نقش هوش مصنوعی در مدیریت کسب و کار چیست؟

نقش هوش مصنوعی در مدیریت کسب و کار چیست؟

در این مقاله به بررسی موضوع هوش مصنوعی در مدیریت پرداخته ایم. در ابتدا ضمن ارائه مقدمه ای بر نقش هوش مصنوعی در مدیریت، توضیحاتی نیز در باب هوش مصنوعی مولد داده ایم. سپس نقش هوش مصنوعی در مدیریت را مورد بررسی قرار داده ایم و در ادامه نیز مزایای هوش مصنوعی در مدیریت را شرح داده ایم. در نهایت نیز به برخی سوالات در زمینه چالش ها و نحوه پیاده سازی هوش مصنوعی در مدیریت را پاسخ داده ایم. می توان گفت با مطالعه این مقاله به فهم مناسبی در زمینه هوش مصنوعی در مدیریت دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

مقدمه ای بر نقش هوش مصنوعی در مدیریت کسب و کار

کار به لطف هوش مصنوعی در حال تغییر است. پس از آنکه گرگ براکمن، یکی از بنیانگذاران اپن ای آی (OpenAI)، نحوه عملکرد چت جی پی تی (ChatGPT) را در سخنرانی تد (TED) خود با عنوان “داستان درونی پتانسیل شگفت‌انگیز چت جی بی تی” توضیح می‌دهد، کریس اندرسون، رئیس تد، در حالی که آشکارا گیج شده، روی صحنه می‌آید. کریس می‌گوید: “خدای من، تقریباً هر چیزی در مورد نحوه کار من، باید دوباره در مورد آن فکر کنم.” او از مخاطبان می‌پرسد: “چه کسی فکر می‌کند که مجبور است در مورد نحوه انجام کارها تجدید نظر کند؟” کریس در پایان می‌گوید: “بله، منظورم این است که شگفت‌انگیز است، اما واقعاً ترسناک هم هست.” برای هر کسی که در مورد هوش مصنوعی (مولد) و شغل‌هایی که هوش مصنوعی جایگزین آنها خواهد شد، تحقیق کرده باشد، دشوار است که از چنین احساسی فرار کند. کسب و کارها به طور فزاینده‌ای از برنامه‌های کاربردی هوش مصنوعی برای بهینه‌سازی عملیات روزانه خود و پیشبرد استراتژی‌های سطح بالای خود استفاده می‌کنند. قابلیت‌های هوش مصنوعی مانند یادگیری ماشین، پردازش زبان طبیعی، بینایی کامپیوتر و تحلیل مجموعه داده‌های بزرگ، این برنامه‌های کاربردی را قادر می‌سازد تا هوش و تصمیم‌گیری انسان را تقلید کنند. این مقاله به کاربرد هوش مصنوعی در کسب و کار، از جمله چگونگی کاهش هزینه‌ها و افزایش بهره‌وری در عین پیشبرد تصمیم‌گیری استراتژیک، می‌پردازد.

هوش مصنوعی مولد چیست؟

برای اکثر افراد، مفید خواهد بود که یک قدم به عقب برگردیم و در مورد آنچه تاکنون در مورد هوش مصنوعی، هوش مصنوعی مولد و چت جی پی تی (ChatGPT) به عنوان برجسته‌ترین کاربرد آن می‌دانیم، فکر کنیم. هوش مصنوعی (AI) شبیه‌سازی هوش انسانی در ماشین‌هایی است که برنامه‌ریزی شده‌اند تا مانند انسان‌ها فکر و یاد بگیرند. هوش مصنوعی مولد دسته‌ای از پلتفرم‌های مبتنی بر هوش مصنوعی است که می‌توانند بر اساس ورودی‌های کاربر، محتوای جدیدی ایجاد کنند و کار روزانه را آسان‌تر نمایند. در حالی که گوگل از هوش مصنوعی برای پیوند صفحات وب مرتبط استفاده می‌کند، چت جی پی تی از مدل‌های زبانی و تکنیک‌های یادگیری ماشین اضافی برای ارائه پاسخ‌های جامع به زبان انسان‌مانند استفاده می‌کند. این مانند کسی است که کل اینترنت را در خود جای داده و می‌تواند آن اطلاعات را به هر چیزی که بخواهید، همگی به صورت بلادرنگ، تبدیل نماید. برخلاف مدل‌های زبانی قبلی، که از قبل ابزارهایی مانند گوگل را تقویت می‌کردند، چت جی پی تی و برنامه‌های مشابه مبتنی بر “ترانسفورمرها” هستند. ترانسفورمرها اهمیت یک قطعه داده را در یک توالی مرتبط با قطعه دیگر مدل می‌کنند. این امر باعث می‌شود که بسیار “هوشمندتر” از مدل‌های قبلی باشد. 

جفری هینتون، “پدرخوانده هوش مصنوعی”، در مصاحبه‌ای عالی با بروک سیلوا-براگا از سی بی اس ستردی مورنینگ (CBS Saturday Morning)، می‌گوید که توسعه سریع هوش مصنوعی به این معناست که ماهیت کار تغییر خواهد کرد. “این باعث می‌شود شغل‌ها متفاوت شوند. مردم بیشتر روی جنبه خلاقانه تمرکز خواهند کرد و کمتر روی جنبه‌های روتین.” او نمونه‌ای از زمانی را ارائه می‌دهد که دستگاه‌های خودپرداز معرفی شدند، متصدیان بانک شروع به تمرکز روی موارد پیچیده‌تر کردند. جفری استدلال می‌کند که این برای برنامه‌نویسان نیز همینطور است. به جای کاهش تعداد کدنویسان، می‌توانید با ده برابر کردن اثربخشی آنها، آن را افزایش دهید. مطالعات انجام شده توسط آکسفورد و مک‌کینزی پیش‌بینی کرده بودند که مشاغل با دستمزد و مهارت پایین‌تر بیشترین آسیب را خواهند دید، همانطور که در طول تاریخ اتوماسیون، از زمان دستگاه بافندگی بخارمحور، چنین بوده است. خرد متعارف اکنون این است که مشاغل پردرآمد و مشاغل خلاقانه (از جمله ریاضیدانان، تهیه‌کنندگان مالیات، متخصصان کمی، نویسندگان و طراحان وب، به نام چند مورد) بیشترین در معرض اتوماسیون قرار دارند. یک مدیرعامل در حال حاضر در آینده زندگی می‌کند. در یک سخنرانی ویدیویی برای کارمندان که به صورت آنلاین درز کرد، جیمز کلارک، مدیرعامل کلیرلینک ( Clearlink)، کارمندان را تهدید کرد که به دلیل پیشرفت‌های هوش مصنوعی باید ۳۰ تا ۵۰ برابر بیشتر بهره‌ور باشند.

اگر کار تغییر کند، مدیریت نیز تغییر می نماید. مطمئناً، هوش مصنوعی نیز نقش مهمی در نحوه عملکرد مدیران ایفا خواهد کرد و به طور مشابه آنها را در ساده‌سازی وظایف، تحلیل‌های پیش‌بینی‌کننده و مربیگری بی‌درنگ تقویت می‌کند. مدیران به کمک نیاز دارند و هوش مصنوعی می‌تواند آن را فراهم کند این مهم است، زیرا مدیران بیش از حد تحت فشار هستند. برای بسیاری، حتی اگر دوست داشته باشند کارهای بیشتری انجام دهند، اغلب نمی‌توانند بهترین شیوه‌های مدیریتی را اجرا کنند، زیرا کار خودشان تقریباً تمام ساعات کاری (و گاهی اوقات بیداری) آنها را پر می‌کند.

بیشتر بخوانید: مدیریت استراتژیک چیست؟ فرایند برنامه ریزی در مدیریت استراتژیک چگونه است؟

اهمیت و نقش هوش مصنوعی در مدیریت پروژه

نقش هوش مصنوعی در مدیریت

به گفته شرکت مشاوره جهانی مک‌کینزی و شرکا (McKinsey & Company)، کاربردهای تجاری هوش مصنوعی تقریباً به هر صنعتی گسترش می‌یابد. برخی از رایج‌ترین موارد استفاده عبارتند از:

  • هوش مصنوعی در خدمات مشتری و پشتیبانی

مشاغل خدمات مشتری و پشتیبانی با نرخ گردش مالی بالا و سطح استرس، می‌توانند از برنامه‌های کاربردی هوش مصنوعی در کسب و کار که می‌توانند حجم کار را کاهش داده و کارایی را افزایش دهند، بهره‌مند شوند. پردازش زبان طبیعی به چت‌بات‌های خدمات مشتری هوش مصنوعی اجازه می‌دهد تا با استفاده از زبان روزمره با مردم تعامل داشته باشند. برنامه‌های کاربردی هوش مصنوعی می‌توانند بسیاری از وظایف پشتیبانی معمول، مانند پیگیری سفارشات یا پاسخ به سؤالات متداول را خودکار کنند. این برنامه‌های کاربردی باید مکمل کارکنان انسانی باشند تا جایگزین آنها. آنها به کسب و کارها کمک می‌کنند تا با نیروی کار کمتری کار بیشتری انجام دهند و استعداد انسانی را برای تمرکز بر وظایف پیچیده‌تر یا با ارزش‌تر آزاد نمایند.

  • هوش مصنوعی برای بازاریابی و فروش

مک‌کینزی تخمین می‌زند که برنامه‌های کاربردی هوش مصنوعی در بازاریابی و فروش می‌تواند به ارزشی معادل ۲.۶ تریلیون دلار برسد. تحلیل داده‌های مبتنی بر هوش مصنوعی می‌تواند روندهایی را در داده‌های مشتری کشف کند تا کمپین‌های بازاریابی را ارائه دهد که تجربه‌ای بیش از حد شخصی‌شده را ارائه می‌دهند. این برنامه‌های کاربردی می‌توانند تعامل یکپارچه را فراهم کنند و به مشتریان اجازه می‌دهند بدون از دست دادن پیشرفت، بین چندین کانال جابجا شوند. کسب و کارها همچنین می‌توانند از هوش مصنوعی برای ایجاد استراتژی‌های بازاریابی مؤثر مبتنی بر داده‌ها بر اساس رفتارهای مصرف‌کننده و روندهای بازار استفاده کنند. علاوه بر این، با خودکارسازی وظایف تکراری، برنامه‌های کاربردی هوش مصنوعی می‌توانند بهره‌وری تیم‌های بازاریابی و فروش را افزایش دهند.

  • هوش مصنوعی در زنجیره‌های تأمین و لجستیک

زنجیره تأمین بخش دیگری است که مک‌کینزی آن را به عنوان یک حوزه تأثیرگذار بزرگ برجسته کرده است و انتظار می‌رود ارزش برنامه‌های کاربردی هوش مصنوعی به ۲ تریلیون دلار برسد. به گفته ارنست اند یانگ، یک شرکت خدمات حرفه‌ای بین‌المللی، ۴۰ درصد از سازمان‌های زنجیره تأمین در هوش مصنوعی مولد سرمایه‌گذاری می‌کنند. از آنجا که این برنامه‌ها می‌توانند با استفاده از زبان طبیعی تعامل داشته باشند، برای رهبران کسب و کار ساده‌تر است که سؤالاتی را بپرسند که می‌تواند به پیش‌بینی تقاضا، برنامه‌ریزی محصول و مدیریت ریسک آنها کمک کند.

  • هوش مصنوعی برای خدمات مالی

صنعت مالی به دلیل ماهیت حساس و حیاتی خود یکی از  بیشترین بخش‌های  تحت نظارت است. برنامه‌های کاربردی هوش مصنوعی در امور مالی برای شناسایی ناهنجاری‌هایی استفاده می‌شوند که می‌تواند نشان دهنده تقلب، پولشویی یا تهدیدات سایبری باشد. مشاوران هوش مصنوعی می‌توانند بر اساس اهداف و میزان تحمل ریسک مشتری، مشاوره سرمایه‌گذاری شخصی ارائه دهند. ابزارهای هوش مصنوعی همچنین می‌توانند بسیاری از جنبه‌های انطباق را برای افزایش بهره‌وری و کاهش خطاهای انسانی خودکار کنند.

  • هوش مصنوعی در منابع انسانی

شرکت تحقیقاتی و مشاوره گارتنر در حال حاضر شاهد پذیرش گسترده هوش مصنوعی در بخش منابع انسانی است و انتظار دارد این روند ادامه یابد، زیرا رهبران منابع انسانی از هوش مصنوعی برای انجام وظایف وقت‌گیر و پر زحمت و در عین حال تولید بینش‌های عملی استفاده می‌کنند. تیم‌های منابع انسانی می‌توانند از ابزارهای هوش مصنوعی در طول چرخه عمر کارکنان استفاده کنند. این ابزارها می‌توانند تجزیه و تحلیل داده‌ها را برای تعیین مؤثرترین کانال‌های استخدام انجام دهند. پس از استخدام کارکنان، آنها می‌توانند وظایف ساده ورود به سیستم را انجام دهند و برنامه‌های آموزشی شخصی ارائه دهند. از طریق پردازش زبان طبیعی، ابزارهای هوش مصنوعی مولد همچنین می‌توانند به ایجاد محتوای منابع انسانی کمک کنند.

  • هوش مصنوعی برای فناوری اطلاعات و امنیت سایبری

بازیگران بدکار در حال حاضر از فناوری هوش مصنوعی برای راه‌اندازی حملات سایبری در مقیاس وسیع استفاده می‌کنند، اما تیم‌های فناوری اطلاعات از آن برای مقابله با این تهدیدات و تقویت دفاع سایبری خود استفاده می نمایند. ابزارهای هوش مصنوعی می‌توانند ترافیک شبکه را برای شناسایی زودهنگام نشانه‌های دسترسی غیرمجاز نظارت کنند. آنها همچنین می‌توانند به صورت پیشگیرانه ایمیل‌های کلاهبرداری بالقوه را علامت‌گذاری نمایند. ابزارهای امنیتی مبتنی بر هوش مصنوعی می‌توانند تست نفوذ خودکار را برای یافتن نقاط ضعف در سیستم یک سازمان انجام دهند و می‌توانند پایگاه‌های کد را برای یافتن نقص‌های امنیتی قبل از استقرار برنامه‌ها اسکن کنند.

  • هوش مصنوعی در توسعه محصول

توسعه محصول جدید می‌تواند تأثیر قابل توجهی بر رشد و موفقیت بلندمدت یک شرکت داشته باشد و هوش مصنوعی می‌تواند با ارائه تجزیه و تحلیل عمیق داده‌ها برای دستیابی به تناسب بهینه محصول و بازار، کمک کند. هنگامی که یک کسب و کار تقاضای قوی برای یک محصول ایجاد می‌کند، برنامه‌های کاربردی هوش مصنوعی می‌توانند تکرار را سرعت بخشند و زمان ورود به بازار را کاهش دهند. به جای صرف هفته‌ها برای یک نمونه اولیه یا ماکت، ابزارهای هوش مصنوعی می‌توانند آنها را در چند ساعت ایجاد کنند. آنها همچنین می‌توانند داده‌های مربوط به احساسات مشتری را از منابع متعدد برای حلقه‌های بازخورد سریع‌تر و دقیق‌تر اسکن و سپس تجزیه و تحلیل نمایند.

بیشتر بخوانید: مدیریت زنجیره تامین چیست؟

 

 

مزایای هوش مصنوعی در مدیریت کسب و کار

در حالی که هوش مصنوعی مزایای مهم بسیاری در کسب و کار دارد، بیایید پنج مورد از آنها را از نزدیک بررسی کنیم.

  • افزایش کارایی و بهره‌وری

یکی از مزایای بارز هوش مصنوعی، توانایی آن در خودکارسازی وظایف تکراری است، که به این ترتیب منابع انسانی را برای تلاش‌های استراتژیک‌تر آزاد می‌کند. ابزارهای مجهز به هوش مصنوعی می‌توانند از ورود داده‌ها و چت‌بات‌های خدمات مشتری گرفته تا تجزیه و تحلیل پیچیده داده‌ها و نگهداری پیش‌بینی‌کننده را انجام دهند.

  • خودکارسازی: سیستم‌های هوش مصنوعی می‌توانند وظایف را با سرعت بسیار بیشتری نسبت به انسان انجام دهند و زمان لازم برای تکمیل آنها را کاهش دهند.
  • مقیاس‌پذیری: با هوش مصنوعی، کسب و کارها می‌توانند حجم وسیعی از داده‌ها را به صورت ریل تایم (real-time) مدیریت و تجزیه و تحلیل نمایند و به ساده‌سازی عملیات و تسهیل تخصیص منابع هوشمندانه‌تر کمک کنند.
  • بهبود تصمیم‌گیری

هوش مصنوعی فراتر از صرفاً انجام وظایف است. این بینش‌های قابل توجهی را ارائه می‌دهد که تصمیمات تجاری بهتری را هدایت می‌کنند. از طریق الگوریتم‌های پیچیده، هوش مصنوعی می‌تواند الگوها و روندها را تجزیه و تحلیل کند و اطلاعات عملی ارائه دهد.

  • بینش‌های مبتنی بر داده: ابزارهای هوش مصنوعی می‌توانند مجموعه‌های داده عظیم را برای شناسایی روندهایی که ممکن است بلافاصله برای تحلیلگران انسانی آشکار نباشند، پردازش کنند.
  • تحلیل پیش‌بینی‌کننده: با پیش‌بینی روندهای بازار آینده، رفتار مشتری و ریسک‌های بالقوه، هوش مصنوعی تصمیم‌گیرندگان را به بینش انتقادی مجهز می‌کند که برنامه‌ریزی استراتژیک را هدایت می‌کند.
  • کاهش هزینه

در حالی که سرمایه‌گذاری اولیه در فناوری هوش مصنوعی می‌تواند قابل توجه باشد، صرفه‌جویی در هزینه بلندمدت غیرقابل انکار است. هوش مصنوعی می‌تواند به طرق مختلف هزینه‌های عملیاتی را به میزان قابل توجهی کاهش دهد.

  • کارایی عملیاتی: با خودکارسازی فرآیندهای معمول، کسب و کارها می‌توانند زمان و هزینه‌های نیروی کار مرتبط با آنها را کاهش دهند.
  • کاهش خطا: سیستم‌های هوش مصنوعی احتمال خطای انسانی را به حداقل می‌رسانند، که می‌تواند منجر به اشتباهات پرهزینه و ناکارآمدی شود.
  • بهبود رضایت مشتری

در عصر کسب و کارهای مشتری محور، هوش مصنوعی نقشی محوری در بهبود تجربه مشتری ایفا می‌کند. تعاملات شخصی‌شده و خدمات کارآمد به لطف هوش مصنوعی به هنجار تبدیل شده‌اند.

  • شخصی‌سازی: الگوریتم‌های هوش مصنوعی داده‌های مشتری را برای ارائه توصیه‌های شخصی‌شده که مطابق با ترجیحات فردی هستند، تجزیه و تحلیل می‌کنند.
  • پشتیبانی ۲۴/۷: از طریق چت‌بات‌ها و دستیاران مجازی مجهز به هوش مصنوعی، کسب و کارها می‌توانند خدمات مشتری را به صورت شبانه‌روزی ارائه دهند و از حل سریع و مؤثر سؤالات اطمینان حاصل کنند.
  • نوآوری و مزیت رقابتی

هوش مصنوعی فقط در مورد بهبود فرآیندهای موجود نیست. این یک کاتالیزور برای نوآوری نیز هست. شرکت‌هایی که از هوش مصنوعی استفاده می‌کنند، اغلب در خط مقدم صنایع خود قرار دارند و راه‌های جدیدی برای نوآوری و رقابتی ماندن پیدا می‌کنند.

  • نوآوری محصول و خدمات: هوش مصنوعی با ارائه بینش در مورد نیازها و ترجیحات مشتری به توسعه محصولات جدید و بهبود محصولات موجود کمک می‌کند.
  • رهبری بازار: شرکت‌هایی که به طور مؤثر هوش مصنوعی را در استراتژی‌های کسب و کار خود ادغام می‌کنند، به عنوان رهبران صنعت شناخته می‌شوند و به دلیل نوآوری و رویکردهای آینده‌نگر خود شناخته می‌شوند.

بیشتر بخوانید: مدیریت لجستیک چیست؟

توانایی های هوش مصنوعی در مدیریت

پیاده‌سازی هوش مصنوعی در مدیریت کسب و کار

وقتی صحبت از کاربردهای هوش مصنوعی در کسب و کار به میان می‌آید، احتمالات تقریباً بی‌پایان هستند، بنابراین یکی از دشوارترین جنبه‌های پیاده‌سازی، تصمیم‌گیری در مورد جایی است که باید شروع کنید.
ابتدا، باید مشکلاتی را که برای دستیابی به اهداف خود باید حل نموده و فهرست نمایید. اگرچه برنامه‌های کاربردی هوش مصنوعی می‌توانند انواع مشکلات تجاری را حل کنند، هوش انسانی محرک اصلی است.
هنگامی که مهم‌ترین مشکلات خود را شناسایی کردید، راه‌حل‌های هوش مصنوعی موجود را ارزیابی کنید و یکی را برای اجرا به عنوان یک مورد آزمایشی انتخاب نمایید. در نهایت، یک استراتژی پذیرش تدوین نمایید که شامل آموزش تیم شما و اندازه‌گیری نتایج باشد.

چالش‌ها و ملاحظات برای هوش مصنوعی و یادگیری ماشین

هوش مصنوعی با سرعتی بی‌سابقه در حال پیشرفت است. به دلیل افزایش سریع قابلیت‌های آن، کسب و کارها با چالش‌های قابل توجهی مرتبط با پذیرش مواجه هستند. ملاحظات اخلاقی یک چالش اصلی است، زیرا بسیاری از مدل‌های هوش مصنوعی مبهم هستند و ما مطمئن نیستیم که چگونه تصمیم می‌گیرند. یکی دیگر از نگرانی‌های مهم، حفاظت و حریم خصوصی داده‌ها است. در حالی که مقررات خاص هوش مصنوعی گسترده نیست، ابزارهای هوش مصنوعی باید با مقررات موجود حفاظت و حریم خصوصی داده‌ها مطابقت داشته باشند. بسیاری از کسب و کارها، از جمله کسب و کارهای کوچک، نیز با چالش‌های فنی و عملی در اجرای راه‌حل‌های هوش مصنوعی مواجه هستند. آنها ممکن است به مجموعه‌های داده آموزشی گسترده دسترسی نداشته باشند، یا کارکنان آنها ممکن است برای اجرای هوش مصنوعی واجد شرایط نباشند.

مدیریت چالش کلیدی حفاظت از داده‌های مشتری با هوش مصنوعی

با نفوذ هوش مصنوعی به هر جنبه‌ای از کسب و کار، چالش مدیریت ایمن داده‌های مشتری برای به حداقل رساندن نقض‌ها و سوء استفاده در عصر دیجیتال ضروری است. علاوه بر این، محافظت از اطلاعات حساس برای حفظ اعتماد، رعایت قوانین و ارائه خدمات بهتر به مشتریان بسیار مهم است. ادغام هوش مصنوعی در شیوه های مدیریت داده می‌تواند با افزایش امنیت و ساده‌سازی عملیات، نقشی محوری در دستیابی به این اهداف ایفا کند.

  • هوش مصنوعی و امنیت داده

هوش مصنوعی قابلیت‌های نظارتی تقریباً فوری را فراهم می‌کند و به کسب و کارها اجازه می‌دهد فعالیت‌های غیرمعمول را که ممکن است نشان دهنده تقلب یا دسترسی غیرمجاز باشد، شناسایی کنند. این ویژگی تشخیص تقلب به کاهش پیشگیرانه ریسک‌ها یاری می رساند و از شرکت و مشتریان آن محافظت می‌کند. علاوه بر این، الگوریتم‌های یادگیری ماشین می‌توانند حجم وسیعی از داده‌های تاریخی را برای شناسایی الگوهای رفتار عادی تجزیه و تحلیل کنند و انحرافات را به عنوان تهدیدات بالقوه علامت‌گذاری نمایند.

  • تحلیل پیش‌بینی‌کننده برای کاهش ریسک

تحلیل پیش‌بینی‌کننده هوش مصنوعی می‌تواند با پیش‌بینی روندهای آینده در امنیت سایبری، بینش‌های ارزشمندی ارائه دهد. برای مثال، ابزارهای هوش مصنوعی می‌توانند تهدیدات نوظهور را بر اساس روندهای بازار یا الگوهای حمله گذشته پیش‌بینی کنند و به سازمان‌ها کمک کنند تا از ریسک‌های در حال تکامل جلوتر بمانند. این بینش‌ها همچنین می‌توانند تضمین کنند که سیستم‌های سی آر ام (CRM) پروتکل‌های ایمن مدیریت داده را در طول تعاملات مشتری حفظ می‌کنند و اعتماد را در سراسر نقاط تماس تقویت می‌کنند.

بیشتر بخوانید: نرم افزار CRM (مدیریت ارتباط با مشتری) چیست؟

مزایای ملموس هوش مصنوعی در مدیریت داده‌های مشتری

توانایی هوش مصنوعی در افزایش امنیت، مزایای ملموس متعددی را فراهم می‌کند. ابزارهای خودکار تجزیه و تحلیل داده‌ها خطای انسانی را به حداقل می‌رسانند و احتمال نشت داده‌ها را کاهش می‌دهند. سیستم‌های هوش مصنوعی همچنین با نظارت بر به‌روزرسانی‌های قانونی و تطبیق فرآیندها بر اساس آن، انطباق را تضمین می‌کنند. کسب و کارهایی که در ادغام هوش مصنوعی در عملیات زنجیره تأمین و تلاش‌های بازاریابی خود سرمایه‌گذاری می‌کنند، می‌توانند از جریان‌های داده ایمن که از تحلیل پیش‌بینی‌کننده پشتیبانی می نمایند و رشد آینده را هدایت می‌کنند، بهره‌مند شوند. در حالی که هوش مصنوعی می‌تواند پشتیبانی قابل توجهی ارائه دهد، باید مکمل هوش انسانی در مدیریت حریم خصوصی داده‌ها باشد نه جایگزین آن. نظارت انسانی تضمین می‌کند که سیستم‌های خودکار با استانداردهای اخلاقی همسو هستند و تعادل درستی بین امنیت، کارایی و تجربه مشتری فراهم می‌کنند.

بیشتر بخوانید: مدیریت منابع انسانی

وقتی هوش مصنوعی در مدیریت وجود داشته باشد، همچنان به مدیران نیاز خواهیم داشت؟

به طور کلی، این روز از زندگی یک مدیر در سال ۲۰۳۰ نشان می‌دهد که وظایف آنها احتمالاً شامل ترکیبی از قابلیت‌های انسانی و ماشینی خواهد بود. مدیر یک مربی، راهنما و هماهنگ کننده است که از نزدیک با اعضای تیم انسانی و ماشینی برای دستیابی به اهداف خود همکاری می‌کند. برای لحظه‌ای، از خود پرسیدم که آیا هنوز به مدیران نیاز داریم یا همه به یک مشارکت‌کننده فردی تقویت‌شده توسط هوش مصنوعی تبدیل می‌شوند. اما، منطقی است که فرض کنیم حتی با مشارکت بیشتر هوش مصنوعی، کار تیمی و همکاری همچنان برای دستیابی به اهداف پیچیده ضروری خواهد بود. بنابراین، همه به یک ستاره انفرادی تبدیل نخواهند شد و مدیران همچنان مورد نیاز خواهند بود.

  •   یکی از پیچیده‌ترین بخش‌های مدیر بودن، برقراری ارتباط مؤثر است.

مشکلات عملکرد، خاتمه قرارداد، درگیری‌های تیمی و حتی مذاکرات حقوق، همگی مکالمات دشواری هستند که مدیران باید داشته باشند. سپس مکالمات بی‌ضررتر اما به همان اندازه ضروری وجود دارند، مانند یک گفتگوی خوب رودررو یا یک مصاحبه. با هوش مصنوعی، مدیران می‌توانند قبل از انجام مکالمات، آنها را تمرین کنند. این امر به مدیر اجازه می‌دهد تا مهارت‌های ارتباطی خود را بهبود بخشد و با اطمینان و مؤثرتر به این موقعیت‌ها نزدیک شود.

  • تجزیه و تحلیل داده‌ها و تحلیل‌های پیش‌بینی‌کننده

هوش مصنوعی می‌تواند کاری را انجام دهد که ما اغلب از انجام آن متنفریم: غربال کردن حجم زیادی از داده‌ها، شناسایی روندهای و الگوهای مرتبط و ارائه بینش به ما. اما می‌تواند فراتر از این برود. تحلیل‌های پیش‌بینی‌کننده به مدیران اجازه می‌دهد تا بر اساس مدل‌های هوش مصنوعی که نتایج آینده را پیش‌بینی می‌کنند، تصمیمات مبتنی بر داده بگیرند. ما داده‌های زیادی در مورد اعضای تیم خود داریم. اما اغلب به زمان بیشتری نیاز داریم تا همه اعداد را کنار هم قرار دهیم و آن اعداد را به بینش و بینش را به عمل تبدیل کنیم. هوش مصنوعی به ما این امکان را می‌دهد که داده‌ها را تجزیه و تحلیل نماییم و در مورد چیزهایی که برای ما مهم هستند، برای مثال، احتمال استعفا یا اینکه کدام کارمندان به مربیگری بیشتری نیاز دارند، پیش‌بینی کنیم. مدیران بسته به نقش خود می‌توانند از هوش مصنوعی برای تجزیه و تحلیل داده‌های فروش تاریخی، رفتار مشتری، مدیریت زنجیره تأمین، مدیریت ریسک و جذب استعداد استفاده کنند. این کار برای پیش‌بینی‌های دقیق‌تر و تصمیم‌گیری آگاهانه در مورد تخصیص منابع و فرصت‌های رشد انجام می‌شود.

  • ساده‌سازی تجزیه و تحلیل داده‌ها: با تجمیع همه داده‌ها در یک پلتفرم واحد، کاربران می‌توانند نمای جامعی از داده‌های خود به دست آورند و درک و مدیریت آن را ساده‌تر کنند.
  • پیش‌بینی نتایج: از طریق هوش مصنوعی پیش‌بینی‌کننده، کاربران می‌توانند پیش‌بینی‌هایی ایجاد نمایند و سناریوهای مختلف را برای شناسایی موردی که بیشترین احتمال موفقیت را دارد، تجزیه و تحلیل کنند.
  • جذب کارکنان

چت جی پی تی می‌تواند به مدیران دورکار و هیبریدی در جذب تیم‌هایشان با تولید ایده‌های کارآمد و عملی کمک کند. کارکنان درگیر، بهره‌ورتر هستند و مدت بیشتری با ما می‌مانند، بنابراین یافتن راه‌هایی برای جذب آنها، حتی زمانی که از مکان‌های مختلف در روزهای مختلف کار می‌کنیم، بسیار مهم است. تولید ایده برای جذب تیم‌ها می‌تواند چالش‌برانگیز باشد، اما چت چی پی تی می‌تواند فهرستی از ایده‌ها و دستورالعمل‌های دقیق را ارائه دهد. به عنوان مثال، می‌تواند فعالیت‌های تیم‌سازی را پیشنهاد کند. استفاده از هوش مصنوعی برای تولید ایده‌ها و طرح‌های عملی، راهی مؤثر برای مدیران برای بهبود تعامل کارکنان و افزایش بهره‌وری است.

  • سازماندهی اولویت‌ها و حجم کاری شما

علاوه بر کمک به شما برای کمتر کار کردن، یک کاربرد بالقوه قدرتمند هوش مصنوعی، درک و پیش‌بینی این است که شما و تیمتان باید روی چه چیزی کار کنید. هوش مصنوعی می‌تواند اولویت‌های تیم‌های شما را در راستای بزرگترین اهداف سازمان درک کند. اما همچنین در پیش‌بینی تقاضای منابع کمک می‌کند و درک می‌کند که آیا شما به اندازه کافی از افراد مناسب برای انجام کار دارید یا خیر. این پیش‌بینی زمانی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند که به سمت رویکرد توزیع‌شده‌تر استعداد حرکت کنیم، جایی که اعضای اصلی تیم، فریلنسرها، منابع بازار (Fiverr، Upwork) و خدمات هوش مصنوعی همگی در انجام کار مشارکت دارند.

  • مربیگری

از مدیریت تیم‌ها گرفته تا تصمیم‌گیری‌های حیاتی، مسئولیت‌های یک مدیر اغلب چالش‌برانگیز است و نیاز به یادگیری و بهبود مداوم دارد. با این حال، فقط برخی از آنها منابع یا دسترسی به یک مربی حرفه‌ای برای کمک به آنها در توسعه این مهارت‌ها را دارند. ابزارهای هوش مصنوعی می‌توانند یک راه حل جایگزین ارائه دهند.

بیشتر بخوانید: تعریف مدیریت ریسک چیست؟ انواع مدیریت ریسک در شرکتهای مالی و بیمه ها چگونه انجام میشود؟

نقش هوش مصنوعی در مدیریت کسب و کار برای ما انسان‌ها چه معنایی دارد؟

بیایید این مقاله را به پایان برسانیم تا مطمئن شویم پیام کلیدی را برای ما به عنوان انسان‌ها دریافت کرده‌ایم. بله، هوش مصنوعی می‌تواند بسیاری از کارهای ما را بر عهده بگیرد، اما بیایید روی آن تمرکز کنیم که کارهای سطح پایین را که ترجیح می‌دهیم انجام ندهیم، بر عهده بگیرد. ما در کار خود معنا پیدا می‌کنیم، یا حداقل باید این کار را انجام دهیم. تریسی براور، نویسنده پرفروش، در پادکستی ذکر کرد که اهمیت، “کار من مهم است و معنا دارد”، برای شادی در کار حیاتی است. تحقیقات نشان می‌دهد که کار هدفمند رضایت شغلی، رفاه، معاشرت، سلامتی و شادی را بهبود می‌بخشد؛ که همگی برای حفظ کارکنان حیاتی هستند. نیاز به هدف به این معناست که مدیران و شرکت‌ها انگیزه زیادی برای حمایت از اعضای تیم خود برای استفاده از این ابزارهای جدید و کاهش میزان کارهای سطح پایینی که مردم انجام می‌دهند، دارند. این کار با امتحان کردن ابزارها توسط خودمان شروع می‌شود و موارد بالا باید راهنمای مفیدی برای شروع باشد.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع نقش هوش مصنوعی در مدیریت برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

مدیریت لجستیک چیست؟

مدیریت لجستیک چیست؟

در این مقاله به بررسی موضوع مدیریت لجستیک پرداخته ایم. در ابتدا ضمن ارائه تعریفی از مدیریت لجستیک، اهمیت آن را مورد بررسی قرار داده ایم. سپس ۷ وظیفه اصلی مدیریت لجستیک و مزایای آن را شرح داده ایم. در ادامه ارتباط و تفاوت مدیریت لجستیک و زنجیره تامین را توضیح داده و به تفصیل به ذکر انواع آن پرداخته ایم. در نهایت نیز نکاتی برای مدیریت موثر لجستیک و روش هایی برای مقابله با مخاطرات آن ذکر نموده ایم. می توان گفت با مطالعه این مقاله به فهم مناسبی در زمینه موضوع مدیریت لجستیک دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

مقدمه ای بر مدیریت لجستیک

افزایش تقاضا برای تحویل آنلاین، چرخه‌های تحویل کوتاه‌تر، رقابت فزاینده، حاشیه سود کمتر و تضمین خدمات بهتر به مشتری، از جمله محرک‌های اصلی هستند که شرکت‌ها را در صنایع مختلف وادار می‌کنند مدیریت لجستیک را کارآمد نمایند. اگر دستیابی به مدیریت کارآمد لجستیک توسط فناوری‌های مدرن یا ابزارهای دیجیتال پشتیبانی نشود، شانس شکست چند برابر می‌شود. در هسته اصلی، فرآیند مدیریت لجستیک بخشی از مدیریت زنجیره تأمین است که جریان و ذخیره‌سازی کارآمد و مؤثر رو به جلو و معکوس کالاها، خدمات و اطلاعات مرتبط بین نقطه مبدا و نقطه مصرف را برنامه‌ریزی، اجرا و کنترل می‌کند و کالاها را از مواد اولیه تا تحویل محصولات نهایی برای برآورده کردن الزامات مشتری مدیریت می نماید. این جنبه حیاتی کسب‌وکار برای حفظ عملکرد روان، از پردازش سفارش تا توزیع فیزیکی محصولات، ضروری است. این حوزه‌ای است که نیازمند برنامه‌ریزی استراتژیک و تصمیمات مبتنی بر داده است. این امر تضمین می‌کند که سطح موجودی، هزینه‌های حمل‌ونقل و هزینه‌های نیروی کار همگی متعادل باشند تا تقاضای مشتری را بدون تحمل هزینه‌های غیرضروری برآورده کنند.

مدیریت لجستیک چیست؟

مدیریت لجستیک فرآیند برنامه‌ریزی، اجرا و کنترل جابجایی کالاها، خدمات و اطلاعات بین نقطه مبدا و نقطه مصرف است. این شامل ادغام فعالیت‌های مختلف، از جمله حمل‌ونقل، مدیریت موجودی، انبارداری، جابجایی مواد، بسته‌بندی و امنیت است. هدف مدیریت لجستیک این است که اطمینان حاصل شود کالاها به مکان مناسب، در زمان مناسب و در شرایط مناسب تحویل داده می‌شوند، در حالی که هزینه‌ها به حداقل می‌رسند و کارایی به حداکثر می‌رسد. این شامل بهینه‌سازی زنجیره تامین برای دستیابی به بهترین تعادل بین خدمات مشتری و صرفه‌جویی در هزینه است. مدیریت لجستیک نقش مهمی در عملیات تجاری، به ویژه در صنایعی مانند تولید، خرده‌فروشی و تجارت الکترونیک ایفا می‌کند، جایی که تحویل به موقع و کارآمد برای رضایت و حفظ مشتری حیاتی است. این به سازمان‌ها کمک می‌کند تا کارایی زنجیره تامین خود را بهبود بخشند، هزینه‌های حمل‌ونقل و انبارداری را کاهش دهند و رقابت کلی خود را افزایش دهند. یکی از مهم‌ترین مفاهیم در مدیریت لجستیک، مفهوم ۷R یا ۷ “حق” است. مؤسسه سی ای ال تی (CILT) ۷R را به شرح زیر تعریف می‌کند:

تهیه محصول مناسب، به مقدار مناسب، در وضعیت مناسب، در مکان مناسب، در زمان مناسب، برای مشتری مناسب، با قیمت مناسب.

وظایف مدیریت لجستیک شامل فعالیت‌ها و فرآیندهای گوناگونی است که برای موفقیت کسب‌وکارها در صنایع مختلف حیاتی هستند. درک چگونگی عملکرد این وظایف و اهمیت آنها برای هر شرکتی که قصد بهینه‌سازی زنجیره تأمین، کاهش هزینه‌ها و بهبود رضایت مشتری را دارد، ضروری است. از اطمینان از مدیریت دقیق موجودی گرفته تا پیمایش پیچیدگی‌های هزینه‌های حمل‌ونقل، جابجایی مواد و لجستیک ورودی، که شامل حمل‌ونقل، ذخیره‌سازی و دریافت کالا از تأمین‌کنندگان به واحدهای تولیدی است، مدیریت لجستیک یک رشته چندوجهی است که در صورت اجرای صحیح، می‌تواند مزیت رقابتی قابل توجهی را فراهم کند. با بررسی دقیق جزئیات این وظایف و استفاده از نرم‌افزار مدیریت موجودی و استراتژی زنجیره تأمین، کسب‌وکارها می‌توانند اثربخشی کلی تحویل خود و در نهایت، سود خود را افزایش دهند.

بیشتر بخوانید: برنامه ریزی استراتژیک چیست؟

 

لجستیک در کسب و کار به چه معناست؟

در کسب و کار، لجستیک به فرآیند برنامه‌ریزی، اجرا و کنترل جابجایی کالاها، خدمات و اطلاعات از نقطه مبدا تا نقطه مصرف اشاره دارد. این شامل مدیریت جریان مواد و همچنین هزینه‌های مرتبط، مانند حمل‌ونقل، انبارداری، مدیریت موجودی و جابجایی مواد است. لجستیک با تضمین اینکه محصولات به موقع و در شرایط مناسب به مشتریان تحویل داده می‌شوند، در عملیات تجاری نقش مهمی ایفا می‌کند، در حالی که هزینه‌ها را به حداقل می‌رساند و کارایی را به حداکثر می‌رساند. این برای کسب‌وکارهایی که به جابجایی کالاها متکی هستند، مانند تولیدکنندگان، توزیع کنندگان و خرده‌فروشان، ضروری است، زیرا به آنها کمک می‌کند تقاضای مشتری را برآورده کنند، زنجیره تامین خود را بهینه کنند و رقابتی باقی بمانند. مدیریت مؤثر لجستیک همچنین شامل هماهنگی و همکاری بین بخش‌های مختلف در یک کسب‌وکار، مانند تولید، بازاریابی و فروش، برای اطمینان از اینکه فرآیند لجستیک با استراتژی کلی کسب‌وکار هماهنگ است، می‌شود. به طور خلاصه، لجستیک یک جزء حیاتی از عملیات تجاری است که بر سود و موفقیت کلی سازمان تأثیر می‌گذارد.

تجربه لجستیک چیست؟

تجربه لجستیک به کیفیت و کارایی فرآیند تحویل یک محصول یا خدمات اشاره دارد. این شامل توانایی یک شرکت در تحویل محصول یا خدمات به مکان مورد نظر مشتری در بازه زمانی مورد انتظار است، در حالی که اطمینان حاصل می‌شود که محصول در شرایط خوبی و با حداقل اختلالات می‌رسد. تجربه لجستیک مثبت برای مشتری شامل جنبه‌های مختلفی مانند تحویل به موقع، پیگیری دقیق محموله‌ها، ارتباط مؤثر در مورد وضعیت تحویل و هرگونه مشکلی که ممکن است پیش بیاید و رسیدگی کارآمد به مرجوعی یا تعویض است. مشتریان تجربه لجستیک را ارزشمند می‌دانند زیرا بر رضایت آنها از تجربه کلی خرید و تصور آنها از قابلیت اطمینان و حرفه‌ای بودن شرکت تأثیر می‌گذارد. از سوی دیگر، یک تجربه لجستیکی منفی می‌تواند منجر به نارضایتی مشتری، نظرات منفی و از دست دادن کسب و کار شود. به عنوان مثال، تحویل‌های دیر، محصولات آسیب‌دیده یا ارتباط ضعیف در مورد وضعیت تحویل می‌تواند منجر به ناامیدی و ناراحتی شود و می‌تواند به شهرت شرکت آسیب برساند.

اهمیت مدیریت لجستیک چیست؟

پیچیدگی فزاینده‌ای که در جابجایی کالاها از نقطه مبدا تا نقطه مصرف وجود دارد، مدیریت لجستیک را با توجه به همگام شدن با نیازهای در حال تغییر مشتری، رقابت فزاینده و پویایی‌های در حال تکامل بازار، حیاتی کرده است. لجستیک کلید استفاده، برنامه‌ریزی، اجرا و کنترل جریان و ذخیره‌سازی کالاها و خدمات برای برآورده کردن الزامات مشتری است. مدیریت کارآمد لجستیک، دید واضحی از فعالیت‌های حمل‌ونقل درگیر در تضمین عملیات روان زنجیره تامین ارائه می‌دهد. با تجزیه و تحلیل داده‌های حمل‌ونقل، شرکت‌ها می‌توانند بهینه‌سازی مسیر بهتری را برای جلوگیری از اختلالات احتمالی و همچنین صرفه‌جویی در هزینه‌های عملیاتی و سوخت اجرا کنند. مدیریت لجستیک به شناسایی اقدامات صرفه‌جویی در هزینه و پایین نگه داشتن هزینه‌ها یاری می رساند و در نتیجه بهره‌وری بهتری را تضمین می‌کند. مهم‌ترین عنصر در لجستیک است و کلید دستیابی به رضایت مشتری است. مدیریت کارآمد لجستیک، اجرای استراتژی‌های قابل اعتمادی را که به ارائه خدمات برای پاسخگویی به تقاضای مشتری و افزایش حجم فروش کمک می‌کنند، امکان‌پذیر می‌سازد.

بیشتر بخوانید: مدیریت پروژه

مدیریت لجستیک

هفت وظیفه ضروری لجستیک

هفت وظیفه اصلی مدیریت لجستیک، ستون فقرات هر عملیات لجستیکی موفق را تشکیل می‌دهند. این وظایف از کنترل موجودی تا مدیریت حمل‌ونقل را شامل می‌شوند و با استفاده از ابزارهای مدیریت لجستیک برای بهبود کارایی و اثربخشی، تضمین می‌کنند که زنجیره تأمین شرکت به خوبی اجرا می‌شود. صنایع مختلف از تجارت الکترونیک گرفته تا تولید، برای تحویل کارآمد محصولات به مشتریان نهایی، رعایت شرایط پرداخت و تحویل و حفظ مزیت رقابتی در بازار، به این وظایف اصلی لجستیک متکی هستند.

  • لجستیک پردازش سفارش

پردازش سفارش یک وظیفه ضروری در لجستیک است که شامل دریافت، انجام و تأیید سفارشات مشتری می‌شود. این عنصر حیاتی است که مدیریت موجودی را با الزامات مشتری مرتبط می‌کند و به عنوان اولین قدم در تحویل فیزیکی کالا عمل می نماید. پردازش مؤثر سفارش می‌تواند به طور قابل توجهی تجربه مشتری را بهبود بخشد و منجر به افزایش رضایت و وفاداری شود. این امر ارتباط نزدیکی با سطح موجودی و ظرفیت تجدید موجودی دارد، زیرا موجودی کافی تضمین می‌کند که شرکت می‌تواند به تعهدات آینده خود در قبال مشتری عمل نماید.

  • لجستیک حمل و نقل محصول و مواد

حمل و نقل محصولات و مواد بخش مهمی از خدمات لجستیکی است که شامل جابجایی، حفاظت و ذخیره‌سازی کالاها در سراسر زنجیره تأمین می‌شود. این وظیفه تضمین می‌کند که اقلام به صورت ایمن در داخل یک انبار یا بین مکان‌های مختلف حمل می‌شوند و در عین حال کیفیت محصول حفظ می‌شود. این امر با کنترل موجودی و مدیریت انبار مرتبط است و نقش مهمی در کارایی عملیات لجستیکی ایفا می‌کند. علاوه بر حفاظت و حمل ایمن کالا، لجستیک حمل و نقل محصول و مواد همچنین شامل انتخاب استراتژیک تجهیزات و روش‌های مقرون‌به‌صرفه است که کارایی نیروی کار را افزایش می‌دهد.

  • مدیریت کنترل موجودی

مدیریت کنترل موجودی سنگ بنای وظایف مدیریت لجستیک است و تضمین می‌کند که سطح موجودی برای پاسخگویی به سفارشات مشتری کافی باشد، بدون اینکه منجر به مازاد موجودی شود که منابع شرکت را مسدود می نماید. کنترل منطقی موجودی نه تنها به کاهش هزینه‌ها کمک می‌کند، بلکه عامل مهمی در انجام سفارش نیز هست. فراتر از کاهش هزینه، مدیریت کنترل موجودی در استراتژی زنجیره تأمین مؤثر است و به سیستم‌های موجودی جاست این تایم (Just-in-time) که ضایعات را کاهش می‌دهند و پاسخگویی به تغییرات بازار را افزایش می‌دهند، کمک می‌کند. این رویکرد استراتژیک به موجودی، عملیات لجستیکی چابک‌تر و انعطاف‌پذیرتری را فراهم می‌کند که به ویژه در صنایعی با چرخه عمر سریع محصول یا صنایعی که به سطوح موجودی دقیق برای صحت سفارش مشتری نیاز دارند، مفید است.

  • لجستیک ذخیره‌سازی و انبار

لجستیک ذخیره‌سازی و انبار شامل قرار دادن و سازماندهی استراتژیک کالاها در داخل یک مرکز است که برای بهینه‌سازی فضا و دسترسی ضروری است. این وظیفه لجستیکی تضمین می‌کند که محصولات به راحتی برای بسته‌بندی و ارسال در دسترس باشند و مستقیماً بر انجام سفارش و رضایت مشتری تأثیر می‌گذارد. لجستیک کارآمد انبار همچنین می‌تواند هزینه‌های نیروی کار را کاهش دهد و گردش موجودی را بهبود بخشد، بنابراین بخش مهمی از وظایف مدیریت لجستیک است. تأسیسات انبارداری به طور فزاینده‌ای پیچیده شده‌اند و فناوری‌هایی مانند سیستم‌های مدیریت انبار (WMS)، سیستم‌های ذخیره‌سازی و بازیابی خودکار (AS/RS) و نرم‌افزار مدیریت لجستیک را ادغام می‌کنند. این فناوری‌ها صحت موجودی را تضمین می‌کنند و با بهینه‌سازی عملیات انبار به اثربخشی کلی تحویل کمک می‌کنند.

  • لجستیک مدیریت حمل و نقل و تحویل

جنبه مدیریت حمل و نقل از وظایف مدیریت لجستیک در هماهنگ کردن عملیات لجستیکی محوری است. این شامل تصمیمات مربوط به حالت‌های حمل‌ونقل، انتخاب مسیرها و مدیریت هزینه‌های حمل‌ونقل است. این فقط در مورد جابجایی کالا از نقطه A به نقطه B نیست. بلکه در مورد انجام این کار به صورت کارآمد، به موقع و در محدوده بودجه است. ادغام حمل‌ونقل با سایر وظایف لجستیکی، مانند کنترل موجودی و تأسیسات انبار، می‌تواند هزینه‌ها را کاهش دهد و در عین حال اثربخشی کلی تحویل را حفظ کند. لجستیک مدیریت حمل و نقل و تحویل همچنین شامل پیمایش یک شبکه حمل‌ونقل پیچیده است که شامل انطباق با مقررات و بهینه‌سازی هزینه‌های حمل‌ونقل است. با ظهور تجزیه و تحلیل داده‌های زنجیره تأمین و ابزارهای نظارت، شرکت‌ها اکنون می‌توانند محموله‌ها را در زمان واقعی پیگیری کنند و امکان هماهنگی و مدیریت حمل‌ونقل بهتری را فراهم نمایند.

  • بسته‌بندی محصول

در مدیریت لجستیک، بسته‌بندی لجستیکی نقش اساسی در محافظت از محصولات در طول حمل‌ونقل و اطمینان از رسیدن آنها به مشتریان نهایی در شرایط عالی ایفا می‌کند. بسته‌بندی مناسب نیز در جنبه‌های جابجایی و ذخیره‌سازی مواد ضروری است، زیرا بر نحوه جابجایی، ذخیره‌سازی و چیدن محصولات تأثیر می‌گذارد. علاوه بر این، بسته‌بندی می‌تواند به گونه‌ای طراحی شود که با مقررات گمرکی مطابقت داشته باشد و از این طریق زنجیره تأمین را با جلوگیری از تأخیر و آسیب‌های احتمالی بیشتر ساده کند. بسته‌بندی محصول همچنین برای استراتژی برندسازی و بازاریابی حیاتی است و بر تجربه و رضایت مشتری تأثیر می‌گذارد. راه‌حل‌های بسته‌بندی نوآورانه که سازگار با محیط زیست و آسان برای استفاده هستند، می‌توانند با پرداختن به الزامات مشتری و جنبه‌های مختلف خواسته‌های مشتری، یک مزیت رقابتی ایجاد کنند.

  • داده‌ها و نظارت بر زنجیره تأمین با نرم‌افزار

استفاده از نرم‌افزار مدیریت موجودی و ابزارهای تحلیل پیشرفته، یک تغییر بزرگ در عملیات زنجیره تأمین است. این فناوری‌ها بینش‌های ارزشمندی را در مورد عملیات لجستیکی ارائه می‌دهند و کسب‌وکارها را قادر می‌سازند تا تصمیمات مبتنی بر داده بگیرند. داده‌های بی‌درنگ از فرآیندهای لجستیکی می‌توانند سطوح موجودی را بهینه کنند، تقاضا را پیش‌بینی نمایند و ظرفیت تجدید موجودی را برنامه‌ریزی کنند که برای حفظ موجودی کافی و جلوگیری از کمبود موجودی حیاتی است. علاوه بر این، ادغام داده‌های زنجیره تأمین و نرم‌افزار مدیریت موجودی به زمینه‌هایی مانند مدیریت حمل‌ونقل و پیگیری سفارش مشتری گسترش می‌یابد و یک رویکرد مبتنی بر داده را برای مدیریت لجستیک ارائه می‌دهد.

  • لجستیک خروجی

لجستیک خروجی به فرآیند انتقال محصولات نهایی از انبار یا مرکز توزیع به مشتریان اشاره دارد. این فرآیند شامل چندین مرحله کلیدی از جمله پردازش سفارش، برداشت و بسته‌بندی، حمل‌ونقل و تحویل است. لجستیک خروجی مؤثر برای اطمینان از تحویل به موقع و سالم محصولات به مشتریان حیاتی است. لجستیک خروجی شامل طیف وسیعی از فعالیت‌ها است، از جمله:

  • پردازش سفارش: این شامل دریافت و پردازش سفارشات مشتری، از جمله تأیید موجود بودن موجودی و برنامه‌ریزی حمل‌ونقل است. پردازش کارآمد سفارش تضمین می‌کند که سفارشات مشتری به درستی انجام و به سرعت ارسال می‌شوند.
  • برداشت و بسته‌بندی: این شامل انتخاب و بسته‌بندی محصولات برای حمل‌ونقل، از جمله برچسب‌گذاری و آماده‌سازی محموله‌ها برای حمل‌ونقل است. برداشت و بسته‌بندی مناسب برای جلوگیری از آسیب در طول حمل‌ونقل و اطمینان از رسیدن محصولات به مشتریان در شرایط عالی ضروری است.
  • حمل‌ونقل: این شامل حمل محصولات از انبار یا مرکز توزیع به مشتری، از جمله انتخاب کارآمدترین و مقرون‌به‌صرفه‌ترین حالت حمل‌ونقل است. استراتژی‌های حمل‌ونقل مؤثر می‌تواند به طور قابل توجهی هزینه‌های حمل‌ونقل را کاهش دهد و زمان تحویل را بهبود بخشد.
  • تحویل: این شامل تحویل محصولات به مشتری، از جمله پیگیری و نظارت بر محموله‌ها برای اطمینان از تحویل به موقع است. ابزارهای پیگیری و نظارت بی‌درنگ می‌توانند با ارائه به‌روزرسانی‌های دقیق تحویل، رضایت مشتری را افزایش دهند.

لجستیک خروجی یک جزء حیاتی از زنجیره تأمین است، زیرا مستقیماً بر رضایت و وفاداری مشتری تأثیر می‌گذارد. شرکت‌هایی که در لجستیک خروجی برتری دارند، قادر به ایجاد روابط قوی با مشتریان خود، بهبود رضایت مشتری و افزایش تکرار کسب‌وکار هستند. با بهینه‌سازی فرآیندهای لجستیک خروجی، کسب‌وکارها می‌توانند اطمینان حاصل کنند که محصولاتشان به صورت کارآمد و قابل اعتماد تحویل داده می‌شوند و به موفقیت کلی زنجیره تأمین کمک می‌کنند.

بیشتر بخوانید: تعریف استراتژی زنجیره تأمین چیست؟ انواع مدیریت زنجیره تأمین چگونه اجرا می شوند؟

 

 

مزایای مدیریت لجستیک

وظایف مدیریت لجستیک فقط مجموعه‌ای از وظایف مجزا نیستند. آنها عناصر درهم‌تنیده‌ای هستند که قلب هر عملیات لجستیکی را هدایت می نمایند. یک مدیر لجستیک بر حمل‌ونقل، انبارداری و توزیع کالاها نظارت می‌کند و ضمن مدیریت هزینه‌ها و عوامل لجستیکی مختلف مانند سطح موجودی و عملکرد تأمین‌کننده، تحویل به موقع را تضمین می نماید. اجرای عملی آنها می‌تواند به طور قابل توجهی توانایی شرکت را برای رقابت و موفقیت در بازار امروز تعیین کند.

  • کارآیی اجرا

کارآیی اجرای وظایف مدیریت لجستیک در توانایی آنها برای ساده‌سازی عملیات و کاهش هزینه‌ها نهفته است. هنگامی که فرآیندهای لجستیکی به خوبی تنظیم می‌شوند، شرکت‌ها می‌توانند با به حداقل رساندن ضایعات، بهینه‌سازی فعالیت‌های پرهزینه و بهبود انجام سفارش، تأثیر قابل توجهی بر سود خود مشاهده کنند.

  • تأمین مهارت زنجیره تأمین

تأمین مهارت زنجیره تأمین از طریق مدیریت ماهرانه لجستیک منجر به یک سیستم قوی می‌شود که قادر به تحمل چالش‌های مختلف است. مدیران زنجیره تأمین نقشی محوری در حفظ دید جهانی زنجیره تأمین ایفا می‌کنند که برای پیش‌بینی تغییرات تقاضا، کاهش ریسک‌ها و حفظ مزیت رقابتی بسیار مهم است. این امر تضمین می‌کند که هزینه‌های لجستیک کنترل می‌شوند، استراتژی زنجیره تأمین بی‌عیب و نقص اجرا می‌شود و خواسته‌های مشتری به طور مداوم برآورده می‌شوند و به یک سیستم لجستیکی قابل اعتماد کمک می‌کنند. تأمین مهارت زنجیره تأمین همچنین شامل استراتژی‌های مدیریت و کاهش ریسک است که در شرایط بی‌ثبات بازار امروز بسیار مهم هستند.

  • مدیریت تحویل و رضایت مشتری

مدیران لجستیک از ابزارهای مدیریت پروژه برای سازماندهی و جابجایی کارآمد اقلام استفاده می‌کنند و مدیریت مؤثر لجستیک را تضمین می نمایند. با تضمین پردازش به موقع سفارش، مدیریت کارآمد حمل‌ونقل و کنترل دقیق موجودی، کسب‌وکارها می‌توانند به طور مؤثر الزامات مشتری را برآورده کنند، که سنگ بنای ایجاد اعتماد و وفاداری است.

  • تولید کیفیت

کیفیت فرآیند لجستیک، محصول نهایی را که به دست مشتری می‌رسد، منعکس می‌کند. وظایف مدیریت لجستیک تضمین می نماید که از لجستیک ورودی تا خروجی، هر مرحله دقیقاً انجام می‌شود و منجر به نتایج باکیفیت بالا می‌شود که خواسته‌های مشتری را برآورده می‌کند و شهرت برند را تقویت می‌کند.

  •  تجربه مشتری

مدیریت لجستیک به ارائه خدمات سریع و با کیفیت کمک می‌کند. یک استراتژی مدیریتی می‌تواند دائماً سعی در بهبود فرآیندهای حمل‌ونقل داشته باشد و هرگونه اختلالی را از بین ببرد، زیرا تأخیر در تحویل می‌تواند منجر به نارضایتی مشتری شود. ارائه خدمات بهتر به مشتری و یک فرآیند حمل بار روان می‌تواند ارزش بیشتری به تجربه مشتری اضافه نماید. بهبود تجربه مشتری می‌تواند منجر به شهرت بهتر برند یا شرکت شود و به ایجاد کسب‌وکار بیشتر کمک کند. از این رو، لجستیک به خوبی مدیریت شده به یک تجربه مثبت کلی مشتری یاری می رساند.

  • بهینه‌سازی هزینه‌های عملیاتی

لجستیک زمانی به طور بهینه عمل می‌کند که شفافیت و دید کافی در عملیات وجود داشته باشد. یک طرح مدیریت لجستیک کارآمد می‌تواند داده‌های تاریخی را تجزیه و تحلیل نماید و بهینه‌سازی مسیر را برای افزایش کارایی و کاهش هزینه‌های سوخت ارائه دهد. مدیریت لجستیک می‌تواند استفاده از دارایی‌ها را بهینه کند، کارایی کسب‌وکار را بهبود بخشد و هزینه‌های عملیاتی را کاهش دهد.

  • افزایش سودآوری

مدیریت لجستیک شرکت‌ها را قادر می‌سازد تا دید واضحی از عملیات خود داشته باشند، روابط با مشتری را بهبود بخشند و نیاز به حفظ موجودی اضافی را کاهش دهند. این امر به افزایش نرخ انجام سفارش کمک می‌کند و در نتیجه سودآوری شرکت را افزایش می‌دهد. با استفاده از سیستم‌های بهینه‌سازی مسیر، اجرای آخرین نوآوری‌های فناوری و با افزایش میزان استفاده از ظرفیت ناوگان، شرکت‌ها می‌توانند هزینه‌های عملیاتی را به حداقل برسانند و مدیریت هماهنگ زنجیره تامین را تضمین کنند.

  • عملیات بین‌وجهی بهتر

عملیات بین‌وجهی شامل استفاده از دو یا چند حالت یا حامل برای حمل کالا از تامین کننده به مصرف کننده است. کانتینرهای استاندارد ویژه برای عملیات بین‌وجهی استفاده می‌شوند که خطرات جابجایی مستقیم کالاها را از بین می‌برد. عملیات بین‌وجهی بهتر به کاهش هزینه‌ها کمک می‌کند، دوستدار محیط زیست است و قابل اعتمادتر و ایمن‌تر است.

  • بهره‌وری و کارایی بیشتر در تحویل

لجستیک بر بهینه‌سازی عملیات و بهبود کارایی بدون تأثیر بر حاشیه‌های سود تمرکز دارد. با کاهش اتلاف منابع، بهره‌وری تحویل بدون به خطر انداختن تحویل به موقع کالا تضمین می‌شود. مدیریت لجستیک می‌تواند استانداردهای کیفیت را رعایت کند، شکست‌ها، نقص‌ها و انحرافات را کاهش دهد تا اطمینان حاصل شود که بهره‌وری تحویل تحت تأثیر قرار نمی‌گیرد.

  • برنامه‌ریزی هوشمندانه مسیر

کالاها باید به صورت کارآمد و بدون مشکل تحویل داده شوند و در عین حال قوانین ایمنی جاده و تحویل‌های زمان‌بندی شده رعایت شوند. برنامه‌ریزی هوشمندانه مسیر، انتخاب آسان بهترین مسیرها را امکان‌پذیر می‌نماید، به جلوگیری از ترافیک کمک می‌کند، نظارت بر وضعیت رانندگان و وسایل نقلیه را آسان می‌کند، کیلومترهای خالی را کاهش می‌دهد و تضمین می‌کند که کالاها سالم و به موقع به مشتریان می‌رسند. برنامه‌ریزی هوشمندانه مسیر، نرخ انجام خوب و رضایت مشتری را تضمین می‌کند.

بیشتر بخوانید: مدیریت زنجیره تامین چیست؟

7 وظیفه اصلی مدیریت لجستیک

 

تفاوت بین لجستیک و مدیریت زنجیره تامین چیست؟

لجستیک و مدیریت زنجیره تامین مفاهیم نزدیک به هم هستند، اما معانی و دامنه متفاوتی دارند. لجستیک به فرآیند برنامه‌ریزی، اجرا و کنترل جابجایی کالاها و خدمات از نقطه مبدا تا نقطه مصرف اشاره دارد. این شامل فعالیت‌هایی مانند حمل‌ونقل، انبارداری، مدیریت موجودی و پردازش سفارش است. لجستیک بر مدیریت کارآمد و مؤثر کالاهای فیزیکی متمرکز است و اطمینان حاصل می‌کند که آنها در مکان مناسب، در زمان مناسب و در شرایط مناسب تحویل داده می‌شوند. مدیریت زنجیره تامین، از سوی دیگر، یک مفهوم گسترده‌تر است که کل شبکه فعالیت‌های درگیر در تولید و تحویل کالاها و خدمات، از تأمین مواد اولیه تا تحویل نهایی به مشتری را در بر می‌گیرد. مدیریت زنجیره تامین شامل لجستیک به عنوان یکی از اجزای کلیدی خود است، اما شامل وظایف دیگری مانند تدارکات، برنامه‌ریزی تولید، پیش‌بینی تقاضا و مدیریت روابط با تامین کننده نیز می‌شود. مدیریت زنجیره تامین بر بهینه‌سازی کل شبکه فعالیت‌ها برای بهبود کارایی، کاهش هزینه‌ها و افزایش رضایت مشتری متمرکز است. به طور خلاصه، لجستیک زیرمجموعه‌ای از مدیریت زنجیره تامین است که به جابجایی فیزیکی کالاها و خدمات می‌پردازد، در حالی که مدیریت زنجیره تامین یک مفهوم گسترده‌تر است که شامل تمام فعالیت‌های درگیر در تولید و تحویل کالاها و خدمات به مشتریان می‌شود.

بیشتر بخوانید: برنامه وفاداری مشتری

 

نقش لجستیک در مدیریت زنجیره تامین چیست؟

لجستیک نقشی محوری در محیط زنجیره تامین مدرن ایفا می‌کند. با بهینه‌سازی برنامه‌ریزی مسیر، زمان‌بندی حمل‌ونقل، نیازهای ذخیره‌سازی، پیگیری موجودی و روش‌های حمل‌ونقل، اطمینان حاصل می‌کند که کالاها و محصولات به موقع و همیشه دریافت و تحویل می‌شوند. با ظهور فناوری، مانند سیستم‌های مدیریت انبار و سیستم‌های موقعیت‌یابی جهانی، ارائه‌دهندگان لجستیک به طور فزاینده‌ای کارآمد شده‌اند و امکان رضایت بیشتر مشتری را از طریق زمان تحویل سریع‌تر و بهبود دقت سفارش فراهم می‌کنند. اهمیت لجستیک را نمی‌توان هنگام بررسی بهینه‌سازی کل فرآیند زنجیره تامین دست کم گرفت. هرگونه تأخیر یا حادثه در این زمینه می‌تواند تأثیر آبشاری داشته باشد و منجر به خسارات مالی قابل توجهی شود.

عملکرد وظایف مدیریت لجستیک در مدیریت زنجیره تأمین

در حالی که وظایف مدیریت لجستیک (LMF) بخشی جدایی‌ناپذیر از مدیریت زنجیره تأمین (SCM) هستند، نقش‌های متمایزی دارند. LMF بر جریان کارآمد و ذخیره‌سازی کالاها در داخل زنجیره تأمین متمرکز است و با وظایف خاصی مانند حمل‌ونقل، ذخیره‌سازی و انجام سفارش سروکار دارد. SCM دامنه وسیع‌تری را شامل می‌شود، از جمله تأمین مواد، فرآیندهای تولید و استراتژی کلی برای به حداکثر رساندن ارزش مشتری. ادغام LMF در SCM تضمین می‌کند که کارایی عملیاتی حاصل شود و نتایج مؤثری مانند کاهش هزینه‌های لجستیک، بهبود اثربخشی تحویل و افزایش رضایت مشتری ارائه شود. زنجیره‌های تأمین قوی برای تضمین کارایی، صرفه‌جویی در هزینه و بهبود رضایت مشتری، به‌ویژه با توجه به چالش‌های ناشی از جهانی‌سازی و ظهور تجارت الکترونیک، بسیار مهم هستند.

بیشتر بخوانید: مشاوره زنجیره تامین

 

انواع مدیریت لجستیک

فرآیند مدیریت لجستیک با جمع‌آوری مواد اولیه شروع می‌شود و تا مرحله نهایی که کالاها به مقصد تحویل داده می‌شوند، ادامه می‌یابد. انواع مختلفی از لجستیک مرتبط با فرآیندهای مختلف زنجیره تامین وجود دارد. انواع اصلی مدیریت لجستیک به شرح زیر است:

  • مدیریت تامین

مدیریت تامین شامل برنامه‌ریزی، تهیه و هماهنگ کردن موادی است که در مکان خاص و در زمان مشخص برای پشتیبانی از تولید مورد نیاز هستند. این لجستیک همچنین شامل هماهنگی برای ذخیره‌سازی و حمل‌ونقل مواد خواهد بود. همچنین به معنای ارزیابی سطح عرضه برای مطابقت با تقاضا به منظور اطمینان از جریان روان فرآیند است. مدیریت تامین باید به موقع انجام شود زیرا تاخیر می‌تواند منجر به اختلال در کل زنجیره تامین شود.

  • توزیع و جابجایی مواد

این حرکت عموماً شامل جابجایی مواد یا محصولات ذخیره شده برای تولید یا توزیع بیشتر است. این نوع لجستیک شامل بارگیری، تخلیه، پیگیری و نگهداری موجودی مواد زیادی است. این نوع مدیریت، حرکت لوازم از یک انبار مرکزی به مکان‌های مختلف دیگر را کنترل می‌کند و شامل جابجایی شدید مواد است که در آن تحویل به موقع یک عامل مهم است.

  • مدیریت محصول

مدیریت محصول در لجستیک شامل برنامه‌ریزی، مدیریت و کنترل مراحل مختلف تولید در یک شرکت است. این امر وظیفه هماهنگی مورد نیاز در فرآیند تولید یا مونتاژ، جابجایی بین کارخانه‌ها و انبارها، مدیریت فضاهای تولید و پایبندی به یک برنامه دقیق را بر عهده دارد. لجستیک تولید ابزاری برای دستیابی به کارایی سرمایه فراهم می‌کند.

  • مدیریت خدمات مشتری

مدیریت خدمات مشتری به روش‌ها، استراتژی‌ها و فناوری‌هایی اشاره دارد که شرکت‌ها برای مدیریت و تجزیه و تحلیل تعاملات و داده‌های مشتری در طول چرخه عمر مشتری استفاده می‌کنند. مدیریت خوب خدمات مشتری در لجستیک به ارتباط عالی و تحویل به موقع و بدون آسیب بستگی دارد. این امر به بهبود روابط تجاری با مشتریان و کمک به حفظ مشتری کمک می‌کند.

  • مدیریت مرجوعی

مدیریت مرجوعی که اغلب به عنوان لجستیک معکوس شناخته می‌شود، مدیریت اقلام مرجوعی به شرکت است. مدیریت مرجوعی شامل بازیابی مواد و لوازم از یک فرآیند تولید یا مونتاژ یا بازگشت محصولات آسیب دیده، ناخواسته و استفاده نشده از مشتری نهایی است. از طریق بازرسی و مرتب‌سازی مناسب محصولات مرجوعی، می‌توان با استفاده از اقلام مرجوعی آسیب ندیده/استفاده نشده برای پر کردن موجودی، خسارات را به میزان قابل توجهی کاهش داد.

بیشتر بخوانید: مشاوره لجستیک

 

نکاتی برای مدیریت مؤثر لجستیک

مدیریت کارآمد لجستیک، جریان روان ارتباطات و محصولات را تضمین می‌کند، روابط بهتر با مشتری ایجاد می‌نماید و نیاز به نگهداری موجودی اضافی را به حداقل می‌رساند. همچنین به کاهش خطاها، کاهش زمان تحویل و افزایش درآمد کمک می‌کند.

  • تضمین کنترل بهتر فعالیت‌های سطح زمین

مدیریت لجستیک به اتصال همه منابع و ادغام با بخش‌های مختلف کمک می‌کند تا دیدی واضح‌تر و شفاف‌تر از عملیات ارائه دهد. دسترسی بی‌درنگ به اطلاعات در طول کل فرآیند تحویل می‌تواند فرآیند حمل‌ونقل را ساده‌تر کرده و کنترل بهتری را برای کاهش اختلالات تحویل تضمین نماید.

  • نزدیک کردن موجودی به مشتریان

موقعیت موجودی نقش مهمی در تحقق جدول زمانی تحویل ایفا می‌کند. با انتظارات مشتریان برای خدمات تحویل سریع‌تر روز به روز، فاصله بین مشتری و محصول باید کاهش یابد. مدیریت لجستیک باید مکان‌های موجودی را پیدا کند، که می‌تواند سرعت جدول زمانی تحویل را افزایش دهد و هزینه‌های عملیاتی را به حداقل برساند.

  • خودکارسازی عملیات اصلی لجستیک

خودکارسازی مقدار قابل توجهی در زمان و هزینه صرفه‌جویی می‌کند زیرا دخالت دستی، به ویژه در مورد وظایف تکراری، حذف می‌شود. خودکارسازی عملیات اصلی لجستیک مانند برنامه‌ریزی، تخصیص وظایف، مدیریت فهرست، برنامه‌ریزی مسیر و موارد دیگر می‌تواند خطاهای پرهزینه را کاهش دهد، خدمات مشتری را بهبود بخشد و سطوح بالایی از برتری عملیاتی را ایجاد نماید. خودکارسازی سرعت، دقت، کیفیت و کارایی را در اجرای عملیات تضمین می‌کند.

  • پذیرش روش‌های مسیریابی پیشرفته

روش‌های مسیریابی پیشرفته به برنامه‌ریزی مسیرهای تحویل کمک می‌کنند که بسیار کارآمد و سازنده هستند. با در نظر گرفتن انبوهی از عوامل خارجی مانند آب و هوا، خیابان‌های یک‌طرفه، تناژ، کیلومترهای خالی، عوامل خطر و موارد دیگر، پلتفرم‌های برنامه‌ریزی مسیر مدرن می‌توانند به طور قابل توجهی هزینه‌های حمل‌ونقل و تأخیرها را کاهش دهند.

  • مشتری محور کردن تحویل‌های آخرین مایل

مشتریان مدرن که از نیاز به رضایتمندی فوری هدایت می‌شوند، باید بدانند سفارشاتشان کجاست، چه زمانی ارسال شده است، دقیقاً چه زمانی تحویل داده می‌شود و چه کسی آن را تحویل می‌دهد. برندها باید مدل‌های تحویل سلف سرویس را در اختیار مشتریان قرار دهند که به آنها امکان انتخاب و در صورت لزوم، تغییر تاریخ، زمان و مکان تحویل را می‌دهد. از این رو، بسیار مهم است که عملیات لجستیک، به ویژه آخرین مایل، مشتری محور باشد.

  • کاهش ردپای کربن

حمل‌ونقل یکی از بزرگترین دلایل افزایش انتشار کربن در سراسر جهان است. منابع را در مقیاس بزرگ مصرف می‌کنند و تا حد زیادی مسئول انتشار کربن در جهان هستند. با معرفی فناوری‌های مدرن، مانند بهینه‌سازی مسیر، خودکارسازی، یادگیری ماشین، مستندات دیجیتال و موارد دیگر، کسب‌وکارها می‌توانند ردپای کربن خود را به شدت کاهش دهند.

  • محک زدن دقیق عملکرد ۳PL

شرکت‌های لجستیک شخص ثالث زمانی استفاده می‌شوند که یک کسب‌وکار می‌خواهد تمام یا بخشی از وظایف توزیع و انجام خود را برون‌سپاری کند. پذیرش یک نرم‌افزار لجستیک دیجیتال که ذینفعان لجستیک را قادر می‌سازد تا تصمیم‌گیری‌های مبتنی بر داده را انجام دهند، در مدیریت بی‌وقفه ارائه‌دهندگان لجستیک شخص ثالث بسیار مفید است. کسب‌وکارها می‌توانند به سرعت به شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) ارائه‌دهنده ۳PL دسترسی داشته باشند و آن را با نیازهای تحویل خاص تطبیق دهند. مدیریت مؤثر لجستیک که قابلیت همکاری بین معماری IT داخلی با سیستم‌های ۳PL را تضمین می‌کند، مدیریت ۳PL را با بهبود دید ناوگان، ردیابی بی‌درنگ، تجربه‌های تحویل بهتر و افزایش رعایت انطباق، بیشتر افزایش می‌دهد.

  • ایجاد استراتژی‌های مدیریت ریسک قوی

شرکت‌ها می‌توانند با برنامه‌ریزی استراتژیک که توسط ابزارهای لجستیک دیجیتال هدایت می‌شود، استحکام زنجیره‌های تأمین خود را افزایش داده و آنها را در برابر بحران‌ها محافظت کنند. فرآیندهای سخت و عدم شفافیت منجر به عدم چابکی و انعطاف‌پذیری لجستیک می‌شود. پذیرش ابزارهای دیجیتالی که می‌توانند دزدی، سرقت و آسیب را کاهش دهند، برای تضمین وفاداری مشتری و حاشیه‌های بهتر حیاتی است.

بیشتر بخوانید: تعریف مدیریت ریسک چیست؟ انواع مدیریت ریسک در شرکتهای مالی و بیمه ها چگونه انجام میشود؟

اصول مدیریت لجستیک

 

بهترین روش‌ها برای مقابله با اختلالات در مدیریت لجستیک

همه‌گیری، کسب‌وکارها را مجبور کرد تا برای همگام شدن با تقاضاهای در حال تغییر و ارائه اقلام ضروری به مشتریان، بیشتر به مدیریت لجستیک تکیه کنند. اگرچه نیروهای مختل‌کننده ممکن است زیست‌محیطی، ژئوپلیتیکی یا فناوری باشند، اما می‌توانند شبکه‌های لجستیکی را دچار بی‌نظمی نمایند. برای مقابله با اختلالات در مدیریت لجستیک، لازم است چند روش برتر برای افزایش مقیاس‌پذیری، حفظ تحویل و محدود کردن تأخیر در خدمات ایجاد شود. خوشبختانه، زنجیره تامین مدرن در میانه دیجیتالی شدن است و فناوری‌ها و ابزارهای جدید نوید افزایش کارایی و بهبود دقت را می‌دهند. در اینجا چند نکته وجود دارد که می‌تواند به پاسخگویی به اختلالات در مدیریت لجستیک کمک کند:

  • برای چابکی و صرفه‌جویی در هزینه، از قابلیت‌های تأمین جمعی برای بهینه‌سازی ظرفیت کارکنان و وسیله نقلیه خود استفاده نماید. این به صرفه‌جویی در هزینه، پاسخگویی به افزایش تقاضا و بهینه‌سازی تحویل آخرین مایل کمک می‌کند.
  • گزینه‌های تحویل و پرداخت بدون تماس را برای حفظ ایمنی و سلامت مشتریان و کارکنان خود اتخاذ کنید. انعطاف‌پذیری برای تطبیق با گزینه‌های پرداخت مختلف مانند پرداخت ضربه‌ای و کیف پول‌های دیجیتال نیز می‌تواند رضایت مشتری را افزایش دهد.
  • یک طرح احتمالی در دسترس داشته باشید تا به مشکلات پیش‌بینی نشده پاسخ دهید. یک “تیم بحران” برای اطمینان از آمادگی در صورت بروز هرگونه وضعیت اضطراری لجستیکی ایجاد کنید.
  • قابلیت‌های مسیریابی بی‌درنگ و پویا می‌تواند به حداکثر رساندن کارایی تحویل، تحویل اضطراری و مکان‌های تحویل متعدد در یک مسیر کمک کند.
  • در نظر داشته باشید که روش‌های مقرون‌به‌صرفه و خدمات ارزش افزوده را برای مشتریان اجرا نمایید تا از کنترل قیمت‌ها اطمینان حاصل کنید و از افزایش قیمت غیرضروری جلوگیری نمایید.
  • به سرمایه‌گذاری در فناوری‌های جدید مانند هوش مصنوعی و افزوده، تجزیه و تحلیل پیشرفته، خودکارسازی، رباتیک انبار و بسیاری موارد دیگر، برای بهبود مقیاس‌پذیری و مزیت رقابتی کسب‌وکارها ادامه دهید.

مدیریت لجستیک باید تکامل یابد و با آخرین نوآوری‌های فناوری سازگار شود تا انتظارات رو به افزایش مشتری، ایجاد سود و دستیابی به رشد را برآورده کند. شرکت‌ها باید بهترین روش‌های مدیریت لجستیک را برای بهبود عملکرد عملیاتی با تأکید بر هماهنگی فرآیند و اشتراک اطلاعات اجرا کنند.

بیشتر بخوانید: شاخص کلیدی عملکرد (KPI) چیست؟

 

نقش مدیریت لجستیک چیست؟

نقش مدیریت لجستیک، برنامه‌ریزی، اجرا و کنترل جابجایی کالاها، خدمات و اطلاعات بین نقطه مبدا و نقطه مصرف است، در حالی که زنجیره تامین بهینه می‌شود تا بهترین تعادل بین خدمات مشتری و صرفه‌جویی در هزینه حاصل شود.

خدمات مشتری چگونه با مدیریت لجستیک مرتبط است؟

خدمات مشتری به سطح پشتیبانی و کمکی که قبل، در طول و بعد از خرید به مشتریان ارائه می‌شود، اشاره دارد. این شامل رسیدگی به سوالات مشتری، حل شکایات و ارائه پشتیبانی پس از فروش است.

مدیریت لجستیک مؤثر برای ارائه خدمات خوب به مشتری ضروری است. مدیران لجستیک باید اطمینان حاصل کنند که محصولات در زمانی که مشتریان به آنها نیاز دارند در دسترس هستند و به موقع و در شرایط مناسب تحویل داده می‌شوند. این می‌تواند به بهبود رضایت و وفاداری مشتری و همچنین کاهش احتمال شکایات یا مرجوعی مشتری کمک کند.

 

 

نتیجه گیری:

مدیریت لجستیک یک فرآیند عملیاتی مهم تجاری است که شامل هماهنگی، جابجایی و ذخیره‌سازی کالاها از طریق استفاده کارآمد از منابع است. این شامل فعالیت‌هایی مانند تأمین، برنامه‌ریزی، پیگیری، انبارداری، حمل‌ونقل، کنترل موجودی و خدمات مشتری است. چهار وظیفه اصلی لجستیک عبارتند از مدیریت موجودی، مدیریت حمل‌ونقل، پردازش سفارش و مدیریت انبار. شش حوزه کلیدی عبارتند از حمل‌ونقل، انبارداری، مدیریت موجودی، جابجایی مواد، انجام سفارش و طراحی شبکه لجستیک. هفت وظیفه لجستیک شامل پردازش سفارش، انبارداری، مدیریت موجودی, حمل‌ونقل، جابجایی مواد، بسته‌بندی و خدمات مشتری است.
 وظایف مدیریت لجستیک حلقه‌های زنجیره در دستگاه مدیریت زنجیره تأمین هستند که هر کدام نقش حیاتی در تضمین تحویل به موقع و مقرون‌به‌صرفه محصولات ایفا می‌کنند. آنها برای برآوردن خواسته‌های مشتری و حفظ کارایی زنجیره تأمین شرکت ضروری هستند. با بهینه‌سازی این وظایف لجستیکی، کسب‌وکارها می‌توانند به هزینه‌های کمتر، بهبود اثربخشی تحویل و بهبود تجربه مشتری دست یابند که برای مزیت رقابتی و پایداری در بازار بسیار مهم است.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع مدیریت لجستیک برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

مدیریت زنجیره تامین چیست؟

مدیریت زنجیره تامین چیست؟

در این مقاله به بررسی موضوع مدیریت زنجیره تامین (SCM) پرداخته ایم. در ابتدا ضمن ارائه تعریفی از مدیریت زنجیره تامین، تاریخچه و پیشینه آن را نیز مورد بررسی قرار داده ایم. سپس نحوه عملکرد و مزایای مدیریت زنجیره تامین را شرح داده و در ادامه ۵ مرحله اصلی مدیریت زنجیره تامین را توضیح داده ایم. در ادامه به دلایل اهمیت و نقش فناوری در مدیریت زنجیره تامین را به تفصیل بررسی نموده ایم. در نهایت نیز رویکردهای رایج در مدیریت زنجیره تامین را شرح داده ایم. در انتها نیز برای فهم بهتر مطالب به ذکر برخی مثال ها در زمینه مدیریت زنجیره تامین پرداخته ایم. در واقع می توان گفت با مطالعه این مقاله به فهم مناسبی در زمینه موضوع مدیریت زنجیره تامین دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

مقدمه ای بر مدیریت زنجیره تامین

مدیریت زنجیره تامین یا (SCM – supply chain management) نظارت و بهینه‌سازی تولید و توزیع محصولات و خدمات یک شرکت است. هدف آن بهبود و کارآمدتر کردن تمام فرآیندهای مرتبط با تبدیل مواد اولیه و اجزا به محصولات نهایی و رساندن آنها به مشتری نهایی است. SCM مؤثر می‌تواند به ساده‌سازی فعالیت‌های یک شرکت برای حذف ضایعات، به حداکثر رساندن ارزش مشتری و کسب مزیت رقابتی در بازار کمک کند. مدیریت زنجیره تأمین از آغاز انقلاب صنعتی برای کسب و کارها ضروری بوده است. تولید انبوه یکی از محرک‌های کلیدی در تکامل زنجیره تأمین، همراه با استانداردسازی قطعات خودرو برای ساده‌سازی فرآیند تولید بود. با ظهور رایانه‌ها در تجارت، SCM جهش بزرگ دیگری برداشت، زیرا هماهنگ کردن مدیریت زنجیره تأمین در منابع مختلف، از جمله داده‌های تأمین‌کنندگان، مراکز توزیع و ارائه دهندگان حمل‌ونقل، امکان‌پذیر شد. با این وجود، مدیریت زنجیره تأمین عمدتاً یک فرآیند خطی بود و فرآیندی که فقط تعداد محدودی از کارمندان در آن شرکت داشتند. ورود همزمان اینترنت و گسترش اقتصاد جهانی، دیدگاه خطی زنجیره تأمین را منسوخ کرد. مدیریت زنجیره تأمین اکنون ادغام شبکه‌های پیچیده بسیاری از منابع داده پویا را توصیف می‌کند که اغلب به صورت بلادرنگ و در لحظه، ۲۴ ساعته و ۷ روز هفته به‌روزرسانی می‌شوند، و تسلط بر این پیچیدگی به طور فزاینده‌ای برای ارزیابی نیازهای مشتری و پیش‌بینی دقیق و تحقق کارآمد تقاضای مشتری ضروری است. این مدل عملیاتی تقاضامحور، سازمان‌ها را ملزم به حفظ سیستم‌های SCM بسیار پاسخگو و انعطاف‌پذیر می‌کند. این سیستم‌ها نیاز به سرمایه‌گذاری نهادی قابل توجه، ارتباط دقیق با شرکت‌های شریک و مشارکت گسترده کارکنان در داخل شرکت دارند.

 

مدیریت زنجیره تامین چیست؟

مدیریت زنجیره تأمین یا (SCM – supply chain management) هماهنگی کل جریان تولید یک کسب و کار، از تأمین مواد اولیه تا تحویل کالای نهایی است. زنجیره تأمین جهانی، شبکه‌ای پیچیده از تأمین‌کنندگان، تولیدکنندگان، توزیع‌کنندگان، خرده‌فروشان، عمده‌فروشان و مشتریان است. SCM مؤثر، به بهینه‌سازی این شبکه مربوط می‌شود تا اطمینان حاصل شود که همه چیز به جایی که باید باشد، در زمانی که باید باشد، و تا حد امکان به آرامی، می‌رسد. این شامل تهیه اجزای لازم، تولید محصول، ذخیره‌سازی آن، حمل‌ونقل آن و رساندن آن به مشتریان است. SCM همچنین شامل هماهنگی شرکای خارجی و منابع داخلی و مدیریت عملیات است. به گفته شورای متخصصان مدیریت زنجیره تأمین (CSCMP)، “در اصل، مدیریت زنجیره تأمین، مدیریت عرضه و تقاضا را در داخل و بین شرکت‌ها ادغام می‌کند. با SCM، شرکت‌ها می‌توانند هزینه‌های اضافی را کاهش دهند و محصولات را سریع‌تر و کارآمدتر به مصرف‌کننده تحویل دهند. در واقع SCM خوب می‌تواند به جلوگیری از فراخوان‌های پرهزینه محصول و دعاوی حقوقی و همچنین تبلیغات منفی کمک کند.

 

 

تاریخچه مدیریت زنجیره تأمین

مدیریت زنجیره تأمین (SCM) بهینه‌سازی ایجاد و جریان یک محصول از تأمین مواد اولیه تا تولید، لجستیک و تحویل به مشتری نهایی است. SCM شامل برنامه‌ریزی و اجرای یکپارچه فرآیندهای مورد نیاز برای مدیریت حرکت مواد، اطلاعات و سرمایه مالی در فعالیت‌هایی است که به طور گسترده شامل برنامه‌ریزی تقاضا، تأمین، تولید، مدیریت موجودی و انبارداری، حمل‌ونقل – یا لجستیک – و بازگرداندن محصولات اضافی یا معیوب می‌شود. مدیریت مؤثر زنجیره تأمین متکی به استراتژی کسب‌وکار، نرم‌افزار تخصصی و همکاری است. مفهوم SCM در دهه ۱۹۸۰ ظهور کرد، اما ریشه‌های آن به ایجاد خطوط مونتاژ در اوایل قرن بیستم بازمی‌گردد. در ابتدا، SCM بر بهبود کارایی تولید و کاهش سطح موجودی متمرکز بود. با این حال، با جهانی شدن و پیشرفت در فناوری اطلاعات، زنجیره‌های تأمین امروزی به شبکه‌های پیچیده‌ای تبدیل شده‌اند که کشورها و قاره‌ها را در بر می‌گیرند.رونق تجارت الکترونیک، پویایی مدیریت زنجیره تأمین را تغییر داد. در طول سال‌ها، تمرکز از مدل‌های خرده‌فروشی محور سنتی به مدل‌های مستقیم به مصرف‌کننده تغییر کرد. این تغییر، زنجیره‌های تأمین پیچیده‌تر و چابک‌تر را برای مدیریت تحویل‌های کوچک‌تر و مکررتر، اغلب در مقیاس جهانی، می‌طلبد. اختلالات اخیر، مانند همه‌گیری کووید ۱۹ (COVID-19)، اهمیت مدیریت ریسک و انعطاف‌پذیری را برجسته می‌کند. در نتیجه، شرکت‌ها در حال تنوع بخشیدن به پایگاه تأمین‌کننده خود، افزایش ذخایر موجودی و سرمایه‌گذاری در فناوری‌ها برای بهبود دید و پاسخگویی هستند. و در حالی که جهانی‌سازی زنجیره‌های تأمین را در سراسر مرزها گسترش داده است، به دلیل تنش‌های کسب و کاری، هزینه‌های حمل‌ونقل بالاتر و نیاز به زمان تحویل سریع‌تر، گرایشی به سمت بومی‌سازی نیز وجود دارد.

بیشتر بخوانید: تعریف استراتژی زنجیره تأمین چیست؟ انواع مدیریت زنجیره تأمین چگونه اجرا می شوند؟

 

 

نحوه عملکرد مدیریت زنجیره تامین 

SCM نشان دهنده تلاش مداوم شرکت‌ها برای کارآمد و اقتصادی کردن زنجیره‌های تامین خود تا حد امکان است. به طور معمول، SCM تلاش می‌کند تا تولید، حمل و توزیع یک محصول را به صورت مرکزی کنترل یا مرتبط نماید. با مدیریت زنجیره تامین، شرکت‌ها می‌توانند هزینه‌های اضافی و مراحل غیرضروری را کاهش داده و محصولات را سریع‌تر به مصرف‌کننده تحویل دهند. این کار با کنترل دقیق‌تر موجودی‌های داخلی، تولید داخلی, توزیع، فروش و موجودی‌های فروشندگان شرکت انجام می‌شود. SCM بر این ایده استوار است که تقریباً هر محصولی که به بازار می‌آید، نتیجه تلاش‌های سازمان‌های متعددی است که یک زنجیره تامین را تشکیل می‌دهند. اگرچه زنجیره‌های تامین از دیرباز وجود داشته‌اند، بسیاری از شرکت‌ها تا همین اواخر به آنها به عنوان ارزش افزوده‌ای برای عملیات خود توجهی نداشتند.

مزایای مدیریت زنجیره تأمین

مدیریت زنجیره تأمین مزایای متعددی را ایجاد می‌کند که به سود بیشتر، تصویر برند بهتر و مزیت رقابتی بیشتر تبدیل می‌شود. این مزایا شامل موارد زیر است:

  • توانایی بهتر در پیش‌بینی و برآوردن تقاضای مشتری.
  • دید بهتر زنجیره تأمین، مدیریت ریسک و قابلیت‌های پیش‌بینی.
  • پیش‌بینی دقیق‌تر برای پشتیبانی از تصمیم‌گیری.
  • ناکارآمدی‌های فرآیند کمتر و ضایعات محصول کمتر.
  • بهبود در کیفیت.
  • افزایش پایداری، هم از دیدگاه اجتماعی و هم از دیدگاه زیست‌محیطی.
  • سربار کمتر.
  • بهبود در جریان نقدینگی.
  • لجستیک کارآمدتر.

بیشتر بخوانید: تعریف مدیریت ریسک چیست؟ انواع مدیریت ریسک در شرکتهای مالی و بیمه ها چگونه انجام میشود؟

مدیریت زنجیره تامین

۵ مرحله مدیریت زنجیره تامین

وظیفه یک مدیر زنجیره تامین فقط مربوط به تدارکات و خرید سنتی نیست. آنها باید راه‌هایی برای افزایش کارایی و پایین نگه داشتن هزینه‌ها پیدا کنند و در عین حال از کمبودها جلوگیری نمایند و برای شرایط اضطراری غیرمنتظره آماده شوند. به طور معمول، فرآیند SCM شامل این پنج مرحله است:


۱. برنامه‌ریزی 

برای گرفتن بهترین نتیجه از SCM، این فرآیند معمولاً با برنامه‌ریزی برای تطبیق عرضه با تقاضای مشتری و تولید آغاز می‌شود. شرکت‌ها باید سعی کنند پیش‌بینی کنند که نیازهای آینده آنها چه خواهد بود و بر اساس آن عمل کنند. این بدان معناست که مواد اولیه یا اجزای مورد نیاز در هر مرحله از تولید، ظرفیت و محدودیت‌های تجهیزات و نیازهای پرسنل را در نظر بگیرند. کسب‌وکارهای بزرگ اغلب برای کمک به هماهنگی این فرآیند به نرم‌افزار برنامه‌ریزی منابع سازمانی (ERP) متکی هستند.


۲. تأمین 

فرآیندهای مؤثر SCM به شدت به روابط قوی با تامین کنندگان متکی است. تأمین شامل همکاری با فروشندگان برای تأمین مواد مورد نیاز در طول فرآیند تولید است. صنایع مختلف الزامات تأمین متفاوتی خواهند داشت. به طور کلی، تأمین SCM شامل اطمینان از موارد زیر است:

  • مواد اولیه یا اجزا با مشخصات تولید مورد نیاز برای تولید کالاها مطابقت داشته باشند.
  • قیمت‌های پرداختی به فروشنده با انتظارات بازار همخوانی داشته باشد.
  • فروشنده انعطاف‌پذیری لازم برای تحویل مواد اضطراری به دلیل رویدادهای پیش‌بینی نشده را داشته باشد.
  • فروشنده سابقه اثبات شده‌ای در تحویل کالاها به موقع و با کیفیت خوب داشته باشد.

SCM به ویژه هنگامی که تولیدکنندگان با کالاهای فاسد شدنی کار می‌کنند، بسیار حیاتی است.

۳. تولید

در این مرحله، محصولات تولید می‌شوند. این شامل برنامه‌ریزی تولید، آزمایش، اطمینان از رعایت الزامات انطباق، بسته‌بندی، ذخیره‌سازی و ترخیص است. احتمالاً ماشین‌های متعددی، به‌ویژه برای شرکت‌های بزرگ‌تر، درگیر هستند و این ماشین‌ها به طور فزاینده‌ای از فناوری‌هایی مانند اینترنت اشیا (IoT) و هوش مصنوعی (AI) برای کارایی بیشتر استفاده می‌کنند.

۴. تحویل

این مرحله مربوط به لجستیک است و بر رساندن کالاهای نهایی به مصرف‌کنندگان، به هر روش حمل‌ونقلی که لازم باشد، تمرکز دارد. با رشد اثر آمازون، تمرکز بیشتری بر تحویل درب منزل است. اکنون تأکید بیشتری نیز بر رهبران زنجیره تأمین است که از نزدیک با خدمات مشتری همکاری می‌کنند. سیستم‌های مدیریت موجودی و مدیریت انبار به ویژه در این مرحله بسیار مهم هستند.

۵. بازگشت

این مرحله شامل تمام مرجوعی‌های محصول، از جمله محصولات معیوب و محصولاتی که دیگر پشتیبانی نمی‌شوند، می‌شود. مرحله بازگشت همچنین شامل عناصری از مراحل دیگر، از جمله مدیریت موجودی و حمل‌ونقل است.

بیشتر بخوانید: برنامه‌ریزی منابع سازمانی (ERP)

 

 

مثال مدیریت زنجیره تامین

ساده‌ترین نسخه از یک زنجیره تأمین شامل یک شرکت، تأمین‌کنندگان آن و مشتریان آن است. به عنوان مثال می‌توان به یک تولیدکننده مواد اولیه، تولیدکننده، توزیع‌کننده، خرده‌فروش و مشتری خرده‌فروش اشاره کرد. نموداری که جریان فرآیند مدیریت زنجیره تأمین را نشان می‌دهد. از مواد اولیه تا مشتری، مدیریت زنجیره تأمین شامل مراحل مختلفی است. اکثر زنجیره‌های تأمین بسیار پیچیده‌تر و لایه‌ای هستند. به همین دلیل است که نمونه‌هایی از مدیریت ناموفق زنجیره تأمین، جایی که ریسک مدیریت نمی‌شود یا اختلال رخ می‌دهد، می‌تواند بسیار مفید باشد.

کمبود غذا در طول کووید-۱۹ نمونه خوبی از مدیریت زنجیره تأمین از هم گسیخته است. زنجیره تأمین غذا به روش‌های مختلفی مختل شد. برای مثال، بسیاری از رستوران‌ها و مدارس برای تطبیق با دستورات ماندن در خانه تعطیل شدند و باعث شد محصولات عمده‌ای که قرار بود به محیط‌های مؤسساتی بروند، دیگر مورد نیاز نباشند. در عوض، مصرف‌کنندگان بسیار بیشتری در خانه غذا می‌خوردند که، از جمله مسائل دیگر، الزامات بسته‌بندی متفاوتی داشت. صنعت گوشت نیز به دلیل شیوع کووید-۱۹ در کشتارگاه‌ها با اختلالات مدیریت زنجیره تأمین مواجه شد. اکنون بیش از سه سال بعد، زنجیره‌های تأمین هنوز از اثرات کمبود مواد و نیروی کار رنج می‌برند. اما مشکل متفاوتی وجود دارد: طبق داده‌های شرکت مشاوره مدیریت جهانی کارنی (Kearney)، موجودی اضافی قطعات الکترونیکی پیشرفته یک مشکل ۲۵۰ میلیارد دلاری است. پس از آنکه سازمان‌ها برای پر کردن و تولید قطعات کلیدی هجوم آوردند، با کاهش رشد و تقاضا، تأمین‌کنندگان با موجودی اضافی مواجه شدند.

شرکت والگرینز بوتز الاینس (Walgreens Boots Alliance) با درک اهمیت SCM برای کسب و کار خود، تصمیم گرفت زنجیره تامین خود را با سرمایه‌گذاری در فناوری برای ساده‌سازی کل فرآیند تغییر دهد. این شامل استفاده از داده‌های بزرگ جمع‌آوری‌شده از ۹۰۰۰ فروشگاه و ۲۰۰۰۰ تامین‌کننده آن برای کمک به بهبود قابلیت‌های پیش‌بینی و مدیریت بهتر فروش و موجودی بود. در سال ۲۰۱۹، این شرکت اولین مدیر ارشد زنجیره تامین خود را منصوب کرد، همچنین SCM را در ابتکارات زیست‌محیطی، اجتماعی و حاکمتی (ESG) خود گنجاند. به عنوان مثال، این شرکت شروع به درخواست از تامین کنندگان برای تکمیل یک نظرسنجی آنلاین کرد که سؤالاتی در مورد عملکرد ESG آنها، مانند اینکه آیا آنها هدف کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای دارند و انواع موادی که استفاده می‌کنند، می‌پرسد.

بیشتر بخوانید: مشاوره زنجیره تامین

 

چرا مدیریت زنجیره تامین مهم است؟

مدیریت زنجیره تامین مهم است زیرا می‌تواند به دستیابی به چندین هدف کسب و کاری کمک کند. برای مثال، کنترل فرآیندهای تولید می‌تواند کیفیت محصول را بهبود بخشد و خطر فراخوان‌ها و دعاوی حقوقی را کاهش دهد و در عین حال به ایجاد یک برند قوی برای مصرف‌کننده کمک کند. در همان زمان، کنترل رویه‌های حمل و نقل می‌تواند با جلوگیری از کمبودهای پرهزینه یا دوره‌های مازاد موجودی، خدمات مشتری را بهبود بخشد. به طور کلی، مدیریت زنجیره تامین فرصت‌های متعددی را برای شرکت‌ها فراهم می‌کند تا حاشیه سود خود را بهبود بخشند و به ویژه برای کسب‌وکارهایی با عملیات بزرگ و بین‌المللی مهم است. در واقع مدیریت مؤثر زنجیره تأمین، هزینه‌ها، ضایعات و زمان را در چرخه تولید به حداقل می‌رساند. این به طور مستقیم بر سودآوری تأثیر می‌گذارد و به کسب‌وکارها اجازه می‌دهد تا در بازار جهانی امروز، مزیت رقابتی کسب کنند. مدیریت زنجیره تأمین همچنین به شرکت‌ها کمک می‌کند تا ریسک‌ها (مانند اختلالات زنجیره تأمین) را پیش‌بینی و کاهش دهند و انطباق با مقررات و استانداردها را پیگیری کنند. با کمک به رسیدن محصولات به موقع و در شرایط خوب، مدیریت زنجیره تأمین می‌تواند رضایت و وفاداری مشتری را بهبود بخشد. اهمیت مدیریت زنجیره تأمین نیز در میان افزایش آگاهی در مورد تغییرات آب و هوا مشهود است. مدیریت پایدار زنجیره تأمین می‌تواند با بهینه‌سازی لجستیک و مدیریت انرژی و کاهش ضایعات، به شرکت‌ها کمک کند تا ردپای کربن و تأثیر خود بر محیط را کاهش دهند.

بیشتر بخوانید: مشاوره لجستیک

 

اخلاق و مدیریت زنجیره تامین چگونه با هم مرتبطند؟

اخلاق به جنبه‌ای فزاینده مهم در مدیریت زنجیره تامین تبدیل شده است، حتی منجر به ایجاد مجموعه‌ای از اصول به نام اخلاق زنجیره تامین شده است. بسیاری از سرمایه‌گذاران امروزه می‌خواهند بدانند که شرکت‌ها چگونه محصولات خود را تولید می‌کنند، با نیروی کار خود چگونه رفتار می‌کنند و از محیط زیست محافظت می‌کنند. در نتیجه، شرکت‌ها با اتخاذ تدابیری برای کاهش ضایعات، بهبود شرایط کاری و کاهش تأثیر خود بر محیط زیست پاسخ می‌دهند که همگی می‌توانند شامل SCM باشند.

آینده مدیریت زنجیره تأمین

مرحله بعدی تکامل مدیریت زنجیره تأمین احتمالاً شامل استقرار منابع هوش مصنوعی و یادگیری ماشین برای تسریع پردازش داده‌ها و گسترش سودمندی نتایج آن خواهد بود. و برنامه‌ریزی زنجیره تأمین، که در گذشته یک اقدام دوره‌ای بود، به یک فرآیند بهبود مستمر تبدیل خواهد شد. آینده مدیریت زنجیره تأمین شامل فناوری‌هایی مانند هوش مصنوعی و یادگیری ماشین است.

بیشتر بخوانید: مدیریت کیفیت جامع (TQM) چیست؟

مزایای مدیریت زنجیره تامین

فناوری مدیریت زنجیره تأمین

ادغام فناوری‌های جدید، نحوه مدیریت زنجیره‌های تأمین توسط کسب‌وکارها را متحول می‌کند.

  • هوش مصنوعی (AI) و یادگیری ماشین (ML)
    هوش مصنوعی و یادگیری ماشین، پیش‌بینی تقاضا را متحول کرده‌اند و به شرکت‌ها اجازه می‌دهند فروش را با دقت بیشتری پیش‌بینی کنند و سطوح تولید، موجودی و استراتژی‌های قیمت‌گذاری خود را بر اساس آن تنظیم نمایند. چت‌بات‌ها و دستیاران مجازی مبتنی بر هوش مصنوعی، تعاملات را برای بهبود تجربه مشتری ساده می‌کنند. الگوریتم‌های ML داده‌های جمع‌آوری‌شده در سراسر زنجیره تأمین را برای شناسایی گلوگاه‌ها، بهینه‌سازی مسیرها و بهبود دید کلی تجزیه و تحلیل می نمایند.
  • اینترنت اشیا (IoT)
    دستگاه‌های IoT، مانند حسگرها و تگ‌های شناسایی فرکانس رادیویی (RFID)، داده‌های بی‌درنگ را در مورد سطوح موجودی، ردیابی محموله و عملکرد دارایی جمع‌آوری می‌کنند. انبارهای هوشمند مجهز به IoT نیز رایج‌تر می‌شوند. آنها سیستم‌های ذخیره‌سازی و بازیابی خودکار، چیدن رباتیک و پهپادها را برای مدیریت موجودی ارائه می‌دهند.
  • تحولات نوآورانه
    فناوری‌هایی مانند ۵G امکان انتقال سریع‌تر و مطمئن‌تر داده‌ها را فراهم می‌کنند و از استقرار دستگاه‌های پیشرفته‌تر IoT و سیستم‌های نظارت بی‌درنگ پشتیبانی می‌کنند. و وسایل نقلیه خودران، مانند کامیون‌ها و پهپادهای خودران، رایج‌تر خواهند شد و هزینه‌های حمل‌ونقل را کاهش می‌دهند و زمان‌های تحویل را بهبود می‌بخشند. اگرچه هنوز در مراحل اولیه است، محاسبات کوانتومی با حل مسائل پیچیده و امکان شبیه‌سازی‌های دقیق‌تر و برنامه‌ریزی سناریو، آینده SCM را شکل می‌دهد.

نقش نرم‌افزار مدیریت زنجیره تأمین

فناوری در مدیریت زنجیره‌های تأمین امروزی حیاتی است، و فروشندگان ERP ماژول‌هایی را ارائه می‌دهند که بر وظایف کلیدی در SCM تمرکز دارند. همچنین فروشندگان نرم‌افزار تجاری وجود دارند که به طور خاص بر SCM تمرکز دارند. زمینه‌های مهمی که باید به آنها توجه کرد عبارتند از:

  • نرم‌افزار برنامه‌ریزی زنجیره تأمین برای فعالیت‌هایی مانند مدیریت تقاضا.
  • نرم‌افزار اجرای زنجیره تأمین برای فعالیت‌هایی مانند عملیات تولید روزانه.
  • نرم‌افزار دید زنجیره تأمین برای وظایفی مانند شناسایی و پیش‌بینی ریسک‌ها و مدیریت فعالانه آنها.
  • نرم‌افزار مدیریت موجودی برای وظایفی مانند ردیابی و بهینه‌سازی سطوح موجودی.
  • نرم‌افزار مدیریت لجستیک و سیستم‌های مدیریت حمل‌ونقل برای فعالیت‌هایی مانند مدیریت حمل‌ونقل کالا، به ویژه در سراسر زنجیره‌های تأمین جهانی.
  • سیستم‌های مدیریت انبار برای فعالیت‌های مرتبط با عملیات انبار.
  • سیستم‌های برنامه‌ریزی منابع سازمانی (ERP)

این ابزارها فرآیندها را ساده و خودکار می‌کنند، مانند تدارکات، تولید، لجستیک و فروش، که به نوبه خود کارایی را بهبود می‌بخشد و هزینه‌ها را کاهش می‌دهد. به عنوان مثال، سیستم‌های ERP دید بی‌درنگ را به فرآیندهای زنجیره تأمین فراهم می‌کنند و امکان تصمیم‌گیری سریع و بهینه‌سازی را فراهم می‌کنند. به طور مشابه، WMS و TMS به مدیریت و کنترل عملیات انبار و حمل‌ونقل کمک می‌کنند. پاناسونیک (Panasonic)، اوراکل (Oracle)، منهتن اسوسیتز (Manhattan Associates)، اینفور (Infor) و سپ (SAP) نمونه‌هایی از فروشندگان نرم‌افزار زنجیره تأمین هستند. ماهیت فزاینده جهانی زنجیره‌های تأمین امروزی و ظهور تجارت الکترونیک، با تمرکز آن بر تحویل‌های کوچک تقریباً فوری مستقیم به مصرف‌کنندگان چالش‌هایی را، به‌ویژه در لجستیک و برنامه‌ریزی تقاضا، ایجاد می‌کند. استراتژی‌هایی مانند تولید ناب و رویکردهای جدیدتر، مانند برنامه‌ریزی الزامات مواد تقاضامحور، می‌توانند مفید باشند.
فناوری؛ به‌ویژه داده‌های بزرگ، تحلیل‌های پیش‌بینی‌کننده، فناوری اینترنت اشیا، تحلیل‌های زنجیره تأمین، رباتیک و وسایل نقلیه خودران – نیز برای کمک به حل چالش‌های مدرن، از جمله در زمینه‌های ریسک و اختلال زنجیره تأمین و پایداری زنجیره تأمین، استفاده می‌شود. برای مثال، اینترنت اشیا می‌تواند با استفاده از حسگرها برای نظارت بر دمای غذای فاسدشدنی در هنگام حمل‌ونقل، به شفافیت و قابلیت ردیابی کمک کند تا کیفیت و ایمنی غذا افزایش یابد. تحلیل‌ها همچنین می‌توانند به تعیین محل قرار دادن کمدهای هوشمند در مناطق پرجمعیت کمک کنند تا تعداد تحویل‌های تک‌قلمی کاهش یابد و انتشار گازهای گلخانه‌ای کمتر شود.

بیشتر بخوانید: روش استارتاپ ناب (Lean Startup)

 

رویکردهای رایج در مدیریت زنجیره تأمین


رویکردهای استراتژیک مختلفی برای SCM وجود دارد. شرکت‌ها می‌توانند بر اساس نیازها، بودجه‌ها، قابلیت‌ها و اهداف و اولویت‌های بلندمدت خود، استراتژی‌های مختلفی را دنبال کنند.

  • مدیریت زنجیره تأمین ناب

این رویکرد بر حذف ضایعات به هر شکل، از جمله موجودی اضافی، حمل‌ونقل غیرضروری و فرآیندهای ناکارآمد تمرکز دارد. هدف، ایجاد یک زنجیره تأمین ساده و مقرون‌به‌صرفه است.

  • مدیریت زنجیره تأمین چابک

این رویکرد بر پاسخ سریع به تغییرات در تقاضای مشتری و شرایط بازار تأکید دارد. این اغلب شامل اقداماتی مانند تولید سریع دسته‌ای، تجدید سریع و قراردادهای انعطاف‌پذیر با تأمین کنندگان است.

  • شش سیگما

این رویکرد داده محور است و هدف آن حذف نقص‌ها و کاهش تغییرپذیری در فرآیندهای زنجیره تأمین است. از روش‌های آماری برای شناسایی و حذف علل خطاها و به حداقل رساندن تغییرپذیری در فرآیندهای تولید و کسب‌وکار استفاده می‌کند.

  • مدیریت کیفیت جامع (TQM)

این رویکرد بر بهبود کیفیت در سراسر زنجیره تأمین، با هدف افزایش رضایت مشتری، تمرکز دارد. این شامل تلاش‌های بهبود مستمر است و اغلب شامل اقداماتی مانند مدیریت کیفیت تأمین کننده و استانداردسازی فرآیند است.

  • مدیریت زنجیره تأمین مقاوم

این رویکرد بر ایجاد زنجیره تأمینی متمرکز است که بتواند در برابر اختلالات مقاومت کند و با شرایط متغیر سازگار شود. بر شناسایی خطرات احتمالی در زنجیره تأمین و توسعه استراتژی‌هایی برای کاهش آنها تمرکز دارد. این استراتژی‌ها ممکن است شامل تنوع بخشیدن به تأمین کنندگان، ایجاد طرح‌های احتمالی و سرمایه‌گذاری در ابزارهای دید زنجیره تأمین باشد.

  • مدیریت زنجیره تأمین سبز

این رویکرد بر به حداقل رساندن تأثیر زیست‌محیطی زنجیره تأمین و ترویج مسئولیت اجتماعی متمرکز است. این می‌تواند شامل اقداماتی مانند تأمین پایدار و مشارکت در اقتصاد چرخشی باشد.

  • مدیریت زنجیره تأمین دیجیتال

این رویکرد از فناوری‌هایی مانند هوش مصنوعی (AI)، یادگیری ماشین (ML)، اینترنت اشیا (IoT) و تحلیل پیشرفته برای بهبود جنبه‌های مختلف مدیریت زنجیره تأمین، از جمله پیش‌بینی تقاضا، مدیریت موجودی و تدارکات استفاده می‌کند.

بیشتر بخوانید: شش سیگما چیست؟

 

نقش مدیران زنجیره تأمین


مدیران زنجیره تأمین نقشی حیاتی در حفظ عملکرد روان زنجیره تأمین ایفا می‌کنند. آنها مسئول برنامه‌ریزی، اجرا و کنترل جریان کارآمد و مؤثر کالاها, خدمات و اطلاعات از نقطه مبدا تا نقطه مصرف هستند.
متخصصان در این نوع مدیریت تمایل دارند با چالش‌های مختلفی، از جمله پیچیدگی روزافزون شبکه‌های زنجیره تأمین جهانی و افزایش تعداد ریسک‌ها و اختلالات، مقابله کنند. افرادی که در این مسیر شغلی هستند، ممکن است استراتژی زنجیره تأمین شرکت را برای تحقق اهداف پایداری نیز هماهنگ کنند. با افزایش تقاضا برای نیروی کار ماهر، بسیاری از شرکت‌ها با کمبود استعداد SCM مواجه هستند. به عنوان مثال، اداره آمار کار ایالات متحده انتظار دارد که نیاز به متخصصان لجستیک تا سال ۲۰۳۲، ۱۸ درصد افزایش یابد – بیش از پنج برابر نرخ رشد پیش‌بینی شده برای همه مشاغل.
مدیران زنجیره تأمین باید درک عمیقی از تمام بخش‌های زنجیره تأمین و مهارت‌های تحلیلی و حل مسئله قوی داشته باشند. آنها ممکن است این تخصص را در SCM از طریق مدارک دانشگاهی (از جمله مدرک کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی یا مدارک کارشناسی)، برنامه‌های گواهینامه و تجربه در صنعت کسب کنند. زمینه‌های دانش تخصصی شامل مدیریت پروژه، مدیریت لجستیک، تدارکات، تأمین استراتژیک، مدیریت موجودی و برنامه‌ریزی یا پیش‌بینی تقاضا، همراه با مدیریت عملیات، تجزیه و تحلیل و مدیریت روابط با تأمین کننده است.

نتیجه گیری:

یک زنجیره تامین با سفارش مواد اولیه یا اجزا از یک تامین کننده شروع می‌شود و با تحویل یک محصول یا خدمت نهایی به مصرف‌کننده نهایی پایان می‌یابد. در مدیریت زنجیره تامین، هر حلقه در آن زنجیره ممکن است فرصتی برای افزودن ارزش یا کاهش ناکارآمدی ارائه دهد. یک برنامه SCM به خوبی اجرا شده می‌تواند درآمد یک شرکت را افزایش دهد، هزینه‌های آن را کاهش دهد و سود خالص آن را تقویت کند. مدیریت زنجیره تأمین را می‌توان به طور کلی به پنج مرحله یا حوزه زیر دسته‌بندی کرد:

  • برنامه ریزی. با استفاده از تحلیل‌های زنجیره تأمین و ویژگی‌های مدیریت مواد در سیستم‌های برنامه‌ریزی منابع سازمانی (ERP)، سازمان‌ها برنامه‌های استراتژیک برای پاسخگویی به تقاضای مشتری برای محصول و جلوگیری از اثر شلاق ایجاد می‌کنند.
  • تأمین. سازمان‌ها فروشندگانی را شناسایی و انتخاب می‌کنند که می‌توانند مواد را به روشی ساده و کارآمد مطابق با توافق‌نامه‌ها تأمین کنند. همکاری زنجیره تأمین در این مرحله آغاز می‌شود و در طول فرآیند مدیریت زنجیره تأمین مهم است.
  • تولید. در این مرحله، محصولات تولید می‌شوند. این شامل برنامه‌ریزی تولید، آزمایش، اطمینان از رعایت الزامات انطباق، بسته‌بندی، ذخیره‌سازی و ترخیص است. احتمالاً ماشین‌های متعددی، به‌ویژه برای شرکت‌های بزرگ‌تر، درگیر هستند و این ماشین‌ها به طور فزاینده‌ای از فناوری‌هایی مانند اینترنت اشیا (IoT) و هوش مصنوعی (AI) برای کارایی بیشتر استفاده می‌کنند.
  • تحویل. این مرحله مربوط به لجستیک است و بر رساندن کالاهای نهایی به مصرف‌کنندگان، به هر روش حمل‌ونقلی که لازم باشد، تمرکز دارد. با رشد اثر آمازون، تمرکز بیشتری بر تحویل درب منزل است. اکنون تأکید بیشتری نیز بر رهبران زنجیره تأمین است که از نزدیک با خدمات مشتری همکاری می‌کنند. سیستم‌های مدیریت موجودی و مدیریت انبار به ویژه در این مرحله بسیار مهم هستند.
  • بازگشت. این مرحله شامل تمام مرجوعی‌های محصول، از جمله محصولات معیوب و محصولاتی که دیگر پشتیبانی نمی‌شوند، می‌شود. مرحله بازگشت همچنین شامل عناصری از مراحل دیگر، از جمله مدیریت موجودی و حمل‌ونقل است.

SCM مؤثر، به بهینه‌سازی این شبکه مربوط می‌شود تا اطمینان حاصل شود که همه چیز به جایی که باید باشد، در زمانی که باید باشد، و تا حد امکان به آرامی، می‌رسد.

 

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع مدیریت زنجیره تامین برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

مدیریت حسابداری چیست؟

مدیریت حسابداری چیست؟

در این مقاله به بررسی موضوع مدیریت حسابداری پرداخته ایم. در ابتدا ضمن ارائه تعریفی از مدیریت حسابداری، دلایل اهمیت آن را نیز بررسی نموده ایم. در ادامه تفاوت های بین مدیریت حسابداری و مالی را شرح داده و نقش و مسئولیت مربوط به هر حوزه را توضیح داده ایم. در نهایت نیز برای فهم بهتر مطالب به ذکر برخی مثال ها در زمینه مدیریت حسابداری پرداخته ایم. در واقع می توان گفت با مطالعه این مقاله به فهم مناسبی در زمینه موضوع مدیریت حسابداری دست خواهید یافت. با در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

مقدمه ای بر مدیریت حسابداری 

اگر ذهنیت کارآفرینی دارید و قصد دارید به یک کسب و کار در مدیریت امور مالی خود کمک کنید، شغلی را در حسابداری یا مدیریت مالی در نظر بگیرید. این دو رشته شباهت‌هایی دارند، اما تفاوت‌های کلیدی وجود دارد که آنها را از هم متمایز می‌کند. یادگیری تفاوت‌های بین حسابداری و مدیریت مالی می‌تواند به شما در انتخاب مسیر شغلی خود به عنوان مدیر حسابداری یا مدیر مالی کمک کند. مدیریت‌حسابداری، فرآیندی است که در آن اطلاعات مالی و حسابداری جمع‌آوری، تحلیل و تفسیر شده و سپس برای برنامه‌ریزی، کنترل و تصمیم‌گیری‌های مدیریتی مورد استفاده قرار می‌گیرد. به عبارت دیگر، مدیریت‌حسابداری، ابزاری است که به مدیران کمک می‌کند تا با استفاده از اطلاعات مالی، عملکرد سازمان را ارزیابی کرده، نقاط قوت و ضعف آن را شناسایی کرده و تصمیمات مناسبی برای بهبود و توسعه سازمان اتخاذ کنند. وظایف اصلی مدیریت حسابداری را می‌توان به صورت زیر خلاصه کرد:

  • جمع‌آوری و ثبت اطلاعات مالی: جمع‌آوری و ثبت دقیق و به موقع اطلاعات مالی، از جمله وظایف اساسی مدیریت‌حسابداری است.
  • تهیه گزارش‌های مالی: تهیه گزارش‌های مالی دوره‌ای، از جمله صورت‌های سود و زیان، ترازنامه و صورت جریان وجوه نقد، از وظایف اصلی مدیریت‌حسابداری است.
  • تحلیل اطلاعات مالی: تحلیل اطلاعات مالی و ارائه گزارش‌های تحلیلی به مدیران، به آنها کمک می‌کند تا تصمیمات بهتری اتخاذ کنند.
  • بودجه‌بندی: بودجه‌بندی و کنترل بودجه، از وظایف مهم مدیریت حسابداری است که به برنامه‌ریزی و کنترل مالی سازمان کمک می‌کند.
  • ارزیابی عملکرد: ارزیابی عملکرد سازمان و ارائه گزارش‌های عملکردی به مدیران، به بهبود عملکرد و افزایش کارایی سازمان کمک می‌کند.
  • مدیریت ریسک: شناسایی و مدیریت ریسک‌های مالی، از وظایف مهم مدیریت حسابداری است که به حفظ سلامت مالی سازمان کمک می‌کند.

در نتیجه، مدیریت حسابداری، به عنوان یکی از ارکان اساسی در دنیای کسب و کار، نقش بسیار مهمی در راهبری و موفقیت سازمان‌ها ایفا می‌کند. با توجه به چالش‌های پیش روی این حوزه، توسعه دانش و تخصص در زمینه مدیریت حسابداری، از اهمیت بالایی برخوردار است. در این مقاله، تعاریف مدیریت مالی و حسابداری را بررسی می‌کنیم، نقش‌های مدیران حسابداری و مالی را برجسته می‌کنیم و تفاوت‌های کلیدی بین آنها را توضیح می‌دهیم.

 

مدیریت حسابداری چیست؟

مدیریت حسابداری، فرآیندی است که در آن اطلاعات مالی و حسابداری جمع‌آوری، تحلیل و تفسیر شده و سپس برای برنامه‌ریزی، کنترل و تصمیم‌گیری‌های مدیریتی مورد استفاده قرار می‌گیرد. به عبارت دیگر، مدیریت حسابداری، ابزاری است که به مدیران کمک می‌کند تا با استفاده از اطلاعات مالی، عملکرد سازمان را ارزیابی کرده، نقاط قوت و ضعف آن را شناسایی نموده و تصمیمات مناسبی برای بهبود و توسعه سازمان اتخاذ نمایند. مدیریت حسابداری ممکن است به عمل نظارت بر فعالیت‌های روزانه بخش حسابداری اشاره داشته باشد. چنین فعالیت‌هایی شامل تجزیه و تحلیل معاملات و سوابق مالی، پیگیری اطلاعات مالی، حسابرسی، تدوین و اجرای سیاست‌ها و رویه‌های حسابداری است. دسته‌های اصلی حسابداری عبارتند از:

  • حسابداری مالی: به تهیه صورت‌های مالی برای گزارش اطلاعات به کاربران خارجی، مانند سازمان‌های دولتی، طلبکاران، بانک‌ها و سرمایه‌گذاران می‌پردازد. صورت‌های مالی مانند صورت سود و زیان و ترازنامه، وضعیت مالی شرکت را در یک دوره زمانی خاص نشان می‌دهند.
  • حسابداری مدیریت: شامل ارائه اطلاعات مالی به کاربران داخلی، مانند کارکنان و مدیریت است. حسابداری مدیریت بر فعالیت‌های آینده‌ای که بر عملیات و اهداف روزانه آن تأثیر می‌گذارد، تمرکز دارد.
  • حسابداری بهای تمام شده: حسابداری است که با تجزیه و تحلیل هزینه سروکار دارد. حسابداری بهای تمام شده، هزینه وظایف، محصولات و عملیات مختلف یک شرکت را به تفصیل شرح می‌دهد.

 

مدیریت مالی چیست؟

مدیریت مالی ممکن است به عمل نظارت بر ساختارهای مالی یک شرکت به منظور بهبود سلامت مالی آن اشاره داشته باشد. این امر به مدیریت یک شرکت کمک می‌کند تا تصمیمات بهتری بگیرد. عناصر کلیدی مدیریت مالی عبارتند از:

  • بودجه‌بندی، برنامه‌ریزی و پیش‌بینی: مدیریت مالی شامل مدیریت الزامات یک شرکت، ایجاد بودجه و طرح، و پیش‌بینی نتیجه‌ای است که شرکت انتظار دارد.
  • گزارشگری مالی: گزارشگری مالی برای مدیریت مالی بسیار مهم است زیرا به تصمیم‌گیری کمک می‌کند.
  • تصمیمات مالی: مدیریت مالی شامل اتخاذ تصمیمات مالی مختلف، از جمله گزینه‌ها، سرمایه‌گذاری‌ها و سود سهام است.
  • کنترل مالی: مدیریت مالی تضمین می‌کند که شرکت بودجه خود را از منابع مناسب دریافت می نماید. همچنین تضمین می‌کند که استفاده مناسبی از منابع مالی وجود دارد.

بیشتر بخوانید: استراتژی مدیریت مالی شرکت ها باید چگونه باشد؟

 

 

 

 

دلایل اهمیت مدیریت حسابداری

مدیریت حسابداری، به دلایل مختلفی از اهمیت بالایی برخوردار است:

  • تصمیم‌گیری آگاهانه: اطلاعات مالی و حسابداری، مبنای اصلی برای تصمیم‌گیری‌های مدیریتی هستند. مدیریت حسابداری، با ارائه اطلاعات دقیق و به موقع، به مدیران کمک می‌کند تا تصمیمات بهتری در زمینه سرمایه‌گذاری، تأمین مالی، بازاریابی و سایر زمینه‌ها اتخاذ نمایند.
  • ارزیابی عملکرد: مدیریت حسابداری، با ارائه گزارش‌های مالی و تحلیلی، به مدیران کمک می‌کند تا عملکرد سازمان را در دوره‌های مختلف زمانی ارزیابی کرده و نقاط قوت و ضعف آن را شناسایی نمایند. این امر، به بهبود عملکرد و افزایش کارایی سازمان کمک می‌کند.
  • برنامه‌ریزی و کنترل: مدیریت حسابداری، با ارائه اطلاعات مالی و بودجه‌بندی، به مدیران کمک می‌کند تا برنامه‌های مالی مناسبی برای سازمان تدوین کرده و عملکرد آن را در راستای این برنامه‌ها کنترل نمایند.
  • جذب سرمایه: ارائه اطلاعات مالی شفاف و قابل اعتماد، به سازمان‌ها کمک می‌کند تا اعتماد سرمایه‌گذاران را جلب کرده و منابع مالی لازم برای توسعه و رشد خود را جذب نمایند.
  • مسئولیت‌پذیری: مدیریت حسابداری، با ارائه گزارش‌های مالی دقیق و شفاف، به سازمان‌ها کمک می‌کند تا در برابر ذینفعان خود پاسخگو باشند و عملکرد خود را به صورت شفاف ارائه دهند.

بیشتر بخوانید: برنامه ریزی استراتژیک چیست؟

 

نقش‌ها و مسئولیت‌های مدیران حسابداری و مالی

در اینجا تعاریف و مسئولیت‌های مدیران حسابداری و مالی آمده است:

مدیر حسابداری فردی حرفه‌ای است که مسئول نظارت بر وظایف حسابداری و اطمینان از گزارش‌دهی به موقع و دقیق است. آنها باید اعضای تیم حسابداری را استخدام و مدیریت کنند. سایر مسئولیت‌های کلیدی یک مدیر حسابداری عبارتند از:

  • واگذاری وظایف به تیم حسابداری، بسته به مهارت‌ها، تخصص و علاقه هر عضو
  • استخدام، آموزش و مشاوره اعضای تیم حسابداری
  • ارزیابی داده‌های مالی شرکت و ایجاد گزارش برای ذینفعان مانند وام دهندگان، فروشندگان و تیم اجرایی
  • اطمینان از دقیق و کامل بودن تمام سوابق مالی 
  • رهبری همکاری با سایر بخش‌ها برای توسعه استراتژی‌ها و بودجه‌ها برای حفظ ثبات مالی شرکت
  • به‌روز ماندن با آخرین به‌روزرسانی‌ها در صنعت حسابداری و مالی

مدیر مالی فردی حرفه‌ای است که مسئول سلامت مالی یک سازمان است. آنها بر تمام فعالیت‌های مالی و تصمیمات سرمایه‌گذاری شرکت نظارت می‌کنند. برخی از مسئولیت‌های کلیدی یک مدیر مالی عبارتند از:

  • ایجاد و اجرای طرح‌های بودجه‌بندی، پیش‌بینی و گزارش‌دهی 
  • بررسی اهداف کوتاه‌مدت و بلندمدت شرکت برای ایجاد بودجه‌ای آگاهانه برای وجوه
  • ایجاد استراتژی‌هایی برای دریافت بودجه از مؤسسات مالی مانند بانک‌ها
  • تحقیق و سرمایه‌گذاری در دارایی‌هایی که حداکثر درآمد را ایجاد می‌کنند
  • ارائه تجزیه و تحلیل و پیشنهادات برای بهبود عملکرد مالی یک شرکت
  • تجزیه و تحلیل و محاسبه ریسک‌های بالقوه فعالیت‌های مالی شرکت

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق ذی نفع یا ذینفعان چیست؟ تحلیل ذینفعان در سازمان و پروژه چگونه انجام می شود؟

مدیریت حسابداری

تفاوت‌های بین مدیریت حسابداری و مالی

مدیریت حسابداری و حسابداری مدیریت دو مفهوم مرتبط اما متفاوت در دنیای حسابداری هستند. درک تفاوت بین این دو برای هر کسی که در زمینه مالی و حسابداری فعالیت می‌کند، بسیار مهم است.
مدیریت‌ حسابداری
مدیریت‌حسابداری به طور کلی به فرآیند برنامه‌ریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل فعالیت‌های حسابداری در یک سازمان اشاره دارد. این شامل تصمیم‌گیری در مورد استراتژی‌های حسابداری، انتخاب روش‌های حسابداری مناسب، مدیریت پرسنل حسابداری و اطمینان از رعایت قوانین و مقررات مربوطه است. به عبارت دیگر، مدیریت‌حسابداری یک دیدگاه کلان‌تر و استراتژیک‌تر به حسابداری دارد و بر بهبود عملکرد کلی بخش حسابداری سازمان تمرکز دارد.
حسابداری مدیریت
حسابداری مدیریت شاخه‌ای از حسابداری است که بر ارائه اطلاعات مالی و غیرمالی به مدیران داخلی سازمان برای تصمیم‌گیری‌های آگاهانه تمرکز دارد. حسابداری مدیریت به مدیران کمک می‌کند تا عملکرد سازمان را ارزیابی کنند، مشکلات را شناسایی کنند و تصمیمات بهتری در مورد تخصیص منابع، قیمت‌گذاری محصولات، کنترل هزینه‌ها و سایر مسائل مرتبط با مدیریت سازمان بگیرند. به عبارت دیگر، حسابداری مدیریت یک ابزار قدرتمند برای مدیران است تا با استفاده از اطلاعات دقیق و مرتبط، عملکرد سازمان را بهبود بخشند. مدیریت حسابداری و مالی، روش‌هایی هستند که مستقیماً با عملیات مالی یک شرکت مرتبط هستند. به طور دقیق تر تفاوت‌های کلیدی بین مدیریت حسابداری و مالی عبارتند از:

  • مسئولیت‌ها و اهداف

مدیریت مالی با کل استراتژی مالی شرکت سروکار دارد. تیم مدیریت مالی، طرح‌های مالی را می‌سازد و نحوه اجرای آنها را نظارت می‌کند. مدیران مالی همچنین کار تیم حسابداری را بررسی می نمایند تا اطمینان حاصل نمایند که طرح مالی را به درستی دنبال می‌کنند. مدیریت حسابداری، وضعیت مالی شرکت را اندازه‌گیری می نماید. مدیران حسابداری نیز مرتباً خود را در مورد مقررات دولتی به‌روزرسانی می‌کنند تا پروتکل‌های قانونی و مالی را رعایت نمایند. هدف اصلی مدیریت مالی، تأمین مالی و سود یا حداکثرسازی ثروت است. هدف اصلی مدیریت حسابداری، گزارش اطلاعات مالی است.

  • الزامات آموزشی

الزامات آموزشی مدیریت حسابداری و مالی نیز متفاوت است. اگر می‌خواهید شغلی را در مدیریت حسابداری دنبال کنید، حداقل به مدرک لیسانس در حسابداری یا یک رشته مرتبط نیاز دارید. اگر مدرک کارشناسی ارشد داشته باشید، می‌توانید نقش خود را در مدیریت حسابداری ارتقا دهید تا مسئولیت‌های سطح بالاتری را بر عهده بگیرید. برخی از کارفرمایان معمولاً برای مشاغل مدیریت حسابداری، مدرک کارشناسی ارشد در مدیریت بازرگانی و مدیریت کسب و کار را دریافت می‌کنند. مدرک کارشناسی ارشد معمولاً هنگام درخواست برای اکثر مشاغل مدیریت مالی ضروری است. کارفرمایان ترجیح می‌دهند مدیران مالی دارای مدرک کارشناسی ارشد را استخدام کنند زیرا آنها صلاحیت‌های بهتری برای رسیدگی به مسئولیت‌های سطح بالا و همکاری با سایر مدیران و مدیران اجرایی دارند. برخی از کارفرمایان، مدیران مالی را با مدرک لیسانس در امور مالی، اقتصاد، حسابداری یا سایر رشته‌های مرتبط استخدام می‌کنند. 

  • چشم انداز شغلی و حقوق

میانگین حقوق پایه ملی یک مدیر حسابداری ۵۲,۷۴۴ دلار در سال است. میانگین حقوق پایه ملی یک مدیر مالی ۸۹,۴۷۳ دلار در سال است. مدیران مالی به دلیل اینکه تصمیمات و وظایف سطح بالایی را انجام می‌دهند، به طور قابل توجهی بیشتر از مدیران حسابداری درآمد دارند. تصمیمات آنها می‌تواند بر وضعیت و عملکرد مالی کلی شرکت تأثیر بگذارد. حقوق دقیق یک مدیر حسابداری یا مدیر مالی نیز به مکان، نوع و اندازه سازمانی که در آن کار می‌کنند بستگی دارد.

  • سطح ارشدیت

مدیران حسابداری مسئول کل بخش حسابداری هستند. آنها کارکنان حسابداری را استخدام می‌کنند، به آنها آموزش می‌دهند، آنها را راهنمایی می‌کنند و عملکردشان را ارزیابی می نمایند. مدیران حسابداری از نزدیک با تیم حسابداری همکاری می‌کنند تا اطمینان حاصل نمایند که عملیات روزانه به خوبی پیش می‌رود. آنها مشارکت کمی در تصمیمات اجرایی کل شرکت دارند. مدیران مالی اغلب مسئولیت‌های سطح بالایی در شرکت دارند. آنها طرح‌های مالی را برای کل شرکت ایجاد می‌کنند. مدیران مالی همچنین با روسای چندین بخش برای اجرای طرح‌های مالی شرکت همکاری می نمایند. مدیران حسابداری معمولاً فقط با بخش حسابداری کار می‌کنند. مدیران مالی همچنین به مدیران اجرایی شرکت در مورد تصمیمات مالی مهمی که بر ثبات مالی شرکت تأثیر می‌گذارد، مشاوره می‌دهند. آنها همچنین بودجه هر بخش در شرکت را برای تنظیم محدودیت‌های هزینه‌شان نظارت می‌کنند.

  • اندازه‌گیری وجوه

مدیریت‌حسابداری و مالی نیز می‌توانند در نحوه اندازه‌گیری وجوه توسط این دو بخش متفاوت باشند. تیم حسابداری، وجوه شرکت را بر اساس حسابداری تعهدی اندازه‌گیری می‌کند. مبنای تعهدی یک رویکرد حسابداری است که شامل ثبت معاملات برای درآمدی است که شرکت دریافت می‌کند و هزینه‌هایی که متحمل می‌شود. این روش، درآمد و هزینه‌ها را برای اندازه‌گیری تأثیر یک معامله تجاری یا معاملاتی در یک دوره خاص تطبیق می‌دهد. روش تعهدی از حسابدار می‌خواهد که از ذخیره مطالبات مشکوک الوصول، برگشت فروش و موجودی منسوخ استفاده کند. مدیریت مالی، دارایی‌های مالی شرکت را بر اساس مبنای جریان نقد اندازه‌گیری می‌کند. مبنای جریان نقد یک روش حسابداری است که درآمدها و هزینه‌ها را زمانی که شرکت پول نقد دریافت می نماید یا خرج می‌کند، تشخیص می‌دهد.

  • چارچوب زمانی و تمرکز زمانی

مدیریت مالی و حسابداری، چارچوب‌های زمانی متفاوتی برای انجام اهداف اصلی خود دارند. مدیران حسابداری چارچوب زمانی گزارش‌دهی فصلی، نیمه سالانه و سالانه دارند. فعالیت‌های مدیریت مالی معمولاً به صورت بی‌درنگ و در لحظه انجام می‌شود. مدیریت مالی بیشتر یک فرآیند مداوم است، در حالی که مدیریت‌حسابداری یک فرآیند دوره‌ای می باشد. این دو مفهوم از نظر تمرکز زمانی نیز با یکدیگر تفاوت دارند. مدیریت‌حسابداری بیشتر بر فعالیت‌های گذشته تمرکز داشته اما مدیریت مالی بیشتر بر رویدادهای جاری و آینده تمرکز دارد و این یک عمل مداوم است.

  • انواع گزارش‌ها

گزارش‌های مرتبط با مدیریت مالی و حسابداری متفاوت هستند. گزارش‌ها در بخش مدیریت مالی از گزارش‌های مفصل برای مشاوره به شرکت در مورد مسیر آینده خود استفاده می‌کنند. گزارش‌های مدیریت‌حسابداری جزئیات و خلاصه‌ای از فعالیت‌های گذشته شرکت را به عنوان صورت‌های مالی ارائه می‌دهند.

  • هدف

مدیریت مالی و حسابداری از نظر هدف هر بخش یا مفهوم نیز با یکدیگر تفاوت دارند. هدف مدیریت‌حسابداری در یک شرکت، جمع‌آوری داده‌های مالی از فعالیت‌های شرکت و ارائه آن به صورت معنادار است. هر دو بخش اهداف متفاوتی دارند، اما اهداف آنها با یکدیگر ارتباط دارند. مدیریت مالی از داده‌های بخش حسابداری برای اتخاذ تصمیمات مالی که بر کل شرکت تأثیر می‌گذارد، استفاده می‌کند.

  • کاربران داده‌ها

بین کاربران داده‌های مالی و حسابداری تفاوت وجود دارد. گزارش‌های مدیریت‌حسابداری اطلاعات مالی را هم برای کاربران داخلی و هم برای کاربران خارجی ارائه می‌دهند. نمونه‌هایی از کاربران داخلی اطلاعات حسابداری شامل صاحب کسب و کار، مدیریت، کارکنان و اتحادیه‌ها است. کاربران خارجی اطلاعات حسابداری شامل طلبکاران، سهامداران و تنظیم‌کنندگان قانونی هستند. کاربران داده از گزارش‌های مدیریت مالی، پیش‌بینی‌های داخلی، مانند مدیریت و کارکنان هستند. داده‌های مدیریت مالی فقط برای استفاده داخلی مناسب است زیرا به برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری مالی کمک می‌کند. 

بیشتر بخوانید: مشاوره حسابداری

مدیریت حسابداری

مثال مدیریت حسابداری

در اینجا چند مثال از شرکت های معروفی که در زمینه مدیریت حسابداری قوی عمل کرده اند را با یکدیگر مرور می‌کنیم:

شرکت اپل (Apple):
شرکت اپل به دلیل مدیریت مالی بسیار دقیق و کارآمد خود شناخته شده است. آنها از سیستم های حسابداری پیشرفته برای پیگیری دقیق درآمدها، هزینه ها و سود خود استفاده می کنند. این امر به آنها کمک می کند تا تصمیمات استراتژیک درستی در مورد سرمایه گذاری ها، توسعه محصولات و مدیریت زنجیره تامین بگیرند.

شرکت آمازون (Amazon):
شرکت آمازون با رشد سریع خود، نیاز به یک سیستم حسابداری بسیار قوی و انعطاف پذیر دارد. آنها از نرم افزارهای پیشرفته برای مدیریت حجم بالای داده های مالی خود استفاده می کنند. همچنین، آمازون با استفاده از تحلیل داده های مالی، الگوهای خرید مشتریان را شناسایی و از این اطلاعات برای بهبود فروش و بازاریابی خود استفاده می کند.

شرکت کوکاکولا (Coca-Cola):
شرکت کوکاکولا به عنوان یک شرکت بزرگ و چند ملیتی، دارای ساختار مالی پیچیده ای است. آنها از سیستم های حسابداری متمرکز برای مدیریت مالی واحدهای مختلف خود در سراسر جهان استفاده می کنند. همچنین، کوکاکولا با استفاده از گزارش های مالی دقیق، عملکرد هر واحد را ارزیابی و در صورت نیاز، تصمیمات اصلاحی اتخاذ می کند.

شرکت تویوتا (Toyota):
شرکت تویوتا به دلیل سیستم تولید ناب خود شناخته شده است. آنها از اصول حسابداری ناب برای کاهش هزینه ها و افزایش بهره وری در فرآیند تولید خود استفاده می کنند. به عنوان مثال، آنها با استفاده از سیستم تولید به هنگام (just-in-time) موجودی، هزینه های انبارداری خود را به حداقل می رسانند.

شرکت گوگل (Google):
شرکت گوگل به عنوان یک شرکت فناوری پیشرو، از سیستم های حسابداری ابری برای مدیریت مالی خود استفاده می کند. این امر به آنها کمک می کند تا به اطلاعات مالی خود در هر زمان و مکانی دسترسی داشته باشند. همچنین، گوگل با استفاده از تحلیل داده های مالی، روندهای بازار را شناسایی و از این اطلاعات برای توسعه محصولات و خدمات جدید استفاده می کند. اینها تنها چند نمونه از شرکت های معروفی هستند که در زمینه مدیریت‌حسابداری به خوبی عمل کرده اند. هر شرکت با توجه به اندازه، نوع فعالیت و ساختار خود، از سیستم ها و روش های حسابداری خاصی استفاده می کند.

بیشتر بخوانید: روش استارتاپ ناب (Lean Startup)

نتیجه گیری:

مدیریت‌حسابداری، فرآیندی است که در آن اطلاعات مالی و حسابداری جمع‌آوری، تحلیل و تفسیر شده و سپس برای برنامه‌ریزی، کنترل و تصمیم‌گیری‌های مدیریتی مورد استفاده قرار می‌گیرد. مدیریت‌حسابداری، به عنوان یکی از ارکان اساسی در دنیای کسب و کار و اقتصاد، نقش بسیار مهمی در راهبری و موفقیت سازمان‌ها ایفا می‌کند. این رشته، با تلفیق دانش حسابداری و اصول مدیریت، به مدیران و تصمیم‌گیران در اتخاذ تصمیمات آگاهانه و مؤثر یاری می رساند. در حالی که مدیریت حسابداری بر بهبود عملکرد کلی بخش حسابداری و رعایت قوانین تمرکز دارد، حسابداری مدیریت به مدیران کمک می‌کند تا با استفاده از اطلاعات دقیق و مرتبط، تصمیمات بهتری بگیرند و عملکرد سازمان را بهبود بخشند. هر دو مفهوم برای موفقیت یک سازمان بسیار مهم هستند و با یکدیگر همکاری می‌کنند تا اطمینان حاصل شود که اطلاعات مالی دقیق و مفیدی برای تصمیم‌گیری‌های مدیریتی در دسترس است مدیریت حسابداری و مدیریت مالی، در حالی که مشابه هستند، تفاوت‌های کلیدی دارند که می‌توانند انتخاب مسیر شغلی شما را هدایت کنند. حسابداری بر عملیات مالی روزانه و رعایت سیاست‌ها تمرکز دارد، در حالی که مدیریت مالی، استراتژی کلی مالی و سلامت مالی شرکت را هدایت می‌کند. مدیران حسابداری و مالی نقش‌های متفاوتی دارند. مدیران حسابداری بر تیم حسابداری نظارت می‌کنند و از گزارش‌دهی به موقع و داده‌های مالی دقیق اطمینان حاصل می نمایند، در حالی که مدیران مالی طیف کاملی از فعالیت‌های مالی شرکت را بررسی می‌کنند و تصمیمات سرمایه‌گذاری را می‌گیرند که به نفع سلامت مالی سازمان باشد. الزامات آموزشی برای این نقش‌ها متفاوت است. 

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع مدیریت حسابداری برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

استراتژی مدیریت مالی شرکت ها باید چگونه باشد؟

استراتژی مدیریت مالی شرکت ها باید چگونه باشد؟

در این مقاله به مبحث مدیریت مالی شرکت ها بپردازیم از این رو به جایگاه دانش مالی و حسابداری در علم اقتصاد خواهیم پرداخت و تفاوت های انواع روش های حسابداری از جمله حسابداری مالی و حسابداری مدیریت را شرح خواهیم داد. بعد از آن به تعیین وظایف مدیر مالی خواهیم پرداخت و چهارچوبی برای مدیریت مالی شرکت ها مشخص خواهیم کرد. ابزارهای مالی، نهادهای مالی و بازارهای مالی نیز نقش مهمی در مدیریت مالی شرکت ها خواهند داشت و بدان باید توجه ویژه ای داشت. همچنین ترازنامه مالی شرکت ها نیز باید بدرستی تحلیل شوند تا بتوان خط مشی سرمایه گذاری شرکت ها و مدیریت دارایی شرکت های مختلف مشخص شود. همه این موضوع به همراه نحوه تأمین مالی شرکت ها و بانکداری اختصاصی نیز به طور کاربردی مورد بحث قرار گرفته اند که دانستن آنها باعث می شود تا مدیریت مالی شرکت ها بدرستی انجام شود. در ادامه با موضوعات زیر آشنا خواهید شد. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

 

مفاهیم اولیه در مباحث مدیریت مالی شرکت ها

پیش از آنکه مبحث مدیریت مالی شرکت ها را مورد بررسی قرار دهیم باید به مفاهیم اولیه در علم اقتصاد بپردازیم و جایگاه دانش مالی را در علم اقتصاد شرح دهیم و تفاوت علم مالی و علم حسابداری را مشخص نماییم و یک مرزبندی مشخص از آنها بیان کنیم. پس از درک درست از مفاهیم و مبانی اولیه در مورد مدیریت مالی شرکت ها، در ادامه به مباحث تخصصی در مدیریت مالی شرکت ها خواهیم پرداخت.

 جایگاه دانش مالی در علم اقتصاد کجاست؟

دانش مالی در چارچوب علم اقتصاد بررسی می شود. آن بخش مالی که جزو مالی یا مالیه عمومی نیست و به دولت مربوط نمی شود، و مباحث مربوط به بخش خصوصی و بنگاه غیر دولتی است، در حوزه «اقتصاد خرد» طبقه بندی می شود. اگر دقیق تر بخواهیم صحبت کنیم، مالی غیردولتی در چارچوب “نظریه بنگاه” می گنجد. بنابراین، جایگاه مالی در حوزه اقتصاد است؛ از اقتصاد صحبت می کنیم، و البته آن بخشی از اقتصاد که به آن اقتصاد مالی گویند.

تعریف اقتصاد مالی چیست؟

بحث اقتصاد مالی بخش بزرگی از «اقتصاد» را – و شاید هم ناعادلانه – پر کرده است. علت آن که پول بسیاری صرف تحقیقات در این رشته می شود؛ بعد از پزشکی، بیشترین حجم پژوهش ها به حوزه اقتصاد مالی تعلق دارد. نهادهای مالی جریان نقدی دارند و می توانند هزینه های پژوهشی این رشته را بپردازند.

گفتیم که «مالی» به مثابه رشته ای دانشی در حوزه اقتصاد خرد است و از آن دریچه به مباحث آن می پردازیم. اما همیشه وقتی از مفاهیم مالی در کشور ما صحبت می کنیم، بحث حسابداری هم پیش می آید و حتی بین این دو عنوان مغلطه پیش می آید. البته ۴۰ سال قبل که زمان آغاز کلاس های مالی در ایران بود، برای تفکیک این دو رشته مالی، ناچار بودیم بی پروا بگوییم که «مالی» و «حسابداری» ارتباطی با هم ندارند؛ ولی این دو حوزه علم از یکدیگر مستقل اند، و رابطه آنها مثل رابطه هر دو حوزه علم با یکدیگر است.

تعریف علم حسابداری چیست؟

در حوزه حسابداری اولا در چارچوب علم دیگری هستیم که بهتر است آن را «علم اطلاعات» بخوانیم. حسابداری روی اطلاعات خاصی کار می کند که اطلاعات یا داده های مالی نام دارد. ویژگی داده های مالی آن است که با پول داخلی هر کشور تعریف می شود. بنابراین، در یک بنگاه اقتصادی، اطلاعات تعداد و مهارت کارگران، اطلاعات مهمی است، اما داده های مالی نیست. نقشه های یک شرکت مهندسی حاوی اطلاعات با اهمیتی است، اما اطلاعات مالی نیست.

ارزیابی کارایی نیروی کار توسط واحد پرسنلی که پر از عدد و رقم است، کار مهمی است، اما با اطلاعات مالی سروکار ندارد. داده های مالی به آن داده هایی می گویند که بر اساس عدد و رقم ریالی در کشور بیان می شود. حسابدار سعی می کند این داده های خام مالی را بگیرد و به کیفیتی در آورد که به کار تصمیم گیری بخورد. حسابداری علم یا فنی است که داده های مالی را گردآوری و پردازش می کند، و به اطلاعات قابل استفاده مدیریت تبدیل می کند. وقتی ارقام خام حسابداری را در نظر می گیرید، و به هزینه هایی که تقبل می شود یا به درآمدهایی که کسب می شود، توجه می کنید، این ارقام خام به تنهایی برای تصمیم مدیر کافی نیست. اما وقتی این داده های خام در قالب هایی مشخص ریخته می شود، و طبقه بندی های مشخصی پیدا می کند، آن موقع با مطالعه صورتهای مالی، می توان نتایجی برای تصمیم گیری اخذ کرد. حسابداری فرآیندی است که طی آن داده های خام ریالی به اطلاعات مفید مایه گذار، مدیر، و دولت تبدیل می شود.

معنی و مفهوم حسابرسی چیست؟

دستگاه حسابرسی به حسابداری بنگاه کمک می کند که این داده های مالی پخته شود. حسابرس در فرایند تبدیل داده های مالی یعنی داده های ریالی به اطلاعات معنادار و مفید به حسابدار کمک می کند. رعایت کنترل های داخلی در بنگاه که حسابرسان بر آن تأکید دارند به همین منظور است. کار حسابرسان فقط گزارش موارد خلاف نیست، هر چند اگر در فرایند کار خود مورد خلافی ببینند، گزارش می کنند؛ کار اصلی حسابرسان آن است که به حسابداران کمک می کنند تا کیفیت اطلاعات مالی را ارتقاء دهند.

حسابداران و حسابرسان کار خود را به اتکای اصول و نظریه های حسابداری انجام می دهند که در دانشگاه ها تدریس می شود. هم چنین، از استانداردهای حسابداری استفاده می کنند که جمع بندی حرفه است، و قانون نیست. حرفه می گوید که شما حساب ها را به این شکل سامان بدهید که قابل مقایسه باشد؛ استهلاک را بدین شکل ثبت کنید؛ سود را این جوری شناسایی کنید؛ در آمد را در این مقطع قطعی تلقی کنید. استانداردهای حسابداری قواعدی است که حرفه حسابداری و حسابدارها در طول سال ها به آن دست یافته اند. حسابدار هم در چارچوب استانداردهای ملی یا بین المللی حساب هایش را تنظیم می کند.

بیشتر بخوانید: استراتژی چیست ؟

ملاحظه می کنید که حسابدار داده های مالی را جمع می کند و در قالب هایی می ریزد که قابل استفاده مدیر باشد. یکی از استفاده کنندگان این اطلاعات و گزارش ها هم مدیر مالی است. مسؤلان مالی بیش از بقیه از اطلاعات حسابداری استفاده می کنند، و این نباید باعث شود «مالی» را با «حسابداری» اشتباه بگیریم. مفاهیم مالی چیز دیگری است که در چارچوب رشته دانشی اقتصاد تعریف می شود. حسابداری حوزه دیگری است که اطلاعات مالی را گردآوری و پردازش می کند و اطلاعاتی قابل فهم را به عامه، مدیر، و سرمایه گذار گزارش می کند.

مدیریت مالی در شرکت ها چگونه است؟

 

حسابداری مالی و حسابداری مدیریت چه تفاوت هایی دارند؟

حسابداری مالی با حسابداری مدیریت فرق دارد. این دو براساس هدف گزارشگری از هم جدا می شوند، در ادامه بیان تفاوت های موجود خواهیم پرداخت.

تعریف حسابداری مالی چیست؟

حسابداری مالی هر بنگاه در درجه اول به بیرون سازمان یعنی سهامداران، دولت و عامه مردم و از جمله کارگران و کارمندان خود گزارش می دهد؛ در بعضی کشورها کارکنان حق دریافت اطلاعات دارند. حسابداران برخی کشورهای دنیا طبق مقررات در مورد عملکرد بنگاه در زمینه محیط زیست هم گزارش می دهند که آیا شرکت به محیط زیست صدمه زده، و آن را آلوده کرده، مثلا، گاز سمی وارد جو کرده یا فضولات به دریا ریخته است؟

گزارشگری ریسک بنگاه هم دارد به مساله ای جدی تبدیل می شود و سازمان بورس در ایران اخیرا از حسابرسان خواسته که گزارش ریسک عملیات شرکت را بدهند. حسابداری مالی در درجه اول برای بیرون شرکت گزارش می دهد؛ این بدان معنی نیست که در داخل بنگاه مدیر از صورت های مالی استفاده نمی کند. تأکید می کنیم که در درجه اول هدف حسابداری مالی گزارشگری به بیرون سازمان است و از این رو، این شاخه از حسابداری را حسابداری بیرونی می خوانند.

تعریف حسابداری مدیریت چیست؟

حسابداری مدیریت برعکس در درجه اول به داخل سازمان و برای تصمیم گیری مدیران گزارشگری می کند. البته مأمور مالیات هم برای بررسی حساب ها می تواند گزارش های حسابداری مدیریت را طلب کند، یا مجمع سهامداران اگر اراده کند، به این گزارش ها دسترسی خواهد داشت؛ اما حسابداری مدیریت در درجه اول گزارشگری به داخل سازمان را هدف گرفته است. حسابداری هزینه که اسم قدیمی آن حسابداری صنعتی بوده، جایی بین این دو رشته قرار می گیرد و تا جایی که قیمت تمام شده را محاسبه می کند، جزو حسابداری مالی است؛ آنجا که به بررسی عملکرد و برنامه ریزی آتی، هزینه های استاندارد و پیدا کردن مغایرت ها و بودجه می پردازد، ذیل حسابداری مدیریت طبقه بندی می شود.

برابری اصلی حسابداری چند جمله هم در مورد برابری اصلی حسابداری صحبت کنیم. این به مخاطبانی که آشنایی با مفاهیم حسابداری یا مالی نداشته اند، و یا در رشته های فنی و مهندسی فعالیت دارند، ممکن است کمک کند.

دارایی ها = بدهی ها + سرمایه

این معادله در حسابداری فقط مطرح است، و خواهیم دید در اقتصاد کاربرد زیادی ندارد.

تعریف دارایی چیست؟

هر چیزی که ارزش اقتصادی دارد. در گذشته ها، این دارایی ها عمدتا فیزیکی بوده و در عصر دیجیتال بسیاری از دارایی ها نامشهود و معنوی است. پس، برنامه ای که نوشته اید، حق تألیف شما بر کتاب یا برند (نشان تجاری) شرکت شما همه دارایی های غیر مشهود هستند و در ذات خود ارزش دارند. هر جایی که الان آنجا هستید را محل بنگاه خود در نظر بگیرید. هر چه اطراف شماست، دارایی است: مبلمان، کامپیوتر، میز کار، ماشین آلات، تجهیزات، زمین، ساختمان و غیره

۷۰ +۳۰=۱۰۰

ارزش هر چه اطراف شماست را دارایی های بنگاه خود و برابر ۱۰۰ فرض کنید. معادله می گوید، ۱۰۰ شما مساوی ۳۰ واحد بدهی و ۷۰ واحد سرمایه است. دارایی را می دانیم چیست؛ آن چیزی است که ارزش معاملاتی دارد، قابل معامله است، و در ذات خود ارزش دارد. حالا باید بدانیم که بدهی یا سرمایه چه معنایی در خود دارند.

تعریف بدهی یا سرمایه چیست؟

بدهی و سرمایه چیز جدایی از دارایی نیست. دارایی ها متعلق به کسانی است که عنوان آنها در شرکت مالک، صاحب سهم یا سهام دار است. و یا متعلق به کسانی است که عنوان آنها طلبکار است. ۷۰ واحد از دارایی ها مربوط به کسانی است که عنوان مالک یا صاحب سرمایه دارند و ۳۰ واحد مربوط به کسانی است که عنوان طلبکار یا بستانکار شرکت را یدک می کشند. بنابراین، بدهی چیزی جدای از دارایی ها نیست؛ سرمایه چیزی سوای از دارایی ها نیست، بلکه بدهی و سرمایه حقوق حاکم بر دارایی هاست. یعنی، از آن ۱۰۰ واحد دارایی، ۷۰ درصد متعلق به کسانی است که عنوان حقوقی مالک یا صاحب سهم دارند و ۳۰ درصد از آن کسانی است که عنوان حقوقی طلبکار یا بستانکار دارند، مثلا دارنده اوراق قرضه شرکت اند.

دارنده سهام و دارنده بدهی چه کسانی هستند؟

دارنده سهام و دارنده بدهی (مثلا دارنده اوراق مشارکت) از نظر حقوقی امکان و الویت های متفاوت دارند. این تقسیم بندی حسابداران است و در عین حال نوعی تقسیم بندی حقوقی است. اگر دارندگان مالکیت بر آن ۱۰۰ واحد پولی (دارایی ها) ۱۰ نفر باشند، و یکی مالک و ۹ نفر دیگر طلبکار باشند، حقوق آن ۹ نفر با مالکی تعریف متفاوتی دارد. در یک شرکت بورسی که با نسبت ۷۰ به ۳۰ دو گروه سرمایه گذار دارد، سهامداران شرکت ممکن است چند هزار نفر باشند؛ طلبکاران هم ممکن است ۲۰ مؤسسه، دو بانک، دولت و هزاران نفر طلبکار باشند که دارندگان اوراق مشارکت یا اوراق صکوک شرکت اند.

این اشخاص حقیقی یا حقوقی از دید اقتصاددان همه سرمایه گذارند، با این تفاوت که اسم یکی مالک سهام و اسم دیگری طلبکار، دارنده صکوک اجاره یا دارنده اوراق مشارکت شرکت است. روشن است که سهامداران اصلی طولانی تر در شرکت می مانند، اما سهامداران کوچک ممکن است فردا شرکت را ترک کنند، در حالی که اوراق قرضه شرکت را دو سال نگاه دارند. پس این که چه کسی زمان بیشتری با شرکت می ماند، ملاک تفکیک صاحب سرمایه از صاحب بدهی نیست. ملاک تمیز صاحب سرمایه از صاحب بدهی به اولویت در دریافت سود برمی گردد.

این اولویت متعلق به دارنده اوراق صکوک، اوراق قرضه و دارنده اوراق مشارکت یا هر صاحب بدهی دیگری است که اول بهره را دریافت می کند و اگر چیزی ماند به دارنده سهام یا مالک شرکت تعلق می گیرد. مالک شرکت در این مورد اولویت ندارد. اول بهره پرداخت می شود و بعد باقی مانده سود شرکت نصیب مالکی می شود. وقتی هم که می خواهیم شرکت را جمع کنیم یا شرکت ورشکسته شده و می خواهیم آن را تعطیل کنیم، این اولویت باز هم با طلبکار است؛ بعد اگر چیزی باقی ماند، صاحب سرمایه دریافت می کند، و از این رو صاحب سرمایه را دریافت کننده باقی مانده می نامند. از دید اقتصاددان، این دو گروه همه سرمایه – گذارند؛ اما از دید خود شرکت، از دید حسابدار و حقوقدان این تفکیک ضروری است.

بیشتر بخوانید: مشاوره مالی

 

 

تفاوت بین حسابداری و مدیریت مالی در شرکت ها چیست؟

مالی روی ارزش های بازار کار می کند و حسابداری روی ارقام تاریخی، یکی از حوزه هایی که اینها رو از هم جدا می کند، تعریف سرمایه در حسابداری و اقتصاد است. حسابداری سرمایه را آورده سهامداران شرکت می داند و کیفیت ادعای سهامداران را روی دارایی ها از وام دهندگان متمایز می کند. اما اقتصاددان معتقد است هر کس که نسبت به دارایی ها در ترازنامه ادعا دارد و آورنده منابع به شرکت است، سرمایه گذار تلقی می شود و با دیگران تفاوت ندارد.

برای اقتصاددان کلمه اکویتی (equity) معنی عام آورنده منابع مالی را دارد و کیفیت ادعایی که دارنده منابع دارد، نوع قراردادی که به عنوان آورنده پول در اختیار دارد، قرارداد مالکیت است یا قرارداد مطالبات، مهم نیست. اقتصاددان به قرارداد کاری ندارد؛ می گوید همه اینها صاحب سرمایه به معنای عام آن هستند.

رویکردهای مالی در این میان، هر دو نگاه به موضوع را دارند: گاهی از دید سهامدار به موضوع نگاه می کند و می پرسد این سهام یا این اوراق بدهی چقدر بازده دارد؟ گاهی هم به همه کسانی که پول آورده اند نگاه می کند و می پرسد، بازده روی کل این سرمایه گذاری چقدر است؟ وقتی بازده روی سرمایه گذاری های شرکت را محاسبه می کنیم، یعنی بازده برای همه کسانی که پول آورده اند؛ یعنی بازده روی تمام دارایی ها را در نظر می گیریم، مثل اقتصاددان به مسئله نگاه می کنیم. ولی وقتی به بازده روی حقوق صاحبان سهام توجه داریم، مثل حسابدار به مسئله نگاه می کنیم. از نظر سرمایه گذاری هم دیدگاه حسابداری با مالی فرق می کند. در حسابداری عنوان «سرمایه گذاری» به دارایی هایی اشاره دارد که طبق استانداردهای حسابداری دارایی تلقی می شوند، در حالی که در اقتصاد بیشتر تمرکز روی دارایی های مولدی است که در آینده جریان نقدی ایجاد می کنند.

خرید کالاهای مولد نه به منظور مصرف آنی آنها، بلکه به منظور به کار گیری آنها در تولید کالا یا خدمت در آینده است. بنابراین، در تعریف اقتصادی، سرمایه گذاری به معنی به کار گیری وجوه جهت راه اندازی و یا توسعه کسب و کارهاست. مالی سرمایه گذاری را شامل هر دو گروه میداند و خرید و نگاهداری دارایی مالی را هم سرمایه گذاری تلقی می کند. گاهی هم مثل حسابدار به سرمایه گذاری نگاه می کند. با توجه به دیدگاه حسابدار و اقتصاددان، می توان دانش مالی را دانشی تعریف کرد که استفاده گسترده از داده های حسابداری می کند، از دانش اقتصاد بهره می گیرد، تا یکی از مهم ترین وظایف خود را که محاسبه ارزش روز دارایی هاست انجام دهد.

بیشتر بخوانید: هم افزایی و ارزش آفرینی در سازمان های هلدینگ چگونه ایجاد میشود؟

حسابداری مالی با حسابداری مدیریت فرق دارد. این دو براساس هدف گزارشگری از هم جدا می شوند، در ادامه بیان تفاوت های موجود خواهیم پرداخت.

حسابدار در مقابل مدیر مالی چه وظایفی دارد؟

سپهر فکری متخصص حسابداری چیست؟ او فکر بدهکار و بستانکار حساب هاست، فکر این است که هزینه های سربار در دفاتر به درستی جدا شود، هزینه های مستقیم و غیر مستقیم از یکدیگر تمیز داده شود، اصل وضع هزینه های هر دوره از درآمدهای آن دوره رعایت شود، استانداردهای حسابداری در شرکت به درستی به حسابداران آموزش داده شود و صورت مالی بر آن اساس تنظیم شود، گزارش مالیات به موقع تهیه شود تا شرکت با دولت به مشکل برنخورد، سیستم موجودی انبار درست کار کند تا از دارایی ها به شکل صحیحی نگاهداری شود، و حقوق پرسنل بادقت محاسبه و نگاهداری شود. سپهر فکری او پردازش داده های خام مالی است.

کار حسابدار با متخصص مالی که نگران قیمت سهام شرکت خود است، و می خواهد بین ریسک و بازده تعادل لازم را فراهم آورد، خیلی فرق می کند. مدیر مالی به دنبال آن است که از کدام بازار پول بگیرد که هزینه سرمایه کاهش یابد، و بحران نقدینگی شرکت را درست مدیریت کند؛ او باید بر قوانین بورس و بازار سرمایه مسلط باشد، بتواند دیرش (duration) دارایی ها را برای پاسخگویی به بدهی ها دقیق محاسبه کند، و در ادغام یا قبضه مالکیت درست عمل کند. مدیر مالی باید در مورد صحت سرمایه گذاری چند صد میلیارد تومانی در پروژه ها تصمیم بگیرد، از قیمت ذاتی سهام شرکت دفاع کند، و سبد سرمایه گذاری مناسب در بازار پول برای مدیریت نقدینگی تدارک ببیند. پس با دو حوزه وظیفه ای متفاوت مواجه ایم، با دو آدم مختلف با سپهر اشتغالات فکری متفاوت.

وظایف حسابدار کل در سازمان چیست؟

کار حسابدار کل (controller) با معاون مالی و مدیر مالی (chief financial officer) کلا متفاوت است. پردازش داده های مالی اشتغال ذهنی اصلی حسابدار کل است، در حالی که متخصص مالی با استفاده از اطلاعات دستگاه حسابداری به دنبال پول ارزان برای شرکت می گردد، می خواهد مطمئن شود که منابع مالی به درستی در شرکت مورد استفاده قرار می گیرد. رسالت مالی استفاده کار آمد از وجوه در داخل شرکت است. اگر دست مایه مدیر تولید نیروی کار و مواد اولیه، دست مایه مدیر پرسنلی نیروی کار و روش های آموزشی در راستای ارتقای کیفیت کار، و دست مایه مدیر تولید هم مواد اولیه است؛ دست مایه مدیر مالی وجوه است که می خواهد در داخل بنگاه به شکل کار آمدی از آن استفاده شود.

رسالت مدیر مالی آن است که ارزش شرکت را بالا ببرد. مدیر مالی مثل مدیران با وظایف دیگر در شرکت۔ های سهامی، به دنبال بیشینه سازی ارزش سهام است.

تعریف دقیق بیشینه سازی ارزش و اصل تفکیک فیشر

هر بنگاهی که در محیطی زندگی می کند و آن فضای بیرونی شرایطی را به بنگاه تحمیل می کند. دولت، رقبای شرکت، فروشندگان کالاها و خدمات، به شرکت و مشتریان شرکت آن فضای بیرونی را می سازند که شرکت در کنترل آن نیست. هر شرکت پروژه های مختلفی را با توجه به این عناصر بیرونی به اجرا در می آورد. هر شرکت برای پروژه های تولیدی و خدماتی خود منابعی دارد؛ برای پیش بردن این پروژه ها از مدیران و کارکنان، ماشین آلات، ملزومات، و منابع دیگر استفاده می کند.

تا آنجا که به بحث ما مربوط است، بنگاه از مجاری متفاوتی منابع مالی دریافت می کند: کسانی که به عنوان فراهم آورندگان منابع مالی، عنوان سهامدار (یا مالک) شرکت را دارند و کسانی است که به شرکت وام داده و از آن مطالبات دارند. اشخاصی که به شرکت پول می دهند، تحمل ریسک متفاوت دارند و طبعا انتظار بازده متفاوتی هم دارند؛ آنهایی که ریسک بیشتری را تحمل می کنند، انتظار بازده بیشتری هم دارند.

وقتی به سیر تکاملی شرکت ها توجه می کنیم، می بینیم شرکت ها تک مالکی بوده اند، بعد اشکال پیچیده تری یافته به شکل سهامی خاص و بعدا به شکل شرکت سهامی عام در آمده اند. در شرکت تک مالکی، مالک مسئول واحد مدیریت عملیات، مدیربت بازاریابی، مدیریت مالی و … است. تضاد درونی پایین است؛ مالیات شرکت و سود سهام یک مرحله ای است. منابع مالی کسب و کار محدود است و فشار کمی برای بدهکار شدن وجود دارد. مالک به خودی خود، مدیر بازاریابی، مدیر اجرایی و مدیرکل است؛ خودش تصمیم می گیرد و تضاد درونی ندارد. کسی که پشت دخل قنادی نشسته و تک مالک قنادی است، فقط منافع خودش را تأمین می کند. باید مواظب باشد کسی مورد اعتماد پشت دخل بنگاه او بنشیند؛ خرید ارزان انجام بدهد؛ درست بفروشد؛ و طلب هایش را وصول کند.

تضاد منافع مدیر و مالک شرکت ها بر سر چه مسائلی است؟

به عنوان مالک، وی منابع مالی محدودی دارد؛ به عنوان تک مالک طبعا نمی تواند هزار میلیارد تومان وام بگیرد. برای این کار مجبور است در قالب شرکت حرکت کند. در شرکت سهامی خاص مسئولیت مالک و مدیر تفکیک می شود، و بلافاصله در یک دو راهی قرار می گیریم که منافع مدیر یا نماینده (agent) از منافع مالک (principle) جداست و تضاد ایجاد می شود. در عین حال، فرصت سرمایه گذاری بیشتر می شود. مسئولیت ها تفکیک و تضادها بیشتر می شود. در شرکت سهامی عام، فاصله مدیر از مالکی بیشتر می شود. شرکت با فرصت های سرمایه گذاری بیشتری مواجه می شود. سرمایه گذاران فعال و غیرفعال وارد مالکیت شرکت می شوند. منابع مالی شرکت افزایش می یابد و اشخاص حرفه ای در حوزه مالی استخدام می شوند.

تضادها طبعا در سهامی های عام تشدید میشود. نه تنها نظریه پردازان اقتصاد مالی به این تضادها می پردازند، بلکه علمای رشته های علوم اجتماعی و روانشناسی هم به بررسی این تضادها علاقه مندند. سهامداران هر شرکت سهامی عام اهداف مختلفی را دنبال می کنند. مثلا خانم احمدی سهامدار شرکت دبیری بازنشسته است و به جریان نقدی فوری نیاز دارد. او از شرکت انتظار دارد پروژه های کوچکی را انتخاب و اجرا کند که با سرعت فروش رفته و به سود می رسد.

صندوق بازنشستگی سهامدار دومی است که سرمایه گذاری بلند مدت در پروژه های بزرگ را ترجیح می دهد، و به سود سهام نیاز ندارد. سرمایه گذار سوم خود تاجر است، پیش بینی می کند که قیمت ها بالا می رود، و بهتر است شرکت دارایی هایش را نفروشد و منتظر آینده باشد. در این شرکت سهامی عام که مدیر هدف حداکثر سازی ثروت سرمایه گذاران را دنبال می کند، با این ترجیحات مختلف سرمایه گذاران، چه باید بکند و چگونه به آنها پاسخگو باشد. مدیر این شرکت سهامی عام با ترجیحهای سرمایه گذاری مختلف مواجه است. یک سرمایه گذار می خواهد زودتر به جریان نقدی برسد و از جریان نقدی دائمی برخوردار شود. دومی می خواهد جریان نقدی فوری نداشته باشد، و سومی ترجیح می دهد که شرکت بخشی از دارایی هایش فروش برود و سود توزیع کند، و بخشی دیگر سرمایه گذاری شود. این جا هست که می بینیم ممکن است بین حداکثرسازی ثروت سرمایه گذاران با ترجیحات سرمایه گذاران تضاد وجود داشته باشد.

مدیر مالی در ابهام است که کدام مسیر ترجیحات سرمایه گذاران را دنبال کند که اصل تفکیک فیشر به کمک می آید. این اصل می خواهد تصمیمات سرمایه گذاری مدیران را از ترجیحات سهامداران جدا کند. می گوید سرمایه گذاران برای برآورد ترجیحات زمانی مصرفی شان می توانند با نرخ بهره در بازار وام بدهند و بگیرند. بدین ترتیب، نقطه بهینه سرمایه گذاری جایی خواهد بود که نرخ بازدهی نهایی فرصت های سرمایه گذاری با نرخ بهره بازار برابر باشد، و در آنجا ترجیحات زمانی مصرف (مصرف فعلی و آتی) مطلوبیت سرمایه گذار را به حداکثر می رساند. پس، اگر سرمایه گذار سود تقسیمی لازم دارد که بتواند مصرف کند، یا ندارد و مصرف آتی دارد، بازار بدهی اجازه می دهد این ترجیحات زمانی آنجا دنبال شود. به خاطر ترجیحات سرمایه گذاران نباید فرصت های سرمایه گذاری و هدف بیشینه کردن ثروت سرمایه گذار فراموش شود. جایی به نام بازار وجود دارد و آن ترجیحات در آنجا حل و فصل می شود.

بیشتر بخوانید: مدیریت ریسک در شرکتهای مالی و بیمه ها چگونه انجام میشود؟

 

 

راهکارهای بیشینه سازی سود سهامداران چیست؟

بنابراین، مدیر مالی شرکت بدون توجه به ترجیحات زمانی مصرف سهامداران، در پروژه هایی سرمایه گذاری می کند که ثروت سهامداران بیشینه شود. اگر سود نقدی حاصل از سرمایه گذاری تکافوی مقدار مصرف مطلوب سرمایه گذاران را ندهد، سرمایه گذار به اندازه کسری، وام می گیرد و مصرف فعلی خود را به نقطه مطلوب می رساند و اگر سود نقدی حاصل از سرمایه گذاری بیش از مصرف سرمایه گذار باشد، به اندازه مازاد، سرمایه گذار وام می دهد. راه حل ساده تر در بازار سهام است که مدیر مالی شرکت بدون توجه به ترجیحات زمانی مصرف سهامداران در پروژه هایی سرمایه گذاری می کند که ثروت سرمایه گذاری را بیشینه می کند و اگر سود نقدی تقسیمی شرکت تکافوی مصرف سهامداری را نکرد، آن سهامدار اکنون سهامی را در اختیار دارد که قیمت مناسبی یافته است و در زمان های مناسب، سهامدار سهام خود را معامله می کند تا ثروت خود را در طول زمان انتقال دهد و به این ترتیب مطلوبیت خود را بیشینه سازد.

به این ترتیب سهامداران مثال بالا همه خوشحال اند: خانم احمدی می تواند به قیمت افزایش یافته سهامش را بفروشد و نقد حاصل را بلافاصله مورد استفاده قرار دهد. مدیر صندوق بازنشستگی می تواند با وجوه سود تقسیمی دوباره سهام بخرد و لازم نیست پول سود تقسیمی را مصرف کند. سهامدار سوم هم می تواند بخشی از سهام را بفروشد و سرمایه گذاری مورد نظر خود را انجام دهد.

در اصل تفکیک فیشر تصمیمات سرمایه گذاری مستقل از ترجیحات سرمایه گذاران است. جالب است که به ظاهر این اصل بسیار شبیه نظریه ساختار سرمایه مودیلیانی (Franco Modigliani) – میلر است که می گوید تصمیمات سرمایه گذاری مستقل از شیوه تأمین مالی است. این که حسن به عنوان سهامدار پول داده یا حسین به عنوان دارنده اوراق قرضه، در این که بنگاه کدام پروژه را انتخاب کند، نباید تأثیر داشته باشد. طبق نظر فیشر، ترجیحات سرمایه گذار از تصمیمات سرمایه گذاری بنگاه مستقل است. نرخ بهره در بازار وام راه حل ساده ای برای پاسخگویی به ترجیحات سهامداران است. در بازار سهام نیز سهامدار با معامله سهام می تواند ترجیحات نقدینگی خود را اعمال کند، و اجازه دهد مدیر مالی بیشینه سازی ثروت سهامداران را ادامه دهد.

اهمیت جریان نقدی در مدیریت مالی شرکت ها چیست؟

در حوزه اصلی مالی تصمیمات تأمین مالی و تصمیمات سرمایه گذاری است. از کجا پول بیاوریم؟ و در چه پروژه هایی سرمایه گذاری کنیم؟ توجه داریم که اینها بحث هایی جدا از هم است. توجه کردیم که بیشینه سازی با معیار ارزش خالص مورد توجه ماست؛ برای ما ارزش فعلی خالص بسیار اهمیت دارد. ارزش فعلی خالص برای بیشینه سازی چه طور محاسبه می شود؟ ارزش فعلی جریان نقدی ورودی را از خروجی کم می کنیم، و به ارزش فعلی خالص می رسیم. اگر این ارزش مثبت باشد، آن موقع می گوییم که دارایی های با بازده مناسب انتخاب شده و برای این که مدیر را ارزیابی کنیم به دنبال این هستیم که آیا ارزش بازار سهام از ارزش دفتری بیشتر است و ارزش افزوده ای خلق شده یا نه؟

بیشتر بخوانید: تعریف مدیریت عملیات چیست؟ نقش مدیریت عملیات در تولید و خدمات و نحوه ارزیابی آن

استراتژی مالی در شرکت ها

 

ارزش افزوده اقتصادی چیست؟

اگر سود عملیاتی بعد از مالیات از هزینه سرمایه بعد از مالیات بیشتر باشد، ارزش افزوده اقتصادی خلق شده و این ملاک عملکرد مدیر قرار می گیرد. توجه کنیم که جریان نقدی با سود فرق دارد. ارزش فعلی خالص سود خالص نیست؛ باید بتوانید سود را از جریان نقدی جدا کنید. سود امری واقعی نیست؛ همیشه با روش مختلف حسابداری میتوان سود را تغییر داد. اگر شرکتی که فقط ۱۰۰ واحد سرمایه گذاری کرده، رقم بزرگ ۱۰۰۰۰ واحد هم سود کند، اما کسی پول فروش را ندهد و جریان نقدی هم در کار نباشد، قیمت سهام چه خواهد بود؟ در این شرکت اگر سود شناسایی شود، که رقم بزرگی هم می شود، چه اهمیتی دارد؟ سود نباید مبنای محاسبه ارزش سهام و ثروت سهامداران باشد، بلکه این جریان نقدی (cash flow) است که می تواند شرکت را زنده کند. اگر با تجدید ارزشیابی دارایی ها یا با فروش نسیه بلندمدت سود بزرگی ثبت کنیم، چه ارزشی برای سهامدار خلق کرده ایم؟ آن چیزی که برای محاسبه ارزش فعلی مهم است، جریان نقدی است که واقعیت دارد؛ سود واقعیت ندارد. ممکن است شرکتی سود بزرگی هم بکند، اما ورشکست شود؛ از این رو توجه شما فراتر از سود باید روی جریان نقدی متمرکز شود.

بیشتر بخوانید: ارزش افزوده اقتصادی

 

تعریف دقیق دارایی مالی در مقابل دارایی واقعی

اتومبیل دارایی واقعی است؛ دارایی واقعی حتما لازم نیست مشهود و فیزیکی باشد. حق تألیفی که دارید، دارایی واقعی است که در ذات خود ارزش دارد. اما دارایی مالی در ذات خود ارزش ندارد، ادعایی روی دارایی های واقعی است. شما سهمی دارید؛ این ورقه خود در ذات خود ارزشی ندارد، عددی دیجیتال در کامیپوتر شرکت سپرده گذاری بورس است. مثل خودرو نیست که از آن خدمتی بگیریم. این سهم بیانگر حقی است که من در آن شرکت دارم. آن شرکت فعالیتی دارد که به جریان نقدی می انجامد و آن جریان نقدی چیزی واقعی داخل بنگاه است. ارزش دارایی های واقعی ناشی از ویژگی های فیزیکی است، مانند ساختمان، زمین، و ماشین آلات. ارزش دارایی های مالی ناشی از ادعا بر درآمدهای آتی است، مانند سهام و اوراق قرضه. وقتی بانکی وام می دهد، آن قرارداد وام دارایی بانک است، اما آن دارایی در ذات خود ارزش ندارد. ارزش آن جریان نقدی است که از وام در آینده حاصل می شود. بنابراین، دارایی های مالی با دارایی واقعی نمایندگی می شود.

علاقه ما به دارایی مالی به لحاظ این است که نماینده دارایی واقعی است و جریان نقدی دارد. در فرمول کلی که قبلا از آن صحبت کردیم، یعنی دارایی ها مساوی است با بدهی ها به علاوه سرمایه (سرمایه+بدهی=دارایی ها)، از دو روی سکه صحبت کردیم، یعنی گفتیم دارایی یک چیز و بدهی ها و سرمایه چیزی جداگانه نیست. سرمایه و بدهی حقوق حاکم بر آن دارایی هاست. حالا از دیدگاه افراد مختلف به مسئله نگاه کنیم تا مفهوم دارایی مالی را بهتر بفهمیم. دارایی مساوی است با بدهی به اضافه سرمایه. حالا اگر ۱۰۰ واحد دارایی واقعی داریم، مثلا تولید کننده اتومبیل هستیم، و معادله دارایی ها مساوی با ۳۰+۷۰ است. سرمایه گذاری ۳۰ مربوط به کسانی است که اوراقی به نام اوراق قرضه یا صکوک در دست دارند؛ این اوراق قرضه یا صکوک برای دارندگان آنها دارایی مالی تلقی می شود. به علاوه، برابر ۷۰ واحد از ارزش شرکت مربوط به کسانی است که اوراق سهام در دست دارند و آنها هم مالک دارایی مالی اند.

این دارایی مالی انعکاسی از ارزش کارخانه تولید کننده اتومبیل است. اگر حالا فرمول را ساده کنیم، از دید اقتصادی دارایی های واقعی مساوی است با دارایی های مالی؛ یعنی ارزش دارایی های واقعی مساوی است با حقوق حاکم بر آن دارایی ها. آنهایی که مالک شرکت هستند، دارایی مالی دارند. دارایی مالی = دارایی واقعی. دارایی مالی نماینده مالکیت روی دارایی های واقعی است. سهام، طرح بیمه نامه خوب، یک طرح بازنشستگی، و یک حساب سپرده از جمله این دارایی های مالی است. این ها در ذات خود ارزش ندارند و ارزش آنها به جریان نقدی حاصل از دارایی واقعی برمی گردد. از این نظر، دارایی مالی از دید حسابداران همان بدهی و سرمایه در شرکت های غیر مالی است. البته شرکت های مالی در هر دو طرف ترازنامه، دارایی های مالی دارند.

اصطلاح ابزارهای مالی به تعهد قانونی برمی گردد که یک طرف به طرف دیگر (یا طرفین نسبت به همدیگر) برای انتقال ارزش (پول) در زمانی در آینده در شرایط معین می دهد. اصطلاح های ابزار مالی، اوراق مالی، و اوراق بهادار را می توانیم مترادف بگیریم؛ وقتی از ابزار مالی صحبت می کنیم، منظورمان مجموعه اوراق بهاداری است که به شکل بدهی و سرمایه شکل گرفته است.

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق سود چیست و رابطه ارزش آفرینی باافزایش نرخ سود چیست ؟

 

تعریف ابزارهای مالی، نهادهای مالی و بازارهای مالی چیست؟

انواع واحدهای تجاری را به بنگاه های مالی و غیر مالی تقسیم می کنند: بنگاه مالی مثل بانک، و بنگاه غیر مالی مثل فروشنده یا تولید کننده اتومبیل یا بیمارستان. این ها همه می توانند بنگاه غیرمالی تلقی شوند. شرکت بازرگانی، شرکت صنایع سنگین، و شرکت تولیدی مبلمان همه بنگاه های غیرمالی هستند. صندوق بازنشستگی، شرکت تأمین سرمایه، بانک، مؤسسه اعتباری، صرافی، و کارگزاری همه بنگاه های مالی هستند. آنها اجناس مالی می فروشند، و واحدهای غیر مالی جنس غیر مالی.

گروه اول دکان هایی هستند که سهام، اوراق قرضه، اوراق صکوک، و بیمه نامه می فروشند و گروه دوم مغازه هایی هستند که خانه، آموزش، پزشکی، آرایشگری، اتومبیل و ماشین سنگین می فروشند. بنگاه های مالی نهادهایی هستند که خدماتی مربوط به دارایی مالی ارائه می دهند یا آن دارایی ها را می فروشند. وقتی می گوییم نهادهای مالی یا بنگاه های مالی منظورمان همان شرکت های مالی است. معمولا کلمه نهاد بیشتر برای شرکت های مالی به کار می رود. وقتی می گوییم نهادهای مالی منظورمان بانک، بیمه، و تأمین سرمایه است.

تعریف دقیق بازارهای مالی چیست؟

بازارهای مالی بازارهایی است که در چارچوب بازار پول و سرمایه تعریف می شود. در بازارهای مالی بنگاه های مالی کار می کنند که جنس مالی می فروشند و در بازارهای غیرمالی بنگاه های غیر مالی کار می کنند، مثل باشگاهی که خدمات ورزشی می فروشد یا مثل بیمارستانی که خدمات بهداشتی می فروشد، یا سوپر مارکتی که اجناس مصرفی می فروشد. بازارهای مالی محلی است که ابزارهای مالی و اوراق بهادار در آنجا معامله می شود؛ مثلا بازار سهام، بازاری است که ابزارهای مالی خاصی در آن خرید و فروش می شود.

حال که اصطلاحات مباحث مالی شرکت ها را مرور کردیم، به سراغ حوزه های دانش مالی برویم. آن مجموعه گسترده و انبوه درس ها و مباحث مالی که در این دانشکده، در دانشکده های مالی، مدیریت و اقتصاد زیر عنوان کلی مالی تدریس می شود را به چهار حوزه می توان تقسیم کرد.

 

موضوعات اصلی در مدیریت مالی شرکت ها کدام اند؟

در نمودار زیر ما سه مبحث را در پیرامون و یک عنوان را در کانون گذاشتیم. هر موضوعی که که در بحث های مالی آموزش داده می شود، در این چهار گروه قابل تقسیم است: مالی شرکت ها، مدیریت سرمایه گذاری، بازارها و نهادهای مالی، و بالاخره مهندسی مالی و مدیریت ریسک. این آخری به همه سه حوزه دیگر خدمات می دهد، و بیشتر خدماتش را به حوزه های «بازارها و نهادهای مالی» و «مدیریت سرمایه گذاری» ارائه میدهد. یکی از عناوین مهم در مدیریت مالی شرکت ها است.

مدیریت مالی شرکت ها یعنی چه؟

یعنی فاینانس برای شرکت های غیر مالی. پس مثلا در بانک از مباحث مالی شرکت ها صحبت نمی کنیم. وقتی می گوییم «مالی شرکت ها» از مالی برای شرکت ساختمانی، مالی برای شرکت بازرگانی، مالی برای شرکت صنعتی، مالی برای ایران خودرو، مالی برای پتروشیمی، …. صحبت می کنیم. این حوزه از مباحث مالی خیلی مهم است. متأسفانه مدتی است مباحث مالی شرکت ها مورد غفلت قرار گرفته است. در شرکت های ایرانی مدیر مالی موفق و کار آمد به قدر کافی پیدا نمی کنید. اکثر مخاطبان سایت شریف استراتژی علاقه وافر به بازار سرمایه دارند. اما اگر در شرکت های غیر مالی ارزشی خلق نشود، نمی توان در بازار سرمایه ارزشی را شناسایی کرد.

در ده سال اخیر تمرکز مقالات را از بازار سرمایه به مباحث مالی شرکت ها انتقال داده ایم؛ علت غفلت از مباحث مالی شرکت ها در ۱۰ سال اخیر گسترش و جذابیت بازار سرمایه است. حدود ۴۰ و چند سال پیش که تدریس را در مدرسه عالی بازرگانی بعد از تکمیل دوره فوق لیسانس خود شروع کردم، در تابستان سال ۵۳، و اولین درس مالی را با عنوان «مدیریت مالی» ارائه کردم، مدرس برای مالی وجود نداشت. معلم های حسابداری این وظیفه را بر عهده گرفته و بحث هایی مثل نقطه سربه سر، بودجه نقدی و نسبت ها را به عنوان «مدیریت مالی» تدریس می کردند؛

حداکثر این که بودجه بندی سرمایه ای ۳۰ تدریس می شد، و بحث ها فراتر از این مباحث نمی رفت. مباحثی که امروز به عنوان حسابداری مدیریت تدریس می شود، به عنوان مالی تدریس می شد. آرام آرام پیشرفت کردیم و به مباحث «مالی شرکت ها» رسیدیم. از آغاز دهه ۸۰ که بازار سرمایه جان گرفت، بحث های بازار سرمایه و نهادهای مالی هم در دانشگاه ها شیوع یافت. الان پایان نامه ها، علاقه ها، مطالعات و پولهای تحقیقی روی مباحث «مدیریت سرمایه گذاری» و «بازارها و نهادهای مالی» متمرکز شده و از حوزه بررسی مباحث مربوط به مدیریت مالی شرکت ها فاصله گرفته است. در حالی که اگر ما در شرکت ها، مدیریت مالی خوبی نداشته باشیم، برای کسانی هم که در بازارهای مالی هستند، شرایط خوبی نخواهد بود.

نقش سرمایه گذاری در مدیریت مالی شرکت ها چیست؟

سه حوزه دیگر حوزه مدیریت سرمایه گذاری (investment management) که درس های مختلف در دانشگاه ها نیز به آن اختصاص دارد، به مدیریت اوراق بهادار می پردازد. وقتی در مباحث مالی می گوییم سرمایه گذاری منظورمان مدیریت اوراق بهادار است. حوزه «بازارها و نهادهای مالی» هم که عنوان روشنی است و محصولات، نهادها و بازارهای مالی را بررسی می کند. بخش قابل ملاحظه ای از مباحثی را که در «مالی» می خوانیم، در این دو حوزه متمرکز است. بخش دیگر آن هم که گفتیم به مباحث مالی شرکت های غیر مالی مرتبط است.

اما حوزه مهندسی مالی و ریسک به سه حوزه دیگر خدمت داده و کمک می کند؛ به «مباحث مالی شرکت ها کمتر و بیشتر به «مدیریت سرمایه گذاری» و «بازارها و نهادهای مالی.» توجه دارد. البته بدیهی است که دو حوزه «مدیریت سرمایه گذاری» و «بازارها و نهادها» باید در نهایت در خدمت مباحث مالی شرکت ها باشند. با این همه، به نظرم مباحث مالی شرکت ها موضوعی کمتر مورد توجه است، در حالی که نیاز اصلی ما در این حوزه است.

تفاوت شرکت سرمایه گذاری و هلدینگ چیست؟

شرکت سرمایه گذاری با شرکت هلدینگ این توضیح را بدهیم که وقتی در مباحث مالی شرکت ها از «مدیریت سرمایه گذاری» صحبت می کنیم منظورمان «مدیریت اوراق بهادار» است. یعنی از سرمایه گذاری در شرکت ساختمانی، صنعتی یا تجاری حرف نمی زنیم. در دوره مدیریت در بورس در اوایل دهه ۸۰ سعی کردیم اسامی را اصلاح کنیم و «سرمایه گذاری» را از «هلدینگ» جدا کنم. وقتی می گوییم «شرکت سرمایه گذاری ( investment company) مثل شرکت سرمایه گذاری ملی، از شرکت هایی صحبت می کنیم که فقط اوراق بهادار شرکت ها را در ترازنامه خود دارند، بدون این که آن شرکت ها را اداره کنند.

اما هلدینگ ها (holding) که در بورس «گروه شرکت ها» خوانده می شوند، هرچند اوراق بهادار شرکت ها را دارند، اما آن شرکت ها را اداره می کنند. این تفاوت هلدینگ با شرکت سرمایه گذاری است. در شرکت سرمایه گذاری که در آن ۳٪، %۵ یا ۸% سهام دارید، اگر از سهمی خوشتان نیاید، آن را میفروشید و از شرکت خارج می شوید. چون سهم زیادی ندارید، رها کردن شرکت ممکن است اما در شرکت هلدینگ که مثلا ۴۰ درصد سهام دارید، نمی توانید بسادگی شرکت را ترک کنید، بلکه مجبورید روی مدیریت آن کار کنید؛ درست است که دارایی هایتان سهام است، اما با تغییر دادن مدیریت سعی می کنید عملکرد را بهتر کنید.

مدیر مالی کیست؟ وظیفه مدیرمالی چیست؟

نمودار سازمانی زیر نمونه معمول شرکتی غیرمالی است. در این بنگاه ها است که مدیر مالی معنی دارد. عنوان «مدیر مالی» برای شرکت غیر مالی به کار می رود. اگر در شرکت بیمه ایرانی عنوان «مدیر مالی» را دیدیم، منظور به بیان اشتباه «حسابدار کل» است. شرکت های بیمه و بیمه مرکزی باید اصطلاحات خود را تصحیح کنند. در بانک هم عنوان مدیر مالی نداریم. مدیر مالی اصطلاحی برای شرکت های غیر مالی است.

همان طور که قبلا گفتیم معاون مالی که مدیر مالی زیر نظر اوست، طبق این نمودار کنترولر یا رئیس حسابداری را هم تحت نظارت دارد. اما ۹۰ درصد وقت معاون مالی روی حوزه های سمت چپ این نمودار می گذرد، یعنی وی در حوزه مالی کار می کند، هر چند که حوزه حسابداری را هم زیر نظر دارد. البته لازم نبود «حسابداری» زیر نظر او باشد، بلکه امکان داشت حسابداری زیر نظر اداره فنآوری اطلاعات یا خود مدیر عامل باشد. بنابراین، این که رئیس حسابداری زیر نظر معاون مالی است به این معنی نیست که «مالی» و «حسابداری» در یک حوزه علمی هستند. تلاش این مقاله آن بود که در ذهن شما این دو حوزه را تفکیک کنیم. البته بر حسب تصادف نیست، که حسابداری اینجا زیر نظر مدیر مالی است، چون انبوه اطلاعات رئیس حسابداری موردنیاز حوزه «مالی» است.

بیشتر بخوانید: مدیریت بازاریابی چیست؟

نمودار سازمانی زیر نمونه معمول شرکتی غیرمالی است. در این بنگاه ها است که مدیر مالی معنی دارد. عنوان «مدیر مالی» برای شرکت غیر مالی به کار می رود. اگر در شرکت بیمه ایرانی عنوان «مدیر مالی» را دیدیم، منظور به بیان اشتباه «حسابدار کل» است. شرکت های بیمه و بیمه مرکزی باید اصطلاحات خود را تصحیح کنند. در بانک هم عنوان مدیر مالی نداریم. مدیر مالی اصطلاحی برای شرکت های غیر مالی است.

 

جایگاه مدیر مالی در شرکت چیست؟

قبلا مفصل توضیح جایگاه مدیر مالی در نمودار سازمانی دادیم که سپهر هیأت مدیره فکری حسابدار و مالی بسیار فرق می کند. پس، اصطلاح مدیر مالی را باید در نمودار سازمانی شرکت های غیر مالی بینیم. مدیر مالی چه کار می کند؟ از یک طرف در ارتباط با بازارهای مالی و از طرف دیگر در ارتباط با شرکت است. کار اصلی او آن است که وجوه را با نرخهای مناسب از سرمایه گذاران بگیرد، و در پروژه های ارزش ساز سرمایه گذاری کند. بعد وجوه را دوباره از پروژه ها تحویل بگیرد و به سرمایه گذاران برگرداند. آن گاه دوباره منابع برای سرمایه گذاری مجدد گرد آورد. پس کار اصلی مدیر مالی در شرکت های غیرمالی در دو حوزه است: یا از منابع ارزان قیمت و با کمترین نرخ پول جمع می کند، و یا با کارایی بالا و با همکاری سایر مدیران در پروژه های با کارایی و بازده بالاتر پول خرج می کند.

ترازنامه مالی شرکت های غیرمالی چگونه بررسی می شود؟

اگر به ترازنامه شرکت غیر مالی توجه کنیم، عمده دارایی های آن دارایی های غیر مالی است، هر چند ممکن است چند دارایی مالی کوچک هم داشته باشد؛ مثلا حساب سپرده ای هم داشته باشد. در سمت چپ ترازنامه تعهد دارد: تعهد به سهامدارانش، یعنی سهامداران ادعاهایی روی دارایی های شرکت دارند؛ و تعهد به بستانکارانش. بخشی از دارایی ها متعلق به صاحبان سرمایه و بخشی دیگر متعلق به صاحبان بدهی است. قبلا گفتیم که ادعا روی دارایی ها را تفکیک نمی کنیم. مثلا نمی گوییم که ماشین آلات مربوط به دارندگان سرمایه و دارایی های جاری از آن دارندگان بدهی است. بدین شکل تفکیک نمی کنیم. این ادعاها مشاع است. البته دیدیم که اولویت ها متفاوت است. صاحب بدهی روی ۱۰۰ درصد دارایی ها اولویت دارد و صاحب سرمایه چنین اولویتی ندارد. میان صاحبان بدهی هم بعضی اولویت بیشتری دارند. مثلا اولویت دولت در وصول مطالباتش از شرکت خیلی بیشتر از بقیه است.

اگر شرکت ورشکست بشود باید چه کاری باید انجام داد؟

اگر شرکتی ورشکست بشود، اول پول دولت را می دهند؛ بعد از دولت پول کارگران را می دهند؛ بعد به طلبکارانی پرداخت می شود که با حفظ وثیقه اولویت دارند، مثلا کارخانه را در رهن گرفته اند. کارخانه در ترهین را نمی شود فروخت، مگر آن که اول حقوق دولت و کارگران را بدهیم و بعد بدهی به مرتهن را. بنابراین، بعضی از مطالبات اولویت بالاتری دارند و برخی اولویت کمتر. بنابر این، در ترازنامه بنگاه غیرمالی دارایی هایی داریم که عمدتا واقعی هستند. در مقابل تعهداتی دارد که به صاحبان سهام و صاحبان بدهی است. این وضع ترازنامه شرکت ها در حوزه غیرمالی یعنی در شرکت های ساختمانی، صنعتی، بیمارستان، دانشگاه، یا جایی که ماشین آلات سنگین می فروشد، یا در سوپرمارکتی که کالاهای خرده فروشی می فروشد، در زنجیره فروشگاه های فروش پوشاک، .. است. این ها شرکت های غیر مالی اند.

 

ترازنامه بنگاه مالی چگونه تنظیم می شوند؟

در بنگاه مالی ترازنامه به این شکل است که دارایی ها مجموعه ای از دارایی های مالی است. طبعا بنگاه مالی هم به صاحبان سهام و هم صاحبان بدهی تعهد دارد. صاحبان سهام و بدهی که آورندگان پول هستند به شرکت مستقیم یا با انتشار اوراق پول داده اند. بنابراین، در بنگاه های مالی، بر خلاف بنگاه های غیر مالی، هر دو طرف ترازنامه دارایی های مالی است. یک بخش تعهدات دیگران است که برای شرکت دارایی مالی به حساب می آید. بخش دیگر تعهدات شرکت است که برای دیگران دارایی مالی تلقی می شود.

برای مثال، بانکی را در نظر بگیرید. این بانک وام می دهد. مقداری کاغذ به عنوان دارایی دارد که قراردادهای وام یا مطالبات اعتباری بانک است. مثلا بانک مسکن تسهیلاتی که داده در سمت راست ترازنامه می نشیند و دارایی های بانکی است. اما اگر این بانک اوراق منتشر کرده، و پول از بازار جمع کرده باشد یا سپرده گرفته باشد، در سمت چپ می نشیند. برای کسانی که این سپرده ها را می دهند، آنها دارایی مالی است و برای بانک مسکن این بدهی است. برای کسانی که به بانک پول داده و صاحب سرمایه بانک مسکن شده اند، یعنی برای دولت، اوراق سهام دارایی مالی دولت است، و شبیه سهام بسیاری از شرکت ها، دولت می تواند آنها را بفروشد. برای بانک این تعهد است. پس در بنگاه های مالی دو طرف ترازنامه عمدتا دارایی های مالی است.

بیشتر بخوانید: استراتژی کسب و کارهای آنلاین چگونه تعیین میشود؟ انواع مدل کسب و کارهای آنلاین

 

مسائل اساسی در مدیریت مالی شرکت ها چیست؟

در شرکت های مالی مسائل اساسی مربوط به این موضوعات است که شرکت از کجا پول بیاورد و دارایی های مالی را بخرد؛ و در کدام دارایی های مالی سرمایه گذاری کند. در شرکت های غیر مالی مسئله آن است که در کدام یک از پروژه های واقعی، در کدام دارایی های واقعی، سرمایه گذاری کند؛ در مورد نهادهای مالی چون بانک مسکن مسئله آن است که در کدام دارایی های مالی سرمایه گذاری کند. این ها تفاوت های دو شرکت است.

نقش تأمین مالی در سرمایه گذاری چیست؟

موضع تأمین مالی روی دیگر سکه سرمایه گذاری است و همان طور که بیان کردیم، از دید سرمایه گذار که این دارایی ها را می خرد، چیزی که خریده، دارایی مالی است. از دید ناشر که پول گرفته، این بدهی یا تعهد است. آن شخصی که می خرد، سرمایه گذار می شود و آن که دارایی مالی را نشر می دهد، متعهد می شود. بنابراین، تعهد مالی روی دیگر دارایی مالی یا سرمایه گذاری است. از دید ناشر، به آن تعهد مالی گویند و آن تعهد مالی برای سرمایه گذاری که دارایی مالی را خریده، تبدیل به دارایی مالی می شود.

دارایی مالی مبتنی بر بدهی یا سرمایه

حال ممکن است این دارایی مبتنی بر بدهی باشد، مثل اوراق قرضه که از دید سرمایه گذار خریدار این اوراق، دارایی مالی مبتنی بر بدهی است. از دید ناشر اوراق قرضه هم یک تعهد مبتنی بر بدهی انتشار یافته است. سهام بر عکس نوعی دارایی مالی است که از جنس دارایی مبتنی بر سرمایه (حقوق صاحبان سهام) است. سهامی که منتشر می شود از دید سرمایه گذار سهامدار، دارایی مالی است و از دید ناشر منتشر کننده سهام تعهد است.

شرکت هایی که سهام را منتشر می کنند و به این طریق سرمایه جمع می کنند، در مقابل سرمایه گذارانی که پول می دهند، تعهدی را پذیرفته اند. از نظر تصمیمات سرمایه گذاری، بنگاه غیر مالی به کسب و کارها از طریق استراتژی های کسب و کار ورود می کند. ترکیب دارایی ها از طریق بودجه بندی سرمایه ای تعیین می شود. در بنگاه مالی ورود به سرمایه گذاری ها از طریق تخصیص دارایی ها صورت می گیرد، و ترکیب دارایی ها از طریق مدیریت سبد سرمایه گذاری تعیین می شود.

مدیریت سبد سرمایه گذاری

شرکت مالی از طریق مدیریت سبد سرمایه گذاری (portfolio management) دارایی مالی می خرد و به سرمایه گذاری ورود می کند. بنابراین، ترکیب دارایی از طریق مدیریت سبد تعیین می شود. اینجا مدیریت سبد از انبوه دارایی های مالی که در اطراف خود دارد، باید آنهایی را انتخاب کند که بازده بالاتر دارند. دانش مدیر باید این باشد که چگونه دارایی های مالی را بغل هم بچیند که ریسک را کاهش بدهد. اما دانش مدیر مالی هر بنگاه غیر مالی باید این باشد که چه دارایی های غیرمالی (پروژه هایی) را کنار هم بچیند.

اگر او ۱۰۰ واحد پولی و ده ها پروژه برای انتخاب دارد، باید بتواند آن پروژه هایی را انتخاب کند که بالاترین بازده را دارند. این جا غیر از مدیران مالی به دانش مهندسان و دیگر کارشناسان شرکت نیاز است. مهندسان از نظر فنی و مدیر مالی از نظر جریان نقدی پروژه ها را ارزیابی می کنند.

مدیر مالی شرکت ها و معادل او در نهادهای مالی

در آنجا که قلمرو مدیریت مالی شرکت ها است، عنوانی که برای مسئول مالی داریم «مدیر مالی» است. اما تخصص مالی در بنگاه های مالی موضوع متفاوتی است. در بنگاه مالی عنوانی که به این نقش میدهیم، مدیر صندوق (در صندوق های سرمایه گذاری)، مدیر اعتبارات در بانکها، مدیر سبد بیمه – نامه ها با مدیر محصولات بیمه ای (در بیمه ها)، و غیره از این قبیل عناوین است.

بنابر این، تکرار می گردد که در بنگاه های مالی مثل بانک، بیمه، بازنشستگی، تأمین سرمایه، و غیره عنوان مدیر مالی نداریم. قلمرو کار آنان «مدیریت سرمایه گذاری» است و نه مدیریت مالی شرکت ها؛

در مراجعه به بازار مالی، مدیر مالی دنبال این است که پول برای پروژه هایش پیدا کند. اما مدیر سرمایه گذاری دنبال این است که برای سبد سرمایه گذاری خود تأمین منابع کند. هر دو به دنبال پول هستند، اما دومی دارایی های واقعی نمی خرد، دارایی های مالی می خرد.

نقش مدیر صندوق یا مدیر سبد در مدیریت مالی شرکت ها چیست؟

در شرکت های مالی این تصمیمات اشکال مدیریت سرمایه گذاری در نهادهای مالی متفاوت با شرکت های غیرمالی است. اینجا دیگر عنوان مدیریت مالی را نداریم. در نهادهای مالی مفاهیم دیگری را داریم. مثلا در بانک مدیریت دارایی – بدهی ها را داریم. سررسید وام هایی که بانکی می دهد باید با سررسید سپرده ها بخواند. در این مورد به جای عنوان مدیر مالی از عنوان مدیریت سبد سرمایه گذاری شرکت سرمایه گذاری مدیر اعتبارات با عنوان مدیر سبد اعتباری استفاده می شود. در صندوق سرمایه گذاری عنوان مدیر مالی جای خود را به «مدیر صندوق» یا «مدیر سبد» داده است.

تعریف بانکداری اختصاصی چیست؟

در بانکداری اختصاصی (private banking) که بانکداری برای افراد با درآمد بالا و ثروتمند تر است، بانک ثروت مشتری را اداره می کند. در این مورد کسی که حساب مشتری را اداره می کند، مدیر حساب یا مدیر ثروت نام دارد. «بانکداری اختصاصی» در مقابل بانکداری دولتی نیست؛ بلکه در این نوع بانکداری، بانک زندگی مالی کسانی را که ثروتشان از آستانه ای بالاتر است، تخصص بالا دارند، و نمی خواهند وقت شان را صرف خرید و فروش سهام یا معاملات ملکی کنند، اداره می کند. اگر پزشک جراحی، دانشمندی، فوتبالیستی، هنرپیشه ای، یا مهندس الکترونیکی با ویژگی در آمد بالا بخواهد برای حفظ پس اندازش، وقت خود را روی یادگیری بازار سرمایه با اجرای پروژه ساختمانی صرف نکند، و بخواهد روی کار حرفه ای خود متمرکز شود، به دنبال متخصص معتمدی می گردد که اداره زندگی مالی خود را به او بسپارد.

مثلا فلان هنرپیشه نباید مجبور باشد برای حفظ پس اندازش، رستوران بزند؛ یا فلان فوتبالیست خوب نباید ناچار باشد فروشگاه ورزشی بزند تا ثروتش حفظ شود. نهادهای مالی می توانند کمک کنند این افراد ثروت خود را درست اداره کنند و فراتر از ثروت، زندگی مالی شان کار آمد اداره شود. آنان به دنبال نهادی می گردند که شهریه اسم نویسی فرزندشان در مدرسه را پرداخت کند، برای سفر شان ۱۰۰۰ دلار ارز بخرد، خانه دومشان را اجاره بدهد یا برای تعطیلاتشان جایی را در شمال اجاره کند، قراردادهای مالی آنها را تنظیم کند، به آنها مشاوره حقوقی و مالیاتی بدهند و بالاخره پس انداز ایشان را مؤثر سرمایه گذاری کند.

در خارج از ایران، بسیاری از سیاستمداران به دلایل دیگری از خدمات بانکداران اختصاصی استفاده می کنند تا از تضاد منافع پرهیز کنند. در واقع، وقتی صحبت از بانکداری اختصاصی می کنیم، فقط مدیریت ثروت مشتری مطرح نیست، بلکه خدمات مالی هم مهم است. در ایران، مدیریت ثروت در بانک هایی مثل صادرات، آینده و بانک اقتصاد نوین مطرح بوده است، اما در این بانک ها مدیریت ثروت به تأسیس صندوق های سرمایه گذاری برای مشتریان محدود بوده است، و از خدمات مالی هم خبری نبوده است. بنابر این صحیح است گفته شود که هنوز بانکداری اختصاصی چندان در ایران پا نگرفته است. از همین رو علاقه مندان به حوزه مدیریت مالی می توانند در  حوزه با نکداری خصوصی وارد شوند و خدمات ارزنده ای را به سازمان های مختلف ارائه نمایند.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع مدیریت مالی شرکت ها برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

منبع: مالی چیست و از چه سخن میگوید؟ حسین عبده تبریزی

Financial Management for a Small Business

All About Financial Management in Business

Business Financial Management for Beginners

Why Is Financial Management So Important in Business?

Financial Management – Meaning, Objectives and Functions

مدیریت کسب و کار چیست؟

مدیریت کسب و کار چیست؟

در این مقاله به بررسی موضوع مدیریت کسب و کار پرداخته ایم. در ابتدا ضمن ارائه تعریفی از مدیریت کسب و کار، دلایل احتیاج یک سازمان به آن را نیز مورد بررسی قرار داده ایم. در ادامه به بررسی و شرح و بسط اهداف مدیریت کسب و کار پرداخته ایم و سپس برای فهم و درک بهتر مطالب چند مثال در زمینه موضوع مدیریت کسب و کار را شرح داده ایم. در نهایت نیز تخصص های مورد نیاز ومدارک مربوط به مدیریت کسب و کار نام برده و بررسی نموده ایم. در واقع می توان گفت با مطالعه مقاله به فهم مناسبی در زمینه مدیریت کسب و کار دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

مقدمه ای مدیریت کسب و کار 

در پاسخ به این سؤال که “مدیریت کسب و کار چیست؟”، باید گفت که رشته‌ای از مطالعه است که افراد را با مهارت‌ها و دانش لازم برای بهبود عملکرد یک شرکت آشنا می‌کند. مدیریت کسب و کار شامل برنامه‌ریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل فعالیت‌های مختلف برای دستیابی به اهداف سازمانی است. مهارت‌های کلیدی شامل رهبری، ارتباط مؤثر و تصمیم‌گیری استراتژیک است. مدیریت مؤثر کسب و کارها نیازمند مهارت‌های متنوعی است، از جمله توانایی مدیریت منابع، توسعه افراد و فرآیندها و تفکر استراتژیک در مورد آینده. مدیران کسب و کار معمولاً برای یک شرکت یا سایر ساختارهای سازمانی کار می‌کنند. هدف اصلی آنها افزایش سود برای کارفرمایشان است. برای انجام این کار، برای مدیران کسب و کار مفید است که اطمینان حاصل کنند که همه جنبه‌های کسب و کار به خوبی پیش می‌رود، از امور مالی و حسابداری گرفته تا منابع انسانی و خدمات مشتری.

 

مدیریت کسب و کار چیست؟

مدیریت کسب و کار (Business Management) فرآیند اداره و نظارت بر یک کسب و کار است. این شامل تعیین اهداف و مقاصد، ایجاد استراتژی‌ها، نظارت بر عملیات و نظارت بر عملکرد است. همچنین شامل تصمیم‌گیری، استخدام و آموزش کارکنان، تعیین بودجه و برخورد با مشتریان، تامین کنندگان و رقبا می‌شود. مدیریت کسب و کار به طور معمول شامل توسعه و اجرای برنامه‌هایی برای دستیابی به اهداف شرکت، و همچنین شناسایی و رسیدگی به هرگونه مشکلی است که پیش می‌آید. مدیریت کسب و کار شامل حوزه های استراتژی، رهبری، طراحی سازمانی، مدیریت عملیات، مدیریت زنجیره تامین، بازاریابی و امور مالی است.




چرا سازمان به مدیریت کسب و کار احتیاج دارد؟

دلایل نیاز سازمان ها به مدیریت کسب و کار را می توان با جزئیات به شرح زیر دسته بندی کرد:

۱. بهبود کارایی و بهره وری:

  • برنامه ریزی و سازماندهی: مدیریت کسب‌وکار با ارائه چارچوب های برنامه ریزی، سازماندهی، و کنترل، به سازمان ها کمک می کند تا منابع خود (انسانی، مالی، مواد اولیه و …) را به طور موثر تخصیص دهند و فرآیندها را بهینه سازی کنند. این امر منجر به افزایش بهره وری، کاهش هزینه ها و اتلاف منابع می شود.
  • تعیین اهداف و استراتژی ها: مدیریت کسب و کار با تعیین اهداف کوتاه مدت و بلند مدت و تدوین استراتژی های مناسب، سازمان ها را در مسیر درست هدایت می کند و از سردرگمی و اتلاف انرژی جلوگیری می کند.
  • مدیریت عملکرد: با استفاده از شاخص های کلیدی عملکرد (KPIs)، مدیریت کسب و کار به طور مداوم عملکرد سازمان را ارزیابی و نقاط قوت و ضعف را شناسایی می کند. این امر امکان بهبود مستمر و تصمیم گیری مبتنی بر داده ها را فراهم می نماید.

بیشتر بخوانید: شاخص کلیدی عملکرد (KPI) چیست؟

 

۲. افزایش سودآوری و رشد:

  • بازاریابی و فروش: مدیریت کسب‌وکار با تحلیل بازار، شناسایی نیازهای مشتریان و تدوین استراتژی های بازاریابی و فروش موثر، به سازمان ها کمک می کند تا سهم بازار خود را افزایش دهند و سودآوری بیشتری کسب نمایند.
  • نوآوری و توسعه: مدیریت کسب‌وکار با تشویق به نوآوری، تحقیق و توسعه و ایجاد محصولات و خدمات جدید، به سازمان ها یاری می رساند تا در بازار رقابتی باقی بمانند و رشد کنند.
  • مدیریت مالی: مدیریت کسب‌وکار با مدیریت صحیح منابع مالی، بودجه بندی، کنترل هزینه ها و سرمایه گذاری های هوشمندانه، به سازمان ها کمک می کند تا سودآوری خود را افزایش دهند و از بحران های مالی جلوگیری نمایند.

 

۳. مدیریت منابع انسانی:

  • جذب و استخدام: مدیریت کسب‌وکار با تعیین نیازهای نیروی انسانی، جذب و استخدام بهترین استعدادها و ایجاد یک محیط کاری مثبت و پویا، به سازمان ها کمک می کند تا تیم قوی و کارآمدی داشته باشند.
  • آموزش و توسعه: مدیریت کسب‌وکار با ارائه آموزش های مناسب و برنامه های توسعه فردی، به کارکنان کمک می کند تا مهارت های خود را بهبود بخشند و در سازمان پیشرفت نمایند.
  • انگیزش و نگهداشت: مدیریت کسب‌و‌کار با ایجاد انگیزه در کارکنان، ارائه پاداش های مناسب و ایجاد فرصت های رشد، به سازمان ها کمک می کند تا بهترین نیروهای خود را حفظ نمایند.

بیشتر بخوانید: مدیریت نوآوری

 

۴. مدیریت ریسک و تغییر:

  • شناسایی و ارزیابی ریسک ها: مدیریت کسب‌وکار با شناسایی و ارزیابی ریسک های مختلف (مالی، عملیاتی، قانونی و …)، به سازمان ها کمک می کند تا برای مقابله با آنها آماده باشند و از خسارات احتمالی جلوگیری نمایند.
  • مدیریت تغییر: در دنیای پویای امروز، تغییرات امری اجتناب ناپذیرند. مدیریت کسب‌وکار با ایجاد سازوکارهای مناسب برای مدیریت تغییر، به سازمان ها کمک می کند تا به سرعت و به طور موثر با تغییرات سازگار شوند.

 

۵. بهبود اعتبار و وجهه سازمان:

  • مسئولیت اجتماعی: مدیریت کسب‌وکار با رعایت اصول اخلاقی و مسئولیت اجتماعی، به سازمان ها کمک می کند تا اعتبار و وجهه خود را در جامعه بهبود بخشند.
  • ارتباط با ذینفعان: مدیریت کسب‌وکار با ایجاد ارتباط موثر با ذینفعان مختلف (مشتریان، تامین کنندگان، سهامداران و …)، به سازمان ها کمک می کند تا روابط مثبت و پایداری ایجاد نمایند.

در نتیجه، مدیریت کسب‌وکار برای هر سازمانی، صرف نظر از اندازه و نوع فعالیت آن، ضروری است. مدیریت کسب‌و‌کار با ارائه ابزارها و تکنیک های مناسب، به سازمان ها کمک می کند تا به طور موثر عمل نموده ، رشد کنند و در بازار رقابتی موفق باشند.

بیشتر بخوانید: استراتژی مدیریت مالی شرکت ها باید چگونه باشد؟

انواع مدیریت کسب و کار

اهداف مدیریت کسب و کار

مدیریت کسب و کار (Business Management) با هدف کلی بهبود عملکرد و موفقیت سازمان در ابعاد مختلف انجام می‌شود. این اهداف را می‌توان به دسته‌های زیر تقسیم کرد:

۱. اهداف مالی:

  • افزایش سودآوری: یکی از مهم‌ترین اهداف مدیریت کسب و کار، افزایش سودآوری و بازده سرمایه‌گذاری است. این هدف از طریق بهینه‌سازی هزینه‌ها، افزایش فروش، و بهبود فرآیندها حاصل می‌شود.
  • رشد مالی: مدیریت کسب و کار به دنبال رشد پایدار و افزایش ارزش شرکت در طول زمان است. این هدف از طریق توسعه بازار، افزایش سهم بازار، و سرمایه‌گذاری در پروژه‌های سودآور دنبال می‌شود.
  • مدیریت مالی کارآمد: مدیریت صحیح منابع مالی، بودجه‌بندی دقیق، و کنترل هزینه‌ها از جمله اهداف مالی مدیریت کسب و کار است.

۲. اهداف عملیاتی:

  • بهبود کارایی و بهره‌وری: با هدف بهبود کارایی و بهره‌وری در فرآیندهای تولید و ارائه خدمات انجام می‌شود. این هدف از طریق بهینه‌سازی فرآیندها، کاهش اتلاف منابع، و استفاده از فناوری‌های نوین حاصل می‌شود.
  • ارتقاء کیفیت: مدیریت کسب و کار به دنبال ارتقاء کیفیت محصولات و خدمات ارائه شده به مشتریان است. این هدف از طریق بهبود فرآیندهای تولید، کنترل کیفیت دقیق، و توجه به نیازهای مشتریان دنبال می‌شود.
  • توسعه و نوآوری: با هدف توسعه محصولات و خدمات جدید و نوآوری در فرآیندها انجام می‌شود. این هدف از طریق تحقیق و توسعه، جذب ایده‌های نو، و سرمایه‌گذاری در فناوری‌های جدید دنبال می‌شود.

۳. اهداف منابع انسانی:

  • جذب و استخدام بهترین استعدادها: مدیریت کسب و کار با هدف جذب و استخدام بهترین استعدادها و ایجاد یک تیم کاری قوی و متخصص انجام می‌شود.
  • آموزش و توسعه کارکنان: مدیریت کسب و کار به دنبال آموزش و توسعه مهارت‌های کارکنان و ایجاد فرصت‌های رشد برای آنهاست.
  • ایجاد محیط کاری مثبت: مدیریت کسب و کار با هدف ایجاد یک محیط کاری مثبت، پویا، و انگیزه‌بخش برای کارکنان انجام می‌شود.

۴. اهداف بازاریابی:

  • جذب و حفظ مشتریان: با هدف جذب مشتریان جدید و حفظ مشتریان فعلی انجام می‌شود. این هدف از طریق ارائه محصولات و خدمات با کیفیت، ارائه خدمات پس از فروش مناسب، و ایجاد ارتباط موثر با مشتریان دنبال می‌شود.
  • افزایش سهم بازار: مدیریت کسب و کار به دنبال افزایش سهم بازار در صنعت خود است.
  • ایجاد برند قوی: با هدف ایجاد یک برند قوی و شناخته شده در بازار انجام می‌شود.

۵. اهداف استراتژیک:

  • تعیین مسیر راهبردی سازمان: با هدف تعیین مسیر راهبردی سازمان و تعیین اهداف بلندمدت انجام می‌شود.
  • انطباق با تغییرات محیطی: به دنبال انطباق با تغییرات محیطی و رقابتی و ایجاد مزیت رقابتی پایدار برای سازمان است.
  • مسئولیت اجتماعی: با هدف ایفای مسئولیت‌های اجتماعی و رعایت اصول اخلاقی در فعالیت‌های خود انجام می‌شود.

در نهایت، مدیریت کسب و کار با هدف ایجاد یک سازمان موفق، پایدار، و سودآور انجام می‌شود که بتواند در بلندمدت به اهداف خود دست یابد و به جامعه و ذینفعان خود ارزش افزوده ارائه کند.

بیشتر بخوانید: بوم فرضیات پر ریسک چیست؟

مدیریت کسب و کار

مثال در زمینه به کارگیری مدیریت کسب و کار

در این بخش چند نمونه از شرکت‌های مشهوری که از مدیریت کسب و کار به نحو احسن استفاده کرده‌اند را مشاهده می‌کنید:

استراتژی: اپل با تمرکز بر طراحی بی‌نظیر، تجربه کاربری ساده و بازاریابی هوشمندانه، به یک برند جهانی تبدیل شده است.
مدیریت: مدیریت زنجیره تأمین پیچیده، کنترل کیفیت دقیق و ایجاد یک اکوسیستم هماهنگ از محصولات و خدمات از جمله عوامل موفقیت این شرکت است.

استراتژی: آمازون با ارائه طیف گسترده‌ای از محصولات، خدمات مشتری محور و سیستم توزیع کارآمد، به غول تجارت الکترونیک تبدیل شده است.
مدیریت: مدیریت داده‌های عظیم مشتریان، بهینه‌سازی لجستیک و استفاده از فناوری‌های نوین از جمله عوامل کلیدی در موفقیت این شرکت است.

استراتژی: گوگل با ارائه موتور جستجوی قدرتمند، خدمات متنوع آنلاین و نوآوری مداوم، به یکی از تأثیرگذارترین شرکت‌های فناوری در جهان تبدیل شده است.
مدیریت: جذب و حفظ استعدادهای برتر، سرمایه‌گذاری در تحقیق و توسعه و ایجاد فرهنگ سازمانی پویا از جمله عوامل موفقیت این شرکت است.

  • نایکی (Nike):

استراتژی: نایکی با تمرکز بر بازاریابی ورزشی، طراحی محصولات نوآورانه و ایجاد ارتباط عاطفی با مشتریان، به یک برند جهانی در صنعت پوشاک ورزشی تبدیل شده است.
مدیریت: مدیریت برند قدرتمند، همکاری با ورزشکاران مشهور و ایجاد کمپین‌های تبلیغاتی مؤثر از جمله عوامل موفقیت این شرکت است.

استراتژی: استارباکس با ایجاد فضایی دلپذیر برای مشتریان، ارائه قهوه با کیفیت و خدمات عالی، به یک برند جهانی در صنعت قهوه تبدیل شده است.
مدیریت: مدیریت زنجیره تأمین قهوه، آموزش کارکنان و ایجاد تجربه مشتری منحصربه‌فرد از جمله عوامل موفقیت این شرکت است.
این شرکت‌ها با استفاده از اصول مدیریت کسب و کار، توانسته‌اند به موفقیت‌های چشمگیری دست یابند. هر یک از این شرکت‌ها با تمرکز بر نقاط قوت خود، ایجاد ارزش برای مشتریان و مدیریت هوشمندانه منابع، به جایگاه برتری در صنعت خود رسیده‌اند.

بیشتر بخوانید: تدوین استراتژی مناسب کسب و کار با استفاده از تحلیل مالی و تایپولوژی های مختلف

 

 

تخصص های مورد نیاز در مدیریت کسب و کار 

از جمله تخصص های مورد نیاز در مدیریت کسب و کار، می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

  • استراتژی کسب و کار

استراتژی کسب و کار یک اصطلاح گسترده است که شامل همه عواملی می‌شود که بر نحوه عملکرد یک کسب و کار تأثیر می‌گذارد. در مورد مفاهیم و ابزارهای اصلی مورد استفاده که هنگام توسعه یک استراتژی کسب و کار نیاز است.

  • مالی کسب و کار

مالی کسب و کار عموماً به مطالعه چگونگی استفاده شرکت‌ها از پول خود اشاره دارد. در مورد موضوعات مختلفی مانند حسابداری، حسابرسی، بودجه‌بندی و پیش‌بینی، مالی شرکتی، سرمایه‌گذاری‌ها و تحلیل اوراق بهادار، بیمه، ارزش‌گذاری و ارزیابی املاک و مستغلات اطلاعات می باشد.

  • برنامه‌ریزی کسب و کار

برنامه‌ریزی کسب و کار کمک می‌کند تا نحوه تشکیل و اجرای یک طرح تجاری را درک نمایید. این خلاصه‌ای از تمام مراحل لازم برای شروع یا رشد یک شرکت جدید است. به طور معمول، برنامه ریزی کسب و کار شامل سرمایه مورد نیاز، چه کسی آن را اداره می‌کند و چگونه قرار است درآمد کسب نماید، می‌شود. 

  • مدیریت منابع انسانی

در مورد شیوه‌های مختلف مدیریت منابع انسانی، از جمله نحوه استخدام و اخراج کارمندان و نحوه مدیریت عملکرد کارکنان می باشد. 

  • مدیریت بازاریابی

مدیریت بازاریابی می‌تواند کمک کند تا در مورد نحوه مدیریت کارآمد کسب و کارها دانش کسب نمایید. 

بیشتر بخوانید: مفهوم استراتژی به زبان ساده (تعریف کامل و جامع)

عناصر اصلی مدیریت کسب و کار

مدارک مختلف مدیریت کسب و کار چیست؟

در اینجا برخی از مدارک آشنای مدیریت کسب و کار آورده شده است:
لیسانس مدیریت بازرگانی (BBA): این مدرک بر درک مفاهیم تجاری مانند بازاریابی، امور مالی، حسابداری، اقتصاد و مدیریت تمرکز دارد.
کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی (MBA): این مدرک بر مفاهیم پیشرفته‌تر کسب و کار تمرکز دارد و درک عمیقی از دنیای تجارت ارائه می‌دهد.
دکترای مدیریت بازرگانی (DBA): این مدرک بر تحقیق و ارائه بینش‌های نظری در زمینه تجارت تمرکز دارد.
کاردانی مدیریت بازرگانی (ABA): این دیپلم بر ارائه درکی از مفاهیم اصلی مدیریت بازرگانی تمرکز دارد.
گواهینامه مدیریت بازرگانی: این گواهینامه درک اولیه‌ای از مفاهیم تجاری، مانند حسابداری، بازاریابی و امور مالی ارائه می‌دهد.

بیشتر بخوانید: مسئولیت اجتماعی شرکتی چیست ؟ (Responsibility Social Corporate (CSR

 

مزایای تخصص در رشته مدیریت کسب و کار چیست؟

برخی از مزایای تخصص در رشته مدیریت کسب و کار عبارتند از:

  • بهبود مهارت‌های رهبری

داشتن تخصص در رشته مدیریت کسب و کار می‌تواند به شما در توسعه مهارت‌های قابل انتقال، مانند حل مسئله، برنامه‌ریزی استراتژیک، ارتباط و تصمیم‌گیری کمک کند. این مهارت‌ها را می‌توان در بسیاری از زمینه‌های مختلف به کار برد و اگر مشتاق باشید که به یک رهبر تأثیرگذار در رشته تجاری انتخابی خود تبدیل شوید، بسیار ارزشمند هستند.

  • فرصت‌هایی برای پیشرفت شغلی

تخصص در رشته مدیریت کسب‌و‌کار درهای بسیاری را به روی فرصت‌های شغلی متعدد باز می‌کند. این می‌تواند به شکل ارتقاء یا فرصت‌های شغلی در صنایع مختلف باشد.

  • درک بهتر از دنیای تجارت

با دریافت تخصص در رشته مدیریت کسب‌وکار، می‌توانید عملکرد یک کسب و کار، مانند امور مالی، بازاریابی، عملیات و منابع انسانی را درک کنید. این دانش می‌تواند برای شما مفید باشد اگر می‌خواهید کسب و کار خود را راه‌اندازی نمایید.

  • افزایش مهارت‌های مدیریتی

مدیریت کسب‌وکار می‌توانند مهارت‌های لازم برای مدیریت یک تیم از کارکنان و مدیریت مؤثر زمان و منابع خود را در اختیار شما قرار دهند.

  • ارتقاء دانش کسب و کار

به شما دانش و درک چگونگی عملکرد صنایع مختلف و نحوه ایجاد و مدیریت یک کسب‌و‌کار موفق، غلبه بر همه موانع را می‌دهند.

  • بهبود مهارت‌های ارتباطی

مدیریت کسب‌وکار به شما کمک می‌کند تا مهارت‌های ارتباطی خود را تقویت کنید، زیرا یاد می‌گیرید که به طور مؤثر با همکاران، مشتریان و سایر ذینفعان ارتباط برقرار کنید.

  • توسعه مهارت‌های تفکر انتقادی

دریافت تخصص در مدیریت کسب‌و‌کار به افراد کمک می‌کند تا با ارائه ابزارها و تکنیک‌های لازم برای تصمیم‌گیری درست، مهارت‌های تفکر انتقادی خود را توسعه دهند.

  • کشف نحوه عملکرد کسب و کارها

مدارک مدیریت کسب‌وکار در مورد نحوه عملکرد کسب و کارها آموزش می‌دهند. به عنوان مثال، چهار جزء اصلی معمولاً کسب و کارها را تشکیل می‌دهند که عبارتند از افراد، رهبری، تأمین مالی و محصولات یا خدمات.

 

نتیجه گیری:

مدیریت کسب و کار فرآیند برنامه‌ریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل فعالیت‌های یک کسب و کار یا سازمان برای دستیابی به اهداف و مقاصد آن است. این شامل نظارت بر همه جنبه‌های یک کسب و کار، از امور مالی و عملیات گرفته تا بازاریابی و منابع انسانی می‌شود. مدیران کسب و کار باید در رهبری، ارتباطات و حل مسئله مهارت داشته باشند و باید بتوانند تصمیمات استراتژیک بگیرند که موفقیت سازمان را پیش می‌برند. هدف اصلی مدیریت کسب و کار، نظارت و هماهنگی فعالیت‌های مختلف درون یک سازمان است تا اطمینان حاصل شود که آنها با اهداف و مقاصد شرکت همسو هستند و به آنها دست می‌یابند. این شامل بهینه‌سازی منابع و هدایت تیم‌ها برای حفظ کارایی و پیشبرد موفقیت سازمانی است. مهارت‌های مدیریت کسب و کار شامل طیف وسیعی از توانایی‌ها، از جمله رهبری، ارتباط مؤثر، تفکر انتقادی و برنامه‌ریزی استراتژیک است. این مهارت‌ها مدیران را قادر می‌سازد تا به طور مؤثر فعالیت‌ها را هماهنگ کنند، مشکلات را حل کنند، تصمیمات آگاهانه بگیرند و تیم‌ها را برای دستیابی به اهداف سازمان رهبری کنند.

 

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع مدیریت کسب و کار برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

مدیریت شرکتی چیست؟

مدیریت شرکتی چیست؟

در این مقاله به بررسی موضوع مدیریت شرکتی پرداخته ایم. ضمن ارائه تعریفی از مدیریت شرکتی، انواع مدل های آن را مورد بررسی قرار داده ایم. سپس نحوه ایجاد یک استراتژی مدیریت شرکتی و قوانین مدیریت موفق شرکتی را مورد بحث قرار داده ایم. در ادامه نحوه تبدیل شدن به یک مدیر شرکتی و مراحل آن را بازگو نموده و در نهایت نیز برای فهم بهتر مطالب به ذکر برخی مثال ها در زمینه مدیریت شرکتی پرداخته ایم. می توان گفت که با مطالعه این مقاله به فهم مناسبی در زمینه موضوع مدیریت شرکتی دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

 

مقدمه ای بر مدیریت شرکتی

تصور کنید یک شرکت، یک کشتی بزرگ در دل اقیانوس کسب‌وکار است. این کشتی با هزاران قطعه کوچک و بزرگ، خدمه، مسافر و هدفی مشخص در حرکت است. مدیریت شرکتی، هنر هدایت این کشتی به سمت ساحل موفقیت است. هنر تصمیم‌گیری در طوفان‌ها، ناوبری در آب‌های ناشناخته و حفظ تعادل در مواجهه با رقبا. مدیریت شرکتی، فراتر از اعداد و ارقام است. این درباره ایجاد یک فرهنگ سازمانی قوی، انگیزش تیم، نوآوری مستمر و ایجاد ارزش برای سهامداران و جامعه است. این درباره ایجاد یک سازمان یادگیرنده است که با سرعت تغییر می‌کند و خود را با دنیای پویای کسب‌وکار تطبیق می‌دهد. یک مدیریت موثر، شرکت را در مسیر رشد پایدار قرار می‌دهد و به آن کمک می‌کند تا در بازار رقابتی دوام بیاورد. از سوی دیگر با بهینه‌سازی منابع و فرآیندها، مدیریت شرکتی به افزایش بهره‌وری و کاهش هزینه‌ها کمک می‌کند. در واقع مدیریت شرکتی، شرکت‌ها را به سمت مسئولیت‌پذیری اجتماعی سوق می‌دهد و باعث می‌شود تا آن‌ها به عنوان عضوی از جامعه عمل کنند.

 

مدیریت شرکتی چیست؟

مدیریت شرکتی شامل کنترل فعالیت ها در درون یک سازمان برای دستیابی به اهداف آن است. یکی از اهداف اصلی مدیریت شرکتی  می تواند حداکثر سودآوری از طریق ایجاد استراتژی هایی باشد که بهره وری، کیفیت کار و روابط مثبت بین کارکنان را تقویت می نمایند. مدیرانی که مأموریت شرکت خود را درک می کنند، می توانند یک برنامه استراتژیک برای دستیابی به نقاط عطف ایجاد نمایند. آنها همچنین می توانند عوامل مختلفی را که بر سازمان تأثیر می گذارند، مانند روندهای بازار و تغییرات صنعت، در نظر بگیرند. فرآیند مدیریت شرکتی  می تواند در کمک به یک سازمان برای رسیدن به اهداف خود حیاتی باشد. مدیران شرکتی  ممکن است وظایف زیر را انجام دهند:

  • ایجاد و نگهداری بودجه
  • استخدام کارمندان
  • ارتباط با مدیریت و اعضای کارکنان
  • ایجاد یک استراتژی مدیریت شرکتی  برای دستیابی به اهداف شرکت
  • نظارت بر تصمیمات مدیریت برای سازگاری با سیاست های شرکت، بیانیه ماموریت و ارزش های اصلی

بیشتر بخوانید: بیانیه چشم انداز

 

انواع مدل های مدیریت شرکتی

انواع مختلفی از مدل های مدیریت شرکتی  برای استفاده کسب و کارها وجود دارد، از جمله:

  • مدل ژاپنی:
    مدل ژاپنی یک سیستم مدیریت مبتنی بر نتایج است که بر دستیابی به اهداف ملموس و قابل اندازه گیری تمرکز دارد. این مدل می تواند در هر شرایطی، چه یک کسب و کار کوچک و چه یک شرکت بزرگ، اعمال شود. این مدل ممکن است به دلیل به روز رسانی های مداوم، سادگی و بازخوردی که شرکت کنندگان ارائه می دهند، موفق باشد.
  • مدل آلمانی:
    مدل مدیریت آلمانی یک روش منحصر به فرد برای رهبری است. تمام سطوح سازمان مسئولیت جمعی موفقیت و شکست را بر عهده می گیرند. مدل مدیریت آلمانی بر ارزش های بنیادی تمرکز دارد که حقایق بدیهی هستند که هر فردی از آنها پیروی می کند.
  • مدل آنگلوساکسون:
    مدل آنگلوساکسون می تواند دموکراتیک و پاسخگو باشد زیرا قدرت را بین مدیران و مدیران در هیئت مدیره داخلی یا خارجی تقسیم می کند، با برخی نمایندگی خارجی برای رعایت عدالت. هیئت مدیره شرکت شامل اعضای داخلی و ذینفعان خارجی برای ایجاد فرآیند تصمیم گیری متعادل است.

بیشتر بخوانید: مدیریت استراتژیک چیست؟ فرایند برنامه ریزی در مدیریت استراتژیک چگونه است؟

مدیریت شرکتی

نحوه ایجاد یک استراتژی مدیریت شرکتی

با توجه به تغییرات فناوری و تقاضای مشتریان، ممکن است شرکت ها نیاز به بررسی مکرر استراتژی مدیریت شرکتی خود داشته باشند که می تواند اطمینان حاصل کند که آنها در صنایع خود رقابتی باقی می مانند. در اینجا برخی از مواردی که هنگام توسعه سیستم مدیریت خود باید در نظر بگیرید آورده شده است:

۱. ارزیابی کسب و کار:
یک استراتژی مدیریت شرکتی ممکن است با ارزیابی نقاط قوت، ضعف ها و فرصت ها در سازمان آغاز شود. جلسه ای با مدیریت شرکت و هیئت مدیره برگزار نمایید تا در مورد درآمد فعلی کسب و کار و نحوه بهبود هر فرآیندی بحث کنید. لیستی از اهداف هدف با تحویل پذیر برای به روز رسانی استراتژی مدیریت شرکتی شرکت خود ایجاد نمایید.


۲. تعیین اهداف:

مرحله بعدی تعیین اهداف بر اساس ارزیابی کسب و کار است. سازمان می تواند بر روی این برنامه های اقدام برای دستیابی به اهداف مدیریت شرکتی ، مانند سودآوری یا سهم بازار، تمرکز کند. معیارهای عینی ممکن است شامل معیارهای مالی مانند بازده سرمایه گذاری باشد. یک شرکت همچنین ممکن است بخواهد معیارهای ذهنی مانند نظرسنجی رضایت کارکنان را نظارت کند. پاداش دادن به کارکنان رهبری با پاداش یا گزینه های سهام برای رسیدن به اهداف شرکت را در نظر بگیرید.


۳. تعیین دستورالعمل های کلی برای ورود به کار:
برای اطمینان از موفقیت مدیریت و کارکنان، دستورالعمل های کلی برای ورود به کار را تعیین کنید. مدیران می توانند از فرآیند ورود به کار به عنوان فرصتی برای تعیین انتظارات برای کارمندان جدید استفاده نمایند. مدیران ممکن است از کارمندان جدید خود بخواهند یک چک لیست جهت گیری را تکمیل کنند تا اطمینان حاصل شود که مزایا و فرهنگ شرکتی  را یاد می گیرند. با ایجاد استانداردهایی برای کارمندان جدید، تیم رهبری می تواند اطمینان حاصل نماید که همه اعضای تیم ساختار مدیریت شرکتی  را درک می کنند.


۴. ایجاد سیاست های شرکت:
اطمینان از ایجاد و پیروی شرکت از سیاست هایی که اطلاعاتی در مورد رویه ها و اهداف کلی برای همکاری با مدیریت به اشتراک می گذارند، مهم است. برای کمک به مدیران در به‌روزرسانی سیاست‌های شرکت، در اینجا چند نکته وجود دارد که می‌توانند از آنها پیروی کنند:

  • یک سند سیاست با تمام اطلاعات مربوطه را در یک مکان تهیه کنید.
  • سیاست های شرکت را به طور منظم برای کارمندان ارسال کنید تا تأیید نمایید که هر عضو تیم اهداف شرکت را درک می کند.
  • بازخورد اعضای کادر رهبری را برای بهبود سیاست ها و رویه ها تشویق کنید.


۵. استراتژی های مدیریت را در صورت نیاز به روز رسانی کنید

استراتژی مدیریت را در صورت نیاز نظارت و تنظیم کنید. به عنوان مثال، اگر شرکت با تغییرات عمده ای در محیط خود مواجه شود یا مدیریت شرکتی  نیاز به بازتعریف اهداف به دلیل تغییر شرایط بازار داشته باشد، ممکن است بازبینی ساختار سازمان مفید باشد. جلسات منظم را برای به‌روزرسانی سیاست‌ها و تأیید عملکرد استراتژی مدیریت برگزار کنید.

نکاتی برای مدیریت شرکتی
مدیران شرکتی  ممکن است مفید بدانند که به توسعه مهارت های رهبری خود ادامه دهند و با دیگران همکاری کنند. نکات بیشتر برای مدیریت شرکتی  که ممکن است مفید باشد عبارتند از:

  • در سبک مدیریت خود انعطاف پذیر باشید، زیرا افراد متفاوت کار می کنند.
  • انتظارات روشنی تعیین کنید تا کارمندان بدانند چه کاری می توانند انجام دهند و چگونه می توانند با موقعیت ها برخورد کنند.
  • برای بهبود و ساده سازی عملکردها، بازخورد بخواهید و به آنچه کارمندان در مورد سیاست های شرکت می گویند گوش دهید.

بیشتر بخوانید: تجزیه و تحلیل SWOT

 

 

قوانین مدیریت موفق شرکتی

مدیریت شرکتی با فرآیند رهبری، اداره و هدایت یک شرکت سروکار دارد. موفقیت هر کسب‌وکاری به شدت با موفقیت مدیریت شرکتی سازمان مرتبط است. زیرا مدیران شرکتی وظیفه برنامه‌ریزی استراتژیک، مدیریت منابع و اعمال آن‌ها را برای تحقق اهداف شرکت بر عهده دارند.
در اینجا ۱۰ قانون برای مدیریت موفق شرکتی آورده شده است:

۱. منابع
یکی از اهداف اصلی مدیریت شرکتی، استفاده کارآمد و موثر از منابع درون سازمان است. این منابع ممکن است شامل کارکنان استخدام‌شده و فناوری‌های مورد استفاده در سازمان باشد. برای این کار، مدیریت شرکتی باید راهی برای به حداقل رساندن زمان تولید و افزایش بهره‌وری پیدا کند تا سود افزایش یابد.

۲. تدوین سیاست
مدیریت شرکتی وظیفه تدوین سیاست شرکت را بر عهده دارد. یک سیاست باید از قوانین و دستورالعمل‌های مختلفی که مختص صنعت فعالیت شرکت است، پیروی کند. این بدان معناست که سیاست باید بتواند بخش‌ها یا شعب مختلف شرکت را گرد هم آورده و اطمینان حاصل کند که آن‌ها به سمت یک هدف واحد در حال حرکت هستند.


۳.امور مالی و بودجه
یکی از بسیاری از وظایف مدیر ارشد، تعیین بودجه شرکت (یا بخشی که سرپرستی می‌کند) و هزینه کردن آن به طور مناسب است. هر مدیری باید بودجه را مطابق با میزان پولی که شرکت قادر به هزینه کردن آن است، هزینه کند. در صورت عدم انجام این کار، می‌تواند بر شرکت تأثیر منفی بگذارد.


۴. هماهنگی
برای رسیدن به اهداف شرکت، هماهنگی بین بخش‌های مختلف بسیار مهم است. هماهنگی را می‌توان از طریق ارتباطات مختلف، جلسات و یک خط سازمان‌یافته برای انتقال نتایج اطلاعات به دست آورد. به عنوان مثال، این امر می‌تواند در هماهنگی سطح فروش با سطح تولید کمک کند تا تقاضای محصول با عرضه شرکت مطابقت داشته باشد.


۵. کنترل
کنترل بر پیشرفت دستیابی به اهداف شرکت را می توان از طریق بررسی های مناسب، گزارشات و بازخورد از کارکنان انجام داد. داشتن یک ساختار گزارش دهی، بینشی در مورد نقاط قوت و ضعف سازمان ارائه می دهد. کنترل همچنین به اطمینان دادن به کارکنان در مورد انجام وظیفه خود در تحقق اهداف و کار مطابق با برنامه کسب و کار کمک می کند.


۶. ارتباطات
ارتباطات خوب ویژگی کلیدی در موفقیت هر شرکتی است. یکی از وظایف مدیر، اطمینان از وجود یک سیستم ارتباطی مناسب است که در آن کارکنان بتوانند آزادانه پیشنهادات خود را برای بهبود سازمان بیان کنند و از اعتراف به اشتباهات خود نترسند.


۷. نیروی انسانی

انتخاب کاندیداهایی که از نظر علمی و فکری برای این شغل مناسب هستند، برای شرکت بسیار مهم است. مدیران باید اطمینان حاصل کنند که کارمندان منصوب شده می توانند برای تکمیل اهداف شرکت تلاش نمایند. آنها باید اطمینان حاصل کنند که کارکنان صلاحیت کافی برای مقابله با هر نوع شرایطی، خوب یا بد را دارند.


۸. آموزش و توسعه کارکنان
آموزش کارکنان جدید در کمک به آنها برای درک نحوه عملکرد شرکت و همچنین معرفی قوانین و مقررات سازمان بسیار مهم است. آموزش و توسعه کارکنان موجود نیز از اهمیت یکسانی برخوردار است.


۹. ارزیابی عملکرد
تشویق کارکنان برای انجام کار خوب، چه با ارزیابی عمومی و چه با پاداش، بسیار مهم است. این نه تنها به کارکنان کمک می کند تا انگیزه خود را حفظ نمایند، بلکه به مدیران نیز سطح علاقه کارکنان و نحوه عملکرد آنها در جهت دستیابی به اهداف شرکت را نشان می دهد.


۱۰. توسعه فناوری
فناوری همیشه در حال تغییر است. به همین دلیل، برای مدیر مهم است که اطمینان حاصل کند که شرکت تا حد امکان از آخرین فناوری ها استفاده می نماید. استفاده از فناوری منسوخ نه تنها منجر به ناکارآمدی کار می شود، بلکه ممکن است موفقیت شرکت و مدیریت را نیز تهدید نماید. به همین دلیل، برای هر سازمانی ضروری است که فناوری خود را به روز نگه دارد و کارکنان خود را در مورد فناوری مورد استفاده به روز نگه دارد.

بیشتر بخوانید: برنامه ریزی استراتژیک چیست؟

 

چگونه می توان مدیر شرکتی شد؟

مدیران اجرایی به مدیریت امور مالی و اداری یک کسب‌وکار کمک می‌کنند. مدیر شرکتی یکی از انواع مدیران اجرایی است که بر عملیات روزمره یک شرکت نظارت دارد. یادگیری بیشتر در مورد این نقش می‌تواند به شما در تصمیم‌گیری در مورد مناسب بودن آن برای شما کمک کند. 

مدیر شرکتی چیست؟

مدیر شرکتی یک متخصص کسب‌وکار است که بر عملیات عمومی یک سازمان نظارت دارد. مدیران شرکتی می‌توانند در صنایع مختلفی از جمله مالی، بازاریابی، تولید یا فناوری کار کنند. آنها بخشی از تیم اجرایی هستند و به طراحی و اجرای استراتژی‌های تجاری کمک می‌کنند.

مدیران شرکتی چه می‌کنند؟

مدیر شرکتی به عنوان یک رهبر اجرایی برای نظارت و هدایت تمام بخش‌های یک کسب‌وکار فعالیت می‌کند. مسئولیت‌های آنها بسته به صنعت و کسب‌وکار متفاوت خواهد بود، اما برخی از وظایف رایج عبارتند از:

  • بررسی صورت‌های مالی و گزارش‌های عملکرد
  • طراحی استراتژی‌های کسب و کاری و برنامه‌های رشد
  • انتخاب شاخص‌های کلیدی عملکرد یا ابزارهایی برای اندازه‌گیری و پیگیری موفقیت یک شرکت
  • همکاری با تیمی از مدیران اجرایی و مدیران برای اجرای تغییرات
  • مدیریت و تفویض عملیات و وظایف عمومی کسب‌وکار
  • طراحی اهداف برای شرکت یا دپارتمان‌ها
  • ایجاد و اجرای بودجه شرکتی
  • ایجاد جدول زمانی برای برنامه کسب و کاری و اهداف یک سازمان
  • برنامه‌ریزی و هدایت جلسات کسب و کار با سایر مدیران یا سرمایه‌گذاران
  • تعیین مسئولیت‌ها و تفویض وظایف به دپارتمان‌ها
  • بررسی عملکرد کارمندان یا دپارتمان‌ها به طور منظم
  • استخدام و آموزش کارمندان جدید
  • سازماندهی برنامه‌های آموزشی حرفه‌ای و ارائه منابع برای کمک به توسعه کارمندان
  • انجام وظایف اداری یا عملیاتی برای کمک به فعالیت یک کسب‌وکار
  • برنامه‌ریزی رویدادها و سفر برای کارمندان

بیشتر بخوانید: شاخص کلیدی عملکرد (KPI) چیست؟

قوانین مدیریت شرکتی

بیشتر بخوانید: مشاوره شرکتی چیست؟

 

 

مراحل تبدیل شدن به یک مدیر شرکتی 

اگر به تبدیل شدن به یک مدیر شرکتی علاقه‌مند هستید، مراحل زیر را در نظر بگیرید:

  • اخذ مدرک لیسانس

بیشتر مشاغل مدیریتی نیاز به مدرک لیسانس دارند. مدیران شرکتی می‌توانند در بسیاری از صنایع کار کنند و ممکن است انتخاب نمایند که در رشته‌های کسب‌وکار یا سایر رشته‌های مرتبط تحصیل کنند. به عنوان مثال، یک مدیر شرکتی در یک شرکت بیوتکنولوژی ممکن است دارای مدرک کارشناسی در زیست‌شناسی باشد. رشته‌های رایج برای مدیران شرکتی عبارتند از:

  • کسب‌وکار
  • مدیریت بازرگانی
  • بازاریابی
  • فروش
  • مدیریت عملیات
  • مدیریت
  • مدیریت و رهبری
  • کسب تجربه حرفه‌ای

مدیران آینده‌دار می‌توانند با کسب تجربه حرفه‌ای مرتبط، حرفه خود را آغاز کنند. آن‌ها ممکن است مشغول به کار پاره وقت شوند، فرصت‌های کارآموزی را بررسی کنند یا پس از فارغ‌التحصیلی یک موقعیت سطح ابتدایی کسب نمایند. آن‌ها ممکن است انتخاب کنند که در زمینه‌های اداری، تجاری یا سایر زمینه‌های مرتبط با علایق خود مشغول به کار شوند. در طول این تجربه، آن‌ها می‌توانند مهارت‌های ارتباطی و مهارت‌های فنی تجاری خود را توسعه دهند.

 

  • در نظر گرفتن تحصیل در مقطع تحصیلات تکمیلی

برخی از مدیران شرکتی برای کسب مدرک کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی (MBA) یا سایر مدارک پیشرفته مرتبط، در یک برنامه تحصیلات تکمیلی شرکت می‌کنند. این امر برای بسیاری از نقش‌ها اختیاری است، اما می‌تواند به پیشرفت شغلی یک مدیر کمک کند. برنامه ام بی ای (MBA) معمولاً دو سال طول می‌کشد، اگرچه مدیران آینده‌دار می‌توانند در یک برنامه پاره وقت شرکت نمایند که در آن همزمان کار می‌کنند و مدرک تحصیلات تکمیلی کسب می نمایند. این می‌تواند به آن‌ها کمک کند تا در حین توسعه دانش صنعت، تجربه حرفه‌ای کسب نمایند. در طول تحصیل، دانشجویان می‌توانند در کلاس‌های مالی، بازاریابی و استراتژی‌های مدیریت شرکت کنند.

 

  • توسعه مهارت‌های رهبری

مدیران شرکتی برای نظارت بر عملیات یک سازمان باید دارای مهارت‌های رهبری قوی باشند. مدیران آینده‌دار می‌توانند این مهارت‌ها را از طریق تجربه کاری، فعالیت‌های آموزشی یا فرصت‌های فوق برنامه توسعه دهند. آن‌ها ممکن است با پذیرش پروژه‌های جدید، پیشنهاد رهبری یک کار یا کسب یک موقعیت رهبری، مهارت‌های رهبری خود را کسب کنند.

 

  • کسب تجربه مدیریت

اکثر مدیران شرکتی قبل از ورود به یک نقش اجرایی، تجربه مدیریت دپارتمان یا تیم را کسب می‌کنند. بسیاری از مدیران حرفه خود را در مشاغل سطح ابتدایی آغاز می نمایند و به سمت نقش‌های جدید در شرکت خود پیشرفت می‌کنند. این می‌تواند به آن‌ها در توسعه مهارت‌های مدیریتی و تجربه نظارت بر یک تیم از متخصصان کمک کند. 

 

  • پیشرفت موقعیت خود

مدیران شرکتی می‌توانند برای کسب اولین موقعیت اجرایی خود چندین مسیر مختلف را طی کنند. برخی از آن‌ها ترجیح می‌دهند حرفه خود را در داخل شرکت خود پیش ببرند. برخی دیگر برای نقش‌های مدیریتی جدید در صنعت خود درخواست می‌دهند. زمان لازم برای این مرحله می‌تواند بسته به اندازه شرکت، موقعیت‌های شغلی خالی و تجربه و صلاحیت حرفه‌ای متفاوت باشد.

بیشتر بخوانید: حاکمیت شرکتی چیست؟ مسیر درست در حکمرانی خوب شرکتها چطور ایجاد میشود؟

 

 

چشم‌انداز شغلی مدیر شرکتی

اداره آمار کار ایالات متحده (BLS)، پیش‌بینی می‌کند که اشتغال برای مدیران عمومی و عملیاتی، از جمله مدیران شرکتی، با ۹% رشد خواهد کرد که بالاتر از میانگین تمام مشاغل است. با رشد شرکت‌ها و استخدام کارمندان جدید، ممکن است نقش‌های مدیریتی بیشتری وجود داشته باشد.

نکات توسعه شغلی برای مدیران شرکتی

این نکات می‌تواند به شما در شروع یا پیشرفت حرفه مدیریت شرکتی خود کمک کند:

  • توسعه ذهنیت رشد: ذهنیت رشد اعتقادی است که مهارت‌ها و هوش می‌توانند با گذشت زمان رشد کنند. مدیران شرکتی می‌توانند از رشد برای انگیزه دادن و رهبری تیم‌های خود استفاده نمایند. به عنوان مثال، یک مدیر می‌تواند چالش‌ها را به عنوان فرصت‌های یادگیری ببیند و رشد تیم خود را جشن بگیرد. این می‌تواند به تیم آن‌ها در توسعه مهارت‌های جدید و دستیابی به اهدافشان کمک کند.
  • ساختن شبکه حرفه‌ای: مهارت‌های شبکه‌سازی می‌تواند به یک مدیر آینده‌دار در یافتن فرصت‌های جدید یا ایجاد ارتباطات تجاری مهم کمک کند.
  • یادگیری تفویض موثر: تفویض وظایف بخشی مهمی از یک موقعیت مدیریتی است. مدیران شرکتی ممکن است وظایف را به دپارتمان‌ها یا تیم‌ها تفویض کنند. در نظر بگیرید که این مهارت‌ها را در یک موقعیت مدیریتی اولیه با تقسیم وظایف پروژه به مراحل کوچکتر توسعه دهید.
  • تقویت مهارت‌های ارتباطی: مدیران موفق دارای مهارت‌های ارتباطی قوی از جمله مهارت‌های کلامی، غیرکلامی و گوش دادن فعال هستند. آن‌ها ممکن است ارائه‌هایی را رهبری کنند و تیم‌ها را انگیزه دهند. ارتباط موثر می‌تواند به آن‌ها در توضیح اهداف شرکت و الهام بخشیدن به اعضای تیم کمک کند.
  • ایجاد یک برنامه شخصی: برای مدیریت موثر یک کسب‌وکار، مدیران شرکتی به مهارت‌های قوی مدیریت زمان نیاز دارند. ایجاد یک برنامه شخصی می‌تواند به متخصصان در توسعه این مهارت‌ها کمک کند.
  • در نظر گرفتن تبدیل شدن به یک مربی: بسته به صنعت، برخی از شرکت‌ها برنامه‌های مشاوره برای کارمندان جدید ارائه می‌دهند. اگر شرکت شما این مورد را ارائه می‌دهد، در نظر بگیرید که یک مربی شوید. این می‌تواند راهی عالی برای توسعه مهارت‌های رهبری و نشان دادن به کارفرما باشد که شما آماده انگیزه دادن به دیگران هستید.

بیشتر بخوانید: تعریف مدیریت عملیات چیست؟ نقش مدیریت عملیات در تولید و خدمات و نحوه ارزیابی آن

 

مدیریت شرکتی، یکی از مهم‌ترین جنبه‌های موفقیت هر کسب‌وکاری است. شرکت‌های بزرگی با استفاده از استراتژی‌ها و روش‌های مدیریت اثربخش، به رشد و توسعه خود کمک می‌کنند. در ادامه، به برخی از معروف‌ترین شرکت‌ها در این زمینه اشاره می‌کنیم:

مک کینزی (McKinsey):

یکی از بزرگ‌ترین و معتبرترین شرکت‌های مشاوره مدیریت در جهان است که در سال ۱۹۲۶ تاسیس شده است. مک‌کینزی در زمینه‌های مختلفی از جمله استراتژی، عملیات، فناوری و منابع انسانی به مشتریان خود خدمات ارائه می‌دهد.

گروه مشاوره بوستون (Boston Consulting Group-BCG):

یکی دیگر از شرکت‌های بزرگ مشاوره مدیریت است که در سال ۱۹۶۳ تاسیس شده است. BCG به دلیل رویکرد نوآورانه و تمرکز بر رشد شناخته می‌شود.

 

 

نتیجه‌گیری: 
مدیریت شرکتی، هنر هدایت سازمان‌ها به سمت آینده‌ای روشن و پایدار است. این رشته، ترکیبی پیچیده از علم، هنر و تجربه است که برای موفقیت در دنیای پیچیده کسب‌وکار امروزی ضروری است. در این مسیر، مدیران با چالش‌های مختلفی روبرو می‌شوند: از تغییرات سریع فناوری و رقابت جهانی گرفته تا نیاز به ایجاد محیط‌های کاری پویا و پاسخگو به نیازهای کارکنان. اما با بهره‌گیری از ابزارها و دانش‌های نوین در حوزه مدیریت، می‌توان بر این چالش‌ها غلبه کرد و سازمان را به سوی موفقیت هدایت نمود. در نهایت، موفقیت یک سازمان به عوامل متعددی بستگی دارد: از جمله استراتژی‌های درست، ساختار سازمانی مناسب، رهبری قوی، مدیریت منابع انسانی موثر، نوآوری مستمر و مسئولیت‌پذیری اجتماعی. به عنوان یک مدیر، شما نقش کلیدی در شکل‌دهی آینده سازمان خود ایفا می‌کنید. با توسعه مهارت‌های مدیریتی خود، می‌توانید به یک رهبر تاثیرگذار تبدیل شوید و به سازمان خود کمک کنید تا به اهداف بلندمدت خود دست یابد. مهم‌ترین نکته‌ای که باید به خاطر داشته باشید این است که مدیریت شرکتی، یک فرآیند مداوم و یادگیری است. دنیای کسب‌وکار دائماً در حال تغییر است و مدیران موفق، کسانی هستند که به طور مداوم در حال یادگیری و تطبیق خود با این تغییرات هستند. در پایان، به یاد داشته باشید که موفقیت در مدیریت شرکتی، تنها به دانش و مهارت بستگی ندارد. داشتن ویژگی‌هایی مانند رهبری، خلاقیت، انگیزه، انعطاف‌پذیری و تعهد نیز برای موفقیت در این حوزه ضروری است.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع مدیریت شرکتی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

مدیریت منابع انسانی

مدیریت منابع انسانی

در این مقاله به بررسی موضوع مدیریت منابع انسانی (HRM) پرداخته ایم. در ابتدا ضمن ارائه تعریفی از مدیریت منابع انسانی، اهمیت آن را نیز بازگو کردیم. سپس نحوه کار کردن مدیریت منابع انسانی و اهداف آن را مورد بررسی قرار داده ایم. در ادامه اصول مدیریت منابع انسانی و برخی مسائل مربوط به آن را شرح داده ایم. می توان گفت با مطالعه این مقاله به فهم مناسبی در زمینه مدیریت منابع انسانی دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

مقدمه ای بر مدیریت منابع انسانی

تاریخچه مدیریت منابع انسانی مدرن را می توان در قرن هجدهم ردیابی کرد. انقلاب صنعتی بریتانیا منجر به ایجاد کارخانه های بزرگ و افزایش بی سابقه تقاضا برای کارگران شد. با توجه به اینکه بسیاری از این کارگران ساعات کاری طولانی داشتند؛ اغلب ۱۶ ساعت در روز کار می کردند، مشخص شد که رضایت و خوشحالی کارگران همبستگی مثبتی قوی با بهره وری دارد. در تلاش برای حداکثر رساندن بازده سرمایه گذاری، برنامه های رضایت کارکنان معرفی شدند. شرایط کارخانه، نگرانی های ایمنی و حقوق کارگران نیز در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم مورد توجه قرار گرفت. دپارتمان های منابع انسانی در سازمان ها در قرن بیستم شروع به ظاهر شدن کردند. آنها اغلب به عنوان دپارتمان های مدیریت پرسنل شناخته می شدند که با الزامات انطباق قانونی سروکار داشتند و برنامه های رضایت کارکنان و ایمنی را اجرا می کردند. پس از جنگ جهانی دوم، برنامه های آموزشی ارتش ایالات متحده به عنوان الگویی در برخی از شرکت هایی که شروع به تاکید بر آموزش کارکنان کردند، مورد استفاده قرار گرفت. دپارتمان های پرسنل در دهه ۱۹۷۰ برچسب منابع انسانی را به خود گرفتند. عامل اصلی که منابع انسانی را از مدیریت پرسنل متمایز می کند، نحوه استفاده از فناوری برای بهبود ارتباطات و دسترسی به اطلاعات کارکنان است.

مدیریت منابع انسانی (HRM) چیست؟

مدیریت منابع انسانی (HRM) روشی برای جذب، استخدام، استقرار و مدیریت کارکنان یک سازمان است. HRM اغلب به سادگی به عنوان منابع انسانی (HR) شناخته می شود. بخش منابع انسانی یک شرکت یا سازمان معمولاً مسئول ایجاد، اجرای و نظارت بر سیاست هایی است که کارگران و رابطه سازمان با کارکنان خود را تنظیم می کند. اصطلاح منابع انسانی برای اولین بار در اوایل دهه ۱۹۰۰ و سپس به طور گسترده تر در دهه ۱۹۶۰ برای توصیف افرادی که برای سازمان کار می کنند، به طور کلی استفاده شد. HRM مدیریت کارکنان با تاکید بر کارکنان به عنوان دارایی های کسب و کار است. در این زمینه، گاهی اوقات به کارکنان به عنوان سرمایه انسانی اشاره می شود. همانند سایر دارایی های تجاری، هدف استفاده موثر از کارکنان، کاهش ریسک و حداکثر بازده سرمایه گذاری (ROI) است.


اهمیت مدیریت منابع انسانی

هدف روش‌های HRM مدیریت افراد در محیط کار برای دستیابی به ماموریت سازمان و تقویت فرهنگ سازمانی است. هنگامی که مدیریت افراد به طور موثر انجام شود، مدیران منابع انسانی می توانند به جذب کارکنان جدیدی که مهارت های لازم برای پیشبرد اهداف شرکت را دارند کمک کنند. متخصصان منابع انسانی همچنین در آموزش و توسعه حرفه ای کارکنان برای دستیابی به اهداف سازمان کمک می کنند.
یک شرکت به اندازه کارکنان خود خوب است و این امر HRM را به بخش حیاتی در حفظ یا بهبود سلامت کسب و کار تبدیل می کند. علاوه بر این، مدیران منابع انسانی وضعیت بازار کار را نظارت می کنند تا به سازمان کمک کنند تا رقابتی باقی بماند. این می تواند شامل اطمینان از رقابتی بودن دستمزد و مزایا، برنامه ریزی رویدادها برای جلوگیری از فرسودگی شغلی کارکنان و تطبیق نقش های شغلی بر اساس بازار باشد. نموداری که تمام جنبه های منابع انسانی در یک شرکت را نشان می دهد. منابع انسانی در تمام لایه های یک سازمان، از استخدام تا مدیریت داده ها، نفوذ می کند.

بیشتر بخوانید: مشاوره منابع انسانی

مدیریت منابع انسانی

مدیریت منابع انسانی چگونه کار می کند؟

متخصصان منابع انسانی اجرای روزمره عملکردهای مرتبط با منابع انسانی را مدیریت می کنند. به طور معمول، منابع انسانی یک بخش مستقل در یک سازمان است. دپارتمان های منابع انسانی از نظر اندازه، ساختار و ماهیت موقعیت های فردی متفاوت هستند. برای سازمان های کوچک، یک متخصص عمومی منابع انسانی ممکن است طیف وسیعی از وظایف را انجام دهد. سازمان‌های بزرگ دارای چندین متخصص منابع انسانی هستند که نقش‌های تخصصی مانند استخدام، مهاجرت و ویزا، مدیریت استعداد، مزایای کارکنان و پاداش را بر عهده دارند. اگرچه این موقعیت‌های شغلی منابع انسانی تخصصی هستند، اما ممکن است همچنان همپوشانی داشته باشند. آمازون (Amazon)  نمونه ای از یک شرکت بزرگ با انواع مختلف مشاغل تخصصی منابع انسانی است. وب سایت شغلی این شرکت عناوین شغلی منابع انسانی زیر را فهرست می کند:

  • دستیار منابع انسانی.
  • شریک تجاری منابع انسانی.
  • مدیر منابع انسانی.
  • استخدام کننده.
  • هماهنگ کننده استخدام.
  • مدیر استخدام.
  • متخصص مهاجرت.
  • متخصص مرخصی استعلاجی و سازگاری.
  • متخصص یا مدیر پاداش.
  • متخصص یا مدیر مزایا.
  • متخصص یا مدیر مدیریت استعداد.
  • متخصص یا مدیر آموزش و توسعه.
  • مدیر پروژه برنامه پروژه فناوری یا فرآیند منابع انسانی.
  • متخصص یا مدیر تحلیل منابع انسانی.

اهداف مدیریت منابع انسانی

اهداف HRM را می توان به چهار دسته زیر تقسیم کرد:

  • اهداف اجتماعی. اینها معیارهایی هستند که برای پاسخگویی به نیازها یا چالش های اخلاقی و اجتماعی شرکت و کارکنان آن وضع شده اند. این شامل مسائل حقوقی مانند فرصت برابر و پرداخت برابر برای کار برابر است.
  • اهداف سازمانی. اینها اقداماتی هستند که برای اطمینان از کارایی سازمانی انجام می شوند، از جمله ارائه آموزش مناسب، استخدام تعداد مناسب کارکنان برای یک کار معین و حفظ نرخ بالای حفظ کارکنان.
  • اهداف عملکردی. اینها دستورالعمل هایی هستند که برای حفظ عملکرد صحیح منابع انسانی در سازمان استفاده می شوند. آنها شامل اطمینان از تخصیص تمام منابع انسانی به حداکثر پتانسیل آنها می شود.
  • اهداف شخصی. اینها منابعی هستند که برای حمایت از اهداف شخصی هر کارمند استفاده می شوند. آنها شامل فرصت های آموزش و توسعه شغلی و همچنین حفظ رضایت شغلی کارکنان می باشد.
    فهرست چهار هدف مدیریت منابع انسانی. مدیریت منابع انسانی دارای چهار هدف اصلی است که ماموریت آن را هدایت می کند.

اهداف خاص تر HRM عبارتند از:

  • تامین و حفظ کارکنان مولد.
  • استفاده کامل از مهارت ها و توانایی های هر کارمند.
  • اطمینان از اینکه کارکنان آموزش مناسب را دارند و دریافت می کنند.
  • ایجاد و حفظ یک تجربه مثبت کارکنان با رضایت و کیفیت بالای زندگی، به طوری که کارکنان بتوانند بهترین تلاش خود را در کار خود ارائه دهند.
  • انتقال سیاست ها، رویه ها، قوانین و مقررات شرکت به کارکنان.
  • حفظ سیاست ها و رفتارهای اخلاقی، قانونی و مسئولانه اجتماعی در محل کار.
  • مدیریت تغییرات داخلی و خارجی که ممکن است بر کارکنان و نیروی کار تأثیر بگذارد.

بیشتر بخوانید: مدیریت استراتژیک چیست؟ فرایند برنامه ریزی در مدیریت استراتژیک چگونه است؟

 

 

اصول مدیریت منابع انسانی

دپارتمان منابع انسانی از ماهیت وظیفه‌گرا و اداری که در دهه ۱۹۸۰ داشت، به طور قابل توجهی متحول شده است. اکنون به عنوان یک بخش استراتژیک و گسترش‌یافته هر شرکت تلقی می‌شود. دپارتمان منابع انسانی بر اساس اصول خاصی عمل می‌کند که در زیر به آن‌ها اشاره شده است:

  • تعهد

یکی از جنبه‌هایی که دپارتمان منابع انسانی تلاش می‌کند با آن مقابله کند، امنیت شغلی است. برای تضمین امنیت شغلی، بسیاری از کارکنان می‌دانند که باید تعهد خود را نسبت به شرکت و وظایف شغلی خود نشان دهند. مدیریت منابع انسانی اقداماتی را انجام می‌دهد تا اطمینان حاصل شود که سطح نیروی کار با نیازهای شرکت مطابقت دارد و در این فرآیند، به کارکنان در مورد موقعیت‌های بلندمدت آن‌ها در سازمان اطمینان می‌دهد. شرکت با ارائه آموزش‌های منظم، ارزیابی عملکرد و فعالیت‌های تعیین اهداف، تعهد بلندمدت خود را به کارکنان نشان می‌دهد.

  • صلاحیت

صلاحیت یکی از اصول اصلی است که از رشد و توسعه یک شرکت پشتیبانی می‌کند. همچنین جنبه‌ای است که بر رضایت شغلی کارکنان و نحوه بهره‌مندی جامعه از شرکت تأثیر می‌گذارد. موفقیت یک شرکت به صلاحیت کارکنان آن بستگی دارد. دپارتمان HRM تلاش می‌کند با ارائه فرصت‌های آموزشی، صلاحیت نیروی کار را حفظ کند. همچنین برنامه‌های توجیهی را برنامه‌ریزی می‌کند که مسیرهایی را برای آگاه‌سازی کارکنان جدید در مورد مأموریت و اهداف یک شرکت فراهم می‌کند. آموزش و توجیه در بهبود مهارت‌ها، دانش و صلاحیت کارکنان ضروری است. مزیت داشتن نیروی کار ماهر این است که منجر به تولید محصولات و خدماتی ایمن و قابل اعتماد می‌شود که مصرف‌کنندگان می‌توانند به آن‌ها اعتماد کنند. در صورت عدم وجود سطح بالایی از صلاحیت، یک شرکت در معرض دعاوی و ادعاهای حقوقی ناشی از محصولات و خدماتی که ارائه می‌دهد، قرار خواهد گرفت.

مهارت ها و مسئولیت های یک مدیر منابع انسانی

HRM معمولاً به مراحل قبل از استخدام و استخدام و همچنین زیربخش‌های خاص‌تر تقسیم می‌شود و یک مدیر منابع انسانی به هر کدام اختصاص داده می‌شود. حوزه‌های نظارت HRM عبارتند از:

  • استخدام کارمند.
  • جذب و حفظ.
  • مدیریت استعداد و نیروی کار.
  • انتصاب نقش شغلی.
  • توسعه شغلی.
  • پاداش و مزایا.
  • رعایت قوانین کار.
  • مدیریت عملکرد.
  • آموزش و توسعه.
  • برنامه ریزی جانشینی.
  • مشارکت و قدردانی کارکنان.
  • تیم سازی.

استخدام فرآیند شناسایی شکاف‌های استعدادی در یک شرکت و یافتن افراد مناسب برای پر کردن نقش‌ها است. چهار مرحله در فرآیند استخدام کارکنان وجود دارد:

  • تحلیل شغل: این شامل تعریف جنبه‌های مختلف یک شغل از طریق شرح شغل و مشخصات شغل است. از طریق شرح شغل، دپارتمان HRM وظایف مورد نیاز برای یک شغل خاص را شناسایی می‌کند در حالی که دومی الزاماتی را که یک فرد برای انجام آن شغل نیاز دارد، تعریف می‌کند.
  • جذب منابع: این شامل تکنیک‌های مختلفی است که یک شرکت برای جذب نامزدهای بالقوه برای پر کردن یک موقعیت معین به کار می‌گیرد. این کار را می‌توان از طریق تبلیغات داخلی و خارجی انجام داد.
  • غربالگری و انتخاب: این فرآیند ارزیابی نامزدهایی است که برای شغل درخواست می‌دهند. ارزیابی برای تعیین مهارت‌ها، صلاحیت‌ها، شایستگی و تجربه مرتبط با شغل که نامزدهای بالقوه به همراه می‌آورند، انجام می‌شود.
  • انتخاب نامزدهای مناسب: پس از انتخاب بهترین نامزد، فرآیند بعدی که دنبال می‌شود، ورود به کار است. این به سادگی کمک به نیروهای جدید برای تبدیل شدن به اعضای مؤثر شرکت است.

توجیه کارکنان

یکی دیگر از عملکردهای اصلی مدیریت منابع انسانی، توجیه کارکنان است. این فرآیند که با نام ورود به کار نیز شناخته می‌شود، شامل آموزش مهارت‌ها، دانش و رفتارهای لازم به نیروهای جدید است تا بتوانند به طور مؤثری به شرکت جدید منتقل شوند. توجیه کارکنان فرآیندی گسترده است که توسط دپارتمان منابع انسانی انجام می‌شود و از طریق روش‌های مختلفی مانند سخنرانی، جلسات، فیلم‌ها، مشاوره و تمرین‌های تیم‌سازی انجام می‌شود. هدف اصلی توجیه، ارائه اطلاعات کافی به نیروهای جدید در مورد اهداف، قوانین، سیاست‌ها و فعالیت‌های شرکت است.

توسعه کارکنان

توسعه کارکنان به تمام تلاش‌ها برای بهبود اثربخشی فردی، تیمی و سازمانی اشاره دارد. یکی از جنبه‌هایی که دپارتمان منابع انسانی با آن مواجه است، توسعه استعدادها است. این شامل هماهنگ کردن مهارت‌های کارکنان با نیازهای شرکت است. علاوه بر استخدام، آموزش و توجیه کارکنان، HRM باید فرصت‌های شغلی آن‌ها را نیز بهبود بخشد. در اصل، بهبود نیروی کار فعلی یک شرکت از استخدام کارکنان جدید در آینده اقتصادی‌تر است. بنابراین، توسعه کارکنان یک معامله است که از طریق آن مدیریت منابع انسانی با اجتناب از هزینه‌های بالقوه استخدام کارکنان جدید، در هزینه‌ها صرفه‌جویی می‌کند.

مدیران منابع انسانی از داشتن مهارت ها و تجربه در طیف وسیعی از زمینه ها بهره مند می شوند. ضروری ترین مهارت های HRM که متخصصان باید داشته باشند عبارتند از:

  • ارتباطات. سطح بالایی از توانایی های کلامی و نوشتاری در اکثر مشاغل HRM مورد نیاز است.
  • جذب و اکتساب استعداد. وظایف در این حوزه شامل نوشتن شرح شغل، مصاحبه با داوطلبان، ارزیابی داوطلبان، مذاکره در مورد پیشنهادات و جذب کارمندان جدید است.
  • روابط کارکنان. مدیران منابع انسانی باید مهارت های روابط کارگری داشته باشند تا بتوانند شکایات را برطرف کنند و تجربیات مثبت کارکنان را ایجاد نمایند.
  • انطباق با الزامات قانونی. مدیران منابع انسانی باید از قوانین و مقررات استخدام به روز باشند.
  • مدیریت و حل تعارض. توانایی میانجیگری به مدیران منابع انسانی کمک می کند تا تعارضات و سایر موقعیت های دشوار را حل کنند.
  • مدیریت عملکرد. مدیران باید استانداردهای عملکرد را تعیین کنند و به کارکنان در توسعه مهارت ها برای دستیابی به آنها کمک کنند.
  • تفکر استراتژیک. مشاغل مدیر منابع انسانی مستلزم تفکر سطح بالا، مانند همسو کردن استراتژی های منابع انسانی با اهداف شرکت است.
  • تحلیل. مهارت های تحلیل داده به تجزیه و تحلیل معیارهای نیروی کار و ارائه بینش برای تصمیم گیری کمک می کند.
  • انعطاف پذیری. مدیران منابع انسانی باید بتوانند به طور مداوم با مسائل متغیر محل کار و جامعه کنار بیایند.
  • اخلاق و محرمانه بودن. این مهارت ها مستلزم آگاهی از الزامات محرمانه بودن و حریم خصوصی و همچنین استانداردهای اخلاقی عمومی و صنعت خاص است.

بیشتر بخوانید: تخصیص منابع

اهداف مدیریت منابع انسانی

نرم افزار مدیریت منابع انسانی

تقریباً تمام حوزه‌های HRM دارای نرم‌افزارهای پیچیده‌ای هستند که فرآیندهای منابع انسانی را تا حدودی خودکار می‌کنند، همراه با سایر ویژگی‌ها مانند تجزیه و تحلیل. به عنوان مثال، جذب داوطلبان شغلی شاهد رشد چشمگیر تعداد ابزارهای نرم افزاری و سیستم های مدیریتی است که کارفرمایان و داوطلبان شغلی را با هم مطابقت می دهد. این سیستم ها همچنین مراحل دیگری از فرآیند استخدام مانند مصاحبه و بررسی را مدیریت می کنند. نرم افزار HRM اغلب به عنوان سیستم های درون‌محلی ارائه می‌شود. با این حال، تقریباً در هر حوزه ای از فناوری HR به سمت پلتفرم های ابری نرم افزار به عنوان سرویس حرکت کرده است. چندین فروشنده در بازار HRM وجود دارند، از جمله ای دی پی (ADP) و سپ (SAP) و ….


فرصت های شغلی و الزامات مدیریت منابع انسانی

برای حرفه ای شدن در مدیریت منابع انسانی معمولاً مدرک لیسانس مورد نیاز است. برخی از کالج ها مدرک HRM ارائه می دهند که مسیر شغلی را به سمت یک موقعیت ابتدایی منابع انسانی فراهم می کند. راه دیگر برای یافتن شغل در منابع انسانی، گذراندن دوره کارشناسی در رشته مرتبط مانند مدیریت بازرگانی است. چندین سال تجربه در نقش‌های عملیاتی سنگین می‌تواند هنگام انتقال شغلی به یک موقعیت منابع انسانی ارزشمند باشد. برای کسانی که فاقد مدرک کارشناسی مرتبط یا تجربه کاری قابل ترجمه هستند، برنامه های کارشناسی ارشد خاص منابع انسانی برای کمک به ایجاد دانش، مهارت ها و صلاحیت های لازم وجود دارد.




آیا مشاغل کوچک می توانند از مدیریت منابع انسانی استفاده کنند؟

ممکن است مشاغل کوچک در مقایسه با شرکت‌های بزرگ‌تر منابع محدودتری داشته باشند و نیروی کار کمتری داشته باشند و اجرای HRM را دشوارتر کنند. با این حال، اصول و قابلیت‌های HRM می‌تواند به روش‌های زیر برای مشاغل کوچک مفید باشد:

  • استخدام موثر. مشاغل کوچک می توانند از روش های HRM برای شناسایی و جذب استعدادهای مناسب استفاده کنند و اطمینان حاصل کنند که هر کارمند به طور قابل توجهی در موفقیت شرکت مشارکت دارد.
  • انطباق. قوانین استخدام در مورد همه اندازه‌های کسب‌وکار اعمال می‌شود. HRM می‌تواند به مشاغل کوچک در جهت‌یابی در چشم‌انداز قانونی پیچیده کمک کند و خطر مسائل حقوقی پرهزینه را کاهش دهد.
  • توسعه کارکنان. HRM سرمایه گذاری در توسعه کارکنان را تشویق می کند که می تواند به مشاغل کوچک مزیت رقابتی بدهد. برنامه‌های آموزشی و توسعه‌ای دقیقاً طراحی‌شده، مهارت‌های کارکنان را ارتقا می‌دهند و به رشد شرکت کمک می‌کنند.
  • حل تعارض. تیم‌های کوچک به ویژه در معرض درگیری‌ها و اختلالات آسیب‌پذیر هستند. روش‌های HRM روش‌های ساختاریافته‌ای را برای رسیدگی و حل تعارضات و حفظ محیط کاری هماهنگ فراهم می‌کند.
  • حفظ و تعامل. HRM به مشاغل کوچک با فرهنگ‌های کاری نزدیک به هم کمک می‌کند تا تعامل و وفاداری کارکنان را تقویت کنند، گردش کار و هزینه‌های استخدام را کاهش دهند.
  • برنامه ریزی استراتژیک. HRM استراتژی های منابع انسانی را با اهداف تجاری هماهنگ می کند و اطمینان حاصل می کند که هر ابتکار عمل منابع انسانی به برنامه های استراتژیک شرکت کمک می کند.
  • مقیاس پذیری. با رشد مشاغل کوچک، نیازهای منابع انسانی آنها نیز تکامل می‌یابد. روش‌های HRM می‌توانند برای تطبیق با نیازهای متغیر نیروی کار و تقاضاهای ساختارهای سازمانی جدید مقیاس شوند.

بیشتر بخوانید: بیانیه چشم انداز

نتیجه گیری:

مدیریت منابع انسانی به فرآیند جذب و توسعه نیروی کار یک شرکت اشاره دارد. دپارتمان منابع انسانی با شناسایی شکاف‌های استعدادی در یک شرکت، تبلیغ برای موقعیت‌های شغلی، ارزیابی نامزدهای بالقوه و استخدام استعدادهای برتر سروکار دارد. مدیریت منابع انسانی نه تنها با استخدام کارکنان جدید سروکار دارد، بلکه بر مازاد کار برای شرکت‌هایی که می‌خواهند نیروی انسانی خود را کاهش دهند نیز نظارت می‌کند. مدیریت منابع انسانی همچنین بر برنامه‌های توجیهی برای معرفی اهداف، اهداف و سیاست‌های شرکت به کارکنان جدید نظارت می‌کند. به طور کلی، مدیریت منابع انسانی عملکرد روان کارکنان در یک شرکت را تضمین می‌کند.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع مدیریت منابع انسانی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

مدیریت عملیات چیست؟

تعریف مدیریت عملیات چیست؟ نقش مدیریت عملیات در تولید و خدمات و نحوه ارزیابی آن

معرفی و بررسی اهمیت مدیریت عملیات اهمیت , درس مدیریت عملیات بسیار زیاد است. هر کس عملیات بداند، تقریبا یک دید کلی از هر حوزه به دست می آورد. می خواهد آن درس مدیریت منابع انسانی (HR) باشد، بازاریابی (Marketing) باشد و.هر فرآیندی که در کسب و کارها اجرا میشود. مدیریت عملیات از جنبه ی کلان تا جزیی ترین مسایل را شامل میشود و همیشه دو چشم انداز لوکال و گلوبال وجود دارد.  در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

نقش تصمیمات گلوبال و تصمیمات لوکال در مدیریت عملیات

تصمیمات ممکن است که از این دو دیدگاه دچار تناقض باشد. بطور مثال از جنبه ی مالی، ممکن است که یک فرد پول نقد داشته باشد، خودرو داشته باشد، خانه داشته باشد. باید دید از نگاه لوکال چه کار میکند؟ مثال پول نقدش را چه کند؟ داخل بانک بگذارد؟ با خودرو اش چه کند؟ آیا آن را تعمیر کند یا عوض کند؟ در صورتی که به صورت گلوبال نگاه شود، مجموعا شرایط بررسی میشود. نگاه لوکال و گلوبال معموال دو دستاورد مختلف دارند. این خیلی مهم است که ببینیم که گلوبالی تصمیم می گیریم یا لوکالی؟

تصمیمات متمرکز و غیر متمرکز

قدم بعدی برای درک این مفهوم این است که تصمیمات چه قدر متمرکز centralized میباشد و چه قدر غیرمتمرکز decentralized است؟ مثال وقتی بودجه را به استانها بدهیم و بگوییم هر کاری میخواهید انجام دهید، انجام دهید؛ یا به دپارتمانها بدهیم و هر کدام به صورت مستقل هر کاری که میخواهند انجام بدهند، انجام دهند. این نوع بر روی لوکال بودن تصمیمات تأثیر مثبت میگذارد، ولی اگر دیدگاه متمرکز centralized باشد، تصمیمات هم گلوبال میباشند.

مسائل مربوط به مدیریت عملیات

درس مدیریت عملیات به طور سنتی راجع به موجودی و لجستیک صحبت میکند و با توسعه ی فناوری اطلاعات، توان تصمیمگیری راجع به مسائل کلی تر شد و تقریبا علم زنجیره تأمین شکل گرفت. در دیدگاه گلوبال و لوکال در پزشکی میتوان به این مثال اشاره کرد که وقتی دردی داشته باشید، اگر پیش دندانپزشک بروید، یک نظر میدهد. دکتر معده یک نظر میدهد ولی اگر بخواهند به طور گلوبال نگاه کنند، میگویند که اینها همه به هم مربوط است و ممکن است که به اعصاب ربط داشته باشد. این رویکرد را به همه جا میتوان تعمیم داد.

بطور مثال در حادثه ی یازده سپتامبر، CIA ،FBI را متهم میکرد که تو کارت را درست انجام نداده ای، تو چرا اجازه دادهای که یک فرد بدون مدرک، خلبانی کند؟ FBI هم جواب میداد که تو خارجیها را درست بررسی نکرده ای. بعد از آن SECURITY LAND HOME شکل گرفت که وظیفه داشت، روندها را به طور گلوبال نگاه کند.

از همین رو در حوزه ی مشاوره، هم چنین رویکردی مطرح است. شرکتهای مشاوره، ادعا میکنند که ما در یک شاخه تخصص داریم. مثال در استراتژی تخصص داریم. این ادعاها برای گذشته بود ولی امروزه روند به سمت گلوبال حرکت کرده است. مثال من اگر بخواهم زنجیره تأمین ایران خودرو را بررسی کنم، نمیتوانم از مسائل مالی و منابع انسانی و … چشمپوشی کنم و بگویم این مشکل شما است. شرکت مشاوره میگوید، من اگر در استراتژی عملیات مشاوره میدهم، جنبه های دیگر را هم دیده ام.

بیشتر بخوانید: استراتژی عملیات چیست ؟ تعریف استراتژی عملیات و مدیریت عملیات

مدیریت عملیات خدمات و تولید چیست

رویکرد یکپارچه در مدیریت عملیات

نگاه یکپارچه integrated بطور روزانه در حال گسترش است حتی در مسائل معرفتی، چنین پدیده ای رویت می شود. اگر این نگاه integrated نباشد، برای جهان نسخه های غیرمفید پیچیده می شود. به نظر می رسد، تصمیم متمرکز centralized به گلوبال نزدیک است. شاید مفید باشد که این طور تصمیم گیری کنیم، ولی اگر میزان آن را زیاد کنیم، به مشکل بر می خوریم. اگر همه چیز بخواهد بطور متمرکز centralized باشد، حساسیت ها بیش از حد می شود و آدم ها در سازمان می گویند که پس ما در سازمان، عروسکی بیش نیستیم و شما تصمیم می گیرین که ما چه کاری انجام دهیم. این متمرکزبودن، نباید تا حدی باشد که نیروی انسانی، انگیزه اش را از دست بدهد.

نگاه بالا به پایین و پایین به بالا

شرکت سامسونگ (Samsung)، اگر بخواهیم به طور جداگانه نگاه کنیم و هر کدام از بخش ها و قسمت ها را بطور جداگانه بررسی کنیم. یک ساختار بالا به پایین پیدا می کنیم. مثلا ممکن است که ما در بازار سهام، بخواهیم که جایگاه خود را حفظ کنیم ازینرو باید افزایش درآمدی پانزده درصدی را در نظر بگیریم. از دید بالا به
پایین مشخص می شود که مثلا برای گلگسی چه مقدار باید افزایش فروش داشته باشیم . نگاه پایین به بالا، از پایین شروع می شود، مثلا می رویم به دپارتمان فروش می گوییم: شما چه قدر می توانید افزایش فروش دهید؟ در نهایت از دیدگاه و رویکرد پایین به بالا، برای بالا یک نتیجه گیری خاصی انجام می شود.

به طور عموم، دیدگاه پایین به بالا و بالا به پایین، انسجام کلی ندارند. این نگاه، در دیدگاه معرفتی هم وجود دارد. مثلا ما انسان ها مختار هستیم. عالم هم پر از پدیده های تصادفی randomness می باشد. از منظر بالا به پایین، (خدایی) همه چیز علت و معلول است. چه این رعد و برق و چه این زلزله، همگی شامل یک نظام علت و معلولی است. اشکال این جاست که این دو نگاه را با هم قاطی کنیم. از منظر بالا به پایین، آدم موجود جبری است و از پایین به بالا، انسان کاملا مختار است و اختلاف فلاسفه بر سر همین موضوع است. این نگاه تنها به درس مدیریت عملیات ختم نمی شود.

نگاه کوتاه مدت و بلند مدت

در کشور ما، دیدگاه ها اکثراً کوتاه مدت بوده است. اکثر وزارت خانه ها تداوم و ثبات نیروی انسانی ندارند، چون هر کس که می آمده است، فقط به فکر دو سه سال خود بوده است. در نگاه کوتاه مدت، هزینه های مبادلات زیاد است چون همیشه تراکنش در حال رخ دادن است. بعبارتی نگاه کوتاه مدت از جنس پول نقد
است و نگاه بلند مدت از دید سرمایه گذاری است. در درس مدیریت عملیات، به طور گسترده ای با این مباحث درگیر هستیم.

متاسفانه باید بگوییم که کتاب خوب راجع به درس مدیریت عملیات به زبان فارسی، به طور کلی پیدا نمی شود. دکتر مهدی شیخ زاده مدرس دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف معتقد است که بسیاری از مباحثی که مطرح می شود، ناشی از تجربه است و از کتاب خاصی ناشی نمی شود و مسایل گردآوری شده در سایت شریف استراتژی در حوزه مدیریت عملیات و موضوعات مرتبط، حاصل آن چیزی است که دکتر حاجی زاده در عمل تجربه داشته است و مفاهیم مربوط به آنرا بصورت درسنامه منتقل می کند.
در سری موضوعات مربوط به مدیریت عملیات راجع به استراتژی به طور مختصر بیان می شود و مدیرت خدمات به طور گسترده تری بیان می شود؛ چون دیگر به ندرت دیده می شود که یک محصول بدون خدمات ارائه شود. خدمت، نیازمند تکنولوژی است. در سزی مباحث مربوط به مدیریت عملیات به طور مفصل راجع به تدارکات و خرید procurement بحث می شود. جایی است که به شدت پول به خاطر آن از سازمان خرج می شود و راجع به موجودی بحث می شود. همچنین در آخر مدیریت تولید و مباحث پیرامون آن نیز هم بررسی می شود.

 

تعریف مدیریت عملیات خدمات چیست؟

در دنیای عمل، هر بنگاه و شرکتی یک خروجی دارد که یا محصول یا خدمت است. به طور مثال، یک شرکت مشاوره و یک دانشکده، خدمت را عرضه می کند. به طور کلی هر کاری که در سازمان انجام می شود و به نوعی به خروجی مربوط است، عملیات است. فعالیت های اصلی سازمان، عملیات است. اگر یک سازمان، خدمت آموزش ارائه می دهد، منابع انسانی و دیگر منابعی که دارد، نقش حمایت کننده برای آموزش دارد. عملیات، فلسفه ی وجودی یک بنگاه است.

اگر مواد اولیه برای تولید خرید شود یا نیروی انسانی برای آموزش استخدام شود مربوط به عملیات است. هر آنچه که مربوط به خروجی سازمان است، عملیات است و موارد دیگر مانند منابع انسانی، جزء بخش حمایتی محسوب می شود. امروزه خدمات این قدر گسترده شده اند که کالا با خدمات، باندل bundle می شوند ولی وقتی صحبت از کالا یا خدمت می شود، یک طیفی وجود دارد. اگر یک محصول خریده شود و دیگر فرآیندی مانند تعمیرات بعد از آن نباشد، به طور محض کالا محسوب می‌شود.

سیستم های عملیاتی

سیستم عملیاتی ورودی ها را به منظور مهیا کردن خروجی هایی تغییر می دهد که برای مشتری مورد نیاز است. این سیستم، منابع فیزیکی را به خروجی تبدیل می کند، عملکردی که به منظور تسهیل نیازهای مشتری و برطرف کردن آنها می باشد، مثلا، مهیا کردن برخی استفاده ها برای مشتری. در برخی سازمان ها، محصولات، محصولاتی فیزیکی هستند، در حالی که در سایر سازمان ها، به عنوان اقلام خدماتی در نظر گرفته می شوند. سرویس های اتوبوس و تاکسی، خیاطی، بیمارستان و خانه سازی مثال هایی از این سیستم های عملیاتی است.
Everett E. Adam & Ronald J. Ebert، سیستم عملیاتی را به عنوان سیستمی از یک سامان تعریف می کند که بخشی از سازمان است که محصولات فیزیکی و خدماتی سازمان را تأمین می کند. Ray Wild سیستم علمیاتی را به عنوان یک سیستم عملیاتی تعریف می کند که پیکربندی آن، از منابع است و با ارائه کالا یا خدمات ترکیب شده است.

بیشتر بخوانید: رویکرد بالا به پایین چه تفاوتی با رویکرد پایین به بالا دارد؟

عملیات هم جنبه ی تقاضا را پاسخ می دهد و این دو حوزه با هم تنیده شده اند و نمی توان با تبلیغات تقاضا را زیاد کرد در صورتی که عملیات نتواند پاسخ این تقاضا را بدهد. در حوزه ی طراحی و توسعه ی محصول، تیم طراحی باید با تیم عملیات در تعامل باشند.

فرآیند های اصلی و پشتیبان مدیریت تولید و عملیات

یک بنگاه، یک سری ورودی دارد و یک سری خروجی. آنچه بین ورودی و خروجی رخ می دهد، فرآیندهای عملیات است. مواردی نظیر طراحی، برنامه ریزی جزء این موارد حساب می شود. برای استراتژی های عملیات، یک سری حلقه هایی وجود دارد که با دیگر حوزه های سازمان مرتبط است. بعبارتی ساده تر، استراتژی های کلی سازمان، در هر بخش، استراتژی آن بخش را مشخص می کند. قلب تپنده ی سازمان مربوط به فعالیت های عملیات است.
مثلا نیروی انسانی، مشخص می کند که چه میزان افراد می توانند فعالیت کنند. به طور مثال اگر لازم باشد که یک برنامه ای برای افزایش انگیزش کارکنان چیده شود، ممکن است که یک راه حل این باشد که با تغییر در عملیات، بار سنگین از روی افراد برداشته شود تا اصطکاک دائم بین افراد کم شود.
بازاریابی جنبه ی تقاضا را بررسی می کند. عملیات هم جنبه ی تقاضا را پاسخ می دهد و این دو حوزه با هم تنیده شده اند و نمی توان با تبلیغات تقاضا را زیاد کرد در صورتی که عملیات نتواند پاسخ این تقاضا را بدهد. در حوزه ی طراحی و توسعه ی محصول، تیم طراحی باید با تیم عملیات در تعامل باشند.
درک زنجیره ی تأمین بسیار مفید است. به طور مثال در فضای خرید سهام، وقتی قیمت نفت پایین و بالا شود، با توجه به زنجیره ی تأمین، خیلی از موارد را می شود درک کرد و راجع به سهام های شرکت ها، تصمیم گیری کرد.

 

کنترل عملیات سازمان، شامل فرآیندهای زیر است:

۱- فرایند عملیاتی: شامل فرایند های اصلی یعنی تامین، تولید و فروش

۲- فرایند پشتیبانی: فرایندی است که وظیفه آن پشتیبانی فرایند های عملیاتی شامل منابع انسانی، مدیریت اطلاعات، مدیریت دانش و مدیریت سرمایه است.

۳- فرایند مدیریتی: فرایندی که وظیفه آن برنامه ریزی، کنترل استراتژیک کل سیستم، حصول اطمینان از حرکت و روند مطلوب سیستم در جهت منافع ذی نفعان است، و در قالب برنامه ریزی استراتژیک و برنامه ریزی کلان از دستیابی به آن برنامه اطمینان حاصل می نماید.

 

تفاوت میان عمیات تولید و عملیات خدماتی

تولید به خاطر طبیعت ملموس خروجی ها (محصولات) شاخص است، خروجی هایی که مشتری ها، در طی زمان، مصرف می کنند، نیازمند شغل هایی است که در آن نیروی کار کمتری واداوات بیشتری مورد استفاده قرار گیرد، میزان تماس با مشتری کمتر باشد، هیچ مشارکتی از طرف مشتری در فرایند انتقال، وجود نداشته باشد و روش های پیچیده ی مربوط به اقدامات تولید و مصرف منابع به عنوان محصول، وجود داشته باشد.
خدمات به دلیل خروجی های ناملموس شاخص هستند، خروجی هایی که مشتری ها فوراً مصرف می کنند و این خروجی ها منجر به شغل هایی می شود که در آنها از نیروی کار بیشتر و ادوات کمتر استفاده شده است. در این فرایند، تماس مستقیم با مشتری وجود دارد، مشارکت مشتری در فرایند انتقال، زیاد است و روش های اولیه برای انجام فعالیت های انتقال و مصرف منابع وجود دارد. برخی سرویس ها، بر اساس اداوت هستند، مانند خدمات راه آهن، مخابرات و برخی دیگر ربر اساس مردم، مانند سرویس مشاوره ی مالیات و …

ویژگی های متمایز عملیات تولید و خدمات

ویژگی های زیر می تواند برای ایجاد تمایز بین عملیات های تولید و عملیات های خدماتی، در نظر گرفته شود:

۱. طبیعت ملموس یا غیر ملموس مربوط به خروجی
۲. مصارف خروجی ها
۳. طبیعت کاری (شغلی)
۴. میزان ارتباط با مشتری
۵. مشارکت مشتری در تبدیل
۶. اقدامات مربوط به کارایی

بیشتر بخوانید: تدوین استراتژی مناسب کسب و کار با استفاده از تحلیل مالی و تایپولوژی های مختلف

فرآیند مدیریت عملیات در تولید و خدمات و زنجیره تأمین

انواع مختلف عملیات و تایپولوژی مدیریت عملیات

هر چه به سمت بالادست صنایع برویم، به نوعی به منابع طبیعی نزدیک می شویم و هر چه به سمت صنایع پایین دست بیاییم، جنس و تایپولوژی تغییر می کند. به طور مثال در پتروشیمی ها، سرمایه گذاری ها سنگین است و تنها چند محصول با حجم زیاد وجود دارد. ولی وقتی پایین تر بیاییم، تعداد محصولات زیادی با حجم کمتری وجود دارد و سرمایه گذاری هم کم تر است.موضوع بهره مندی منابع (یا همان utilization) در صنایع بالادست مهم است و یکی از مفاهیمی است باید در مدیریت عملیات به آن پرداخته شود. در صنایع پایین دست، شرکت های زیرپله ای  عمدتا material insentive هستند که چند چیز را با هم تولید می کنند.

در صنعت نیمه رساناها، تایوان رتبه ی اول را دارد. در صنایع بالادستی تولید ویفرها و چیپ ها رخ می دهد که سرمایه گذاری بالایی را داراست. در صنایع پایین دستی این موارد، می توان به سامسونگ و دل (Dell) اشاره کرد، که تنها به مونتاژ می پردازند.

به طور معمول، صنایعی که حجم بالایی دارند، تنوع کمتری دارند؛ از همین رو آنها استانداردها و مسایل روزمره و روتین بیشتری دارند. علاوه بر این، در صنایع تولیدی با حجم بالا تغییرات در تقاضا کم است؛ به طور مثال مصرف کل کشور در انرژی و فلزات، زیاد تغییر نمی کند. تغییرات شدید در تقاضا مربوط به محصولات پایین دست است. این که محصول در آخر به دست چه کسی می رسد، در visibility مشخص می شود. به طور مثال در بحث خودرو یک فرد خودرو را به طور سفارشی، شفارش می دهد و visibility زیاد است.

به طور مثال، در صنعت دارو، بعضی از بنگاه ها، برای دیگر بنگاه ها تولید می کنند و خودشان بالادستی هستند؛ شرکت هایی وجود دارند که خود شرکت های بیمه و بانک ها را بیمه می کنند. در واقع این شرکت ها، جزء صنعت بالا دستی حساب می شوند.

بیشتر بخوانید: برنامه ریزی استراتژیک چیست؟

 

ارزیابی عملکرد در مدیریت عملیات

هر کاری که انجام می شود، بهتر است که اندازه گیری شود. اگر کاری اندازه گیری نشود، می توان گفت که مدیریت رخ نمی دهد. به طور مثال، آیا گمرک از شرکت هیوندای (Hyundai) می پرسد، شما چند ماشین وارد کرده اید؟ آیا میزان واردات و صاردات شرکت هیوندایی نظارت نمیشود؟ جواب این مساله خیر است و بسیاری از صنایع بالادستی نظارت های مداوم و دقیق بر مجموعه های زیر دست خود دارند.

ارزیابی هزینه در مدیریت عملیات

هزینه، یکی از مهم ترین شاخص های اندازه گیری است. کاری که انجام می شود، چه قدر هزینه می برد؟ در کشور ما، توجه به این موضوع نیاز است. تولید خودرو و گندم در داخل کشور، به چه هزینه ای رخ می دهد؟ در مدیریت عملیات باید کاری انجام شود که در آن شایستگی ذاتی (core competency) وجود دارد و دیگر کارها باید، برونسپاری انجام شود. به طور مثال، بوئینگ و ایرباس، بردهای الکترونیکی شان را به ژاپن برای تولید می سپارند. آیا این وابستگی
است؟ هنر در جهان جدید این است که بتوان تعامل داشت.

ارزیابی سرعت در مدیریت عملیات

در مدیریت عملیات وقتی از سرعت صحبت میکنیم باید بطور شفاف از خود بپریسم چه سرعتی ملاک است؟ این کالا که با ده دلار تولید می شود، دو روزه تولید می شود یا دو هفته ای؟ کالا با چه کیفیتی تولید می شود؟ چه قدر انعطاف وجود دارد؟ اگر در حال تولید لامپ صد وات می باشد، اگر تقاضا عوض شد، آیا بنگاه می تواند سریع لامپ شصت وات تولید کند؟ چه قدر  قابلیت اطمینان (dependability) وجود دارد؟ وقتی بنگاه تعهد می کند که دو روزه یک کالا را تحویل دهد، آیا در عمل هم دو روزه تحویل می دهد یا دو ماه؟

در مدیریت عملیات خواهیم دید که بحث مجموع هزینه های مالکیت (total cost of ownership) مطرح می شود این موضوع نشان دهنده آن است که به طور مثال ممکن است، داشتن یک ماشین بیست میلیونی به خاطر هزینه های بعدی اش مانند قطعات، صرفه کمتری داشته باشد نسبت به داشتن یک ماشین پنجاه میلیونی.  این پارامترها از هم مستقل هستند به خاطر اینکه دیمانسیون آن ها متفاوت است ولی با همدیگر کورلیشن (correlation) دارند.

بیشتر بخوانید: استراتژی تجاری یکی از عوامل مؤثر بر کارایی سرمایه گذاری

 

 

روند های جهانی در مدیریت عملیات

دانستن روندها میتواند بر تصمیم گیری در حوزه مدیریت عملیات تأثیر گذار باشد؛ برای یک روند، غالب بودن آن مهم است، اما چیزی که باید بدانیم این است که یک روند دیر یا زود، در هر کشوری وارد می شود. در ادامه به بیان چند روند در بازارهای جهانی میپردازیم که دانستن هر کدام به شما کمک میکند تا مفاهیم را بهتر و ژرف درک نمایید.

روند تمایل به خدمات

هر چه زمان می گذرد، بازار به سمت خدمات می رود. ابتدا زمان کشاورزی بود، سپس تولید بود و امروزه در کنار تولید، خدمات دارد جای خود را باز می کند. مثلا حتی برای خرید یک میز، خدماتی مثل تحویل و تعمیرات وجود دارد و تولید با خدمات باندل می شود. حوزه ی خدمات برای کشورهایی مثل ایران که صاحب تکنولوژی نیستند، بسیار مناسب است. فرض کنید که با بازشدن درهای کشور، تکنولوژی ها وارد کشور شوند، این تکنولوژی ها نیازمند خدمات هستند. همیشه محصول مهم نیست. مدیرانی که عقلشان در چشمشان است، موارد قابل مشاهده را فقط در نظر می گیرند. به طور مثال اگر به آن ها گفته شود که فلان میز را باید بخرید برای شرکت، قبول می کنند ولی برای چیزهای نرم، مثل رضایت مندی مشتریان در سازمان چون محسوس نیست، مقاومت می کنند.

روند جهانی شدن (Globalization)

شرکت ها به این باور رسیده اند که هر آنچه را که قابلیت ندارند، خودشان انجام ندهند و با دیگران تشریک مساعی کنند، این کار جهانی شدن را شکل داده است. به طور مثال، قبلا در یک شرکت، همه چیز را در داخل شرکت انجام می دادند. تمام کدهای بخش IT در شرکت انجام می شد و حتی آموزش نیروی انسانی هم در داخل شرکت انجام می شد. اکنون، گفته می شود اگر یک کار را خودتان بلدید، انجام دهید ولی اگر بلد نیستید، بهتر است که بدهید دیگران انجام دهند. ممکن است که گفته شود، این کار وابستگی می آورد. الزاماً اینگونه نیست و فقط برای بعضی از آیتم های استراتژیک این طور است. با توجه به جهانی شدن، مناطق جغرافیایی گسترش یافته اند. شفافیت اطلاعات زیاد شده اند. به طور مثال برای خرید یک محصول پزشکی قبلا می بایست به منطقه خاص فقط رجوع می کردیم ولی امروزه با جستجو در اینترنت ممکن است که یک محصول را در تایوان، بپسندیم که برای ما مناسب تر است و آن را با حتی قیمت کمتری بخریم.

بیشتر بخوانید: شایستگی اصلی چیست؟

 

روند کیفیت بهتر محیط زیست

قبلا، هر جور که بود تولید می کردیم و هوا را آلوده می کردیم و محدودیتی نبود، امروزه، بشر به این باور رسیده است که باید این موضوع را کنترل کند. این ها در دنیای زنجیره تأمین پیامد دارد. این موضوع ابعاد مختلفی دارد، بطوریکه می تواند، هم بار مثبت داشته باشد هم بار منفی. به طور مثال، ممکن است برای نجات جان یک حیوان، چند برابر انرژی که برای نجات او ارزش دارد، انرژی مصرف شود. مثلا، چینی ها برای رقابت در بازار جهانی، بعضا مثل برده دارند کار می کنند که این ها در جهان جدید، مشکل دارد.

روند مدیریت بهتر زنجیره تأمین SCM

تفاوت مدیریت زنجیره تأمین و عملیات اینجا مشخص می شود،زبطور مثال اگر داخل شرکت را بخواهیم مدیریت کنیم که چه چیزی کجا باشد، این مسائل مربوط به مدیریت عملیات است ولی وقتی فراتر از شرکت می رویم، اینکه، در شرکت های بالادست و پایین دست چگونه تعامل کنیم، بحث زنجیره تأمین پیش می آید.

روندهای حاکم بر مدیریت زنجیره تأمین

اگر فضای کسب و کار را از یک منظر دیگر نگاه کنیم، پیچیدگی در حال بالا رفتن است و تکنولوژی این اجازه را می دهد، که محصولات و کالاهای در بازار، پیچیده تر تولید شوند. از همین رو، انتظارات مشتریان بالا رفته است و شرکت ها عملا در تولیدات به صورت سفارشی پیش می روند و تنوع محصولات به شدت بالا رفته است. پیامدهای این روندها این را نشان می دهد که نیاز به هماهنگی و همکاری مشترک (coordination) زیاد شده است. شرکت ها قبلا، تمام فعالیت خود را در داخل انجام می دادند و کل کار را از الف تا ی انجام می دادند. در جهان جدید، کسی برنده است که بتواند تعاملات را به خوبی مدیریت کند. به طور مثال
در دانشکده های آموزشی بهتر است که از بیرون هم اساتید معتبر را دعوت کنیم و با آنها تعامل داشته باشیم. چند شرکت داخلی در ایران وجود دارد که قدمت صد ساله دارد؟ بین مالکیت و مدیریت تفاوت قائل شود؟ هیئت مدیره ی شرکت های داخلی، اکثراً خانوادگی است که مسائل و مشکلاتی را با خود بهمراه دارد که در مدیریت زنجیره تأمین و تبادل آنها با دیگر شرکت ها اثر گذار است.

بیشتر بخوانید: نظریه بازی ها در مدیریت استراتژیک به چه معناست و چه کاربردهایی دارد؟

 

تعامل شرکتها از دیدگاه تئوری بازی ها

تعامل کردن از دیدگاه تئوری بازی ها نیز قابل بحث است. در مثال مرتبط با نظریه بازی ها، می توان به prisoners dilemma اشاره کرد که اگر به طور تکرار انجام شود و بازی به طور repeated game باشد، دیده می شود که بهتر است تعامل انجام شود. ایران خودرو مثلا دو مدل ذهنی را در رابطه با قطعه سازان می تواند در پیش بگیرد:

  1. آن ها را له کنم و به جای پرداخت دو ماه، مبالغ تسویه آنها را چهار ماهه پرداخت کنم.
  2. به آن ها کمک کنم که رشد کنند.

در حوزه ی نیمه رساناها بعضی از شرکت ها هستند که کلا ده نفر مهندس طراح هستند ولی جریان کار را مدیریت می کنند و کارهایشان را با کشورهای مختلف، تعامل می کنند. به طور کلی در شرکت های IT مشکلی که خیلی از شرکت ها دارند، یک کد را می نویسند ولی وقتی می فهمند که مناسب نیست، حاضر نیستند آن را دور بیندازند.

منبع: برگرفته از درسنامه مدیریت عملیات دکتر مهدی شیخ زاده – استاد دانشگاه شریف | کتاب استراتژی عملیات اسلک

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع مدیریت عملیات برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

Operations Management Definition

What is Operations Management?

Operations Management: Definition, Principles, Activities, Trends

What is Operations Management [Theory & Practice] 

۷ Operational Strategies to Remain Competitive and Efficient

مدیریت تولید

مدیریت تولید

در این مقاله به بررسی موضوع مدیریت تولید پرداخته ایم. در ابتدا ضمن ارائه تعریفی از مدیریت تولید، بخش های مختلف آن را مورد بررسی قرار داده ایم. سپس عملکرد های مدیریت تولید و کارهایی که یک مدیری باید انجام دهد را شرح داده ایم. در ادامه مدیریت تولید را در مقایسه با مدیریت عملیات تشریح نمودیم و در نهایت نیز به ذکر مزایای مدیریت تولید پرداخته ایم. می توان گفت با مطالعه این مقاله به فهم مناسبی در زمینه مدیریت تولید دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

مقدمه ای بر مدیریت تولید

مدیریت تولید یکی از حوزه‌های مهم و اساسی در هر سازمان تولیدی است. این حوزه به تمامی فعالیت‌هایی که از تبدیل مواد اولیه به محصول نهایی منجر می‌شوند، می‌پردازد. هدف اصلی مدیریت تولید، ایجاد یک فرآیند تولید کارآمد و موثر است که بتواند نیازهای مشتریان را برآورده کرده و حداکثر سودآوری را برای سازمان به همراه داشته باشد. مدیریت تولید در موفقیت یک سازمان تولیدی نقش بسیار مهمی ایفا می‌کند. برخی از مهم‌ترین دلایل اهمیت این حوزه عبارتند از:

  • افزایش بهره‌وری: با برنامه‌ریزی دقیق و استفاده از روش‌های تولید بهینه، می‌توان بهره‌وری را افزایش داده و هزینه‌های تولید را کاهش داد.
  • بهبود کیفیت محصولات: با کنترل دقیق کیفیت در تمام مراحل تولید، می‌توان محصولاتی با کیفیت بالا و مطابق با استانداردهای مورد نظر تولید کرد.
  • کاهش زمان تولید: با استفاده از تکنیک‌های برنامه‌ریزی و زمان‌بندی مناسب، می‌توان زمان تولید را کاهش داده و پاسخگویی به تقاضای مشتریان را افزایش داد.
  • انعطاف‌پذیری در تولید: یک سیستم تولید خوب طراحی شده، می‌تواند به راحتی خود را با تغییرات بازار و تقاضای مشتریان تطبیق دهد.

ما به جزئیات بیشتری خواهیم پرداخت و مزایای مدیریت تولید و چگونگی ایجاد کارایی بیشتر توسط نرم‌افزار برنامه‌ریزی تولید را توضیح خواهیم داد.

مدیریت تولید چیست؟

مدیریت تولید فرآیندی است که بر تبدیل ورودی‌های تولید، مانند مواد اولیه، قطعات و اجزای تجهیزات، به خروجی‌های تولید، که هر محصول یا کالایی است که یک شرکت تولید می نماید، نظارت می‌کند. دامنه مدیریت تولید شامل حوزه‌های مختلفی است که شامل برنامه‌ریزی تولید، بودجه‌بندی، زمان‌بندی و کنترل می‌شود. مدیران تولید باید بر این حوزه‌ها نظارت کنند تا اطمینان حاصل نمایند که محصولات در زمان مقرر و در محدوده بودجه تولید می‌شوند. بنابراین، مدیریت تولید با هر جنبه‌ای از تولید سروکار دارد. این بدان معناست که با مدیریت تمام مواد لازم برای تولید، از جمله موجودی یا انبارداری آن مواد، تا طراحی محصول یا کالا، استفاده از موجودی تجهیزات، نظارت بر عملکرد و موارد دیگر کار می‌کند. هدف کلی دستیابی به اهداف استراتژی تولید شرکت است.

بخش های مدیریت تولید

هنگامی که همه چیز به هم متصل می‌شود، مدیریت تولید به خط تولید شما کمک می‌کند تا بدون وقفه یا تأخیر به طور روان اجرا شود. این کار با صرف زمان و تلاش در برنامه‌ریزی تولید، زمان‌بندی تولید، کنترل تولید و نگهداری تجهیزات انجام می‌شود. بخشی از این چهار رشته، البته، مدیریت نیروی کار، روش‌ها، مواد و هزینه‌ها است. بیایید نگاهی دقیق‌تر به این چهار بخش از مدیریت تولید بیندازیم.

دامنه مدیریت تولید

همانطور که در بالا ذکر شد، مدیریت تولید یک فرآیند یا رشته است که از چهار حوزه اصلی تشکیل شده است: برنامه‌ریزی تولید، بودجه‌بندی، زمان‌بندی و کنترل، که دامنه آن را تعریف می‌کنند.

۱. برنامه‌ریزی تولید

برنامه‌ریزی تولید تعیین طراحی یک محصول و نحوه اجرای آن طراحی است. این در مورد سازماندهی وظایف، منابع، هزینه‌ها و زمان‌بندی‌ها برای تحویل محصول یا کالاهای خود با بالاترین کارایی ممکن است. از طریق یک فرآیند تولید کارآمد، محصولات در زمان مقرر به مشتریان تحویل داده می‌شوند، زمان انتظار کاهش می‌یابد و ظرفیت با تقاضا متعادل می‌شود. برای کنترل تمام این عناصر و کارکرد آن‌ها برای تحویل محصول خود در زمان مقرر، باید منابع انسانی، زنجیره تامین و موارد دیگر را مدیریت کنید. نرم‌افزار مدیریت پروژه می‌تواند به شما در سازماندهی تمام بخش‌های تولید کمک کند.

۲. بودجه‌بندی تولید

بودجه تولید یک سند مهم مدیریت تولید است که به سازمان‌ها اجازه می‌دهد تا میزان محصول مورد نیاز برای تولید را برای پاسخگویی به تقاضای پیش‌بینی‌شده مشتری، به حداقل رساندن هزینه‌های عملیاتی و حفظ سطوح موجودی، تولید و کار در حال انجام مورد نظر خود تخمین بزنند.

۳. زمان‌بندی تولید

زمان‌بندی تولید برنامه‌ریزی و ساده‌سازی فرآیندهای ایجاد و تحویل پروژه‌ها به بازار است. این امر مدیریت زنجیره تأمین، نیروی کار، لجستیک، هزینه‌ها و جدول زمانی تولید را در نظر می‌گیرد. برنامه تولید اصلی به تولیدکنندگان کمک می‌کند تا هزینه‌ها را تعیین نمایند، به آن‌ها در تخصیص منابع مالی مورد نیاز برای هر مرحله از تولید کمک می‌کند، تحویل به موقع محصول با کیفیت به مشتریان را تضمین می‌کند و همچنین لجستیک و زمان مورد نیاز برای حمل و نقل محصولات نهایی به توزیع‌کنندگان و فروشگاه‌های خرده‌فروشی را در نظر می‌گیرد.

۴. کنترل تولید

کنترل تولید که بخشی جدایی‌ناپذیر از مدیریت تولید و زنجیره تأمین است، بر تولید نظارت می‌کند تا به طور روان ادامه یابد. این به عنوان بخشی از مدیریت عملیات بزرگتر با کنترل موجودی و کنترل کیفیت استفاده می‌شود. کنترل تولید مستلزم پیش‌بینی، برنامه‌ریزی و زمان‌بندی کار توسط مدیران با در نظر گرفتن منابع انسانی، مواد و هزینه برای برآورده کردن انتظارات کیفیت و کمیت است.

بهینه‌سازی تولید

بهینه‌سازی تولید به تمام اقدامات مدیریتی اطلاق می‌شود که برای افزایش بهره‌وری یک تأسیسات تولیدی بدون نیاز به منابع اضافی مانند نیروی کار یا تجهیزات انجام می‌شود. این شامل اقداماتی مانند تجدید نظر در طرح کارخانه برای جریان بهتر مواد در اطراف کارگاه، متعادل کردن خط مونتاژ برای اطمینان از بار کاری مشابه برای همه کارکنان یا ایجاد تنظیماتی در خود محصول برای سهولت تولید است. مدیریت هر یک از حوزه‌های دامنه مدیریت تولید پیچیده است و نیاز به اجرای اقدامات مختلفی از سوی تیم مدیریت تولید و کل سازمان دارد. اینها به عنوان عملکردهای مدیریت تولید شناخته می‌شوند.

بیشتر بخوانید: تعریف استراتژی زنجیره تأمین چیست؟ انواع مدیریت زنجیره تأمین چگونه اجرا می شوند؟

شرایط مدیریت تولید

عملکردهای مدیریت تولید

عملکردهای مدیریت تولید را می‌توان به عنوان تمام اقداماتی که یک سازمان برای مدیریت فرآیند تولید خود از لحظه کسب منابع خام تا لحظه تحویل محصولات نهایی به مشتریان انجام می‌دهد، تعریف کرد. در اینجا برخی از نمونه‌های کلیدی عملکردهای مدیریت تولید آورده شده است.

  • مدیریت کارگاه: کارگاه، فضای فیزیکی یک تأسیسات تولیدی است که در آن محصولات تولید می‌شوند. یکی از عملکردهای مهم مدیریت تولید، ایجاد طرح کارخانه، روش‌های عملیاتی استاندارد، دستورالعمل‌های ایمنی و نظارت بر سایر عوامل موثر بر بهره‌وری در سطح کارگاه است.
  • مدیریت موجودی: تولیدکنندگان باید سه نوع اصلی موجودی را مدیریت کنند: موجودی تولید، موجودی در حال پردازش و موجودی محصول. حفظ بهینه این موجودی‌ها تضمین می‌کند که تولید بدون وقفه ادامه یابد و تقاضای مشتری برآورده شود در حالی که هزینه‌های انبار و تولید به حداقل می‌رسد.
  • مدیریت زنجیره تأمین: مدیریت زنجیره تأمین شامل مدیریت هر مرحله از فرآیند خرید مواد اولیه از تامین‌کنندگان خارجی است. هدف اصلی به دست آوردن باکیفیت‌ترین مواد اولیه با کمترین هزینه ممکن و اطمینان از تحویل به موقع مواد اولیه به تأسیسات تولیدی است.
  • برنامه‌ریزی ظرفیت: ظرفیت تولید اندازه‌گیری مقدار محصولاتی است که سازمان‌ها می‌توانند بر اساس منابع موجود خود مانند منابع انسانی، تجهیزات و مواد اولیه تولید کنند. با این حال، ظرفیت تولید یک سازمان با تولید کالاها متفاوت است، بنابراین باید دائماً استفاده از منابع خود را نظارت نمایید تا ظرفیت تولید خود را درک کنید تا در صورت لزوم سفارشات تولید جدید را بپذیرید یا رد نمایید.
  • نگهداری تجهیزات: نگهداری تجهیزات فرآیند حفظ تجهیزات تولید در شرایط مطلوب بدون وقفه در چرخه تولید است. هدف اصلی به حداقل رساندن هزینه‌ها و توقف تجهیزات، بهبود بهره‌وری و اطمینان از رعایت استانداردهای نظارتی توسط شرکت است.
  • مکان یابی تاسیسات: انتخاب محل خود تأسیسات تولید مهم است زیرا به طور قابل توجهی بر هزینه‌های عملیاتی یک کسب‌وکار تأثیر می‌گذارد. برای انتخاب مکان بهینه، تولیدکنندگان از فرمول‌های برنامه‌ریزی خطی برای یافتن مکانی که هزینه‌های حمل و نقل مواد اولیه و کالاهای نهایی را از تأسیسات تولید به حداقل می‌رساند و سود را به حداکثر می‌رساند، استفاده می‌کنند.
  • مدیریت سفارشات: فرآیند مدیریت سفارشات شامل دریافت، اولویت‌بندی و زمان‌بندی سفارشات تولید بر اساس سفارشات خرید دریافتی از مشتریان است. باید یک سیستم ردیابی سفارشات وجود داشته باشد تا بتوانید سفارشات را به موقع تحویل دهید و برنامه‌های تولید دقیقی تهیه کنید.
  • مدیریت کیفیت: برای مدیریت کیفیت محصولات، تولیدکنندگان ابتدا باید استانداردهای کیفی را که محصولات آن‌ها باید رعایت کنند تعریف کنند و سپس روش‌ها، دستورالعمل‌ها و ابزارهای تضمین کیفیت را برای اطمینان از کنترل کیفیت ایجاد نمایند.
  • مدیریت انبار: هر سازمانی که محصولاتی را تولید می‌کند، به انباری برای ذخیره انواع موجودی‌های خود مانند مواد اولیه تولید، تجهیزات، ماشین‌آلات، کار در حال انجام و کالاهای نهایی نیاز دارد. ذخیره این اقلام هزینه دارد، بنابراین ساده‌سازی عملیات انبار برای به حداقل رساندن هزینه‌های عملیاتی مهم است.
  • ردیابی و گزارش‌دهی تولید: شاخص‌های عملکرد کلیدی تولید (KPI) زیادی وجود دارد که می‌توانید برای نظارت بر میزان اثربخشی، سودآوری و کارایی منابع فرآیند تولید خود استفاده کنید. سپس باید یک فرآیند گزارش‌دهی تولید را برای آگاه نگه داشتن ذینفعان خود ایجاد کنید.

مدیریت تولید فرآیندی است که بر تبدیل ورودی‌های تولید، مانند مواد اولیه، منابع و هزینه‌ها، به خروجی‌های تولید، که هر محصول یا کالایی است که یک شرکت ایجاد می‌کند، نظارت می‌نماید. این شامل فازهایی است که شامل برنامه‌ریزی، زمان‌بندی، کنترل و نگهداری در خدمت تولید کیفیت و کمیت در زمان مقرر و در محدوده بودجه است. بنابراین، مدیریت تولید با هر جنبه‌ای از تولید سروکار دارد. این بدان معناست که با مدیریت تمام مواد لازم برای تولید، از جمله موجودی یا انبارداری آن مواد، طراحی محصول یا کالا، استفاده از موجودی تجهیزات، نظارت بر عملکرد و موارد دیگر کار می‌کند. هدف کلی دستیابی به اهداف استراتژی تولید شرکت است.

 

 

مثال در زمینه مدیریت تولید

مدیریت تولید یکی از جنبه‌های حیاتی هر کسب‌وکاری است که به طور مستقیم بر روی کیفیت محصول، هزینه‌های تولید و رضایت مشتری تاثیر می‌گذارد. شرکت‌های بسیاری در سراسر جهان به عنوان پیشرو در این حوزه شناخته می‌شوند. در ادامه به معرفی چند نمونه از این شرکت‌ها می‌پردازیم:

  • تویوتا (Toyota): این شرکت ژاپنی با سیستم تولید تویوتا به شهرت جهانی رسیده است. این سیستم بر پایه حذف ضایعات، بهبود مستمر و تولید به موقع استوار شده است.
  • تسلا (Tesla): تسلا با رویکرد نوآورانه خود در تولید خودروهای برقی، استانداردهای جدیدی را در صنعت خودروسازی تعریف کرده است. این شرکت از فناوری‌های پیشرفته‌ای مانند هوش مصنوعی و روباتیک برای بهینه‌سازی فرآیند تولید استفاده می‌کند.
  • اپل (Apple): اپل با طراحی محصولات زیبا و با کیفیت، به یکی از موفق‌ترین شرکت‌های فناوری در جهان تبدیل شده است. این شرکت به مدیریت زنجیره تامین بسیار دقیق و کنترل کیفیت بالا شهرت دارد.
  • سامسونگ (Samsung): سامسونگ یکی دیگر از غول‌های فناوری است که در زمینه تولید طیف گسترده‌ای از محصولات از جمله گوشی‌های هوشمند، تلویزیون و لوازم خانگی فعالیت می‌کند. این شرکت از سیستم‌های تولید بسیار پیچیده و خودکار استفاده می‌کند.

بیشتر بخوانید: مدیریت پروژه

یک مدیر تولید چه کاری انجام می‌دهد؟

یک مدیر تولید مسئول نظارت بر هر یک از حوزه‌های مدیریت تولید است: برنامه‌ریزی تولید، بودجه‌بندی، زمان‌بندی، کنترل و بهینه‌سازی. برای انجام این کار، مدیران تولید با طیف وسیعی از تصمیم‌گیرندگان و رهبران درون یک سازمان مانند مدیران دپارتمان‌های فروش، توسعه محصول یا حتی بازاریابی همکاری می‌کنند. در این بخش برخی از مسئولیت‌های اصلی یک مدیر تولید آورده شده است:

  • ایجاد و نگهداری یک برنامه تولید اصلی با اولویت‌بندی سفارشات خرید و قراردادهای تولیدی که برای شرکت سودآورترین هستند.
  • تهیه بودجه تولید بر اساس تقاضای پیش‌بینی‌شده مشتری و تعیین سطوح حداقل موجودی.
  • تعریف طرح کارگاه و انجام سایر اقدامات بهینه‌سازی تولید برای بهبود کارایی فرآیند تولید.
  • ایفای نقش رابط بین بخش تولید و سایر بخش‌های سازمان.
  • ایجاد روش‌ها، تجهیزات و ابزارهای مدیریت ایمنی برای اطمینان از ایمنی کارگران تولید و رعایت الزامات قانونی.

سایر نقش‌های مدیریت تولید

بسته به نوع تولید، ممکن است یک یا چند نقش مدیریت تولید وجود داشته باشد. هرچه عملیات بزرگتر باشد، احتمال بیشتری وجود دارد که مدیر تولید افراد دیگری را برای تقسیم مسئولیت‌ها استخدام کند. شرکت‌های کوچک‌تر می‌توانند یک مدیر تولید داشته باشند که تمام وظایف مربوط به این حوزه را بر عهده دارد. بیایید به سه نقش اصلی نگاه کنیم.

  • برنامه‌ریز تولید: بر برنامه‌ریزی و استفاده از منابع تولید متمرکز است تا اطمینان حاصل کند که مواد اولیه، منابع، هزینه‌ها و جدول زمانی همگی با هم کار می‌کنند.
  • سرپرست تولید: مسئول تجهیزات تولید، کارکنان و فرآیندهای کارگاه تولید، از جمله زمان‌بندی، فعالیت‌ها و رفع مشکلات است.

بیشتر بخوانید: شاخص کلیدی عملکرد (KPI) چیست؟

مدیریت تولید در مقابل مدیریت عملیات

ما در گذر از مدیریت عملیات نیز یاد کردیم، اما سزاوار بخش جداگانه‌ای برای تمایز آن با مدیریت تولید است. مدیریت تولید، همانطور که در بالا تعریف شد، با فعالیت‌هایی سروکار دارد که منجر به ایجاد یک محصول نهایی می‌شود. ورودی آن مواد خام و خروجی آن محصول است. مدیریت عملیات یک رشته بزرگتر است که از مدیریت کالاهای تولید شده یک شرکت و همچنین خدمات برای مشتریان آن تشکیل شده است. مدیران تولید در زمینه طراحی، کیفیت، کمیت و هزینه‌های مربوط به تولید محصول تصمیم‌گیری می‌کنند. مدیریت عملیات بیشتر به طراحی محصول، کیفیت، طراحی فرآیند، مکان، نیروی انسانی، ذخیره‌سازی، نگهداری، لجستیک، مدیریت موجودی، مدیریت پسماند و موارد دیگر مربوط می‌شود. مدیریت عملیات مجموعه مسئولیت‌های گسترده‌تری نسبت به مدیریت تولید دارد. تفاوت دیگر در جایی است که مدیران تولید و مدیران عملیات استخدام می‌شوند. مدیریت تولید را فقط در شرکت‌هایی که کالا و محصول تولید می‌کنند، خواهید یافت. اما مدیریت عملیات در همه سازمان‌ها، چه تولیدکننده، چه ارائه دهنده خدمات، بانک، بیمارستان و… رایج است. زیرا مدیریت تولید به ارائه کیفیت، کمیت و قیمت مناسب برای محصولات مربوط می‌شود، در حالی که مدیریت عملیات در مورد استفاده کارآمد از منابع یک سازمان برای پاسخگویی به نیازهای مشتریان آن است.

بیشتر بخوانید: تخصیص منابع

مدیر تولید در روند مدیریت تولید

بیشتر بخوانید: مدیریت کیفیت جامع (TQM) چیست؟

مزایای مدیریت موثر تولید

در حالت ایده‌آل، مدیریت تولید کار بیشتری نسبت به وظیفه خود در تحویل مقدار مناسبی از محصولات با کیفیت با قیمتی قابل قبول برای مشتریان انجام می‌دهد. با این حال، اجرای روان تولید مزایای دیگری را برای یک شرکت فراهم می‌کند که به آن یاری می رساند تا از رقبا متمایز شود و سودآوری خود را افزایش دهد. در اینجا چند روش برای انجام این کار اشاره شده است.

  • کاهش زمان انتظار

کاهش زمان انتظار فرآیند به حداقل رساندن زمان لازم برای ساخت چیزی و تحویل آن به یک تاجر یا مشتری است. مدیریت تولید با حذف وظایف غیر ضروری، زباله و زمان انتظار نه تنها در چرخه تولید بلکه در زنجیره تامین نیز زمان انتظار را کاهش می‌دهد.

  • به حداقل رساندن هزینه‌ها

مدیریت تولید به کاهش هزینه‌های مرتبط با ساخت محصولات کمک می‌کند. به مناطق مختلفی که می‌توان آن‌ها را کاهش داد یا معامله بهتری انجام داد، نگاه می‌کند. این حوزه‌ها شامل هزینه‌های مواد، چه استفاده از مواد مختلف (و حفظ کیفیت) یا تعویض تامین‌کنندگان است. همچنین با استفاده از زباله در چرخه تولید مانند مواد اضافی به دنبال بهره‌وری است. اتوماسیون نیز ابزاری قدرتمند برای به حداقل رساندن هزینه‌ها است در حالی که مصرف انرژی به طور کارآمدتر نیز حوزه دیگری برای کاهش هزینه‌ها است.

  • مدیریت کارآمد موجودی

نظارت بر موجودی بخشی از مدیریت تولید است. این کار برای اطمینان از داشتن موجودی کافی برای انجام سفارشات آینده انجام می‌شود که تأثیر مثبتی بر سودآوری دارد. همچنین موجودی را مدیریت می‌کند تا اطمینان حاصل شود که موجودی بیش از حد وجود ندارد. نگهداری مواد در انبار گران است و این فضای ارزشمند می‌تواند برای سایر فعالیت‌های سودآورتر استفاده شود.

  • بهینه‌سازی کارهای تکراری

یکی از راه‌های کاهش اتلاف، متمرکز نگه داشتن تیم‌های خود بر روی کارهای مهم و خودکارسازی کارهای پر مشغله بدون به خطر انداختن کیفیت است. می‌توانید با تنظیم یک ماشه که به طور خودکار وضعیت، فرد مسئول، برچسب‌ها و موارد دیگر را تغییر می‌دهد، گردش کار را خودکار کنید. با تعیین کسی که اختیار تایید کار را دارد، می‌توانید اطمینان حاصل نمایید که هیچ کاری تا زمانی که با انتظارات کیفی شما مطابقت نداشته باشد، پیش نمی‌رود. این امر فرآیند را بدون به خطر انداختن کیفیت محصولاتی که تولید می‌کنید، ساده می‌کند.

  • تیم‌های تولید را بهره‌ور نگه دارید

ساده‌سازی فرآیندها و داشتن تایید وظایف کمک می‌کند، اما یک مدیر تولید باید اطمینان حاصل نماید که تیم‌ها با حداکثر ظرفیت کار می‌کنند بدون اینکه با وظایف بیش از حد بارگذاری شوند. ویژگی‌های مدیریت منابع ما، اولاً، تعیین در دسترس بودن تیم را آسان می‌کند تا بدانید چه کسی چه زمانی می‌تواند کار نماید و ثانیاً، بار کاری آن‌ها را متعادل می‌کند تا بهره‌وری بیشتری داشته باشند. از صفحه بار کاری کدگذاری شده رنگی ما برای مشاهده سریع افرادی که بیش از حد کار دارند استفاده کنید و سپس وظایف آن‌ها را مستقیماً از صفحه مجدداً تخصیص دهید. مدیریت تولید به نظارت بر فرآیندها و ردیابی معیارها متکی است که می‌توان آن را با داشبورد در لحظه و گزارش‌های قابل تنظیم ما انجام داد. برای مشاهده سطح بالایی از زمان، هزینه و موارد دیگر، داشبوردهای زنده ما به طور خودکار نمودارها و نمودارهای آسان برای خواندن را ضبط و نمایش می‌دهند. گزارش‌ها را بر اساس وضعیت، واریانس و موارد دیگر فیلتر کنید تا عمیق‌تر به داده‌ها بروید. ابزار ما همچنین دارای چندین نمای پروژه است تا مدیران بتوانند بر اساس نمودارهای گانت برنامه‌ریزی کنند و تیم‌ها بتوانند گردش کار بصری کانبان، لیست‌های وظایف قوی، تقویم‌ها و موارد دیگر را اجرا کنند.

بیشتر بخوانید: تعریف مدیریت عملیات چیست؟ نقش مدیریت عملیات در تولید و خدمات و نحوه ارزیابی آن

نتیجه گیری:

مدیریت تولید باید برای تحویل پروژه‌ها در زمان مقرر بدون هزینه اضافی، طیف وسیعی از عملکردها را کنترل کند. تمام جنبه‌های تولید نیازمند مدیریت خوب است. مدیریت تولید فرآیند بهینه‌سازی تولید کالاها است. این مورد تمرکز بر کیفیت، ظرفیت، منابع و زمان دارد. هنگامی که همه چیز به هم متصل می‌شود، در واقع به خط تولید شما کمک می‌کند تا بدون وقفه یا تأخیر به طور روان اجرا شود. این کار با صرف زمان و تلاش در برنامه‌ریزی تولید، زمان‌بندی تولید، کنترل تولید و نگهداری تجهیزات انجام می‌شود. بخشی از این چهار رشته، البته، مدیریت نیروی کار، روش‌ها، مواد و هزینه‌ها است.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع مدیریت تولید برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.