تعیین اهداف خرد SMART به چه معناست؟

تعیین اهداف خرد SMART به چه معناست؟

در مقاله زیر قصد داریم تعیین اهداف خرد SMART را بررسی کنیم. ابتدای امر مقدمه ای بر تعیین اهداف خرد SMART خواهیم داشت. در ادامه تعریفی از اهداف خرد SMART و اجزای تشکیل دهنده آن ارائه نمودیم. سپس نحوه استفاده و بکارگیری تعیین اهداف خرد SMART در کسب وکارها را شرح میدهیم. پس از مطالعه مقاله شما میتوانید تعریف تعیین اهداف خرد SMART و کاربرد آن را در کسب وکارهای مختلف شرح دهید. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

 

مقدمه ای بر تعیین اهداف خرد SMART

پیتر دراکر (Peter Drucker)، پیشگام مطالعات مدیریت، هشدار داد: «موسسات نیت خوب را با اهداف خرد اشتباه می گیرند». البته نه زمانی که SMART هستند. اهداف خرد ارتباط نزدیکی با اهداف کلان دارند. خواسته شرکت شما به سمت یک هدف کلان است، مقصدی که معمولاً در کلمات بیان می شود. اهداف خرد، تارگت هایی هستند، در طول مسیر و یا در مقصد نهایی، و معمولاً به تعداد تعیین می شوند. ممکن است تا سال ۲۰۲۳ هدف کلان رهبری بازار بریتانیا را در بخش کلیدی جزء خواسته ها قرار دهید. این یک هدف کلان ارزشمند است، اما برای یک استراتژی قدرتمند، کمی مبهم است. دقیق تر، اهداف خرد مربوط به دستیابی به ۳۳ درصد از سهم بازار تا سال ۲۰۲۱ و ۳۵ درصد تا سال ۲۰۲۳ است. چنین اهداف خردی باید به تحقق هدف کلان شما برای رهبری بازار در آن بخش کمک کند. در واقع بهتر است بگوئیم وقتی اهدافی مشخص و واقع‌بینانه داشته باشید، موفقیت آسان‌تر می‌شود. اهداف SMART از مجموعه‌ای خاص از معیارها برای اطمینان از تعریف روشن و دست‌یافتنی اهداف در یک بازه زمانی مشخص استفاده می‌کنند. کار کردن بر روی هر مرحله از ایجاد یک هدف SMART می‌تواند مواردی را نشان دهد که در آن اولویت‌ها و منابع با هم همسو نیستند. جین مدیر محصول در یک شرکت فناوری متوسط به نام تک فیرم (Techfirm) است. به جین وظیفه داده شده است تا استفاده از اپلیکیشن موبایل تک فیرم را افزایش دهد. او می‌داند که برای تحقق این هدف به تلاش همه نیاز دارد، اما زمانی که جین در گذشته اهدافی برای کل تیم تعیین کرده است، آن‌ها به سرعت از مسیر خارج شده‌اند. به نظر می‌رسید هیچ‌کس درک روشنی از موفقیت نداشته باشد؛ پیشرفت به اندازه کافی تحت نظارت قرار نمی‌گرفت و در نهایت، آن هدف مهم به حاشیه رانده شد. به همین دلیل، این بار جین قصد دارد از اهداف SMART برای تعیین یک برنامه عملیاتی و پایبندی به آن استفاده کند.

 

اهداف خرد SMART چیست؟

اهداف بخشی جدایی ناپذیر از هر جنبه ای از کسب و کار و زندگی هستند و احساس جهت گیری، انگیزه، تمرکز واضح و اهمیت را فراهم می کنند. با تعیین اهداف، برای خود هدف مشخصی تعیین می کنید. هدف SMART برای کمک به هدایت فرآیند تعیین هدف استفاده می شود. کلمهSMART شامل؛ مشخص، قابل اندازه‌گیری، قابل دست یابی، مرتبط و محدود به زمان می باشد که مخفف Specific ،Measurable، Achievable، Realistic و Timely است. بنابراین، یک هدف SMART تمام این معیارها را در بر می گیرد تا به تمرکز تلاش های شما کمک کند و شانس دستیابی به هدف خود را افزایش دهد. در واقع تعریف این پارامترها در رابطه با هدف شما به اطمینان از دستیابی به اهداف در یک بازه زمانی مشخص کمک می‌کند. این رویکرد کلی‌گویی و حدس و گمان را از بین می‌برد، یک جدول زمانی روشن تعیین می‌کند و ردیابی پیشرفت و شناسایی نقاط عطف از دست رفته را آسان‌تر می‌کند. مثالی از یک هدف SMART ممکن است به این شکل باشد: هدف ما [هدف قابل اندازه‌گیری] تا [زمان یا مهلت تعیین شده] است. [بازیکنان یا تیم‌های کلیدی] با [چه اقداماتی برای دستیابی به هدف انجام می‌دهند] به این هدف دست خواهند یافت. دستیابی به این هدف [نتیجه یا منفعت] خواهد داشت.

بیشتر بخوانید:تجزیه و تحلیل SWOT (اندروز)

 

اجزای تشکیل دهنده اهداف خرد SMART چیست؟

در جایی که اهداف کلان بیان کننده و جهت دار هستند، اهداف خرد دقیق هستند. شما باید اهداف خردی را تعیین کنید که عبارتند از:

  •  مشخص؛ یک عدد دقیق در برابر یک پارامتر خاص، خوب تعریف شده، واضح و بدون ابهام.
  • قابل اندازه‌گیری؛ این پارامتر باید کمیت‌پذیر باشد،، به‌عنوان مثال، درصد سهم بازار در یک بخش به جای یک هدف زمخت مانند «بهترین ارائه‌دهنده»،  با معیارهای خاصی که پیشرفت شما را در جهت دستیابی به هدف اندازه گیری می کند.
  • قابل دست یابی؛ هیچ فایده ای برای خواسته ای که غیر محتمل است، وجود ندارد، ناامیدی نتیجه اجتناب ناپذیر خواهد بود و قابل دستیابی و غیرممکن نیست.
  • مرتبط؛ هدف خرد باید با هدف کلان مرتبط باشد. اگر هدف کلان رهبری بازار باشد، هدف خرد برنده شدن در “بهترین کمپین بازاریابی سال” در مجله تجاری، نامناسب خواهد بود. می توان گفت در دسترس، واقعی و مرتبط با هدف زندگی شما می باشد.
  • محدود به زمان؛ باید مهلت رسیدن به هدف خرد را مشخص کنید. یک هدف بدون محدودیت زمانی، هیچ مقصود انگیزشی را دنبال نمی کند و منجر به لغزش تصمیمات دشوار می شود.
    اهداف خرد باید S-M-A-R-T باشند (شکل ۸.۱ را ببینید). بهترین اهداف خرد واقعا هوشمند هستند. مانند مثال بالا، اهداف خرد عبارتند از: مشخص (هدف سهم بازار در آن بخش)، قابل اندازه گیری (تحقیق بازار که در آن به اشتراک می گذارید نشان می دهد که آیا هدف ۳۵ درصد برآورده شده است یا خیر)، قابل دستیابی (شما اکنون در ۲۹ درصد هستید و طیف محصول جدید شما به خوبی مورد استقبال قرار گرفته است)، مرتبط (سهم بازار معیار نهایی رهبری بازار است) و محدود به زمان (۲۰۲۳).

شکل ۸.۱ اهداف خرد SMART

عبارت های کامل اهداف خرد smart

در اینجا برداشت دیگری از همین موضوع وجود دارد. ریچارد روملت (Richard Rumelt)، در کتاب پرفروش خود در سال ۲۰۱۱، استراتژی خوب استراتژی بد (Good Strategy/Bad Strategy)، بیان می کند که اجرای استراتژی با شناسایی «اهداف خرد تقریبی» کمک زیادی می کند. هر یک از اینها تارگتی هستند که به اندازه کافی نزدیک است که «به طور منطقی می توان انتظار داشت که شرکت به آن برسد یا حتی بر آن غلبه کند». او بر مولفه A قابل دستیابی یک هدف خرد SMART تأکید می کند. او نمونه ای از رئیس جمهور کندی را ذکر می کند که قول داده مردی را روی ماه بفرستد. این هدف خرد، خیالی به نظر می رسید، اما جاه طلبی را منتقل می کرد. و کندی در آستین خود یک تک خال داشت – او می دانست که در حال حاضر فناوری برای موفقیت چنین ماموریتی وجود دارد.

بیشتر بخوانید:تعیین اهداف کلان بلند مدت به چه معناست؟

 

 

 

نحوه تعیین اهداف SMART: گام به گام

تعیین اهداف هوشمند با فکر کردن در مورد زمینه هایی از کسب و کار شما که نیاز به بهبود دارند شروع می شود. این می تواند از رشد شرکت تا ساده سازی تولید متغیر باشد. در مرحله بعد، زمان شروع ایجاد برخی اهداف واقعی و قابل دستیابی در این زمینه ها است. در اینجا توضیحی در مورد هر مرحله به همراه نمونه هایی از اهداف SMART آمده است.

 

مرحله ۱: مشخص باشید.

اهداف عمومی بسیار کمتر عملی هستند، زیرا اندازه گیری زمانی که به موفقیت رسیده اید را دشوارتر می کند. اگر می‌خواهید با برنامه‌ها حرکت رو به جلو را شروع کنید، بهتر است اهداف خود را مشخص کنید. یک استراتژی این است که کلمات W را برای اهداف خود به کار ببرید:

  • چه باید انجام شود؟
  • چرا مهم است؟
  • چه کسی در رسیدن به این هدف کمک خواهد کرد؟
  • کجا این اتفاق خواهد افتاد؟
  • کدام منابع برای موفقیت مورد نیاز است؟

هدف باید به گونه ای مشخص و واضح نوشته شود که هرکسی آن را می خواند معنی آن را بفهمد.

مثال: کسب‌وکاری را تصور کنید که آب‌های گازدار طعم‌دار تولید می‌کند. یک هدف غیر اختصاصی این خواهد بود که “من می خواهم کسب وکار خود را گسترش دهم”. یک هدف خاص این خواهد بود: “من می خواهم فروش محصول خود را در ایالات متحده شروع کنم تا به یک بازار قابل توجه جدید دسترسی داشته باشم”.

 

مرحله ۲: آن را قابل اندازه گیری کنید.

گام دومی که باید در هنگام بررسی چگونگی تعیین اهداف SMART در نظر گرفت، قابلیت اندازه گیری است. پیشرفت در این مسیر را چگونه ارزیابی می کنید؟ اگر هدف شما قابل اندازه گیری نباشد، نمی دانید که موفق شده اید یا خیر. به سوالاتی مانند:

  • چند محصول خواهم فروخت؟
  • چقدر سود خواهم داشت؟
  • از چه معیارهایی برای اندازه گیری موفقیت استفاده خواهم کرد؟

اصطلاحات معمولی که برای اندازه گیری موفقیت استفاده می شود می تواند شامل کمیت، کیفیت، ضرب الاجل، هزینه ها و فراوانی باشد.

مثال: در مورد شرکت آب طعم‌دار، یکی از معیارهای موفقیت می‌تواند شامل انتقال X تعداد واحد به یک فروشنده مستقر در ایالات متحده باشد. هدف دیگر می تواند به حجم کالاهای فروخته شده در یک دوره حسابداری مربوط باشد.

 

مرحله ۳: آن را قابل دستیابی کنید.

بعد، به این فکر کنید که آیا هدف شما واقع بینانه است یا خیر. اهداف دست نیافتنی نه تنها ناامید کننده هستند، بلکه اتلاف منابع نیز هستند. برای شروع اندازه گیری اینکه آیا هدف شما قابل دستیابی است یا خیر، به سوالاتی مانند:

  • آیا بودجه لازم برای تأمین مالی این هدف را دارم؟
  • این هدف در چارچوب زمانی موجود چقدر واقع بینانه است؟
  • چگونه کاری را که در نظر دارم انجام دهم؟

اگر هدف شما دور از دسترس باشد، می تواند روحیه شما را تضعیف کند. مطمئن شوید که کاری که می خواهید انجام دهید ممکن است.

مثال: هنگامی که به دنبال گسترش در بازار ایالات متحده است، صاحب کسب و کار باید در مورد رقبای آب طعم دار تحقیق کند. آیا بازار از قبل اشباع شده است؟ هزینه های حمل و نقل چگونه است؟ این چقدر باعث کاهش سود می شود؟ برند چگونه مخاطب جدیدی را در کشوری دیگر جذب خواهد کرد؟

 

مرحله ۴: یک هدف مرتبط را انتخاب کنید.

گاهی اوقات ما اهدافی را فقط به این دلیل تعیین می کنیم که احساس می کنیم “باید” به جای انتخاب اهدافی که برایمان مهم هستند. قبل از اینکه کسب و کار خود را در یک دوره جدید تنظیم کنید، باید به میزان مرتبط بودن هدف فکر کنید.

  • آیا با چشم انداز فعلی سازمان شما همخوانی دارد؟
  • آیا اکنون زمان مناسبی برای رسیدن به این هدف است؟
  • آیا تلاش ارزشمندی به نظر می رسد؟

اگر بتوانید به سوالاتی از این دست پاسخ “بله” بدهید، احتمالاً چهارمین هدف از این SMART را برآورده می کند.

مثال: اگر صاحب کسب و کار در حال حاضر حجم بالایی از محصول را در اروپا می فروشد، با رویکرد بازاریابی اروپا محور، ممکن است بخواهد به این فکر کند که چرا می خواهد به بازار آمریکا گسترش یابد. آیا اکنون زمان مناسبی است یا باید روی رشد بیشتر اروپا تمرکز کند؟

 

مرحله ۵: یک بازه زمانی انتخاب کنید.

در نهایت، هنگام تعیین اهداف SMART، باید مطمئن شوید که برای خود یک ضرب الاجل تعیین کنید. در غیر این صورت، ادامه دادن هدف خود به سوی آینده بسیار آسان است. کسب و کارها می توانند آنقدر درگیر کارهای روزمره شوند که اهداف بلندمدت به حاشیه برود. به این فکر کنید:

  • چه چیزی را می توان در شش ماه انجام داد؟
  • هر روز برای رسیدن به هدفم چه کاری می توانم انجام دهم؟
  • آیا این پروژه در یک دوره معقول امکان پذیر است؟

همه افراد تحت ضرب‌الاجل‌ها پیشرفت نمی‌کنند، اما برای اطمینان از اینکه گام‌های منظمی برای رسیدن به هدف نهایی خود بردارید، لازم است.

مثال: کسب‌وکار آب بطری باید یک ضرب‌الاجل مشخص برای زمان فروش اولین محصول خود تعیین کند. آنها می توانند این را به اهداف کوچکتر تقسیم کنند، مانند برقراری تماس با فروشندگان مستقر در ایالات متحده، تحقیق در مورد محدودیت های حمل و نقل و تمرکز تاکتیک های بازاریابی.

همانطور که می بینید، یادگیری نحوه تنظیم اهداف SMART می تواند به کسب و کارها با هر اندازه ای کمک کند تا به طور کارآمدتر به اهداف خود برسند.

بیشتر بخوانید:شناسایی بخش های کلیدی

تعیین اهداف خرد SMART

 

چه زمانی از تعیین اهداف خرد SMART استفاده کنید؟

در توسعه استراتژی، همیشه. اهداف خرد همچنین در اجرای استراتژی بسیار مهم هستند، جایی که نقاط عطف خاص برای شاخص‌های عملکرد کلیدی را می‌توان با اهداف خرد خاص مرتبط کرد و می‌تواند به جلب رضایت مدیران و کارکنان کلیدی کمک کند. به یاد داشته باشید، توسعه استراتژی باید بر اساس اهداف کلان هوشمند و اهداف خرد SMART باشد.

چه زمانی باید مراقب بود

مانند تعیین هدف کلان، آن را ساده نگه دارید. یک یا دو هدف خرد در برابر هر یک از ۴ تا ۵ کلان می تواند مناسب باشد.

بیشتر بخوانید: مفهوم استراتژی به زبان ساده (تعریف کامل و جامع)

 

 

نتیجه گیری

اهداف بخشی جدایی ناپذیر از هر جنبه ای از کسب و کار و زندگی هستند و احساس جهت گیری، انگیزه، تمرکز واضح و اهمیت را فراهم می کنند. با تعیین اهداف، برای خود هدف مشخصی تعیین می کنید. هدف SMART برای کمک به هدایت فرآیند تعیین هدف استفاده می شود. SMART مخفف Specific، Measurable، Achievable، Realistic و Timely است. بنابراین، یک هدف SMART تمام این معیارها را در بر می گیرد تا به تمرکز تلاش های شما کمک کند و شانس دستیابی به هدف خود را افزایش دهد.

  • خاص و مشخص؛ اهدافی که خاص هستند، شانس بسیار بیشتری برای دستیابی دارند.
  • قابل اندازه گیری؛ یک هدف SMART باید معیارهایی برای اندازه گیری پیشرفت داشته باشد. اگر معیاری وجود نداشته باشد، نمی توانید پیشرفت خود را تعیین کنید و نمی توانید بفهمید که آیا در مسیر رسیدن به هدف خود هستید یا خیر.
  • قابل دستیابی؛ یک هدف SMART باید قابل دستیابی باشد. این به شما کمک می کند تا راه هایی برای تحقق آن هدف و کار کردن به سمت آن پیدا کنید. دستیابی به هدف باید به گونه ای باشد که شما را به چالش بکشد، اما به اندازه کافی تعریف شده باشد که بتوانید واقعاً به آن دست یابید.
  •  واقع بینانه و مرتبط؛ یک هدف SMART باید واقع بینانه باشد، به این معنی که با توجه به منابع و زمان موجود، می توان به آن دست یافت. اگر باور دارید که می توانید به یک هدف SMART دست پیدا کنید، احتمالاً واقع بینانه است.
  • محدود به زمان؛ یک هدف SMART باید دارای محدودیت زمانی باشد، به این معنی که دارای تاریخ شروع و پایان است. اگر هدف محدودیت زمانی نداشته باشد، هیچ حس فوریت وجود نخواهد داشت و بنابراین، انگیزه کمتری برای دستیابی به هدف وجود خواهد داشت.

در واقع تعریف این پارامترها در رابطه با هدف شما به اطمینان از دستیابی به اهداف در یک بازه زمانی مشخص کمک می‌کند. این رویکرد کلی‌گویی و حدس و گمان را از بین می‌برد، یک جدول زمانی روشن تعیین می‌کند و ردیابی پیشرفت و شناسایی نقاط عطف از دست رفته را آسان‌تر می‌کند.

 

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع تعیین اهداف خرد SMART برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

ماتریس RACI

ماتریس RACI

در این مقاله به موضوع ماتریس RACI پرداخته ایم. در ابتدا ضمن ارائه تعریفی از ماتریس RACI به تحلیل اجزای تشکیل دهنده آن نیز اشاره نموده ایم. در ادامه به زمان استفاده ماتریس RACI، مزایا ومعایب و ماتریس های جایگزین آن نیز توضیحاتی ارائه داده ایم. در نهایت نیز به نحوه ایجاد یک ماتریس RACI پرداخته ایم. با مطالعه این مقاله به اطلاعات مناسبی در زمینه ماتریس RACI دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

مقدمه ای بر ماتریس RACI

ماتریس RACI مدت‌هاست که به عنوان یک ابزار محبوب در میان مدیران پروژه در سراسر جهان شناخته می‌شود. همچنین به عنوان چارت و نمودار RACI نیز شناخته می‌شود، این ابزار برای روشن‌سازی نقش‌ها و مسئولیت‌های کارکنان برای هر وظیفه، نقطه عطف و تصمیمی که در طول یک پروژه رخ می‌دهد، استفاده می‌شود. این ماتریس طراحی شده است تا ارتباطات شفاف و گردش کار روان را در تمام بخش‌های یک تیم تضمین کند. مدیریت مؤثر پروژه برای موفقیت هر پروژه‌ای ضروری است، اما پیچیدگی‌های موجود اغلب می‌تواند منجر به سردرگمی و ناکارآمدی شود. یکی از چالش‌های رایج، عدم وضوح در نقش‌ها و مسئولیت‌ها است که می‌تواند باعث تأخیر و خطا شود. در نهایت، مدیران پروژه باید به دنبال فرآیندی باشند که در آن همه بدانند چه انتظاری از آن‌ها می‌رود و توسط چه کسی، که منجر به یک جریان کار ساده و کارآمد می‌شود.

ماتریس RACI چیست؟


یک ماتریس RACI، که همچنین به عنوان چارت و نمودار RACI شناخته می‌شود، نوعی ماتریس تخصیص مسئولیت (RAM) در مدیریت پروژه است. در عمل، این یک جدول ساده یا صفحه گسترده است که تمام ذینفعان یک پروژه و سطح مشارکت آن‌ها در هر وظیفه را با حروف R، A، C یا I مشخص می‌کند. پس از تعریف این نقش‌ها، می‌توان وظایف را به نقش‌ها نسبت داد و کار را آغاز کرد. R، A، C، I مخفف موارد زیر است:

  • مسئول (Responsible): این شخص (یا گروهی از افراد) مستقیماً مسئول انجام وظیفه است. فرد مسئول کسی است که کار را برای تکمیل وظیفه یا ایجاد تحویل‌پذیر انجام می‌دهد. هر وظیفه باید حداقل یک فرد مسئول داشته باشد و می‌تواند شامل چندین نفر باشد. افراد مسئول معمولاً در تیم پروژه هستند و معمولاً توسعه‌دهندگان یا سایر خالقان هستند. یک وظیفه ممکن است بیش از یک فرد مسئول داشته باشد.

  •  مسئول اصلی (Accountable): فرد مسئول اصلی در معادله RACI، کارهای مربوط به پروژه را واگذار می‌کند و بررسی می‌کند. وظیفه آن‌ها اطمینان از این است که فرد یا تیم مسئول، انتظارات پروژه را می‌دانند و کارها را به موقع انجام می‌دهند. هر وظیفه فقط باید یک مسئول اصلی داشته باشد و نه بیشتر. افراد مسئول اصلی معمولاً در تیم پروژه هستند و اغلب در نقش‌های رهبری یا مدیریت قرار دارند.
  • مشورت شده(Consulted):
    افراد مشورتشده، ورودی و بازخورد در مورد کاری که در یک پروژه انجام می‌شود، ارائه می‌دهند. آن‌ها در نتایج یک پروژه سهم دارند زیرا می‌تواند بر کار فعلی یا آینده آن‌ها تأثیر بگذارد. مدیران پروژه و تیم‌ها باید قبل از شروع یک کار با این ذینفعان مشورت کنند تا ورودی آن‌ها را در مورد نیازهایشان دریافت کنند و دوباره در طول کار و در پایان یک کار برای دریافت بازخورد در مورد نتیجه، با آن‌ها مشورت کنند. هر وظیفه یا نقطه عطف نیازی به یک طرف مشورت شونده ندارد، اما مدیر پروژه باید تمام ذینفعان ممکن را هنگام ایجاد چارت RACI در نظر بگیرد و تعداد افراد مشورت شونده را تا حد ممکن مناسب در نظر بگیرد. با این حال، باید این را فقط به ورودی‌های ضروری محدود کنید. به عنوان مثال، به طور کلی بهترین روش این است که برای هر تیم تحت تأثیر، یک طرف مشورت شونده در نظر گرفته شود تا از گرفتگی فرآیند با ورودی‌های بیش از حد جلوگیری شود. افراد مشورت شونده ممکن است افرادی در تیم پروژه باشند که روی یک کار مشخص کار نمی‌کنند اما کار آن‌ها تحت تأثیر نتیجه خواهد بود. آن‌ها همچنین اغلب هم‌تیمی‌هایی خارج از تیم پروژه هستند – حتی در بخش‌های مختلف – که کار آن‌ها تحت تأثیر نتایج پروژه خواهد بود.
  • آگاه (Informed):
    افراد آگاه نیاز دارند که در جریان پیشرفت یک پروژه قرار بگیرند اما نباید با جزئیات هر کار مشورت یا سرشار شوند. آن‌ها باید بدانند چه اتفاقی در حال رخ دادن است زیرا ممکن است بر کار آن‌ها تأثیر بگذارد، اما آن‌ها تصمیم‌گیرنده در این فرآیند نیستند. افراد آگاه معمولاً خارج از تیم پروژه هستند و اغلب در بخش‌های مختلف قرار دارند. آن‌ها ممکن است شامل سرپرستان یا مدیران تیم‌های تحت تأثیر و رهبری ارشد در یک شرکت باشند.

بیشتر بخوانید: تخصیص منابع

اجزای ماتریس RACI


چه زمانی باید از ماتریس RACI استفاده کنید؟

چارچوب یک ماتریس RACI برای تقریباً هر پروژه‌ای مفید است، اگرچه برخی از تیم‌ها ممکن است آن را مفیدتر از دیگران بدانند. به عنوان مثال، من می‌دانم که در ایجاد این مقاله، من طرف مسئول هستم، زیرا کار نوشتن را انجام می‌دهم. ویراستار من مسئول واگذاری و بررسی کار است. و آن‌ها احتمالاً با افراد دیگری مانند یک مدیر ویراستار و یک متخصص سئو مشورت و آن‌ها را آگاه کرده‌اند. اما این پروژه نسبتاً ساده است. فقط چند مرحله طول می‌کشد و شامل تعداد انگشت‌شماری از ذینفعان است. یک چارت RACI رسمی برای پروژه‌های پیچیده و طولانی‌مدت که شامل بسیاری از ذینفعان، وظایف و نقاط عطف است، مفید است، به خصوص اگر کارها همپوشانی داشته باشند.
به عنوان مثال، بازطراحی وب‌سایت یک شرکت نیاز به تیم‌های طراحی، کپی‌رایتینگ و توسعه برای کار همزمان روی وظایف دارد. هر وظیفه بر کار در فروش، بازاریابی، مالی و توسعه کسب‌وکار تأثیر می‌گذارد. تغییرات ساختاری، جدول زمانی و هزینه‌های عمده نیاز به ورودی و تأیید مدیریت ارشد دارد. نیازها به راحتی نادیده گرفته می‌شوند و الزامات در چنین پروژه‌های پیچیده‌ای حذف می‌شوند. یک مدیر پروژه معمولاً برای جلوگیری از از دست دادن این جزئیات مهم و اطمینان از ارتباطات شفاف در طول پروژه، یک چارت RACI ایجاد می‌کند.

درک زمان و نحوه استفاده از نمودار RACI می‌تواند به طور قابل‌توجهی کارایی و وضوح پروژه را افزایش دهد. در زیر زمان‌های حیاتی برای استفاده از چارچوب RACI آورده شده است:

  • در ابتدای پروژه: تعریف مسئول، پاسخگو، مشورت‌شده و اطلاع‌رسانی‌شده از همان ابتدا، انتظارات و کانال‌های ارتباطی شفاف را تعیین می‌کند. این وضوح با اطمینان از درک نقش‌های همه، ترویج همکاری، کاهش ابهام و افزایش احتمال رعایت مهلت‌ها، به جلوگیری از مشکلات کمک می‌کند.
  • برای پروژه‌های پیچیده با اعضای تیم متعدد: با وجود ذینفعان متعدد، خطر همپوشانی مسئولیت‌ها و سوء ارتباط افزایش می‌یابد. نمودار RACI با ترسیم وظایف خاص و مسیرهای ارتباطی برای هماهنگی روان و کاهش سردرگمی، این پیچیدگی‌ها را ساده می‌کند.
  • در طول تغییرات سازمانی: نمودار RACI نقش‌ها را در طول بازسازی یا تغییر پرسنل روشن نگه می‌دارد. با مشخص کردن مسئولیت‌ها و ادغام در نقشه راه پروژه، ثبات ایجاد می‌کند، اعضای جدید تیم را با اهداف پروژه همسو می‌کند و یک ابزار موثر برای ورود به کار است.

بیشتر بخوانید: مدیریت پروژه

 

 


استفاده از RACI با سایر روش‌های مدیریت پروژه

 در حالی که RACI برای مدیریت پروژه چابک قابل اجرا است، مدارس فکری در مورد اینکه آیا برای یک زمینه چابک ضروری است، متفاوت هستند. علاوه بر این، روش‌های مدیریت پروژه اسکرام (Scrum) و اسکرام بان (Scrumban)، مالکیت پروژه (مسئولیت) را در چارچوب خود ایجاد می‌کنند و برای تسهیل ارتباطات منظم بین تیم‌های پروژه و ذینفعان خارجی طراحی شده‌اند. این باعث می‌شود که یک چارت RACI برای این روش تکراری و احتمالاً استفاده ضعیفی از زمان یک مدیر پروژه باشد. با این حال، ارتباطات و شفاف‌سازی اضافی – به شیوه‌ای سیستماتیک – تمایل دارند که برای هر پروژه بیشتر از یک ضرر، یک مزیت باشند، بنابراین برخی از مدیران پروژه RACI را برای روشن کردن نقش‌ها برای پروژه‌های فردی یا فرآیند کلی آن‌ها مفید می‌دانند.

بیشتر بخوانید: اسکرام

 


مزایا و معیاب ماتریس RACI

از دیدگاه مدیریت پروژه، مواردی مانند سازماندهی بیشتر و ارتباطات شفاف‌تر معمولاً بهتر هستند، بنابراین مزایای استفاده از یک چارت RACI در یک پروژه در اکثر موارد بر معایب آن غلبه می‌کند. با این حال، تیم‌ها باید از سرمایه‌گذاری اولیه زمان برای ایجاد یک چارت RACI و انعطاف‌ناپذیری نقش‌ها آگاه باشند.

نمودارهای RACI مزایای بسیاری برای کسب‌وکارها ارائه می‌دهند، از جمله:

  • وضوح بیشتر در نقش‌ها و مسئولیت‌ها: نمودارهای RACI با شناسایی مسئول، پاسخگو، مشورت‌شده و اطلاع‌رسانی‌شده برای هر کار، نقش‌ها را روشن می‌کنند و سردرگمی و همپوشانی را به حداقل می‌رسانند.
  • ارتباطات متمرکز: نمودارهای RACI یک مرکز اصلی برای اطلاعات مرتبط با نقش و ساده‌سازی ارتباطات هستند.
  • افزایش پاسخگویی: نمودارهای RACI با اختصاص یک طرف خاص برای هر کار و زیرکار، پاسخگویی را روشن می‌کنند.
  • برنامه‌ریزی و مدیریت پروژه بهتر: نقش‌ها و مسئولیت‌های روشن به ایجاد جدول زمانی واقع‌بینانه و تخصیص موثر منابع کمک می‌کنند. دانستن اینکه چه کسی مسئول هر قسمت از پروژه است، به مدیران اجازه می‌دهد تا به طور فعالانه به مشکلات احتمالی رسیدگی کنند.


معایب:
* ممکن است برای پروژه‌های ساده، وقت خود را صرف ایجاد چارت به‌طور غیرضروری کنید.
* نقش‌ها سفت و سخت هستند و ممکن است سهم کامل یک عضو تیم در یک پروژه را به طور کامل نشان ندهند.
* ممکن است معایب اضافی را در استفاده از یک چارت RACI برای پروژه خود مشاهده کنید اگر تیم شما به برخی از دام‌های رایج گرفتار شود، از جمله:
  * اگر ذینفعان تفاوت بین اصطلاحات را درک نکنند، به ویژه بین مسئول و مسئول اصلی و مشورت شونده و آگاه، گیج خواهند شد.
  * اگر پس از تأیید، هیچ کس به آن مراجعه نکند، یک تشریفات و اتلاف وقت است.

در حالی که نمودارهای RACI مزایای زیادی دارند، اما برخی محدودیت‌ها نیز دارند.

  • تیم‌ها ممکن است بیش از حد به آن‌ها اعتماد کنند و از سایر جنبه‌های حیاتی ارتباطات و مدیریت پروژه غافل شوند.
  • نمودارهای RACI درگیری در کار را روشن می‌کنند اما راهنمایی در مورد انجام کارها ارائه نمی‌دهند، که منجر به ناسازگاری‌هایی می‌شود که ناشی از تفسیرهای مختلف از مسئولیت‌ها است.
  • نمودارهای RACI مسئولیت‌ها را مشخص می‌کنند اما ماهیت پویای پروژه‌ها را در نظر نمی‌گیرند.

برای رفع این محدودیت‌ها، باید از نمودارهای RACI همراه با سایر روش‌های چابک مانند ایستادگی روزانه، بازبینی و بهبود مستمر استفاده کنید. می‌توانید آن‌ها را با مستندات فرآیند دقیق یا الگوهای RACI برای مراحل خاص پروژه یا تحویل‌پذیرها تکمیل کنید.

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق ذی نفع یا ذینفعان چیست؟ تحلیل ذینفعان در سازمان و پروژه چگونه انجام می شود؟

ماتریس RACI


جایگزین‌های ماتریس RACI

برخی از تیم‌ها متوجه می‌شوند که نقش‌های تعیین‌شده از طریق مدل RACI برای پروژه‌های آن‌ها مناسب نیست. ممکن است گزینه‌های بهتری را در این جایگزین‌های کمتر رایج پیدا کنید، همه از یک چارت با وظایف و ذینفعان مانند RACI استفاده می‌کنند، اما از اصطلاحات مختلفی در تلاش برای تعریف دقیق‌تر نقش‌ها استفاده می‌کنند.

  • RASCI:
    این جایگزین RACI از مدل RACI به علاوه S برای حمایتی استفاده می‌کند. این کسی است که با حمایت از طرف‌های مسئول، در انجام کار یک وظیفه شرکت می‌کند.
    CARS:
    این مدل ذینفعان را به عنوان زیر تعیین می‌کند:
    ارتباط(Communicate): اینها طرف‌های مشورت شونده و آگاه هستند.
    تأیید (Approve): این تصمیم‌گیرنده است.
    مسئول (Responsible ): این شخص کار را انجام می‌دهد.
    حمایت (Support): این طرف‌ها از فرد مسئول در انجام کار حمایت می‌کنند.

  • DACI:
    این مدل نقش‌هایی مشابه RACI را شامل می‌شود:
    مجریان(Drivers): افرادی که کار را انجام می‌دهند.
    تأییدکنندگان (Approvers): تصمیم‌گیرندگان.
    مشارکت‌کننده (Contributor): افرادی که در مورد کار مشورت می‌شوند.
    آگاه (Informed): افرادی که از پیشرفت پروژه مطلع هستند.

 

نحوه ایجاد یک ماتریس RACI

ایجاد یک نمودار RACI شامل مراحل برای انعکاس دقیق نقش‌ها و مسئولیت‌های هر عضو تیم است. برای افزایش کارایی پروژه و وضوح تیم، مراحل زیر را دنبال کنید.

مرحله ۱: شناسایی وظایف

ابتدا وظایف اصلی را مشخص کنید. بیایید سناریویی را تصور کنیم که یک تیم در حال راه‌اندازی یک وب‌سایت جدید است. این اولین مرحله ممکن است شامل طراحی یک طرح اولیه برای صفحه اصلی، ایجاد گرافیک و انیمیشن، شناسایی کلمات کلیدی سئو (SEO)، تنظیم دامنه و سرور و نوشتن متن صفحه اصلی باشد. شما باید با تیم خود همکاری کنید تا زیروظایف را شناسایی کنید تا از مشکلاتی که می‌تواند جریان کار شما را مختل نماید و تحویل‌پذیرها را به تأخیر بیندازد، جلوگیری کنید.

مرحله ۲: شناسایی نقش‌ها

نقش‌ها و مسئولیت‌ها را با تیم خود به صورت مشارکتی بررسی کنید. یک الگوی نقش‌ها و مسئولیت‌ها می‌تواند این فرآیند را ساده کند. در سناریوی وب‌سایت، وظایف طراحی گرافیک ممکن است شامل موارد زیر باشد:

  • ایجاد گرافیک و انیمیشن (شخص ۱)
  • طراحی تصویر قهرمان وب‌سایت (شخص ۲)
  • بررسی و تأیید تصویر قهرمان (شخص ۳)
  • انیمیشن‌سازی تصویر قهرمان و تبدیل آن به .mp4 (شخص ۴)
  • ادغام تصویر قهرمان نهایی در طرح اولیه (شخص ۱)

برای این وظایف خاص، برخی اشخاص بر مشارکت در طراحی و انیمیشن تمرکز می‌کنند، شخصی اطمینان حاصل می‌کند که تصویر اولیه با دستورالعمل‌های برند همسو است و دیگری بر پروژه نظارت می‌کند و اطمینان حاصل می‌کند که محصول نهایی با طرح اولیه مطابقت دارد.

مرحله ۳: ساخت نمودار خود

با درک واضح از مسئولیت‌های هر فرد، می‌توانید این وظایف و نقش‌ها را در یک نمودار سازماندهی کنید تا به درستی با تیم ارتباط برقرار کنید و پیشرفت خود را پیگیری کنید.

مرحله ۴: تجزیه و تحلیل نمودار خود و شناسایی شکاف‌ها

جلسه‌ای با تیم خود برگزار کنید تا شکاف‌ها یا همپوشانی‌ها در نمودار را شناسایی کنید. این کار از کار تکراری جلوگیری می‌کند و هرگونه مانعی را قبل از وقوع شناسایی می‌کند. دستورالعمل‌های کلی برای مدل RACI خود را دنبال کنید، از شناسایی شکاف‌ها و همپوشانی‌ها تا تجزیه و تحلیل تعادل بین افراد تعیین‌شده. انتظار برخی همپوشانی‌ها و وابستگی‌ها را داشته باشید و اطمینان حاصل کنید که همیشه یک فرد پاسخگو برای هر کار وجود دارد. این فرد به عنوان “سرپرست پروژه” در سطح کار عمل می‌کند و فرآیند را هدایت می‌کند تا از وجود بیش از یک نفر در مسئولیت جلوگیری کند. تعداد افراد مسئول و مشورت‌شده را محدود کنید. تعداد زیاد R می‌تواند باعث سردرگمی شود و منجر به سهل‌انگاری در وظایف شود. تعداد زیاد C می‌تواند منجر به نظرات متناقض شود، بنابراین اطمینان حاصل کنید که افراد مسئول دستورالعمل‌های روشنی دریافت می‌کنند. برعکس، داشتن تعداد کمی “I” نشان‌دهنده کمبود ارتباط رو به بالا و شفافیت است، بنابراین اطمینان حاصل کنید که رهبری و ذینفعان کاملاً مطلع و حامی هستند تا تسهیل تصویب و اجرای روان را تسهیل کنند.

 

ماتریس RACI

بهترین روش های ماتریس RACI

بهترین روش های ماتریس RACI شامل ساده نگه داشتن نمودار، مشارکت اعضای تیم در فرآیند، بررسی منظم نمودار، مستند کردن تغییرات و اطمینان از ثبات آن است.

  • ساده نگه دارید

نمودار RACI باید ساده و کاربرپسند باشد. نمودار را مختصر نگه دارید و فقط وظایف و مسئولیت‌های مهم را برجسته کنید 

  • اعضای تیم را درگیر فرآیند کنید

هنگام به‌روزرسانی نمودار، همه اعضای تیم درگیر در پروژه را تگ کنید تا همه از تغییرات آگاه باشند و نقش‌های خود را درک کنند. 

  • به‌طور منظم بررسی و به‌روزرسانی کنید

نمودارهای RACI خود را به‌طور منظم بررسی و به‌روزرسانی کنید تا وضعیت فعلی پروژه را منعکس کند. تأیید کنید که نقش‌ها به‌روز هستند، وظایف تکمیل شده‌اند و وابستگی‌ها روشن هستند. 

  • تغییرات را مستند کنید

تغییرات در نمودار RACI را مستند کنید، از جمله تاریخ، فرد مسئول و دلیل تغییر برای اطلاع رسانی به همه و آگاهی از منطق پشت به‌روزرسانی‌ها.

  • ثبات را تضمین کنید

اطمینان حاصل کنید که نمودارها و انتصابات شما سازگار هستند. دستورالعمل‌های روشنی برای استفاده از نمودار تعیین کنید و اطمینان حاصل کنید که همه اعضای تیم آن‌ها را درک می‌کنند. 

 

 

نتیجه‌گیری
پروژه‌ها می‌توانند پیچیده، گیج‌کننده و آشفته باشند. به همین دلیل است که ما به اعضای تیم با مهارت‌های مدیریت پروژه لازم برای کنترل قطعات مختلف یک پروژه و تمرکز مستقیم بر سازماندهی آن‌ها در حین پیشرفت پروژه اعتماد می‌کنیم. یک ماتریس RACI یکی از ابزارهایی است که به مدیران پروژه کمک می‌کند تا یک پروژه را در مسیر خود نگه دارند. با فهرست کردن تمام ذینفعان و اختصاص سطح مشارکت برای هر کار، این چارت به تیم‌ها کمک می‌کند تا به وضوح ارتباط برقرار کنند و افراد مناسب را در حلقه نگه دارند. ماتریس RACI مخفف کلمات زیر است:

مسئول: فرد مسئول، یک مسئولیت را از فرد پاسخگو دریافت می‌کند و باید آن مسئولیت را در پارامترهای توافق‌شده و مهلت زمانی توافق‌شده تکمیل کند. یک وظیفه ممکن است بیش از یک فرد مسئول داشته باشد.

مسئول اصلی: مسئول اصلی اطمینان حاصل می‌کند که همه اعضای مسئول وظیفه را تکمیل می‌کنند. پاسخگویی نباید واگذار شود؛ بهتر است وظیفه را به یک فرد واحد واگذار کنید که می‌تواند به عنوان تصمیم‌گیرنده و راهنما عمل کند.

مشورت‌شده: فرد مشورت‌شده، دارنده دانش تیم است. آن‌ها برای کمک، زمینه اضافی و مشاوره در مورد کار در دسترس هستند. این افراد را از همان ابتدا شناسایی کنید تا بتوانید آن‌ها را در پروژه و جریان کار آن ادغام کنید.

آگاه: طرف اطلاع‌رسانی‌شده معمولاً یک ذینفع، تیم رهبری یا تأییدکننده است که می‌خواهد و نیاز به اطلاعاتی در مورد پروژه تیم دارد. اطمینان از وجود یک طرف آگاه، شفافیت داخلی، همسو بودن تیم و زمان‌بندی دقیق پروژه را ترویج می‌کند.

 

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع ماتریس RACI  برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

ارزش افزوده اقتصادی

ارزش افزوده اقتصادی

در مقاله زیر قصد داریم ارزش افزوده اقتصادی را بررسی کنیم. ابتدای امر مقدمه ای از ارزش افزوده اقتصادی خواهیم داشت. در ادامه برای درک بهتر مفهوم ارزش افزوده اقتصادی و فرمول آن به تفصیل صحبت کردیم. سپس نحوه استفاده و بکارگیری ارزش افزوده اقتصادی و مزایا و معایب آن در کسب وکارها را شرح میدهیم. پس از مطالعه مقاله شما میتوانید تعریف ارزش افزوده اقتصادی و کاربرد آن را در کسب و کارهای مختلف شرح دهید. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

 

مقدمه ای بر ارزش افزوده اقتصادی


هدف اکثر شرکت‌ها ایجاد ارزش برای سهامدار است. اما چگونه ارزش اندازه‌گیری می‌شود؟ چه خوب می‌شد اگر فرمولی ساده برای تشخیص اینکه آیا یک شرکت در حال خلق ثروت است وجود داشت. ارزش افزوده اقتصادی (EVA)  یک معیار عملکرد است که خلق ارزش سهامداری را محاسبه می‌کند. با این حال، خود را از معیارهای عملکرد مالی سنتی مانند سود خالص و سود هر سهم (EPS) متمایز می‌کند. EVA محاسبه سودهایی است که پس از کسر هزینه‌های سرمایه یک شرکت، بدهی و حقوق صاحبان سهام  از سود عملیاتی باقی می‌ماند. در واقع EVA سودهایی را محاسبه می‌کند که پس از کسر هزینه سرمایه یک شرکت باقی می‌ماند. شرکت مشاوره استرن استوارت، ارزش افزوده اقتصادی را توسعه و علامت تجاری کرده است و بسیاری از شرکت‌های بزرگ جهانی از آن برای اندازه‌گیری عملکرد داخلی استفاده می‌کنند.

 

ارزش افزوده اقتصادی (EVA) چیست؟


ارزش افزوده اقتصادی (EVA) معیاری است برای سنجش عملکرد مالی یک شرکت که بر اساس ثروت باقیمانده محاسبه می‌شود. این مقدار با کسر هزینه سرمایه از سود عملیاتی شرکت، با تنظیم مالیات بر اساس نقدی، محاسبه می‌شود. EVA همچنین می‌تواند به عنوان سود اقتصادی نیز شناخته شود، زیرا تلاش می‌کند تا سود اقتصادی واقعی یک شرکت را به دست آورد. این معیار توسط شرکت مشاوره مدیریت استرن والیو منیجمنت، که در ابتدا به عنوان استرن استوارت & کو ( Stern Stewart & Co) ادغام شده بود، طراحی شد. در واقع ارزش افزوده اقتصادی (EVA) سودهایی را محاسبه می‌کند که پس از کسر هزینه سرمایه یک شرکت باقی می‌ماند. شرکت مشاوره استرن استوارت، ارزش افزوده اقتصادی را توسعه و علامت تجاری کرده است و بسیاری از شرکت‌های بزرگ جهانی از آن برای اندازه‌گیری عملکرد داخلی استفاده می‌کنند.

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق سود چیست و رابطه ارزش آفرینی باافزایش نرخ سود چیست ؟

 


درک ارزش افزوده اقتصادی (EVA)


ارزش های افزوده اقتصادی تفاوت افزایشی در نرخ بازده (RoR) نسبت به هزینه سرمایه یک شرکت است. اساساً، برای اندازه‌گیری ارزش ایجاد شده توسط یک شرکت از وجوه سرمایه‌گذاری شده در آن استفاده می‌شود. اگر EVA یک شرکت منفی باشد، به این معنی است که شرکت از وجوه سرمایه‌گذاری شده در کسب‌ و کار، ارزش ایجاد نمی‌کند. برعکس، یک EVA مثبت نشان می‌دهد که یک شرکت از وجوه سرمایه‌گذاری شده در آن، ارزش تولید می‌کند.

ارزش افزوده اقتصادی

فرمول ارزش افزوده اقتصادی

فرمول برای یافتن EVA به صورت EVA = NOPAT – (WACC x IC) است.

  • NOPAT = سود عملیاتی خالص پس از مالیات
  • WACC = میانگین موزون هزینه سرمایه
  • (IC) مبلغ سرمایه گذاری = حقوق صاحبان سهام + بدهی خالص در ابتدای دوره (به طور جایگزین، مبلغ سرمایه گذاری شده را می توان با کم کردن دارایی های کل منهای نقدی منهای بدهی های بدون بهره محاسبه کرد)
  • (WACC * کل سرمایه) نیز به عنوان هزینه مالی شناخته می شود.

معادله EVA نشان می‌دهد که سه مؤلفه کلیدی برای EVA یک شرکت وجود دارد: NOPAT، مبلغ سرمایه و WACC.

  •  NOPAT می‌تواند به صورت دستی محاسبه شود، اما معمولاً در صورت‌های مالی یک شرکت عمومی ذکر شده است.
  • مبلغ سرمایه مقدار پولی است که برای تأمین مالی یک شرکت یا یک پروژه خاص استفاده می‌شود.
  • WACC میانگین نرخ بازدهی است که یک شرکت انتظار دارد به سرمایه‌گذاران خود پرداخت کند؛ وزن‌ها به عنوان کسری از هر منبع مالی در ساختار سرمایه یک شرکت محاسبه می‌شوند. WACC می‌تواند محاسبه شود، اما معمولاً ارائه می‌شود.

معادله استفاده شده برای سرمایه ی کار گرفته شده در ارزش افزوده اقتصادی معمولاً کل دارایی‌ها منهای بدهی‌های جاری است – دو رقمی که به راحتی در ترازنامه یک شرکت یافت می‌شوند. در این حالت، فرمول اصلاح شده برای EVA به صورت NOPAT – (کل دارایی‌ها – بدهی‌های جاری) * WACC است.

هنگام محاسبه EVA، معمولاً چندین تنظیم حسابداری انجام می شود. از مهم ترین و رایج ترین آنها عبارتند از:

  • هزینه های تحقیق و توسعه، تبلیغات و آموزش کارکنان باید سرمایه گذاری شوند نه هزینه شوند.
  • هزینه استهلاک به سود اضافه می شود و در عوض، هزینه استهلاک اقتصادی اعمال می شود. این تغییر واقعی در ارزش دارایی ها در طول دوره را نشان می دهد، برخلاف استهلاک حسابداری.
  • حساب هایی مانند ذخایر، مطالبات مشکوک الوصول، ذخایر مالیات های آتی و مطالبات انبار باید به سرمایه گذاری شده که به عنوان سرمایه به کار رفته نیز شناخته می شود، اضافه شود.
  • هزینه های غیرنقدی باید به سود و سرمایه گذاری شده اضافه شود.
  • اجاره نامه های عملیاتی باید سرمایه گذاری شده و به سرمایه گذاری شده اضافه شوند.
  • هزینه مالیات بر اساس مالیات نقدی خواهد بود، نه روش های مبتنی بر تعهدات مورد استفاده در گزارشگری مالی و به شرح زیر محاسبه خواهد شد:

          مالیات نقدی = هزینه مالیات بر اساس صورت سود و زیان – افزایش (یا + اگر کاهش) در ذخیره مالیات آتی + مزیت مالیاتی

اگر شرکتی ۱۲ درصد بازده سرمایه داشته باشد، این خبر خوب است یا بد؟
خب، می تواند هر دو باشد. در درجه اول به دو عامل بستگی دارد:
● عنصر ریسک در سرمایه گذاری در شرکت
● میزان بدهی بلندمدت متحمل شده توسط شرکت.
هر شرکت هزینه سرمایه خاص خود را دارد که منعکس کننده هر دوی این عوامل است که به آن میانگین موزون هزینه سرمایه (WACC) می گویند. WACC از دو بخش تشکیل شده است:
هزینه بدهی بلندمدت برابر سهم بدهی در سرمایه به کار گرفته شده (دارایی های ثابت به اضافه خالص دارایی های جاری) به اضافه هزینه حقوق صاحبان سهام برابر سهم حقوق صاحبان سهام در سرمایه به کار گرفته شده. ارزیابی هزینه بدهی بلندمدت به اندازه کافی آسان است – این نرخی است که برای مثال، یک وام سه ساله تضمین شده باید به بانک بپردازد.
هزینه حقوق صاحبان سهام ساده تر است، اما، طبق مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای، برابر است با نرخ بدون ریسک (بازده اوراق قرضه بلندمدت دولتی) به اضافه ریسک بازار پریمیوم (معمولاً ۶ تا ۷ درصد – سرمایه گذاران پریمیوم نیاز به سرمایه گذاری در بازار سهام دارند تا در اوراق قرضه دولتی) برابر عاملی که نشان دهنده ریسک بخشی است که کسب و کار شما در آن فعالیت می کند (به نام بتا، معمولاً در بخش های ثابت و کم خطر مانند شرکت های آب و برق، مواد غذایی یا بیمه، در محدوده ۰.۵ متغیر است، و در بخش‌های بی ثبات و پرخطر مانند ساخت‌وساز، کالاهای سرمایه‌ای یا خرده‌فروشی تا ۱.۵). هنگامی که یک سرمایه گذار از شرکت شما حمایت می کند، انتظار دارد که بازدهی معادل WACC شما داشته باشد.
اگر بازدهی بالاتری داشته باشد، به دلیل سود اقتصادی یا درآمد باقیمانده است، یا به دلیل محبوب‌ترین و توسعه‌یافته‌ترین شرکت مشاور استرن استوارت، ارزش افزوده اقتصادی («EVA») است.

بیشتر بخوانید: ادغام و تملک

 

 


هدف ارزش افزوده اقتصادی(EVA)

هدف ارزش های افزوده اقتصادی کمی کردن هزینه سرمایه‌گذاری سرمایه در یک پروژه یا شرکت خاص و سپس ارزیابی این است که آیا به اندازه کافی نقدینگی برای در نظر گرفتن یک سرمایه‌گذاری خوب تولید می‌کند یا خیر. یک EVA مثبت نشان می‌دهد که یک پروژه بازدهی بیش از حداقل بازده مورد نیاز را تولید می‌کند.

 

 

چه چیزی باعث افزایش ارزش افزوده اقتصادی می‌شود؟


همانطور که ذکر شد ارزش افزوده اقتصادی (EVA) معیاری است برای سنجش عملکرد مالی یک شرکت که بر اساس ثروت باقیمانده محاسبه می‌شود. این مقدار با کسر هزینه سرمایه از سود عملیاتی شرکت، با تنظیم مالیات بر اساس نقدی، محاسبه می‌شود. EVA همچنین می‌تواند به عنوان سود اقتصادی نیز شناخته شود، زیرا تلاش می‌کند تا سود اقتصادی واقعی یک شرکت را به دست آورد. در نهایت می توان به دو راه برای افزایش ارزش افزوده اقتصادی اشاره نمود: افزایش درآمد (از طریق افزایش قیمت یا افزایش فروش) یا کاهش هزینه‌های سرمایه (مانند افزایش بهره‌وری یا استفاده از مزایای صرفه به مقیاس).

بیشتر بخوانید: وزن کردن صرفه جویی در مقیاس چیست؟

 

مزایا و معایب ارزش افزوده اقتصادی

مزایا و معایب ارزش افزوده اقتصادی

ارزش های افزوده اقتصادی نیز مانند بسیاری از ابزارهای استراتژی دیگر دارای برخی مزایا و معایب است، در این بخش به ذکر برخی مزایا و معایب آن خواهیم پرداخت:

مزایا:

  • ارزش افزوده اقتصادی عملکرد یک شرکت و مدیریت آن را از طریق این ایده ارزیابی می‌کند که یک کسب‌وکار فقط زمانی سودآور است که ثروت و بازده را برای سهامداران ایجاد کند، بنابراین نیاز به عملکرد بالاتر از هزینه سرمایه یک شرکت دارد.
  • ارزش افزوده اقتصادی به عنوان یک شاخص عملکرد بسیار مفید است. محاسبه آن نشان می‌دهد که چگونه و کجا یک شرکت از طریق ادغام اقلام ترازنامه، ثروت ایجاد کرده است. این امر مدیران را مجبور می‌کند که در هنگام تصمیم‌گیری مدیریتی، از دارایی‌ها و هزینه‌ها آگاه باشند.

 

از معایب ارزش افزوده اقتصادی نیز می توان به مورد زیر اشاره نمود:

معایب:

  • با این حال، محاسبه ارزش های افزوده اقتصادی به شدت به میزان سرمایه سرمایه‌گذاری شده وابسته است و بهترین استفاده برای شرکت‌های دارایی‌محور که پایدار یا بالغ هستند، می‌باشد. شرکت‌هایی با دارایی‌های نامشهود، مانند شرکت‌های فناوری، ممکن است گزینه‌های خوبی برای ارزیابی ارزش افزوده اقتصادی نباشند.

بیشتر بخوانید:به حداکثر رساندن ارزش سهامداران چیست؟

 

نحوه استفاده از ارزش افزوده اقتصادی چگونه است؟

ارزش افزوده اقتصادی EVA ابزار مفیدی برای مقایسه عملکرد در طیف وسیعی از شرکت‌ها است – برای مثال شرکت‌هایی که در FTSE 100 هستند. رتبه‌بندی بر اساس سرمایه به کار گرفته شده (ROCE) به تنهایی، لزوماً به شما نمی‌گوید کدام شرکت بهترین عملکرد را دارد. یک شرکت با رتبه بالا ممکن است در یک بخش پرریسک قرار داشته باشد و دارای اهرم بالایی باشد – ممکن است طی یک یا دو سال به انتهای رتبه سقوط کند. رتبه بندی بر اساس بازده EVA (ارزش افزوده اقتصادی/سرمایه به کار گرفته شده) شاخص بهتری است. این به شما می گوید که شرکت ها نسبت به ریسک بخش و ریسک مالی که هر کدام در معرض آن هستند چگونه عمل می کنند. شرکت‌های با رتبه برتر عملکرد بهتری از انتظارات سرمایه‌گذاران خواهند داشت و «ارزش سهامداران» را ایجاد می‌کنند. کمترین، جایی که بازده EVA منفی است، پایین تر از WACC است، در برابر انتظارات سرمایه گذاران عملکرد ضعیفی دارد و “ارزش سهامداران را از بین می برد”. EVA در این فصل گنجانده شده است زیرا می توانید یک هدف بازگشت EVA برای شرکت خود تعیین کنید – مثلاً ۵ درصد. این بدان معناست که هدف شما این است که به بازده سرمایه (ROCE) 5 درصدی بیش از WACC شرکت خود دست یابید – یک هدف بلندپروازانه، تنها در صورتی قابل دستیابی است که شرکت شما دارای مزیت رقابتی متمایز و پایدار باشد. EVA همچنین در رتبه بندی عملکرد بخش یا واحد کسب وکار در شرکت شما مفید است. اگر هر کسب و کار دارای عنصر ریسک یکسانی باشد، استفاده از EVA نسبت به ROCE مزیتی ندارد. اما این بعید است، وگرنه کسب و کارها یکی و یکسان خواهند بود. در جایی که کسب‌وکارها در معرض ریسک‌های متفاوتی هستند، EVA شاخص بهتری از عملکرد است و رتبه‌بندی می‌تواند بر توسعه استراتژی تأثیر بگذارد.

بیشتر بخوانید:تجزیه و تحلیل وضعیت ۵C چیست؟

 

شکل ۱۲.۱ ارزش افزوده اقتصادی

 

نمودار ارزش افزوده اقتصادی

 

چه زمانی از ارزش افزوده اقتصادی (EVA) استفاده کنید

زمانی از آن استفاده کنید که در مورد درک نظریه و به کارگیری محاسبات و جایی که می‌خواهید یک هدف چالش برانگیز برای بازده سرمایه‌گذار بیش از حد معمول تعیین کنید، احساس اطمینان می‌کنید.

بیشتر بخوانید:تحلیل مسئله چیست؟ (مینتو)

 

چه زمانی باید مراقب بود

اگر مفهوم (و ریاضیات) برایتان دشوار یا غیر ضروری است، مراقب باشید.

 

مثال ارزش افزوده اقتصادی

برای درک تفاوت بین ارزش افزوده اقتصادی و درآمد خالص، بیایید از مثالی بر اساس شرکت ساختگی ساخت ظروف استفاده کنیم. این شرکن از طریق فروش ظروف، ۱۰۰۰۰۰ دلار از یک پایه سرمایه ۱ میلیون دلاری کسب کرد. معیارهای حسابداری سنتی نشان می‌دهند که این شرکت کار خوبی انجام می‌دهد و در واقع بازدهی سرمایه ۱۰ درصدی دارد. با این حال، این شرکت تنها یک سال است که فعالیت می‌کند و بازار ظروف آن هنوز با عدم قطعیت و ریسک قابل توجهی همراه است. تعهدات بدهی به اضافه بازدهی مورد نیاز که سرمایه‌گذاران مطالبه می‌کنند، هزینه سرمایه گذاری ۱۳ درصدی را به همراه دارد. این بدان معناست که اگرچه این شرکت از سود حسابداری بهره می‌برد، اما شرکت نتوانست ۳ درصد به سهامداران خود اعطا کند. برعکس، اگر سرمایه شرکت ۱۰۰ میلیون دلار باشد – شامل بدهی و حقوق صاحبان سهام – و هزینه استفاده از آن سرمایه (سود بدهی و هزینه تامین مالی سهام) سالانه ۱۳ میلیون دلار باشد، شرکت تنها زمانی ارزش اقتصادی برای سهامداران خود ایجاد می‌کند که سود بیش از ۱۳ میلیون دلار در سال باشد. اگر شرکت ۲۰ میلیون دلار درآمد کسب کند، EVA شرکت ۷ میلیون دلار خواهد بود.
به عبارت دیگر، EVA هزینه اجاره شرکت را برای استفاده از پول نقد سرمایه‌گذاران برای حمایت از عملیات محاسبه می‌کند. یک هزینه فرصت پنهان وجود دارد که به بخش سرمایه‌گذاران می‌رود تا آنها را برای از دست دادن استفاده از پول نقد خود جبران کند. EVA این هزینه پنهان سرمایه را که معیارهای متداول نادیده می‌گیرند، ثبت می‌کند. EVA که توسط شرکت مشاوره مدیریت استرن استوارت توسعه یافته است، در دهه ۱۹۹۰ بسیار محبوب شد. شرکت‌های بزرگ از جمله کوکاکولا، جنرال الکتریک و AT&T از EVA به طور داخلی برای اندازه‌گیری عملکرد خلق ثروت استفاده می‌کنند. در مقابل، سرمایه‌گذاران و تحلیلگران اکنون EVA شرکت‌ها را دقیقاً مانند مشاهده قبلی نسبت‌های EPS و P/E بررسی می‌کنند.

 

نتیجه گیری
EVA یا ارزش های افزوده اقتصادی، هزینه سرمایه را هنگام محاسبه سود یک شرکت در نظر می‌گیرد. ارزش های افزوده اقتصادی مثبت نشان می‌دهد که یک شرکت در حال ایجاد ثروت بالاتر از حداقل بازده مورد نیاز برای سهامداران خود است. در حالی که EVA منفی نشان می‌دهد که اینطور نیست. محاسبه ارزش افزوده اقتصادی EVA راه دیگری برای ارزیابی سرمایه‌گذاری‌ها و تصمیم‌گیری در مورد اینکه آیا احتمالاً در طول زمان عملکرد خوبی خواهند داشت، می باشد.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع ارزش افزوده اقتصادی  برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

تحلیل هزینه-فایده

تحلیل هزینه-فایده

در این مقاله موضوع تحلیل هزینه-فایده را مورد بررسی قرار داده ایم. ابتدا ضمن ارائه تعریفی از تحلیل هزینه- فایده، فرآیند آن را نیز شرح داده ایم. در ادامه به مزایا و محدودیت های تحلیل هزینه- فایده اشاره نمودیم. در نهایت نیز به برخی سوالات همچون چیستی هزینه، چگونگی وزن دادن به فواید در مقابل هزینه ها و…. در انتها با خوانش مقاله به فهم مناسبی از تحلیل هزینه-فایده دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

مقدمه ای بر تحلیل هزینه-فایده

آیا مطمئن نیستید که یک تصمیم خاص بهترین تصمیم برای کسب و کار شما است؟ آیا شک دارید که یک پروژه پیشنهادی ارزش تلاش و منابعی را که برای موفقیت آن صرف خواهد شد، دارد؟ آیا در نظر دارید تغییری در استراتژی کسب و کار، بازاریابی یا فروش خود ایجاد کنید، با دانستن اینکه ممکن است پیامدهایی در کل سازمان شما داشته باشد؟ راهی که بسیاری از کسب‌وکارها، سازمان‌ها و کارآفرینان به این سوالات و سوالات دیگر پاسخ خواهند داد، از طریق انجام یک تحلیل هزینه-فایده در کسب‌وکار است. تحلیل هزینه-فایده فرآیند مقایسه هزینه‌ها و فواید (یا فرصت‌ها) پیش‌بینی شده یا برآورد شده مرتبط با یک تصمیم پروژه برای تعیین اینکه آیا از دیدگاه کسب و کاری منطقی است یا خیر. به طور کلی، تحلیل هزینه-فایده شامل جمع کردن تمام هزینه‌های یک پروژه یا تصمیم و کم کردن آن مقدار از کل مزایای پیش‌بینی شده پروژه یا تصمیم است. اگر مزایای پیش‌بینی‌شده بیشتر از هزینه‌ها باشد، می‌توانید استدلال کنید که تصمیم خوبی برای اتخاذ است. از سوی دیگر، اگر هزینه‌ها بیشتر از مزایا باشد، ممکن است یک شرکت بخواهد تصمیم یا پروژه را دوباره بررسی کند. مزایای اقتصادی زیادی برای اجرای این نوع تحلیل‌ها قبل از اتخاذ تصمیمات سازمانی مهم وجود دارد. با انجام تحلیل‌ها، می‌توانید اطلاعات مهمی مانند زنجیره ارزش سازمان یا ROI یک پروژه را تجزیه و تحلیل کنید. تحلیل هزینه-فایده نوعی تصمیم‌گیری مبتنی بر داده است که اغلب در کسب‌وکار، هم در شرکت‌های تثبیت‌شده و هم در استارت‌آپ‌ها استفاده می‌شود. اصول و چارچوب اساسی را می‌توان تقریباً در هر فرآیند تصمیم‌گیری، چه مربوط به کسب‌وکار و چه غیر آن، اعمال کرد.


تحلیل هزینه-فایده چیست؟


تحلیل هزینه-فایده یا CBA روشی مبتنی بر داده است که برای ارزیابی مزایا و هزینه‌های مالی یک پروژه یا تصمیم از دیدگاه تجاری استفاده می‌شود. با پیش‌بینی سودآوری از طریق CBA، تیم‌ها می‌توانند از ضرر مالی جلوگیری کنند. در واقع می توان گفت تحلیل هزینه-فایده فرآیندی است که در آن هزینه‌ها و فواید پیش‌بینی‌شده یک تصمیم برای تعیین امکان‌پذیری آن با هم مقایسه می‌شوند. کسب‌وکارها می‌توانند با جمع کردن پاداش‌های بالقوه انتظار رفته از یک اقدام و کم کردن هزینه‌های مرتبط، تعیین کنند که آیا یک تصمیم ارزشمند است یا خیر. اگر فواید بیشتر از هزینه‌ها باشد، این تصمیم احتمالاً برای کسب‌وکار ارزشمند است. تحلیل هزینه-فایده همیشه شامل اعداد یا اندازه‌گیری‌های مشخص نمی‌شود. به عنوان مثال، مشاوران یا تحلیلگران می‌توانند مدل‌هایی برای اختصاص ارزش دلاری به عوامل نامشهود، مانند فواید و هزینه‌های زندگی در یک شهر خاص، ایجاد کنند.

بیشتر بخوانید: تخصیص منابع



تحلیل هزینه-فایده

 

درک تحلیل هزینه-فایده


تحلیل هزینه-فایده (CBA) ارزش فواید و هزینه‌های یک پروژه را تخمین زده و ارزیابی می‌کند تا مشخص کند که آیا ارزش پیگیری دارد یا خیر. این تحلیل که ریشه در کار ژول دوپویت (Jules Dupuit) و آلفرد مارشال (Alfred Marshall) دارد و توسط مهندسان ارتش ایالات متحده در دهه ۱۹۳۰ بیشتر توسعه یافت، شامل مقایسه تمام هزینه‌ها و فواید فعلی و پیش‌بینی‌شده یک پروژه، هم پولی و هم نامشهود، می‌شود.
قبل از انجام یک پروژه جدید، مدیران محتاطانه یک CBA انجام می‌دهند تا تمام هزینه‌ها و درآمدهای بالقوه‌ای را که ممکن است ایجاد کند، ارزیابی کنند. نتیجه این تحلیل تعیین می‌کند که آیا پروژه از نظر مالی قابل اجرا است یا اینکه یک شرکت باید گزینه‌های دیگری را در نظر بگیرد. بسیاری از مدل‌های CBA همچنین هزینه فرصت را در فرآیند تصمیم‌گیری لحاظ می‌کنند. هزینه فرصت نشان‌دهنده فواید بالقوه‌ای است که یک کسب‌وکار هنگام انتخاب یک گزینه به جای گزینه دیگر از دست می‌دهد. این هزینه ارزش بهترین گزینه بعدی که انتخاب نشده را در نظر می‌گیرد و بر مبادلات موجود در هر تصمیم تأکید می‌کند. ارزیابی هزینه فرصت می‌تواند فرآیند تصمیم‌گیری را جامع‌تر و موثرتر کند. در نهایت، مدیر هزینه‌های کل و فواید را مقایسه می‌کند تا تعیین کند که آیا فواید بیشتر از هزینه‌ها است یا خیر. اگر اینطور باشد، تصمیم منطقی این است که پروژه را ادامه دهیم. در غیر این صورت، کسب‌وکار، پروژه را بررسی می‌کند تا ببیند آیا می‌توان برای افزایش فواید یا کاهش هزینه‌ها و قابل اجرا کردن آن، تنظیماتی انجام داد یا خیر. در غیر این صورت، احتمالاً باید از پروژه اجتناب شود. در واقع با تحلیل هزینه-فایده، درجه‌ای از پیش‌بینی در این فرآیند وجود دارد. اگر هر یک از پیش‌بینی‌ها نادرست باشد، نتایج ممکن است قابل اعتماد نباشند. به طور کلی تحلیل هزینه-فایده هزینه‌ها و مزایای برآورد شده یا پیش‌بینی شده یک پروژه یا تصمیم را مقایسه می‌کند. این یک جزء حیاتی مدیریت پروژه است زیرا امکان‌پذیری مالی یک پروژه را اندازه‌گیری می‌کند و به شرکت‌ها کمک می‌کند از ضرر جلوگیری نمایند. شما می‌توانید از تحلیل هزینه-فایده در سناریوهای زیر استفاده کنید:

  • آغاز پروژه: CBA به شما امکان می‌دهد با مقایسه مزایا و هزینه‌های بالقوه، امکان‌پذیری پروژه خود را پیش‌بینی کنید. می‌توانید بر اساس ارزش مورد انتظار تصمیم بگیرید که ادامه دهید یا از آن صرف‌نظر کنید.
  • بودجه‌بندی: می‌توانید چندین پروژه را با بودجه محدود به طور کارآمدتری مدیریت کنید. با ارزیابی مزایای پیش‌بینی‌شده، CBA به شما می‌گوید که آیا بودجه اختصاص‌یافته خود را تأیید کنید یا خیر.
  • تخصیص منابع: می‌توانید به راحتی ROI (بازده سرمایه‌گذاری) را محاسبه کنید و در نتیجه پروژه‌هایی را شناسایی کنید که سودآورتر خواهند بود. CBA می‌تواند تخصیص منابع شما را بهینه کند و آن‌ها را به ویژه هنگام ادغام با نرم‌افزار برنامه‌ریزی پروژه، کارآمدتر توزیع کند.
  • مدیریت ریسک: با استفاده از CBA، می‌توانید ریسک‌ها را ارزیابی کرده و استراتژی‌های کاهش ریسک را اعمال کنید و از اسکرام برای رسیدگی به ریسک‌ها به صورت تکرارشونده و تطبیقی استفاده کنید. همچنین به شما امکان می‌دهد بر اساس مبادلات هزینه-فایده اقدامات اضطراری مختلف، بودجه‌ای برای ریسک‌های بالقوه اختصاص دهید.
  • بهبود ارتباطات: ارزیابی CBA، به ویژه هنگام تجسم از طریق یک تخته کانبان، می‌تواند به توجیه تصمیمات پروژه شما کمک کند و شفافیت را با رویکرد کمی بهبود بخشد و ارتباط با ذینفعان را بهبود بخشد.
  • توسعه سیاست: CBA می‌تواند شما را در ارزیابی سیاست‌ها یا مقررات جدید در چارچوب پروژه برای اعمال استراتژی‌های اجرا راهنمایی کند. می‌توانید با ارزیابی هزینه‌ها و مزایای رویکردهای مختلف انطباق، انطباق با مقررات را تضمین کنید.

با استفاده از تحلیل هزینه-فایده، می‌توانید تصمیمات آگاهانه‌ای بگیرید که کشف پروژه شما را ارزیابی می‌کند، با اهداف سازمانی شما همسو می‌شود، استفاده از منابع را بهینه می‌کند و ارزش پروژه را به حداکثر می‌رساند.

بیشتر بخوانید: مدیریت پروژه

 

 

فرآیند تحلیل هزینه-فایده


روش واحدی برای انجام تحلیل هزینه-فایده وجود ندارد که به طور جهانی پذیرفته شده باشد. با این حال، این فرآیند معمولاً دارای تغییراتی از پنج مرحله زیر است.


۱. تعریف محدوده پروژه

اولین گام در تحلیل هزینه-فایده، درک وضعیت فعلی، شناسایی اهداف و ایجاد چارچوبی برای تعریف محدوده پروژه است. با تعیین هدف تحلیل هزینه-فایده شروع کنید. به عنوان مثال، هدف ممکن است “تصمیم‌گیری برای گسترش به منظور افزایش سهم بازار” یا “ارزیابی فواید نوسازی وب‌سایت شرکت” باشد. در این مرحله اولیه، برنامه‌ریزی پروژه انجام می‌شود. این شامل موارد زیر است:

  • تعیین جدول زمانی
  • شناسایی منابع لازم
  • درک محدودیت‌ها
  • تعیین نیروی انسانی مورد نیاز
  • انتخاب تکنیک‌های ارزیابی

یک شرکت باید ارزیابی کند که آیا برای انجام یک تحلیل هزینه-فایده دقیق مجهز است یا خیر. اگر کسب‌وکار پرسنل فنی مورد نیاز برای ارزیابی کافی را نداشته باشد، ممکن است نیاز به استخدام متخصصان خارجی داشته باشد. در طول این مرحله، کسب‌وکار باید ذینفعان کلیدی را که تحت تأثیر تحلیل قرار خواهند گرفت شناسایی کرده و به آن‌ها فرصتی برای ارائه ورودی در مورد این فرآیند بدهد. به عنوان مثال، اگر نتیجه نوسازی وب‌سایت شرکت باشد، ممکن است از بخش IT خواسته شود که چندین کارمند اضافی استخدام کند یا کار اضافی انجام دهد. باید در مورد تأثیری که این امر بر بخش، جریان کار و سایر پروژه‌های آن‌ها خواهد داشت، با آن‌ها مشورت کرد.


۲. تعیین هزینه‌ها

با داشتن چارچوب، زمان شروع به بررسی اعداد است. گام دوم تحلیل هزینه-فایده تعیین هزینه‌های پروژه است. هزینه‌ها می‌تواند مالی باشد، مانند هزینه‌هایی که در صورت سود و زیان ثبت می‌شوند، یا غیرمالی، مانند پیامدهای منفی بر جامعه. این هزینه‌ها را می‌توان به شرح زیر طبقه‌بندی کرد:

  • هزینه‌های مستقیم: ایجاد شده توسط پروژه، مانند نیروی کار، موجودی، مواد اولیه و هزینه‌های تولید
  • هزینه‌های غیرمستقیم: مرتبط یا تا حدی مرتبط با پروژه، مانند برق، هزینه‌های سربار مدیریت، اجاره و آب و برق
  • هزینه‌های نامشهود: تأثیری که نمی‌توان مستقیماً اندازه‌گیری کرد، مانند تأثیر بر مشتریان، کارکنان یا زمان تحویل
  • هزینه‌های فرصت: فواید بالقوه‌ای که از انتخاب این گزینه به جای گزینه دیگر از دست می‌رود
  • هزینه ریسک‌های بالقوه: ریسک‌های نظارتی، رقابت و اثرات زیست‌محیطی

هنگام تعیین هزینه‌ها، در نظر بگیرید که آیا آن‌ها هزینه‌های تکراری یا یک‌باره هستند. علاوه بر این، ارزیابی کنید که آیا هزینه‌ها متغیر یا ثابت هستند. برای هزینه‌های ثابت، هزینه‌های پله‌ای و محدوده‌های مرتبطی را که ممکن است بر این هزینه‌ها تأثیر بگذارند، در نظر بگیرید. استفاده از ارزش فعلی خالص (NPV) در تصمیمات پروژه مزیت در نظر گرفتن نرخ بازده جایگزینی را که در صورت عدم انجام پروژه می‌توان کسب کرد، ارائه می‌دهد. NPV مثبت نشان می‌دهد که درآمدهای پیش‌بینی‌شده بیشتر از هزینه‌های پیش‌بینی‌شده است و پروژه را به یک سرمایه‌گذاری ارزشمند تبدیل می‌کند، در حالی که NPV منفی نشان‌دهنده خلاف آن است.

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق استراتژی منابع انسانی و مدیریت استراتژیک منابع انسانی چیست؟

 مراحل تحلیل هزینه-فایده

۳. تعیین فایده ها

هر پروژه اصول اساسی متفاوتی خواهد داشت و فواید ممکن است ملموس یا ناملموس باشد. این موارد می‌تواند شامل موارد زیر باشد:

  • افزایش درآمد و فروش از افزایش تولید یا محصولات جدید
  • بهبود ایمنی و روحیه کارکنان
  • رضایت بیشتر مشتریان
  • افزایش حفظ مشتری
  • مزیت رقابتی
  • گسترش سهم بازار

در این مرحله، مدیر پروژه یا تحلیلگر انجام‌دهنده تحلیل هزینه-فایده باید هم فواید صریح و هم ضمنی را تعیین کند. فواید صریح نیازمند فرضیه‌های آینده در مورد شرایط بازار، حجم فروش، تقاضای مشتری و انتظارات محصول است. فواید ضمنی، مانند تأثیر افزایش رضایت کارکنان، ممکن است کمی کردن آن‌ها دشوار باشد زیرا فرمول مستقیمی برای محاسبه تأثیر مالی کارگران شادتر وجود ندارد. برای کارکرد تحلیل، به هر نوع فایده باید یک ارزش پولی اختصاص داده شود. مراقب باشید که هزینه‌ها را دست کم نگیرید یا فواید را بیش از حد تخمین نزنید. رویکرد محافظه‌کارانه‌ای که از گرایش‌های ذهنی هنگام محاسبه برآوردها اجتناب می‌کند، برای اختصاص ارزش به هم هزینه‌ها و هم فواید بهترین است.


۴. محاسبات تحلیل هزینه-فایده

با داشتن ارقام هزینه و فایده، زمان انجام تحلیل فرا رسیده است. این شامل خلاصه کردن مختصر هزینه‌ها، فواید، تأثیر خالص و چگونگی حمایت یافته‌ها از هدف اصلی تحلیل است. با این حال، برخی از تحلیل‌های هزینه-فایده نیاز به بررسی دقیق‌تر دارند. این ممکن است شامل موارد زیر باشد:

  • اعمال نرخ‌های تخفیف برای تعیین ارزش فعلی خالص جریان‌های نقدی
  • اجرای تحلیل با نرخ‌های تخفیف مختلف
  • انجام تحلیل هزینه-فایده برای چندین گزینه، هر کدام با هزینه‌ها و فواید مختلف
  • مقایسه گزینه‌های مختلف با محاسبه نسبت هزینه-فایده
  • انجام تحلیل حساسیت برای درک اینکه چگونه تغییرات جزئی در برآوردها ممکن است بر نتایج تأثیر بگذارد

۵. توصیه و اجرا

اگر تحلیل هزینه-فایده مثبت باشد، پروژه فواید بیشتری نسبت به هزینه‌ها ارائه می‌دهد. با این حال، یک شرکت باید منابع محدود خود را در نظر بگیرد که ممکن است آن را مجبور به تصمیم‌گیری‌های متقابل کند. به عنوان مثال، شرکتی با سرمایه محدود ممکن است تحلیل‌های هزینه-فایده مثبتی برای ارتقاء انبار، وب‌سایت و تجهیزات خود پیدا کند، اما ممکن است بودجه کافی برای پیگیری هر سه پروژه به طور همزمان نداشته باشد. همه تحلیل‌های هزینه-فایده‌ای که منجر به سود خالص می‌شوند نباید پذیرفته شوند. به عنوان مثال، یک شرکت باید ریسک پروژه، همسو بودن آن با تصویر شرکت و محدودیت‌های سرمایه را در نظر بگیرد.

بیشتر بخوانید: برنامه استراتژیک فناوری اطلاعات (IT)

 

نسبت هزینه به فایده در تحلیل هزینه-فایده (BCR) چیست؟

نسبت هزینه به  فایده(BCR) یک نسبت است که در تحلیل هزینه- فایده برای خلاصه کردن رابطه کلی بین هزینه ها و منافع نسبی یک پروژه پیشنهادی استفاده می شود. BCR را می توان به صورت کمی یا کیفی بیان کرد. اگر یک پروژه دارای BCR بزرگتر از ۱.۰ باشد، انتظار می رود که پروژه ارزش خالص فعلی مثبتی را برای یک شرکت و سرمایه گذاران آن ارائه دهد. طبعا اگر BCR یک پروژه کمتر از ۱.۰ باشد، هزینه های پروژه بیشتر از منافع آن است و نباید در نظر گرفته شود. نسبت های هزینه به فایده (BCR) اغلب در بودجه سرمایه ای برای تجزیه و تحلیل ارزش کلی پول برای انجام یک پروژه جدید استفاده می شود. با این حال، تجزیه و تحلیل هزینه- فایده برای پروژه های بزرگ می تواند دشوار باشد، زیرا بسیاری از فرضیات و عدم قطعیت ها وجود دارد که کمی کردن آنها دشوار است. به همین دلیل است که معمولاً طیف گسترده ای از نتایج BCR بالقوه وجود دارد.

 

نحوه محاسبه هزینه-فایده (BCR)

  • نسبت هزینه به فایده با تقسیم مجموع سود نقدی پیشنهادی یک پروژه بر مجموع هزینه نقدی پیشنهادی پروژه تعیین می شود.

BCR با تقسیم مجموع سود نقدی پیشنهادی یک پروژه بر مجموع هزینه نقدی پیشنهادی پروژه محاسبه می شود. قبل از تقسیم اعداد، ارزش فعلی خالص جریان های نقدی مربوطه در طول عمر پیشنهادی پروژه – با در نظر گرفتن ارزش های پایانی، از جمله هزینه های نجات/اصلاح – محاسبه می شود. اگر یک پروژه دارای BCR بزرگتر از ۱.۰ باشد، انتظار می رود که پروژه ارزش خالص فعلی (NPV) مثبتی داشته باشد و نرخ بازده داخلی (IRR) آن بالاتر از نرخ تخفیف استفاده شده در محاسبات DCF باشد. این نشان می دهد که NPV جریان های نقدی پروژه بیشتر از NPV هزینه ها است و باید پروژه در نظر گرفته شود. اگر BCR برابر با ۱.۰ باشد، این نسبت نشان می دهد که NPV سودهای مورد انتظار برابر با هزینه ها است. اگر BCR یک پروژه کمتر از ۱.۰ باشد، هزینه های پروژه بیشتر از منافع آن است و نباید در نظر گرفته شود.

 

مثالی از نحوه استفاده از BCR

به عنوان مثال، فرض کنید شرکت ABC می خواهد سودآوری پروژه ای را که شامل بازسازی یک ساختمان آپارتمانی در طول سال آینده است، ارزیابی کند. این شرکت تصمیم می گیرد تجهیزات مورد نیاز برای پروژه را به جای خرید، با اجاره ۵۰۰۰۰ دلار اجاره کند. نرخ تورم ۲٪ است و انتظار می رود که بازسازی سود سالانه شرکت را به میزان ۱۰۰۰۰۰ دلار برای سه سال آینده افزایش دهد.

نیازی به تخفیف NPV کل هزینه اجاره نیست، زیرا هزینه اولیه ۵۰۰۰۰ دلاری از ابتدا پرداخت می شود. NPV مزایای پیش بینی شده ۲۸۸۳۸۸ دلار است، یا (۱۰۰۰۰۰ / (۱ + ۰.۰۲)^۱) + (۱۰۰۰۰۰ / (۱ + ۰.۰۲)^۲) + (۱۰۰۰۰۰ / (۱ + ۰.۰۲)^۳). در نتیجه، BCR برابر با ۵.۷۷ است، یا ۲۸۸۳۸۸ دلار تقسیم بر ۵۰۰۰۰ دلار.

در این مثال، شرکت ما دارای BCR 5.77 است که نشان می دهد مزایای تخمینی پروژه به طور قابل توجهی بیشتر از هزینه های آن است. علاوه بر این، شرکت ABC می تواند انتظار داشته باشد که به ازای هر ۱ دلار هزینه، ۵.۷۷ دلار سود کسب کند.

بیشتر بخوانید: تعریف مدیریت ریسک چیست؟ انواع مدیریت ریسک در شرکتهای مالی و بیمه ها چگونه انجام میشود؟

 

مزایا و محدودیت‌های تحلیل هزینه-فایده

دلایل زیادی برای انجام تحلیل هزینه-فایده وجود دارد؛

  • این تکنیک بر تصمیم‌گیری مبتنی بر داده با توصیه‌هایی بر اساس اطلاعات قابل اندازه‌گیری متکی است. همچنین این اطلاعات را به یک مشکل واحد محدود می‌کند، به جای اینکه با در نظر گرفتن عوامل بیش از حد در یک زمان، تصمیم مورد نیاز را پیچیده کند.
  • تحلیل هزینه-فایده نیازمند تحقیق قابل توجه در مورد تمام هزینه‌ها، از جمله هزینه‌های غیرقابل پیش‌بینی، و درک کامل انواع هزینه‌ها و ویژگی‌های آن‌ها است. این تحقیق گسترده یافته‌ها را تقویت کرده و از تلاش‌های برنامه‌ریزی استراتژیک پشتیبانی می‌کند.
  • تحلیل هزینه-فایده همچنین نیازمند کمی کردن معیارهای غیرمالی، مانند مزیت مالی افزایش رضایت کارکنان است. اگرچه ارزیابی این موارد چالش‌برانگیز است، اما این فرآیند تحلیلگر را مجبور می‌کند جنبه‌هایی از پروژه را در نظر بگیرد که اندازه‌گیری آن‌ها سخت‌تر است. هدف نهایی ارائه گزارشی ساده است که تصمیم‌گیری را ساده می‌کند.

از جمله محدودیت های تحلیل هزینه- فایده می توان به این موارد اشاره کرد:

  • انجام دقیق یک تحلیل هزینه-فایده دقیق نیازمند سرمایه و منابعی مانند پرسنل و زمان اختصاص‌یافته است. برای تصمیمات کوچکتر، این ممکن است گران‌تر از آن چیزی باشد که برای پروژه ارزش داشته باشد.
  • تحلیل هزینه-فایده به شدت به برآوردها و پیش‌بینی‌ها متکی است.ممکن است بتوان برای هزینه‌های سرمایه‌ای سطح متوسط در دوره‌های کوتاه‌مدت یا میان‌مدت پیش‌بینی‌های دقیقی انجام داد. با این حال، برای پروژه‌های بزرگ با افق زمانی بلندمدت، یک تحلیل هزینه-فایده ممکن است عوامل مهمی مانند تورم، نرخ بهره، جریان‌های نقدی متغیر و ارزش فعلی پول را نادیده بگیرد.

اگر این عوامل بیش از حد تخمین زده یا کم‌تخمین زده شوند، کل تحلیل هزینه-فایده غیرقابل اعتماد می‌شود

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق ذی نفع یا ذینفعان چیست؟ تحلیل ذینفعان در سازمان و پروژه چگونه انجام می شود؟

 

فواید تحلیل هزینه-فایده

 

چگونه هزینه‌ها را در مقابل مزایا وزن می‌دهید؟

تحلیل هزینه-فایده روشی سیستماتیک برای کمی‌سازی و سپس مقایسه کل هزینه‌ها با کل پاداش‌های مورد انتظار از انجام یک پروژه یا سرمایه‌گذاری است. به هر هزینه و مزیت، چه ملموس و چه ناملموس، یک هزینه عددی اختصاص داده می‌شود. این ممکن است نیاز به تخمین و پیش‌بینی داشته باشد که باید تا حد امکان دقیق انجام شود. اگر مزایا به طور قابل‌توجهی بیشتر از هزینه‌ها باشد، تصمیم باید پیش برود؛ در غیر این صورت، نباید این اتفاق بیوفتد. یک تحلیل هزینه-فایده همچنین باید شامل هزینه‌های فرصت پروژه‌های از دست رفته یا نادیده گرفته شده باشد.

برخی از ابزارها یا روش‌های استفاده شده در تحلیل هزینه-فایده چیست؟

بسته به سرمایه‌گذاری یا پروژه خاصی که ارزیابی می‌شود، یک تحلیل هزینه-فایده ممکن است نیاز به تخفیف ارزش زمانی جریان‌های نقدی با استفاده از محاسبات ارزش خالص فعلی داشته باشد. همچنین ممکن است نسبت هزینه-فایده (BCR) برای خلاصه کردن رابطه کلی بین هزینه‌ها و مزایای نسبی یک پروژه پیشنهادی محاسبه شود. ابزارهای دیگر ممکن است شامل مدل‌سازی رگرسیون، ارزیابی و تکنیک‌های پیش‌بینی باشد.

منظور از هزینه‌ در تحلیل هزینه-فایده چیست؟

فرآیند انجام یک تحلیل هزینه-فایده خود دارای هزینه‌ها و مزایای ذاتی است. هزینه‌ها شامل زمانی است که برای درک و تخمین دقیق تمام پاداش‌ها و هزینه‌های بالقوه لازم است. این همچنین ممکن است شامل پولی باشد که به یک تحلیلگر یا مشاور برای انجام کار پرداخت می‌شود. یکی دیگر از معایب بالقوه این است که تخمین‌ها و پیش‌بینی‌های مختلفی برای ساخت تحلیل هزینه-فایده مورد نیاز است و این فرض‌ها ممکن است اشتباه یا حتی مغرضانه باشند. مزایای یک تحلیل هزینه-فایده، در صورت انجام صحیح و با فرض‌های دقیق، ارائه یک راهنمای خوب برای تصمیم‌گیری است که می‌تواند استاندارد و کمی شود.

بیشتر بخوانید: برنامه ریزی استراتژیک چیست؟

 

ماتریس تحلیل هزینه-فایده

 

نتیجه گیری

تحلیل هزینه-فایده یا CBA روشی مبتنی بر داده است که برای ارزیابی مزایا و هزینه‌های مالی یک پروژه یا تصمیم از دیدگاه تجاری استفاده می‌شود. با پیش‌بینی سودآوری از طریق CBA، تیم‌ها می‌توانند از ضرر مالی جلوگیری کنند. CBA شامل تعریف دامنه پروژه، شناسایی هزینه‌ها و مزایا، اختصاص ارزش‌های پولی، محاسبه ارزش فعلی خالص (NPV)، تجزیه و تحلیل نتایج و تصمیم‌گیری آگاهانه است. این روش هزینه‌های کل پیش‌بینی‌شده را با مزایای پیش‌بینی‌شده مقایسه می‌کند تا ارزش و امکان‌پذیری کلی پروژه (اغلب به صورت نسبت) را تعیین کند. برخی از مشکلات پیچیده نیاز به تحلیل عمیق‌تر دارند و یک شرکت می‌تواند از تحلیل هزینه-فایده زمانی استفاده کند که بلافاصله مشخص نیست که آیا باید یک پروژه جدید، گسترش یا سایر اقدامات را دنبال کند یا خیر. با تعیین هزینه‌ها و شناسایی آنچه مطلوب خواهد بود، یک شرکت می‌تواند با سنتز یک تحلیل هزینه-فایده، تصمیم‌گیری را ساده کند. با این حال، آگاهی از محدودیت‌ها و چالش‌های CBA بسیار مهم است. اگرچه روش ساختاری برای تصمیم‌گیری ارائه می‌دهد، اما دقت آن به شدت به دقت پیش‌بینی‌ها و فرض‌ها بستگی دارد. تخمین نادرست هزینه‌ها یا مزایای آینده می‌تواند منجر به نتیجه‌گیری‌های نادرست شود. با وجود این چالش‌ها، زمانی که با دقت و با داده‌های دقیق انجام شود، CBA ابزاری ارزشمند برای برنامه‌ریزی استراتژیک و تخصیص منابع است. از جمله مزایای تحلیل هزینه- فایده می توان از مواردی چون؛ تحلیل مبتنی بر داده، اجتناب از در نظر گرفتن گزینه‌های بیش از حد در یک زمان، یافته‌های عمیق‌تر و بالقوه قابل اعتمادتر و بینش‌هایی در مورد نتایج مالی و غیرمالی نام برد. این تحلیل نیز مانند بسیاری از تحلیل های دیگر علاوه بر مزایای بسیار دارای برخی محدودیت ها نیز هست، که در این زمینه می توان به برخی موارد که در ادامه ذکر خواهد شد اشاره نمود. ممکن است برای پروژه‌های کوچک ضروری نباشد، نیازمند سرمایه و منابع است، به شدت به ارقام پیش‌بینی‌شده متکی است و بیش‌بینی یا کم‌بینی می‌تواند یافته‌ها را نادرست کند. هدف اصلی تحلیل هزینه-فایده تعیین این است که آیا انجام یک پروژه یا کار ارزش دارد یا خیر. این تصمیم با جمع‌آوری اطلاعات در مورد هزینه‌ها و مزایای آن پروژه گرفته می‌شود. مدیریت از یافته‌های تحلیل هزینه-فایده برای تصمیم‌گیری در مورد اینکه آیا ادامه یک پروژه جدید یا یافتن جایگزینی به نفع شرکت است یا خیر، استفاده می‌کند.

 

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع تحلیل هزینه- فایده برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

چرخه عمر محصول

چرخه عمر محصول

در این مقاله موضوع چرخه عمر محصول را بررسی خواهیم کرد. ابتدا تعریفی از چرخه عمر محصول، نحوه عملکرد، مراحل و مدیریت ۴ مرحله آن را ارائه می دهیم. در ادامه به زمان استفاده از چرخه عمر محصول، مزایا و معایب و عوامل اثرگذار آن را شرح داده و برای درک بهتر این مطالب به ذکر برخی مثال ها خواهیم پرداخت. در انتها با خواندن این مقاله به فهم مناسبی در زمینه چرخه عمر محصول دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

 

 

مقدمه ای بر چرخه عمر محصول

 چرخه عمر محصول، طول زمانی است که یک محصول از زمان معرفی اولیه به مصرف‌کنندگان تا زمانی که از بازار خارج می‌شود، طول می‌کشد. مدیران و متخصصان بازاریابی از چرخه‌های عمر محصول برای تعیین برنامه‌های تبلیغاتی، نقاط قیمتی، گسترش به بازارهای جدید محصول، طراحی مجدد بسته‌بندی و موارد دیگر استفاده می‌کنند. این روش‌های استراتژیک برای حمایت از یک محصول به عنوان مدیریت چرخه عمر محصول شناخته می‌شوند. آن‌ها همچنین می‌توانند به تعیین زمان آماده بودن محصولات جدید برای خارج کردن محصولات قدیمی‌تر از بازار کمک کنند. چرخه عمر محصول به چهار مرحله متمایز تعریف می‌شود: معرفی محصول، رشد، بلوغ و افول. مدت زمان صرف شده در هر مرحله از محصولی به محصول دیگر متفاوت است و شرکت‌های مختلف رویکردهای استراتژیک متفاوتی برای انتقال از یک مرحله به مرحله بعدی دارند. چرخه عمر محصول مهم است زیرا به مدیریت اطلاع می‌دهد که محصول آن چگونه عمل می‌کند و چه رویکردهای استراتژیکی ممکن است اتخاذ کند. با اطلاع از مرحله‌ای که محصول(های) آن در آن قرار دارد، یک شرکت می‌تواند نحوه صرف منابع، محصولاتی که باید فشار آورد، نحوه تخصیص زمان کارکنان و نوآوری‌هایی که می‌خواهد در مرحله بعد تحقیق کند را تغییر دهد. بسته به مرحله‌ای که یک محصول در آن قرار دارد، یک شرکت ممکن است استراتژی‌های مختلفی را در طول چرخه عمر محصول اتخاذ کند. به عنوان مثال، یک شرکت بیشتر احتمال دارد هزینه‌های سنگین بازاریابی و تحقیق و توسعه را در مرحله معرفی متحمل شود. با بالغ‌تر شدن محصول، شرکت‌ها ممکن است به بهبود کیفیت محصول، ورود به بخش‌های جدید یا افزایش کانال‌های توزیع روی آورند. شرکت‌ها همچنین استراتژیکانه به سمت واگذاری خطوط محصول از جمله فروش بخش‌ها یا توقف کالاها پیش می‌روند. بسیاری از محصولات یا برندها با تغییر نیازهای مصرف‌کننده یا معرفی نوآوری‌های جدید رو به زوال رفته‌اند. برخی از صنایع همزمان در چندین مرحله از چرخه عمر محصول فعالیت می‌کنند، مانند سرگرمی‌های تلویزیونی، جایی که تلویزیون‌های صفحه‌تخت در مرحله بلوغ هستند، برنامه‌نویسی درخواستی در مرحله رشد است، دی‌وی‌دی‌ها در حال افول هستند و نوارهای ویدئویی اکنون تا حد زیادی منسوخ شده‌اند. بسیاری از موفق‌ترین محصولات جهان تا حد امکان در مرحله بلوغ باقی می‌مانند، با به‌روزرسانی‌ها و طراحی‌های کوچک همراه با بازاریابی مجدد برای حفظ آن‌ها در ذهن مصرف‌کنندگان، مانند آیفون اپل.


چرخه عمر محصول چیست؟

چرخه عمر محصول، مدت زمانی است که یک محصول در دسترس مشتریان قرار دارد. این چرخه از زمانی شروع می‌شود که محصول (کالا یا خدمات) وارد بازار می‌شود و تا زمانی که از قفسه‌ها برداشته می‌شود، ادامه می‌یابد. مدیران و متخصصان بازاریابی از این مفهوم برای تصمیم‌گیری‌های بازاریابی و فروش، مانند افزایش تبلیغات، کاهش قیمت، گسترش به بازارهای جدید یا طراحی مجدد بسته‌بندی استفاده می‌کنند. فرآیند استراتژی‌سازی برای پشتیبانی و نگهداری مداوم از یک محصول، مدیریت چرخه عمر محصول نامیده می‌شود. مدیریت چرخه عمر محصول عمل نظارت بر عملکرد یک محصول در طول عمر آن است. در طول مراحل مختلف چرخه عمر محصول، یک شرکت استراتژی‌ها و تغییراتی را بر اساس نحوه دریافت یک کالا توسط بازار اجرا می‌کند.

بیشتر بخوانید: نوآوری چیست؟ مدیریت نوآوری چگونه انجام می‌شود؟

مراحل چرخه عمر محصول

بیشتر بخوانید: چرخه عمر صنعت

 


مراحل چرخه عمر محصول

یک محصول با یک ایده آغاز می‌شود. در محدوده کسب‌وکار مدرن، این ایده احتمالاً تا زمانی که تحت تحقیق و توسعه (R&D) قرار نگیرد، پیشرفت نخواهد کرد. اگر کسب‌وکار تشخیص دهد که این ایده امکان‌پذیر و بالقوه سودآور است، محصول تولید، بازاریابی و عرضه خواهد شد.
چرخه عمر یک محصول به چهار مرحله تقسیم می‌شود:

  • معرفی
  • رشد
  • بلوغ 
  • افول

برخی از مدل‌های چرخه عمر محصول، توسعه محصول را به‌عنوان یک مرحله در نظر می‌گیرند، اگرچه در این مرحله، محصول هنوز به مشتریان عرضه نشده است.


مرحله معرفی
مرحله معرفی اولین باری است که مشتریان با محصول جدید آشنا می‌شوند. این مرحله معمولاً نیازمند سرمایه‌گذاری قابل‌توجه کسب‌وکار در تبلیغات است. در این مرحله، بازاریابی بر آگاه‌سازی مصرف‌کنندگان از محصول و مزایای آن متمرکز است، به‌ویژه اگر به‌طور گسترده ناشناخته باشد که این محصول چه کاری انجام می‌دهد. در طول مرحله معرفی، ممکن است رقابت کمی یا بدون رقابت برای یک محصول وجود داشته باشد، زیرا رقبا ممکن است تازه در حال بررسی اولین نگاه به عرضه جدید باشند. حتی اگر کسب‌وکار یک محصول یا خدمات جدید را در پاسخ به فروش کسب‌وکار دیگری ارائه دهد، بازاریابی همچنان بر معرفی محصول جدید متمرکز خواهد بود نه بر تمایز آن از محصولات رقبا. شرکت‌ها اغلب در این مرحله نتایج مالی منفی را تجربه می‌کنند. فروش تمایل به پایین‌تر بودن دارد، قیمت‌گذاری تبلیغاتی ممکن است برای هدایت تعامل مشتری پایین باشد، هزینه‌های بازاریابی بالا است و استراتژی فروش هنوز در حال ارزیابی است.


مرحله رشد
اگر محصول موفق باشد، به مرحله رشد می‌رود. این مرحله با موارد زیر مشخص می‌شود:

  • افزایش تقاضا
  • افزایش تولید
  • گسترش در دسترس بودن

مقدار زمانی که در مرحله معرفی قبل از تجربه رشد قوی محصول توسط یک شرکت سپری می‌شود، بین صنایع و محصولات متفاوت خواهد بود. در طول مرحله رشد، محصول محبوب‌تر و شناخته‌شده‌تر می‌شود. یک شرکت ممکن است همچنان سرمایه‌گذاری زیادی در تبلیغات انجام دهد اگر محصول با رقابت شدیدی روبرو باشد. با این حال، کمپین‌های بازاریابی احتمالاً به سمت تمایز محصول خود از سایرین در مقابل معرفی کالاها به بازار هدایت خواهند شد. یک شرکت همچنین ممکن است با بهبود عملکرد بر اساس بازخورد مشتری، محصول خود را اصلاح کند. از نظر مالی، دوره رشد چرخه عمر محصول منجر به افزایش فروش و درآمد بالاتر می‌شود. با شروع ارائه محصولات رقیب توسط کسب‌وکارهای همتا، رقابت افزایش می‌یابد و ممکن است شرکت را مجبور کند قیمت‌ها را کاهش دهد و حاشیه‌های سود کمتری را تجربه کند.


مرحله بلوغ
مرحله بلوغ چرخه عمر محصول سودآورترین مرحله است، زمانی که هزینه‌های تولید و بازاریابی کاهش می‌یابد. با اشباع بازار از محصول، رقابت اکنون بالاتر از سایر مراحل است و حاشیه سود شروع به کاهش می‌کند. برخی از تحلیلگران به مرحله بلوغ به‌عنوان زمانی اشاره می‌کنند که حجم فروش به “حداکثر” رسیده است. بسته به کالا، یک شرکت ممکن است شروع به تصمیم‌گیری در مورد نحوه نوآوری محصول خود یا معرفی روش‌های جدید برای به دست آوردن حضور بیشتر در بازار کند. این شامل دریافت بازخورد بیشتر از مشتریان و تحقیق در مورد جمعیت‌شناسی و نیازهای آن‌ها می‌شود. در طول مرحله بلوغ، رقابت در بالاترین سطح قرار دارد. شرکت‌های رقیب زمان کافی برای معرفی محصولات رقابتی و بهبودیافته داشته‌اند و رقابت برای مشتریان معمولاً در بالاترین حد خود است. سطح فروش تثبیت می‌شود و یک شرکت تلاش می‌کند تا محصول خود را تا حد امکان در این مرحله بلوغ حفظ کند. مرحله چرخه عمر یک محصول بر نحوه بازاریابی آن به مصرف‌کنندگان تأثیر می‌گذارد. یک محصول جدید نیاز به توضیح دارد، در حالی که یک محصول بالغ نیاز به تمایز از رقبا دارد.


مرحله افول
با افزایش رقابت محصول و تقلید سایر شرکت‌ها از موفقیت آن، محصول ممکن است سهم بازار خود را از دست بدهد. این زمانی است که مرحله افول آغاز می‌شود. فروش محصول به دلیل اشباع بازار و محصولات جایگزین شروع به کاهش می‌کند. اگر مشتریان قبلاً تصمیم گرفته‌اند که به محصول وفادار هستند یا محصولات رقبای را ترجیح می‌دهند، ممکن است شرکت تصمیم بگیرد که در تلاش‌های بازاریابی اضافی سرمایه‌گذاری نکند. اگر یک محصول کاملاً بازنشسته شود، شرکت از پشتیبانی از آن دست خواهد کشید و تلاش‌های بازاریابی و تولید را کاملاً متوقف خواهد کرد. به‌عنوان جایگزینی، شرکت ممکن است تصمیم بگیرد محصول را بازسازی کند یا یک مدل نسل بعدی کاملاً بازطراحی شده را معرفی کند. اگر ارتقاء به‌اندازه کافی قابل‌توجه باشد، شرکت ممکن است با معرفی نسخه جدید به بازار، وارد چرخه عمر محصول شود.
تصمیم مایکروسافت (Microsoft) برای کنار گذاشتن ویندوز ۸.۱ در ژانویه ۲۰۲۳ نمونه‌ای از مرحله افول بود. مصرف‌کنندگان یک سال قبل شروع به دریافت اعلان‌هایی کردند که مایکروسافت دیگر از این محصول پشتیبانی نخواهد کرد و در عوض منابع خود را روی فناوری‌های جدیدتر متمرکز خواهد کرد.

بیشتر بخوانید: چرخه عمر صنعت

 

 

مدیریت چهار مرحله چرخه عمر محصول

مدیریت چهار مرحله چرخه عمر می‌تواند به افزایش سودآوری و حداکثر کردن بازده کمک کند، در حالی که عدم موفقیت در انجام این کار می‌تواند منجر به عدم تحقق پتانسیل محصول و کاهش عمر مفید آن شود. پروفسور بازاریابی، تئودور لویت (Theodore Levitt)، در مقاله‌ای در هاروارد بیزینس ریویو (Harvard Business Review) در سال ۱۹۶۵، اعلام کرد که نوآور بیشترین ضرر را می‌کند، زیرا بسیاری از محصولات جدید در مرحله معرفی چرخه عمر محصول شکست می‌خورند. این شکست‌ها به ویژه پرهزینه هستند زیرا پس از سرمایه‌گذاری در تحقیق، توسعه و تولید رخ می‌دهند. به همین دلیل، بسیاری از کسب‌وکارها از نوآوری واقعی اجتناب می‌کنند و به جای آن منتظر می‌مانند تا شخص دیگری یک محصول موفق را توسعه دهد و سپس آن را کپی کنند.

نمودار چرخه عمر محصول

مراحل مختلف چرخه عمر یک محصول تعیین می‌کند که چگونه به مصرف‌کنندگان بازاریابی می‌شود. معرفی موفق یک محصول به بازار باید منجر به افزایش تقاضا و محبوبیت شود و محصولات قدیمی‌تر را از بازار خارج کند. با تثبیت محصول جدید، تلاش‌های بازاریابی کاهش می‌یابد و هزینه‌های مرتبط با بازاریابی و تولید کاهش می‌یابد. با حرکت محصول از بلوغ به افول، تقاضا نیز کاهش می‌یابد و محصول می‌تواند از بازار خارج شود، احتمالاً جایگزین آن محصول جدیدتری شود.

اهمیت چرخه عمر محصول

درک چرخه عمر محصول می‌تواند ابتکارات استراتژیک یک شرکت یا کسب‌وکار را اطلاع‌رسانی کند و به مدیران و تصمیم‌گیرندگان اجازه می‌دهد تا تخصیص نیروی کار و منابع، بودجه‌بندی و آنچه باید اولویت‌بندی شود را مشخص کنند، و همچنین حوزه‌های بعدی برای نوآوری و توسعه را مشخص کنند. بررسی کلی چرخه عمر محصول برای بازاریابی و تبلیغات و همچنین اطلاع‌رسانی برنامه‌ریزی بلندمدت ضروری است. علاوه بر این، به ساده‌سازی فرآیندها در یک سازمان کمک می‌کند. همیشه تصمیم‌گیری بهتر با اطلاعات دقیق آسان‌تر است و چرخه عمر محصول می‌تواند جنبه مهمی از این باشد.

بیشتر بخوانید: تخصیص منابع

 

 

چه زمانی از چرخه عمر محصول استفاده کنیم؟

چرخه عمر محصول را می‌توان در سراسر کسب‌وکار شما از تبلیغات تا قیمت‌گذاری و نوآوری تا بازاریابی استفاده کرد. یک محصول جدید را می‌توان به عنوان یک محصول پیشگامانه یا بهبودیافته نسبت به محصولات موجود تبلیغ کرد، در حالی که یک محصول تثبیت‌شده را می‌توان بر اساس سابقه طولانی، موفق و قابل اعتماد در بازار تبلیغ کرد. قیمت‌گذاری محصول شما نیز باید با چرخه عمر مطابقت داشته باشد، محصولات جدیدتر با قیمتی برای ترغیب خریداران تعیین می‌شوند و محصولات تثبیت‌شده‌تر در مرحله رشد می‌توانند با قیمت بالاتری تعیین شوند.

استراتژی‌های بازاریابی نیز می‌توانند بر اساس چرخه عمر محصول، آگاهی مخاطب و بلوغ بازار باشد، به این معنی که یک محصول به صورت متفاوتی به یک محصول جدید و نوظهور بازاریابی می‌شود. مصرف‌کنندگان نیز از چرخه عمر یک محصول آگاه خواهند بود و اگر سعی کنید یک کالای جدید را به عنوان چیزی که کاملاً تثبیت شده است تبلیغ کنید، متوجه خواهند شد. البته، محصولاتی که در حال افول هستند یا بازار را اشباع کرده‌اند به یک استراتژی متفاوت نیاز دارند، این به شما امکان می‌دهد تا موقعیت خود را در بازار حفظ کنید، حتی در حالی که به دنبال احیای محصول خود یا نوآوری ایده‌های جدید هستید.

بیشتر بخوانید: اولویت های استراتژیک چیست؟

چرخه عمر محصول


مزایا و معایب استفاده از چرخه عمر محصول

در این بخش به ذکر مزایا و معایب چرخه عمر محصول خواهیم پرداخت:


مزایا

  • شفاف‌سازی پورتفولیو محصولات
  • تخصیص بهتر منابع
  • تأثیر مثبت بر رشد اقتصادی
  • ترویج نوآوری

چرخه عمر محصول به بازاریابان و توسعه‌دهندگان کسب‌وکار اجازه می‌دهد تا درک بهتری از نحوه قرارگیری هر محصول یا برند در پورتفولیو یک شرکت داشته باشند. این امر به شرکت اجازه می‌دهد تا منابع داخلی را بر اساس موقعیت محصولات در چرخه عمر محصول، به محصولات خاص منتقل کند. به‌عنوان مثال، یک شرکت ممکن است تصمیم بگیرد که منابع بازاریابی را به محصولاتی که وارد مراحل معرفی یا رشد می‌شوند، اختصاص دهد. به‌طور جایگزین، ممکن است نیاز به سرمایه‌گذاری بیشتر هزینه نیروی کار در مهندسان یا تکنسین‌های خدمات مشتری با بالغ شدن محصول باشد. چرخه عمر محصول به‌طور طبیعی تمایل دارد تأثیر مثبتی بر رشد اقتصادی داشته باشد، زیرا نوآوری را ترویج می‌نماید و از حمایت از محصولات قدیمی‌تر جلوگیری می‌کند. با حرکت محصولات در مراحل چرخه عمر، شرکت‌هایی که چرخه عمر محصول را پیگیری می‌کنند می‌توانند بیشتر از نیاز به مؤثرتر، ایمن‌تر، کارآمدتر، سریع‌تر، ارزان‌تر یا مناسب‌تر کردن محصولات خود برای نیازهای مشتری آگاه باشند.

معایب

  • برای هر صنعت یا محصولی مناسب نیست
  • محدودیت‌های قانونی یا تجاری
  • کهنگی برنامه‌ریزی‌شده
  • ضایعات محصول یا منابع

با وجود کاربرد آن برای برنامه‌ریزی و تحلیل، چرخه عمر محصول برای همه صنایع اعمال نمی‌شود و در همه محصولات به‌طور ثابت کار نمی‌کند. خطوط نوشیدنی محبوب را در نظر بگیرید که محصولات اصلی آن‌ها دهه‌ها در مرحله بلوغ بوده‌اند، در حالی که محصولات فرعی یا تغییرات این نوشیدنی‌ها از همان شرکت شکست خورده‌اند. چرخه عمر محصول همچنین ممکن است در صنایعی با محدودیت‌های قانونی یا تجاری مصنوعی باشد. مدت ثبت اختراع جدید در ایالات متحده را در نظر بگیرید که ۲۰ سال از زمانی است که درخواست ثبت اختراع ثبت شده است.
یک دارو ممکن است زمانی که حق ثبت اختراع آن به پایان می‌رسد، صرف‌نظر از مرحله چرخه عمر آن، تحت تأثیر نامطلوب رقابت قرار گیرد. عوارض جانبی نامطلوب دیگر چرخه عمر محصول، کهنگی آینده‌نگرانه یا برنامه‌ریزی‌شده است. هنگامی که یک محصول وارد مرحله بلوغ می‌شود، یک شرکت ممکن است وسوسه شود که شروع به برنامه‌ریزی برای جایگزینی آن کند. این ممکن است حتی اگر محصول موجود هنوز مزایای زیادی برای مشتریان داشته باشد و بتواند عمر مفید طولانی داشته باشد، صادق باشد. برای تولیدکنندگانی که تمایل دارند هر چند سال یکبار محصولات جدیدی را معرفی کنند، این می‌تواند منجر به ضایعات محصول و استفاده ناکارآمد از منابع توسعه محصول شود.

بیشتر بخوانید: ابتکارات استراتژیک

 


چرخه عمر محصول در مقابل ماتریس BCG


ابزار تحلیلی مشابهی برای کمک به کسب‌وکارها برای تعیین موقعیت بازار یک محصول، ماتریس بوستون کنسالتینگ گروپ (BCG) است. این جدول چهارخانه محصولات را بر اساس رشد بازار و سهم بازار آن‌ها تعریف می‌کند:

  • ستارگان: محصولاتی با رشد بازار بالا و سهم بازار بالا
  • گاوهای شیرده: محصولاتی با رشد بازار پایین و سهم بازار بالا
  • علامت سوال: محصولاتی با رشد بازار بالا و سهم بازار پایین
  • سگ‌ها: محصولاتی با رشد بازار پایین و سهم بازار پایین

هر دو سیستم رشد و اشباع بازار یک محصول را تحلیل می‌کنند. با این حال، ماتریس BCG به‌طور سنتی جهت حرکت یک محصول را ارتباط نمی‌دهد. به عنوان مثال، محصولی که وارد مرحله بلوغ چرخه عمر محصول شده است، احتمالاً در مرحله بعد با کاهش روبرو خواهد شد؛ ماتریس BCG این جریان محصول را در تصویر بصری خود ارتباط نمی‌دهد. هیچ رابطه مستقیمی بین جایی که یک محصول در ماتریس BCG قرار دارد و جایی که در چرخه عمر محصول قرار دارد، وجود ندارد.

تأثیر بر نوآوری

شرکت‌هایی که بر چهار مرحله تسلط دارند می‌توانند سودآوری را افزایش داده و بازده خود را به حداکثر برسانند. کسانی که قادر به این کار نیستند ممکن است افزایش هزینه‌های بازاریابی و تولید را تجربه کنند که در نهایت منجر به عمر مفید محدود محصولات آن‌ها می‌شود.

بیشتر بخوانید: چشم انداز پورتفولیو چیست؟

ماتریس چرخه عمر صنعت

نمونه‌هایی از چرخه عمر محصول


بسیاری از برندهایی که نمادهای آمریکایی بودند، کل چرخه عمر محصول را طی کرده‌اند و به دلایل مختلف به افول خود رسیده‌اند. در برخی موارد، مدیریت بهتر چرخه‌های عمر محصول ممکن است در دسترس بودن آن‌ها را طولانی‌تر کرده باشد. در موارد دیگر، شرکت با رقابت شدید مواجه شد یا محصول با مشتریان همسو نبود.


اولدزموبیل (Oldsmobile)
اولدزموبیل تولید خودرو را در سال ۱۸۹۷ آغاز کرد. پس از ادغام با جنرال موتورز در سال ۱۹۰۸، این شرکت در سال ۱۹۱۶ از اولین موتور V-8 استفاده کرد.


وول‌ورث (Woolworth)
در سال ۱۹۰۵، فرانک وینفیلد وول‌ورث شرکت اف. دابلیو. وول ورث (F.W. Woolworth Co) را تأسیس کرد، یک فروشگاه خرده‌فروشی کالاهای عمومی. تا سال ۱۹۲۹، وول‌ورث حدود ۲۲۵۰ فروشگاه خرده فروشی در سراسر ایالات متحده و بریتانیا داشت. دهه‌ها بعد، به دلیل افزایش رقابت از سوی سایر خرده فروشان تخفیفی، وول‌ورث آخرین فروشگاه‌های متنوع خود را در ایالات متحده در سال ۱۹۹۷ تعطیل کرد تا بیشتر بر روی کالاهای ورزشی تمرکز کند.


کوکاکولا (Coca-Cola)
در ۲۳ آوریل ۱۹۸۵، کوکاکولا فرمول جدیدی برای نوشیدنی محبوب خود، با نام “کوکای جدید” معرفی کرد. رهبری سهم بازار کوکاکولا در ۱۵ سال گذشته کاهش یافته بود و این شرکت تصمیم گرفت یک دستور پخت جدید راه‌اندازی کند تا امیدوار باشد علاقه به محصول را دوباره تقویت کند. پس از راه‌اندازی آن، خط تلفن کوکاکولا شروع به دریافت ۱۵۰۰ تماس در روز کرد که بسیاری از آن‌ها برای شکایت از این تغییر بود. گروه‌های اعتراضی ۱۰۰۰۰۰ نفر را برای حمایت از هدف خود برای بازگرداندن “کوکای قدیمی” جذب کردند. ۷۹ روز پس از راه‌اندازی، چرخه عمر کامل “کوکای جدید” تکمیل شد. اگرچه این محصول رشد یا بلوغ زیادی را تجربه نکرد، اما معرفی آن به بازار با اعتراض شدید مواجه شد. کمتر از سه ماه پس از اعلام دستور پخت جدید خود، کوکاکولا اعلام کرد که محصول خود را به دستور اصلی باز می‌گرداند.

بیشتر بخوانید: ماتریس رشد/سهم چیست؟

 




چه عواملی بر چرخه عمر یک محصول تأثیر می‌گذارد؟

عوامل زیادی می‌توانند بر عملکرد یک محصول و موقعیت آن در چرخه عمر محصول تأثیر بگذارند. به‌طور کلی، چرخه عمر محصول تحت تأثیر زیادی از پذیرش بازار، سهولت ورود رقابتی، نرخ نوآوری صنعت و تغییرات در ترجیحات مصرف‌کننده قرار دارد. اگر ورود رقبای به بازار آسان‌تر باشد، مصرف‌کنندگان می‌توانند به‌طور مکرر نظر خود را در مورد کالاهایی که مصرف می‌کنند تغییر دهند یا بازار ممکن است به سرعت اشباع شود. سپس، محصولات بیشتر احتمال دارد که در طول چرخه عمر محصول عمر کوتاه‌تری داشته باشند.

چرخه عمر بین‌المللی محصول (IPL)

چرخه عمر بین‌المللی محصول (IPL) روشی برای پیگیری نحوه مدیریت و بازاریابی محصول خود در بازارهای بین‌المللی مختلف است. شرکت‌ها اغلب بازارهای دیگری را در سطح جهانی بررسی می‌کنند تا از رسیدن به مرحله افول برای محصول یا خدمات خود جلوگیری کنند. برخی دیگر نیز به دنبال انتقال تولید و تولید به کشورهای دیگر هستند، چه برای پاسخگویی به تقاضای بازارهای دیگر یا کاهش هزینه‌های تولید. مراحل IPL مشابه مراحل یک چرخه عمر محصول معمولی است، اگرچه ممکن است برخی از مراحل برای در نظر گرفتن آداب و رسوم محلی و همچنین مقررات متفاوت باشد. کاوش در بازارهای دیگر به شما فرصت می‌دهد تا از اشتباهات قبلی درس بگیرید و به مناطق جدید نوآوری کنید. IPL از افول کامل جلوگیری نمی‌کند زیرا رقبا نیز ممکن است تصمیم بگیرند وارد همان بازارها شوند و باعث تغییر در مراحل چرخه عمر به سمت اشباع و افول شوند. نظریه بازاریابی در مورد چرخه عمر محصولات در تعامل با تجارت بین‌الملل توسط پروفسور ریچارد ورنون از مدرسه کسب‌وکار هاروارد در اواخر دهه ۱۹۶۰ توسعه یافت تا روندهای تجارت بین‌الملل را در نظر بگیرد. ورنون اظهار داشت که محصولات در بازارهای بین‌المللی دارای سه مرحله هستند: محصولات جدید، محصولات بالغ و محصولات استاندارد شده. او معتقد بود که محصولات در کشور مبدا بهترین عملکرد را خواهند داشت زیرا این امر هزینه‌های تولید و تولید را پایین نگه می‌دارد. با این حال، پس از افزایش تقاضا، شرکت‌ها می‌توانند شروع به صادرات به کشورهای دیگر و همچنین ساخت کارخانه‌های تولیدی محلی در هر مکان جدید کنند. این کارخانه‌ها انعطاف‌پذیری لازم برای ایجاد تغییرات در یک محصول به صورت محلی را بدون متحمل شدن هزینه‌های زیاد فراهم می‌کنند. همانطور که در مرحله اشباع چرخه‌های عمر معمولی محصول، که از نظریه اصلی ورنون سرچشمه می‌گیرد، او گفت که با ورود یک محصول به مرحله استاندارد شده، هجوم رقابت وجود خواهد داشت. در این مرحله، شرکت‌ها برای حفظ رقابت‌پذیری باید هزینه‌های تولید و تولید را کاهش دهند و همچنین بازارهای جدید یا محصولات جدیدی را برای شروع مجدد فرآیند چرخه عمر بررسی کنند.

بیشتر بخوانید: ادغام و تملک

 

نتیجه‌گیری

درک نحوه عملکرد چرخه عمر یک محصول به شرکت‌ها اجازه می‌دهد تا مشخص کنند که آیا محصولات آن‌ها نیازهای بازار هدف را برآورده می‌کنند و در نتیجه، چه زمانی ممکن است نیاز به تغییر تمرکز یا توسعه چیزی جدید داشته باشند. بررسی یک محصول در رابطه با نیازهای بازار، رقابت، هزینه‌ها و سود به یک شرکت اجازه می‌دهد تا تمرکز محصول خود را تغییر دهد تا طول عمر آن در بازار حفظ شود. دانستن اینکه چه زمانی یک محصول رو به افول است، از پیروی شرکت شما به دلیل وابستگی بیش از حد به یک بازار رو به زوال جلوگیری می‌کند. یک استراتژی چرخه عمر محصول به این معنی است که می‌توانید یک محصول موجود را احیا کنید، یک محصول جایگزین جدید توسعه دهید یا جهت خود را تغییر داده تا با یک بازار در حال تغییر همگام شوید. در حالی که همه محصولات دارای چرخه عمر هستند، بسیاری از موفق‌ترین آن‌ها می‌توانند مرحله بلوغ چرخه عمر را برای سال‌های متمادی قبل از هرگونه افول احتمالی حفظ کنند. تقریباً هر محصول فروخته‌شده چرخه عمر محصول را طی می‌کند. این چرخه معرفی بازار، رشد، بلوغ و افول ممکن است از محصولی به محصول دیگر و همچنین از صنعتی به صنعت دیگر متفاوت باشد. این چرخه می‌تواند به یک شرکت در تصمیم‌گیری در مورد تخصیص منابع، پیگیری چشم‌انداز محصولات و برنامه‌ریزی استراتژیک برای عرضه محصولات جدید به بازار کمک کند. چرخه حیات محصول (PLC) مراحل مختلفی را که یک محصول در بازار طی می کند، تعریف می کند. این مراحل شامل ورود به بازار، تثبیت و خروج از بازار هستند. به عبارت دیگر، چرخه حیات محصول، مراحل احتمالی یک محصول را توصیف می کند. این ابزار برای مدیران مفید است تا به آنها در تحلیل و توسعه استراتژی های محصولات خود کمک کند.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع چرخه عمر محصول برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

تعریف مدل کسب و کار چیست؟

تعریف مدل کسب و کار چیست؟ انواع مدل های کسب و کار در مدیریت استراتژیک سازمان کدامند؟

در این مقاله قصد داریم به تعریف مدل های کسب و کار (business models) بپردازیم و انواع مدل های کسب و کار را در سازمان ها و شرکتها مورد بررسی قرار دهیم. تعیین و تبیین مدل کسب و کار یکی از فرایند های اصلی در فرایند مدیریت استراتژیک است و در تدوین استراتژی های کسب و کار نقش مهمی ایفا می کند. امروزه شرکتها برای بدست آوردن جایگاه مطلوب در بازار باید بتوانند یک مدل کسب و کار رقابت پذیر برای خود طراحی نمایند که در ادامه سعی نموده ایم انواع الگوهای طراحی مدل های کسب و کار را بررسی نماییم و به معرفی ارکان اصلی آن بپردازیم. در آخر نیز می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را در مورد مدل های کسب و کار ثبت نمایید و مثال هایی را از صنعت خود بیان کنید.

مقدمه ای بر مدل های کسب و کار

 در اثر ظهور تکنولوژی، ارتباطات منجر به تسهیل ارتباطات و به هم پیوستن شرکتها و ایجاد شبکه های ارزش گردیده تا از این طریق بتوانند هزینه های مبادله و هماهنگی را تا حد قابل ملاحظه ای کاهش دهند و تا آنجا که دیده شده است برخی از شرکتها به منظور افزایش بهره وری تجاری و ایجاد ارزش افزوده در مشتریان خود، به رقبای خود پیوستند، البته با این هدف که امکان دسترسی به تکنولوژی ارتباطات در حجم بالا و هزینه پایین و همچنین گزینه های طراحی کسب و کار برای مدیران افزایش یابد. این کاهش هزینه موجب کمرنگ شدن روز افزون مرزهای صنعت گردید و مفهوم مدل کسب و کار را جایگزین صنعت به عنوان یک واحد تجزیه و تحلیل نمود. از سوی دیگر با توجه به آنکه تغییر، بخش جدایی ناپذیر کسب و کارهای جدید و محیط های متلاطم و همیشه در حال تغییر کسب و کار امروزی است و بسیاری از منابع علمی مرتبط با مدیریت استراتژیک و توسعه ی کسب و کار بر دستیابی به مزیت رقابتی پایدار نسبت به رقبا تاکید دارند، هم راستا شدن با تغییرات و از جمله تغییرات فناوری، تغییر قواعد و مقررات و بازار به منظور بقاء الزامی است و در دنیای رقابتی امروز، شرکت هایی قادر به بقا هستند که بتوانند با توجه به ارزیابی مداوم از نیازهای بازار و ضرورت های فناوری، مدل کسب و کار مناسب تری نسبت به رقبا انتخاب کنند.

برهمین اساس شرکت ها به منظور برآوردن نیازهای مختلف مشتریان سازمانی و مصرف کنندگان، مشخص کردن موقعیت شرکت در مقایسه با سایر شرکت های شبکه / زنجیره ارزش و نحوه توزیع درآمد در میان کلیه شرکت های شبکه/ زنجیره ارزش طراحی یک مدل کسب و کار ضروری است. در واقع بیان یک کسب و کار و فرایندها و سیستم های آن و گشایش پیچیدگیها و مسائل و مشکلات بر سر راه آن بگونه ای مبین مدل کسب و کار است. در این مقاله ضمن بررسی مفهوم مدل کسب و کار، الگوهای طراحی مدل کسب و کار از دیدگاه صاحب نظران مورد بررسی قرار گرفته است. مفهوم مدل کسب و کار با مروری بر ادبیات موضوعی ارائه شده در خصوص مدل های کسب و کار، مشاهده می شود که تعاریف بسیار زیادی در خصوص این مفهوم ارائه شده است.

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق هوشمندی رقابتی و هوش رقابتی چیست؟

 

معنی و مفهوم مدل کسب و کار در مدیریت استراتژیک

بیشتر بخوانید: مدیریت استراتژیک چیست؟ فرایند برنامه ریزی در مدیریت استراتژیک چگونه است؟

 

تعریف دقیق مدل کسب و کار چیست؟

مدل کسب و کار عبارت از کلیاتی در مورد انتخاب مشتریان، انجام وظایف و برون سپاری، ترکیب منابع ، رفتن به بازار، ایجاد مطلوبیت برای مشتریان و تسخیر سود است. در تعریفی دیگر مدل کسب و کار منطق سیستم کسب و کار در ایجاد ارزش است که پشت سر فرآیندهای واقعی شرکت قرار می گیرد. برخی دیگر مدل کسب و کار را شبکه ای از شرکتها که هدف آنان ایجاد ارزش از طریق استقرار فرصتهای فناوری است می دانند که به دلیل تفاوت آنها در موارد فنی، کاربر، سازمان و نیازمندی های مالی باید با یکدیگر تطبیق وموازنه پیدا کنند. مدل های کسب و کار موفق، با ایجاد منطق های ابتکاری، قابلیتهای فنی را با ارزشهای واقعی اقتصادی مرتبط می نمایند. مدل کسب و کار را منعکس کننده فرضیه مدیریت در مورد آنچه مشتریان می خواهند، چگونه آنها آن را می خواهند و چگونه یک شرکت می تواند به بهترین نحو این نیاز ها را برآورده کند و برای ارائه ی آن چه پرداختی باید انجام دهند.

 

تاریخچه طراحی مدل کسب و کار

براساس یک پایگاه داده از ادبیات سراسر جهان (EBSCO)، اصطلاح مدل کسب و کار، اولین بار در بازی های کسب و کار مورد استفاده در آموزش های مدیریت مطرح شد. «آلفرد چندلر» در سال ۱۹۶۱ در «استراتژی و ساختار» گزارشی جامع و مفصل از رشد سریع و تغییرات حاصل از آن در شرکت های صنعتی جدید ارائه نمود و این که چگونه شرکت ها باید به چالش های متفاوتی که به دلیل تغییرات محیطی یا داخلی شرکت ایجاد می شود پاسخ دهند را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.

ایگور آنسف نیز با درک عقاید جالب «آلفرد چندلر» در کتابش با نام «استراتژی سازمان» به بررسی جنبه های بیشتری از این موضوع پرداخت و چارچوبی ارائه نمود تا هر شرکت بر اساس فرصت ها و تهدیدهای محیطی، بازار رقابت، شرایط اقتصادی در سطح کلان، سیاست های دولت، قوانین، محیط طبیعی، مرزهای ملی و تغییرات تکنولوژیکی، به تطبیق و تدوین استراتژی شرکتش بپردازد. پس از آن تعداد دیگری از نویسندگان ادبیات مدیریت از جمله؛ «سیلورمن مینتزبرگ، پراهالد» و «بتیس» در توسعه مفهوم استراتژی شرکت و توسعه و بهبود مفهوم مدل کسب و کار سهم قابل توجهی ایفا نمودند و با عرضه راهکارها و پیشنهاداتی سعی کردند مدیران شرکت ها را در اتخاذ تصمیمات مناسب یاری دهند. در سال ۱۹۷۱ آندروس در کتاب “شرکت و استراتژی شرکت” بین استراتژی کسب و کار و استراتژی شرکت تفاوت قائل شد.

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق طراحی مجدد و مهندسی مجدد فرایند ها چیست؟

او استراتژی کسب و کار را به معنای انتخاب بازار محصول توسط بخش مشخصی از شرکت و استراتژی شرکت را مجموعه ای از استراتژی های کسب و کار بخش های مختلف شرکت دانست و در نهایت مفهوم مدل کسب و کار براساس تجارب حاصل از استراتژی شرکت و استراتژی کسب و کار بنیان نهاده شد. مقاله پائول تایمرز با عنوان مدل های کسب و کار برای تجارت الکترونیک نیز در سال ۱۹۹۸ یکی از اولین کارهای علمی است که در این خصوص انجام شده است. او به معرفی ویژگی های کسب و کار الکترونیکی و مدل های کسب و کار در بخش ها و موقعیت های مختلف اقتصادی در این زمینه پرداخت. دیگران نیز به معرفی و طبقه بندی انواع مدل های کسب و کار پرداختند. کارهای بعدی در این زمینه، تجزیه مدل های کسب و کار به عناصر تشکیل دهنده آنها بود که توسط محققان دیگر انجام گرفت. سپس به بررسی مدل های کسب و کار در صنایع مشخص پرداختند. در ادامه نیز تشریح مدل های مرجع و متا مدل ها یا انتولوژی ها از جمله کارهایی هستند که در سال های اخیر در این زمینه انجام شده است. «هاوکینز» نیز با انجام تحقیقاتی در این زمینه بیان می کند که نقطه قوت مدل های کسب و کار در این است که موجب می شوند چگونگی بهره برداری از فناوری های جدید در بازار مورد توجه قرار بگیرند. این موضوع در کتاب «نوآوری باز – لازمه ایجاد و بهره برداری از فناوری بیشتر» مورد بررسی و تایید واقع شد. در این کتاب او به طور دقیق شرح می دهد که چگونه مدل های کسب و کار می توانند با بهره برداری از نوآوری ها، تغییر و اصلاح پیدا کنند. نکته اساسی که در این تحقیق مورد توجه قرار گرفته، این است که مدل های کسب و کار با توجه به پیشرفت های حاصله در تکنولوژی باید به نحوی تغییر پیدا کنند که برای آن تکنولوژی مشخص مناسب باشند و در عین حال با مدل های موجود یکپارچه شوند. پس از مطرح شدن این مفهوم، مدل های کسب و کار متعدد و ویژه ی هر صنعت و تکنولوژی، معرفی شدند. ارائه مقالات و کتب مختلف از جمله؛ کتاب «استراتژی ها و مدل های کسب و کار اینترنت» و مقاله «شبکه های محلی بیسیم» از نمونه هایی از تلاش های آکادمیک در این زمینه هستند.

بیشتر بخوانید: فرآیند تدوین استراتژی چگونه انجام می شود؟ مراحل و فرآیند تدوین استراتژی چیست؟

مدل کسب و کار پریمیوم و فریمیوم

بیشتر بخوانید: تحلیل زنجیره ارزش چیست؟

 

تعریف کسب و کار و تجارت چیست؟

به کلیه فعالیت هایی که شرکت به منظور تولید و فروش کالاها و خدمات انجام می دهد، کسب و کار گفته می شود. این فعالیت ها به موارد تجاری منحصر نشده و موارد دیگری چون: ارتباط با مشتری و مدیریت منابع انسانی، تولید و تدارکات را نیز در برمی گیرد. فعالیت و تلاش در جهت تولید و تهیه کالا و یا سرویس در حوزه های مالی، صنعتی و تجاری را کسب و کار گویند.به انجام فعالیت هایی چون خرید و فروش کالاها و خدمات، چه در حوزه کسب و کار و چه در حوزه مصرف کننده، تجارت گفته می شود. فعالیت های بازاریابی و سرویس های پس از فروش، مثال هایی از تجارت محسوب می شوند. تجارت، زیر مجموعه تفکیک ناپذیری از کسب و کار محسوب می شود.

 

تعریف مدل چیست؟

یک توضیح نمایش ساده از یک واقعیت یا فرآینده پیچیده را، مدل می نامند. در واقع مدل کسب و کار نیز یک واقعیت مهم را به طور ساده بیان می کند و فرایند های پیچیده سازمان را شرح می دهد.

 

شناخت مفهومی مدل های کسب و کار چگونه است؟

مدل کسب و کار در واقع روشی محسوب می شود که یک شبکه از کمپانی ها از طریق آن و با به کارگیری فرصت های حاصل از فناوری به ایجاد و تسخیر ارزش بپردازند.

مدل های کسب و کار موفق، با ایجاد منطق های ابتکاری، قابلیت های فنی را با ارزش های واقعی اقتصادی مرتبط می نمایند. به منطق سیستم کسب و کار جهت ایجاد ارزش که پشت سر فرایندهای واقعی شرکت قرار می گیرد، مدل کسب و کار گفته می شود. داستانی که چگونگی کارکردن یک شرکت را شرح می دهد، مدل کسب و کار می باشد.

مدل کسب و کار، تشریح کننده روابط و نقشهای مصرف کنندگان، مشتریان، شرکاء و تامین کنندگان جهت شناخت جریان محصولات، اطلاعات، پول و منافع اصلی است.  یک ابزار مفهومی است که در برگیرنده یک مجموعه از: عناصر و روابطشان می باشد که به بیان منطق کسب و کار یک شرکت مشخص می پردازند که آن شامل: تشریح ارزشی است که شرکت می خواهد به یک یا چند بخش از مشتریان ارائه نماید.

مدل کسب و کار در اصل، معماری شرکت و شبکه همکارانی است که در ایجاد ارزش، بازاریابی و تحویل این ارزش، سرمایه گذاری ها و تولید در آمد و سود با شرکت همکاری می کنند.

بیشتر بخوانید: معرفی انواع استراتژی های سازمانی در سطوح مختلف کسب و کار

 

مدل کسب و کار برای سازمان ها و شرکتهای صنعتی

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق استراتژی منابع انسانی و مدیریت استراتژیک منابع انسانی چیست؟

 

مدل های کسب و کار الکترونیک و دیجیتال چگونه است؟

به تشریح ساختار یافته فعالیت های سازمان به منظور انجام کسب و کار بر اساس تجارت الکترونیک مدل کسب و کار الکترونیک می گویند و شامل سه جزء: معماری جریان محصولات، خدمات و اطلاعات، تولید ارزش و منبع درآمد می باشد. مدل کسب و کار، طرحی کلی در خصوص نحوه همکاری شبکه ای از سازمان ها در تسخیر ارزش حاصل از نوآوری های تکنولوژیکی می باشد.

 

مدل درآمدی چیست؟

به روش های خاصی که منجر به تولید درآمد می شوند، مدل درآمد گفته می شود. این مدل شامل سه بخش ارزش سازی، اختصاص سازی و سهم بندی می باشد.

 

مفهوم ارزش سازی چیست؟

در این بخش، تعیین قیمت بسیار حائز اهمیت است. برای مطابق نمودن محیط رقابتی و تقاضا، قیمت های پایه باید تنظیم شوند. در محیط های رقابتی، هزینه متغیر اصلی و تعیین کننده در قیمت گذاری محسوب می شود. اگر در محیط رقابتی، قیمت موجب تسلط بر بازار می شود، استراتژی قیمت مبتنی بر حجم باید استفاده شود. هدف اصلی قیمت گذاری، رسیدن به سهم مشخصی از بازار از یک سو و مبتنی شدن قیمت بر اساس تخمین های صورت گرفته از تقاضا از سوی دیگر است. قیمت گذاری اولیه باید بدست آوردن سهمی از بازار و پاسخگویی به رقبا را ممکن سازد.

 

تعریف اختصاص سازی چیست؟

اختصاص سازی تعیین انتظارات مشتریان از محصول و روش تسخیر نمودن ارزش می باشد. حساسیت مشتریان به قیمت ها متفاوت بوده و به اهمیت و کیفیت محصول بستگی دارد. قیمت گذاری به صورت پویا (قیمت گذاری اختصاصی) – تعیین یک نوع قیمت برای هر مشتری و یا به صورت گروه بندی ارائه محصولات تکمیلی به همراه محصول اصلی انجام می شود.

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق هوشمندی رقابتی و هوش رقابتی چیست؟

 

 

سهم بندی چگونه انجام می شود؟

در این قسمت، بین عوامل مختلف مدل، توافقات مالی صورت می گیرد. در صنعت “تلکام” قیمت گذاری چند قطبی حاکم است. تعداد دست اندرکاران این بازار می توانند کم یا زیاد باشند. در صورت وجود رهبر در بازار، پیروی از قیمت گذاری رخ می دهد، به این معنا که وقتی، رهبر بازار اقدام به تغییر قیمت می نماید، بقیه عوامل نیز با پیروی از او، قیمت ها را تغییر می دهند. در سهم بندی؛ اتحادها نیز ممکن است رخ دهد. به نظر «هامل»، طرف های عامل در اتحاد استراتژیک باید با کسب استراتژی و مهارت های لازم همکاری و درک فرصت ها مشخص نمایند که از اتحاد، چه چیزی می خواهند به دست آورند.

 

جایگاه مدل کسب و کار در سازمان کجاست؟

برای درک بهتر مدل کسب و کار و جایگاه آن، شناخت جایگاه مدل کسب و کار در شرکت ها الزامی است. همانطور که قبلا شرح داده شد، مدل کسب و کار منطق کسب پول توسط شرکت را به صورت سیستم های اطلاعاتی، فرایندها، استراتژی و مدل های کسب و کار بیان می شود. مفهومی در می آورد و بین استراتژی، فناوری اطلاعات و ارتباطات و کسب و کار سازمان ارتباط برقرار می کند.

رابطه مدل کسب و کار با استراتژی کسب و کار چیست؟

براساس نظر «سدون و لوئیس» استراتژی ها جهت اساسی شرکت ها را در دنیای واقعی نشان می دهند و مدل های کسب و کار انتزاع هایی از استراتژیهای دنیای واقعی شرکت ها هستند. آنها معتقدند که «استراتژی با رقابت بین شرکت ها» و مدل کسب و کار با «منطق کسب و کاری» که شرکت را قادر به ارزش سازی برای مشتریان و مالکانش می نماید، سروکار دارند. به طور کلی، مدل کسب و کار به تشریح روش انجام کسب و کار و شرکای شرکت می پردازند، درحالی که استراتژی کسب و کار به تشریح آن که چه چیزی شرکت را منحصر به فرد می نماید، می پردازد. هر دو مفهوم حائز اهمیت و مرتبط هستند و اگر با یکدیگر استفاده شوند، موجب موفقیت شرکت خواهند شده اند.

به عبارت دیگر، استراتژی به تشریح مسیر کسب و کار شرکت و اینکه در بازار چگونه به رقابت خواهد پرداخت و مدل کسب و کار میتواند رابطه مدل و استراتژی کسب و کار به بررسی این مورد که شرکت با چه کسی کار می کند و چه فرآیندهایی برای به دست آوردن ارزش محصول اتخاذ می نماید سروکار دارند. از دیدگاه “زوتا و آمیت“، مدل کسب و کار عبارتست از: چگونه مربوط شدن شرکت به سهام داران خارجی و چگونگی تعامل با آنها، و استراتژی عبارتست از الگوی عملیات ها و تصمیمات که شرح می دهد چگونه یک شرکت به مزیت رقابتی می رسد و آن را حفظ می کند.

بیشتر بخوانید: مدیریت بازاریابی چیست؟

 

ماتریس و بوم مدل کسب و کار برای کارخانجات تولیدی

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق اتحاد استراتژیک یا همان ائتلاف استراتژیک چیست؟

 

رابطه مدل کسب و کار با استراتژی و فرآیند کسب و کار

محققان معتقدند مدل کسب و کار، حد فاصل استراتژی کسب و کار و فرآیند های کسب و کار هستند. به عبارتی هدف مدل کسب و کار پر کردن فاصله این دو مفهوم و مرتبط نمودن آنها است. مسلم است که سیستم یک شرکت بر هدایت و تصمیم گیری استراتژیک کمپانی و مدل کسب و کار تاثیر گذار است. بیشتر صاحب نظران معتقدند مدل های کسب و کار، نقش بسیار مهمی در موفقیت و یا عدم موفقیت شرکتها ایفاء می نمایند. لکن در این میان، جامع ترین تحقیق را انجام داده است. او معتقد است بین تعداد نشریاتی که از این واژه استفاده می نمایند و نوسانات ” نزدیک “همبستگی وجود دارد. این استدلال، بیانگر آن است که استفاده از این واژه برای تشریح چگونگی هدایت کسب و کار در بخش های فناوری گرا از جمله فناوری ارتباطات و اطلاعات و ارتباطات از راه دور، افزایش یافته است. به طور کلی دلایل این امر را می توان در موارد ذیل تشریح نمود:

ایجاد درک و فهم مشترک در مدل کسب و کار

اولین حوزه مورد استفاده مدل کسب و کار، ایجاد درکی مشترک از منطق کسب و کار شرکت از طریق گرفتن، به تصویر کشیدن، فهمیدن، برقراری ارتباط و به اشتراک گذاشتن است:

  • تسخیر ( گرفتن): زبانی مشترک برای فرموله نمودن عقاید و ذهنیات سهامداران و دست اندرکاران شرکت است و موجب می شود تا همه با یک روش مشترک به منطق کسب و کار شرکت پی ببرند.

 

  • به تصویر کشیدن: توانایی انسان جهت پردازش اطلاعات پیچیده، بسیار محدود است. از نظر تئوری و تجربی ثابت شده که با به تصویر کشیدن اطلاعات می توان این پیچیدگی را کاهش داد. بر همین اساس وجود یک انتولوژی جهت طراحی مدل های کسب و کار موجب می شود به صرف تلاش کمتری جهت ارائه مدل به صورت گرافیکی نیاز داشت.

 

  • فهمیدن: امروزه، مدل هایی کسب و کار بخصوص در حوزه کسب و کار الکترونیکی و ICT ، پیچیده تر شده اند. به عبارتی رابطه بین عناصر مختلف مدل کسب و کار و قطعی بودن عوامل موفقیت، به راحتی قابل درک نیست. لکن مدل سازی سیستم های اجتماعی در  مورد مدل کسب و کار می تواند به شناسایی و فهم ارتباط عناصر یک حوزه مشخص و ارتباط میان خود عناصر کمک می کند. علاوه بر این به تصویر کشیدن مدل کسب و کار تا حد زیادی، درک آن را راحت تر می کند.

 

  • ارتباط برقرارنمودن: فرمول کردن منطق کسب و کار و بیان آن به صورت ملموس، موجب می شود مدیران با استفاده از یک زبان مشترک بتوانند با سایرین از جمله سهامداران ارتباط برقرار کنند و برداشت هایشان را به تعامل بگذارند .

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق استراتژی چیست؟ (استراتژی به زبان ساده برای مدیران)

 

تجزیه و تحلیل در مدل کسب و کار

دومین حوزه ای که اتخاذ مدل کسب و کار می تواند در آن تاثیر داشته باشد، تجزیه و تحلیل منطق کسب و کار شرکت از طریق اندازه گیری ، مشاهده و مقایسه است.

  • اندازه گیری: داشتن مدل کسب و کار، موجب می شود که شناسایی شاخص هایی جهت پی گیری روند بهبود مدیریت تسهیل شود. مدل کسب و کار شبیه با رویکرد کارت امتیازی متوازن، حوزه هایی که باید مانیتور شوند را نشان می دهد. البته تعیین این شاخص ها در کسب و کار الکترونیک، هنوز مورد بحث می باشد.

 

  • مشاهده: منطق کسب و کار هر شرکت در طی زمان و با اعمال فشارهای داخلی و خارجی باید تغییر کند. در نتیجه داشتن یک رویکرد ساختار یافته چون مدل کسب و کار می تواند به درک مسائل خاصی که در طی زمان تغییر میکند، کمک کند. مقایسه شبیه با مشاهده، داشتن یک رویکرد ساختار یافته به شرکت ها اجازه می دهد مدل های کسب و کارشان را با شرکت های دیگر مقایسه کنند. منطق اساسی این است کارها را زمانی می توان مقایسه نمود که با استفاده از یک روش بتوان آنها را درک نمود. علاوه بر این، مقایسه مدل کسب و کار با مدل شرکتی در همان صنعت یا صنعتی کاملا متفاوت، این امکان را فراهم می نماید شرکت اطلاعات جدیدی بدست آورد و با پرورش این اطلاعات، به نوآوری در مدل کسب و کارش بپردازد.

بیشتر بخوانید: تعریف تصمیم گیری استراتژیک چیست؟

 

اداره نمودن در مدل کسب و کار

سومین حوزه ای که مدل کسب و کار می تواند به شرکت ها کمک کند بهبود مدیریت منطق کسب و کار شرکت است. به عبارتی مدل کسب و کار می تواند به بهبود، طراحی، برنامه ریزی، تغییر و پیاده سازی منطق کسب و کار شرکت ها کمک کند. علاوه بر این، داشتن مدل کسب و کار موجب می شود شرکت سریعا به تغییرات محیطی پاسخ دهد. سرانجام مدل کسب و کار هماهنگی استراتژی کسب و کار و تکنولوژی سازمان را تسهیل می کند.

  • طراحی: طراحی مدل کسب و کار منسجم با عناصری کاملا مرتبط و بهینه شده، کار راحتی نیست. امروزه مدل های کسب و کار کاملا پیچیده اند و موفقیت آنها به تعامل عناصر متعدد آنها وابسته است. در کسب و کار الکترونیک که طیفی از مدل های کسب و کار قابل تصور وجود دارد، این امر مصداق بیشتری دارد. به هر حال داشتن یک انتولوژی مدل کسب و کار که دارای بلوکهای اصلی و ارتباطاتشان باشد، طراحی مدل کسب و کار واقعی را راحت تر می کند. برنامه ریزی، تغییر و پیاده سازی منطق کسب و کار شرکت داشتن مدل کسب و کار موجب می شود که هر زمان شرکت تصمیم به تغییر مدل کسب و کار جدید گرفت بتواند به راحتی عمل کند. داشتن مدل موجب می شود که شرکت در پاسخ به پویایی های محیطی اقدام به تغییر مدل و منطق اصلی کسب و کارش نموده و در نهایت سود آوریش را حفظ کند.

واکنش نشان دادن درک درست مدل کسب و کار توسط مدیران، موجب می شود آنها به فشارهای خارجی که به طور مرتب اتفاق می افتد، به طور مناسب و سریع پاسخ (تعاملی) دهند. براساس نظر ”پترویک و کیت”، در صورت وجود یک مدل کسب و کار، طراحان مدل می توانند به راحتی عناصر آن را اصلاح کنند. بدون شک اینکار، برای بقاء در یک محیط رقابتی و در حال تغییر که چشم اندازها نیز در حال تغییر است، بسیار الزامی است.

 

هماهنگ کنندگی در مدل کسب و کار

مدل کسب و کار متحد کننده استراتژی، تکنولوژی و ساختار کسب و کار سازمان است. در واقع وقتی مدل کسب و کار برای همگان ترسیم شوند، نفرات درگیر در سازمان نیست می توانند درک درستی از فعالیت و پیشتازی سازمان داشته باشند. مدل کسب و کار می تواند استراتژی های سازمانی و استراتژی های کسب و کار را بدرستی شفاف نماید و نقشی هماهنگ کننده در این میان داشته باشد.

 

بهبود تصمیم گیری در مدل کسب و کار

داشتن مدل کسب و کار، موجب افزایش درک منطق کسب و کار شرکت می شود. داشتن مدل کسب و کار موجب افزایش آگاهی تصمیم گیرندگان و در نتیجه تصمیم گیری بهتر می شود. علاوه بر این مدل های کسب و کار را می توان به عنوان یک واحد کسب و کار محسوب نمود که می توان با تعریف معیارهایی آنها را مشاهده و تجزیه و تحلیل نمود و در نتیجه تصمیم گیری را بهبود بخشید و زمینه را برای تصمیم گیری استراتژیک فراهم سازد.

بیشتر بخوانید: تعریف کارت امتیازی متوازن چیست و نحوه اجرا و پیاده سازی آن در سازمان چگونه است؟

 

ارائه چشم اندازی روشن در مدل کسب و کار

از طریق داشتن پورتفولیویی از مدل های کسب کار و شبیه سازی آنها می توان خلاقیت و نوآوری را افزایش داد و برای آینده، آماده تر شد.

نوآوری: شبیه به فرضیه نقش مدل کسب و کار در امکان بهره برداری بهتر از تغییرات با افزایش توانایی و قابلیت ها در واکنش نشان دادن به آن برای شرکت است، داشتن رویکردی مفهومی و ماژولار موجب پرورش نوآوری نیز می شود. در حقیقت، داشتن مجموعه ای مشخص از عناصر و بلوک های زیرساختی و ارتباطات میان آنها شبیه به این است که جعبه ای الگو در اختیار طراح مدل کسب و کار قرار داده شود تا او بتواند از طریق قوه تخیل و بازی با این الگوها بلوک هاو چیدن آنها به شکل های مختلف، مجموعه ای کامل از مدل های کسب و کار تهیه نماید. آمیت و زوت ، آشکارا، مدل کسب و کار را کانون نوآوری می دانند.

 

چرا باید پورتفولیویی از مدل های کسب و کار ایجاد کنیم؟

براساس تئوری تکاملی” آلن” در افزودن تنوع، می توان این گونه نتیجه گرفت که شرکت ها با داشتن پورتفولیویی از مدل های کسب و کار می توانند خودشان را برای آینده آماده کنند. عقیده پشت سر این قانون، این است که یک استراتژی تکاملی نگهدارنده و موفقیت آمیز نیاز به تنوع بخشیدن محیط داخلی شرکت دارد. او پیشنهاد می کند که دست اندرکاران صنایع به داشتن مجموعه ای از استراتژی های جهت مقابله با تغییرات غیر قابل پیش بینی محیطی شدیدا نیاز پیدا کرده اند. به عبارتی شرکت ها با داشن پورتفولیویی از مدل های کسب و کار می توانند بر این تغییرات غلبه کنند.

این شبیه سازی و تست نمودن مدل سازی، آرزوی هر مدیری است. اگر چه با شبیه سازی نمی توان آینده را پیش بینی کرد ولی به سهولت با آن می توان بدون به خطر نداختن سازمان، ریسک ها را تجربه نمود. با شبیه سازی و آزمایش کردن مدل های کسب و کار احتمالی، مدیران بهتر می توانند برای آینده آماده شوند.

 

ثبت تجاری در مدل کسب و کار

امروزه شاهد اهمیت روز افزون ثبت تجاری شرکت ها و کسب و کارها هستیم. به عبارتی شرکت ها به ویژه آنهایی که در حوزه کسب و کار الکترونیک فعالیت می کنند، به دنبال ثبت تجاری کسب و کارشان یا به عبارتی جامع تر جنبه های مدل کسب و کارشان هستند تا بتوانند در مقابل خطرات احتمالی از خود دفاع کنند. بنابراین ممکن است که مدل های کسب و کار در حوزه قانونی مهمترین نقش را پیدا کنند.

بیشتر بخوانید: تعریف مدیریت ریسک چیست؟ انواع مدیریت ریسک در شرکتهای مالی و بیمه ها چگونه انجام میشود؟

 

مدل کسب و کار تجمیعی برای شرکتها و سازمانهای تعالی محور

 

عناصر اصلی مدل های کسب و کار کدامند؟

عناصر مدل کسب و کار از دیدگاه صاحب نظران در این بخش به شناسایی عناصر مختلف مدل کسب و کار از دیدگاه صاحب نظران مختلف پرداخته می شود.

عناصر مدل کسب و کار از دیدگاه استوروالدر

عناصر مدل کسب و کار شامل چهار بخش محصول، اینترفیس مشتری، مدیریت زیرساختار و منابع مالی است. همچنین برای هریک از این عناصر اجزایی را می توان برشمرد. عنصر محصول شامل ارزش ارائه شده، اینترفیس مشتری شامل مشتری هدف، کانال توزیع و روابط، مدیریت زیرساختار شامل پیکربندی ارزش، قابلیت و توانایی و همکاری و منابع مالی شامل ساختار هزینه و مدل درآمد است.

 

عناصر مدل کسب و کار از دیدگاه مهدوان

مهدوان مدل کسب و کار را ترکیبی از ۳ عنصر بسیار حیاتی یعنی ارزش، درآمد و پشتیبانی برای کسب و کار می داند. منظور از جریان ارزش، ارزشی است که به شرکای کسب و کار و مشتریان ارائه می شود. جریان در آمد، طرح کسب درآمدی مطمئن برای دست اندرکاران آن کسب و کار را در بر می گیرد. جریان پشتیبانی، مسائل مختلف مربوط به طراحی زنجیره تأمین کسب و کار را پوشش می دهد.

 

عناصر مدل کسب و کار از دیدگاه آفوا و توکی

از نظر آفوا و توکی مدل کسب و کار شامل ارزش مشتری، محدوده قیمت گذاری، منبع درآمد، فعالیتهای مرتبط، پیاده سازی، قابلیتها و قابلیت است. آنها معتقدند که مدل کسب و کار، باید پاسخگوی این سوالات باشد: چه نوع ارزشی به مشتریان ارائه می شود؟ این ارزش به چه مشتریانی ارائه می شود؟ قیمت ارزش ارائه شده چقدر است؟ دست اندرکارا دست اندرکاران ارائه دهنده این ارزش چه کسانی هستند؟ چه استراتژی هایی برای ارائه ارزش باید در نظر گرفته شود؟ چگونه ارزش باید تهیه شود؟ این ارزش چگونه باید قابلیتهای مشخص ارائه کند؟ چگونه مزیت حاصل از ارزش باید حفظ شود؟

بیشتر بخوانید: بیانیه چشم انداز

 

الگوهای طراحی مدل کسب و کار

در این بخش به شناسایی و بررسی جمله چارچوب مدل کسب و کار فابر، MAPIT، IDEA ،VISOR ، FBBM و چارچوب دینامیک پرداخته می شود. شناخت هر کدام از این چارچوب ها می تواند به درک بهتر موضوع کمک نماید.

 

الگوی طراحی فابر و همکاران چیست؟

فابر و همکارانش چارچوبی را برای طراحی مدل کسب و کار ارائه نموده اند که شرکت ها را قادر خواهد ساخت بهترین مدل کسب و کار را با توجه به شرایط بازار و در چهار بعد خدمات، سازمان ، مالی و فناوری طراحی نمایند. در این چارچوب، مساله اصلی که مورد توجه قرار گرفته این فرض است که با توجه به تغییرات رو به گسترش محیط، طراحی مدل های کسب و کار در حال پیچیده تر شدن است. به عنوان مثال، در آینده هریک از شرکا باید قادر به انجام وظایف بیشتری بوده تا بتوانند در جایگاهی که قرار می گیرند به خوبی به ایفای نقش بپردازند. آنها باید قادر به پر کردن – شکاف های حاصل باشند و بتوانند در ارائه عقاید و نظرات کارشناسی مورد نیاز این صنعت که مرتبا در حال تغییر است، با یکدیگر همکاری نمایند.

 

الگوی طراحی MAPIT چیست؟

الگوی MAPIT، که از ۵ واژه Market, Actor, Product , Influence , Transaction گرفته شده، توسط متلی و پدرسون به منظور درک شرایط ساختاری، استراتژی ها، نقش و وظایف کسب و کار ارائه شده است. در بعد بازار به تفکیک، دانش مورد نیاز بازار، فنی و مشخص نمودن حوزه کسب و کار، ارزش های مشتری، بعد دست اندرکاران به مدل های هزینه و درآمد و مقیاس و محدوده اقتصادی، بعد محصول به انواع محصول شامل فیزیکی، اطلاعاتی و خدمات و پیچیدگی محصول شامل توانایی متمایز سازی بازار خرید و تولید آنلاین، بعد تأثیر به اثرات حاصل از ارتباطات شبکه، اعتماد حاکم و وابسته، رابط قبلی، روابط شخصی و اطلاعات ناموزون و بعد معاملات به ریسک معاملات، استاندارد نمودن معاملات، تکرر معاملات پرداخته می شود.

 

الگوی طراحی IDEA چیست؟

واژه IDEA از حروف اول این چهار ماژول گرفته شده است. این چارچوب پس از بررسی ماژولهای چهارگانه شناسایی، طراحی، ارزیابی و جمع آوری، مدل کسب و کار را از دو بعد زنجیره ارزش و مالکیت، بررسی میکند.

  • ماژول I شناسایی: نام این ماژول از لغت identify گرفته شده است. در این مرحله فناوری جدید مورد شناسایی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته تا مدل های کسب و کار جدید بر اساس فناوری جدید طراحی شود. با توجه به آنکه مدل های کسب و کار براساس مفروضات مکانیسم های صنعت ساخته می شوند و تا این مفروضات تغییر نکنند، نیازی به تغییر مدل های کسب و کار آن وجود ندارد. بنابراین اولین گام، شناسایی نوآوری در فناوری صنعت و کار پس از تغییر مفروضات است.

 

  • ماژول D طراحی: این ماژول از کلمه Design گرفته شده است. در این ماژول، به منظور استفاده از قابلیت های بالقوه تغییرات و نوآوری در فناوری، مدل های کسب و کار جدید و مناسب با صنعت طراحی می شوند. عنصر اصلی این مرحله، تعیین ابعاد و گزینه های هریک و در نهایت مرتبط نمودن این گزینه ها به یکدیگر است. در این مرحله توجه به عوامل، به منظور جلوگیری از هرگونه سردرگمی، تعیین مهمترین نوآوری های بالقوه در مدل و تعیین عملکرد هریک از مدل های کسب وکار، لازم است که هم به ابعاد مدل و هم به عوامل تاثیر گذار برابعاد مدل توجه ویژه شود.

 

  • ماژول E ارزیابی: نام این ماژول از واژه evaluated گرفته شده است. در این فاز، مدل های طراحی شده در مرحله قبل مورد ارزیابی قرار می گیرند تا احتمال موفقیت آنها در بازار بررسی شود، سپس مدل های طراحی شده با توجه به عملکردشان درسناریوهای فرض شده بازار، درجه بندی می شوند. در این ماژول توجه به منطبق کردن مدل های کسب و کار با سناریوهای بازار و مکانیسم درجه بندی، مد نظر قرار دادن تمام ابعاد مدلها در درجه بندی و انتخاب مدل هایی که احتمال موفقیت دارند و تجزیه و تحلیل آنها الزامی است.

 

  • ماژول A تجمیع: این چارچوب حاصل تلاش صاحب نظرانی چون اسلوتزکی، استاهلر، آفوا و توکی و پورتر است. نام این ماژول نیز از واژه aggregated گرفته شده است. در این ماژول، مدلهای کسب و کار در زنجیره ارزش جمع آوری و یکپارچه می شوند. مبنای قرار گرفتن مدلها در زنجیره ارزش، ارزشی است که توسط آنها ایجاد می شود. نکته قابل توجه در استفاده از این چارچوب این است که فرایند با چهار ماژول فوق باید به طور مستمر تکرار شود، هر تمرین و تکرار به درک بهتر صنعت جدید و زنجیره ارزش آن کمک می کند. برخلاف چارچوب های تولید ایده آل، این چارچوب به دنبال جستجوی یک راه حل ایده ال یا تلاش جهت حل یک مشکل واقعی نیست. بلکه تمرکز این چارچوب بر کشف فضای جدیدی از نوآوری برای مدل های کسب و کار است که به پیروی از فناوری های جدید ایجاد می شود. به طور کلی هر نوع صنعت و مدل های کسب و کار آن براساس مفروضات خاصی که درباره مکانیسم های آن صنعت وجود دارد، ساخته می شود و در نتیجه تا این مفروضات تغییر نکند نیازی به پیاده سازی مدل های کسب و کار جدید نیز نیست.

بیشتر بخوانید: برنامه استراتژیک فناوری اطلاعات (IT)

 

الگوی طراحی VISOR چیست؟

این الگو که توسط امرال ساوی ارائه شده مبتنی بر اصل مشتری مداری بوده و دارای پنج عنصر است. این الگو یکی از الگوهای ارزشمند در طراحی مدل کسب و کار است که سعی در یکپارچه سازی رویکردهای مختلف توسعه مدل کسب و کار و توجه به مواردی چون تجارب کاربر و فاکتورهای اینترفیس دارد. عناصر این الگو شامل زنجیره ارزش، اینترفیس، پلتفرم خدمات، مدل درآمد و مدل سازماندهی است و روش پاسخگویی شرکت به نیازهای پنهان و آشکار مشتریان را به منظور ارائه بالاترین ارزش به مشتریان، با روشی سودآور و مستمر که ارزش را بهینه می نماید، تعیین می کند.

باتوجه به این الگو موفق ترین مدل کسب و کار، مدلی است که با هماهنگ کردن عناصر الگو بیشترین ارزش ممکن را به منظور برآورده نمودن آرزوها و نیازهای کاربران تا بالاترین حد ممکن فراهم نماید و از سویی دیگر بتواند هزینه های واقعی محسوس و نامحسوس، ارائه این خدمات را تا آخرین حد ممکن کاهش دهد. البته این کاهش هزینه از طریق ترکیب بهینه تجربه اینترفیس، پلتفرم خدمات و مدل سازماندهی امکان پذیر می گردد.

 

الگوی طراحی FBBM چیست؟

چارچوب اف بی بی ام (FBBM) که مخفف Free band Business Blueprint Method است، توسط بومن، هاکر و دی واس ارائه شده و با تمرکز بر حوزه های خدماتی، نوع کار گروهی، محتوا و مسائل مربوط به آن به طراحی مدل کسب و کار می پردازد. این الگو روشی جامع و عملی برای طراحی مدل های کسب و کار شبکه های ارزش پیچیدهای است که به ارائه خدمات می پردازند. بر اساس نظر صاحب نظران این الگو، دنیای امروز به جای مد نظر قرار دادن زنجیره های ارزش سنتی استاتیک و خطی، شبکه های ارزش انعطاف پذیر، باید مورد توجه قرار گیرند.

در شبکه های ارزش هر یک از دست اندرکاران، منابع و قابلیت های ویژه ای دارند که با استفاده از نوآوری و ترکیب این منابع و قابلیت ها، این شبکه ها میتوانند به موفقیت برسند. درک ارزش همکاری توسط دست اندرکاران مختلف شبکه ارزش کار راحتی نیست، دلیل آن این است که هریک از عوامل شبکه ارزش در حوزه های متفاوتی مشغول به کار بوده و در نتیجه مدل های کسب و کار متفاوتی را دنبال می نمایند که در صورت مشارکت در شبکه ارزش، باید مدل های کسب و کار خود را با مدل کسب و کار شبکه ارزش مورد نظر هماهنگ نمایند. به طور کلی با استفاده از این الگو، رابطه بین حوزه هایی که در آن خدمات و مدل کسب و کار ارائه می شوند، نوع کار گروهی، محتوا و در نهایت مسائل مرتبط به فرایند و میزان خلاقیت شرکای گروه و کشف مدل های کسب و کار، مشخص می شود.

بیشتر بخوانید: نوآوری چیست؟ مدیریت نوآوری چگونه انجام می‌شود؟

 

الگوی طراحی پویا چیست؟

این الگو با الگوی فابر، شباهت اندکی دارد. بر اساس این الگو، طراحی مدل کسب و کار با توجه به عوامل پویای محیطی و در طی فازهای مختلفی صورت می گیرد. این مراحل شامل طراحی خدمات، طراحی سازمانی و طراحی فناوری

  • طراحی خدمات: مسأله اصلی در خدمات ارزش است. ارزش از نظر جهت دید ارائه دهنده و دریافت کننده به چهار گروه تقسیم می شود که در طراحی خدمات باید مورد توجه واقع شود. نخست ارزش مورد نظر که منظور از آن، ارزشی است که تهیه (ارائه کننده) خدمات قصد دارد در بالاترین میزان به مشتریان و یا کاربران نهایی ارائه دهد. این هدف غایی نقطه شروع نوآوری بوده و منجر به ارائه ارزش می گردد. ارزشی که ارائه کننده ارزش، به مشتریان خدمات ارائه می دهد، ارزش ارائه شده، نام دارد. ارزش مورد انتظار، ارزشی است که مشتریان انتظار دارند از خدمات دریافت نمایند. این نوع ارزش تحت تأثیر تجارب قبلی مشتری و یا خدمات مشابه قرار می گیرد. ارزش گرفته شده، ارزشی است که مشتری (کاربر نهایی) هنگام استفاده از خدمات ارائه شده، دریافت می کند. این بعد ارزش، خط پایان است و مشتری پس از آن به ارزیابی نوآوری می پردازد.

 

  • طراحی سازمانی: طراحی سازمانی به تشریح شبکه ارزشی می پردازد که برای از قوه به فعل درآوردن ارزش مورد نظر الزامی است. یک شبکه ارزش شامل دست اندرکاران با منابع و قابلیت های ویژه است که در تعامل با یکدیگر و انجام فعالیتهای ارزشی به ایجاد ارزش برای مشتریان می پردازند تا بتوانند استراتژی ها و اهداف خود را از قوه به فعل در بیاورند. دست اندرکاران این شبکه ارزش با توجه به منابع و قابلیتها ممکن است قدرت بیشتر یا کمتری در شبکه ارزش داشته باشند. براساس نظر هاوکینز، شرکای هر شبکه ارزش شامل سه گروه شرکای ساختاری که دارایی های محسوس و غیر محسوس غیر قابل جانشین را تهیه می کنند، شرکای همکار که به تهیه خدمات و کالاها برای برآوردن نیازهای خاص شبکه می پردازند و شرکای حمایتی که خدمات و کالاهای عمومی و قابل جانشین را فراهم می کنند. شرکای ساختاری نسبت به شرکای حمایتی از جایگاه بهتری برای اعمال کنترل بر شبکه ارزش دارا هستند.

 

  • طراحی فناوری: در این بعد معماری فنی (باز در مقابل بسته، متمرکز در مقابل توزیع شده)، زیرساختار ( پهنای باند بالا در مقابل پهنای باند پایین)، شبکه های دسترسی (ثابت در مقابل بیسیم، پهنای باند بالا در مقابل پایین، قابل قیاس در مقابل غیر قابل قیاس)، پلتفرم های خدمات متمرکز در مقابل توزیع شده، شخصی در مقابل غیر شخصی، مطمئن در مقابل غیر مطمئن، قدیمی در مقابل جدید)، وسایل دسترسی کاربر نهایی به خدمات (چند منظوره در مقابل تک منظوره، تسهیل ذخیره سازی در مقابل عدم ذخیره سازی، گنجاندن نرم افزار در مقابل ترمینال باز)، برنامه های کاربردی (همیشگی در مقابل حساس به زمان، شخصی در مقابل غیر شخصی، مطمئن در مقابل غیر مطمئن)، داده (حجم زیاد در مقابل حجم کم و کارکرد فناوری (همیشگی در مقابل حساس بودن به زمان، شخصی در مقابل غیر شخصی، مطمئن در مقابل غیر مطمئن) به عنوان مهمترین متغیرهای طراحی فناوری بررسی میشوند.

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق ذی نفع یا ذینفعان چیست؟ تحلیل ذینفعان در سازمان و پروژه چگونه انجام می شود؟

 

طراحی و تدوین بوم مدل کسب و کار

بیشتر بخوانید: تحلیل استراتژیک کسب و کار چگونه انجام می شود؟

 

بوم مدل کسب و کار چیست؟

بوم مدل کسب و کار که به‌اختصار به آن BMC (Business Model Canvas) نیز می‌گویند، اولین بار توسط “ الکساندر اوستروالدر” مطرح شد. آقای اوستروالدر ابتدا بوم کسب و کار را هستی شناسی کسب و کار نامیده بود، اما خب بعداً دوستان لطف کردند و یک نام بهتر برای آن پیشنهاد دادند. بومِ مدل کسب و کار ابزاری است که به خلق ایده‌های جدید و بررسی مداوم آن‌ها کمک می‌کند. با بوم مدل و کسب و کار، شما یک تصویر از ایده‌ها و فعالیت‌هایی که باید انجام دهید دارید؛ این تصویر توصیفی همه‌چیز را به‌صورت واضح و روشن در مقابل چشم‌های شما، تیم‌تان و سرمایه‌گذارها قرار می‌‌دهد. هر بوم از ۹ جز تشکیل شده است که هم‌نشینی آنها در نهایت به تصویر بزرگ منتهی می‌شود. «ایو پیگنیور» در کتاب «خلق مدل کسب و کار» این ۹ جز را چنین معرفی می‌کند:

  • کانال‌ها
  • منابع کلیدی
  • ساختار هزینه
  • ارتباط با مشتری
  • بخش‌های مشتری
  • جریان‌های درآمدی
  • فعالیت‌های کلیدی
  • مشارکت‌های کلیدی
  • ارزش‌های پیشنهادی

بیشتر بخوانید: ارزش پیشنهادی چیست؟

 

نتیجه گیری مقاله مدل کسب و کار

در شرایط شدیدا رقابتی فعلی جهان، بنگاه های اقتصادی نمی توانند بدون تطابق با شرایط موجود و داشتن استراتژی، طرح و مدل کسب و کار به رقابت پرداخته و به حیات خود ادامه دهند. با توجه به این مساله در این مقاله، نظر صاحب نظران مختلف کسب و کار در خصوص مفهوم کسب و کار، مدل کسب و کار و ارتباط آن با طرح و استراتژی کسب و کار مورد بررسی قرار گرفت و در انتها دلایل اهمیت مدل کسب و کار و نقشی که بر اداره بهتر کسب و کار دارد، مورد تجزیه و تحلیل استراتژیک قرار گرفت. به طور کلی مدل های کسب و کار با ارئه چشم اندازی روشن و شفاف برای بنگاههای اقتصادی و ایجاد در کی مشترک از نوع کسب و کار برای تمام ذینفعان، نقشی حیاتی در موفقیت کسب و کار ایفاء می کنند.

مزایا و معایب بوم مدل کسب و کار

در این بخش به مزایا و معایب بوم مدل کسب و کار خواهیم پرداخت.

مزایا

  • سادگی و وضوح: بوم مدل کسب و کار با استفاده از یک قالب ساده و بصری، به شما کمک می‌کند تا به سرعت ایده‌های کسب و کار خود را به اشتراک بگذارید و درک کنید.
  • تمرکز بر ارزش پیشنهادی: این ابزار به شما کمک می‌کند تا بر روی ارزش پیشنهادی که برای مشتریان خود ایجاد می‌کنید، تمرکز کنید و از این طریق، مدل کسب و کار خود را بهبود بخشید.
  • شناسایی نقاط ضعف و قوت: با استفاده از بوم مدل کسب و کار، می‌توانید به راحتی نقاط ضعف و قوت مدل کسب و کار خود را شناسایی کرده و برای بهبود آنها اقدام کنید.
  • همکاری تیمی: بوم مدل کسب و کار یک ابزار عالی برای همکاری تیمی است. اعضای تیم می‌توانند به صورت مشترک روی بوم کار کنند و ایده‌های خود را به اشتراک بگذارند.
  • انعطاف‌پذیری: بوم مدل کسب و کار یک ابزار بسیار انعطاف‌پذیر است و می‌توان آن را برای انواع مختلف کسب و کارها استفاده کرد.
  • تسهیل در تصمیم‌گیری: با ارائه یک نمای کلی از کسب‌وکار، تصمیم‌گیری را آسان‌تر می‌کند.
  • شناسایی فرصت‌های جدید: با بررسی هر بلوک، فرصت‌های جدید برای رشد و توسعه کسب‌وکار مشخص می‌شود.
  • کاهش ریسک: با تحلیل دقیق مدل کسب‌وکار، ریسک‌های احتمالی شناسایی و کاهش می‌یابد.

معایب

  • سطح بالا: بوم مدل کسب و کار یک نمای کلی از مدل کسب و کار ارائه می‌دهد و ممکن است برای درک جزئیات فنی کافی نباشد.
  • پویایی محدود: مدل کسب و کارها به طور مداوم در حال تغییر هستند و بوم مدل کسب و کار ممکن است برای نمایش این تغییرات به اندازه کافی پویا نباشد.
  • عدم پوشش همه جوانب: بوم مدل کسب و کار بر روی ۹ بلوک اصلی تمرکز دارد و ممکن است برخی از جنبه‌های مهم مدل کسب و کار را پوشش ندهد.
  • نیاز به تخصص: برای استفاده موثر از بوم مدل کسب و کار، نیاز به درک عمیق از مفاهیم کسب و کار است.

مدل کسب و کار با ایجاد درک مشترک از منطق کسب و کار، امکان تجزیه و تحلیل منطق کسب و کار، بهبود مدیریت کسب و کار، ایجاد چشم انداز روشن و ایجاد حق امتیاز انحصاری نشان دهنده اهمیت مدل کسب و کار موجب می شوند که شرکت ها با طرح ها و ایده های جدید خود، زمینه ورود به بازار کسب و کار جدید و در نتیجه امکان حفظ و ارتقاء موقعیت شرکتشان در بازارهای داخلی و جهانی را فراهم نمایند. با توجه به این مهم در این پژوهش به مطالعه و بررسی روش های مختلف طراحی مدل کسب و کار پرداخته شده است. تحقیق حاضر از نظر موضوع تحقیقی جدید بوده و می تواند مسیری جدید در تحقیقات مربوط به طراحی مدل کسب و کار قرار بگیرد. در پایان پیشنهاد می گردد شرکت های فناوری بنیان کشور با مطالعه و بررسی این الگوها و با توجه به شرایط و توانمندی های بومی، الگویی مناسب انتخاب و به طراحی مدل کسب و کار مناسب اقدام نمایند.

 

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع مدل های کسب و کار برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

 

تجزیه و تحلیل وضعیت 5C چیست؟

تجزیه و تحلیل وضعیت ۵C چیست؟

در مقاله زیر قصد داریم تجزیه و تحلیل وضعیت ۵C را بررسی کنیم. ابتدای امر مقدمه ای از ابزار های تجزیه و تحلیل وضعیت ۵C خواهیم داشت. در ادامه اجزای اصلی تحلیل ۵C را مورد بررسی قرار خواهیم داد. سپس نحوه استفاده و بکارگیری تجزیه و تحلیل وضعیت ۵C در کسب وکارها را شرح میدهیم. پس از مطالعه مقاله شما میتوانید تعریف تجزیه و تحلیل وضعیت ۵C و کاربرد آن را در کسب وکارهای مختلف شرح دهید. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

 

مقدمه ای بر تجزیه و تحلیل وضعیت ۵C

تحلیل ۵C می تواند نگاهی عمیق به مهم ترین عواملی که بر کسب و کار شما تأثیر می گذارد، به شما ارائه دهد. این می تواند به شما در تعیین عوامل کلیدی شرکت شما و ارائه اطلاعاتی در مورد عملکرد و ارتباط آنها کمک کند. همچنین ممکن است به شما در تصمیم گیری آگاهانه برای رسیدن به مخاطب هدف یا عملکرد بهتر از رقبای خود در رابطه با کمپین های بازاریابی خود کمک کند. در این مقاله، ما به بررسی ۵C می پردازیم و با کمک یک مثال عملی نحوه انجام تحلیل خود را به شما نشان می دهیم.

 

تجزیه و تحلیل ۵C چیست؟

تجزیه و تحلیل ۵C یک چارچوب بازاریابی برای تجزیه و تحلیل محیطی است که یک شرکت در آن فعالیت می کند. این می تواند بینشی در مورد محرک های کلیدی موفقیت و همچنین قرار گرفتن در معرض خطر در معرض عوامل محیطی مختلف ارائه دهد. ۵Cها شرکت، همکاران، مشتریان، رقبا و زمینه هستند.

بیشتر بخوانید: عوامل کلیدی موفقیت در سازمان، چگونه شناسایی می‌شوند؟

 

ابزار تجزیه و تحلیل وضعیت ۵C چیست؟

آلبرت انیشتین (Albert Einstein) می‌گوید: «وضعیت ما اینجا روی زمین عجیب است». وضعیت شرکت شما چقدر عجیب است؟
تجزیه و تحلیل موقعیت ابزاری است که عمدتاً در استراتژی بازاریابی استفاده می شود، اما به طور کلی با استراتژی همپوشانی دارد. این عمل توسط بازاریابان به عنوان فرآیند شناسایی محیطی که شرکت در آن کار می کند و نحوه ورود شرکت به آن محیط برای بهبود توانایی های خود و پاسخگویی بهتر به نیازهای مشتری تعریف می شود. یک شکل محبوب، آنالیز ۵C است (شکل ۵.۱ را ببینید)، که در آن شرکت یک اسکن محیطی را در پنج حوزه انجام می دهد:

  • شرکت – اهداف، فرهنگ، خط تولید، نقاط قوت، نقاط ضعف، نقطه فروش منحصر به فرد، موقعیت قیمت، تصویر شما در بازار.
  • همکاران – تامین کنندگان، اتحادها، توزیع کنندگان.
  • مشتریان – گروه های مشتری، اندازه بازار، رشد، بخش ها، مزایا، کانال ها، تصمیمات خرید مشتری، رفتار مشتری.
  • رقبا – مستقیم/غیرمستقیم، تازه واردان، جایگزین ها، سهم بازار، موانع ورود، موقعیت نسبی، نقاط قوت، نقاط ضعف.
  • زمینه – محیط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فناوری، محیطی و قانونی.

بیشتر بخوانید:اصل ۸۰/۲۰ پارتو

 

حوزه های تجزیه و تحلیل ۵c کدام اند؟

شرکت

هنگام تجزیه و تحلیل یک شرکت با استفاده از چارچوب بازاریابی ۵C، مسئله کلیدی شناسایی مزیت رقابتی پایدار است که متعلق به شرکت کانونی است. این می تواند به شکل ارزش ویژه برند، صرفه به مقیاس، توسعه تکنولوژیکی و… باشد. برای تشخیص اینکه آیا شرکت کانونی دارای مزیت رقابتی پایدار است، می توان از مدل VRIO (متغیر، نادر، قابل تقلید، سازماندهی) برای تشخیص اینکه آیا دارایی های یک شرکت یک مزیت موقت یا پایدار ارائه می دهند یا خیر، استفاده کرد.

همکاران

همکاران، نهادهایی هستند که به یک شرکت اجازه می دهند یا توانایی آن را برای ارائه کالا یا خدمات خاص خود به روشی که انجام می دهد، افزایش می دهند. این عامل در درجه اول حول زنجیره تامین یک شرکت می چرخد که از قراردادهای نقطه ای تا یکپارچه سازی شبه عمودی را شامل می شود. جهت ادغام فقط می تواند بالادست باشد، زیرا همکاران پایین دستی به طور خاص به عنوان مشتریان در چارچوب تجزیه و تحلیل ۵C تعریف می شوند.

مشتریان

گروهی از مشتریان بالقوه ای که یک شرکت می تواند با محصولات یا خدمات خود به آنها دست یابد را می توان به سه اندازه اصلی تقسیم کرد:

  • بازار کل موجود
  • بازار در دسترس قابل خدمت
  • بازار قابل دسترسی قابل خدمت

بخش‌های بازار ممکن است بیشتر از طریق جمعیت‌شناسی، روان‌شناختی، جغرافیا و سایر عوامل متمایز تقسیم شوند. بازار مجموع موجود (TAM) تعمیم‌یافته‌ترین بخش مشتری است که شامل هر مشتری احتمالی است که یک محصول یا خدمات خاص را می‌خواهد. بازار موجود قابل سرویس (SAM) زیرمجموعه ای از TAM است که بر اساس استفاده بالقوه از محصول یا خدمات یک شرکت طبقه بندی می شود. زیربخش بازار قابل دسترسی (SOM) از بازار، محدودترین تعریفی است که بخشی از بازار را مشخص می کند که یک شرکت می تواند به طور واقع بینانه هدفش را تصرف کند.

رقبا

رقابت را می توان در قالب شرکت های دیگری که در همان صنعت فعالیت می کنند، یافت. برای تعیین صنعت، سیستم‌های طبقه‌بندی صنعت مانند سیستم طبقه‌بندی صنعت آمریکای شمالی وجود دارد تا یک روش استاندارد برای تعریف صنعت ارائه کند. یکی از معیارهای رایج برای شناسایی بازیگران مورد علاقه، بررسی سهم بازار آنها در صنعت است. معمولاً از طریق نسبت غلظت CR4 بیان می شود که درصد سهم بازار را که چهار شرکت بزرگ در صنعت در اختیار دارند نشان می دهد. با این حال، توجه داشته باشید که سیستم‌های طبقه‌بندی صنعت ممکن است تعریف صنعتی به اندازه کافی کامل برای شرکت‌های خاص ارائه نکنند. این می تواند به این دلیل اتفاق بیفتد که یک شرکت ممکن است در چندین صنعت فعالیت کند یا ممکن است به یک بازار خاص خدمت کند که با تعریف صنعتی سنتی متفاوت است.

زمینه

زمینه ای که یک کسب و کار در آن فعالیت می کند اغلب با استفاده از تجزیه و تحلیل PESTEL تجزیه و تحلیل می شود. این پوشش را به مناطقی که ممکن است بر یک کسب و کار تأثیر بگذارد، ارائه می دهد، اما در جایی که کسب و کار کنترلی ندارد یا محدود است. تغییرات در عوامل زمینه ای ممکن است بر صنعت به عنوان یک کل تأثیر بگذارد تا یک شرکت خاص. به این ترتیب، مزیت تجربه شده توسط چنین تغییراتی ممکن است به یک مزیت رقابتی برای شرکت مرکزی تبدیل نشود یا بالعکس.

بیشتر بخوانید: تجزیه و تحلیل PESTEL چیست؟

 

اجزای اصلی تجزیه و تحلیل وضعیت 5C

چگونه یک تجزیه و تحلیل وضعیت ۵C انجام دهیم؟


برای انجام تحلیل ۵C، از این مراحل پیروی کنید:

۱. تحلیل شرکت خود
تحلیل شرکت به شما یاری می رساند تا بهتر درک کنید که چه کاری انجام می دهید و از این طریق بتوانید نحوه عملکرد کسب و کار خود را ببینید و در نتیجه بر زندگی مشتریان خود تأثیر بگذارید یا در بازار بزرگتر جای بگیرید. تحقیق و ثبت اطلاعات در مورد آنچه شرکت شما را منحصر به فرد می کند:

  • مناطقی از شرکت که در صورت امکان، زمان و پول در آن سرمایه گذاری می کنید
  • پروژه ها یا بخش هایی که در صورت لزوم برای برآورده کردن بودجه کل، بودجه آنها را کاهش می دهید
  • چگونه شرکت شما از رقبای خود بهتر عمل می کند
  • مناطقی که شرکت شما می تواند بهبود یابد
  • درک تصویر برند
  • مزایای رقابتی در بازار مانند مکان، جریان نقدی یا کیفیت کارکنان
  • نام و نوع خطوط اصلی محصول یا خدمات ارائه شده
  • اهداف کوتاه مدت و بلند مدت شرکت
  • ویژگی های منحصر به فرد برند
  • تمایز از محصولات یا خدمات رقبا

 

۲. بررسی همکاران خود
انجام تحلیل همکار ممکن است به شما کمک کند تا تعیین نمایید کدام حوزه های شرکت شما کارآمدترین هستند، کشف کنید که کدام حوزه ها ممکن است برای گسترش آماده باشند یا بفهمید کدام حوزه ها ممکن است منسوخ شوند. لیستی از تمام همکاران خود تهیه نمایید تا درک کنید چه کسانی در پایپ لاین فروش کسب و کار شما دخیل هستند و چه سهمی در موفقیت سازمان دارند. موارد مختلفی که باید در مورد همکاران کشف کنید عبارتند از:

  • کارکنان تبلیغات و بازاریابی
  • کپی رایترها و تولیدکنندگان محتوا
  • مدیران و کارکنان عملیات روزانه
  • توزیع کنندگان
  • ارائه دهندگان تجارت الکترونیک
  • کارکنان و موسسات مالی (دپارتمان حسابداری، شرکت های کارت اعتباری و بانک ها)
  • سرمایه گذاران مالی
  • فریلنسرها و پیمانکاران
  • ذینفعان عمومی
  • طراحان گرافیک، مدیران هنری و عکاسان
  • شرکای کسب و کاری فردی یا سازمانی
  • کارکنان انبار و انبارداری
  • تولید کنندگان
  • اعضای تیم روابط عمومی
  • فروشندگان
  • ارائه دهندگان حمل و نقل
  • مدیران رسانه های اجتماعی
  • شرکت های تامین
  • توسعه دهندگان وب سایت یا برنامه
  • ارائه دهندگان دامنه وب سایت

 

۳. تحلیل اقلیم خود
انجام تحلیل اقلیم ممکن است به شما کمک کند تا درک کنید که شرکت شما چگونه با بازارهای محلی، منطقه ای، ملی یا جهانی مرتبط است و محصولات شما چگونه دریافت می شوند. این خط تحقیق ممکن است به شما کمک کند تا راه های جدیدی برای جذب مخاطب هدف خود پیدا کنید. اقلیم خود را تجزیه و تحلیل نمایید تا درک کنید چه عواملی خارج از عملیات یا بازار رقابتی خود ممکن است بر فروش شما تأثیر بگذارد:

  • عبارات، اقلام یا فعالیت های محبوب و غیر محبوب فعلی مخاطب هدف شما
  • پیش بینی های اقتصادی
  • فناوری های جدید یا نوظهور
  • قوانین جدید یا پیشنهادی 
  • روندهای اجتماعی

بیشتر بخوانید: تعریف استراتژی بازاریابی دقیق چیست؟

 

 

مثالی از کاربرد تجزیه و تحلیل وضعیت ۵C

از این مثال برای مشاهده نحوه انجام تحلیل ۵C توسط یک سازمان فرضی استفاده کنید: یوث آنلیمیتد (Youth Unlimited) یک برند پوشاک است که لباس های اسپرت، اسپرت اداری، فانتزی و ورزشی را می فروشد. این شرکت متوسط ​​می خواهد یک تحلیل ۵C انجام دهد تا ببیند کدام حوزه های کسب و کار موفق ترین هستند و کدام حوزه ها می توانند از بهبود بهره مند شوند. تحلیل نمونه آنها ممکن است نشان دهد:

شرکت

  • محصولات: خط اسپرت “Just for Me”، خط اسپرت اداری “Work It”، خط فانتزی “Night of Enchantment” و خط ورزشی “Sweat It Out”، محصولات با محصولات رقبا سازگار هستند و قطعات، رنگ ها و سبک های مشابهی را ارائه می دهند
  • مزایای رقابتی: سه سرمایه گذار برجسته که هر ساله پول بیشتری سرمایه گذاری می کنند، مکان هایی در بسیاری از شهرها و ایالت های مشابه با رقبا و رتبه بندی بازخورد کارکنان بالاتر از متوسط ​​در نظرسنجی های مشتریان
  • ویژگی های منحصر به فرد برند: تعهد به پایداری و همکاری با یک استارتاپ که وعده کوتاه کردن زمان حمل و نقل و کاهش انتشار گازهای گلخانه ای را می دهد
  • موفقیت ها: نامگذاری به عنوان یکی از برترین برندهای مد توسط مجله “Style Me Teen” برای شماره پایان سال
  • نقاط ضعف: خط ورزشی دو فصل است که فروش آن کاهش یافته است و قیمت های ما ممکن است برای مخاطب هدف ما خیلی بالا باشد
  • حوزه های سرمایه گذاری: ارائه گزینه های پایدارتر برای هر خط
  • مناطق کاهش: کاهش خط فانتزی به اقلام تابستانی به جای تمام سال، زیرا از فروردین تا شهریور محبوب ترین است
  • هدف یک ساله: افزایش فروش خط ورزشی
  • هدف سه ساله: راه اندازی یک خط جواهرات پایدار
  • هدف پنج ساله: گسترش به چهار شهر جدید

مشتریان

  • مشتریان ایده آل/مخاطب هدف: زنان بین ۱۵ تا ۳۰ سال با وضعیت اقتصادی متوسط ​​که ارزش اصول زیست محیطی را بدون به خطر انداختن سبک زندگی خود می دانند
  • مخاطب فعلی: زنان ۳۰ تا ۳۵ ساله با وضعیت اقتصادی طبقه بالا
  • نظرات: همه خطوط نظرات متوسط ​​تا خوبی را به صورت آنلاین دریافت می کنند
  • ترافیک وب سایت: مشتریان از وب سایت ما برای خرید و یافتن کوپن های تخفیف استفاده می کنند
  • اندازه مخاطب: مخاطب ما در سه ماهه گذشته به زیرمجموعه کوچکتری از زنان کاهش یافته است
  • تبلیغات: فروش رسمی بهار سال گذشته با گروه سنی ۱۵ تا ۱۸ محبوب ترین بود و معامله باندهای BOGO در آذر ماه با مخاطبان ۲۰ تا ۲۸ محبوب بود
  • روندهای فصلی: خط فانتزی بیشترین خرید را بین فروردین و شهریور هر سال همزمان با فصل فارغ التحصیلی و عروسی دارد
  • تحقیق: مشتریان ممکن است برخی از اقلام را پس از تحقیق خریداری کنند در حالی که برخی دیگر خریدهای ناگهانی هستند
  • ارتباطات: انفجارهای ایمیل، تبلیغات رادیویی و استریمینگ، بازاریابی رسانه های اجتماعی و تبلیغات چاپی
  • ابزارهای بازخورد: نظرسنجی های ایمیل مشتری و نظرسنجی های رسانه های اجتماعی
  • عوامل خرید: کیفیت و قیمت

 

رقبا

  • رقبا مستقیم: Simply You Athleisure (تاسیس شده)، Gown on Fifth (نوظهور)، U.S. Cardinal (تاسیس شده)
  • همه رقبا حداقل یک خط مشابه با آنچه ما ارائه می دهیم ارائه می دهند
  • U.S. Cardinal یک برنامه امتیاز ماهانه برای اعضای پاداش ارائه می دهد تا کوپن های تخفیف و حتی اقلام رایگان کسب کنند
  • هر سه شرکت به همان مخاطب هدف خدمات رسانی می کنند
  • هر سه شرکت از همان کانال های رسانه های اجتماعی مانند شرکت ما استفاده می کنند
  • Simply You Athleisure تجهیزات ورزشی برند اضافی مانند بطری آب و زیرانداز یوگا ارائه می دهد

 

همکاران

  • سرمایه گذاران: مارک و ماری دان، آلیکس باترورث
  • مدیر عملیات: دان هاکسلی
  • ذینفعان: کارکنان، سرمایه گذاران و مشتریان
  • تولید: Miles International
  • ارائه دهنده حمل و نقل: Sustaining Goodness
  • شرکت کارت اعتباری: Jet
  • بانک: First National of Ohio
  • مدیر بازاریابی: Greta Lindouer
  • عکاسی: Snapshots Unlimited
  • فریلنسرها و پیمانکاران: ۱۰ کپی رایتر و چهار طراح گرافیک
  • توسعه دهنده وب و اپلیکیشن: Mitch Brogan

 

اقلیم

  • پنج ایالت قوانین مالیات فروش جدیدی را پیشنهاد کردند
  • افرادی که از خانه کار می کنند به سمت پوشیدن لباس های ورزشی بیشتر گرایش دارند
  • کشور ممکن است به زودی وارد رکود شود

 

بیشتر بخوانید: تجزیه و تحلیل VRIO

 

نحوه استفاده از تجزیه و تحلیل وضعیت ۵C

از طریق مجموعه‌ای از کارگاه‌ها، بازاریابان هر یک از این پنج حوزه را مطالعه و بررسی می‌کنند که تا چه حد مسائل شناسایی شده بر تصمیم‌های کلیدی بازاریابی تأثیر می‌گذارند.

شکل ۵.۱ تجزیه و تحلیل ۵C

حوزه های تجزیه و تحلیل وضعیت 5c

بیشتر بخوانید:شناسایی بخش های کلیدی

 

چه زمانی از تجزیه و تحلیل وضعیت ۵C استفاده کنید

اگر با این ابزار آشنایی دارید، ممکن است به جای تجزیه و تحلیل مسئله آن را انتخاب کنید. هر دو ابزار طوفان فکری ایده‌ها و مسائل را در ابتدا تشویق می‌کنند، چیزی که در توسعه استراتژی ضروری است.

بیشتر بخوانید:تحلیل مسئله چیست؟ (مینتو)

 

 

 

نکاتی برای یک تجزیه و تحلیل وضعیت ۵C موثر

هنگام انجام تحلیل ۵C خود، این نکات را در نظر بگیرید:

  • صادق باشید
    هنگام انجام تحلیل ۵C، مهم است که در مورد نقاط قوت و ضعف خود و رقبایتان صادق باشید. انجام این کار می تواند دقیق ترین نتایج را به شما ارائه دهد و به شما کمک کند تا برنامه ای برای تغییرات آینده ایجاد نمایید.
  • تمرکز خود را محدود کنید
    انجام یک تحلیل ۵C به شما یاری می رساند تا مناطقی را پیدا کنید که می توانید کسب و کار خود را بهبود بخشید. اگر مواردی وجود دارد که دوست دارید در تحلیل خود متفاوت باشند، آنها را به عنوان تمرکز اهداف کوتاه مدت و بلند مدت خود قرار دهید. می توانید انرژی خود را برای کار بر روی این حوزه ها در چرخه آینده اعمال کنید تا زمانی که تحلیل ۵C بعدی خود را انجام می دهید، بتوانید دو مورد را مقایسه کنید تا پیشرفت را بسنجید.
  • اهداف متعددی تعیین کنید
    هنگام درج اهداف در بخش شرکت تحلیل خود، در نظر بگیرید که اهداف کوتاه مدت و بلند مدت را برای مراجعه و بازتاب در طول زمان تعیین کنید. در نظر بگیرید که اهداف را برای بازه های یک، سه و پنج ساله تعیین نمایید تا جامع ترین برنامه را اجرا کنید.
  • از بازخورد مشتری استفاده کنید
    هنگام کار بر روی بخش مشتری تحلیل ۵C خود، در نظر بگیرید که بازخورد مشتری را برای تحلیل داده های خود در نظر بگیرید. انواع بازخورد ممکن است شامل نظرات آنلاین، پست های رسانه های اجتماعی، ایمیل به شرکت، مکالمات حضوری یا تلفنی، نظرسنجی های ایمیلی یا گروه های متمرکز باشد. مشاوره این اطلاعات نه تنها یک عمل خوب خدمات مشتری است، بلکه به شما بینشی در مورد خواسته های مصرف کنندگان مستقیماً از مخاطبان فعلی و هدف شما می دهد.
  • از داده های عمومی استفاده کنید
    هنگام انجام تحلیل رقابتی خود، می توانید از داده های مشتری عمومی برای تعیین نقاط قوت و ضعف آنها استفاده کنید. مشابه با نحوه بررسی نظرات اینترنتی و تعاملات رسانه های اجتماعی خود، می توانید آن ها را برای رقبا نیز بررسی کنید. دریابید که مشتریان در مورد محصولات و خدمات آنها چه فکر می کنند و چگونه با محصولات و خدمات شما مقایسه می شوند.

 

 

چه زمانی باید مراقب بود

این ابزار نسبتاً بدون تمرکز و فاقد ساختار است. بسیاری از مناطقی که باید اسکن شوند نیاز به تحقیق یا تجزیه و تحلیل عمیق دارند. اندازه و رشد بازار را در نظر بگیرید – این موضوع یک بخش کامل است. به همین ترتیب موانع ورود، موقعیت رقابتی شرکت شما موارد دیگری هستند. در بهترین حالت، تمام چیزی که می توان در این مرحله از فرآیند توسعه استراتژی انجام داد، شناسایی سؤالات کلیدی است – و این در تجزیه و تحلیل موضوع بهتر است انجام شود. زیبایی تحلیل مسئله ساختار هرمی آن است. پاسخ به یک سوال، به پاسخ به سوال در سطح بالا کمک می کند. تجزیه و تحلیل موقعیت ساختار عمودی ندارد: فقط یک گروه بندی افقی از موضوعات بر اساس منطقه است.

 

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع تجزیه و تحلیل ۵C برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

درخت تصمیم فازی در تدوین استراتژی

مفهوم ترسیم درخت تصمیم فازی در تدوین استراتژی چیست؟

۱۴در این مقاله قصد دریم به نقش ترسیم درخت تصمیم فازی در تدوین استراتژی بپردازیم و انواع مدلها و نمودارهایی که میتوان برای ترسیم درخت فازی در تدوین استراتژی و مبانی تصمیم گیری قائل شد را شرح دهیم. در ادامه مدل ID3 و CART را توضیح خواهیم داد و معایب و مزایای هر کدام مورد بررسی قرار میدهیم. در انتها نیز می توان گفت با مطالعه این مقاله به فهم مناسبی در زمینه موضوع درخت تصمیم فازی دست خواهید یافت. در آخر می توانید دیدگاه ها و نظرات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.

مقدمه ای بر درخت تصمیم فازی

زمان و عدم قطعیت در فرآیند برنامه ریزی استراتژیک نقش مهمی را ایفا می کنند. در دنیای متغیر امروزی داشتن استراتژی متناسب با شرایط متغیر محیطی از اهمیت بالایی برخوردار بوده و رویکردهای کلاسیک تدوین استراتژی، قابلیت پاسخگویی سریع و مناسب به نیاز سازمان ها، در محیط متغیر امروزی را ندارند. درخت تصمیم فازی که حاصل ترکیب الگوریتم ID3 و تئوری مجموعه های فازی می باشد، مدلی سیستماتیک ارائه می کند که سازمان ها با استفاده از آن می توانند در برابر تغییرات محیطی، واکنش سریع و مناسب داشته باشند. مزیت دیگر این رویکرد، توانایی کار آن با متغیرهای کلامی است که دانش حاصل از آن برای انسان از قابلیت درک بالایی برخوردار می باشد. این رویکرد به دلیل فازی بودن توانایی برخورد با عدم قطعیت را داشته و با در نظر گرفتن حالت های مختلف در پایگاه داده، واکنش مناسب در برخورد با تغییرات محیطی دارد.

بیشتر بخوانید: برنامه ریزی استراتژیک چیست؟

 

رویکردی نوین در تدوین استراتژی

این رویکرد ابتدا صفات اصلی دخیل در امر تدوین استراتژی را شناسایی کرده و اقدام به ایجاد پایگاه داده و تشکیل درخت با محاسبه آنتروپی صفات می کند تا پایگاه قوانین حاصل شود در نهایت با فازی سازی ورودی ها (صفات) و خروجی ها (استراتژی ها)، سیستم استنتاج فازی اولویت بندی استراتژی ها را ارائه می دهد. برنامه ریزی استراتژیک نقش کلیدی در موفقیت سازمان ها در محیط پر تلاطم ومتغیر امروزی دارد و در صورت تدوین درست استراتژی و اجرای صحیح آن، سازمان ها قادر خواهند بود تا در عرصه رقابت به پیشتازی و موفقیت دست یابند. در فرآیند برنامه ریزی استراتژیک، زمان و عدم قطعیت، نقش مهمی ایفا می کند.

قابلیت پاسخگویی سریع به نیاز سازمان ها

رویکردهای کلاسیک تدوین استراتژی، قابلیت پاسخگویی سریع به نیاز سازمان ها، در محیط متغیر امروزی را ندارند و با تغییر سریع شرایط محیط درونی و بیرونی سازمان ها، کارایی خود را از دست می دهند. تمام رویکردهای کلاسیک بر مبنای پیش بینی های قطعی از آینده اقدام به تدوین استراتژی می کنند. پیش بینی ها و تحلیل شرایط کنونی و تجارب گذشته جهت ترسیم مسیر حوادث و روند آینده استفاده می شود. هر چه محیط آشفته تر و نرخ تغییرات سریع تر باشد، احتمال عدم تحقق این پیش بینی ها بالاتر می رود. لذا ارائه روشی که بتواند این مشکل را حل نماید ضروری به نظر می رسد. در این مقاله روش جدید و سیستماتیکی در جهت تدوین استراتژی با نام درخت تصمیم فازی، که ترکیبی از درخت تصمیم ID3 و تئوری مجموعه های فازی است، معرفی و روش شناسی رویکرد فوق به تفضیل تشریح می گردد.

بیشتر بخوانید: فرآیند تدوین استراتژی چگونه انجام می شود؟ مراحل و فرآیند تدوین استراتژی چیست؟

رخت تصمیم فازی ، شبکه های عصبی مصنوعی و... درخت تصمیم فازی شیوه ای برای ارائه پایگاه قانون و در واقع یک روش باز نمایی دانش می باشد. درخت تصمیم فازی فراگیر یکی از روش های استتناج استقرائی با کاربرد وسیع و روشی برای تخمین توابع هدف گسسته است که تابع فراگیر با یک درخت تصمیم فازی نمایش داده می شود

درخت تصمیم فازی چیست؟

توسعه تکنولوژی های کامپیوتری و تکنیک های یادگیری اتوماتیک می تواند تصمیم گیری را آسان تر و بسیار کاراتر سازد. در دامنه یادگیری ماشینی جایی که همیشه کامپیوترها تصمیم می گیرند و یا برای گرفتن تصمیم درست پیشنهاد هایی را ارائه می دهند، رویکردهای زیادی از تکنیک های تصمیم گیری وجود دارند؛ از قبیل درخت تصمیم فازی، شبکه های عصبی مصنوعی و… درخت تصمیم فازی شیوه ای برای ارائه پایگاه قانون و در واقع یک روش باز نمایی دانش می باشد. درخت تصمیم فازی فراگیر یکی از روش های استتناج استقرائی با کاربرد وسیع و روشی برای تخمین توابع هدف گسسته است که تابع فراگیر با یک درخت تصمیم فازی نمایش داده می شود.

کاربردها و مزایای درخت تصمیم فازی

رویکرد درخت تصمیم فازی در بسیاری از زمینه ها کاربرد دارد از جمله: شناسایی الگوها، طبقه بندی الگوها، کلاسه بندی، سیستم های پشتیبان تصمیم گیری، سیستم های خبره و غیره. زیرا در مقایسه با سایر متدها از جمله ماکزیمم احتمال سریع ترین می باشد. بویژه در شرایطی که فضای نمونه بزرگ است علاوه بر این مهیا کردن داده آسان و درک آن نیز برای افراد غیر فنی آسان تر است. مزیت دیگر درخت تصمیم فازی این است که هر دو نوع داده عددی و رتبه ای را می تواند طبقه بندی کند. درخت تصمیم فازی بطور موفقیت آمیزی در زمینه های مدیریت مالی (در تبادلات و معاملات)، اطلاعات بازار بورس، بررسی اداری، مدیریت قوانین کسب و کار ( آنالیز کیفیت پروژه، مدیریت کیفیت محصول، مطالعه امکان سنجی)، بانکداری و بیمه ( بررسی و پیش بینی ریسک)، علوم محیطی (تجزیه و تحلیل کیفیت محیط، تجزیه و تحلیل منابع یکپارچه، بررسی فاجعه)، تصمیم گیری در تشخیص و انتخاب درمان مناسب و غیره بکار می رود. مزیت اصلی رویکرد درخت تصمیم فازی نشان دادن راه حل هاست. درخت تصمیم سه چیز را نشان می دهد:

  1. هر گره داخلی، که یک صفت را آزمایش می کند.
  2. هر شاخه، که مطابق با ارزش صفت می باشد.
  3. هر گره برگ، که یک کلاس را نشان می دهد.

معایب درخت تصمیم فازی

یکی از معایب درخت تصمیم فازی بی ثباتی آن می باشد. درخت تصمیم فازی با بوجود آمدن اندک اغتشاشی در داده آموزشی همانند طبقه بندی کننده بی ثبات عمل می کند. ساختار درخت تصمیم فازی با تغییر جزئی در مجموعه داده ها ممکن است به کلی دگرگون شود و در مواردی که تصمیمات رقمی (عددی) مورد نیاز است این نوع درخت تصمیم فازی غیر قابل استفاده می شود. جهت غلبه بر این مشکل بعضی از دانش پژوهان درخت تصمیم فازی را پیشنهاد کرده اند.

الگوریتم ID3 در درخت تصمیم فازی

به عنوان انواع خاصی از الگوریتم های ایجاد درخت تصمیم فازی ، می توان ID3 و CART را نام برد. یکی از متداول ترین روش های یادگیری نمادین، استقرای درخت تصمیم فازی می باشد که نخستین بار به وسیله کوئینلن تحت نام الگوریتم ID3 توسعه داده شد که با عنوان ۳ نوع تشخیص دهنده متعامل شناخته می شود. ID3 یک روش رایج و کارا در تقسیم بندی داده های سمبولیک و نمادین می باشد و برای کار با داده های عددی مناسب نیست.

الگوریتم ID3 برای ایجاد درخت تصمیم فازی اثبات شده است تا یک الگوریتم عمومی و مؤثر، برای ساخت درخت های تصمیم فازی از مجموعه داده های با مقادیر گسسته باشد.

D3 و CART دو الگوریتم مهم هستند که با تقسیمات مکرر کار می کنند، ایده اصلی آن ها در تقسیم کردن فضای نمونه به سبک داده کاوی مانند هم است؛ ویژگی مهم این الگوریتم ها آن است که سعی دارند همزمان با بهبود کیفیت تصمیم، اندازه درخت را حداقل کنند، این دو نوع درخت باهم تفاوت هایی نیز دارند ID3 در مورد دامنه های گسسته با مقادیر کم بکار می رود و این مزیت بزرگی هست که قابلیت درک دانش حاصل شده را افزایش می دهد. دیگر ویژگی درخت ID3 آن است که هر صفتی، یک بار در مسیر رویش درخت قرار می گیرد که این امر به قابل فهم بودن دانش حاصل شده کمک می کند. در ساخت درخت تصمیم فازی الگوریتم ID3، هدف ایجاد و ساخت درخت تصمیم فازی با عمق حداقل می باشد.

 

الگوریتم CART در درخت تصمیم فازی

الگوریتم CART به تقسیم بندی اولیه نیاز ندارد. شرایط بسط درخت براساس آستانه ها (برای دامنه های پیوسته) که بطور دینامیکی محاسبه می شوند، برقرار می شود و صفت مورد نظر در درخت می تواند بیش از یک بار و با آستانه های مختلف بکار رود. به هر حال تعداد آستانه های ممکن برابر با تعداد نمونه های آموزشی است. درخت تصمیم فازی از گره ها و بردارهایی که گره ها را بهم متصل می کنند تشکیل یافته است، اتخاذ تصمیم از گره ریشه شروع میشود و شخص سوالاتی را جهت تعیین اینکه بسط درخت در کدام شاخه ادامه یابد تا زمانی که به گره برگ برسد و تصمیم اتخاذ شود، مطرح می کند ساده ترین درخت ممکن است تنها یک گره برگ داشته باشد. درخت تصمیم فازی با انتخاب صفتی که مقدار ماکزیمم اطلاعات دو جانبه را کسب می نماید ایجاد می شود. برای ساخت درخت تصمیم ID3 باید از گره ریشه شروع کرد و برای این کار از بین صفات، صفتی را که دارای کمترین مقدار آنتروپی است یا بیشترین اطلاعات از آن بدست می آید، انتخاب و در گره ریشه قرار می دهند.

بیشتر بخوانید: ماتریس رشد/سهم چیست؟

 

 

الگوریتم اجرایی درخت تصمیم ID3

صفات، صفت هدف، نمونه ها در ID3 چگونه تعریف میشوند؟ اینها ملزومات یادگیری درخت تصمیم ID3 است که در زیر به آنها اشاره خواهیم کرد:

نمونه ها: نمونه های آموزشی هستند.

صفت هدف: صفتی است که مقدار آن توسط درخت پیش بینی می شود.

صفات (خصیصه ها): لیستی از دیگر صفاتی هستند که ممکن است با درخت تصمیم تست شوند.

  • گره ریشه درخت را بوجود آورید.
  • اگر همه نمونه ها مثبت هستند، درخت تک گرهی با علامت (+) حاصل می شود.
  • اگر همه نمونه ها منفی هستند، درخت تک گرهی با علامت (-) حاصل می شود.
  • اگر صفاتی برای بسط درخت موجود نباشند، به ریشه تک گرهی برگردید با علامت رایج ترین صفت هدف در نمونه ها.

در غیر اینصورت شروع کنید:

  • صفتی را که بهترین نمونه طبقه بندی کننده است، A قرار دهید.
  • A را صفت تصمیم برای ریشه قرار دهید.
  • برای هر مقدار ممکن Vi از A
  • شاخه جدید درخت را زیر ریشه اضافه کنید مطابق با صفت آزمون Vi = A
  • مثال های (vi) را زیر مجموعه مثال هایی از A که مقدار vi دارند، قرار دهید.
  • اگر مثال های Vi خالی هستند
  • آنگاه در زیر این شاخه جدید گره برگ را اضافه کنید با علامت رایج ترین صفت هدف

در نمونه ها..

  • در غیر اینصورت این شاخه جدید به زیر درخت اضافه می شود.
  • پایان
  • به ریشه ها برگردید.

 

آنتروپی در تدوین درخت تصمیم فازی

در تئوری اطلاعات، آنتروپی میزان عدم قطعیت درباره منبع پیام است. آنتروپی برای نخستین بار توسط شانون در سال ۱۹۴۸ ارائه شده و رابطه زیر نشان دهنده فرمول آن می باشد:

H(P(x) | XeX) =-= P(x)log.P(x)

که در آنP x | xeX  توزیع احتمال مجموعه محدود X است.

 

متدولوژی در درخت تصمیم فازی

در این بخش فرآیند ساخت درخت تصمیم فازی با استفاده از تکنیک های جدولی رویکرد کلاسیک و نحوه ایجاد پایگاه دانش و پایگاه قوانین بیان می شود. سپس در مرحله نهایی چگونگی ترکیب آن ها با تئوری مجموعه های فازی و استفاده از سیستم استنتاج فازی تشریح می گردد. فرآیند مذکور، شامل دو قسمت به شرح ذیل می باشد:

الف) طراحی درخت تصمیم آی.دی.

ب) اجرای سیستم استنتاج فازی و تعیین استراتژی

در مرحله الف از الگوریتم اجرایی درخت تصمیم ID3 که توانایی کار با متغیرهای نمادین و رتبه ای را دارد استفاده می کنیم و در مرحله ب از تئوری مجموعه های فازی و نرم افزار MATLAB در جهت تدوین استراتژی های مطلوب استفاده خواهیم کرد. در ادامه به تشریح هر یک از این مراحل پرداخته می شود.

بیشتر بخوانید: اولویت های استراتژیک چیست؟

الگوریتم اجرایی درخت تصمیم ID3 که توانایی کار با متغیرهای نمادین و رتبه ای را دارد استفاده می کنیم و در مرحله ب از تئوری مجموعه های فازی و نرم افزار MATLAB در جهت تدوین استراتژی های مطلوب استفاده خواهیم کرد

 

طراحی درخت تصمیم فازی

درخت تصمیم در طی ۴ مرحله ایجاد می شود که هر یک از این مراحل در ذیل تشریح می گردد:

تعیین صفات دخیل در تدوین استراتژی در طراحی درخت تصمیم فازی

در این مرحله عوامل موثر در تدوین استراتژی با توجه به انتخاب هر کدام از تکنیک های جدولی از قبیل ماتریس BCG، ماتریس SPACE، ماتریس GE و تعیین می شوند. این عوامل هر کدام دارای صفات خاصی هستند که بوسیله آنها می توان استراتژیهای مطلوب را تعیین نمود. مقادیر هر یک از این عوامل با استفاده از متغیرهای زبانی و رتبه ای (کم، متوسط، زیاد) و یا طیف های دلخواه دیگر، بیان می شوند. متغیرهایی که مقادیر آن کلمات یا جملات زبان طبیعی یا مصنوعی هستند، متغیرهای زبانی نامیده می شوند. برای مثال صفات موجود در ماتریس SPACE عبارتند از: استحکام صنعتی، توان مالی، مزیت رقابتی و ثبات محیطی که مقادیر هر کدام از آن ها با متغیرهای زبانی دلخواهی چون: کم، متوسط و زیاد بیان می شوند.

ایجاد پایگاه دانش در طراحی درخت تصمیم فازی

پس از تعیین صفات دخیل در امر تدوین استراتژی نوبت به تشکیل پایگاه داده می رسد. در این مرحله، هر صفت (ورودی) را در هر کدام از مقادیر ممکن خود به همراه مقادیر سایر صفات ( در حالت های مختلف) در نظر گرفته و با اخذ نظرات خبرگان، استراتژی های مناسب یا همان کلاس ها را بر اساس مأموریت و چشم انداز سازمان مورد نظر، تعیین می کنیم. بازنمایی دانش و اکتساب دانش در سیستم های خبره ارتباط تنگاتنگی داشته و هر دو از اهمیت به سزایی برخوردار هستند. اخذ دانش می تواند بسیار مشکل و وقت گیر باشد برای همین بعضی ها آن را در روند تولید یک سیستم خبره گلوگاه خوانده اند. در اخذ دانش بطور مستقیم با شخص خبره برای اکتساب دانش او در حوزه مورد نظر در ارتباط می باشیم که این کار آسانی نیست. دو تکنیک اخذ دانش عبارتند از:

  • اکتساب دانش مستقیما از شخص یا اشخاص خبره.
  • مراجعه به مستندات و اطلاعات آماری که در حوزه مورد نظر موجود است.

از هر دو روش فوق بطور وسیع و گاهی بطور هم زمان در یک سیستم خبره بر پایه قانون استفاده می شود.

 

طراحی و ساخت درخت تصمیم فازی ID3

در این مرحله ابتدا با استفاده از پایگاه داده که در مرحله قبل تکمیل شده است، آنتروپی هر یک از صفات موجود در ماتریس انتخابی از مرحله ۱ را با توجه به فرمول، جهت تعیین گره ریشه محاسبه و صفت با کمترین آنتروپی در گره ریشه قرار داده می شود. این روند تا رسیدن به گره برگ در هر یک از حالات متغیرهای کلامی مثلا: کم، متوسط و زیاد برای هر یک از صفات، ادامه می یابد. در طی این روند با انتخاب هر یک از صفات به عنوان گره، پایگاه داده کوچکتر با حذف آن گره در شاخه مربوطه تشکیل، مجددا آنتروپی صفات باقی مانده بر اساس پایگاه داده جدید محاسبه می شود و کوچکترین مقدار در گره جدید قرار داده شده و این جریان تا رسیدن به آنتروپی صفر و یا اتمام صفات ادامه می یابد.

بیشتر بخوانید: ماتریس GE چیست؟

 

 نتیجه گیری مقاله درخت تصمیم فازی؛ رویکردی نوین در تدوین استراتژی

رویکرد درخت تصمیم فازی یک رویکرد محاسباتی نرم در هوش مصنوعی و علوم رایانه است. با بررسی صورت بندی آن می توان دریافت که بکار گیری آن در تصمیم گیری های مدیریتی و حل مسائل برنامه ریزی استراتژیک امکان پذیر است. در این مقاله متدولوژی درخت تصمیم فازی به گونه ای تدوین شده است که این دانش علوم رایانه در حوزه های مختلف مدیریتی قابل بکارگیری باشد.

مقاله حاضر، در پی ارائه روشی برای تدوین استراتژی است که بتوان با استفاده از آن مشکلات رویکردهای کلاسیک و سنتی تدوین استراتژی، در برخورد با عدم قطعیت و عدم توانایی در واکنش سریع و بموقع در برابر تغییرات محیطی را بر طرف نمود. رویکرد درخت تصمیم فازی، مدلی سیستماتیک ارائه می کند که سازمان ها با استفاده از آن می توانند در برابر تغییرات آشفته محیطی واکنش سریع داشته باشند. این رویکرد به دلیل فازی بودن؛ توانایی برخورد با عدم قطعیت را دارد و با در نظر گرفتن حالت های مختلف در پایگاه داده، واکنش به موقع در برخورد با تغییرات محیطی دارد.

مزیت دیگر این رویکرد، توانایی تحلیل متغیرهای کلامی است که دانش حاصل از آن برای انسان از قابلیت درک بالایی برخوردار است. عدم نیاز به داده های دقیق، اولویت بندی استراتژیها، تشکیل پایگاه داده با استفاده از ماتریس های رویکرد کلاسیک و حفظ ماهیت اصلی آنها و نیز بهینه سازی صفات دخیل در امر تدوین استراتژی با محاسبه آنتروپی، مزایای دیگر این متد هستند.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع درخت تصمیم فازی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

مشاوره نوآوری

وقتی درگیر امور روزمره اداره یک کسب وکار هستید، نگاه کردن به فراتر از افق کاری غیرممکن به نظر می رسد. اینجاست که مشاوره نوآوری وارد می شود. در این مقاله حرفه مشاوره نوآوری و وظایفی که یک مشاور نوآوری انجام می دهد را بررسی کرده ایم. در پایان شما در می یابید که یک مشاور نوآوری چه وظایفی برعهده دارد، باید چه مهارت هایی داشته باشد و ایا به مشاوره نواوری برای کسب وکار خود احتیاج دارید یا خیر.

مقدمه ای بر مشاوره نوآوری

تطبیق کسب وکار شما اهمیت فزاینده ای پیدا کرده است. اگرچه ۸۶٪ از مدیران موافق هستند که نوآوری کلیدی برای استراتژی رشد است، اما نظرسنجی جهانی نوآوری مک کینزی نشان داد که تنها ۶٪ از تلاش های نوآورانه شرکت خود راضی هستند. اگر خلاق هستید، کسب وکار قوی داشته باشید. با تیزبینی، مشاوره نوآوری ممکن است یک شغل عالی برای شما باشد.

مشاوره نوآوری چیست؟

مشاوره نوآوری عمل ارائه مشاوره و راهنمایی برای کسب و کارها و سازمان هایی است که به دنبال اجرای استراتژی های رشد و کسب وکار جدید هستند. مشاوران نوآوری می توانند به کسب وکارها در شناسایی محصولات جدید، رویکردهای جدید و تازه صنایع برای کشف کمک کنند. هدف مشاوره نوآوری کمک به سازمان‌ها برای عبور از پیچیدگی‌های فرآیند نوآوری و هدایت رشد پایدار و مزیت رقابتی در یک محیط تجاری پویا و رقابتی است.

بیشتر بخوانید:مشاوره چیست؟

یک مشاور نوآوری چه کاری انجام می دهد؟

مشاوران نوآوری معمولاً برای شناسایی فرصت‌های نوآوری، غلبه بر چالش‌ها و اجرای استراتژی‌هایی برای فرهنگ نوآوری در سازمان، از نزدیک با مشتریان همکاری می‌کنند. نقش یک مشاور نوآوری بسته به صنعتی که از آن پشتیبانی می کند و نیازهای منحصر به فرد مشتری می تواند متفاوت باشد. برخی از حوزه های مشترکی که مشاور نوآوری از آنها پشتیبانی می کند می تواند شامل موارد زیر باشد.

  • پیروی از روش‌های مشابه نه تنها فضای کمی برای نوآوری باقی می‌گذارد، بلکه می‌تواند ناکارآمدی‌ها و عادت‌های بدی را که می‌توانند از رشد جلوگیری کنند، تداوم بخشد. جایگزین‌ها و راه‌حل‌هایی که می‌توانند تفاوت بزرگی در نتیجه آنها ایجاد کنند.
  • دیدگاهی تازه ارائه دهید. داشتن دیدگاه متفاوت می تواند تفاوت را ایجاد کند. به عنوان یک مشاور نوآوری، می توانید به هر مشتری که با آن کار می کنید دیدگاه تازه ای ارائه دهید. با اجرای توصیه های شما، مشتریان می توانند راه های جدیدی را برای عملکرد باز کنند. به عنوان مشاوری که در استراتژی نوآوری به خوبی مسلط است، می‌توانید بینش معنی‌داری ارائه دهید که ممکن است تیم‌ها آن را نبینند، زیرا آنها بیش از حد مشغول کار در کسب وکار خود هستند تا ببینند چه پیشرفت‌هایی می‌تواند انجام شود یک چشم انداز روشن برای اینکه آنها می خواهند شرکت هایشان به کجا بروند اما برای اجرای آن چشم انداز مشکل دارند، اگر چنین است، می توانید با قرار دادن افکار خود روی کاغذ و عمل به آنها کمک کنید.
  • روش های جدید انجام کسب و کار را بررسی کنید. می‌توانید بهترین شیوه‌ها و درس‌های آموخته‌شده از تجربه کار با مشتریان دیگر را برای حمایت از مشتریانی که در حال حاضر با آنها کار می‌کنید، به اشتراک بگذارید و راه‌های جدید کسب‌وکار را به آنها آموزش دهید.
  • شناسایی استراتژی‌های رشد جدید. داشتن یک استراتژی رشد واضح و قابل دوام برای شرکت‌هایی که به دنبال توسعه و فروش محصولات و خدمات جدید هستند، حیاتی است. به عنوان یک مشاور نوآوری، می‌توانید در کنار سازمان‌ها برای ارائه مسیر ارزشمند برای تقاضا و توسعه محصولات جدید، پیشنهادات و راه‌های رشد کسب‌وکارشان کار کنید.
  • داشتن یک تیم قوی برای هر سازمانی که بر نوآوری متمرکز است، مهم است. برخی از وظایف ضروری مربوط به توسعه فرهنگ نوآورانه شامل موارد زیر است. ساختن سیستم هایی برای امکان نوآوری قبل از ایجاد یک فرهنگ نوآورانه، باید تشخیص دهید که کجای سیستم اصلی کوتاه می آید و ایده های خلاقانه و حل مسئله را محدود می کند. اگر تیم سازمانی وقت گرانبهایی را صرف یافتن راه حل های سیستم های شکسته کند، آنها فرصت کمتری دارند. برنامه های آموزشی برای از بین بردن شکاف های مهارتی آنچه که اندازه گیری می شود، انجام می شود و یک مشاور نوآوری می تواند به ایجاد برنامه های ملموس کمک کند تا به اعضای تیم کمک کند شکاف های مهارتی لازم را ببندند و به اهداف محل کار خود برسند. به عنوان مشاور، لزوماً مسئول اجرای آن نیستید. با این حال، شما می توانید چارچوبی را ایجاد کنید که مشتریان خود را قادر می سازد تا شکافی را بین جایی که نیروی کار آنها در حال حاضر انجام می دهند و نحوه عملکرد آنها در آینده برای ایجاد نوآوری پر کنید.
  • کشف فرصت‌ها برای ایجاد کسب‌وکارهای جدید. برای بسیاری از شرکت‌هایی که به دنبال رشد هستند، کسب‌وکار جدید ضروری است. مشاوران نوآوری با مشتریان خود برای شناسایی فرصت‌ها و بازارهای جدید، که برای ترسیم رشد آینده ضروری هستند، کار می‌کنند. علاوه بر این، مشاوران نوآوری می‌توانند ارائه دهند. بینش نسبت به فرصت‌های مدل کسب‌وکار جدید برای سازمان‌هایی که با آن‌ها کار می‌کنند. شرکت‌هایی که به دنبال راه‌اندازی سرمایه‌گذاری‌های کاملاً جدید هستند نیز می‌توانند در دریافت حمایت استراتژیک از مشاوران نوآوری ارزش پیدا کنند آنها به دنبال راه اندازی هستند، مشاوران نوآوری همچنین ممکن است برای اطمینان از اینکه محصولشان آماده عرضه به بازار است، پشتیبانی می کنند. برای تبدیل شدن به یک مشاور نوآوری راه های زیادی برای ایجاد شغل در مشاوره نوآوری وجود دارد. یک فرد می‌تواند این کار را انجام دهد، اما کسب‌وکارها ممکن است برای پروژه‌های بزرگ‌تر که به راه‌حل‌های متفاوتی نیاز دارند، یک شرکت مشاوره را انتخاب کنند.
    استراتژی رفتن به بازار به عنوان یک مشاور نوآوری، احتمالاً وظیفه حمایت از مشتریان خود را در هنگام راه اندازی یک محصول یا پیشنهاد جدید برعهده خواهید داشت. با توجه به اینکه داشتن تجربه کار در تیم هایی که با موفقیت با یک محصول جدید به بازار رفته اند، کار مشاوره می تواند بینش ارزشمندی را برای شما جهت خواندن و تفسیر داده‌ها برای ارائه توصیه‌های صحیح فراهم کند. رکورد نتایج را پیگیری کنید، حتی اگر تجربه مشاوره زیادی ندارید، از تجربیات خود در پروژه‌ها یا در تیم‌هایی که نتایج مثبت ملموسی داشتند، استفاده کنید و تأثیر قابل اندازه گیری بودن برای نشان دادن آن بسیار کلیدی است. یک حرفه در مشاوره می تواند فرصت های متنوعی را ارائه دهد، زیرا جهان و چشم انداز کسب وکار ما در حال تکامل است. راهنمای کامل راه اندازی یک کسب وکار مشاوره را برای بینش بیشتر در این زمینه بررسی کنید. یک نمونه کار بسازید نمونه کارها به شما کمک می کند تا کسب وکارهای مناسب دیگر را ایمن کنید. اگر بتوانید در یک بخش خاص یا بخشی از مشاوره نوآوری تخصص خود را ثابت کنید، به احتمال زیاد کار جدیدی پیدا خواهید کرد. شبکه این می تواند وسوسه انگیز باشد که با مشتریان و کسب وکارهای بالقوه در هنگام شبکه سازی شبکه سازی کنید، اما از دیگر مشاوران نوآوری غافل نشوید. یک شبکه قوی به شما کمک می کند تا از طریق ارجاع کار پیدا کنید، یا ممکن است مشاور دیگری پیدا کنید که شما را وارد پروژه خود کند تا در مورد جنبه های خاصی از تخصص شما مشورت کند.

مشاوران خوب می دانند که چگونه تجارت کار می کند. شما باید بتوانید یک فرصت خوب را از منظر عملیاتی و مالی تشخیص دهید. متوجه خواهید شد که چگونه نوآوری های شما بر کسب و کارها از نظر مالی، فرهنگی و عملیاتی تاثیر می گذارد. “مهارت های مشاوره نوآوری بیزینس اکیومن (Business Acumen)”

مشاوران نوآوری باید به دنبال فرصت هایی باشند که ممکن است مبهم باشند. مشاوره نوآوری پژوهشی نیاز به تحقیق دارد. به عنوان یک مشاور، باید تحقیقاتی را برای یافتن فرصت‌ها در بازار، یافتن خواسته‌های مشتریان و شناسایی مسائل مربوط به عملکرد انجام دهید تا بتوانید به ساده‌سازی عملیات یا توسعه برنامه‌هایی برای بهبود روابط کارکنان کمک کنید. اگر فکر می‌کنید مهارت‌های ذکر شده در بالا را دارید یا می‌توانید بیاموزید، این احتمال وجود دارد که یک مشاور نوآوری عالی بشوید، راه‌های مختلفی برای تبدیل شدن به یک مشاور نوآوری وجود دارد – و اگر با انگیزه بمانید، باید بتوانید خود را تغییر دهید.

بیشتر بخوانید:مشاوره بازاریابی

 

چه کسانی از مشاوره نواوری استفاده میکنند؟

این مسابقه را انجام دهید تا ببینید آیا به مشاوره نوآوری نیاز دارید یا خیر:
درست یا نادرست: کسب وکار من برای همگام شدن با روندهای بازار و انطباق با تغییرات با چالش هایی روبرو بوده است.
درست یا نادرست: اخیرا شاهد کاهش رضایت مشتری یا نرخ حفظ آنها بوده ایم.
درست یا نادرست: به نظر می رسد رقبای ما به طور مداوم از نظر توسعه محصول و نوآوری از ما پیشی می گیرند.
درست یا نادرست: ما برای ایجاد ایده ها یا راه حل های جدید برای رسیدگی به مشکلات یا فرصت های در حال ظهور تلاش می کنیم.
درست یا نادرست: استراتژی‌ها و فرآیندهای فعلی ما راکد شده‌اند که منجر به کاهش بازدهی می‌شود.
درست یا نادرست: فقدان چارچوب یا فرآیند نوآوری ساختاریافته در سازمان ما وجود دارد.
درست یا نادرست: ما در شناسایی و استفاده از فرصت های جدید بازار مشکل داریم.
درست یا نادرست: به نظر می رسد میزان مشارکت و خلاقیت کارکنان در طول زمان در حال کاهش است.
درست یا نادرست: ما در گذشته ابتکارات نوآوری را اجرا کرده ایم، اما موفقیت آمیز نبوده اند.
درست یا نادرست: کسب و کار ما در صنعتی به سرعت در حال تحول است که در آن نوآوری برای بقا و رشد بسیار مهم است.
اگر به ۵ سوال یا بیشتر پاسخ “درست” داده اید، ممکن است زمان آن فرا رسیده باشد که برای کمک به احیای استراتژی های کسب و کار خود و پرورش فرهنگ نوآوری، یک مشاور نوآوری استخدام کنید.

 

درک مشاوره نوآوری: تعریف نقش

مشاوره نوآوری شکلی تخصصی از مشاوره است که بر کمک به سازمان‌ها برای بهبود فرآیندهای نوآوری، تولید ایده‌های جدید و توسعه محصولات، خدمات یا مدل‌های کسب وکار نوآورانه تمرکز دارد. به گفته هاب اسپات (HubSpot)، مشاوره نوآوری شامل کار با کارشناسان خارجی است که در هدایت سازمان ها در فرآیند نوآوری تخصص دارند. این مشاوران دیدگاه‌های تازه، بینش‌های صنعت و روش‌های اثبات شده را برای کمک به کسب‌وکارها در تولید، توسعه و اجرای ایده‌های نوآورانه به ارمغان می‌آورند. بسته به نیازهای خاص مشتری، وظایف مشاور نوآوری ممکن است متفاوت به نظر برسد، اما برخی از خدمات رایجی که ممکن است ارائه دهند عبارتند از:
۱. تولید ایده: تسهیل جلسات و کارگاه های طوفان فکری برای ایجاد ایده های خلاقانه برای محصولات، خدمات یا فرآیندهای جدید.

۲. تحقیقات بازار: انجام تجزیه و تحلیل بازار و تحقیقات روند برای شناسایی فرصت های نوظهور و نیازهای مشتری.

۳. توسعه استراتژی: کمک به مشتریان برای توسعه استراتژی های نوآوری همسو با اهداف و مقاصد کسب وکاری آنها.

۴. بهبود فرآیند: ارزیابی فرآیندها و سیستم های نوآوری موجود برای شناسایی زمینه های بهبود و بهینه سازی.

۵. نمونه سازی و آزمایش: کمک به توسعه نمونه های اولیه و انجام آزمایش های کاربر برای اعتبار سنجی مفاهیم و ایده های جدید.

۶. فرهنگ سازمانی: مشاوره در مورد چگونگی ایجاد فرهنگی که از نوآوری حمایت می کند، از جمله توسعه رهبری، آموزش کارکنان و ساختار سازمانی.

۷. جستجوی فناوری: شناسایی فناوری ها و روندهای جدیدی که پتانسیل ایجاد اختلال در بازار یا ایجاد مزیت رقابتی را دارند.

۸. مشارکت و همکاری: تسهیل مشارکت با ذینفعان خارجی، مانند استارت آپ ها، مؤسسات تحقیقاتی یا سایر شرکت ها، برای تسریع تلاش های نوآوری.

بیشتر بخوانید:مشاوره مدیریت

چالش‌های مشاوره نوآوری

مشاوران نوآوری برای کمک به کسب وکارها برای غلبه بر چالش های اجرای ایده های جدید مجهز شده اند. از پرورش فرهنگ نوآوری در سازمان گرفته تا حرکت در پویایی های پیچیده بازار، این مشاوران استراتژی های مناسبی را برای هدایت نوآوری معنادار و پایدار ارائه می دهند. برخی از عوامل رایجی که ممکن است شما را از پذیرش نوآوری بازدارند عبارتند از:

پیاده سازی تیم

استانداردهای داده اغلب در بخش ها و تیم های مختلف، متفاوت است. به همین دلیل، تحلیل های نادرست، ارتباطات نادرست و سایر مسائل ممکن است راهبردهای نوآوری را مسدود کنند.

سواد داده

سواد داده ای ضعیف یکی از بزرگترین موانع داخلی موفقیت یک سازمان است. درک منابع داده و تکنیک های تحلیلی برای افزایش رضایت مشتری، کسب مزیت رقابتی و توانمندسازی تیم در حال رشد، اساسی است. درباره نحوه بهبود سواد داده در سراسر کسب و کار خود در اینجا بیشتر بیاموزید.

بیشتر بخوانید:مشاوره فروش

 

عناصر مشاوره نوآوری

چگونه مشاور نوآوری مناسب را انتخاب می کنید؟

مشاور نوآوری شما نقش مهمی در توانایی سازمان شما برای تدوین فرآیندهای پیشرفته ایفا می کند. آنها می توانند از طریق هدایت استراتژیک و ارائه تخصص به این پیشرفت ها کمک کنند.

هدایت استراتژیک:

یک مشاور نوآوری باید راهنمای نهایی از طریق پیچیدگی های فرآیند نوآوری باشد. از ایده پردازی تا اجرا، این متخصصان نقشه راه را ارائه می دهند و به سازمان ها کمک می کنند تا فرصت های رشد و تحول را شناسایی و استفاده کنند.

آوردن تخصص:

یک مشاور نوآوری باید درک عمیقی از روندهای بازار، فناوری های نوظهور و بهترین شیوه های صنعت داشته باشد. این مشاوران به کسب وکارها قدرت می دهند تا تصمیمات آگاهانه بگیرند و از رقبا جلوتر بمانند.

درک فرآیندهای کسب وکار شما:

اطمینان حاصل نمایید که یک مشاور نوآوری را انتخاب می کنید که به خوبی با عملیات کسب وکاری آشنا باشد و در زمینه مشاوره با تجربه باشد. این تضمین می کند که اهداف شما برآورده شده و با برنامه ای که به طور خاص برای شما طراحی شده است همراه می باشد.

داده ها و رویکرد هوش مصنوعی:

دانش قوی از عناصر یک استراتژی و اجرای داده موفق قطعاً چیزی است که می خواهید مشاور نوآوری شما داشته باشد. برعکس، مدل‌های هوش مصنوعی برای موفقیت به داده‌های قابل اعتماد و باکیفیت نیاز دارند.

مزایای استخدام مشاوره نوآوری برای کسب وکارها

حتما پیش از این، این سوال برایتان پیش امده است که چرا باید مشاوره نوآوری را به کار ببریم. چه مزایایی برای کسب وکارما خواهد داشت؟ روی چه بخش هایی از کسب وکار ما تاثیر دارد؟ در ادامه برخی از مزایای استخدام مشاوره نوآوری را نام برده ایم.

رقابتی ماندن:

مشاوره نوآوری یک استراتژی پیشگیرانه برای رقابتی ماندن در چشم انداز کسب وکار پویا است. با پذیرش نوآوری، کسب و کارها می توانند خود را متمایز نمایند، مشتریان جدید جذب کنند و موفقیت بلندمدت را تقویت کنند.

تغییر فرهنگی:

مشاوران نوآوری نقشی اساسی در ایجاد تغییرات فرهنگی سازمان ها دارند. با القای ذهنیت بهبود مستمر و نوآوری، کسب‌وکارها می‌توانند خود را با شرایط متغیر بازار وفق دهند و خود را برای موفقیت پایدار قرار دهند.

به حداکثر رساندن بازده سرمایه گذاری:

سرمایه گذاری در مشاوره نوآوری سرمایه گذاری در موفقیت آینده کسب و کار شما است. با به حداکثر رساندن بازده سرمایه گذاری های نوآوری و اجتناب از اشتباهات پرهزینه، کسب و کارها می توانند به یک فرآیند نوآوری کارآمدتر و موثرتر دست یابند.

رویکرد ما به سفر مشاوره نوآوری

اجتناب از مشکلات نوآوری مستلزم رویکردی است که مبتنی بر استراتژی، جهت‌گیری به سمت اقدام و چابک باشد. این ویژگی ها درست است، چه در مورد نوآوری در محصولات مصرفی صحبت کنید، چه در حوزه کسب وکار به کسب و کار(b2b) – یا نوآوری در سطح محصول، خدمات یا مدل کسب و کار. و آنها در قلب رویکرد BCG برای مشاوره نوآوری قرار دارند. سفر نوآوری BCG یک رویکرد جامع است که در آن ما با مشتری برای تقویت سیستم نوآوری آن و ایجاد نوآوری از نزدیک همکاری می کنیم. این رویکرد دارای چهار عنصر اصلی است:

۱. استراتژی نوآوری

ما با نگاه کردن به بیرون و داخل شروع می کنیم تا یک استراتژی نوآوری را تعریف کنیم که بهترین پشتیبانی از استراتژی کلی کسب و کار را در خارج برای درک روندهای کلیدی شکل دهنده اقتصاد و تقاضای مشتری و اولویت بندی جذاب ترین حوزه ها برای سرمایه گذاری در نوآوری و در داخل برای درک نقاط قوت و ضعف سیستم نوآوری مشتری داشته باشد. این استراتژی سیستم نوآوری را قادر می‌سازد تا با مشخص کردن مهم‌ترین زمینه‌ها برای سرمایه‌گذاری، جذابیت پیدا کند.

۲. دوی سرعت نوآوری

یک استراتژی نوآوری عالی لازم است اما کافی نیست. ایجاد ارزش در دنیایی که چرخه عمر محصول و مدل کسب و کار را کوتاه می کند، نیازمند اقدام قاطع و سرعت است. ما با مشتریان در یک رویکرد مبتنی بر سرعت برای توسعه و راه اندازی حداقل محصولات بادوام مطابق با استراتژی کار می کنیم. پیشنهادات در این رویکرد “آزمایش و یادگیری” تکامل می‌یابند – و موارد کمتر موفق برای آزاد کردن منابع برای پروژه‌های دیگر حذف می‌شوند.

۳. ایجاد کسب وکار و افزایش مقیاس

حداکثر کردن بازده سرمایه گذاری های نوآوری مستلزم توانایی یافتن تناسب محصول با بازار و مقیاس بندی سریع ترین پروژه ها است. ما از نزدیک با مشتریان همکاری می کنیم تا به آنها کمک کنیم تا از آزمایش به اجرای یک محصول، خدمات یا مدل کسب وکار جدید گذر کنند.

۴. نوآوری را فعال کنید

موفقیت در نوآوری به طور فزاینده ای مستلزم توانایی ایجاد مستمر عضلات نوآوری جدید – یا آوردن مهارت ها و قابلیت های جدید از خارج است. ما به سازمان‌ها کمک می‌کنیم قابلیت‌های حیاتی مورد نیاز را شناسایی کرده و بهترین مسیر را برای دستیابی به آن‌ها، چه از طریق سرمایه‌گذاری شرکتی، مشارکت، اکتساب یا توسعه داخلی تعریف کنند.

نتیجه گیری

مشاوره نوآوری فقط یک روند نیست. این یک ضرورت استراتژیک برای کسب وکارهایی است که به دنبال پیشرفت در محیط پرشتاب و رقابتی امروزی هستند. مشاوران نوآوری از ارائه راهنمایی های استراتژیک گرفته تا ایجاد تغییرات فرهنگی و به حداکثر رساندن بازگشت سرمایه، مهارت تخصصی را برای کمک به سازمان ها در جهت یابی پیچیدگی های نوآوری به ارمغان می آورند.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع مشاور نوآوری و مشاوره نوآوری برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.

مشاوره تولید

مشاور تولید یک چهره کلیدی در صنایع تولیدی و تولیدی است که تخصص خود را برای بهبود کارایی، کاهش هزینه ها و افزایش کیفیت محصول ارائه می دهد. این مقاله به بررسی نقش مشاوره تولید در کسب وکار، چرایی استخدام مشاور تولید توسط کسب‌وکارها، نحوه عملکرد آنها و مهارت‌های ضروری می‌پردازد. از طریق تجزیه و تحلیل دقیق، این مقاله درک جامعی از چگونگی موفقیت و نوآوری توسط مشاوره تولید در محیط های تولید مدرن ارائه می دهد.

 

مقدمه ای بر مشاوره تولید

در دنیای پرشتاب رسانه و سرگرمی، تولید نقش مهمی در حصول اطمینان از اینکه دیدگاه‌های خلاقانه به‌طور کارآمد، به موقع و در چارچوب بودجه جان می‌گیرند، ایفا می‌کند. خواه این یک فیلم، برنامه تلویزیونی یا تجاری باشد، فرآیند رساندن یک ایده از مفهوم تا تکمیل پیچیده و چندوجهی است. اینجاست که تخصص یک مشاور تولید بسیار ارزشمند می شود. مشاوره تولید حرفه ای است که مشاور مربوطه در بهبود کارایی و اثربخشی فرآیندهای تولید یک شرکت تخصص دارد. این نقش مستلزم درک عمیق سیستم های تولید، کنترل کیفیت، مدیریت زنجیره تامین و بهینه سازی فرآیند است. مشاوران تولید برای ارائه مشاوره های تخصصی، توسعه استراتژی ها و اجرای تغییراتی که منجر به بهبود قابل توجهی در عملیات تولید می شود، استخدام می شوند.
در بازار رقابتی امروزی، که حاشیه‌ها کم است و بهره‌وری در اولویت است، مشاوران تولید نقش مهمی در کمک به کسب‌وکارها برای عبور از چالش‌ها و جلوتر از رقبا دارند. کار آنها صنایع مختلفی از جمله خودروسازی، هوافضا، کالاهای مصرفی، الکترونیک و غیره را در بر می گیرد. این مقاله پیچیدگی‌های مشاوره تولید، اینکه چرا برای کسب‌وکارهای مدرن حیاتی است و چه چیزی یک مشاور تولید موفق را می‌سازد را بررسی می‌کند.

 

مشاوره تولید چیست؟

مشاور تولید یک متخصص با تجربه است که مشاوره و راهنمایی های تخصصی را در طول فرآیند تولید ارائه می دهد. نقش اصلی آنها ساده کردن عملیات تولید، کاهش ریسک ها و اطمینان از اجرای سیال پروژه ها است. آنها معمولاً توسط تولیدکنندگان، کارگردانان یا شرکت‌های تولید وارد می‌شوند تا بینش‌هایی در مورد جنبه‌های مختلف تولید، از بودجه‌بندی و برنامه‌ریزی گرفته تا تخصیص منابع و حل مشکلات ارائه دهند.

بیشتر بخوانید:مشاوره عملیات

 

مسئولیت های کلیدی مشاوره تولید چیست؟

مسئولیت های یک مشاور تولید می تواند بسته به پروژه متفاوت باشد، اما به طور کلی، آنها عبارتند از:

  • ارزیابی اولیه و تشخیص: اولین قدم در هر تعامل مشاوره تولید، ارزیابی جامع فرآیندهای تولید فعلی است. این شامل جمع آوری داده ها، مشاهده عملیات، مصاحبه با پرسنل کلیدی و شناسایی تنگناها یا ناکارآمدی ها است. مشاور از این اطلاعات برای تشخیص علل ریشه ای هر مسئله و ایجاد درک روشنی از چالش های پیش روی سازمان استفاده می کند.
  • برنامه ریزی و بودجه ریزی پروژه: یکی از وظایف اولیه یک مشاور تولید، کمک به ایجاد بودجه و زمان بندی واقعی است. آنها طرح کلی پروژه را تجزیه و تحلیل می کنند تا منابع لازم از جمله خدمه، تجهیزات، مکان ها و نیازهای پس از تولید را تعیین نمایند. آنها با تجربه گسترده خود می توانند فرصت های بالقوه صرفه جویی در هزینه را بدون به خطر انداختن کیفیت شناسایی کنند.
  • برنامه ریزی استراتژیک: بر اساس ارزیابی، مشاور تولید با تیم رهبری مشتری برای توسعه یک برنامه استراتژیک همکاری می کند. این طرح اهداف تعامل مشاوره، حوزه‌های تولیدی که نیاز به بهبود دارند و استراتژی‌ها و ابزارهایی را که برای دستیابی به این اهداف مورد استفاده قرار خواهند گرفت، مشخص می‌کند. همچنین شامل جدول‌های زمانی، نقاط عطف و شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) برای پیگیری پیشرفت است.
  • مدیریت ریسک: مشاوران تولید در شناسایی ریسک های بالقوه ای که می توانند پروژه را از مسیر خارج کنند ماهر هستند. این ریسک ها می تواند مالی، قانونی، لجستیکی یا مربوط به ایمنی باشد. با پیش‌بینی این مسائل، یک مشاور می‌تواند به تیم تولید کمک کند تا استراتژی‌هایی را برای کاهش آن‌ها پیاده‌سازی کند و از ادامه پروژه مطمئن شود.
  • تخصیص منابع: اطمینان از در دسترس بودن منابع مناسب در زمان مناسب در هر تولیدی بسیار مهم است. مشاوران در هماهنگی در دسترس بودن استعدادها، خدمه، تجهیزات و مکان ها کمک می کنند. هدف آنها به حداکثر رساندن بهره وری، به حداقل رساندن زمان از کار افتادن و حفظ عملکرد روان است.
  • کنترل کیفیت: حفظ استاندارد بالای کیفیت در طول فرآیند تولید ضروری است. یک مشاور تولید بر مراحل مختلف پروژه نظارت می کند تا اطمینان حاصل شود که محصول نهایی با مشخصات مورد نظر مطابقت دارد. این می تواند شامل بازبینی روزنامه ها (فیلم گرفته شده در هر روز)، ارائه بازخورد در مورد اجراها، و اطمینان از همسان بودن جنبه های فنی مانند نور و صدا باشد.
  • اجرای راهکارها: پس از توافق بر سر برنامه استراتژیک، مشاور تولید شروع به اجرای تغییرات پیشنهادی می کند. این می تواند شامل طراحی مجدد فرآیندهای تولید، معرفی فناوری های جدید، آموزش کارکنان یا سازماندهی مجدد خط تولید باشد. مشاور از نزدیک با تیم مشتری کار می کند تا اطمینان حاصل کند که این تغییرات به آرامی اجرا می شوند و هرگونه اختلال احتمالی به حداقل می رسد.
  • بهبود مستمر: یکی از جنبه های کلیدی مشاوره تولید، تمرکز بر بهبود مستمر است. حتی پس از اعمال تغییرات اولیه، مشاور تولید به نظارت بر عملکرد، جمع آوری بازخورد و انجام تنظیمات بیشتر در صورت نیاز ادامه می دهد. این ممکن است شامل ممیزی های منظم، آموزش مداوم، یا معرفی ابزارها و تکنیک های جدید باشد.
  • انتقال دانش: بخش مهمی از نقش مشاور تولید این است که اطمینان حاصل کند که تیم مشتری می‌تواند پیشرفت‌های انجام شده را حفظ کرده و بر اساس آن ایجاد کند. این امر مستلزم انتقال موثر دانش، از جمله مستندسازی فرآیندهای جدید، آموزش برای اعضای کلیدی کارکنان، و ایجاد قابلیت های داخلی برای بهبود مستمر است. هدف مشاور این است که مشتری را با مهارت ها و دانش مورد نیاز برای حفظ مزایای مشارکت مشاوره در موقعیتی قوی تر قرار دهد.
  • حل مشکل: هنگامی که چالش های غیر منتظره به وجود می آیند، مشاوران تولید متخصصان حرفه ای برای یافتن راه حل های سریع و موثر هستند. چه یک تغییر ناگهانی آب و هوا بر عکسبرداری در فضای باز تأثیر بگذارد یا یک نقص فنی در تجهیزات، تجربه شان به آنها اجازه می دهد تا مشکلات را به طور مؤثر عیب یابی کنند.
  • استراتژی خروج و پیگیری: در نهایت، یک مشاور تولید باید یک استراتژی خروج روشن داشته باشد. این شامل کاهش تدریجی مشارکت آنها می شود زیرا تیم مشتری مالکیت کامل پیشرفت ها را در اختیار می گیرد. با این حال، مشاور همچنین باید در صورت نیاز، پشتیبانی بعدی را نیز ارائه دهد، چه از طریق بررسی دوره‌ای، آموزش اضافی یا خدمات مشاوره‌ای بیشتر در آینده.

بیشتر بخوانید:مشاوره نوآوری

 

 

ارزش یک مشاور تولید در کسب وکارها چقدر است؟

استخدام یک مشاور تولید می تواند سرمایه گذاری قابل توجهی برای یک شرکت تولیدی باشد، اما ارزشی که آنها به دست می آورند اغلب بیشتر از هزینه است. در اینجا برخی از مزایای کلیدی ذکر شده است:

  • صرفه جویی در هزینه: با کمک به ایجاد بودجه دقیق و شناسایی اقدامات بالقوه صرفه جویی در هزینه، مشاور تولید می تواند از هزینه های بیش از حد جلوگیری کند و اطمینان حاصل نماید که تولید از نظر مالی بادوام است.
  • کارایی: تیم های تولید با راهنمایی های خود می توانند از دام های متداول که منجر به تاخیر و عوارض می شود جلوگیری کنند و اطمینان حاصل نمایند که پروژه طبق برنامه باقی می ماند.
  • تخصص: مشاوران تولید، دانش و تجربه زیادی در صنعت به ارمغان می آورند. آن‌ها اغلب روی پروژه‌های مختلفی کار کرده‌اند و به آن‌ها دیدگاه گسترده‌ای در مورد اینکه چه چیزی کار می‌کند و چه چیزی خوب نیست، می‌دهد.
  • کاهش استرس: وجود مشاور تولید در هیئت مدیره این امکان را به تهیه کنندگان و کارگردانان می دهد تا با علم به اینکه عناصر لجستیکی و عملیاتی در دستان متخصص هستند، بیشتر بر جنبه های خلاقانه پروژه تمرکز کنند.

 

چرا شرکت ها از مشاوره تولید استفاده می کنند؟

دلایل مختلفی برای اینکه شرکت ها از مشاوره تولید استفاده میکنند وجود دارد؛ در ادامه برخی از این دلایل را ذکر کردیم:

۱. کاهش هزینه

یکی از دلایل اصلی استخدام مشاوران تولید توسط شرکت ها کاهش هزینه ها است. ناکارآمدی در فرآیندهای تولید می تواند منجر به هزینه های غیر ضروری شود که می تواند حاشیه سود را از بین ببرد. مشاوران تولید این فرآیندها را تجزیه و تحلیل می‌کنند، مناطقی را که می‌توان هزینه‌ها را به حداقل رساند و استراتژی‌هایی را برای دستیابی به صرفه‌جویی قابل توجه اجرا کرد. این ممکن است شامل بهینه سازی تخصیص منابع، بهبود مدیریت پسماند یا اتخاذ فناوری های مقرون به صرفه تر باشد.

۲. تضمین کیفیت

حفظ استانداردهای بالای کیفیت برای هر کسب وکار تولیدی بسیار مهم است. مشاوران تولید به شرکت ها کمک می کنند تا مسائل کیفی را شناسایی کرده و استراتژی هایی را توسعه دهند تا اطمینان حاصل شود که محصولات به طور مداوم انتظارات مشتری را برآورده می کنند یا فراتر می روند. این می تواند شامل پالایش تکنیک های تولید، بهبود اقدامات کنترل کیفیت یا اجرای پروتکل های آزمایش دقیق تر باشد.

۳. بهینه سازی فرآیند

فرآیندهای ناکارآمد می تواند منجر به تاخیر، تنگناها و کاهش بهره وری شود. مشاوران تولید در بهینه‌سازی فرآیندها متخصص هستند و برای ساده‌سازی گردش کار و حذف ناکارآمدی‌ها کار می‌کنند. مشاوران با پیکربندی مجدد خطوط تولید، معرفی اتوماسیون یا اتخاذ اصول تولید ناب، می توانند کارایی عملیاتی را به میزان قابل توجهی افزایش دهند.

۴. پیشرفت های تکنولوژیکی

همانطور که تکنولوژی به سرعت در حال تکامل است، کسب وکارها باید با آخرین پیشرفت ها به روز شوند تا رقابتی باقی بمانند. مشاوران تولید، شرکت‌ها را در اتخاذ فناوری‌های جدید مانند صنعت ۴.۰، اتوماسیون و تجزیه و تحلیل داده‌ها راهنمایی می‌کنند و اطمینان می‌دهند که این فناوری‌ها به طور یکپارچه در فرآیندهای موجود ادغام می‌شوند و به کارایی کلی کمک می‌کنند.

۵. انطباق و مدیریت ریسک

رعایت مقررات صنعت بسیار مهم است و عدم رعایت این استانداردها می تواند منجر به جریمه های گران قیمت یا آسیب به اعتبار یک شرکت شود. مشاوران تولید به کسب‌وکارها کمک می‌کنند تا در محیط‌های پیچیده نظارتی حرکت کنند و اطمینان حاصل نمایند که تمام فرآیندهای تولید کاملاً با قوانین و استانداردهای مربوطه مطابقت دارند. علاوه بر این، آنها به شناسایی و کاهش ریسک ها بالقوه، مانند ریسک های ایمنی یا آسیب پذیری های زنجیره تامین کمک می کنند.

۶. مقیاس پذیری

با رشد شرکت ها، نیازهای تولیدی آنها اغلب پیچیده تر می شود. مشاوران تولید به کسب‌وکارها کمک می‌کنند تا فعالیت‌های خود را به‌طور کارآمد مقیاس‌بندی نمایند و اطمینان حاصل کنند که می‌توانند تقاضای افزایش یافته را بدون به خطر انداختن کیفیت یا کارایی برآورده کنند. این ممکن است شامل طراحی تاسیسات تولید جدید، بهینه سازی زنجیره تامین یا اجرای فناوری های تولید پیشرفته باشد.

۷. مدیریت بحران

در صورت بروز بحران تولید، مانند افت ناگهانی کیفیت یا اختلال عمده در زنجیره تامین، مشاوران تولید، تخصص لازم را برای رسیدگی سریع و موثر به این موضوع ارائه می کنند. توانایی آن‌ها در تشخیص مشکلات، توسعه راه‌حل‌ها و اجرای سریع آن‌ها می‌تواند در کاهش تأثیر چنین بحران‌هایی بر کسب‌وکار بسیار ارزشمند باشد.

بیشتر بخوانید:مشاوره بازاریابی

 

چه زمانی یک مشاور تولید استخدام کنیم؟

ممکن است هر پروژه ای به یک مشاور تولید نیاز نداشته باشد، اما شرایط خاص مشارکت آنها را به ویژه سودمند می کند:

  • تولیدات در مقیاس بزرگ: هنگام مدیریت یک پروژه پیچیده و با بودجه کلان، تخصص یک مشاور می تواند در پیمایش قطعات متحرک متعدد درگیر بسیار مهم باشد.
  • ضرب الاجل(ددلاین) های فشرده: اگر پروژه ای برنامه ریزی فشرده ای داشته باشد، یک مشاور تولید می تواند اطمینان حاصل کند که هر مرحله از تولید به طور موثر و به موقع انجام می شود.
  • تجربه محدود: برای شرکت های تولیدی یا تیم هایی که فاقد تجربه در زمینه های خاص هستند، مشاور می تواند راهنمایی های لازم را برای جلوگیری از اشتباهات پرهزینه ارائه دهد.
  • بازارها یا فرمت های جدید: هنگام ورود به بازارهای جدید یا کار با فرمت های ناآشنا، یک مشاور تولید می‌تواند بینشی در مورد مقررات محلی، تفاوت‌های فرهنگی یا الزامات فنی ارائه دهد.

 

 

عوامل مشاوره تولید

 

روش ها و ابزارهای مورد استفاده در مشاوره تولید

در حرفه مشاوره تولید، از روش ها و ابزارهای متنوعی استفاده می شود؛ موارد زیر بخشی از روش ها و ابزارهای مورد استفاده در مشاوره تولید می باشند:

تولید ناب

تولید ناب روشی است که بر به حداقل رساندن زوائد در سیستم های تولیدی و در عین حال به حداکثر رساندن بهره وری متمرکز است. مشاوران تولید اغلب از اصول ناب برای ساده کردن عملیات، کاهش هزینه ها و بهبود کارایی کلی استفاده می کنند.

شش سیگما (six sigma)

شش سیگما یک رویکرد داده محور برای از بین بردن عیوب و بهبود کیفیت در فرآیندهای تولید است. مشاوران تولید از تکنیک های شش سیگما برای شناسایی زمینه های بهبود، کاهش تنوع و اطمینان از کیفیت ثابت استفاده می کنند.

مدیریت کیفیت جامع (TQM)

مدیریت کیفیت جامع یک رویکرد جامع برای موفقیت بلندمدت از طریق رضایت مشتری است. مشاوران تولید از اصول مدیریت کیفیت جامع استفاده می کنند تا اطمینان حاصل کنند که تمام جنبه های فرآیند تولید بر ارائه محصولات با کیفیت بالا متمرکز شده است که انتظارات مشتری را برآورده می کند یا فراتر می رود. در این بخش عناصر کلیدی مدیریت کیفیت جامع مانند بهبود مستمر، مشارکت کارکنان و تمرکز بر مشتری مورد بحث قرار خواهد گرفت.

بهینه سازی زنجیره تامین

یک زنجیره تامین بهینه شده برای تولید کارآمد بسیار مهم است. مشاوران تولید به کسب‌وکارها کمک می‌کنند تا زنجیره‌های تامین خود را ساده‌سازی نمایند، زمان تحویل را کاهش دهند، هزینه‌ها را کاهش دهند و قابلیت اطمینان را بهبود بخشند. این بخش به بررسی استراتژی های مختلف برای بهینه سازی زنجیره تامین، از جمله پیش بینی تقاضا، مدیریت موجودی، و مدیریت ارتباط با تامین کننده می پردازد.

مهندسی مجدد فرآیند

مهندسی مجدد فرآیند شامل طراحی مجدد فرآیندهای تولید از پایه برای دستیابی به بهبودهای قابل توجه در عملکرد است. مشاوران تولید از این رویکرد برای بازنگری سیستم‌های ناکارآمد، معرفی فناوری‌های جدید و ایجاد جریان‌های کاری مؤثرتر استفاده می‌کنند. این بخش مراحل مربوط به مهندسی مجدد فرآیند را مورد بحث قرار می دهد و نمونه هایی از پروژه های مهندسی مجدد موفق را ارائه می دهد.

استفاده از فناوری در مشاوره تولید

ادغام فناوری در فرآیندهای تولید یکی از جنبه های کلیدی مشاوره تولید مدرن است. این بخش به بررسی این موضوع می‌پردازد که چگونه مشاوران تولید به کسب‌وکارها کمک می‌کنند تا فناوری‌های جدید مانند صنعت ۴.۰، اتوماسیون و تجزیه و تحلیل داده‌ها را برای بهبود کارایی و رقابت پذیری و پیاده‌سازی کنند.

بیشتر بخوانید:مشاوره مدیریت

 

مهارت ها و صلاحیت های یک مشاور تولید موفق

یک مشاور تولید موفق باید یک سری ویژگی های مشخص داشته باشد که مطمئن شویم این فرد برای ارائه مشاوره تولید، فرد مناسبی است. موارد زیر از ویژگی ها و مهارت های رایج یک مشاور تولید موفق می باشند:

  • تخصص فنی

یک مشاور تولید موفق باید دانش فنی عمیقی از فرآیندهای تولید، سیستم های کنترل کیفیت و استانداردهای خاص صنعت داشته باشد. این تخصص به آنها اجازه می دهد تا ناکارآمدی ها را شناسایی کنند، راه حل های موثری را توسعه دهند و بهترین شیوه ها را اجرا کنند.

  • مهارت های تحلیلی

مشاوران تولید برای تفسیر داده های پیچیده، شناسایی روندها و نتیجه گیری معنادار به مهارت های تحلیلی قوی نیاز دارند. این شامل مهارت در ابزارهای تجزیه و تحلیل داده ها، روش های آماری، و توانایی استفاده از داده ها برای هدایت تصمیم گیری است.

  • توانایی حل مسئله

توانایی حل مشکلات در مرکز مشاوره تولید قرار دارد. مشاوران باید بتوانند خلاقانه و استراتژیک فکر کنند، علل ریشه ای مسائل را شناسایی کنند و راه حل های نوآورانه ای را توسعه دهند که به طور موثر به آنها رسیدگی کند.

  • مهارت های مدیریت پروژه

پروژه های مشاوره اغلب شامل ابتکارات پیچیده و چند وجهی است که نیاز به برنامه ریزی، هماهنگی و اجرا دقیق دارد. مشاوران تولید باید مهارت های مدیریت پروژه قوی داشته باشند، از جمله توانایی مدیریت زمان بندی، بودجه، منابع و انتظارات ذینفعان.

  • مهارت های ارتباطی و بین فردی

ارتباط موثر برای یک مشاور تولید ضروری است، زیرا آنها باید بتوانند ایده ها و استراتژی های پیچیده را به طیف وسیعی از ذینفعان، از کارگران کارخانه تا مدیران ارشد، منتقل کنند. توانایی ایجاد روابط قوی، تسهیل همکاری و مدیریت تعارضات نیز مهم است.

  • سازگاری و انعطاف

محیط های تولید پویا هستند و چالش ها می توانند به طور غیرمنتظره ای ایجاد شوند. یک مشاور تولید موفق باید سازگار و انعطاف پذیر باشد، بتواند به سرعت به تغییرات واکنش نشان دهد و رویکرد خود را در صورت نیاز تنظیم کند.

  • ملاحظات اخلاقی

رفتار اخلاقی در مشاوره بسیار مهم است. مشاوران تولید باید یکپارچگی، محرمانه بودن و شفافیت را در تمامی معاملات خود حفظ کنند. آنها باید از تضاد منافع اجتناب کنند و اطمینان حاصل کنند که توصیه های آنها به نفع آنهاست

نتیجه گیری

در صنعتی که زمان، پول و کیفیت اغلب در تعادل ظریفی قرار دارند، نقش یک مشاور تولید ضروری است. آنها با ارائه تخصص خود به میز، کمک می کنند تا اطمینان حاصل شود که دیدگاه های خلاقانه به موقع، در چارچوب بودجه و با بالاترین استاندارد ممکن تحقق می یابد. چه برای یک تیم تولید باتجربه و چه برای شرکتی که قصد ورود به قلمرو جدید را دارد، راهنمایی یک مشاور تولید می تواند در تکمیل موفقیت آمیز یک پروژه تفاوت ایجاد کند. تخصص خود به میز کمک می کنند.

 

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع مشاور تولید و مشاوره تولید برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.