بیانیه چشم انداز چیست و چه تفاوتی با بیانیه ماموریت دارد؟

بیانیه چشم انداز چیست و چه تفاوتی با بیانیه ماموریت دارد؟

در این مقاله قصد داریم به موضوع بیانیه چشم‌ انداز بپردازیم و دلایل اهمیت آن را تشریح نماییم. به همین جهت تفاوت بیانیه چشم‌ انداز و بیانیه ماموریت بررسی شده و ویژگی‌های کلیدی یک بیانیه‌ چشم‌ انداز عالی همراه با مثال‌هایی از شرکت‌های برتر را شرح داده ایم. در ادامه نکاتی برای نوشتن بیانیه چشم انداز بیان شده و الگو و منابع برخی از بهترین بیانیه چشم‌ انداز جهان نیز ذکر شده اند و در نهایت به تفاوت بین بیانیه چشم‌ انداز و هدف و چگونگی مرتبط کردن بیانیه چشم‌ انداز با فرهنگ شرکت پرداخته شده است. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

مقدمه ای بر بیانیه چشم انداز

تصور کنید یک کاروان بزرگ در دل کویر حرکت می‌کند؛ مقصد این کاروان مشخص نیست، اما همه اعضای آن به یک چیز اعتقاد دارند: رسیدن به سرزمینی سرسبز و آباد؛ این سرزمین، همان چشم‌ اندازی است که رهبر کاروان برای آن‌ها ترسیم کرده است. رهبر کاروان که در واقع همان مدیرعامل یک شرکت است، با نگاهی به آینده، تصویری از یک سازمان موفق و پیشگام ترسیم کرده است. او می‌خواهد این کاروان را به سرزمینی برساند که در آن، همه اعضای کاروان به بهترین شکل ممکن به کار و زندگی خود مشغول باشند و سازمان نیز به جایگاهی رفیع در صنعت خود دست یابد.
بیانیه چشم‌ انداز، همان نقشه راه این سفر طولانی است. این نقشه، مشخص می‌کند که کاروان باید از چه مسیرهایی عبور کند، با چه چالش‌هایی روبرو شود و در نهایت به کجا برسد. بیانیه چشم‌ انداز، مانند یک ستاره قطبی است که در شب‌های تاریک کویر، مسیر حرکت کاروان را نشان می‌دهد. هر یک از اعضای کاروان، نقش مهمی در رسیدن به این چشم‌ انداز دارند. راننده‌های کاروان، مدیران میانی هستند که باید کاروان را به سمت مقصد هدایت کنند و مسافران، مشتریان و شرکای کسب و کاری هستند که با اعتماد به کاروان، آن را همراهی می‌کنند. به طور خلاصه، بیانیه چشم‌ انداز، قلب تپنده‌ی هر سازمان است. این بیانیه، به سازمان جهت می‌دهد، انگیزه ایجاد می‌کند و به همه اعضای سازمان یک هدف مشترک می‌دهد.

بیانیه چشم‌ انداز چیست؟

یک بیانیه چشم‌ انداز وضعیت آینده مطلوب و دلخواه یک کسب‌ و کار را در یک بازه زمانی ۵ تا ۱۰ ساله توصیف می‌کند و جهت تلاش‌های کسب‌ و کار را هدایت می‌نماید. همچنین بیانیه چشم‌ انداز اولین گام در ایجاد یک برنامه استراتژیک کسب و کار بسیار مؤثر است، زیرا پایه‌ای برای درک جهت‌گیری کسب‌ و کار شما در بلندمدت فراهم می‌کند. در واقع بیانیه چشم‌ انداز ستاره شمالی استراتژی کلی شرکت شماست؛ جایی که می‌خواهید در آینده به عنوان یک کسب‌ و کار حضور داشته باشید یک بیانیه چشم‌ انداز خوب به عنوان انگیزه‌ای برای کارکنان عمل کرده و راهنمایی برای تعیین اهداف بلندمدت فراهم می‌کند.

 

چرا بیانیه چشم انداز برای اهداف شرکت مهم است؟

آیا فکر می‌کنید بیانیه چشم انداز شرکت فقط یک چیز سطحی است که تنها هدفش زیبا به نظر رسیدن در بخش «درباره ما» در وب‌سایت است؟ ریان ساندری (Ryan Saundry) مدیر کل مسئول استراتژی و خلق ارزش در اساهی بورجز (Asahi Beverages) می‌گوید که چرا یک بیانیه چشم‌ انداز برای کسب‌ و کار حیاتی است: دلیل اینکه یک بیانیه چشم‌ انداز خوب اهمیت دارد این است که افرادی که شما رهبری می‌کنید می‌خواهند «چرایی» تصمیمات شما را قبل از پیروی از شما بدانند. اگر شما یک کسب‌ و کار برهم‌زننده هستید، چشم‌ انداز شما باید بزرگتر و جذاب‌تر از هر چیز دیگری باشد. و شما باید آن را مشخص کنید تا بتوانید در ذینفعان و اعضای تیم خود مشارکت و پیروی را ایجاد نمایید؛ با تعریف واضح آرزوهای بلندمدت کسب‌ و کار خود، بیانیه چشم‌ انداز یک نقشه راه برای آینده ترسیم می‌کند، این بیانیه تصمیم‌گیری را هدایت می‌نماید، تلاش‌ها را همسو می‌کند و ذینفعان را برای کار در جهت اهداف مشترک الهام می‌بخشد.

علاوه بر این، یک بیانیه چشم انداز نقش مهمی در فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک ایفا می‌کند. بیانیه‌های چشم‌ انداز نقش هدایت‌کننده دارند، به این معنی که برنامه‌ها و استراتژی‌های سازمان را راهنمایی می‌کنند. به عبارت دیگر، یک چشم‌ انداز واضح به عنوان ستاره قطبی شما عمل می‌نماید تا به شما کمک کند ابتکارات و اهداف استراتژیک را تعیین نمایید و در عین حال تمرکز را بر تصویر کلی حفظ کنید. به همین دلیل است که بیانیه چشم‌ انداز باید بخشی از هر برنامه استراتژیک شرکت باشد. وقتی به بیانیه چشم‌ انداز یک سازمان فکر می‌کنید، فقط درباره اهداف کسب و کار و چگونگی دستیابی به آن‌ها نیست (این بیشتر شبیه یک بیانیه مأموریت است) در نهایت درباره نگاه کردن به تصویر بزرگ‌تر است. به عنوان مثال، بیانیه چشم انداز کلاگ‌ (Kellogg’s): “یک دنیای خوب و عادلانه که در آن مردم فقط سیر نمی‌شوند بلکه احساس رضایت نیز می‌کنند.”  این چشم‌ انداز تعهد کلاگ به ایجاد تأثیر مثبت بر جامعه جهانی را نشان می‌دهد. آن‌ها فقط درباره فروش یا شماره یک بودن در صنعت خود صحبت نمی‌کنند، بلکه درباره چگونگی تأثیر مثبت بر جامعه و بهبود زندگی روزمره مردم است. نتیجه نهایی این است که مردم از رهبرانی با چشم‌ انداز پیروی می‌کنند و مشتریان نسبت به شرکت‌هایی با بیانیه‌های چشم‌ انداز خوب وفادار هستند که با آن‌ها ارتباط عمیق برقرار می‌نمایند. به همین دلیل است که چشم‌ انداز شرکت شما نباید فقط یک فکر ثانویه باشد. در نهایت، یک بیانیه چشم انداز به یادماندنی و جذاب، افراد شما را از نظر عاطفی درگیر کرده و باعث می‌شود تا بر موانع غلبه کنند و الهام‌بخش تغییر شوند.

بیشتر بخوانید: تعریف برنامه ریزی استراتژیک چیست؟ انواع روش ها و مدل های برنامه ریزی استراتژیک کدامند؟

اهمیت بیانیه چشم انداز

عملکردهای حیاتی یک بیانیه چشم‌ انداز

در این بخش به بررسی عملکرد های حیاتی یک بیانیه چشم انداز خواهیم پرداخت.

  • هدایت تصمیم‌گیری استراتژیک

یک بیانیه چشم‌ انداز کاملاً تعریف شده به عنوان یک فیلتر برای ابتکارات استراتژیک عمل می‌کند و اطمینان حاصل می‌کند که هر تصمیم با اهداف نهایی شرکت هماهنگ است. این رویکرد متمرکز، تخصیص منابع را بهینه می‌کند و از حواس‌پرتی جلوگیری می‌کند.

  • همسو کردن تیم‌ها و تقویت وحدت

یک بیانیه چشم انداز مشترک، احساس هدف و تعلق خاطر را در بین کارمندان ایجاد کرده و امکان هماهنگی در سطح سازمان را فراهم می‌کند. هنگامی که همه جهت شرکت را درک می‌کنند، همکاری بهبود می‌یابد و تیم‌ها مؤثرتر می‌شوند.

  • تقویت فرهنگ سازمانی

یک بیانیه چشم‌ انداز قوی با تعریف ارزش‌ها و آرزوهای مشترک شرکت، به ایجاد یک فرهنگ سازمانی مثبت کمک می‌کند. این بیانیه کارمندان را برای انجام کارهای فراتر از انتظار الهام می‌بخشد و احساس غرور و تعهد را تقویت می‌کند.

  • تأثیرگذاری بر ذینفعان خارجی

یک بیانیه چشم‌ انداز واضح و جذاب، سرمایه‌گذاران، مشتریان و شرکا را جذب می‌کند. این بیانیه بلندپروازی و پتانسیل شرکت را به یکدیگر مرتبط می‌کند و اعتماد و اعتبار می‌سازد.

بیشتر بخوانید: ابتکارات استراتژیک

 

نمونه‌ای از بیانیه چشم‌ انداز چند سازمان:

نایک (Nike)
بیانیه چشم‌ انداز نایک (Nike) “آوردن الهام و نوآوری به هر ورزشکار در جهان” است و اینجا اصل کار است که آن‌ها عبارت زیر را اضافه می‌کنند “اگر بدنی دارید، یک ورزشکار هستید.”

لگو (Lego)
بیانیه چشم‌ انداز لگو (Lego) بر اهمیت بازی در پرورش خلاقیت، تخیل و توسعه آموزشی در میان کودکان و بزرگسالان تأکید دارد: “یک نیروی جهانی برای یادگیری از طریق بازی.” این برند، عناصر اصلی خود را به شکلی جامع و هماهنگ ساختاربندی می‌کند.

اکسفم (Oxfam)
اکسفم چشم‌ انداز خود را به سادگی به عنوان “یک جهان عادلانه و پایدار” خلاصه می‌کند. سپس با توضیح اینکه این جهان چگونه به نظر می‌رسد، تصویری واضح و دقیق از اهداف خود و تغییرات خاصی که می‌خواهد به دست آورد ارائه می‌دهد.

سوث‌ وست ایرلاین (Southwest Airline)
بیانیه چشم‌ انداز سوث وست ایرلاین “تبدیل شدن به محبوب‌ترین، کارآمدترین و سودآورترین خطوط هوایی جهان” است.


نیچر کانسرونسی (The Nature Conservancy)
چشم‌ انداز “جهانی است که تنوع زندگی در آن رونق دارد و مردم برای حفظ طبیعت به خاطر خود آن و توانایی آن در برآورده کردن نیازهای ما و غنی‌تر کردن زندگی ما عمل می‌کنند.”


استلاس (Astellas)
چشم‌ انداز استلاس “در خط مقدم تغییر مراقبت‌های بهداشتی برای تبدیل علم نوآورانه به ارزش برای بیماران” است، با تأکید واضح بر کلمه “ارزش”.


لورال (L’Oréal)
لورال در وب سایت خود بیانیه چشم‌ انداز خاصی ندارد، اما بر یک هدف واضح تمرکز دارد: “ایجاد زیبایی که جهان را حرکت می‌دهد” این هدف اهداف و آرزوهای بلندمدت آن‌ها را بیان می‌کند و با نشان دادن آنچه آن‌ها می‌خواهند به دست آورند و تأثیر مثبتی که می‌خواهند بر جهان بگذارند، به عنوان چشم‌انداز و هدف آن‌ها عمل می‌کند.

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق فرهنگ سازمانی چیست؟

تفاوت بیانیه چشم‌ انداز و بیانیه مأموریت در چیست؟

اگر شما نظر ۱۰ نفر مختلف را درباره مأموریت و چشم‌ انداز بشنوید، احتمالاً ۱۰ تعریف متفاوت خواهید شنید. با نگاهی به برخی از وب‌سایت‌ها و حساب‌های رسانه‌های اجتماعی، واضح است که بسیاری از مردم این دو را با هم اشتباه می‌گیرند. اما آنیتا استوبنراخ (Anita Stubenrauch)، کارشناس خلاق سابق اپل، توضیح می‌دهد که چرا نباید این تفاوت را نادیده بگیرید: موضوع این است که اگر مأموریت را با چشم‌ انداز اشتباه بگیریم، ممکن است به آنچه که قصد انجامش را داریم برسیم و سپس در همانجا متوقف شویم. به عبارت دیگر، اشتباه گرفتن چشم‌ انداز با بیانیه مأموریت ممکن است مانع از دستیابی سازمان شما به پتانسیل واقعی رشدش شود. بیایید این مسئله را یک بار برای همیشه حل کنیم:
یک بیانیه چشم‌ انداز وضعیت ایده‌آل و بلندمدتی از آینده است که هنوز وجود ندارد. این یک فراخوان است که از همه کسانی که به آن باور دارند دعوت می‌کند تا مشارکت کنند و بخشی از آن شوند.
بیانیه مأموریت یک شرکت، نحوه و روشی است که شرکت انتخاب می‌کند تا به چشم‌ انداز خود دست یابد – مانند یک نقشه راه. این بیانیه مشخص‌تر است و مستقیماً به محصولات و خدمات شرکت مربوط می‌شود.
گاهی اوقات پیدا کردن بیانیه چشم‌ انداز یک شرکت دشوار است، یا به این دلیل که آن را در وب‌سایت خود به اشتراک نمی‌گذارند، یا به دلیل اینکه بیانیه‌های مأموریت و چشم‌ انداز خود را در یک بیانیه ترکیب می‌کنند، یا حتی به این دلیل که چشم‌ انداز خود را به عنوان مأموریت خود بیان می‌کنند. این موضوع حتی برای برندهای بسیار معروف نیز اتفاق می‌افتد. بنابراین وقتی این موارد را در وب‌سایت یک شرکت مشاهده می‌کنید، فقط به تعریف فکر کنید، سپس می‌توانید تشخیص دهید. 

بیایید نگاهی به چند مثال بیندازیم تا تفاوت را روشن کنیم:

لینکدین (Linkedin)

بیانیه چشم‌ انداز لینکدین (Linkedin)، “ایجاد فرصت‌های اقتصادی برای هر عضو از نیروی کار جهانی”، و بیانیه مأموریت آن، “ارتباط دادن متخصصان جهان برای افزایش بهره‌وری و موفقیت آن‌ها”، که به طور یکپارچه یکدیگر را تکمیل می‌کنند. چشم‌ انداز، یک هدف گسترده و بلندپروازانه را برای توانمندسازی اقتصادی جهانی تعیین می‌کند، در حالی که بیانیه مأموریت، مراحل عملی را با استفاده از متخصصان، افزایش بهره‌وری و پیشبرد موفقیت برای دستیابی به این هدف را مشخص می‌کند.

ایکیا (Ikea)

بیانیه چشم‌ انداز ایکیا (Ikea) “ایجاد یک زندگی روزمره بهتر برای بسیاری از مردم” بر شمولیت، دسترسی و عمل‌گرایی محصولاتشان تأکید دارد و اطمینان حاصل می‌کند که زندگی روزمره را برای یک جمعیت وسیع بهبود می‌بخشد. این چشم‌ انداز وسیع به ایکیا اجازه می‌دهد تا نوآوری کند، بر پایداری تمرکز کند و مبلمان خانگی با طراحی خوب و مقرون‌به‌صرفه را در سطح جهانی ارائه دهد.

پاتاگونیا (Patagonia)

پاتاگونیا در میان شرکت‌ها به خاطر همراستایی مداوم اقدامات خود با مأموریت، ارزش‌های اصلی شرکت و فرهنگ شرکتی پیرامون پایداری برجسته است. بیانیه مأموریت آن‌ها این است: “ما در کسب‌وکار هستیم تا سیاره خانه‌مان را نجات دهیم.” با این حال، آن‌ها هیچ انتشار رسمی درباره بیانیه چشم‌ انداز خود ندارند.

تد (TED)

اگر از شما بپرسیم چشم‌ انداز تد چیست، احتمالاً آن را می‌دانید یا حداقل تصور می‌کنید. زیرا بیانیه چشم‌ انداز تد کوتاه و شیرین است: “انتشار ایده‌ها”. اگرچه این بیانیه فرمول مخفی که ما به اشتراک گذاشته‌ایم را دنبال نمی‌کند، اما قطعاً قابل یادآوری است.


مک دونالد (McDonald’s)

بیانیه چشم‌ انداز این زنجیره جهانی فست فود چندملیتی “تبدیل شدن به مکان و روش مورد علاقه مشتریان ما برای غذا خوردن” است. بیانیه مأموریت آن‌ها “ساده کردن لحظه‌های خوشایند و خوشمزه برای همه” است. 

بنابراین، یک بیانیه چشم‌ انداز آینده یک شرکت را ترسیم می‌کند، در حالی که یک بیانیه مأموریت خوب نمایانگر نقشه راهی است که نشان می‌دهد شرکت چه کاری برای دستیابی به چشم‌ انداز خود انجام خواهد داد.

بیشتر بخوانید:تعریف دقیق تفکر استراتژیک سازمانی چیست؟

بیانیه ماموریت

ویژگی‌ های کلیدی بیانیه‌ های چشم انداز عالی

تهیه بیانیه چشم‌ انداز شرکت شما شامل نوشتن چند جمله الهام‌بخش و به اشتراک گذاری آنها با تیم‌های شما نیست. یک بیانیه چشم‌ انداز خوب ساخته شده باید چندین ویژگی کلیدی داشته باشد تا بتواند سازمان شما را به طور مؤثر هدایت و الهام بخشد.

  • برانگیزاننده و الهام‌بخش

بیانیه‌های چشم‌ انداز قدرتمند هستند، احساسات را برمی‌انگیزند و تخیل را شعله‌ور می‌کنند. آنها به روح انسان ضربه می‌زنند و احساس هدف و هیجانی ایجاد می‌کنند که با کارمندان در هر سطحی طنین‌انداز می‌شود. در واقع بهتر است که به چیزی به یاد ماندنی و الهام‌بخش فکر کنید، چیزی که یک برداشت ماندگار را به جا می‌گذارد.

  • مشتری محور

یک بیانیه چشم‌ انداز مؤثر، مشتری را اولویت قرار می‌دهد و درک عمیقی از نیازها، خواسته‌ها و چالش‌های مشتری نشان می‌دهد. این بیانیه باید به طور واضح بیان کند که چگونه سازمان شما برای مشتریان ارزش ایجاد خواهد کرد و روابط را پایدار خواهد ساخت.

  • آینده‌نگر

بیانیه چشم‌ انداز شما باید فراتر از زمان حال را نگاه کرده و آینده‌ای بهتر را تصور کند. این بیانیه باید وضعیت موجود را به چالش کشیده و نوآوری را الهام بخشد و یک مسیر واضح برای پیشرفت و رشد کل سازمان ارائه دهد.

  • تمایز و منحصر به فرد

یک بیانیه چشم‌ انداز عالی، سازمان شما را از رقبا متمایز می‌کند. این بیانیه باید آنچه شرکت شما را منحصر به فرد می‌نماید، برجسته کرده و ارزش پیشنهادی و مزایای رقابتی خود را به نمایش بگذارد. چه چیزی شرکت شما را خاص و متفاوت می‌کند؟ حتماً این را در چشم‌ انداز خود بگنجانید.

  • اقدام‌گرا

بیانیه‌های چشم‌ انداز باید فراتر از یک بیان هدف باشند؛ آنها باید الهام‌بخش عمل و ارائه دهنده جهت‌گیری و انگیزه‌ای بسیار واضح برای کارمندان باشند و آنها را برای کمک به تحقق واقعی آن چشم‌ انداز توانمند کنند. به یاد داشته باشید، حتی اگر چشم‌ انداز شما بهترین چشم‌ انداز تاکنون باشد، بدون اجرای مؤثر، تنها کلماتی روی کاغذ باقی می‌ماند. این اقدامات روزانه، تصمیمات و استراتژی‌هایی هستند که توسط آن چشم‌ انداز هدایت می‌شوند که آن را به واقعیت تبدیل می‌کنند. با گنجاندن این ویژگی‌ها، بیانیه چشم‌ انداز شما به یک ابزار قدرتمند برای هدایت رشد و موفقیت تبدیل خواهد شد.

بیشتر بخوانید: برنامه ریزی استراتژیک چیست؟

 

چگونه بیانیه چشم انداز را در ۴ مرحله بنویسیم؟

بهتر است برای ایجاد یک بیانیه چشم‌ انداز خوب، از این چارچوب ۴ مرحله‌ای استفاده کنید:

  • مرحله ۱: تعریف آنچه شما به عنوان یک نتیجه انجام می‌دهید

با شفافیت استثنایی در مورد آنچه سازمان شما واقعاً انجام می‌دهد، شروع کنید. مراقب باشید تا “متمرکز بر نتیجه” باشید نه “متمرکز بر خروجی”. به عنوان مثال، مایکروسافت (Microsoft) دارای یک بیانیه چشم‌ انداز بود که “یک رایانه مجهز به مایکروسافت را روی هر میز در جهان قرار دهد”، کاری که مایکروسافت انجام می‌دهد ساخت نرم‌افزار کامپیوتر است، اما برای اهداف چشم‌ انداز خود، آنها به نتیجه واقعی این فرآیند، یعنی رایانه‌های روی میزها نگاه کردند.

بیایید به برخی از مثال‌های دیگر بیانیه چشم‌ انداز نگاه کنیم:

یک نانوایی نان درست می‌کند اما نتیجه آن است که مصرف‌کنندگان از آن نان لذت ببرند. یک شرکت مشاوره، مشاوره می‌دهد اما نتیجه موفقیت دیگران بر اساس آن مشاوره است. یک اداره دولتی کارهای زیادی انجام می‌دهد اما نتیجه زندگی بهتر برای شهروندانی است که به آنها خدمت می‌کند.

  • مرحله ۲: تعریف چرخش منحصر به فردی که سازمان شما به نتیجه فوق می‌آورد

امروزه محصولات یا خدمات کمی واقعاً جدید هستند، در واقع بیشتر آنها بازسازی چیزی هستند که قبلاً وجود داشته است، اما با رویکرد تمرکز یا چرخش متفاوت. در برخی از مراحل عمر سازمان شما، شخصی معتقد خواهد بود که دلیل موفقیت این سازمان در جایی که دیگران شکست خورده‌اند، به دلیل ……… (چیزی) بوده است، شما باید آن چیزی را تعریف کنید!

بیایید مثال نانوایی خود را در نظر بگیریم. تا الان، بیانیه چشم‌ انداز ما بسیار کلی به نظر می‌رسد، در راستای لذت بردن مشتریان از نان ما. اما چرا آنها از نان ما بیشتر از نان فروشگاه کناری لذت خواهند برد؟ آیا این به این دلیل است که ما از سنت‌های چند صد ساله که از طریق نسل‌های خانواده ما منتقل شده‌اند استفاده می‌کنیم؟ آیا ما فقط از مواد اولیه درجه یک محلی استفاده می‌کنیم؟ هر چه نقطه فروش منحصر به فرد شما باشد، اجازه دهید در بیانیه چشم‌ انداز خود بدرخشد.

  • مرحله ۳: اعمال مقداری کمی‌سازی سطح بالا

 یک مشکل رایج با بیانیه چشم‌ انداز این است که بیش از حد چشم‌ انداز است، بدون هیچ پایان ممکن در دید (یا یک پایان کاملاً غیر واقعی)؛ الهام اولیه حاصل از یک بیانیه چشم‌ انداز قوی می‌تواند به سرعت به سرخوردگی یا حتی بدبینی در بین کارمندان و مشتریان تبدیل شود. با این حال، این بدان معنا نیست که باید اعداد یا هر معیار مالی را در بیانیه چشم‌ انداز خود قرار دهید، این کار بعداً در فرآیند برنامه‌ریزی شما انجام خواهد شد. با این حال، شما همچنان می‌خواهید اندکی کمی‌سازی سطح بالا اضافه کنید تا آن را قابل دستیابی کنید.

با ادامه مثال نانوایی خود، ممکن است بخواهیم مخاطبان هدف خود را به “هر مشتری که از در وارد می‌شود” اصلاح کنیم. این خوب است، یا حتی شاید بخواهیم جسورتر باشیم: “هر مشتری در فاصله پیاده‌روی از یک فروشگاه”.  

  • مرحله ۴: اضافه کردن جنبه‌های مرتبط، انسانی و دنیای واقعی

بیانیه چشم‌ انداز شما در این مرحله باید بسیار نزدیک به پایان باشد. اما یک ترفند نهایی که می‌توانید برای کمک به ماندنی‌تر کردن یاد و خاطره آن اعمال کنید، اضافه کردن یک جنبه واقعی است. این به افراد اجازه می‌دهد تا یک تصویر ذهنی محکم برای مرتبط کردن با بیانیه چشم‌ انداز شما ایجاد کنند. بیایید به دو مثال مختلف بیانیه چشم‌ انداز نگاه کنیم. کدام یک از موارد زیر را فکر می‌کنید به احتمال زیاد در خاطر ماندنی‌تر است؟

الف) داشتن هر فرد شاغل در جهان که از محصولات مایکروسافت استفاده می‌کند

ب) یک رایانه مجهز به مایکروسافت روی هر میز

ما استدلال می‌کنیم که (ب) به خاطر ماندنی‌تر است زیرا هنگام خواندن این مطلب، در واقع در حال تجسم یک رایانه نشسته روی یک میز چوبی در یک اتاق هستید. هیچ مشکلی با (الف) وجود ندارد، اما بسیار مفهومی است و بنابراین تبدیل آن به یک تصویر ذهنی دشوار است. بیایید به مثال دیگری نگاه کنیم:

“اطمینان حاصل کنید که هر مشتری که فروشگاه ما را ترک می‌کند، این کار را با لبخند انجام می‌دهد.”

در اینجا، استفاده از کلمه “لبخند” به جای “خوشحال” پر رنگ‌تر است زیرا یک تصویر ذهنی از یک فرد لبخندزن را ایجاد می‌کند. همیشه امکان آوردن این سطح از ملموس بودن به یک بیانیه چشم‌ انداز وجود نخواهد داشت، اما اگر امکان‌پذیر است، پیشنهاد این است که این کار را انجام دهید.

  • بررسی نهایی

برای بررسی اینکه آیا بیانیه چشم انداز شما تمام جنبه‌های یک بیانیه خوب را بررسی می‌کند، از خود این سؤالات را بپرسید:

آیا واضح است؟ آیا جاه‌طلبانه است، اما به نظر می‌رسد که غیرقابل دستیابی نیست؟ آیا مختصر است؟ آیا بیش از حد انتزاعی است؟ آیا محدود به یک بازه زمانی خاص است؟ آیا شما را تشویق به انجام اقدام می‌کند؟

بیشنر بخوانید: تعریف دقیق مزیت رقابتی چیست؟

 

در اینجا چند نکته برای کمک به شما در نوشتن یک بیانیه چشم‌ انداز الهام‌بخش ارائه شده است:

در این بخش به ذکر نکاتی برای بهتر نوشتن بیانیه چشم انداز خواهیم پرداخت.

  • بیانیه چشم انداز را کوتاه نگه دارید

بیانیه چشم‌ انداز شما باید کوتاه و به خاطر سپردن آن آسان باشد. برای اطمینان از مختصر و تأثیرگذار بودن، حداکثر دو جمله را هدف قرار دهید.

  • بیانیه چشم انداز را خاص کنید

بیانیه چشم‌ انداز خود را متناسب با کسب‌ و کار خود تنظیم کرده و یک نتیجه منحصر به فرد را توصیف کنید که فقط سازمان شما می‌تواند آن را ارائه دهد. این ویژگی خاص، چشم‌ انداز شما را متمایز کرده و آن را مرتبط‌تر می‌کند.

  • بیانیه چشم انداز را به زبان حال بنویسید

بیانیه چشم‌ انداز خود را به زبان حال بنویسید تا حس فوریت و ارتباط ایجاد نمایید. این رویکرد، چشم‌ انداز را قابل دسترس‌تر و عملی‌تر می‌کند.

  • در بیانیه چشم انداز از ابهام اجتناب کنید

از کلماتی که قابل تفسیر هستند دوری کنید. به عنوان مثال، بیان اینکه در سال ۲۰۲۵ بازدهی سهامداران را به حداکثر خواهید رساند، مبهم است مگر اینکه مشخص کنید این به چه معناست. برای جلوگیری از سوءتفاهمات، در زبان خود دقیق باشید.

  • در بیانیه چشم انداز، سادگی اصل کلیدی است

تمایل به پیچیده کردن بیش از حد بیانیه‌های چشم‌ انداز وجود دارد، اما واضح بودن آن یک امر ضروری است. چشم‌ انداز خود را به اندازه کافی واضح کنید تا مخاطبان داخلی و خارجی آن را درک نمایند. از اصطلاحات تخصصی، استعاره‌ها و اصطلاحات کسب و کاری خودداری کنید.

  • در بیانیه چشم انداز، جاه‌طلب اما واقع‌گرا باشید

بیانیه چشم‌ انداز شما باید به اندازه کافی جاه‌طلبانه باشد تا هیجان را برانگیزد، اما نه آنقدر غیر واقعی که به نظر می‌رسد غیرممکن است که به آن دست یافت. تعادلی پیدا کنید تا به اشخاص انگیزه بدهد بدون اینکه آن‌ها را دلسرد نماید.

  • به بیانیه چشم انداز اجازه تکامل دهید

یک بیانیه چشم‌ انداز باید با کسب‌ و کار شما تکامل یابد. هنگام طوفان فکری (Brainstorming) در مورد چشم‌ انداز آینده خود، یک بازه زمانی پنج ساله را در نظر بگیرید. این دوره به اندازه کافی طولانی است تا یک هدف جاه‌طلبانه تعیین کنید اما به اندازه کافی کوتاه است تا تمرکز و تعهد را حفظ نمایید.

  • در بیانیه چشم انداز با ارزش‌های اصلی همسو باشید

اطمینان حاصل کنید که بیانیه چشم‌ انداز شما با ارزش‌های اصلی شرکت شما همسو است، پس از تعیین ارزش‌های شرکت خود، چشم‌ انداز خود را بررسی کنید تا مطمئن شوید که با هم هماهنگ هستند. این همسو بودن هویت و هدف سازمان شما را تقویت می‌کند. پیروی از این نکات و بهترین شیوه‌ها باید به شما یک نقطه شروع محکم برای ایجاد یک بیانیه چشم‌ انداز عالی بدهد.

تفاوت بیانیه چشم انداز و بیانیه ماموریت

مثال بیانیه‌های چشم‌ انداز و ماموریت شرکت‌های برتر

مثال‌های زیادی از بیانیه‌های چشم‌ انداز وجود دارد که به‌خاطر شرکت‌های فوق‌العاده‌ای که پشت آن‌ها هستند، به‌طور گسترده‌ای شناخته شده‌اند. باید به خاطر داشته باشید که این‌ها فقط یک نقطه شروع هستند و  فرآیند ایجاد این بیانیه‌ها بسیار بیشتر از آنچه که به چشم می‌آید، است. بیایید نگاهی به برخی از مثال‌های محبوب بیانیه چشم‌ انداز شرکت‌ها بیندازیم:

مایکروسافت (Microsoft)

مایکروسافت یکی از شناخته‌شده‌ترین شرکت‌های فناوری جهان است. در وب‌سایت آن‌ها، شما بیانیه مأموریت آن‌ها را خواهید یافت: “توانمندسازی هر فرد و هر سازمان در کره زمین برای دستیابی بیشتر”. با این حال، بر اساس تعریفی که قبلاً بحث کردیم، این بیانیه بیشتر با ویژگی‌های یک بیانیه چشم‌ انداز همخوانی دارد. این بیانیه کلی، آرمانی و آینده‌نگر است و وضعیت ایده‌آل آینده‌ای را توصیف می‌کند که مایکروسافت به دنبال ایجاد آن است.

آمازون (Amazon)

آمازون (Amazon) به‌طور واضح بیانیه چشم‌ انداز خود را در وب‌سایتش بیان نمی‌کند، اما آن را در بخش “ما کی هستیم” گنجانده است. به یاد داشته باشید، یک بیانیه چشم‌ انداز آرزوهای آینده شرکت را توصیف می‌کند. در این مورد، بیانیه چشم‌ انداز آمازون چنین خواهد بود: “آمازون تلاش می‌کند تا مشتری‌مدارترین شرکت زمین، بهترین کارفرما در زمین و ایمن‌ترین مکان برای کار باشد.”

تسلا (Tesla)

بیانیه چشم‌ انداز تسلا “ایجاد جذاب‌ترین شرکت خودروسازی قرن ۲۱ با هدایت و انتقال جهان به وسایل نقلیه الکتریکی” است. این چشم‌ انداز نشان‌دهنده تمایل تسلا برای رهبری صنعت خودرو از طریق نوآوری و راه‌حل‌های انرژی پایدار است. جالب است که تسلا دیگر بیانیه چشم‌ انداز خود را در وب‌سایتش منتشر نمی‌کند، اگرچه قبلاً این کار را می‌کرد. در عوض، اولین چیزی که در وب‌سایت آن‌ها می‌بینید، بیانیه مأموریتشان است: “تسریع انتقال جهان به انرژی پایدار.”

استارباکس (Starbucks)

هیچ بیانیه رسمی چشم‌ انداز برای استارباکس منتشر نشده است، اما در اینجا مثالی از آنچه می‌تواند به نظر برسد آورده شده است: “جهت تبدیل شدن به محبوب‌ترین کافی‌شاپ جهان که لحظه‌هایی از ارتباط را ایجاد می‌کند، جوامع را متحول می‌سازد و زندگی‌ها را غنی‌تر می‌نماید.” برای الهام گرفتن، همچنین بیانیه رسمی مأموریت آن‌ها را اضافه می‌کنیم: “با هر فنجان، با هر گفتگو، با هر جامعه، ما امکانات نامحدود ارتباط انسانی را پرورش می‌دهیم.”

دیزنی (Disney)

بیانیه چشم‌ انداز دیزنی “یکی از تولیدکنندگان و ارائه دهندگان پیشرو سرگرمی و اطلاعات در جهان بودن” است. این چشم‌ انداز، سطح بالایی را برای آرزوهای آینده دیزنی تعیین می‌کند و هدف قرار می‌دهد تا این شرکت را به عنوان یک رهبر جهانی قرار دهد. با تلاش برای تبدیل شدن به یک تولیدکننده و ارائه دهنده برتر، چشم‌ انداز دیزنی با بیانیه مأموریت آن برای سرگرمی، اطلاع‌رسانی و الهام بخشی همسو است.

کوکا کولا (Coca-Cola)

بیانیه چشم‌ انداز کوکاکولا “ایجاد برندها و انتخاب نوشیدنی‌هایی که مردم دوست دارند، برای رفع تشنگی جسمی و روحی آن‌ها” است. منطقی است، درست است؟ فقط به تبلیغات معروف کوکاکولا مانند “باز کردن شادی” فکر کنید، و بلافاصله خواهید دید که چگونه با چشم‌ انداز خود همسو هستند. این یک مثال عالی برای صحبت درباره تفاوت بین هدف و چشم‌ انداز است. هدف کوکاکولا “تجدید دنیا. ایجاد تفاوت” است. این در مورد این است که چرا آن‌ها وجود دارند و چه تأثیری می‌خواهند بر جهان بگذارند. از سوی دیگر، چشم‌ انداز آن‌ها در مورد جایی است که می‌خواهند بروند و چه چیزی را در آینده آرزو می‌کنند و این بیانیه‌ها جهت‌گیری استراتژیک و هویت برند کوکاکولا را هدایت می‌کنند.


نتفلیکس (Netflix)

بیانیه چشم‌ انداز نتفلیکس “سرگرمی جهان” است. آن‌ها در وب سایت خود، این چشم‌ انداز را با چیزی که می‌توانیم آن را مانیفست (manifesto) خود بنامیم تکمیل می‌کنند: هر چه سلیقه شما باشد و در هر کجا زندگی کنید، ما به شما دسترسی به بهترین سریال‌های تلویزیونی، مستندها، فیلم‌های سینمایی و بازی‌های موبایلی را می‌دهیم. اعضای ما با یک اشتراک ساده، کنترل می‌کنند که چه چیزی را می‌خواهند تماشا کنند، چه زمانی می‌خواهند آن را تماشا کنند. ما در بیش از ۳۰ زبان و ۱۹۰ کشور در حال پخش هستیم، زیرا داستان‌های بزرگ می‌توانند از هر جایی بیایند و در همه جا دوست داشته شوند؛ ما بزرگ‌ترین طرفداران سرگرمی در جهان هستیم و همیشه در تلاشیم تا به شما کمک کنیم داستان مورد علاقه بعدی خود را پیدا کنید.


آمریکن اکسپرس (American Express)

چشم‌ انداز آمریکن اکسپرس “ارائه بهترین تجربه مشتری در جهان هر روز” است. بیانیه مأموریت آن‌ها، “با ارائه محصولات و خدمات متمایز برای کمک به آن‌ها در دستیابی به آرزوهای خود، برای مشتریان خود ضروری شویم”، مراحل عملی برای دستیابی به این چشم‌ انداز را مشخص می‌کند و تضمین می‌کند که تمرکز بر رضایت مشتری و ارزش است.

زوم (Zoom)

به یاد داشته باشید که گفتیم برخی شرکت‌ها بیانیه‌های چشم‌ انداز و مأموریت خود را ادغام می‌کنند؛ زوم مثال کاملی است.  زوم مأموریت و چشم‌ انداز خود را در یک بیانیه مختصر ترکیب می‌کند: “یک پلتفرم ارائه دهنده ارتباط نامحدود انسانی.” در حالی که این بیانیه متحد، واضح و متمرکز است اما فاقد عمق می‌باشد، بیانیه‌های جداگانه چشم‌ انداز و مأموریت می‌توانند جزئیات و وضوح بیشتری ارائه دهند.


واربی پارکر (Warby Parker)

واربی پارکر چشم‌ انداز خود را در وب سایت خود به اشتراک نمی‌گذارد، اما بیانیه مأموریت آن‌ها بسیار شبیه یک بیانیه چشم‌ انداز است زیرا بر اهداف بلندمدت و تأثیر جهانی تأکید دارد. آن‌ها می‌گویند، واربی پارکر با یک مأموریت تأسیس شد: الهام بخشیدن و تأثیرگذاری بر جهان با بینایی، هدف و سبک.” این تمرکز بر ایجاد تفاوت جهانی و تعهد آن‌ها به خلاقیت، همدلی و نوآوری دقیقاً همان چیزی است که از یک بیانیه چشم‌ انداز انتظار دارید.


ناسا (NASA)

ناسا (NASA)، اداره ملی هوانوردی و فضایی، دارای چشم‌ اندازی جسورانه و الهام‌بخش است: “ناسا ناشناخته‌ها را در هوا و فضا کاوش می‌کند، برای رفاه بشریت نوآوری می‌کند و جهان را از طریق کشف الهام می‌بخشد” این بیانیه چشم‌ انداز، جوهر آرزوهای ناسا و تأثیری را که می‌خواهند بر جهان بگذارند بیان می‌کند.


آل بلک (All Blacks)

تیم ملی راگبی نیوزلند، نماد روحیه شکست‌ناپذیر اتحاد، تعالی و فرهنگ مائوری است. چشم‌ انداز آن‌ها: “الهام بخشیدن و متحد کردن از طریق راگبی”

نوارتیس (Novartis)

به عنوان یک رهبر جهانی در صنعت دارویی، چشم‌ انداز نوارتیس “تبدیل شدن به یک رهبر مورد اعتماد در تغییر شیوه پزشکی” است.


بی بی سی (BBC)

چشم‌ انداز شرکت پخش بی‌بی‌سی “غنی‌سازی زندگی مردم با برنامه‌ها و خدماتی که با تبدیل شدن به خلاق‌ترین سازمان جهان، سرگرمی، آموزش و اطلاع‌رسانی می‌کنند” است.


دانون (Danone)

چشم‌ انداز شرکت پیشرو جهانی غذا، دانون، در عبارت “یک سیاره، یک سلامتی” خلاصه شده است که با کلمات بنیانگذار آن، آنتوان ریبود، تاکید شده است: “فقط یک زمین وجود دارد، ما فقط یک بار زندگی می‌کنیم”


وال گرین (Walgreens)

 شرکت متعهد به ایجاد دنیایی بهتر از طریق سلامت و تندرستی است، همانطور که در بیانیه چشم‌ انداز آن نشان داده شده است: “تبدیل شدن به شریک پیشرو برای تجدید نظر در مراقبت‌های بهداشتی و رفاه محلی برای همه.”


تویوتا (Toyota)

بیانیه چشم‌ انداز تویوتا با بقیه مواردی که دیده‌ایم کمی متفاوت نوشته شده است. این کمی طولانی‌تر از چیزی است که توصیه می‌کنیم، اما در راستای هدف خود می‌باشد:
“تویوتا جامعه تحرک آینده را رهبری خواهد کرد و با ایمن‌ترین و مسئولانه‌ترین روش‌های جابجایی مردم، زندگی را در سراسر جهان غنی‌تر خواهد کرد. از طریق تعهد خود به کیفیت، نوآوری مداوم و احترام به سیاره، ما تلاش می‌کنیم از انتظارات فراتر رفته و با لبخند پاداش داده شویم. ما با مشارکت استعداد و اشتیاق افرادی که معتقدند همیشه راه بهتری وجود دارد، به اهداف چالش برانگیز دست خواهیم یافت.”


فورویا (Forvia (ex Faurecia

 چشم‌ انداز فورویا نیز کمی طولانی‌تر از توصیه‌های ما در مورد نحوه نوشتن یک بیانیه چشم‌انداز است، اما ستون‌های کلیدی برای شرکت را به طور کامل پوشش می‌دهد. به طور خلاصه، می‌توان گفت که چشم‌ انداز فورویا پیشگام تجربیات تحرک پایدار، ایمن، سفارشی و مقرون به صرفه است که زندگی مردم را بهبود می‌بخشد و با چالش‌های جهانی سازگار می‌شود.

اوبر (Uber)

در حالی که اوبر به طور صریح چشم‌ اندازی را در وب سایت خود بیان نمی‌کند، تمرکز آن واضح است: “ما نحوه حرکت جهان را برای بهتر شدن دوباره، تصور می‌کنیم.” آن‌ها هدف دارند تا نحوه حرکت مردم را بهبود بخشند، آن‌ها را به مکان‌ها و فرصت‌ها متصل کنند و تجربه کلی حمل و نقل آن‌ها را در سطح جهانی افزایش دهند.


سنوفی (Sanofi)

سنوفی، غول دارویی چندملیتی، “جهانی سالم‌تر و مقاوم‌تر” را تصور می‌کند. اگرچه آن‌ها به طور صریح این را به عنوان چشم‌ انداز خود بیان نمی‌کنند، می‌توانید به وضوح آن را در بخش “ما سنوفی هستیم” وب سایت آن‌ها مشاهده کنید.


سامسونگ (Samsung)

چشم‌ انداز سامسونگ، همانطور که در سرمقاله اخیر آن‌ها بیان شده است، “بهبود سلامت میلیاردها نفر از طریق مراقبت متصل به خانه با اتصال دستگاه‌ها، خدمات و افراد” است.


دورل جوونایل (Dorel Juvenile)

چشم‌ انداز دورل جوونایل “مراقبت از زندگی ارزشمند” است که آن‌ها به طور مداوم از طریق صندلی‌های خودرو و کالسکه‌های نوآورانه خود دنبال می‌کنند. این چشم‌انداز تعهد آن‌ها به ایجاد محصولات ایمن، قابل اعتماد و باکیفیت برای کودکان و خانواده‌ها را هدایت می‌کند.

بیشتر بخوانید: تعیین اهداف کلان بلند مدت به چه معناست؟

جایگاه بیانیه چشم انداز

تفاوت‌های بیانیه چشم‌ انداز و هدف چیست؟

بیانیه چشم انداز و هدف، نقش‌های متمایز اما مکمل در یک سازمان دارند:
بیانیه چشم انداز، وضعیت آینده مطلوب یا آرزوهای بلندمدت یک سازمان را مشخص می‌کند و تصویر واضح و الهام‌بخشی از آنچه سازمان قصد دارد به دست آورد ارائه می‌دهد.
هدف به دلیل اساسی وجود یک سازمان فراتر از سود مالی اشاره دارد و معنای عمیق‌تر، تأثیر اجتماعی و مأموریت اصلی آن را نشان می‌دهد. این فراتر از سوددهی است و بر ایجاد تفاوت مثبت در جهان تمرکز دارد.

چگونه بیانیه چشم‌ انداز با فرهنگ شرکت مرتبط است؟ 

بیانیه چشم انداز، جهت‌گیری آینده شرکت را تعیین می‌کند و ارزش‌های اصلی مورد نیاز برای تراز شدن در کل سازمان را تعریف می‌نماید. این یک هدف واضح ارائه می‌دهد، رفتارها و تصمیمات کارمندان را برای ایجاد یک محیط کاری منسجم و انگیزشی هدایت می‌کند. با تراز شدن با چشم‌ انداز، فرهنگ شرکت تضمین می‌نماید که تمام اقدامات و استراتژی‌ها با اهداف و ارزش‌های مشترک سازگار هستند و موفقیت کلی و وحدت در تیم را هدایت می‌کنند. چشم‌ انداز خود را به یک مزیت استراتژیک تبدیل نمایید، ممکن است یک هیئت مدیره عالی و یک تیم اجرایی عالی داشته باشید، اما موفقیت سازمان شما به رهبری شما بستگی دارد. چشم‌ انداز شما برای آینده باید واضح و قوی باشد تا مردم بتوانند آن را درک کنند و پشت آن متحد شوند. به طور خلاصه، وحدت و تمرکز چیزی است که امروزه کسب‌وکارهای برنده را از بازنده‌ها جدا می‌کند.

نتیجه گیری:

به طور خلاصه، یک بیانیه چشم انداز وضعیت آینده مطلوب و دلخواه یک کسب‌ و کار را در یک بازه زمانی ۵ تا ۱۰ ساله توصیف می‌کند و جهت تلاش‌های کسب‌ و کار را هدایت می‌نماید. در واقع یک بیانیه چشم انداز وضعیت ایده‌آل و بلندمدتی از آینده است که هنوز وجود ندارد. این یک فراخوان است که از همه کسانی که به آن باور دارند دعوت می‌کند تا مشارکت کنند و بخشی از آن شوند. اما بیانیه مأموریت یک شرکت، نحوه و روشی است که شرکت انتخاب می‌کند تا به چشم‌ انداز خود دست یابد. از مهم ترین ویژگی های یک بیانیه چشم انداز عالی می توان به مواردی مانند برانگیزاننده و الهام‌بخش، مشتری محور، آینده‌نگر، تمایز و منحصر به فرد و اقدام‌گرا اشاره کرد.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع بیانیه چشم‌ انداز برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

استراتژی و سطوح مختلف آن

سطوح استراتژی چیست؟

در این مقاله قصد داریم به بررسی موضوع سطوح استراتژی بپردازیم. بدین جهت سعی بر آن است علاوه بر تعریف استراتژی و  معرفی چهار سطح مختلف آن که به تفضیل شرح داده شده است، دلایل اهمیت و تفاوت در سطوح مختلف استراتژی نیز بررسی شود. در ادامه نیز تلاش بر آن است تا با ذکر مثال، ویژگی‌ها و اهداف هر یک از سطوح مختلف استراتژی به شناخت عمیق‌تر درباره استراتژی دست یافت. در نهایت، نحوه تفاوت سطوح استراتژی در یک سازمان را مورد بحث قرار خواهیم داد و زمینه استفاده از این سطوح مختلف استراتژی در مدیریت استراتژیک را ارائه خواهیم کرد.

مقدمه‌ای بر سطوح استراتژی

تصور کنید یک میز بزرگ پوشیده از هزار قطعه رنگی پازل دارید که هر کدام شکل و الگوی منحصر به فردی دارند. این پازل؛ استراتژی کسب‌ و کار است، یک چالش پیچیده که نیازمند بررسی دقیق و مونتاژ ماهرانه است. هدف؛ ایجاد یک تصویر منسجم و معنادار است، یک شاهکار که چشم‌انداز و اهداف سازمان را نشان می‌دهد. هر قطعه، به منزله یک تصمیم استراتژیک، باید با دقت انتخاب شود و در موقعیت مناسب قرار گیرد تا یک کل منسجم تشکیل دهد. یک استراتژی موفق مانند یک پازل کاملاً مونتاژ شده است، جایی که همه قطعات به طور یکپارچه در کنار هم قرار می‌گیرد. این نیازمند برنامه‌ریزی دقیق، پیش‌بینی و درک عمیق از تصویر بزرگ است. درست همانطور که یک حل کننده پازل باید لبه‌ها، گوشه‌ها و الگوها را شناسایی کند، یک استراتژیست باید سطوح کلیدی یک استراتژی موفق را تشخیص دهد:

  • چشم‌انداز: تصویر کلی که سازمان می‌خواهد ایجاد کند.
  •  اهداف: قطعات خاصی که تصویر را تشکیل می‌دهند.
  •  مزیت رقابتی: قطعات منحصر به فردی که سازمان را از دیگران متمایز می‌کنند.
  • تخصیص منابع: چسبی که قطعات را به هم وصل می‌کند.
  • مدیریت ریسک: ابزارهایی که برای شناسایی و رفع چالش‌های بالقوه استفاده می‌شوند.

مانند یک حل کننده ماهر پازل، یک رهبر استراتژیک باید:

  •  تصویر کلی را ببیند: درک کند که قطعات فردی چگونه با هم ترکیب می‌شوند تا تصویر کلی را ایجاد نمایند.
  •  عناصر کلیدی را شناسایی کند: مهم‌ترین قطعات را تشخیص داده و آن‌ها را اولویت‌بندی نماید.
  • صبور باشد: ممکن است مونتاژ پازل زمان‌بر باشد، اما پشتکار مشخصه کلیدی است.
  •  انعطاف‌پذیر باشد: اگر یک قطعه مناسب نباشد، مایل به امتحان کردن رویکرد دیگری باشد.
  •  موفقیت را جشن بگیرد: در نهایت پس از تکمیل پازل، از رضایت دستیابی به هدف موفقیت خود را جشن بگیرد.

با رویکرد استراتژی مانند یک پازل، سازمان‌ها می‌توانند چالش‌های پیچیده را به قطعات قابل مدیریت تقسیم کنند، عناصر کلیدی را شناسایی نمایند و یک استراتژی برنده ایجاد کنند که منجر به موفقیت بلندمدت شود.

استراتژی چیست؟

استراتژی، نقشه یا طرحی از اقدامات است که یک سازمان یا فرد برای رسیدن به یک مقصد مشخص و اهداف بلندمدت خود ترسیم می‌کند. این مقصد توسط مجموعه ای از تصمیمات تعیین می‌شود که سازمان را از رقبای خود متمایز می‌نماید، از ویژگی‌های منحصر به فرد سازمان نشأت می‌گیرد و تقلید از آن دشوار است. این یک موقعیت منحصر به فرد است که سازمان اتخاذ می‌کند و تلاش‌ها را بر روی یک جهت واحد و مشخص متمرکز می‌نماید. همواره باید به این نکات توجه داشت که استراتژی مجموعه‌ای از اهداف بلندپروازانه و یک مجموعه از برنامه‌های جدا از هم نیست. اهداف قدیمی جسورانه و مبهم مانند “ایجاد محصول با بالاترین کیفیت با کمترین هزینه ممکن” یا “رهبر بازار شدن” نیز استراتژی نیستند. رقیبان شما دقیقاً همین “استراتژی” را دنبال می‌کنند. به یاد داشته باشید، تقلید از یک استراتژی خوب دشوار است. گرفتن بهترین شیوه‌ها از رقبا و اعمال آنها در کسب و کار شما، نیز استراتژی نیست. عدم وجود یک تعریف واضح از استراتژی کسب و کار یک مشکل جدی در داخل یک سازمان است. این امر تشخیص بین استراتژی‌های خوب و بد را دشوار می‌کند. موفقیت بلندمدت در کسب و کار همیشه نتیجه یک استراتژی خوب و یک چشم انداز الهام‌بخش است. یک استراتژی بد حتی بزرگترین سازمان‌ها را نیز می‌تواند نابود کند. استراتژی بد غیرقابل اجرا یا نامربوط به محیط کسب و کار است. استراتژی بدی که غیرقابل اجرا است، بیش از حد بر مرحله برنامه‌ریزی تمرکز دارد و یک عملیات کامل و تقریباً خطی را فرض می‌کند. تغییر از استراتژی بد به خوب از درک تفاوت آنها شروع می‌شود‌ و با پذیرش ابزارهای مناسب به نتیجه می‌رسد.

بیشتر بخوانید:تعریف علمی پیاده سازی و اجرای استراتژی چیست؟

بخش‌های مختلف استراتژی

بیشتر بخوانید: برنامه ریزی استراتژیک چیست؟

 

انواع سطوح استراتژی چیست؟

هر رهبر کسب و کار باید با سطوح مختلف استراتژی آشنا باشد. استراتژی در اشکال مختلف وجود دارد: استراتژی یک شرکت چندملیتی با استراتژی یک استارتاپ متفاوت خواهد بود. با این حال، اصول آن ثابت می‌ماند. برای درک نحوه تغییر استراتژی‌ها، سطوح استراتژی موجود و نحوه اعمال آنها در یک سازمان را بررسی خواهیم کرد و نتیجه اصلی این است که استراتژی برای همه است. اما نیازی نیست تا زمانی که کسب و کار شما به اندازه خاصی رشد کند، استراتژیک شوید. از موقعیت فعلی کسب و کار خود آگاه باشید تا بتوانید استراتژی مناسب برای سازمان خود را توسعه دهید و با آن رشد کنید.

سطوح استراتژی

استراتژیست‌ها اغلب به سه سطح استراتژی اشاره می کنند: استراتژی سطح سازمانی، استراتژی سطح کسب و کار و استراتژی سطح عملکردی. اما آنها یک سطح اساسی را که برای اجرای موفقیت آمیز استراتژی ضروری است، از دست می دهند: استراتژی سطح عملیاتی.

این مقاله اصول چهار سطح در مدیریت استراتژیک را تشریح می کند، 

  • استراتژی سطح سازمانی
  • استراتژی سطح کسب و کار
  • استراتژی سطح عملکردی
  • استراتژی سطح عملیاتی

اگر علاقه دارید به طور عمیق تر درباره  استراتژی اطلاعات کسب کنید، ما مقالات اختصاص داده شده در این زمینه را ارائه می‌دهیم.

بیشتر بخوانید: بیانیه چشم انداز

 

استراتژی سطح سازمانی

استراتژی سازمانی بالاترین سطح استراتژی در یک سازمان است. این استراتژی جهت کلی سازمان و ایده‌های سطح بالا را معین کرده و نحوه حرکت به سمت آن را نیز تعریف می‌کند. این برنامه‌ها معمولاً توسط رهبری، مانند مدیرعامل و مدیریت ارشد، ایجاد می‌شوند. به طور کلی، این گروه درک عمیقی از شرکت و دانش کسب و کاری استراتژیک مورد نیاز برای هدایت سازمان در مسیر درست دارند. یک استراتژی سازمانی معمولاً گسترده تر از سطوح دیگر استراتژی است. استراتژی‌ها در این سطح بیشتر مفهومی و آینده‌نگرانه نسبت به سطوح دیگر هستند. آنها معمولاً در بازه زمانی ۳ تا ۵ ساله گسترش می‌یابند.

یک برنامه استراتژیک سازمانی معمولاً شامل موارد زیر است:

  •  معیارهای اصلی کسب و کار
  • حوزه‌های تمرکز استراتژیک
  •  اهداف سازمانی
  • اهداف استراتژیک
  •  مهمترین شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs)

 

چرا یک استراتژی سازمانی ایجاد کنیم؟

در برنامه استراتژیک سازمانی، شما در واقع نقشه راهی را ترسیم می‌کنید که سازمان شما باید در آن فعالیت کند. این نقشه اصلی، صحنه را برای توسعه استراتژی‌های واحد کسب و کار و استراتژی‌های سطح عملکردی، همراه با برنامه‌های عملیاتی دقیق، فراهم می‌کند. این استراتژی‌ها، به نوبه خود، تصمیمات پایین دستی گرفته شده توسط کارمندان تمام سطوح را هدایت خواهند کرد. بنابراین، هر تصمیمی که در سازمان گرفته می‌شود، باید مستقیم یا غیرمستقیم به اهداف سازمانی استراتژی کمک کند. در کل هر سازمانی به یک استراتژی سازمانی نیاز دارد.

بیشتربخوانید: شاخص کلیدی عملکرد (KPI) چیست؟

بیشتر بخوانید: ابتکارات استراتژیک

 

استراتژی سطح کسب و کار

استراتژی سطح کسب و کار دومین سطح در سلسله مراتب استراتژی است. استراتژی کسب و کار که به عنوان زیرمجموعه استراتژی سازمانی شناخته می‌شود، وسیله ای برای دستیابی به اهداف واحدهای کسب وکاری خاص در سازمان است.

اهداف و ابتکارات استراتژیک: در استراتژی، هر واحد کسب و کار، بر کسب مزیت رقابتی در بازار خاصی که واحد کسب و کار در آن فعالیت می‌کند، متمرکز خواهد بود. سازمان‌ها بسته به مزیت رقابتی که می‌خواهند کسب کنند، استراتژی‌های مختلفی در سطح کسب و کار اتخاذ می‌کنند. سازمان‌ها در اینجا با تصمیمات مهمی روبرو هستند، مانند انتخاب استراتژی رشد، استراتژی تمایز یا پذیرش رویکرد رهبری هزینه. هر حوزه کسب وکار باید یک تصمیم استراتژیک اتخاذ کند و روشی را که برای نزدیک شدن به اهداف خود انتخاب خواهد کرد، تعریف کند.

مثال‌های استراتژی کسب و کار

یک بانک بزرگ، نمونه‌ای عالی از سازمانی است که خدمات متعددی را در صنایع مختلف می‌فروشد. برای مثال، این بانک واحدهای کسب و کار مانند بانکداری خرد، مدیریت سرمایه‌گذاری و شرکت بیمه دارد. هر یک از این واحدهای کسب و کار اهداف متمایز و یک استراتژی واحد کسب وکاری متمایز برای دستیابی به آنها دارند.

مدیران میانی را در استراتژی کسب و کار بگنجانید؛ استراتژی‌ها در سطح کسب و کار باید توسط معاونان و روسای واحدهای کسب و کار جهانی یا منطقه‌ای ساخته شوند. با این حال، گنجاندن سایر مدیران میانی در هر واحد کسب و کار نیز یکی از بهترین کارهایی است که می‌توان انجام داد. گنجاندن طیف وسیعی از مدیران از هر واحد کسب و کار برای شرکت در فرآیند استراتژی دارای دو مزیت اصلی است:

  •  افزایش پذیرش: مدیرانی که فرصت مشارکت در تدوین استراتژی را داشته‌اند، احساس می‌کنند که در تصمیم‌گیری مشارکت دارند. بنابراین، آنها بیشتر احتمال دارد که استراتژی را بپذیرند و در اجرای آن شرکت کنند.
  •  بهبود مالکیت: کارمندانی که فرصت مشارکت در توسعه استراتژی را دارند، بیشتر احتمال دارد که مالکیت تکمیل آن را بر عهده بگیرند.

بیشتر بخوانید: همکاری متقابل عملکردی

چهار سطح استراتژی

استراتژی سطح عملکردی

این سطح از استراتژی، رویکرد را برای مناطق یا بخش‌های مختلف عملکردی طراحی می‌کند (کمی قبل‌تر با به تصویر کشیدن مثال سطوح استراتژی بانک، اندکی به این مورد اشاره شده بود). این عملکردها می‌تواند شامل بخش بازاریابی، مالی، زنجیره تأمین، تولید، منابع انسانی و موارد دیگر باشد. هدف اصلی استراتژی عملکردی، همسو کردن فعالیت‌ها و تلاش‌های این بخش‌های فردی با اهداف گسترده‌تر و اهداف استراتژیک تعیین‌شده در سطوح بالاتر، مانند استراتژی سازمانی و کسب و کار است.

استراتژی‌های عملکردی تمرکز نسبتاً محدودی دارند. آنها برای رسیدگی به چالش‌ها و فرصت‌های منحصر به فرد در هر حوزه عملکردی طراحی شده‌اند. استراتژی مالی، استراتژی بازاریابی، استراتژی منابع انسانی و…، همگی اهداف و مسئولیت‌هایی برای ارائه دارند. داشتن یک سطح قابل مشاهده از استراتژی عملکردی که با استراتژی کلی سازمانی همسو باشد، شانس موفقیت را افزایش می‌دهد. این استراتژی‌ها شامل تخصیص منابع، اهداف قابل اندازه‌گیری و تمرکز بر بهبود مستمر، همه در زمینه عملکردهای فردی هستند.

بیشتر بخوانید: تعریف استراتژی زنجیره تأمین چیست؟ 

 

راز یک استراتژی عملکردی موفق

داشتن هر بخش مجهز به یک استراتژی عملکردی کاملاً تعریف شده، می‌تواند یک شروع عالی باشد. اما مراقب باشید که هر حوزه عملکردی را در بخش استراتژی خود محدود کنید. این مورد به بخش سیلوها (Silos) مربوط می‌شود.

دو جنبه حیاتی برای یک استراتژی عملکردی موفق وجود دارد:

  • همکاری بین عملکردی: اتفاق خوب زمانی می‌افتد که بخش‌های مختلف نیروهای خود را متحد می‌کنند. تقویت همکاری بین این عملکردها، درهای نوآوری و هم‌افزایی را می‌گشاید.
  • همسو شدن استراتژیک: اطمینان از اینکه استراتژی هر حوزه عملکردی با اهداف کلی استراتژی سازمانی به طور یکپارچه مطابقت دارد، پایه و اساس موفقیت است.

شرکت‌ها معمولاً در سه سطح اول استراتژی متوقف می‌شوند، اما سطح چهارم مهم‌ترین سطح برای اطمینان از اجرای موفقیت‌آمیز است. این سه سطح استراتژی؛ سازمانی، کسب‌‌ و کار و عملکردی پایه را تشکیل می‌دهند، اما این استراتژی عملیاتی است که تمام برنامه‌ها را در زمین زنده می‌کند و به مرحله اقدام می‌رساند.

بیشتر بخوانید: تخصیص منابع

 

استراتژی سطح عملیاتی

استراتژی سطح عملیاتی، که در پایین‌ترین سطح سلسله مراتب استراتژیک قرار دارد، بر اقدامات و تاکتیک‌های روزمره مورد نیاز برای اداره کسب‌ و کار، مدیریت فرآیندها و بر اجرای مؤثر تغییرات تمرکز دارد. این جنبه عملی و اجرایی استراتژی است و اطمینان حاصل می‌کند که برنامه‌ها به اقدامات ملموس و نتایج تبدیل می‌شوند. به عبارت دیگر، این استراتژی است که کار روزمره کارمندان را اطلاع می‌دهد و در نهایت سازمان شما را در مسیر درست حرکت می‌دهد.

این استراتژی عمدتاً به اهداف کوتاه‌مدت و اجرای عملی برنامه‌ها، با جزئیات اقدامات، رویه‌ها و فعالیت‌های خاصی که باید برای تحقق اهداف سازمانی اجرا شوند، مربوط می‌شود. استراتژی عملیاتی شامل نقش‌هایی مانند سرپرست مدیریت پروژه (PMO)، سرپرستان تیم، مشارکت‌کنندگان فردی و اعضای تیم می‌شود و نقش مهمی در اجرای موفقیت‌آمیز استراتژی‌های گسترده‌تر دارد.

 بیشتر بخوانید: راهنمای اجرای موفق استراتژی

 

ویژگی‌های کلیدی استراتژی عملیاتی

در این بخش به ذکر مهم ترین ویژگی های استراتژی سطح عملیاتی پرداخته ایم.

  • اجرای تاکتیکی: استراتژی‌های عملیاتی بر اجرای مراحل تاکتیکی برای دستیابی به اهداف کسب و کار تمرکز دارند و نقشه راهی دقیق برای اجرا ارائه می‌دهند.
  • تمرکز کوتاه‌مدت: متمرکز بر اهداف کوتاه‌مدت و ممکن است شامل فعالیت‌های ماهانه، فصلی یا حتی روزانه باشد.
  • استفاده از منابع: با سطح جزئیات، از جمله مدیریت نیروی کار، تخصیص بودجه و استقرار فناوری برای پروژه‌ها و ابتکارات خاص، با تخصیص منابع سروکار دارد.
  • مدیریت پروژه: استراتژی‌های عملیاتی اغلب شامل مدیریت پروژه برای هماهنگی تیم‌ها و رعایت محدودیت‌های زمانی و بودجه هستند.
  •  بازخورد و تطبیق: آنها حلقه‌های بازخورد را در نظر می‌گیرند و امکان تنظیمات با تغییر شرایط را می‌دهند.
  • تأثیر فوری: موفقیت در سطح عملیاتی مستقیماً به دستیابی به اهداف گسترده‌تر کسب وکار و سازمانی کمک می‌کند و به عنوان یک حلقه اتصال در اجرای استراتژی عمل می‌کند.

در دنیای کسب‌وکار امروز، شرکت‌های موفق برای دستیابی به اهداف خود از سطوح مختلف استراتژی بهره می‌برند. در اینجا به چند نمونه از این شرکت‌ها و نحوه استفاده آنها از این سطوح اشاره می‌کنیم:

 آمازون (Amazon)

  • سطح سازمانی:

آمازون (Amazon) با تمرکز بر تنوع‌بخشی، به حوزه‌های مختلفی مانند تجارت الکترونیک، رایانش ابری، و هوش مصنوعی وارد شده است. استراتژی رشد تهاجمی آمازون، با سرمایه‌گذاری‌های کلان در زیرساخت‌ها و فناوری‌های جدید، به این شرکت امکان می‌دهد تا در بازارهای نوظهور پیشرو باشد.

  • سطح کسب‌وکار:

آمازون در هر یک از حوزه‌های فعالیت خود، استراتژی‌های رقابتی متفاوتی را اتخاذ می‌کند. به عنوان مثال، در تجارت الکترونیک، آمازون با ارائه قیمت‌های رقابتی، تنوع محصولات، و خدمات تحویل سریع، مشتریان را جذب می‌کند.

  • سطح عملکردی

آمازون با بهره‌گیری از سیستم‌های لجستیکی پیشرفته و هوش مصنوعی، فرآیندهای عملیاتی خود را بهینه‌سازی می‌کند.

  • سطح عملیاتی:

تمرکز بر نوآوری و بهبود مستمر، به آمازون امکان می‌دهد تا کارایی و کیفیت خدمات خود را افزایش دهد.

بیشتر بخوانید: مدیریت تجارت الکترونیک چیست؟

 

گوگل (Google)

  • سطح سازمانی:

گوگل (Google)، با سرمایه‌گذاری در شرکت‌های نوپا و فناوری‌های پیشرفته، به دنبال ایجاد ارزش بلندمدت است.

  • سطح کسب‌وکار:

گوگل در هر یک از حوزه‌های فعالیت خود، استراتژی‌های رقابتی متفاوتی را اتخاذ می‌کند. به عنوان مثال، در جستجوی اینترنتی، گوگل با ارائه الگوریتم‌های پیشرفته و خدمات مرتبط، کاربران را جذب می‌کند.

  • سطح عملکردی

گوگل با بهره‌گیری از داده‌های عظیم و هوش مصنوعی، فرآیندهای عملیاتی خود را بهینه‌سازی می‌کند.

  • سطح عملیاتی:

تمرکز بر نوآوری و بهبود مستمر، به گوگل امکان می‌دهد تا کارایی و کیفیت خدمات خود را افزایش دهد.

بیشتر بخوانید: استراتژی عملیات چیست ؟ تعریف استراتژی عملیات و مدیریت عملیات

 

تفاوت‌های سطوح استراتژی

درک تفاوت‌ها برای اطمینان از اینکه هر سطح استراتژی متناسب با نقش منحصر‌به‌فرد خود در سازمان تنظیم شده است، کمک می‌کند.

  • بازه زمانی تصمیم‌گیری

استراتژی سطح سازمانی شامل تصمیماتی است که چندین سال تا دهه‌ها را در بر می‌گیرد و جهت کلی و چشم‌انداز بلندمدت سازمان را تعریف می‌کند. در مقابل، استراتژی سطح کسب و کار بر برنامه‌های ۳ تا ۵ ساله تمرکز دارد و با موقعیت رقابتی در بازارها یا صنایع خاص سروکار دارد. استراتژی سطح عملکردی بر بهینه‌سازی عملکردهای بخش‌هایی مانند بازاریابی، منابع انسانی یا مالی در چرخه‌های سالانه هدف دارد، در حالی که استراتژی سطح عملیاتی تصمیمات روزمره برای اجرای استراتژی‌های سطح بالاتر را برطرف می‌کند.

  • وسعت تأثیر

استراتژی سطح سازمانی بر کل سازمان تأثیر می‌گذارد و اهداف استراتژیک گسترده‌ای را تعیین می‌کند که بر تمام واحدهای کسب و کاری و عملکردها تأثیر می‌گذارند. از سوی دیگر، استراتژی سطح کسب وکار بر واحدهای فردی برای ایجاد مزیت رقابتی در بازار، بر آنها تمرکز می‌کند. تمرکز اصلی استراتژی سطح عملکردی، همسو کردن فعالیت‌های بخش‌ها با اهداف کسب و کاری و سازمانی است. استراتژی سطح عملیاتی، با این حال، مراحل را برای تیم‌ها و افراد برای دستیابی به اهداف عملکردی و اطمینان از  انجام صحیح عملیات، تشریح می‌کند.

  • حوزه‌های تمرکز

رشد، ادغام‌ها و تملک‌ها، تنوع‌سازی و مدیریت پورتفولیو (Portfolio)، محور استراتژی‌های سطح سازمانی هستند. استراتژی رقابتی، تقسیم‌بندی بازار و ارزش پیشنهادی برای یک بازار هدف یا محصول خاص، در هر استراتژی واحد کسب و کار اولویت دارند. استراتژی سطح عملکردی قصد دارد فعالیت‌ها و منابع خاص بخش را بهینه‌سازی کند تا از اهداف واحد کسب و کار پشتیبانی کند. در نهایت، استراتژی سطح عملیاتی بر اجرای وظایف، مدیریت پروژه‌ها و دستیابی به اهداف فوری برای پشتیبانی از اهداف عملکردی تأکید دارد.

  • استراتژی‌های سطحی همسو: کلید اجرای مؤثر

درک سطوح استراتژی بخش بزرگی از درست انجام شدن کار است. با این حال، با افزایش سطوح،  سردرگمی نیز می‌تواند افزایش یابد. اما با استفاده از یک پلتفرم منسجم و مناسب شما این قدرت را پیدا می‌کنید تا برنامه‌های استراتژیک خود را بسازید و نحوه کارکرد آنها را تجسم کنید و به راحتی ببینید چگونه استراتژی سازمانی شما به برنامه‌های کسب و کار، عملکردی و عملیاتی تقسیم می‌شود.

بیشتر بخوانید: مدیریت پروژه

 

نتیجه گیری:

استراتژی، نقشه یا طرحی از اقدامات است که یک سازمان یا فرد برای رسیدن به یک مقصد مشخص و اهداف بلندمدت خود ترسیم می‌نماید. عدم وجود یک تعریف واضح از استراتژی کسب و کار یک مشکل جدی در داخل یک سازمان به وجود خواهد آورد. سطوح استراتژی دارای ۴ سطح می باشد که شامل؛ استراتژی سطح سازمانی، استراتژی سطح کسب و کار و استراتژی سطح عملکردی و استراتژی سطح عملیاتی می باشد. مهم ترین تفاوت های این سطوح استراتژیک در سازمان مربوط به بازه زمانی تصمیم گیری، وسعت تاثیر، حوزه های تمرکز و استراتژی های سطحی همسو آن ها می باشد.

 

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع سطوح استراتژی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

شاخص کلیدی عملکرد

شاخص کلیدی عملکرد (KPI) چیست؟

در این مقاله قصد داریم به معرفی شاخص کلیدی عملکرد (KPI) بپردازیم و تعریغی دقیق از شاخص کلیدی عملکرد (KPI) را بیان کنیم. در ادامه به دلایل اهمیت و مزایا و انواع شاخص کلیدی عملکرد (KPI) خواهیم پرداخت و نحوه نوشتن شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) و چگونگی مورد استفاده قرارگرفتن شاخص کلیدی عملکرد (KPI) در سازمان‌ها را مورد بررسی قرار می‌دهیم. بعد از خواندن این مقاله شما می‌دانید که شاخص‌ کلیدی عملکرد (KPI) چیست و استفاده از آن چه مزایایی دارد و برای نوشتن شاخص کلیدی عملکرد (KPI) به چه مواردی باید توجه کرد.

مقدمه ای بر شاخص کلیدی عملکرد (KPI)

تصور کنید که کاپیتان یک کشتی هستید که در اقیانوس وسیع در حال حرکت به سمت یک جزیره دور و پر رونق است. سفر طولانی است، دریا غیرقابل پیش‌بینی، و خدمه شما مشتاق اما نسبت به پیشرفت خود نامطمئن هستند؛ شما یک قطب‌نما، یک نقشه و ستارگانی در آسمان دارید که راهنمایی‌تان می‌کنند، اما چگونه مطمئن می‌شوید که واقعاً در مسیر رسیدن به مقصد خود هستید؟ اگر از مسیر منحرف شوید یا طوفانی شما را عقب بیندازد، چه اتفاقی می‌افتد؟ اینجاست که شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) وارد صحنه می‌شوند. به شاخص کلیدی عملکرد (KPI) به‌عنوان ابزارهای ضروری ناوبری برای هر سازمان فکر کنید، همان‌طور که یک کاپیتان برای اندازه‌گیری سرعت، جهت و فاصله به ابزارهای خود تکیه می‌کند، کسب‌وکارها نیز از شاخص کلیدی عملکرد (KPI) برای اندازه‌گیری پیشرفت، ارزیابی موفقیت، و حفظ هماهنگی با اهداف استراتژیک خود بهره می برند. این‌ها معیارهای قابل اندازه‌گیری هستند که نه تنها به شما می‌گویند کجا هستید، بلکه مشخص می‌کند چقدر خوب به سوی مقصد مورد نظر خود در حرکت هستید. در دنیای کسب‌وکار، شاخص کلیدی عملکرد (KPI) مانند ستاره‌هایی هستند که شما را راهنمایی می‌کنند، قطب‌نمایی که به شما این اطمینان را می‌دهد که در مسیر درست حرکت می‌نمایید، و دفترچه‌ای که سفرتان را ثبت می‌کند. بدون آن‌ها، فقط در تاریکی در حال حرکت هستید و امید دارید به مقصدی برسید که نمی‌توانید آن را ببینید. اما با KPI ها، هر تلاش، هر منبع، و هر تصمیم می‌تواند دقیقاً اندازه‌گیری و تنظیم شود تا اطمینان حاصل شود که سازمان شما در مسیر رسیدن به اهداف نهایی خود باقی می‌ماند.

شاخص کلیدی عملکرد (KPI) چیست؟

شاخص کلیدی عملکرد (KPI) مخفف Key Performance Indicator؛ یک مقدار قابل اندازه گیری می‌باشد که پیشرفت سازمان را در رسیدن به اهداف اصلی کسب و کار نشان می‌دهد. سازمان ها می‌توانند از شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) به عنوان راهی برای پیگیری اینکه آیا اهداف اصلی کسب و کار آنها در مسیر درست هستند، عقب و یا جلو هستند یا اینکه به آنها رسیده اند، استفاده کنند. شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) معمولاً برای ارزیابی عملکرد در برابر یک معیار (هدف) یا استاندارد صنعت استفاده می‌شوند. آنها را می‌توان در حوزه‌های مختلف کسب و کار مانند بازاریابی، فروش، خدمات مشتری و عملیات اعمال کرد و اغلب برای هدایت تصمیم‌گیری و پیشبرد بهبود مستمر به کار برده می‌شوند. انتخاب صحیح KPIها می‌تواند به شفاف‌سازی اهداف، افزایش کارایی و ارتقای عملکرد کلی سازمان کمک کند. این شاخص‌ها معمولاً شامل معیارهای مالی، عملیاتی، و مشتری‌مداری هستند و باید با دقت طراحی و به‌طور منظم ارزیابی شوند تا به بهبود مستمر فرآیندها و نتایج کمک کنند.

بیشتر بخوانید: برنامه ریزی استراتژیک چیست؟

 

دلایل اهمیت شاخص‌ کلیدی عملکرد (KPI) چیست؟

پس، اداره یک کسب و کار بدون شاخص کلیدی عملکرد (KPI) مانند رانندگی با چشمان بسته است. شما واقعاً نمی‌دانید که به کجا می‌روید و احتمالاً پایان خوشی نخواهد داشت. بیایید بررسی کنیم که چرا شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) بسیار مهم هستند و چه مزایایی را برای سازمان‌ها فراهم می‌کنند:

  1. به عنوان یک کارت امتیاز برای سلامت شرکت عمل می‌کند:شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) تصویری از عملکرد یک شرکت ارائه می‌دهند. با ردیابی معیارهایی که با اهداف کسب و کار همسو هستند، شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) می‌توانند به مدیران و رهبران کمک کنند تا با شاخص کلیدی عملکرد (KPI) میزان سلامت شرکت را ارزیابی نمایند و مناطقی که نیاز به بهبود دارند را شناسایی کنند. شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) همچنین می‌توانند راهی آسان برای برقراری ارتباط عملکرد با ذینفعان مانند سرمایه گذاران، شرکا یا کارمندان فراهم نمایند.
  2. اندازه گیری پیشرفت از طریق ردیابی معیارهاشاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) به سازمان‌ها اجازه می‌دهند تا پیشرفت در جهت اهداف خرد و کلان را پیگیری کنند. با اندازه‌گیری و تجزیه وتحلیل داده‌ها به طور منظم، سازمان‌ها می‌توانند بینش ‌هایی در مورد آنچه به خوبی کار می‌کند و چه چیزی نیاز به بهبود دارد، به دست آورند. از این اطلاعات می‌توان برای تصمیم‌گیری مبتنی بر داده‌ها، تنظیم استراتژی‌ها و بهینه‌سازی فرآیندها برای نتایج بهتر استفاده کرد.
  3. کمک به شناسایی زمان انجام تطبیقشاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) می‌توانند به سازمان‌ها کمک کنند تا زمانی که نیاز به تطبیق استراتژی‌ها یا عملیات است را شناسایی کنند. با ردیابی عملکرد در برابر معیارهای تعیین شده، شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) می‌توانند روندها و الگوهایی را که ممکن است نشان دهنده حوزه‌های نگرانی یا فرصت‌های بهبود باشند را نشان دهند. از این اطلاعات می‌توان برای تصمیم‌گیری آگاهانه در مورد زمان و نحوه انجام تطبیق برای بهینه‌سازی عملکرد استفاده کرد.
  4. تشخیص و تجزیه و تحلیل الگوهاشاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) بینش‌های ارزشمندی در مورد الگوها و روندها در عملکرد در طول زمان ارائه می‌دهند. با تجزیه و تحلیل داده‌های KPI، سازمان‌ها می‌توانند الگوها و روندهایی را شناسایی کنند که ممکن است نشان دهنده علل اصلی مشکلات عملکرد یا فرصت‌های بهبود باشند. از این اطلاعات می‌توان برای هدایت تصمیم‌گیری استراتژیک و اطلاع رسانی تلاش‌های مداوم برای بهینه‌سازی عملکرد استفاده کرد.

بیشتر بخوانید:مدیریت استراتژیک چیست؟ فرایند برنامه ریزی در مدیریت استراتژیک چگونه است؟

کاربرد شاخص کلیدی عملکرد

چگونه شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) را در ۴ مرحله بنویسیم؟

بررسی سریع نوشتن KPIs در ۴ مرحله:

  • اهداف استراتژیک را تعیین کنید
  • موفقیت را تعریف کنید
  •  در مورد اندازه‌گیری تصمیم بگیرید
  •  شاخص‌های کلیدی عملکرد اسمارت (SMART) خود را بنویسید

در حالی که منابع زیادی از نمونه‌های شاخص کلیدی عملکرد (KPI) به صورت آنلاین در دسترس است، پیمایش در لیست‌های صنعت، انتخاب یک شاخص کلیدی عملکرد (KPI) و تلاش برای وارد کردن آن به استراتژی شما هیچ فایده ای نخواهد داشت.
چرا؟
خب، شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) باید برای کمک به دستیابی به یک هدف استراتژیک خاص توسعه یابند. اگر بدون توجه به یک هدف استراتژیک خاص توسعه داده شوند، خطر از دست رفتن توجه، زمان و هزینه از شاخص کلیدی عملکرد (KPI) را دارند که در واقع به دستیابی به اهداف استراتژیک کمک می‌کنند. بهترین شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) برای کسب و کار شما با شروع از اهداف خاص کسب و کار شما طراحی می‌شوند. این بدان معنا نیست که تمام محتوای موجود در مورد نمونه‌های شاخص کلیدی عملکرد (KPI) بی‌فایده است (قطعا اینطور نیست)  و در واقع یک منبع مهم است. اما، نگاه کردن به نمونه‌های شاخص کلیدی عملکرد (KPI) نباید قبل از تعیین اهداف استراتژیک کلیدی خود شروع شود. مدل کسب و کار، صنعت و حتی بخشی از فعالیت شما بر نوع شاخص کلیدی عملکرد (KPI) مورد نیاز شما در سازمان تأثیر خواهد گذاشت. خوشبختانه، ما یک فرآیند ۴ مرحله‌ای را برای نحوه نوشتن شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) تدوین کرده ایم که به شما امکان می‌دهد هر بار شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) کاملی ایجاد کنید.

بیشتر بخوانید: تعیین اهداف خرد SMART به چه معناست؟


مرحله ۱ – اهداف استراتژیک کلیدی را تعیین کنید

قبل از نوشتن شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs)، ابتدا باید تعیین کنید که کدام یک از اهداف استراتژیک سازمان خود را می‌خواهید اندازه گیری نمایید. اگر در حال بررسی”چگونگی نوشتن یک برنامه استراتژیک: مدل آبشاری” هستید و برخی از اهداف استراتژیک را برای سازمان خود تعریف کرده‌اید و آماده ایجاد برخی از شاخص کلیدی عملکرد (KPI) هستید و یا اگر هنوز هیچ هدف خرد استراتژیک (یا هدف کلان) برای سازمان خود تعریف نکرده‌اید، ابتدا این مقاله را بررسی نمایید و سپس برای ایجاد شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) خود به اینجا بازگردید.
مثلاً هدف استراتژیک: افزایش جریان پایپ لاین بازاریابی تا سال ۲۰۲۵.


مرحله ۲ – موفقیت را تعریف کنید

اکنون که اهداف استراتژیک خود را شناسایی کرده‌اید، باید شروع به فکر کردن در مورد اینکه موفقیت هر هدف چگونه به نظر می رسد، نمائید. با پایبندی به همان مثالی که در مرحله ۱ استفاده شد، اگر هدف من افزایش جریان پا‌یپ لاین بازاریابی باشد، موفقیت این هدف به معنای افزایش تعداد مخاطبین ورودی به پایپ لاین (Pipeline) و افزایش تعداد مخاطبین است که از انتهای پایپ لاین عبور می‌کنند و به فروش تحویل داده می‌شوند. با تعریف اولیه موفقیت، تصمیم‌گیری در مورد نحوه اندازه‌گیری موفقیت هدف شما بسیار آسان تر می‌شود. هنگام تعریف موفقیت KPI خود، معمولاً متوجه خواهید شد که تعریف موفقیت اهداف شما چندین قسمت دارد. در مثالی که در بالا استفاده شد، متوجه شدیم که دو قسمت برای دستیابی به موفقیت هدف ما وجود دارد:

  • افزایش تعداد مخاطبین ورودی به پایپ لاین 
  • افزایش تعداد مخاطبین که از انتهای پایپ لاین عبور می‌کنند و به فروش تحویل داده می‌شوند

همانطور که قبلاً ذکر شد، این زمانی است که ممکن است نگاه کردن به چند نمونه KPI ضمن کمک به الهام گرفتن برای نحوه تعریف موفقیت اهداف اصلی کسب و کار خود مفید باشد. باز هم باید از کپی کردن مستقیم شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) از یک لیست خودداری کنید، زیرا احتمالاً آنها کاملاً با اهداف استراتژیک شما مطابقت نخواهند داشت. در عوض، از نمونه‌های شاخص کلیدی عملکرد (KPI) به عنوان راهی برای ایده پردازی در مورد نحوه اندازه‌گیری موفقیت اهداف استراتژیک خود استفاده کنید. ما قبلاً یک دسته کامل از نمونه‌های شاخص کلیدی عملکرد (KPI) را گردآوری کرده و آنها را بر اساس بخش گروه‌بندی کرده ایم تا به شما کمی الهام بدهیم:

  • شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) فروش
  • شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) عملیاتی
  • شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) بازاریابی
  • شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) مالی
  • شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) منابع انسانی
  • شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) خدمات مشتری
  • شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) بهداشت و ایمنی
  • شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) فناوری اطلاعات
  • شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) مدیریت تغییر
  • شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) مدیریت پروژه
  • شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) مدیریت محصول

 

مرحله ۳ – در مورد اندازه‌گیری تصمیم بگیرید

سپس، باید تصمیم بگیرید که چگونه موفقیت را اندازه‌گیری خواهید کرد. با بازگشت به مثال خود، ما مشخص کرده‌ایم که موفقیت هدف ما به معنای افزایش تعداد مخاطبین ورودی به پایپ لاین ما و افزایش تعداد مخاطبین عبوری از انتهای پایپ لاین ما است. بیایید با اولین قسمت این کار شروع کنیم؛ افزایش تعداد مخاطبین ورودی به پایپ لاین ما. مخاطبین زمانی وارد پایپ لاین بازاریابی ما می شوند که برای اولین بار در لیست پستی ما عضو شوند یا جزئیات خود را برای محتوا مبادله کنند. هنگامی که مخاطبین در هر یک از این فعالیت‌ها شرکت می کنند، به طور خودکار به عنوان دنبال‌کننده به پلتفرم اتوماسیون بازاریابی ما اضافه می شوند. استفاده از تعداد مشترکین جدید اضافه شده به پلتفرم اتوماسیون بازاریابی ما در یک دوره زمانی یک راه آسان برای ما جهت اندازه‌گیری تعداد مخاطبین ورودی به پایپ لاین بازاریابی ما است. اکنون بیایید به قسمت دوم نگاه کنیم؛ افزایش تعداد مخاطبین عبوری از انتهای پایپ لاین بازاریابی ما. مخاطبین زمانی از انتهای پابپ لاین بازاریابی عبور می کنند که آماده تحویل به تیم فروش ما باشند.
ما از اصطلاح سرنخ واجد شرایط فروش (Sales Qualified Lead = SQL) برای تعریف سرنخی که از انتهای پابپ لاین بازاریابی ما عبور کرده و آماده است تا تیم فروش ما آن را بردارد، استفاده می‌کنیم. پلتفرم اتوماسیون بازاریابی ما یک برچسب روی هر پروفایل مخاطب اضافه می‌کند تا شناسایی نماید که کدام مرحله چرخه عمر را بر اساس یک فعالیت خاص در آن قرار دارد. باز هم، از طریق نرم افزار اتوماسیون بازاریابی خود، می‌توانیم از تعداد مخاطبین تبدیل شده به SQL در یک دوره زمانی معین برای اندازه‌گیری موفقیت خود استفاده کنیم. در اینجا ممکن است شروع به در نظر گرفتن نرم‌افزار داشبورد برای ردیابی و نمایش شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) خود عاقلانه باشد. شما احتمالاً از پلتفرم‌ها و ابزارهای مختلف در کسب‌وکار خود برای اندازه‌گیری شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) خود استفاده خواهید کرد، اما داشتن یک مکان مرکزی برای ردیابی و مشاهده تمام شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) بخش و سازمانی خود، تضمین می‌کند که دید روشنی نسبت به موفقیت خود دارید.

بیشتر بخوانید: مدیریت محصول چیست؟

مرحله ۴ – شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) خود را بنویسید

سرانجام، زمان شروع نوشتن واقعی شاخص‌های کلیدی عملکرد شما فرا رسیده است. شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) باید از فرمت اسمارت (خاص، قابل اندازه گیری، قابل دستیابی، مرتبط و محدود زمانی) پیروی کنند تا اطمینان حاصل شود که شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) شما این معیار را برآورده می‌کنند، ما یک فرمول تدوین کرده‌ایم که می‌توانید از آن پیروی کنید تا مطمئن شوید که هر بار با شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) اسمارت به پایان می رسید. توصیه اصلی در اینجا حفظ سادگی است. شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) باید توسط همه افراد در سازمان درک شوند. این به معنای عدم استفاده از هیچ اصطلاح تخصصی (در صورت امکان) و محدود کردن آنها به یک جمله می‌باشد.


ما یک ساختار به شرح زیر پیشنهاد می‌کنیم:

 

  • عمل (اقدام) + جزئیات + ارزش + واحد + ضرب‌العجل (ددلاین)


با کنار هم قرار دادن همه اینها، مثال شاخص کلیدی عملکرد (KPI) ما ممکن است چیزی شبیه این باشد:

  • مثال نوشتن شاخص کلیدی عملکرد (KPI) 1: افزایش سرنخ‌های (لید) جدید سی آر ام (CRM) به ۴۰۰۰۰ نفر تا ۳۱ دسامبر ۲۰۲۵
  • مثال نوشتن شاخص کلیدی عملکرد (KPI) 2: افزایش پروفایل‌های جدید سرنخ واجد شرایط فروش به ۲۰۰۰۰ نفر تا ۳۱ دسامبر ۲۰۲۵

شروع با یک فعل شما را مجبور می‌کند تا در مورد کاری که سعی می‌کنید انجام دهید خاص باشید. یک معیار و واحد اطمینان می‌دهند که شاخص کلیدی عملکرد (KPI) شما قابل اندازه‌گیری است و یک ددلاین برای به موقع ماندن در پیشروی شما معجزه خواهد کرد.

بیشتر بخوانید:نرم افزار CRM (مدیریت ارتباط با مشتری) چیست؟

 

چگونه شاخص‌ کلیدی عملکرد در یک سازمان استفاده می‌شوند؟

شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) یک ابزار ارتباطی برای سازما‌ن‌ها هستند. آنها رهبران کسب و کار را از پیشرفت سازمان خود در رسیدن به اهداف اصلی کسب و کار مطلع می‌کنند. شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) قادر به ارائه این اطلاعات هستند زیرا مهم‌ترین معیارهای عملکرد را ردیابی می‌کنند که می‌توانند با هم گرفته شوند تا موفقیت شما در دستیابی به یک هدف را نشان دهند. این کانال اطلاعاتی بسیار ارزشمند است زیرا در یک استراتژی به خوبی طراحی شده، اهداف اصلی کسب و کار یک سازمان باید تأثیر مستقیم بر عملکرد کلی سازمان داشته باشند.
بنابراین، KPIs اینکه آیا فعالیت‌های شما در حال دستیابی به رشد کسب وکاری با نرخ مورد انتظار هستند یا خیر و چقدر رشد واقعاً به دست آورده اید را به هم ارتباط خواهند داد. شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) همچنین در شناسایی مسائل مربوط به فرآیندهای سازمانی کمک می‌کنند. اگر پیشرفت در یک هدف عقب بیفتد، شاخص کلیدی عملکرد (KPI) مرتبط با آن این موضوع را به رهبران کسب و کار به محض شروع نشان دادن روند (با فرض اینکه شما شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) پیش‌نگر و پس‌نگر دارید) اطلاع می‌دهد. سازمان خواهد دانست که مشکلی پیش آمده و نیاز به تحقیق وجود دارد. سپس می‌توان یک استراتژی برای کاهش این مشکل ایجاد و اجرا کرد قبل از اینکه تأثیرات گسترده‌ای بر عملکرد سازمان داشته باشد.

بیشتر بخوانید: مدیریت پروژه

اهداف اسمارت شاخص کلیدی عملکرد

چند شاخص کلیدی عملکرد نیاز دارید؟

سوال اینکه به چند شاخص کلیدی عملکرد (KPI) نیاز دارید با هر شرکتی متفاوت خواهد بود. با این حال، ما یک چارچوبی داریم که می‌توانید برای ارزیابی تعداد شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) مورد نیاز برای پیاده‌سازی در سازمان خود اعمال کنید. تعداد مورد نیاز شما به تعداد اهداف اصلی کسب و کار در سازمان شما بستگی دارد. به عنوان یک قاعده، ما معمولاً می‌گوییم شما باید برای هر هدف ۲-۳ شاخص کلیدی عملکرد (KPI) داشته باشید تا تنوعی از اندازه‌گیری‌ها بدون از بین رفتن تصویر داشته باشید. دلیل استفاده ما از حداقل ۲ شاخص کلیدی عملکرد (KPI) به عنوان یک قاعده این است که ما معتقدیم هر هدف کسب و کاری باید حداقل ۱ شاخص پیش‌نگر و ۱ شاخص پس‌نگر داشته باشد. این به شما امکان می‌دهد عملکرد آینده را پیش‌بینی کنید و همچنین عملکرد واقعی را ثبت نمایید و اینها را با جهت هدف تجاری خود مقایسه کنید.
تصمیم‌گیری جایگزین در مقابل تصمیم‌گیری مبتنی بر ارزش
برای درک بهتر اینکه چرا همیشه باید فرآیند شاخص کلیدی عملکرد (KPI) را با تعریف قبلی اهداف استراتژیک شروع کنید، دو روش بالقوه برای استخراج شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) خود را در نظر بگیرید:

  • تصمیم‌گیری مبتنی بر جایگزین
  • تصمیم‌گیری مبتنی بر ارزش

تصمیم‌گیری مبتنی بر جایگزین به انتخاب گزینه ترجیحی خود از گزینه‌های ارائه شده تکیه دارد.

مثال:

تصمیم گیرنده: من قهوه می‌خواهم
پیشخدمت: بله، چه شیری می‌خواهید؟
تصمیم گیرنده: چه چیزی دارید؟
پیشخدمت: ما شیر پرچرب، کم چرب یا سویا داریم؟
تصمیم گیرنده: شیر پرچرب را می گیرم.
تصمیم گیری مبتنی بر ارزش به ارزیابی آنچه برای شما مهم است و سپس تصمیم‌گیری بر اساس نیازهای خود تکیه دارد.


مثال:

تصمیم گیرنده: من قهوه می‌خواهم
پیشخدمت: بله، چه شیری می‌خواهید؟
تصمیم گیرنده: (اهداف را در نظر می گیرد: من قهوه خوشمزه‌ای را دوست دارم، اما همچنین می‌خواهم محتوای چربی را پایین نگه دارم زیرا مراقب وزنم هستم) شیر سویا با یک وعده شیرین کننده مصنوعی می‌گیرم.
پیشخدمت: مشکلی نیست.
همانطور که می‌بینید، تصمیم گیرنده در مثال اول به گزینه‌های ارائه شده گوش داد و سپس ترجیح خود را بر اساس گزینه‌های داده شده انتخاب کرد. با این حال، تصمیم گیرنده در مثال دوم ابتدا اهداف خود و آنچه واقعاً از یک فنجان قهوه می‌خواست را بررسی کرد و سپس تصمیمی گرفت که نیازهای او را برآورده کند. هنگام نوشتن KPIs، استفاده از رویکرد مبتنی بر جایگزین و پیمایش در لیست‌های شاخص کلیدی عملکرد  صنعت، شاخص کلیدی عملکرد (KPI) ترجیحی خود را از آن لیست برای شما به همراه خواهد داشت، اما دستیابی به آن KPI لزوماً به معنای دستیابی به اهداف استراتژیک شما نیست. از سوی دیگر، استفاده از رویکرد مبتنی بر ارزش و اولویت بندی اهداف استراتژیک کلیدی خود تضمین می‌کند که در نهایت با شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) به پایان خواهید رسید که پس از دستیابی به آنها، به معنای دستیابی به اهداف استراتژیک خود نیز خواهید بود.

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق استراتژی چیست؟ (استراتژی به زبان ساده برای مدیران)

 

شاخص‌های‌ کلیدی عملکرد (KPIs) پیش‌نگر (Leading) و پس‌نگر (Lagging) چیست؟

 شاخص کلیدی عملکرد (KPI) پیش‌نگر یک عامل قابل اندازه‌گیری است که برای پیش بینی تغییرات در شرکت و عملکرد آینده استفاده می‌شوند، اما به عنوان پیش‌بینی‌کننده، همیشه نمی‌توانند آینده را به طور دقیق پیش‌بینی کنند. از سوی دیگر، یک شاخص کلیدی عملکرد (KPI) پس‌نگر یک واقعیت قابل اندازه‌گیری است که عملکرد واقعی یک سازمان را ثبت می‌کند. شاخص‌های کلیدی عملکرد پیش‌نگر اغلب نسبت به شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) پس‌نگر آسان‌تر تحت تأثیر قرار می‌گیرند، با این حال، به طور کلی اندازه‌گیری آنها می‌تواند دشوارتر باشد. شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) پس‌نگر، از سوی دیگر، معمولاً اندازه‌گیری آنها آسان‌تر است، اما تأثیرگذاری بر آنها بسیار دشوارتر است.

گزارش شاخص کلیدی عملکرد (KPI): ردیابی و برقراری ارتباط عملکرد

ایجاد شاخص‌های کلیدی عملکرد مرتبط، قابل اندازه‌گیری و محدود زمانی، عالی است، اما فقط نیمی از کار انجام شده است. نیمی دیگر (که اغلب ممکن است نادیده گرفته شود) به نحوه ردیابی و گزارش دقیق آنها مربوط می‌شود. در حالی که تنظیم این نوع ردیابی و گزارش می‌تواند دشوار باشد، اگر راهی آسان برای مشاهده و پیگیری پیشرفت ایجاد نکنید، شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs)چندان مفید نخواهند بود. یک گزارش شاخص کلیدی عملکرد ارائه ای است که عملکرد فعلی یک سازمان را در مقایسه با اهداف کسب و کاری خود نمایش می‌دهد. این یک ابزار است که توسط مدیریت برای تجزیه و تحلیل عملکرد و شناسایی مسائل استفاده می‌شود. این گزارشات می‌توانند فرمت‌های مختلفی داشته باشند، از جمله گزارشات کتبی رسمی، اسپردشیت‌ها (spreadsheets)، اسلایدهای پاورپوینت یا داشبوردها.

 

داشبوردهای شاخص کلیدی عملکرد (KPI)

ایجاد یک داشبورد شاخص کلیدی عملکرد (KPI) یک روش عالی برای ارائه دیدگاه‌های در یک نگاه از شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) مرتبط با یک هدف کسب و کاری خاص و بخش یا حتی کل سازمان است. داشبوردها فقط نام دیگری برای یک گزارش پیشرفت هستند. با این حال، آنچه داشبوردها را قدرتمندتر از گزارش کسب وکار معمولی شما می‌کند این است که آنها معمولاً به سیستم‌های تجاری متصل هستند تا داده‌ها به طور خودکار به روز شوند. مزیت این امر این است که تضمین می‌کند داده‌ها همیشه مرتبط هستند، زیرا به کسی در سازمان متکی نیست که به طور مداوم اعداد را به‌روز کند. این تنها یکی از بسیار مزایای استفاده از نرم افزار داشبورد برای گزارش استراتژی شما است. داشبوردها همچنین به شما دید کاملی از عملکرد کسب و کاری خود را به صورت فوری می‌دهند، پیشرفت شاخص کلیدی عملکرد (KPI) را در یک ارائه بصری برای جذاب نگه داشتن گزارش نمایش می‌دهند و در مقایسه با ساعت‌های صرف شده برای ایجاد گزارش‌های منظم، در زمان صرفه‌جویی می‌کنند.

 

محدودیت‌های استفاده از اسپردشیت‌ها برای گزارش‌دهی شاخص کلیدی عملکرد (KPI)

در حالی که اسپردشیت‌ها یک نقطه شروع مفید برای گزارش‌دهی شاخص کلیدی عملکرد (KPI) هستند، دارای چندین محدودیت، به‌ویژه برای محیط‌های پویا و مشارکتی هستند:

  • ماهیت استاتیک: اسپردشیت‌ها نیاز به به‌روزرسانی دستی دارند که ردیابی فوری را دشوار و زمان‌بر می‌کند.
  •  مسائل کنترل نسخه: اشتراک‌گذاری اسپردشیت‌ها در بین تیم‌ها می‌تواند منجر به نسخه‌های متعدد شود –  باعث سردرگمی و عدم هماهنگی می‌شود.
  •  همکاری محدود: به‌عنوان یک ابزار استاتیک، آنها مانع همکاری و ورود چندین کاربر درلحظه می‌شوند.
  •  چالش‌های ادغام داده‌ها: ترکیب داده‌ها از منابع مختلف در اسپردشیت‌ها می‌تواند دشوار و مستعد خطا باشد.

 

نتیجه گیری:

شاخص کلیدی عملکرد یا (KPI) مخفف Key Performance Indicator؛ یک مقدار قابل اندازه گیری می‌باشد که پیشرفت سازمان را در رسیدن به اهداف اصلی کسب و کار نشان می‌دهد. اداره یک کسب و کار بدون شاخص کلیدی عملکرد مانند رانندگی با چشمان بسته است. شما واقعاً نمی‌دانید که به کجا می‌روید و احتمالاً پایان خوشی نخواهد داشت. از مهم ترین دلایل اهمیت شاخص کلیدی عملکرد می توان به مواردی همچون؛ عمل کردن به عنوان یک کارت امتیاز برای سلامت شرکت، اندازه گیری پیشرفت از طریق ردیابی معیارها، کمک به شناسایی زمان انجام تطبیق و تشخیص و تجزیه و تحلیل الگوها اشاره کرد. 

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع   شاخص کلیدی عملکرد برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.  شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

مدیریت پروژه

مدیریت پروژه

در این مقاله، به موضوع مدیریت پروژه پرداخته‌ایم؛ بنابراین ضمن ارائه تعریفی از مدیریت پروژه به موضوعات مهمی چون اصول اولیه مدیریت پروژه، ۵ مرحله چرخه عمر آن و نقاط عطف مدیریت پروژه به تفصیل توضیح داده‌ایم. در ادامه به ذینفعان پروژه، مسئولیت‌ها و مهارت‌های یک مدیر پروژه همراه با مثال اشاره نموده‌ و در نهایت کارهایی که باید در مدیریت پروژه انجام گیرد را شرح داده‌ایم. می توان گفت با مطالعه این مقاله به فهم مناسبی در زمینه مدیریت پروژه دست خواهید یافت. در آخر نیز می‌توانید دیدگاه‌ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

 

مقدمه‌ای بر مدیریت پروژه 

مدیریت پروژه مثل نقشه راهی است که یک سازمان یا تیم را از نقطه شروع به مقصد نهایی می‌رساند. بدون این نقشه، پروژه‌ها ممکن است از مسیر اصلی خارج شوند، زمان و منابع زیادی هدر رفته و در نهایت به موفقیت نرسند. با برنامه‌ریزی دقیق، نظارت مداوم و مدیریت موثر منابع، احتمال موفقیت پروژه به طور قابل توجهی افزایش می‌یابد. مدیریت پروژه به شما کمک می‌کند تا از منابع موجود به بهترین شکل ممکن استفاده کنید و از هدر رفتن زمان، پول و نیروی انسانی جلوگیری نمایید از طرفی با تقسیم کارها به وظایف کوچکتر و تعیین مسئولیت‌ها، بهره‌وری تیم افزایش می‌یابد و هر فرد می‌داند که دقیقا چه کاری باید انجام دهد. مدیریت پروژه به ایجاد ارتباطات موثر بین اعضای تیم، ذینفعان و مشتریان یاری می‌رساند و از بروز سوءتفاهمات جلوگیری می‌کند. در واقع با داشتن یک برنامه زمان‌بندی دقیق و نظارت مداوم بر پیشرفت پروژه، می‌توانید اطمینان حاصل کنید که پروژه در زمان تعیین شده تحویل داده می‌شود، با شناسایی و مدیریت ریسک‌های احتمالی، می‌توانید از بروز مشکلات غیرمنتظره جلوگیری کرده و پروژه را در مسیر درست نگه دارید. به طور خلاصه، مدیریت پروژه به سازمان‌ها کمک می‌کند تا پروژه‌های خود را به صورت موثر، کارآمد و با کیفیت بالا به پایان برسانند.  یک مدیر پروژه توانمند با استانداردها و شیوه‌های مدیریت پروژه آشنا است اما فقط کسانی که مهارت‌های ارتباطی خود را بهبود بخشیده‌اند، بارها و بارها در نقش خود موفق می‌شوند. در سال‌های آینده تقاضا برای مدیران پروژه افزایش خواهد یافت؛ بنابراین، درک اینکه چگونه مهارت‌های ارتباطی پیشرفته مدیران پروژه را متمایز می‌کند، به شما یک مزیت رقابتی می‌دهد.

مدیریت پروژه چیست؟

مدیریت پروژه فرآیند هماهنگ کردن یک تیم و منابع آن برای اجرای موفقیت‌آمیز یک وظیفه خاص از ابتدا تا انتها است. این شامل برنامه‌ریزی فعالیت‌ها، اندازه‌گیری پیشرفت، تخصیص منابع، شناسایی محدودیت‌ها و تکمیل وظیفه با رعایت آن محدودیت‌ها است. در این مرحله نکته بسیار مهمی وجود دارد که در تعاریف به آن اشاره نمی‌شود، بخش بزرگی از هماهنگ‌سازی در مدیریت پروژه، ارتباط است. اکثر مدیران پروژه در این زمینه مشکل دارند زیرا اهمیت و سختی برقراری ارتباط صحیح با افراد مناسب در زمان مناسب را دست کم می‌گیرند. انسان‌ها در مرکز مدیریت پروژه قرار دارند و هدف اصلی مدیریت پروژه، تکمیل موفقیت‌آمیز پروژه با تسهیل کار افراد است. به طور مشابه، تمام ابزارها، روش‌ها، نرم‌افزارها و تکنیک‌های مدیریت پروژه این هدف واحد را دنبال می‌کنند؛ بنابراین، مدیر پروژه مسئول تکمیل پروژه نیست بلکه او مسئول افرادی است که پروژه را تکمیل خواهند کرد. این تفاوت است که یک مدیر پروژه بزرگ را از یک مدیر پروژه خوب جدا می‌کند. از آنجایی که درک قابل اعتمادی از تعریف مدیریت پروژه داریم، بیایید به بنیادی‌ترین مفاهیم و بازیگران کلیدی آن بپردازیم.

بیشتر بخوانید: تخصیص منابع

 مدیریت پروژه

اصول اولیه مدیریت پروژه

از مهم‌ترین اصول اولیه مدیریت پروژه، ۵ مرحله چرخه عمر مدیریت پروژه می‌باشد. موسسه مدیریت پروژه (PMI) این چرخه عمر مدیریت پروژه را به عنوان یک لایه اضافه کرد تا یک روش متحد و رسمی برای ساختاردهی و سازماندهی عناصر مختلف پروژه‌ها ایجاد نماید. در اصل، این پنج مرحله یک نقشه راه برای تکمیل موفق‌تر پروژه‌ها ایجاد می‌کنند. بیایید نگاهی کوتاه و متمرکز به پنج مرحله مدیریت پروژه داشته باشیم:

۱. آغاز
این اولین مرحله از چرخه عمر مدیریت پروژه است؛ مرحله‌ای که اکثر مردم دوست دارند آن را نادیده بگیرند که اغلب به ضرر خودشان می‌باشد. این مرحله جایی است که پروژه‌ها آغاز می‌شوند، در واقع این مرحله  زمینه را فراهم می‌کند و پروژه‌ها را با استراتژی همسو می‌نمایند. برای درک اینکه پروژه‌ها در یک برنامه استراتژی قرار می‌گیرند، الگوی برنامه‌ریزی استراتژیک را بررسی کنید. این مرحله ممکن است شامل طوفان فکری (Brainstorming) برای ارائه چندین ایده پروژه باشد. سپس، هر پروژه از فرآیند «آغاز» خود عبور می‌نماید که در آن جنبه‌های کلیدی آن، مانند موارد زیر را تعیین می‌کنید:

  •  وسعت
  • مهلت
  • ریسک
  • منابع
  • افراد مورد نیاز

این مرحله نباید برنامه‌ریزی کاملی برای پروژه باشد زیرا این کار بعداً انجام می‌شود، می‌توان گفت یک تخمین دقیق از اینکه آیا ارزش زمان و منابع مورد نیاز برای دستیابی به هدف شما را دارد، می‌باشد. در این مرحله، مدیر پروژه نیز تعیین می‌شود.

۲.برنامه‌ریزی
مرحله‌ای است که اکثر مردم فرآیند مدیریت پروژه خود را از آن شروع می‌کنند. با این حال، فقط پروژه‌هایی که با موفقیت از مرحله آغاز عبور کرده‌اند، باید به این مرحله برسند چون نمی‌خواهید در نیمه راه یک پروژه را رها کنید، یا حتی بدتر، با محصولی که با کسب و کارتان بی‌ارتباط یا آسیب‌رسان است، مواجه شوید. مرحله برنامه‌ریزی جایی است که شما یک طرح شماتیک از پروژه را می‌سازید و پروژه را به وظایف و نقاط عطف کوچک‌تر تقسیم می‌کنید، که هر کدام زمان‌های مربوط به خود را دارند. مسئولیت‌ها به افراد تخصیص داده می‌شود و اگر سازمان افراد لازم برای تکمیل پروژه را نداشته باشد (و تصمیم به تعهد به آن گرفته باشد)، شامل استخدام نیز می‌شود. معیارهایی که پیشرفت تیم را تعیین می‌کنند نیز در این مرحله تعریف می‌شوند، این مورد برای تکمیل موفقیت‌آمیز پروژه بسیار مهم است. ماهیت عادت بررسی خود را در ابتدای چرخه عمر مدیریت پروژه تعیین کنید؛ آیا این یک جلسه یا یک گزارش خواهد بود؟ روزانه، هفتگی، ماهانه و معیارها و موضوعات دقیقی که بررسی خواهید کرد. چرخه واقعی مدیریت پروژه ممکن است از اینجا شروع شود  و این به ماهیت پروژه و روش‌شناسی که مدیر پروژه انتخاب می‌کند بستگی دارد.

۳. اجرا
به محض پایان یافتن مرحله برنامه‌ریزی و شروع کار افراد به وظایف خود، مرحله اجرا آغاز می‌شود. افراد در جهت هدف نهایی پیشرفت می‌کنند و مدیر پروژه پیشرفت‌های غیرمنتظره را مدیریت می‌نماید و از افراد خود حمایت می‌کند. اجرا و نظارت دو مرحله متمایز در چرخه عمر مدیریت پروژه نیستند در واقع آنها یکدیگر را پشتیبانی و تکمیل می‌کنند. مرحله اجرا شامل موارد زیر است:

  •  ساخت فرآیندها
  •  توسعه محصول 

۴. نظارت
نظارت و کنترل پیشرفت پروژه، یکی از مسئولیت‌های حیاتی مدیران پروژه است زیرا به آنها امکان می‌دهد در جریان تولید قرار گیرند و به طور فعال آن را برای برآورده کردن الزامات مدیریت کنند. حتی اگر تخمین‌های پروژه در مرحله برنامه‌ریزی دقیق نبود، یک نظارت عملی، این نادرستی‌ها را زود تشخیص می‌دهد و فرصتی برای بازنگری مجدد بقیه پروژه فراهم می‌کند. به همین دلیل است که در ابتدای پروژه تصمیم گیری در مورد نیازهای گزارش‌دهی و تعهد به آنها بسیار ضروری است. اگرچه روش‌های بررسی شما ممکن است با گذشت زمان تکامل یابند، اما هرگز نباید کاهش یافته و یا به عنوان یک مورد اختیاری تلقی شوند. حتی به‌روزرسانی ساده در یک گفتگو می‌تواند در حفظ سرعت و اجرای متمرکز بسیار مفید باشد.

۵. اختتام 
اختتام، مرحله نهایی چرخه عمر مدیریت پروژه است و در واقع در این مرحله تیم کار را تحویل می‌دهد. دو گزارش باید با تکمیل پروژه تهیه شود، یکی برای سرپرستان و دریافت‌کنندگان پروژه و دیگری برای عملکرد تیم، یک گزارش ارزیابی پایان کار و در کنار آنها، تیم گزارشی در مورد نتیجه پروژه ارائه می‌دهد که شامل موارد زیر است:

  • الزامات: کدام برآورده شد و کدام برآورده نشد.
  • نقاط تصمیم‌گیری کلیدی که برخی معاملات در آن رخ داد و دلیل آنها چه بود؟
  • اهداف برآورده شده و برآورده نشده.
  • گزارش ارزیابی پایان کار شامل:
  • چه چیزی اشتباه پیش رفت
  • چه چیزی درست پیش رفت
  • بردهایی برای جشن گرفتن
  • درس‌هایی که باید آموخته شود

در مجموع، چرخه عمر مدیریت پروژه یک چارچوب موثر است که ساختار و رسمی‌سازی مراحل و فرآیندهای مختلفی که یک پروژه از آن عبور می‌نماید را فراهم می‌کند. در ادامه دو عنصر حیاتی مدیریت پروژه، نقاط عطف پروژه و ذینفعان پروژه را بررسی خواهیم کرد.

بیشتر بخوانید: برنامه ریزی استراتژیک چیست؟

مدیریت پروژه

نقاط عطف مدیریت پروژه چیست؟

یک پروژه می‌تواند هر چیزی باشد. این می‌تواند توسعه یک مقاله، ساخت یک ساختمان جدید، جستجوی یک شغل جدید یا توسعه یک استراتژی بازاریابی باشد. صرف نظر از ماهیت پروژه، شروع پروژه و تکمیل آن در یک مرحله، به ندرت اتفاق می‌افتد. اغلب، آن را به نقاط عطف کوچک‌تر و کمتر دلهره‌آور تقسیم می‌کنید، زیرا از حجم پروژه و میزان تلاش مورد نیاز برای تکمیل آن مرعوب نمی‌شوید و کار را سازماندهی کرده و قدم به قدم برای رسیدن به مقصد نهایی خود حرکت می‌کنید، هر بار که به یک نقطه عطف پروژه می‌رسید، می‌توانید جشن بگیرید. به تیم‌تان (و خودتان) جایی که شایسته است اعتبار دهید و روحیه آنها را بالا ببرید. هر پیروزی کوچکی که جشن می‌گیرید، روحیه تیم شما را تقویت کرده و تلاش‌های آنها را دوباره متمرکز می‌کند.

مثال‌های نقاط عطف

ساختمان‌سازی:

  •  تأمین بودجه
  •  یافتن و تأمین یک سایت مناسب
  •  ایجاد یک طراحی معماری دقیق
  • استخدام یک شرکت ساختمانی
  •  پی‌ریزی
  •  و…


توسعه یک کمپین بازاریابی:

  •  انجام تحقیقات بازار
  •  تصمیم گیری در مورد کانال‌های بازاریابی خود
  •  ساخت پیام خود
  • توسعه تبلیغات
  • و….


برای پروژه‌های بزرگ، هر نقطه عطف نیز می‌تواند به عنوان یک پروژه جدید با نقاط عطف فرعی خود لحاظ شود. لازم به ذکر است که نقاط عطف پیشرفت پروژه را نشان می‌دهند، نه پیشرفت در جهت هدف پروژه. به عنوان مثال، تیم شما ممکن است وظایف را به موقع تکمیل نماید، اما کمپین بازاریابی شما لزوماً در برابر اهداف خود عمل نمی‌کند. نقاط عطف خود را با معیارهای مناسب جفت کنید تا مطمئن شوید کارهایی را انجام می‌دهید که بیشترین اهمیت را دارند.

بیشتر بخوانید: برنامه عملیاتی چیست؟


ذینفعان پروژه

هر پروژه سه گروه از ذینفعان را دارا می‌باشد. هر گروه در سطوح مختلف نتیجه پروژه سرمایه‌گذاری کرده است، به زبان ساده، سهام برای هر گروه از ذینفعان مدیر پروژه یکسان نیست. مدیریت ارتباط بین ذینفعان، مسئولیت مدیر پروژه است.

  • سرپرستان
    سرپرستان مستقیماً یک پروژه را اجرا نمی‌کنند. تمرکز اصلی آنها رسیدن به اهداف سطح بالاتر و حرکت دادن معیارهای مرتبط با پروژه‌های متعدد است. برای آنها، پروژه‌ها، فعالیت‌هایی هستند که معیارها و پیشرفت در جهت اهداف مربوطه را هدایت می‌نمایند. پروژه‌ها برنامه عملیاتی را پر می‌کنند،‌ بنابراین، سرپرستان در اصل مدیران پرتفولیوی پروژه هستند. در نتیجه، اگر یک پروژه به طور قابل توجهی به یک معیار یا هدف خاص کمک نکند، آنها به راحتی آن را کنار می‌گذارند. معمولاً سرپرستان رهبر ارشد، مدیران اجرایی، هیئت مدیره یا مدیران برنامه هستند.
  • مدیران
    یک مدیر تمرکز محدودتری دارد، آنها تیمی را رهبری می‌کنند که یک پروژه خاص را انجام داده است. مدیریت منابع، هماهنگی افراد و اطمینان از رعایت مشخصات پروژه، همه مسئولیت‌های مدیر هستند. یک مدیر در پروژه سرمایه‌گذاری زیادی کرده است و باید بر ارتباط بین گروه‌های ذینفعان کنترل کاملی داشته باشد. مدیران مهم‌ترین گروه در فرآیند مدیریت پروژه هستند. معمولاً گروه مدیران شامل نقش‌هایی مانند مدیر پروژه، رهبر تیم و هماهنگ‌کننده پروژه می‌شود.
  • اجراکنندگان
    اجراکنندگان افرادی هستند که پروژه را زنده می‌کنند، آنها افرادی هستند که کار را انجام می‌دهند و مسئول پیشرفت روزانه پروژه هستند. اجراکنندگان بر تحویل نقاط عطف پروژه تمرکز دارند. به طور کلی آنها در تکمیل وظایف خود و همچنین پروژه سرمایه‌گذاری می‌کنند و معمولاً اجراکنندگان اعضای تیم هستند.

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق ذی نفع یا ذینفعان چیست؟ تحلیل ذینفعان در سازمان و پروژه چگونه انجام می شود؟

 

مسئولیت‌های مدیر پروژه چیست؟

مدیران پروژه بیشترین سرمایه‌گذاری را در نتیجه پروژه دارند. اگرچه موفقیت یا شکست یک مدیر پروژه معمولاً فقط با نتیجه پروژه تعیین می‌شود، اما اگر فقط به پیشرفت معیارها اهمیت دهند، نمی‌توانند موفق شوند. بخش بسیار بزرگی از نقش مدیر پروژه، وظایف اداری، سازماندهی و انتقال اطلاعات است. آنها نه با انجام خود کار بلکه با آسان‌تر کردن کار اعضای تیم موفق می‌شوند، مدیران پروژه موفق به طور مداوم این را تشخیص می‌دهند. به همین دلیل آنها اینقدر روی بهبود مهارت‌ها و فرآیندهای ارتباطی خود تمرکز می‌کنند. بیایید مهم‌ترین مسئولیت‌های یک مدیر پروژه را ببینیم:

۱. مدیریت ادغام پروژه

مدیریت ادغام پروژه مجموعه تصمیماتی است که مدیر پروژه هنگام بررسی تمام اجزا و اهداف پروژه به طور جامع اتخاذ می‌کند. این شامل مسئولیت‌های اصلی مدیر پروژه است که نمی‌توان و نباید آنها را واگذار کرد. این تصمیمات در یک مرحله خاص از چرخه عمر مدیریت پروژه رخ نمی‌دهند بلکه ادغام فرآیندها و فعالیت‌ها از ابتدا تا پایان پروژه به طور مکرر انجام می‌شود. برخی از مسئولیت‌های مدیریت ادغام پروژه عبارتند از:

  •  همسو کردن اهداف و محدودیت‌های پروژه با ابتکارات استراتژیک سازمان.
  • توسعه یک برنامه برای دستیابی به این اهداف
  • نظارت و مدیریت فعالیت‌ها و وظایف پروژه
  • جمع‌آوری و برقراری ارتباط اطلاعات مربوطه به هر گروه از ذینفعان
  • انجام معاملات بین اهداف متناقض

الزامات و انتظارات پیچیده می‌توانند به راحتی سختی و پیچیدگی مدیریت ادغام پروژه را افزایش دهند. به همین دلیل، مدیران پروژه از ابزارهای مختلفی برای آسان‌تر کردن کار خود استفاده می‌کنند، مانند:

  • ابزارهای خودکار برای جمع‌آوری، سازماندهی و تجزیه و تحلیل اطلاعات
  • ابزارهای بصری‌سازی و ارتباطی برای ارائه سریع و مؤثر اطلاعات
  • چارچوب‌ها و روش‌های سفارشی شده با نیازها و مشخصات پروژه

تقریباً در هر مرحله از چرخه عمر مدیریت پروژه، مدیر پروژه مجبور خواهد شد تصمیماتی در مورد مسائل متناقض مانند کیفیت در مقابل مهلت، بودجه در مقابل کیفیت، ایمنی در مقابل سرعت و بسیاری موارد دیگر اتخاذ کند. این معاملات بخش بزرگی از مدیریت ادغام پروژه هستند.

بیشتر بخوانید: چشم انداز پورتفولیو چیست؟

۲. ارتباط
ارتباط چیزی است که بیشتر مردم آن را دست کم می‌گیرند. آنها تلاش زیادی را که برای آن صرف می‌شود و میزان بزرگ بودن آن در فرآیند مدیریت پروژه را نادیده می‌گیرند. این دلیل بسیاری از مدیران پروژه ناامید و ناپایدار در نقش‌های خود می‌باشد. خوب یا بد، جریان روان اطلاعات بین همه گروه‌های ذینفعان در مسئولیت مدیر پروژه قرار می‌گیرد. به همین ترتیب، آنها از ابزارها و فرآیندهایی برای جمع‌آوری و نمایش اطلاعات مرتبط استفاده می‌کنند.

  • سرپرستان

سرپرستان نیازی ندارند که در جزئیات هر پروژه عمیق شوند. این چیزی است که شما به عنوان مدیر پروژه باید با آنها ارتباط برقرار کنید:

  •  سطح تلاش و منابع مورد نیاز هر پروژه
  •  هدفی که هر پروژه با آن گره خورده است
  • میزان اهمیت پروژه برای کسب و کار
  • مرحله‌ای که پروژه در حال حاضر روی آن است
  • وسعت پروژه
  • مزایا یا نتایج حاصل از پروژه
  • وضعیت هر پروژه

می‌توانید این فرآیند را با یک گزارش شاخص کلیدی عملکرد (KPI) خودکار کنید که تنها بر جمع‌آوری مهم‌ترین اطلاعات تمرکز دارد.

  • مدیران

مدیران پروژه به هر چیزی از پروژه‌ای که آن را رهبری می‌کنند، نزدیک هستند. آنها باید درک خوبی از هر وظیفه‌ای که تیم روی آن کار می‌کند داشته باشند تا بتوانند پشتیبانی لازم را ارائه دهند و کار را سازماندهی کنند. علاوه بر این مدیران مسئولیت‌های اداری دارند، بنابراین باید دید روشنی نسبت به پروژه داشته باشند. در اصل،تقریباً  مدیران همه چیز را در مورد پروژه می‌دانند و می‌فهمند، از جمله:

  • هر چیزی راجع به سرپرستان و اجراکنندگان را می‌دانند
  • چه کسی صاحب چه چیزی است
  • توانایی‌ها و محدودیت‌های هر عضو تیم
  • الزامات و اهداف پروژه
  •  عوامل خطر
  • اجراکنندگان

اجراکنندگان در خط مقدم هستند و پیشرفت پروژه تقریباً به تکمیل وظایف خود توسط آنها بستگی دارد. بنابراین، آنها باید تمام اطلاعاتی را داشته باشند که کار را آسان‌تر، ساده‌تر و قابل دستیابی‌تر می‌کند. این می‌تواند شامل موارد زیر باشد:

  • نقاط عطف پروژه
  • مهلت هر تحویل‌
  • محدودیت‌ها و الزامات هر تحویل‌
  • معیارهای عملکرد آنها
  • گذرواژه‌ها و کلیدها برای ابزارها و منابع

اکنون که اصول مدیریت پروژه را بررسی کرده‌ایم، بیایید نگاهی به برخی از ابزارهایی که مدیران پروژه برای موفقیت در نقش‌های خود از آنها استفاده می‌کنند، بیندازیم.

بیشتر بخوانید: ابتکارات استراتژیک

مدیریت پروژه

متداول‌ترین روش‌های مدیریت پروژه کدامند؟

روش‌های مدیریت پروژه مانند بیانیه‌های چشم‌انداز هستند و هر سازمان نسخه خاص خود را دارد. در این بخش دوتا از متداول‌ترین روش‌ها را که بیشتر شبیه دو دسته بزرگ متمایز از روش‌های مدیریت پروژه عمل می‌کنند، بررسی خواهیم کرد.


۱. روش آبشار

روش مدیریت پروژه آبشار بر دو شرط اصلی تمرکز دارد. اولاً بر مرحله برنامه‌ریزی پروژه تأکید دارد و ثانیاً به صورت خطی از یک فرآیند به فرآیند دیگر پیش می‌رود. این به معنای آن است که تا زمانی که یک فرآیند با موفقیت تکمیل نشود، فرآیند بعدی نمی‌تواند شروع شود. معمولاً روش آبشار، مراحل پنجگانه زیر را دنبال می‌کند:

  •  مرحله الزامات جایی است که تمام الزامات و مشخصات ضروری پروژه جمع‌آوری و ثبت می‌شود.
  • مرحله طراحی جایی است که طرح دقیق محصول نهایی پروژه، از جمله نقاط عطف و مهلت‌های مربوط به آنها تدوین می‌شود.
  • مرحله اجرا جایی است که افراد طرح‌ها را اجرا می‌کنند و محصول را می‌سازند.
  • مرحله تأیید جایی است که محصول از نظر نقص و اینکه آیا تمام الزامات را برآورده می‌کند، آزمایش می‌شود.
  • مرحله استقرار جایی است که محصول نهایی پروژه تحویل یا منتشر می‌شود.

 اگر پس از استقرار آن، محصول نهایی نیاز به پشتیبانی و توجه مداوم داشته باشد، یک مرحله دیگر در این روش وجود دارد، مرحله نگهداری.


چه زمانی باید روش آبشار را انتخاب کنید؟

روش مدیریت پروژه آبشار پس از انتقال پروژه به مرحله اجرا، انعطاف‌پذیری کمی دارد، اما قابلیت پیش‌بینی‌، سرعت و رعایت بالا ضروریت دارد. بنابراین، برای پروژه‌هایی که دارای الزامات و تحویلی واضح، مختصر و با ویژگی‌های صریح هستند، ایده‌آل است. اگر وضوح وجود داشته باشد، مدل آبشار شگفتی می‌آفریند. پروژه‌های توسعه نرم‌افزار، پروژه‌های ساختمانی، پروژه‌های توسعه سیستم مانند سیستم‌های زنجیره تأمین یا سیستم‌های مراقبت‌های بهداشتی، همگی نمونه‌هایی از الزامات واضح و فرآیندهای متوالی رایج‌تر یا ضروری‌تر هستند و زمانی است که یک سازمان در مورد اولویت‌های استراتژیک برتر خود تصمیم می‌گیرد که بیشتر پروژه‌های با قابلیت پیش‌بینی‌ بالا ایجاد می‌شوند.

بیشتر بخوانید: شاخص کلیدی عملکرد (KPI) چیست؟


۲. روش مدیریت پروژه چابک

رویکرد چابک مدیریت پروژه، یک مدل بسیار پاسخگو به تغییرات در مشخصات تحویل پروژه است. این بیشتر برای پروژه‌های توسعه نرم‌افزار اعمال می‌شود، اما روش چابک در کسب‌ و کارهای غیر فناوری فرصت‌های کاربردی زیادی پیدا می‌کند. این یک رویکرد تکرار شونده است هر تکرار با بازخورد و مشخصات جدید دنبال می‌شود، بنابراین در تکرار بعدی بهبود می‌یابد.


چه زمانی روش چابک را انتخاب کنید؟

روش چابک برای پروژه‌هایی که دارای الزامات مبهم، تحویلی‌هایی با ویژگی‌های نامشخص هستند یا هر یک از این موارد که انتظار می‌رود قبل از تکمیل محصول نهایی تغییر کنند، ایده‌آل است. تکرارها به تیم اجازه می‌دهند تا منابع را حفظ کنند، با مشخصات تغییرپذیر سازگار شوند و در عین حال سایر الزامات مانند مهلت‌ها و محدودیت‌های بودجه را برآورده نمایند. روش چابک باعث توسعه بسیاری از روش‌های خاص مدیریت پروژه چابک شده است. به عنوان مثال:

  •  روش اسکرام
  •  روش کانبان
  • روش برنامه‌نویسی افراطی
  • روش چارچوب پروژه تطبیقی

روش‌های گسترده دیگری نیز وجود دارد، اما به طور کلی، تعداد کمی از افراد یک روش را دست نخورده اعمال می‌نمایند. هر تیم، مدیر پروژه یا سازمان از یک روش ترکیبی استفاده می‌کند که قسمت‌هایی از روش‌های مختلف را ترکیب می‌نماید.

بیشتر بخوانید: مزیت رقابتی چیست؟

 

مهارت‌های کلیدی یک مدیر پروژه

موقعبت مدیر پروژه یک موقعیت رهبری است؛ به طور خاص، شبیه موقعیت یک مدیر میانی است، از این نظر که یک مدیر پروژه باید اهداف استراتژیک سطح بالا را به واقعیت خط مقدم وصل کند. در نتیجه، هر مدیر پروژه برای موفقیت در این نقش نیاز به سه مجموعه مهارت متمایز دارد:

  •  دانش خاص صنعت
  •  مهارت در ابزارهای رایج مدیریت پروژه
  • توانایی سطح کارشناسی در دو مهارت نرم خاص: ریزبینی و ارتباطات

دانش صنعت
تخصص در مدیریت پروژه در این جنبه اتفاق می‌افتد. دانش یک صنعت خاص، مهارت‌های یک مدیر پروژه را تقریباً در هر سطح از مسئولیت‌های خود افزایش می‌دهد. دانش خاص صنعت، درک عمیقی از وسعت پروژه، تخمین دقیق تلاش و زمان هر نقطه عطف و همچنین نیازها و بودجه پروژه را امکان‌پذیر می‌کند. این چیزی است که به مدیر پروژه اجازه می‌دهد بهترین معاملاتی را انجام دهد که با ابتکارات استراتژیک شرکت همسو است. این دانش قوی‌ترین دارایی یک مدیر پروژه است، زیرا اثربخشی دو مجموعه مهارت دیگر را بیشتر می‌کند.


مهارت در ابزارهای مدیریت پروژه

هرچه پروژه بزرگ‌تر یا تعداد افراد بیشتری درگیر باشند، نیاز به نرم‌افزار مدیریت پروژه بیشتر می‌شود. تعداد زیادی نرم‌افزار مدیریت پروژه وجود دارد که هر کدام مزایا و معایب خاص خود را دارند. زمانی که مدیر پروژه جزئیات زیادی را با روابط پیچیده ردیابی می‌کند، باید در ابزارهای مختلف پیچیده مهارت داشته باشد؛ با این حال، این به ندرت اتفاق می‌افتد. اکثر مدیران پروژه قسمت‌های سطح بالایی، پروژه‌های خود را ردیابی می‌کنند. آنها می‌خواهند به سرعت مروری بر پیشرفت داشته باشند و آن را به راحتی به اشتراک بگذارند. به عنوان مثال، هنگامی که مدیران پروژه جلسات به‌روزرسانی با سرپرستان دارند، به بخش‌‌های قابل تقسیم از وظایف تیم و به‌روزرسانی‌های وضعیت فعلی نیاز دارند.


مهارت نرم: ریزبینی

موفق‌ترین مدیران پروژه به طور مداوم ریزبین هستند. آنها در مورد تمام راه‌هایی که پروژه ممکن است اشتباه پیش برود و فرآیندهای موجود شکست بخورند وسواس دارند. به عنوان یک مدیر پروژه، شما مسئولیت محافظت از کار و پیشرفت تیم خود و همچنین سرمایه گذاری منابع در پروژه خود را دارید. از بهترین روش‌هایی را که می‌توانید اعمال کنید:

  •  تنگناها را حذف کنید.
  •  به تنگناهای اطلاعاتی و فرآیندی فکر کنید. به عنوان مثال، اگر تیم شما برای اجرای وظایف خود به تأیید و مجوز شما نیاز دارد، در این صورت شما فشار زیادی بر کل پروژه (و خودتان) وارد می‌نمایید.
  • اختیار را به تیم خود منتقل کنید و از تبدیل شدن به یک گلوگاه اطلاعاتی خودداری نمایید.
  • پروژه و فرآیندهای خود را تجزیه و تحلیل نمایید. آیا چیزی وجود دارد که اگر طبق برنامه کار نکند، کل پروژه فرو می‌ریزد؟ آن را حذف کرده و اقدامات جایگزین را اجرا نمایید.


مهارت نرم: ارتباط

به طور کلی این مهارت گسترده می‎‌باشد، زیرا هسته چندین مهارت نرم است که در صورت توسعه بالا، مدیران پروژه را از بقیه متمایز می‌کند. همچنین از جمله مهارت‌های مدیریت پروژه با قابلیت انتقال بالا است. بیایید ببینیم در کدام موارد خاص یک مدیر پروژه بیشترین بهره را از مهارت‌های ارتباطی استثنایی می‌برد:

  •  ارائه دستورالعمل‌های دقیق.
    هنگامی که یک گردشگر از شما راهنمایی برای رسیدن به یک مکان می‌گیرد، اگر گم شود، این تقصیر شماست. دستورالعمل‌های شما به اندازه کافی خاص، واضح یا مختصر نبود، با فرض اینکه آنها دستورالعمل‌های شما را بسیار دقیق اجرا کرده اند.
  • ارائه زمینه و هدف به اعضای تیم خود.
    اعضای تیم زمانی که دقیقاً درک کنند که کار آنها چگونه به تصویر بزرگ‌تر یاری می رساند، در رویکرد خود شفاف‌تر و انعطاف‌پذیرتر خواهند بود.
  • ارائه نمای کلی به سرپرستان.
    مدیران پروژه با برقراری ارتباط دقیق با سرپرستان، بسیار بهتر از همکاران خود عمل می‌کنند.

بیشتر بخوانید: بیانیه چشم انداز

مدیریت پروژه

نقش مدیر پروژه:

اگرچه هر پروژه منحصر به فرد است، اما معمولاً برای یک مدیر پروژه مفید است که در پروژه‌های خاص صنعت تخصص داشته باشد یا مهارت‌های اعمال شده در پروژه‌های خاص را توسعه دهد. در اینجا چند نمونه از نقش‌های تخصصی‌تر مدیر پروژه آورده شده است:

  •  مدیر پروژه خلاق
    یک مدیر پروژه خلاق درک عمیق‌تری از فرآیند خلاقانه دارد. آنها مجهزتر هستند تا دستورالعمل‌های دقیق‌تری به تیم خود بدهند، الزامات پروژه را به وضوح درک کنند، بر فرآیند خلاقانه نظارت داشته باشند و بازخورد معناداری ارائه دهند. یک مدیر پروژه خلاق ممکن است خود خلاق باشد (نویسنده، طراح و…) یا دارای سابقه خلاقانه باشد. تقاضا برای این نقش در بازاریابی زیاد است، جایی که یک کمپین ممکن است شامل مجموعه‌ای از محصولات خلاقانه (ویدئو، کپی، مقاله، تبلیغ و…) باشد.
  •  مدیر پروژه بازاریابی
    مدیران پروژه بازاریابی در همه اشکال و اندازه‌ها وجود دارند. به این دلیل که هر صنعت روش خاص خود را در انجام بازاریابی داشته و هر پروژه نیازهای متفاوتی دارد. یک مدیر پروژه بازاریابی دارای بسیاری از ویژگی‌های یک مدیر پروژه خلاق و دانش اصول بازاریابی است. بسته به پروژه، مدیر ممکن است مجبور به انجام تحقیقات بازار، طراحی یک کمپین بازاریابی با جدول زمانی و بودجه، تصمیم گیری در مورد آنچه باید برون‌سپاری شود یا حتی شرکت در تدوین پیام بازاریابی و طراحی تبلیغات باشد.
  • مدیر پروژه دیجیتال
     مدیر پروژه دیجیتال یک عنوان بسیار گسترده است و تقریباً با یک مدیر پروژه “ساده” قابل تشخیص نیست. تمام ارتباطات با اعضای تیم ممکن است دیجیتال باشد و کل پروژه عمدتاً در فضای دیجیتال انجام شود. در نتیجه، مهارت‌های یک مدیر پروژه دیجیتال شامل مهارت در ابزارها و نرم‌افزارهای آنلاین مختلف، علاوه بر مدیریت پروژه می‌شود.
  • مدیر پروژه مهندسی
    مدیر پروژه مهندسی یکی از سخت‌ترین نقش‌های مدیر پروژه است. معمولاً پیچیدگی پروژه‌های مهندسی بسیار زیاد است و نیازمند دانش عمیق و تخصصی از الزامات خاص پروژه است. یک مدیر پروژه مهندسی دارای سابقه تحصیلی غنی و تجربه عملی فراوان در جنبه‌های مختلف پروژه است تا بتواند کار را درک و سازماندهی کند و با آن همراه شود.
  • مدیر پروژه مراقبت‌های بهداشتی
    نقش‌های مدیر پروژه مراقبت‌های بهداشتی معمولاً بیشتر متمرکز بر فرآیند هستند و می‌توانند بسیار پیچیده شوند. پروژه‌های مراقبت‌های بهداشتی از زیرساخت و کسب و کار گرفته تا رهبری ابتکارات کسب و کاری با تجزیه و تحلیل پیچیده و تخصص بالا متغیر هستند. یک مدیر پروژه مراقبت‌های بهداشتی معمولاً دارای سابقه مرتبط در صنعت بهداشت (به عنوان مثال اداری یا مدیریتی) است و می‌تواند در فرآیندها و روش‌های خاص مراقبت‌های بهداشتی تخصص داشته باشد. صرف نظر از صنعت، یک مدیر پروژه باید درک کند که چگونه پروژه به برنامه استراتژیک کلی شرکت کمک می‌کند تا زمینه روشنی برای هر تصمیمی داشته باشد.

بیشتر بخوانید: تعریف استراتژی زنجیره تأمین چیست؟ انواع مدیریت زنجیره تأمین چگونه اجرا می شوند؟

 

مدیر برنامه در مقابل مدیر پروژه

ابتدا باید اشاره کرد که آنها متعلق به گروه‌های مختلف ذینفعان هستند. مدیر برنامه یک ناظر است در واقع آنها مسئول یک برنامه، مجموعه‌ای از پروژه‌ها و فعالیت‌های مرتبط هستند. یک مدیر پروژه فقط مسئول پروژه خود است، به عنوان مثال، یک کسب‌ و کار در حوزه تمرکز استراتژیک “افزایش آگاهی از برند” دارد. هر یک از این پروژه‌ها ممکن است یک مدیر پروژه بازاریابی تخصصی داشته باشد که کار را سازماندهی می‌کند در حالی که یک مدیر برنامه بر نتیجه موفقیت‌آمیز تمام اجزای برنامه، یعنی پروژه‌ها نظارت می‌کند. راه دیگر برای تمایز بین یک برنامه و یک پروژه این است که اولی بر دستیابی به یک هدف استراتژیک خاص و دومی بر ارائه یک محصول یا خدمات خاص تمرکز دارد.

هماهنگ‌کننده پروژه در مقابل مدیر پروژه

یک هماهنگ‌کننده پروژه مسئولیت‌های کمتری نسبت به یک مدیر دارد، در واقع نقش او دستیار مدیر پروژه است و باعث می‌شود کارها روان‌تر انجام شود. یک هماهنگ‌کننده پروژه مسئول پیشرفت روزانه پروژه می‌باشد، او ارتباط بین ذینفعان را تسهیل می‌نماید و اصطحکاک را از فرآیندها و جریان کار حذف می‌کند. معمولاً یک هماهنگ‌کننده پروژه درک واضح و دقیقی از تمام جنبه‌های پروژه دارد و بسیاری از وظایف اجرایی را انجام می‌دهد اما با این حال، او محدود به این موارد نیست. دلیل ارزشمند بودن هماهنگ‌کننده‌ها این است که آنها به مدیران پروژه اجازه می‌دهند تا روی جنبه‌های مهم‌تر فرآیند مدیریت پروژه تمرکز کنند، بدون اینکه اجرای آن یا حمایت از اعضای تیم را نادیده بگیرند. بسیاری از مدیران پروژه قبل از رهبری پروژه‌های خود، نقش هماهنگ‌کننده پروژه را تجربه کرده‌اند.

 مدیریت پروژه

بدترین سناریوهای مدیریت پروژه

از بدترین سناریوهای مدیریت پروژه‌، لغو آن و ناکامی در تحویل می‌باشد؛ بیایید هر مورد را جداگانه بررسی کنیم.

  • لغو پروژه
    یک خطر فوری برای پروژه‌هایی است که مرحله آغاز مدیریت پروژه را نادیده می‌گیرند. پروژه‌هایی که با اهداف سطح بالای شرکت همسو نیستند، ممکن است در هر زمان لغو شوند. شما، به همراه تیم خود، ساعت‌های بی‌شماری کار و منابع را صرف اجرا کردن پروژه کرده‌اید، شما موانع جدی را پشت سر گذاشته‌اید و تیم آماده است تا به یک نقطه عطف بزرگ برسد. در عوض، پیامی دریافت می‌کنید که به شما می‌گوید پروژه خود را کنار بگذارید زیرا به کسب و کار ارزش قابل توجهی نمی‌دهد یا با استراتژی شرکت همسو نیست. این اتفاقی است که در سال ۱۹۹۷ برای بسیاری از توسعه‌دهندگان رخ داد، زمانی که استیو جابز (Steve Jobs) تصمیم گرفت فناوری اپن داک (OpenDoc) را کنار بگذارد. 
  • ناکامی در تحویل
    مسئولیت نهایی یک مدیر پروژه تحویل محصول نهایی در چارچوب الزامات پروژه است و هر تصمیم، معامله و ابزار به این هدف خاص کمک می‌کند. اگرچه هر پروژه الزامات ناکام کننده خاص خود را دارد، اما برخی از الزامات رایج مانند مهلت‌ها، مشخصات محصول یا برخی ویژگی‌های کیفیت اهمیت بیشتری نسبت به سایرین دارند. به همین دلیل، دانش خاص صنعت و همسو بودن با اهداف کسب و کار بسیار ضروری می‌باشد، آنها تضمین می‌کنند که مدیر پروژه می‌تواند تصمیمات درستی اتخاذ کند که پروژه را برای دستیابی به نتیجه مطلوب تطبیق دهد.

بیشتر بخوانید: اولویت های استراتژیک چیست؟

 

مدیریت پروژه استراتژیک

شما می‌توانید با اعمال یک لنز استراتژیک به فرآیند مدیریت پروژه خود، از این سناریوهای بد جلوگیری کنید. مدیریت پروژه استراتژیک به طور فعال با سوالات مربوط به همسو بودن و تأثیر همراه می‌باشد. این مورد پروژه‌ها را در سطح پرتفولیو مدیریت می‌نماید و در عین حال اطمینان حاصل می‌کند که هر پروژه به درستی به منابع داده شده و حداقل به یک هدف استراتژیک یاری می‌رساند. مدیریت پروژه استراتژیک وسعت و هدف پروژه را در زمینه گسترده‌تر استراتژی یک شرکت بررسی می‌کند. این سرمایه‌گذاری، زمان و منابع را برای پروژه‌های کم بازده صرفه‌جویی می‌نماید.

ویژگی های کلیدی مدیران پروژه موفق 

  • اصول مدیریت پروژه را درک کرده‌اند.
  • در یک صنعت خاص تخصص دارند.
  • در ابزارها و تکنیک‌های مدیریت پروژه مهارت دارند.
  • اهداف پروژه را با اولویت‌های شرکت همسو می‌کنند.
  • ریزبین هستند و دائماً خطر را کاهش می‌دهند.
  • از تیم خود حمایت می‌نمایند و روی موفقیت آنها تمرکز می‌کنند.

بنابراین می‌توان گفت مدیریت پروژه فرآیند برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی و هدایت منابع مانند زمان، پول، نیروی انسانی و تجهیزات برای رسیدن به اهداف مشخص در یک بازه زمانی معین است. به زبان ساده‌تر، مدیریت پروژه به معنای هدایت یک پروژه از ابتدا تا انتها با استفاده از روش‌ها و ابزارهای مشخص است تا اطمینان حاصل شود که پروژه به صورت مؤثر و کارآمد اجرا می‌شود. مدیریت پروژه با برنامه‌ریزی دقیق و مدیریت مؤثر منابع، احتمال موفقیت پروژه را به طور قابل توجهی افزایش می‌دهد. در کل، مدیریت پروژه یک مهارت ضروری برای موفقیت در هر نوع پروژه است. با درک اصول و مفاهیم اساسی مدیریت پروژه، می‌توانید پروژه‌های خود را با موفقیت بیشتری به پایان برسانید.

 

نتیجه گیری:

مدیریت پروژه فرآیند هماهنگ کردن یک تیم و منابع آن برای اجرای موفقیت‌آمیز یک وظیفه خاص از ابتدا تا انتها است. از مهم‌ترین اصول اولیه مدیریت پروژه، ۵ مرحله چرخه عمر مدیریت پروژه می‌باشد که شامل مراحل آغاز، برنامه ریزی، اجرا، نظارت و اختتام می باشد. در واقع می توان گفت مدیریت پروژه شامل برنامه‌ریزی فعالیت‌ها، اندازه‌گیری پیشرفت، تخصیص منابع، شناسایی محدودیت‌ها و تکمیل وظیفه با رعایت آن محدودیت‌ها است و با استفاده از مدیریت پروژه صحیح میتوانید از هدر رفتن زمان، پول و نیروی انسانی جلوگیری نمایید از طرفی با تقسیم کارها به وظایف کوچکتر و تعیین مسئولیت‌ها، بهره‌وری تیم افزایش می‌یابد و هر فرد می‌داند که دقیقا چه کاری باید انجام دهد.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع مدیریت پروژه برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

مدیریت کارخانه چیست؟

مدیریت کارخانه چیست؟

در این مقاله به بررسی موضوع مدیریت کارخانه پرداخته ایم. در ابتدا ضمن ارائه تعریفی از مدیریت کارخانه، عناصر و اجزای کلیدی آن را مطرح نموده ایم. سپس انواع مدیر کارخانه و بهترین روش های مدیریت کارخانه را مورد بررسی قرار داده ایم. در ادامه نحوه ایجاد کردن مدیریت کارخانه و چالش های آن را تشریح کرده ایم. در نهایت نیز روند های نو ظهور مدیریت کارخانه را مورد تحلیل قرار داده ایم. می توان گفت با مطالعه این مقاله به فهم مناسبی در زمینه موضوع مدیریت کارخانه دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

 

مقدمه ای بر مدیریت کارخانه

در هر یک از زمینه‌های کاری، مدیریت مؤثر برای به حداکثر رساندن کارایی و بهره‌وری بسیار مهم است. اگر به شغلی در مدیریت کارخانه علاقه‌مند هستید یا فقط می‌خواهید بدانید چگونه می‌تواند به یک سازمان سود برساند، درک اینکه این فرآیند شامل چه مواردی است، مهم است. در چشم‌انداز پرهیاهوی توسعه صنعتی، مدیریت کارخانه به عنوان ستونی حیاتی مطرح می‌شود که کارایی، بهره‌وری و پایداری شرکت‌های تولیدی بر آن استوار است. در این مقاله، به این موضوع می‌پردازیم که مدیریت کارخانه چیست، تعریف، اصول کلیدی، چالش‌ها و روندهای نوظهور آن را بررسی می‌کنیم.

مدیریت کارخانه چیست؟

مدیریت کارخانه شامل برنامه‌ریزی استراتژیک، هماهنگی و نظارت بر تمام فعالیت‌های داخل یک واحد تولیدی برای اطمینان از استفاده بهینه از منابع و دستیابی به اهداف سازمانی است. این امر شامل رویکردی چندوجهی است که عملکردهای مختلفی مانند برنامه‌ریزی تولید، مدیریت موجودی، کنترل کیفیت، نگهداری و نظارت بر نیروی کار را ادغام می‌کند. در واقع مدیریت کارخانه، که به عنوان مدیریت تولید یا ساخت نیز شناخته می‌شود، فرآیند و عمل نظارت بر فعالیت‌های یک مرکز تولید یا ساخت است. یک مدیر کارخانه نه تنها مسئول اقدامات مونتاژ، بسته‌بندی و حمل و نقل است، بلکه مسئول حوزه‌هایی است که از این فعالیت‌ها پشتیبانی می‌کنند، مانند برنامه‌ریزی، حسابداری و کنترل کیفیت. یک برنامه مدیریت کارخانه به درستی اجرا شده به اطمینان از اینکه یک مرکز به اهداف عملکرد و استانداردهای کیفیت خود می‌رسد، کمک می‌کند. 

بیشتر بخوانید: مدیریت تولید

 

عناصر و اجزای کلیدی مدیریت کارخانه

 موارد زیر برخی از عناصر یا اجزای کلیدی فرآیند مدیریت کارخانه هستند:

  • همسویی سازمانی

همسویی سازمانی به وضعیتی از یک سازمان اشاره دارد که بخش‌ها و اعضای آن هدف مشترکی دارند و استراتژی‌هایی را برای پیشبرد سازمان به سمت تحقق مأموریت خود اجرا می‌کنند. مدیریت کارخانه با همسویی سازمانی مرتبط است، زیرا یک کارخانه به خوبی مدیریت شده همیشه اهداف اصلی خود را در ذهن دارد. هم مدیران و هم اعضای تیم‌ها و بخش‌های مختلف از آنچه که شرکت می‌خواهد به دست آورد آگاه هستند و تلاش می‌کنند تا تلاش‌ها را در آن جهت هدایت نمایند. 

  • منابع انسانی

منابع انسانی حوزه‌ای از کسب‌وکار است که بر استخدام، جذب، آموزش و مدیریت کارکنان تمرکز دارد. تأمین نیروهای مناسب با استعدادها و شخصیت‌های مناسب برای یک مرکز، عامل مهمی است که به مدیریت کارآمد کارخانه کمک می‌کند. مدیریت درآمد، مزایا و آموزش مداوم آن‌ها نیز حیاتی است، زیرا کارکنان راضی احتمال بیشتری دارد که عملکرد قابل اعتمادی داشته باشند و در سازمان بمانند، کسانی که آموزش مداوم دریافت می‌کنند می‌توانند مهارت‌های پیشرفته را در اجرای وظایف خود به کار گیرند. 

  • ثبات و پایداری

ثبات در مدیریت کارخانه به ارائه کالاهای با کیفیت بالا در سطح قابل اعتماد از کارایی و بهره‌وری اشاره دارد. همچنین در مورد مدیریت کارکنان نیز صدق می‌کند، زیرا یک مرکز به خوبی مدیریت شده شرایط ایمن و قابل اعتماد را به طور مداوم برای افرادی که در خط تولید کار می‌کنند، فراهم می‌نماید. بنابراین، ثبات به اطمینان از اینکه هم مشتریان و هم کارکنان یک مرکز می‌توانند به سازمان برای برآورده کردن انتظارات اعتماد کنند، یاری می رساند.

  • اخلاق

در تجارت، اخلاق به درک آنچه درست و غلط است و به کارگیری آن دانش در فرآیندهای یک سازمان اشاره دارد. سازمانی که به صورت اخلاقی عمل می‌کند، به دنبال به حداقل رساندن یا حذف هرگونه تأثیر منفی بر جامعه و محیط اطراف است. اخلاق همچنین به رعایت قوانین ایالتی و فدرال که نحوه مدیریت خروجی زباله توسط مشاغل را تعیین می‌کند، مربوط می‌شود. بنابراین، مدیریت اخلاقی کارخانه برای اطمینان از رعایت این قوانین مهم توسط مرکز ضروری است. 

بیشتر بخوانید: برنامه ریزی استراتژیک چیست؟

مزایای مدیریت کارخانه

انواع مدیر کارخانه

نقش‌های مدیریت کارخانه اغلب در زمینه‌های خاصی از تولید یا ساخت موجود است. در اینجا چهار نوع موقعیت مدیریت کارخانه که ممکن است بخواهید در نظر بگیرید، آورده شده است:

  • مدیر کیفیت

مدیر کیفیت مسئول ثبات در کیفیت خروجی یک مرکز تولید یا ساخت است. آن‌ها هم تولیداتی که از خط مونتاژ خارج می‌شوند و هم فرآیندهای مربوط به ایجاد محصول را بررسی می‌کنند. آن‌ها همچنین سازمان را در طراحی سیاست‌ها و اقداماتی که دستیابی به استانداردهای کیفیت را تضمین می‌کند، راهنمایی می‌کنند. وظایف اضافی ممکن است شامل ایجاد مشخصات فرآیند، آموزش یا آموزش دیگران در مورد این مشخصات، ردیابی فرآیندها و نتایج برای شناسایی زمینه‌های بهبود، و گزارش در مورد مسائل مربوط به کیفیت به اعضای ارشد سازمان باشد. 

  • مدیر عملیات

یک مدیر عملیات مسئول طراحی و نظارت بر فرآیندهای تولید یا ساخت است. آنها این فرآیندها و افراد مرتبط با آنها را تجزیه و تحلیل می‌کنند، نقاط قوت و ضعف را شناسایی کرده و تغییراتی را طراحی می‌کنند که می‌تواند کارایی، بهره‌وری و کیفیت را بهبود بخشد. هدف این است که اطمینان حاصل شود که مرکز، ارزش بهینه را از تجهیزات، مواد و منابع انسانی خود استخراج می‌کند. 

  • متخصص لجستیک

یک متخصص لجستیک مسئول نظارت بر زنجیره تامین یک سازمان است، که به سیستمی اشاره دارد که از طریق آن یک محصول از تولید کننده به مصرف کننده جریان می‌یابد. نقش آنها شامل نظارت بر فعالیت‌های مربوط به خرید، جابجایی و ذخیره منابع و انبارداری و تحویل کالاهای نهایی است. آنها همچنین استفاده و جابجایی منابع انسانی را برای به حداکثر رساندن خروجی و کارایی یک مرکز هدایت می‌کنند. 

  • برنامه‌ریز تولید

یک برنامه‌ریز تولید، که به عنوان برنامه‌ریز زمانبندی تولید نیز شناخته می‌شود، بر جریان‌های کاری در یک سازمان نظارت می‌کند. از جمله وظایف اصلی آنها، توسعه برنامه‌های منظم بر اساس اهداف سازمان و توانایی‌های تیم تولید است. ادغام این عناصر به اطمینان از اینکه سازمان تولید را بدون به خطر انداختن کیفیت به حداکثر می‌رساند، کمک می‌کند. آنها همچنین ممکن است مسئول طراحی بهبودهایی در فرآیند تولید، تعیین الزامات تولید، رسیدگی به مسائل تولید و ارائه گزارش‌های عملکرد به مدیران اجرایی باشند.

بیشتر بخوانید: مدیریت منابع انسانی

 

بهترین روش ها برای مدیریت عملیات کارخانه

کارخانه‌های خودکار با ساده‌سازی فرآیندها و کاهش ضایعات در سازمان‌ها، در حال ایجاد انقلابی در بخش تولید هستند. در نتیجه، کارخانه‌ها می‌توانند با کارایی بیشتری فعالیت کنند و در عین حال، فرآیند تضمین کیفیت بالاتری را ایجاد نمایند. با این حال، با چنین کارایی‌ای، مسئولیت بزرگی نیز همراه است. شما باید اطمینان حاصل کنید که کارخانه شما با دقت مدیریت می‌شود تا از بروز هرگونه مشکلی در طول عملیات آن جلوگیری شود. برای تبدیل شدن به یک مدیر ماهر کارخانه، داشتن دانش کامل از بهترین روش‌ها در عملیات کارخانه ضروری است. با پیروی از این دستورالعمل‌ها هنگام ساخت یا بازسازی تأسیسات خود، می‌توانید عملکرد و موفقیت بهینه را برای برنامه‌های رشد آینده شرکت خود تضمین کنید.

  • یک برنامه ارتباطی مؤثر برای حفظ بهره‌وری ضروری است

اطمینان از اینکه یک روش برنامه‌ریزی‌شده برای ارتباط بین تمام سطوح سازمان خود دارید، به حفظ بهره‌وری در کارخانه شما کمک می‌کند. صرف نظر از محل استقرارشان، همه باید بتوانند به این مسیر برای اطلاع از تحولات و پرسش‌ها دسترسی داشته باشند. با اطمینان از اینکه همه به طور مؤثر ارتباط برقرار می‌کنند، می‌توانید سوءتفاهم را کاهش دهید و به طور بالقوه از بروز اشتباهات یا مشکلات پرهزینه جلوگیری نمایید. از طرف دیگر، اگر مشکلاتی پیش بیاید؛ مانند تحویل کالاهای معیوب یا عدم استفاده از مواد، اصلاح این موقعیت‌ها زمانی که همه از آنچه رخ داده است آگاه باشند، بسیار آسان‌تر است.

  • یک برنامه تعمیر و نگهداری قوی برای کارکرد روان کارخانه شما حیاتی است

یک برنامه تعمیر و نگهداری مؤثر کارخانه می‌تواند از خرابی‌ها جلوگیری کرده و ماشین‌آلات و تجهیزات شما را در شرایط خوبی نگه دارد. این می‌تواند به کاهش خرابی‌های آینده، تسریع تعمیرات در زمان وقوع اجتناب‌ناپذیر آن‌ها کمک کند، که این امر به کارآمدتر شدن عملیات نیز کمک خواهد کرد. علاوه بر روان نگه داشتن ماشین‌آلات، یک برنامه جامع تعمیر و نگهداری کارخانه می‌تواند به شما در کاهش هزینه‌ها و در عین حال افزایش طول عمر دارایی‌های کلیدی در تأسیسات تولیدی شما کمک کند. همچنین نیاز به استفاده از نرم‌افزارهایی مانند ام ار پی (MRP) برای مدیریت بهتر ماشین‌آلات وجود دارد. این نرم‌افزار به شما کمک می‌کند دیدی شفاف نسبت به عملیات بیابید، زمان توقف غیرضروری را کاهش دهید و بهره‌وری را افزایش دهید.

  • فرآیندی برای رسیدگی به آسیب‌های محل کار داشته باشید

در صورتی که کارمندی در محل کار دچار آسیب شود، برای کارفرمایان ضروری است که هنگام درمان، از پروتکل‌های تعیین‌شده پیروی کنند. اول از همه، ضروری است که فرد آسیب‌دیده به سرعت از محل خارج شده و به یک مرکز درمانی منتقل شود تا مراقبت‌های مناسب ارائه شود. علاوه بر این، هرگونه روش پیگیری لازم نیز باید در نظر گرفته شود؛ مانند اطمینان از اطلاع‌رسانی سریع به اعضای خانواده در مواقع اضطراری، تعیین اینکه آیا افرادی در طول دوره نقاهت به کمک نیاز دارند یا خیر، یا حتی ترتیب دادن سفرهای لازم در صورت لزوم.

  • ثبت و پیگیری زمان کارگران می‌تواند مفید باشد

پیچیدگی‌های برنامه‌ریزی و اجرای یک پروژه متناسب با اندازه یک شرکت است. بنابراین، هنگام شروع هر تلاشی، توجه کردن و ایجاد مسئولیت‌پذیری برای همه فعالیت‌ها ضروری است؛ چه در تولید و چه در استراتژی بازاریابی هیچ راه فراری از وظایف خاصی وجود ندارد.

  • یک برنامه جامع آموزش کارگران به موفقیت آینده کارخانه شما کمک خواهد کرد

با رشد اندازه و پیچیدگی کارخانه‌ها، اجتناب‌ناپذیر است که به کارگران بیشتری نیاز خواهد بود. یک فرآیند جذب مؤثر، کلیدی برای اطمینان از گردش کار کارآمد و حفظ بهره‌وری در مقیاس بزرگ است. اطمینان حاصل نمایید که همه کارمندان جدید، آموزش کامل در اصول اولیه حرفه خود را دریافت می‌کنند. فرصت‌هایی را برای ارتقای تحصیلات خود از طریق ثبت‌نام در کلاس‌ها یا کارگاه‌های مرتبط با حرفه خود در اختیار آن‌ها قرار دهید؛ این امر به ایجاد فرهنگ یادگیری در میان نیروی کار شما یاری می رساند و در عین حال، یک لایه امنیتی اضافی را فراهم می‌کند.

  • مدیریت عملیات لیفتراک برای حفظ امنیت کارخانه شما بسیار مهم است

اگر کارخانه‌ای را اداره می‌کنید، شکی نیست که حفظ اثربخشی آن ضروری است. با این حال، یک جنبه که اغلب نادیده گرفته می‌شود، اطمینان از انجام تمام عملیات مطابق با پروتکل‌های ایمنی تعیین‌شده است. اطمینان از اینکه عملیات لیفتراک از این مقررات سختگیرانه پیروی می‌کند، در تضمین امنیت مداوم تأسیسات شما بسیار مؤثر است. یکی از ساده‌ترین راه‌ها برای اطمینان از اینکه همه چیز در کارخانه شما به خوبی پیش می‌رود، استخدام پرسنل واجد شرایط است. با این حال، اگر نیازهای شغلی بسیار زیاد باشد، استخدام ماشین‌آلات ممکن است مناسب‌تر باشد.

  • تضمین امنیت باید اولویت اصلی هر صاحب کسب و کار باشد

وقتی صحبت از محافظت از کارخانه شما می‌شود، اتخاذ موضعی قاطع ضروری است. امنیت باید در صدر دغدغه‌های هر صاحب کسب و کار باشد و آن‌ها نباید هنگام برنامه‌ریزی هر تلاشی، این حوزه را نادیده بگیرند. امنیت در کارخانه‌ها بدون شک مسئله‌ای است که باید جدی گرفته شود؛ با این حال، اغلب می‌تواند برای کسب‌وکارهایی که در این محیط‌ها فعالیت می‌کنند، بسیار چالش‌برانگیز باشد. بازرسی‌های منظم انجام دهید و وضعیت امنیت تأسیسات خود را ارزیابی کنید.

  • حفظ سیستم ثبت سوابق به شما کمک می‌کند کسب و کار خود را در طول زمان بهبود بخشید

نظارت بر نحوه پیشرفت کسب و کار شما می‌تواند کار دشواری باشد. با این حال، برای موفقیت ضروری است. بررسی منظم سوابق و داده‌ها با استفاده از یک داشبورد نظارت بر شاخص کلیدی عملکرد (KPI) می‌تواند به شما در پیگیری دستاوردها و شناسایی زمینه‌هایی که نیاز به بهبود دارند کمک کند. حفظ یک سیستم ثبت سوابق می‌تواند به شما در افزایش کارایی و نظارت بر عملکرد یاری رساند؛ همچنین فرصت‌های فراوانی را برای تأمل در مورد دستاوردهای گذشته و همچنین مشکلات احتمالی فراهم می‌کند.

بیشتر بخوانید: شاخص کلیدی عملکرد (KPI) چیست؟

 

چگونه یک برنامه مدیریت کارخانه ایجاد کنیم؟

برای ایجاد یک برنامه مدیریت کارخانه مؤثر، این مراحل را دنبال کنید:

  • فرآیندها را تجزیه و تحلیل کرده و شاخص‌های کلیدی عملکرد را توسعه دهید

برای ایجاد برنامه‌ای که کارایی و بهره‌وری یک مرکز را به حداکثر برساند، مهم است که درک نمایید فرآیندهای آن چگونه کار می‌کنند و کارکنان چگونه وظایف مرتبط را انجام می‌دهند. فرآیندها را بررسی و تجزیه و تحلیل کنید تا مشکلات را شناسایی نمایید. سپس می‌توانید شاخص‌های کلیدی عملکرد را توسعه دهید که به شما امکان می‌دهد بهبودهای آینده را اندازه‌گیری کنید.

  • در طول فرآیند، تست‌های کیفیت را انجام دهید

آزمایش کیفیت، که به عنوان آزمایش تضمین کیفیت نیز شناخته می‌شود، فرآیندی برای تعیین این است که آیا یک محصول با استانداردهای کیفیت مطابقت دارد یا خیر. سازمان‌ها اغلب پس از خروج یک محصول از خط مونتاژ، آزمایش‌های کیفیت را انجام می‌دهند، اما آزمایش در طول فرآیند تولید یا ساخت می‌تواند به جداسازی زمینه‌های بهبود و به حداقل رساندن ضایعات و هزینه‌ها کمک کند. بر اساس یافته‌های خود از این آزمایش‌ها، می‌توانید برنامه مدیریت کارخانه خود را برای حل مشکلات و بهبود عملکرد تغییر دهید.

  • هزینه‌ها را تجزیه و تحلیل کنید

مبلغ هزینه شده برای تولید و ساخت، عامل مهمی در تعیین کارایی است. نه تنها هزینه‌های مستقیم مانند تجهیزات، مواد و نیروی کار، بلکه هزینه‌های غیرمستقیم، از جمله عواملی مانند حقوق مدیریت، تضمین کیفیت و امکانات را نیز بررسی کنید. مدیریت این هزینه‌ها می‌تواند منجر به حاشیه سود بیشتر و موفقیت کلی سازمان شود.

  • نقشه راه را طراحی کرده و هر محصول را زمان‌بندی کنید

نقشه راه، طرحی از اهداف و تمام مراحل مرتبط است. ایجاد نقشه راه برای هر محصولی که از یک مرکز خارج می‌شود، می‌تواند به شما و دیگران کمک کند تا درک نمایید چه منابع و فعالیت‌هایی برای تکمیل یک فرآیند کامل لازم است. با قرار دادن نقشه راه، برنامه‌هایی ایجاد کنید که زمان‌ها و طول عملیات را برای مواد و منابع انسانی شما تعیین نماید. داشتن یک برنامه برای هر محصول، نحوه استفاده مرکز از منابع خود را تعریف می‌کند و اعضا را در مورد شیوه‌های کارآمد راهنمایی می‌نماید.

  • داده‌ها را تجزیه و تحلیل کنید

همانطور که مرکز فعالیت می‌کند، داده‌های عملکرد را جمع‌آوری و تجزیه و تحلیل نمایید تا تعیین کنید آیا تیم‌ها به اهداف بهره‌وری و کارایی خود می‌رسند یا خیر. نتایج تجزیه و تحلیل‌های شما می‌تواند به شما بگوید که آیا توصیه می‌شود تغییرات بیشتری در فرآیندها ایجاد کنید یا خیر و کدام زمینه‌های طرح مؤثر هستند. همچنین ایده خوبی است که از سایر اعضای سازمان برای ارائه نظرات خود در مورد استراتژی‌های بهبود، نظر بخواهید.

بیشتر بخوانید: تعریف مدیریت عملیات چیست؟ نقش مدیریت عملیات در تولید و خدمات و نحوه ارزیابی آن

مدیریت کارخانه

چالش‌های مدیریت کارخانه

علی‌رغم اهمیت آن، مدیریت کارخانه با چالش‌های متعددی مواجه است. این چالش‌ها عبارتند از:

  • انطباق با مقررات:

پیمایش در چشم‌انداز پیچیده مقررات حاکم بر قوانین کار، مقررات زیست‌محیطی و استانداردهای ایمنی، چالش قابل توجهی برای مدیران کارخانه‌ها ایجاد خواهد کرد.

  • محدودیت‌های زیرساختی:

زیرساخت‌های ناکافی، از جمله منبع برق نامطمئن، شبکه‌های حمل و نقل ضعیف و دسترسی محدود به فناوری، کارایی عملیات تولید را مختل خواهد کرد.

  • کمبود نیروی کار ماهر:

کمبود نیروی کار ماهر همواره یکی از چالش ها می باشد و تلاش‌ها برای اجرای تکنیک‌ها و فناوری‌های پیشرفته تولید را با مشکل مواجه می‌کند.

  • اختلالات زنجیره تامین:

آسیب‌پذیری‌ها در زنجیره تامین، که توسط عواملی مانند گلوگاه‌های حمل و نقل و بی‌ثباتی ژئوپلیتیکی تشدید می‌شوند، می‌تواند برنامه‌های تولید را مختل کرده و بر عملکرد کلی کارخانه تأثیر بگذارد.

بیشتر بخوانید: مدیریت لجستیک چیست؟

 

روندهای نوظهور در مدیریت کارخانه

در این بخش به روند های نو ظهور در مدیریت کارخانه خواهیم پرداخت.

  • دیجیتالی‌سازی و اتوماسیون

به طور فزاینده‌ای، کارخانه‌ها برای افزایش کارایی، بهبود کیفیت و کاهش هزینه‌های عملیاتی، دیجیتالی‌سازی و اتوماسیون را پذیرفته‌اند. فناوری‌هایی مانند اینترنت اشیا (IoT)، هوش مصنوعی (AI) و رباتیک برای خودکارسازی وظایف معمول و امکان نظارت بلادرنگ بر فرآیندهای تولید، مستقر می‌شوند.

  • نگهداری پیش‌بینی‌کننده

استفاده از تجزیه و تحلیل داده‌ها و تکنیک‌های نگهداری پیش‌بینی‌کننده به کارخانه‌ها اجازه می‌دهد تا خرابی تجهیزات را پیش‌بینی کرده و فعالیت‌های نگهداری را به طور فعال برنامه‌ریزی کنند، در نتیجه زمان خرابی را به حداقل رسانده و استفاده از دارایی‌ها را بهینه نمایند.

  • تولید پایدار

با افزایش نگرانی‌های زیست‌محیطی، شیوه‌های تولید پایدار در کارخانه‌ها در حال افزایش است. ابتکاراتی مانند به حداقل رساندن ضایعات، بهبود کارایی انرژی و استفاده از منابع انرژی تجدیدپذیر برای کاهش ردپای زیست‌محیطی عملیات تولید دنبال می‌شوند.

  • زنجیره‌های تامین چابک

برای کاهش خطرات مرتبط با اختلالات زنجیره تامین، کارخانه‌ها استراتژی‌های زنجیره تامین چابک را با ویژگی‌های انعطاف‌پذیری، همکاری و مقاومت بیشتر اتخاذ می‌کنند. این امر شامل استفاده از پلتفرم‌های دیجیتال برای دید و هماهنگی بلادرنگ در سراسر شبکه تامین است.

  • تمرکز بر توسعه استعداد

رفع شکاف مهارتی در بخش تولید نیازمند تلاشی هماهنگ در جهت توسعه استعداد و ابتکارات ارتقای مهارت است. مدیران کارخانه در برنامه‌های آموزشی و مشارکت با مؤسسات آموزشی سرمایه‌گذاری می‌کنند تا نیروی کار ماهری را پرورش دهند که قادر به هدایت نوآوری و بهره‌وری باشد.

بیشتر بخوانید: مدیریت زنجیره تامین چیست؟

 

نتیجه‌گیری

 کارخانه از مهم ترین عناصری است که باید با ظرافت با آن برخورد شود. در واقع می‌تواند فرصتی برای افزایش بهره‌وری باشد، اما اگر به درستی مدیریت نشود، می‌تواند مشکل بزرگی ایجاد کند. مدیریت کارخانه کار دشواری است که نیاز به برنامه‌ریزی دقیق و دوراندیشی دارد. با این حال، برای اداره کارآمد کسب و کار شما ضروری است و پرورش این دانش به شما کمک می‌کند در کمترین زمان به اوج عملکرد برسید. از مهم ترین اصول کلیدی مدیریت کارخانه می توان به این موارد اشاره کرد:

  • استفاده کارآمد از منابع: مدیریت کارخانه مؤثر حول محور به حداکثر رساندن استفاده از منابع از جمله نیروی انسانی، ماشین‌آلات و مواد می‌چرخد، در نتیجه ضایعات را به حداقل می‌رساند و بهره‌وری را افزایش می‌دهد.
  • فرآیندهای ساده‌شده: این امر مستلزم ایجاد فرآیندها و گردش‌های کاری ساده‌شده برای تسهیل عملیات روان و به حداقل رساندن گلوگاه‌ها در تولید است.
  • تضمین کیفیت: اطمینان از کیفیت ثابت محصول در مدیریت کارخانه ضروری است. اجرای اقدامات کنترل کیفیت سختگیرانه به برآورده کردن انتظارات مشتری و حفظ رقابت در بازار کمک می‌کند.
  • تعامل کارکنان: درگیر کردن و توانمندسازی نیروی کار برای پرورش فرهنگ نوآوری، بهره‌وری و رضایت شغلی در محیط کارخانه ضروری است.
  • بهبود مستمر: پذیرش فرهنگ بهبود مستمر از طریق روش‌هایی مانند تولید ناب و شش سیگما، کارخانه‌ها را قادر می‌سازد تا کارایی را بهینه کنند، هزینه‌ها را کاهش دهند و با تقاضاهای در حال تحول بازار سازگار شوند.

در پایان، مدیریت کارخانه نقش محوری در پیشبرد موفقیت شرکت‌های تولیدی، ایفا می‌کند. با رعایت اصول کلیدی مانند استفاده کارآمد از منابع، تضمین کیفیت و بهبود مستمر، مدیران کارخانه می‌توانند بر چالش‌های ذاتی در محیط تولید غلبه کرده و از روندهای نوظهور برای دستیابی به رشد و رقابت‌پذیری پایدار بهره‌مند شوند. 

 

 

.جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع مدیریت کارخانه برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

مدیریت تبلیغات چیست و چه مزایایی دارد؟

مدیریت تبلیغات چیست و چه مزایایی دارد؟

در این مقاله به بررسی موضوع مدیریت تبلیغات پرداخته ایم. در ابتدا ضمن ارائه تعریفی از مدیریت تبلیغات، دلایل اهمیت آن را مورد بررسی قرار داده ایم. سپس اهداف و مزایای مدیریت تبلیغات را مطرح نموده و برای فهم بهتر مطالب مثال هایی در این زمینه مطرح کرده ایم. در ادامه انواع تبلیغات، مدل های مختلف مدیریت تبلیغات و نحوه برنامه ریزی برای انجام آن را تشریح کرده ایم. در نهایت نیز استراتژی مدیریت تبلیغات و نحوه اندازه گیری آن را توضیح داده ایم. می توان گفت با مطالعه این مقاله به فهم مناسبی در زمینه موضوع مدیریت تبلیغات دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

مقدمه ای بر مدیریت تبلیغات

مدیریت تبلیغات به عنوان سنگ بنای موفقیت در هر کسب و کار دیجیتال یا سنتی مطرح است. با توجه به اینکه ۶۸ درصد از بازاریابان آن را برای استراتژی بازاریابی کلی خود حیاتی می‌دانند، اهمیت تبلیغات مؤثر را نمی‌توان دست کم گرفت. تبلیغات مؤثر فراتر از صرفاً تبلیغ محصولات یا خدمات است. بلکه شامل ایجاد پیام‌های قانع‌کننده‌ای است که با مخاطبان شما همخوانی دارد، دید برند شما را افزایش می‌دهد و علاقه به پیشنهادات شما را برمی‌انگیزد. چه در حوزه کسب و کار به مصرف‌کننده (B2C) و چه در حوزه کسب و کار به کسب و کار (B2B)، جوهره آن یکسان است: خلاقیت همراه با دقت، کلید موفقیت است. تبلیغ به یاد ماندنی اپل در سال ۱۹۸۴ را در نظر بگیرید که مصرف‌کنندگان را با جادوی خود شیفته کرد یا تبلیغات دیجیتالی پیچیده و هدفمندی که به طور یکپارچه در سفر خریدار ادغام می‌شوند. در هر دو مورد، هدف ایجاد تأثیر ماندگار و ایجاد تعامل معنادار است. با این حال، تسلط بر مدیریت تبلیغات کار آسانی نیست؛ بلکه نیازمند یادگیری و صبر فراوان است. در این مقاله، پارامترهای مختلف مدیریت تبلیغات را بررسی خواهید کرد؛ از تعریف و انواع آن گرفته تا اهداف و مزایایی که برای کسب‌وکارها ارائه می‌دهد.

مدیریت تبلیغات چیست؟

مدیریت تبلیغات فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک، نظارت و کنترل فعالیت‌های تبلیغاتی مختلف با هدف تأثیرگذاری بر تصمیمات خرید مخاطبان هدف است. هدف اصلی مدیریت تبلیغات، توسعه و قرار دادن تبلیغات در مناسب‌ترین پلتفرم‌ها برای به دست آوردن نتایج مطلوب است. دامنه مدیریت تبلیغات شامل تجزیه و تحلیل استراتژی تبلیغاتی فعلی و مخاطبان هدف، ارزیابی اثربخشی آن و همسو کردن آن با اهداف از پیش تعیین شده است. همچنین شامل تخصیص بودجه، ایجاد پیام‌های قانع‌کننده، استخدام متخصصان و نظارت بر وظایف آنها می‌شود. ادغام شیوه‌های مدیریت تبلیغات مؤثر در استراتژی کسب‌وکار شما با هدف معرفی محصولات یا خدمات خاص به مخاطبان مرتبط، بهبود تصویر برند، افزایش آگاهی از برند و در نهایت، افزایش رشد فروش است. در حالی که برخی افراد ممکن است سعی کنند این فرآیندها را به طور مستقل انجام دهند، برخی دیگر ترجیح می‌دهند برای دریافت کمک تخصصی با آژانس‌های دیجیتال حرفه‌ای همکاری کنند.

بیشتر بخوانید: برنامه ریزی استراتژیک چیست؟

 

اهمیت مدیریت تبلیغات

در این بخش به برخی از دلایل کلیدی اهمیت مدیریت تبلیغات آورده اشاراتی شده است:

  • ایجاد تبلیغات تأثیرگذار

مدیریت تبلیغات به ایجاد تبلیغاتی کمک می‌کند که به لطف تحقیقات کامل بازار و استراتژی‌های سفارشی، اثری ماندگار بر مخاطب بگذارند.

  • بهینه‌سازی منابع

تضمین می‌کند که منابع اختصاص داده شده به تبلیغات به طور مؤثر استفاده می‌شوند، به بودجه‌ها و جدول زمانی پایبند هستند تا نتایج را به حداکثر برسانند و هزینه‌ها را کاهش دهند.

  • افزایش درآمد

با درک نیازها و ترجیحات مشتری، مدیریت تبلیغات تبلیغاتی را طراحی می‌کند که حفظ مشتری را بهبود می‌بخشد و فروش را افزایش می‌دهد.

  • نظارت بر عملکرد

به طور مداوم عملکرد تبلیغات را ارزیابی می‌کند و تنظیمات لازم را برای بهبود اثربخشی و دستیابی به نتایج مطلوب انجام می‌دهد.

  • ایجاد شهرت برند

تبلیغات مؤثر که از طریق مدیریت تبلیغات ساخته می‌شوند، تصویر برند قوی ایجاد می‌کنند و اعتماد و وفاداری مصرف‌کننده را به دست می‌آورند.

  • نفوذ استراتژیک به بازار

در بازار رقابتی امروز، مدیریت تبلیغات به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا با ایجاد استراتژی‌های قانع‌کننده برای جذب و حفظ مشتریان، متمایز شوند.

بیشتر بخوانید: تخصیص منابع

 

اهداف مدیریت تبلیغات

هدف اصلی هر تلاش تبلیغاتی باید حول محور آغاز مکالمات معنادار بین برند و مشتریانش باشد که در نهایت منجر به افزایش فروش و سود شود. با این حال، جنبه‌های متعددی در این تلاش وجود دارد که باید در نظر گرفته شوند. قبل از راه‌اندازی یک کمپین، تعریف اهداف مدیریت تبلیغات بسیار مهم است:

  • معرفی برند شما

اولین هدف تبلیغات، آگاه کردن مشتریان بالقوه از برند شماست. این می‌تواند به معنای اطلاع‌رسانی در مورد خدمات شما، معرفی یک محصول جدید، ارائه چیزی جذاب یا صحبت در مورد ورود به یک بازار جدید باشد. این موارد می‌توانند مکالماتی را در مورد برند شما آغاز کرده و زمینه را برای سایر اهداف فراهم کنند.

  • ترغیب مشتریان

هدف دیگر، متقاعد کردن خریداران بالقوه به این است که محصول یا خدمات شما بهترین است. این به معنای نشان دادن این است که چرا شما از رقبا بهتر هستید و تشویق آنها به تغییر به برند شما. هر تبلیغ باید هدف مشخصی داشته باشد و از بینندگان بخواهد کاری انجام دهند، مانند کلیک کردن روی یک لینک یا پر کردن یک فرم.

  • یادآوری به مخاطبان شما

برخی از تبلیغات، به‌ویژه برای شرکت‌های جدید، از صفر شروع می‌شوند، در حالی که برخی دیگر هدفشان یادآوری برند شما به مردم است. هدف این است که به آنها یادآوری نمایید که شما چه چیزی را نمایندگی می‌کنید، آنچه شما را منحصر به فرد می‌نماید برجسته کنید و توضیح دهید که چرا از دیگران بهتر هستید. بسیاری از شرکت‌های موفق در جهان از مدیریت تبلیغات به شکل موثر برای رشد و توسعه کسب و کار خود استفاده کرده‌اند:

نایک (Nike)
نایک (Nike) با استفاده از تبلیغات خلاقانه و الهام‌بخش، خود را به عنوان یک برند ورزشی پیشرو در جهان معرفی کرده است. این شرکت از حضور ورزشکاران مشهور در تبلیغات خود بهره می‌برد و بر ایجاد ارتباط عاطفی با مخاطبان تمرکز می‌کند.

اپل (Apple)
اپل (Apple) با تبلیغات نوآورانه و طراحی‌های منحصر به فرد، محصولات خود را به عنوان نمادهای فناوری و زیبایی معرفی می‌کند. این شرکت بر ایجاد حس انحصاری بودن و تجربه کاربری بی‌نظیر در تبلیغات خود تأکید دارد.

آمازون (Amazon)
آمازون (Amazon) با استفاده از تبلیغات هدفمند و شخصی‌سازی شده، خود را به عنوان یک فروشگاه آنلاین جامع و قابل اعتماد معرفی کرده است. این شرکت از داده‌های مشتریان برای ارائه تبلیغات مرتبط و جذاب استفاده می‌کند.

بیشتر بخوانید: مدیریت برند چیست؟

مدیریت تبلیغات

مزایای مدیریت تبلیغات

مدیریت تبلیغات نقش حیاتی در موفقیت و رشد یک کسب و کار ایفا می‌کند. در این بخش به مهم ترین مزایای مدیریت تبلیغات مؤثر اشاره شده است:

  • معرفی برند شما به عموم

مدیریت تبلیغات به معرفی محصولات، خدمات یا راه حل‌های جدید به بازار یاری می رساند. این امر آگاهی از برند را ایجاد می‌کند، هویت برند را تثبیت می‌نماید و ارزش پیشنهادی منحصر به فرد آن را به مخاطبان هدف منتقل می‌کند.

  • کنترل تبلیغات

با مدیریت تبلیغات مناسب، استراتژی‌های بازاریابی در مسیر درست هدایت می‌شوند. این امر تضمین می‌کند که تلاش‌های تبلیغاتی به خوبی هماهنگ شده، مطابق با برند و همسو با اهداف کلی بازاریابی هستند. به‌روزرسانی‌های منظم و رویکردهای جدید برای حفظ ارتباط و رقابت بررسی می‌شوند.

  • افزایش فروش

اگرچه تبلیغات ممکن است مستقیماً منجر به فروش فوری نشود، اما به طور قابل توجهی به موفقیت فرآیند فروش کمک می‌کند. تبلیغات در مورد محصولات یا خدمات اطلاع رسانی می‌نماید و نقش مهمی در سفر کلی مشتری ایفا می‌کند، که منجر به افزایش تبدیل و فروش می‌شود.

  • هدف‌گیری دقیق

تبلیغات دیجیتال امکان هدف‌گیری دقیق مشتریان بالقوه مناسب را بر اساس عواملی مانند جمعیت‌شناسی، علایق، رفتار آنلاین و موارد دیگر فراهم می‌کند. این امر تضمین می‌نماید که پیام تبلیغاتی به مخاطب مورد نظر می‌رسد و شانس تعامل و تبدیل را افزایش می‌دهد.

  • مقرون به صرفه

تبلیغات دیجیتال اغلب گزینه‌های مقرون به صرفه‌تری را در مقایسه با کانال‌های تبلیغاتی سنتی مانند تبلیغات چاپی، تلویزیونی یا فضای باز ارائه می‌دهد. این امکان را به کسب و کارها در هر اندازه‌ای می‌دهد تا به طور مساوی شروع کنند و بودجه خود را برای حداکثر بازدهی بهینه نمایند.

  • نتایج قابل اندازه‌گیری 

تبلیغات دیجیتال تجزیه و تحلیل قوی و شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) را ارائه می‌دهد که به تبلیغ‌کنندگان امکان می‌دهد اثربخشی کمپین‌های خود را به دقت اندازه‌گیری کنند. معیارهایی مانند نرخ تبدیل، ترافیک وب‌سایت، نرخ کلیک و ROI به ارزیابی موفقیت کمپین و تصمیم‌گیری مبتنی بر داده برای بهبود کمک می‌کنند.

  • انعطاف‌پذیر و چابک 

مدیریت تبلیغات به کسب و کارها امکان می‌دهد به سرعت به تغییرات بازار، ترجیحات مصرف‌کننده و روندهای نوظهور پاسخ دهند. این امر چابکی را در تنظیم کمپین‌های تبلیغاتی، بهینه‌سازی محتوا و استراتژی‌های هدف‌گیری برای پیشروی در فضای رقابتی فراهم می‌کند.

  • ایجاد روابط بلندمدت 

تبلیغات مداوم و مدیریت شده به خوبی به ایجاد وفاداری به برند و روابط بلندمدت با مشتریان یاری می رساند. با تقویت پیام برند، ارزش‌ها و مزایای مشتری، تبلیغات اعتماد و اعتبار را در مخاطبان هدف تقویت می‌کند.

بیشتر بخوانید: شاخص کلیدی عملکرد (KPI) چیست؟

 

مدل‌های مختلف مدیریت تبلیغات

درک نحوه عملکرد مدل‌های تبلیغاتی در پلتفرم‌های مختلف برای اطمینان از سودآوری کمپین تبلیغاتی شما بسیار مهم است. مدل‌های مختلف می‌توانند در این زمینه کمک کنند:

  • مدل آیدا (AIDA)

این مدل که از دهه ۱۹۲۰ میلادی ارائه شده است، می‌گوید تبلیغات باید توجه، علاقه، اشتیاق و اقدام افراد را برانگیزند. باید توجه را جلب کنند، افراد را علاقه‌مند نمایند، آنها را به محصول مشتاق کنند و آنها را به اقدام وادارند.

  • مدل پنج مرحله‌ای

این مدل که در دهه ۱۹۳۰ میلادی توسعه یافت، می‌گوید تبلیغات پنج مرحله را طی می‌کنند: آگاهی، علاقه، ارزیابی، آزمایش و پذیرش.

  • مدل شش مرحله‌ای

این مدل عمیق‌تر به نحوه خرید افراد می‌پردازد. در مورد آگاهی، دانش، پسندیدن، ترجیح، اعتقاد و خرید صحبت می‌کند. همچنین رقابت در بازار را در نظر می‌گیرد.

  • مدل داگمار (DAGMAR)

از دهه ۱۹۵۰ میلادی، این مدل بخشی از گروهی به نام مدل “سلسله مراتب اثر” بوده است. داگمار مخفف “تعیین اهداف تبلیغاتی برای نتایج قابل اندازه‌گیری تبلیغات” است. در مورد مراحلی که مشتریان طی می‌کنند، مانند عدم اطلاع از یک محصول، یادگیری در مورد آن، درک آن، اعتقاد به آن و در نهایت خرید آن، صحبت می‌کند.

بیشتر بخوانید: مدل بازاریابی AIDA

 

انواع تبلیغات

شاخه های مختلفی در مدیریت تبلیغات وجود دارد. مانند:

  • تبلیغات چاپی 

رسانه‌های چاپی مدت‌هاست که برای اهداف تبلیغاتی مورد استفاده قرار می‌گیرند. روزنامه‌ها و مجلات پلتفرم‌های محبوبی برای شرکت‌ها در سراسر جهان هستند. آن‌ها از رسانه‌های چاپی برای تبلیغ محصولات از طریق بروشورها و تراکت‌ها استفاده می‌کنند. تبلیغ‌کنندگان فضایی را در روزنامه‌ها و مجلات خریداری می‌نمایند، و هزینه‌ها توسط عواملی مانند مقدار فضا، صفحه انتشار و کیفیت کاغذ تعیین می‌شود. تبلیغات صفحه اول گران‌تر از تبلیغات صفحات داخلی هستند و مکمل‌های براق هزینه‌های بالاتری نسبت به تبلیغات در کاغذهای با کیفیت استاندارد دارند.

  • تبلیغات پخش (Broadcast)

این شکل از تبلیغات در سطح جهانی محبوب است و تلویزیون، رادیو و پلتفرم‌های اینترنتی را در بر می‌گیرد. تبلیغات تلویزیونی به مخاطبان گسترده‌ای دسترسی پیدا می‌کنند و بسیار مورد توجه هستند. هزینه‌ها بر اساس مدت زمان تبلیغ و زمان پخش متفاوت است؛ اسلات‌های پربیننده گران‌تر هستند. اگرچه تبلیغات رادیویی با رواج تلویزیون و اینترنت کاهش یافته است، اما هنوز برای مخاطبان خاص، به ویژه با آهنگ‌های تبلیغاتی جذاب، جذابیت دارد.

  • تبلیغات محیطی

تبلیغات محیطی با استفاده از بیلبوردها، کیوسک‌ها و رویدادها، توجه مشتریان را به طور موثر جلب می‌کند. بیلبوردها که در سراسر شهرها پراکنده هستند، به محتوای جذاب نیاز دارند. کیوسک‌ها به عنوان فروشگاه‌های مناسب محصول و مراکز اطلاعاتی عمل می‌کنند. رویدادهایی مانند نمایشگاه‌های تجاری محصولات را تبلیغ می‌نمایند و به طور غیرمستقیم خدمات را تبلیغ می‌کنند، که تبلیغات محیطی را به ابزاری قدرتمند تبدیل می‌نماید.

  • تبلیغات پنهان

این استراتژی منحصر به فرد به طور ظریف محصولات یا پیام‌ها را در فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی بدون تبلیغات آشکار جاسازی می‌کند. 

  • تبلیغات خدمات عمومی

این نوع تبلیغات بر مسائل عمومی مانند آگاهی از ایدز، صرفه‌جویی در انرژی و کاهش فقر تمرکز دارد. برای افزایش آگاهی عمومی در مورد مسائل حیاتی بسیار مهم است و به عنوان یک ابزار پیام‌رسانی موثر اهمیت فزاینده‌ای پیدا کرده است.

بیشتر بخوانید: مشاوره تبلیغات

 

چگونه تبلیغات را برنامه‌ریزی کنیم؟

یک طرح تبلیغاتی به عنوان یک طرح استراتژیک عمل می‌کند که نحوه ارتباط یک شرکت با مخاطبان هدف خود را مشخص می‌نماید. در این طرح، مخاطب در کنار رسانه‌های انتخابی برای ارتباط تعریف می‌شود. این رسانه‌ها می‌توانند کانال‌های مختلفی مانند تبلیغات روزنامه‌ای، بیلبوردها، کمپین‌های ایمیلی و پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی مانند فیس‌بوک، توییتر و لینکدین را در بر گیرند. علاوه بر این، روش‌های پست مستقیم مانند توزیع تراکت یا کارت پستال نیز ممکن است در استراتژی طرح تبلیغاتی گنجانده شود. برای ایجاد یک طرح تبلیغاتی مؤثر، می‌توانید این مراحل را دنبال کنید:

  • تعیین اهداف:

با تعریف واضح اهداف کلی خود شروع کنید. شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) یا اهدافی را شناسایی کنید که طرح تبلیغاتی شما را شکل می‌دهند. این معیارها باید با اهداف تجاری شما، مانند بهبود حفظ مشتری یا گسترش پایگاه مشتری شما، همسو باشند. تعریف معیارها به شفاف‌سازی اهداف بازاریابی برای همه اعضای تیم کمک می‌کند.

  • تخصیص بودجه:

بودجه خود را با در نظر گرفتن هزینه‌های تبلیغات پولی و هزینه‌های پرسنل تعیین کنید. این شامل استخدام کارمندان تمام وقت و پاره وقت، نویسندگان تبلیغاتی و مشارکت‌کنندگان آزاد برای اجرای مؤثر طرح است.

  • توسعه استراتژی محتوا:

ابتکارات محتوای خود را در طرح تبلیغاتی به تفصیل شرح دهید. فرکانس انتشار محتوا (روزانه، هفتگی، ماهانه)، پلتفرم‌های تبلیغ و KPIهای مرتبط برای هر نوع محتوا را مشخص کنید. علاوه بر این، استراتژی‌های بازاریابی دیجیتال را برای هر کانال مشخص کرده و یک بازه زمانی برای ارزیابی اثربخشی طرح تعیین نمایید. از بینش‌های طرح بازاریابی شرکت خود، مانند تجزیه و تحلیل بازار هدف، داده‌های رقابتی و تحقیقات بازار، برای اطلاع‌رسانی به استراتژی محتوای خود استفاده کنید.

  • تعیین مسئولیت‌ها:

مسئولیت‌ها را به وضوح مشخص کنید و وظایف خاص را به اعضای تیم اختصاص دهید. اطمینان حاصل نمایید که رهبران تیم و اعضا مسئولیت‌های گروهی و فردی خود را درک می‌کنند. به رهبران تیم اختیار دهید تا وظایف روزمره را به طور مؤثر تفویض نمایند.

بیشتر بخوانید: نقشه سفر مشتری

مدیریت تبلیغات موثر

استراتژی مدیریت تبلیغات

استراتژی رسانه نقش محوری در تبلیغات ایفا می‌کند، زیرا هدف آن تعیین رویکرد بهینه برای انتقال پیام‌ها به مصرف‌کنندگان هدف است. هدف اساسی صرفاً جذب مشتری نیست، بلکه اطمینان از این است که پیام به طور قانع‌کننده و مرتبط ارائه می‌شود و با مخاطب مناسب در زمان مناسب همسو می‌شود. این امر مستلزم برنامه‌ریزی دقیق توسط برنامه‌ریزان سازمانی در عین در نظر گرفتن محدودیت‌های بودجه است. فرآیند استراتژی رسانه حول سه تصمیم حیاتی می‌چرخد، که در این بخش به توضیح آن ها خواهیم پرداخت:

۱. کجا تبلیغ کنیم؟

این به شناسایی مکان‌های جغرافیایی مناسبی اشاره دارد که تبلیغات باید برای مشتریان بالقوه قابل مشاهده باشد. این فراتر از رسانه‌های سنتی مانند تلویزیون و رادیو به پلتفرم‌هایی مانند روزنامه‌ها، وبلاگ‌ها، حمایت‌های مالی، تابلوها و تبلیغات سینمایی گسترش می‌یابد، با تغییراتی بر اساس هدف‌گیری ملی، ایالتی یا محلی.

۲. چه زمانی تبلیغ کنیم؟

زمان‌بندی در تبلیغات برای اطمینان از حداکثر تأثیر بسیار مهم است. به عنوان مثال، تبلیغ بارانی با نزدیک شدن به فصل بارندگی به جای زمستان مؤثر است. برنامه‌ریزان باید تبلیغات را به طور استراتژیک با دوره‌هایی که مشتریان به احتمال زیاد خرید می‌کنند، همزمان کنند، همه اینها در حالی که به محدودیت‌های بودجه پایبند هستند، که معمولاً در حدود ۲۰٪ از درآمدهای شرکت برای هزینه‌های تبلیغات محدود می‌شود.

۳. از چه نوع رسانه‌ای استفاده کنیم؟

انتخاب بین رویکردهای تمرکز رسانه‌ای و پراکندگی رسانه‌ای نقش حیاتی ایفا می‌کند. این امر عمدتاً از دو رویکرد اصلی پیروی می‌کند:

  • رویکرد تمرکز رسانه‌ای:

بر تعداد محدودی از دسته‌های رسانه‌ای (به عنوان مثال، دو یا سه) تمرکز می‌کند، که برای شرکت‌هایی که به دنبال حضور برند واضح و بدون ابهام هستند، بدون ایجاد سردرگمی در بین رقبا، ایده‌آل است.

  • رویکرد پراکندگی رسانه‌ای:

از طیف متنوعی از دسته‌های رسانه‌ای، از جمله تلویزیون، رادیو، اینترنت، پیام‌رسانی موبایل و غیره استفاده می‌کند. این رویکرد توسط کسب‌وکارهایی اتخاذ می‌شود که می‌دانند یک رسانه واحد ممکن است به طور مؤثر به مخاطبان هدف آنها نرسد، و امکان دسترسی و تعامل گسترده‌تر را فراهم می‌کند.

بیشتر بخوانید: مدیریت خدمات مشتریان چیست؟

 

چگونه اثر تبلیغات را اندازه‌گیری کنیم؟

روش‌های مختلفی برای ارزیابی اثربخشی یک کمپین تبلیغاتی وجود دارد:

۱. تعیین یک هدف مشخص

 تعیین یک هدف دقیق برای ابتکار تبلیغاتی شما برای سنجش عملکرد آن بسیار مهم است. به عنوان مثال، هدف‌گذاری برای افزایش ۲۰ درصدی دنبال‌کنندگان اینستاگرام قابل اندازه‌گیری‌تر از هدف‌گذاری صرف برای افزایش کلی دنبال‌کنندگان رسانه‌های اجتماعی است.

 ۲. تجزیه و تحلیل ترافیک وب‌سایت

یک کمپین تبلیغاتی موفق معمولاً منجر به افزایش ترافیک وب‌سایت می‌شود. مشتریان بالقوه اغلب با بازدید از وب‌سایت‌های شرکت‌ها، هنگام در نظر گرفتن انجام تجارت با آنها، تحقیق می‌کنند. مقایسه سطوح ترافیک سایت قبل و بعد از کمپین به تعیین اینکه آیا افزایشی در بازدیدها وجود داشته است یا خیر، کمک می‌کند. استفاده از ابزارهای تحلیلی می‌تواند گزارش‌های مفصلی در مورد ترافیک روزانه، هفتگی و ماهانه سایت ارائه دهد.

۳. ارزیابی کیفیت سرنخ‌ها

کیفیت سرنخ‌ها منعکس‌کننده احتمال تبدیل آنها به مشتری است. عواملی که باید در سنجش کیفیت سرنخ‌ها در نظر گرفته شوند عبارتند از:

  •   صفحات بازدید شده: آیا سرنخ‌ها بیشتر با صفحات محصول یا پست‌های وبلاگ تعامل دارند؟
  •   زمان صرف شده در صفحات: آیا آنها به طور خلاصه مرور می‌نمایند یا زمان قابل توجهی را برای کاوش در سایت شما صرف می‌کنند؟
  •   منابع ارجاع: آیا سرنخ‌ها صفحه شما را از طریق رسانه‌های اجتماعی یا موتورهای جستجو پیدا کرده‌اند؟
  •    با تمرکز بر کیفیت سرنخ‌ها، کسب‌وکارها می‌توانند شانس خود را برای تبدیل سرنخ‌ها به فروش افزایش دهند.

۴. تجزیه و تحلیل مقایسه‌ای معیارهای کلیدی

 برای ارزیابی دقیق اثربخشی کمپین تبلیغاتی، تجزیه و تحلیل معیارهای قبل از کمپین در کنار داده‌های پس از کمپین ضروری است. این مقایسه زمینه‌ای به شناسایی استراتژی‌های موفق و زمینه‌های بهبود کمک می‌کند.

۵. آزمایش مبتنی بر نظرسنجی

انجام نظرسنجی بینش‌های ارزشمندی در مورد میزان همخوانی یک کمپین تبلیغاتی با مخاطبان ارائه می‌دهد. با پرسیدن سؤالات خاص، نظرسنجی‌ها می‌توانند کمک کنند:

  •  دامنه دسترسی تبلیغ را تعیین نمایید.
  •  بازخورد در مورد برداشت بینندگان از تبلیغ را جمع‌آوری کنید.
  •  یادآوری برند را در بین سرنخ‌های بالقوه ارزیابی کنید.

بیشتر بخوانید: مدیریت خدمات پس از فروش چیست؟

 

بهترین روش‌ها برای مدیریت تبلیغات مؤثر

مدیریت مؤثر تبلیغات نقش حیاتی در اطمینان از موفقیت کمپین‌های تبلیغاتی، همخوانی با مخاطبان مورد نظر و در نهایت، هدایت رشد کسب‌وکار ایفا می‌کند. در زیر برخی از روش‌های توصیه شده برای در نظر گرفتن آورده شده است:

۱. درک مخاطبان خود:

  •  تحقیقات کامل بازار و مصرف‌کننده را برای درک ترجیحات، رفتارها و چالش‌های مخاطبان خود انجام دهید.
  • مخاطبان خود را بر اساس جمعیت‌شناسی، روان‌شناسی و رفتار به گروه‌های متمایز تقسیم کنید تا پیام‌های تبلیغاتی خود را به طور مؤثر سفارشی نمایید.

۲. تعیین اهداف واضح:

  •   اطمینان حاصل کنید که اهداف تبلیغاتی شما مشخص، قابل اندازه‌گیری، قابل دستیابی، مرتبط و زمان‌بندی شده (SMART) هستند.
  •  اهداف تبلیغاتی خود را با اهداف تجاری گسترده‌تر، مانند آگاهی از برند، تولید سرنخ یا فروش، همسو کنید.

۳. انتخاب کانال‌های مناسب:

  • با استفاده از ترکیبی از کانال‌های دیجیتال، چاپی و پخش بر اساس ترجیحات مخاطبان خود، از رویکرد چند کاناله استفاده کنید.
  •   کانال‌های مختلف را آزمایش نمایید و اثربخشی آنها را ارزیابی کنید تا ترکیب بهینه برای کمپین‌های خود را تعیین نمایید.

۴. ایجاد پیام‌های قانع‌کننده:

  •    ارزش پیشنهادی محصول/خدمات خود و نحوه پاسخگویی آن به نیازهای مخاطبان یا بهبود زندگی آنها را به وضوح بیان کنید.
  •    محتوای جذاب و مرتبط (شامل تصاویر، ویدئوها و متن) را توسعه دهید که با مخاطبان هدف شما همخوانی داشته باشد.

۵. استفاده از داده‌ها و فناوری:

  • از تجزیه و تحلیل داده‌ها برای تصمیم‌گیری آگاهانه در مورد هدف‌گیری، انتخاب کانال و تخصیص بودجه استفاده کنید.
  • ابزارها و پلتفرم‌های فناوری بازاریابی را برای مدیریت کمپین، اتوماسیون و ردیابی عملکرد پیاده‌سازی کنید.

۶. بهینه‌سازی و تکرار:

  • آزمایش‌های منظم را روی جنبه‌های مختلف تبلیغات خود (به عنوان مثال، خلاقیت‌ها، پیام‌رسانی، هدف‌گیری) انجام دهید تا مؤثرترین استراتژی‌ها را شناسایی کنید.
  • داده‌های عملکرد کمپین را تجزیه و تحلیل نمایید تا زمینه‌های بهبود را مشخص کنید و رویکرد خود را بر اساس آن تنظیم نمایید.

۷. تمرکز بر تجربه مشتری:

  • برای ایجاد شناخت و اعتماد برند، ثبات برند را در همه کانال‌ها حفظ کنید.
  • از طریق رسانه‌های اجتماعی، خدمات مشتری و کانال‌های بازخورد با مخاطبان خود تعامل داشته باشید تا روابط و وفاداری را پرورش دهید.

۸. اطمینان از انطباق با مقررات و تبلیغات اخلاقی:

  • برای جلوگیری از پیچیدگی‌های قانونی، به تمام قوانین، مقررات و دستورالعمل‌های صنعت مربوطه تبلیغات پایبند باشید.
  •  با صادق بودن، اجتناب از ادعاهای گمراه‌کننده و احترام به حریم خصوصی مصرف‌کننده، تبلیغات اخلاقی را تمرین کنید.

بیشتر بخوانید: ارزش پیشنهادی چیست؟

 

نتیجه‌گیری:

سفر از آگاهی تا خرید در سفر خریداران به طور پیچیده توسط تبلیغات هدایت می‌شود. تبلیغات به عنوان کاتالیزور عمل می‌کنند، برند شما را به مخاطبان هدف معرفی می‌نمایند، بازارهای جدید را باز می‌کنند، وفاداری به برند را پرورش می‌دهند و در نهایت فروش را افزایش می‌دهند. با این حال، برای بهره‌برداری کامل از پتانسیل تبلیغات، سرمایه‌گذاری در مدیریت تبلیغات ضروری است. بنابراین، مدیریت تبلیغات مانند نیروی هدایت‌کننده پشت کمپین‌های تبلیغاتی موفق است. این به معنای تعیین اهداف واضح، انتخاب بهترین راه‌ها برای بازاریابی، انتخاب مکان‌های مناسب برای تبلیغات و اجرای دقیق برنامه‌ها برای رسیدن به آن اهداف است. با تمرکز بر مدیریت تبلیغات، کسب‌وکارها می‌توانند به طور کامل از مزایای تبلیغات بهره‌مند شوند و رشد و موفقیت مستمر را در دنیای رقابتی امروز تضمین کنند.

 

.جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع مدیریت تبلیغات برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

مدیریت کسب و کار آنلاین چیست؟

مدیریت کسب و کار آنلاین چیست؟

در این مقاله به بررسی موضوع مدیریت کسب و کار آنلاین پرداخته ایم. در ابتدا ضمن ارائه تعریفی از  مدیریت کسب و کار آنلاین، مزایای آن را مطرح نموده ایم. سپس جایگاه مدیر کسب و کار آنلاین و وظائف آن را مورد بررسی قرار داده ایم. در ادامه تفاوت مدیریت کسب و کار آنلاین و دستیار مجازی را تشریح کرده ایم. در نهایت نیز به مهارت های مورد نیاز برای تخصص مدیریت کسب و کار آنلاین پرداخته ایم. می توان گفت با مطالعه این مقاله به فهم مناسبی در زمینه موضوع مدیریت کسب و کار آنلاین دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

مقدمه ای بر مدیریت کسب و کار آنلاین

هدف یک مدیر کسب‌ و کار آنلاین این است که به صاحب کسب‌وکار کمک کند تا بسیاری از فعالیت‌های روزمره و سیستماتیک خود را رها کند تا صاحب کسب‌وکار بتواند با حداقل حواس‌پرتی بر رشد کسب‌وکار تمرکز کند. اداره یک کسب و کار آنلاین موفق اغلب مستلزم انجام وظایف متعدد در طول هر روز است. بسیاری از شرکت‌ها فردی را برای مدیریت کسب و کار خود استخدام می‌کنند تا به این هدف دست یابند و از عملیات روزانه کارآمد اطمینان حاصل نمایند. در واقع مدیریت کسب و کار آنلاین، فرآیندی پویا و پیچیده است که نیازمند دانش و مهارت‌های خاصی در حوزه‌های مختلف از جمله بازاریابی دیجیتال، مدیریت مشتریان، تحلیل داده‌ها و فناوری اطلاعات است. در دنیای امروز، با گسترش روزافزون اینترنت و شبکه‌های اجتماعی، کسب و کارهای آنلاین به یکی از مهم‌ترین بخش‌های اقتصاد تبدیل شده‌اند. با توجه به ماهیت پویای کسب و کارهای آنلاین، مدیران باید همواره در حال یادگیری و به‌روزرسانی دانش و مهارت‌های خود باشند.

مدیریت کسب‌ و کار آنلاین چیست؟

کارآفرینان افراد صاحب‌بینش هستند. اما شما نمی‌توانید هم صاحب‌بینش باشید و هم درگیر جزئیات روزمره کسب‌وکارتان شوید. با این کار، رشد کسب‌وکارتان را فلج می‌کنید، که می‌توان با داشتن یک مدل کسب‌وکار قوی، آن را کاهش داد. مدیریت کسب و کار آنلاین به معنای برنامه‌ریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل تمام جنبه‌های یک کسب و کار است که به صورت آنلاین فعالیت می‌کند. این شامل مجموعه‌ای از فعالیت‌ها و تصمیم‌گیری‌هاست که هدف آن ایجاد، توسعه و حفظ یک کسب و کار موفق در فضای مجازی است. به عبارت دیگر، مدیریت کسب و کار آنلاین شامل استفاده از ابزارها، استراتژی‌ها و تکنیک‌های مختلف برای ایجاد یک حضور آنلاین قوی، جذب مشتریان، فروش محصولات یا خدمات و ارائه خدمات پس از فروش است. به طور خلاصه، مدیریت کسب و کار آنلاین یک فرآیند جامع و پویا است که نیازمند دانش و مهارت‌های مختلف در زمینه‌های بازاریابی، فناوری، مدیریت و ارتباط با مشتریان است.

بیشتر بخوانید: مدیریت خدمات پس از فروش چیست؟

 

مزایای مدیریت کسب‌ و کار آنلاین

مدیریت کسب‌وکار آنلاین مزایای متعددی را به صاحبان کسب‌وکار ارائه می‌دهد، از جمله افزایش کارایی، بهبود بهره‌وری و افزایش مقیاس‌پذیری. با برون‌سپاری وظایف روزمره و مسئولیت‌های عملیاتی به یک مدیر کسب‌وکار آنلاین (OBM)، صاحبان کسب‌وکار می‌توانند بر استراتژی سطح بالا و ابتکارات رشد تمرکز کنند. این امر به نوبه خود می‌تواند منجر به افزایش درآمد، بهبود رضایت مشتری و یک مزیت رقابتی قوی‌تر شود. برخی از مزایای کلیدی مدیریت کسب‌وکار آنلاین عبارتند از:

  • بهبود کارایی

مدیران کسب‌وکار آنلاین می‌توانند فرآیندها را ساده‌سازی کنند، گلوگاه‌ها را حذف کنند و گردش کار را بهینه کنند، که منجر به صرفه‌جویی قابل توجه در زمان و هزینه می‌شود. تصور کنید کسی را داشته باشید که بتواند ناکارآمدی‌ها را شناسایی کرده و راه حل‌هایی را اجرا کند که در هر هفته ساعت‌ها در وقت شما صرفه‌جویی کند.

  • افزایش مقیاس‌پذیری

با مدیریت عملیات روزمره توسط یک OBM، صاحبان کسب‌وکار می‌توانند بر مقیاس‌بندی کسب‌وکار خود، گسترش پیشنهادات خود و ورود به بازارهای جدید تمرکز کنند. این بدان معناست که می‌توانید کسب‌وکار خود را بدون غرق شدن در جزئیات کوچک، رشد دهید.

  • افزایش بهره‌وری

با برون‌سپاری وظایف غیر اصلی، صاحبان کسب‌وکار می‌توانند زمان و منابع خود را برای تمرکز بر ابتکارات با اولویت بالا و رشد استراتژیک آزاد کنند. این به شما امکان می‌دهد انرژی خود را به کاری که در آن بهترین هستید اختصاص دهید – نوآوری و پیشبرد کسب‌وکارتان.

  • تصمیم‌گیری بهتر

مدیران کسب‌وکار آنلاین می‌توانند بینش‌های ارزشمند و توصیه‌های مبتنی بر داده را برای اطلاع‌رسانی به تصمیمات کسب‌وکار و پیشبرد رشد ارائه دهند. با یک OBM، شما شریکی دارید که می‌تواند معیارها را تجزیه و تحلیل کند و بینش‌های عملی ارائه دهد، و به شما در تصمیم‌گیری آگاهانه که کسب‌وکارتان را به جلو می‌برد، کمک کند. شرکت‌های بسیار زیادی در سراسر جهان در زمینه مدیریت کسب و کار آنلاین موفق بوده‌اند. در اینجا به چند نمونه از این شرکت‌ها در سطح بین‌المللی اشاره خواهیم کرد:

آمازون (Amazon):

آمازون (Amazon) به عنوان یکی از بزرگترین فروشگاه‌های آنلاین جهان، در زمینه مدیریت کسب و کار آنلاین بسیار موفق عمل کرده است. این شرکت با استفاده از فناوری‌های پیشرفته، سیستم‌های مدیریت مشتریان قوی و استراتژی‌های بازاریابی دیجیتال مؤثر، توانسته است به رشد چشمگیری دست یابد.

گوگل (Google):

گوگل (Google) با ارائه خدمات متنوعی مانند موتور جستجو، تبلیغات آنلاین و ابزارهای تحلیلی، نقش بسیار مهمی در مدیریت کسب و کارهای آنلاین ایفا می‌کند. این شرکت با استفاده از داده‌های کاربران و الگوریتم‌های پیچیده، توانسته است به یکی از موفق‌ترین شرکت‌های آنلاین جهان تبدیل شود.

علی‌بابا (Alibaba):

علی‌بابا (Alibaba) یک شرکت چینی است که در زمینه تجارت الکترونیک فعالیت می‌کند. این شرکت با ارائه پلتفرم‌های آنلاین برای فروشندگان و خریداران، توانسته است به یکی از بزرگترین شرکت‌های تجارت الکترونیک جهان تبدیل شود.

بیشتر بخوانید: مدیریت خدمات مشتریان چیست؟

مدیریت کسب و کار آنلاین

مدیر کسب‌ و کار آنلاین (OBM) کیست؟

یک کسب‌ و کار آنلاین موفق از دو جزء اصلی تشکیل شده است: استراتژی و اجرا. به عنوان صاحب کسب‌وکار، شما در نهایت مسئول استراتژی هستید؛ چشم‌انداز کسب‌وکار، برنامه رشد، جریان‌های درآمد. مدیر کسب‌ و کار آنلاین در نهایت مسئول اجرا است. از بسیاری جهات، یک مدیر کسب‌ و کار آنلاین مشابه یک مدیر عملیات عمل می‌کند و اطمینان حاصل می‌نماید که تمام عملکردهای ضروری کسب‌وکار به خوبی اجرا می‌شوند. OBMها چشم‌انداز کارآفرین را اجرا می‌کنند تا اطمینان حاصل نمایند که پروژه‌های مناسب (استراتژی) در زمان مناسب (برنامه)، به روش صحیح (سیستم‌ها) و توسط افراد مناسب (تیم) در بهترین منافع کسب‌وکار انجام می‌شوند. OBMها با صاحبان کسب‌وکار همکاری می‌کنند تا به مقیاس‌بندی کارآمد کسب‌وکارها یاری می رسانند. در حالی که یک OBM تمام جنبه‌های یک کسب‌وکار را مدیریت می‌کند، یک مدیر پروژه به طور خاص بر پروژه‌های فردی تمرکز می‌نماید و گستره وسیع‌تر مسئولیت‌های یک OBM را برجسته می‌کند.

بیشتر بخوانید: بیانیه چشم انداز

 

مدیر کسب و کار آنلاین چه کاری انجام می‌دهد؟

هدف اصلی OBM این است که اطمینان حاصل کند کارکنان شرکت وظایف روزانه خود را به موقع و در بازه زمانی مورد انتظار به پایان می‌رسانند. این مدیران کسب و کار معمولاً وظایف متنوعی را انجام می‌دهند که مختص نقش آنهاست و بسته به اولویت‌های شرکت و نیازهای کسب و کار، می‌تواند به صورت روزانه تغییر کند. مسئولیت‌های آنها ممکن است شامل موارد زیر باشد:

  • مدیریت پروژه

OBM هر زمان که شرکت یک پروژه مجازی جدید را تأیید می‌کند، رهبری را بر عهده می‌گیرد. آنها مسئولیت کل چرخه عمر پروژه، از راه‌اندازی، اجرا و نظارت بر پروژه تا تکمیل آن را بر عهده می‌گیرند. این وظیفه اغلب شامل تبلیغات بازاریابی، تغییرات سیاست یا فرآیند، و تغییرات و ارتقاء وب سایت است.

  • مدیریت عملیات

یک OBM مسئول فرآیندهای کسب و کار شرکت است. آنها همچنین روابط با مشتری را پرورش و حفظ می‌کنند، صورتحساب‌ها را مدیریت می‌نمایند و سیستم‌های خاصی را اداره می‌کنند. اطمینان از اینکه عملیات روزانه کسب و کار به آرامی پیش می‌رود، یکی از اولویت‌های حوزه کاری این شغل است.

  • مدیریت کارکنان

مدیریت کارکنان شامل اطمینان از رعایت ضرب‌الاجل‌ها توسط کارکنان است. OBM بررسی عملکرد انجام می‌دهد، منابع را ارائه یا دوباره تخصیص می‌دهد، درخواست بازخورد می‌کند و در صورت لزوم پشتیبانی ارائه می‌دهد. بررسی اینکه کارکنان شرکت به طور مؤثر و کارآمد کار می‌کنند، برای این مدیران کسب و کار اولویت دارد تا اطمینان حاصل شود که عملیات روزانه پیش می‌رود.

  • مدیریت معیارها

شرکت‌ها شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) منحصر به فردی را تعریف می‌کنند که به صاحبان کسب و کار و مدیران امکان می‌دهد تعیین کنند آیا عملیات کسب و کار در مسیر رسیدن به اهداف شرکت قرار دارد یا خیر. بخشی از نقش OBM مدیریت عملکرد تیم و پروژه شرکت است. تجزیه و تحلیل و نظارت بر شاخص‌های قابل اندازه‌گیری KPI به OBM امکان می‌دهد داده‌های دقیقی را برای تعیین نحوه عملکرد جنبه‌های خاص کسب و کار و اینکه آیا تنظیمات یا بهبودهایی لازم است، جمع‌آوری کند. 

  • گزارش پیشرفت

از آنجایی که OMB عملیات روزانه کسب و کار را نظارت، مدیریت و ارزیابی می‌کند، معمولاً اطلاعات به‌روز کسب و کار را تولید می‌نماید. بخشی از مسئولیت آنها ارائه گزارش به افرادی است که احتمالاً از این داده‌ها بهره‌مند می‌شوند، مانند صاحب کسب و کار، مشتریان، سهامداران و سایر ذینفعان کلیدی. جزئیاتی که آنها به اشتراک می‌گذارند ممکن است شامل به‌روزرسانی‌های پروژه، گزارش‌های پیشرفت یا به‌روزرسانی‌ های عملکرد باشد تا به آنها کمک کند ایده‌هایی برای پیشنهادات یا راه‌حل‌هایی برای زمینه‌های بهبود ارائه دهند.

بیشتر بخوانید: شاخص کلیدی عملکرد (KPI) چیست؟

 

تفاوت مدیران کسب و کار آنلاین (OBM) با دستیار مجازی (VA)

در حالی که هم مدیران کسب‌وکار آنلاین (OBM) و هم دستیاران مجازی (VA) از صاحبان کسب‌وکار پشتیبانی می‌کنند، تفاوت‌های قابل توجهی بین این دو نقش وجود دارد. در اینجا برخی از تفاوت‌های کلیدی آورده شده است:

  • دامنه کار

VAها معمولاً بر وظایف اداری، مانند مدیریت ایمیل، سازماندهی تقویم و ورود داده‌ها تمرکز می‌کنند. از طرف دیگر، OBMها مسئول نظارت بر عملیات روزمره، مدیریت پروژه‌ها و پیشبرد ابتکارات رشد هستند. نقش یک OBM جامع‌تر و استراتژیک‌تر است.

  • سطح تخصص

OBMها معمولاً به مهارت‌ها و تخصص‌های پیشرفته‌تری، از جمله مدیریت پروژه، مدیریت عملیات و برنامه‌ریزی استراتژیک نیاز دارند. VAها ممکن است به مهارت‌های ابتدایی‌تری، مانند پشتیبانی اداری و ورود داده‌ها نیاز داشته باشند. 

  • سطح مسئولیت

OBMها اغلب مسئول تصمیم‌گیری‌های استراتژیک، مدیریت تیم‌ها و نظارت بر عملیات حیاتی کسب‌وکار هستند. VAها معمولاً مسئولیت‌های محدودتری دارند و ممکن است تحت نظارت یک OBM یا صاحب کسب‌وکار کار کنند. یک OBM نقش رهبری را بر عهده می‌گیرد، در حالی که یک VA پشتیبانی می‌نماید.

  • تأثیر بر کسب‌وکار

OBMها می‌توانند تأثیر قابل توجهی بر رشد کسب‌وکار، مقیاس‌پذیری و سودآوری داشته باشند. VAها، در حالی که مهم هستند، معمولاً تأثیر محدودتری بر نتایج کسب‌وکار دارند. مشارکت‌های استراتژیک و عملیاتی یک OBM می‌تواند منجر به رشد قابل توجه و بهبود کارایی شود. با درک این تفاوت‌ها، صاحبان کسب‌وکار می‌توانند تصمیمات آگاهانه‌ای در مورد نوع پشتیبانی مورد نیاز برای دستیابی به اهداف کسب‌وکار خود بگیرند. چه به کسی نیاز داشته باشید که وظایف اداری را انجام دهد یا یک شریک استراتژیک برای پیشبرد رشد، دانستن نقش‌های متمایز یک OBM و یک VA می‌تواند به شما در ساختن یک تیم مؤثرتر کمک کند.

بیشتر بخوانید: مدیریت پروژه

 

مهارت‌های لازم برای نقش مدیریت کسب و کار آنلاین

با توجه به وظایف و انتظارات فراوانی که این شغل ایجاب می‌کند، لازم است که نامزدهای احتمالی مهارت‌های خاصی را داشته باشند که به آنها کمک کند وظایف خود را به طور مؤثر و کارآمد انجام دهند. اگر در حال آماده‌سازی درخواست شغلی هستید، در صورت داشتن این مهارت‌های ضروری یا صرف زمان برای یادگیری آنها، ممکن است مزیت داشته باشید. در این بخش به چند مهارت ضروری اشاره شده است که می‌توانید برای موفقیت به عنوان یک OBM توسعه دهید:

  • مدیریت زمان آگاهانه

شرکت‌ها از مدیران خود انتظار دارند زمان خود را به طور مؤثر مدیریت کنند. مدیران کارآمد می‌دانند که مهارت‌های عالی مدیریت زمان به آنها امکان می‌دهد وظایف خود را به موقع و با اولویت‌بندی انجام دهند. یک راه خوب برای تمرین این مهارت، حفظ یک لیست کارهای روزانه و پیروی از یک برنامه شخصی است. 

  • تفکر انتقادی

ایجاد فرآیندها و استراتژی‌های جدید برای کمک به کسب و کار در دستیابی به اهدافش، بخش مهمی از این شغل است. تعیین نقاط عطف قابل اندازه‌گیری، ابزاری مؤثرتر برای نظارت بر عملکرد و پیشرفت به کسب و کار می‌دهد. این مهارت هنگام همکاری با تیم‌ها برای تبدیل ایده‌ها به پروژه‌های کامل نیز مفید است.

  • ارتباط مؤثر

ارتباط به موقع و مؤثر کلید هر کسب و کار موفق است. هنگامی که OBM اطلاعات مربوطه را به طور مؤثر منتقل می‌کند، اعضای تیم جزئیات پروژه و وظایف خود را به وضوح درک می‌نمایند. مهارت‌های نوشتاری و کلامی در ارتباط، به ویژه هنگام ارتباط با مشتریان یا کارکنان، مهم هستند. 

  • رهبری قوی

داشتن توانایی رهبری استثنایی، OBMها را در هر سازمانی در موقعیت برتری قرار می‌دهد. مهارت‌های رهبری به OBM امکان می‌دهد راهنمایی‌های لازم را برای تکمیل مؤثر وظایفشان به تیم ارائه دهد. OBMها می‌توانند سبک‌های رهبری مختلفی را تمرین کنند. 

  • سازماندهی

یک OBM مؤثر بودن مستلزم توانایی تبدیل یک موقعیت پیچیده به یک فرآیند سازماندهی شده و ساده است. به عنوان مثال، این مهارت زمانی بسیار ارزشمند است که یک پروژه به بن بست می‌رسد و ارزیابی مجدد برای دستیابی به کارایی ضروری است.

  • سواد کامپیوتری

دانستن نحوه استفاده از نرم‌افزاری که کسب‌وکارهای آنلاین از آن استفاده می‌کنند و اینکه چگونه به یک شرکت سود می‌رساند، برای هر کسی که در مسیر تبدیل شدن به یک OBM قرار دارد، ضروری است. بسیاری از صنایع از برنامه‌های کاربردی خاص آن بخش استفاده می‌کنند.

بیشتر بخوانید: برنامه ریزی استراتژیک چیست؟

مدیریت کسب و کار آنلاین

شرکت از یک مدیر کسب و کار آنلاین چه انتظاری دارد؟

OBM بودن به طور کلی مستلزم انجام وظایف مختلف به صورت روزانه است. برخی از آنها وظایف اولویت دار هستند و مدیر باید آنها را به طور منظم انجام دهد، در حالی که ممکن است در صورت نیاز به سایر مسئولیت‌ها رسیدگی کند. برخی از ویژگی‌هایی که یک شرکت ممکن است از یک مدیر کسب و کار آنلاین انتظار داشته باشد عبارتند از:

  • در دسترس بودن و قابل اعتماد بودن

شرکت‌ها معمولاً از OBMهای خود می‌خواهند که در طول برنامه کاری خود در دسترس و قابل دسترسی باشند. این امر به مالک، کارکنان و مشتریان اجازه می‌دهد در صورت لزوم با آنها ارتباط برقرار کنند. همچنین بسیار مهم است که OBM به سوالات و درخواست‌ها به موقع پاسخ دهد.

  • استقلال

از آنجایی که OBM اساساً عملیات روزانه صاحب کسب و کار را بر عهده می‌گیرد، شرکت معمولاً انتظار دارد که آنها با حداقل نظارت یا بدون نظارت کار کنند. مهم است که آنها خودکفا، مستقل و مدبر باشند. همچنین ضروری است که بتوانند زمان شخصی خود را به طور مؤثر مدیریت نمایند تا اطمینان حاصل شود که می‌توانند برنامه خود را تکمیل کنند.

  • کنشگری

داشتن ابتکار عمل به اندازه توانایی یک مدیر خوب بودن مهم است. هدف تشویق رشد کسب و کار است، بنابراین شرکت ممکن است از OBM انتظار داشته باشد که برای ترویج بهبود در یک وضعیت یا فرآیند فعلی اقدام کند. این می‌تواند به معنای ایجاد تغییرات کوچک در رویه‌های فعلی یا طراحی ابتکارات جدید برای بهبود بهره‌وری باشد.

  • تفکر استراتژیک

بخش بزرگی از نقش OBM توسعه ایده‌های جدید برای بهبود عملکرد فعلی کسب و کار است. آنها با استفاده از ارزیابی‌های مبتنی بر داده، می‌توانند زمینه را برای توسعه لازم برای اجرای روان‌تر کسب و کار فراهم کنند. آنها می‌توانند با تفکر پیشرو و استراتژی‌سازی، رشد کسب و کار را ترویج دهند.

  • مدیریت مؤثر افراد

رهبری و مدیریت یک تیم دو جنبه مدیریتی متفاوت هستند و کسب و کارها انتظار دارند یک OBM خوب هر دو ویژگی را داشته باشد. مدیریت مؤثر یک تیم مستلزم ارزیابی عملکرد فعلی آنها و ارائه توجه و راهنمایی لازم برای کمک به تیم در افزایش بهره‌وری است. همچنین شامل درک نحوه عملکرد سیستم و تعیین نحوه عملکرد مؤثرتر کارکنان است.

  • مشتری محور

OBMها می‌دانند چگونه با مشتریان به طور مؤثر برخورد و مدیریت نمایند. این شامل اطمینان از روابط خوب و تضمین حفظ مشتری، به ویژه اگر مشتری حق الزحمه بالاتری پرداخت می‌کند، است. همچنین بخشی از وظیفه آنها درک نیازهای مشتریان و اعمال اطلاعاتی است که جمع آوری می‌نمایند برای توسعه استراتژی‌های جدید برای رشد کسب و کار.

  • همکاری منظم در جلسات

برگزاری جلسات منظم معمولاً بخشی از شرح شغل و انتظار شرکت از یک OBM است. از آنجایی که آنها معمولاً چندین بخش را مدیریت می‌کنند، اغلب چندین جلسه را در یک بازه زمانی کوتاه برگزار می‌نمایند. ملاقات منظم با ذینفعان به آنها کمک می‌کند کسب و کار را به طور روان اداره نمایند و آنها را قادر می‌سازد اطلاعات را به اشتراک بگذارند و با کارکنان یا بخش‌های خاص، صاحب یا سهامداران شرکت و مشتریان ملاقات کنند.

  • رهبری انگیزشی

مدیریت یک تیم شامل اطمینان از رفاه اعضای تیم و حفظ انگیزه آنها است. مهم است که یک مدیر به اعضای تیم خود انگیزه دهد تا آنها را تشویق کند بهترین عملکرد خود را داشته باشند و کسب و کار را به طور روان اداره نمایند. OBM ممکن است برای عملکرد خوب پاداش و تقدیر ارائه دهد، در صورت لزوم بازخورد ارائه دهد و فرصت‌هایی برای توسعه حرفه‌ای فراهم کند. همچنین بسیار مهم است که بتوانند مسائل مربوط به عملکرد را پیش بینی کرده و هرگونه کمک و پشتیبانی لازم را ارائه دهند. 

  • توسعه شخصی مستمر

یک کسب و کار موفق همیشه به جلو حرکت می‌کند و با فناوری‌ها و روندهای جدید سازگار می‌شود. بخشی از وظیفه OBM این است که اطمینان حاصل کند از اخبار و تحولات صنعت به روز می‌مانند. همچنین مهم است که در مورد محصولات و فناوری‌های جدیدی که ممکن است برای کسب و کار مفید باشند، بیاموزند.

بیشتر بخوانید: تعریف مدیریت عملیات چیست؟ نقش مدیریت عملیات در تولید و خدمات و نحوه ارزیابی آن

نتیجه گیری:

مدیریت کسب و کار آنلاین، مجموعه‌ای از مهارت‌ها و استراتژی‌هاست که برای راه‌اندازی، اداره و رشد یک کسب و کار در فضای اینترنت به کار می‌رود. مدیر کسب و کار آنلاین، یا OBM، مستقیماً با صاحبان مشاغل در اداره مؤثر عملیات همکاری می‌کند. هماهنگی نزدیک آنها با مالک، بینش مناسبی در مورد اهداف، استراتژی‌ها و پیش‌بینی‌های کسب و کار به آنها می‌دهد و به آنها امکان می‌دهد کسب و کار را به طور کارآمد مدیریت کنند. OBM ها اساساً عملیات روزانه را بر عهده می‌گیرند تا به مالک اجازه دهند بر فرصت‌های جدید برای رشد کسب و کار تمرکز نماید.

.جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع مدیریت کسب و کار آنلاین برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

مدیریت خدمات مشتریان چیست؟

مدیریت خدمات مشتریان چیست؟

در این مقاله به بررسی موضوع مدیریت خدمات مشتریان پرداخته ایم. در ابتدا ضمن ارائه تعریفی از مدیریت خدمات مشتریان، دلایل اهمیت آن را مورد بررسی قرار داده ایم. سپس هدف اصلی مدیریت خدمات مشتریان و مزایای آن را تشریح نموده ایم. در ادامه نکاتی برای بهبود مدیریت خدمات مشتریان؛ نکات، بهترین شیوه ها و روش هایی که فناوری می تواند به آن یاری رساند را مطرح کرده ایم. سپس ابزارهایی که از مدیریت خدمات مشتریان پشتیبانی نموده و نحوه انتخاب بهترین نرم افزار برای آن را مورد تحلیل قرار داده ایم. در نهایت نیز به شرح نقش اصلی مدیر خدمات مشتریان پرداخته ایم. می توان گفت با مطالعه این مقاله به فهم مناسبی در زمینه موضوع مدیریت خدمات مشتریان دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

مقدمه ای بر مدیریت خدمات مشتریان

مدیریت خدمات مشتری یک رویکرد استراتژیک برای ارائه تجربیات شخصی‌سازی‌شده، کارآمد و یکپارچه است. در واقع مدیریت خدمات مشتری در مورد مدیریت و بهبود نحوه تعامل کسب‌وکارها با مشتریان خود برای حفظ رضایت و بازگشت آنها است. هدف این است که با رفع نیازها، حل سریع مشکلات و ایجاد ارتباطات قوی، هر تجربه خدمات مشتری را روان و مثبت کنیم. خدمات مشتری عالی برای کسب‌وکارها در دنیای امروز حیاتی است. تحقیقات ما نشان می‌دهد که ۸۲ درصد از نمایندگان و ۷۶ درصد از کارکنان سیار می‌گویند که مشتریان بیش از گذشته درخواست دارند. اگر نتوانید انتظارات مشتریان خود را برآورده کنید، آنها به جای دیگری خواهند رفت. زمانی که بهترین نرم‌افزار مدیریت خدمات مشتری با استراتژی‌های مناسب را در اختیار داشته باشید، می‌توانید سیستمی ایجاد کنید که بین همدلی، سرعت و خدمات درجه یک تعادل برقرار نماید. این به شما کمک می‌کند تا انتظارات رو به افزایش مشتریان را برآورده کرده و کسب‌وکار خود را رشد دهید.

مدیریت خدمات مشتریان چیست؟

مدیریت خدمات مشتری (CSM یا Customer service management) فرآیند مدیریت تعاملات و تجربیات مشتری برای اطمینان از رضایت، وفاداری و ماندگاری طولانی‌مدت آنها است. این شامل قرار دادن استراتژی‌ها، ابزارها و فرآیندهای مناسب برای رفع موثر نیازهای مشتری و ارائه خدمات روان و یکپارچه در هر نقطه تماس است. در اصل، CSM در مورد پر کردن شکاف بین آنچه کسب‌وکار شما ارائه می‌دهد و آنچه مشتریان شما انتظار دارند، اطمینان از اینکه هر تعامل تعهد شما به کیفیت و مراقبت از مشتری را نشان می‌دهد، است. یکی از مهم‌ترین بخش‌های CSM رسیدگی سریع و موثر به سوالات و نگرانی‌های مشتری است. این معمولاً به معنای استفاده از ابزارهایی مانند سیستم‌های مدیریت ارتباط با مشتری (CRM)، عوامل هوش مصنوعی، تجزیه و تحلیل و اتوماسیون برای روان‌تر کردن ارائه خدمات است. با ارائه پشتیبانی مداوم و شخصی‌سازی‌شده، کسب‌وکار شما نه تنها می‌تواند مسائل فوری را حل کند، بلکه بینش‌های ارزشمندی در مورد آنچه مشتریان شما دوست دارند و دوست ندارند، جمع‌آوری نماید. این به شما کمک می‌کند تا به طور مداوم محصولات و خدمات خود را بهبود بخشید.

بیشتر بخوانید: مدیریت خدمات پس از فروش چیست؟

 

چرا مدیریت خدمات مشتریان مهم است؟

مدیریت خدمات مشتری مستقیماً بر میزان رضایت و وفاداری مشتریان شما تأثیر می‌گذارد، که ارتباط نزدیکی با موفقیت کسب‌وکار شما دارد. این امر با نرم‌افزار مدیریت خدمات مشتری مناسب، آغاز می‌شود، که به شما امکان می‌دهد تعاملات خدماتی را به طور موثر و کارآمد در یک فضای کاری یکپارچه، صرف نظر از کانال‌های خدمات مشتری مورد استفاده مشتریان خود، به طور مرکزی مدیریت کنید. شما می‌توانید با مدیریت حوادث خدمات مشتری، مسائل را حل نمایید، پشتیبانی مداوم ارائه دهید و تجربه‌ای مثبت ایجاد کنید که اعتماد ایجاد می‌نماید، وقتی مشتریان شما راضی هستند، احتمال بازگشت آنها، توصیه کسب‌وکار شما به دیگران و تبدیل شدن به مبلغان بلندمدت، که باعث رشد کسب‌وکار می‌شود، بیشتر است. علاوه بر این، CSM با جمع‌آوری بینش در مورد ترجیحات، نگرانی‌ها و رفتارهای آنها، به کسب‌وکار شما یاری می رساند تا درک بهتری از مشتریان خود پیدا کند. این داده‌ها برای بهبود محصولات، خدمات و استراتژی‌های کلی خدمات مشتری شما بسیار ارزشمند هستند. این امر نه تنها تجربه مشتری را تقویت می‌نماید، بلکه شرکت شما را از رقبای خود متمایز می‌کند، شهرت، وفاداری مشتری و سودآوری بلندمدت شما را حتی در شرایط سخت اقتصادی بهبود می‌بخشد.

بیشتر بخوانید: نرم افزار CRM (مدیریت ارتباط با مشتری) چیست؟

مزایای مدیریت خدمات مشتریان

هدف اصلی مدیریت خدمات مشتریان چیست؟

هدف اصلی مدیریت خدمات مشتری ایجاد اعتماد و وفاداری است، تبدیل مشتریان راضی به مبلغان برند. یک رویکرد محکم CSM بر ارائه خدمات مشتری فعال، پیش‌بینی نیازها قبل از بروز آنها، تمرکز دارد. چه از طریق تعامل توجه‌آمیز نمایندگان یا استفاده از عوامل و فناوری‌های دقیق هوش مصنوعی، CSM موفق اطمینان می‌دهد که مشتریان شما در هر مرحله احساس ارزشمندی، شنیده شدن و حمایت شدن می‌کنند.

مزایای مدیریت خدمات مشتریان چیست؟

برخی از مزایای کلیدی نرم‌افزار مدیریت خدمات مشتری عبارتند از:

  • صرفه‌جویی در هزینه

خودکارسازی فرآیندهای خدمات مشتری و استفاده از عوامل هوش مصنوعی برای رسیدگی به موارد، با کاهش نیاز به مداخله انسانی و نیروی انسانی، به صرفه‌جویی در هزینه‌های مدیریت خدمات مشتری کمک می‌کند. 

  • وفاداری و حفظ مشتری

تجربه مثبت مشتری، وفاداری و اعتماد را ایجاد می‌کند و ممکن است منجر به افزایش حفظ مشتری و تجارت مکرر شود.

  • تقویت شهرت برند

مشتریان راضی احتمالاً به مبلغان برند تبدیل می‌شوند و کسب‌وکار شما را از طریق نظرات آنلاین و تبلیغات دهان به دهان تبلیغ می‌کنند. 

  • بهبود رضایت مشتری

ارائه راه‌حل‌های سریع، متناسب و دقیق توسط نماینده می‌تواند به نمرات رضایت مشتری (CSAT) بالاتر و وفاداری بلندمدت مشتری کمک کند.

  • افزایش کارایی

ساده‌سازی فرآیندها، خودکارسازی وظایف و ارائه بینش‌های بلادرنگ از طریق مدیریت دانش، به نمایندگان و عوامل شما امکان می‌دهد تا به سرعت مسائل رایج و پیچیده را حل کنند، بهره‌وری را بهبود بخشند و زمان پاسخگویی را کاهش دهند.

  • بینش‌های داده‌ای پیشرفته

سیستم‌های CSM تجزیه و تحلیل‌های ارزشمندی را ارائه می‌کنند، که به کسب‌وکار شما یاری می رساند تا روندها را شناسایی کرده و استراتژی‌ها را بر اساس بازخورد و رفتار مشتری تطبیق دهد.

  • کیفیت خدمات ثابت

فرآیندهای استاندارد و تخصیص بهتر منابع به تیم‌های خدمات مشتری کمک می‌کند تا سطوح خدمات ثابتی را در سراسر کانال‌ها و نقاط تماس ارائه دهند، چه از طریق واتس‌اپ، صدا یا روش‌های دیگر با آنها ارتباط برقرار کنند.

  • بهره‌وری بیشتر

با رسیدگی مستقل و مؤثر به مسائل معمول و پیچیده، بهره‌وری را در مدیریت خدمات مشتری افزایش داده و به نمایندگان اجازه می‌دهید تا بر کارهای استراتژیک‌تر تمرکز کنند.

  • حل فعالانه مسائل

تجزیه و تحلیل داده‌های مشتری و ردیابی الگوها به کسب‌وکار شما کمک می‌کند تا مسائل بالقوه را قبل از تشدید شناسایی کند و منجر به مداخلات به موقع‌تر شود.

بیشتر بخوانید: تخصیص منابع

 

نکات و بهترین شیوه‌های مدیریت خدمات مشتریان

مؤثرترین راه‌ها برای بهبود استراتژی CSM شما شامل پاسخگویی به روندهای موجود در داده‌های شما، استفاده از ابزارهای مناسب و گوش دادن به کارمندان و مشتریان شما است. بیایید چند نکته برای مدیریت خدمات مشتری را بررسی کنیم:

  • ارائه گزینه‌های سلف‌سرویس

تحقیقات نشان می‌دهد که ۶۱ درصد از مشتریان ترجیح می‌دهند برای مسائل ساده از سلف‌سرویس استفاده کنند. ارائه گزینه‌های سلف‌سرویس بیشتر به آنها می‌تواند تجربه و CSAT شما را بهبود بخشد. از مراکز میز راهنما گرفته تا پورتال‌های مشتری و عوامل خدمات مشتری هوش مصنوعی، تیم‌های خدمات می‌توانند پشتیبانی سلف‌سرویس خود را تقویت کنند.

  • اولویت‌بندی ایجاد اعتماد

تحقیقات همچنین نشان می‌دهد که ۶۱ درصد از مشتریان تأکید می‌کنند که هنگام پذیرش هوش مصنوعی، برای شرکت‌ها مهم‌تر است که قابل اعتماد باشند. ۷۲ درصد دیگر از مشتریان می‌گویند که مهم است بدانند که آیا با یک عامل هوش مصنوعی ارتباط برقرار می‌کنند یا خیر. تیم‌های خدمات مشتری می‌توانند با نشان دادن شفافیت در شیوه‌های هوش مصنوعی، اعتبار خود را نزد مشتریان ایجاد نمایند.

  • گوش دادن به بازخورد

بهترین استراتژی‌های فناوری CSM مشکلات سازمان شما را به طور معناداری حل می‌کنند. به عنوان مثال، تحقیقات نشان داد که ۹۲ درصد از متخصصان خدمات می‌گویند که پرورش روابط مشتری به طور فزاینده‌ای مهم است. با این حال، ۶۹ درصد از نمایندگان می‌گویند که ایجاد تعادل بین سرعت و کیفیت خدمات مشتری دشوار است. برای رسیدگی به اولویت‌های اصلی ابتدا به بازخورد مشتری و کارمند گوش دهید، نه فقط آنچه فکر می‌کنید نیاز به بهبود دارد. از تجزیه و تحلیل خدمات مشتری خود بیاموزید و از نظرسنجی‌های رضایت مشتری برای کشف بینش‌های عمیق‌تر استفاده کنید.

بیشتر بخوانید: نقشه سفر مشتری

 

چگونه مدیریت خدمات مشتریان خود را بهبود دهیم؟

تحقیقات نشان می‌دهد که ۷۹ درصد از مشتریان انتظار سازگاری بین بخش‌ها را دارند، در حالی که ۵۶ درصد اغلب مجبورند اطلاعات را به نمایندگان مختلف تکرار کنند. این بدان معناست که برای شرکت‌هایی که به دنبال ارائه یک تجربه خدمات مشتری سازگار، شخصی‌سازی‌شده و منسجم هستند، جای پیشرفت وجود دارد. اما تصمیم‌گیری در مورد اینکه کجا تمرکز کنیم می‌تواند چالش‌برانگیز باشد. اولویت‌بندی این رویکردها و ابزارها را برای مدیریت خدمات مشتری در نظر بگیرید:

  • پشتیبانی چندکاناله 

پشتیبانی چندکاناله (Omnichannel) اطمینان می‌دهد که مشتریان می‌توانند از طریق کانال‌های متعدد ارتباط برقرار کنند و تجربه‌ای یکپارچه و سازگار دریافت نمایند. یک مرکز تماس چندکاناله به رسیدگی سریع و کارآمد به مشکلات مشتری، صرف نظر از کانالی که انتخاب می‌کنند، یاری می رساند و در نتیجه رضایت و وفاداری مشتری را افزایش می‌دهد.

  • هوش مصنوعی 

استفاده از هوش مصنوعی (AI) برای عیب‌یابی مستقل مشکلات سفارش، برنامه‌ریزی قرار ملاقات‌ها در خدمات میدانی و ارائه پاسخ‌های دقیق می‌تواند به طور قابل توجهی حجم کاری نمایندگان خدمات شما را کاهش داده و فرسودگی شغلی را کم کند. این امر به نمایندگان اجازه می‌دهد تا بر تعاملات با ارزش بالاتر، مانند افزایش درآمد از طریق فروش مکمل، تمرکز نمایند.

  • فرهنگ مشتری‌محور

ایجاد فرهنگی که مشتری را در اولویت قرار می‌دهد، می‌تواند واقعاً تفاوت ایجاد کند. این امر در مورد آموزش تیم شما برای درک و پیش‌بینی نیازهای مشتریان، دادن قدرت تصمیم‌گیری فوری به آنها و جمع‌آوری و عمل به بازخورد مشتری به طور منظم برای بهبود مستمر خدمات است.

بیشتر بخوانید: مدیریت فناوری اطلاعات چیست؟

 

۴ روشی که فناوری می‌تواند به مدیریت خدمات مشتریان کمک کند

ابزارها و فناوری بخش‌های ضروری CSM هستند زیرا به تیم شما قدرت می‌دهند تا کارآمدتر و چابک‌تر باشند. در این بخش نحوه پشتیبانی فناوری از استراتژی کلی CSM را بررسی خواهیم کرد:

  • سازماندهی

نرم‌افزار CRM جمع‌آوری، سازماندهی و ذخیره داده‌های مشتری را آسان می‌کند. در واقع CRM به تیم‌های خدمات دسترسی بلادرنگ به داده‌های مهم مشتری را می‌دهد تا به آنها در شخصی‌سازی تعاملات، تصمیم‌گیری بهتر و ارائه سازگاری در سراسر تجربیات کمک کند.

  • زمان

با هوش مصنوعی برای خدمات مشتری و فناوری اتوماسیون، تعاملات خدماتی شما کارآمدتر و پربازده‌تر می‌شوند. ابزارهای پشتیبانی مشتری، به شما امکان می‌دهند خدمات را به صورت شبانه‌روزی ارائه دهید و در زمان مشتریان و نمایندگان صرفه‌جویی کنید. اتوماسیون وظایف معمول را به سرعت انجام می‌دهد و نمایندگان را آزاد می‌کند تا بر کارهای با ارزش بالاتر تمرکز نمایند.

  • هزینه

انجام این امور تیم شما را قادر می‌سازد تا با منابع کمتر، تعاملات مشتری بیشتری را مدیریت کند.

  • کارایی

علاوه بر صرفه‌جویی در زمان و هزینه، هوش مصنوعی و اتوماسیون می‌توانند با تجزیه و تحلیل سریع حجم زیادی از داده‌ها و تولید گزارش‌های دقیق از عملیات خدمات مشتری شما، کارایی را در مدیریت خدمات مشتری به طور قابل توجهی بهبود بخشند. این امر به تیم شما امکان می‌دهد راه‌حل‌های مؤثرتر و مبتنی بر داده را به مشتریان ارائه دهد.

بیشتر بخوانید: پرسونای مشتری چیست؟

 

ابزارهایی که از مدیریت خدمات مشتریان پشتیبانی می‌کنند

فناوری چگونه می‌تواند به ارتقای استراتژی خدمات مشتری شما کمک کند؟ در اینجا ابزارهایی وجود دارد که هنگام ارزیابی نرم‌افزار CSM برای سازمان خود باید در نظر بگیرید:

  • عوامل هوش مصنوعی (AI agents):

خدمات مشتری مستقل را ارائه می‌دهد، که قادر به درک و پاسخگویی به سوالات مشتری به صورت ۲۴/۷ بدون تعامل انسانی است. عوامل می‌توانند طیف گسترده‌ای از وظایف را به طور مستقل انجام دهند، از مدیریت وظایف زمان‌بر گرفته تا پاسخگویی به سوالات معمول و حل مسائل پیچیده. 

  • اتوماسیون (Automation):

ابزارهای اتوماسیون خدمات مشتری وظایف تکراری را انجام می‌دهند، مانند مسیریابی موارد با نرم‌افزار تیکت‌دهی و ارسال ایمیل‌های پیگیری. این کار زمان زیادی را برای تیم شما صرفه‌جویی می‌کند و به آنها امکان می‌دهد بر موارد مهم‌تر، مانند شخصی‌سازی تجربه خدمات مشتری و حل موارد، تمرکز نمایند. در نهایت، این منجر به یک تجربه خدمات مشتری بهتر و کارآمدتر می‌شود که مشتریان شما را وفادار نگه می‌دارد.

  • تجزیه و تحلیل (Analytics):

ابزارهای تجزیه و تحلیل خدمات مشتری بینش‌های ارزشمندی را در مورد رفتار مشتری و عملکرد خدمات ارائه می‌دهند، که به شما در شناسایی روندها و زمینه‌های بهبود کمک می‌کند. با ردیابی معیارهای کلیدی خدمات مشتری، مانند حل مسئله در اولین تماس و میانگین زمان رسیدگی، می‌توانید تصمیمات مبتنی بر داده را برای بهبود تجربه مشتری و بهینه‌سازی فرآیندهای پشتیبانی مشتری خود بگیرید. این منجر به عملیات کارآمدتر و CSAT بالاتر می‌شود.

  • چندکاناله (Omnichannel):

راه‌حل‌های تعامل با مشتری چندکاناله اطمینان می‌دهند که تجربه مشتری در تمام کانال‌های خدمات یکپارچه و متصل است. چه مشتری از طریق صدا، ایمیل یا برنامه پیام‌رسان با شما تماس بگیرد، نرم‌افزار خدمات مشتری، مرتبط با CRM شما، سابقه و ترجیحات آنها را به‌روز نگه می‌دارد. به این ترتیب، نمایندگان و عوامل همیشه می‌توانند با زمینه کامل پاسخ دهند و هر تعامل را شخصی‌تر و مؤثرتر کنند.

بیشتر بخوانید: برنامه وفاداری مشتری

بهترین معیار های مدیریت خدمات مشتریان

چگونه بهترین نرم‌افزار و ابزارهای مدیریت خدمات مشتری را انتخاب کنیم؟

برای ایجاد تجربیات خدمات مشتری یکپارچه و کارآمد، به نرم‌افزار و ابزارهای مدیریت خدمات مشتری مناسب نیاز دارید. آنها باید با اهداف کسب‌وکار و خدمات مشتری شما همسو باشند، بتوانند با سازمان شما مقیاس‌پذیر باشند و از تعامل چندکاناله پشتیبانی کنند. پشته فناوری خدمات مشتری هر کسب‌وکار منحصر به فرد است. در اینجا عوامل کلیدی وجود دارد که هنگام انتخاب راه‌حل CSM خود باید در نظر بگیرید:

  • قابلیت‌های ادغام

نرم‌افزاری را انتخاب کنید که به طور یکپارچه با CRM و سایر پلتفرم‌های شما ادغام شود تا داده‌های مشتری شما یکپارچه و به طور جهانی در دسترس باشد. 

  • هوش مصنوعی و اتوماسیون

به دنبال راه‌حل‌های هوش مصنوعی خدمات مشتری با عوامل هوش مصنوعی داخلی باشید، که می‌تواند به طور مستقل مسائل معمول و پیچیده را در چارچوب‌های تعیین‌شده توسط کسب‌وکار شما مدیریت کند. ویژگی‌های اتوماسیون خدمات مشتری وظایف زمان‌بر و تکراری را بر عهده می‌گیرند تا نمایندگان شما را آزاد نمایند تا بر کارهای با ارزش بالاتر مانند فروش مکمل برای به حداکثر رساندن درآمد تمرکز کنند.

  • قابلیت سفارشی‌سازی و مقیاس‌پذیری

نرم‌افزاری را انتخاب کنید که کاملاً متناسب با کسب‌وکار شما باشد و با رشد شما قابل گسترش باشد و با کانال‌های خدمات مشتری، فناوری‌ها و انتظارات مشتری جدید سازگار شود.

  • تجزیه و تحلیل و گزارش‌دهی

ابزارهایی را در اولویت قرار دهید که تجزیه و تحلیل قوی خدمات مشتری را داشته باشند تا بتوانید معیارهای عملکرد مانند زمان‌های حل مسئله و CSAT را ردیابی کنید. سرمایه‌گذاری در نرم‌افزار مناسب تضمین می‌کند که تیم شما خدمات استثنایی و مبتنی بر داده ارائه می‌دهد و در عین حال به شاخص های کلیدی عملکد (KPI) اصلی مانند امتیازات سلامت مشتری، وفاداری، ان پی اس (NPS) و حفظ مشتری کمک می‌کند.

بیشتر بخوانید: شاخص کلیدی عملکرد (KPI) چیست؟

 

نقش اصلی مدیر خدمات مشتریان چیست؟

مدیر خدمات مشتری بر عملیات روزانه تیم خدمات مشتری نظارت می‌کند و اطمینان می‌دهد که به سوالات مشتری به سرعت و به طور موثر رسیدگی می‌شود. نقش مدیر به عنوان رابط بین افراد، فناوری‌ها، آموزش و بهترین شیوه‌ها، شامل تعیین اهداف عملکرد، مدیریت عملکرد تیم و حفظ استانداردهای بالای خدمات است. وظایف مدیران خدمات مشتری شامل تجزیه و تحلیل بازخورد مشتری، شناسایی زمینه‌های بهبود و اجرای استراتژی‌هایی برای افزایش رضایت مشتری و کارایی عملیاتی است. آنها همچنین با سایر بخش‌ها برای همسو کردن تلاش‌های خدمات مشتری با اهداف کلی کسب‌وکار و انتظارات مشتری همکاری می‌کنند.

چه مهارت‌هایی برای مدیران موفق خدمات مشتریان مورد نیاز است؟

مدیران موفق خدمات مشتری رابط و الگوی نقش با ترکیبی از قابلیت‌های بین فردی، استراتژیک و فنی هستند. مدیران خدمات مشتری با تقویت این مهارت‌ها و گنجاندن ابزارهای مناسب، می‌توانند تیم‌های کارآمد و با عملکرد بالا ایجاد کرده و تجربیات استثنایی مشتری را رقم بزنند. مهارت‌های کلیدی عبارتند از:

  • رهبری: توانایی ایجاد انگیزه، آموزش و مدیریت یک تیم برای دستیابی به اهداف عملکرد.
  • ارتباطات: ارتباطات واضح، مهربانانه، سریع و مفید برای تعاملات داخلی تیم و تعامل با مشتری ضروری است.
  • حل مسئله: تعهد و کنجکاوی برای رسیدگی به مسائل و شناسایی راه‌حل‌ها برای رفع نیازهای مشتری در عین دستیابی به اهداف شرکت.
  • مهارت فنی: آشنایی با نرم‌افزار و ابزارهای خدمات مشتری برای استفاده فعالانه و توصیه راه‌حل‌هایی برای بهینه‌سازی گردش کار و تصمیم‌گیری مبتنی بر داده.
  • هوش هیجانی: درک و مدیریت احساسات برای پیمایش تعاملات چالش‌برانگیز مشتری و حل مسئله بسیار مهم است.
  • کنسول خدماتی که ویژگیهای مدیریت خدمات مشتری را نشان میدهد.

 

نتیجه گیری:

مدیریت خدمات مشتری (CSM یا Customer service management) فرآیند مدیریت تعاملات و تجربیات مشتری برای اطمینان از رضایت، وفاداری و ماندگاری طولانی‌مدت آنها است. هدف اصلی مدیریت خدمات مشتری ایجاد اعتماد و وفاداری است، تبدیل مشتریان راضی به مبلغان برند. یک رویکرد محکم CSM بر ارائه خدمات مشتری فعال، پیش‌بینی نیازها قبل از بروز آنها، تمرکز دارد. چه از طریق تعامل توجه‌آمیز نمایندگان یا استفاده از عوامل و فناوری‌های دقیق هوش مصنوعی، CSM موفق اطمینان می‌دهد که مشتریان شما در هر مرحله احساس ارزشمندی، شنیده شدن و حمایت شدن می‌کنند. نرم‌افزار CSM با سایر ابزارها مانند عوامل هوش مصنوعی، پلتفرم‌های میز راهنما، سیستم‌های تیکت‌دهی و ابزارهای تجزیه و تحلیل ادغام می‌شود. این ابزارها به خودکارسازی گردش کار، بهبود زمان پاسخگویی و ارائه بینش برای اصلاح استراتژی‌های خدمات کمک می‌کنند. 

 

.جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع مدیریت خدمات مشتریان برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

مدیریت خدمات پس از فروش چیست؟

مدیریت خدمات پس از فروش چیست؟

در این مقاله به بررسی موضوع مدیریت خدمات پس از فروش پرداخته ایم. در ابتدا ضمن ارائه تعریفی از مدیریت خدمات پس از فروش، مزایای آن را بررسی کرده ایم. سپس نرم افزار مربوط به مدیریت خدمات پس از فروش را تشریح نموده ایم. در ادامه چرایی و چگونگی نیاز به مدیریت خدمات پس از فروش را مطرح نموده ایم. در نهایت نیز به نکاتی برای مدیریت بهتر خدمات پس از فروش اشاره کرده ایم. برای فهم بهتر مطالب در زمینه مدیریت خدمات پس از فروش به ذکر برخی مثال ها در این زمینه پرداخته ایم. می توان گفت با مطالعه این مقاله به فهم مناسبی در زمینه موضوع مدیریت خدمات پس از فروش دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

 

مقدمه ای بر مدیریت خدمات پس از فروش 

یکی از موثرترین راه‌ها برای افزایش وفاداری مشتری، دریافت توصیه‌های دهان به دهان و بهبود شهرت شما، ارائه خدمات پس از فروش برجسته است. در نهایت، هیچ کسب و کاری نباید صرفاً بر مشتریان جدید برای ایجاد کسب و کار تمرکز کند، بنابراین اطمینان از مدیریت موثر خدمات پس از فروش شما مهم است. یکی از بهترین راه‌ها برای دستیابی به این هدف، مدیریت صحیح خدمات پس از فروش است. پشتیبانی موثر پس از فروش، مقدار زیادی اعتماد در مشتری شما ایجاد می‌کند و به آنها امکان می‌دهد بیشترین بهره را از محصول شما ببرند. از اطمینان از عملکرد صحیح سیستم‌ها گرفته تا رسیدگی سریع به هرگونه سوال مشتری، پشتیبانی پس از فروش بخش جدایی ناپذیر هر فروش است. دیگر صرفاً ارائه یک محصول عالی کافی نیست، زیرا مشتریان به دنبال شرکت‌هایی هستند که برای اطمینان از رضایت آنها از خرید، تلاش بیشتری می‌کنند. این امر نه تنها منجر به نظرات مثبت آنلاین می‌شود، بلکه تعداد توصیه‌های دهان به دهانی که شرکت شما دریافت می‌کند را نیز افزایش می‌دهد.

 

خدمات پس از فروش چیست؟

به صورت کلی خدمات پس از فروش؛ مدیریت، پیگیری و گزارش‌دهی درخواست‌های فروش از پشتیبانی قیمت‌دهی تا بررسی قراردادها است. برای برآورده کردن و فراتر رفتن از انتظارات مشتریان، خدمات پس از فروش موثر ضروری است. خدمات پس از فروش به شما امکان می‌دهد روابط خود را با مشتریان مدیریت کنید تا اطمینان حاصل شود که آنها می‌توانند هر گونه کمکی را که ممکن است در مورد محصولات و خدمات شما نیاز داشته باشند، دریافت کنند. با این حال، خدمات پس از فروش می‌تواند فرآیندی پیچیده باشد که شامل تعدادی از افراد، فرآیندها و تجهیزات است. در واقع خدمات پس از فروش، پشتیبانی است که پس از خرید محصول شما به مشتریان خود ارائه می‌دهید. این ممکن است شامل یک دوره آموزش اولیه، ساعات پشتیبانی مشتری طولانی‌تر و ارتباطات پشتیبانی فعال برای شناسایی موانع کوچک قبل از تبدیل شدن به مشکلات بزرگ باشد. از جمله موارد دیگر، خدمات پس از فروش شامل موارد زیر است:

  • یادداشت‌های تشکر
  • خدمات مشتری عالی و در دسترس
  • آموزش محصول
  • بررسی‌های منظم
  • گوش دادن به بازخورد مشتری
  • مرجوعی و تعویض

بیشتر بخوانید: برنامه وفاداری مشتری

مدیریت خدمات پس از فروش چیست؟

مدیریت خدمات پس از فروش به مجموعه‌ای از فعالیت‌ها و خدماتی گفته می‌شود که یک شرکت پس از فروش محصول یا ارائه خدمات به مشتریان خود ارائه می‌دهد. هدف از این خدمات، حفظ و نگهداری مشتریان، افزایش رضایت آنها و ایجاد وفاداری به برند است. مدیریت خدمات پس از فروش منجر به افزایش رضایت مشتریان، حفظ مشتریان فعلی و جذب مشتریان جدید، ایجاد وفاداری به برند، افزایش فروش و سودآوری و بهبود شهرت و اعتبار شرکت خواهد شد. به طور خلاصه، مدیریت خدمات پس از فروش شامل موارد زیر است:

  • پشتیبانی فنی: ارائه راهنمایی و کمک به مشتریان در استفاده از محصول یا خدمات، رفع مشکلات فنی و ارائه راه حل‌های مناسب.
  • تعمیر و نگهداری: ارائه خدمات تعمیر و نگهداری محصولات، تعویض قطعات معیوب و اطمینان از عملکرد صحیح محصول.
  • گارانتی: ارائه ضمانت برای محصولات، تعویض یا تعمیر محصولات معیوب در طول دوره گارانتی.
  • آموزش: ارائه آموزش‌های لازم به مشتریان برای استفاده صحیح از محصول یا خدمات.
  • پاسخگویی به شکایات: رسیدگی به شکایات و انتقادات مشتریان، ارائه پاسخ‌های مناسب و رفع مشکلات آنها.
  • ارتباط با مشتریان: برقراری ارتباط مستمر با مشتریان، دریافت بازخورد آنها و ارائه خدمات مورد نیاز.

خدمات پس از فروش خوب، می‌تواند یک مزیت رقابتی مهم برای شرکت‌ها باشد و به آنها کمک کند تا در بازار رقابتی امروز موفق شوند.

بیشتر بخوانید: مشاوره خدمات پس از فروش

مدیریت خدمات پس از فروش

مزایای مدیریت خدمات پس از فروش

اکثر شرکت‌ها قصد ندارند پس از فروش، زیر پای مشتریان خود را خالی کنند. اغلب، کسب‌وکارها توجه بیشتری به مشتریان بالقوه معطوف می‌کنند، زیرا می‌خواهند پایگاه مشتریان را گسترش دهند. صرف زمان و تلاش بیشتر برای تبدیل سرنخ‌ها، بلافاصله با اولین خرید آنها به عنوان مشتری نتیجه می‌دهد. این امر منجر به چرخه‌ای از سرمایه‌گذاری در تجربه پیش از فروش بدون سرمایه‌گذاری در تجربه پس از فروش می‌شود.  در حالی که سرمایه‌گذاری در خدمات پیش از فروش برای تبدیل بازدیدکنندگان به خریداران مهم است، خدمات پس از فروش به سه دلیل برای طول عمر کسب‌وکار شما حیاتی است: اطمینان از مشتریان تکراری، ایجاد ارجاعات دهان به دهان و حفظ تصویر مثبت برند.
ارائه خدمات پس از فروش عالی، حفظ مشتری را بهبود می‌بخشد و احتمال خرید مجدد مشتریان از شما را افزایش می‌دهد. طبق مطالعه‌ای که در سال ۲۰۲۰ توسط شرکت مشاوره سی ایکس (CX) شپ هایکن انجام شد، ۹۶ درصد از مشتریان در صورت دریافت خدمات بد، مایل به ترک کسب و کار شما هستند. حتی اگر در ابتدا محصول خود را به آنها فروخته‌اید، رها کردن آنها پس از فروش عملاً تضمین می‌کند که در آینده باز نخواهند گشت. آن را مانند یک سطل نشتی در نظر بگیرید. فروش‌ها در حال ریختن و پر کردن سطل شما هستند. اما اگر در ته سطل شما سوراخی وجود داشته باشد، مشتریان به ترک کردن ادامه می‌دهند و سطل شما هرگز پر نخواهد شد، مهم نیست که آب با چه سرعتی وارد می‌شود. ارائه خدمات مشتری عالی پس از فروش، مانند وصله کردن آن سوراخ است. مشتریان باقی خواهند ماند، حتی زمانی که شما مشتریان جدید جذب می‌کنید و فروش بیشتری انجام می‌دهید.
سرنخ‌هایی که توسط مشتریان قبلی و خوشحال به کسب و کار شما ارجاع داده می‌شوند، ارزشمندترین دارایی در قیف فروش شما هستند. آنها نه تنها چهار برابر بیشتر از سرنخ‌های سایر منابع احتمال تبدیل شدن دارند، بلکه ۱۶ درصد ارزش طول عمر بالاتری نیز دارند. ارائه خدمات پس از فروش عالی، تأثیر مثبتی بر تعداد مشتریانی دارد که مایل به ارائه ارجاع هستند. و از آنجایی که طبق نظرسنجی بازاریابان، ۶۵ درصد از سرنخ‌های کسب و کار جدید از ارجاعات می‌آیند، بسیار مهم است که مشتریان فعلی شما از خدمات پس از فروش شما راضی باشند. اگر اینطور نباشد، تعداد سرنخ‌های جدیدی که از ارجاعات می‌آیند، کمتر و کمتر خواهد شد.
مطالعات متعددی نشان داده‌اند که تجربه پس از فروش خوب، تأثیر مثبتی بر تصویر کلی برند دارد که به نوبه خود وفاداری مشتری را تقویت می‌کند. اطمینان از اینکه شما به عنوان یک برند قابل اعتماد و مفید دیده می‌شوید، برای بازگشت مشتریان برای خرید در آینده ضروری است. همچنین می‌تواند نرخ تبدیل را بهبود بخشد و ریزش مشتری را کاهش دهد. در حالی که فروش کوتاه مدت ممکن است در نمودار درآمد شما خوب به نظر برسد، سرمایه‌گذاری در شادی مداوم مشتری تضمین می‌کند که در آینده به فروش خود ادامه خواهید داد. مدیریت خدمات پس از فروش مزایای متعددی برای کسب‌وکارها به همراه دارد که در ادامه به برخی از مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌کنیم:

۱. افزایش رضایت مشتریان:

  • ارائه خدمات پس از فروش با کیفیت، نشان‌دهنده اهمیت مشتری برای شرکت است.
  • پاسخگویی سریع و مؤثر به مشکلات و سوالات مشتریان، حس اطمینان و رضایت را در آن‌ها تقویت می‌کند.
  • مشتریان راضی، به احتمال زیاد به مشتریان وفادار تبدیل می‌شوند و به دیگران نیز محصولات و خدمات شرکت را توصیه می‌کنند.

۲. افزایش وفاداری مشتریان:

  • خدمات پس از فروش، ارتباط مستمر بین شرکت و مشتریان را حفظ می‌کند.
  • ارائه خدمات و پشتیبانی مناسب، حس اعتماد و وفاداری را در مشتریان تقویت می‌کند.
  • مشتریان وفادار، به احتمال زیاد به خرید مجدد از شرکت تمایل نشان می‌دهند و در بلندمدت، سودآوری بیشتری برای شرکت به همراه دارند.

۳. بهبود شهرت و اعتبار برند:

  • ارائه خدمات پس از فروش با کیفیت، به عنوان یک مزیت رقابتی برای شرکت محسوب می‌شود.
  • مشتریان راضی، تجربیات مثبت خود را با دیگران به اشتراک می‌گذارند و به این ترتیب، شهرت و اعتبار برند را افزایش می‌دهند.
  • شهرت و اعتبار مثبت، به جذب مشتریان جدید و افزایش فروش کمک می‌کند.

۴. کاهش هزینه‌های بازاریابی:

  • حفظ مشتریان فعلی، هزینه کمتری نسبت به جذب مشتریان جدید دارد. مشتریان وفادار، به عنوان سفیران برند عمل می‌کنند و به این ترتیب، نیاز به هزینه‌های بازاریابی برای جذب مشتریان جدید را کاهش می‌دهند.

۵. افزایش فروش و سودآوری:

  • مشتریان راضی و وفادار، به احتمال زیاد به خرید مجدد از شرکت تمایل نشان می‌دهند.
  • ارائه خدمات پس از فروش، فرصت‌های فروش مکمل و جانبی را فراهم می‌کند.
  • افزایش فروش و کاهش هزینه‌های بازاریابی، به افزایش سودآوری شرکت کمک می‌کند.

۶. جمع آوری بازخورد مشتریان:

  • خدمات پس از فروش، فرصتی برای جمع‌آوری بازخورد مشتریان در مورد محصولات و خدمات فراهم می‌کند.
  • این بازخوردها، اطلاعات ارزشمندی برای بهبود محصولات، خدمات و فرآیندهای شرکت ارائه می‌دهند.

به طور کلی، مدیریت خدمات پس از فروش، یک سرمایه‌گذاری ارزشمند برای کسب‌وکارها است که می‌تواند به افزایش رضایت و وفاداری مشتریان، بهبود شهرت برند و افزایش سودآوری کمک کند.

بیشتر بخوانید: جایگاه یابی برند

 

نرم‌افزار مدیریت خدمات پس از فروش

نرم‌افزار یا اپلیکیشن خدمات پس از فروش، یک برنامه مبتنی بر ابر پیشرفته است که برای کاهش هزینه‌های عملیاتی طراحی شده است. ارائه پشتیبانی عالی پس از خرید می‌تواند حفظ مشتری را افزایش دهد، اعتبار برند شما را تقویت کند و ارجاعات را تشویق نماید. به هر حال، جذب مشتریان جدید تنها راه کسب درآمد نیست؛ شما همچنین باید اطمینان حاصل کنید که پشتیبانی پس از فروش شما به خوبی سازماندهی شده است تا مشتریان فعلی شما را به بازگشت ترغیب نماید. استفاده از نرم‌افزار خدمات پس از فروش یک روش عالی برای انجام این کار است. نرم‌افزار مدیریت خدمات می‌تواند مدیریت خدمات پس از فروش را آسان کند. از دسترسی به اطلاعات مشتری با لمس یک دکمه گرفته تا رسیدگی سریع به هرگونه شکایت مشتری، نرم‌افزار مدیریت فروش و خدمات می‌تواند دارایی بزرگی برای خدمات پس از فروش شما باشد و اطمینان حاصل نماید که مشتریان شما در هر مرحله از سفر فروش خود بهترین خدمات ممکن را دریافت می‌کنند.

  • مدیریت شکایات مشتریان

اجتناب ناپذیر است که هر شرکتی در مرحله‌ای شکایت مشتری دریافت نماید، با این حال، نحوه رسیدگی به آنها چیزی است که شهرت شرکت شما را می‌سازد یا خراب می‌کند. از ثبت و نظارت تماس گرفته تا نقشه‌برداری و زمان‌بندی تماس، ماژول مدیریت تماس به شما کمک می‌کند تا تماس‌ها را در یک مکان مناسب مدیریت، ردیابی و زمان‌بندی کنید و به شما امکان می‌دهد به سرعت و به راحتی به سوالات مشتریان خود رسیدگی کنید.

  • مدیریت گارانتی

قراردادهای نگهداری بلندمدت و گارانتی‌ها به طور فزاینده‌ای محبوب می‌شوند و به مشتری شما اطمینان می‌دهند که در صورت بروز هر مشکلی، تحت پوشش قرار می‌گیرند.

  • زمان‌بندی نگهداری پیشگیرانه

تنها چیزی که می‌تواند مشتریان شما را بیشتر از خدمات مشتری عالی خوشحال کند، فعال بودن در زمینه تعمیرات و نگهداری است تا اطمینان حاصل شود که می‌توانند به سیستم خود تکیه نمایند. با پیشرفت‌های هوش مصنوعی و یادگیری ماشین، می‌توانید پیش‌بینی کنید که چه زمانی نیاز به تعمیرات وجود دارد، قبل از اینکه مشکلی پیش بیاید.

  • ردیابی موجودی قطعات یدکی

برای ارائه پشتیبانی موثر پس از فروش به مشتریان خود، مهم است که موجودی خود را مدیریت کنید تا از هر قطعه‌ای که موجودی آن تمام شده یا کم است مطلع شوید. زمانی که قطعات موجود نیستند، ممکن است باعث نقض اس ال ای (SLA) و گارانتی‌های شما شود که می‌تواند برای کسب و کار شما پرهزینه باشد.

  • تجزیه و تحلیل و گزارش‌دهی

هیچ چیز مفیدتر از داده‌ها برای ارائه بهترین خدمات ممکن به مشتریان شما نیست، از تعیین سوالات متداول گرفته تا بهبود مستمر پشتیبانی پس از فروش باید مورد تحلیل قرار گیرند. 

  • ارتباط با مشتری

ارتباط یکی از مهم‌ترین جنبه‌های پشتیبانی پس از فروش است و باعث می‌شود مشتریان شما در طول کل فرآیند فروش احساس ارزشمندی و پشتیبانی کنند. ماژول مدیریت مشتری پیگیری ارتباط با مشتری را آسان می‌کند. با قرار گرفتن تمام داده‌های مشتری شما در یک مکان، مشتریان شما در طول خدمات مطلع می‌شوند تا تجربه خود را با کسب و کار شما بهبود بخشند.

  • فرصت‌های فروش

ارتباط موثر با مشتری رضایت را افزایش می‌دهد و منجر به سرنخ‌های بیشتر، تکرار کسب و کار و نظرات آنلاین عالی می‌شود. بنابراین، چه محصولات خود را ارتقا دهید و چه فرصت‌های فروش متقابل ایجاد کنید، نرم‌افزار مدیریت خدمات پس از فروش شما می‌تواند در بهبود و رشد کسب و کار شما نقش بسزایی داشته باشد.

بیشتر بخوانید: مدیریت خرید چیست؟

 

چرا و چگونه به نرم‌افزار برای مدیریت خدمات پس از فروش نیاز دارید؟

مشتری راضی، درباره کسب و کار شما تبلیغ می‌کند و مشتریان و درآمد بیشتری را به ارمغان می‌آورد. پشتیبانی مشتری عالی پس از فروش برای هر شرکتی ضروری است. با اپلیکیشن مدیریت خدمات پس از فروش مانند CRM، ارائه پشتیبانی مورد نیاز مشتریان پس از خرید آسان‌تر از همیشه است. با این حال، شما نمی‌توانید فقط به اپلیکیشن برای ارائه خدمات عالی تکیه کنید؛ شما باید تلاش خود را نیز انجام دهید.

تفکیک از طریق برنامه‌نویسی

اپلیکیشن؛ درخواست‌های مشتریان را بر اساس معیارهای از پیش تعریف شده پردازش می‌کند. در نتیجه، نرم‌افزار مدیریت خدمات پس از فروش به تسریع خدمات‌دهی به درخواست‌ها و اولویت‌بندی مهم‌ترین آن‌ها یاری می رساند. شواهد درخواست‌ها می‌تواند به صورت تعویض، گارانتی، شکایت، سرویس، نمایش، نصب و … باشد.
نرم‌افزار مدیریت پشتیبانی پس از فروش ابزاری حیاتی برای کسب و کارهایی است که به دنبال ساده‌سازی فرآیندهای پشتیبانی مشتری و افزایش رضایت مشتری هستند. با CRM خدمات، شرکت‌ها می‌توانند به طور موثر تعاملات مشتری را ردیابی کنند، درخواست‌های خدمات را مدیریت نمایند و راه حل‌های به موقع و موثر ارائه دهند. با متمرکز کردن تمام فعالیت‌های پشتیبانی مشتری در یک پلتفرم، CRM خدمات پس از فروش به کسب و کارها کمک می‌کند تا زمان پاسخگویی خود را بهبود بخشند، خطاها را به حداقل برسانند و حفظ مشتری را به حداکثر برسانند. علاوه بر این، بینش‌ها و تحلیل‌های ارزشمندی را ارائه می‌دهد تا به شرکت‌ها در شناسایی زمینه‌های بهبود و تصمیم‌گیری مبتنی بر داده کمک کند.

بیشتر بخوانید: نرم افزار CRM (مدیریت ارتباط با مشتری) چیست؟

فرایند مدیریت خدمات پس از فروش

نکاتی برای افزایش رضایت مشتریان و مدیریت بهتر خدمات پس از فروش

در اینجا چند روش وجود دارد که می‌توانید به مشتریان نشان دهید که روز بعد از فروش و در طول سفر مشتری به آنها اهمیت می‌دهید.

  • پیگیری با تماس تلفنی

تفاوتی ندارد که کسب و کار شما محصولات خود را به چه قیمتی بفروشد، یک تماس پیگیری در نشان دادن اینکه بعد از فروش به مشتری اهمیت می‌دهید، بسیار مؤثر است. دلیل مؤثر بودن تماس‌های پیگیری این است که پس از خرید، ذهن مشتری را آرام می‌کنند و به کاهش پشیمانی خریدار یاری می رسانند. در این تماس، به مشتری خود اطمینان دهید که تصمیم بسیار خوبی گرفته‌اند و تیم شما در هر مرحله از راه، برای کمک به آنها در کسب بیشترین ارزش از خریدشان حضور دارد.

  • ایمیل‌های خودکار برای تاریخ‌های خاص تنظیم کنید.

تولدها، تعطیلات و سالگرد خرید، زمان‌های مناسبی برای یادآوری به مشتریان است که پس از فروش، برای کسب و کار شما اهمیت دارند. این اطلاعات از طریق یک برنامه وفاداری یا حتی در نقطه فروش، نسبتاً آسان به دست می‌آید. می‌توانید در روز خاص آنها برایشان آرزوی موفقیت کنید و هر گونه تبلیغات یا محصولات مرتبط را در پیام خود برجسته کنید.

  • یک یادداشت تشکر دست‌نویس ارسال کنید.

یادداشت‌های تشکر، نشانه‌های کوچک قدردانی هستند که می‌توانند تجربه مشتری را پس از فروش تحت تأثیر قرار دهند. این روش سنتی پیگیری، به برند شما کمک می‌کند در ذهن مشتریان شما متمایز شود، زیرا نشان می‌دهد تیم شما برای توجه فردی به آنها وقت گذاشته است.

  • تجربه مشتری را سفارشی کنید.

شخصی‌سازی فقط ترجیح داده نمی‌شود، بلکه انتظار می‌رود، به خصوص پس از فروش. شخصی‌سازی ارتباطات با مواردی مانند مشخصات محصول یا موقعیت مکانی فروشگاه می‌تواند به مشتری کمک کند تا تصمیمات خرید آینده‌ای را بگیرد که با نیازهای آنها همسو باشد. اکنون که درک خوبی از نحوه ارائه خدمات پس از فروش عالی دارید، بیایید به چند نمونه از شرکت‌هایی که این کار را به درستی انجام می‌دهند، نگاهی بیندازیم.
این شرکت‌ها هر کدام روش منحصر به فرد خود را برای ارائه خدمات به مشتریان پس از فروش دارند. چیزی که در مورد آنها برجسته است این است که هر کسب و کار، روش خاصی را کشف کرده است که می‌تواند تجربه مشتریان خود را بهبود بخشد یا ارزش بیشتری ارائه دهد. از این مثال‌ها برای کمک به کشف فرصت‌های خود برای ارائه خدمات پس از فروش خوب استفاده کنید.

  • خدمات پس از فروش باراتزا (Baratza)

باراتزا (Baratza) آسیاب‌های قهوه‌ای می‌سازد که برای ماندگاری ساخته شده‌اند، و برنامه مراقبت پس از فروش آنها بی‌نظیر است. باراتزا به جای ساختن یک محصول ارزان که دائماً نیاز به تعویض یا ارتقا دارد، آسیاب‌هایی تولید می‌کند که برای تعمیر و عمر طولانی در نظر گرفته شده‌اند. این نه تنها برای کره زمین پایدار است، بلکه اعتماد مصرف‌کننده به محصول آنها را نیز افزایش می‌دهد. باراتزا از طریق پشتیبانی مشتری بسیار مفید، راهنماهای عیب‌یابی آنلاین، قطعات یدکی که به راحتی سفارش داده می‌شوند و خدمات تعمیر مقرون به صرفه برای مشتریانی که نمی‌خواهند خودشان تعمیر کنند، خدمات پس از فروش عالی ارائه می‌دهد.

  • خدمات پس از فروش سوزوکی (Suzuki)

سوزوکی (Suzuki) به طور مداوم به عنوان یکی از برترین شرکت‌های خودروسازی و موتورسیکلت در زمینه رضایت مشتری رتبه‌بندی می‌شود. وقتی صحبت از فروش خودرو می‌شود، اعتماد و قابلیت اطمینان ضروری است. به همین دلیل سوزوکی تلاش زیادی کرده است تا اطمینان حاصل نماید خریداران پس از فروش احساس حمایت می‌کنند. در کنار گارانتی استاندارد، مشتریان می‌توانند به طرح حفاظت سوزوکی نیز ارتقا دهند، یک گارانتی قابل انتقال که اطمینان می‌دهد مشتری حتی پس از خرید نیز مورد مراقبت قرار می‌گیرد.

  • پشتیبانی پس از فروش لنوو وانتج (Lenovo Vantage)

همراه با هر رایانه شخصی جدید لنوو (Lenovo) که به مصرف‌کنندگان ارسال می‌شود، یک برنامه به نام لنوو وانتج وجود دارد. این برنامه برای کمک به مشتری در کسب بیشترین ارزش از رایانه جدید خود طراحی شده است. این برنامه نه تنها می‌تواند به آنها در سفارشی‌سازی عملکرد رایانه شخصی کمک کند، بلکه می‌تواند آزمایش‌های تشخیصی را اجرا نماید، به کاربر در عیب‌یابی کمک کند و همه چیز را به‌روز و روان نگه دارد. اساساً یک میز کمک فناوری اطلاعات است که مستقیماً روی لپ‌تاپ کاربر قرار دارد.

نتیجه گیری:

  مدیریت خدمات پس از فروش به فرآیندها و فعالیت‌های مربوط به ارائه پشتیبانی و کمک به مشتریان پس از خرید اشاره دارد. این شامل فعالیت‌های مختلفی مانند رسیدگی به سوالات مشتری، حل مسائل یا شکایات، ارائه پشتیبانی فنی، برنامه‌ریزی قرار ملاقات‌های خدمات، مدیریت ضمانت‌ها و ردیابی بازخورد مشتری است. هدف مدیریت خدمات پس از فروش، اطمینان از رضایت مشتری، ایجاد روابط بلندمدت و بهبود تجربه کلی مشتری است. با مدیریت کارآمد خدمات پس از فروش، کسب‌وکارها می‌توانند وفاداری مشتری را بهبود بخشند، ریزش مشتری را کاهش دهند و فروش مکرر را افزایش دهند.

.جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع مدیریت خدمات پس از فروش برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

مدیریت فنی چیست و چه مزایایی دارد؟

مدیریت فنی چیست و چه مزایایی دارد؟

در این مقاله به بررسی موضوع مدیریت فنی دست خواهیم یافت. در ابتدا ضمن ارائه تعریفی از مدیریت فنی، مزایای آن را مورد بررسی قرار داده ایم. سپس عناصر و جنبه های کلیدی مدیریت فنی و انواع آن را تشریح نموده ایم. در ادامه توضیحاتی در زمینه چالش های مربوط به مدیریت فنی و راهکار هایی در این مورد ارائه داده ایم. در نهایت نیز به شرح مهارت های مورد نیاز، وظائف و تخصص مدیریت فنی پرداخته ایم. در نهایت نیز به ذکر مزایای مدیریت تجارت الکترونیک پرداخته ایم. می توان گفت با مطالعه این مقاله به فهم مناسبی در زمینه موضوع مدیریت فنی دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

مقدمه ای بر مدیریت فنی

در دنیای پرشتاب و پیچیده امروز، مدیریت فنی نقشی حیاتی در موفقیت هر سازمان ایفا می‌کند. این حوزه فراتر از صرفاً نظارت بر جنبه‌های فنی، به هنر رهبری تیم‌های متخصص، هدایت پروژه‌های پیچیده و همگام‌سازی فناوری با اهداف کسب‌وکار تبدیل شده است. مدیریت فنی، تلفیقی است از دانش فنی عمیق، مهارت‌های رهبری قوی و دیدگاه استراتژیک. یک مدیر فنی موفق، نه تنها باید درک کاملی از فناوری‌های روز داشته باشد، بلکه باید بتواند این دانش را به زبانی قابل فهم برای سایر اعضای سازمان ترجمه کند. دنیای فناوری به سرعت در حال تحول است و مدیران فنی باید همواره در حال یادگیری و به‌روزرسانی دانش خود باشند. هدایت تیم‌های فنی که از افراد با تخصص‌های گوناگون تشکیل شده‌اند، نیازمند مهارت‌های ارتباطی و رهبری بالایی است. از سوی دیگر مدیران فنی باید بتوانند فناوری را به گونه‌ای به کار گیرند که به تحقق اهداف استراتژیک سازمان کمک کند. با این حال، با داشتن دانش، مهارت و پشتکار، می‌توان بر چالش‌ها غلبه کرد و به موفقیت‌های چشمگیری دست یافت. مدیریت فنی، فرصتی است برای خلق نوآوری، حل مسائل پیچیده و ایجاد ارزش برای سازمان.

مدیریت فنی چیست؟

در حالت کلی، مدیریت فنی به تلاش‌های سیستماتیکی گفته می‌شود که در استقرار یک سیستم یا فرآیند و در متعادل‌سازی هزینه‌ها، اثربخشی و قابلیت پشتیبانی آن در طول چرخه عمرش به کار می‌روند. مدیران فنی را می‌توان در محل تلاقی کاربرد و فنون یافت؛ آن‌ها بین کاربر و ابزارهای فنی عمل می‌کنند. نمونه‌هایی از مدیریت فنی عبارتند از: مدیریت فناوری اطلاعات و ارتباطات، مدیریت املاک و مستغلات، مدیریت مالی، مدیریت کیفیت. اغلب، حوزه مدیریت‌شده، منبعی برای سازمان است. مدیران فنی دانش فنی و مدیریتی را به نفع کاربر ترکیب می‌کنند. در لجستیک، مدیریت فنی شامل وظایفی است که یک شرکت کشتیرانی باید برای عملیات فنی یک کشتی انجام دهد. این شامل مدیریت مربوط به مدیریت خدمه با وظایف مرتبط، لجستیک مربوط به عملیات و همچنین عملیات، خدمات و نگهداری است. اغلب مدیریت فنی توسط شرکت مالک کشتی انجام می‌شود، اما همیشه این‌طور نیست. گاهی اوقات مدیریت فنی توسط شرکت‌های جداگانه‌ای از مدیریت تجاری انجام می‌شود، که شامل اجاره کشتی‌ها و جنبه‌های مالی است که توسط شرکت مالک انجام می‌شود.

بیشتر بخوانید: مدیریت فناوری اطلاعات چیست؟

مدیریت فنی

مزایای مدیریت فنی

مدیریت فنی نقش حیاتی در موفقیت سازمان‌ها ایفا می‌کند و مزایای متعددی را به همراه دارد. در اینجا به برخی از مهم‌ترین مزایای مدیریت فنی اشاره می‌کنیم:
۱. افزایش بهره‌وری:

مدیریت فنی با برنامه‌ریزی دقیق، سازماندهی مناسب و نظارت مستمر، به بهبود عملکرد سیستم‌ها و فرآیندهای فنی کمک می‌کند. این امر منجر به افزایش بهره‌وری کارکنان، کاهش هزینه‌ها و صرفه‌جویی در زمان می‌شود.

۲. بهبود کیفیت:

مدیریت فنی با نظارت بر فرآیندهای تولید و نگهداری، به تضمین کیفیت محصولات و خدمات کمک می‌کند. این امر منجر به افزایش رضایت مشتریان و بهبود اعتبار سازمان می‌شود.

۳. کاهش هزینه‌ها:

مدیریت فنی با شناسایی و رفع مشکلات فنی، از بروز خرابی‌ها و توقف‌های ناگهانی جلوگیری می‌کند. این امر منجر به کاهش هزینه‌های تعمیر و نگهداری، و همچنین کاهش هزینه‌های تولید می‌شود.

۴. افزایش ایمنی:

مدیریت فنی با رعایت استانداردهای ایمنی و نظارت بر عملکرد تجهیزات، به حفظ سلامت و ایمنی کارکنان کمک می‌کند. این امر منجر به کاهش حوادث و آسیب‌های ناشی از کار می‌شود.

۵. نوآوری و توسعه:

مدیریت فنی با تشویق کارکنان به نوآوری و استفاده از فناوری‌های جدید، به توسعه محصولات و خدمات جدید کمک می‌کند. این امر منجر به افزایش رقابت‌پذیری سازمان در بازار می‌شود.

۶. تصمیم‌گیری بهتر:

مدیران فنی با داشتن دانش و تجربه کافی، می‌توانند تصمیمات آگاهانه‌تری در مورد مسائل فنی اتخاذ کنند. این امر منجر به بهبود عملکرد سازمان در بلندمدت می‌شود.

۷. مدیریت بهتر منابع:

مدیریت فنی با برنامه‌ریزی دقیق، به تخصیص بهینه منابع مالی، انسانی و تجهیزاتی کمک می‌کند. این امر منجر به کاهش هدررفت منابع و افزایش کارایی سازمان می‌شود.

۸. افزایش رضایت کارکنان:

مدیریت فنی با ایجاد محیط کاری مناسب و ارائه آموزش‌های لازم، به افزایش رضایت کارکنان کمک می‌کند. این امر منجر به افزایش انگیزه و تعهد کارکنان به سازمان می‌شود.

به طور خلاصه، مدیریت فنی با ایجاد نظم و انضباط در فعالیت‌های فنی، به سازمان‌ها کمک می‌کند تا به اهداف خود دست یابند و در بازار رقابتی امروز موفق شوند. مدیریت فنی در طیف گسترده‌ای از صنایع و شرکت‌ها کاربرد دارد. شرکت‌هایی مانند گوگل (Google)، مایکروسافت (Microsoft) و اپل (Apple) از مدیران فنی برای نظارت بر توسعه نرم‌افزار، مدیریت تیم‌های مهندسی و اطمینان از کیفیت محصولات خود استفاده می‌کنند.

بیشتر بخوانید: مدیریت لجستیک چیست؟

جنبه های کلیدی مدیریت فنی

مدیریت فنی یک حوزه تخصصی است که شامل برنامه‌ریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل فعالیت‌های فنی یک سازمان می‌شود. هدف اصلی مدیریت فنی، اطمینان از عملکرد صحیح و بهینه سیستم‌ها، تجهیزات و فرآیندهای فنی است. در اینجا به برخی از جنبه‌های کلیدی مدیریت فنی اشاره می‌کنیم:

۱. برنامه‌ریزی فنی:

  • تعیین اهداف و استراتژی‌های فنی سازمان
  • تهیه برنامه‌های بلندمدت و کوتاه‌مدت برای پروژه‌های فنی
  • برآورد بودجه و منابع مورد نیاز برای فعالیت‌های فنی

۲. سازماندهی فنی:

  • ایجاد ساختار سازمانی مناسب برای بخش فنی
  • تعیین وظایف و مسئولیت‌های کارکنان فنی
  • ایجاد سیستم‌های ارتباطی و هماهنگی بین تیم‌های فنی

۳. رهبری فنی:

  • ایجاد انگیزه و هدایت کارکنان فنی
  • حل مسائل و مشکلات فنی
  • تصمیم‌گیری در مورد مسائل فنی پیچیده

۴. کنترل فنی:

  • نظارت بر عملکرد سیستم‌ها و تجهیزات فنی
  • ارزیابی عملکرد کارکنان فنی
  • انجام اقدامات اصلاحی در صورت بروز مشکلات

بیشتر بخوانید: برنامه ریزی استراتژیک چیست؟

 

انواع مدیریت فنی

مدیر فنی نقش بسیار مهمی در موفقیت سازمان دارد. او با استفاده از دانش و مهارت‌های فنی خود، به سازمان کمک می‌کند تا به اهداف خود دست یابد. در این بخش به بررسی انواع مدیریت فنی پرداخته ایم:

  • مدیر فنی پروژه: مسئولیت هدایت و اجرای پروژه‌های فنی را بر عهده دارد.
  • مدیر فنی تولید: مسئولیت نظارت بر فرآیندهای تولید و اطمینان از کیفیت محصولات را بر عهده دارد.
  • مدیر فنی نگهداری و تعمیرات: مسئولیت نگهداری و تعمیرات تجهیزات و سیستم‌های فنی را بر عهده دارد.
  • مدیر ارشد فناوری اطلاعات (CTO): مسئولیت توسعه و پیاده‌سازی استراتژی‌های فناوری اطلاعات سازمان را بر عهده دارد.

بیشتر بخوانید: مدیریت منابع انسانی

 

چالش های مدیریت فنی

مدیریت‌فنی، به ویژه در دنیای پویای امروز، با چالش‌های متعددی روبرو است. در اینجا به برخی از مهم‌ترین این چالش‌ها اشاره می‌کنم:

۱. چالش‌های مربوط به نیروی انسانی:

  • کمبود نیروی متخصص: یافتن و جذب نیروهای متخصص و با تجربه در حوزه فنی، به ویژه در زمینه‌های جدید و نوظهور، یکی از بزرگترین چالش‌ها است.
  • حفظ و نگهداری نیروها: حفظ نیروهای متخصص و با انگیزه، به ویژه در شرایط رقابتی بازار کار، نیازمند توجه به عواملی مانند حقوق و مزایا، فرصت‌های رشد و پیشرفت، و ایجاد محیط کاری مناسب است.
  • آموزش و توسعه: با توجه به سرعت بالای تغییرات فناوری، آموزش و توسعه مداوم نیروهای فنی برای به‌روزرسانی دانش و مهارت‌های آن‌ها ضروری است.

۲. چالش‌های مربوط به فناوری:

  • تغییرات سریع فناوری: سرعت بالای تغییرات فناوری، مدیران فنی را ملزم به به‌روزرسانی مداوم دانش و مهارت‌های خود و تیم‌هایشان می‌کند.
  • انتخاب و پیاده‌سازی فناوری‌های مناسب: انتخاب و پیاده‌سازی فناوری‌های مناسب برای سازمان، با توجه به نیازها و محدودیت‌های آن، نیازمند بررسی دقیق و ارزیابی گزینه‌های مختلف است.
  • امنیت سایبری: با توجه به افزایش تهدیدات سایبری، تأمین امنیت داده‌ها و سیستم‌های سازمان، یکی از مهم‌ترین چالش‌های مدیران فنی است.

۳. چالش‌های مربوط به مدیریت پروژه:

  • مدیریت زمان و بودجه: مدیریت پروژه‌های فنی پیچیده، با توجه به محدودیت‌های زمانی و بودجه‌ای، نیازمند برنامه‌ریزی دقیق و مدیریت مؤثر است.
  • مدیریت ریسک: شناسایی و مدیریت ریسک‌های مرتبط با پروژه‌های فنی، برای جلوگیری از بروز مشکلات و تأخیرها، ضروری است.
  • ارتباطات و همکاری: ایجاد ارتباطات مؤثر و همکاری بین اعضای تیم‌های فنی و سایر بخش‌های سازمان، برای موفقیت پروژه‌ها، بسیار مهم است.

۴. چالش‌های مربوط به استراتژی و رهبری:

  • همسو کردن استراتژی فنی با استراتژی کسب و کار: مدیران فنی باید بتوانند استراتژی‌های فنی را با استراتژی‌های کلی کسب و کار سازمان همسو کنند.
  • رهبری تحول دیجیتال: رهبری و هدایت سازمان در مسیر تحول دیجیتال، نیازمند دیدگاه استراتژیک و توانایی ایجاد تغییرات مؤثر است.
  • نوآوری و خلاقیت: تشویق نوآوری و خلاقیت در تیم‌های فنی، برای ایجاد راهکارهای جدید و بهبود عملکرد سازمان، ضروری است.

۵. چالش‌های مربوط به مدیریت تغییر:

  • مقاومت در برابر تغییر: ایجاد تغییرات در سازمان، به ویژه در زمینه‌های فنی، ممکن است با مقاومت از سوی کارکنان روبرو شود.
  • مدیریت تغییرات فرهنگی: ایجاد تغییرات فرهنگی در سازمان، برای پذیرش فناوری‌های جدید و روش‌های کارآمدتر، نیازمند برنامه‌ریزی دقیق و مدیریت مؤثر است.

بیشتر بخوانید: تعریف مدیریت ریسک چیست؟ انواع مدیریت ریسک در شرکتهای مالی و بیمه ها چگونه انجام میشود؟

 

راهکارهای مقابله با چالش‌ها:

برای مقابله با چالش های مدیریت‌فنی در این بخش به ذکر برخی راهکارها خواهیم پرداخت:

  • به‌روزرسانی دانش و مهارت‌ها: مدیران فنی باید به‌طور مداوم دانش و مهارت‌های خود را در زمینه‌های مختلف فنی و مدیریتی به‌روز کنند.
  • ایجاد تیم‌های متخصص و کارآمد: جذب و حفظ نیروهای متخصص و ایجاد تیم‌های کارآمد، برای موفقیت پروژه‌های فنی، ضروری است.
  • استفاده از ابزارها و روش‌های مدیریت پروژه: استفاده از ابزارها و روش‌های مدیریت پروژه، برای برنامه‌ریزی، اجرا و کنترل پروژه‌های فنی، می‌تواند به بهبود عملکرد سازمان کمک کند.
  • ایجاد فرهنگ نوآوری و خلاقیت: تشویق نوآوری و خلاقیت در تیم‌های فنی، برای ایجاد راهکارهای جدید و بهبود عملکرد سازمان، ضروری است.
  • ارتباطات مؤثر: ایجاد ارتباطات مؤثر بین اعضای تیم‌های فنی و سایر بخش‌های سازمان، برای موفقیت پروژه‌ها، بسیار مهم است.

بیشتر بخوانید: مدیریت پروژه

 

مهارت های کلیدی برای مدیریت فنی 

فناوری یک حوزه دائماً در حال رشد است و بسیاری از شرکت‌ها برای اداره کسب و کار خود به فناوری وابسته هستند. وظیفه یک مدیر فنی، ارائه پشتیبانی و چشم‌انداز برای نیازهای رو به رشد فناوری یک شرکت است.  نقش یک مدیر فنی رهبری یک تیم و کار عملی با پروژه‌های مرتبط با فناوری، و همچنین نظارت و بهبود سیستم‌های رایانه و اطلاعات یک شرکت است. مهارت‌های کلیدی برای یک مدیر فنی شامل خلاقیت، مدیریت زمان، ارتباطات، رهبری، خدمات مشتری و مدیریت پروژه است.

  • خلاقیت: از آنجایی که نقش مدیر فنی با راهنمایی یا پروتکل‌های موجود اندکی همراه است، مدیران فنی باید از خلاقیت خود برای شکل‌دهی به این موقعیت استفاده کنند.
  • مدیریت زمان: مانند هر شغل مدیریتی، مدیران فنی باید زمان خود را به خوبی مدیریت نمایند تا پروژه‌ها را در مسیر خود نگه دارند و به مهلت‌های خود برسند.
  • ارتباطات: مدیران فنی با تیم خود برای هماهنگی پروژه‌ها با سایر بخش‌ها کار می‌کنند و ممکن است کارکنان شرکت را برای استفاده از برنامه‌های خاص آموزش دهند. این مسئولیت‌ها شامل استفاده از مهارت‌های ارتباطی برای انتقال اطلاعات است.
  • رهبری: مدیران فنی رهبر تیم خود و رهبر در پیشرفت‌های فناوری هستند. آنها ممکن است به دنبال ایده‌های جدید باشند و برای بهبود سیستم‌های فعلی تلاش کنند.
  • خدمات مشتری: خدمات مشتری یک مهارت مهم برای مدیران فنی است زیرا ممکن است با نرم‌افزارهای مرتبط با مشتری کار کنند و باید بتوانند سیستم‌های رایانه‌ای را برای افراد توضیح دهند.
  • مدیریت پروژه: توانایی برنامه‌ریزی و اجرای پروژه‌های موفق می‌تواند بخش اساسی از کار یک مدیر فنی باشد.

مدیریت فنی

مدیر فنی کیست؟

نقش یک مدیر فنی یک نقش ترکیبی است که بر رهبری یک تیم و کار عملی با پروژه‌های مربوط به فناوری تمرکز دارد. مدیر فنی بر سیستم‌های رایانه و اطلاعات یک شرکت نظارت می‌کند تا همه چیز به درستی کار نماید و در صورت نیاز، سیستم‌ها را بهبود می‌بخشد. مدیران فنی از نزدیک با تیم خود در پروژه‌ها همکاری می‌کنند. اگرچه می‌توانند وظایف را به اعضای تیم محول نمایند، اما بسیاری از کارهای فنی مورد نیاز را نیز انجام می‌دهند و ممکن است مسئولیت زیادی را بر عهده بگیرند. یک مدیر فنی ممکن است در جنبه‌های مختلف فناوری اطلاعات و علوم رایانه مهارت داشته باشد و به یادگیری و به‌روز ماندن در مورد روندهای جدید و نوآوری‌های نوظهور در این زمینه ادامه دهد.

مدیران فنی کجا کار می‌کنند؟

مدیران فنی اغلب در فناوری اطلاعات کار می‌کنند، اما شرکت‌ها در صنایع دیگر نیز ممکن است از داشتن یک مدیر فنی بهره‌مند شوند. هر کسب‌وکاری که روزانه از رایانه‌ها و انواع برنامه‌های نرم‌افزاری استفاده می‌کند، ممکن است یک مدیر فنی را برای نظارت بر برنامه‌های خود استخدام کند. داشتن یک مدیر فنی در کارکنان می‌تواند پیشگیری از مشکلات فنی و حل سریع آنها را آسان‌تر نماید و طیف گسترده‌ای از صنایع وجود دارد که مدیران فنی را استخدام می‌کنند.

بیشتر بخوانید: تعریف مدیریت عملیات چیست؟ نقش مدیریت عملیات در تولید و خدمات و نحوه ارزیابی آن

 

وظائف مدیر فنی 

مدیران فنی در میان وظایف متنوع خود، موفقیت کلی سیستم‌های رایانه‌ای یک شرکت را مدیریت می‌کنند. برخی از مسئولیت‌های آنها معمولاً می‌تواند شامل موارد زیر باشد:

  • نگهداری و توسعه سیستم‌های رایانه‌ای 
  • نظارت بر امنیت سیستم‌های رایانه‌ای
  • استخدام و رهبری یک تیم فناوری اطلاعات
  •  محول کردن وظایف و انجام بررسی عملکرد
  • هماهنگی با سایر مدیران
  • نصب نرم افزار و آموزش کارکنان برای استفاده از برنامه های جدید
  • ایجاد و رهبری پروژه‌های سیستم‌های کامپیوتری 
  • اجرای بررسی‌های عملکرد سیستم‌های فعلی
  • ایجاد رویه‌های استاندارد و تهیه گزارش‌ها
  • ایجاد و پیروی از برنامه‌ها و بودجه‌ها

 

نتیجه گیری:

مدیریت‌فنی، در قلب تپنده هر سازمان فناوری‌محور، نقشی کلیدی در هدایت، نوآوری و موفقیت ایفا می‌کند. این حوزه فراتر از صرفاً نظارت بر جنبه‌های فنی، به هنر رهبری تیم‌های متخصص، هدایت پروژه‌های پیچیده و همگام‌سازی فناوری با اهداف کسب‌وکار تبدیل شده است. مدیریت‌فنی، تلفیقی است از دانش فنی عمیق، مهارت‌های رهبری قوی و دیدگاه استراتژیک. یک مدیر فنی موفق، نه تنها باید درک کاملی از فناوری‌های روز داشته باشد، بلکه باید بتواند این دانش را به زبانی قابل فهم برای سایر اعضای سازمان ترجمه کند. اهمیت مدیریت‌فنی در عصر حاضر، به دلیل وابستگی روزافزون کسب‌وکارها به فناوری، دوچندان شده است. مدیران فنی با هدایت تیم‌های خود در مسیر درست، می‌توانند سازمان‌ها را در دستیابی به اهدافشان یاری کنند. وظایف یک مدیر فنی، طیف گسترده‌ای را در بر می‌گیرد، از جمله:

  • رهبری و مدیریت تیم: هدایت تیم‌های فنی، ایجاد انگیزه و حل تعارضات
  • برنامه‌ریزی و مدیریت پروژه: برنامه‌ریزی پروژه‌های فنی، تخصیص منابع و نظارت بر پیشرفت
  • طراحی و توسعه محصول: مشارکت در طراحی و توسعه محصولات و خدمات مبتنی بر فناوری
  • مدیریت زیرساخت‌های فنی: اطمینان از عملکرد صحیح و پایدار زیرساخت‌های فنی سازمان
  • تحقیق و توسعه: بررسی و ارزیابی فناوری‌های جدید و ارائه راهکارهای نوآورانه
  • همگام‌سازی فناوری با اهداف کسب‌وکار: اطمینان از اینکه فناوری در راستای اهداف استراتژیک سازمان به کار گرفته می‌شود.

برای موفقیت در مدیریت فنی، داشتن مجموعه‌ای از مهارت‌های فنی و غیرفنی ضروری است، از جمله:

  • دانش فنی عمیق: تسلط بر فناوری‌های مرتبط با حوزه فعالیت سازمان
  • مهارت‌های رهبری و مدیریت: توانایی هدایت و انگیزش تیم‌ها
  • مهارت‌های ارتباطی: توانایی برقراری ارتباط مؤثر با افراد مختلف
  • مهارت‌های حل مسئله: توانایی شناسایی و حل مسائل پیچیده
  • تفکر استراتژیک: توانایی دیدن تصویر بزرگ و برنامه‌ریزی برای آینده

مدیریت فنی با چالش‌های متعددی روبرو است، از جمله تغییرات سریع فناوری، مدیریت تیم‌های متخصص و همگام‌سازی فناوری با اهداف کسب‌وکار. با این حال، با داشتن دانش، مهارت و پشتکار، می‌توان بر این چالش‌ها غلبه کرد و به موفقیت‌های چشمگیری دست یافت. مدیریت فنی، فرصتی است برای خلق نوآوری، حل مسائل پیچیده و ایجاد ارزش برای سازمان.

.جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع مدیریت فنی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.