مضامین استراتژیک چیست؟

مضامین استراتژیک

مضامین استراتژیک بیان کننده اهداف کسب و کار در سطح پورتفولیو هستند که تمایز رقابتی و مزیت استراتژیک را فراهم می کنند. آنها زمینه کسب و کار را برای استراتژی و تصمیم گیری در خصوص پورتفولیو را فراهم می کنند و جنبه هایی از هدف استراتژیک شرکت را نشان می دهند. مضامین استراتژیک ابزاری حیاتی برای برقراری ارتباط اهداف حیاتی کسب و کار با تیم های چابک و ای آر تی (Agile Release Train) هستند و هدف آنها را با هدف سازمانی گسترده تر همسو می کنند. آنها باعث شفافیت سازمانی می شوند که به تصمیم گیری غیرمتمرکز مؤثر دامن می زند و تضمین می کند که جریان های ارزش توسط نتایج کسب و کار قابل اندازه گیری هدایت می شوند. این مقاله مضامین استراتژیک را تشریح می کند و روند تدوین و عملیاتی کردن آنها را در یک پورتفولیو  توضیح می دهد.

بیشتر بخوانید:تعریف دقیق استراتژی بازاریابی مجاورتی چیست؟

جزئیات

مضامین استراتژیک، همانطور که در شکل ۱ نشان داده شده است، استراتژی سازمانی را به پورتفولیو متصل می کند. آنها عوامل استراتژیک مانند چشم انداز شرکت، محیط رقابتی، و زمینه پورتفولیوی موجود را به اهداف کوتاه، قابل اجرا و قابل اندازه گیری تفسیر می کنند. مضامین استراتژیک به بهترین وجه در قالب هدف و نتیجه کلیدی (OKR) بیان می شوند. این OKR ها که به زبان کسبو کار ساده نوشته شده اند، می گویند که پورتفولیو چه چیزی را دنبال خواهد کرد، بنابراین به تصمیم گیرندگان و مشارکت کنندگان در همه سطوح وضوح مورد نیاز برای تصمیم گیری غیرمتمرکز را ارائه می دهد.

شکل1. نمودار مضامین استراتژیک

رهبران پورتفولیو از مضامین استراتژیک برای هدایت پورتفولیو و برای برقراری ارتباط با ای آر تی ها (Agile Release Train) و تیم ها در مورد ارزش راه حل ها برای شرکت استفاده می کنند.به طور مشابه، ای آر تی ها (Agile Release Train) و تیم ها با ارجاع به مضامین استراتژیک که کار را در قالب آرمان ها و ویژگی ها تعریف و ارائه می کنند، همسویی با اهداف کسب و کاری را حفظ می کنند. برجسته نگه داشتن مضامین استراتژیک تضمین می کند که همه تصمیمات به استراتژی سازمانی مرتبط هستند و از دور شدن نتایج مجموعه از نتایج مورد نظر کسب و کاری جلوگیری می کند. آنها با هم دارای تخصص استراتژیک، تجاری و فنی مورد نیاز برای تبدیل استراتژی سازمانی به یک استراتژی پرتفوی برنده هستند. این رهبران ورودی‌های کلیدی را جمع‌آوری می‌کنند، یک استراتژی پورتفولیو را ترکیب می‌کنند که استراتژی سازمانی را قادر می‌سازد، و مضامین استراتژیک را برای هدایت تیم‌های چابک و ای آر تی (Agile Release Train) موجود در پورتفولیو ایجاد می‌کنند. این گروه به طور منظم برای اندازه گیری، تنظیم و اصلاح مضامین استراتژیک تشکیل جلسه می دهد. بسیاری از سازمان‌ها سالانه مضامین استراتژیک جدیدی را تدوین می‌کنند و همچنین تصمیم می‌گیرند که کدام یک باید برای یک سال دیگر ادامه داشته باشند. رهبران ذکر شده در بالا مسئول موفقیت پرتفولیو هستند.بنابراین، مشارکت آنها در ایجاد مضامین استراتژیک یک مسئولیت اساسی رهبری است و نباید تفویض شود.

 

همکاری در زمینه های استراتژیک

مدیران سازمانی، معماران سازمانی، مدیریت پورتفولیوی ناب (LPM) و سهامداران پرتفولیو – مانند مشاوران، استراتژیست ها، و امانتداران مالی – در توسعه مضامین استراتژیک با یکدیگر همکاری می کنند (شکل ۲). آنها با هم دارای تخصص استراتژیک، کسب و کاری و فنی مورد نیاز برای تبدیل استراتژی سازمانی به یک استراتژی پرتفوی برنده هستند.

 

 

شکل 2. ذینفعان شرکت و پورتفولیو برای ایجاد موضوعات استراتژیک با یکدیگر همکاری می کنند

این رهبران ورودی‌های کلیدی را جمع‌آوری می‌کنند، یک استراتژی پورتفولیو را ترکیب می‌کنند که استراتژی سازمانی را قادر می‌سازد، و مضامین استراتژیک را برای هدایت تیم‌های Agile و ای آر تی های موجود در پورتفولیو ایجاد می‌کنند. این گروه به طور منظم برای اندازه گیری، تنظیم و اصلاح مضامین استراتژیک تشکیل جلسه می دهد. بسیاری از سازمان‌ها سالانه مضامین استراتژیک جدیدی را تدوین می‌کنند و همچنین تصمیم می‌گیرند که کدام یک باید برای یک سال دیگر ادامه داشته باشند. رهبران ذکر شده در بالا مسئول موفقیت نمونه کارها هستند. بنابراین، مشارکت آنها در ایجاد مضامین استراتژیک یک مسئولیت اساسی رهبری است و نباید تفویض شود.

 

تدوین مضامین استراتژیک

مضامین استراتژیک در چشم انداز و استراتژی سازمانی ریشه دارند. اگرچه تمرکز اصلی ما به جای ایجاد چشم‌انداز و استراتژی سازمانی، ساخت راه‌حل‌ها است، اما سازمان ارائه‌دهنده  باید هر دو را درک کند تا شریک مؤثری در دستیابی به آنها باشد. مضامین استراتژیک از طریق فرآیند تدوین استراتژی پورتفولیو با چشم انداز و استراتژی سازمانی همسو می شوند. شکل ۳ شش ورودی کلیدی را نشان می دهد که بینش استراتژیک، تجاری و فنی مورد نیاز برای تدوین استراتژی پورتفولیو را فراهم می کند. شرح و مثال برای هر یک در زیر ارائه شده است.

شکل 3. شش ورودی برای تدوین استراتژی پورتفولیو

چشم انداز سازمانی – این ستاره شمالی است که تضمین می کند تمام بخش های سازمان در یک راستا قرار دارند. پاسخ می دهد: “چرا ما وجود داریم؟” برای مثال، آمازون وجود دارد که «مشتری محورترین شرکت زمین باشد». نتفلیکس “برای سرگرم کردن جهان” وجود دارد. مدیران عالی رتبه سازمان چشم انداز سازمانی را ایجاد می کنند. چشم انداز سازمانی عمر طولانی دارد، معمولاً فقط پس از یک رویداد مهم، مانند مدیر عامل جدید، ادغام، خرید عمده یا تغییر مدل کسب‌وکار تغییر می‌کند. چشم انداز سازمانی شامل ارزش های اصلی، هدف و ماموریت است. ارزش های اصلی، باورهای سازش ناپذیری هستند که به عنوان پایه ای برای سازمان عمل می کنند. هدف، دلیل طولانی مدت وجود یک سازمان است. ماموریت هدف قانع کننده، روشن، چالش برانگیز و در عین حال دست یافتنی است که انرژی و تمرکز را در سراسر سازمان ایجاد می کند. اینها با هم یک «چرا» قوی برای شرکت ایجاد می کنند.

استراتژی سازمانی – چگونگی دستیابی شرکت به ماموریت خود را از طریق محصولات و خدمات، مشتریان، موقعیت مالی، افراد، مدل کسب و کار، و شراکت‌ها مشخص می‌کند. قرار دادن یک شرکت در موقعیت بهتری نسبت به رقابت خود برای برنده شدن یا اگر یک سازمان دولتی یا غیرانتفاعی است، برای انجام ماموریت خود یک اقدام هدایت شده است. استراتژی سازمانی پاسخ می دهد: “برای برنده شدن در بازار چه خواهیم کرد؟” به عنوان مثال، یک استراتژی برای گسترش به بازارهای جدید می تواند به عنوان “افزایش سهم بازار به میزان ۳٪ در بازارهای نوظهور هدفمند از طریق مشارکت های استراتژیک و ارائه محصولات نوآورانه” بیان شود.

مدیران سازمانی استراتژی سازمانی را در پاسخ به نیازهای در حال تغییر کسب و کار ایجاد و به صورت دوره ای اصلاح می کنند. این استراتژی را می توان به صورت داخلی یا با مشاوران قابل اعتماد توسعه داد. معمولاً برای چندین سال باقی می ماند و به صورت OKR یا قالب دیگری که مناسب شرکت است ظاهر می شود. به طور معمول، زیرمجموعه‌ای از استراتژی سازمانی به ارائه راه‌حل‌های فعال دیجیتالی مربوط می‌شود. این زیرمجموعه باید شناسایی و در تدوین استراتژی پورتفولیو و موضوعات استراتژیک مرتبط با آن گنجانده شود.

زمینه پورتفولیو – وضعیت فعلی راه‌حل‌های پورتفولیو و عملکرد آن را که توسط KPIهای جریان ارزش اندازه‌گیری می‌شود، توصیف می‌کند. این پایه ای برای توسعه ایده ها ((epics و ویژگی های جدید است. رهبران پورتفولیو متخصصانی هستند که می توانند پاسخ دهند: “نقطه شروع ما چیست؟” به عنوان مثال، زمینه پورتفولیوی یک شرکت بیمه سلامت احتمالاً اکوسیستم راه حل هایی است که از فروش محصولات بیمه، ثبت نام مشتریان جدید، مدیریت وسایل سرمایه گذاری، خدمات حساب ها و رسیدگی به مطالبات حمایت می کند.

محیط رقابتی – استراتژی‌ها برای محصولات و خدمات در حال تکامل را نمی‌توان در خلاء تدوین کرد. رهبران پورتفولیو به این سوال پاسخ می دهند که “ما با چه رقابتی روبرو هستیم؟” با استفاده از تجزیه و تحلیل رقابتی که مهم ترین تهدیدها را برای کسب و کار و فرصت های رشد سهم بازار موجود را شناسایی می کند. به عنوان مثال، تجزیه و تحلیل برای یک شرکت خدمات مالی ممکن است نشان دهد که یک شبکه قوی نماینده حضوری از موقعیت آن در جوامع حومه شهر پشتیبانی می کند. با این حال، فقدان قابلیت های دیجیتالی توانایی آن را برای رقابت در جوامع روستایی محدود می کند.

اهداف مالی – چه بر اساس درآمد، سودآوری، سهم بازار یا سایر معیارها اندازه گیری شود، اهداف مالی مورد استفاده برای ارزیابی راه حل های سبد سرمایه گذاری ورودی صریحی برای تدوین استراتژی سبد سهام هستند. هر شرکتی توسط مجموعه ای از اهداف مالی مشخص هدایت می شود که به آنها پاسخ می دهد: “چگونه عملکرد شرکت را اندازه گیری کنیم؟” برای مثال، یک هدف مالی ممکن است «دستیابی به ۱۰ درصد افزایش درآمد نسبت به سال گذشته» باشد.

شایستگی متمایز – استراتژی‌های مؤثر طبیعتاً از مزایای منحصربه‌فردی بهره می‌برند که راه‌حل‌های سازمان را از راه‌حل‌های دیگر در بازار متمایز می‌کند. مزیت رقابتی شرکت با پاسخ به این سوال روشن می شود: “ما در چه چیزی بهتر از هر کس دیگری هستیم؟” رهبران پورتفولیو باید در نظر بگیرند که چگونه استراتژی پورتفولیو می‌تواند از نقاط قوت رقابتی در حین رسیدگی به شکاف‌ها استفاده کند. برای مثال، یک شرکت مخابراتی ممکن است تخصص بی‌نظیری در ساخت و نگهداری زیرساخت‌های شبکه نسل بعدی داشته باشد، اما ضعف نسبی در قابلیت‌های پشتیبانی مشتری دارد.

 

ترکیب استراتژی پورتفولیو

بر اساس ورودی های فوق، رهبران و ذینفعان شرکت و پورتفولیو استراتژی، پورتفولیو را ایجاد کرده و مضامین استراتژیک را می نویسند. در حالی که هیچ راه مشخصی برای تسهیل این بحث ها وجود ندارد، رسیدن به این اهداف تجاری متمایز اغلب شامل یک چرخه تکراری ایده پردازی، پالایش و نهایی سازی است. مضامین استراتژیک به زبان کسبو کاری ساده و با معیارهای واضح نوشته شده است. در صورت دستیابی به آنها، نتایج تجاری ارائه می شود که استراتژی شرکت را ارتقا می دهد. آنها را می توان به عنوان یک عبارت ساده یا با استفاده از رویکرد ترجیحی OKRها مطابق با مثال در شکل ۴ نوشت.

شکل 4. مثالی از موضوع استراتژیک در قالب OKR

OKRها یک رویکرد ساده و ساختاریافته برای ایجاد همسویی و مشارکت حول اهداف قابل اندازه گیری و جاه طلبانه ارائه می دهند. هر هدف با سه تا پنج نتیجه کلیدی همراه است که اغلب ترکیبی از شاخص های پیشرو و عقب مانده را نشان می دهد. برای راهنمایی بیشتر در مورد نوشتن مضامین استراتژیک در قالب OKR، لطفاً به مقاله OKR مراجعه کنید. علاوه بر مضامین استراتژیک، بودجه های جریان ارزش اولیه از تدوین استراتژی پورتفولیو حاصل می شود. این بودجه ها از افرادی که راه حل هایی را ایجاد می کنند که این استراتژی را به ثمر می رساند، تامین مالی و حمایت می کند. اطلاعات بیشتر در مورد بودجه های جریان ارزش را می توان در مقاله بودجه ناب یافت. مضامین استراتژیک و بودجه های جریان ارزش، افراد، منابع و وضوح را برای ارائه نتایج استراتژیک فراهم می کند.

 

هدایت پورتفولیو

“بدون استراتژی، اجرا بی هدف است.

بدون اجرا، استراتژی بی فایده است.

مضامین استراتژیک رفتار و تصمیم‌گیری را در سرتاسر مجموعه هدایت می‌کند و تضمین می‌کند که تیم‌ها و قطارها با مجموعه و استراتژی‌های سازمانی همسو هستند. این نفوذ با تصمیم گیری و رویدادها در سطح پورتفولیو آغاز می شود، همانطور که در شکل ۵ نشان داده شده است. بخش‌های زیر چگونگی هدایت موضوعات استراتژیک هر یک از این عناصر پورتفولیو را توضیح می‌دهند.

چشم انداز و اولویت بندی پورتفولیو

مضامین استراتژیک ورودی های مستقیم چشم انداز پورتفولیو هستند. آنها ممکن است راه‌حل‌ها، شرکا، فعالیت‌های کلیدی، بخش‌های مشتری، جریان‌های درآمد و سایر عناصر مدل کسب‌وکار در بوم نمونه کارها را تحت تأثیر قرار دهند. آنها همچنین بینشی در مورد مجموعه ایده های مهم جهت توسعه راه حل (اپیک) لازم برای دستیابی به چشم‌انداز ارائه می‌کنند و به عنوان معیارهای تصمیم‌گیری در جمع‌آوری پرتفولیو عمل می‌کنند.

 

چشم انداز راه حل

مضامین استراتژیک بر چشم انداز راه حل وبک لاگ ها در هر سطح تأثیر می گذارد. آنها به تعیین ارزش های Weighted Shortest Job First (WSJF) و اولویت های اپیک کمک می کنند. مضامین استراتژیک کنونی همچنین بر اپیک ها که از پورتفولیو سرچشمه می‌گیرند، تأثیر می‌گذارند. با توجه به اهمیت آنها، صاحبان مشاغل آنها را در برنامه ریزی PI ارائه می کنند. علاوه بر این، مضامین استراتژیک همسویی مفهومی حیاتی را در سراسر زنجیره راه حل فراهم می کنند.

بودجه های جریان و حفاظ ها را ارزش گذاری کنید Value Stream Budgets and Guardrails      

موضوعات استراتژیک عمیقاً بر بودجه‌های جریان ارزش و حفاظ‌ها تأثیر می‌گذارد و سرمایه‌گذاری و تخصیص افراد مورد نیاز برای دستیابی به نتایج استراتژیک را تعیین می‌کند. آنها کمک می کنند تا اطمینان حاصل شود که بودجه ها بر اساس ارزش آنها به کسب و کار تخصیص می یابد و سرمایه گذاری های پورتفولیو ترکیب مناسبی از فرصت های کوتاه مدت و استراتژی های بلند مدت را مورد توجه قرار می دهد.

 

اندازه گیری پیشرفت در جهت مفاهیم استراتژیک

تم ها مضامین استراتژیک باید به طور مکرر اندازه گیری و ارزیابی شوند، چه به صورت OKR نوشته شده باشند و چه در قالب دیگری. شکل ۶ نمونه ای از پیشرفت هر نتیجه کلیدی اندازه گیری و درجه بندی شده در طول زمان را ارائه می دهد.

شکل 6. پیشرفت در زمینه موضوعات استراتژیک به صورت دوره ای اندازه گیری و ارزیابی می شود

به طور معمول، موضوعات استراتژیک به صورت فصلی، اغلب در بررسی پورتفولیو استراتژیک اندازه گیری می شوند. بنابراین، مضامین استراتژیک راهی برای نظارت مستمر پیشرفت ارائه می‌دهند و به سازمان اجازه می‌دهند موفقیت‌ها را تقویت کند یا اقدامات اصلاحی لازم را انجام دهد.

 

خلاصه

مضامین استراتژیک زمینه کسب و کار را برای استراتژی و تصمیم گیری پورتفولیو فراهم می کند و تلاش های جریان ارزش را با هدف شرکت گسترده تر به هم مرتبط می کند. آنها به دقت از طریق فرآیند مشارکتی تدوین استراتژی پورتفولیو ساخته می شوند. این فرآیند، زمینه های سازمانی و پورتفولیو فعلی را در اهداف قابل اندازه گیری ترکیب می کند که منعکس کننده مهم ترین اهداف استراتژیک، تجاری و فنی پورتفولیو است. سپس افکار و اقدامات تیم‌های Agile، ARTs و ذینفعان را در سراسر مجموعه به سمت تحقق نتایج تجاری قانع‌کننده هدایت می‌کنند.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع استراتژی بازاریابی کششی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

استراتژی بازاریابی چریکی

استراتژی بازاریابی چریکی چیست؟

در این مقاله قصد داریم به معرفی استراتژی بازاریابی چریکی بپردازیم و تعریفی دقیق از استراتژی بازاریابی چریکی را بیان کنیم. در ادامه به نحوه اجرا و پیاده سازی یک کمپین با رویکرد استراتژی بازاریابی چریکی خواهیم پرداخت و شاخص های ارزیابی موفقیت آن را مورد بررسی قرار میدهیم. پس از خواندن این مقاله شما میدانید که چه نفراتی باید برای اجرای موفقیت آمیز یک استراتژی بازاریابی چریکی بکار گرفته شوند و نقش هر یک از این ارکان چه خواهد بود.

 

مقدمه ای بر استراتژی بازاریابی چریکی

دزدی تلفن همراه، یک مشکل در رومانی است. در واقع هر دو دقیقه یک تلفن همراه در آنجا دزدیده می شود. شما می توانید گوشی خود را در برابر ضرر در یک شرکت بیمه کنید. اما بسیاری فکر نمی کنند که نیازی به این کار داشته باشند. بنابراین، یکی از آن بیمه‌گران، ودافون (Vodafone)، چند جیب‌بر حرفه‌ای استخدام کرد – نه برای سرقت تلفن، بلکه برای گذاشتن آگهی‌ها در جیب، کیف و کوله مردم. آنها در بروشورها می خوانند: «دزدیدن تلفن شما به همین راحتی است. تلفن خود را در ودافون بیمه کنید».

این رویکرد در حالی که یک تاکتیک غیر متعارف بود، مطمئنا توجه مصرف کنندگان را به خود جلب کرد و آگاهی را در مورد ودافون افزایش داد. این استراتژی‌های «بازاریابی چریکی» به دنبال کنار گذاشتن مدل‌های بازاریابی سنتی و جذب مصرف‌کنندگان به روش‌های کمتر آشکار هستند.

 

استراتژی بازاریابی چریکی چیست؟

اصطلاح “استراتژی بازاریابی چریکی” اولین بار توسط جی کنراد لوینسون در کتاب خود با همین عنوان در سال ۱۹۸۴ ابداع شد و از آن زمان به بخش مهمی در بسیاری از کتاب های درسی بازاریابی تبدیل شده است. اساساً، بازاریابی چریکی در مورد سرمایه گذاری زمان، انرژی و (به ویژه) تخیل در یک کمپین به جای پول در درجه اول است. تاکتیک‌های چریکی از ارتباطات غیرمتعارف، اغلب در مکان‌های غیرمنتظره، استفاده می‌کنند و بر استراتژی‌های کم‌هزینه‌ای تمرکز می‌کنند که تأثیر زیادی بر جای می‌گذارند.

بیشتر بخوانید:تعریف دقیق استراتژی بازاریابی غیرسنتی چیست؟

 

چه کسانی از استراتژی بازاریابی چریکی استفاده می کنند؟

استراتژی بازاریابی چریکی که در ابتدا به عنوان ابزاری برای کسب و کارهای کوچک و کارآفرینان در نظر گرفته شد، با این وجود به طور فزاینده ای در بین مشاغل بزرگ محبوبیت دارد (به بازاریابی کارآفرینی مراجعه کنید). علاوه بر این، سازمان‌های غیرانتفاعی برای سرمایه‌گذاری زمان، انرژی و خلاقیت خود در کمپین‌های چریکی مستعد بوده‌اند. برخی از نمونه ها عبارتند از:

یونیسف (UNICEF) – یونیسف یک دستگاه خودکار در منهتن قرار داد که آب کثیف را به قیمت یک دلار می فروخت. طعم ها شامل مالاریا، وبا، تیفوئید و اسهال خونی بود. نمایشگر دستگاه مردم را از وضعیت اسفبار کودکانی که به آب آشامیدنی سالم نیاز دارند آگاه می‌کرد و اشاره می‌کرد که یک دلار می‌تواند ۴۰ روز آب آشامیدنی سالم را برای چنین کودکی تامین کند. علاوه بر این، شماره‌ای را در متن ارائه کرد تا بدر رسیدن به هدف کمک کند.
فولکس واگن – فولکس واگن مجموعه ای از حباب های فکری کارتونی را بر روی تمام فضاهای یک سازه پارکینگ در دبی آویزان کرد، به طوری که به نظر می رسید اتومبیل های پارک شده فکر می کردند: “کاش من یک فولکس واگن بودم.” هنگامی که مردم به داخل پارکینگ می‌روند، دیوار مرزی از آنها استقبال می‌کند که روی آن نوشته شده بود: “آیا تا به حال فکر کرده‌اید که ماشین شما رویای چه چیزی را دارد؟”
کوکاکولا – برای تبلیغ بطری جدید خود، کوکاکولا تبلیغاتی با شارژ ثابت در ایستگاه اتوبوس گذاشت که اگر خیلی نزدیک بایستند لباس‌های مردم را می‌گیرد.
بونتی (Bounty) – در کنار یک فنجان قهوه به ارتفاع هشت فوت که روی زمین ریخته شده است (یا در موردی دیگر، یک بستنی غول پیکر)، علامتی نشان می دهد که بونتی “از نشت های بزرگ کار کوچک می کند.”
جیپ (Jeep) – برای تبلیغ تطبیق پذیری جیپ، و برای اینکه برند بخشی از محیط شهری باشد، این شرکت فضاهای پارکینگ را در مکان‌های غیرمحتمل، مانند پله‌های میدان یا از میان کاشت‌ها و حاشیه‌ها ترسیم کرد.

چندین گروه مختلف آگاهی از سرطان از پیام‌های چریکی مشابهی در سواحل استفاده کرده‌اند، از جمله تهیه حوله‌های ساحلی تابوت‌شکل، و قرار دادن برچسب‌های انگشتان سردخانه بر روی آفتاب‌گیران خواب.

نمونه های استراتژی بازاریابی چریکی

 

اصول بازاریابی چریکی

  • موفقیت را با سود اندازه گیری کنید نه فروش
  • به جای اولویت دادن به مشتریان جدید، افزایش تعداد و اندازه تراکنش های مشتریان فعلی و به دست آوردن ارجاعات را در اولویت قرار دهید.
  • پیام ها را به جای مخاطبان انبوه به سمت گروه های کوچک هدف قرار دهید
  • بر جلب رضایت مصرف کننده برای ارسال اطلاعات بیشتر به آنها تمرکز کنید
  • به جای ایجاد یک پیام جدید در هر بار، به یک کمپین متعهد شوید، به دنبال فرکانس مؤثر باشید

بیشتر بخوانید:استراتژی بازاریابی افقی چیست؟

 

استراتژی بازاریابی چریکی برای چه نوع مشتریانی موثر است؟

استراتژی بازاریابی چریکی عمدتاً برای هدف قرار دادن مشتریان فعلی به جای مشتریان جدید و با هدف افزایش تعامل آنها با یک محصول و/یا برند طراحی شده است. هنگام انتخاب مخاطبان برای یک پیام چریکی، گروهی که قبلاً در سطحی با محصول درگیر هستند بهترین هدف است. آن‌ها سریع‌تر تاکتیک‌های خلاقانه را تشخیص می‌دهند و به آنها پاسخ می‌دهند و احتمال بیشتری دارد که تجربه را با دوستان خود به اشتراک بگذارند.

از آنجایی که رسانه‌های اجتماعی به یکی از ویژگی‌های اصلی چشم‌انداز بازار تبدیل شده‌اند، بازاریابی چریکی به‌ویژه آنلاین مؤثر بوده است. مصرف کنندگانی که به طور منظم از رسانه های اجتماعی استفاده می کنند، احتمالاً تعاملات خود را با بازاریابی چریکی به اشتراک می گذارند، و تبلیغات خلاقانه می تواند به سرعت ویروسی شود. (به بازاریابی ویروسی مراجعه کنید)

بیشتر بخوانید:تعریف دقیق استراتژی بازاریابی داخلی چیست؟

 

نحوه اجرای استراتژی بازاریابی چریکی چگونه است؟

یک کمپین چریکی با یک ایده خلاقانه و جذاب شروع می شود که عموماً نه فقط محتوای پیام، بلکه شکل آن را نیز شامل می شود. شگفتی‌ها و روش‌های نوآورانه ارتباط، مؤلفه‌های کلیدی برای جلب علاقه مصرف‌کننده هستند. به عنوان مثال، آرکادن (Arkaden)، یک مرکز خرید مد در گوتنبرگ، سوئد، آینه هایی را با تصاویری از مدهای خود (به جای پوسترهای مدل های مد) قرار داد تا مصرف کنندگان بتوانند ببینند لباس های آرکادن چگونه به نظر می رسند.

روش‌های خلاقانه مختلفی را می‌توان به کار گرفت – و در واقع، یکی از اصول بازاریابی چریکی استفاده از روش‌های ترکیبی است. گرافیتی (یا گرافیتی معکوس، جایی که یک دیوار کثیف به طور انتخابی تمیز می شود)، نمایشگرهای تعاملی، رهگیری برخوردها در فضاهای عمومی، فلش ماب ها یا شیرین کاری های مختلف روابط عمومی اغلب استفاده می شود. در حالی که از روش های مختلف استفاده می کنید، پیام بازاریابی کلی باید سازگار باشد. مشاهده مکرر پیام غافلگیرکننده باعث ایجاد علاقه می شود و تغییر پیام ها برای هر شیرین کاری باعث سردرگمی یا کاهش علاقه مصرف کننده به برند می شود. (به بازاریابی کمین مراجعه کنید)

پیام غافلگیرکننده باید الهام بخش مصرف کنندگان باشد تا یافته های خود را با دوستان خود به اشتراک بگذارند. در اینجا، حضور همه جانبه تلفن های دوربین دار به نفع بازاریابی چریکی عمل می کند. این تاکتیک باید به اندازه کافی از تبلیغات متعارف دور باشد که مصرف کنندگان در درجه اول آن را به عنوان تبلیغات تلقی نکنند، بلکه در نوع خود چیزی بدیع و جالب تلقی کنند. به این ترتیب، کسانی که از پیام منحصر به فرد خوشحال شده اند، آن را به اشتراک خواهند گذاشت. هر عکس «هی، این را بررسی کن» که مصرف‌کننده برای دوستش می‌فرستد نشان‌دهنده تبلیغات [رایگان] اضافی است. و از آنجایی که این تبلیغات نه از طرف فروشنده بلکه از طرف یک دوست است، ارزش بیشتری دارد. یک رویداد موفق باعث ایجاد سر و صدا می شود – یا حتی بهتر از آن، ویروسی می شود. اینکه همه در مورد محصول شما صحبت کنند بسیار بهتر از صحبت کردن در مورد محصول شما با همه است. (به بازاریابی تولید شده توسط مصرف کننده مراجعه کنید)

ایجاد یک تجربه منحصر به فرد با خود ریسک زیادی دارد. به طور خاص، ارتباطی که بیش از حد خلاقانه است ممکن است اشتباه تعبیر شود. یکی از نمونه های آن زمانی است که شبکه کارتون سعی کرد کارتون Aqua Teen Hunger Force خود را با قرار دادن دستگاه های چشمک زن الکترونیکی کنجکاو در اطراف شهر بوستون تبلیغ کند. به جای اتصال به کارتون، دستگاه ها با بمب اشتباه گرفته شدند (این پس از ۱۱ سپتامبر بود)، و پلیس مجبور شد گروه های بمب را برای حذف آنها بفرستد. به طور مشابه، تبلیغ سوشال استِی (SocialStay) در سال ۲۰۱۱ که شامل «نینجاها» در خارج از یک نمایشگاه تجاری بود، زمانی که نینجاهای ماسک‌دار با تروریست اشتباه گرفته شدند، نتیجه معکوس داد.

 

چه کسانی در استراتژی بازاریابی چریکی باید استخدام شوند؟

فرآیند استراتژی بازاریابی چریکی باید در چندین مرحله از چرخه زندگی محصول اجرا شود، بنابراین موقعیت های گوناگونی از حوزه بازاریابی را می توان برای اجرای این استراتژی بازاریابی به کار گرفت. همچنین برای موفقیت در یک کمپین بازاریابی باید تمام ارکان فعال در ان حوزه به خوبی در کنار هم کار کنند. در ادامه چند سمت اصلی در اجرای استراتژی بازاریابی چریکی آورده شده است.

مدیران بازاریابی

مدیران و مشاوران بازاریابی کمپین های چریکی را ایجاد و هدایت می کنند و آنها را با استراتژی کلی کسب و کار ادغام می کنند. آنها فرصت های بازار را برای یک کمپین چریکی شناسایی میکنند؛ استراتژی بازاریابی، را تعریف و اهداف و کانال ها برای ارتباطات متعارف و چریکی را شناسایی می کنند. هماهنگ کردن تیم های مختلف درگیر در یک کمپین چریکی، از جمله خدمات خلاقانه، تبلیغات، و استعدادیابی نیز برعهده این افراد است. مدیران بازاریابی، با تیم های فروش، روابط عمومی و توسعه محصول کار می کنند تا اطمینان حاصل کنند که محصولات بر اساس ادعاهای تبلیغاتی ارائه می شوند.

مدیران اکانت تبلیغاتی

مدیران حساب های تبلیغاتی اغلب برای آژانس هایی کار می کنند که به چندین مشتری خدمات ارائه می دهند و ممکن است تبلیغاتی به سبک چریکی برای چندین شرکت، محصول و برند تولید کنند. آن ها ایده های خلاقانه برای جذب مشتریان ارائه می دهند؛ مکان‌هایی برای تبلیغات چریکی، مانند ایستگاه‌های اتوبوس، ایستگاه‌های مترو، مناطق پرترافیک عابر پیاده، و نمایشگاه‌های تجاری می یابند.
افرادی که زمان و انرژی خود را برای ایجاد (و احتمالاً شرکت در) یک رویداد چریکی در محل سرمایه گذاری می کنند، شناسایی می کنند؛ و نهایتا تاکتیک های چریکی و بررسی پاسخ مصرف کننده در سایت برعهده این افراد می باشد.

کارآفرینان

کارآفرینان کسب و کار یا ایده های محصول را راه اندازی می کنند. آنها خالقان و مبتکران اساسی در بازار هستند. بازاریابی چریکی ابتدا با در نظر گرفتن این افراد توسعه یافت.رویدادهای بازاریابی چریکی را برای راه اندازی یک تجارت، محصول یا ایده جدید ایجاد می کنند. یک پایگاه مشتری متمرکز ایجاد می کنند و از بازاریابی تعاملی برای تعامل با آنها و ایجاد سروصدای دهان به دهان در مورد کسب وکار آنها استفاده می کنند. زمان و انرژی خود را در کمپین های چریکی به جای قرارداد با آژانس ها سرمایه گذاری می کنند. فرصت های بازار برای مشاغل جدید، محصولات و پیام های تبلیغاتی منحصر به فرد را نیز شناسایی می کنند.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع استراتژی بازاریابی چریکی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

استراتژی بازاریابی افقی

استراتژی بازاریابی افقی چیست؟

در این مقاله قصد داریم به معرفی استراتژی بازاریابی افقی بپردازیم و تعریفی دقیق از استراتژی بازاریابی افقی را بیان کنیم. در ادامه به نحوه اجرا و پیاده سازی یک کمپین با رویکرد استراتژی بازاریابی افقی خواهیم پرداخت و شاخص های ارزیابی موفقیت آن را مورد بررسی قرار میدهیم. پس از خواندن این مقاله شما میدانید که چه نفراتی باید برای اجرای موفقیت آمیز یک استراتژی بازاریابی افقی بکار گرفته شوند و نقش هر یک از این ارکان چه خواهد بود.

 

مقدمه ای بر استراتژی بازاریابی افقی

پنج سال پیش، شاید به نظر نمی رسید که غول فناوری اپل و سوپر زنجیره قهوه بین المللی استارباکس اشتراکات زیادی داشته باشند. علاوه بر اینکه گهگاه می‌بینیم چند مشتری استارباکس در گوشه‌ای با لپ‌تاپ‌های اپل خود آرام می‌گیرند، لوله‌کشی قهوه داغ و فناوری‌های نوظهور در ذهن اکثر مصرف‌کنندگان تداعی نمی‌شود. اما در سال ۲۰۰۷، دو شرکت غول‌پیکر شراکتی را تشکیل دادند که به نفع هر دوی آنها بود و محصولات و خدمات جدید را در یک استراتوسفر هیجان‌انگیز و بدون کافئین معرفی کردند.

وجه اشتراک این دو چه بود؟ موسیقی. به منظور به حداکثر رساندن دسترسی به برخی از پیشنهادات جدید اپل، این شرکت به مشتریان استارباکس فرصتی منحصر به فرد داد. مشتریان زنجیره قهوه می توانند فایل های موسیقی را از فروشگاه موسیقی آی تونز (iTunes) به صورت بی سیم مرور، جستجو، پیش نمایش، خرید و دانلود کنند. سپس می‌توان این موسیقی را بر روی انواع پلتفرم‌های اپل که تازه وارد بازار شده بودند، آپلود کرد: آی‌پاد تاچ، آیفون، رایانه‌های شخصی یا مکی که دارای آی تونز هستند. با ترکیب رهبری اپل در موسیقی دیجیتال با تجربه آشنای استارباکس، این دو شرکت با یکدیگر همکاری کردند تا تجربه موسیقی دیجیتال در کلاس جهانی را به مشتریان ارائه دهند.

مزایای این رابطه واضح بود: قهوه‌نوشان وفادار استارباکس به‌عنوان مصرف‌کنندگان موسیقی آنلاین مهتابی می‌شوند و به فروش بالاتر، شناسایی برند قوی‌تر و افزایش سهم بازار کمک می‌کنند. اپل به لطف انبوهی از مشتریان وفادار استارباکس که برای بازدید، استراحت و لذت بردن از یک یا دو فنجان قهوه وقت گذاشتند، شاهد افزایش فروش آی تونز بود.

بدون شک پایگاه مشتریان فناوری استارباکس نقشی اساسی در رشد خدمات موسیقی ایفا کرده است. این مشارکت نمونه‌ای از یک تلاش بازاریابی افقی موفق است – چگونه دو شرکت می‌توانند برای جستجوی فرصت‌های جدید بازار به نیروها بپیوندند. استارباکس و اپل با هم چیزی به دست آوردند که اگر به نحوی این استراتژی را به‌طور مستقل انجام می‌دادند غیرممکن بود.

بیشتر بخوانید:استراتژی بازاریابی درونگرا چیست؟

 

استراتژی بازاریابی افقی چیست؟

اگرچه ممکن است در ابتدا عملی به نظر نمی رسید، رابطه اپل و استارباکس اکنون مترادف با فروش آنلاین موسیقی به نظر می رسد. این رویکرد کارکردن در بخش‌های کسب وکار برای تمرکز بر مخاطبان متقابل – یک رویکرد افقی – می‌تواند به شرکت‌ها در هر صنعتی کمک کند تا به مخاطبان گسترده‌تری دست یابند.

به عنوان مثال، شرکت‌هایی که مکمل‌های غذایی، تجهیزات ورزشی یا پوشاک ورزشی می‌فروشند، محصولات بسیار متفاوتی را ارائه می‌کنند و در عین حال در همان بازار عمودی قرار دارند، زیرا مشتریانی را در صنعت سلامت و تناسب اندام هدف قرار می‌دهند. این کسب و کارها ممکن است بر روی مشتریان یکسان تمرکز کنند، اما محصولات یا خدمات آنها منحصر به آنها است و به طور مستقل ارائه می شود.

با این حال، چه اتفاقی می افتد اگر دو یا چند شرکت مبتنی بر تناسب اندام به هم بپیوندند تا محصولات خود را ارائه دهند و در عملیات تولید، بازاریابی و فروش به اشتراک بگذارند؟ این احتمال وجود دارد که آنها بتوانند با بازاریابی و توزیع محصولات خود به مخاطبان بسیار گسترده تری دست یابند و پاداش خود را به حداکثر برسانند.

 

روش های استراتژی بازاریابی افقی

تأیید متقابل: اغلب، هنگامی که دو شرکت برای بازاریابی محصولات جدید شریک می شوند، یکی – یا شاید هر دو – از قبل نام های شناخته شده ای دارند که می توانید بر روی آنها بسازید. شرکت‌های کوچک بدون هویت برند می‌توانند با ارائه نوعی تبلیغات برای مشتریان خود، اعم از محصول، کوپن و غیره، از یک برند قوی‌تر استفاده کنند. اگر مشارکت شامل شرکت‌های بزرگ‌تر باشد، ممکن است برای یک شرکت قابل توجه باشد که محصول ایجاد شده توسط شرکت شریک دیگر را تأیید کند.

پخش هزینه ها: کسب‌وکارهایی که در همان مناطق واقع شده‌اند ممکن است در نظر داشته باشند که مشتریان را در یک مکان به جای دو جبهه مجزا جذب کنند، شاید در هزینه‌های سربار صرفه‌جویی کنند. یا شاید گروه بزرگی از کسب‌وکارها بتوانند بروشور تبلیغاتی را که همه پیشنهادات شرکت‌های مختلف را تبلیغ می‌کند وارد کنند.

بیشتر بخوانید:استراتژی بازاریابی دم بلند چیست؟

 

چه کسانی از استراتژی بازاریابی افقی استفاده می کنند؟

تنها چیزی که برای تشکیل یک پیوند بازاریابی افقی لازم است این است که دو یا چند شرکت امیدوارند که مشتریان خود را بدون افزایش بودجه بازاریابی خود افزایش دهند. این کسب‌وکارها معمولاً محصولات مختلفی را ارائه می‌کنند که هدف آن مشتریان مشابه است. در برخی موارد، یک کسب و کار شریک ممکن است رقیبی باشد که محصولاتش با شرکت دیگری همپوشانی دارند اما دقیقاً پیشنهاد آنها را تکرار نمی کند. هر دو شرکت باید با ارائه طیف وسیع تری از خدمات و جلب رضایت مشتریانی که در غیر این صورت نیاز به رفتن به جای دیگری را احساس می کردند، سود ببرند. (همچنین به بازاریابی اتحاد مراجعه کنید)
«مشتریان» یا مخاطبان هدف جرقه‌ای برای یک تلاش بازاریابی افقی ایجاد می‌کنند. مخاطبان هدف دارای علایق و ویژگی های جمعیتی مشابهی هستند که شرکت های حاضر در مشارکت بازاریابی افقی می خواهند به آن دست یابند.

با استفاده از مثال استارباکس/اپل، نوع مصرف کننده ای که بخشی از وقت خود را در کافی شاپ استارباکس می گذراند نیز کاندیدای اصلی برای دانلود موسیقی بود. در این نمونه خاص، مخاطب تا حدودی اسیر است. آنها از نظر فناوری ماهر هستند. اکثریت قریب به اتفاق طرفداران موسیقی هستند. آنها زمان دارند تا در بررسی خرید اقلام اضافی آنلاین در حالی که قهوه خود را می نوشند، سرمایه گذاری کنند. تلاش‌های بازاریابی افقی با قرار دادن آنها در معرض محصولات جدیدی که از آن‌ها آگاه نیستند و متناسب با علایق شخصی‌شان است، به نفع مشتریان است. آنها می توانند در حالی که یک راه راحت برای خرید محصول جدید به آنها ارائه می شود، چیز جدیدی را کشف کنند.

توسعه استراتژی بازاریابی افقی

 

بازاریابی افقی فست فود

در دهه ۱۹۹۰، مک‌دونالدز و ساب وی شروع به باز کردن نسخه‌های «اکسپرس» رستوران‌های خود در فروشگاه‌های والمارت کردند. این استراتژی به رستوران ها این امکان را می داد که مشتریان را از ترافیک فروشگاه والمارت جذب کنند در حالی که فروشگاه بزرگ می توانست مشتریان گرسنه را از رفتن به جاهای دیگر برای خرید غذا باز دارد. این شرکت ها با هم یک استراتژی بازاریابی افقی عالی را تشکیل دادند که به فروش بیشتر برای هر دو منجر شد.

 

نحوه اجرای استراتژی بازاریابی افقی چگونه است؟

تقریباً تمام کمپین های بازاریابی افقی با یک درک شروع می شوند. یک شرکت تشخیص می دهد که فرصتی برای شراکت با شرکت دیگری برای ارائه محصول جدید به بازار وجود دارد. شرکت‌هایی که شراکت را تشکیل می‌دهند، هر کدام باید به نوعی در فرآیند بازاریابی محصول و ارائه آن به مخاطبان بزرگ‌تری، مانند حوزه‌های تولید، توزیع یا بازاریابی، پیشرفتی ایجاد کنند.

هنگامی که شراکت شکل گرفت، تمرکز به خود تلاش بازاریابی تبدیل می شود. آیا بهتر است یک شرکت صرفاً محصول ارائه شده توسط شرکت دیگر را تأیید کند یا محصول جدید باید به عنوان سرمایه گذاری مشترک ارائه شود؟ چه تاکتیک های بازاریابی برای محصول جدید مناسب است؟ آیا رسانه‌های اجتماعی جزء مهمی هستند یا تابلوهای فروشگاهی به وضوح دلیل مشارکت و قدرت آنچه را که هر شرکت برای عرضه جدید ارائه می‌دهد، بیان می‌کند؟ این پاسخ ها بسته به محصولی که معرفی می شود، شهرت شرکت های درگیر و اهداف کمپین متفاوت خواهد بود.

برای مثال، برندهای معروف شرکت، نیازی به صرف تلاش زیادی برای آموزش مشتریان در مورد کیفیت محصولات یا اهداف شراکت خود ندارند. به عنوان مثال، یک فروشگاه زنجیره ای مانند تارگت(Target) می تواند مجموعه ای از کارت های هدیه با مضمون بارنز اند نوبل (Barnes & Noble) را با توضیحات بسیار کمی به مشتریان معرفی کند. هر دو برند آنقدر شناخته شده هستند – و بسیار مورد توجه قرار می گیرند – که اهداف هر شرکت باید روشن باشد.

در نظر بگیرید که تعدادی از مشتریان تارگت در بارنز اند نوبل خرید می‌کنند، اما اغلب اوقات نمی‌توانند زمانی را برای یک سفر ویژه برای جستجوی کتاب‌های جدید پیدا کنند. سهولت و راحتی قرار دادن آن کارت های هدیه در راهروهای خروج، آن را به یک تلاش بازاریابی افقی عالی تبدیل می کند که هر دو شرکت از خرید کارت های هدیه سود می برند. تارگت درصدی از فروش را دریافت می کند و بارنز اند نوبل به میلیون ها مشتری که روزانه از فروشگاه های تارگت عبور می کنند دسترسی پیدا می کند.

بیشتر بخوانید:تعریف دقیق استراتژی بازاریابی وفاداری چیست؟

 

چه کسانی در استراتژی بازاریابی افقی باید استخدام شوند؟

در حالی که استراتژی های تلاش های بازاریابی افقی بسته به محصولات و روابط شرکت متفاوت است، پیشینه افراد درگیر در اجرای استراتژی ها ثابت است.

هماهنگ کننده بازاریابی

اجرای یک استراتژی بازاریابی افقی خوب فکر شده به شدت به جزئیات بستگی دارد. هماهنگ کننده بازاریابی شاغل در یکی از شرکت های درگیر اساساً مخاطب پشت صحنه است که تحقیقات مربوطه را انجام می دهد و برنامه بحث های مهم را مدیریت می کند. معمولاً هماهنگ‌کننده بازاریابی بخش فنی تماس‌های کنفرانس را تنظیم و مدیریت می‌کند، به‌روزرسانی‌های ایمیلی و خلاصه‌های پس از جلسه را ارائه می‌کند و توزیع هر گونه مواد حیاتی برای پیشرفت پروژه را بین طرف‌های درگیر انجام می‌دهد.

کارشناس ارتباطات بازاریابی

متخصص ارتباطات بازاریابی که هنوز ماهیت تاکتیکی دارد و در عین حال تا حدودی روی تصویر بزرگ متمرکز است، به عنوان یک جزء مهم برای هر استراتژی بازاریابی افقی دیده می شود. این فرد دارای تعدادی مهارت حیاتی برای اجرای واقعی تاکتیک های مرتبط با استراتژی های بازاریابی است. در بسیاری از موارد، این شخص مسئول نوشتن و توسعه استراتژی های بازاریابی خلاق و انتقال آن مفاهیم به اعضای تیم به وضوح تا حد امکان است. یک متخصص ارتباطات بازاریابی باید توانایی رهبری جلسات طوفان فکری را داشته باشد و بیشترین تلاش ممکن را از سایر اعضای تیم دریافت کند.

مدیر ارتباطات بازاریابی

هر سرمایه گذاری موفق بازاریابی یک پروژه یا رهبر تیم دارد. در بسیاری از موارد، مدیر ارتباطات بازاریابی جهت پروژه را هدایت می کند. از جمع آوری اعضای تیم و استراتژی تا تعیین چشم انداز برای پروژه و تصمیم گیری نهایی در مورد تاکتیک های بازاریابی، مدیر ارتباطات بازاریابی به هدایت سرمایه گذاری های بازاریابی به سمت موفقیت کمک می کند. فردی که در این موقعیت قرار دارد به طور منظم با مشتریان ارتباط برقرار می کند و باید یک تصمیم گیرنده روشن بین و دقیق باشد. نقطه قوت یک ابتکار بازاریابی افقی اغلب در چشم انداز و توانایی مدیر ارتباطات بازاریابی برای انجام اهداف مطرح شده توسط تیم بازاریابی نهفته است.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع استراتژی بازاریابی افقی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

استراتژی بازاریابی درونگرا

استراتژی بازاریابی درونگرا چیست؟

در این مقاله قصد داریم به معرفی استراتژی بازاریابی درونگرا بپردازیم و تعریفی دقیق از استراتژی بازاریابی درونگرا را بیان کنیم. در ادامه به نحوه اجرا و پیاده سازی یک کمپین با رویکرد استراتژی بازاریابی درونگرا خواهیم پرداخت و شاخص های ارزیابی موفقیت آن را مورد بررسی قرار میدهیم. پس از خواندن این مقاله شما میدانید که چه نفراتی باید برای اجرای موفقیت آمیز یک استراتژی بازاریابی درونگرا بکار گرفته شوند و نقش هر یک از این ارکان چه خواهد بود.

مقدمه ای بر استراتژی بازاریابی درونگرا

سالهاست که شرکت‌ها سعی کرده‌اند با استفاده از تبلیغات سنتی مانند بنرها و ویدئوهای تعبیه‌شده، در اینترنت به مشتریان دسترسی پیدا کنند. متأسفانه، این شرکت‌ها اغلب به لطف نرم‌افزار مسدودکننده تبلیغات جدید که در حال گسترش است، نمی‌توانند تأثیر بگذارند. برای رفع این مشکل، مجله فناوری آنلاین آرس تکنیکا (Ars Technica) آزمایشی را در سال ۲۰۱۰ انجام داد. به مدت ۱۲ ساعت، مدیران وب سایت برنامه ای را راه اندازی کردند که با استفاده از نرم افزار مسدودکننده تبلیغات، محتوا را برای هر بازدیدکننده ای نامرئی می کرد. این برنامه کار می کرد و صفحات خالی را به هر بیننده ای که نرم افزاری برای فیلتر کردن تبلیغات خارج از صفحه نصب کرده بود نشان می داد.

واکنش عمومی به این آزمایش متفاوت بود. در حالی که برخی از خوانندگان این تلاش را ستودند، برخی دیگر با عصبانیت کلیک کردند. رهبران ارس تکنیکا مجبور بودند با این واقعیت مخالفت کنند که بسیاری از کاربران اینترنت از تبلیغات متنفرند. روش‌های سنتی تبلیغات در اینترنت آسیب دیده‌اند، زیرا کاربران بیشتر به تجربه‌ای بدون آگهی عادت کرده‌اند.

استراتژی بازاریابی درونگرا چیست؟

همانطور که آزمایش در ارس تکنیکا نشان می دهد، بسیاری از کاربران اینترنت اشکال «بازاریابی برونگرا» مانند بنرها و ویدیوهای جاسازی شده را بیشتر آزاردهنده می دانند تا جذاب. این به این دلیل است که همه اینها نمونه هایی از محتوایی هستند که کاربر انتخاب نمی کند. به جای وقفه در محتوای کاربر با تبلیغات، یک رویکرد درونگرا تبلیغات را به خود محتوا تبدیل می کند. بازاریابی درونگرا، استراتژی ارتباط با مشتریان بالقوه از طریق موارد و تجربیاتی است که آنها را مفید می دانند. با استفاده از رسانه هایی مانند وبلاگ ها و شبکه های اجتماعی، بازاریابان امیدوارند که بینندگان را با محتوایی که خودشان به دنبال آن هستند سرگرم کرده و آگاه کنند.

بازاریابی درونگرا با ارتباط مخاطبان با محتوای مفید از طریق ابزارهای ارگانیک، مانند موتورهای جستجو و به اشتراک گذاری پیوندها با دوستان، با مخاطبان درگیر می شود. به عنوان مثال، یک پست وبلاگ ماهرانه در مورد محصول مورد علاقه یک وبلاگ نویس با این مشتری بالقوه به گونه ای صحبت می کند که تبلیغات بنری نمی تواند. این رویکرد شخصی‌تر به بازاریابی، مزیت بیشتری برای دسترسی به افرادی دارد که قبلاً اولین گام را برای خرید برداشته‌اند. بازاریابی درونگرا به جای استفاده از یک رویکرد برونگرا (قرار دادن تبلیغات در جایی که فرض می شود مشتریان خواهند بود)، ارزشی را برای مصرف کنندگانی که در حال حاضر فعالانه در جستجوی اطلاعات در مورد یک محصول هستند، فراهم می کند.

بیشتر بخوانید:تعریف دقیق استراتژی بازاریابی برون گرا (برونگرا) چیست؟

 

روش های مختلف در استراتژی بازاریابی درونگرا

  • وبلاگ های موضوعی
  • کمپین های رسانه های اجتماعی (فیس بوک، توییتر، پینترست)
  • کتاب های الکترونیکی
  • متن وب سایت بهینه شده برای موتورهای جستجو (SEO).
  • ویدیوهای ویروسی
  • سمینارهای مبتنی بر وب (وبینار)

بیشتر بخوانید:استراتژی بازاریابی صنعتی چیست؟

 

بهینه سازی موتورهای جستجو در یک نگاه

گوگل، پرکاربردترین موتور جستجوی جهان، الگوریتم پیچیده ای را برای تعیین محل نمایش صفحات وب در لیست رتبه بندی شده پیاده سازی می کند. مطالب بازاریابی درونگرا که از متن منحصربفرد و غنی از کلمات کلیدی استفاده می کنند، رتبه های بالایی کسب می کنند و هر چه افراد بیشتری از یک صفحه بازدید کنند، رتبه آن بالاتر می رود.

نمودار استراتژی بازاریابی درونگرا

چه کسانی از بازاریابی درونگرا استفاده می کنند؟

در حالی که بازاریابی درونگرا به ویژه برای هر کسب و کاری که در اینترنت فعالیت می کند مناسب است، حقیقت این است که یک استراتژی موثر برای طیف گسترده ای از سازمان ها در زمینه های مختلف است. سازمان‌های غیرانتفاعی با مواد بازاریابی درونگرا مانند کمپین‌های رسانه‌های اجتماعی و ویدیوهای ویروسی موفقیت زیادی کسب کرده‌اند. این استراتژی‌ها به سازمان‌های غیر دولتی کمک می‌کنند تا ذینفعان خود را با اهداف سازمان مرتبط کنند، نه تنها به افرادی که قبلاً به موضوع علاقه‌مند هستند دسترسی پیدا کنند، بلکه اطلاعاتی را که به راحتی می‌توان آن‌ها را پیدا کرد برای دیگران فراهم می‌کند. (همچنین به بازاریابی ویروسی مراجعه کنید)

کمپین های سیاسی نیز کاربران اصلی بازاریابی درونگرا هستند. همه، از نامزدهای شورای شهر گرفته تا افرادی که در رده های بالای انتخابات ملی هستند، اعداد بسیار چشمگیری را از وبلاگ ها، رسانه های اجتماعی و مطالب آنلاین تعاملی دیده اند. واشنگتن پست گزارش داد که پرزیدنت باراک اوباما بیش از ۵۰۰ میلیون دلار از طریق کمک های مالی اینترنتی در طول مبارزات انتخاباتی خود در سال ۲۰۰۸ جمع آوری کرد که بخش مهمی از بازاریابی درونگرا داشت. مخاطبانی که بهترین پاسخ را به بازاریابی درون‌گرا می‌دهند، تمایل دارند در انتهای طیف جوان‌تر زندگی کنند، اما این تنها به دلیل جدید بودن نسبی اینترنت است. بازاریابی درونگرا ذاتاً با انتخاب و تعامل هدایت می شود. مخاطبی که به محتوای تعاملی اینترنت عادت کرده است، طبیعتاً مطالب درونگرا را جذاب‌تر خواهد یافت.

بیشتر بخوانید:تعریف دقیق استراتژی بازاریابی اینترنتی چیست؟

 

نحوه اجرای استراتژی بازاریابی درونگرا چگونه است؟

هنگامی که شما یک استراتژی بازاریابی درونگرا ایده آل را برای یک سازمان دنبال می کنید، باید روی یک چارچوب سه مرحله ای تمرکز کنید: برنامه ریزی، تجزیه و تحلیل، تجدید نظر.

  • برنامه ریزی: قبل از اینکه مواد بازاریابی ایجاد کنید و آنها را به مرحله اجرا در آورید، باید کمی زمان بگذارید تا یک برنامه مناسب طراحی کنید. تعیین کنید که هدف نهایی شما چیست، آیا فروش یک محصول خاص، ثبت نام مشتریان جدید برای یک سرویس ، یا هر نتیجه دلخواه دیگری است. هنگامی که بدانید می‌خواهید کمپین بازاریابی درون‌گرا به چه هدفی برسد، تصمیم بگیرید که در راه رسیدن به آن هدف، چه چیزی را به مشتری بالقوه ارائه می‌دهید.
  • تجزیه و تحلیل. ایجاد یک برنامه، تجزیه و تحلیل تأثیر مواد بازاریابی مورد استفاده را آسان تر می کند. بررسی ارقام مرتبط با مطالب در فواصل زمانی منظم، مانند تعداد بازدیدهایی که یک پست وبلاگ دریافت می‌کند، تعداد خوانندگانی که وارد صفحه فروش شده‌اند، و اینکه آیا فروش از زمان شروع کمپین افزایش یافته است یا خیر، مهم است. این به تعیین اهداف و معیارهای افزایشی در مرحله برنامه ریزی کمک می کند تا به این ارقام ارزش نسبی داده شود. (همچنین به بازاریابی تحلیلی مراجعه کنید)
  • تجدید نظر کنید. پس از اجرای برنامه بازاریابی و جمع آوری داده ها برای تعیین اثربخشی، باید استراتژی خود را تجدید نظر کنید. شما می توانید آنچه را که یاد گرفته اید جمع آوری کنید و به جای اینکه هر بار از ابتدا شروع کنید، درس را به یک کمپین قوی تر تبدیل کنید. نگهداری سوابق خوب و تهیه گزارشات کامل برای این فرآیند یادگیری حیاتی است.

 

مبارزات انتخاباتی اوباما در سال ۲۰۰۸

ادورتایزینگ ایج(Advertising Age) در سال ۲۰۰۸ سناتور باراک اوباما را به دلیل کمپین موفقیت آمیز انتخابات ریاست جمهوری خود به عنوان بازاریاب سال معرفی کرد و شرکت هایی مانند اپل و نایک را شکست داد. آنها استفاده بی‌سابقه از وثیقه «وب ۲.۰» مانند بازاریابی رسانه‌های اجتماعی، کپی سایت قوی، و ویدیوهای ویروسی را به عنوان هسته اصلی یک کمپین مردمی ذکر می‌کنند که صدها میلیون دلار کمک مالی کوچک از سوی افرادی که به صورت آنلاین به این کمپین کمک کردند، ایجاد کرد.

 

چه کسانی در استراتژی بازاریابی درونگرا باید استخدام شوند؟

بازاریابی از هر نوعی یک تلاش گروهی است، به ویژه برای استراتژی‌های محتوایی مانند بازاریابی درونگرا. فرصت‌های شغلی زیادی در هر مرحله از کمپین وجود دارد، از جنبه خلاقانه تا موقعیت‌های مدیریتی بیشتر.

کپی رایتر

یک استراتژی بازاریابی فقط به اندازه مواد آن خوب است. مشاغل خلاقانه مانند کپی رایتینگ بر توسعه مواد بازاریابی متمرکز هستند. کپی رایترها پست های وبلاگ، کاغذهای سفید، متن وب سایت، برچسب ها و هر نوع محتوای دیگری را ایجاد می کنند که با مشتری درگیر باشد. برای یک کپی رایتر درک دقیق اصول سئو، لحن و پیام برند شرکت و مخاطبانی که مطالب در نظر گرفته شده برای رسیدن به آنها است، مهم است. بیشتر از همه، یک کپی رایتر باید مهارت های نوشتاری و ویرایش قوی داشته باشد، از اصول اولیه دستور زبان گرفته تا هنر ساختار جمله.

تحلیلگر داده

موفقیت یا شکست یک کمپین بازاریابی در ارقامی است که از تجزیه و تحلیل داده ها به دست می آید. یک تحلیلگر از انواع مختلف نرم افزار برای تعیین کمیت رفتارها و تعیین اثربخشی یک استراتژی معین استفاده می کند. این شامل نحوه مشاهده افراد از یک وب سایت، رابطه بین رفتار مشتری و تغییر در فروش، و بسیاری دیگر از نقاط داده ارزشمند در استراتژی بازاریابی است. تجزیه و تحلیل داده ها یک زمینه فنی و متمرکز بر اعداد است، بنابراین یک تحلیلگر خوب ذهن قوی برای ارقام و سطح بالایی از راحتی با تکنولوژی خواهد داشت. نرم افزار تجزیه و تحلیل بازاریابی به طور مکرر تغییر می کند، بنابراین یک تحلیلگر باید یادگیرنده سریعی باشد که در مورد فناوری های نوظهور به روز می ماند.

مدیر بازاریابی

کارایی و اثربخشی یک تیم بازاریابی اغلب به کیفیت رهبری آن بستگی دارد. نقش اصلی یک مدیر بازاریابی به عنوان تسهیل کننده ارتباط بین اعضای مختلف تیم است. مدیر به افراد در موقعیت های خلاق کمک می کند تا اطلاعات را با افراد دارای نقش های فنی به اشتراک بگذارند و کل تیم را بر روی اهداف مشترک متمرکز نگه می دارد. وظیفه مدیر این است که هر کمپین را به موقع، با بودجه و به درستی مستند نگه دارد. از آنجایی که مدیران بازاریابی باید با هر یک از اعضای تیم بازاریابی کار کنند، مدیر باید در هر جنبه ای از کمپین آگاه باشد. اگرچه مدیر نیازی به متخصص بودن در هر زمینه خاصی ندارد، اما باید اطلاعات و مطالبی را که کمپین را تشکیل می‌دهند، درک کند. این به مدیر اجازه می دهد تا بازخورد مفیدی به تیم بدهد و معیارهای بلندپروازانه اما واقع بینانه برای عملکرد کمپین تعیین کند.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع استراتژی بازاریابی درونگرا برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

استراتژی بازاریابی صنعتی

استراتژی بازاریابی صنعتی چیست؟

در این مقاله قصد داریم به معرفی استراتژی بازاریابی صنعتی بپردازیم و تعریفی دقیق از استراتژی بازاریابی صنعتی را بیان کنیم. در ادامه به نحوه اجرا و پیاده سازی یک کمپین با رویکرد استراتژی بازاریابی صنعتی خواهیم پرداخت و شاخص های ارزیابی موفقیت آن را مورد بررسی قرار میدهیم. پس از خواندن این مقاله شما میدانید که چه نفراتی باید برای اجرای موفقیت آمیز یک استراتژی بازاریابی صنعتی بکار گرفته شوند و نقش هر یک از این ارکان چه خواهد بود.

مقدمه ای بر استراتژی بازاریابی صنعتی

تفاوت بین یک شیرینی فروشی که یک تخته شکلات به یک مشتری می فروشد و یک سازنده شکلات که هزاران تخته شکلات را به یک فروشگاه شیرینی می فروشد را در نظر بگیرید. در حالی که فروش آب نبات به یک مشتری ممکن است به مهارت فروش و دانش در مورد سلیقه ها و هوس های فردی تکیه کند، فروش آب نبات به یک فروشگاه چیزی فراتر از بسته بندی جذاب نیاز دارد.در عوض، سازنده باید از توافق ایمن و سودآور بین دو سازمان اطمینان حاصل کند. تولیدکننده، کیفیت، هزینه و جذابیت مشتری شکلات‌های خود را به بازار عرضه می‌کند تا شیرینی‌فروشی را متقاعد کند و فروش آن‌ها به راحتی انجام شود.

استراتژی بازاریابی صنعتی چیست؟

استراتژی بازاریابی صنعتی که به عنوان بازاریابی کسب وکار به کسب و کار (B2B) نیز شناخته می شود، شاخه ای از ارتباطات و فروش است که در ارائه کالاها و خدمات به سایر مشاغل به جای مشتریان فردی تخصص دارد (به بازاریابی B2B مراجعه کنید). از آنجایی که بازاریابی صنعتی اغلب شامل سفارش‌های بزرگ و روابط بلندمدت بین تولیدکننده و مشتری است، فرآیند از اولین عرضه تا پایان فروش اغلب پیچیده‌تر از فرآیند بین یک کسب وکار و یک مشتری خصوصی است. در حالی که فروش B2C ممکن است بر تعاملات یک به یک بین دو طرف متمرکز شود، کسب‌وکارها معمولاً از تعدادی افراد تشکیل می‌شوند. قبل از اینکه محصول در قفسه های فروشگاه دیگر ظاهر شود، دو کسب وکار باید به توافقی برسند که شامل ساخت، خرید و ارسال هزاران محصول می شود.

بیشتر بخوانید:استراتژی اینفلوئنسر مارکتینگ چیست؟

 

افزایش استراتژی های بازاریابی صنعتی بین سال های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲

بین سال‌های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲، بازاریابی صنعتی در ایالات متحده همچنان تلاش و بودجه بیشتری را برای استراتژی‌های بازاریابی مبتنی بر اطلاعات انجام می‌داد. وبلاگ نویسی غنی از کلمات کلیدی در آن سال مالی ۱۳ درصد جهش کرد و محتوای ویدیویی و کتاب الکترونیکی جاسازی شده پس از آن بسیار عقب بود.

نمودار استراتژی بازاریابی صنعتی

چه کسانی از بازاریابی صنعتی استفاده می کنند؟

بسیاری از شرکت‌ها محصولاتی را تولید و به بازار عرضه می‌کنند که کاربرد کمی در سطح مشتری دارند، بنابراین تنها مشتریان آنها سایر مشاغل خواهند بود. برای مثال، شرکتی که ماشین‌های تولیدی در مقیاس بزرگ می‌سازد، بعید است یا نمی‌تواند آن ماشین‌آلات را به افراد خصوصی بفروشد، زیرا این مشتریان بعید به نظر می رسد بتوانند آن را بخرند یا اینکه اصلا به تجهیزاتی با این اندازه نیاز ندارند. ماشین آلات باید به کسب وکار دیگری فروخته شود که هم منابع و هم نیاز به تولید مقادیر زیادی از محصول خود را دارد، مانند یک کارخانه اسباب‌بازی فروشی که نیاز به ایجاد یک میلیون واحد از همان اسباب‌بازی در سال دارد.
بسیاری از شرکت های محصولات مصرفی بخش های بازاریابی ویژه ای را به طور خاص برای مشتریان B2B ایجاد می کنند. تولیدکنندگان مبلمان اغلب این کار را انجام می دهند و میز، صندلی و کاناپه های خود را به روی مشاغلی باز می کنند که ممکن است آنها را برای دفاتر شرکت خود بخواهند. این معمولاً زمانی اتفاق می‌افتد که کسب‌وکار سازنده به اندازه کافی بزرگ می‌شود تا بتواند سفارش‌های بزرگ‌تر را برآورده کند. ارائه دهندگان خدمات نیز گهگاه به مشتریان صنعتی گسترش می یابند تا از قراردادهای پرسودتر بهره ببرند. به عنوان مثال، یک رویه حقوقی متخصص در قانون قرارداد، می تواند دامنه خود را از نمایندگی فقط افراد به کمک به کسب و کارها در توسعه قراردادهای خود گسترش دهد.

بیشتر بخوانید:تعریف دقیق استراتژی مگامارکتینگ چیست؟

 

استراتژی های بازاریابی صنعتی

استراتژی بازاریابی صنعتی یک فرآیند پیچیده است که در مراحل مختلفی رخ می دهد. این می تواند شامل طیف گسترده ای از استراتژی های بازاریابی باشد، مانند:

  • وب‌سایت‌های اطلاعاتی با زبانی که برای سایر مشاغل طراحی شده است
  • ارائه های شخصی به کارکنان مدیریت مشتریان بالقوه
  • نمونه های محصول برای نشان دادن اطمینان به کیفیت محصول
  • ویدئوهای آنلاین نمایش محصولات و کارکنان فروش

 

فرآیند استراتژی بازاریابی صنعتی

اولین گام در توسعه یک برنامه استراتژی بازاریابی صنعتی مانند توسعه هر نوع برنامه بازاریابی: شناسایی مشتری است. تولید کننده باید بداند که چه نوع کسب و کارهایی از این محصول سود می برند. این یک پایه و تمرکز برای بقیه برنامه بازاریابی ایجاد می کند. در مرحله بعد، تولیدکننده باید معرفی خود را برای مشتریان احتمالی تنظیم کند. اگرچه شبکه های قدیمی و چهره به چهره در دنیای کسب وکار به کسب وکار زنده و فعال هستند، حضور آنلاین قوی از اهمیت فزاینده ای برخوردار است. مشتریان بالقوه همیشه در مورد یک شرکت قبل از مذاکره برای فروش محصول آن تحقیق می کنند. یک وب سایت با محتوای دقیق اما نه بیش از حد خاص در مورد شرکت و محصولات آن به عنوان یک معرفی عالی عمل می کند. (همچنین به بازاریابی وب مراجعه کنید)

در مثال قبلی ما از تولیدکننده‌های شکلات، آنها ممکن است یک وب‌سایت زیبا و خوش‌نویس ایجاد کنند که در مورد تاریخچه شرکتشان و آب‌نبات‌هایی که تولید می‌کنند صحبت کند. آنها سپس با اضافه کردن یک وبلاگ به روز شده در مورد محصولات جدید، یا پست کردن در شبکه های اجتماعی و اطلاع دادن به کاربران در مورد مکان هایی که می توانند شکلات خود را خریداری کنند، اثربخشی وب سایت را افزایش می دهند. هنگامی که یک مشتری بالقوه به محصول علاقه مند شد، تولید کننده باید تمرکز خود را از معرفی کلی حضور خود در وب به جلسات و ارائه های شخصی تر تغییر دهد. حتی اگر مشتری بلافاصله آماده امضای قرارداد نباشد، آشنایی با او با تماس حرفه ای و غیر تحمیلی می تواند سود زیادی داشته باشد.

ارتباط با مشتریان بالقوه از طریق ایمیل، مکالمات تلفنی و ارائه های حضوری به تقویت روابط تجاری کمک می کند. متخصصان سازنده شکلات ممکن است نمونه‌های محصول را با یادداشت‌های شخصی‌شده ارسال کنند تا قبل از یک جلسه کاری، تأثیری قوی داشته باشند. هنگامی که مشتری آماده بحث در مورد جزئیات یک قرارداد است، مرحله بازاریابی تقریباً به پایان رسیده است. تمرکز تمام مواد برای این مشتری خاص باید به حفظ یک رابطه کاری خوب تغییر کند. تولید کننده شکلات باید با مدیران حساب های خود برنامه ریزی محکمی برای نحوه نوشتن ایمیل و انجام مکالمات تلفنی با نمایندگان فروشگاه شیرینی و همچنین نحوه اطلاع رسانی آنها در مورد محصولات جدید داشته باشد. از آنجایی که فروشگاه دیگر مشتری جدیدی نیست، تمام ارتباطات باید مطابق با تجربه خاص آنها با تولیدکننده تنظیم شود. (به بازاریابی رابطه مند مراجعه کنید)

بیشتر بخوانید:تعریف دقیق استراتژی بازاریابی گوشه ای چیست؟

 

بازاریابی صنعتی قرن بیست و یکم

در سال ۲۰۰۹، شرکت شمشیربازی لوییس ای پیج (Louis E. Page) تصمیم گرفت وبلاگی با نکات و ترفندهایی برای استفاده از مواد نرده آهنی به روش های خلاقانه راه اندازی کند. به گفته شرکت مشاوره ویندمیل نتورکینگ (Windmill Networking)، تعهد LEP به محتوای خوب و هدفمند هزاران بازدید از صفحه را برای آنها به ارمغان آورد و فرصت هایی را برای نسل جدیدی از مشتریان صنعتی پس از بیش از ۲۰۰ سال فعالیت در این تجارت باز کرد.

 

چه کسانی در استراتژی بازاریابی صنعتی باید استخدام شوند؟

بازاریابی صنعتی حوزه وسیعی است که قطعات متحرک زیادی دارد. به این ترتیب، نقش های مختلفی وجود دارد که یک متخصص بازاریابی می تواند در بخش بازاریابی صنعتی یک شرکت ایفا کند.

مدیر برند

تصویر یک محصول اولین چیزی است که مشتری بالقوه می بیند. دغدغه اصلی یک مدیر برند، ایجاد تصویری از محصول و حفظ اشتیاق عمومی نسبت به آن در همه کانال‌های ارتباطی است. این شامل هنر و کپی‌نویسی برای یک محصول، مدیریت حضور تولیدکننده در رسانه‌های اجتماعی، و همکاری با شرکای تبلیغاتی برای افزایش آگاهی در مورد محصول است.

مدیر حساب ها

هنگامی که یک مشتری بالقوه علاقه خود را برای همکاری با تیم بازاریابی صنعتی یک شرکت ابراز کرد، نمایندگان آن شروع به ایجاد رابطه با یک مدیر حساب خواهند کرد. هدف نهایی مدیر حساب، نهایی کردن فروش است. این یک موقعیت بسیار مردم گرا است که مهارت های قوی بین فردی را با درک روشنی از محصول ترکیب می کند. مدیران حساب ها فقط فروشنده نیستند. آنها چهره شرکت هستند. این شغل به مهارت های ارتباطی بالاتر از حد متوسط، توجه باورنکردنی به جزئیات و حس قوی ریاضیات مرتبط با امور مالی نیاز دارد.

تحلیلگر داده

کسب‌وکارها دائماً اثربخشی کمپین‌های بازاریابی خود را دنبال می‌کنند و برای پیش‌بینی نیازها و روندهای آتی در حوزه خود به داده‌های دقیق تکیه می‌کنند. این امر به ویژه در دنیای بازاریابی صنعتی مهم است زیرا روندها بر رفتار نه تنها مشتریان فردی، بلکه بر کل بخش های چشم انداز کسب و کار تأثیر می گذارد. یک تحلیلگر داده های بازاریابی حقایق و ارقام مربوط به برنامه های بازاریابی گذشته یک کسب و کار را پردازش می کند و پیش بینی هایی ایجاد می کند که استراتژی های بازاریابی موثری را برای تلاش های آینده پیشنهاد می کند. این به مهارت های ریاضی قوی، مهارت های ارتباطی خوب و سواد کامپیوتری بالا نیاز دارد.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع استراتژی بازاریابی صنعتی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

استراتژی اینفلوئنسر مارکتینگ

استراتژی اینفلوئنسر مارکتینگ چیست؟

در این مقاله قصد داریم به معرفی استراتژی اینفلوئنسر مارکتینگ بپردازیم و تعریفی دقیق از استراتژی اینفلوئنسر مارکتینگ را بیان کنیم. در ادامه به نحوه اجرا و پیاده سازی یک کمپین با رویکرد استراتژی اینفلوئنسر مارکتینگ خواهیم پرداخت و شاخص های ارزیابی موفقیت آن را مورد بررسی قرار میدهیم. پس از خواندن این مقاله شما میدانید که چه نفراتی باید برای اجرای موفقیت آمیز یک استراتژی اینفلوئنسر مارکتینگ بکار گرفته شوند و نقش هر یک از این ارکان چه خواهد بود.

 

مقدمه ای بر استراتژی اینفلوئنسر مارکتینگ

بسیاری از مردم نسبت به تبلیغات بدبین شده اند. گفته‌ای که در هر مکان قابل تصوری ظاهر می‌شود، ادعاهای مضحک می‌کند، با بدترین غرایز ما بازی می‌کند، و چیزهایی را که جالب‌تر و ضروری‌تر هستند کنار می‌زند. در دنیایی که از تبلیغات اشباع شده است، برای آنها سخت است که به هر یک از ادعاهایی که بازاریابان می کنند اعتماد کنند. این بدبینی اغلب زمانی که توصیه هایی برای محصولات از سوی دوستان یا اعضای خانواده ارائه می شود، از بین می رود. یک توصیه قابل اعتماد اعتبار بیشتری نسبت به یک تبلیغ دارد. به همین دلیل است که طبق تحقیقات نت پاپ، ۷۹ درصد از کاربران شبکه های اجتماعی از این سایت ها برای یافتن اطلاعات و توصیه هایی در مورد محصولات استفاده می کنند. تبلیغ‌کنندگان متوجه می‌شوند که می‌توانند از قدرت رسانه‌های اجتماعی و سایر ابزارهای اینترنتی برای بازاریابی غیرمستقیم برای مشتریان خود استفاده کنند. هنگامی که آنها می توانند مردم را تشویق کنند تا در مورد محصولات خود به صورت آنلاین صحبت کنند و آنها را توصیه کنند، این تبلیغ کنندگان مزیت منحصر به فردی نسبت به رقبای خود به دست می آورند.

 

استراتژی اینفلوئنسر مارکتینگ چیست؟

استراتژی اینفلوئنسر مارکتینگ شامل بازاریابی محصولات و خدمات برای کسانی است که بر چیزهایی که دیگران می خرند تسلط دارند. این نفوذ بازار معمولاً از تخصص، محبوبیت یا شهرت یک فرد ناشی می شود. بازاریابی برای مخاطبان اینفلوئنسر مشابه بازاریابی دهان به دهان است، اما به طور اکید بر توصیه‌های صریح متکی نیست (به بازاریابی دهان به دهان مراجعه کنید). تأثیر می تواند از طیف وسیعی از مکان ها باشد. هر شخص، گروه، برند یا مکانی می تواند به طور بالقوه یک اینفلوئنسر باشد. به عنوان مثال، افراد مشهور اغلب برای بازاریابی محصولات مورد استفاده قرار می گیرند، زیرا آنها بسیار مورد احترام و قابل مشاهده هستند. وقتی یک سلبریتی از محصولی استفاده می‌کند، سازنده آن محصول در معرض دید قرار می‌گیرد و احترامی که از تأیید افراد مشهور ناشی می‌شود (به بازاریابی با افراد مشهور مراجعه کنید).

وبلاگ نویسان به اینفلوئنسرهای مهم تبدیل شده اند زیرا آنها را معتبر می دانند و دنبال کنندگان وفاداری دارند. وقتی یک وبلاگ نویس محصولی را توصیه می کند، نسبت به تبلیغات سنتی قابل اعتمادتر به نظر می رسد. با استفاده از اینفلوئنسرها، شرکت‌ها می‌توانند از بسیاری از بدبینی و شکی که به پیام‌های بازاریابی مستقیم معطوف می‌شود، اجتناب کنند. این شکل از بازاریابی منحصر به فرد است زیرا به جای مشتری، نیازهای اینفلوئنسر را جلب می کند. شرکت ها باید به اینفلوئنسرها احترام بگذارند و روابط باز و ارگانیکی برای اینفلوئنسر ایجاد کنند تا محصولی را تایید کند. این ممکن است شامل دسترسی اینفلوئنسر به محصولی که به زودی منتشر خواهد شد، یا دعوت از اینفلوئنسر برای بازدید حضوری از شرکت باشد.

تنها اشکال عمده اینفلوئنسر مارکتینگ این است که به اندازه بازاریابی سنتی قابل کنترل نیست. در حالی که برخی از اینفلوئنسرها تنها به تصویر مثبت یک محصول می افزایند، اینفلوئنسرهایی که با مشکلات قانونی مواجه می شوند یا از انظار عمومی خارج می شوند ممکن است بر شانس موفقیت یک محصول تأثیر منفی بگذارند. اگر اینفلوئنسرهایی که از محصولات استفاده می کنند، آنها را نادرست معرفی کنند یا رد کنند، بازاریابان باید برای مقابله با پیامدهای منفی آماده شوند.

بیشتر بخوانید:استراتژی بازاریابی اطلاعاتی چیست؟

 

نمونه هایی از استراتژی اینفلوئنسر مارکتینگ

شراب ردوود کریک (Redwood Creek) – شراب‌ساز یک پلتفرم اجتماعی به نام بلیز د تریل (Blaze the Trail) ایجاد کرد که به جایگاه برند، به عنوان فردی متعهد به پایداری و زندگی طبیعی کمک کرد. این پلتفرم دارای اطلاعات عمیق در مورد شراب سازی و شامل جلسات پرسش و پاسخ با شراب سازان است. با ارائه انبوهی از اطلاعات در مورد شراب در زمینه تصویر مورد نظر برند، ردوود کریک توانست پیامی را که شراب خواران تأاینفلوئنسر منتشر می کنند کنترل کند.
لا سنسه بیف(La Cense Beef) – به منظور آموزش مصرف کنندگان در مورد مزایای گوشت گاو تغذیه شده با علف، تولید کننده گوشت یک وب سایت با اطلاعاتی در مورد حرکت و کشاورزی پایدار به طور کلی راه اندازی کرد. آنها همچنین با وبلاگ نویسان غذاخوری که در بین خریداران گوشت لذیذ نفوذ دارند، تماس گرفتند. با آسان کردن این فرایند برای وبلاگ نویسان جهت تحقیق و نوشتن در مورد مزایای لا سنسه بیف، آنها توانستند پیام برند خود را منتشر کنند.
ماکارونی باریلا (Barilla)– این شرکت بسته‌های «آشپزخانه آزمایشی» را ارسال کرد که حاوی پاستا، سس و سایر محصولات باریلا برای میزبانی یک مهمانی شام بود. همان گیرندگان سپس غذا را طبخ کردند، آن را برای دوستان خود سرو کردند و عکس های واقعی از گردهمایی را در یک وب سایت آپلود کردند. این راهی برای انتشار ارگانیک در مورد ماکارونی باریلا بود. عکس‌های ارسال شده برای ایجاد تبلیغاتی با ظاهری معتبر که مشتریان واقعی باریلا را نشان می‌داد، استفاده شد.
جنرال موتورز (General Motors)- این خودروساز یک وب سایت انحصاری راه اندازی کرد که دسترسی آن به “GM Insiders” محدود بود. اینها مشتریانی بودند که دانش، سابقه و علاقه عمیقی به بسیاری از برندهای نمادین جنرال موتورز داشتند. این وب‌سایت اخبار، پیشنهادات، و نگاه‌های پنهانی را به نمایش گذاشت. جنرال موتورز با ارائه خدمات به این بخش پرشور از پایگاه مشتریان خود، توانست آنها را تشویق کند که درمورد خودروهای خود با دوستان و خانواده صحبت کنند.

بیشتر بخوانید:تعریف دقیق استراتژی بازاریابی دم بلند چیست؟

 

چه کسانی از استراتژی اینفلوئنسر مارکتینگ استفاده می کنند؟

طبق گفته انجمن بازاریابی دهان از دهان (http://womma.org/)، برندها هر روز ۳.۳ میلیارد بار در آمریکا ذکر می شوند. مردم در مورد همه چیز از غذاهای میان وعده گرفته تا ماشین آلات صنعتی صحبت می کنند. هر کسب و کاری، صرف نظر از صنعتی که در آن فعالیت می کند، می تواند از ایجاد مکالمه پیرامون محصولات خود بهره مند شود. (به Buzz Marketing مراجعه کنید) کسب و کارهای کوچک ممکن است از استراتژی های آنلاین ارزان قیمت برای ارتباط با اینفلوئنسرها استفاده کنند. یک رستوران جدید می تواند مشتریان را تشویق کند تا نظرات خود را به صورت آنلاین بنویسند. یک شرکت محوطه سازی می تواند یک وبلاگ باغبانی مفید راه اندازی کند. نفوذ به همان اندازه که در سطح ملی قدرتمند است در سطح محلی نیز قدرتمند است.

شرکت های بزرگتر استراتژی های بازاریابی اینفلوئنسر جامعی را توسعه می دهند که در سراسر پلتفرم ها گسترش می یابد. آنها می توانند شراکت های گران قیمتی را با افراد مشهور یا برندهای دیگر تشکیل دهند تا به موقعیت محصولات خود کمک کنند (به بازاریابی سلبریتی مراجعه کنید). یک شرکت نوشیدنی انرژی‌زا را در نظر بگیرید که می‌خواهد برای مخاطبان جوان‌تر بازاریابی کند. آنها می توانستند اسپانسر یک اسنوبردسوار شوند و در مسابقات نوشیدنی رایگان پخش کنند. این راهی برای جذب مخاطبان جوانی است که بر دوستان و همکلاسی های خود تأثیر می گذارد. برای شرکت‌های بزرگ‌تر، اینفلوئنسر مارکتینگ باید تلاشی جامع و مداوم باشد زیرا آنها روابط اینفلوئنسر موجود را حفظ می‌کنند.

نمودار استراتژی اینفلوئنسر مارکتینگ

 

استراتژی های موثر اینفلوئنسر مارکتینگ

مرتبط ترین اینفلوئنسرها را شناسایی کنید – ابزارهای دیجیتالی مانند SocMetrics و Appinions تجزیه و تحلیل چشم انداز رسانه های اجتماعی را برای تأثیرگذارترین پروفایل ها بر اساس جغرافیا، طبقه بندی یا سایر داده های جمعیتی برای شرکت ها آسان می کند.
با اینفلوئنسرها رابطه برقرار کنید – قبل از اینکه از آنها بخواهید از یک محصول یا شرکت حمایت کنند، سعی کنید با یک اینفلوئنسر رابطه برقرار کنید. یک پیام ساده در فیس بوک یا توییتر می تواند به جذب یک اینفلوئنسر جدید احتمالی برای شرکت کمک کند.
ترجیحات اینفلوئنسرهای خود را بیابید – محتوا و مطالب تبلیغاتی را به اینفلوئنسرها در قالبی که برای آنها راحت تر است ارائه دهید، چه فرمت چاپی، ویدیویی، صوتی یا فرمت های دیگر.
از مقررات پیروی کنید – FTC ایجاب می کند که همه و همه اتصالات مادی افشا شود. ابزارهای آنلاین ساده، فرآیند افشا را ساده و بدون درز می کنند.
دسترسی به محتوا را آسان کنید – اگر اینفلوئنسرها به راحتی در وبلاگ ها، صفحات فیس بوک و سایر پورتال های خود ادغام شوند، احتمال بیشتری وجود دارد که محتوا را با دنبال کنندگان خود به اشتراک بگذارند. ابزارهای آنلاین مانند SocialChorus توزیع محتوا را برای شرکت ها آسان می کند.
از سایت‌های کوچک شبکه‌های اجتماعی غافل نشوید – زمانی که به رسانه‌های اجتماعی فکر می‌کنید، این تمایل وجود دارد که فقط به فیس‌بوک، یوتیوب و توییتر فکر کنید. اما اینستاگرام ۳۰ میلیون کاربر دارد و در حال رشد است. سایت های شبکه های اجتماعی کوچک نیز می توانند انتظار نفوذ قابل توجهی داشته باشند.

بیشتر بخوانید:تعریف دقیق استراتژی بازاریابی اجازه ای چیست؟

 

چگونه یک برنامه استراتژی اینفلوئنسر مارکتینگ ایجاد می شود؟

اولین قدم یک برنامه بازاریابی تأثیرگذار، تعیین اهداف برای کمپین است. به طور معمول، اهداف اینفلوئنسر مارکتینگ اغلب کمتر در مورد افزایش فروش و بیشتر در مورد افزایش سر و صدا و آگاهی عمومی است. قبل از تماس با هر اینفلوئنسر، یک شرکت باید اهداف خود را با عبارات قابل اندازه گیری تعریف کند و دقیقاً آنچه را که امیدوار است انجام دهد، مشخص کند. پس از تعیین اهداف، شرکت باید با تحقیق در مورد جمعیت شناسی و بازارهای هدف، تأثیرگذارانی را که می خواهند با آنها تماس بگیرند، شناسایی کند. جستجوهای ساده در گوگل و فیس بوک می تواند نشان دهد که چه کسی بر مصرف کنندگان تأثیر دارد. به عنوان مثال، جستجوی اتومبیل‌ها نتایجی را برای وبلاگ‌های خودرو، بررسی‌های خودرو، و وب‌سایت‌های علاقه‌مندان نشان می‌دهد. شرکت های تحقیقاتی بازار خدماتی را ارائه می دهند که به بازاریابان کمک می کند تا مشخص کنند مشتریانشان بیشتر تحت تأثیر چه کسانی هستند. این شرکت باید تصمیم بگیرد که چه تعداد اینفلوئنسر را می‌خواهد هدف قرار دهد و سپس آن‌هایی را انتخاب کند که به بهترین نحو اهداف کمپین را برآورده می‌کنند.

سپس شرکت‌ها شروع به تجزیه و تحلیل اینفلوئنسرهایشان می‌کنند که کجا جمع می‌شوند، مخاطبانشان چه کسانی هستند و چه نوع پیامی را منتشر می‌کنند. مطالعه دقیق ترجیحات اینفلوئنسرها باعث می شود بعداً به آنها دسترسی پیدا کنید. هنگامی که شرکت آماده تماس با اینفلوئنسر است، آنها از طریق رسانه های اجتماعی یا سایر روش های غیررسمی ارتباط برقرار می کنند. هدف ایجاد یک رابطه ارگانیک است که کاملاً مبتنی بر تأیید و فروش نباشد. اینفلوئنسرهایی که با آنها محترمانه رفتار می شود، مدافعان واقعی شرکت هایی می شوند که درباره آنها می نویسند.

بازاریابان باید هر چند ماه یکبار اهداف را برای ردیابی موفقیت یا شکست برنامه تأثیرگذار بررسی کنند. اگر برنامه ای اثر مطلوب را نداشته باشد، شرکت ها باید به طرق مختلف با تأثیرگذاران جدید ارتباط برقرار کنند. اینفلوئنسرهایی که موثر باقی می مانند باید مورد محاکمه قرار گیرند تا به حمایت از شرکت در وبلاگ ها و وب سایت های خود ادامه دهند.

چه کسانی در استراتژی اینفلوئنسر مارکتینگ باید استخدام شوند؟

فرآیند استراتژی اینفلوئنسر مارکتینگ باید در چندین مرحله از چرخه زندگی محصول اجرا شود، بنابراین موقعیت های گوناگونی از حوزه بازاریابی را می توان برای اجرای این استراتژی بازاریابی به کار گرفت. همچنین برای موفقیت در یک کمپین بازاریابی باید تمام ارکان فعال در ان حوزه به خوبی در کنار هم کار کنند. در ادامه چند سمت اصلی در اجرای استراتژی اینفلوئنسر مارکتینگ آورده شده است.

مدیر بازاریابی رسانه های اجتماعی

مدیران بازاریابی رسانه های اجتماعی از ابزارهایی مانند فیس بوک، یوتیوب و توییتر برای بازاریابی محصولات و خدمات یک شرکت استفاده می کنند. استفاده از رسانه های اجتماعی برای ارتباط با مشتریان، تشویق تبلیغات و ایجاد تصاویر برند، مسئولیت آنها خواهد بود. شرکت های بزرگتر تیم های کاملی از بازاریابان دارند که با رسانه های اجتماعی کار می کنند.

مدیر برند

مدیران برند، همه تبلیغات را حول یک برند واحد هدایت و نظارت می کنند. وظیفه آنها ایجاد هویت برای یک برند و سپس تقویت آن هویت از طریق تبلیغات و ارائه محصول جدید است. اینفلوئنسر مارکتینگ اغلب به عنوان بخشی از برندسازی استفاده می‌شود، زیرا تصویر اینفلوئنسر به محصولاتی که آنها تأیید می‌کنند منتقل می‌شود.

طراح تعاملی

طراحان تعاملی رابط هایی را ایجاد می کنند که در وب سایت ها، برنامه های تلفن همراه و برنامه های رایانه ای استفاده می شوند. هر زمان که یک مشتری از طریق فناوری با یک شرکت تعامل داشته باشد، تجربه او توسط یک طراح تعاملی هدایت می شود.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع استراتژی اینفلوئنسر مارکتینگ برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

استراتژی بازاریابی اطلاعاتی چیست؟

در این مقاله قصد داریم به معرفی استراتژی بازاریابی اطلاعاتی بپردازیم و تعریفی دقیق از استراتژی بازاریابی اطلاعاتی را بیان کنیم. در ادامه به نحوه اجرا و پیاده سازی یک کمپین با رویکرد استراتژی بازاریابی اطلاعاتی خواهیم پرداخت و شاخص های ارزیابی موفقیت آن را مورد بررسی قرار میدهیم. پس از خواندن این مقاله شما میدانید که چه نفراتی باید برای اجرای موفقیت آمیز یک استراتژی بازاریابی اطلاعاتی بکار گرفته شوند و نقش هر یک از این ارکان چه خواهد بود.

مقدمه ای بر استراتژی بازاریابی اطلاعاتی

“هرچه بیشتر در مورد آنچه شما به دنبال آن هستید بفهمیم، بهتر می توانیم به شما پاسخ دهیم.”
-دکتر. وینتون سرف، پیشگام اینترنت

دکتر وینتون گری سرف شاید یکی از معتبرترین متخصصان در زمینه فناوری اینترنت باشد که به طور مستقیم با کسانی کار می کند که به طور مؤثر وب را به شکلی که ما می شناسیم ایجاد کرده اند. نقل قول بالا از مصاحبه ای در فوریه ۲۰۱۱ سرف با فرد گلیک انجام داد و توضیح داد که چرا جستجوی اطلاعات، نیروی محرکه قدرتمندی در نحوه استفاده مردم از اینترنت است. همانطور که اطلاعات مربوط به سرگرمی‌ها، علایق و رفتار خرید ما عمومی‌تر می‌شود، شرکت‌ها مهارت بیشتری در ارائه آنچه می‌خواهیم به ما خواهند داد. با ارائه داده های مفید به مخاطبان، شرکت ها علاقه به محصولات و خدمات را تشویق می کنند و شهرت خود را نزد مصرف کنندگان بهبود می بخشند.

استراتژی بازاریابی اطلاعاتی چیست؟

هدف اصلی یک استراتژی بازاریابی اطلاعاتی جلب توجه کسانی است که یا از قبل به آنچه محصول ارائه می دهد علاقه مند هستند یا ممکن است پس از یادگیری این حقایق جدید علاقه مند شوند. اینترنت تحت سلطه استراتژی بازاریابی اطلاعاتی است، اما این تنها جایی نیست که می‌توان آن را پیدا کرد. همه چیز از بروشور گرفته تا بیلبورد می تواند از بازاریابی اطلاعاتی به عنوان تاکتیکی برای جلب توجه مخاطب استفاده کند. این عمل در اینترنت رایج تر است زیرا جستجوی اطلاعات در مورد موضوعات خاص آنلاین آسان است.

بیشتر بخوانید:تعریف دقیق استراتژی بازاریابی اینترنتی چیست؟

به عنوان مثال، یک بیلبورد برای یک سرویس تهیه مالیات ممکن است بگوید: «از هر ده نفر، دو نفر بیش از حد مالیات خود را پرداخت می کنند!» و این اطلاعات توجه راننده گاه به گاه را جلب می کند که ممکن است بعداً با آن تهیه کننده مالیات تماس بگیرد. به طور مشابه، وب‌سایت تهیه‌کننده مالیات با نمودارها و مقالاتی که اطلاعات مشابهی را ارائه می‌کنند، در نتایج جستجو برای هر کسی که به دنبال اطلاعاتی درباره مالیات‌ها از طریق موتور جستجویی مانند گوگل است، نشان داده می‌شود. در هر دو مورد، اطلاعات همان چیزی است که در وهله اول مخاطب را جذب می کند. مهمتر از همه، داده هایی که شرکت در اختیار مشتری بالقوه خود قرار می دهد، باعث ایجاد اعتماد بین مشتری و کسب و کار می شود و این احتمال را افزایش می دهد که مشتری با خرید آنچه که کسب و کار ارائه می دهد احساس راحتی کند.

اعتبار “نقطه شیرین”

در یک مطالعه طولانی مدت در مورد نحوه واکنش مردم به تبلیغات، مجله تحقیقات کسب و کار دریافت که تبلیغات اطلاعاتی زمانی مثبت‌تر دریافت می‌شوند که بیننده نه تنها داده‌ها را منطقی، بلکه معتبر نیز بداند. ارائه محتوای اطلاعاتی با احساس اطمینان و اقتدار بسیار مهم است.

انواع استراتژی بازاریابی اطلاعاتی

روش های مختلف در استراتژی بازاریابی اطلاعاتی

استراتژی بازاریابی اطلاعاتی اشکال مختلفی دارد. هر روشی برای ارائه داده های مفید به مخاطب واجد شرایط است.

  • لیست سریع حقایق و ارقام
  • مقالات موضوعی، کتاب های الکترونیکی و وبلاگ ها
  • فیلم های آموزشی یا اطلاعاتی
  • درس های “چگونگی”
  • بروشورها
  • پست های شبکه های اجتماعی اطلاعاتی

بیشتر بخوانید:استراتژی بازاریابی یکپارچه چیست؟

چه کسانی از استراتژی بازاریابی اطلاعاتی استفاده می کنند؟

کسب و کارهای انتفاعی از بازاریابی اطلاعاتی برای نشان دادن تخصص خود در محصولات خود استفاده می کنند. این امر نه تنها باعث می‌شود که آن‌ها شایسته اعتماد مشتری به نظر برسند، بلکه باعث می‌شود مشتری احساس کند که می‌تواند تصمیم آگاهانه‌تری در مورد هر خرید احتمالی بگیرد. به عنوان مثال، فروشگاه‌های ابزارهای پیشرفته اغلب فهرست‌های مختصری از مشخصات محصول را در صفحه نمایش خود قرار می‌دهند تا مشتری دقیقاً بداند که یک ابزار خاص می‌تواند چه کاری انجام دهد. (به بازاریابی محصول نیز مراجعه کنید)

سازمان‌های غیرانتفاعی به شدت به بازاریابی اطلاعاتی متکی هستند تا کمک‌کنندگان خود را به دلایل خاص علاقه‌مند کنند و سرمایه‌گذاری شخصی خود را در موضوعات خاص هدایت کنند. یک NPO فرضی که به ممنوعیت آدامس‌های حباب‌دار اختصاص داده می‌شود، می‌تواند کمک‌های مالی و داوطلبان را با یک وب‌سایت پر از جداول و نمودارهایی جذب کند که نشان می‌دهد سالانه چند کفش از افرادی که به‌طور تصادفی پا روی آدامس می‌گذارند، خراب می‌شوند.

بسیاری از مؤسسات آموزشی در هر سطحی، از برنامه های پیش دبستانی گرفته تا دانشگاه های بزرگ و همه چیز در این بین، از بازاریابی اطلاعاتی برای جذب دانش آموزان بالقوه استفاده می کنند. به ندرت پیش می آید که چنین سازمانی بروشوری را که در آن آمارهای مفیدی مانند نرخ فارغ التحصیلی و برجسته کردن امکانات برنامه را توضیح دهد، تهیه نکند. برای یک مثال خوب، این صفحه را که برای دانشجویان آینده نگر در دانشگاه واشنگتن است، مطالعه کنید. این صفحه داده‌هایی درباره دستاوردهای دانشجویان، کارکنان و برنامه‌های خاص ارائه می‌کند تا نشان دهد هر کسی که در دانشگاه حضور می‌یابد می‌تواند به دستاوردهای بزرگی دست یابد.

چهار نفر از پنج دندانپزشک

در اواسط دهه ۱۹۶۰، آدامس های برند تریدنت (Trident) یک کمپین بازاریابی اطلاعاتی را معرفی کرد که به قدری محبوب و به راحتی قابل یادآوری شد، به کلیشه ای تبدیل شد که بسیاری از رقبای آنها در اوایل قرن بیست و یکم آن را مسخره می کردند. تریدنت برای بیمارانی که آدامس می جوند کمپینی راه اندازی کرد که به “از هر پنج دندانپزشک چهار نفر” معروف بود و آدامس های بدون قند توصیه می کردند. در آن زمان، تریدنت یکی از تنها برندهایی بود که آدامس های بدون قند را ارائه می کرد، بنابراین کمپین آنها، به زبان ساده، قویاً پیشنهاد کرد که اکثر دندانپزشکان تریدنت را تایید کنند. این تصور که آدامس بدون قند تأثیر مثبتی بر سلامت دندان دارد تا به امروز ادامه دارد.

بیشتر بخوانید:تعریف دقیق استراتژی بازاریابی آفلاین چیست؟

نحوه اجرای استراتژی بازاریابی اطلاعاتی چگونه است؟

نام بازی در استراتژی بازاریابی اطلاعاتی ساده است. نیازی به بیش از حد فکر کردن یا توسعه بیش از حد محتوای اطلاعاتی استراتژیک وجود ندارد. یکی از مزایای بازاریابی اطلاعاتی این است که همیشه به جمعیت شناسی هدف نیاز ندارد. در بسیاری از موارد، کسانی که اطلاعات مربوط به یک محصول را جالب می دانند، بخش قابل توجهی از افرادی را تشکیل می دهند که علاقه مند به خرید آن محصول هستند. (به بازاریابی شاتگان نیز مراجعه کنید) اگر قرار است یک کمپین به طور خاص برای جمعیت هدفی انجام شود، اولین گام این است که مشخص شود چه جنبه‌هایی از محصول برای آن‌ها جالب است و سپس مطالب اطلاعاتی ایجاد شود که به وضوح آن داده‌ها را به اشتراک بگذارد. به عنوان مثال، والدین کودکان کوچک احتمالاً بیشترین علاقه را به ویژگی‌های ایمنی خودرو دارند، در حالی که افراد جوان و مجرد ممکن است بیشتر بر روی قیمت یا مصرف سوخت تمرکز کنند.

هدف از بازاریابی اطلاعاتی جذب مشتریان با محتوای مفیدی است که به سرعت و با کمی تلاش توجه آنها را جلب می کند. اطلاعات هر چه که باشد، باید ساده و قابل خواندن باشد. خلاصه داده‌ها، «نوجوانان بیشتر شکلات می‌خواهند» ممکن است دقیق‌تر از این جمله باشد، «افراد بین ۱۳ تا ۱۹ سال تمایل دارند شکلات را به طعم‌های رایج دیگر ترجیح دهند»، اما نزدیک شدن به آن نیز بسیار سخت‌تر است. (همچنین به بازاریابی محتوا مراجعه کنید)

همه مطالب در یک کمپین بازاریابی اطلاعاتی باید لحن یکسان و زیبایی شناسی یکسانی داشته باشند. این ثبات به ساخت یک برند کمک می کند و کمپین را متمرکز نگه می دارد. اطلاعات نباید تصادفی یا نامرتبط به نظر برسند. داده‌های مربوط به اثربخشی کمپین بازاریابی اطلاعاتی باید در طول فرآیند جمع‌آوری شود و در پایان تجزیه و تحلیل شود تا مشخص شود چه چیزی در مورد آن مؤثر بوده و چه چیزی کوتاه است. این کمک می کند تا مشخص شود اکثر مشتریان شرکت می خواهند در مورد محصول بدانند و چه شکلی از ارائه مطابق با سلیقه مشتری معمولی است.

چه کسانی در استراتژی بازاریابی اطلاعاتی باید استخدام شوند؟

تمام کارهای مربوط به حوزه تخصصی بازاریابی اطلاعاتی را می توان به سه دسته تقسیم کرد: داده، ارائه و سازمان. در زیر نمونه هایی از هر دسته آورده شده است.

تحلیلگر داده

در طول فرآیند یک کمپین بازاریابی اطلاعاتی، تجزیه و تحلیل داده ها حیاتی است. قبل از شروع کمپین، تحلیلگر داده اطلاعاتی را که به عنوان ستون فقرات کمپین عمل می کند، تحقیق و جمع آوری می کند. این نقش به ثبت تأثیر خود کمپین پس از راه‌اندازی آن تغییر می‌کند و پس از پایان آن با ارزیابی نهایی کمپین به پایان می‌رسد. این یک موقعیت بسیار فنی است و نیاز به درک دقیق ریاضی دارد. سواد کامپیوتری بالا و توانایی بیان داده های پیچیده و فنی به روش های ساده و سرراست الزامی است.

متخصص محتوا

با داده های خام به عنوان بلوک های سازنده کمپین، توسعه دهندگان محتوا بر ارائه یک استراتژی بازاریابی اطلاعاتی تمرکز می کنند. محتوای خلاق این است که مشتریان چگونه آن داده ها را تجربه می کنند و از طریق مطالب نوشتاری، هنری و تعاملی با حقایق و آمار درگیر می شوند. این امر مستلزم مهارت‌های ارتباطی عالی نوشتاری و کلامی، دانش شیوه‌های بهینه‌سازی موتور جستجو، پیش‌زمینه محکم در طراحی بصری و/یا تجربه طراحی وب‌سایت است.

مدیر بازاریابی

هر کمپین بازاریابی، به‌ویژه کمپین‌هایی مانند کمپین‌های بازاریابی اطلاعاتی که به هماهنگی زیادی نیاز دارد، تحت رهبری قوی بهترین عملکرد را دارد. یک مدیر بازاریابی باید بتواند هر جنبه ای از فرآیند بازاریابی اطلاعاتی را درک کند و در ایجاد انگیزه و ارتباطات مهارت داشته باشد. به عنوان یک نقش مدیریتی، این شغل نیاز به یک حس خوب از زمان و بهره وری منابع دارد تا کل تیم بازاریابی را بر ایجاد بهترین کمپین ممکن متمرکز کند.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع استراتژی بازاریابی اطلاعاتی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

استراتژی بازاریابی یکپارچه

استراتژی بازاریابی یکپارچه چیست؟

در این مقاله قصد داریم به معرفی استراتژی بازاریابی یکپارچه بپردازیم و تعریفی دقیق از استراتژی بازاریابی یکپارچه را بیان کنیم. در ادامه به نحوه اجرا و پیاده سازی یک کمپین با رویکرد استراتژی بازاریابی یکپارچه خواهیم پرداخت و شاخص های ارزیابی موفقیت آن را مورد بررسی قرار میدهیم. پس از خواندن این مقاله شما میدانید که چه نفراتی باید برای اجرای موفقیت آمیز یک استراتژی بازاریابی یکپارچه بکار گرفته شوند و نقش هر یک از این ارکان چه خواهد بود.

مقدمه ای بر استراتژی بازاریابی یکپارچه

آیا واقعاً کل بزرگتر از مجموع اجزای آن است؟ در عمل استراتژی بازاریابی یکپارچه، پاسخ بدون شک مثبت است. برای مثال، چرخش اخیر برند دومینوز پیتزا (Domino’s Pizza) را در نظر بگیرید که بر این باور است که پیتزای آنها طعمی شبیه مقوا و سس کچاپ داشت. دومینو یک کمپین مخاطره آمیز حول مفهوم گوش دادن واقعی به مشتریان خود ایجاد کرد و این مفهوم را در هر کاری که انجام می دادند یکپارچه کرد. در تلویزیون، آنها نظرات مشتریان را، چه خوب و چه بد، و محصولاتی را که توسط کارمندان در سرتاسر کشور تصور شده بود، برجسته کردند. آنها به صورت آنلاین از طریق حضور در رسانه های اجتماعی خود از بازخورد ها استقبال کردند. برنامه هایی را ارائه کردند که مشتریان می توانستند پیتزاهای خود را برای تحویل بسازند. این کمپین استراتژیک، جمعی، یکپارچه و مهمتر از همه موفقیت آمیز بود.

جهان به طور فزاینده ای توسط فناوری به هم متصل شده است و شرکت ها را ملزم به توسعه کمپین های بازاریابی در کانال های رسانه ای متعدد می کند. از آنجایی که مصرف‌کنندگان دائماً به فناوری تلفن همراه خود متصل هستند، انتظار دارند هر کجا که می‌روند بتوانند به یک برند دسترسی داشته باشند. اگر آنها یک تبلیغ خنده دار را در رادیو بشنوند، تلفن های هوشمند خود را بیرون می کشند تا شرکت پشت آن را جستجو کنند – انتظار دارند یک وب سایت کاملاً یکپارچه در انتظار آنها بیابند. اگر یک کد QR را روی یک پوستر اسکن کنند، انتظار دارند به صفحه فرود آشنا هدایت شوند.

این ایجاد گسترده برندسازی در سراسر پلتفرم ها می تواند شهرت یک شرکت را تقویت کند. همچنین می‌تواند برندسازی مجدد را در لحظه دشوارتر کند و شرکت‌ها را مجبور کند که بین بخش‌های بازاریابی متعدد ارتباط برقرار کنند تا تغییرات برند را اعمال کنند. با این حال، ریسک های استراتژی بازاریابی یکپارچه ارزش پاداش شناسایی و مدیریت هزینه را دارد.

بیشتر بخوانید:‌تعریف دقیق استراتژی بازاریابی موبایلی چیست؟

 

استراتژی بازاریابی یکپارچه چیست؟

استراتژی بازاریابی یکپارچه یک استراتژی بازاریابی است که بر اهمیت یک تجربه برند چندبعدی و یکپارچه برای مصرف کننده تاکید می کند. این بدان معناست که هر تلاش برندسازی – در تلویزیون، رادیو، چاپ، اینترنت و شخصاً – به سبکی مشابه ارائه می‌شود که پیام نهایی برند را تقویت می‌کند (همچنین به بازاریابی برند مراجعه کنید). به عنوان مثال، برند کامپیوتر اپل را در نظر بگیرید. استراتژی تبلیغاتی آن‌ها ساده است – محصولی شیک و مدرن را به نمایش بگذارند که سریع‌تر، هوشمندانه‌تر و به روش‌هایی که رقبا هرگز فکر نمی‌کردند کار کند. این استراتژی “بدون حقه” در تمام جنبه های برند اپل اعمال می شود. محصولات آنها در جعبه های سفید و شفاف و تقریبا بدون متن بسته بندی می شوند. فروشگاه‌های آن‌ها سفید، تمیز و مینیمالیستی هستند – با محصولاتی که برای استفاده بصری به نمایش گذاشته شده‌اند. تبلیغات آنها واضح، هوشمندانه و مسری است. اپل با برند محصولات خود به عنوان نخبگان، شهودی و آینده نگر، می تواند قیمت هایی را بالاتر از قیمت های رقیب خود قرار دهد و همچنان بر بازار سخت افزار تسلط داشته باشد.

این سبک بازاریابی روز به روز اهمیت بیشتری پیدا می‌کند، زیرا پراکندگی رسانه‌ها و در معرض دید قرار گرفتن آنها شروع به حساسیت زدایی از مصرف‌کنندگان کرده است. این افراد هر روز با انبوهی از تبلیغات مواجه می شوند که تنها یکپارچه ترین و ثابت ترین برند ها برای آنها به یاد ماندنی هستند. ثبات در استراتژی بازاریابی یکپارچه به معنای فقدان خلاقیت نیست. استفاده از یک پلت تک رنگ در تمام رسانه ها یا استفاده از یک شعار مشابه در بیلبورد بزرگراه به عنوان صفحه اصلی محصول، مظهر بازاریابی یکپارچه نیست. در عوض، یک تیم بازاریابی باید پشت صحنه کار کند تا صدایی متقاعدکننده و یکپارچه برای یک برند ایجاد کند و آن را به طور مناسب به هر جنبه ای از شخصیت برند، از تبلیغات گرفته تا حضور فیزیکی و خدمات مشتری، انتقال دهد.

انواع استراتژی بازاریابی یکپارچه

 

یک کمپین بازاریابی یکپارچه موثر:

  • حول یک تصویر برند قوی و متمرکز کار می کند
  • از طریق صدای واضح و ثابت ارتباط برقرار می کند
  • ظاهر و احساس ثابتی را در تمام رسانه ها حفظ می کند
  • از رسانه های سنتی و دیجیتال برای تبلیغ برند استفاده می کند

 

چه کسانی از استراتژی بازاریابی یکپارچه استفاده می کنند؟

در دنیای تبلیغات و بازاریابی در حال تغییر امروز، استراتژی بازاریابی یکپارچه باید در دستور کار شرکت هایی باشد که:

  • در رسانه های مختلف تبلیغ کند
  • مخاطبان خاص را هدف قرار دهد
  • به داده ها و مسئولیت پذیری پشت کمپین های بازاریابی خود اهمیت دهد
  • برای مصرف کنندگان یا سایر مشاغل تبلیغ کند

شرکت‌های چند میلیارد دلاری معمولاً در موقعیت پست برای پیاده‌سازی استراتژی‌های بازاریابی یکپارچه هستند، زیرا کمپین‌های تلویزیونی و اینترنتی آن‌ها بیشترین تعداد افراد را به خود اختصاص می‌دهند (همچنین به بازاریابی شرکتی مراجعه کنید). با این حال، حتی شرکت های کوچکتر نیز باید از این تکنیک استفاده کنند، زیرا استراتژی بازاریابی یکپارچه مزیت های رقابتی ایجاد می کند و فروش را افزایش می دهد.

حتی شرکت هایی که از قبل موفق بوده اند نیز می توانند از استراتژی بازاریابی یکپارچه بهره ببرند. ایکیا (IKEA) از اینکه مشتریان وفادار خود فقط برای ظروف آشپزخانه و پرتاب بالش به آنها مراجعه می کردند ناامید شده بود، بنابراین آنها یک کمپین بازاریابی یکپارچه را شروع کردند که تمرکز آن بر این بود که مشتریان خود خریدهای بزرگتری با آنها انجام دهند. تبلیغات تلویزیونی، تبلیغات چاپی و حضور آنلاین آنها همه با هم کار می کردند تا به مشتریان نشان دهند که چگونه می توانند از ایکیا برای ساخت اتاق های رویایی خود استفاده کنند. ایکیا به لطف تلاش های خود شاهد رشد فروش ۹ درصدی برای اتاق نشیمن و ۱۲ درصدی برای آشپزخانه بود.

بیشتر بخوانید:استراتژی بازاریابی تعاملی چیست؟

 

شوالیه تاریکی: هایپ یکپارچه در بهترین حالتش

فیلم پرفروش تابستان ۲۰۱۲ «شوالیه تاریکی برمی خیزد»، سومین فیلم از مجموعه بتمن، بازاریابی خود را در تمام پلتفرم ها یکپارچه کرد. این با صدور حکم بازداشت «بتمن» در وب سایت برادران وارنر آغاز شد. بیانیه مطبوعاتی همراه با حکم توضیح داد که بتمن گرافیتی را در سراسر جهان به جا گذاشته است. بنابراین کریستوفر نولان کارگردان به طرفداران اطلاع داد که باید برای دیدن این تریلر مورد انتظار تلاش کنند. با ردیابی صدها قطعه فیزیکی گرافیتی از سراسر جهان و آپلود آنها از طریق رسانه های اجتماعی یا ارسال آنها از طریق ایمیل، قفل جدیدی از تریلر باز شد.

نحوه اجرای استراتژی بازاریابی یکپارچه چگونه است؟

کمپین های بازاریابی یکپارچه قرن بیست و یکم فقط آینه تبلیغات یکسانی نیستند که در بسترهای رسانه های مختلف تکرار می شوند. در عوض، هر پلتفرم به داستان برند بزرگ‌تری کمک می‌کند. برای توسعه یک کمپین بازاریابی یکپارچه موفق، یک شرکت باید جنبه های زیادی را در مورد برند خود در نظر بگیرد، که با یک پایه استراتژیک درک محصول و بازار شروع می شود. (به تحلیلگر محصول نیز مراجعه کنید) اول، با درک نگرش مصرف کننده نسبت به محصول، موقعیت رقیب، و پیشرفت های تکنولوژیکی، یک تیم بازاریابی می تواند تعیین کند که چگونه به بهترین شکل به مشتریان بالقوه دست یابد. آنها باید تمرکز برند خود، فرهنگ سازمانی و هویتی را که برندشان در تلاش است از طریق تلاش های بازاریابی خود بیان کند، بدانند.

سپس، تیم بازاریابی باید نحوه اجرای کمپین بازاریابی یکپارچه خود را در نظر بگیرد. با شروع پیام‌رسانی، طراحی، خدمات مشتری و تجربه محصول، آن‌ها در نظر خواهند گرفت که چگونه برند خود را در تمام شیوه‌های بازاریابی به بهترین شکل نشان دهند. به عنوان مثال، دئودورانت اولد اسپایس (Old Spice) را در نظر بگیرید، محصولی که اخیراً پس از دهه‌ها موقعیت محکم به عنوان یک محصول بهداشتی کسل کننده و خسته کننده دوباره مد شده است. پس از محبوبیت بی‌نظیر یک تبلیغ تلویزیونی سنتی طنز با «مردی که پسر شما می‌تواند بویش را بدهد»، اولد اسپایس این شخصیت را یک قدم جلوتر برد. این شرکت پس از دعوت از طرفداران فیس بوک و دنبال کنندگان توییتر خود برای پرسیدن سؤالات از «مرد»، صدها پاسخ ویدیویی را در زمان واقعی فیلم گرفت و آنها را در حساب یوتیوب خود پست کرد. این نشان می دهد که چگونه یک اسپات تلویزیونی موثر با یک کمپین اینترنتی برای جذب مشتریان یکپارچه شده است.

در نهایت، زمانی که یک طرح بازاریابی یکپارچه ارائه شد، بسته به مخاطب و موقعیت می توان آن را تغییر داد. به عنوان مثال، فروشگاه بزرگ میسی، برندی که خود را مترادف با روحیه تعطیلات (و تجاری گرایی همراه با آن) کرده است، در طول فصل تعطیلات نسبت به بقیه ایام سال متفاوتی به بازار عرضه می کند. تمرکز آنها از پس انداز روزمره به بابانوئل و هدیه دادن تغییر خواهد کرد. با این حال، پیام برند، رنگ قرمز مشخص و موقعیت یکپارچه یکسان باقی می‌ماند.

بیشتر بخوانید:تعریف دقیق استراتژی بازاریابی اینترنتی چیست؟

 

چه کسانی در استراتژی بازاریابی یکپارچه باید استخدام شوند؟

از آنجایی که ماهیت بازاریابی در قرن بیست و یکم تا حد زیادی تعاملی است، ساده‌ترین راه برای یکپارچه کردن صحیح یک برند در همه پلتفرم‌ها این است که جنبه دیجیتال را روان و خاص کنید. این بدان معنی است که متخصصان بازاریابی یکپارچه نه تنها باید پیشینه بازاریابی داشته باشند، بلکه باید درک محکمی از دنیای همیشه در حال تغییر رسانه های اجتماعی و بازاریابی آنلاین نیز داشته باشند.

مدیران بازاریابی

یک کمپین بازاریابی یکپارچه موفق باید توسط یک مدیر بازاریابی با دانش و آموزش لازم برای مدیریت و استراتژی موثر یک کمپین جامع رهبری شود. به طور معمول، مدیران بازاریابی بر تمام فعالیت‌های بخش بازاریابی، تبلیغات و آگهی های تبلیغاتی یک شرکت نظارت می‌کنند. آنها دستورالعمل‌های برند و استراتژی‌های رشد را ایجاد می‌کنند، نیازهای مشتری را ارزیابی می‌کنند و برنامه‌های بازاریابی وابسته به موفقیت را تغییر می‌دهند. این موقعیت یک جزء کلیدی در تضمین یکپارچگی یک برند در تمام رسانه ها است.

مدیر رسانه های اجتماعی

مدیر رسانه های اجتماعی یا به عنوان صدای یک برند عمل می کند یا صدای برندهای مختلف را در شرکت های بزرگتر هماهنگ می کند. مسئولیت‌های روزانه شامل توسعه و اجرای استراتژی‌های بازاریابی اجتماعی و رسانه‌های اجتماعی یکپارچه، رعایت دستورالعمل‌های سبک، و نظارت بر شهرت برند از طریق گوش دادن فعال و روش‌های جمع‌آوری هوش اجتماعی است.

هماهنگ کننده های بازاریابی

یک هماهنگ کننده بازاریابی، وظایف روزمره شخصیت سازی یک برند را در همه پلتفرم ها سازماندهی و اجرا می کند. یک هماهنگ کننده بازاریابی که معمولا مسئول ارتباط با همه افرادی است که یک کمپین بازاریابی یکپارچه را ممکن می سازند، اغلب برند و پیام آن را بهتر از هر کس دیگری می شناسد.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع استراتژی بازاریابی یکپارچه برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

استراتژی بازاریابی تعاملی چیست؟

در این مقاله قصد داریم به معرفی استراتژی بازاریابی تعاملی بپردازیم و تعریفی دقیق از استراتژی بازاریابی تعاملی را بیان کنیم. در ادامه به نحوه اجرا و پیاده سازی یک کمپین با رویکرد استراتژی بازاریابی تعاملی خواهیم پرداخت و شاخص های ارزیابی موفقیت آن را مورد بررسی قرار میدهیم. پس از خواندن این مقاله شما میدانید که چه نفراتی باید برای اجرای موفقیت آمیز یک استراتژی بازاریابی تعاملی بکار گرفته شوند و نقش هر یک از این ارکان چه خواهد بود.

مقدمه ای بر استراتژی بازاریابی تعاملی

به طور سنتی، تبلیغات در یک جهت جریان دارد. یک بازاریاب یک آگهی طراحی می کند، فضای تبلیغاتی را خریداری می کند، آگهی را به همه جا ارسال می کند و منتظر می ماند تا نتایج در صندوق نشان داده شود. این مکالمه یک طرفه گفت وگویی درباره یک محصول ایجاد نمی کند، بلکه صرفاً پیامی را برای مشتریان ارسال می کند که بپذیرند یا رد کنند. برای بسیاری از شرکت ها، این نوع تبلیغات از بالا به پایین دیگر موثر نیست. مشتریان اکنون انتظار دارند در برندهایی که دوست دارند مورد استقبال و احترام قرار گیرند. آنها نمی خواهند متقاعد شوند که چیزی ارزش خریدن دارد. آنها می خواهند در بهتر شدن آن برند مشارکت کنند.

نظرسنجی انجام شده توسط اکسپو تی وی دات کام (ExpoTV.com) نشان داد که ۵۵ درصد از پاسخ دهندگان ترجیح می دهند با شرکت هایی که از آنها خرید می کنند، ارتباط مستمر داشته باشند. همان نظرسنجی نشان داد که ۸۹٪ از پاسخ دهندگان اگر از آنها برای ارائه بازخورد دعوت شود، احساس وفاداری بیشتری به یک شرکت خواهند داشت.

در گذشته، درگیر کردن مصرف‌کنندگان در یک مکالمه برای بازاریاب‌ها دشوار بود و برای جستجو و بررسی مشتریان بالقوه به زمان و انرژی نیاز داشت. همه اینها با ظهور اینترنت تغییر کرد. امروزه ابزارها درخواست بازخورد، ردیابی رفتارهای مشتری، و تطبیق بازاریابی و ارائه محصول بر اساس خواسته‌های مشتری را برای شرکت‌ها آسان‌تر از همیشه می‌کنند. این ارتباط منجر به رضایت بیشتر مشتری و وفاداری طولانی مدت به برند می شود و به مصرف کنندگان اجازه می دهد در گفتگو در مورد محصولات مورد علاقه شرکت کنند.

بیشتر بخوانید:تعریف دقیق استراتژی بازاریابی داخلی چیست؟

استراتژی بازاریابی تعاملی چیست؟

استراتژی بازاریابی تعاملی متکی بر مشتریانی است که ترجیحات خود را بیان می کنند تا بازاریابان بتوانند پیام های بازاریابی مرتبط تری تولید کنند. برخلاف بازاریابی برون‌گرای گذشته، بازاریابی تعاملی یک گفتگوی دوطرفه بین یک کسب‌وکار و مشتریانش ایجاد می‌کند. تبلیغات به فرآیندی پویا تبدیل می شود که مشتریان را به جای رهبری آنها دنبال می کند. هر زمان که مشتری برای ارائه بازخورد، بیان ترجیحات شخصی خود یا ارائه اطلاعات جمعیت شناختی دعوت می شود، اطلاعاتی را ارائه می دهد که بازاریابان می توانند برای هدایت تلاش های تبلیغاتی خود از آنها استفاده کنند. (به بازاریابی تولید شده توسط کاربر مراجعه کنید)

استراتژی بازاریابی تعاملی می تواند اشکال مختلفی داشته باشد، اما بازاریابی موتورهای جستجو یکی از رایج ترین آنهاست. هنگامی که مشتریان درخواستی را در یک موتور جستجو تایپ می کنند، بر اساس عبارات جستجوی آنها تبلیغات نشان داده می شود. جستجو برای شامپو ممکن است تبلیغاتی برای محصولات مراقبت از مو ایجاد کند. (به متخصص بازاریابی موتورهای جستجو مراجعه کنید)

در انتهای دیگر این طیف، وب سایت رسمی یک شرکت قرار دارد. اینها فرصت های عظیمی را برای کسب و کارها فراهم می کنند تا با مشتریان خود درگیر شوند. برخلاف تبلیغات تلویزیونی که ۲۰ ثانیه پخش می‌شود و سپس پایان می‌یابد، وب‌سایت‌ها به مشتریان این امکان را می‌دهند تا با توجه به سرعت و دستور کار خود، با برندهایی که به آنها علاقه دارند ارتباط برقرار کنند. آنها می توانند پیشنهادات محصول را مرور کنند، در مورد تاریخچه شرکت بیاموزند، به معاملات دسترسی داشته باشند و در انجمن ها شرکت کنند.

بازاریابی به روش تعاملی مزایای زیادی نسبت به بازاریابی سنتی دارد. اول از همه هزینه است. هزینه تبلیغات آنلاین به طور قابل توجهی کمتر از تبلیغات تلویزیونی، چاپی یا رادیویی است و اغلب نرخ بازدهی بیشتری دارد. شرکت ها باید همیشه علاقه مند به تولید نتایج مشابه با هزینه کمتر باشند.

فعالیت های آنلاین نیز حجم عظیمی از اطلاعات در مورد مشتریان را پشت سر می گذارد. جزئیات دموگرافیک و ترجیحات شخصی آنها هر دو از طریق رفتار آنلاین آنها آشکار می شود و به شرکت ها امکان می دهد این داده ها را برای استفاده در تلاش های بازاریابی آینده ردیابی و ذخیره کنند. هر چه بازاریابی با خواسته ها و نیازهای فوری مشتری مرتبط تر باشد، احتمال فروش بیشتر خواهد بود. (به بازاریابی در زمان واقعی مراجعه کنید)

برای مشتریان، استراتژی بازاریابی تعاملی فرصت هایی را برای آنها فراهم می کند تا به تکامل و رشد محصولات و برندهای مورد علاقه خود کمک کنند. هرچه این مشتریان بیشتر در انجمن‌های آنلاین، سایت‌های شبکه‌های اجتماعی، ایمیل‌ها و ویدیوها درباره یک شرکت صحبت کنند، امیدها و ایده‌های آنها باعث درک و آگاهی بیشتر شرکت می‌شود. کسب‌وکارها می‌توانند از این اطلاعات برای توسعه محصولاتی که مشتریانشان برای خرید هیجان‌زده هستند، استفاده کنند و حس احترام مشتری و همچنین فروش بالقوه را افزایش دهند.

بیشتر بخوانید:تعریف دقیق استراتژی بازاریابی چندکاناله چیست؟

اشکال بازاریابی تعاملی

  • بازاریابی موتورهای جستجو – این شامل همه چیز می شود، از بهینه سازی سایت به طوری که در نتایج جستجو بالاتر نشان داده شود تا قرار دادن تبلیغات هدفمند در کناره های صفحات نتایج.
  • بازاریابی ایمیلی – ارائه تبلیغات، معاملات و اعلان‌ها از طریق ایمیل یک راه موثر و اقتصادی برای برقراری ارتباط با مشتریان است.
  • حمایت مالی – مشارکت با شرکت هایی که حضور آنلاین تثبیت شده تری دارند می تواند راهی عالی برای ارتباط با مشتریان جدید باشد.
  • وبلاگ نویسی – پست های وبلاگ سرگرم کننده و کوتاه، مشتریان را در مورد محصولات جدید، معاملات ویژه و فرهنگ پشت یک برند مطلع می کند.
  • ابزارک ها – ابزارهای دانلودی ساده که دارای برند هستند، راهی عالی برای ایجاد ارزش اضافی برای آن برند هستند.
  • شبکه های اجتماعی – سایت هایی مانند فیس بوک و توییتر میلیون ها کاربر دارند و فضاهای حیاتی برای ارتباط با مشتریان هستند
  • هدف گذاری – برخی از تبلیغات را می توان برای مشتریان خاصی هدف قرار داد. وقتی مشتریان در معرض تبلیغات مرتبط با نیازهایشان قرار می گیرند، بیشتر خرید می کنند.
  • فعال‌سازی آفلاین – شرکت‌ها باید به طور فعال URL و دسته توییتر خود را در محیط‌های آفلاین تبلیغ کنند تا مشتریان بتوانند به راحتی آن‌ها را آنلاین پیدا کنند.

مزایای بازاریابی تعاملی

چه کسانی از استراتژی بازاریابی تعاملی استفاده می کنند؟

استراتژی بازاریابی تعاملی به سرعت به یکی از رایج ترین انواع بازاریابی تبدیل شده است. حتی از کوچک‌ترین و محلی‌ترین شرکت‌ها، وب‌سایت‌ها یا وبلاگ‌ها محافظت می‌کنند؛ به لطف ابزارهای ساده طراحی وب، توسعه حضور آنلاین را برای شرکت‌ها ارزان و آسان می‌کند. همانطور که گفته شد، معمولاً شرکت‌های بزرگ‌تر، به‌ویژه آنهایی که سرمایه‌گذاری در تجارت الکترونیک دارند، بیشتر به استراتژی بازاریابی تعاملی علاقه‌مند هستند. شرکت‌های بزرگ‌تر منابع فنی برای ایجاد وب‌سایت‌های گسترده، طراحی تبلیغات پویا، فیلم‌برداری از ویدیوهای یوتیوب و پوشش وب در تبلیغات بنری را دارند (به بازاریابی فنی مراجعه کنید). شرکت های کوچکتر با جاه طلبی زیاد می توانند از همین ابزارها استفاده کنند، اما استفاده از همه آنها زمان، پول و تخصص قابل توجهی را می طلبد.

شرکت ها می توانند از بازاریابی تعاملی به طرق مختلف استفاده کنند، اما خلاق ترین و مبتکرترین بازاریابان بهترین نتایج را می بینند. هنگامی که فلاورز دات کام (۱-۸۰۰-Flowers.com) در حال برنامه ریزی یک کمپین تبلیغاتی روز ولنتاین بود، به دنبال راه هایی برای جذب مردانی بودند که از خرید گل متنفرند. آنها یک بازی آنلاین ساده ایجاد کردند که شامل تیراندازی به کوپیدهایی بود که در اطراف دسته گل‌ها شناور بودند. همانطور که بازی انجام می شد، دسته های گل در پایین صفحه می چرخیدند. استراتژی بازاریابی از چیزی استفاده می‌کرد که مردان دوست داشتند (بازی‌های ویدیویی) تا آنها را با چیزی که دوست نداشتند بفروشند (گل‌های روز ولنتاین). در آن سال این شرکت رکوردهایی را برای سفارش های روز ولنتاین ثبت کرد.

بهترین روش های استراتژی بازاریابی تعاملی:

  • چند رسانه ای – از انواع مختلف رسانه از عکس گرفته تا متن، ویدئو و بازی استفاده کنید
  • شخصی سازی – تجربه تبلیغات را برای هر کاربر منحصر به فرد کنید.
  • انتخاب – به حریم خصوصی مشتری فقط با تماس با آنها در صورت ثبت نام در برنامه احترام بگذارید
  • شامل یک پیشنهاد متقاعد کننده – از توانایی های هدف گذاری تبلیغات آنلاین برای ارائه معاملات یا پیشنهادات ویژه به مشتریان استفاده کنید.
  • داستان بگویید – ابزارهای چندرسانه ای را می توان برای روایت داستان استفاده کرد که به تقویت تصویر برند در ذهن مصرف کنندگان کمک می کند.
  • آن را فراگیر کنید – هر چه مشتری عمیق تر با تبلیغات درگیر شود، احتمال خرید یک محصول بیشتر می شود. از ابزارهای آنلاین استفاده کنید تا پیام های بازاریابی را تا حد امکان جذاب کنید.
  • قابلیت استفاده – تبلیغات آنلاین باید بصری و کاربر پسند باشد.
  • ROI موثر – از هر ابزاری استفاده کنید که نشان داده شده است بازده سرمایه گذاری بالایی دارد.
  • تغییر شکل برند – برنامه ریزی کنید و فرصت هایی را برای کاربران تسهیل کنید تا تصویر یک برند را تغییر دهند
  • اشتراک گذاری ویروسی – اشتراک گذاری و انتقال پیام های بازاریابی را از طریق وب آسان کنید.

بیشتر بخوانید:تعریف دقیق استراتژی بازاریابی بهترین اقدام بعدی چیست؟

نحوه اجرای استراتژی بازاریابی تعاملی چگونه است؟

یکی از تهاجمی‌ترین و مؤثرترین تلاش‌های بازاریابی تعاملی در دهه گذشته، معرفی کفش دویدن آدیداس ۱(Adidas_1) توسط آدیداس بود. آنها با استفاده از یک رویکرد چند جانبه و تعاملی توانستند رکوردهای فروش کفش های دویدن را ثبت کنند. کفش دویدن آدیداس ۱ یک کفش جدید انقلابی بود. این شامل سنسورها و مکانیسم هایی بود که پس از هر قدم زدن، بالشتک را تنظیم می کرد. یک محصول نوآورانه نیازمند یک استراتژی بازاریابی نوآورانه است و آدیداس می‌دانست که صرفاً پوشاندن وب با تصاویر و متن باعث ایجاد سر و صدای لازم نمی‌شود. آنها نیاز داشتند تا قبل از اینکه بتوانند محصول را در دست بگیرند، مشتریان را با آن درگیر کنند. ( به Buzz Marketing مراجعه کنید)

هر طرح استراتژی بازاریابی تعاملی باید بر اساس تجزیه و تحلیل دقیق داده های مشتری باشد. دانستن اینکه مشتریان چه کسانی هستند، چه می‌خواهند و در کجا به صورت آنلاین همگرا می‌شوند، برای قرار دادن تبلیغات موثر بسیار مهم است. برای جمع آوری این داده ها، آدیداس یک سایت ویژه راه اندازی کرد که در آن ۲۵۰ جفت کفش را قبل از اینکه دیگران بخرند برای فروش عرضه کردند. این کفش ها بلافاصله به برخی از پرشورترین وفاداران آدیداس در جهان فروخته شد. آدیداس به مشتریان این امکان را داد که در ازای ارائه اطلاعات در مورد ترجیحات و تجربیات خود با این برند، کفش را زودتر خریداری کنند. این داده ها حقایق کلیدی را در مورد علایق مشتری نشان می دهد که می تواند برای برنامه ریزی تمام تلاش های بازاریابی آینده مورد استفاده قرار گیرد.

داده‌ها نشان می‌دهد که آدیداس باید یک کمپین بازاریابی هماهنگ و چند رسانه‌ای را اجرا کند که به مشتریان عرضه محصول را در هر کجا که آنلاین هستند یادآوری کند. این کفاش در وب سایت های بزرگی مانند ام اس ان (MSN) و یاهو (Yahoo) تبلیغات می کرد. آنها یک پوسته بازاریابی ویژه برای پیام رسان ام اس ان ایجاد کردند که تبلیغات و اطلاعات محصول را در حین چت کاربران با یکدیگر نمایش می داد. ایمیل های بسیار دقیقی برای مشتریان آدیداس ارسال شد که تمام ویژگی های جدید این کفش را تبلیغ می کردند. یک وب سایت تخصصی ماهیت تکنولوژیکی این کفش را برجسته کرده است. همه این تلاش ها برای ارائه پیامی منسجم و به موقع هماهنگ شد. تأثیر این کمپین به طور کلی این بود که مشتریان از کفش جدیدی که در شرف عرضه بود بی خبر باشند. (به بازاریابی بین رسانه ای مراجعه کنید)

با اتخاذ چنین رویکرد آنلاین تهاجمی، آدیداس نسبت به کفش جدید خود کنجکاوی ایجاد کرد و کسب اطلاعات بیشتر را برای مشتریان آسان کرد. استراتژی بازاریابی تعاملی به افراد علاقه مند اجازه می دهد تا در جهت خود محصول را بیاموزند. استراتژی بازاریابی به همان اندازه توسط مشتری و سازنده کفش هدایت می شد. پوسته‌های IM برندی که آنها استفاده می‌کردند، نرخ کلیک قابل توجه ۲۱ درصد را دریافت کردند که تنها در هفته اول نیم میلیون نفر را به وب‌سایت رسمی آدیداس سوق داد. این افراد دقیقاً همان مشتریانی بودند که آدیداس به دنبال آن بود، زیرا آنها علاقه صریح به محصول را ابراز کرده بودند.

چه کسانی در استراتژی بازاریابی تعاملی باید استخدام شوند؟

فرآیند استراتژی بازاریابی تعاملی باید در چندین مرحله از چرخه زندگی محصول اجرا شود، بنابراین موقعیت های گوناگونی از حوزه بازاریابی را می توان برای اجرای این استراتژی بازاریابی به کار گرفت. همچنین برای موفقیت در یک کمپین بازاریابی باید تمام ارکان فعال در ان حوزه به خوبی در کنار هم کار کنند. در ادامه چند سمت اصلی در اجرای استراتژی بازاریابی تعاملی آورده شده است.

مدیر بازاریابی ایمیلی

مدیران بازاریابی ایمیلی کمپین های بازاریابی ایمیلی را برنامه ریزی، اجرا و پیگیری می کنند. آنها مسئول رشد لیست های ایمیل، طراحی تبلیغات ایمیل پویا و نظارت بر فروش در نتیجه آن تبلیغات خواهند بود. مدیران باید مهارت های فنی قوی و همچنین توانایی نوشتن کپی قانع کننده و انتخاب تصاویر چشم نواز داشته باشند.

طراح تعاملی

طراحان تعاملی همه رابط ها و ابزارهای رو به روی کاربر را ایجاد می کنند که در وب قابل دسترسی هستند. این شامل همه چیز می شود، از ابزارهای راهنما در یک وب سایت، تبلیغات بنری متحرک، برنامه ای که در یک مرورگر وب اجرا می شود. جنبه های فنی تعامل با وب تمرکز اصلی آنها است، اما آنها برای اصلاح ظاهر و عملکرد تبلیغات از نزدیک با بازاریابان همکاری می کنند.

استراتژیست رسانه های اجتماعی

استراتژیست های رسانه های اجتماعی تلاش های بازاریابی شبکه های اجتماعی یک شرکت را هماهنگ می کنند. آنها صفحات فیس بوک را به روز می کنند، ویدیوهای یوتیوب را آپلود می کنند، توییت می فرستند، و به بحث و گفتگو با مشتریان به صورت آنلاین ادامه می دهند. در حالی که حضور یک شرکت در رسانه های اجتماعی موجود را حفظ می کنند، ابزارها و شبکه های جدیدی را برای ارتباط با مشتریان جستجو می کنند.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع استراتژی بازاریابی تعاملی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

تعریف دقیق استراتژی بازاریابی داخلی چیست؟

در این مقاله قصد داریم به معرفی استراتژی بازاریابی داخلی بپردازیم و تعریفی دقیق از استراتژی بازاریابی داخلی را بیان کنیم. در ادامه به نحوه اجرا و پیاده سازی یک کمپین با رویکرد استراتژی بازاریابی داخلی خواهیم پرداخت و شاخص های ارزیابی موفقیت آن را مورد بررسی قرار میدهیم. پس از خواندن این مقاله شما میدانید که چه نفراتی باید برای اجرای موفقیت آمیز یک استراتژی بازاریابی داخلی بکار گرفته شوند و نقش هر یک از این ارکان چه خواهد بود.

مقدمه ای بر استراتژی بازاریابی داخلی

ارائه خدمات استثنایی به مشتریان به اندازه ارائه محصولات استثنایی مهم است. بر اساس نظرسنجی امریکن اکسپرس، ۷۸ درصد از مصرف کنندگان به دلیل دریافت خدمات ضعیف به مشتریان، از یک خرید منصرف شده اند. حتی اگر می‌خواستند یا نیاز به خرید یک محصول داشتند، تجربه‌شان با یک شرکت آنقدر به تعویق افتاد که خریدشان را به تاخیر انداختند. در این زمینه، کارکنان یک شرکت را می توان مهمترین ابزار بازاریابی آنها دانست. این کارمندان در خط مقدم هستند و استراتژی های بازاریابی شرکت را با نیازهای هر مشتری که با آن کار می کنند تطبیق می دهند. نگرش، ظاهر و رویکرد آنها همگی چیزی را در مورد شرکتی که آنها نمایندگی می کنند ارتباط می دهد.

اگر شرکتی بخواهد یک تجربه مشتری مثال زدنی ارائه دهد، باید کارکنان خود را برای ارائه آن تجربه آموزش دهد. اما ایجاد نیروی کاری که در مورد اهداف شرکت آموزش دیده و مشتاق دستیابی به آن اهداف باشد، آنطور که برخی انتظار دارند آسان نیست. کسب و کارها باید تلاش جدی برای توزیع به موقع و مرتبط اطلاعات انجام دهند تا هر کارمند در جهت اهداف مشترک تلاش کند. نیروی کار بی نظم و پیام بازاریابی متناقض راه های آسانی برای از دست دادن کسب و کار هستند.

 

 

استراتژی بازاریابی داخلی چیست؟

با یک استراتژی بازاریابی داخلی، با کارمندان به عنوان «مشتریان داخلی» رفتار می شود که باید به چشم انداز و ارزش یک شرکت به همان اندازه «مشتریان خارجی» متقاعد شوند. هدف بازاریابی داخلی این است که تمام جنبه های عملیات داخلی شرکت را همسو کند تا اطمینان حاصل شود که آنها تا حد امکان قادر به ارائه ارزش به مشتریان هستند. اگر یک شرکت بتواند به طور هماهنگ و استاندارد فعالیت کند، آن شرکت می تواند تجربه ثابت تری را به مشتریان خود ارائه دهد.

استراتژی بازاریابی داخلی بر این ایده استوار است که نگرش مشتریان نسبت به یک شرکت مبتنی بر کل تجربه آنها با آن شرکت است و نه فقط تجربه آنها از محصولات شرکت. هر زمان که یک مشتری با یک کارمند تعامل داشته باشد، بر رضایت کلی آنها تأثیر می گذارد. همه از یک کارمند فروش تا یک متخصص پشتیبانی فنی تلفنی به شکل دادن به تجربه مشتری کمک می کنند. بنابراین، رضایت مشتری عمیقاً به عملکرد کارکنان یک شرکت بستگی دارد. (به بازاریابی مرکز تماس مراجعه کنید) به عنوان مثال، اپل فرهنگ سازمانی منحصر به فردی دارد که بر نوآوری، خلاقیت و تخصص تاکید دارد. به منظور ترویج این فرهنگ، آنها هنگام استخدام کارمندان بسیار گزینشگر و هنگام آموزش آنها بسیار دقیق هستند. اپل می‌داند که بهترین راه برای ارتقای تصویر برند خود این است که هر کارمند، به‌ویژه آنهایی که با مشتریان کار می‌کنند، آن تصویر را به‌طور دقیق نشان دهند. هر کسی که به فروشگاه اپل رفته است می‌داند که کارمندان در محصولاتی که می‌فروشند خبره هستند و مایلند به تعداد بی‌پایانی سؤال پاسخ دهند. آنها باهوش، در دسترس و آگاه هستند و به طور مثبت کل شرکت را منعکس می کنند.

متخصصان منابع انسانی معمولاً کمپین های بازاریابی داخلی را رهبری می کنند. از آنجایی که بازاریابی داخلی بر اهرم ارزش کارکنان تمرکز دارد، ارتباط قوی بین شرکت و کارکنان بسیار مهم است. مسئولیت اصلی آنها انتشار اطلاعات در مورد اهداف و استراتژی های شرکت و ارائه آموزش و پشتیبانی برای کمک به کارکنان برای دستیابی به آن اهداف خواهد بود.

بیشتر بخوانید:تعریف دقیق استراتژی بازاریابی تهاجمی چیست؟

 

ایجاد مشوق ها

بیشتر تلاش‌های بازاریابی داخلی انگیزه‌هایی را برای کارمندان خود فراهم می‌کنند تا به اهداف خاصی دست یابند. مهم است که این انگیزه چیزی باشد که در واقع به افراد انگیزه دهد. یک نظرسنجی در سال ۲۰۱۱ توسط هریس اینتراکتیو از پاسخ دهندگان پرسید که بیشتر می خواهند چه پاداش هایی از شرکت های خود در طول فصل تعطیلات دریافت کنند. این نظرسنجی نشان می‌دهد که افراد با کسب درآمد بیشتر و از طرف‌های شرکتی کمترین انگیزه را دارند. اطلاعاتی مانند این برای شرکت هایی که سعی در ایجاد نیروی کار مشتاق دارند مهم است.

نمودار استراتژی بازاریابی داخلی

چه کسانی از استراتژی بازاریابی داخلی استفاده می کنند؟

به طور دقیق، هر شرکتی می تواند یک کمپین بازاریابی داخلی را اجرا کند. حتی کوچک‌ترین کسب‌وکارها نیز می‌خواهند کارکنانی را برای طرح چشم‌انداز و اهداف کسب‌وکار آموزش دهند. به یک نانوایی کوچک فکر کنید که کارکنان خود را آموزش می دهد تا هنگام ارائه خدمات با لبخند و نگرش مثبت از مشتریان استقبال کنند. برای هر شرکتی که می‌خواهد با مشتریان خود تعامل داشته باشد، همسو کردن نگرش‌های کارکنان با مأموریت کسب‌وکار بسیار مهم است. با این حال، معمولاً این شرکت‌های بزرگ‌تر هستند که بیشتر روی استراتژی‌های بازاریابی داخلی سرمایه‌گذاری می‌کنند. از آنجایی که آنها کارمندان بسیار بیشتری دارند که اغلب در بخش ها و دفاتر غیرمرتبط کار می کنند، اجرای یک فرهنگ در سطح شرکت چالش برانگیزتر است. شرکت‌هایی که هزاران کارمند در زمینه تحقیق و توسعه، فروش، بازاریابی، تولید و تدارکات کار می‌کنند، باید تلاشی هماهنگ برای آموزش همه در مورد اهداف بازاریابی شرکت انجام دهند (به مشاغل در بازاریابی مراجعه کنید). خرده‌فروشان، رستوران‌های زنجیره‌ای و سایر شرکت‌هایی که با تعداد زیادی از مشتریان تعامل دارند، به‌ویژه به بازاریابی داخلی علاقه‌مند خواهند بود. آنها باید یک فرهنگ سازمانی ایجاد کنند که در سراسر شرکت گسترش یابد و پروژه های بیرونی را برای مشتریان انجام دهد.

بیشتر بخوانید:تعریف دقیق استراتژی بازاریابی بین المللی چیست؟

 

تاکتیک های بازاریابی داخلی

  • هر منطقه ای که سازمان با بازار در تماس است را شناسایی کنید
  • به کارمندان برتر اجازه دهید تا در مورد مسائل بازاریابی داخلی و منابع انسانی بازخورد ارائه کنند
  • از خبرنامه ها یا برنامه های رادیویی داخلی برای انتشار اطلاعات و تقویت فرهنگ سازمانی استفاده کنید
  • استراتژی بازاریابی را به یکی از ویژگی های برنامه های آموزشی کارکنان تبدیل کنید
  • امکان دسترسی به اطلاعات را تا حد امکان فراهم کنید.
  • انگیزه های مبتنی بر عملکرد ایجاد کنید
  • ارائه برنامه های آموزشی جامع و مداوم برای کارکنان در هر سطح
  • برند را به عنوان بخشی از روایتی قرار دهید که کارکنان می توانند با آن ارتباط برقرار کنند و در آن مشارکت کنند
  • از ابزارهای تکنولوژیکی مانند وبلاگ ها، تابلوهای پیام و ویکی ها برای انتشار اطلاعات استفاده کنید
  • پیام های بازاریابی داخلی را برای هر بخش تنظیم کنید. پیام‌های ارسالی به فروشندگان با پیام‌هایی که برای کارکنان فناوری اطلاعات ارسال می‌شود متفاوت خواهد بود.
  • موفقیت مانند قراردادهای جدید منعقد شده یا اهداف فروش را برجسته کنید
  • تشویق همکاری بین بخش ها

بیشتر بخوانید:تعریف دقیق استراتژی بازاریابی خبرنامه ای چیست؟

 

نحوه اجرای استراتژی بازاریابی داخلی چگونه است؟

استراتژی بازاریابی داخلی یکی از پیچیده ترین اشکال بازاریابی است. این شامل ایجاد پیام های متقاعد کننده و آموزنده است که با هر بخش و کارمند در یک شرکت طنین انداز می شود. بهترین راه برای انجام استراتژی بازاریابی داخلی به شیوه ای موثر، ایجاد یک برنامه جامع است. به عنوان مثال، واچوویا(Wachovia)، یکی از پنج بانک بزرگ در آمریکا را در نظر بگیرید. این بانک در سال ۲۰۰۱ پس از ادغام دو بانک کوچکتر تشکیل شد و بانک بزرگی را ایجاد کرد که ناگهان مجبور شد یک هویت برند برای خود ایجاد کند و این هویت را در نیروی کار جدید بسیار بزرگتر القا کند. برای کمک به آنها در تقویت وجهه شرکتی، آنها یک برنامه بازاریابی داخلی ایجاد کردند که نتایج مثبتی داشته است.
اولین گام هر برنامه، شناسایی اهداف روشن برای استراتژی بازاریابی داخلی است. این می تواند هر چیزی باشد از افزایش آگاهی از یک استراتژی بازاریابی جدید تا ارتقاء آگاهی از برند در بین کارمندان. در مورد واچوویا، هدف آنها ارائه خدمات برتر و یکپارچه به مشتریان در حین ادغام آنها بود.

پس از مشخص شدن اهداف، می توان برنامه هایی را برای دستیابی به آن اهداف تدوین کرد. اینها می توانند پیچیده و جامع یا نسبتا ساده باشند. اگر یک شرکت بخواهد آگاهی از یک محصول جدید را ارتقا دهد، ممکن است در جلسات کارکنان ارائه دهد. اما اگر آنها نیاز به تغییر اساسی فرهنگ شرکت خود داشته باشند، ممکن است نیاز به اضافه کردن کارکنان، سازماندهی مجدد بخش ها یا توسعه خطوط تولید جدید داشته باشند.

در مورد واچوویا، خدمات استثنایی به مشتریان هدف نهایی آنها بود. آنها این کار را با ارائه برنامه های آموزشی جامع و استفاده از فناوری های جدید برای بهبود کارایی انجام دادند. کارکنان آنها برای برآورده کردن انتظاراتی که از آنها پس از ادغام بود، آماده بودند.

قبل از اجرای طرح، کارکنان باید در مورد اهداف و مقاصد آن آموزش ببینند. همه افراد شرکت باید بدانند که اهداف این طرح چیست و چگونه قرار است به آن دست یابند. شرکت ها از جلسات بخش، خبرنامه ها، نشست های شرکتی و وبلاگ ها برای کمک به انتشار این اطلاعات استفاده خواهند کرد.

این طرح باید در هر زمان برای هر کارمندی قابل دسترسی باشد. این مرحله مهم است زیرا بازاریابی داخلی بر ایجاد آگاهی و تمرکز تلاش ها متمرکز است. کارکنان باید احساس کنند که در طرح مشارکت دارند و باید به نظرات و ایده های آنها احترام گذاشت.

بسیاری از شرکت‌ها نیز مشوق‌هایی مانند پاداش یا روزهای تعطیل را برای کمک به ایجاد انگیزه در کارکنان برای رسیدن به اهداف ارائه می‌دهند. واچویا با ارائه مرخصی زایمان و مزایای جامع برای خانواده ها از کارمندان خود درخواست کرد. آنها همچنین تلاش متمرکزی کردند تا کارکنان خود را دلیل موفقیت خود بدانند.

پس از اجرای طرح، متخصصان باید نتایج را از نزدیک پیگیری و ارزیابی کنند تا مشخص شود آیا تلاش موفق بوده است یا خیر. بسیاری از تلاش‌های بازاریابی داخلی از نظرسنجی‌ها و کارت‌های بازخورد کارکنان استفاده می‌کنند تا حسی از احساس کارکنان نسبت به شرکت‌هایی که برای آن کار می‌کنند به دست آورند. واچوویا نظرسنجی داخلی خود را برای ردیابی نگرش کارکنان در مورد وفاداری، رضایت شغلی و سیاست های شرکت ایجاد کرد. این به آنها کمک کرد تا پیام برند خود را با فرهنگ شرکت خود هماهنگ کنند. امروزه واچوویا به طور مداوم بالاترین رتبه رضایت مشتری را در بین هر بانک بزرگ کسب می کند.

مزایای بازاریابی داخلی

  • کارکنان هر بخش از شرکت را تشویق می کند تا عملکرد بهتری داشته باشند
  • کارکنان را با مسئولیت پذیری و تفویض مسئولیت به آنها توانمند می کند
  • درک مشترکی از اهداف و استراتژی های سازمان ایجاد می کند
  • برای مشارکت کارکنان در شرکت ارزش قائل است
  • به کارکنان غیر بازاریابی کمک می کند تا کارهای خود را با تمرکز بازاریابی انجام دهند
  • توسعه کارکنان و حفظ مشتری را بهبود می بخشد
  • فرهنگ سازمانی را با نیازهای شخصی و حرفه ای کارکنان ادغام می کند
  • به بخش های مختلف اجازه می دهد تا به طور موثر هماهنگ و همکاری کنند
  • اطلاعات به طور موثر بین بخش های مختلف جریان می یابد
  • کارکنان انتظاراتی را که از آنها می شود درک می کنند

 

چه کسانی در استراتژی بازاریابی داخلی باید استخدام شوند؟

فرآیند استراتژی بازاریابی داخلی باید در چندین مرحله از چرخه زندگی محصول اجرا شود، بنابراین موقعیت های گوناگونی از حوزه بازاریابی را می توان برای اجرای این استراتژی بازاریابی به کار گرفت. همچنین برای موفقیت در یک کمپین بازاریابی باید تمام ارکان فعال در ان حوزه به خوبی در کنار هم کار کنند. در ادامه چند سمت اصلی در اجرای استراتژی بازاریابی داخلی آورده شده است.

کارشناس ارتباطات بازاریابی

متخصصان ارتباطات بازاریابی در ایجاد پیام هایی آموزنده و جذاب متخصص هستند. این وظیفه آنهاست که کلمات، تصاویر و ایده هایی را بیابند که به بهترین نحو اهداف بازاریابی یک شرکت را به مردمی که در تلاش برای رسیدن به آنها هستند، منتقل کنند. معمولاً اینها مشتری هستند، اما در مورد بازاریابی داخلی آنها کارمند هستند. تمام ارتباطات داخلی در مورد بازاریابی از طریق یک متخصص ارتباطات بازاریابی انجام می شود.

مدیر منابع انسانی

مدیران منابع انسانی به عنوان رابط بین یک شرکت و کارکنان آن عمل می کنند. آنها استخدام و آموزش خواهند داد، فرهنگ شرکت را تقویت می کنند و به هر مشکلی که در محل کار پیش می آید پاسخ می دهند. توزیع اطلاعات در مورد سیاست ها، ابتکارات و اهداف شرکت یکی دیگر از ویژگی های مهم شغل آنهاست. بیشتر تلاش‌های بازاریابی داخلی از بخش‌های منابع انسانی برای کمک به انتشار پیام‌هایشان استفاده می‌کنند

مدیر برند

مدیران برند بر تلاش‌های بازاریابی برای یک برند نظارت خواهند داشت. این مسئولیت آنها ایجاد هویت برای یک برند و سپس انتقال آن به مشتریان از طریق تبلیغات است. آنها همه چیز را از نحوه بسته بندی یک محصول گرفته تا قیمت آن و نحوه نمایش آن در تبلیغات تلویزیونی در نظر می گیرند. مدیر برند به دیگران در شرکت در مورد هویت برند و استراتژی بازاریابی پشت آن آموزش می دهد.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع استراتژی بازاریابی داخلی برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.