تاثیر فرهنگ سازمانی بر پیاده سازی و موفقیت استراتژی کسب و کار چگونه است؟

تاثیر فرهنگ سازمانی بر پیاده سازی و موفقیت استراتژی کسب و کار چگونه است؟

در این مقاله به بررسی موضوع تاثیر فرهنگ سازمانی پرداخته ایم. در ابتدا ضمن ارائه مقدمه ای بر تاثیر فرهنگ سازمانی بر استراتژی، تعریفی از آن نیز ارائه داده ایم. سپس تعریف مربوط به استراتژی کسب و کار و مزایای مربوط به آن را توضیح داده ایم. در ادامه به ارتباط بین تاثیر فرهنگ سازمانی و استراتژی کسب و کار اشاراتی نموده ایم. در نهایت نیز مزایا و ویژگی های تاثیر فرهنگ سازمانی را تشریح کرده ایم. می توان گفت با مطالعه این مقاله به فهم مناسبی در زمینه موضوع تاثیر فرهنگ سازمانی دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

مقدمه ای بر تاثیر فرهنگ سازمانی بر پیاده سازی استراتژی

پروفسور گیرت هافستد (Geert Hofstede) فرهنگ را اینگونه تعریف کرد: “برنامه ریزی ذهن انسان که به وسیله آن یک گروه از مردم خود را از گروه دیگر متمایز می کند.”
فرهنگ سازمانی به نحوه عملکرد یک سازمان خاص به عنوان یک کل، به شیوه ای متفاوت از دیگران اشاره دارد. به عنوان مثال، نحوه اداره جلسات، آموزش استعدادهای جدید، برقراری ارتباط با قوانین، ارائه مزایا و اجرای فعالیت های مشارکت کارکنان. همچنین نحوه همکاری همه افراد در تیم و روابط و رفتارهای ناشی از آن است. علاوه بر این، فرهنگ سازمانی تعیین می کند که چه چیزی در یک کسب و کار قابل قبول تلقی می شود. اگر فرهنگ سازمانی به خوبی توسعه یابد، می تواند نگرش درست را در بین کارکنان تقویت کرده و آنها را برای انجام موثر مسئولیت های خود در جهت کمک به اهداف بلندمدت کسب و کار ترغیب کند.
از سوی دیگر بسیاری از کسب و کارها اغلب استراتژی و فرهنگ را از یکدیگر جدا می کنند. اما باید به این نکته اشاره کرد که فرهنگ سازمانی تأثیر عمیقی بر استراتژی کسب‌وکار دارد. این فرهنگ تعیین می‌کند که یک استراتژی چگونه توسعه و اجرا شود و همچنین چقدر می‌تواند موفق باشد. بنابراین، رهبران کسب‌وکار باید درک کنند که فرهنگ سازمانی آن‌ها چگونه بر استراتژی کسب‌وکارشان تأثیر می‌گذارد تا بتوانند یک استراتژی برنده برای سازمان خود ایجاد کنند.

فرهنگ سازمانی چیست؟

فرهنگ سازمانی عبارت است از ارزش‌ها، باورها، نگرش‌ها و رفتارهای مشترکی که نحوه تعامل و همکاری افراد را هدایت می‌کند. این فرهنگ نحوه تفکر، احساس و عمل کارکنان را شکل می‌دهد و از این رو، بر نحوه تعامل آن‌ها با سازمان و ذینفعان آن تأثیر می‌گذارد. به این ترتیب، فرهنگ یک سازمان تعیین می‌کند که چگونه تصمیمات تجاری گرفته می‌شوند، چگونه منابع تخصیص می‌یابند و چگونه ابتکارات مختلف مدیریت می‌شوند. علاوه بر این، تاثیر فرهنگ سازمانی بر نحوه تعیین اهداف استراتژیک، تعیین مقاصد و تخصیص منابع می باشد . یک فرهنگ قوی، خلاقیت، نوآوری و ریسک‌پذیری را تشویق می‌کند که همگی اجزای اساسی یک استراتژی کسب‌وکار مؤثر هستند. همچنین، ارتباطات باز و همکاری را ترویج می‌کند تا اطمینان حاصل شود که طرح سازمان به خوبی اندیشیده شده و به درستی اجرا می‌شود.

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق فرهنگ سازمانی چیست؟

تاثیر فرهنگ سازمانی

استراتژی کسب‌وکار چیست؟

استراتژی کسب‌وکار یک طرح عملی برای دستیابی به هدف بلندمدت یا کلی یک سازمان است. این طرح عملی ممکن است شامل تعیین اهداف، تجزیه و تحلیل محیط رقابتی و ترسیم یک برنامه عملی برای دستیابی به نتایج مطلوب باشد. این یک برنامه جامع است که مشخص می‌کند یک کسب‌وکار چگونه به اهداف و مقاصد خود دست خواهد یافت. استراتژی، جهت کسب‌وکار را تعیین می‌کند. این استراتژی چارچوبی برای تصمیم‌گیری فراهم می‌نماید، لحن تمام فعالیت‌های تجاری را تعیین می‌کند و به هدایت شرکت در پیگیری موفقیت یاری می رساند. استراتژی کسب‌وکار یک جزء اساسی موفقیت برای هر سازمانی است. این استراتژی به ایجاد یک چشم‌انداز برای آینده، تعیین اهداف و توسعه برنامه‌ای برای دستیابی به آن‌ها کمک می‌کند. استراتژی همچنین به شناسایی و بهره‌برداری از فرصت‌ها و مدیریت ریسک‌ها کمک می‌کند. یک استراتژی کسب‌وکار مؤثر برای سازمان‌ها ضروری است تا رقابتی باقی بمانند و به اهداف مطلوب خود دست یابند. در واقع برای تعیین اینکه چگونه کسب و کار شما به اهداف خود دست خواهد یافت، یک استراتژی کسب و کار باید شامل فهرستی از اصول یا قوانینی باشد که به وضوح بیان می کند چگونه بهترین تخصیص منابع شرکت، اولویت بندی وظایف و تصمیم گیری آگاهانه انجام شود. علاوه بر ارائه راهنمایی در مورد چگونگی انجام موثر عملیات، اجرای یک استراتژی کسب و کار پنج مزیت زیر را ارائه می دهد:

  • نقاط قوت و ضعف به خوبی درک شده

کسب و کار شما چقدر خوب عمل می کند؟ یا می خواهید در آینده چگونه عمل کند؟ ایجاد استراتژی کسب و کار به شما کمک می کند تا نقاط قوت شرکت، زمینه های بهبود، تهدیدات خارجی و فرصت های رشد را ارزیابی کنید. داشتن درک درستی از اینکه کسب و کار شما در حال حاضر در چه وضعیتی قرار دارد، دیدگاه واضح تری نسبت به جایی که اکنون هستید به شما می دهد تا بتوانید به سمت جایی که می خواهید باشید، حرکت کنید.

  • سیستم‌ها و فرآیندهای کارآمد

استراتژی کسب و کار به شما این امکان را می‌دهد که یک قدم به عقب بردارید، تأمل نمایید و به روش‌های بهبود سیستم‌ها و فرآیندهای خود فکر کنید. صرف زمان برای برنامه ریزی از قبل همچنین به شما امکان می‌دهد روش‌های جدیدی برای حل مشکلات ایجاد کنید، حتی برای مشکلاتی که در وهله اول متوجه وجودشان نشده بودید.

  • کسب مزیت رقابتی

داشتن یک استراتژی کسب و کار رسمی و مبتنی بر تحقیق به شما امکان می‌دهد عوامل متمایز کننده ای را که سازمان شما را منحصر به فرد می کند، پیدا کرده و از آنها بهره برداری نمایید. این طرح به شما کمک می کند پاسخگوتر، متمرکزتر و متعهدتر به تحقق اهداف باشید. با داشتن یک استراتژی کسب و کار، شرکت شما همچنین می تواند در مواجهه با چالش ها و بهره برداری از فرصت های موجود در بازار فعال باشد.

  • مدیریت بهتر کارکنان

مسیر پیش رو قطعا با تیم شما هموار می شود. یک استراتژی کسب و کار با برقراری ارتباط با چشم انداز شما، تعیین استانداردهای کیفیت کار و ایجاد شفافیت در تمام جنبه های کسب و کار، اطمینان حاصل می کند که همه در یک راستا قرار دارند.

  • نتایج قابل سنجش

استراتژی کسب و کار شما را قادر می سازد تا اهداف خود را پیگیری کرده و شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) داشته باشید که پیشرفت و رشد سازمان شما را تعیین می کند. با یک استراتژی کسب و کار قوی، شما قادر خواهید بود موفقیت را ارزیابی کرده و ببینید کدام فعالیت ها نتیجه نداده اند، بنابراین سازمان می تواند بر این اساس خود را تطبیق دهد.

بیشتر بخوانید: نقش فرهنگ سازمانی در اجرای موفق استراتژی‌ها چیست؟

 

ارتباط بین فرهنگ سازمانی و استراتژی کسب‌وکار

فرهنگ سازمانی و استراتژی کسب‌وکار ارتباط نزدیکی با یکدیگر دارند. فرهنگ کاری مجموعه‌ای از ارزش‌ها، هنجارها، انتظارات و باورهای مشترک است که اعضای یک سازمان را متحد می‌کند. استراتژی کسب‌وکار مجموعه تصمیمات، برنامه‌ها و اقدامات یک سازمان برای دستیابی به اهدافش است. فرهنگ سازمانی تأثیر بسزایی بر تصمیمات، برنامه‌ها و اقدامات یک سازمان دارد. این فرهنگ نحوه تفکر، عمل و تصمیم‌گیری کارکنان را شکل می‌دهد. به عنوان مثال، اگر سازمانی فرهنگ نوآوری داشته باشد، کارکنان تشویق می‌شوند تا راه حل‌های خلاقانه‌ای برای مشکلات ارائه دهند و ریسک کنند. از طرف دیگر، اگر سازمانی فرهنگ ریسک‌گریزی داشته باشد، ممکن است کارکنان تمایل کمتری به ریسک کردن یا ارائه راه حل‌های خلاقانه داشته باشند.
فرهنگ سازمانی همچنین بر اجرای استراتژی کسب‌وکار تأثیر می‌گذارد. اگر یک استراتژی کسب‌وکار با فرهنگ سازمان همسو باشد، احتمال موفقیت در اجرای آن بیشتر خواهد بود. به عنوان مثال، اگر یک استراتژی کسب‌وکار بر نوآوری متمرکز باشد و سازمان فرهنگ نوآوری داشته باشد، کارکنان به احتمال زیاد این استراتژی را می‌پذیرند و برای دستیابی به اهداف آن تلاش می‌کنند. بنابراین، شناخت ارزش یک فرهنگ سازمانی قوی و مزایای آن برای دستیابی به نتایج موفقیت‌آمیز از استراتژی‌های کسب‌وکار بسیار حیاتی است.

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق استراتژی چیست؟ (استراتژی به زبان ساده برای مدیران)

مزایای تاثیر فرهنگ سازمانی مناسب

یک فرهنگ سازمانی قوی و مثبت که با استراتژی‌های کسب‌وکار همسو باشد، مزایای متعددی دارد. در این بخش به چند مورد از آن‌ها اشاره شده است:

  • بهبود تعامل کارکنان

یک فرهنگ سازمانی قوی می‌تواند به افزایش تعامل کارکنان، بهبود روحیه و انگیزه کارکنان و تضمین سطوح بالاتر رضایت شغلی و عملکرد کمک کند.

  • حفظ کارکنان

یک فرهنگ سازمانی تأثیرگذار می‌تواند گردش مالی کارکنان را کاهش داده و به ایجاد نیروی کار وفادار و مولد کمک کند. هنگامی که کارکنان احساس ارزشمندی و قدردانی می‌نمایند، احتمال بیشتری دارد که در شرکت بمانند و این امر منجر به کاهش هزینه‌های مربوط به استخدام و آموزش کارکنان جدید می‌شود.

  • افزایش بهره‌وری

یک فرهنگ سازمانی مؤثر با ایجاد محیطی که همکاری و نوآوری را تشویق می‌کند، به افزایش بهره‌وری یاری می رساند. هنگامی که کارکنان احساس ارزشمندی می‌کنند و می‌دانند که مشارکت‌های آن‌ها قدردانی می‌شود، احتمال بیشتری دارد که مولد باشند و فراتر از وظایف معمول خود تلاش کنند.

  • خلاقیت و نوآوری

یک محیط کاری مثبت، کارکنان را به همکاری و ابتکار عمل تشویق می‌کند. یک فرهنگ خوش‌بینانه از تفکر جانبی استقبال کرده و پذیرای ایده‌های جدید است که منجر به افزایش خلاقیت و نوآوری می‌شود. علاوه بر این، چنین فرهنگ کاری در حل مسائل بهتر عمل کرده و فرصتی برای ارائه محصولات و خدمات جدید فراهم می‌کند.

  • خدمات بهتر به مشتری

مشتریان می‌توانند انتظار داشته باشند که با احترام، ادب و پاسخگویی با آن‌ها رفتار شود و نیازهایشان به سرعت برطرف گردد. یک فرهنگ سازمانی قوی همچنین انتظاراتی را برای کارکنان در مورد نحوه تعامل آن‌ها با مشتریان تعیین می‌کند، از جمله خوش‌رویی، مفید بودن و آگاهی، که تجربه مثبتی را تضمین کرده و احتمال بازگشت آن‌ها را افزایش می‌دهد. علاوه بر این، بهبود خدمات مشتری می‌تواند منجر به افزایش وفاداری مشتری، ارجاعات بیشتر و بهبود سودآوری شود.

  • ارتقای شهرت سازمانی

یک فرهنگ سازمانی مثبت می‌تواند به بهبود شهرت شرکت کمک کرده و منجر به بهبود شناخت برند و ایجاد یک مزیت رقابتی قوی شود. یک فرهنگ شرکتی تثبیت‌شده به تمایز کسب‌وکار از رقبا و جذب افراد با استعداد برای پیوستن به تیم کمک می‌کند.

بیشتر بخوانید: بیانیه چشم انداز چیست و چه تفاوتی با بیانیه ماموریت دارد؟

ویژگی‌های یک فرهنگ سازمانی موثر

یک فرهنگ سازمانی و کاری قوی محیطی است که در آن کارکنان احساس ارزشمندی و حمایت می‌کنند و می‌توانند به همکاران و سرپرستان خود اعتماد نمایند. این فرهنگ بر پایه احترام متقابل و همکاری بنا شده و خلاقیت و نوآوری را تشویق می‌کند. ویژگی‌های یک فرهنگ سازمانی و کاری قوی عبارتند از:

  • ارتباطات شفاف و باز

کارکنان باید بدون ترس از قضاوت یا عواقب آن، احساس راحتی در بیان ایده‌ها و نظرات خود داشته باشند.

  • اهداف و ارزش‌های مشترک

همه افراد در سازمان باید در راستای اهداف کلی یکسان تلاش کرده و ارزش‌های مشابهی داشته باشند.

  • تقدیر و پاداش

کارکنان باید در ازای مشارکت‌هایشان در شرکت مورد تقدیر و پاداش قرار گیرند.

  • تنوع و شمول

نیروی کار متنوع می‌تواند دیدگاه‌ها و ایده‌های مختلفی را به میان آورد و باید مورد احترام و ارزش قرار گیرد.

  • احترام متقابل

باید به همه کارکنان بدون در نظر گرفتن رتبه یا عنوان آن‌ها احترام گذاشته شود. هر کارمند باید با همدلی و درک شنیده شود.

  • تعادل کار و زندگی

کارکنان باید به حفظ تعادل سالم بین کار و زندگی تشویق شوند. آن‌ها همچنین باید در زمینه سلامت جسمی، روانی و عاطفی مورد حمایت قرار گیرند.

  • انعطاف‌پذیری

دادن امکان ساعات کاری انعطاف‌پذیر و کار از راه دور به کارکنان می‌تواند روحیه و بهره‌وری را افزایش دهد.

رهبران باید برای ایجاد محیطی تلاش کنند که در آن کارکنان احساس احترام و ارزشمندی نمایند و همکاری و نوآوری برای ایجاد یک فرهنگ کاری مثبت تشویق شود. آن‌ها باید انتظارات روشنی تعیین کرده و اطمینان حاصل کنند که همه اهداف و ارزش‌های شرکت را درک می‌نمایند. علاوه بر این، رهبران باید با ارائه بازخورد، تقدیر و پاداش و ارائه فرصت‌هایی برای رشد و توسعه به کارکنان، بر ایجاد یک فرهنگ کاری مثبت تمرکز کنند. در نهایت، رهبران باید یک محیط حمایتی ایجاد نمایند که همکاری، تنوع و شمول را تشویق کند.

بیشتر بخوانید: تخصیص منابع

تاثیر فرهنگ سازمانی

چگونه فرهنگ سازمانی یک شرکت از استراتژی کسب و کار پشتیبانی می کند؟

“فرهنگ شرکت ستون فقرات هر سازمان موفقی است.” گری وینرچوک (Gary Vaynerchuk)
با در نظر گرفتن تمام روش های مختلفی که فرهنگ، نحوه انجام فعالیت های تجاری، فرآیندها و فلسفه های کارکنان را شکل می دهد، نمی توانیم با این گفته موافق نباشیم. برای درک بهتر این ارتباط، در این بخش چند نکته کلیدی آورده شده است که نشان می دهد چگونه فرهنگ سازمانی یک شرکت، استراتژی کسب و کار را ممکن می سازد:

  • فرهنگ سازمانی قوی، تعامل کارکنان را تحریک می کند و آنها را به اجرای خوب استراتژی ها تشویق می نماید.
  • فرهنگ شرکت تعیین می کند که کسب و کار شما چقدر می تواند ریسک نماید، از سرمایه گذاری در فناوری های جدید و تغییر فرآیندهای تجاری گرفته تا برخورد با رقبا و مشتریان.
  • با توسعه یک فرهنگ شرکتی انعطاف پذیر، می توانید به راحتی آنچه را که از کارکنان برای سازگاری موثر و مقابله با چالش ها مورد نیاز است، منتقل کنید.
  • فرهنگ شرکت بر ارزش های سازمان شما تأکید می کند تا به هر تیم یاری رساند استراتژی کسب و کار شما را نه تنها با برتری، بلکه با صداقت، هدف و اشتیاق نیز اجرا کند.
  • فرهنگ سازمانی نیروی کار شما را متحد می کند تا کیفیت کار ثابتی را برای مشتریان و سایر ذینفعان ارائه دهد.

در این بخش چند نمونه واقعی از چگونگی همسو کردن فرهنگ سازمانی و استراتژی کسب و کار توسط سایر مشاغل برای دستیابی به نتایج عالی آورده شده است.

تسلا

تسلا (Tesla) یک فرهنگ سازمانی را پرورش داده است که در آن یادگیری فعال یک هنجار است. آنها تیم خود را تشویق می کنند تا برای حمایت از استراتژی شرکت در پیشبرد نوآوری های واقعی (و خارج از زمین)، به کاوش، ذهن باز و خلاق باشند. در حال حاضر، تسلا یک رهبر جهانی در توسعه وسایل نقلیه تمام الکتریکی و سایر محصولات مبتنی بر فناوری انرژی پاک است.

هاب‌اسپات

هدف هاب‌اسپات (HubSpot) همیشه در حال تکامل بودن است و استراتژی آن اولویت دادن به انجام کار خوب برای تجارت و مشتریان آن است. برای دستیابی به این هدف، هاب‌اسپات مانند یک محصول به فرهنگ شرکت نزدیک می شود. از کلاس های رایگان، فرصت های آموزشی و کتاب ها، هاب‌اسپات اطمینان می دهد که توسعه کارکنان آنها به سطح بالاتری ارتقا می یابد تا هر عضو احساس کند برای دستیابی به تمام پتانسیل خود توانمند شده است.

بیشتر بخوانید:‌ابتکارات استراتژیک

نتیجه‌گیری:

یک فرهنگ قوی یک دارایی قدرتمند است و باید با اهداف کسب و کاری سازمان همسو باشد. رهبران باید تشخیص دهند که فرهنگ و استراتژی کسب‌وکار دست در دست هم پیش می‌روند و فرهنگ شرکت باید از یک استراتژی کسب‌وکار موفق حمایت کند. در عین حال، رهبران باید از تأثیر اقدامات، تصمیمات و رفتار خود آگاه بوده و با الگو بودن، فرهنگ اعتماد و احترام را در میان کارکنان خود تقویت نمایند. فرهنگ سازمانی نقش اساسی در موفقیت هر استراتژی کسب‌وکار ایفا می‌کند. سازمان‌ها برای اطمینان از موفقیت بلندمدت، باید یک فرهنگ قوی و سازگار با استراتژی‌های کسب‌وکار خود ایجاد نمایند. سازمان‌ها با ترویج محیطی که کارکنان را به خلاقیت و نوآوری تشویق می‌کند، می‌توانند فرهنگی ایجاد نمایند که همکاری، ارتباطات و تعامل را تقویت کند. همه این‌ها عناصر حیاتی استراتژی‌های کسب‌وکار موفق هستند و شانس موفقیت آن‌ها را افزایش می‌دهند.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع تاثیر فرهنگ سازمانی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

مدل منطقی چیست؟

مدل منطقی چیست؟

در این مقاله به بررسی موضوع مدل منطقی پرداخته ایم. در ابتدا تعریفی از مدل منطقی را مورد بحث قرار داده ایم. سپس موضوع منطق را در مدل منطقی به تفصیل مورد بررسی قرار داده ایم. در ادامه به افرادی که در ایجاد مدل منطقی نقش داشته اند اشاره نموده ایم. در نهایت نیز نحوه ایجاد مدل منطقی را شرح داده ایم و برای فهم و درک بهتر مطالب نیز به ذکر چند مثال در این زمینه پرداخته ایم. می توان گفت با مطالعه این مقاله به فهم مناسبی در زمینه موضوع مدل منطقی دست خواهید یافت.  در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

 

مقدمه ای بر مدل منطقی

کلمه “منطق” تعاریف زیادی دارد. به عنوان شاخه ای از فلسفه، دانشمندان کل حرفه خود را وقف تمرین آن می کنند. به عنوان یک روش استدلال ساختاریافته، ریاضیدانان برای اثبات به آن وابسته هستند. در دنیای ماشین‌ها، تنها زبانی که یک کامپیوتر می‌فهمد منطق برنامه‌نویس آن است. با این حال، معنای دیگری وجود دارد که به قلب تغییر جامعه نزدیک‌تر است: منطق چگونگی کارکردن چیزها. به عنوان مثال، منطق حرکت ترافیک ساعت شلوغی را در نظر بگیرید. هیچ کس آن را برنامه ریزی نمی کند. هیچ کس آن را کنترل نمی نماید. با این حال، از طریق تجربه و آگاهی از الگوهای تکراری، ما آن را درک می کنیم و در بسیاری از موارد می توانیم با موفقیت از مشکلات آن اجتناب نماییم. (با استفاده از مسیرهای جایگزین و …) بنابراین، منطق به “رابطه بین عناصر و بین یک عنصر و کل” اشاره دارد. همه ما ظرفیت بالایی برای دیدن الگوها در پدیده های پیچیده داریم. ما سیستم هایی را در حال کار می بینیم و در درون آنها منطق درونی، مجموعه ای از قوانین یا روابطی را می یابیم که رفتار را کنترل می کنند. با کار مستقل، معمولاً می توانیم منطق یک سیستم ساده را تشخیص دهیم و با کار گروهی، در صورت لزوم به طور مداوم در طول زمان، تقریباً هیچ سیستمی در گذشته یا حال وجود ندارد که نتوانیم منطق آن را رمزگشایی کنیم. از سوی دیگر، همچنین می توانیم منطق را به آینده نیز پیش بینی نماییم. با درک زمینه و دانش در مورد علت و معلول، می توانیم نظریه های منطقی تغییر، فرضیه هایی در مورد چگونگی پیشرفت خود به خود یا تحت تأثیر مداخلات برنامه ریزی شده را بسازیم. مانند همه پیش بینی ها، این فرضیه ها به اندازه منطق اساسی آنها خوب هستند. فرضیات جادویی، استدلال ضعیف و تفکر مبهم، احتمال اینکه علی رغم تلاش های ما، آینده متفاوت از آنچه انتظار داریم یا امیدواریم پیش برود را افزایش می دهد. از سوی دیگر، برخی از رویدادهایی که برای افراد ناآشنا غیرمنتظره به نظر می رسند، برای ساکنان قدیمی و ناظران دقیق تعجب آور نخواهد بود.

 

مدل منطقی چیست؟

مدل منطقی تصویری از نحوه عملکرد تلاش یا ابتکار عمل شما ارائه می دهد. این مدل توضیح می دهد که چرا استراتژی شما یک راه حل مناسب برای مشکل موجود است. مدل های منطقی موثر، بیانیه ای صریح و اغلب بصری از فعالیت هایی که منجر به تغییر خواهند شد و نتایجی که انتظار دارید برای جامعه و مردم آن مشاهده کنید ارائه می دهند. یک مدل منطقی با ارائه یک زبان مشترک و نقطه مرجع، شرکت کنندگان در تلاش را در جهت یکسانی حرکت می دهد. مدل های منطقی بیش از اینکه ابزاری برای مشاهده باشند، بخشی از کار خودشان می شوند. آنها با اعلام دقیق آنچه که سعی در انجام آن دارید، انرژی و حمایت از یک ابتکار عمل را تقویت می کنند.

 

منطق در مدل‌سازی منطقی

مانند یک نقشه راه، یک مدل منطقی مسیر طی شده (یا گام‌های برداشته شده) را برای رسیدن به مقصد مشخص نشان می‌دهد. یک مدل دقیق نشان می‌دهد که چگونه هر فعالیت منجر به تغییرات مورد نظر خواهد شد. به طور جایگزین، یک برنامه گسترده‌تر مسیرهای انتخابی و میزان پیشرفت شما را ترسیم می‌کند. این جنبه نقشه راه یک مدل منطقی نشان خواهد داد که چه چیزی و به چه ترتیبی باعث چه چیزی می‌شود. در نقاط مختلف نقشه، ممکن است نیاز به توقف و بررسی پیشرفت خود و انجام هرگونه تنظیمات لازم داشته باشید. یک مدل منطقی همچنین تفکر پشت برنامه یک ابتکار عمل را بیان می کند. این مدل توضیح می دهد که چرا برنامه باید کار کند، چرا می تواند در جایی که تلاش های دیگر شکست خورده است موفق شود. این جنبه “نظریه برنامه” یا “توجیه” یک مدل منطقی است. با تعریف مشکل یا فرصت و نشان دادن نحوه پاسخگویی فعالیت های مداخله ای به آن، یک مدل منطقی فرضیه های برنامه ریزان برنامه را صریح می کند. شکلی که یک مدل منطقی به خود می گیرد انعطاف پذیر است و نیازی به خطی بودن ندارد (مگر اینکه منطق برنامه شما خود خطی باشد). نمودارهای جریان، نقشه ها یا جداول رایج ترین قالب ها هستند. همچنین می توان از شبکه، نقشه مفهومی یا وب برای توصیف روابط بین اجزای پیچیده تر برنامه استفاده کرد. صرف نظر از شکلی که انتخاب می کنید، یک مدل منطقی باید با ارائه تصویر بزرگ تغییر همراه با برخی جزئیات مهم، جهت گیری و وضوح را فراهم کند. بیایید اجزای معمولی یک مدل منطقی را با استفاده از یک برنامه مشاوره در جامعه ای که نرخ ترک تحصیل در دبیرستان بسیار بالا است به عنوان مثال نشان دهیم.

  • هدف یا مأموریت؛ چه چیزی انگیزه نیاز به تغییر را فراهم می کند؟ این همچنین می تواند به عنوان مشکلات یا فرصت هایی که برنامه به آنها رسیدگی می کند بیان شود. (جامعه بر مأموریت تقویت رشد سالم جوانان برای بهبود نرخ ترک تحصیل در دبیرستان تمرکز کرد.)
  • زمینه یا شرایط؛ آب و هوایی که تغییر در آن رخ خواهد داد چیست؟ (چگونه سیاست ها و برنامه های جدید با برنامه های موجود هماهنگ خواهد شد؟ چه روندهایی با تلاش برای مشارکت جوانان در فعالیت های مثبت رقابت می کنند؟ فضای سیاسی و اقتصادی برای سرمایه گذاری در توسعه جوانان چیست؟)
  • ورودی ها، منابع یا زیرساخت؛ چه مواد خام برای انجام تلاش یا ابتکار عمل استفاده خواهد شد؟ (این مواد شامل هماهنگ کننده و داوطلبان در برنامه مشاوره، توافق نامه با مناطق مدرسه شرکت کننده و تأیید گروه های والدین و آژانس های جامعه است) ورودی ها همچنین می توانند شامل محدودیت های برنامه مانند مقررات یا شکاف های بودجه باشند که موانعی برای اهداف شما هستند.
  • فعالیت ها یا مداخلات؛ ابتکار عمل با منابع خود چه کاری انجام خواهد داد تا مسیر تغییر را هدایت کند؟ (در مثال ما، این برنامه مربیان داوطلب را آموزش می دهد و جوانانی را که ممکن است از یک مربی بهره مند شوند ارجاع می دهد.) مداخله شما و در نتیجه مدل منطقی شما باید توسط یک تجزیه و تحلیل واضح از عوامل خطر و محافظت هدایت شود.
  • خروجی ها؛ چه شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد فعالیت‌ها طبق برنامه انجام شده‌اند؟ (شاخص‌ها ممکن است شامل تعداد مربیان آموزش دیده و جوانان ارجاع شده و فراوانی، نوع، مدت زمان و شدت تماس‌های مشاوره باشد.)
  • اثرات یا نتایج، عواقب، پیامدها یا تأثیرات؛ چه نوع تغییراتی به عنوان اثر مستقیم یا غیرمستقیم فعالیت ها ایجاد شده است؟ (دو مثال پیوند بین مربیان بزرگسال و جوانان و افزایش عزت نفس در بین جوانان است.)

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق ذی نفع یا ذینفعان چیست؟ تحلیل ذینفعان در سازمان و پروژه چگونه انجام می شود؟

 

 

مدل خطی بحث های علت و معلول و اینکه یک برنامه خاص تا چه حد در زنجیره اثرات موفق بوده است را بهتر هدایت کرد. مدل دایره ای وابستگی متقابل اجزا را برای تولید اثرات مورد نظر موثرتر نشان داد. هنگام بررسی نتایج یک مداخله، به یاد داشته باشید که ممکن است بین اقدامات و اثرات آنها تأخیر طولانی وجود داشته باشد. همچنین، برخی تغییرات سیستم می تواند حلقه های بازخورد را ایجاد کند که توانایی ما را برای مشاهده تمام اثرات بیشتر پیچیده و به تأخیر می اندازد. (تعریفی از جامعه پویایی سیستم، ممکن است در اینجا کمک کند: “بازخورد به وضعیتی اشاره دارد که X بر Y تأثیر می گذارد و Y به نوبه خود بر X تأثیر می گذارد، شاید از طریق زنجیره ای از علل و معلول ها. نمی توان ارتباط بین X و Y را مطالعه کرد. فقط مطالعه کل سیستم به عنوان یک سیستم بازخورد به نتایج صحیح منجر خواهد شد.”) به همین دلایل، مدل های منطقی نشان می دهند که چه زمانی انتظار تغییرات خاصی را داشته باشند. بسیاری از برنامه ریزان دوست دارند از سه دسته اثرات زیر استفاده کنند (که در مدل های بالا نشان داده شده است)، اگرچه بسته به شرایط خود ممکن است تعداد بیشتری یا کمتری را انتخاب کنید.

در اینجا دو نکته مهم در مورد ساخت و اصلاح مدل های منطقی وجود دارد.

نتیجه یا تأثیر؟

در یک پروژه مشارکتی، پیش بینی سردرگمی در مورد زبان عاقلانه است. اگر عناصر اساسی یک مدل منطقی را درک می کنید، هر برچسبی می تواند معنی دار باشد به شرطی که ذینفعان با آنها موافق باشند. در مدل منطقی، ما اثرات را کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت نامیدیم. همچنین رایج است که افراد در مورد اثراتی صحبت کنند که “بالادست” یا “نزدیک” (نزدیک به فعالیت ها) در مقابل “پایین دست” یا “دور” (دور از فعالیت ها) هستند. از آنجایی که رشته ها اصطلاحات خاص خود را دارند، ذینفعان از دو رشته مختلف ممکن است یک کلمه را به روش های مختلف تعریف کنند. برخی از افراد آموزش دیده اند که اولین اثرات را “نتایج” و اثرات بعدی را “تأثیرات” بنامند. به افراد دیگری آموزش داده می شود که “تأثیرات” ابتدا می آیند و سپس “نتایج”. ایده توالی صرف نظر از اصطلاحاتی که شما و شرکای شما استفاده می کنید یکسان است. نکته اصلی نشان دادن واضح ارتباط بین فعالیت ها و اثرات در طول زمان است و در نتیجه فرضیه های ابتکار عمل شما را در مورد اینکه چه زمانی انتظار چه نوع تغییری را دارید. سعی کنید مفاهیم اساسی را در مرحله طراحی تعریف کنید و سپس در استفاده از اصطلاحات ثابت قدم باشید. فرآیند توسعه یک مدل منطقی از این گفتگوی مهم حمایت می کند و سوء تفاهمات بالقوه را آشکار می کند.

  • اثرات کوتاه مدت یا فوری. (این بدان معناست که جوانانی که در برنامه مشاوره شرکت می کنند اعتماد به نفس خود را بهبود می بخشند و اهمیت ماندن در مدرسه را درک می کنند.)
  • اثرات میان مدت یا متوسط. (دانش‌آموزان تحت حمایت نمرات خود را بهبود می‌بخشند و در مدرسه می‌مانند.)
  • اثرات بلندمدت یا نهایی. (نرخ فارغ التحصیلی دبیرستان افزایش می یابد و در نتیجه فرصت های شغلی بیشتر، ثبات مالی بیشتر و وضعیت سلامتی بهبود یافته را برای فارغ التحصیلان فراهم می کند.)

اثرات را درک کنید. در حالی که نقطه شروع برای مدل‌سازی منطقی شناسایی اثراتی است که با اهداف بیان‌شده مطابقت دارند، اثر مورد نظر شما تنها اثراتی نیست که باید به دنبال آن باشید. هر مداخله ای که قادر به تغییر رفتارهای مشکل ساز یا تغییر شرایط در جوامع باشد، می تواند اثرات ناخواسته ای نیز ایجاد کند. اینها تغییراتی هستند که هیچ کس آنها را برنامه ریزی نکرده است و ممکن است به نوعی مشکل را بدتر کنند.

 

چه کسی مدل منطقی را ایجاد می کند؟

این بستگی به شرایط شما دارد. افرادی که از مدل استفاده خواهند کرد؛ برنامه ریزان، مدیران برنامه، مربیان، ارزیابان، مدافعان و سایر ذینفعان می توانند در ایجاد آن کمک کنند. با این حال، به دلایل عملی، احتمالاً با یک گروه اصلی شروع خواهید کرد و سپس پیش نویس کاری را برای دیگران جهت پالایش بیشتر ارائه خواهید داد. به یاد داشته باشید که مدل منطقی شما یک سند زنده است، سندی که داستان تلاش های شما در جامعه را روایت می نماید. همانطور که استراتژی شما تغییر می کند، مدل نیز باید تغییر نماید. از سوی دیگر، در حین توسعه مدل ممکن است مسیرهای جدیدی را مشاهده کنید که ارزش کاوش در زندگی واقعی را دارند. دو استراتژی توسعه اصلی معمولاً هنگام ساخت یک مدل منطقی ترکیب می شوند.

حرکت رو به جلو از فعالیت ها (همچنین به عنوان منطق رو به جلو شناخته می شود). این رویکرد، منطق فعالیت‌های پیشنهادی یا در حال اجرا را بررسی می‌کند. این رویکرد با سؤالات “اما چرا؟” یا تفکر اگر-آنگاه هدایت می‌شود:

  • اما چرا باید بر توجیه کارکنان تمرکز کنیم؟
  • اما چرا به آنها نیاز داریم تا مسائل مربوط به کودکان را بهتر درک کنند؟
  • اما چرا آنها سیاست‌ها و برنامه‌هایی را برای حمایت از مشاوره ایجاد می‌کنند؟
  • اما چرا سیاست‌های جدید تفاوت ایجاد می‌کنند؟ و …

 همان خط استدلال را نیز می‌توان با استفاده از جملات اگر-آنگاه کشف کرد:

  • اگر بر توجیه قانونگذاران تمرکز کنیم، آنها مسائل مربوط به کودکان را بهتر درک خواهند کرد.
  • اگر قانونگذاران درک کنند، قوانین جدیدی را وضع خواهند کرد و …

 

حرکت رو به عقب از اثرات (همچنین به عنوان منطق معکوس شناخته می شود). این رویکرد با پایان در ذهن شروع می شود. این با یک ارزش مشخص شده، تغییری که شما و همکارانتان قطعاً دوست دارید رخ دهد، شروع می شود و سلسله ای از سؤالات “اما چگونه؟” را می پرسد:

  • اما چگونه بر ترس و تبعیض غلبه کنیم؟
  • اما چگونه می توانیم اطمینان حاصل کنیم که خدمات ما از نظر فرهنگی صلاحیت دارند؟
  • اما چگونه می توانیم اعتراف کنیم که هنوز نمی دانیم چه کاری انجام می دهیم؟

در ابتدا، ممکن است با پاسخ‌هایی که برخی از ذینفعان برای این سؤالات می‌دهند موافق نباشید. منطق آنها ممکن است قانع‌کننده یا حتی منطقی به نظر نرسد. اما در اینجا قدرت مدل‌سازی منطقی نهفته است. با قابل مشاهده کردن تفکر هر ذینفع بر روی کاغذ، می‌توانید به عنوان یک گروه تصمیم بگیرید که آیا منطق هدایت‌کننده ابتکار عمل شما معقول به نظر می‌رسد یا خیر. می‌توانید در مورد آن صحبت کنید، سوء تفاهمات را روشن کرده، نظرات دیگر را بخواهید، فرضیه‌ها را بررسی کنید، آنها را با یافته‌های تحقیقات مقایسه نمایید و در نهایت یک سیستم منطقی برنامه قوی ایجاد کنید. این محصول سپس به ابزاری قدرتمند برای برنامه‌ریزی، اجرا، جهت‌دهی، ارزیابی و حمایتگری تبدیل می‌شود، همانطور که در بالا توضیح داده شد.

تاکنون احتمالاً حدس زده‌اید که فرآیند گام به گام سفت و سختی برای توسعه یک مدل منطقی وجود ندارد. مانند سایر کارهای جامعه، مدل‌سازی منطقی یک فرآیند مداوم است. با این وجود، چندین کار وجود دارد که باید مطمئن شوید که انجام می‌دهید. برای نشان دادن این موارد در عمل، از مثال دیگری برای ابتکاری به نام “خانه: تلاش بسیج مالکیت خانه” استفاده خواهیم کرد. با هدف افزایش مالکیت خانه برای اعطای کنترل محله به افرادی که در آنجا زندگی می کنند، نه به صاحبخانه های خارجی که هیچ سهمی در جامعه ندارند، فعالیت می کند. این کار از طریق ترکیبی از آموزش ساکنان جامعه، سازماندهی محله و ایجاد روابط با شرکایی مانند مشاغل انجام می شود.

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق استراتژی چیست؟ (استراتژی به زبان ساده برای مدیران)

مدل منطقی

مراحل ایجاد یک مدل منطقی

در این بخش به نحوه ایجاد یک مدل منطقی خواهیم پرداخت.

 

  • یافتن منطق در مطالب نوشتاری موجود برای تولید اولین پیش‌نویس.

مواد نوشتاری موجود اغلب حاوی اطلاعات کافی برای شروع هستند. توصیف‌های روایی، توجیهات، درخواست‌های کمک مالی یا اسناد کلی را که ایده اصلی پشت تلاش مداخله را توضیح می‌دهند، جمع‌آوری کنید. اگر فعالیت شما شامل ائتلافی از چندین سازمان است، حتماً توضیحات را از دیدگاه هر آژانس دریافت کنید. برای کمپین خانه، اسنادی را از برنامه‌ریزان که این ایده را پیشنهاد کردند و همچنین شرکت‌های رهن، انجمن‌های مالک خانه و سایر سازمان‌های محله‌ای جمع‌آوری نمایید. وظیفه شما به عنوان یک مدل‌ساز منطقی رمزگشایی این اسناد است. یک تکه کاغذ در کنار خود نگه دارید و پیوندهای منطقی را همانطور که آنها را پیدا می کنید ترسیم نمایید. (این کار را می توان به صورت گروهی برای صرفه جویی در وقت و مشارکت بیشتر افراد انجام داد.)

 

  • هر سند را با توجه به ساختار منطقی برنامه بخوانید.

گاهی اوقات این منطق به وضوح بیان می شود؛ به عنوان مثال، خدمات اطلاعاتی، مشاوره و حمایتی که ما به ساکنان جامعه ارائه می دهیم به آنها کمک می کند تا رتبه اعتباری خود را بهبود بخشند، برای وام مسکن واجد شرایط شوند، خانه هایی را در جامعه خریداری کنند؛ با گذشت زمان، این برنامه نسبت مسکن اشغالی مالک در محله را تغییر خواهد داد. در مواقع دیگر منطق در زبان مبهم دفن می شود، با جهش های بزرگ از اقدامات به اثرات پایین دست؛ به عنوان مثال، ما یک برنامه جامع مبتنی بر جامعه هستیم که محله ها را متحول خواهد کرد و آنها را توسط افرادی که در آنجا زندگی می کنند کنترل می کند و نه افراد خارجی که هیچ سهمی در جامعه ندارند.

 

  • هنگام خواندن هر سند، از خود سؤالات “اما چرا؟” و “اما چگونه؟” بپرسید.

ببینید آیا نوشتن پاسخی ارائه می دهد؟ به قسمت های گفتار توجه ویژه ای داشته باشید. افعالی مانند آموزش، اطلاع رسانی، حمایت یا ارجاع اغلب با توصیف فعالیت های برنامه مرتبط هستند. صفت هایی مانند کاهش یافته، بهبود یافته، بالاتر یا بهتر اغلب هنگام توصیف اثرات مورد انتظار استفاده می شوند.

 

  • دامنه مناسب مدل را برای کاربران و کاربردهای مورد نظر آن تعیین کنید.

در نظر بگیرید که مدل‌ها را برای کاربران متعدد ایجاد کنید. به عنوان مثال، ابتکار عمل خانه مدل‌های مختلفی را برای پاسخگویی به نیازهای منحصر به فرد شرکای مالی، مدیران برنامه و مربیان جامعه ایجاد کرد. شرکت‌های رهن، سازندگان کمک‌های مالی و سایر تصمیم‌گیرندگان که تصمیم گرفتند آیا منابع را برای این تلاش اختصاص دهند یا خیر. مربیان جامعه بیشتر از نسخه شما اینجا هستید بهره مند شدند. نکته مهمی که باید به خاطر داشت این است که اینها برنامه مختلف نیستند، بلکه راه‌های مختلفی برای درک نحوه عملکرد یک برنامه هستند.

 

  • بررسی کنید که آیا مدل منطقی و کامل است.

مدل های منطقی، داستان تغییر جامعه را منتقل می کنند. با همکاری ذینفعان، مسئولیت شما این است که اطمینان حاصل کنید که داستانی که در پیش‌نویس خود گفته‌اید منطقی و کامل است. هنگام پالایش تکراری مدل، از خود و دیگران بپرسید که آیا داستان را به طور کامل بیان می‌کند یا خیر. در مدل خانه، توالی اثرات زیر را مشخص کردیم:

  • کوتاه مدت: صاحبان خانه بالقوه درک بهتری از نحوه محاسبه امتیاز اعتباری و اطلاعات دقیق‌تری در مورد مراحل بهبود امتیاز اعتباری به دست می‌آورند. 
  • میان‌مدت: میانگین رتبه اعتباری جامعه بهبود می‌یابد، درخواست‌ها برای وام مسکن همراه با نرخ تأیید افزایش می‌یابد، خدمات حمایتی برای خریداران خانه برای اولین بار ایجاد می‌شود، سازماندهی محله قوی‌تر می‌شود و اتحادها شامل مشاغل، آژانس‌های بهداشتی و مقامات منتخب می‌شود.
  • بلندمدت: نسبت مسکن اشغالی مالک افزایش می‌یابد، احیای اقتصادی با سرمایه‌گذاری مشاغل در جامعه آغاز می‌شود، ساکنان برای ایجاد مسیرهای پیاده‌روی، گشت‌های ضد جرم و غربالگری ایمنی آتش‌نشانی با هم همکاری می‌کنند، نرخ جرم و آسیب‌دیدگی به شدت کاهش می‌یابد.

بیشتر بخوانید: ابتکارات استراتژیک

نحوه پر کردن مدل منطقی

 

مزایا و معایب مدل‌ منطقی

مدل‌های منطقی ابزار قدرتمندی برای تحلیل و درک سیستم‌ها و فرآیندهای پیچیده هستند. این مدل‌ها با ارائه یک نمایش ساده‌شده از واقعیت، به ما کمک می‌کنند تا روابط بین اجزای مختلف را بهتر درک کنیم و پیش‌بینی کنیم که سیستم چگونه به تغییرات واکنش نشان می‌دهد.

مزایای مدل‌های منطقی:

  • سادگی و وضوح: مدل‌های منطقی با حذف جزئیات غیرضروری، به ما اجازه می‌دهند تا بر روی مهم‌ترین عناصر سیستم تمرکز کنیم. این امر درک کلی از سیستم را آسان‌تر می‌کند.
  • ارتباط بهتر: مدل‌های منطقی می‌توانند به عنوان یک زبان مشترک بین افراد مختلف با تخصص‌های متفاوت عمل کنند. این امر به بهبود ارتباط و همکاری در تیم‌ها کمک می‌کند.
  • پیش‌بینی رفتار سیستم: با استفاده از مدل‌های منطقی می‌توانیم رفتار سیستم را در شرایط مختلف شبیه‌سازی کنیم و نتایج احتمالی را پیش‌بینی کنیم.
  • شناسایی مشکلات و نقاط ضعف: مدل‌های منطقی به ما کمک می‌کنند تا نقاط ضعف و مشکلات پنهان در سیستم را شناسایی کنیم و قبل از بروز مشکلات جدی، آنها را برطرف کنیم.
  • بهبود تصمیم‌گیری: با استفاده از مدل‌های منطقی می‌توانیم گزینه‌های مختلف را ارزیابی کنیم و بهترین تصمیم را برای بهبود عملکرد سیستم اتخاذ کنیم.
  • آموزش و یادگیری: مدل‌های منطقی می‌توانند به عنوان یک ابزار آموزشی موثر برای انتقال مفاهیم پیچیده به افراد استفاده شوند.

 

معایب مدل‌های منطقی:

  • سادگی بیش از حد: مدل‌های منطقی به دلیل ساده‌سازی واقعیت، ممکن است برخی از جزئیات مهم را نادیده بگیرند و در نتیجه نتایج حاصل از آن‌ها با واقعیت مطابقت نداشته باشد.
  • فرضیات محدودکننده: مدل‌های منطقی بر اساس مجموعه‌ای از فرضیات ساخته می‌شوند. اگر این فرضیات با واقعیت مطابقت نداشته باشد، نتایج مدل نیز قابل اعتماد نخواهد بود.
  • پیچیدگی در مدل‌های بزرگ: با افزایش پیچیدگی سیستم، ساخت و تحلیل مدل‌های منطقی نیز پیچیده‌تر می‌شود.
  • هزینه و زمان‌بر بودن: ساخت و نگهداری مدل‌های منطقی نیازمند صرف زمان و هزینه قابل توجهی است.
  • وابستگی به داده‌ها: دقت و کارایی مدل‌های منطقی به کیفیت داده‌های ورودی بستگی دارد. اگر داده‌ها ناقص یا دارای خطا باشند، نتایج مدل نیز قابل اعتماد نخواهد بود.

 

مثال در زمینه استفاده از مدل‌ منطقی

مدل‌های منطقی در دنیای کسب‌وکار امروزی نقشی حیاتی ایفا می‌کنند. بسیاری از شرکت‌های بزرگ و کوچک از این مدل‌ها برای بهینه‌سازی فرآیندها، بهبود تصمیم‌گیری و افزایش بهره‌وری استفاده می‌کنند. در ادامه، چند نمونه را با ذکر کاربردهای خاص مدل‌های منطقی در آن‌ها معرفی می‌کنیم:

۱. گوگل (Google):
گوگل از مدل‌های منطقی در طیف گسترده‌ای از محصولات و خدمات خود استفاده می‌کند. از جمله این موارد می‌توان به موتور جستجوی گوگل، دستیار صوتی گوگل اسیستانت و سرویس تبلیغات گوگل ادز اشاره کرد. این مدل‌ها به گوگل کمک می‌کنند تا نتایج جستجوی دقیق‌تری را ارائه دهد، با کاربران تعامل بهتری برقرار کند و تبلیغات هدفمندتری را نمایش دهد.

۲. آمازون (Amazon):
آمازون از مدل‌های منطقی برای شخصی‌سازی تجربه خرید مشتریان، پیش‌بینی تقاضا و بهینه‌سازی زنجیره تامین استفاده می‌کند. سیستم توصیه‌های آمازون که محصولات مرتبط را به کاربران پیشنهاد می‌دهد، یکی از برجسته‌ترین مثال‌های استفاده از مدل‌های منطقی در این شرکت است.

۳. نتفلیکس (Netflix):
نتفلیکس از مدل‌های منطقی برای تحلیل رفتار کاربران و ارائه پیشنهادهای شخصی‌سازی شده برای فیلم‌ها و سریال‌ها استفاده می‌کند. این مدل‌ها به نتفلیکس کمک می‌کنند تا محتوای جدیدی تولید کند که با علایق کاربران مطابقت داشته باشد.
در کل، مدل‌های منطقی به شرکت‌ها کمک می‌کنند تا داده‌های بزرگ را تحلیل کنند، الگوها را شناسایی کنند و تصمیمات بهتری بگیرند. با پیشرفت تکنولوژی، کاربرد این مدل‌ها در صنایع مختلف گسترش خواهد یافت.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع مدل منطقی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

نقش فرهنگ سازمانی در اجرای موفق استراتژی‌ها چیست؟

نقش فرهنگ سازمانی در اجرای موفق استراتژی‌ها چیست؟

در این مقاله به بررسی موضوع نقش فرهنگ سازمانی پرداخته ایم. در ابتدا ضمن ارائه مقدمه ای بر نقش فرهنگ سازمانی در پیاده سازی استراتژی، تعریفی از آن نیز ارائه نموده ایم. سپس رابطه ی بین فرهنگ سازمانی و استراتژی را مورد بررسی قرار داده ایم. در ادامه مفاهیم کلیدی مربوط به نقش فرهنگ سازمانی در اجرای استراتژی را مطرح نموده ایم. در نهایت بهترین نکات برای تعیین استراتژی متناسب با فرهنگ سازمانی را توضیح داده و برای فهم بهتر مطالب در زمینه موضوع نقش فرهنگ سازمانی به ذکر برخی مثال ها پرداخته ایم. می توان گفت با مطالعه این مقاله به فهم مناسبی در زمینه موضوع نقش فرهنگ سازمانی  دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

مقدمه ای بر نقش فرهنگ سازمانی در پیاده سازی استراتژی

از آنجایی که فرهنگ سازمانی مجموعه‌ای از ایدئولوژی‌ها، نمادها و ارزش‌های اساسی است که بر نحوه اداره کسب‌وکار شرکت تأثیر می‌گذارد و به تنظیم و کنترل رفتار کارکنان کمک می‌کند، می‌تواند منبعی برای مزیت رقابتی باشد. با توجه به اینکه فرهنگ هر شرکت منحصر به فرد است، این احتمال وجود دارد که یک فرهنگ سازمانی پویا، منبع تمایز فزاینده مهمی برای شرکت‌ها باشد تا هنگام پیگیری رقابت استراتژیک و بازده بالاتر از حد متوسط، بر آن تأکید کنند. واقعیت این است که اگر سازمانی می‌خواهد در این دوره و زمان موفق باشد، رهبران آن باید یک برنامه استراتژیک برای آینده تدوین کنند تا به اهداف تجاری خود برسند و عملکرد کلی سازمان خود را بهبود بخشند. اینجاست که نقش فرهنگ سازمانی بسیار مهم می‌شود. باورها، هنجارها و ارزش‌های مشترک درون یک سازمان، بنیان موفقیت استراتژیک را می‌گذارند، به ویژه زمانی که با اهداف شرکت همسو باشد.

تعریف فرهنگ سازمانی چیست؟

فرهنگ سازمانی اساسا بر بنیان نیازهای افراد برای کاستن از احساس عدم‌اطمینان و داشتن منابعی برای هدایت اقدامات خودشان بنا شده است. این نیاز به‌کاستن از احساس عدم‌اطمینان با تکامل استانداردهای رفتاری (بایدها و نبایدها) و معیارهایی برای درک وقایع برطرف می‌شود. فرهنگ سازمانی یعنی سازمان‌ها چگونه کارها را پیش می‌برند. فرهنگ سازمانی شرح یک سازمان را از درون خود تعریف می‌کند.  هدف اصلی فرهنگ سازمانی کمک به توجیه کردن و آماده‌سازی اعضای سازمان برای هم‌راستایی در عمل به اهداف سازمان است. فرهنگ سازمانی مجموع باورها و آداب و رسومی است که مانند چسب اعضای سازمان را با هم یکپارچه می‌نماید.


رابطه بین فرهنگ سازمانی و استراتژی ها

فرهنگ سازمانی می‌تواند به شدت بر توانایی یک شرکت در تغییر جهت استراتژیک خود تأثیر بگذارد، زیرا تأثیر قدرتمندی بر رفتار همه کارکنان دارد. می توان گفت هیچ فرهنگ سازمانی “بهترین” وجود ندارد. یک فرهنگ بهینه، فرهنگی است که به بهترین نحو از استراتژی شرکت پشتیبانی کند. مگر اینکه استراتژی با فرهنگ کاملاً همسو باشد، هر تغییر قابل توجهی در استراتژی باید با تغییر در فرهنگ سازمانی همراه شود.
بنابراین، تغییر فرهنگ یک شرکت برای مطابقت با یک استراتژی جدید معمولاً مؤثرتر از تغییر یک استراتژی برای مطابقت با یک فرهنگ موجود است. پیوندهای ضعیف بین استراتژی و فرهنگ سازمانی، عملکرد و موفقیت را به خطر می‌اندازد. تغییر در ماموریت، اهداف، استراتژی‌ها یا سیاست‌های یک کسب‌وکار، اگر در تضاد با فرهنگ پذیرفته شده شرکت باشد، احتمال موفقیت پایینی دارد.


تغییر فرهنگ سازمانی
فرهنگ سازمانی تمایل زیادی به مقاومت در برابر تغییر دارد، زیرا دلیل اصلی وجود آن اغلب مبتنی بر حفظ روابط پایدار و الگوهای رفتاری است. اگرچه فرهنگ سازمانی قابل تغییر است، اما اغلب ممکن است زمان زیادی طول بکشد و تلاش زیادی را بطلبد. رهبران استراتژیک مؤثر تشخیص می‌دهند که چه زمانی تغییر لازم است. تغییرات تدریجی در فرهنگ شرکت معمولاً برای اجرای استراتژی‌ها استفاده می‌شود. تغییرات قابل توجه‌تر و گاهی حتی رادیکال در فرهنگ سازمانی، از انتخاب استراتژی‌هایی که با استراتژی‌های اجرا شده قبلی شرکت متفاوت هستند، پشتیبانی می‌کند. مدیریت باید ارزیابی کند که یک تغییر خاص در استراتژی چه معنایی برای فرهنگ سازمانی دارد، ارزیابی کند که آیا تغییر در فرهنگ مورد نیاز است یا خیر، و تصمیم بگیرد که آیا تلاش برای تغییر فرهنگ ارزش هزینه‌های تخمین زده شده را دارد یا خیر. در صورت امکان، مدیریت باید تلاش کند تا جنبه‌های فرهنگ سازمانی موجود را که از استراتژی‌های جدید پیشنهادی پشتیبانی می‌نمایند، حفظ، تأکید و بر اساس آنها بنا کند.
به طور کلی، تغییرات فرهنگی تنها زمانی موفق می‌شوند که مدیرعامل شرکت، سایر اعضای کلیدی تیم مدیریت ارشد و مدیران میانی به طور فعال از آنها حمایت کنند. برای ایجاد تغییر، به ویژه مدیران میانی باید بسیار منضبط باشند تا به فرهنگ انرژی ببخشند و همسویی با چشم انداز و ماموریت شرکت را تقویت کنند. صرف نظر از دلایل تغییر، شکل‌دهی و تقویت یک فرهنگ جدید نیازمند ارتباطات مؤثر و حل مسئله، همراه با انتخاب افراد مناسب (کسانی که ارزش‌های مطلوب سازمان را دارند)، انجام ارزیابی‌های عملکرد مؤثر (تعیین اهدافی که از ارزش‌های اساسی جدید حمایت می‌کنند و اندازه‌گیری پیشرفت افراد در جهت دستیابی به آن‌ها) و استفاده از سیستم‌های پاداش مناسب (پاداش دادن به رفتارهای مطلوب که منعکس‌کننده ارزش‌های اساسی جدید هستند) است.

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق فرهنگ سازمانی چیست؟

نقش فرهنگ سازمانی

پیوند دادن فرهنگ سازمانی به استراتژی‌ها

مدیریت باید هنگام تلاش برای پیوند دادن فرهنگ سازمان به استراتژی آن، به این عناصر توجه کند. آن‌ها عبارتند از:

  • اظهارات رسمی فلسفه سازمانی، منشورها، عقاید، مواد مورد استفاده برای استخدام و گزینش و جامعه‌پذیری
  • طراحی فضاهای فیزیکی، نماها، ساختمان‌ها
  •  الگوبرداری، آموزش و مربیگری عمدی توسط رهبران
  •  سیستم پاداش و موقعیت صریح، معیارهای ارتقاء
  • داستان‌ها، افسانه‌ها، اسطوره‌ها و حکایات درباره افراد و رویدادهای کلیدی
  • آنچه رهبران به آن توجه می‌کنند، اندازه‌گیری و کنترل می نمایند
  • واکنش‌های رهبران به حوادث بحرانی و بحران‌های سازمانی
  •  نحوه طراحی و ساختار سازمان
  • سیستم‌ها و رویه‌های سازمانی
  • معیارهای مورد استفاده برای استخدام، گزینش، ارتقاء، تعدیل و بازنشستگی.

بیشتر بخوانید: نمودار سازمانی

 

مفاهیم کلیدی مربوط به نقش فرهنگ سازمانی در اجرای استراتژی

در این بخش به بررسی مفاهیم کلیدی مربوط به نقش فرهنگ سازمانی در اجرای موفق استراتژی خواهیم پرداخت:

  • ارزیابی سازگاری فرهنگ سازمانی و استراتژی

هنگام اجرای یک استراتژی جدید، یک شرکت باید سازگاری استراتژی-فرهنگ سازمانی را ارزیابی کند. این ارزیابی شامل ۴ مرحله زیر است.

  1. مرحله اول مربوط به این است که آیا استراتژی پیشنهادی با فرهنگ فعلی شرکت سازگار است یا خیر. با شناسایی اینکه چگونه استراتژی جدید بهتر از استراتژی فعلی به ماموریت دست خواهد یافت، تغییرات سازمانی را با فرهنگ شرکت پیوند دهید.
  2. مرحله دوم مربوط به این است که آیا فرهنگ را می‌توان به راحتی تغییر داد تا با استراتژی جدید سازگارتر شود یا خیر. مجموعه‌ای از فعالیت‌های تغییر فرهنگ مانند تغییرات ساختاری جزئی، فعالیت‌های آموزشی و توسعه یا استخدام مدیران جدیدی که با استراتژی جدید سازگارتر هستند را معرفی کنید.
  3. مرحله سوم مربوط به این است که آیا مدیریت مایل و قادر به ایجاد تغییرات سازمانی عمده و پذیرش تأخیرهای احتمالی و افزایش احتمالی هزینه‌ها است یا خیر. با ایجاد یک واحد ساختاری جدید برای اجرای استراتژی جدید، فرهنگ را مدیریت کنید.
  4. مرحله چهارم مربوط به این است که آیا مدیریت هنوز به اجرای استراتژی متعهد است یا خیر. اگر مدیریت ارشد هنوز به این استراتژی متعهد است، یک شریک سرمایه‌گذاری مشترک پیدا کنید یا با شرکت دیگری برای اجرای استراتژی قرارداد ببندید. در غیر این صورت، باید استراتژی دیگری تدوین شود.

بیشتر بخوانید: ادغام و تملک

 

  •  مدیریت تغییر فرهنگی از طریق ارتباطات

ارتباطات؛ کلید مدیریت مؤثر تغییر فرهنگی است. ارتباطات و مشارکت مستمر، رویکردهایی هستند که بیشتر توسط شرکت‌هایی استفاده می‌شوند که با موفقیت خود را متحول کرده‌اند. تغییرات استراتژیک باید نه تنها در خبرنامه‌ها و سخنرانی‌ها، بلکه در برنامه‌های آموزشی و توسعه نیز به کارکنان اطلاع رسانی شود. شرکت‌هایی که در آن‌ها تغییرات فرهنگی عمده با موفقیت انجام شده است، دو ویژگی مشترک زیر را داشتند.

  1. اولین ویژگی این است که مدیرعامل و سایر مدیران ارشد یک چشم‌انداز استراتژیک از آنچه شرکت می‌تواند به آن تبدیل شود دارند و آن چشم‌انداز را به کارکنان در تمام سطوح منتقل می‌کنند. عملکرد فعلی شرکت با عملکرد رقبا مقایسه شده و به طور مداوم به‌روزرسانی می‌شود.
  2. دومین ویژگی این است که این چشم‌انداز به عناصر کلیدی لازم برای دستیابی به آن تبدیل می‌شود. سیستم‌های اندازه‌گیری مناسب توسعه می‌یابند و این اندازه‌ها به طور گسترده از طریق مسابقات، تقدیرهای رسمی و غیررسمی یا پاداش‌های نقدی اطلاع رسانی می‌شوند.

 

  •  تسهیل ذهنیت کارآفرینانه

شرکت‌ها در هر اندازه‌ای می‌توانند از کارآفرینی استراتژیک برای پیگیری فرصت‌های کارآفرینانه به عنوان وسیله‌ای برای کسب بازده بالاتر از حد متوسط استفاده کنند. شرکت‌ها زمانی که کارکنانشان ذهنیت کارآفرینانه داشته باشند، احتمال بیشتری دارد که به موفقیت مورد نظر خود از طریق کارآفرینی استراتژیک دست یابند. فرهنگ سازمانی اغلب رهبران استراتژیک و کسانی را که با آن‌ها کار می‌کنند، به پیگیری (یا عدم پیگیری) فرصت‌های کارآفرینانه، به ویژه در سازمان‌های بزرگ، تشویق (یا دلسرد) می‌کند. این موضوع در سازمان‌های انتفاعی و غیرانتفاعی صادق است.
این مسئله مهم است زیرا فرصت‌های کارآفرینانه یک منبع حیاتی برای رشد و نوآوری هستند. بنابراین، یک اقدام کلیدی که رهبران استراتژیک باید انجام دهند، تشویق و ترویج نوآوری از طریق پیگیری فرصت‌های کارآفرینانه است.یکی از راه‌های تشویق نوآوری، سرمایه‌گذاری در فرصت‌ها به عنوان گزینه‌های واقعی است، به این معنی که در یک فرصت سرمایه‌گذاری شود تا گزینه بالقوه بهره‌برداری از آن فرصت در مقطعی از آینده فراهم شود.شرکت‌ها ممکن است به دلایل مشابه وارد اتحادهای استراتژیک شوند. در این حالت، یک شرکت ممکن است برای داشتن گزینه تملیک شریک در آینده یا ایجاد یک رابطه قوی‌تر با آن (به عنوان مثال، توسعه یک سرمایه‌گذاری مشترک جدید) یک اتحاد تشکیل دهد.

بیشتر بخوانید: بیانیه چشم انداز چیست و چه تفاوتی با بیانیه ماموریت دارد؟

 

  • مدیریت فرهنگ‌های متنوع پس از تملیک

هنگام ادغام یا تملیک شرکت دیگری، مدیریت ارشد باید به احتمال برخورد فرهنگ‌های سازمانی توجه کند. اختلافات فرهنگی زمانی مشکل‌سازتر می‌شوند که یک شرکت، شرکتی را در کشور دیگری تملیک کند.
همچنین خطرناک است که تصور شود شرکت‌ها می‌توانند به سادگی در یک ساختار گزارش‌دهی ادغام شوند. هرچه شکاف بین فرهنگ‌های شرکت‌ها بیشتر باشد، سرعت ترک کار مدیران در شرکت تملیک‌شده و از دست رفتن استعدادهای ارزشمند بیشتر خواهد بود. هنگامی که فرهنگ‌های سازمانی مشابه باشند، مشکلات عملکرد به حداقل می‌رسد.

چهار روش کلی برای مدیریت دو فرهنگ متفاوت وجود دارد:

۱.  ادغام
این روش شامل یک بده‌بستان نسبتاً متعادل از شیوه‌های فرهنگی و مدیریتی بین شرکای ادغام‌شونده است و هیچ تحمیل قوی تغییر فرهنگی بر هیچ یک از شرکت‌ها وجود ندارد. این روش دو فرهنگ را به گونه‌ای ادغام می‌کند که فرهنگ‌های جداگانه هر دو شرکت در فرهنگ حاصل حفظ شوند.

۲. همسان‌سازی
این روش شامل تسلط یک سازمان بر سازمان دیگر است. این تسلط اجباری نیست، بلکه توسط اعضای شرکت تملیک‌شده استقبال می‌شود، زیرا آن‌ها ممکن است به دلایل مختلف احساس کنند که فرهنگ و شیوه‌های مدیریتی آن‌ها موفقیت‌آمیز نبوده است. شرکت تملیک‌شده فرهنگ خود را تسلیم کرده و فرهنگ شرکت تملیک‌کننده را اتخاذ می‌کند.

۳. جداسازی
این روش شامل جداسازی فرهنگ‌های دو شرکت است. آن‌ها از نظر ساختاری جدا می‌شوند و هیچ تبادل فرهنگی صورت نمی‌گیرد.

۴. فرهنگ‌زدایی
این روش شامل از هم پاشیدگی فرهنگ یک شرکت در نتیجه فشار ناخواسته و شدید از سوی شرکت دیگر برای تحمیل فرهنگ و شیوه‌های خود است. این رایج‌ترین و مخرب‌ترین روش برخورد با دو فرهنگ متفاوت است. این روش اغلب با سردرگمی، درگیری، رنجش و استرس زیادی همراه است.

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق استراتژی کارآفرینی سازمانی چیست؟

ابعاد ذهنیت کارآفرینانه سازمانی:

پنج بعد از ذهنیت کارآفرینانه یک شرکت عبارتند از: خودمختاری، نوآوری، ریسک‌پذیری، پیش‌فعالی و تهاجم رقابتی.

  • خودمختاری به کارکنان اجازه می‌دهد تا اقداماتی را بدون محدودیت‌های سازمانی انجام دهند و آن‌ها را به انجام این کار تشویق می‌کند.
  • نوآوری منعکس‌کننده تمایل یک شرکت به مشارکت و حمایت از ایده‌های جدید، تازگی، آزمایش و فرآیندهای خلاقانه است. فرهنگ‌هایی که تمایل به نوآوری دارند، کارکنان را تشویق می‌کنند تا فراتر از دانش، فناوری‌ها و پارامترهای موجود فکر کنند تا راه‌های خلاقانه‌ای برای افزودن ارزش پیدا نمایند.
  • ریسک‌پذیری منعکس‌کننده تمایل کارکنان و شرکت آن‌ها به پذیرش سطوح سنجیده شده ریسک هنگام پیگیری فرصت‌های کارآفرینانه است.
  • پیش‌فعالی توصیف‌کننده توانایی یک شرکت برای رهبر بازار بودن به جای دنباله‌رو بودن است. فرهنگ‌های سازمانی پیش‌فعال به طور مداوم از فرآیندهایی برای پیش‌بینی نیازهای آتی بازار و برآورده کردن آن‌ها قبل از اینکه رقبا نحوه انجام این کار را بیاموزند، استفاده می‌کنند.
  • تهاجم رقابتی تمایل یک شرکت به انجام اقداماتی است که به آن اجازه می‌دهد به طور مداوم و به میزان قابل توجهی از رقبای خود پیشی بگیرد.

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق استراتژی چیست؟ (استراتژی به زبان ساده برای مدیران)

 

بهترین نکات برای تعیین استراتژی متناسب با فرهنگ سازمانی

در این بخش به ذکر برخی نکاتی برای تعیین بهترین استراتژی؛ متناسب با فرهنگ سازمانی خواهیم پرداخت:

  • تمرکز بر تاب‌آوری و انطباق‌پذیری

همانطور که قبلاً ذکر شد، فرهنگ شرکتی کاملاً ایده‌آل، فرهنگی انعطاف‌پذیر است که به اندازه کافی برای مقابله با ضربات یک اقتصاد همیشه در حال تغییر، انعطاف‌پذیر باشد. سازمان‌هایی که در این سطح وجود دارند، به احتمال زیاد از تغییر استقبال می‌کنند و یک محیط کاری را پرورش می‌دهند که در آن ارتباط باز منجر به اجرای بهینه استراتژی می‌شود، که توسط تنوع و شمول از بالا به پایین پشتیبانی می‌شود.

  • تشویق کار تیمی و همکاری

فرهنگ‌های شرکتی پایدار از کار تیمی و همکاری رشد می‌کنند. این امر تعهد بین کارکنان را افزایش می‌دهد و تمرکز را بر بهره‌وری کلی نگه می‌دارد، به جای پراکنده کردن توجه به دلیل مقاومت در برابر قوانین یا تعامل عوامل خارجی که مانع موفقیت می‌شوند. یکی از ساده‌ترین راه‌ها برای تقویت اتحاد در بین نیروی کار، تشویق قدردانی است. هنگامی که قدردانی از کارمندان بخشی از بافت روزمره محل کار باشد، کارمندان بسیار بیشتر احتمال دارد که به یک همکار برای انجام درست کار تبریک بگویند یا به عنوان مثال، آنها را برای قدردانی نامزد کنند.

بیشتر بخوانید: مزایای همکاری متقابل عملکردی چیست؟

 

  • ترویج اتحاد هدف

برای تحقق استراتژی، سه چیز مهم باید در جای خود قرار گیرند:

  • اهداف روشن و الهام‌بخش، که استراتژی کلی را واضح می‌سازند.
  • یک برنامه اجرایی “زنده” که این اهداف را از فضای ناملموس خارج کرده و آن را مرتبط و واقعی می‌سازد.
  • توانایی تنظیم رفتارهای نامطلوب در حین تشویق و بهره‌برداری از رفتارهای مفیدی که در راستای فرهنگ مطلوب شرکت هستند.

همه چیز با ترویج اتحاد هدف شروع می‌شود. نکته اینجاست که اهداف تنها زمانی می‌توانند همسو شوند که فرهنگ شرکت بر بهره‌وری جمعی متمرکز باشد و با ماموریت دستیابی به اهداف اصلی هر روز هدایت شود. این ممکن است شامل وظایف ظاهراً نامرتبطی مانند پاسخ دادن به ایمیل‌های اداری، ارسال به موقع سفارش‌ها، گوش دادن به پرسش‌های مشتریان، شرکت در جلسات توسعه محصول، تمیز نگه داشتن غذاخوری، سفارش لوازم التحریر، امضای قراردادهای بزرگ و … باشد. هنگامی که هر یک از اعضای تیم درک می‌نمایند که نقشی که ایفا می‌کنند برای موفقیت کلی شرکت حیاتی است، نوعی اثر دومینوی فوق‌العاده ایجاد می‌کند که بهره‌وری و مشارکت کارکنان را همزمان افزایش می‌دهد. این، ناب‌ترین و اساسی‌ترین شکل همسویی استراتژی است. با وجود این زیربنا، استقرار سیستم‌ها، سیاست‌ها، رویه‌ها و فرآیندهای پشتیبانی‌کننده بسیار آسان‌تر می‌شود.

 

  • بهبود پیاده‌سازی فرآیند

پیاده‌سازی فرآیند، عامل مهم دیگری است که در مسیر دستیابی به اهداف شرکت نقش ایفا می‌کند. امروزه، فناوری نقش بسیار مهمی در نحوه انجام کارها در کسب‌وکارها دارد، بنابراین بسیار مهم است که اطمینان حاصل شود فرآیندهایی که در اختیار دارید، در واقع به جای مانع شدن، به کارمندان شما در تلاش برای تبدیل شدن به عضوی سازنده‌تر از تیمتان کمک می‌کنند. پیروی از این دستورالعمل‌ها، راه را برای درک روشن نقش فرهنگ سازمانی و چگونگی شکل‌دهی آن برای حمایت از پیاده‌سازی یک استراتژی کسب‌وکار آینده‌نگر هموار می‌کند.

بیشتر بخوانید: اولویت های استراتژیک چیست؟

نقش فرهنگ سازمانی

مثال های نقش فرهنگ سازمانی:

در این بخش به ذکر برخی مثال ها در زمینه فهم بهتر نقش فرهنگ سازمانی خواهیم پرداخت:

  • گوگل:

گوگل (Google) به خاطر فرهنگ نوآورانه، خلاق و مشارکتی خود مشهور است. این شرکت به کارمندان خود آزادی عمل زیادی می‌دهد و آنها را تشویق می‌نماید که خارج از چارچوب فکر کنند. همچنین، گوگل مزایا و امکانات رفاهی زیادی برای کارکنانش فراهم می‌نماید که به ایجاد حس تعلق و رضایت در آنها کمک می‌کند.

  • اپل:

اپل (Apple) به داشتن فرهنگ سازمانی متمرکز بر نوآوری، طراحی و کمال‌گرایی شهرت دارد. این شرکت استانداردهای بسیار بالایی برای محصولات و کارکنان خود تعیین می‌کند و فضایی رقابتی و در عین حال الهام‌بخش ایجاد کرده است.

  • نتفلیکس:

نتفلیکس (Netflix) به فرهنگ “آزادی و مسئولیت” خود معروف است. این شرکت به کارمندانش اعتماد می‌کند تا تصمیمات درستی بگیرند و در عین حال مسئولیت نتایج کار خود را بپذیرند. شفافیت و بازخورد صریح نیز از ویژگی‌های فرهنگ سازمانی نتفلیکس است.

نتیجه گیری:

پیاده‌سازی یک استراتژی کسب‌وکار نیازمند حمایت دو رکن حیاتی است، یعنی: یک فرهنگ شرکتی قوی که بتواند تغییر را با سرعت بالا تسهیل و تسریع کند. احساس قوی مسئولیت‌پذیری فردی که هر کارمند را در هر سطحی از کسب‌وکار الهام می‌بخشد تا مالکیت نقش خود را در اجرای استراتژی کلی کسب‌وکار شرکت بر عهده بگیرد. در واقع نوع فرهنگی که برای حفظ انعطاف‌پذیری کسب‌وکار خود در زمان عدم اطمینان اقتصادی به آن نیاز دارید، فرهنگی انعطاف‌پذیر است که بر پایه این درک استوار است که هر نقش‌آفرین مسئولیت اقدامات خود را بر عهده می‌گیرد و در جهت یک هدف مشترک تلاش می‌کند. با تمرکز بر نقش فرهنگ سازمانی هنگام پیاده‌سازی استراتژی کسب‌وکار، تیم‌های رهبری ارشد نوآور این فرصت را دارند که اولویت‌های استراتژیک کسب‌وکار را در کانون توجه قرار دهند و همه را برای مشارکت در موفقیت کلی الهام بخشند.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع نقش فرهنگ سازمانی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

نمودار سازمانی

نمودار سازمانی

در این مقاله به بررسی موضوع نمودار سازمانی پرداخته ایم. در ابتدا تعریفی از نمودار سازمانی ارائه نموده ایم. سپس برای درک نمودار سازمانی، انواع آن را مورد بررسی و تحلیل قرار داده ایم. در ادامه مزایا و محدودیت های نمودار سازمانی را به صورت مفصل و با ذکر راه حل، شرح داده ایم. در نهایت نیز به چگونگی و نحوه ایجاد نمودار سازمانی پرداخته ایم. می توان گفت با مطالعه این مقاله به فهم مناسبی در زمینه موضوع نمودار سازمانی دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

 

مقدمه ای بر نمودار سازمانی

شما در حال صرف شام خانوادگی هستید که مادربزرگتان درخت خانواده را بیرون می‌آورد. او کاغذ را صاف می‌کند و نام خود را در امتداد خط دنبال می‌کند. در حین جستجو، انگشت او روی یک نام می‌ایستد. “ببین! او اینجاست، درست کنار عموی تو !” او به نام پسر عموی سوم شما اشاره می‌کند و ثابت می‌کند که این نام با نام یک شاعر معروف مطابقت دارد. مانند درختان خانوادگی، چارت‌های سازمانی به تجسم موقعیت شما و اعضای تیم‌تان نسبت به یکدیگر کمک می‌کنند. یک چارت سازمانی، که به عنوان یک ارگانوگرام نیز شناخته می‌شود، نموداری است که ساختار تیم شما را ترسیم می‌کند و روابط گزارش‌دهی بین نقش‌های تیمی را نشان می‌دهد. یک چارت سازمانی نحوه عملکرد شرکت شما را در زمان واقعی نشان می‌دهد. این نمودار روابط گزارش‌دهی بین عناوین شغلی و نقش‌های موجود در سازمان شما را نشان خواهد داد. در این مقاله، نحوه ساخت یک چارت سازمانی، انواع مختلف چارت‌های سازمانی را توضیح خواهیم داد تا بتوانید چارت خود را سفارشی‌سازی کرده و بسازید.

 

نمودار سازمانی چیست؟

نمودار سازمانی دیاگرامی است که به صورت بصری ساختار داخلی یک شرکت را با جزئیات نقش‌ها، مسئولیت‌ها و روابط بین افراد در یک سازمان نشان می‌دهد. این کار یکی از راه‌های تجسم یک بوروکراسی است. به نمودارهای سازمانی، “چارت های سازمانی” یا “نمودارهای سازمان” نیز گفته می‌شود.

 

درک نمودار سازمانی

نمودارهای سازمانی یا به طور گسترده کل سازمان را نشان می‌دهند یا به یک بخش یا واحد خاص می‌پردازند. نمودارهای سازمانی به صورت گرافیکی وضعیت سلسله مراتبی یک کارمند را نسبت به سایر افراد در شرکت نشان می‌دهند. به عنوان مثال، یک معاون مدیر همیشه مستقیماً زیرمجموعه یک مدیر در نمودار قرار می‌گیرد و نشان می‌دهد که اولی به دومی گزارش می‌دهد. نمودارهای سازمانی از نمادهای ساده مانند خطوط، مربع‌ها و دایره‌ها برای اتصال عناوین شغلی مختلف که به هم مرتبط هستند استفاده می‌کنند. صرف نظر از ساختار یک سازمان، نمودارهای سازمانی زمانی که یک سازمان در حال بازسازی نیروی کار خود یا تغییر مجموعه مدیریتی خود است، بسیار مفید هستند. مهم‌تر از همه، نمودارهای سازمانی به کارمندان اجازه می‌دهند به طور شفاف ببینند که نقش‌های آن‌ها چگونه در ساختار کلی شرکت جای می‌گیرد.

 

انواع نمودارهای سازمانی

چهار نوع رایج نمودار سازمانی وجود دارد. هر یک از این نمودارها از طراحی چارت متفاوتی استفاده می‌کنند و روش متفاوتی را که یک شرکت ممکن است عمل کند، نشان می‌دهند.

نمودار سازمانی سلسله مراتبی

از آنجایی که یک نمودار سازمانی اساساً یک نمودار سلسله مراتبی است؛ یک ترجمه بصری از ساختار داخلی شرکت شما، نوع نموداری که استفاده می‌کنید باید روابط گزارش‌دهی و رویه‌های تصمیم‌گیری سازمان شما را منعکس کند. این مدل رایج‌ترین، افراد با بالاترین رتبه را در بالای نمودار قرار می‌دهد و افراد با رتبه پایین‌تر را در زیر آن‌ها قرار می‌دهد. سلسله مراتب سازمانی معمولاً به صنعت، موقعیت جغرافیایی و اندازه شرکت بستگی دارد. به عنوان مثال، یک شرکت عمومی معمولاً سهامداران را در بالاترین جعبه نشان می‌دهد، به دنبال آن موارد زیر به ترتیب نزولی عمودی قرار دارند:

  • رئیس هیئت مدیره 
  • نایب رئیس هیئت مدیره
  • اعضای هیئت مدیره
  • مدیر عامل (CEO)
  • سایر مدیران ارشد (با خطوط افقی به یکدیگر متصل شده‌اند)

سایر عناوین شغلی که ممکن است پس از مدیران ارشد قرار گیرند عبارتند از:

  •    رئیس 
  • معاون ارشد
  • معاون
  • معاون دستیار
  • مدیر ارشد
  • مدیر دستیار
  • مدیر
  • مدیر دستیار
  • کارمندان تمام وقت
  • کارمندان پاره وقت
  • پیمانکاران

بسیاری از سازمان‌های رسمی به صورت سلسله مراتبی سازماندهی شده‌اند و می‌توان آن‌ها را به صورت نمودار نشان داد. اینها شامل شرکت‌ها، سازمان‌های غیرانتفاعی، دولت‌ها، مدارس و دانشگاه‌ها و ارتش می‌شوند.

 

نمودار سازمانی مسطح
نمودار سازمانی مسطح منحصر به فرد است زیرا سطوح کمی یا بدون مدیریت را نشان می‌دهد. این نوع ساختار سازمانی ممکن است در یک کسب و کار کوچک یا یک کسب و کار مدرن که در حال آزمایش بدون زنجیره فرماندهی است، وجود داشته باشد. با این نوع ساختار سازمانی، شرکت خودمدیریتی گسترده و تصمیم‌گیری اعضای تیم را ترویج می‌کند.

 

نمودار سازمانی ماتریسی

این ساختار سازمانی پیچیده‌تر، افراد را بر اساس مهارت‌های مشترک، بخش‌هایی که در آن‌ها کار می‌کنند و افرادی که ممکن است به آن‌ها گزارش دهند، گروه بندی می‌کند. نمودارهای ماتریسی اغلب کارمندان و تیم‌ها را با بیش از یک مدیر مرتبط می‌کنند، مانند یک توسعه‌دهنده نرم‌افزار که روی دو پروژه کار می‌کند؛ یکی با مدیر تیم معمولی خود و دیگری با یک مدیر محصول جداگانه. در این سناریو، نمودار ماتریسی توسعه‌دهنده نرم‌افزار را به هر مدیری که با او کار می‌کند، با خطوط عمودی متصل می‌کند.

 

نمودار سازمانی تقسیم‌بندی شده

این نمودار شرکت را بر اساس معیارهای خاصی تقسیم می‌کند. این می‌تواند بر اساس خطوط محصول ارائه شده یا مناطق جغرافیایی باشد. به عنوان مثال، یک خودروساز می‌تواند شرکت خود را بر اساس نوع محصول سازماندهی کند. بخش‌های مربوطه خودمختاری خاصی خواهند داشت اما این احتمالاً هزینه‌های سربار اضافی را به همراه خواهد داشت.

بیشتر بخوانید: تحلیل سناریو

نمودار سازمانی

مزایای استفاده از یک نمودار سازمانی

می‌توانید با استفاده از یک ساختار سازمانی، شرکت خود را بهره‌مند کنید زیرا نمایش بصری از بخش‌های مختلف و عناوین شغلی در عمل را ارائه می‌دهد. این چارت می‌تواند به اعضای تیم یاری رساند تا درک کنند که چگونه با یکدیگر همکاری نمایند و به نقش و مسئولیت‌های خود اعتماد کنند.

  • تجسم روابط گزارش‌دهی
    به عنوان یک مدیر، می‌توانید از یک نمودار سازمانی برای نشان دادن مسئولیت‌های کاری و روابط گزارش‌دهی به اعضای جدید تیم استفاده کنید. هنگام استخدام کارمندان جدید، نمودار سازمانی به اعضای تیم کمک می‌کند تا هم‌تیمی‌های خود را بشناسند و بدانند که چه کاری انجام می‌دهند. همچنین به اعضای تیم جدید کمک می‌کند تا به یاد بیاورند چه کسی در شرکت چه نقشی دارد.
  • مدیریت رشد و تغییر
    نمودارهای سازمانی همچنین می‌توانند به تیم رهبری کمک کنند تا سازماندهی شده بمانند و رشد یا تغییر را در شرکت مدیریت نماید. به عنوان مثال، اگر رئیس یک بخش متوجه شود که یک تیم بزرگ‌تر از تیم‌های دیگر شده است، می‌تواند اعضای جدیدی را جابه‌جا یا استخدام نماید تا تعادل ایجاد کند.
  • مشاهده جایگاه همه
    یک نمودار سازمانی با نشان دادن جایگاه همه در شرکت در ساختار سازمانی، شفافیت ایجاد می‌کند. اگر یک عضو جدید به تیم ملحق شود، می‌تواند به نمودار سازمانی نگاه کرده و درک نماید که پنج عضو دیگر در تیم خود دارد، دو دستیار زیر نظر او هستند و یک مدیر پروژه بالای سر اوست. همچنین می‌توانند ببینند که مدیر پروژه آنها به یک مدیر بخش گزارش می‌دهد.
  • بهبود ارتباطات
    داشتن یک ساختار سازمانی مشخص برای شرکت شما می‌تواند ارتباطات را بهبود بخشد زیرا روابط گزارش‌دهی را واضح می‌کند. بدون وجود یک نمودار سازمانی، ممکن است اعضای تیم ندانند در صورت داشتن سوال به کجا مراجعه نمایند. نمودار سازمانی مشخص می‌کند چه کسی رهبری چه چیزی را بر عهده دارد، بنابراین اعضای تیم می‌توانند احساس قدرت کنند تا سوال بپرسند و با دیگران همکاری نمایند.
  • ایجاد دایرکتوری بصری
    یک نمودار سازمانی اساساً یک دایرکتوری بصری از سازمان شما است. می‌توانید چارت را زمانی که اعضای تیم ارتقا می‌یابند یا زمانی که ترک می‌کنند، به‌روزرسانی کنید. به‌روز نگه داشتن یک دایرکتوری بصری باعث می‌شود همه از افرادی که در شرکت کار می‌کنند و موقعیت فعلی آن‌ها آگاه باشند.

بیشتر بخوانید: همکاری متقابل عملکردی

 

 

محدودیت‌های استفاده از یک چارت سازمانی

در حالی که چارت‌های سازمانی می‌توانند ارتباط بین تیم‌ها را افزایش دهند، محدودیت‌هایی در استفاده از آن‌ها وجود دارد. آگاهی از این محدودیت‌ها می‌تواند به شما یاری رساند تا راه‌حل‌هایی برای هرگونه مشکل احتمالی قبل از وقوع آن‌ها پیدا کنید.

  • می‌تواند به سرعت قدیمی شود
    نمودارهای سازمانی می‌توانند به سرعت قدیمی شوند زیرا شرکت‌ها بازسازی می‌شوند و نقش‌های تیمی تغییر می‌کنند. اعضای تیم باید هوشیار باشند و چارت سازمانی را با ساختار شرکت و نام‌های کارکنان فعلی به‌روز نگه دارند.
    راه‌حل: برای حفظ این منبع ارزشمند، شخصی را برای به‌روزرسانی و توزیع منظم نمودار سازمانی خود تعیین کنید.
  • فقط روابط رسمی را نشان می‌دهد
    نمودار سازمانی یک سند یک بعدی است، بنابراین توضیح زیادی فراتر از ساختار گزارش‌دهی که ارائه خواهد داد، ارائه نمی‌دهد. در حالی که در تجسم ساختار اساسی شرکت مفید است، فقط روابط رسمی را نشان می‌دهد. بسیاری از شرکت‌ها بر اساس روابط گزارش‌دهی غیررسمی مختلفی عمل و رشد می‌کنند که در یک نمودار سازمانی سنتی نشان داده نمی‌شود.
    راه‌حل: از یک نمودار سازمانی به عنوان نقطه شروع استفاده کنید، اما به خاطر داشته باشید که ممکن است روابط کاری دیگری نیز وجود داشته باشد که نمودار سازمانی آن را نشان نمی‌دهد.
  • سبک مدیریت را نشان نمی‌دهد
    در حالی که نمودار سازمانی مدیران و اعضای تیمی را که به آن‌ها گزارش می‌دهند نشان می‌دهد، سبک هر مدیر را نشان خواهد داد. به عنوان مثال، نمودار سازمانی ممکن است نشان دهد که یک مدیر دو عضو تیم دارد و مدیر دیگری پنج عضو تیم دارد. ممکن است فرض شود که مدیر با اعضای تیم بیشتر یک رهبر قوی‌تر است، اما نمودار سازمانی نشان نمی‌دهد که مدیر با اعضای تیم کمتر سبک مدیریتی عملی‌تری دارد.
    راه‌حل: از نمودار سازمانی خود به عنوان اولین نقطه مرجع استفاده کنید، اما به خاطر داشته باشید که تماس رو در رو بهترین راه برای درک روابط گزارش‌دهی بین تیم‌های داخلی است.
  • به‌روزرسانی می‌تواند دشوار باشد
    نه تنها برگه‌های کاری نمودار سازمانی قابل چاپ یا نمودارهای سازمانی ترسیم شده می‌توانند به سرعت قدیمی شوند، بلکه به‌روزرسانی آن‌ها نیز می‌تواند دشوار باشد. از این گذشته، اگر چارت شما در یک ابزار ثابت ایجاد شده باشد، هر بار که ساختار سازمان شما تغییر کند، باید از ابتدا شروع کنید.
    راه‌حل: به جای ایجاد چارت خود در یک فضای کاری ثابت، یک ابزار پویا را انتخاب کنید. پلتفرم‌هایی مانند پاورپوینت (PowerPoint)، ورد (Word) و اکسل (Excel)  به‌راحتی به‌ روزرسانی می‌شوند. یا یک قدم جلوتر بروید و از نرم‌افزار چارت سازمانی یا یک ابزار مدیریت پروژه استفاده کنید که از ادغام‌ها و برنامه‌های کاربردی برای اتصال تیم شما به تجسم‌کننده‌های داده استفاده می‌کند که جریان‌های کاری را ترسیم می‌کنند، مانند لوسید چارت (LucidChart) و میرو (Miro).

بیشتر بخوانید: مدیریت پروژه

 

یک نمودار سازمانی چه چیزی را باید نشان دهد؟

یک نمودار سازمانی باید به صورت بصری وضعیت سلسله مراتبی یک کارمند خاص را نسبت به سایر افراد در شرکت نشان دهد. به عنوان مثال، یک معاون مدیر همیشه مستقیماً زیرمجموعه یک مدیر در نمودار قرار می‌گیرد و نشان می‌دهد که اولی به دومی گزارش می‌دهد.

چرا نمودار سازمانی مهم است؟

نمودارهای سازمانی سلسله مراتب یک سازمان را نشان می‌دهند که می‌تواند به وضوح ارشدیت و خطوط اختیاری که باید دنبال شود را شناسایی کند. همچنین می‌تواند نشان دهد که کدام نقش‌ها مسئول چه وظایفی، بخش‌ها، دپارتمان‌ها یا مناطقی هستند. این کار می‌تواند ابهام را برطرف کند و ارتباطات را بهبود بخشد.

رایج‌ترین نمودارهای سازمانی کدامند؟

دو نوع قالب نمودار سازمانی که اغلب استفاده می‌شوند، سلسله مراتبی و تخت هستند. سلسله مراتبی رایج‌ترین است و رتبه افراد را بر اساس نقش آن‌ها در شرکت به ترتیب نزولی عمودی نشان می‌دهد. یک قالب تخت، همچنین به عنوان یک نمودار سازمانی “افقی” شناخته می‌شود، همه افراد را در فقط چند سطح یا فقط یک سطح قرار می‌دهد و نشان‌دهنده توانایی تصمیم‌گیری خودمختار است که در آن این قدرت به طور مساوی تقسیم می‌شود.

انواع دیگر نمودارهای سازمانی چیست؟

نمودارهای سازمانی ماتریسی و تقسیم‌بندی شده کمتر استفاده می‌شوند، اما همچنان در تعریف نقش‌ها موثر هستند. نمودار سازمانی ماتریسی افراد را بر اساس مهارت‌های مشترک، بخش‌هایی که در آن‌ها کار می‌کنند و افرادی که به آن‌ها گزارش می‌دهند، گروه بندی می‌کند. به آن “ماتریسی” می‌گویند زیرا کارمندان و تیم‌ها را با بیش از یک مدیر مرتبط می‌کند. تقسیم‌بندی شده سازماندهی یک شرکت را بر اساس معیارهای خاصی مانند خط محصول یا منطقه جغرافیایی نشان می‌دهد. به عنوان مثال، یک خودروساز ممکن است بر اساس انواع مختلف محصولات ارائه شده سازماندهی شود.

نمودار سازمانی

چگونه یک نمودار سازمانی بسازیم؟

یک نمودار سازمانی راهی برای تجسم ساختار شرکت شما است. برای ایجاد یک چارت سازمانی، باید اطلاعات اعضای تیم را جمع‌آوری کنید و تصمیم بگیرید که چگونه می‌خواهید چارت را بسازید. هنگامی که روابط گزارش‌دهی را در سازمان خود در نظر می‌گیرید، می‌توانید چارت خود را از بالا به پایین برنامه‌ریزی کنید.

۱. تعریف محدوده
می‌توانید چارت سازمانی خود را مانند هر پروژه جدید دیگری که روی آن کار می‌کنید، در نظر بگیرید. تعریف محدوده چارت سازمانی شما می‌تواند به اطمینان از نمایش واضح ساختار تیم شما کمک کند. محدوده، هدف کلی چارت سازمانی شما را تعیین می‌کند. برای شروع، به این سوالات فکر کنید:

  • آیا چارت سازمانی شما به عنوان منبعی برای اعضای تیم خواهد بود تا بدانند چه کسی در شرکت چه نقشی دارد؟
  • آیا چارت سازمانی خود را با ذینفعان یا شرکای خارجی به اشتراک خواهید گذاشت؟
  • آیا برای سطوح مختلف شرکت به چندین چارت نیاز خواهید داشت؟
    پرسیدن این سوالات از ابتدا می تواند به شما کمک کند اطلاعات درست را جمع آوری کرده و چارت خود را ترسیم کنید.

۲. جمع آوری اطلاعات
جمع آوری اطلاعات مهمترین مرحله ساخت یک چارت سازمانی است زیرا بدون اطلاعات صحیح، نمی توانید پیش بروید. می توانید با نظرسنجی از اعضای تیم از طریق ایمیل یا کار با بخش منابع انسانی خود، اطلاعات جمع آوری کنید. شما به اطلاعات به روز در مورد افراد در شرکت خود، از جمله نام کارمندان و آخرین عناوین شغلی آنها نیاز دارید. همچنین باید روابط گزارش‌دهی را در سراسر شرکت خود درک کنید، مانند سلسله مراتب بین مدیران و گزارش‌های مستقیم. در نظر بگیرید که برای شخصی‌سازی بیشتر، عکس‌های اعضای تیم خود را جمع‌آوری کنید.


۳. تصمیم گیری در مورد نحوه ساخت چارت
تصمیم گیری در مورد نحوه ساخت چارت سازمانی بسیار مهم است زیرا ابزارهای مختلف می توانند این فرآیند را آسان تر کنند. ترسیم چارت سازمانی به صورت دستی کارآمد نیست و نتایج شما را سخت به اشتراک می‌گذارد، بنابراین در نظر بگیرید که از قدرت یک ابزار برای این فرآیند استفاده کنید.

۴. برنامه ریزی برای به‌روزرسانی‌ها
پس از ایجاد چارت سازمانی خود، از یک تقویم تیم برای برنامه‌ریزی به‌روزرسانی‌های منظم استفاده کنید. پس از همه، احتمالاً ساختار شرکت و پویایی تیم شما اغلب تغییر خواهد کرد. افراد در موقعیت‌های مختلف جابه‌جا می‌شوند، کارمندان جدید استخدام می‌شوند و روابط گزارش‌دهی تغییر می‌کند. با یک چارت سازمانی دیجیتال، به‌روزرسانی ساختار و توزیع مجدد آن بین اعضای تیم آسان است.

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق ذی نفع یا ذینفعان چیست؟ تحلیل ذینفعان در سازمان و پروژه چگونه انجام می شود؟

 

نتیجه گیری:

نمودارهای سازمانی به فرد اجازه می‌دهند ساختار و سلسله مراتب یک سازمان را به صورت بصری درک کند. این می‌تواند نمای کلی از نحوه استقرار اطلاعات و دستورالعمل‌ها در سازمان‌ها را ارائه دهد که می‌تواند از نهادهای دولتی تا شرکت‌ها و ارتش متغیر باشد. ارشدترین موقعیت‌ها در بالای نمودار ظاهر می‌شوند و نقش‌های فرعی زیر آن‌ها قرار می‌گیرند. ظاهر و جریان نمودار بسته به اندازه سازمان و نحوه چیدمان نقش‌های آن متفاوت خواهد بود. انواع نمودارهای سازمانی شامل:

نمودار سازمانی سلسله مراتبی

از آنجایی که یک نمودار سازمانی اساساً یک نمودار سلسله مراتبی است؛ یک ترجمه بصری از ساختار داخلی شرکت شما، نوع نموداری که استفاده می‌کنید باید روابط گزارش‌دهی و رویه‌های تصمیم‌گیری سازمان شما را منعکس کند. این مدل رایج‌ترین، افراد با بالاترین رتبه را در بالای نمودار قرار می‌دهد و افراد با رتبه پایین‌تر را در زیر آن‌ها قرار می‌دهد. سلسله مراتب سازمانی معمولاً به صنعت، موقعیت جغرافیایی و اندازه شرکت بستگی دارد.

نمودار سازمانی مسطح

همچنین به عنوان یک نمودار “افقی” شناخته می‌شود، نمودار سازمانی مسطح افراد را در یک سطح یا فقط چند سطح قرار می‌دهد و نشان‌دهنده برابری قدرت و توانایی تصمیم‌گیری خودمختار بیشتری نسبت به کارمندان در شرکت‌های سلسله مراتبی است.

نمودارسازمانی ماتریسی

این ساختار سازمانی پیچیده‌تر افراد را بر اساس مهارت‌های مشترک، بخش‌هایی که در آن‌ها کار می‌کنند و افرادی که ممکن است به آن‌ها گزارش دهند، گروه بندی می‌کند. نمودارهای ماتریسی اغلب کارمندان و تیم‌ها را با بیش از یک مدیر مرتبط می‌کنند، مانند یک توسعه‌دهنده نرم‌افزار که روی دو پروژه کار می‌کند – یکی با مدیر تیم معمولی خود و دیگری با یک مدیر محصول جداگانه. در این سناریو، نمودار ماتریسی توسعه‌دهنده نرم‌افزار را به هر مدیری که با او کار می‌کند، با خطوط عمودی متصل می‌کند.

نمودارسازمانی تقسیم‌بندی شده

این نمودار شرکت را بر اساس معیارهای خاصی تقسیم می‌کند. این می‌تواند بر اساس خطوط محصول ارائه شده یا مناطق جغرافیایی باشد. به عنوان مثال، یک خودروساز می‌تواند شرکت خود را بر اساس نوع محصول سازماندهی کند. بخش‌های مربوطه خودمختاری خاصی خواهند داشت اما این احتمالاً هزینه‌های سربار اضافی را به همراه خواهد داشت.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع نمودار سازمانی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

بازاریابی کم هزینه | چگونه با بودجه کم بازاریابی موثر انجام دهیم؟

بازاریابی کم هزینه | چگونه با بودجه کم بازاریابی موثر انجام دهیم؟

در این مقاله به بررسی موضوع بازاریابی کم هزینه پرداخته ایم. در ابتدا ضمن ارائه تعریفی از بازاریابی کم هزینه، ویژگی ها و عناصر کلیدی آن را مورد بررسی قرار داده ایم. در ادامه دلایل اهمیت بازاریابی کم هزینه را تشریح نموده ایم. سپس به تفصیل در مورد بهترین راه های بازاریابی کم هزینه صحبت کرده ایم. در نهایت نیز مزایا و چالش های مربوط به بازاریابی کم هزینه را توضیح داده ایم. می توان گفت با مطالعه این مقاله به فهم مناسبی در زمینه موضوع بازاریابی کم هزینه دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

 

مقدمه ای بر بازاریابی کم هزینه

بازاریابی برای کمک به رشد سازمان‌ها ضروری است، اما وقتی بودجه بازاریابی کمی دارید، اجرای استراتژی‌های مفید می‌تواند چالش‌برانگیز باشد. این امر به ویژه برای کسب‌وکارهای جدید که ممکن است فاقد تخصص بازاریابی نیز باشند، صادق است. ایده‌های رایگان یا کم‌هزینه متنوعی وجود دارد که می‌تواند به شما کمک کند تا یک کسب‌وکار را با هزینه کمی تبلیغ نمایید. در واقع باید گفت چه کسب و کار کوچک باشد چه بزرگ، بازاریابی ضروری است. مردم ابتدا باید بدانند که شما وجود دارید تا بدانند محصولات و خدمات شما چقدر قابل اعتماد و مفید هستند. برای اطلاع رسانی در مورد برند، محصولات و خدمات خود، باید از استراتژی های بازاریابی استفاده شود. اگرچه روش‌های بازاریابی سنتی مانند تبلیغات روزنامه‌ای و بروشورها مؤثر هستند، اما اگر بودجه بازاریابی محدودی دارید، مناسب نیستند. خبر خوب این است که بسیار امکان پذیر است که کمپین بازاریابی خود را با هزینه کم مؤثر کنید.

 

بازاریابی کم هزینه چییست؟

بازاریابی کم هزینه؛ به مجموعه ای از استراتژی ها و تاکتیک های بازاریابی اطلاق می شود که هدف آن دستیابی به اهداف بازاریابی با صرف حداقل بودجه ممکن است. این نوع بازاریابی به ویژه برای کسب و کارهای نوپا، کوچک و متوسط که با محدودیت منابع مالی مواجه هستند، بسیار حائز اهمیت است. به عبارت دیگر بازاریابی کم هزینه به معنای استفاده خلاقانه و هوشمندانه از منابع موجود مانند زمان، مهارت ها، شبکه ارتباطی و دارایی های دیجیتال برای جذب مشتریان جدید، حفظ مشتریان فعلی و افزایش آگاهی از برند، بدون نیاز به صرف هزینه های هنگفت تبلیغاتی است.

بیشتر بخوانید: تخصیص منابع

ویژگی های کلیدی بازاریابی کم هزینه

در این بخش به ذکر مهم ترین ویژگی ها و عناصر کلیدی بازاریابی کم هزینه پرداخته ایم:

  • تکیه بر خلاقیت و نوآوری

در بازاریابی کم هزینه، خلاقیت در یافتن راه های غیرمتعارف و ارزان برای جلب توجه مخاطبان نقش اساسی دارد.

  • استفاده از منابع موجود

این نوع بازاریابی بر بهره برداری از دارایی های فعلی کسب و کار، مانند وب سایت، شبکه های اجتماعی، لیست ایمیل مشتریان و روابط عمومی تمرکز دارد.

  • تاکید بر تعامل و ارتباط مستقیم

ایجاد ارتباط قوی و تعامل مستمر با مشتریان و مخاطبان از طریق رسانه های اجتماعی، ایمیل مارکتینگ و بازاریابی دهان به دهان اهمیت ویژه ای دارد.

  • اندازه گیری و تحلیل مستمر

پیگیری و تحلیل نتایج اقدامات بازاریابی برای شناسایی استراتژی های موثر و بهینه سازی هزینه ها ضروری است.

  • تمرکز بر ارزش ارائه شده

ارائه محتوای ارزشمند، خدمات با کیفیت و تجربه مشتری مثبت از عوامل کلیدی موفقیت در بازاریابی کم هزینه است.

بیشتر بخوانید: مدیریت یکپارچه بازاریابی

بهترین نکات برای انجام بازاریابی کم هزینه

دلایل اهمیت بازاریابی کم هزینه

بازاریابی کم هزینه به دلایل متعددی اهمیت دارد، به ویژه برای کسب و کارهای کوچک و استارتاپ‌ها که بودجه محدودی برای تبلیغات دارند. در زیر به برخی از مهم‌ترین دلایل اهمیت بازاریابی کم هزینه اشاره می‌کنیم:

  • صرفه‌جویی در هزینه‌ها

بدیهی‌ترین دلیل، کاهش قابل توجه هزینه‌های بازاریابی است. این امر به کسب و کارها اجازه می‌دهد تا منابع مالی خود را برای سایر بخش‌های مهم مانند توسعه محصول، عملیات و استخدام نیروی کار حفظ کنند.

  • افزایش سودآوری

با کاهش هزینه‌های بازاریابی و حفظ یا افزایش فروش، سودآوری کسب و کار به طور مستقیم افزایش می‌یابد.

  • انعطاف‌پذیری و چابکی

روش‌های بازاریابی کم هزینه اغلب شامل رویکردهای خلاقانه و غیرمتعارف هستند که می‌توانند به سرعت تغییر و با شرایط بازار تطبیق پیدا کنند. این امر به کسب و کارها اجازه می‌دهد تا در برابر تغییرات بازار چابک‌تر عمل کنند.

  • دسترسی به مخاطبان هدف با بودجه محدود

بسیاری از روش‌های بازاریابی کم هزینه، مانند بازاریابی محتوا، شبکه‌های اجتماعی و ایمیل مارکتینگ، امکان هدف قرار دادن دقیق مخاطبان را با هزینه بسیار کمتر از روش‌های سنتی فراهم می‌کنند.

  • ایجاد روابط قوی‌تر با مشتریان

روش‌های بازاریابی کم هزینه اغلب بر تعامل مستقیم و ایجاد ارزش برای مشتریان تمرکز دارند. این امر می‌تواند منجر به ایجاد روابط قوی‌تر و بلندمدت با مشتریان شود.

  • افزایش آگاهی از برند

با استفاده از روش‌های خلاقانه و جذاب بازاریابی کم هزینه، کسب و کارها می‌توانند توجه بیشتری را به خود جلب کرده و آگاهی از برند خود را در بین مخاطبان هدف افزایش دهند.

  • امکان آزمایش و خطا

بازاریابی کم هزینه به کسب و کارها اجازه می‌دهد تا روش‌های مختلف را با ریسک مالی کمتر آزمایش کنند و بهترین استراتژی‌ها را برای خود شناسایی نمایند.

  • ایجاد مزیت رقابتی

استفاده از رویکردهای خلاقانه و منحصربه‌فرد در بازاریابی کم هزینه می‌تواند به کسب و کارها کمک کند تا از رقبا متمایز شده و مزیت رقابتی ایجاد نمایند.

  • پایداری در بلندمدت

با ایجاد یک استراتژی بازاریابی کم هزینه مؤثر، کسب و کارها می‌توانند به طور مداوم و پایدار به جذب مشتریان جدید و حفظ مشتریان فعلی بپردازند، بدون اینکه فشار زیادی بر منابع مالی آن‌ها وارد شود. در واقع بازاریابی کم هزینه نه تنها یک ضرورت برای کسب و کارهای با بودجه محدود است، بلکه یک رویکرد هوشمندانه است که می‌تواند منجر به افزایش سودآوری، انعطاف‌پذیری، ایجاد روابط قوی‌تر با مشتریان و دستیابی به رشد پایدار در بلندمدت شود.

بیشتر بخوانید: مدیریت بازاریابی چیست؟

بهترین ایده‌های بازاریابی کم‌هزینه کدامند؟

ایده‌های بازاریابی کم‌هزینه زیادی وجود دارد که می‌توانید امتحان کنید. برخی از این استراتژی‌ها شامل هزینه کمی هستند، اما اجرای برخی دیگر رایگان است. استفاده ترکیبی از این رویکردها می‌تواند به شما کمک کند تا یک استراتژی بازاریابی ارزشمند ایجاد کنید و در عین حال هزینه‌ها را به طور موثر کنترل نمایید. استراتژی‌های مختلف برای انواع مختلف کسب‌وکارها مناسب‌تر هستند. ارزش دارد که به این فکر کنید که چگونه به مشتریان دسترسی پیدا می‌کنید و کدام ایده‌ها احتمالاً مفیدتر خواهند بود. در این بخش به بررسی بهترین ایده های بازاریابی کم هزینه خواهیم پرداخت:

  •  از رسانه‌های اجتماعی استفاده کنید

ارسال پست در رسانه‌های اجتماعی و تعامل با سایر حساب‌ها راه خوبی برای جلب توجه به یک کسب‌وکار است. ایجاد تعامل در رسانه‌های اجتماعی رایگان است، اما می‌توانید برای تبلیغات در پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی هزینه بپردازید. داشتن پروفایل‌های رسانه‌های اجتماعی تجاری به شما امکان می‌دهد مستقیماً با مشتریان تعامل داشته باشید، لینک‌های وب‌سایت یا محصول را تبلیغ کنید و از مشتریان بالقوه بازخورد دریافت نمایید. اگر از رسانه‌های اجتماعی استفاده می‌کنید، مهم است که ثابت قدم باشید و به طور منظم محتوای جدید ارسال کنید و با دیگران تعامل داشته باشید.

  • دیگران را در رسانه‌های اجتماعی تگ کنید

تگ کردن دیگران در پست‌های شما بخش مهمی از استراتژی رسانه‌های اجتماعی شما است. انجام این کار به گسترش دامنه دسترسی شما کمک می‌کند تا بتوانید مشتریان بالقوه بیشتری را هدف قرار دهید. این کار همچنین می‌تواند به رشد دنبال‌کنندگان شما در رسانه‌های اجتماعی کمک کند. ایده مفید دیگر این است که مشتریان خود را تشویق کنید تا حساب شما را در پست‌هایی که در مورد کسب‌وکار شما می‌گذارند، تگ کنند. این کار همچنین به افزایش دید شما کمک می‌کند.

  • روی سئوی خود کار کنید

سئو بخش کلیدی بازاریابی دیجیتال است، بنابراین کار بر روی سئوی کسب‌وکار می‌تواند مزایایی داشته باشد. استفاده از سئوی محلی شما را برای جامعه محلی خود قابل مشاهده‌تر می‌کند و به شما کمک می‌کند مشتریان بالقوه را که به دنبال کسب‌وکارهایی مانند شما هستند، هدف قرار دهید. سئو می‌تواند زمان‌بر باشد، بنابراین ارزش دارد که زود شروع کنید و سئوی خود را به مرور زمان بهبود ببخشید. استفاده از کلمات کلیدی مرتبط با مکان یا ارسال وبلاگ‌ها و محتوایی که به منطقه محلی شما مربوط می‌شوند، راه‌های مفیدی برای توسعه سئوی محلی شما هستند.

  •  بازاریابی ایمیلی را شروع کنید

بازاریابی ایمیلی راهی مفید برای تعامل با مشتریان جدید و فعلی است. همچنین روشی مطمئن برای به دست آوردن بازگشت سرمایه معقول است. برخی از نکات برای بازاریابی ایمیلی موفق عبارتند از به خاطر سپردن استفاده از عناوین جذاب و درگیرکننده و ارائه دلیلی قانع‌کننده به مشتریان برای استفاده از کسب‌وکار یا بازدید از وب‌سایت آن. همچنین می‌توانید از تست A/B استفاده کنید، جایی که نسخه‌های مختلف یک ایمیل را برای ردیابی عملکرد خود ارسال می‌نمایید و به شما در توسعه استراتژی‌های بازاریابی ایمیلی مؤثر کمک می‌کند.

  • اعتبار تبلیغاتی رایگان دریافت کنید

تبلیغات معمولاً هزینه دارد، اما برخی از پلتفرم‌ها مانند فیس‌بوک تخفیف‌ها و اعتبارهای تبلیغاتی رایگان ارائه می‌دهند. اگر این موارد برای شما در دسترس هستند، ارزش استفاده از آن‌ها را دارد. شما می‌توانید با هزینه کم یا بدون هزینه به مخاطبان زیادی دسترسی پیدا کنید. مهم است که به این فکر کنید که چه کسی را می‌خواهید هدف قرار دهید و چگونه تبلیغ می‌تواند آن‌ها را به تبلیغ موفقیت‌آمیز به این روش ترغیب کند.

  • برای جوایز کسب‌وکار درخواست دهید

درخواست برای جوایز کسب‌وکار به تبلیغ یک کسب‌وکار کمک می‌کند، حتی اگر در نهایت سازمان دیگری برنده جایزه شود. به دنبال جوایز کسب‌وکار محلی یا جوایزی باشید که مختص صنعت شما هستند. اغلب در صورت برنده شدن جایزه، یک نشان برای قرار دادن در وب‌سایت خود دریافت می‌کنید. این به شما اعتبار می‌بخشد و ممکن است فروش را افزایش دهد.

  • بازاریابی چریکی را امتحان کنید

بازاریابی چریکی برای انواع خاصی از کسب‌وکارها، به عنوان مثال، سازمان‌های خلاق، مناسب‌تر است. این سبک از بازاریابی بیشتر بر خلاقیت تأکید دارد تا هزینه. روش‌های مختلفی وجود دارد که می‌توانید یک کسب‌وکار را به این روش بازاریابی کنید. به عنوان مثال، ایجاد هنر خیابانی گچی که کسب‌وکار را تبلیغ می‌کند یا قرار دادن برچسب‌های تجاری در سراسر منطقه محلی. این می‌تواند راهی به یاد ماندنی برای مشتریان بالقوه برای کشف کسب‌وکار باشد، علی‌رغم داشتن بودجه کم. 

  • از بازاریابی محتوا استفاده کنید

بازاریابی محتوا مانند اخبار یا پست‌های وبلاگ راهی مفید برای تعامل رایگان با مخاطبان شما است. بازاریابی محتوا اقتدار شما را در زمینه خود نشان می‌دهد و می‌تواند به هدایت ترافیک بیشتر به وب‌سایت شما یاری رساند. می‌توانید به انواع موضوعات مختلفی فکر کنید که مخاطبان شما ممکن است آن‌ها را جالب بدانند و طیف وسیعی از محتوای مختلف، به عنوان مثال، فهرست‌ها، پست‌های آموزشی و مقالات رهبری فکری را ارائه دهید. راه‌اندازی یک وبلاگ در وب‌سایت شما راهی مناسب برای گردآوری بازاریابی محتوای شما است. 

  • با سایر کسب‌وکارها مشارکت کنید

مشارکت با کسب‌وکار دیگری در صنعت شما یا مستقر در جامعه محلی شما به شما کمک می‌کند تا بیشتر دیده شوید. این می‌تواند یک مشارکت آنلاین مانند یک جایزه یا یک مشارکت آفلاین مانند یک رویداد ویژه باشد. مشارکت‌ها همچنین می‌توانند دسترسی شما را به دانش صنعت، استراتژی‌های بازاریابی و پایگاه مشتریانی که ممکن است در غیر این صورت برای دسترسی به آن‌ها با مشکل مواجه شوید، فراهم کنند. اگر این کار را انجام می‌دهید، مهم است که به دقت ارزیابی نمایید که چگونه شما و کسب‌وکار دیگر می‌توانید با هم کار کنید و چه مزایایی ممکن است برای هر سازمان داشته باشد.

  •  تیم خود را سفیران برند کنید

تیم شما می‌تواند به عنوان سفیران برند عمل کند و دوستان و خانواده خود را تشویق کند تا با کسب‌وکار تعامل داشته باشند. این می‌تواند از طریق استفاده از محصولات و خدمات شما یا تعامل با حساب‌های رسانه‌های اجتماعی شما باشد. رفتار خوب با اعضای تیم و تشویق آن‌ها به احساس مثبت نسبت به کسب‌وکار به این معنی است که احتمال بیشتری وجود دارد که آن‌ها سازمان را به دیگران معرفی کنند.

  • وبینار برگزار کنید

برای برخی از کسب‌وکارها، یک رویداد حضوری محلی ممکن است نسبت به برگزاری یک وبینار یا رویداد آنلاین اثربخشی کمتری داشته باشد. رویدادهای آنلاین به شما امکان می‌دهند به مخاطبان بسیار گسترده‌تری دسترسی پیدا کنید. وبینارها معمولاً جلسات آموزشی هستند که در آن‌ها می‌توانید تخصص و بینش‌های صنعت خود را به مشتریان بالقوه منتقل نمایید. این می‌تواند به ایجاد اعتماد و افزایش دید شما کمک کند. می‌توانید وبینار خود را با استفاده از انواع پلتفرم‌های آنلاین، از جمله کانال‌های رسانه‌های اجتماعی، تبلیغ نمایید. همچنین می‌توانید این رویداد را با استفاده از بازاریابی ایمیلی تبلیغ کنید.

  • در رویدادهای شبکه‌سازی شرکت کنید

شرکت در رویدادهای شبکه‌سازی راهی ارزشمند برای ملاقات با مشتریان بالقوه و مخاطبین حرفه‌ای است. همچنین به کسب‌وکار کمک می‌کند تا بیشتر دیده شود. در رویدادهای شبکه‌سازی و صنعتی، ممکن است با افرادی آشنا شوید که می‌توانید در آینده با آن‌ها مشارکت کنید، که این امر می‌تواند به استراتژی بازاریابی شما نیز کمک کند. برخی از رویدادهای صنعتی همچنین می‌توانند ایده‌هایی برای روش‌های جدید بازاریابی کسب‌وکار به شما بدهند.

  • برنامه ارجاع مشتری راه‌اندازی کنید

برنامه ارجاع مشتری، مشتریان فعلی را تشویق می‌کند تا شخص دیگری را به کسب‌وکار معرفی نمایند. شما معمولاً هر دو مشتری را با تخفیف هنگام خرید مشتری جدید پاداش می‌دهید. این امر وفاداری مشتری را تشویق می‌نماید و به برند شما کمک می‌کند تا به مخاطبان گسترده‌تری دسترسی بیابد. مردم معمولاً اگر کسی که می‌شناسند محصولی را توصیه کند، احتمال بیشتری دارد که آن را بخرند، به این معنی که تشویق ارجاعات مشتری می‌تواند تأثیر زیادی بر فروش شما داشته باشد.

  • از تبلیغات فیس‌بوک استفاده کنید

تبلیغات فیس‌بوک می‌تواند ابزار خوبی باشد اگر بودجه بازاریابی کمی دارید. دلیل آن این است که هزینه به ازای کلیک در تبلیغات فیس‌بوک می‌تواند نسبتاً پایین باشد. عوامل مختلفی بر میانگین هزینه تأثیر می‌گذارند، از جمله صنعتی که در آن فعالیت می نمایید. تبلیغات در فیس‌بوک می‌تواند به شما کمک کند تا به مخاطبان گسترده‌ای دسترسی پیدا کنید. اگر تمایلی به صرف هزینه زیاد برای تبلیغات پرداخت به ازای کلیک ندارید، استفاده از این نوع تبلیغات فقط از طریق فیس‌بوک می‌تواند رویکردی منطقی باشد.

بیشتر بخوانید: برنامه وفاداری مشتری چه مزایایی دارد؟

مزایا و چالش های بازاریابی کم هزینه

در این بخش به بررسی مزایای بازاریابی کم هزینه پرداخته ایم:

  • صرفه جویی در هزینه

واضح‌ترین مزیت، کاهش قابل توجه هزینه‌های بازاریابی است. این امر به ویژه برای کسب و کارهای کوچک و استارتاپ‌ها که بودجه محدودی دارند، بسیار مهم است.

  • افزایش خلاقیت

با محدودیت بودجه، بازاریابان مجبور می‌شوند خلاقیت بیشتری به خرج دهند و روش‌های نوآورانه و غیرمعمول برای جذب مشتری پیدا کنند.

  • تمرکز بر مخاطبان هدف

بازاریابی کم هزینه اغلب مستلزم درک عمیق‌تر مخاطبان هدف و یافتن راه‌های مستقیم و مقرون به صرفه برای ارتباط با آنها است.

  • ایجاد روابط قوی‌تر با مشتریان

بسیاری از روش‌های بازاریابی کم هزینه، مانند بازاریابی دهان به دهان و تعامل در شبکه‌های اجتماعی، به ایجاد روابط نزدیک‌تر و پایدارتر با مشتریان کمک می‌کنند.

  • انعطاف‌پذیری و چابکی

استراتژی‌های بازاریابی کم هزینه معمولاً انعطاف‌پذیرتر هستند و می‌توان به سرعت آنها را بر اساس بازخورد و نتایج تغییر داد.

  • اندازه‌گیری آسان‌تر

بسیاری از روش‌های بازاریابی دیجیتال کم هزینه، مانند بازاریابی محتوا و رسانه‌های اجتماعی، ابزارهایی برای اندازه‌گیری دقیق نتایج و بازگشت سرمایه (ROI) ارائه می‌دهند.

چالش‌های بازاریابی کم هزینه:

  • نیاز به زمان و تلاش بیشتر

روش‌های بازاریابی کم هزینه معمولاً به زمان و تلاش بیشتری نسبت به روش‌های پولی نیاز دارند. تولید محتوای با کیفیت، تعامل در شبکه‌های اجتماعی و ایجاد روابط با مشتریان زمان‌بر است.

  • دستیابی محدودتر

در مقایسه با کمپین‌های تبلیغاتی گسترده، بازاریابی کم هزینه ممکن است در دستیابی به مخاطبان بسیار وسیع محدودیت داشته باشد.

  • رقابت شدید

بسیاری از کسب و کارها از روش‌های بازاریابی کم هزینه استفاده می‌کنند، بنابراین ممکن است رقابت برای جلب توجه مخاطبان شدید باشد.

  • نیاز به مهارت‌های متنوع

اجرای موفقیت‌آمیز استراتژی‌های بازاریابی کم هزینه ممکن است به مهارت‌های متنوعی در زمینه‌هایی مانند تولید محتوا، رسانه‌های اجتماعی، سئو و روابط عمومی نیاز داشته باشد.

  • نتایج تدریجی

نتایج بازاریابی کم هزینه معمولاً به تدریج و در بلندمدت ظاهر می‌شوند و ممکن است در کوتاه مدت نتایج چشمگیری نداشته باشند.

  • احتمال اشتباهات

به دلیل محدودیت منابع، ممکن است در برنامه‌ریزی و اجرای کمپین‌های بازاریابی کم هزینه اشتباهاتی رخ دهد که جبران آنها دشوار باشد. با در نظر گرفتن این مزایا و چالش‌ها، کسب و کارها می‌توانند تصمیم بگیرند که آیا استراتژی‌های بازاریابی کم هزینه برای آنها مناسب هستند یا خیر و چگونه می‌توانند از این روش‌ها به طور موثر استفاده کنند.

بیشتر بخوانید: مشاوره بازاریابی

بازاریابی کم هزینه

 چند نمونه از بازاریابی کم‌هزینه

در این بخش به ذکر چند مثال از بازاریابی کم هزینه خواهیم پرداخت:

  • کوکاکولا

کوکاکولا (Coca-Cola) با استفاده مداوم از مفهوم خرس قطبی، شخصیتی را توسعه داده است که می تواند فوراً با نام تجاری آن مرتبط شود. این شخصیت همچنین می تواند در کالاها و محصولات مورد استفاده قرار گیرد و بازار فروش دیگری را برای کوکاکولا باز کند. بسیاری از برندها از شخصیت های حیوانی برای تبلیغ مداوم محصولات خود استفاده می کنند.

  • زارا

زارا (Zara) با تکیه بر شهرت خود به عنوان شرکتی که فناوری و اتوماسیون آن به آن امکان می دهد تا روندها و بازخورد مصرف کنندگان را تجزیه و تحلیل کند تا مد را در عرض چند روز از باند فرودگاه به قفسه ها برساند، یک امپراتوری ساخته است. آنها از تاکتیک های بازاریابی سنتی به چند روش اجتناب می کنند. اول، آنها مردان، زنان و کودکان را در شهرهای پرجمعیت هدف قرار می دهند. دوم، آنها لباس های ارزان و مد روز با توجه زیاد به جزئیات تولید می کنند. و سوم، آنها فقط تعداد محدودی از هر قطعه را تولید می کنند تا در بین مصرف کنندگان خود حس فوریت ایجاد کنند. آنها همچنین در هنر بازاریابی تأثیرگذار تسلط یافته اند. دوشس کمبریج با پوشیدن لباس آنها یک روز پس از ازدواج با شاهزاده ویلیام، تقویت بین المللی عظیمی به این برند داد.

نتیجه گیری: 

«هدف بازاریابی کاهش نیاز به فروش است» – فیلیپ کاتلر(Philip Kotler)
برای سازمان‌های در مسیر تحول دیجیتال؛ چابکی، کلید پاسخگویی به فناوری و چشم‌انداز تجاری به سرعت در حال تغییر است. اکنون بیش از هر زمان دیگری، ارائه و فراتر از انتظارات سازمانی با یک طرز فکر دیجیتال قوی که توسط نوآوری پشتیبانی می‌شود، بسیار مهم است. توانمندسازی کسب‌وکارها برای حس کردن، یادگیری، پاسخ دادن و تکامل مانند یک موجود زنده، برای تعالی کسب‌وکار در آینده ضروری خواهد بود. مجموعه ای جامع و در عین حال مدولار از خدمات دقیقاً همین کار را انجام می دهد. تجهیز سازمان ها به تصمیم گیری بصری به طور خودکار در مقیاس، بینش های عملی مبتنی بر راه حل های بلادرنگ، تجربه در هر زمان و هر مکان،  دید عمیق داده ها در سراسر عملکردها که منجر به بهره وری فوق العاده می شود.

 

.جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع بازاریابی کم هزینه برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

تحلیل سناریو

تحلیل سناریو

در این مقاله به بررسی موضوع تحلیل سناریو خواهیم پرداخت. در ابتدا ضمن تعریفی از تحلیل سناریو، شرح و بسط موضوع آن را در پیش خواهیم داشت. در ادامه به نحوه عملکرد تحلیل سناریو و دلایل نیاز کسب و کارها به آن را بررسی خواهیم نمود. در نهایت نیز مزایا و معایب تحلیل سناریو و مراحل ایجاد آن را شرح خواهیم داد. می توان گفت با مطالعه این مقاله به فهم مناسبی در زمینه تحلیل سناریو دست خواهید یافت. آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

 

مقدمه ای بر تحلیل سناریو

تحلیل سناریو روشی است که عمدتاً برای ارزیابی مزایا و معایب تصمیمات سازمانی استفاده می‌شود. در ابتدا، یک سناریوی پایه تهیه می‌شود که از فرضیات رایج و پذیرفته‌شده در مورد آینده استفاده می‌کند. پس از آن، دو سناریوی جایگزین، یک سناریوی خوشبینانه و یک سناریوی بدبینانه، تهیه می‌شوند. سناریوی خوشبینانه در نظر می‌گیرد که اگر همه چیز طبق برنامه سازمان پیش برود چه اتفاقی می‌افتد، در حالی که سناریوی بدبینانه تأثیر منفی عواملی مانند رکود اقتصادی، افزایش نرخ بهره، اختلالات جهانی و فروش ضعیف را در نظر می‌گیرد. در واقع تحلیل سناریو فرآیندی برای تخمین ارزش انتظار یک پرتفولیو پس از یک دوره زمانی مشخص، با فرض تغییرات خاص در مقادیر اوراق بهادار پرتفولیو یا عوامل کلیدی، مانند تغییر نرخ بهره می باشد. در ادامه ی این مقاله به شرح و بسط تجزیه و تحلیل سناریو خواهیم پرداخت. در واقع مطالعه این مقاله به شما کمک می‌کند تا اهمیت تحلیل سناریو را درک نموده و نحوه انجام آن را خودتان یاد بگیرید.

 

تحلیل سناریو چیست؟

تحلیل سناریو معمولاً برای تخمین تغییرات ارزش یک پرتفولیو در پاسخ به یک رویداد نامطلوب استفاده می‌شود و ممکن است برای بررسی یک سناریوی بدترین حالت نظری مورد استفاده قرار گیرد. در واقع می توان گفت تحلیل سناریو فرآیندی است برای بررسی و ارزیابی رویدادهای احتمالی، پیش‌بینی نتایج یا پیامدهای مختلف ممکن و یا سناریوهایی که ممکن است در آینده رخ دهند. در مدل‌سازی مالی، این فرآیند معمولاً برای برآورد تغییرات در ارزش یک کسب‌وکار یا جریان نقدی، به ویژه زمانی که رویدادهای بالقوه مطلوب و نامطلوب وجود داشته باشد که ممکن است بر شرکت تأثیر بگذارند، استفاده می‌شود.

 

موضوع تحلیل سناریو با علائم بدترین حالت در مقابل بهترین حالت

بیشتر مدیران کسب‌وکار از تحلیل سناریو در فرآیند تصمیم‌گیری خود استفاده می‌کنند تا بهترین سناریو و همچنین بدترین سناریو را در پیش‌بینی سود یا زیان‌های احتمالی پیدا کنند. افراد می‌توانند از این فرآیند زمانی استفاده کنند که سرمایه‌گذاری بزرگی در پیش دارند، مانند خرید خانه یا راه‌اندازی کسب‌وکار. هنگام انجام تحلیل، مدیران و مدیران اجرایی یک شرکت، حالت‌های آینده مختلفی از کسب‌وکار، صنعت و اقتصاد را ایجاد می‌کنند. این حالت‌های آینده سناریوهای گسسته‌ای را تشکیل می‌دهند که شامل فرض‌هایی مانند قیمت محصول، معیارهای مشتری، هزینه‌های عملیاتی، تورم، نرخ بهره و سایر عوامل محرک کسب‌وکار می‌شوند. مدیران معمولاً با سه سناریوی اساسی شروع می‌کنند:

  • سناریوی پایه: این سناریو متوسط بر اساس فرضیات مدیریت است. مثالی: هنگام محاسبه ارزش فعلی خالص، نرخ‌هایی که بیشتر احتمال استفاده از آنها وجود دارد، نرخ تنزیل، نرخ رشد جریان نقدی یا نرخ مالیات هستند.
  • سناریوی بدترین حالت: بدترین یا شدیدترین نتیجه‌ای را در نظر می‌گیرد که ممکن است در یک موقعیت خاص رخ دهد. مثالی: هنگام محاسبه ارزش فعلی خالص، بالاترین نرخ تنزیل ممکن را در نظر می‌گیرید و نرخ رشد جریان نقدی ممکن یا بالاترین نرخ مالیات مورد انتظار را کم می‌کنید.
  • سناریوی بهترین حالت: این سناریو ایده‌آل پیش‌بینی‌شده است و تقریباً همیشه توسط مدیریت برای دستیابی به اهداف خود به اجرا گذاشته می‌شود. مثالی: هنگام محاسبه ارزش فعلی خالص، از پایین‌ترین نرخ تنزیل ممکن، بالاترین نرخ رشد ممکن و پایین‌ترین نرخ مالیات ممکن استفاده کنید.

بیشتر بخوانید: چشم انداز پورتفولیو چیست؟

تحلیل سناریو

نحوه عملکرد تحلیل سناریو

به عنوان یک تکنیک، تحلیل سناریو شامل محاسبه نرخ‌های بازدهی متفاوت برای بازده‌های مورد انتظار است که در طول افق سرمایه‌گذاری؛ دوباره سرمایه‌گذاری می‌شوند. بر اساس اصول ریاضی و آماری، تحلیل سناریو فرآیندی را برای تخمین تغییرات در ارزش یک پرتفولیو بر اساس وقوع موقعیت‌های مختلف، که به عنوان سناریو نامیده می‌شود، بر اساس اصول “چه می‌شود اگر” یا تحلیل حساسیت ارائه می‌دهد. تحلیل حساسیت صرفاً نحوه تأثیر مقادیر مختلف یک متغیر مستقل بر یک متغیر وابسته در شرایط خاص است. این ارزیابی‌ها می‌توانند برای بررسی میزان ریسک موجود در یک سرمایه‌گذاری خاص مرتبط با طیف وسیعی از رویدادهای بالقوه، از بسیار محتمل تا بسیار غیرمحتمل، استفاده شوند. بسته به نتایج تحلیل، سرمایه‌گذار می‌تواند تعیین کند که آیا سطح ریسک موجود در محدوده منطقه راحتی او قرار دارد.

بیشتر بخوانید: ماتریس ریسک چیست؟

چرا سازمان‌ها به تحلیل سناریو نیاز دارند؟

تکنولوژی تغییرات سریعی در تقاضای مشتریان، جمعیت‌شناسی و نحوه عملکرد کسب‌وکارها ایجاد کرده است. تحلیل سناریو به سازمان‌ها اجازه می‌دهد تا تأثیر تغییرات غیرمنتظره در محیط کسب‌وکار را بر سرمایه‌گذاری و سایر تصمیمات ارزیابی کنند. به آن‌ها کمک می‌کند تا استحکام تصمیمات آینده را آزمایش نمایند تا تأثیر بالقوه عوامل غیرمنتظره را درک نموده و فرصت‌ها و تهدیدات احتمالی را شناسایی کنند.

  • توانایی آزمایش تصمیمات
    مدیرانی که از سرمایه‌گذاری سازمانی حمایت می‌کنند، به طور طبیعی نسبت به نتایج پیشنهادات خود خوش‌بین هستند. مشکل این است که تحقیقات نشان می‌دهد اکثر آن‌ها همه نتایج بالقوه را به‌طور کامل ارزیابی نمی‌کنند و در نتیجه، بسیاری از تصمیمات به مزایای پیش‌بینی‌شده اولیه دست نمی‌یابند. تحلیل سناریو به سازمان‌ها اجازه می‌دهد تا این پیشنهادات را آزمایش نمایند و ارزیابی کنند که چگونه تصمیمات در شرایطی که همه چیز طبق انتظار پیش نمی‌رود، عمل خواهند کرد. این روش بهترین و بدترین نتایج ممکن را ارزیابی می‌کند و درک بهتری از استحکام تصمیمات هنگام اجرا ارائه می‌دهد.
  • درک تأثیر بالقوه عوامل خارجی
    با شناسایی عوامل خارجی که بر تصمیمات تأثیر می‌گذارند، می‌توان ارزیابی کرد که چگونه بر سودآوری و بازده پیش‌بینی‌شده تأثیر خواهند گذاشت. مهم‌تر از آن، با شناسایی تغییرات بالقوه در اقتصاد و محیط زیست، می‌توان تصمیم را اصلاح کرد تا این تأثیرات را در نظر بگیرد.

  • شناسایی تهدیدات و فرصت‌های بالقوه
    با شناسایی تهدیدات بالقوه، سازمان‌ها می‌توانند دامنه تصمیمات خود را تغییر دهند تا تأثیر تهدیدات احتمالی را به حداقل برسانند. به عنوان مثال، به شل پی ال سی (Shell plc) کمک کرد تا بحران انرژی ۱۹۷۳ و سقوط نفت در سال ۱۹۸۶ را پیش‌بینی کند و اقدامات پیشگیرانه‌ای برای کاهش تأثیرات آن‌ها انجام دهد. تحلیل سناریو همچنین فرصت‌های تجاری احتمالی را شناسایی می‌کند و به شرکت‌ها اجازه می‌دهد تا از آن‌ها بهره‌برداری کنند.

یک نوع تحلیل سناریو که به طور خاص به سناریوهای بدترین حالت می‌پردازد، تست استرس است. تست استرس اغلب با استفاده از یک تکنیک شبیه‌سازی کامپیوتری برای آزمایش انعطاف‌پذیری موسسات و پرتفولیوهای سرمایه‌گذاری در برابر موقعیت‌های بحرانی احتمالی آینده استفاده می‌شود. چنین آزمایشی معمولاً توسط صنعت مالی برای کمک به سنجش ریسک سرمایه‌گذاری و کفایت دارایی‌ها استفاده می‌شود. تست استرس همچنین برای کمک به ارزیابی فرآیندها و کنترل‌های داخلی استفاده می‌شود. در سال‌های اخیر، مقررات نیز موسسات مالی را ملزم کرده است تا آزمایشات استرس را انجام دهند تا اطمینان حاصل کنند که دارایی‌های سرمایه و سایر دارایی‌های آنها کافی است.

تحلیل سناریو در موقعیت‌های مختلف

روش‌های مختلفی برای انجام تحلیل سناریو وجود دارد که در این بخش به ذکر آن ها خواهیم پرداخت.

  • تحلیل سناریو و استراتژی سرمایه‌گذاری

یک روش رایج تعیین انحراف استاندارد بازده‌های روزانه یا ماهانه اوراق بهادار و سپس محاسبه این مقدار برای پرتفولیو در صورتی که هر اوراق بهادار بازده‌هایی تولید کند که دو یا سه انحراف استاندارد بالاتر و پایین‌تر از بازده متوسط است. به این ترتیب، یک تحلیلگر می‌تواند با شبیه‌سازی این موارد شدید، میزان معقولی از اطمینان در مورد تغییر ارزش یک پرتفولیو در یک دوره زمانی معین داشته باشد. سناریوهای در نظر گرفته شده می‌توانند مربوط به یک متغیر واحد، مانند موفقیت یا شکست نسبی راه‌اندازی یک محصول جدید، یا ترکیبی از عوامل، مانند نتایج راه‌اندازی محصول همراه با تغییرات احتمالی در فعالیت‌های کسب‌وکارهای رقیب باشند. هدف تحلیل نتایج تعیین استراتژی سرمایه‌گذاری است.

  • تحلیل سناریو در امور مالی شخصی

همان فرآیندی که برای بررسی سناریوهای سرمایه‌گذاری بالقوه استفاده می‌شود، می‌تواند برای موقعیت‌های مالی مختلف دیگر نیز اعمال شود تا تغییرات ارزش را بر اساس سناریوهای نظری بررسی کند. از طرف مصرف‌کننده، یک فرد می‌تواند از تحلیل سناریو برای بررسی نتایج مالی مختلف خرید یک کالا با اعتبار، در مقابل پس‌انداز وجوه برای خرید نقدی استفاده کند. علاوه بر این، یک فرد می‌تواند به تغییرات مالی مختلفی که ممکن است هنگام تصمیم‌گیری در مورد پذیرش یک پیشنهاد شغلی جدید رخ دهد، نگاه کند.

  • تحلیل سناریو در امور مالی شرکت

کسب‌وکارها همچنین می‌توانند از تحلیل سناریو برای تجزیه و تحلیل نتایج مالی بالقوه تصمیمات خاصی مانند انتخاب یکی از دو تأسیسات یا فروشگاه برای فعالیت کسب‌وکار استفاده کنند. این می‌تواند شامل مواردی مانند تفاوت در اجاره، هزینه‌های خدماتی و بیمه یا هر مزیت دیگری باشد که ممکن است در یک مکان وجود داشته باشد اما در مکان دیگر وجود نداشته باشد.

بیشتر بخوانید:‌تعریف مدیریت ریسک چیست؟ انواع مدیریت ریسک در شرکتهای مالی و بیمه ها چگونه انجام میشود؟

تحلیل سناریو در مدل مالی

مزایای تحلیل سناریو چیست؟

دلایل زیادی وجود دارد که چرا مدیران و سرمایه‌گذاران این نوع تحلیل را انجام می‌دهند. پیش‌بینی آینده ذاتاً یک کار پرخطر است، بنابراین بررسی هر چه بیشتر موارد مختلفی که ممکن است اتفاق بیفتد، عاقلانه است. بزرگترین مزیت تحلیل سناریو این است که به عنوان یک بررسی عمیق از تمام نتایج ممکن عمل می‌کند. به همین دلیل، به مدیران اجازه می‌دهد تا تصمیمات را آزمایش کنند، تأثیر بالقوه متغیرهای خاص را درک نموده و خطرات بالقوه را شناسایی نمایند. برخی از مزایای کلیدی عبارتند از:

  • برنامه‌ریزی آینده

به سرمایه‌گذاران نگاهی به بازدهی مورد انتظار و ریسک‌های مرتبط هنگام برنامه‌ریزی برای سرمایه‌گذاری‌های آینده می‌دهد. هدف هر سرمایه‌گذاری تجاری افزایش درآمد در طول زمان است و بهتر است هنگام تصمیم‌گیری برای گنجاندن یک سرمایه‌گذاری در یک پرتفولیو، از تحلیل پیش‌بینی‌کننده استفاده کنید.

  • پیش‌بینی و اقدام پیشگیرانه

شرکت‌ها می‌توانند با تحلیل رویدادها و موقعیت‌هایی که ممکن است به نتایج نامطلوب منجر شود، به طور تهاجمی در سناریوهای بدترین حالت پیشگیرانه عمل کنند و در نتیجه ضررهای بالقوه ناشی از عوامل غیرقابل کنترل را جلوگیری یا کاهش دهند. همانطور که می‌گویند، بهتر است در مواجهه با یک مشکل، پیش‌دستی کنیم تا واکنش نشان دهیم.

  • اجتناب از ریسک و شکست

برای اجتناب از تصمیمات سرمایه‌گذاری ضعیف، تحلیل سناریو به کسب‌وکارها یا سرمایه‌گذاران مستقل امکان می‌دهد تا چشم‌اندازهای سرمایه‌گذاری را ارزیابی کنند. تحلیل سناریو بهترین و بدترین احتمالات را در نظر می‌گیرد تا سرمایه‌گذاران بتوانند تصمیم آگاهانه‌ای بگیرند.

  • پیش‌بینی بازده یا زیان سرمایه‌گذاری

این تحلیل از ابزارهایی برای محاسبه مقادیر یا ارقام سود یا زیان بالقوه از یک سرمایه‌گذاری استفاده می‌کند. این داده‌های ملموس و قابل اندازه‌گیری را ارائه می‌دهد که سرمایه‌گذاران می‌توانند رویکردهای خود را بر اساس آن‌ها تنظیم کنند تا (امیدوارانه) به نتیجه بهتری برسند.

معایب تحلیل سناریو چیست؟

معایب اصلی تحلیل سناریو ساده است: فرضیات نادرست می‌تواند منجر به مدل‌هایی شود که بسیار دور از واقعیت هستند. تحلیل سناریو همچنین مستعد تعصبات کاربر است و تمایل زیادی به وابستگی به داده‌های تاریخی دارد. از جمله معایب تحلیل سناریو می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • نیاز به سطح بالایی از مهارت: تحلیل سناریو معمولاً یک فرآیند پرزحمت و زمان‌بر است که نیازمند مهارت‌ها و تخصص سطح بالا است.
  • نتایج غیرمنتظره: به دلیل دشواری پیش‌بینی آنچه ممکن است در آینده رخ دهد، نتیجه واقعی ممکن است کاملاً غیرمنتظره باشد و در مدل‌سازی مالی پیش‌بینی نشده باشد.
  • نمی‌توان همه سناریوها را مدل‌سازی کرد: ممکن است تصور همه سناریوهای ممکن و اختصاص احتمالات به آن‌ها بسیار دشوار باشد. سرمایه‌گذاران باید درک کنند که عوامل خطر مرتبط با نتایج وجود دارد و باید مقدار مشخصی از تحمل ریسک را در نظر بگیرند تا بتوانند به هدف مورد نظر دست یابند.

بیشتر بخوانید: مدیریت استراتژیک چیست؟ فرایند برنامه ریزی در مدیریت استراتژیک چگونه است؟

 

معایب تحلیل سناریوی سنتی

در حالی که هیچ شکی در مزایای یک تحلیل سناریوی به درستی توسعه‌یافته وجود ندارد، چندین اشکال در فرآیند سنتی توسعه‌یافته توسط شل و همانطور که در بسیاری از سازمان‌ها اجرا می‌شود، وجود دارد.

  • زمان
    انجام یک تحلیل سناریو زمان و منابع قابل توجهی می‌برد، زیرا این فرآیند باید شامل طیف خوبی از سازمان باشد. به ناچار، جلسات و کارگاه‌های متعددی برای شناسایی و دستیابی به اجماع در مورد متغیرها، ارزیابی گزینه‌ها و توسعه سناریوهای مختلف مورد نیاز است.
  • هزینه
    فرآیندهای تحلیل سناریوی دستی پرهزینه هستند، واقعیتی که شل را چندین بار به تعطیلی تیم برنامه‌ریزی سناریوی خود واداشت.
  • دقت
    تعیین دقیق ارزش عددی و مالی متغیرها، حتی آن‌هایی که شناخته شده هستند، دشوار است، به ویژه به این دلیل که در بسیاری از موارد، متغیرها دارای اجزای ثابت و انعطاف‌پذیر وابسته به زمان هستند.
    این‌ها و سایر محدودیت‌ها بسیاری از سازمان‌ها را به سمت پذیرش اشکال مختلف راه‌حل‌های برنامه‌ریزی سناریوی کامپیوتری سوق داد.

 

تحلیل سناریو در مدیریت ریسک چیست؟

تحلیل سناریو شامل بررسی دقیق طیف وسیعی از نتایج ممکن، از جمله نتایج منفی است. این به مدیران ریسک اجازه می‌دهد تا خطرات را شناسایی، برای آنها آماده شوند و مدیریت کنند.

 

تحلیل سناریو در مدیریت استراتژیک چیست؟

تحلیل سناریو را می‌توان تقریباً در هر تصمیم مدیریتی، به ویژه آنهایی که مربوط به استراتژی رقابتی هستند، اعمال کرد. به عبارت دیگر، تحلیل سناریو به مدیران اجازه می‌دهد تا پیشنهادات استراتژیک را آزمایش کنند – مثلاً اینکه آیا یک رقیب کوچک‌تر را خریداری کنند یا نه – و متوجه شوند که در شرایط مختلف چگونه نتیجه خواهد شد.

 

تفاوت بین تحلیل سناریو و تحلیل حساسیت چیست؟

تحلیل سناریو و تحلیل حساسیت شباهت‌های زیادی دارند، اما درک تفاوت‌های آن‌ها مهم است. تحلیل سناریو طیف وسیعی از نتایج ممکن را بررسی می‌کند، اما تأثیر دستکاری همه متغیرها را در یک زمان تجزیه و تحلیل می‌کند. نتیجه معمولاً یک سناریوی پایه، یک سناریوی بهترین حالت و یک سناریوی بدترین حالت است. از سوی دیگر، تحلیل حساسیت تأثیر تغییر فقط یک متغیر در یک زمان را ارزیابی می‌کند.  در تحلیل حساسیت، تحلیلگر تأثیر تغییر متغیرها را یکی یکی در نظر می‌گیرد. به عنوان مثال، تحلیل ممکن است تأثیر نرخ ارز دلار به پوند را بر یک تصمیم سرمایه‌گذاری در نظر بگیرد، در حالی که سایر ورودی‌ها ثابت می‌مانند. به این ترتیب، می‌توان تأثیر یک متغیر واحد را جدا کرد. تحلیل سناریو تأثیر تغییر همزمان همه متغیرها را در نظر می‌گیرد. در بدترین سناریو، فرض بر این است که هر متغیر به طور منفی تغییر می‌کند و در بهترین سناریو، مزیت بالقوه تغییر متغیرها در جهت مثبت در نظر گرفته می‌شود.

بیشتر بخوانید: بوم فرضیات پر ریسک چیست؟

مراحل کلیدی تحلیل سناریو

مراحل کلیدی برای انجام تحلیل سناریو


حالا که بیشتر با تحلیل سناریو آشنا شدیم، بیایید به مراحل انجام یک تحلیل سناریو نگاه کنیم.

  • تعریف مسئله

اولین قدم، تعریف مسئله‌ای است که می‌خواهید حل کنید، از جمله بازه زمانی، دامنه و متغیرهای تصمیم‌گیری. مقیاس برنامه‌های سازمان مرحله اول را هدایت می‌کند و سناریوهایی که می‌خواهند اجرا کنند را تعیین می‌کند. به عنوان مثال، یک تولیدکننده جهانی ممکن است بخواهد بداند صنعت خرده‌فروشی در پنج سال آینده چگونه خواهد بود و پاسخ سوالاتی مانند این را تعیین کند:

  • چگونه خرید چندکاناله کانال‌های توزیع را مختل می‌کند؟
  • آیا تولیدکنندگان مستقیماً به مصرف‌کنندگان عرضه می‌کنند یا از طریق توزیع‌کنندگان؟
  • ایجاد لیستی از متغیرها
    در مرحله بعدی، سازمان باید لیستی از متغیرهای شناخته شده و ناشناخته‌ای که ممکن است بر سازمان آنها تأثیر بگذارند، ایجاد کند. متغیرهای شناخته شده مانند قیمت واحد، حجم فروش و حاشیه سود از مجموعه داده‌های تاریخی جمع‌آوری می‌شوند. متغیرهای ناشناخته شامل تأثیر اختلافات تجاری، تعرفه‌های بالاتر، دلار ضعیف‌تر و رکودهای احتمالی است.
  • اجرای تحلیل “چه می‌شود اگر”
    پس از شناسایی حداکثر تعداد متغیرها، سازمان سپس یک تحلیل سناریوی “چه می‌شود اگر” را اجرا می‌کند تا بدترین و بهترین سناریوها را ارزیابی نماید و تأثیر آن‌ها بر کسب‌وکار را تعیین کند. اینجاست که تفاوت بین تحلیل سناریو و تحلیل حساسیت آشکار می‌شود زیرا تأثیر تغییر همه متغیرها را به طور همزمان ارزیابی می‌کند، نه هر کدام به صورت جداگانه.
  • ارزیابی گزینه‌ها و تعیین احتمالات
    پس از تعیین بهترین و بدترین سناریوها، این‌ها در برنامه‌ریزی سازمان گنجانده می‌شوند. یک گام بیشتر می‌تواند تعیین حساسیت ورودی‌های مختلف برای درک بهتر تأثیر متغیرهای فردی بر سناریوی کلی باشد.

 

ابزارهای تحلیل سناریو

اگرچه اکثر سازمان‌ها نرم‌افزار مدیریت کسب‌وکار عالی از فروشندگانی مانند اوراکل (Oracle)، سپ (SAP) و دیگران دارند، اما این نرم‌افزارها عمدتاً بر مدیریت روزمره کسب‌وکار متمرکز هستند. در حالی که آن‌ها داده‌های اصلی مورد نیاز برای تحلیل سناریو را ارائه می‌دهند، هیچ‌کدام برای انجام چنین تحلیلی پیکربندی نشده‌اند. در نتیجه، اکثر کسب و کارها به انجام تحلیل سناریوی خود در اکسل متوسل می شوند. در حالی که اکسل ابزارهای قدرتمندی برای انجام سناریوهای “چه می شود اگر” دارد، توانایی آن در تحلیل سناریوها تا حدودی توسط عواملی مانند روش دست و پا گیر برای تنظیم متغیرها و ظرفیت محدود برای مدیریت تعداد زیادی از متغیرها محدود می شود. در نتیجه، بسیاری از سازمان‌ها به سمت راه‌حل‌های مدل‌سازی تحلیلی پیشرفته‌ای روی آوردند که توانایی مدیریت مجموعه داده‌های بزرگ را در کنار کنترل بیشتر بر فرآیند تحلیل سناریو ارائه می‌کنند.

 

نتیجه گیری:

تحلیل سناریو فرآیندی است برای تخمین ارزش مورد انتظار یک پرتفولیو پس از دستکاری تعدادی از متغیرهای کلیدی. این روش را می‌توان هم در استراتژی سرمایه‌گذاری و هم در امور مالی شرکت استفاده کرد. می توان گفت که یک ابزار عالی برای سرمایه‌گذاران و مدیران می باشد. از سوی دیگر تحلیل سناریو به کسب‌وکارها اجازه می‌دهد تا تأثیر کلی تغییرات منفی و مثبت و امکان‌پذیری پروژه‌های بزرگ و … را تعیین کنند.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع تحلیل سناریو برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

مدل تشدید برند چیست؟

مدل تشدید برند چیست؟

در این مقاله به بررسی موضوع تشدید برند پرداخته ایم. در ابتدا تعریفی از مدل تشدید برند ارائه نمودیم. سپس به بررسی و شرح لایه های هرم تشدید برند پرداخته ایم. در ادامه نیز دلایل اهمیت مدل تشدید برند را مورد بررسی قرار داده و در نهایت نیز برای فهم و درک بهتر مطالب به ذکر برخی مثال ها در زمینه مدل تشدید برند پرداخته ایم. می توان گفت با مطالعه این مقاله به فهم مناسبی در زمینه تشدید برند دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

 

مقدمه ای بر تشدید برند

هر کسی در بازاریابی می‌داند که داشتن یک برند قوی یا شناخته شده یک دارایی عظیم در زمینه افزایش فروش و رشد کسب و کار است. مشتریان به آنچه می‌شناسند اعتماد می‌کنند و بازاریابی برای خودتان وقتی که یک نام آشنا باشید بسیار آسان‌تر است. متأسفانه، همه نمی‌توانند یک نام آشنا شوند. برای اکثر ما، هدف صرفاً ایجاد برندی است که مشتریان آن را می‌شناسند و به آن اعتماد دارند. برندی که آنها آن را درک می‌کنند و می‌توانند با آن ارتباط برقرار نمایند. برندی که با آنها رزونانس و یا تشدید می‌شود. در واقع اگر شما مسئول ساختن یک برند هستید، چه به عنوان یک ارائه دهنده محصول یا خدمات یا به عنوان یک بازاریاب حرفه‌ای، بدون شک با آگاهی از برند، ارزش برند و وفاداری برند آشنا هستید. آگاهی، ارزش و وفاداری چیزی است که شما برای آن تلاش می‌کنید، و ممکن است حتی از این اصطلاحات به جای هم استفاده کنید. اما در حقیقت، آنها یک چیز نیستند. هر کدام از آنها جزئی از چیزی است که شما واقعاً می‌خواهید به آن دست پیدا کنید.

 

تشدیدبرند چیست؟

مفهوم تشدید یا رزونانس برند به این اشاره دارد که مشتریان و کاربران تا چه اندازه با یک برند خاص ارتباط برقرار می‌کنند. این شامل درک ارزش‌ها و اهداف برند توسط مخاطب هدف و همچنین نحوه‌ی ایجاد ارتباط برند با مخاطبانش می‌شود. به طور دقیق‌تر، وقتی مردم از تشدید برند صحبت می‌کنند، منظورشان هرم تشدید برند است. این مفهوم از مدل سرمایه برند کلر (Keller) نشأت می‌گیرد که به عنوان مدل سرمایه برند مبتنی بر مشتری نیز شناخته می‌شود. مدل سرمایه برند به شکل یک هرم ساخته شده است که رزونانس و تشدید برند در بالاترین نقطه آن قرار دارد. در واقع، اگر می‌خواهید یک برند قوی بسازید، باید به این هدف دست پیدا کنید. مدل سرمایه برند یک ابزار عالی برای برندسازی است. این مدل پایه‌های یک برند قوی را مشخص می‌کند و نشان می‌دهد که برای رسیدن به رزونانس برند چه اقداماتی باید انجام شود.
هرم تشدید برند از چهار لایه تشکیل شده است. هر لایه بر لایه قبلی بنا شده است تا به یک سوال خاص در مورد برند پاسخ دهد که افراد می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند. پایین‌ترین لایه به هویت برند مربوط می‌شود و به این سوال پاسخ می‌دهد که “شما کی هستید؟”. هنگامی که افراد بتوانند به این سوال در مورد برند شما پاسخ دهند، باید معنای برند را درک کنند. این دومین لایه هرم است و به دنبال پاسخ به سوال “شما چه کار می‌کنید؟” است. یک قدم بالاتر از آن لایه سوم است. هنگامی که مردم بدانند برند شما کیست و چه کار می‌کند، زمان آن می‌رسد که پاسخ دهند که چه احساسی نسبت به برند دارند یا چه فکر می‌کنند. این به عنوان پاسخ آن‌ها شناخته می‌شود. هم معنا و هم پاسخ دارای جنبه‌های عقلانی و عاطفی هستند، اما بعداً به این موضوع خواهیم پرداخت. در بالاترین لایه و قله هرم، رابطه بین برند و مشتری قرار دارد. این رابطه رزونانس برند را در بر می‌گیرد.

در واقع تشدید برند رابطه شما با مشتریان یا کاربران شما را تعریف می‌کند. شما برای آگاهی از برند تلاش می‌کنید زیرا نمی‌توانید با مشتریانی که نمی‌دانند شما کی هستید رابطه داشته باشید. شما به ارزش برند نیاز دارید زیرا به این معنی است که مشتریان شما به آنچه شما هستید ارزش قائل هستند. وفاداری به برند نشان می‌دهد که مشتریان شما بارها و بارها برمی‌گردند. هر یک از این موارد یک لایه بنیادی از هرم تشدید برند را توصیف می‌کند برای درک بهتر اینکه تشدید برند چیست، برای یک لحظه به برند مورد علاقه‌تان فکر کنید. مهم نیست که یک کافی‌شاپ، فروشگاه مواد غذایی یا زنجیره هتل باشد. حالا، از آنچه در مورد آن برند می‌دانید بگذرید و مستقیماً به احساس خود در مورد آن بروید و اینکه فکر می‌کنید برند در مورد شما، مشتری، چه احساسی دارد. این رابطه شما با برند یا چیزی است که متخصصان بازاریابی آن را تشدید برند می‌نامند. این تمرین ذهنی برعکس هم کار می‌کند، اما تجربه چندان خوشایندی نیست. شما همچنین برندهای کم‌طرفدار خود را دارید، آن‌هایی که قسم خورده‌اید دیگر با آن‌ها تجارت نکنید.

بیشتر بخوانید: جایگاه یابی برند

مدل تشدید برند

لایه های هرم تشدید برند

حالا که مروری بر مدل و هرم داشتیم، بیایید هر لایه را به تفصیل بررسی کنیم و ببینیم چه کاری می‌توان برای تقویت جنبه‌های خاص یک برند انجام داد.

  • هویت
    اولین هدف یک برند ایجاد برجستگی یا آگاهی است. برجستگی همچنین شامل شناخت نیز می‌شود. این نه تنها به این موضوع مربوط می‌شود که مشتریان و کاربران تا چه اندازه می‌توانند برند را بشناسند، بلکه همچنین به این موضوع مربوط می‌شود که تا چه اندازه می‌توانند اطلاعاتی را در مورد برند به یاد بیاورند. نقش این لایه این است که اطمینان حاصل کند مشتریان درک صحیحی از برند دارند.

 

  • معنا
    ممکن است این لایه از هرم با هویت اشتباه گرفته شود، زیرا وقتی با چیزی انتزاعی مانند یک برند سروکار داریم، تشخیص اینکه “چه کسی/چه چیزی” می‌تواند گیج‌کننده باشد. تفاوت در این است که معنا پس از آگاهی از یک برند به آن داده می‌شود. جنبه عقلانی معنا “عملکرد” نامیده می‌شود. این نشان می‌دهد که برند تا چه اندازه نیازهای مشتری را برآورده می‌کند. این معیاری برای کارایی و اثربخشی محصول یا خدمات است. قابلیت اطمینان، قیمت و طراحی عناصر اصلی این جنبه هستند. قدرتمندترین راه برای برجسته کردن عملکرد برند شما، تمایز است. باید دلیلی وجود داشته باشد که مردم برند شما را به برندهای دیگر ترجیح دهند.
    به دقت در مورد بهترین راه برای حل نیازهای مشتریان فکر کنید. خدمت یا محصول را متناسب با پیام برند ارائه کنید. همخوانی بین محصول یا خدمت و برند کلیدی است. یک برند آگاه از محیط زیست نیز باید این موضوع را در کار خود نشان دهد. جنبه احساسی معنا “تصویرسازی” نامیده می‌شود. این جنبه ساده است زیرا به تصویر برند اشاره دارد. برند چگونه در سطح اجتماعی یا روانشناختی با دیگران ارتباط برقرار می‌کند؟ این به تجربه مشتری با خود برند، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، مربوط می‌شود. لوگوها و فونت‌ها تنها بخشی کوچک از تصویرسازی برند هستند. هدف این جنبه برانگیختن احساسات در مشتریان است. برند باید برای مشتری معنا ایجاد کند. عناصر بصری باید با پیام برند همخوانی داشته باشند. یک پیام قوی هم با حقایق و هم با احساسات پشتیبانی می‌شود. در مورد مخاطب خود بیشتر از سطح برآورده کردن نیازها اطلاعات کسب کنید. چه عوامل دیگری ممکن است مشتریان شما را به سمت برند شما سوق دهد؟ همه این موارد با هم کار می‌کنند تا به برند شما معنا بدهند و به آن شخصیت ببخشند. از این پس، برند باید “زنده” احساس شود.

 

  • پاسخ
    حالا که برند پیام خود را ایجاد کرده، تصویر خود را اصلاح کرده و دیگران را از آن آگاه کرده است، باید واکنش مشتریان را دید. این واکنش‌ها را می‌توان با کار روی دو لایه بنیادی اول اصلاح کرد، اما ابتدا باید بدانیم که پاسخ شامل چه چیزی می‌شود. جنبه عقلانی پاسخ، قضاوت‌ها است. در اصل، این پاسخ مشتری به عملکرد برند است. این مورد بر اساس کیفیت، اعتبار، توجه به نیازهای مشتری و جایگاه برند در بین سایر برندها است. کیفیت واقعی یا درک‌شده محصول یا خدمات را برای برآورده کردن بهتر نیازهای مشتری بهبود بخشید. نکته مهم این است که در نظر بگیرید دیگران چگونه برند را درک می‌کنند.
    بازاریابی خود را بهبود بخشید. بر بهبود ادراک و ارتباط موثر تمرکز کنید. احساسات پاسخ احساسی به برند هستند. این مدل شش احساس مثبت را مشخص می‌کند که می‌تواند با یک برند مرتبط باشد: گرمی، سرگرمی، هیجان، امنیت، تأیید اجتماعی و احترام به خود. برند می‌تواند مستقیماً بر اساس تصویرسازی، احساسات را برانگیزد، اما مشتریان همچنین می‌توانند به صورت احساسی به این موضوع پاسخ دهند که برند چگونه آن‌ها را در مورد خودشان احساس می‌کند، نه فقط پیام برند. استراتژی بازاریابی شما بر کدام احساسات مثبت تمرکز دارد؟ در مورد نحوه تقویت این احساسات فکر کنید. محتوای برند را شخصی‌سازی کنید. ارتباط با برندی که احساس می‌شود “برای من ساخته شده است” بسیار آسان‌تر است. بر ایجاد یک تجربه برند قوی و مثبت تمرکز کنید. این تجربیات زمینه را برای ایجاد روابط و خاطرات با برند فراهم می‌کنند و تشدید برند را بسیار آسان‌تر می‌کنند.

 

  • رابطه
    و در نهایت، به بالای هرم می‌رسیم. این بخشی است که برندها باید به سمت آن حرکت کنند. هنگامی که آگاهی از یک برند قوی ایجاد شده و مشتریان به صورت مثبت پاسخ می‌دهند، حفظ این مشتریان یک کار بسیار مهم است. در این کار، برند باید به دنبال ایجاد یک رابطه مثبت با مخاطب باشد. هنگامی که یک پیوند عمیق روانشناختی با برند شکل گرفت، به تشدید برند دست یافته‌اید. هر لایه زیر این لایه به سمت تشدید برند ساخته شده است. هدف این لایه حفظ آن است. چگونه می‌توان به این هدف دست یافت؟ مدل تشدید برند را به چهار دسته تقسیم می‌کند:

  • رفتار وفاداری – این بخش شامل مواردی مانند خریدهای مکرر می‌شود. چگونه می‌توانید وفاداری را افزایش دهید؟ کارت‌های هدیه؟ برنامه‌های وفاداری مشتری؟ در مورد آنچه که وفاداری را به صورت عقلانی و عاطفی تشویق می‌کند، فکر کنید.

 

  • دلبستگی نگرشی – این زمانی است که مشتریان محصول یا خدمات شما را دوست دارند. خرید از برند خاص است و می‌تواند به عنوان یک گزینه ممتاز دیده شود.

 

  • حس تعلق به جامعه – مشتریان باید احساس تعلق به جامعه‌ای از مشتریان دیگر و خود برند داشته باشند. یک پیام عاطفی قوی و بازاریابی شخصی‌سازی‌شده به ایجاد برندی کمک می‌کند که قابل‌ارتباط احساس شود و بتوان به آن اعتماد کرد که از آن‌ها مراقبت می‌کند. خدمات مشتری در اینجا نقش مهمی دارد.

 

  • تعامل فعال – این تشدید برند و وفاداری در بهترین حالت خود است. این زمانی است که مشتریان به طور فعال با برند درگیر هستند، چه خرید کنند یا نه. دنبال کردن رسانه‌های اجتماعی برند، شرکت در رویدادهای برند یا هر فعالیتی مرتبط با برند که ذاتاً معاملاتی نیست، همگی نمونه‌هایی از تعامل فعال هستند.
    برای هر لایه و جنبه هرم، از خود بپرسید که چه کاری می‌توانید برای بهبود آن انجام دهید. هر بلوک ساختمانی از بلوک بعدی پشتیبانی می‌کند و بر آن بنا می‌شود، بنابراین ایجاد یک پایه قوی برای برند راه خوبی برای دستیابی به تشدید برند است. و به یاد داشته باشید که زمان‌ها ممکن است تغییر کنند، بنابراین بداهه‌پردازی کنید، سازگار شوید و بر مشکلات غلبه کنید. به این ترتیب، مدل سرمایه برند کلر می‌تواند حتی یک برند کوچک را به موفقیت برساند.

بیشتر بخوانید: برند چیست؟ انواع برند کدامند؟ 

 

چرا تشدید برند مهم است؟

تشدید برند برای موفقیت کسب و کار شما حیاتی است. اگر به درستی ترکیب شود، اوج همه تلاش‌های بازاریابی شماست. این رابطه بین کسب‌وکار شما و مشتریان شماست پس از آنکه همه سوالات بنیادین آن‌ها با رضایت پاسخ داده شده است. هنگامی که آن‌ها از درک خود از اینکه شما کی هستید، چه کار می‌کنید و چه احساسی نسبت به شما دارند راضی هستند، آن‌ها تصمیم می‌گیرند که چه مقدار از ارتباط را می‌خواهند با شما داشته باشند. این جوهره‌ی تشدید برند است. همانطور که قبلاً اشاره شد، مردم می‌خواهند با برندهایی که دوست دارند و به آن‌ها اعتماد دارند کار کنند. اگر سعی کنید میانبر بزنید و هیچ لایه‌ای از هرم تشدید را توسعه ندهید، در معرض خطر ناسازگاری یا از دست دادن آن رابطه مشتری هستید. مانند یک نت موسیقی، تشدید هدف است و ناهماهنگی به سرعت شنونده را دور می‌کند. مهم است به یاد داشته باشید که توسعه تشدید برند یک پیشنهاد ساده نیست. این سوال نیست که آیا شما آن را دارید یا نه. این یک پیوستار است که سزاوار این است که نقطه کانونی تلاش‌های بازاریابی شما باشد زیرا شما با پشتکار تمرین می‌کنید تا یک هماهنگی ملودیک تولید کنید که نیازها و خواسته‌های مشتری شما را برآورده کند و به آن‌ها کمک کند تا تصمیم بگیرند که یک رابطه قوی‌تر با برند شما داشته باشند.

بیشتر بخوانید: استراتژی بازاریابی برند چیست؟

هرم مدل تشدید برند

 

مثال های مدل تشدید برند

در ادامه، چند نمونه از شرکت‌هایی که به خوبی از مدل تشدید برند استفاده کرده‌اند، آورده شده است:
۱. اپل (Apple)

  • هویت قوی: اپل با طراحی مینیمالیستی، رابط کاربری روان و نوآوری مداوم، هویتی منحصربه‌فرد برای خود ساخته است.
  • جذب مشتریان وفادار: طرفداران اپل به شدت به محصولات این شرکت وفادار هستند و اغلب محصولات جدید را پیش‌خرید می‌کنند.
  • ایجاد جامعه: اپل با برگزاری رویدادهای مختلف و ایجاد انجمن‌های آنلاین، جامعه‌ای قوی از کاربران را شکل داده است.

۲. نایک (Nike)

  • الهام‌بخشی: نایک با استفاده از ورزشکاران حرفه‌ای و شعارهای انگیزشی، احساسات قوی مانند موفقیت و پیروزی را در مشتریان برمی‌انگیزد.
  • شخصیت برند: نایک به عنوان یک برند جسور، رقابتی و نوآور شناخته می‌شود.
  • ارتباط عمیق با ورزش: نایک با حمایت از ورزشکاران و تیم‌های مختلف، ارتباط عمیقی با دنیای ورزش برقرار کرده است.

۳. کوکاکولا (Coca-Cola)

  • احساسات مثبت: کوکاکولا با تبلیغات جذاب و خاطره‌انگیز، احساسات مثبت مانند شادی، دوستی و خوشحالی را تداعی می‌کند.
  • تاریخچه غنی: کوکاکولا با تاریخچه‌ای طولانی و جهانی، به عنوان یک نماد فرهنگی شناخته می‌شود.
  • وفاداری مشتریان: کوکاکولا یکی از محبوب‌ترین نوشیدنی‌های گازدار در جهان است و مشتریان وفاداری دارد.

۴. گوگل (Google)

  • نوآوری: گوگل به عنوان یک شرکت پیشرو در زمینه فناوری شناخته می‌شود و به طور مداوم محصولات و خدمات جدیدی را ارائه می‌دهد.
  • سادگی و کارایی: گوگل با رابط کاربری ساده و کارآمد، تجربه کاربری بسیار خوبی را برای کاربران فراهم می‌کند.
  • اطلاعات و دانش: گوگل به عنوان یک منبع اطلاعاتی بزرگ و معتبر شناخته می‌شود.

بیشتر بخوانید: برنامه وفاداری مشتری

 

نتیجه گیری:

تشدید برند رابطه شما با مشتریان یا کاربران شما را تعریف می‌کند. شما برای آگاهی از برند تلاش می‌کنید زیرا نمی‌توانید با مشتریانی که نمی‌دانند شما کی هستید رابطه داشته باشید. شما به ارزش برند نیاز دارید زیرا به این معنی است که مشتریان شما به آنچه شما هستید ارزش قائل هستند. وفاداری به برند نشان می‌دهد که مشتریان شما بارها و بارها برمی‌گردند. هر یک از این موارد یک لایه بنیادی از هرم تشدید برند را توصیف می‌کند از آنجایی که تصور آن آسان است، مفهوم تشدید برند معمولاً به صورت یک هرم نشان داده می‌شود. ایده تجسم تشدید برند به عنوان یک هرم از مدل سهام برند مبتنی بر مشتری (CBBE) ناشی می‌شود که در یک مقاله کاری ۲۰۰۱ توسط کوین لین کلر، منتشر شده توسط موسسه علوم بازاریابی، تشریح شده است.
لایه ۱: شناسایی
اولین لایه یا پایه هرم، برجستگی برند است. این نشان دهنده سوالاتی است که با آگاهی مشتری از اینکه شما کی هستید، پاسخ داده می‌شود.
لایه ۲: معنا
لایه دوم دارای دو بخش است؛ عملکرد برند و تصویر برند. این لایه زمانی ایجاد می‌شود که مشتریان شما تصمیم می‌گیرند شما چه هستید و برای آن‌ها چه معنایی دارید. جنبه منطقی مشتری شما تعیین می‌کند که شما چقدر خوب عمل می‌کنید یا چگونه نیازهای آن‌ها را برآورده می‌کنید. بسته به اولویت‌های مشتری، ممکن است قابلیت اطمینان، قیمت یا حتی زیبایی‌شناسی باشد که آن‌ها برای تعیین عملکرد شما استفاده می‌کنند.
جنبه احساسی مشتری شما تحت تأثیر تصویری خواهد بود که شما به تصویر می‌کشید. اینجا جایی است که لوگوها، فونت‌ها، طرح‌های رنگی و سایر جنبه‌های بازاریابی طراحی شده برای پرورش تجربه مشتری به کار می‌آیند.
لایه ۳: پاسخ
لایه سوم شامل پاسخ مشتری است. آن‌ها چگونه به پیام‌هایی که شما ایجاد کرده‌اید پاسخ می‌دهند؟ قضاوت‌های منطقی و احساسات احساسی برانگیخته شده توسط تجربه مشتری با برند شما، جوهره‌ی لایه پاسخ خواهد بود.
لایه ۴: رابطه
در بالای هرم، تشدید برند قرار دارد – رابطه‌ای که به دلیل شناخت مشتری از اینکه شما کی هستید، چه کار می‌کنید و چه احساسی نسبت به شما دارند، ایجاد شده است. چگونه تکامل بازاریابی می‌تواند به پیشبرد تشدید برند کمک کند.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع تشدید برند برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

برنامه وفاداری مشتری چه مزایایی دارد؟

برنامه وفاداری مشتری چه مزایایی دارد؟

در این مقاله به بررسی موضوع برنامه وفاداری مشتری خواهیم پرداخت. ابتدای امر ضمن ارائه تعریفی از برنامه وفاداری مشتری، هدف از آن را نیز مورد بررسی قرار داده ایم. در ادامه ارتباط برنامه وفاداری مشتری با مدیریت ارتباط با مشتری را شرح داده ایم. سپس مزایای استفاده از برنامه وفاداری مشتری را در قالب توضیحاتی ارائه داده ایم. در نهایت نیز بهترین شیوه های برنامه وفاداری و نحوه انجام آن را مورد بررسی قرار داده ایم. می توان گفت با مطالعه این مقاله به فهم مناسبی در زمینه موضوع برنامه وفاداری مشتری دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

 

مقدمه ای بر برنامه وفاداری مشتری

وقتی برای اولین بار شروع به یادگیری زبان در دولینگو (Duolingo) کنید علاقه‌ی معمولی‌ای به یادگیری یک زبان جدید خواهید داشت. اما خیلی زود، برنامه‌ی وفاداری مشتری قوی دولینگو مثل چسب به شما خواهد چسبید. استفاده‌ی هوشمندانه‌ی این اپلیکیشن از گیمیفیکیشن؛ امتیازها، جدول‌های رتبه‌بندی و رقابت دوستانه باعث خواهد شد که هر روز به آن سر بزنید. قبل از اینکه بفهمید چه اتفاقی افتاده، به یک رشته‌ی ۳۶۵ روزه رسیده اید! هر روز که امتیازهایتان افزایش می‌یابد و رتبه‌ تان بالا می رود، دیگر فقط در مورد یادگیری نخواهد بود؛ بلکه در مورد حفظ آن رشته و ثابت کردن به خودتان است که می‌توانید به آن پایبند باشید. آن مقدار اندک انگیزه اضافی تفاوت زیادی ایجاد خواهد نمود و یک تجربه‌ی یادگیری معمولی را به یک عادت روزانه تبدیل خواهد کرد که مشتاقانه منتظرش بودید. این قدرت برنامه‌های وفاداری مشتری است.  برنامه وفاداری مشتری برنامه‌ای است که کسب‌وکارتان ارائه می‌دهد و به مشتریان برای خریدهای مداوم‌شان از شما پاداش می‌دهد. پاداش‌ها می‌توانند محصولات رایگان، دسترسی زودهنگام و انحصاری به محصولات یا رویدادهای جدید، سیستم‌های امتیازدهی، جوایز، کالاهای انحصاری و هر چیزی که می‌خواهید برای قدردانی از آن‌ها برای کسب و کارتان انجام دهید. بر اساس گزارش بارومتر وفاداری مرکل (Merkle) در سال ۲۰۲۴، ۷۷ درصد از مصرف‌کنندگان به حداکثر پنج برنامه وفاداری مشتری تعلق دارند و ۹۳ درصد می‌گویند که در شش ماه گذشته پاداشی کسب یا دریافت کرده‌اند. مشتریانی که به این برنامه‌ها می‌پیوندند، تمایل دارند پول بیشتری خرج کنند زیرا مزایایی برای کسب‌وکار خود دریافت می‌کنند. آن‌ها از قبل از خرید از شرکت شما لذت می‌برند، بنابراین چرا به آن‌ها دلیل دیگری برای انجام این کار ندهید؟
یک پاسخ آسان به این سوال این است که ارائه مشوق‌ها بدون دریافت هیچ چیز مستقیم در عوض، هزینه زیادی دارد. این موضوع زمانی که به یک خرید فردی نگاه می‌کنید، درست به نظر می‌رسد. با این حال، برنامه‌های وفاداری به کسب‌وکارتان به روش‌هایی سود می‌رسانند که فراتر از یک یا دو تراکنش است. اگر از مقرون‌به‌صرفه بودن آن‌ها شک دارید، به خواندن ادامه دهید تا برخی از مزایای کلیدی که برنامه‌های وفاداری مشتری می‌توانند برای کسب‌وکارتان فراهم کنند را یاد بگیرید. در این مقاله، به شما نشان می‌دهیم که چگونه یک برنامه‌ی وفاداری مشتری ایجاد کنید که نه تنها مشتریان جدید را جذب کند، بلکه تصورات مثبت مشتریان فعلی را تقویت کند.

 

برنامه وفاداری مشتری چیست؟

برنامه‌های وفاداری که توسط خرده فروشان و سایر مشاغل حمایت می‌شوند، جوایز، تخفیف‌ها و سایر مشوق‌های ویژه را به عنوان راهی برای جذب و حفظ مشتریان ارائه می‌دهند. برنامه وفاداری مشتریان طراحی شده‌اند تا کسب و کارها را تشویق کنند و به افراد پاداشی برای وفاداری نسبت به فروشگاه و یا برند بدهند. معمولاً هر چه مشتری بیشتر از فروشنده خرید کند و بیشتر هزینه نمایند، پاداش‌های بیشتری دریافت می‌کند.

 

هدف یک برنامه وفاداری مشتری چیست؟

برنامه‌های وفاداری دو عملکرد کلیدی دارند: آن‌ها مشتریان را برای حمایت مکرر پاداش داده و اطلاعات و داده‌های زیادی را در اختیار شرکت صادرکننده قرار می‌دهند. در حالی که شرکت‌ها می‌توانند خریدهای ناشناس را ارزیابی کنند، استفاده از یک برنامه وفاداری جزئیات بیشتری در مورد نوع محصولاتی که ممکن است با هم خریداری شوند و اینکه آیا برخی از مشوق‌ها مؤثرتر از سایرین هستند، ارائه می‌دهد. برنامه‌های وفاداری به ویژه برای مشاغل پر حجم که به مشتریان بازگشتی وابسته هستند، اعمال می‌شوند. و از آنجایی که جذب یک مشتری جدید گران‌تر از فروش به یک مشتری موجود است، چشم‌انداز ایجاد یک پیروی وفادار برای افزودن ارزش اساسی است. هنگامی که به درستی اجرا شود، مشتریان بازگشتی به جذب مشتریان جدید با کسری از هزینه روش‌های بازاریابی سنتی کمک خواهند کرد. زمانیکه این برنامه‌ها در روال روزمره مشتری ادغام می‌شوند، می‌توانند وفاداری واقعی به برند را پرورش دهند. اغلب، مشتریان در برنامه سرمایه‌گذاری می‌کنند و به دلیل امتیازها یا پاداش‌هایی که در برنامه وفاداری آن کسب کرده‌اند، بیشتر از هر چیز دیگری به یک هتل، فروشگاه، رستوران، کارت اعتباری یا خط هوایی پایبند خواهند بود. برنامه‌های وفاداری خرده فروشی ریشه‌های خود را به برنامه‌های جمع‌آوری و بازخرید تمبر یا جعبه‌بالا که به دهه ۱۸۹۰ برمی‌گردد، ردیابی می‌کنند. با این حال، مدل مدرن با برنامه‌های مسافر مکرر خطوط هوایی متولد شد. ای ادونتج (AAdvantage) خطوط هوایی آمریکا که در سال ۱۹۸۱ راه‌اندازی شد، اولین مورد بود؛ مایلج پلاس (Mileage Plus) خطوط هوایی یونایتد اندکی بعد شروع به کار کرد.

بیشتر بخوانید: برنامه ریزی استراتژیک خرده فروشی

 

 

مثالی از یک برنامه وفاداری مشتری

برنامه‌های وفاداری، مانند هر چیز دیگری، به عصر دیجیتال پیوسته‌اند. جالب اینجاست که آن‌ها از فناوری نه تنها به عنوان وسیله‌ای برای خرید چیزها برای دریافت پاداش، بلکه به عنوان منبعی برای خود پاداش استفاده می‌کنند: تشویق حامیان به ارسال پیامک یا عکس‌های اینستاگرام برای کسب امتیاز، یا ارائه تخفیف در صورت خرید از طریق برنامه جدید فروشنده. برنامه پاداش استارباکس (SBUX) همچنان مورد مطالعه پیش فرض در مورد چگونگی حفظ مشتریان توسط یک برند از طریق پیشنهادات تعاملی است. این برنامه تقریباً مانند هر برنامه پاداش دیگری عمل می‌کند، به این صورت که مشتریان امتیازاتی (به نام “ستاره”) کسب می‌کنند تا برای خریدهای آینده قهوه استفاده کنند. این برنامه خود را از سایر سیستم‌های وفاداری متمایز می‌کند زیرا به مشتریان روشی راحت برای سفارش پیش‌پرداخت، پرداخت در فروشگاه و حتی دسترسی به لیست‌های پخش موسیقی اختصاصی ارائه می‌دهد. در بیشتر موارد، این برنامه استارباکس را به عنوان یک ضرورت اساسی برای هر نوشیدنی قهوه تبدیل می‌کند. استارباکس می‌گوید اگر از طریق برنامه به کارت پاداش دیجیتال خود پول اضافه کنید، “ستاره‌ها را دو برابر سریع‌تر” کسب خواهید کرد.

بیشتر بخوانید: پرسونای مشتری چیست؟

برنامه وفاداری مشتری

برنامه وفاداری مشتری سی آر ام (CRM) چیست؟

“CRM” مخفف “مدیریت ارتباط با مشتری” است و یک برنامه وفاداری CRM مانند سایر برنامه‌های وفاداری است. این برنامه با ارائه پاداش به مشتریان برای کسب و کار های مکرر، به دنبال افزایش ارزش طول عمر مشتری است. این پاداش‌ها می‌توانند به شکل امتیاز، تخفیف، هدیه، کوپن و موارد دیگر باشند و پس از خرید مشتری، بازخورد، ارجاع و سایر تعاملات کسب و کاری مثبت توزیع می‌شوند.

بیشتر بخوانید: نرم افزار CRM (مدیریت ارتباط با مشتری) چیست؟

 

مزایای برنامه وفاداری مشتری چیست؟

همه کسب‌وکارها می‌توانند از ساخت یک برنامه وفاداری مشتری و پاداش دادن به مشتریان با مزایای اضافی و انحصاری بهره‌مند شوند. در یک بازار رقابتی و شلوغ، برنامه‌های وفاداری می‌توانند شما را از رقبا متمایز کنند و مشتریانتان را حفظ کنند. اگر بدانید که معامله‌ای در حال انجام است، بسیار بیشتر احتمال دارد که دوباره در یک فروشگاه خرید کنید یا به یک رستوران مراجعه نمایید. در حالی که مشتریان وفادار بیشتر احتمال دارد که خریدهای مکرر انجام دهند، این تنها دلیل برای شروع یک برنامه نیست. در این بخش مزایای برنامه وفاداری مشتری برای کسب‌وکارتان را بررسی خواهم کرد.

  • حفظ مشتری بهتر
    امروزه، مشتریان تصمیمات خرید خود را بر اساس چیزهایی بیشتر از قیمت اتخاذ می‌کنند. آن‌ها تصمیمات خرید را بر اساس ارزش‌های مشترک، تعامل و ارتباطات عاطفی با یک برند اتخاذ می‌کنند. گزارش مرکل (Merkle) در سال ۲۰۲۴ نشان می‌دهد که یک برنامه وفاداری مشتری قوی تأثیر ۸۴ درصدی بر تصمیم مصرف‌کننده برای ادامه همکاری با یک برند دارد. برنامه‌های وفاداری مشتری راهی عالی برای درگیر کردن مشتریان فراتر از نقطه خرید، تعامل بر اساس ارزش‌های مشترک و ارائه ارزش حتی بیشتر به مشتریان است، که آن‌ها را شادتر و با احتمال بیشتری برای ادامه خرید از شما می‌کند.
    همچنین می‌توانید با مشتریان برای تبادلات تکراری کار کنید. به عنوان مثال، با شرکت‌های خدمات خانگی، می‌توانید یک برنامه نگهداری با صاحبان خانه ایجاد کنید که در آن هر هفته یا ماه یکبار بازمی‌گردید. این باعث می‌شود مشتری به طور مکرر درگیر و ثبت‌نام شود.
  • ارجاعات بیشتر مشتری
    اگر مشتریان شما از مزایای برنامه وفاداری شما لذت می‌برند، در مورد آن به دوستان و خانواده خود خواهند گفت. این بازاریابی دهان به دهان مشتریان جدید را بدون هیچ هزینه اکتسابی جذب می‌کند و می‌تواند درآمد بیشتری برای کسب‌وکارتان ایجاد نماید. در واقع، بازاریابی دهان به دهان ۶ تریلیون دلار از هزینه‌های سالانه مصرف‌کننده را هدایت می‌کند و مسئول ۱۳ درصد از کل فروش است. ۷۷ درصد از مصرف‌کنندگان در صورتی که دوستان یا خانواده‌شان آن را توصیه کنند، بیشتر احتمال دارد که یک محصول جدید را خریداری کنند. یک مثال واقعی در این زمینه وجود دارد. وقتی اپلیکیشن مک دونالدز (McDonald’s) برای اولین بار منتشر شد، می بینیم که آن‌ها یک معامله ویژه ۱ دلاری برای سیب‌زمینی سرخ‌کرده داشتند. در پی این حرکت افراد زیادی به کاربران مکرر تبدیل شدند.
  • اثربخشی هزینه
    اجرای یک برنامه وفاداری مشتری اغلب بسیار مقرون‌به‌صرفه‌تر از کسب مداوم مشتریان جدید است. برنامه‌های وفاداری با تشویق کسب و کارهای مکرر، ارزش طول عمر مشتریان فعلی را افزایش می‌دهند، که بسیار ارزان‌تر از هدایت منابع گسترده به استراتژی‌های جذب است. این حرکت نه تنها وفاداری به برند را تقویت می‌کند، بلکه مشتریان راضی را به حامیان برند تبدیل می نماید، افرادی که احتمالاً مشتریان جدید را از طریق تبلیغات دهان به دهان مثبت جذب می‌کنند، که این امر نیاز به کمپین‌های بازاریابی پرهزینه را بیشتر کاهش می‌دهد.
  • محتوای تولید شده توسط کاربر و نظرات
    نظرات آنلاین مشتری تقریباً به اندازه توصیه‌های دوستان و خانواده قابل اعتماد هستند. برنامه‌های وفاداری مشتری که نظرات و رتبه‌بندی‌ها را در وب‌سایت‌ها و رسانه‌های اجتماعی تشویق می‌کنند، منجر به محتوای واقعی تولید شده توسط کاربر از مشتریانی می‌شوند که از شما تعریف و تمجید می‌کنند تا شما مجبور نباشید این کار را انجام دهید.

بیشتر بخوانید: استراتژی بازاریابی دهان به دهان چیست؟

 

 

بهترین شیوه‌های برنامه وفاداری مشتری

مشتریان توسط اهداف خود هدایت می‌شوند و به شرکتی وفادار خواهند بود که به آن‌ها در دستیابی به اهدافشان کمک می‌کند. حتی اگر آن‌ها سابقه مثبتی با برند شما داشته باشند، یک رقیب با پیشنهاد بهتر هنوز می‌تواند آن‌ها را به دست آورد. به همین دلیل، وفاداری مشتری به راحتی یا حتی تضمین‌شده به دست نمی‌آید؛ مراحل زیر به شما در ایجاد پیروی از مشتریان وفادار کمک می‌کند.

  • یک سیستم خدمات مشتری چند کاناله را اتخاذ کنید.
    ساخت برنامه وفاداری مشتری از طریق هماهنگی با نیازهای مشتریانتان آغاز می‌شود. یک سیستم خدمات چند کاناله یکی از بهترین راه‌ها برای ارتباط با مشتریانتان، به ویژه زمانی که به کمک نیاز دارند، است. مشتریان دسترسی بیشتری به تیم خدمات شما خواهند داشت، تعاملات مشتری بیشتری ایجاد می‌کنند و هرچه بیشتر با آن‌ها تعامل داشته باشید، بیشتر می‌توانید بر تجربه آن‌ها تأثیر بگذارید.
    کانال‌های متعدد همچنین به شما امکان می‌دهند یک تجربه چند کاناله ارائه دهید، جایی که مشتریان تجربه سازگاری در کانال‌ها، پلتفرم‌ها و دستگاه‌ها دارند. این رضایت مشتری را افزایش می‌دهد زیرا خدمات مشتری شما قابل دسترسی‌تر است، که دقیقاً همان چیزی است که برای مشتریان ناامیدی که به پشتیبانی نیاز دارند می‌خواهید.

 

  • خدمات مشتری استثنایی ارائه دهید.
    فراتر رفتن از انتظارات مشتری برای ارائه خدمات استثنایی به معنای دادن محصولات، تخفیف‌ها و مزایای رایگان نیست. کاملاً برعکس است. مشتریان به دنبال راه حل برای مشکلات خود هستند، نه یک نمونه رایگان. در عوض، تیم خود را به چالش بکشید تا به آنچه مشتری می‌گوید گوش دهند و بازخورد را پردازش کنند. اغلب اوقات، مشتری شما با راه‌حل خوشحال‌تر خواهد شد تا با جایگزینی یا مزایایی که می‌تواند به شیرین کردن معامله کمک کند.

  • بر روی مشتری تمرکز کنید، نه رقابت.
    زمانی برای بررسی رقبا وجود دارد، اما به اندازه آنچه فکر می‌کنید مفید نیست، زیرا تقلید از آن‌ها برای جذب مشتریانشان تضمین‌کننده نتایج مشابه نیست. برای اینکه در چشم مشتریانتان بهترین باشید، باید بدانید رقبایتان چه می‌کنند، بنابراین بهتر است حتی خلاق‌تر از آن‌ها باشید. دستاوردهای بزرگ در وفاداری مشتری مجموع چندین تصمیم کوچک است. معنای آن این است: موفقیت شما به یک پیشرفت بزرگ متکی نیست. هر تعامل مشتری، خرید محصول و ارجاع توسط یک مشتری متعهد، هر روز به وفاداری به برند کمک می‌کند.

  • ثابت قدم باشید.
    فرانچایزهایی مانند مک‌دونالد عمدتاً به دلیل ثبات بسیار موفق هستند. مشتریان می‌دانند که وقتی به این کسب‌وکارها می‌روند، بدون توجه به اینکه در کجا هستند، چه انتظاری می‌توانند داشته باشند. در سطح، این به نظر نمی‌رسد که یک عامل مؤثر در وفاداری مشتری باشد، اما هست، در این بخش دلیل آن آمده است:
    وقتی برندها از طریق محصولات و خدمات خود ثبات ارائه می‌کنند، مشتریانشان می‌توانند به راحتی آن‌ها را در زندگی خود بگنجانند. به عنوان مثال، وقتی هوس بستنی می‌کنم، تنها چیزی که به ذهنم می‌رسد بستنی مخروطی مورد علاقه‌ام از مک‌دونالد است. می‌توانم روی آن‌ها حساب کنم که باز باشند و دقیقاً همان چیزی را که در ذهن داشتم تحویل دهند.

بیشتر بخوانید: مشاوره CRM

 

  • از طریق تعاملات معنادار با مشتری، اعتبار ایجاد کنید.
    وقتی یک شرکت به افزایش ۷ درصدی وفاداری به برند دست می‌یابد، ارزش طول عمر مشتری هر مشتری می‌تواند ۸۵ درصد افزایش یابد. اگر شرکت اولویت‌بندی ساخت وفاداری مشتری را نداشته باشد، احتمالاً نرخ ترک مشتریان آن‌ها از سقف عبور خواهد کرد. هر کسب‌وکاری اشتباه می‌کند، اما کلید حفظ مشتریان، پذیرش اشتباهات و اصلاح آن‌ها در هنگام وقوع است. مشتریان وفادار هر بار که با برند شما تعامل دارند، انتظار تجربه مثبتی دارند. آن‌ها می‌خواهند احساس کنند که شما به اندازه آن‌ها، اگر نه بیشتر،‌ به آن‌ها ارزش می‌دهید. اگر احساس کنند که کسب‌وکارشان قدردانی نمی‌شود، ممکن است آن‌ها را به رقبا از دست بدهید. یک CRM می‌تواند در اینجا مفید باشد زیرا تجربیات گذشته‌ای را که یک مشتری با برند شما داشته است، ثبت می‌کند. پیام‌هایی مانند ایمیل‌ها و تماس‌ها را به همراه یادداشت‌های سفارشی که اطلاعات خاصی در مورد یک مشتری را منتقل می‌نمایند، ذخیره می‌کند. این یک تجربه شخصی‌تر ایجاد می‌کند زیرا کارمندان می‌توانند از داده‌های تاریخی مهم در مورد تعاملات گذشته با یک مشتری استفاده کنند.


  • ارزش افزوده ارائه دهید.
    شما تنها کسی نیستید که برای جلب توجه مشتریانتان تلاش می‌کنید، رقبایتان نیز همینطور هستند. همه برای نشان دادن اینکه می‌توانند بهترین نیازهای مشتریان خود را برآورده نمایند، رقابت می‌کنند. پس چگونه می‌توانید آن‌ها را کنار بزنید؟ باید فراتر از انتظارات آن‌ها بروید. به غیر از ارائه یک برنامه وفاداری، می‌توانید این کار را با ایجاد رابطه با مشتریانتان انجام دهید که فراتر از لحظه خرید گسترش می‌یابد تا نشان دهید که شما در سبک زندگی آن‌ها سرمایه‌گذاری کرده‌اید، نه فقط پول آن‌ها. یکی از راه‌هایی که شرکت شما می‌تواند ارزش افزوده‌ای به تجربه مشتری ارائه دهد، میزبانی رویدادها یا مسابقاتی است که مخاطب هدف شما به آن علاقه‌مند است. به عنوان مثال، برند نوشیدنی انرژی‌زا ردبول (Red Bull) با حمایت از رویدادها و تیم‌های ورزشی شدید، یک پیگیری عظیم مشتری ایجاد کرده است.
    راه دیگر برای افزودن ارزش، ایجاد یک جامعه مشتری است. این حرکت می‌تواند چیزی ساده مانند یک پایگاه دانش یا انجمن ایده‌ها باشد، یا می‌تواند پیچیده باشد و شامل یک شبکه متعهد از حامیان وفادار باشد.


  • تجربیات مثبت مشتری را به اشتراک بگذارید.
    اگر در ایجاد تجربیات مثبت مشتری کار خوبی انجام می‌دهید، چرا به مردم اطلاع نمی‌دهید؟ بازخورد مشتری را جمع‌آوری کنید و نظرات را به اشتراک بگذارید تا به دیگران در مورد مزایای شرکت خوپ اطلاع دهید و این داستان‌ها را در کانال‌های مختلف پخش کنید. مشتریان تمایل دارند بیشتر از تبلیغات شما به سایر مشتریان اعتماد کنند، بنابراین استفاده از تعاملات مثبت برای به حداکثر رساندن ارزش مشتری بسیار مهم است.

 

  • مشتریان خود را پاداش دهید.
    مشتریان وفادار به برند شما نیز با ارزش‌ترین مشتریان برای کسب‌وکارتان هستند. این مشتریان بیشتر با کسب‌وکارتان هزینه می‌کنند و باید برای آن پاداش داده شوند، اینجاست که یک برنامه وفاداری برای ایجاد وفاداری مشتری ضروری می‌شود.

بیشتر بخوانید: ارزش افزوده اقتصادی

برنامه وفاداری مشتری

نحوه ایجاد یک برنامه وفاداری مشتری

بنابراین، اکنون که برخی از بهترین شیوه‌های وفاداری مشتری را می‌دانید، چگونه یک برنامه وفاداری مشتری را شروع می‌کنید؟ در این بخش نحوه ایجاد آن را شرح داده ایم.


۱. انتخاب یک نام عالی

اولین قدم برای یک برنامه وفاداری مشتری موفق، انتخاب یک نام عالی است. این نام باید کنجکاوی و علاقه را برانگیزد و مشتریان را به مشارکت ترغیب کند. از همه مهمتر، باید آن را از انبوهی از برنامه‌های وفاداری دیگری که ممکن است مشتریان قبلاً بخشی از آن‌ها باشند، متمایز نمایید. این نام باید فراتر از توضیح اینکه مشتری تخفیف می‌گیرد یا پاداش دریافت می‌کند باشد – باید مشتریان را هیجان‌زده کند تا بخشی از آن باشند. برخی از نام‌های مناسب برای برنامه‌های وفاداری مشتری شامل برنامه بیوتی اینسایدر (Beauty INSIDER) برند زیبایی سفورا (Sephora) و برنامه رد ریواردز (Rad(ish) Rewards) برند مکمل‌های گیاهی وگا (Vega) است. این نام‌های هوشمندانه و منحصر به فرد به مزایا اشاره می نمایند اما آن‌ها را لو نمی‌دهند و مشتریان را کنجکاو می‌کنند تا بیشتر بدانند و بپیوندند.


۲. ایجاد یک معنای عمیق‌تر

برخی از مشتریان نسبت به برنامه‌های وفاداری مشتری بدبین هستند و فکر می‌کنند که این‌ها فقط یک حیله هوشمندانه برای وادار کردن آن‌ها به خرج بیشتر با کسب‌وکارها هستند. حتی اگر این یکی از اهداف شما باشد، باید فراتر از پول باشد. برای هیجان‌زده کردن مشتریان، به “چرایی” پشت محصول یا خدمات خود بپردازید تا برنامه وفاداری مشتری خود را تا حد امکان جذاب کنید. به عنوان مثال، اگر پایداری بخش کلیدی از هویت برند شماست، پاداش‌هایی برای اقداماتی که از ابتکارات محیط زیستی حمایت می‌کنند، ارائه دهید. این حرکت می‌تواند شامل تخفیف برای بازیافت بسته‌بندی یا امتیاز برای خرید محصولات سازگار با محیط زیست باشد. این انگیزه خرید را ایجاد می‌کند و از نظر عاطفی با مشتریانی که ارزش‌های مشابهی دارند، ارتباط برقرار می‌کند.


۳. پاداش دادن به انواع مختلف اقدامات مشتری

راه دیگری برای نشان دادن تعهد خود به وفاداری مشتری فراتر از خریدهای ساده چیست؟ پاداش دادن به اقدامات غیرخرید مشتری. مشتریانی که ویدیوهای محصول را تماشا می‌کنند، با برنامه موبایلی شما تعامل دارند، محتوای رسانه‌های اجتماعی را به اشتراک می‌گذارند و در وبلاگ شما مشترک می‌شوند، همچنان نشانه‌های ارزشمندی هستند که نشان می‌دهند یک مشتری با برند شما درگیر است، بنابراین به آن‌ها در مورد آن پاداش دهید.


۴. ارائه انواع مختلف پاداش

تخفیف‌ها تنها راه برای ارائه ارزش بیشتر به مشتریان شما نیست. کسانی که در یک آستانه مشخص هزینه می‌کنند یا به اندازه کافی امتیاز وفاداری کسب می‌کنند، می‌توانند آن‌ها را برای بلیت‌های رایگان رویدادها و سرگرمی‌ها، اشتراک‌های رایگان برای محصولات و خدمات اضافی یا حتی کمک‌های مالی به نام خود به خیریه مورد نظر خود تبدیل کنند. بهتر است پاداش‌های برنامه وفاداری خود را متنوع کنید تا با ترجیحات و سبک زندگی‌های مختلف مشتریان مطابقت داشته باشد. گزینه‌هایی مانند بازخرید امتیاز برای بلیت‌های رویداد، خدمات اشتراک یا انجام کمک‌های خیریه را معرفی نمایید. در نظر بگیرید با شرکت‌های دیگر برای گسترش طیف پاداش‌ها همکاری کنید، که ارزش درک شده برنامه وفاداری شما را افزایش می‌دهد.


۵. “امتیازها” را با ارزش کنید

اگر از مشتریان می‌خواهید در برنامه وفاداری مشتری شما ثبت‌نام کنند، آن را برای آن‌ها ارزشمند کنید و چیزی با ارزش در عوض ارائه دهید. به عنوان مثال، اگر در حال ارائه پاداش‌های نقدی به عنوان بخشی از برنامه وفاداری مشتری خود هستید، یک ارزش پولی به امتیازهای خود اختصاص دهید تا مشتریان بتوانند تصور کنند که با ادامه خرید از شما چه چیزی می‌توانند کسب نمایند (و خرج کنند). بهتر است برای ارتباط واضح ارزش هر امتیاز در برنامه وفاداری خود، در نظر بگیرید که یک نمودار تبدیل شهودی یا یک ماشین‌حساب دیجیتال ایجاد کنید که به مشتریان اجازه می‌دهد به راحتی امتیازهای کسب‌شده خود را به پاداش‌های ملموس مانند پول نقد، کالا، سفر یا کارت هدیه تبدیل کنند.


۶. ساختاردهی مزایای غیر پولی در اطراف ارزش‌های مشتریان

ارزش‌ها برای مشتریان مهم هستند. در واقع، یک چهارم مشتریان مایل هستند با شرکتی که با ارزش‌های آن‌ها همسو نیست، خداحافظی کنند (و حتی تحریم کنند). بنابراین، مطمئن شوید که به عنوان بخشی از برنامه پاداش خود نیز از این ارزش‌ها استفاده می‌کنید. برای مثال، تامز شوز (TOMS Shoes) برای هر خریدی که مشتریانش انجام می‌دهند، یک جفت کفش به یک کودک نیازمند اهدا می‌کند. تامز شوز با دیدن تأثیر حمایت از این علت، با راه‌اندازی محصولات جدیدی که به علل مهم دیگر مانند رفاه حیوانات، سلامت مادران و دسترسی به آب تمیز کمک می‌کنند، یک قدم جلوتر می‌رود. مشتریان می‌توانند از کمک به روش‌های دیگر هیجان‌زده شوند. بنابراین بهتر است به مشتریان خود این امکان را بدهید که امتیازهای وفاداری خود را به کمک‌های مالی برای علل خاص تبدیل کنند یا تبلیغات محدود زمانی ایجاد کنند که از ابتکارات مختلف حمایت می‌کنند. نظرسنجی‌هایی را برای درک اینکه مشتریان شما به کدام علل علاقه دارند، انجام دهید و برنامه خود را بر این اساس تنظیم کنید. این با ارتباط با ارزش‌های آن‌ها و تقویت تصویر برند شما به عنوان یک برند مسئولیت‌پذیر اجتماعی، تعامل مشتری را افزایش می‌دهد.


۷. ارائه فرصت‌های متعدد برای ثبت‌نام مشتریان

هنگامی که برنامه وفاداری مشتری خود را راه‌اندازی نمودید، مطمئن شوید که مزایای پیوستن به آن را تبلیغ می‌کنید. اگر مشتریان از خرید از فروشگاه آنلاین شما پاداش می‌گیرند، در کنار قیمت، امتیازاتی را که می‌توانند از صرف آن مقدار کسب کنند، به اشتراک بگذارید. این را هنگام پرواز با جت بلو تجربه می‌کنید، که یک کارت اعتباری پاداش وفاداری ارائه می‌دهد. مهمانداران همیشه اعلام می‌کنند که می‌توانم ۳۰۰۰۰ مایل برای پرواز بعدی خود کسب کنید. تنها کاری که باید انجام دهم این است که برای کارت اعتباری شرکت هواپیمایی درخواست دهید.


۸. کاوش در مشارکت‌ها برای ارائه پیشنهادات جذاب‌تر

بله، دو پاداش بهتر از یک پاداش است. برنامه‌های پاداش برندسازی مشترک راهی عالی برای معرفی برند خود به مشتریان بالقوه جدید و ارائه ارزش حتی بیشتر به مشتریان وفادار فعلی شما هستند. برندها ممکن است به مشتریان وفادار دسترسی رایگان به مشارکت‌های برندسازی مشترک ارائه دهند، مانند پیشنهاد تی- موبایل (T-Mobile) برای اشتراک نتفلیکس (Netflix) با خرید دو خط تلفن یا بیشتر.


۹. آن را به یک بازی تبدیل کنید.

همه عاشق بازی‌ها و رقابت هستند، بنابراین از آن روحیه برنده برای ترغیب مشتریان خود به تعامل بیشتر با برند خود استفاده نمایید. بسیاری از برندها برنامه‌های وفاداری مشتری خود را بازی‌سازی می‌کنند تا تعاملات ارزشمندی را در یک برنامه، وب‌سایت یا در نقطه فروش کسب نمایند.

بیشتر بخوانید: نقشه سفر مشتری

مراحل برنامه وفاداری مشتری

نتیجه گیری:

برنامه‌های وفاداری به جذب مشتری و حفظ وفاداری به برند کمک می‌کنند. اگرچه برنامه‌های وفاداری به نفع مشتریان هستند، اما همچنین از طریق کسب و کار های مکرر به نفع مشاغل هستند که به حفظ سهم بازار و ایجاد فروش و درآمد کمک می‌کند. مشوق‌های برنامه وفاداری مشتری متفاوت هستند. مشوق‌های معمول عبارتند از:

  • اطلاع قبلی یا دسترسی زودهنگام به محصولات جدید
  • دسترسی زودهنگام به فروش‌ها
  • کالاهای رایگان یا خدمات ارتقا یافته
  • خدمات ویژه، مانند ارسال رایگان یا سریع
  • تخفیف‌های ویژه برای اعضا

برای پیوستن به یک برنامه وفاداری،‌ که همچنین به عنوان برنامه پاداش یا برنامه امتیاز شناخته می‌شود،  مشتریان معمولاً اطلاعات شخصی خود را با شرکت ثبت می‌کنند و یک شناسه منحصر به فرد مانند یک شناسه عددی یا کارت عضویت دریافت می نمایند. آن‌ها از این شناسه هنگام خرید استفاده می‌کنند.

 

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع برنامه وفاداری مشتریان برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

نمودار استخوان ماهی چیست؟

نمودار استخوان ماهی چیست؟

در این مقاله به بررسی موضوع نمودار استخوان ماهی پرداخته ایم. ابتدای امر ضمن ارائه تعریفی از نمودار استخوان ماهی، چگونگی نحوه ایجاد آن را نیز مورد بررسی قرار داده ایم. در ادامه به زمان استفاده از نمودار استخوان ماهی و ۴ نوع رایج آن اشاراتی نموده ایم. در نهایت نیز مزایا و معایب نمودار استخوان ماهی را شرح داده ایم. می توان گفت با مطالعه مقاله به فهم مناسبی در زمینه نمودار استخوان ماهی دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

 

مقدمه ای بر نمودار استخوان ماهی

یک نمودار استخوان ماهی، که همچنین به عنوان یک دیاگرام علت و معلول یا دیاگرام ایشیکاوا شناخته می شود، یک ابزار مفید برای شناسایی علت اصلی یک مشکل است. این به شما امکان می دهد تمام علل احتمالی که ممکن است به اثر فعلی شما کمک کنند را فهرست نمایید. این کمک بصری شکل یک اسکلت ماهی را به خود می گیرد، از این رو نام آن است. مدیران پروژه معمولاً از آنها در جلسات طوفان فکری استفاده می کنند. برای ایجاد یک دیاگرام استخوان ماهی، علل احتمالی را در سمت چپ، طبقه بندی شده بر اساس علل، سازماندهی کنید. این موارد “استخوان های” ماهی را تشکیل می دهند. در سمت راست یا سر ماهی، اثر یا مشکلی را که در حال بررسی آن هستید قرار دهید. این ساختار راهی سریع برای تجسم علل مختلف مرتبط با اثر فراهم می کند.

 

نمودار استخوان ماهی چیست؟

نمودار استخوان ماهی، همچنین به عنوان نمودار ایشیکاوا یا نمودار علت و معلول شناخته می‌شود، یک ابزار بصری برای طبقه‌بندی علل بالقوه یک مشکل است. این ابزار برای شناسایی ریشه‌های اصلی یک مشکل استفاده می‌شود. نمودار استخوان ماهی اساساً یک ابزار تحلیل علّی است که برای ترسیم بصری علل و زیرعلل منجر به یک مسئله یا اثر خاص طراحی شده است. نمودار استخوان ماهی که معمولاً برای تحلیل ریشه علت استفاده می‌شود، تمرین طوفان فکری با نوعی الگوی نقشه ذهنی را ترکیب می‌کند. این روش باید به عنوان یک تکنیک مورد آزمایش کارآمد برای تعیین علت و معلول باشد. نمودار استخوان ماهی در مدیریت پروژه، توسعه محصول و فرآیندهای عیب‌یابی مفید است و معمولاً برای تمرکز یک گفتگو در مورد یک مشکل استفاده می‌شود. نمودارهای استخوان ماهی در طیف گسترده‌ای از صنایع استفاده می‌شوند. به عنوان مثال، صنایع مراقبت بهداشتی، آموزش و خدمات از نمودارهای استخوان ماهی برای اهداف مختلفی مانند بهبود فرآیند و رسیدگی به مسائل خدمات مشتری استفاده می‌کنند.
پس از اینکه گروه تمام علل احتمالی یک مشکل را طوفان فکری کرد، تسهیل‌کننده به گروه کمک می‌کند تا علل بالقوه را بر اساس سطح اهمیت آن‌ها رتبه‌بندی کرده و یک سلسله‌مراتب ترسیم کند. نام این نمودار از طراحی آن گرفته شده است که شبیه به اسکلت ماهی است. نمودارهای استخوان ماهی معمولاً از راست به چپ کار می‌شوند، و هر “استخوان” بزرگ ماهی به استخوان‌های کوچکتر تقسیم می‌شود که هر کدام حاوی جزئیات بیشتری هستند. دکتر کاورو ایشیکاوا (Kaoru Ishikawa)، یک متخصص کنترل کیفیت ژاپنی، به عنوان مخترع نمودار استخوان ماهی شناخته می‌شود که به کارمندان کمک می‌کند تا از راه‌حل‌هایی که صرفاً به علائم یک مشکل بسیار بزرگ‌تر رسیدگی می‌کنند، اجتناب کنند. ایشیکاوا این نمودار را در دهه ۱۹۶۰ در کشتی‌سازی کاوازاکی به عنوان بخشی از یک عملیات فرآیند مدیریت کیفیت پیشگام کرد. نمودارهای استخوان ماهی یکی از هفت ابزار کیفیت اساسی محسوب می‌شوند و در مرحله “تحلیل” رویکرد DMAIC (Define, Measure, Analyze, Improve, Control) شش سیگما برای حل مسئله استفاده می‌شوند. یکی از معروف‌ترین کاربردهای نمودار ایشیکاوا نه برای یافتن علل مشکلات موجود، بلکه در مرحله طراحی برای پیشگیری از مشکلات بود. خودروسازی مزدا (Mazda) از نمودارهای ایشیکاوا برای طراحی خودروی اسپرت میاتا Miata (MX5) استفاده کرد. جزئیاتی مانند طراحی درب‌های خودرو، به گونه‌ای که رانندگان بتوانند در حین رانندگی بازوی خود را روی آن قرار دهند، در نظر گرفته شد. شرکت‌هایی مانند سامسونگ (Samsung)، اپل (Apple) و سونی (SONY) برای تضمین کیفیت بالای محصولات خود از ابزارهای مختلفی از جمله نمودار استخوان ماهی استفاده می‌کنند.

بیشتر بخوانید: مدیریت پروژه

 

چگونه یک نمودار استخوان ماهی ایجاد کنیم؟

نمودارهای استخوان ماهی معمولاً در طول یک جلسه تیم ایجاد می‌شوند و روی یک وایت‌برد ترسیم می‌شوند. برای ایجاد دیاگرام استخوان ماهی خود از ابتدا، مراحل زیر را دنبال کنید:

  • بیان مسئله

   بیان مسئله، اثر یا مشکلی است که شما در حال بررسی آن هستید و در یک کادر با یک فلش به سمت راست صفحه فلیپ‌چارت قرار می‌گیرد، گویی سر ماهی را تشکیل می‌دهد. همه اعضای تیم در مورد تعریف مشکل توافق می‌کنند.

  • دسته‌های علت اصلی را تعریف کنید.

   اسکلت نمودار استخوان ماهی خود را با دسته‌های علت اصلی تشکیل دهید که به ستون فقرات متصل می‌شوند. برای یافتن این دسته‌ها، یک جلسه طوفان فکری با تیم خود برگزار کنید. تعداد دسته‌هایی که ایجاد می‌کنید بسته به صنعت شما و مشکلی که در حال حل آن هستید متفاوت خواهد بود. به عنوان مثال، اگر در صنعت تولید کار می‌کنید، دسته‌های علت اصلی شما ممکن است شامل کارکنان/افراد، تجهیزات و ماشین‌آلات، فرآیندها و رویه‌ها، مواد، عوامل محیطی و روش‌های اندازه‌گیری باشد.

  • طوفان فکری برای علل

   اکنون که دسته‌های علت اصلی شما در جای خود قرار دارند، وقت آن است که برای علل احتمالی طوفان فکری کنید. می‌توانید از دسته‌ها به عنوان راهی برای تولید ایده‌ها استفاده نمایید یا فقط هر تعداد علتی را که می‌توانید به عنوان یک تیم فکر کنید، فهرست نمایید.

  • دسته‌بندی علل

   از لیست علل خود عبور کنید و آن‌ها را به دسته مناسب در نمودار خود اضافه نمایید. این علل به دنده‌های نمودار شما تبدیل می‌شوند و دسته‌ها را به ستون فقرات متصل می‌کنند.

  • شناسایی علل فرعی

   برای هر علت شناسایی شده، با پرسیدن سوالات مؤثری مانند “چرا این اتفاق می‌افتد؟” عمیق‌تر شوید. این باعث ایجاد لایه‌هایی از شاخه‌ها یا “استخوان‌ها” در نمودار می‌شود.

  • شناسایی علل ریشه‌ای

   مرحله نهایی شناسایی علل ریشه‌ای اثر یا مشکل در بیان مسئله است. برای انجام این کار، به عللی که بیشتر ظاهر می‌شوند و در بیش از یک دسته وجود دارند، نگاه کنید.

هنگامی که یک مشکل که نیاز به مطالعه بیشتر دارد شناسایی شد، تیم‌ها می‌توانند مراحل زیر را برای ایجاد نمودار طی کنند:

  • سر ماهی: با نوشتن مشکل در قالب یک جمله و کشیدن یک کادر اطراف آن، سر ماهی ایجاد می‌شود. سپس یک فلش افقی در سراسر صفحه کشیده خواهد شد که نوک آن به سمت سر است. این به عنوان ستون فقرات ماهی عمل می‌کند.
  • استخوان‌های اصلی: حداقل چهار دسته کلی از علل که ممکن است به مشکل کمک کنند را تعریف نمایید. برخی از دسته‌های عمومی برای شروع ممکن است شامل روش‌ها، مهارت‌ها، تجهیزات، افراد، مواد، محیط یا اندازه‌گیری‌ها باشد. سپس این علل با فلش‌هایی از ستون فقرات منشعب می‌شوند و استخوان‌های اصلی ماهی را تشکیل می‌دهند.
  • استخوان‌های فرعی: برای هر علت اصلی، اعضای تیم باید یک جلسه طوفان فکری داشته باشند تا هر گونه اطلاعات پشتیبان که ممکن است به علت کمک کند را توسعه دهند. 
  • ادامه فرآیند: این فرآیند تجزیه هر علت تا زمانی که علل ریشه‌ای مشکل شناسایی شوند، ادامه می‌یابد. سپس تیم نمودار را تجزیه و تحلیل می‌کند تا زمانی که بر یک نتیجه و گام‌های بعدی توافق نمایند.

بیشتر بخوانید: شش سیگما چیست؟

اجزای نمودار استخوان ماهی

چه زمانی از نمودار استخوان ماهی استفاده کنیم؟

چند دلیل وجود دارد که یک تیم ممکن است بخواهد از نمودار استخوان ماهی استفاده کند:

  • شناسایی علل احتمالی یک مشکل
  • توسعه محصولی که مشکلات موجود در پیشنهادات بازار را برطرف کند
  • آشکار کردن گلوگاه‌ها یا نقاط ضعف در یک فرآیند تجاری
  • جلوگیری از مشکلات تکراری یا خستگی کارکنان
  • اطمینان از اینکه هرگونه اقدام اصلاحی مسئله را حل خواهد کرد.

هنگامی که به طور موثر استفاده می شود، یک نمودار استخوان ماهی به عنوان یک طرح آسان برای تفسیر و تحلیل علت ریشه عمل می کند. سایر مزایای استفاده از یک نمودار استخوان ماهی عبارتند از:

  • شناسایی آسان نقاط تنگنا: با یک نمودار استخوان ماهی، می توانید وابستگی های متقابل را در فرآیند کسب و کار خود به صورت بصری ترسیم نمایید، که شناسایی نقاط تنگنا را آسان تر می کند. هنگامی که با ابزارهای تجزیه و تحلیل داده جفت شود، نمودارهای استخوان ماهی می توانند به شما یاری رساند تا بینش های عمیق تری در مورد ناکارآمدی های عملیاتی کسب کنید.
  • رفع و حذف مشکلات تکراری: شناسایی علت اصلی یک مشکل به شما امکان می‌دهد آن را از منبعش برطرف کنید و احتمال تکرار موانع مشابه در آینده را به حداقل برسانید. این به نوبه خود، پایداری و کارایی پایدار را در عملیات کسب و کاری شما ارتقا می‌دهد.
  • تصویرسازی واضح از تغییرات در استراتژی کسب‌وکار: اعمال یک نمودار استخوان ماهی در چندین تکرار یک تغییر به شما امکان می‌دهد تا پیامدهای گسترده‌تر آن تغییر را بر فرآیندهای مرتبط درک و تجسم کنید. رویکرد تکرار شونده تسهیل‌کننده تنظیمات استراتژیک در برنامه کسب و کاری شما است.
  • افزایش همکاری بین تیم‌ها: نمودارهای استخوان ماهی با ارائه بستری برای طوفان فکری راه‌حل‌ها، هم‌افزایی بین اعضای تیم را تقویت می‌کنند. رویکرد مشارکتی تضمین می‌کند که همه افراد بینش‌ها و دیدگاه‌های خود را ارائه می‌دهند و منجر به درک جامع‌تر از مسائل اساسی کسب‌وکار می‌شوند.

بیشتر بخوانید: همکاری متقابل عملکردی

 

۴ نوع رایج نمودار استخوان ماهی

نمودارهای استخوان ماهی در انواع مختلفی وجود دارند که هر کدام برای حل یک چالش خاص طراحی شده‌اند. در اینجا برخی از نمودارهای استخوان ماهی رایج استفاده می‌شوند:

  • نمودار استخوان ماهی ساده: رایج‌ترین نمودار استخوان ماهی، استخوان ماهی ساده، به شما امکان می‌دهد دسته‌های علت منحصر به سازمان یا صنعت خود را تعریف و ایجاد کنید. به عنوان مثال، هنگام تجزیه و تحلیل بازخورد منفی مشتریان، ممکن است علل را به عنوان نگرانی‌های مرتبط با محصول و خدمات طبقه‌بندی کنید.
  • دیاگرام استخوان ماهی ۴S: دیاگرام استخوان ماهی ۴S، که به طور گسترده در صنعت خدمات استفاده می‌شود، علل بالقوه را به چهار بخش طبقه‌بندی می‌کند که هر کدام با حرف ‘S’ شروع می‌شوند، یعنی محیط، سیستم‌ها، مهارت‌ها و تامین‌کنندگان.
  • دیاگرام استخوان ماهی ۸P: دیاگرام استخوان ماهی ۸P دارای هشت بخش علت است که هر کدام با حرف ‘P’ شروع می‌شوند: روش‌ها، سیاست‌ها، مکان، محصولات، افراد، فرآیندها، قیمت و تبلیغات:
  • روش‌ها: شامل آنچه برای عملکرد شرکت شما لازم است.
  • سیاست‌ها: جزئیات قوانین و مقرراتی که توسط شرکت شما تعیین شده است.
  • مکان: نشان می‌دهد که شرکت شما از کجا فعالیت می‌کند.
  • محصولات: نشان می‌دهد که شرکت شما چه نوع محصولاتی را می‌فروشد.
  • افراد: به افرادی که برای شما کار می‌کنند اشاره دارد.
  • فرآیندها: نحوه انجام وظایف در سازمان شما را توصیف می‌کند.
  • قیمت: تعیین می‌کند که چقدر باید برای محصولات و خدمات خود هزینه کنید.
  • تبلیغات: فعالیت‌های تبلیغاتی سالانه را ترسیم می‌کند.

در حالی که استفاده اصلی آن در صنعت خدمات است، این نوع برای کاربرد در تقریباً همه انواع مشاغل و صنایع قابل تطبیق است.

  • دیاگرام استخوان ماهی ۶M: این دیاگرام استخوان ماهی خاص عمدتاً در تولید استفاده می‌شود. یکی از اولین مراحل در ایجاد یک نمودار استخوان ماهی، تعیین عواملی است که به تغییرات در یک فرآیند کمک می‌کنند. ایشیکاوا این عوامل مؤثر را به عنوان ۶M در دنیای تولید توصیف می‌کند: انسان، ماشین، روش، مواد، اندازه‌گیری و مادر طبیعت (محیط زیست). این ۶M بر تغییرات در همه فرآیندها تأثیر می‌گذارند و به عنوان شش استخوان اصلی اولیه ماهی شما عمل می‌کنند. بیایید نگاهی بیندازیم به نحوه تعریف ۶M و اینکه چگونه می‌توانند به تغییر فرآیند کمک کنند.
  • نیروی انسانی: نیروی کار عملیاتی و یا عملکردی افرادی که در طراحی و تحویل یک محصول دخیل هستند. این به عنوان یک “علت” نسبتاً نادر برای یک مشکل خاص در نظر گرفته می‌شود. معمولاً اگر نیروی انسانی به عنوان علت یک اثر ناخواسته شناسایی شود، اغلب عاملی از یکی دیگر از ۶M است.
  • روش: فرآیند تولید و فرآیندهای تحویل خدمات مرتبط با آن. اغلب، فرآیندها دارای مراحل، تأییدها و فعالیت‌های اضافی زیادی هستند که سهمی ندارند یا ارزش زیادی ایجاد نمی‌کنند. زمانی که فرآیندها ساده‌سازی و استانداردسازی نشده باشند، گیج‌کننده و دشوار خواهند شد.
  • ماشین‌آلات: سیستم‌ها، ابزارها، تسهیلات و تجهیزات مورد استفاده برای تولید. اغلب، ماشین‌آلات، ابزارها و تسهیلات به همراه سیستم‌های پشتیبانی زیربنایی آن‌ها به دلیل مسائل فنی یا نگهداری، مدیریت نادرستی دارند یا قادر به ارائه خروجی مورد نظر نیستند.
  • مواد: مواد اولیه، اجزا و مصرفی مورد نیاز برای تولید محصول نهایی مورد نظر. مواد اغلب به دلیل مشخصات نادرست، برچسب‌گذاری اشتباه، نگهداری نامناسب، تاریخ گذشته و سایر عوامل، مدیریت نادرستی می‌شوند.
  • مادر طبیعت (محیط زیست): عوامل محیطی غیرقابل پیش‌بینی و غیرقابل کنترل مانند آب و هوا، سیل، زلزله، آتش‌سوزی و…. در حالی که بسیاری از عوامل محیطی قابل پیش‌بینی هستند و می‌توان آن‌ها را قابل کنترل در نظر گرفت، برخی از عوامل محیطی اجتناب‌ناپذیر وجود دارند که برخی از تسهیلات متوجه می‌شوند برای آن‌ها آماده نیستند.
  • اندازه‌گیری: بازرسی‌های دستی یا خودکار و اندازه‌گیری‌های فیزیکی (فاصله، حجم، دما، فشار و…-). گاهی اوقات، اندازه‌گیری‌ها می‌تواند ناسازگار باشد و استفاده از داده‌ها برای تشکیل نتیجه‌گیری‌های قابل تکرار که به شناسایی یک علت ثابت کمک می‌کند، دشوار می‌شود.۶M اغلب به عنوان نقطه شروع برای ستون فقرات یک نمودار استخوان ماهی استفاده می‌شود (که علل بالقوه بیانیه مشکل را نشان می‌دهد). همیشه شش علت وجود نخواهد داشت، بنابراین می‌توانید آن‌ها را در صورت لزوم اضافه یا کم کنید. پس از داشتن ساختار اولیه نمودار استخوان ماهی، شما و تیم‌تان می‌توانید با هم همکاری کرده و علل مختلف مؤثر بر نتیجه نهایی را شناسایی کنید. این کار اغلب با استفاده از تکنیک ۵ چرا انجام می‌شود.

نمودار استخوان ماهی

نمودار استخوان ماهی و سوالات

اغلب می‌شنوید که نمودار ایشیکاوا به همراه یک ابزار تحلیل ریشه ای رایج دیگر، یعنی سوالات، به طور نزدیک استفاده می‌شود. هر دو این ابزار، اگرچه از نظر نحوه اجرایشان متفاوت هستند، به شناسایی سریع علت ریشه‌ای یک مشکل و فهمیدن دلیل وقوع آن کمک می‌کنند. آن‌ها همچنین هنگام تعیین رابطه علت و معلولی یک مسئله، با تعیین علت (چرا چیزی اتفاق می‌افتد) و اثر (چه اتفاقی می‌افتد)، یکدیگر را به خوبی تکمیل می‌کنند. روش ۵ چرا یا همان سوالات، مانند نمودار استخوان ماهی، با یک بیانیه مسئله زیربنایی شروع می‌شود و سپس به پرسیدن سوال “چرا؟” پنج بار ادامه می‌دهد. هر پاسخ به یک سوال “چرا؟” اساس سوال بعدی را تشکیل می‌دهد. به عنوان مثال، اگر بیانیه مشکل شما این باشد که “ماشین من وسط جاده متوقف شد”، می‌پرسید: “چرا ماشین من متوقف شد؟” زیرا بنزین تمام شده است؛ “چرا بنزین تمام شد؟” زیرا در راه خانه بنزین نخریدم؛ “چرا بنزین نخریدم؟” زیرا پول نداشتم؛ “چرا پول نداشتم؟” زیرا همه پولم را تمام کردم؛ و … تا به علت اصلی برسید.

 

 نمودار استخوان ماهی و سوالات چگونه با هم مرتبط هستند؟

سوالات می‌تواند به عنوان یک ابزار مستقل یا همراه با یک نمودار استخوان ماهی استفاده شود. هنگام استفاده از آن با یک نمودار استخوان ماهی، پس از تعیین علل اصلی (معمولاً ۶M)، می‌توانید از ۵ چرا برای حفاری در علل ریشه‌ای مختلفی که شاخه‌های فرعی هر شاخه را تشکیل می‌دهند، استفاده کنید. پرسیدن “چرا؟” اساساً همان چیزی است که جلسه طوفان فکری شما هنگام ایجاد یک نمودار استخوان ماهی شامل می‌شود. وقتی می‌پرسید چرا یک علت اتفاق افتاده است، آن را به عنوان یک شاخه از دسته مناسب می‌نویسید.

به عنوان مثال، فرض کنید نمودار استخوان ماهی شما یک زیرعلت “نورپردازی” در دسته “مادر طبیعت (محیط زیست)” از ۶M دارد؛ با این حال، مشخص نیست که چگونه نورپردازی می‌تواند منجر به خرابی شود. در این حالت، باید نورپردازی را بیشتر بررسی کرد، چه می‌شود اگر نورپردازی باعث شود یک تکنسین اشتباهی مرتکب شود که منجر به نصب نادرست یک قطعه شود؟ اگر اینطور است، نصب نادرست قطعه در نمودار ایشیکاوا تحت دسته “روش” از ۶M فهرست می‌شود. به عبارت دیگر، اگر قطعه‌ای به درستی نصب نشده باشد، از ۵ چرا در آن قسمت از نمودار ایشیکاوا برای بررسی بیشتر استفاده کنید. در این مورد، نورپردازی ممکن است یک عامل مؤثر باشد، اما نباید اولویت بیشتری نسبت به نصب نادرست یک قطعه داشته باشد. هر بار که از ۵ چرا استفاده می‌شود، نمودار استخوان ماهی را گسترش دهید.

 

مزایا و معایب نمودار استخوان ماهی

در حالی که به بررسی زمان و نحوه استفاده از نمودار استخوان ماهی می‌پردازیم، مهم است که به مزایا و معایبی که ممکن است هنگام استفاده از این ابزار تحلیل ریشه ای بروز نمایند، توجه کنیم. مزایا با هدف و روش نمودار مطابقت دارد.

مزایای نمودار استخوان ماهی:

  • کمک به شناسایی روابط علت و معلول با مشکلات زیربنایی.
  • تسهیل بحث‌های طوفان فکری مشترک.
  • فرآیند طوفان فکری تفکر گسترده را تشویق می نماید و تیم‌ها را از الگوهای تفکر محدود که می‌تواند منجر به گیر افتادن شود، دور می‌کند.
  • فرآیند پرسیدن مکرر از اینکه چرا چیزی در هر مرحله اتفاق افتاده است، به بررسی تا یک یا چند علت ریشه‌ای کمک می‌کند.
  • کمک به اولویت‌بندی علل مرتبط، به طوری که علل ریشه‌ای زیربنایی ابتدا مورد بررسی قرار گیرند.

برخی از معایبی که ممکن است بروز کنند، مربوط به بزرگترین نقاط قوت نمودار استخوان ماهی هستند.

  • فرآیند طوفان فکری می‌تواند علل بالقوه نامرتبط را به همراه علل مرتبط تولید کند که می‌تواند منجر به سردرگمی و اتلاف وقت شود.
  • نمودارهای پیچیده با عوامل متعدد می‌توانند به یک آشفتگی تبدیل شوند که نمایش آن‌ها در یک نمودار استخوان ماهی بسیار دشوار است.
  • نمودارهای استخوان ماهی می‌توانند به رویکرد واگرا کمک کنند، وسوسه شناسایی و رفع همه چیزهایی که ممکن است باعث مشکل شوند. این معمولاً منجر به نرخ موفقیت پایین می‌شود زیرا تقریباً هیچ تیمی منابع لازم برای رفع همه علل بالقوه را ندارد. به عنوان مثال، اگر یک نمودار استخوان ماهی را کامل کنید و ۴۰ علت بالقوه داشته باشد، تیم احساس خواهد کرد که مشکل خیلی بزرگ است و قابل حل نیست.

 

نکات مفید برای ایجاد نمودار استخوان ماهی

برخی نکات مفید برای ایجاد یک نمودار استخوان ماهی یا نمودار ایشیکاوا در این بخش بررسی خواهد شد.

  • تیمی مناسب تشکیل دهید: برای انجام وظیفه ایجاد نمودار استخوان ماهی، تیمی مناسب تشکیل دهید. اعضای تیم را از چندین حوزه که به طور مستقیم یا غیرمستقیم درگیر هستند، اضافه کنید. اعضای تیمی که مستقیماً با مشکل مواجه هستند، بینش ارزشمندی ارائه می‌دهند.
  • دسته‌های علت اصلی را روشن کنید: ۶M یک نقطه شروع خوب است و می‌تواند بسیاری از علل را در بر گیرد و آن‌ها را طبقه‌بندی و سازماندهی کند؛ با این حال، مطمئن شوید که برای وضوح بیشتر، با جزئیات بیشتری نمودار خود را پر می‌کنید.
  • تکنیک ۵ چرا را فراموش نکنید: هنگام تحلیل نموداراستخوان ماهی، تکنیک ۵ چرا را فراموش نکنید. پرسیدن “چرا؟” به رسیدن سریع‌تر علت ریشه‌ای کمک می‌کند.
  • از تکنیک رأی‌گیری چندگانه برای کمک به شناسایی علت ریشه‌ای از ایده‌های همه استفاده کنید: ممکن است به این صورت باشد که هر عضو تیم سه علت ریشه‌ای برتر خود را شناسایی کند. می‌توانید از هر عضو تیم بخواهید که سه علامت چک یا نقطه چسبی رنگی کنار هر “استخوان” یا شاخه‌ای که معتقدند علل ریشه‌ای هستند که باید برطرف شوند، قرار دهد.

 

نتیجه گیری:

یک نمودار استخوان ماهی، که همچنین به عنوان یک دیاگرام علت و معلول شناخته می شود، یک ابزار بصری است که برای طوفان فکری و طبقه بندی علل ریشه ای احتمالی یک مشکل استفاده می شود. با قرار دادن این علل در یک ساختار به شکل استخوان ماهی، تیم ها می توانند به طور موثر علل احتمالی یک مسئله را شناسایی کرده و راه حل هایی را اجرا کنند. از مهم ترین مزایای نمودار استخوان ماهی کمک به شناسایی روابط علت و معلول و کمک به توسعه بحث‌های طوفان فکری مشترک عمیق می باشد. نمودار استخوان ماهی ابزاری عالی برای تعیین متغیرهای بالقوه در یک فرآیند به منظور کاهش نقص‌ها یا خرابی‌ها، یا برای فهمیدن علت نقص یا خرابی فعلی هستند.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع نمودار استخوان ماهی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

مدیریت چیست؟ آشنایی با مفهوم، انواع و وظایف مدیر در سازمان ها

مفهوم مدیریت به خوبی تثبیت شده و هدف این مقاله توسعه تعریف دقیق تری از مدیریت است که به وضوح و به طور کامل معنا و محتوای اصطلاح را در بر می گیرد. پس تلاش کرده ایم تعریف دقیقی از مدیریت، انواع مدیریت و وظایف افرادی که شغل مدیریت را به عهده دارند، بیان کنیم.

 

مقدمه ای بر مدیریت

چیزهایی که ما اغلب استفاده می کنیم با گذشت زمان آنقدر آشنا می شوند که وقتی از ما خواسته می شود آنها را توصیف کنیم، اغلب برای یافتن پاسخ مناسب تلاش می کنیم و به راحتی نمیتوانیم این کاررا انجام دهیم. و گاهی اوقات، پس از بررسی های لازم، باید اعتراف کنیم که اصلا مطمئن نیستیم. این موضوع در مورد مفاهیم نظری مشترک است. همانطور که پارکر فولت (parker follett) بیان می کند: «ما دانشجویان تحقیقات اجتماعی و صنعتی اغلب به طرز تاسف باری مبهم هستیم. ما گاهی اوقات حتی نمی دانیم چه می دانیم و چه چیزی نمی دانیم.» قطعاً مدیریت یکی از این مفاهیم بیش از حد آشناست. ما به طور روزانه آن را تمرین می کنیم، بحث می کنیم و آموزش می دهیم، اما بیشتر این کار را بدون زیر سوال بردن مفهوم انجام می دهیم. اولا، ضروری نیست؛ زیرا یک رویکرد شهودی و ضمنی اغلب به خوبی کار می کند. ثانیاً، زمانی که نیاز پیش می‌آید، ممکن است درس‌های قدیمی دوران دانشجویی‌مان را به یاد بیاوریم که چگونه مدیریت چیزی شبیه «برنامه ریزی، سازمان دهی، رهبری و کنترل به منظور دستیابی به نتایج با مردم» است. با این حال، هنگامی که در معرض تفکر انتقادی قرار می گیرد، این پاسخ رضایت بخش به نظر نمی رسد. نه تنها بسیار مبهم است، بلکه اطلاعات کمی در مورد نحوه اعمال مدیریت ارائه می دهد، بلکه دارای برخی ایرادات آشکار است، مانند افزونگی آن در مدیریت افراد (یعنی مدیریت منابع انسانی). در نهایت، به هیچ وجه ویژگی های مدیریت سازمانی را توصیف نمی کند، بلکه به همان اندازه برای مدیریت یک خانواده یا بازی فوتبال با دوستان کاربرد دارد. “بنابراین توضیح داده شد، مدیریت یک فعالیت جهانی انسانی در محیط های داخلی، اجتماعی و سیاسی و همچنین در سازمان ها است”. در واقع، اصطلاح مدیریت به طور گسترده در زبان روزمره و حتی در دنیای سازمانی استفاده می‌شود و در زمینه‌هایی به‌اندازه داده‌ها یا مدیریت خشم به کار می‌رود. تا به امروز، بیشتر تعاریف مدیریت بر اساس کار پیشگامانه فایول (Fayol) “مدیریت عمومی و صنعتی” منتشر شده در ۱۹۱۶ است. بر این اساس، “مدیریت به معنای پیش بینی و برنامه ریزی، سازماندهی، فرمان دادن، هماهنگ کردن و کنترل است”.

مدیریت چیست؟

مدیریت عبارت است از هماهنگی و اداره وظایف برای رسیدن به یک هدف. چنین فعالیت های مدیریتی شامل تنظیم استراتژی سازمان و هماهنگی تلاش های کارکنان برای دستیابی به این اهداف از طریق استفاده از منابع موجود است. مدیریت همچنین می تواند به ساختار ارشدیت اعضای کارکنان در یک سازمان اشاره کند. برای اینکه یک مدیر موثر باشید، باید مجموعه‌ای از مهارت‌ها از جمله برنامه ریزی، ارتباطات، سازماندهی و رهبری را توسعه دهید. شما همچنین به دانش گسترده ای از اهداف شرکت و نحوه هدایت کارکنان، فروش و سایر عملیات ها برای دستیابی به آنها نیاز دارید.

پنج عملیات اساسی یک مدیر چیست؟

به طور کلی، پنج وظیفه اصلی یک مدیر وجود دارد:

۱. تعیین اهداف

تعیین و دستیابی به اهداف، راه اصلی یک مدیر برای دستیابی و حفظ موفقیت است. آنها همچنین باید بتوانند آنها را به شیوه ای قانع کننده به کارکنان یا کارمندان خود منتقل کنند. به عنوان مثال، یک مدیر رستوران می‌تواند بیان کند که می‌خواهد زمان خدمات را بهبود بخشد و به کارکنان یادآوری کند که خدمات سریع‌تر درآمد و انعام را افزایش می‌دهد.

۲. سازماندهی

مدیران نوع کار را ارزیابی می کنند، آن را به وظایف قابل دستیابی تقسیم می کنند و به طور موثر به کارکنان محول می کنند. سازمان شامل مجموعه ای از روابط بین کارکنان فردی و همچنین بخش ها یا نهادهای درون سازمان است. این مسئولیت مدیر است که اطمینان حاصل کند که این افراد و نهادها با هم در هماهنگی کار می کنند، که شامل ایجاد انگیزه در کارکنان و بخش ها برای ادامه کار است. یک مدیر خوب در ایجاد روابط بین فردی بین اعضای تیم خود مهارت دارد و می تواند زمانی که اعضا با چالش های رویارویی خود اشتباه می گیرند عیب یابی کند.
سازمان همچنین از یک مدیر می خواهد که روابط اقتدار را بین اعضای تیم خود برقرار کند. به حداکثر رساندن ترتیبات سازمانی می تواند به کسب و کارها کمک کند تا کارایی شرکت را در بازار افزایش دهند، هزینه های کسب و کار را کاهش دهند و بهره وری را بهبود بخشند.

۳. ایجاد انگیزه در تیم

علاوه بر وظایف سازماندهی و تفویض اختیار، انگیزه شامل داشتن مهارت هایی برای مدیریت انواع شخصیت ها در یک تیم است. یک مدیر کارآمد باید بداند که چگونه تیم های موفقی را تشکیل داده و رهبری کند و بداند که چگونه اعضای تیم را حول یک هدف تحریک کند.

۴. ابداع سیستم های اندازه گیری

مدیران باید اهداف یا شاخص‌های کلیدی عملکردی را تعیین کنند که تیم هدف آن‌ها را هدف قرار می‌دهد و سپس راه‌هایی را برای اندازه‌گیری اینکه آیا تیمشان در مسیر دستیابی به این اهداف است ایجاد کنند. از آنجایی که یافتن راه های قابل اندازه گیری برای درک عملکرد می تواند چالش برانگیز باشد، مدیران اغلب باید خلاق و متفکر باشند. با این حال، مانند سایر عملکردهای مدیریت، اندازه گیری برای بهبود عملکرد کسب و کار حیاتی است.

۵. افراد در حال توسعه

مدیران خوب علاوه بر هدایت تیم خود به سمت یک هدف و سنجش پیشرفت آنها در طول مسیر، روی توسعه کارکنان خود سرمایه گذاری می کنند. برای مثال، مدیران می توانند با تیم خود همکاری کنند تا به آنها کمک کنند تا اهدافی را برای پیشرفت در حرفه خود تعیین کنند.
مدیران برای استفاده موفقیت آمیز از این پنج عملیات باید مهارت های رهبری داشته باشند. آنها مسئول مربیگری اعضای تیم خود هستند و به آنها کمک می کنند نقاط قوت و ضعف خود را بشناسند و عملکرد خود را بهبود بخشند. مدیران مختلف ممکن است سبک های رهبری متفاوتی داشته باشند. صرف نظر از سبک آنها، مدیران باید مهارت های رهبری خود را توسعه دهند تا سرپرستان مؤثری باشند.

 

مفهوم مدیریت در عمل چیست؟

یک مدیر برای به کارگیری پنج عملیات اساسی باید چند ایده ساده را درک کند. این مفاهیم برای اطمینان از اینکه تیم آنها برای رسیدن به اهداف شرکت گرد هم می آیند ضروری هستند:

کنترل

کارکنان یک سازمان باید اهدافی را که هدفشان است و همچنین اندازه گیری هایی که برای تعیین اینکه آیا موفق بوده اند یا خیر، درک کنند. کارکنان مختلف در یک شرکت نقش های متفاوتی دارند که مستلزم سطوح جداگانه ای از مسئولیت است. یک مدیر باید بر کارهایی که اعضا انجام می دهند، چگونه آن را انجام می دهند و چگونه پیشرفت خود را اندازه گیری کند، کنترل داشته باشد. کنترل این عوامل به یک مدیر کمک می کند تا به موفقیت برسد.

برنامه ریزی

بهترین مدیران می‌دانند که برنامه‌ریزی قبل از اجرای هر استراتژی حیاتی است، اما یک فعالیت مستمر نیز هست. برنامه ریزی با شروع اجرا به پایان نمی رسد. در عوض، مدیریت باید آماده پاسخگویی به این سؤالات باشد که یک تیم برای اجرای مأموریت سازمان چه کسی، چه چیزی، چه زمانی و کجا کار می کند. برنامه ریزی باید شامل انتخاب اهداف و همچنین اجرای آنها باشد.

پرسنل

نیروی انسانی یک کارکرد نادیده گرفته شده اما حیاتی مدیریت است. مدیران باید اطمینان حاصل کنند که افراد مناسب برای این کار را دارند، اما باید به مسائلی مانند سازماندهی سیاست های محل کار نیز توجه کنند. شرکت باید با ارائه مشوق هایی مانند مزایا، مرخصی با حقوق و برنامه آموزشی کامل، بهترین استعدادها را حفظ کند.

 

عملکرد مدیریت

 

لایه های مدیریت کدام اند؟

کسب وکارها و شرکت‌های بزرگ اغلب دارای سه سطح اصلی مدیریت هستند که در یک ساختار سلسله مراتبی سازماندهی شده‌اند. ممکن است با این اصطلاحاتی که به این لایه‌های مختلف مدیریت اشاره دارد، مانند «مدیریت میانی» یا «مدیریت ارشد» آشنا باشید.

  • مدیریت سطح پایین

مدیران سطح پایین شامل نقش هایی مانند رهبران خط مقدم تیم، سرکارگرها، رهبران بخش و سرپرست هستند. این سطح از مدیریت، پایین ترین سطح در سه لایه، مسئول نظارت بر کارهای روزمره تک تک کارکنان یا اعضای کارکنان و ارائه جهت به آنها در مورد کارشان است.
مسئولیت‌های مدیریت سطح پایین اغلب شامل تضمین کیفیت کار کارکنان، هدایت کارکنان در فعالیت‌های روزمره و مسیریابی مشکلات کارکنان از طریق کانال‌های مناسب است. آنها همچنین مسئول نظارت روزانه و برنامه ریزی شغلی برای تیم خود و همچنین ارائه بازخورد در مورد عملکرد کارکنان خود هستند.

  • مدیریت میانی

مدیران میانی، لایه بعدی در سلسله مراتب مدیریت، توسط مدیریت ارشد نظارت می شوند. مدیریت میانی شامل افرادی است که در نقش های مدیر بخش، مدیر منطقه ای و مدیر شعبه کار می کنند. مدیریت میانی مسئول انتقال اهداف استراتژیک توسعه یافته توسط مدیریت ارشد در خط مقدم به مدیران خط مقدم است.
برخلاف مدیریت ارشد، مدیران میانی بیشتر وقت خود را صرف کارکردهای سازمانی و سازمانی می کنند. این شامل تعریف و بحث در مورد سیاست های مهم برای مدیریت پایین تر، ارائه راهنمایی برای مدیریت سطوح پایین تر برای دستیابی به عملکرد بهتر و اجرای برنامه های سازمانی در جهت مدیریت ارشد است.

  • مدیریت ارشد

مدیریت ارشد، از جمله مدیر عامل، رئیس، معاون رئیس جمهور و اعضای هیئت مدیره، در لایه بالایی این سلسله مراتب مدیریتی قرار دارند. مدیریت ارشد باید اهداف و جهت گیری کلی یک سازمان را تعیین کند. مدیریت ارشد برنامه های استراتژیک و خط مشی های کل شرکت را توسعه می دهد و در مورد جهت گیری سازمان در بالاترین سطح تصمیم می گیرد. آنها همچنین معمولاً نقش اساسی در بسیج منابع خارجی دارند و در برابر سهامداران شرکت و همچنین عموم مردم نسبت به عملکرد شرکت پاسخگو هستند.

انواع مدیریت کدام اند؟

مدیریت یکی از ارکان اصلی در هر سازمان، شرکت یا کسب وکار است که وظیفه هدایت، برنامه ریزی، سازماندهی و کنترل منابع مختلف برای دستیابی به اهداف را بر عهده دارد. انواع مختلفی از مدیریت وجود دارد که هرکدام در زمینه‌ای خاص فعالیت می‌کنند. در ادامه به معرفی و بررسی جامع انواع مدیریت پرداخته می‌شود:

مدیریت یکپارچه بازاریابی

مدیریت یکپارچه بازاریابی بر هماهنگ‌سازی تمامی فعالیت‌های بازاریابی با هدف ارائه پیام و تجربه‌ای یکنواخت به مشتری تمرکز دارد. این نوع مدیریت با ترکیب ابزارهای مختلف بازاریابی مانند تبلیغات، روابط عمومی، بازاریابی مستقیم و فروش شخصی، موجب انسجام استراتژیک در کمپین‌های بازاریابی می‌شود و تصویر یکپارچه‌ای از برند در ذهن مشتریان ایجاد می‌کند.

مدیریت سازمانی

مدیریت سازمانی فرآیند طراحی، هدایت و کنترل ساختارها و فرآیندهای درون سازمان است. این نوع مدیریت با تمرکز بر کارایی، بهره‌وری و هماهنگی بین واحدهای مختلف سازمانی، نقش مهمی در دستیابی به اهداف کلی سازمان ایفا می‌کند.

مدیریت فروش

مدیریت فروش به برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل فعالیت‌های فروش اختصاص دارد. هدف آن افزایش درآمد از طریق جذب مشتریان جدید، حفظ مشتریان فعلی، بهینه‌سازی عملکرد تیم فروش و استفاده از تکنیک‌های موثر مذاکره و ترغیب است.

مدیریت بازاریابی

مدیریت بازاریابی فرآیندی استراتژیک است که به تحلیل نیازهای بازار، توسعه محصولات مناسب، قیمت‌گذاری، ترویج و توزیع آن‌ها می‌پردازد. این نوع مدیریت با شناخت دقیق بازار هدف و رفتار مصرف‌کننده، تصمیماتی اتخاذ می‌کند که موجب جذب و رضایت مشتریان شود.

مدیریت استراتژی

مدیریت استراتژی بر تحلیل محیط داخلی و خارجی سازمان، تدوین اهداف بلندمدت و تعیین مسیرهای دستیابی به آن تمرکز دارد. این نوع مدیریت شامل فرایندهایی چون برنامه ریزی استراتژیک، پیاده سازی استراتژی‌ها و ارزیابی نتایج برای بهبود مستمر است.

مدیریت نوآوری

مدیریت نوآوری فرآیند هدایت و حمایت از ایجاد و پیاده سازی ایده‌های جدید برای بهبود محصولات، خدمات یا فرآیندها است. این نوع مدیریت نقش کلیدی در رقابت‌پذیری سازمان ایفا می‌کند و بستری برای خلاقیت و تغییر فراهم می‌آورد.

مدیریت تولید

مدیریت تولید به برنامه ریزی، سازماندهی و کنترل فرآیندهای تبدیل منابع به محصولات نهایی می‌پردازد. این نوع مدیریت تضمین می‌کند که تولید با کیفیت بالا، هزینه پایین و در زمان مناسب انجام گیرد.

مدیریت عملیات

مدیریت عملیات به طراحی، اجرای و بهبود مستمر فرآیندهای کسب وکار می‌پردازد. این نوع مدیریت با تمرکز بر کارایی و بهره‌وری عملیاتی، کیفیت خدمات و رضایت مشتری را افزایش می‌دهد.

مدیریت منابع انسانی

مدیریت منابع انسانی شامل جذب، آموزش، حفظ و توسعه کارکنان است. هدف آن ایجاد محیطی انگیزشی برای بهبود عملکرد فردی و سازمانی و هماهنگی نیازهای کارکنان با اهداف سازمان است.

مدیریت شرکتی

مدیریت شرکتی بر اداره و کنترل شرکت در سطح کلان متمرکز است و شامل نظارت بر هیئت مدیره، تصمیم‌گیری‌های کلیدی و تضمین رعایت مقررات و منافع سهامداران است.

مدیریت کسب وکار

مدیریت کسب وکار شامل تمامی جنبه‌های اجرایی و استراتژیک اداره یک بنگاه اقتصادی است. از برنامه ریزی مالی گرفته تا بازاریابی، تولید و منابع انسانی را در بر می‌گیرد.

مدیریت مالی

مدیریت مالی به برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل منابع مالی سازمان می‌پردازد. این نوع مدیریت بر تحلیل سرمایه‌گذاری‌ها، بودجه‌بندی، تامین مالی و کنترل هزینه‌ها تمرکز دارد.

مدیریت حسابداری

مدیریت حسابداری با تهیه، تحلیل و تفسیر گزارش‌های مالی، نقش مهمی در تصمیم‌گیری‌های مدیریتی دارد. این نوع مدیریت اطلاعات مالی دقیقی برای ارزیابی عملکرد و برنامه ریزی فراهم می‌کند.

مدیریت زنجیره تامین

مدیریت زنجیره تامین به هماهنگی میان تأمین‌کنندگان، تولیدکنندگان، توزیع‌کنندگان و خرده‌فروشان می‌پردازد تا کالاها به‌صورت بهینه به دست مصرف‌کننده برسند.

مدیریت لجستیک

مدیریت لجستیک به برنامه ریزی و اجرای فرآیندهای جابجایی، ذخیره‌سازی و تحویل کالا و خدمات مربوط می‌شود. این نوع مدیریت نقش مهمی در بهینه‌سازی هزینه‌ها و زمان تحویل دارد.

مدیریت خرید

مدیریت خرید مسئول انتخاب تأمین‌کنندگان، مذاکره قیمت، سفارش‌گذاری و تضمین کیفیت اقلام خریداری‌شده است. این فرایند بر کاهش هزینه‌ها و افزایش کیفیت تأکید دارد.

مدیریت محصول

مدیریت محصول از مرحله ایده‌پردازی تا توسعه، بازاریابی و ارزیابی محصول ادامه دارد. این مدیریت تمرکز بر نیاز بازار و ارائه ارزش به مشتری دارد.

مدیریت فناوری اطلاعات

مدیریت فناوری اطلاعات بر برنامه ریزی، پیاده سازی و پشتیبانی از سیستم‌های اطلاعاتی سازمان تمرکز دارد. این نوع مدیریت به کارایی فناوری در بهبود عملکرد کسب وکار می‌پردازد.

مدیریت تحقیقات بازار

مدیریت تحقیقات بازار فرآیند جمع‌آوری و تحلیل داده‌های بازار برای پشتیبانی از تصمیم‌گیری‌های بازاریابی است. هدف آن درک رفتار مشتری، اندازه‌گیری رضایت و شناسایی فرصت‌ها است.

مدیریت تدارکات

مدیریت تدارکات با تهیه کالاها و خدمات مورد نیاز سازمان در زمان مناسب و با هزینه بهینه سروکار دارد. این فرایند شامل انتخاب تامین‌کننده، کنترل موجودی و ارزیابی عملکرد است.

مدیریت برند

مدیریت برندینگ بر ایجاد، تقویت و حفظ تصویر برند در ذهن مشتری تمرکز دارد. این مدیریت موجب تمایز برند از رقبا و افزایش وفاداری مشتریان می‌شود.

مدیریت هوش تجاری

مدیریت هوش تجاری به تحلیل داده‌های سازمان برای تصمیم‌گیری استراتژیک کمک می‌کند. با استفاده از ابزارهای BI، سازمان می‌تواند عملکرد خود را پایش و فرصت‌های رشد را شناسایی کند.

مدیریت قراردادها

مدیریت قراردادها به فرآیند تهیه، مذاکره، پیاده سازی و نظارت بر اجرای قراردادهای تجاری می‌پردازد. این نوع مدیریت موجب کاهش ریسک و تضمین رعایت تعهدات طرفین می‌شود.

مدیریت شبکه نمایندگان

مدیریت شبکه نمایندگان بر انتخاب، آموزش، پشتیبانی و ارزیابی عملکرد نمایندگان فروش یا خدمات تمرکز دارد. هدف آن گسترش بازار و افزایش فروش از طریق نمایندگان معتبر است.

مدیریت تجارت الکترونیک

مدیریت تجارت الکترونیک شامل برنامه ریزی، پیاده سازی و بهینه سازی فروشگاه ها و خدمات آنلاین است. این نوع مدیریت بر تجربه کاربری، امنیت اطلاعات و بازاریابی دیجیتال تمرکز دارد.

مدیریت فنی

مدیریت فنی به هدایت تیم‌های تخصصی در پروژه‌های فنی و مهندسی می‌پردازد. این مدیریت نیاز به دانش فنی و مهارت‌های رهبری دارد تا پروژه‌ها را با کیفیت و در زمان مقرر به پایان برساند.

مدیریت خدمات پس از فروش

مدیریت خدمات پس از فروش شامل پشتیبانی فنی، گارانتی، تعمیرات و ارتباط مستمر با مشتری بعد از فروش است. این نوع مدیریت در افزایش رضایت و وفاداری مشتریان مؤثر است.

مدیریت خدمات مشتریان

مدیریت خدمات مشتریان با طراحی و اجرای فرآیندهای پاسخگویی مؤثر به نیازها و مشکلات مشتریان سروکار دارد. هدف آن ایجاد تجربه‌ای مثبت و حفظ رابطه بلندمدت با مشتری است.

مدیریت کسب وکار آنلاین

مدیریت آنلاین به کنترل و هدایت فعالیت‌های دیجیتال یک سازمان می‌پردازد، از جمله وب‌سایت، رسانه‌های اجتماعی، بازاریابی اینترنتی و تعاملات دیجیتال با مشتری.

مدیریت تبلیغات

مدیریت تبلیغات شامل برنامه ریزی، طراحی، اجرا و ارزیابی کمپین‌های تبلیغاتی برای معرفی محصولات و خدمات به بازار هدف است. این نوع مدیریت نقش مهمی در برندسازی و افزایش فروش ایفا می‌کند.

مدیریت کارخانه

مدیریت کارخانه به برنامه ریزی، کنترل و بهینه‌سازی فرآیندهای تولید، نیروی کار و تجهیزات در محیط کارخانه می‌پردازد. هدف آن افزایش بهره‌وری و کاهش هزینه‌ها است.

مدیریت پروژه

مدیریت پروژه فرآیند برنامه ریزی، اجرا، نظارت و پایان‌دهی پروژه‌ها با توجه به زمان، بودجه و منابع است. این نوع مدیریت تضمین می‌کند که پروژه‌ها طبق اهداف تعیین‌شده اجرا شوند.

مدیریت برنامه ریزی استراتژیک

مدیریت برنامه ریزی استراتژیک فرآیندی ساختارمند برای تعریف اهداف بلندمدت، تحلیل وضعیت موجود، تدوین راهبردها و نظارت بر اجرای آن‌هاست. این مدیریت چارچوبی برای تصمیم‌گیری‌های کلیدی فراهم می‌کند و مسیر رشد سازمان را مشخص می‌سازد.

نتیجه گیری

محل کار به قدرت افرادی که در پست های مدیریتی هستند بستگی دارد. علاوه بر هدایت کارکنان، مدیران باید با متخصصان ارشد بیشتری در شرکت خود ارتباط برقرار کنند تا اطمینان حاصل کنند که تیم به اهداف خود می رسد و ماموریت شرکت را پیش می برد. اگرچه وظایف مدیران بر اساس صنعت و محل کارشان متفاوت است، اما اکثر آنها مسئولیت های اساسی یکسانی را انجام می دهند. در این مقاله به این می پردازیم که مدیریت چیست، عملیات مدیریت و چگونه می توانید یک مدیر خوب شوید.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع مدیریت برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.