه، احتمال دارد که نقش فروشگاه های زنجیره ای و فرانشیزی به جای محو شدن گسترش یابند.

مزیت های اقتصادی و استراتژیک کدامند؟

دوم، همچنین باید توجه کرد که فروشگاه های زنجیره ای و فرانشیزی از برخی مزیت های اقتصادی و استراتژیک نسبت به دیگر اشکال کسب و کار برخوردارند. برای مثال، زنجیره ها و سازمان های اعطاکننده فرانشیز معمولا از صرفه های مقیاس در خرید، توزیع، و بازاریابی و تبلیغات برخوردارند که به آن ها حاشیه امنی نسبت به کسب و کارهای کوچک تر دارای مالکیت مستقل می دهند.

این مزیت های اقتصادی و استراتژیک همچنین در تسلط رو به رشد زنجیره ها و فرانشیزها در بسیاری از بازارهای خرده فروشی نقش دارند. همان گونه که در بالا بیان شد، رستوران های زنجیره ای هم اینک نیمی از فروش صنعت را در اختیار خود دارند، و سهم زنجیره ها از فروش رستوران ها با تقریبا یک درصد در سال رشد می یابد.

علاوه بر آن، زنجیره ها و سازمان های فرانشیزی از جنبه آرمانی برای ارتقا یادگیری سازمانی طراحی شده اند. هر دوی زنجیره ها و سازمان های فرانشیزی می توانند یک مفهوم معین را توسعه دهند و به تکامل برسانند و سپس از طریق افتتاح سایر بنگاه ها بر مبنای این مفهوم، یا از طریق فروش حق فرانشیز به کار آفرینان مستقل گسترش یابند. با این همه، برخلاف بیشتر فعالیت های کارآفرینانه، زنجیره یا فرانشیز مفهومی را تعقیب می کند که پیش از آن در مکان دیگری به اثبات رسیده است.

ساختارهای اثربخش یادگیری و دانش سازمانی

همچنین، با گذشت زمان، زنجیره مقادیر عظیمی از اطلاعات و یادگیری درباره ترجیحات مشتری، بازاریابی، منبع یابی، و لجستیک را توسعه می دهد. با ساختارهای اثربخش این یادگیری و دانش سازمانی را می توان به طور وسیعی در بین همه فروشگاه های فرانشیزی یا زنجیره ای به اشتراک گذاشت. همان طور که زنجیره یا فرانشیز به توسعه خود ادامه می دهد، پایگاه دانش آن نیز رشد می یابد.

این نکات به منظور تأیید یا انتقاد از زنجیره ها و فرانشیزها نیستندو صرفا بیان عوامل موفقیت رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی بیان میشوند و هدف بر این است که ۱) زنجیره ها و فرانشیزها هم اکنون نیز نیرویی عمده در خرده فروشی به شمار می آیند، ۲) به احتمال فراوان در سال های آینده نیز به گسترش نفوذ خود ادامه خواهند داد، ۳) از مزیت های اقتصادی و یادگیری سازمانی بسیاری نسبت به سازمان های کسب و کار کوچک، مستقل و با مالکیت محلی برخوردارند.

رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی ایران

در صنایع تولیدی و خدماتی، رقابت در عرصه بین­‌المللی به سرعت در حال افزایش است. مشتریان در سال­‌های اخیر حق‌انتخاب و قدرت چانه‌زنی بیشتری یافته­‌اند و این معادله همچنان به نفع آنها حرکت می‌کند. مدیران برند برای بقاء و توفیق بیشتر برای افزایش مزیت رقابتی خود، نیازمند ارائه ارزش‌های بیشتری نسبت به رقبا هستند. امروزه برند نیز بخشی از سرمایه و ثروت یک بنگاه اقتصادی به‌شمار می‌آید و ارزیابی و مراقبت آن جزء فعالیتهای استراتژیک سازمانی می‌باشد. ابا بررسی وضعیت صنعت و کسب و کار در ایران، دغدغه‌­های زیر در این حوزه شناسایی کرده است:

  • لزوم استقرار نظام ارزیابی و بازبینی استراتژی­‌های برند به عنوان یک رویکرد مستمر
  • کاهش هزینه اجرای پروژه­‌های مختلف و پراکنده در یک رویکرد یکپارچه، فرآگیر و کارا
  • ایجاد هم‌­افزایی بین حوزه­‌های مختلف با هدف غایی حداکثر کردن منافع از طریق فرآیندهای کلیدی
  • لزوم اتخاذ رویکردی جامع و فراگیر به حوزه برند، بازاریابی و تبلیغات مرتبط با جهت­‌گیری­های استراتژیک
  • ایجاد فرآیندی مستمر برای تدوین و بازبینی استراتژی­ها در حوزه برند و نه صرفا اجرای پروژه­ای موردی و مقطعی
  • لزوم توجه به ارتقاء توانمندی نیروی انسانی در حوزه برنامه­‌ریزی و اجرای برنامه­‌های برندینگ، بازاریابی و تبلیغات
  • لزوم پرهیز از رویکردهای کلیشه‌­ای رایج در تبلیغات و معرفی محصولات مشابه و توجه به استفاده از روش­‌های متناسب با مشتریان هدف
  • رویکرد جامع به تدوین استراتژی­های برندینگ و ارتباط منسجم موثر آن با جهت­‌گیری­های استراتژیک و مبتنی بر توسعه ارزش برند در حوزه بازاریابی، مدیریت نام تجاری و اجرای کمپین‌های تبلیغاتی
  • لزوم توجه به طراحی و ایجاد فضاى واقعى و مجازى تحت عنوان ” باشگاه طرفداران و مشتریان ” به گونه‌اى که حس تعلّق خاطر به برند ایجاد و به اعضاى پیوسته و وابسته آن هویّت مشترک بدهد.

با توجه به دغدغه­‌های مدیریتی فوق و با بهره‌­گیری از الگوهای برتر در این حوزه، دفتر شریف استراتژی مدل مرجع مدیریت استراتژیک را ارائه می نماید، که بر اساس تجارب متعدد در سازمان­های مختلف تدوین شده و از مزایای قابل توجهی برخوردار است.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع نحوه رقابت در صنایع تولیدی و خدماتی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

رقابت در صنایع بالغ را در صنعتی که پیشاپیش غیر جذاب شده است تشدید خواهند کرد.

نحوه رقابت در صنایع بالغ چگونه است؟

در این مقاله قصد داریم به موضوع نحوه رقابت در صنایع بالغ بپردازیم و مسائل مربوط به رقابت در صنایع بالغ را نقد و بررسی نماییم. در ادامه با مفاهیمی همچون ویژگی های بازارهای به بلوغ رسیده، آشنا خواهیم شده و موانع خروج و شدت رقابت در صنایع بالغ را تشریح خواهیم کرد.

ویژگی های صنایع بالغ چیست؟

همه مراحل یک چرخه عمر صنعت چالش های خود را دارند، ولی مدیران شرکت های فعال در بستر صنایع در حال بلوغ به ویژه با چالش های بزرگی مواجه می شوند. در اینجا بر موضوعاتی تمرکز خواهیم کرد که مدیران شرکت ها بزرگ و صنایع در حال بلوغ باید به هنگام تدوین استراتژی کسب و کار خود، جهت رقابت در صنایع بالغ آن ها را در نظر بگیرند:

نقش تقاضای راکد و ظرفیت مازاد برای رقابت در صنایع بالغ چیست؟

در بیشتر بازارهای بالغ، رشد تقاضا یا کند خواهد شد یا به ایستایی می رسد، ولی به دلیل آنکه شرکت های درون صنعت به افزایش تقاضا عادت کرده اند، احتمال دارد که با پیش بینی رشد مستمر به ظرفیت بیفزایند. از آنجا که ظرفیت میل به افزایش (حجمی) دارد، با ورود صنعت به مرحله بلوغ استعداد رشد ظرفیت سریع تر از تقاضا فراهم می شود.

چالش استراتژیک برای مدیران آن است که اگر ظرفیت در طول دوره ای طولانی بیش از تقاضا شود، تمایل به رقابت بر سر قیمت را تحریک می کند. اگر هر شرکتی در صنعت سطوح بالایی از ستاده را به منظور استفاده کامل از ظرفیت کارخانه حفظ کند، در آن صورت عرضه مازاد به دست آمده باید به ناگزیر فشار رو به پایینی بر قیمت ها وارد کند، چون بازار به دنبال راهی برای حذف مازاد خواهد بود. ظرفیت مازاد دلیلی عمده برای فشار رو به پایین بر قیمت ها در بسیاری از صنایع است. از این رو، بازارهای صنایع در حال بلوغ مدیران را ملزم به موازنه مجدد پیوسته در ظرفیت با توجه به تغییرات در تقاضا می سازند.

نقش موانع خروج برای رقابت در صنایع بالغ چیست؟

موانع خروج مسئله ظرفیت مازاد را پیچیده می کنند. موانع خروج اغلب به دارایی های وابسته به شرایط خاص یا تخصصی مرتبط می شوند که هیچ «کاربرد بهتر دیگری» ندارند؛ مثال هایی از این گونه دارایی ها شامل هواپیمای جت، کارخانه های فولاد، پالایشگاه ها و کارخانه های خودروسازی می شوند. مدیران، از خارج کردن این دارایی های خاص، از تولید اکراه دارند، چون آن ها هیچ کاربرد جایگزینی ندارند و شرکت های آن ها باید متحمل هزینه های هنگفت تجدید ساختار یا مستهلک کردن آن ها شوند. در نتیجه، موانع خروج، آنچه را که می توانست باعث بستن شدن کارخانه و کاهش ظرفیت یا تعطیلی رقبای ضعیفی باشد را به تعویق اندازد که عاملی برای کم کردن مسئله ظرفیت مازاد می شد.

نقش فقدان نوآوری برای رقابت در صنایع بالغ چیست؟

با کند شدن تقاضا برای محصولات یا خدمات، مدیران ممکن است سرمایه گذاری در نوآوری های محصول یا خدمت را متوقف سازند. به دلیل رکود رشد، طرح های پیشنهادی که ممکن است محصولات و خدمات را بهبود ببخشند و منجر به تقاضای بالاتری شوند، اغلب در برآورده ساختن نرخ بازگشت و دیگر موانع سرمایه گذاری ناموفق می مانند. در نتیجه، نرخ نوآوری در یک صنعت بالغ اغلب دچار پسرفت می شود. فقدان نوآوری ناشی از آن چندین پیامد ناگوار در پی دارد.

نخست، فقدان نو آوری تصورات مشتریان را مبنی بر آنکه صنعت هیچ چیزی جدیدی برای عرضه ندارد تقویت خواهد کرد و با این کار مشتریان به خرید جایگزین روی خواهند آورد و تقاضا هر به طور محسوسی کاهش خواهد یافت. برای مثال، نرخ سریع نوآوری در بسیاری از بازارهای فناوری دیجیتال به احتمال قریب به یقین دلیل آن است که فروش محصولات در تقریبا همه این گونه بازارها همچنان توان خود را حفظ کرده است. نوآوری در ابعاد مختلفی روی داده است و تلاش های توسعه محصول بر افزایش توانایی و سرعت محصولات موجود نظیر رایانه شخصی متمرکز بوده اند.

بیشتر بخوانید: ارزیابی عملکرد شرکت ها چگونه انجام میشود؟

دیگر تلاش های توسعه محصول منجر به معرفی طیف وسیعی از محصولات کاملا جدید از MP3 پلیرها تا کتاب های الکترونیکی شده اند. اگر آهنگ نوآوری در این بازارهای فناوری دیجیتال کند شود، تقاضا کاهش خواهد یافت زیرا مصرف کنندگان دلایل اندکی برای خرید محصولات جدید یا ارتقا یافته محصولات کنونی خواهند داشت.

دوم، با کمتر درگیر شدن شرکت های درون صنعت در نوآوری، محصولات و خدمات آن ها ممکن است بیش از پیش غیر متمایز به نظر برسند. بدون تفاوت های قابل تشخیص بین محصولات و خدمات، شرکت ها تحت فشار مصرف کنندگان قرار خواهند گرفت تا بر مبنای قیمت به رقابت بپردازند، که معمولا حاشیه سود را کاهش می دهد و می تواند حتی جنگ همه جانبه بر سر قیمت را شعله ور سازد.

نقش فشار تازه واردان برای رقابت در صنایع بالغ چیست؟

همچنین شرکت های قدیمی برای رقابت در صنایع بالغ ، با قصور در نوآوری، ورود به صنعت را ترغیب می کنند، چون مدیران کار آفرین بیشتری فرصت را برای ارائه محصولات یا خدمات جدید به مشتریان با استفاده از فناوری های نوین غنیمت خواهند شمرد. اگر تازه واردان هجوم بیاورند، رقابت در صنایع بالغ را در صنعتی که پیشاپیش غیر جذاب شده است تشدید خواهند کرد. صنعت فولاد مثال خوبی است از اینکه چگونه کارخانه های کوچک فولاد از فرصتی برای به کارگیری فناوری جایگزین، کوره قوس الکتریکی برای ورود به بازار سودآور صنعت فولاد استفاده کردند. ورود آن ها فشار رقابتی زیادی بر شرکت های قدیمی فولادسازی وارد کرد، آن هم در زمانی که آن ها از ظرفیت مازاد و سودآوری پایین رنج می بردند.

از این رو، شرکت های برخوردار از عملکرد بالا، با غیر جذاب شدن فزاینده محیط های صنعت خود با چالش حفظ مزیت رقابتی مواجه می شوند. بالعکس، شرکت هایی که هرگز از مزیت رقابتی در یک صنعت برخوردار نبوده اند، با حرکت صنعت به سوی بلوغ بیشتر، ممکن است شاهد فرصت هایی برای توسعه این مزیت ها باشند.

راه هایی برای بهبود جذابیت و دستیابی به مزیت هایی در رقابت در صنایع بالغ

این قسمت برخی از روش ها با ابزارهایی را بررسی می کند که مدیران برای شکوفایی در محیط صنایع بالغ به کار گرفته اند. نخست، اثر بخشی الگوبرداری را توصیف و ارزیابی خواهیم کرد. سپس بررسی خواهیم کرد که چگونه شرکت ها از طریق بازاندیشی کامل در زنجیره های ارزش خود به مزیت رقابتی دست یافته اند. سرانجام، اهمیت نوآوری تهاجمی محصول و فرایند را توصیف خواهیم کرد.

الگوبرداری و سودمندی آن در توسعه و حفظ مزیت در رقابت در صنایع بالغ (مزیت رقابتی)

یک تکنیک برای توسعه مزیت رقابتی که بسیاری از شرکت ها در چند سال اخیر آن را برگزیده اند الگوبرداری است. الگوبرداری را می توان به عنوان مقایسه و سنجش فرایندهای کسب و کار یک شرکت در مقابل بهترین شیوه انجام آن فرایندها توسط هرسازمانی در هر صنعتی تعریف کرد. لری بوسیدی (Larry Bossidy) رئیس و مدیر اجرایی پیشین هانیول، فرایند الگوبرداری را این گونه توصیف می کند:

اجرای خوب به معنی اتخاذ دیدگاهی واقع گرایانه به شرکت خود و مقایسه آن با سایر شرکت ها است. شما همواره چشمی به اتفاقاتی دارید که در شرکت های اطراف دنیا رخ می دهند، و پیشرفت خودتان را می سنجید، نه از درون، که از بیرون. تنها نمی پرسید که، «آیا از پارسال تا امسال پیشرفت داشته ام؟» می پرسید، عملکرد من در مقایسه با دیگر شرکت ها چگونه است؟ آیا پیشرفت بیشتری داشته ام؟» این شیوه واقع گرایانه برای نگاه به وضعیت خودتان است.

هدف الگوبرداری پرورش یادگیری سازمانی به منظور دستیابی به بهبودهایی در عملکرد شرکت است. یادگیری سازمانی مستمر و بهبود عملکرد در عمل رخ می دهند. هدف الگوبرداری شتاب بخشیدن به آن یادگیری و بهبود سازمانی است تا «جهش های» عملکرد محقق شوند.

فرایندهای ارزش آفرین کدامند؟

هنگامی که شرکتی تصمیم به الگوبرداری می گیرد، ابتدا باید عملیات خود را به عملیات یا فرایندهای ارزش آفرین مجزایی تفکیک کند. یک راه برای انجام این کار بررسی موشکافانه «زنجیره ارزش شرکت» است. نمایه بالا زنجیره ارزش یک شرکت تولیدی فرضی، نشان دهنده فرایندهای ارزش آفرین متعددی از طراحی و مهندسی، تا تدارکات و خرید قطعات و مواد، و تولید، تا مدیریت بازاریابی و فروش و خدمات پس از فروش است.

پس از شناسایی فعالیت ها یا فرایندهای ارزش آفرین مجزا، گام بعدی در الگوبرداری سنجش آن فرایندها و مقایسه عملکرد شرکت با بهترین شیوه انجام در هر شرکتی در دنیا است. بهترین شیوه برای یک فرایند معین ممکن است توسط رقیبی در صنعت خود شرکت انجام شود. برای مثال، شرکت فورد موتور مدت هاست که صدها فرایند داخلی خود را از عملکرد تویوتا در همان فرایندها الگوبرداری کرده است.

یک ایده اصلی در الگوبرداری آن است که شرکت ها نباید در جستجو برای بهترین شیوه عمل خود را محدود به صنایع خویش نمایند. برخی از معروف ترین مثال های الگوبرداری از بهترین شیوه عمل شامل وضعیت هایی می شوند که در آن ها شرکت ها به صنایع کاملا متفاوتی می نگرند. برای مثال، به منظور بهبود فرایندهای خدمات مشتری، زیراکس از ال. ال. بین (LL . Bean)، شرکتی که به عنوان یکی از بهترین ارائه کنندگان خدمات مشتری در دنیا شناخته می شود، به عنوان الگوی خود استفاده کرد.

تحلیل بهترین شیوه برای الگوبرداری

یک شرکت باید در هر تلاشی برای الگوبرداری به دو هدف دست یابد. نخست، شرکت باید به مجموعه ای از سنجه ها برای مقایسه عملکرد آن در یک فرایند معین با بهترین شیوه عمل دست یابد. نمایه پایین نتایج مقایسه فعالیت های تدارکات یک «شرکت معمولی» با بهترین شیوه انجام کار را نشان می دهد.

مهم تر از ارقام یا سنجه هایی که از دل الگوبرداری پدیدار می شوند آن است که، شرکتی که در گیر تحقیق برای الگوبرداری می شود باید به ایده های ملموسی درباره نحوه بهبود اساسی در عملکرد خود دست یابد. این ایده ها، به نوبه خود، باید حجم زیادی از یادگیری سازمانی را برانگیزانند تا بهبود اساسی در عملکرد کلان شرکت محقق شود. در طی تحلیل بهترین شیوه برای الگوبرداری، برخی ایده ها کاملا واضح خواهند بود و ممکن است به سرعت قابل تقلید یا مشابه سازی باشند. سایر ایده های پیچیده تر مستلزم میزان به مراتب بیشتری از «یادگیری از طریق اجرا» یا مطالعه برای شرکت الگوبردار است تا با بهترین شیوه برابری کند یا از آن فراتر رود.

پیامدهای یک تلاش الگوبرداری موفق می توانند تحسین برانگیز باشند. نمایه پایین نشان دهنده بهبودهایی است که جنرال الکتریک توانست پس از مطالعات الگوبرداری در واحد کسب و کار تولید ماشین ظرف شویی خود به آن ها دست یابد. به بهبودهای چشمگیر در نرخ اقلام مرجوعی، گردش موجودی، و بهره وری نیروی کار که در نمایه مستند شده اند، توجه کنید.

نقش الگوبرداری در ایجاد مزیت رقابتی

پس از تأکیدی که در مقاله های گذشته بر ماهیت نامتقارن مزیت رقابتی داشت، یک پرسش خوب آن است که چگونه الگوبرداری با توجه به تاکید آن بر مقایسه فرایندها و قابلیت های شرکت با بهترین شیوه می تواند منجر به مزیت رقابتی شود؟ اگر جوهره الگوبرداری را شبیه سازی بهترین شیوه عمل بدانیم، در آن صورت منطقی به نظر می رسد که الگوبرداری نتواند برای شرکت عدم تقارن لازم برای دستیابی به مزیت رقابتی را فراهم کند. آیا به نظر نمی رسد که الگوبرداری، در بهترین وضعیت، فقط می تواند منجر به برابری رقابتی شود؟

پاسخ این پرسش آن است که هدف الگوبرداری صرف تقلید یا مشابه سازی شرکت های موفق نیست، بلکه برانگیختن یادگیری و بهبود سازمانی است تا شرکت های درگیر در مطالعات الگوبرداری شایستگی های منحصر به فرد مختص به خود را توسعه دهند. به علاوه، مشابه سازی فرایندهای سازمانی اثربخش برای شرکت های دیگر بسیار دشوار خواهد بود. در عوض، مدیران می توانند از الگوبرداری برای تحریک تفکر و خلاقیت خود استفاده کنند تا شرکت های آن ها فرایندهای منحصر به فرد و اثربخش مختص به خود را توسعه دهند. همان گونه که استیون والک (Steven Walleck)، یکی از مشاوران شرکت مشاوره ای مک کینزی و شرکا، استدلال کرده است:

برای رقابت در صنایع بالغ نیاز به نوآوری های مدیریتی خواهد بود تا بتوان ویژگی های مهم رویکردهای موفق را به شیوه هایی که بهترین انطباق را با وضعیت خود شرکت دارند، اقتباس کرد. هدف الگوبرداری قرار دادن مدیران در معرض شیوه های جدید انجام کارها به منظور زدن جرقه خلاقیت است، نه خلق تقلیدگران کارا.

در واقع، می توان با اطمینان گفت که هرچه تفاوت ها یا نابرابری ها بین شرکت مورد توجه و شرکت الگوبردار بیشتر باشد، در آن صورت نیاز به یادگیری و نوآوری در طرف شرکت الگوبردار بیشتر خواهد بود.

لازم به تاکید است که برای رقابت در صنایع بالغ مفاهیم ارزشی، آشنا ساختن مدیران با شیوه های جدید انجام کارها در تهییج و تحریک باورها و ادراکاتی جدید درباره مدیریت شرکت هایشان تعریف میشود. به طور خلاصه، در اینکه مدل های ذهنی جدیدی را توسعه دهند که راهنمای تصمیم گیری و تدوین و پیاده سازی استراتژی ها باشند. بیشتر مواقع، کلید الگوبرداری موفق واداشتن مدیران به شناخت ارزش ایجاد تغییر در مدل های ذهنی اشان باورها و شناخت هایی زیربنایی درباره چگونگی در رقابت در صنایع بالغ یا بازار است.

نقش بازاندیشی در زنجیره ارزش برای رقابت در صنایع بالغ

یک راه دیگر که مدیران می توانند شرکت خود را هنگام عملیات در محیط های صنعتی بالغ به سوی مزیت رقابتی رهبری کنند بازاندیشی (rethink) در زنجیره ارزش شرکت هایشان است. به اصطلاح فنی به کار رفته در اینجا دقت کنید – بازاندیشی در زنجیره ارزش. این اصطلاح بازتابی است از اینکه چنین فرایندی دربرگیرنده تغییری در مدل های ذهنی مدیران درباره شیوه هایی است که فعالیت های ارزش آفرین در ایجاد ارزش برای شرکت نقش دارند.

برای ایجاد برتری و رقابت در صنایع بالغ ، بازاندیشی در زنجیره ارزش که ارتباط نزدیکی با الگوبرداری دارد، مستلزم تحلیل دقیق هر یک از پیوندهای متعدد در زنجیره ارزش شرکت است. این تحلیل شامل بازاندیشی با بررسی مجددی است برای تعیین اینکه کدام یک از پیوندهای متعدد ارزش می افزایند یا از توان بالقوه ارزش افزایی برخوردارند و کدام یک از پیوندها احتمالا سهمی در توسعه مزیت رقابتی نخواهند داشت.

چگونه شرکتی مانند نایکی Nike توانسته تسلط کاملی بر صنعت کفش های ورزشی بیابد در حالی که اصلا مالک هیچ تأسیسات تولید کفش نیست؟ پاسخ این است که مدیران شرکت های فراوانی، از جمله نایکی، درباره زنجیره های ارزش صنایع خود از نو اندیشیده اند. در مورد نایکی، مدیران شرکت دریافتند که با دسترسی گسترده به تأسیسات تولید کفش و پوشاک کم هزینه در آسیای دور، این شرکت نیازی به مالکیت تأسیسات تولیدی نداشت و تولید در واقع سهم اندکی در ارزش محصولات کفش و پوشاک شرکت داشت.

بهترین شیوه برای افزودن ارزش چیست؟

افزون بر آن، مدیران شرکت دریافتند که بهترین شیوه برای افزودن ارزش، توسعه و بهره برداری از قابلیت های توسعه محصول جدید، بازاریابی، و پیشبرد است که به نایکی اجازه خواهد داد تا محصولات خود را از محصولات رقبا متمایز سازد و پیروز رقابت در صنایع بالغ پوشاک و البسه ورزشی باشد. از این رو، منصفانه است که بگوییم نایکی بیشتر یک شرکت بازاریابی و توسعه محصول است تا شرکت کفش و پوشاک ورزشی. قابلیت های بازاریابی و ترفیع نایکی به شرکت کمک کرده اند تا به طور تهاجمی تقریبا به هر فعالیت ورزشی هجوم ببرد.

بیشتر بخوانید: نحوه دستیابی به مزیت رقابتی برای شرکتهای مختلف چگونه است؟

مانند مدیران نایکی، مدیران شرکت های فراوان دیگری نیز دریافته اند که با بازاندیشی در زنجیره های ارزش خود می توانند راه های جدیدی را برای افزایش سودآوری بیابند. این تاکتیک های جدید هیچ کجا مشهودتر از اینترنت و نحوه تغییر صنعت خرده فروشی توسط آن نیست. شرکت هایی مانند آمازون دات کام و شوبای دات کام (shoebuy.com) از طریق بازاندیشی در زنجیره ارزش به عنوان خرده فروشان بزرگ پدیدار شده اند. به جای مدیریت عملیات از طریق مغازه های سنتی خرده فروشی و ایجاد موجودی هایی از کالاها برای فروش به مشتریان، هر دوی این شرکت ها ابتدا از مشتریان سفارش (و وجه نقد) را می گیرند و سپس سفارش را از طریق عمده فروشان و توزیع کنندگان انجام می دهند.

این شرکت ها دریافته اند که بسیاری از مشتریان از برخی ویژگی های محصول یا خدمات رایج – از جمله توانایی لمس، حس، یا امتحان کردن (یا پوشیدن) محصول با رضایت صرف نظر خواهند کرد، مشروط بر آنکه برخی انواع دیگر مزایای ارزش افزوده مانند راحتی یا انتخاب بیشتر را به جای آن ها دریافت کنند.

مسافرت صنعت دیگری است که با استفاده بازیگران عمده صنعت از اینترنت و دیگر فناوری های اطلاعات برای بازآفرینی زنجیره ارزش دچار تحولی انقلابی شده است و رقابت در صنایع بالغ گردشگری را دچار تحول اساسی کرده است. خطوط هوایی بزرگ از مدت ها پیش از سیستم های رزرواسیون رایانه ای به دقت طراحی شده ای برای مدیریت بازده (پر کردن حداکثر صندلی ممکن با بالاترین کرایه بهای ممکن) استفاده کرده اند. شرکت هایی مانند اکسپدیا دات کام و دیگر خدمات مسافرتی آنلاین بیشتر کسب و کار را از چنگ دفاتر مسافرتی فیزیکی در آورده اند. اکنون، خطوط هوایی بزرگ نیز مشتریان خود را ترغیب به رزرو پروازهایشان از طریق وب سایت های خود می کنند. در فرودگاه ها، مشتریان اکنون در حال استفاده از باجه های خودکار برای انجام تشریفات ورود خود و تحویل بار و انتخاب صندلی هستند.

شرکت ها می توانند حتی ارزش قابل ملاحظه ای در بهبود اجزای کنونی زنجیره ارزش خود بیابند. پس از تملک می تگ و برخی از دیگر برندهای لوازم خانگی، ویرل پول دریافت که فعالیت های انبارداری و توزیع شرکت باعث ناکارایی ها و تأخیرهای طولانی در انجام سفارشات مشتریان بوده اند. از طریق بهینه سازی و سرمایه گذاری سنگین در شبکه توزیع، شرکت به کارایی و کاهش قابل توجه در موجودی دست یافته، که سالیانه بیش از ۳۰۰ میلیون دلار صرفه جویی در پی داشته است. ال جی نیز به طور مشابهی قادر بوده تا از طریق مهندسی مجدد شبکه زنجیره تأمین خود هزینه های کلی خود را تا بیش از ۱ میلیارد دلار کاهش دهد.

نحوه رقابت در صنایع بالغ و چرخه عمر شرکت و محصول

نقش نوآوری محصول و فرایند نوآوری برای رقابت در صنایع بالغ چیست؟

به وضوح منبع عمده نوسازی شرکت، بازار و صنعت است و تحقیقات فراوانی نشان دهنده ارتباط بین و عملکرد شرکت بوده اند. نواوری می تواند در دو جبهه رخ دهد، که هر دو رابطه ارزش_قیمت مربوط به یک محصول یا خدمت معین را تغییر خواهند داد. نوآوری های محصول معمولا به شرکت ها اجازه می دهند تا محصولات یا خدمات بهتری را تولید یا ارائه کنند، یا آن محصولات یا خدمات را با هزینه و قیمت کمتری تولید یا ارائه نمایند.

نوآوری های محصول سوابق خیره کننده ای در تجدید حیات بازارهای بالغ و افزایش احتمال موفقیت برای رقابت در صنایع بالغ دارند. برای مثال، توجه کنید به تأثیری که دوچرخه کوهستان بر صنعت دوچرخه سازی داشته است. ابداع کننده دوچرخه کوهستان تلاش کرد تا این ایده را به شوین (Schwinn) بفروشد، که مدیران آن با این باور که دوچرخه سواران دوچرخه هایی با لاستیک های پهن را دوست نخواهند داشت، ایده را رد کردند. البته، همه آنچه که امروز از شرکت کوته نگر شوین باقی مانده نام آن است که توسط شرکت دوچرخه سازی دیگری به تملک در آمد؛ شرکت از کسب و کار خارج و منحل شده است.

به همین نحو، یک استراتژی تهاجمی نوآوری محصول برای چندین دهه در صنعت خودروسازی به خوبی کار کرد. سازندگان بزرگ به طور مرتب از طریق افزودن ویژگی هایی (مانند، فرمان هیدرولیک، ترمزهای تقویت شده، تهویه مطبوع، دنده اتوماتیک) یا از طریق تغییرات ظاهری در طراحی بدنه خودرو (باله عقب، اضافه یا کم کردن قطعات کرومی، تغییرات در چراغ های جلو) تغییراتی در خودروهای ایجاد می کنند.

اهمیت نوآوری های فرایندی در ساخت

فقط پس از یورش موفق تولید کنندگان ژاپنی به بازار ایالات متحده در دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ بود که سازندگان آمریکایی شروع به تاکید بر اهمیت نوآوری های فرایند ساخت نمودند که می توانست باعث بهبود کیفیت شود. نتایج بسیار عمیق و تأثیرگذار بوده اند (گرچه کارایی تولید در بیشتر کارخانه های خودروسازی هنوز فاصله ای با سطوح محقق شده توسط خودروسازان پیشتاز ژاپنی دارند). همه خودروسازان همچنین با تجدیدنظر در شیوه های توسعه مدل های جدید سواری و وانت خود آن ها را ساده تر و موثرتر ساختند، با این هدف که زمان و پول مورد نیاز برای عرضه مدل های جدید به بازار را کاهش دهند و رقابت در صنایع بالغ خود را آسان نماید.

مثال دیگری از تأثیر نوآوری فرایند اتخاذ فرایندهای تولید به هنگام (just in time) از سوی تقریبا همه شرکت های خودروسازی ایالات متحده در دو دهه گذشته بوده است. تأثیر این رویکرد ناب به تولید (تولید یکسان با کارکنان یا تجهیزات کمتر) بر کارایی کلی شرکت های آمریکایی بسیار عمیق بوده است. در ۱۹۸۳، نسبت موجودی به تولید ناخالص داخلی در ایالات متحده ۲۴ درصد بود؛ تا ۲۰۰۲، این نسبت به اندکی بیش از ۱۰ درصد سقوط کرده بود. مقررات زدایی در بخش حمل و نقل نیز منجر به صرفه جویی های قابل ملاحظه در هزینه جابجایی کالاها از تولید کننده به مصرف کنندگان نهایی شده است. در اوایل دهه ۱۹۸۰، تقریبا ۲۰ درصد تولید ناخالص داخلی به دلیل هزینه های لجستیک و حمل و نقل بود. تا ۲۰۰۲، هزینه های لجستیک و حمل و نقل نمایانگر فقط ۸ درصد GDP بوده اند.

ویژگی طرح پودمانی برای رقابت در صنایع بالغ

یک ابزار مهم دیگر برای رقابت در صنایع بالغ بوسیله نوآوری فرایند، طرح پودمانی است. ایده پس زمینه طرح پودمانی ساختن تعدادی از مدل ها یا تنوعات مختلف محصول، همگی بر مبنای «پلتفرم» مشترک محصول است. کاربرد طراحی پودمانی مزایای متعددی برای شرکت ها دارد، از جمله:

  1. توانایی ارائه گونه های متنوعی از محصول
  2. کاستن از هزینه های توسعه محصول
  3. عرضه سریع تر محصولات جدید به بازار
  4. همگامی با آهنگ نوآوری های فناورانه.

به طور خلاصه بسیاری از شرکت ها دریافته اند که طراحی پودمانی شیوه نسبتا کم هزینه تری برای «ارائه از سفارشی سازی انبوه» به مشتریان، یا عرضه گونه های متنوع و در عین حال تحقق صرفه های قابل ملاحظه مقیاس در تدارکات و تولید است.

یکی از شرکت هایی که از طراحی پودمانی سود برده است، جنرال الکتریک است. چند سال پیش، این شرکت تعطیلی عملیات تولید ماشین ظرف شویی خود را بنا به سهم کم بازار و سودآوری پایین تحت بررسی قرار داد. با توجه به آخرین فرصتی که برای بازگرداندن وضعیت داده شد، مدیران واحد کسب و کار ظرفشویی GE چندین گام اساسی برداشتند.

بیشتر بخوانید: وظایف مدیران عالی در سازمان چیست؟

علاوه بر خودکارسازی (اتوماسیون) خطوط تولید، بسیاری از عملیات کارخانه بهبود یافت و افزایش کارایی تولید بالا رفت و کسب و کار ظرف شویی شرکت جنرال الکتریک طراحی پودمانی را نیز برگزید. همه ماشین های ظرفشویی جنرال الکتریک از پودمان ها و ماجول های مشترک بسیاری استفاده می کنند، مانند محفظه یکسان، فضای داخلی یکسان، و موتور و سیم کشی یکسان. هر تفاوتی در مدل های ظرفشویی جنرال الکتریک، مانند تفاوت در دور شستشو و دیگر گزینه ها، در پنل در تعبیه شده اند.

ایجاد پلتفرم مشترک کسب و کار

بنابراین، شرکت از مزایای ارائه محصولات مختلف متعددی برخوردار می شود، که همگی مبتنی بر پلتفرم مشترکی هستند. چنین رویکردی به تولید به شرکت ها اجازه می دهد تا تعدادی محصول یا مدل متفاوت را تولید کنند و در عین حال از صرفه های مقیاس قابل ملاحظه ای در تولید و مونتاژ اجزای مشترک بهره مند شوند.

به گونه ای مشابه، سدان های کمری و لکسوس تویوتا از پلتفرم مشترکی استفاده می کنند، که در اینجا نیز به تویوتا اجازه می دهند تا دو محصول متمایز شده با هدف گذاری برای دو بخش کاملا متفاوت بازار را عرضه کند و در هزینه های موجودی، تولید و توزیع صرفه جویی نماید و پیروز رقابت در صنایع بالغ خود باشند.

با وجود این، یکی از مخاطرات استراتژی تمایز آن است که مشتریان ممکن است به این تصور برسند که تفاوت های موجود بین مدل های مبتنی بر پلتفرم مشترک چندان مهم نیستند و در نتیجه مایل به پرداخت برای تفاوت های مفروض بین دو مدل نباشند. بنابراین، شرکت هایی که از پلتفرم های مشترک استفاده می کنند باید بفهمند که چگونه مشتریان به این محصولات واکنش نشان می دهند و حدی را که مشتریان این تفاوت در مدل ها را واقعی تصور می کنند و حاضرند قیمت های بالاتری برای مدل هایی بپردازند که ویژگی ها یا خدمات افزون تری دارند، بشناسند.

چالش های استراتژیک در مسیر انتقال سازمان

توانایی یک شرکت در جان سالم به در بردن از فرایند انتقال از رشد بازار به بلوغ بازار ، تا حد زیادی به این بستگی دارد که آیا آن شرکت می‌تواند از برخی از دام‌های استراتژیک مشترک اجتناب کند یا نه . مشخص‌ترین و مشهودترین دام ، ناتوانی شرکت در شناسایی رویدادهایی است که آغاز دوره تکان شدید را علامت و نشان می‌دهند. بهترین راه برای حداقل کردن اثر کند شدن رشد بازار ، پیش‌بینی دقیق زمان کاهش در فروش‌ها و حفظ ظرفیت تولید شرکت در سطحی ثابت است.

دام استراتژیک دومی که فراروی شرکت‌ها قرار دارد آن است که یک شرکت در میانه مسیر و فرایند انتقال ، بدون در اختیار داشتن یک مزیت استراتژیکی مشخص ، گرفتار می‌شود .یک شرکت می‌تواند حین مرحله رشد باقی بماند و موفق شود ، حتی اگر محصول آن شرکت برتری و تمایزی بر محصولات مشابه رقبا نداشته باشد.دام سومی که وجود دارد ناکامی شرکت در شناسایی و تشخیص اهمیت رو به زوالِ تمایز محصول و اهمیت رو به تزاید قیمت و خدمات همراه آن محصول می‌باشد.چهارمین دام استراتژیک تسلیم کردن راحت سهم بازار به طمع کسب سود بیش‌‌تر در کوتاه مدت است .بسیاری از شرکت‌ها تلاش می‌کنند تا با ورود بازار به دوره انتقال ، سودآوری قبلی را حفظ کنند.

نحوه انتخاب استراتژی رقابت در صنایع بالغ چگونه است؟

مرحله بلوغ چرخه حیات یک صنعت را اغلب مرحله‌ای باثبات پیش‌بینی می‌کنند که مشخصه‌های اصلی آن بروز تغییرات محدود در سهم بازار رقبای پیش‌گام و ثابت قیمتهاست. بهبودهایی که در محصول صورت می‌گیرد (همچون تولید سوپ جوهای مقوی با فیبر بالا)، پیشرفت‌هایی که در تکنولوژی فرایند صورت می‌گیرد (ایجاد کارگاه‌های کوچک برای تولید فولاد) ؛ کاهش هزینه‌های مواد اولیه ، افزایش بهای جایگزین‌های محصول ، یا تغییرات محیطی می‌توانند فرصت‌هایی را برای افزایش فروش و سود برای یک شرکت خلق کنند.وقفه‌ها و ناپیوستگی‌هایی که طی مرحله بلوغ صنعت رخ می‌دهد به معنای آن است که اگر شرکتی بخواهد گاوهای شیرده خود را بدوشد ، واقعاً کوتاه بینانه عمل کرده است .موفقیت در بازارهای بالغ مستلزم انجام دو سری اقدامات استراتژیکی است :

  1. طراحی یک استراتژی تجاری خوب برای حفظ یک مزیت رقابتی ، رضایت مشتری و وفاداری او؛
  2. طراحی طرح‌های بازاریابی منعطف و خلاق با هدف بهره‌برداری از فرصت‌های افزایش سود و رشد فعالیت‌ها؛

فرصت‌هایی که به دنبال بروز تغییراتی در بازارهای محصول خاص روی می‌دهند.

استراتژی‌های منتخب برای افزایش رقابت پذیری در صنایع بالغ

از آنجا که بازارها می‌توانند در مرحله بلوغ برای چند ده سال به فعالیت خود ادامه بدهند ، اصطلاحاً دوشیدن یا برداشت کردن بازارهای محصول بالغ از طریق حداکثر کردن سودها در کوتاه مدت چندان منطقی به نظر نمی‌رسد.پیروی از چنین دیدگاه و هدفی معمولاً مستلزم کاهش گسترده مخارج بازاریابی و تحقیق و توسعه است ، که می‌تواند در بلندمدت منجر به کاهش حجم فروش ، سهم بازار و سودآوری شرکت گردد.آن دسته از شرکت‌هایی که از مرحله تکان شدید جان سالم به در می‌برند می‌توانند برای حفظ سهم بازار نسبتاً‌ قوی خود ، از این استراتژی‌ بازاریابی استفاده کنند. ساده‌ترین و مشخص‌ترین استراتژی براین چنین پیش‌گامان از حیث سهم بازار ، تقویت مداوم جایگاه خود از طریق یک دفاع جانانه و قدرتمند می‌باشد.

اجرای چنین استراتژی، مستلزم اتخاذ دو دسته اقدامات بازاریابی است: اقداماتی که با هدف افزایش رضایت و وفاداری مشتری انجام می‌شوند و اقداماتی که با هدف ترغیب مشتریان به خرید مجدد صورت می‌گیرند.با توجه به این که هم زمان با رشد و بلوغ بازارها ، آنها پراکنده‌تر می‌شوند ؛ پیش‌گامان سهم بازار نیز ممکن است مجبور شوند تا با خطوط یا خانواده‌های محصول خود را توسعه بدهند یا این که یک یا چند نام تجاری مهاجم کاذب اضافه کنند تا به این وسیله بتوانند از موقعیت خود در برابر اقدامات رقبا دفاع کنند.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع نحوه رقابت در صنایع بالغ برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

کتاب-مفاهیم- مدیریت-استراتژیک-هیت دانلود

دانلود کتاب مفاهیم مدیریت استراتژیک نوشته هیت