راهبرد دیجیتال چیست؟ نحوه تدوین و پیاده سازی راهبرد دیجیتال در بانک ها و موسسات مالی چگونه است؟
/۰ دیدگاه /توسط دفتر استراتژی دانشگاه شریفبانک ها هزینه های زیادی را در راه تحولات دیجیتالی صرف کرده اند، مدیران ارشد کسب و کار برای به حداکثر رساندن ارزش سرمایه گذاری در فناوری های جدید، باید مطمئن شوند که سازمان هایشان یک راهبرد دیجیتال عالی دارند. در حال حاضر بانک های زیادی خواهان داشتن یک راهبرد دیجیتال با بودجه معقول و نتایج قابل دستیابی هستند. هر سازمانی با توجه به نوع صنعت و کسب و کار آن و با توجه به عوامل محیطی درونی و بیرونی سازمان اقدام به تدوین راهبرد دیجیتال می نماید. بر این اساس این پژوهش قابلیت تعمیم راهبرد دیجیتال برای سازمان های دیگر وجود ندارد. از طرف دیگر همه سازمان ها این آمادگی و ظرفیت را ندارند که کسب و کار خود را بر اساس روش های چابک متحول سازند نمیتوانند راهبرد دیجیتال را در کسب و کار خود پیاده سازی کنند.
رقابت میان بانک ها و مؤسسات مالی بر سر راهبرد دیجیتال
رقابت میان بانک ها و مؤسسات مالی، ظهور فناوری های دیجیتالی، مشکلات ناشی از تحریم ها، تغییر مداوم درخواست های مشتریان و نیازهای جامعه، برنامه ریزی استراتژیک را به ضرورتی انکارناپذیر برای بانک ها تبدیل کرده است. فناوری های دیجیتال (رسانه های اجتماعی، موبایل، رایانش ابری، اینترنت اشیاء و دیگر فناوری های دیجیتال) فرصت های عالی برای سازمان ها به منظور ارائه پیشنهادهای ارزشمند جدید، به ویژه با ترکیب توانایی های موجود خود با قابلیت های دیجیتال جدید می دهد. فناوری های دیجیتال جدید موجب افزایش تجربه کاربران و ایجاد جریان در آمد جدید خواهد شد
تأثیر بالقوه فناوری دیجیتال در صنایع مختلف، بسیار متفاوت است، اما اکثر رهبران سازمانی یک چالش مشترک دارند؛ این که چگونه با در نظر گرفتن کل زنجیره ارزش، میزان سوددهی خود را به فراتر از سودهای کوچک و کوتاه مدت ارتقا دهند. با افزایش تعداد رقبا، آنها خود را بین سازمان و مشتری ها قرار می دهند و در بخش های سودآور زنجیره ی ارزش قرار می گیرند. فناوری های دیجیتالی که این انگیزه های رقابتی را پایه گذاری می کنند، جدید نیستند، اما آنها برای اثر جدید استفاده می شوند.
صنعت بانکداری با سرعت زیادی در حال تغییر و تحول است و بدون شک بزرگ ترین تغییر حرکت به سوی بانک های صرفا دیجیتالی بوده است. مهم ترین ابزار برای اداره موفق بانک ها و موفقیت در آینده در چنین فضای رقابتی، تدوین راهبرد دیجیتال مناسب برای زنجیره تأمین خدمات بانکی است. کریس اسکینر’، آینده پژوه نامدار صنعت مالی و نویسنده کتاب بانک دیجیتال، می گوید: «دیجیتال یک کانال یا یک رویکرد نیست، بلکه پایه و اساس بانکداری جدید به شمار می رود. اصلاح و بازسازی بانک ها شامل بازاندیشی و تجدیدنظر در تمام فرایندهای ساختارها و عملیات مورد استفاده در آن سازمان هاست. برنامه های کاربردی هوشمندانه از فناوری های دیجیتال می تواند به سرعت تکرار شود. بنابراین، آنها مزیت رقابتی پایدار را ارائه نمی دهند. سازمان ها باید به چیزی دشوار یا غیر ممکن برای تکرار، دست یابند.
آنچه مدیران سازمان ها و مؤسسات خدماتی را در عرصه رقابت متمایز و پیروز می گرداند، بهره برداری مؤثر از فرصت ها و داشتن برنامه برای فعالیت های سازمان است. در این مقاله پس از شناسایی راهبردهای نوین صنعت بانکداری در حوزه های فناوری دیجیتال در بانک به اولویت بندی راهبردهای ارائه شده، از طریق تحلیل سلسله مراتبی AHP – Analytic hierarchy process و به کمک نرم افزار Expert Choice پرداخته شده است و با انتخاب راهبرد نوین دیجیتالی مناسب به دنبال ایجاد تحول دیجیتال در بانک بوده است. تحول دیجیتال فراتر از انتقال از بانکداری سنتی به دنیای دیجیتال است.
تعریف راهبرد دیجیتال چیست؟
راهبرد دیجیتال روند شناسایی، بیان و اجرای فرصت های دیجیتالی است که مزیت رقابتی سازمان شما را افزایش می دهد. راهبرد دیجیتال شامل تحلیل استراتژیک (محیط خارجی، منابع داخلی)، اهداف استراتژیک (چشم انداز، مأموریت و اهداف)، تعریف استراتژیک (پلتفرم، بازار و مدل کسب و کار و اجرای راهبرد کسب و کار دیجیتال) است. شرکت ها در مرحله اول در حال تکه تکه شدن به جهت تمرکز بر فناوری بیش از راهبرد دیجیتال هستند. راهبرد دیجیتال در نهادهای نوپا به طور مشخص تمرکز عملیاتی دارد. این شرکت ها می گویند بهبود کارایی و تجارب مشتری تأثیر اهداف راهبرد دیجیتال آنها است. از سوی دیگر در شرکت های بالغ، فناوری های دیجیتال، برای دستیابی به اهداف استراتژیک و اهداف راهبرد دیجیتال به روشنی مورد استفاده قرار می گیرند. صرف زمان و توجه زیاد مدیریت ارشد، موجب پیشرفت برنامه کاری و توسعه راهبرد دیجیتال می شود
راهبرد دیجیتال با در نظر گرفتن چشم انداز و اهداف سازمان، فرصت ها و چالش حوزه کسب و کار و شناسایی نیازمندی های ذینفعان کلیدی از یکسو و نوآوری ها، فناوری ها و رویکردهای نوین راهبرد دیجیتال از سمت دیگر، نقشه راهی برای تحول سازمان طراحی می کند. هنگامی که شرکت های سنتی ابعاد دیجیتالی را به راهبرد کسب و کار خود اضافه می کنند، مدیران در صنایع مختلف خود را دارای توانایی هایی می یابند که با رقبای جدید خود سازگار نیستند. یک راهبرد دیجیتال عالی، مسیری است که مدیران را قادر می سازد ابتکارات دیجیتالی را هدایت، پیشرفت های خود را ارزیابی و تلاش های خود را | در صورت نیاز هدایت کنند.
اثرات راهبرد دیجیتال در سازمان
سازمان ها همواره تلاش کرده اند که گزاره ارزش خود را با ادغام قابلیت های کسب و کار موجود با قابلیت های جدید که توسط فناوری های دیجیتال مرتبط امکان پذیر است، افزایش دهند. این ادغام انواع مختلفی را به وجود آورد:
- ایجاد ارتباط منحصر به فرد و ارزش افزوده بین محصولات و خدمات شرکت
- امکان ادغام معناداری از قابلیت های کسب و کار داخلی
- امکان تعامل بدون درز با مشتریان و شرکا و یا حتی
- تسهیل هماهنگی فوق العاده ای از رویدادهای
گسسته، چنین استفاده از فناوری برای ادغام قابلیت های استراتژیک سازمان دشوار است و بنابراین برای تکرار دشوار است. اصلی ترین مواردی که راهبرد دیجیتال سازمان را تحت تأثیر قرار می دهند، عبارت اند از تصمیم گیری دیجیتال، بهبود ارتباطات گسترده، ارتقای خودکارسازی و بهبود نوآوری در سازمان است. اثر و نتیجه دیجیتالی شدن در کل سازمان، تحول دیجیتال عنوان می شود که نه تنها فرایندهای سازمان را در ابعاد گوناگون بهبود می دهد، بلکه ایده های نو و بدیع برای رسیدن به اهداف به وجود می آورد. هفت حوزه فناوری های دیجیتال فناوری های دیجیتال شامل رسانه های اجتماعی، موبایل، تجزیه و تحلیل داده، رایانش ابری و اینترنت اشیاء و دیگر فناوری های دیجیتال است. در این مقاله هفت حوزه فناوری دیجیتال بررسی شده است.
رسانه های اجتماعی Social Media
رسانه های اجتماعی به عنوان یک فناوری جدید ارتباطی چالش برانگیز در هر دو زمینه اقتصادی و اجتماعی شناخته می شوند. رسانه های اجتماعی گروهی از برنامه های کاربردی مبتنی بر اینترنت هستند که امکان ایجاد و تبادل محتوای تولید شده به وسیله کاربران را فراهم می کنند (کتاب کاپلان و نورتون). رسانه های اجتماعی محیطی جدید برای بیان و تعامل است که به مصرف کنندگان و مشاغل اجازه میدهد تا روش های جدید و واقعی تعامل را آغاز و توسعه دهند و دارای ظرفیت و توان فوق العاده ای برای تجارت، از جمله برای مؤسسات مالی است. ارتباطات در رسانه های اجتماعی محیط گسترده و متغیر جدیدی را به وجود آورده که به عنوان «ارتباطات خودگزین» از آن یاد می شود و در بر گیرنده ارتباطاتی است که در محتوا خود تولید، در پخش خودگردان و در دریافت توسط مخاطبان خود انتخاب است.
بانک ها در پاسخ به انتظارات رو به رشد مشتری های خود از قدرت قابل توجه رسانه های اجتماعی استفاده کرده و از حالت شخصی سازی، به اجرای ابزارهای خود گزین روی آورده اند تا نشان دهند که برای مشتریان خود ارزش قائل هستند.برای دسته بندی رسانه های اجتماعی، باید به دو گروه نظریه در زمینه تحقیقات رسانه (غنی بودن رسانه و حضور اجتماعی و فرآیندهای اجتماعی خود ابرازی یا خود اظهاری) توجه کرد. در تحقیقات فناوری اطلاعات جدید، به طور فزاینده ای از ظرفیت و توان رسانه های اجتماعی برای افزایش شفافیت، افزایش دید در گفتگوهای داخلی و ایجاد ردیابی مبادله استفاده شده است.
موبایل Mobile
بانکداری موبایلی، یک برنامه کاربردی از تجارت الکترونیکی است که از طریق موسسات مالی با بانک ها انجام می شود و به کاربران خود اجازه می دهند معاملات خود را با استفاده از دستگاه تلفن همراه مانند دستیاران دیجیتال شخصی، موبایل یا تلفن هوشمند انجام دهند. این سرویس برای انجام فعالیت هایی از قبیل بررسی حساب های بانکی، انجام معاملات و انتقال پول مورد استفاده قرار می گیرد. با توسعه بانکداری موبایلی، بانکها با کاهش زمان و هزینه های عملیاتی، کارآمدتر شدند؛ ضمن اینکه راحتی قابل توجهی را برای مشتریان فراهم کرده، به آنها امکان می دهند معاملات بانکی را بدون محدودیت زمان و مکان انجام دهند.
بانکداری موبایلی بی نظیر است؛ زیرا دارای سطح های مختلف اما پیشرفتهای از کیفیت سیستم، کیفیت اطلاعات و کیفیت خدمات در مقایسه با خدمات بانکداری الکترونیکی قبلی مانند رایانه، کیوسک و لپ تاپ است. پرداخت ها و تجارت موبایلی نقشی کلیدی برای نوآوری موبایلی داشته و برای رشد آتی آن حیاتی است. خدمات پول موبایلی ابزاری مؤثر برای فراگیری مالی در بازارهای نوظهور بوده، اما در سایر بازارها، خدمات پول موبایلی از طریق راه اندازی خدمات بانک های صرفا کاربردی، پرداخت های موبایلی از طریق سرویس هایی چون «اپل پی»، «اندروید پی» و «سامسونگ پی» و همچنین پرداخت از طریق شبکه های اجتماعی یا برنامه های کاربردی پیام رسان، به دنبال تکمیل یا اختلال در روش های پرداخت سنتی و خدمات مالی هستند. امنیت بانکداری موبایلی به پروتکل ایمن، سیستم پرداخت امن موبایلی و رویکرد مطمئن زیرساخت های کلیدی عمومی نیاز دارد.
کلان داده Big Data
کلان داده مجموعه داده هایی است که اندازه آنها فراتر از حدی است که با نرم افزارها و روش های معمول بتوان آنها را در یک زمان قابل قبول، دریافت، ذخیره، مدیریت و پردازش کرد. حجم داده هم زمان با پیشرفت فناوری های ذخیره سازی و پردازش اطلاعات روزبه روز و عموما به خاطر تولید داده توسط تجهیزات و ابزارهای مختلف دیجیتال در حال افزایش است. تجزیه و تحلیل داده های مشتریان با به دست آوردن بینش عمیق نسبت به مشتری، مزیت رقابتی قابل توجهی در دنیای دیجیتال ایجاد می کند که از آن برای خلق ثروت از داده مشتری در جهت ایجاد تصمیم گیری بهتر و بهبود تعامل با مشتریان استفاده می شود. اکتشاف ابزارهای پیشرفته تحلیل کلان داده ها مانند روش های داده کاوی برای بخش بانکی به منظور کشف اطلاعات ارزشمند از حجم گسترده داده ها و دستیابی به مدیریت استراتژیک بهتر و رضایت مشتری، از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
بیشتر بخوانید: بخش بندی استراتژیک بازار و تعیین گروه های استراتژیک چگونه انجام میشود؟
بانک ها و دولت ها به طور یکسان، ظرفیت و توان عظیم استفاده از کلان داده ها را برای ایجاد ارزش واقعی برای مشتریان و بهبود کارایی تشخیص می دهند. کلان داده ها می توانند مشاغل و اقتصادها را دگرگون کنند، اما تغییر واقعی ناشی از علم داده است. بانکها با استفاده از علم داده برای جمع آوری و تجزیه و تحلیل کلان داده ها، می توانند تقریبا هر جنبه ای از بانکداری را بهبود بخشند و یا آنها را دوباره اختراع کنند. علم داده با ظرفیت و توان بی پایان می تواند بازاریابی بیش از حد هدفمند، پردازش بهینه تراکنش ها، مشاوره شخصی در مورد مدیریت ثروت و موارد دیگر را فعال کند. بانک ها می توانند عملکرد مالی مشتریان خود را از چندین منبع داده و سناریو مدل سازی کنند. علم داده همچنین می تواند به تقویت مدیریت ریسک در مناطقی مانند کشف تقلب در کارت ها، انطباق جرایم مالی، اعتبار سنجی، آزمون استرس و تحلیل سایبری کمک کند.
کشف خطا یا کشف نفوذ به شبکه با ذخیره و آنالیز لاگ شبکه در یک سازمان یا وب سایت، پیش بینی میزان ریسک مرتبط با یک طرح اقتصادی و تشخیص الگوی شک برانگیز در استفاده از کارت اعتباری در حوزه بانکداری کشف نفوذ و یا تقلب، کلاهبرداری و با پولشویی در استفاده از تجزیه و تحلیل تراکنش های مالی مشتریان با دیگر منابع اطلاعاتی، امروزه بسیار کاربردی شده است. شخصی سازی خدمات از دیگر حوزه های فعال کاربرد کلان داده است.
رایانش ابری Cloud computing
رایانش ابری مدلی است برای فراهم کردن دسترسی آسان بر اساس تقاضای کاربر از طریق شبکه به مجموعه ای از منابع رایانشی قابل تغییر و پیکربندی، که این دسترسی بتواند با کمترین نیاز به مدیریت منابع یا نیاز به دخالت مستقیم فراهم کننده سرویس، به سرعت فراهم شده یا رها گردد. رایانش ابری یکی از بزرگترین تحولات در زمینه فناوری اطلاعات طی سالهای اخیر است. این محاسبات سرویس گرا است و همه چیز را به عنوان خدمات از طریق اینترنت ارائه می دهد. رایانش ابری به دلیل ایجاد زیرساخت ها و خدمات قابل انعطاف، مقیاس پذیر و قابل اطمینان برای کلیه سازمان ها از جمله بانک ها و همچنین برای مصارف شخصی، مطلوب است. برای کاربر مهم ترین مسئله، ذخیره، بازیابی و انتقال داده ها از طریق شبکه ابری و ذخیره سازی به روشی ایمن است. این امر مزایای بسیاری را در اختیار کاربران قرار می دهد مانند: هزینه کم، دسترسی، کارایی، آزادی از درجه بندی و نگهداری، تهیه نسخه پشتیبان و بازیابی، مقیاس پذیری و ظرفیت ذخیره سازی.
مسئله های مهم رایانش ابری برای بانک ها شامل داده های ثانویه مبتنی بر حفاظت از داده های ابری و حفظ حریم خصوصی، مجوز و تأیید هویت برای سیستم ابری، حفاظت از محرمانه بودن اطلاعات ابری، اثربخشی دسترسی یا در دسترس بودن داده های ابری و غیره شناسایی شده است. قابلیت ارتجاعی سریع رایانش ابری به کاربران نهایی اجازه می دهد تا به راحتی و به سرعت خدمات جدیدی را ارائه دهنده خدمات سلف سرویس در صورت تقاضا یک ویژگی جذاب برای مصرف کنندگان است؛ زیرا یک ارائه دهنده رایانش ابری منابع محاسباتی خود را به منظور ارائه خدمت به مصرف کنندگان متعدد با استفاده از یک مدل تهیه چند مستاجر، جمع می کند.
اینترنت اشیاء IOT
اینترنت اشیاء یا چیزنت، جزء لاینفک از اینترنت آتی است و می تواند به عنوان یک زیرساخت شبکه پویای جهانی و دارای قابلیت های خود پیکربندی و مبتنی بر پروتکل های ارتباطاتی استاندارد و با قابلیت همکاری تعریف شود؛ جایی که اشیای فیزیکی و مجازی دارای هویت، ویژگی های فیزیکی، شخصیت های مجازی بوده و از فصل مشترکهای هوشمند استفاده کرده و به صورت پیوسته و دائم به شبکه اطلاعات متصل است.
آلبرت شام”، مدیر طراحی تجربه کاربری در شرکت مایکروسافت، می گوید: مدل های کسب و کار نقش مهمی در ایجاد و آفرینش تجربه ارزش دارند. با اینترنت اشیاء، شما واقعا می توانید چگونگی نگاو مشتری به یک تجربه را مشاهده کنید و متوجه شوید اضافه کردن چه ویژگی یا خدماتی می تواند تجربه مشتری را تکرار یا به آن عمری دوباره ببخشد، زاک ساپالا ، مدیر اجرایی اسپارک می گوید: «با اینترنت اشیاء شما نمی توانید سازمان را در شرایط خلأ (بدون اثرگذاری و اثرپذیری بر از اطراف) تصویر کنید؛ این فناوری مقیاس پذیر است و امکان جمع آوری و تجزیه و تحلیل حجم زیادی از داده ها (با استفاده از سیستم هوشمند) را مهیا می کند تا به سازمانها برای تصمیم گیری بهتر در مورد استفاده از منابع و زیر ساخت کمک کند.
بیشتر بخوانید: نحوه کنترل و ارزیابی استراتژی ها چگونه است و نتایج پیاده سازی چطور بررسی میشود؟
بانک هایی که بتوانند بهترین استفاده را از جریان داده های به دست آمده از اینترنت اشیاء برای توسعه راهبرد دیجیتال و تصمیم گیری های حیاتی در وام دادن به کسب و کارها ببرند، پیشتاز خواهند بود. اینترنت اشیا مدیریت ریسک را در بانکداری بهینه کرده، هزینه ها را کاهش داده و راه حل های مناسب تری برای ارتباط صمیمی تر با مشتریان ارائه خواهد داد. به کمک فراوانی دستگاههای IoT بانک ها جزئیات بیشتر و تصویر دقیق تر و مفید تری از مشتری خواهند داشت که در نتیجه آن، نیاز به افزودن لایه های امنیتی بیشتر برای همه اکوسیستم های اینترنت اشیاء دارند
در مورد مشتریان خرد شعب، اینترنت اشیاء می تواند برای یاری مشتریان به صورت دستگاه های خودبانک و کیوسک ها ظاهر شود که در این مکانها فناوری های حساس مانند سنسورهای بیومتریک و موقعیتی می توانند در کوتاه ترین زمان ورود مشتری به شعبه، او را شناسایی کند. در حال حاضر شاهد گسترش استفاده از داده های بیومتریک مانند اثر انگشت و نرم افزار تشخیص صدا و اسکن عنبیه برای اثبات هویت مشتری هستیم و در نظر گرفتن ابعاد این موضوع در راهبرد دیجیتال بسیار مثمر الثمر خواهد بود.
فین تک Fin Tech
با فناوری مالی به هر نوع فناوری نوآورانه در زمینه مالی فین تک می گویند. فین تک، صنعتی در فضای اقتصادی است و به شرکت هایی اشاره دارد که با کاربرد فناوری تلاش می کنند خدمات مالی را کارآمدتر کنند. شرکت های فعال در زمینه فناوری های مالی عموما استارت آپ هایی هستند که تلاش می کنند خودشان را در دستگاه های مالی جا بیندازند و شرکت های سنتی را به چالش بکشند. مرکز ملی تحقیقات دیجیتال در دوبلین ایرلند (National Digital Research Centre) فین تک را این گونه تعریف می کند: نوآوری در خدمات مالی، این عنوان برای نامیدن گستره وسیعی از برنامه های کاربردی فناورانه به کار می رود که در بخش زیادی از ابتدا تا انتهای زنجیره ارزش محصولات مصرفی کاربرد دارند، همین طور تازه واردانی که بازیگران فعلی را به رقابت فراخوانده اند و نیز برای نامیدن پارادایم های جدیدی مانند بیت کوین استفاده می شود.
فین تک یکی از علاقه مندی های جدید سرمایه گذاران است و تبدیل به یکی از زمینه های مورد توجه کار آفرینان برای راه اندازی کسب و کارهای خلاقانه و توسعه راهبرد دیجیتال آنها شده است. نوآوری فناوری فین تک با سودآوری بانک ها رابطه مثبت دارد. صنعت بانکداری سنتی تهدیدات رقابتی پنهان را از این انقلاب فین تک درک می کند. به همین دلیل است که در سال های اخیر با موج تملک اتحاد با استارت آپ های فین تک روبرو شده است تا بتواند از طریق اصطلاحات مراکز نوآوری داخلی» به ارائه خدمات بهتر فناوری بپردازد. فین تک فرصتی طولانی مدت برای توسعه کانال های تأمین کننده بیشتر و کارآمدتر لازم برای ظهور «اقتصاد جدید» و همچنین ظرفیت زیرساختی برای نظارتی نزدیک در جریان سرمایه و عملیات سطح سازمان را نشان می دهد.
فناوری بلاک چین یا زنجیره بلوکی Blockchain
بلاک چین نوعی دیتابیس یا پایگاه داده است که روی یک یا چند سرور خاص قرار ندارد، بلکه روی تمام کامپیوترهایی که به شبکه متصل می شوند، توزیع شده است. بلاک چین در حقیقت یک دفتر کل برای ثبت رکوردها و گزارش ها است و به دلیل نوع رمزنگاری و ثبت آن در همه کامپیوترهای شبکه، گزارش های ثبت شده قابل هک یا حذف نیستند. فناوری بلاک چین تقریبا مانند امضای دیجیتال عمل می کند. جذابیت های چنین فناوری هایی در زمینه های مختلف تجاری، تراکنش مالی و انتقالات اطلاعات بر روی یک شبکه ناامن کاملا مشخص است. بلاک چین یک سرویس محاسباتی قابل اعتماد را از طریق یک پروتکل توزیع شده، که توسط گروه های متصل به اینترنت اجرا می شود، شبیه سازی می کند و نقش اساسی در تعیین راهبرد دیجیتال کسب و کار های الکترونیکی که تراکنش دارند ایفا میکند.
این فناوری کمک به رهایی از عملکرد شخص ثالث به عنوان واسطه گر در سیستم هایی است که در هر نوع معامله نیاز به اعتماد دارند. از فناوری بلاک چین در زیرساخت های مالی مانند سهام و اوراق قرضه، قراردادهای هوشمند، مدل های تجاری مبتنی بر پلت فرم و سامانه های مبتنی بر اقتصاد برنامه پذیر استفاده می شود.
رابطه پیچیده ای بین صنعت بانکداری و بلاک چین است؛ زیرا فراتر از فرصت های بیشمار ساده سازی فرایندهای سنتی بانکی، بلاک چین به عنوان تهدیدی برای مدل های مستقر تلقی می شود. تقریبا همه بانک های جهانی در حال آزمایش فناوری بلاک چین هستند زیرا آنها امیدوارند بهره وری عملیاتی و صرفه جویی هزینه ای وعده داده شده را ارائه دهند. ارزان بودن ماهیت و سرعت معاملات از طریق بلاک چین دلایل اصلی تحول آن در صنعت بانکی خواهد بود. صنعت بانکداری هنوز آماده بهره برداری کامل از فناوری بلاک چین برای ارائه نیست و این تا حدودی به این دلیل است که بانک ها نتوانسته اند بلاک چین را به عنوان یک فناوری توانمند ارزیابی کنند.
فرصت های ارائه شده از طریق بلاک چین شامل صرفه جویی در هزینه های امنیت، شفافیت، قابلیت ردیابی، دقت و یکپارچگی داده ها، پیشرفت در فرآیندهای شناسایی هویت مشتری، سرعت معاملات، قراردادهای هوشمند و ظرفیت و توان افزایش تعداد تراکنش هایی است که یک بانک می تواند به عنوان فرصت های کلیدی پردازش کند. در مقابل، ما همچنین هزینه های عملیاتی، الزامات استانداردسازی، پایداری ارز، امنیت، قوانین و مصوبات و مقیاس پذیری را از مهم ترین چالش های بانک ها می دانیم که در تدوین سند راهبرد دیجیتال باید لحاظ گردد.
بانکداری دیجیتال و توسعه راهبرد دیجیتال در بانک
مسأله دیگری که باید به آن پرداخت، تعریف صحیح اصطلاح «بانکداری دیجیتالی» است. بانکداری دیجیتال درست مثل هر کلمه مبهم و جدید دیگری، معانی مختلفی را برای ذینفعان گوناگون در یک سازمان در بر دارد؛ برای مثال، این واژه میتواند برای مشتریان به معنای خدمات و محصولات جدید و بینظیری باشد که به تجربهای لذتبخش از خرید و یا اخذ خدمت و صرف هزینه منجر میشود. برای تصمیم گیران در سازمان، میتواند به معنای ایجاد زیرساختهای پیشرفته فناوری اطلاعات و ارتباطات، همراه با امکان ارائه محصولات و خدمات مطلوب و متمایز برای فراهم کردن تجربهای عالی برای مشتریان، دستیابی به وفاداری آنها و سود پایدار باشد و برای نهادهای ناظر و رگولاتوری، این الگو میتواند به توانایی ارائه اطلاعات دقیق و قابلاعتماد معنا دهد. یکی از اشتباهات رایج، عدم تمایز بین اصطلاحات دیجیتالسازی (Digitization) و دیجیتالی کردن (Digitalization) در تدوین سند راهبرد دیجیتال بانک است.
تعریف دقیق دیجیتالی کردن (Digitalization) چیست؟
اصطلاح دیجیتالی کردن فراتر از «دیجیتالسازی» ساده است. به این معنا، کتابها صرفاً کتابهای الکترونیکی نیستند، بلکه تجربهای تعاملی و چندرسانهای هستند. فرایندهای کسبوکار راهکاری برای گفتوگوی آنلاین بین طرفهای تجاری و مشتریان برقرار میکنند که قبلاً بهطور مستقیم با یکدیگر در ارتباط نبودند و محصولات و خدمات ارائهشده بر اساس نیاز و همکاری مشتریان طراحی و ارائه میشوند؛ بنابراین، یک سازمان برای دیجیتال شدن باید بر روی مشتری محوری و سادهسازی، خودکاری سازی و اتوماسیون فرایندها تمرکز کند و هدف آن نیز افزایش کارآمدی آنها در تمامی لایههای سازمان و در کل زنجیره ارزش باشد. در حقیقت با تمرکز بر دیجیتالی کردن فرایندها و تجدید ساختار با محوریت مشتری، یک مجموعه میتواند به نتایج مؤثرتری دست یابد. با توجه به مطالب ذکرشده، در ادامه به ابعاد و مفاهیم گستردهتری از دیجیتالی کردن پرداخته خواهد شد که دیجیتالسازی یا مکانیزاسیون زیرمجموعهای از آن است.
تعریف دقیق دیجیتالسازی (Digitization) چیست؟
اصطلاح دیجیتالسازی (Digitization) فرایندی را توصیف میکند که طی آن هر دادهای به یک فرمت دیجیتالی تبدیل میشود؛ برای نمونه تبدیل یک سیگنال صوتی آنالوگ به شکل دیجیتالی آن، تبدیل سوابق اعتباری و فرمهای درخواست به یک نسخه نرمافزاری و قرارگیری دادهها درون یک پایگاه داده و انجام کارهای عادی بهصورت سیستمی و در یک بستر گستردهتر و توسعهیافتهتر، میتوان به دیجیتالی شدن اطلاعات به دانش و یا بینشهایی جدید برای تصمیمگیری تعبیر کرد. اصطلاح «دیجیتال» معمولاً برای اشاره به ذخیرهسازی دادهها بر روی بسترهای فناوری اطلاعات به کار میرود که با استفاده از اعداد ۱ و ۰ نشان داده میشوند. در اینجا، این اصطلاح به اطلاعات و فرمتی که مانند سوابق سپردهها و تسهیلات و یا سوابق مشتری بهصورت دیجیتال، ذخیرهسازی میشوند، اشاره دارد.
تعریف دقیق بانکداری دیجیتال چیست؟
در تعریفی مؤثرتر و جامعتر، بانکداری دیجیتال رویکردی کامل در حوزه استراتژی و پذیرش یک راهبرد و مدلی جدید از بانکداری است که به بانکداری دیجیتال معروف شده است. این بانکداری الزاماتی به همراه دارد و مستلزم تحول و مدرن سازی در کلیه لایههای مدیریتی، عملیاتی، اجرایی و فناوری است. سوای آن نیازمند گذار از یک دیدگاه محصولگرا به مشتریگرا و خدمتمحور است. این الگوی بانکداری بهوسیله مشتری آغاز میشود، از حداکثر قابلیت سازی برای مشتری از منظر خدمتدهی، دسترسی، سودمندی و هزینه، اطمینان پیدا میکند و در رابطه با بانک، این الگو در پی کاهش هزینههای عملیاتی، کاهش خطاها، توسعه بازار و افزایش منابع درآمدی بر اساس مدلهای نوین کسبوکار همراه با استفاده از نوآوری و تجاریسازی ایدههاست.
رویکر د اصلی مقاله
پیشرفت های سریع محیط دیجیتال، ضرورت ارائه خدمات دیجیتال، اهمیت نوآوری در محصولات و خدمات، بهینه سازی ریسک و مدیریت تجربه مشتریان از اصلی ترین عواملی است که سازمان های امروز را به اتخاذ راهبرد های نوین دیجیتالی سوق می دهد. در این مقاله به شناسایی راهبرد های نوین در صنعت بانکداری در حوزه فناوری های دیجیتال پرداخته شده است. این تحقیق کاربردی و از ترکیب دو روش کیفی و کمی حاصل شده است. در این پژوهش توصیفی-پیمایشی، ابتدا به کمک روش دلفی و مطالعات کتابخانه ای، عوامل (داخلی، خارجی) سازمان شناسایی و راهبرد های سازمانی تعیین، سپس با استفاده از فرایند تحلیل سلسله مراتبی و به کمک نرم افزار این راهبرد ها رتبه بندی گردید. نتیجه رتبه بندی راهبرد های اولیه فناوری اطلاعات و ارتباطات (فاوا) به ترتیب راهبرد های مبتنی بر فناوری موبایل، فین تک، رسانه های اجتماعی و … بدست آمد. با مقایسه رتبه بندی های انجام شده، از نظر کارشناسان خبره بانک فناوری های مبتنی بر موبایل قالبی مناسب برای به کارگیری هم زمان ایجاد ارزش، خلق نوآوری برای مشتری و کاهش هزینه های جاری سازمان است. بر این اساس بهترین و نوین ترین راهبرد دیجیتال برای سازمان، راهبرد راه حل دیجیتال است. راه حل های دیجیتالی نه تنها با فروش یک محصول بلکه با ارائه خدمات، ارزش افزوده مربوط به استفاده از آن محصول را به طور مداوم اضافه می کنند.
خلاصه بکارگیری راهبرد دیجیتال در بانک
بر اساس تحقیقات انجام شده محققان، راهبرد دیجیتال بانک باید با راهبردهای مبتنی بر فناوری های موبایل آغاز شود. ارائه یک برنامه موبایلی مناسب به بانک کمک می کند تا به سادگی با افزایش تعاملات خود با مشتریان قابلیت های دیجیتالی خود را افزایش دهد. در مرحله اول می توان بدون نیاز به تغییر فرآیندهای داخلی، توسعه برنامه های موبایلی را به سرعت شروع کرد. در مرحله بعد بانک ها می توانند رفتار کاربران برنامه موبایلی خود را تجزیه و تحلیل کرده و بر اساس نتایج به دست آمده پیشنهادهای متناسب و شخصی سازی شده به آنها ارائه کنند. روی پلتفرم موبایل می توان امکانات متنوعی مانند کیف پول دیجیتال، پرداخت های بدون تماس، واگذاری چک از طریق موبایل و امکان پرداخت دیجیتال را ارائه کرد. کنترل و تشخیص صدا، گزینه نسل بعدی اپلیکیشن های بانکداری موبایلی است.
شرکت های فین تک محصولات و خدمات نوآورانه ای را ارائه می کنند که با جایگزین راهکارهای کنونی بانک ها می شوند و با کیفیت و تجارت نوینی برای مشتریان می آفرینند، بانک ها می دانند فین تک ها، رقبایشان نیستند، بلکه متحدشان نیز می شوند به شرطی که مصالحه خوبی میانشان صورت بگیرد. بانک ها اجازه دسترسی به داده های مشتری ها را می دهند و در عوض از این شانس برخوردار می شوند که محصولات و خدماتشان را به مشتریانی جدید ارائه کنند یا از ویژگی های نوآورانه ای استفاده کنند. شراکت بانک و فین تک مزایای متقابلی دارد و صنعت بانکداری را برای همیشه دچار تحول می کند.
همچنین در تدوین راهبرد دیجیتال بانکها رسانه های اجتماعی را نباید به صورت مجزا در نظر گرفت، بلکه باید در پیوند با یک راهبرد پیام رسانی و ارتباطات متمرکز و جامع در نظر گرفت. رسانه های اجتماعی در حال دگرگون کردن روابط به اشکال و شیوه های گوناگون هستند؛ از ارائه خدمات بهتر به مشتریان گرفته تا فراهم آوردن امکان انتقال و ارسال پول به دیگران از طریق پلتفرم های آنلاین. این در حالی است که شرکت های فناوری مالی جدید از داده های رسانه اجتماعی برای تسهیل افتتاح حساب بانکی یا دسترسی به اعتبار استفاده می کنند
به طور کلی برای بهره مندی از جدیدترین فناوری های دیجیتال، باید آن را مدیریت کرد. بانک ها هزینه های زیادی را در راه تحولات دیجیتالی صرف کرده اند، مدیران ارشد کسب و کار برای به حداکثر رساندن ارزش سرمایه گذاری در فناوری های جدید، باید مطمئن شوند که سازمان هایشان یک راهبرد دیجیتال عالی دارند. در حال حاضر بانک های زیادی خواهان داشتن یک راهبرد دیجیتال با بودجه معقول و نتایج قابل دستیابی هستند. هر سازمانی با توجه به نوع صنعت و کسب و کار آن و با توجه به عوامل محیطی درونی و بیرونی سازمان اقدام به تدوین راهبرد دیجیتال می نماید. بر این اساس این پژوهش قابلیت تعمیم برای سازمان های دیگر را ندارد. از طرف دیگر همه سازمان ها این آمادگی و ظرفیت را ندارند که کسب و کار خود را بر اساس روش های چابک متحول سازند.
در آخر جهت بهبود کیفیت مقالات میتوانید نظرات خود را در انتهای مقاله درج نمایید و برای مشاهده مقالات بیشتر به وبلاگ شریف استراتژی مراجعه نمایید؛ همچنبن برای مطالعه بیشتر در خصوص راهبرد دیجیتال در بانک ها و موسسات مالی چند لینک معتبر از مقالات خارجی قرار داده ایم که خواندن آنها را به شما توصیه میکنیم.
Top 10 Retail Banking Trends and Priorities
Retail Banking 2020 Evolution or Revolution?
Six digital growth strategies for banks
Banking Strategies for the Future
مدیریت بحران کرونا در کسب و کار چگونه انجام میشود؟
/۱ دیدگاه/توسط دفتر استراتژی دانشگاه شریفمدیریت بحران کرونا در کسب و کار یکی از موضوعات اساسی در مقابله و مصون سازی سازمان در برابر تهدیدات کرونا است، نه تنها امسال، بلکه از این پس اقتصاد ما درگیر دوره گذار و ورود به عصر پسا کرونا است؛ بخش بزرگی از فعالان اقتصادی که بی تدبیر، به تکرار روشها و فعالیت های معمول قبلی خود بپردازند از صحنه اقتصاد و تجارت ایران و جهان خارج خواهند شد. پس از پایان این دوره و مدیریت بحران کرونا در کسب و کار ها، بنگاههای اقتصادی در یکی از دو دسته زیر قرار خواهند گرفت:
١- کسب و کارهایی که کاری انجام نمی دهند و امیدوارند چنین اختلالی دوباره هرگز اتفاق نیفتد. این شرکت ها ریسک بسیار خطرناکی را می پذیرند و زنجیره های تأمین آن ها با هر بحرانی دوباره ویران خواهد شد.
٢- شرکت هایی که به درس این بحران توجه کرده و برای ترسیم نقشه جدید شبکه زنجیره تأمین خود سرمایه گذاری می کنند تا در هنگام بروز بحران مقاوم تر باشند. آن ها قراردادهای خود با شرکای تجاریشان را بازنویسی کرده تا در صورت بروز اختلال به سرعت راه حل ها موجود و پیش بینی شده در قرارداد را جایگزین نمایند. این شرکت ها در دراز مدت برنده واقعی فضای کسب و کار ایران خواهند بود. این نوشتار سعی دارد توصیه هایی را در هشت بند، جهت مقاوم سازی و افزایش حاشیه تاب آوری کسب و کارها پیشنهاد دهد. مسلماً بسته به خصوصیات هر سازمان و حوزه کسب و کار، این پیشنهادات در نسخه عملیاتی خود جزییاتی ویژه و خاص تر خواهد داشت که در این چند بند مختصر تفصیل آن ممکن نیست و در صورت تمایل صاحبان شرکت ها می توانند با ارسال مشخصه های کسب و کار خود در فرم صفحه آخر این نوشتار، نسخه سفارشی خود را درخواست دهند.
استراتژی عملیاتی برای مدیریت بحران کرونا در کسب و کار
تشکیل کمیته اقدام مشترک مدیریت بحران در سطح مدیران عالی از اصلی ترین راهکارهای موجود بشمار می آید؛ همه فعالان اقتصادی، باید تشکیل جلسه هیئت مدیره را در دستور کار فوری خود قرار دهند و سیاستگذاری و تعیین استراتژی خود را حداقل تا پایان تیر یا اواسط مرداد با شرایط متفاوت و واقعی امروز و مدیریت بحران کرونا در کسب و کار و لحاظ کردن موارد زیر اتخاذ نمایند:
- پذیرش و درک واقعیت: پذیرش و درک صحیح از واقعیت موجود اولین گام برای مقابله با این بحران فراگیر است. این بحران صرفاً یک پاندمی ویروسی نیست؛ تغییر سبک زندگی مشتریان، تغییر مدل های ذهنی و قوانین و مناسبات و در کل شروع یک عصر اقتصادی با قواعدی جدید است. در اینباره تحقیقات آینده پژوهی معتبر را بیشتر کاوش کرده و درباره تأثیر پذیری و تدثیرگذاری و نقش کسب و کار خود گفتگو کنید.
- افزایش تحمل ابهام: رهبران بنگاه ها تحمل ابهام خود را ارتقا داده و سازمان خود را از آمار اخبار منفی و گمانه های متعدد رهایی بخشند؛ کمیته مشاوران ( مشروح در بند ٣) در این زمینه موثر خواهند بود.
- اطلاع رسانی: اطلاع رسانی به هنگام و استمرار در این امر مدیران را در موقعیتی قرار خواهد داد که ضمن جلب اطمینان ذینفعان داخلی و خارجی سازمان، از بروز تنش های احتمالی نیز جلوگیری می کند.
- شناسایی نقاط اهرمی: نقاط اهرمی محل هایی از یک سیستم پیچیده هستند که یک تغییر کوچک در یک جزء می تواند تغییرات بزرگی را در همه اجزاء سیستم به همراه داشته باشد. رهبران سازمان در شرایط بروز بحران کرونا ویروس، لازم است تا نقاط اهرمی را شناسایی نموده و سازمان را در مسیر درست هدایت نمایند. برای یافتن نقاط اهرمی فرمول سریع و آسانی وجود ندارد و هر شرکت باید بر اساس بررسی مجدد عملکرد خود بیاموزد نقاط اهرمی سازمان کجا هستند. در واقع تمرکز بر نقاط اهرمی موجب تحقق استراتژی های سازمانی شده و بهبود فعالیت های سازمان و ارائه خدمات به مشتریان را به همراه خواهد داشت.
تمرکز بر نقاط اهرمی که نقاط قوت سازمان محسوب می شوند، مزیت رقابتی بیشتر را برای سازمان فراهم می سازد. در این زمینه بایستی به شایستگی های کلیدی و عوامل کلیدی موفقیت نیز توجه داشته باشید. تیم مشاوران با مدلسازی های تحلیلی (نظیر سیستم داینامیک) می توانند این نقاط اهرمی را یافته، تحلیل حساسیت کرده و گوشزد کنند.
تصمیم گیری مبتنی بر دانش کافی: تصمیم بر مبنای تحلیل اطلاعات و نیز تفکر سیستمی، کلیدی ترین اصل برای مدیران ارشد است. لذا از تصمیمات سطحی و تک بعدی و شتابزده به غایت باید پرهیز کرد. همچنین لازم است دستور تشکیل تیم های راهبردی زیر صادر شود و برای هر کدام مطابق ادامه این توصیه نامه مأموریت های ویژه و هماهنگی مشخص کنند:
- کمیته دیجیتال
- کمیته مشاوره مدیریت استراتژیک
- کمیته فروش
- کمیته لجستیک و زنجیره تأمین
- کمیته مالی
- کمیته روابط تجاری
تصمیم گیری مبتنی بر دانش کافی چگونه محقق میشود؟
شرکت ها باید افرادی را از تخصص های لازم و کافی در این تیم ها بگمارند. به علاوه در بسیاری از موارد، تا رسیدن به ثبات نسبی و استوار شدن سیستم اقتصادی شرکت، اعضای تیم باید از نقش های کم اولویت روزمره خود چشم پوشی کنند و اغلب زمان خود را برای بررسی همه بعدی مسئله با هدف افزایش تاب آوری سازمان اختصاص دهند. به جهت گردش اطلاعات و اقدام یکپارچه، بهتر است اعضای این کمیته ها شامل افرادی فراتر از تیم های سابق و چند فرد مشترک با دیگر کمیته باشد. تیم های حرفه ای باید بخش مهمی از زمان خود را صرف فهم درست نیازهای لازم برای برنامه ریزی عرضه در شرایط اضطراری کنند؛ اینجا جایی است که میزگرد ها و کارگاه ها می توانند نقش گرانبهایی داشته باشند. در شرکت های کوچکتر اعضای کمیته ها مشترک اند و فقط مسئول هر کمیته متفاوت خواهد بود. اما در عین حال برای این گونه شرکت ها توصیه می شود از حداکثر افراد حرفه ای ولو کارشناسان پایینتر از سطوح سرپرستی نیز استفاده شود.
بیشتر بخوانید: استراتژی تدافعی و استراتژی آینده نگر و نوآورانه، چگونه بر عملکرد و کارایی سرمایه گذاری تأثیر میگذارند
این کمیته ها باید تحت رهبری هیئت مدیره به عنوان کمیته اقدام مشترک برای مدیریت بحران کرونا در کسب و کار ، طی یک زمان بندی و برنامه مشخص و با گردش اطلاعات روان بین یکدیگر، همافزایی منحصربفردی برای خروجیهای اثربخش و راهگشا به نمایش بگذارند. اصول کاری مشترکی برای شرکت ها وجود دارد که می توان به فراخور هر شرکت فهرستی برای آنها نوشت. از جمله لزوم حفظ سلامت و اموال کارکنان، تست استرس مالی و ایجاد برنامه مواقع اضطراری، نظارت بر زنجیره تأمین، رصد محیط و پاسخ سریع به بحران، پاسخ مناسب به شوک های بازار و افت تقاضا و در نهایت هماهنگی و ارتباط با دیگر حوزه های اجرایی که در ادامه بدانها اشاره می شود.
کمیته دیجیتال (یا کمیته کسب و کار الکترونیک)
کمیته ای تحت عنوان “کمیته دیجیتال ” کلیه عملیات و فعالیت هایی که امکان دیجیتال شدن در همه بخشهای شرکت را دارد بررسی و در این جهت برنامه های عملیاتی را برای توسعه و تغییر مسیر پیشنهاد می دهد، تخریب دیجیتالی، مدت است شروع شده و برندگان و بازندگان آن هم مشخص هستند. به نظر می رسد در زمان بروز بحران با رکود، شکاف بین دو گروه پیشتر خواهد شد. برخی حوزه ها که به تقاضای عمومی حساسیت بیشتری دارند مانند خرده فروشی از جانب فعالان آنلاین این گروه فعالیت، تحت فشار هستند. مأموریت های کمیته دیجیتال برای مدیریت بحران کرونا در کسب و کار می تواند بررسی و برنامه ریزی اجرایی موضوعات زیر باشد:
تشکیل سازمان مجازی
تبدیل وضعیت فعلی کسب و کار به سوی فعالیت آنلاین، ممکن است در ابتدا کمی اختلال برانگیر باشد ولی باعث تطابق با قواعد گریز ناپذیر صنعت و بازار پیش رو می شود. پیاده سازی اتوماسیون داخلی و CRM و امکان دورکاری پرستل، مدیریت سور سینگ و سفارش گذاری آنلاین، پورتال فروش الکترونیک و اتصال به درگاه های بانکی جهت تراکنش های مالی مشتریان، بازاریابی دیجیتال و سیستم مانیتورینگ سنجش عملکرد و … و نهایتا یکپارچه سازی این سیستم ها همراه آموزش و فرهنگ سازی یکی از مهمترین مأموریت های این کمیته است. آینده شامل فعالیت های دیجیتالی و آنلاین است و در شرایط بحران و رکود، شکاف بین سودآوری کسب و کارهای آنلاینی و غیر آنلاینی افزایش می یابد.
پایگاه های اطلاعاتی جدید و گسترده
ایجاد یا ادغام پایگاه های اطلاعاتی جدید و گسترده به منظور رفع خلا اطلاعاتی و ارتباط بیشتر بین زنجیره های تأمین به منظور حمایت از تأمین کنندگان مواد اولیه و پاسخ به نیاز مشتریانی که تقاضای آن ها بدون پاسخ مانده است، این پایگاه داده یکی از مهمترین دارایی های عصر ارتباطات و دانش است که در بندهای بعدی پیش نیاز مأموریت و اقدام آگاهانه دیگر کمیته ها خواهد بود.
دیجیتال مارکتینگ
این بخش یکی از مهمترین و اساسی ترین حوزه هایی است که در زمان های مدیریت بحران کرونا در کسب و کار به درد سازمان میخورد و مانند بحران امروز باعث میشود تا فروش برخی از کسب و کارها که قبلا روی این حوزه سرمایه گذاری کرده بودند همچنان با شتاب بیشتر به پیش رود. کسب و کارها باید برای این حوزه روی ۴ محور سرمایه گذاری نمایند:
- راه اندازی فروشگاه آنلاین
- تولید و بازاریابی محتوا
- طراحی اپلیکیشن
- رسانه های اجتماعی (به طور ویژه در ایران اینستاگرام و تلگرام)
مدیریت دانش
مدیریت دانش و امکان ثبت تجربه های آموخته شده از اقدامات موثر خود و سایر شرکای تجاری زنجیره تأمین در شرایط بحران برای بهبود و تقویت زنجیره تأمین از مهمترین نقاط قوت سازمان خواهد بود که در بحران های بعدی میزان تاب آوری سازمان را افزایش می دهد.
کمیته مشاوران
مشاورینی زبده و مسلط در طول سال به صورت هفتگی در کنار خود داشته باشید؛ ساختار شرکتها و فعالیتها باید خود را با شرایط جدید وفق دهند و راهبردها باید به اقتضای تحولات روز مورد تجدید نظر و ارزیابی مجدد قرار گیرد. از مشاوران باید طبق یک زمان بندی مشخص، مأموریت و خروجیهای زیر خواسته شود:
گزارش مطالعه تغییرات محیط: روند تغییرات و الزامات کوتاه مدت و میان مدت طبق الگوهای استاندارد تدوین شود و مبتنی بر مگاترندها و روندهای مستند به تحقیقات آینده پژوهی معتبر باشد. نظیر تحلیل PESTEL
بازنگری اهداف و استراتژی ها: طبق گزارش مطالعات محیط، باید مشخص شود اهداف و استراتژی ها چه تغییری باید بکنند. نیاز است اسناد بالادستی بر اساس شرایط پیش روی شرکت بازنگری شوند.
شکار فرصتها: باید مشخص شود جداول برنامه ریزی استراتژیک جه راهبردهایی را مشخص می کنند اما درکل توصیه می شود فرصت ها را پررنگ تر از تهدیدات ببینید: در زمان بروز رکود یا بحران اجازه ندهید تا یک بحران خوب، ضایع و تلف شود، در این خصوص نمونه های گوناگونی در رابطه با عملکرد برخی پایگاه ها وجود دارد. بهترین نمونه کسانی هستند که در زمان بروز بحران در زمینه هایی که همچنان تقاضا برای آنها وجود دارد و در حال گسترش است سرمایه گذاری میکنند، مانند حوزه های در حال رشد. موضوع دیگر، نحوه بهره برداری از فرصت است. در زمان بحران یا رکود، برخی بنگاه تا از صحنه بازار خارج می شوند، در این شرایط می توان با اتخاذ رویکرد کنش گرایانه، دارایی ها با نیروی کار متخصص را از سمت بنگاه های مذکور به سمت بنگاه خود جذب کرد
بازنگری بیزینس مدل (نو آوری در معادل کسب و کار و استرانزی زنجیره تأمین ): کانواس یا بوم کسب و کار خودرا جلوی چشم بیاورید و با اشراقی که در مطالعه محیت و ماتریس های برنامه ریزی استراتژیک خود دارید روی ایجاد تحول و نوآوری در بخش های مختلف مدل کسب و کار خود با تیم های اتاق فکر تو آوری کنید. حداقل مرور متد استراتژی اقیانوس آبی را برای کسب و کارتان به مشاوران یادآوری و توصیه کنید.
طراحی مجدد ارزش پیشنهادی
طراحی مجدد ارزش پیشنهادی و طراحی مفهومی محصول نوآوری یا باز طراحی مدل کسب و کار با رویکرد طراحی ارزش پیشنهادی جدید برای بهره برداری از امکانات، دانش و تجربه اندوخته شده زنجیره های تأمین فعلی، همچنین طراحی مجدد مدل کسب و کار با توجه به فرصت های ایجاد شده در زنجیره های تامین دیگر حوزه های خوش اقبال (مانند حوزه بهداشت، کشاورزی و مواد غذایی، حوزه IT و زیرساخت های سخت افزاری و مخابراتی و …) را مد نظر قرار دهید. به عبارت دیگر فرصت های بدیع برای توسعه محصولات یا خدمات تازه و جایگزین را در بستر زنجیره تأمین قعی برای پاسخ به نیاز های ایجاد شده جدید شناسایی کرده و پیاده کنید. استفاده از ایده های با یخ و نوادراه مشتریان فعلی به منظور باز طراحی ابعاد مدل کسب و کار برای پاسخ گویی به نیازهای فعلی یکی از روش تنی حسین و موثر خوانده بتواند در شرایط مدیریت بحران کرونا در کسب و کار که حجم فرایند های عملیاتی کاهش می یایان زمان مناسب برای بررسی ایده های جدید و بازنگری زنجیره تأمین از دید مشتریان است. این بازطراحی ها می بایست مبنی بر تحقیقات مسجل باشد و نه تخیلات پشت میزی
بیشتر بخوانید: مفهوم ترسیم درخت تصمیم فازی در تدوین استراتژی چیست؟
اقدامات کارآفرین و خلاق و کشف فرصت های جدید بهره برداری همزمان از ظرفیت ها و توانمندی های موجود و یا در این زمینه اهمیت دارد. درباره صنایع تلفیقی و نیز تشکیل اکوسیستم های صنعتی متقابل یا Cross – Industry تحقیق و طرح بخوانید. شرکت ما باید تلاش کنند در اکوسیستم های رقابتی درک کنند چگونه از تلاش هایی برای کنش اضطراری مثل را راهبرد های همزیستی غیر رقاپتی نظیر فراهم ساختن اشتراک و تلفیق منابع سخت و نرم یکدیگر حمایت کنند. توصیه می شود با مطالعه تغییرات و نیازهای بازار به زنجیره تأمین صنایعی نزدیک شوید که در شرایط پیش رو، از رونق و اقبال بهتری برخوردار هستند.
مقاوم سازی کسب و کار و برنامه مدیریت ریسک: در مدیریت بحران کرونا در کسب و کار نگاه های موفق، هوشیار و مراقب شرایط هستند. آنها سنسورهای دیده بانی شان را در فضای بازار و صنعت حساس و خروجی سازمان هایشان را در برابر تغییرات و اغتشاشات محیطی غیر حساس کرده اند. اصطلاح به ان داشته می شود یک سیستم از درون استوار. این کسب و کار ها دربیان نگرش سیستمی (شکل زیر) منابعی را به عنوان ورودی به سیستم می دهند. عوامل قابل کنترل و تنظیمی (Xها) را به نحوی مدیریت می کند که به وجود عوامل اغتشاش محیطى (Zها)، کمترین انحراف را در خروجی برنامه ریزی شده (Y ها) شامل انتقادات و کیفیت محصول و اعتبار پرند و منافع نتایج مالی ایجاد کند. چنین سیستمی یک کسب و کار مقاوم و تاب آور است که از درون در مقابل تلاطمات محیطی پایدار و با ثبات شده است. این مدلسازی در مباحث طراحی از آزمایش ها و اصول تاگوچی به تفصیل تبیین و اجرا می شود.
سازمان های مقاوم همیشه سناریوهای متفاوتی را برای واکش و پاسخ مناسب به شرایط بحران با رکود دارند. آنها از این طریق هم آگاهی خود را نسبت به شرایط ارتقا داده و شم آمادگی برای مقابله با آن را دارند. آنها کتاب بازی دارند که در زمان بروز رکود، می گوید چه باید انجام دهند و به ازای سناریوهای ممکنه بدانید چگونه باید عمل کرده و واکنش دهید.
تغییرات سازمان (مدیریت تحول و مهندسی همزمان): پیشنهادات مصوب و اجرایی، الزامات و تغییرات فوق سنگینی را برای سازمان ایجاد خواهد کرد که ممکن است در سازمان های بزرگ مقاومت ایجاد کند. لذا برنامه های تحول باید با رعایت الزامات مدیریت تحول و نیز ملاحظات مپنا سی همزمان اعمال و اجرا شوند.
بررسی امکان خروج کار آفرینانه: کسب و کارهایی که زنجیره تأمین آنها به کلی از بین رفته اند و امکان بازگشت در شرایط فعلی را دارند به آنها گزینه های بررسی خروج کار آفرینانه توصیه می شود. خروج کارآفرینانه به عنوان یک به جدایی نادر از فرایند کارآفرینی مورد توجه است. روحیه کارآفرینانه، فضای کسب و کار، آموزش و تجربه بین المللی از جمله عوامل موثر بر تصمیم گیری مناسب خروج توسط کارآفرینان است. خروج کارآفرینانه در نهایت می تواند منجر به ایجاد کسب و کار جدید و با تلفیق و ورود به زنجیرهای تأمین جدید شود
کمیته فروش
بر خلاف انتظار عمومی در طی مدت بحران، بخش ارتباط با مشتریان تلاش مضاعف می طلبد. کمیته فروش باید متشکل از افرادی فراتر از تیم فروش باشند. به جز تیم بازاریابی و دیجیتال مارکتینگ، بهتر است نماینده ای از تیم تولید، لجستیک و زنجیره تأمین با خرید و بازرگانی نیز در آن حضور داشته باشند. مأموریت های این کمیته عبارتند از موارد زیر:
حفظ و تحکیم مضاعف ارتباط با مشتریان شرکتی که عرضه را بیشتر رصد می کنند اغلب موفق می شوند، چرا که آنها در بخش اصلی مشتریان خود سرمایه گذاری کرده و رفتار آنها را پیش بینی می کنند. برای نمونه در کشور چین در حالی که تقاضای مصرف کنندگان پایین است، از بین نرفته است و مردم به طور وسیعی به سوی خرید آنلاین برای تأمین تمامی کالاها و خدمات شرکت کرده اند. این روند همچنین شامل اطمینان از کیفیت محصولاتی که به صورت آنلاین فروخته می شوند نیز می شوند .
به روز کردن اطلاعات پروفایل مشتریان حتی در شرایطی که امکان ارائه کالا یا خدمات به آن ها وجود ندارد، مشتریان ارزشمند ترین سرمایه در کسب و کاری هستند. تازه و به روز نگه داشتن اطلاعات آن ها در خصوص وضعیت کسب و کار می تواند حس وفاداری در آنها را تقویت نماید.
- از دیگر ماموریت های کمیته فروش می توان ارائه برنامه مدیران و گزارش اجرای این موارد باشد:
- تدوین برنامه های باشگاه مشتریان و انواع راهبردهای پیشبرد فروش نظیر تخفیف و بسته ویژه و…
- افزایش مکان های فروش و کانال های دسترسی آسان مشتریان و رسیدن به محصولات
- تقویت خدمات پس از فروش یا انواع التحریر اداری و بنچمارکینگ و تکنیک های خلاقیت دیگر
- ارتباط مستقیم با مشتریان ویژه و طلایی و توزیع کنندگان: با مشتریان خود در خصوص مشکلات و چالش های جدید صحبت کنید. کسب و کارها باید تلاش کنند تا در کوتاه مدت مشتریان را درگیر و به آنها در خصوص آینده کسب و کار اطمینان بخشد. برنامه ریزی موجود، تخفیف ها و پیشنهادهای ویژه شمه به تحریک مشتریان فعلی کمک می کند.
کمیته لجستیک و زنجیره تأمین
این کمیته یکی از مهم ترین و کلیدی ترین کمیته هاست. هسته اصلی این تیم برای بحران باید متشکل باشد از کارشناسان و مدیران زنجیره تأمین از تدارکات و خرید تا تولید و عرضه و فروش. زنجیره تأمین، بحران تقاضا، رکود عمومی، اولویت بندی در تنوع و میزان تولید با خدمات، چالش های ابتدایی هستند که باید برای هر شرکت بطور خاص مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد در این تیم باید این موارد بررسی شوند:
تثبیت زنجیره تأمین: شرکت ها باید مقیاس و بازه زمانی که ممکن است زنجیره تأمین کالای آنها در معرض اختلال قرار بگیرد را تشخیص دهند. اغلب شرکت شما سریع بر تثبیت فوری زنجیره کالا متمرکز می شوند. آنها همچنین باید رزرو خطوط انتقال کالا و آمادگی آنها و همچنین آماده ساختن زنجیره های تأمین خود را در نظر بگیرند. به علاوه در زمانی که اخلال در زنجیره تأمین ایجاد می شود، شرکت ها باید از این منابع در راستای تولیدات مهم تر خود استفاده کنند. لذا این موارد باید در دستور کار این کمیته قرار گیرد
- هماهنگی با تأمین کنندگان برای تحویل سریع مواد اولیه
- تعیین پیش بینی تقاضای واقعی مشتریان
- لجستیک و مدیریت موجودی ها: جابجایی موجودی های آماده شرکت های تأمین کننده مواد اولیه به خارج
- از ناحیه های قرنطینه شده و انتقال به نزدیک ترین مکان که امکانات حمل و ارسال آن ها از سوی شرکت های تأمین کننده فراهم باشد. این موضوع هزینه های جابجایی مجدد و نگهداری ناشی از انباشت کالا در انبارهای جدید را افزایش داده ولی متقابلا پایداری زنجیره تأمین را بیشتر خواهد کرد.
- ایجاد ذخیره های احتیاطی بیشتر برای کسب و کارهایی که در ناحیه هایی با تاثیر بحران بیشتر قرار گرفته اند، این موضوع هزینه های نگهداری شامل خواب سرمایه، انقضای مواد اولیه فاسدشدنی و هزینه های نگهداری
- موجودی بیشتر را افزایش خواهد داد ولی در مسایل مانع از دست رفتن مشتریان فعلی خواهد شد
- بررسی و امکان پذیری حمل و نقل های جایگزین استفاده از حمل و نقل هوایی هر چند ممکن است زمان دسترسی به مواد اولیه با ارسال به بازارهای مصرف را کوتاتتر نماید ولی به دلیل محدودیت های ایجاد شده در حمل و نقل هوایی امکان استفاده از حمل و نقل جاده ای، ریلی و دریایی جایگزین بررسی شود
- شناسایی تأمین کنندگان جایگزین که کیفیت، قیمت و زمان تأمین آن ها به نسبت تأمین کننده اصلی بهتر نیست ولی در شرایط مدیریت بحران کرونا در کسب و کار می تواند تا حدودی به حفظ توان تولید و ثبات کسب و کارها کمک نماید. این موضوع می تواند منجر به گسترده تر شدن شیکه تامین کنندگان شود و تا حد تعریف شده ای افزایش هزینه ها و کاهش کیفیت را به دنبال داشته باشند. برای آن که برند اصلی آسیب نبیند می توان از زیر برندهای جایگزین برای نسخه های جدید کالا و خدمات سود جست
- بازبینی توافقات: مذاکره مجدد، توافقات جدید و اصلاح بان های قراردادهای تأمین کنندگان با مشتریان را در دستور کار قرار دهید. بند شرایط فورس ماژور در قراردادها را هم می توانید با مشاورین حقوقی مرور کنید
- قیمت گذاری: استفاده از سیاست های قیمت گذاری هوشمندانه از سوی کسب و کارها برای فروش کالاها و خدمات بیشتر را بررسی کنید. سیاست های قیمت گذاری هوشمندانه بسیار وسیع و گسترده اند. فروش گروهی، فروش وابسته به زمان، پیش فروش با تخفیغ های عمومی و کلی، ایجاد زیر برند، اندازه ها و کیفیت متنوع محصول و خدمات نمونه هایی از استراتژی های قیمت گذاری هوشمندانه است
- تمرکز بر مدیریت تقاضا: کسب و کارها می بایست برای بازسازی زنجیره تای تأمین آسیب دیده خود به جای تمرکز بر تفکر عرضه محور، تمرکز روی مدیریت تقاضا (مشتریان داشته باشند و بر اساس آن سفارش گذاری و تأمین نیازهای خود را برنامه ریزی نمایند. (سیستم کششی به جای فشاری)
- تحلیل اطلاعات به روز در زنجیره تأمین: افزایش سطح اطلاع به صورت روزانه و پر خط از وضعیت تمامی حلقه های بالادستی و پایین دستی زنجیره تأمین، حجم اطلاعات روزانه به شدت در حال افزایش و به روز شدن است. به طور مداوم درک خود را از آنچه در حال اتفاق افتادن است بازسازی نمایید. تجزیه و تحلیل بررسی اثر کرونا بر ابعاد متنوع زنجیره تأمین، آگاهب از قوانین و مصوبات موثر بر کسب و کارهایی که در سراسر زنجیره تأمین حضور دارند و مطالعه گزارشهای منتشر شده به شدت توصیه می شود. سناریوهای مختلف خوش بینانه، محتمل و بدبینانه تدوین و برای هر کدام پروتکل های فعال سازی را برای مراحل مختلف پاسخ تعریف کنید. استفاده از تکنیک های داده کاوی برای احصا و پیش بینی روند شما توصیه می شود
برای مطالعه بیشتر مبحث مدیریت بحران کرونا در کسب و کار میتوانید به اصل نوشته که در لینک زیر قرار داده شده است مراجعه نمایید.
بخش بندی استراتژیک بازار و تعیین گروه های استراتژیک چگونه انجام میشود؟
/۲ دیدگاه /توسط دفتر استراتژی دانشگاه شریفدر مقالات قبلی که در شریف استراتژی نوشتیم، به دشواری ترسیم مرزهای صنعت و نیاز به تعریف گسترده و محدود صنعت بر اساس انواع پرسش هایی که می خواهیم به آن پاسخ بدهیم اشاره کردیم. اگر بخواهیم راجع به بخش بندی استراتژیک بازار بحث کنیم باید از صنایع بگوییم و در ابتدا ممکن است تعریف گسترده صنایع آسان باشد اما برای تحلیلی دقیق تر باید بر بازارهایی تمرکز کنیم که به لحاظ محصولات و جغرافیا به صورت محدودتر ترسیم شده اند. این فرایند تفکیک صنایع به بازارهای خاص را بخش بندی استراتژیک بازار می نامیم.
تحلیل بخش بندی استراتژیک بازار
تحلیل بخش بندی استراتژیک بازار امری حیاتی برای بقای سازمان بشمار می آید، مثلا اگر رقابت در بازارهای فرعی درون یک صنعت متفاوت باشد به طوری که برخی از بخش ها جذاب تر از بخش های دیگر باشد، بخش بندی استراتژیک بازار بسیار حائز اهمیت است. در حالی که سونی و مایکروسافت با کنسول های پیشرفته پی اس ۳ و ایکس باکس ۳۶۰ بر سر در دست گرفتن رهبری در میان بازیکنان به اصطلاح دوآتشه جدال می کردند کنسول وی نیتندو با تمرکز بر یک بخش بزرگ و بکر بازار، رهبری سهم بازار را در اختیار گرفت. در صنعت بی رحم لاستیک سازی، پیرِلی با سرمایه گذاری سنگین در تکنولوژی و تمرکز بر لاستیک های با عملکرد بالا برای خودروهای اسپورت و لوکس به سود بالایی دست یافته است.
هدف تحلیل بخش بندی استراتژیک بازار ، شناسایی بخش های جذاب، انتخاب استراتژی ها برای بخش های مختلف و تعیین تعداد بخش ها برای ارائه خدمات است. این تحلیل در پنج مرحله انجام می شود (مثال عملی استراتژی که در پایین آمده را مشاهده کنید؛ این مثال استراتژی، بخش بندی عمودی را بررسی می کند).
بخش بندی بازار از دیدگاه آرت واین اشتاین
بخش بندی استراتژیک بازار فرایندی است که طی آن، بازار به بخشهای مختلف از مشتریان بالقوه، با نیازها و/یا ویژگی های مشابه تقسیم میشود. ویژگی مشتریان هر بخش این است که رفتارهای خرید (Purchase Behavior) مشابهی دارند. بر اساس این تقسیم بندی، میتوان فرصتها را شناسایی کرده و محصولات و برنامه های مدیریت بازاریابی ویژه طراحی کنید. این کار درنهایت، به شما در دستیابی به موقعیت رقابتی برتر کمک خواهد کرد.
در بخش بندی بازار (Market Segmentation)، یک بازار را به بخشهایی با تعریف مشخص تقسیم میکنیم. یک بخش (یا سگمنت) گروهی از مشتریان هستند که مجموعه نیازها و خواسته های مشابهی دارند. وظیفهی بازاریاب این است که تعداد بخشهای مناسب برای بخش بندی بازار را یافته و ویژگی های هر بخش را تشخیص دهد. سپس تصمیم بگیرد که میخواهد کدام بخشها را هدف قرار دهد (هدف گذاری بازار یا Targeting).
بخش بندی استراتژیک بازار چگونه انجام میشود؟
روشهای متعددی برای بخش بندی استراتژیک بازار وجود دارد ولی ما در ایم مقاله سعی داریم یک روش معمول برای شناسایی و تحلیل این عوامل معرفی نماییم که میتواند در صنایع مختلف بکارگرفته شود.
۱- شناسایی متغیرهای اصلی در بخش بندی استراتژیک بازار
نقطه شروع ما تعیین مبنای بخش بندی استراتژیک بازار است. تصمیمات بخش بندی استراتژیک بازار اساساً تصمیماتی راجع به این است که به کدام مشتریان چه خدماتی را ارائه کنیم: بنابراین متغیرهای بخش بندی استراتژیک بازار به مشخصات مشتریان و محصول بستگی دارد (شکل را مشاهده کنید). مناسب ترین متغیرهای بخش بندی آن هایی هستند که بازار را بر حسب محدودیت های جایگزینی مشتریان (قابلیت جایگزینی سمت تقاضا) و محصولات (قابلیت جایگزینی سمت عرضه) به طور مشخص تفکیک می کنند.
اختلاف قیمتی، راهنمای خوبی برای بخش های بازار هستند: بخش های مجزای بازار احتمالاً اختلاف قیمتی ثابتی را نشان می دهند. تحلیل بخش بندی استراتژیک بازار معمولاً تعداد متغیرهای بخش بندی بسیار زیاد و دسته های متعددی را برای هر متغیر ایجاد می کند. برای آن که تحلیل ما قابل اجرا و مفید باشد باید این متغیرها را به دو یا سه متغیر کاهش بدهیم. برای انجام این کار باید مراحل زیر را انجام دهیم:
الف) مهم ترین متغیرهای بخش بندی به لحاظ استراتژیک را شناسایی کنیم
ب) آن متغیرهای بخش بندی استراتژیک بازار که بیشترین همبستگی را با هم دارند ترکیب کنیم.
برای مثال، در صنعت رستوران، احتمالاً سطح قیمت، سطح سرویس (سرویس پیشخدمت/ سلف سرویس)، غذا (فست فود/ وعده کامل غذایی) و مجوز فروش الکل (سرو مشروبات الکلی/ فقط نوشیدنی های غیرالکلی) بیشترین ارتباط را با هم دارند. ما می توانیم از یک متغیر (نوع رستوران) با سه دسته (رستوران های دارای سرویس کامل، کافه ها و فروشگاه فست فود) به عنوان نماینده تمام این متغیرها استفاده کنیم.
۲- ایجاد یک ماتریس بخش بندی
پس از انتخاب متغیرهای بخش بندی استراتژیک بازار و دسته های مجزای تعیین شده برای هر یک از آن ها می توانیم با استفاده از یک ماتریس دوبعدی یا سه بعدی، بخش های مجزا را مشخص کنیم. مثال عملی استراتژی ماتریس دوبعدی بخش بندی استراتژیک بازار مربوط به صنعت خودروی جهان را نشان می دهد.
۳- تحلیل جذابیت بخش
سودآوری درون یک بخش صنعت از طریق همان نیروهای ساختاری تعیین می شود که سودآوری درون کل یک صنعت را تعیین می کنند. در نتیجه، چارچوب پنج نیروی رقابتی پورتر همان طور که برای بررسی کل یک صنعت مفید است در ارتباط با یک بخش نیز موثر است. با این وجود، چند تفاوت وجود دارد. اول اینکه در هنگام تحلیل فشار رقابتی محصولات جایگزین، نه تنها با محصولات جایگزین سایر صنایع در ارتباط هستیم بلکه از آن مهم تر با محصولات جایگزین سایر بخش های درون یک صنعت سر و کار داریم.
دوم اینکه منبع اصلی تازه واردها در هنگام در ورود به بخش احتمالاً تولیدکنندگان موجود در سایر بخش های درون همان صنعت است. موانعی که یک بخش را از بنگاه های واقع در سایر بخش ها محافظت می کند موانع جابجایی نامیده می شود تا آن ها را از موانع ورود (که از کل یک صنعت محافظت می کند) متمایز کند. وقتی موانع جابجایی کم باشد به نظر می رسد بازده اکثر بخش های سودآور به سرعت کاهش پیدا کند. طبق تعاریف بیان شده در مدیریت استراتژیک، تفاوت در شرایط رقابتی بین بخش ها می تواند سودآوری بسیار بیشتر برخی از بخش ها نسبت به سایر بخش ها شود؛ اما بعید است که این تفاوت سودآوری در بلندمدت باقی بماند.
بیشتر بخوانید: پیش بینی سودآوری صنعت با استفاده از ابزارهای تحلیل صنعت
تحلیل بخش بندی می تواند در شناسایی فرصت های بلا استفاده در یک صنعت نیز مفید باشد. شرکت هایی که با تمرکز بر بخش های خالی، استراتژی های موفقی را ایجاد کرده اند عبارتند از وال مارت (فروشگاه های ارزان در شهرهای کوچک)، انترپرایز رِنت اِ کار – Enterprise Rent-A-Car (مناطق حومه شهر) و ادوارد جونز (کارگزاری دارای خدمات کامل برای سرمایه گذاران کوچک در شهرهای کوچک تر). شناسایی بخش های خالی بازار یکی از ابعاد آن چیزی است که کیم و موبورگن از آن با عنوان “استراتژی اقیانوس آبی” نام می برند: جستجوی فضای بی رقیب بازار.
۴- شناسایی عوامل کلیدی موفقیت (KSF ها)
تفاوت ساختار رقابتی و علایق مشتریان بین بخش ها منجر به عوامل کلیدی موفقیت KSF های متفاوت می شود. ما با تحلیل معیارهای خرید خریداران و مبنای رقابت درون بخش های مختلف می توانیم KSF های مربوط به بخش های مختلف را شناسایی کنیم. برای مثال، می توانیم بازار دوچرخه آمریکا را به دوچرخه های حرفه ای گران قیمت فروخته شده از طریق فروشگاه های تخصصی دوچرخه و دوچرخه های ارزان فروخته شده از طریق فروشگاه های ارزان تقسیم کرد. عوامل کلیدی موفقیت در بخش دوچرخه های حرفه ای عبارتند از تکنولوژی، شهرت و روابط فروشنده. در بخش دوچرخه های ارزان، عوامل کلیدی موفقیت عبارتند از تولید کم هزینه (به احتمال زیاد در چین) و قرارداد تأمین با یک زنجیره خرده فروشی برجسته.
۵- انتخاب دامنه
در نهایت بنگاه باید تصمیم بگیرد که آیا می خواهد متخصص یک بخش باشد یا در بخش های مختلف رقابت کند. مزایای تمرکز گسترده نسبت به تمرکز محدود به دو عامل اصلی بستگی دارد: شباهت عوامل کلیدی موفقیت و وجود هزینه های مشترک. اگر Key Success Factors – KSF ها در بخش ها متفاوت باشند بنگاه باید استراتژی های متفاوتی را به کار بگیرد که ممکن است مستلزم قابلیت های مختلفی برای بخش های مختلف باشد. تلاش هارلی دیویدسون برای رقابت در بخش موتورسیکلت های ورزشی از طریق برند بوئل آن با شکست مواجه شد.
در جایی که صرفه جویی مقیاس حائز اهمیت است و هزینه ها می تواند در بخش های مختلف مشترک باشد بنگاه های دارای دامنه بخش گسترده تمایل دارند تا جایگزین بنگاه های تخصصی شوند. در صنعت خودرو، توانایی خودروسازان بزرگ برای استفاده از پلتفرم ها و قطعات مشترک برای وسایل نقلیه تخصصی نظیر خودروهای لوکس و خودروهای اسپورت منجر به از بین رفتن اکثر خودروسازان تخصصی شده است.
مثال عملی بخش بندی صنعت خودروسازی جهان
در این مثال مراحل اجرایی بخش بندی استراتژیک بازار را شرح خواهیم داد و گام های اجرایی برای گروه بندی و بخش بندی استراتژیک بازار مورد بررسی واقع میشود. این نمونه استراتژی در صنایع بزرگ خودرو سازی جهان مورد استفاده قرار گرفته است و میتواند نمونه ای مفید برای درک مفاهیم این بخش باشد.
شناسایی متغیرها و دسته های بخش بندی کلیدی
متغیرهای بخش بندی استراتژیک بازار احتمالی عبارتند از: قیمت، اندازه، قدرت موتور، شکل بدنه، نوع خریدار (خرده فروش در برابر ناوگان) و بازار جغرافیایی. ما می توانیم تعداد متغیرهای بخش بندی استراتژیک بازار را کاهش بدهیم- خصوصاً به نظر می رسد قیمت، اندازه و قدرت موتور همبستگی نزدیکی با هم دارند. سایر متغیرها به طور واضح بازارهای مجزا را تعریف می کنند (مانند مناطق جغرافیایی و بازارهای ملی مجزا).
ایجاد یک ماتریس بخش بندی استراتژیک بازار
ماتریس بخش بندی استراتژیک بازار در شکل زیر مناطق جغرافیایی (ستون ها) و انواع محصول (سطرها) را نشان می دهد. این نوع محصولات، چند متغیر بخش بندی یعنی قیمت، اندازه، طراح و نوع سوخت را ترکیب می کند.
تحلیل جذابیت بخش
به کارگیری چارچوب پنج نیروی رقابتی پورتر برای بخش های مختلف، جذابیت بازارهای در حال رشد آسیا و آمریکای لاتین (خصوصاً برای خودروهای لوکس) را در مقایسه با بازارهای اشباع شده و دارای ظرفیت بیش از حد اروپا و آمریکای شمالی نشان می دهد. در این بازارهای بالغ، ممکن است بخش خودروهای دوگانه سوز و الکتریکی به دلیل رقبای کمتر و عدم ظرفیت بیش از حد، جذاب باشد.
شناسایی عوامل کلیدی موفقیت در هر یک از بخش ها
در بخش خودروهای اسپورت، تکنولوژی و زیبایی طراحی احتمالاً عامل تمایز هستند. در بخش خودروهای لوکس، کیفیت و طراحی داخلی احتمالاً ضروری است. در بخش خودروهای جمع و جور خانوادگی و خودروهای کوچک، هزینه کم، مبنای اصلی مزیت رقابتی است.
تحلیل جذابیت های دامنه بخش گسترده در برابر دامنه بخش محدود
به دلیل پتانسیل به اشتراک گذاری تکنولوژی، طراحی و قطعات در میان مدل ها، تمام بخش های محصول تحت تأثیر تولیدکنندگان انبوه بزرگ هستند. در مورد بخش های جغرافیایی، فقط در بازارهای بزرگ (عمدتاً چین) تولیدکنندگان ملی می توانند باقی بمانند.
بازارهای همگن کدام هستند؟
بازار همگن، همانطور که از نامش پیداست، ساختار یکنواختی دارد و مشتریان مشابهی را پوشش داده است. شما باید به دو علت، بازار همگن را به خوبی بشناسید و از بازار ناهمگن تشخیص دهید.
علت اول این است که اگر بازار شما نسبتاً همگن باشد، ممکن است اصلاً به تقسیم بندی بازار نیاز نداشته باشید. تقسیم بندی بازار و طراحی محصولات اختصاصی برای هر بخش، به صرف هزینه و تخصیص منابع نیاز دارد. بنابراین صرفاً زمانی به سراغ بخش بندی بازار بروید که مطمئن شدهاید به آن نیاز دارید.
دومین علت که ما تأکید میکنیم بازارهای همگن را به خوبی درک کنید این است که هدف از بخش بندی بازار، تقسیم یک بازار ناهمگن به چند بازار همگن کوچکتر است. اگر این مفهوم را به خوبی درک نکرده باشیم، نمیتوانیم مطمئن شویم که بخش بندی بازار را به شکل درستی انجام دادهایم.
بخش بندی استراتژیک بازار بر مبنای ارزش
بخش بندی استراتژیک بازار بر مبنای فرآیند مصرفکنندهی با ارزش، مجموعهی ارزش ایجادشده و شبکهی خلق ارزش نیازمند انجام تغییرات درآمیختهی مارکتینگ کلاسیک است که این موضوع با تقسیمبندی استراتژیک تفاوت معناداری دارد؛ چراکه مدیران اگر رویکرد تقسیمبندی استراتژیک را بپذیرند، باید اقدام به استقرار شبکهی خلق ارزش متفاوتی برای هر بخش کنند که نیازمند فعالیتها و سرمایهگذاریهای بسیار فراتر از آمیخته مارکتینگ هستند.
بخش بندی استراتژیک از منظر شبکه خلق ارزش
این ارزش به دنبال تأکید بر این امر است که چگونه شرکت میخواهد ارزش تعریفشده را به مصرفکنندگان موردنظر خود تحویل دهد. شرکت ایزی جت با بازنگری و تعریف مجدد فعالیتها و خدماتش به دنبال ارائهی آنها باقیمت پایین و سود موردنظر است. از طریق بازنگری سریع در عملیات و کاهش فاصلهی زمانی میان دو پرواز کاهش هزینهها و بهینگی به دست آوردند. همچنین با حذف خدمات غذادهی و بیزینس کلاس توانستند که ۱۴۹ صندلی در هواپیمای خود برای مسافران اختصاص دهند این در حالی است که شرکتهای مشابه به دلیل خدماتشان فقط ۱۰۹ صندلی برای مسافر دارند. آنها توانستند با استفاده از ابزارهای پیچیده مدیریت درآمدهای حاصل از هر پرواز را با کمک گرفتن از روشهای پویای ایجاد تعادل میان عرضه و تقاضا حداکثر کنند؛ بنابراین اگرچه تحول در عناصر مارکتینگ و توزیع حائز اهمیت است، اما ایجاد تغییرات بنیادین در شبکهی خلق ارزش بهوسیلهی ایزی جت، عامل اصلی موفقیت این شرکت بوده است.
بخش بندی استراتژیک از منظر ارزش پیشنهاد شده به مشتری
ارزشی که هر شرکت در اختیار مصرفکنندهاش قرار میدهد از طریق محصول و خدمتی که به آنها ارائه میکند قابل ارزیابی است. هر شرکت باید به سؤالات زیر در ارتباط با کسبوکار موردنظرش پاسخ بدهد بهعنوانمثال پاسخهای ایزی جت به سؤالات بهقرار زیر است:
کدام ویژگیها باید به سطح بالاتر از استانداردهای صنعت ارتقا یابد؟
تلاش ایزی جت بر کاهش قیمتها و خوشقولتر بودن نسبت به سایر خطوط هوایی بود.
کدام ویژگیها باید به پایینتر از سطح صنعت کاهش یابد؟
ایزی جت به این نتیجه رسید که انعطافپذیری در تغییر پروازها و انتخاب جا یا صندلی را میتوان به سطح پایینتر از استانداردهای صنعت تنزل داد.
چه ویژگیهای جدیدی باید خلق کرده که تاکنون از سوی سایر شرکتها یا صنعت عرضه نشده است؟
شرکت ایزی جت فقط کرایه یکسوی پرواز را دریافت کرده و اگر پرواز ۴ ساعت یا بیشتر با تأخیر مواجه شود وجوه بلیت را مسترد میکند.
کدام خدمت یا ویژگی را که رقبا یا صنعت به مصرفکنندگان عرضه میکند میتوان حذف نمود؟
پاسخ به این سؤال از طرف ایزی جت منجر به تأکید مدیریت بر مشخصههایی شد که برای مشتریان باارزش شرکت مهم هستند. ایزی جت وعدههای غذای رایگان و نمایندگیهای فروش را حذف و فروش اسنک در پرواز و همچنین فروش اینترنتی بلیت را جایگزین موارد حذفی نمود. شرکت ایزی جت در بسیاری از شاخصها از سایر خطوط هوایی ضعیفتر بوده اما در شاخصهای اصلی که در پرواز برای مسافران هدفش مهم هستند مانند جذابیت قیمت، برگشتپذیر بودن وجوه بیلت در صورت تأخیر پرواز و جدید و نو بودن هواپیماها برتر است.
بخش بندی استراتژیک با نگار مصرفکنندگان با ارزش
مصرفکنندگان موردنظر نخستین ارزش میباشند. مسافران خطوط هواپیمایی کی. ال. ام و سوئیس ایر عموماً بازرگانانی میباشند که هزینهی بلیتهایشان را شرکت متقبل میشود این در حالی است که ایزی جت بازار هدف خود را افرادی قرار داده است که هزینه بلیتهایشان را خودشان میپردازند و عموماً شامل کارآفرینان و مالکان کسبوکارهای کوچک میشوند. در ابتدای کار ایزی جت عدهی زیادی از خطوط هوایی ناراضی بودند. بدین رو این دو بخش بهعنوان بخش بندی استراتژیک بازار شناخته میشوند به این دلیل که نیازمند شبکههای خلق ارزش متفاوتی هستند.
بخش بندی استراتژیک بازار و تعیین گروه های استراتژیک
در حالی که تحلیل بخش بندی بر مشخصات بازارها به عنوان مبنایی برای تفکیک صنایع تمرکز می کند؛ تحلیل گروه استراتژیک، صنایع را بر اساس استراتژی های بنگاه های عضوی بخش بندی می کند. یک گروه استراتژیک، “گروهی از بنگاه های یک صنعت است که یک استراتژی یا استراتژی مشابهی را به همراه ابعاد استراتژیک دنبال می کنند” .این ابعاد استراتژیک می تواند شامل طیف محصول، وسعت جغرافیایی، انتخاب کانال های توزیع، سطح کیفیت محصول، درجه یکپارچگی عمودی، انتخاب تکنولوژی و غیره باشد.
مفهوم دقیق گروه بندی استراتژیک در بخش بندی بازار
مفهوم گروه های استراتژیک توسط مایکل پورتر مطرح شد. او با استفاده از این مفهوم، به مدیران یادآوری میکند که همهی فعالان یک صنعت، الزاماً رقیب آنها محسوب نمیشوند. منطقی است که برندهای هیوندای و کیا (در صنعت خودرو) در یک گروه استراتژیک طبقهبندی شوند، اما در نظر گرفتن برندی مثل لامبورگینی در کنار آنها، چندان منطقی نیست و نه تنها کمکی به برنامهریزی استراتژیک بهتر نمیکند بلکه میتواند موجب تحلیلهای نادرست هم بشود.
مفهوم گروه های استراتژیک می تواند فرایند تحلیل رقبا را بیش تر قابل هدایت یا کنترل نماید. صنایع مختلف با رقبای متعددی روبرو هستند که به تنهایی نمی توانند همه ی آنها را تجزیه و تحلیل کنند . تحلیل ۳۰ رقیب ، آن هم از میان ۱۰۰ها رقیب ، کاری است که به سادگی امکان پذیر نمیباشد. کاهش این گروه، به گروه های استراتژیک های کوچک، تحلیل را فشرده خواهد کرد و امکان پذیری و کاربرد تحلیل را بالاتر میبرد.
بیشتر بخوانید: هم افزایی و ارزش آفرینی در سازمان های هلدینگ چگونه ایجاد میشود؟
گروه بندی و بخش بندی استراتژیک می تواند اخذ تصمیم در سرمایه گذاری استراتژیک را بهبود بخشد. به جای این که تعیین کنیم در کدام صنعت باید سرمایه گذاری کرد ، اخذ تصمیم میتواند بر روی گروه استراتژیکی تمرکز داشته باشد که شرکت می خواهد در آن سرمایه گذاری کند . بنابر این، شناسایی سودآوری فعلی و بالقوه ی آینده هر گروه استراتژیک مهم است. یک هدف استراتژیک این است که در گروه استراتژیک جذاب سرمایه گذاری کنیم به گونه ای که دارائی ها و مهارت ها بتوانند به منظور ایجاد مزیت استراتژیک، بکار گرفته شوند .
در نهایت ، انتخاب یک استراتژی ، دارائی ها و مهارت های پشتیبانی کننده از آن ، اغلب به معنی انتخاب ویا ایجاد یک گروه استراتژیک است، بنابراین ، داشتن دانش کافی درباره ی ساختار گروه استراتژیک، می تواند بسیار مهم باشد.
بخش بندی استراتژیک با توجه به گروه های استراتژیک
با انتخاب مهم ترین ابعاد استراتژیک و یافتن هر یک از بنگاه ها در کنار آن ها امکان شناسایی گروه شرکت هایی که رویکردهای کم و بیش مشابهی را برای رقابت درون صنعت پذیرفته اند فراهم می شود. در برخی از صنایع، گروه های استراتژیک کاملاً قابل مشاهده هستند برای مثال خطوط هوایی به دو گروه استراتژیک گسترده تقسیم می شود: “شرکت های حمل و نقل منطقه ای” (نظیر یونایتد، جِی اِی اِل، بریتیش ایرویز) و “شرکت های حمل و نقل ارزان” (نظیر سوث وست، رایان ایر و اسپایس جت). سایر صنایع، پیچیده هستند: شکل ۷.۴ گروه های استراتژیک درون صنعت خودروی جهان؛ و شکل ۸.۴ گروه های استراتژیک صنعت نفت رانشان می دهد.
اکثر پژوهش های تجربی در زمینه گروه های استراتژیک در ارتباط با رقابت و سودآوری بین گروه ها بوده است، بحث اصلی این بوده است که موانع جابجایی بین گروه های استراتژیک، به گروه های دیگر بنگاه ها امکان می دهد تا نسبت به سایر گروه ها به صورت پایدار سودآورتر باشند. به طور کلی، این گزاره که تفاوت سودآوری درون گروه های استراتژیک کمتر از تفاوت سودآوری بین این گروه ها است به صورت تجربی کاملاً تأیید نشده است. این امر می تواند نشان دهنده این باشد که اعضای یک گروه استراتژیک با وجود دنبال کردن استراتژی های مشابه، لزوماً با یکدیگر رقابت نمی کنند.
برای مثال، درون صنعت هواپیمایی اروپا، خطوط هوایی ارزان قیمت نظیر ایزی جت، ایر بالتیک، اسکای یوروپ، ولار و رایان ایر استراتژی های مشابهی را دنبال می کنند اما معمولاً بر سر مسیرهای مشابه رقابت نمی کنند. بنابراین فایده اصلی تحلیل گروه استراتژیک، درک موقعیت استراتژیک، شناسایی الگوهای رقابت و شناسایی جاویژه استراتژیک است؛ این ابزار برای تحلیل تفاوت های سودآوری بین بنگاهی کمتر مفید است.
توجه: *این گروه تقریباً خالی است: اکثر بنگاه ها در این گروه اکنون تحت تملک تولیدکنندگان بزرگ هستند.
خلاصه تحلیل صنعت و بخش بندی استراتژیک بازار
هدف از تحلیل صنعت و بخش بندی استراتژیک بازار این بوده است که گسترش تحلیل اولیه ساختار صنعت، رقابت و سودآوری مورد بررسی قرارگیرد و برای در نظر گرفتن پویایی رقابت و پیچیدگی های داخلی صنایع بتوانیم دیدگاه بهتری داشته باشیم. در مورد تحلیل صنعت و تحلیل رقابتی، ابزار استراتژی خود را در چند جهت توسعه دادیم و هدف از این سری مقالات تحلیل صنعت و بخش بندی استراتژیک بازار این بوده است:
- توانایی محصولات مکمل برای ارزش افزایی را شناسایی کردیم و متوجه اهمیت استراتژی هایی شدیم که می توانند از این منبع ارزش بهره برداری کنند.
- متوجه اهمیت تعامل رقابتی بین رقبای نزدیک شدیم و روشی ساختارمند را برای تحلیل رقبا و پیش بینی رفتار آن ها فرا گرفتیم. در یک سطح نظری پیچیده تر، دریافتیم که نظریه بازی ها در مدیریت استراتژیک چگونه اطلاعاتی را در زمینه رقابت، چانه زنی و طراحی استراتژی های برد فراهم می کند.
- ساختار خرد صنایع و بازارها و ارزش تحلیل بخش بندی استراتژیک بازار و تحلیل گروه استراتژیک را در درک صنایع در سطحی جزئی تر و در انتخاب یک موقعیت استراتژیک برتر درون یک صنعت بررسی کردیم.
در آخر جهت بهبود کیفیت مقالات میتوانید نظرات خود را در انتهای مقاله درج نمایید و برای مشاهده مقالات بیشتر به وبلاگ شریف استراتژی مراجعه نمایید؛ همچنبن برای مطالعه بیشتر در خصوصتحلیل صنعت و بخش بندی استراتژیک بازار چند لینک معتبر از مقالات خارجی قرار داده ایم که خواندن آنها را به شما توصیه میکنیم.
Market segmentation and the structure of competition
What Is Market Segmentation? Definition and Examples
Market segmentation and the structure of competition
Strategic and operational market segmentation
Market Strategy Segmentation Solutions
دانلود رایگان کتاب استراتژی رسیدن به استراتژی نوشته مارتین ریوز
/۰ دیدگاه /توسط دفتر استراتژی دانشگاه شریفبهترین استراتژی فروش و بازاریابی در شرایط بد اقتصادی و رکود شدید چیست؟
/۵ دیدگاه /توسط دفتر استراتژی دانشگاه شریفدر این نوشته قصد داریم تا استراتژی های مناسب کسب و کار را در شرایط بد اقتصادی تشریح کنیم و روش برنامه ریزی درست فروش و بازاریابی را در شرایط بد اقتصادی بررسی کنیم؛ همچنین خواهیم گفت که در شرایط رکود شدید و تورمی چطور میتوانیم از فرصت های پیش رو بهره بگیریم. درادامه با ما همراه باشید.
داشتن استراتژی مناسب در شرایط بد اقتصادی
بسیاری از مدیران استراتژی مشخصی ندارند. بسیاری از آنان معنی واژه استراتژی را هم نمی دانند. اگر به لغت نامه مراجعه کنیم تعریف استراتژی چنین است: چیدن نیروهای خودی، به نحوی که نسبت به دشمن در شرایط برتری قرار بگیرند. استراتژی واژه ای است که از جنگ آمده است. اگر خیلی ساده بگوییم داشتن استراتژی یعنی: داشتن روشی برای استفاده از منابع و امکانات موجود برای پیروزی بر رقیبان و ایجاد یک مزیت رقابتی پایدار؛ در جنگ کسی نمی تواند ادعا کند بسیار قدرتمند است ولی چون سربازانش خسته بودند شکست خورده اند، در هر صورت نتیجه مهم است و نه دلایل و بهانه ها. اگر استراتژی مناسبی نداشته باشیم شاید انرژی و منابع زیادی تلف کنیم و نتیجه مناسبی از تلاش هایمان دریافت نکنیم.
بیشتر بخوانید: تعریف دقیق استراتژی چیست؟
فرض کنید محصولی داریم و آنرا در شهرمان که شهری بسیار کوچک است عرضه می کنیم. رقیبان بسیار زیادی داریم و شبانه روز تلاش می کنیم تا اثبات کنیم کار ما از رقیبان بسیار بهتر است. این عملیات فرسایشی ما را کاملا خسته و ناتوان کرده است. شاید با خود فکر می کنیم باید بیشتر تلاش کنم، یا به جای ۸ ساعت کار باید ۱۰ ساعت کار کنم و بالاخره موفق خواهم شد. شاید وقت و انرژی زیادی اختصاص دهید تا در بازاریابی که اشباع شده است محصول یا خدمتی را بفروشید.
تغییر در استراتژی ها
بدون تردید رکود اقتصادی موجب تغییر در ترکیب بازار خواهد شد. فشار اقتصادی روی مصرف کننده و خریداران نیز تاثیرگذار است لذا فروش موفق در شرایط بد اقتصادی بدون در نظر گرفتن رفتار مصرف کننده و تقاضا و نیاز خریدار، امکان پذیر نیست. در چرخه اقتصادی راکد، مصرف کننده اقدام به خرید کالاهای اساسی و عمدتا خوراکی دارد. به این ترتیب سهام برخی از شرکت های تولیدی با افزایش بیشتری روبرو می شود. این در حالی است که بسیاری از کسب و کارهای دیگر، فروش چندانی را تجربه نمی کنند. در واقع مصرف کنندگان تنها اقدام به خرید کالای ارزان قیمت تر می کنند و فروش لوازم لوکس تا حد زیادی کاهش پیدا می کند. با یک حرکت استراتژیک، تمرکز را روی خریداران متوسط و کالاهای ارزان قیمت قرار داده و تولیدات سفارشی را متوقف کنید.
ولی اگر استراتژی خود را عوض کنید شاید بتوانید با منابع و امکانات کم به موفقیت های بسیار بزرگتری برسید. مثلا شهر دیگری را در اطراف خود بیابید که متقاضیان بسیار بیشتری دارد و رقیبان بسیار کمتری در آنجا حضور دارند. بنابراین استراتژی مناسب برای شما ورود سریع به بازاری جدید است که در آن مدعیان زیادی وجود ندارند. با تلاش بیشتر شاید نتوانید فروش خود را ۱۰ برابر کنید، ولی با انتخاب استراتژی مناسب این کار شاید امکانپذیر باشد.
بنابراین دیدگاه استراتژی داشته باشید. راز شرکت های موفق در پیدا کردن راهکارهای موردی نیست. بسیاری از دوستان می پرسند در کدام سایت ها تبلیغ کنیم تا بازخورد بهتری دریافت کنیم؟ یا چگونه در روز ۱۰۰ هزار ایمیل بفرستیم؟ اگر استراتژی مشخصی نداشته باشیم، دانستن پاسخ این سوالات هیچ کمک پایداری به توسعه کارمان نخواهد کرد.
ایجاد فرصت در شرایط بد اقتصادی
شرکتهای کوچک، متوسط و حتی شرکتهای بزرگ و معتبر گاهی بهواسطه مشکلاتی مانند تغییر قوانین و مقررات تجاری، کسری بودجه و مشکلات اقتصادی یا تحریم با رکود و بحران مواجه میشوند و ممکن است تا مرز ورشکستگی نیز پیش روند. در چنین شرایطی شرکتهایی موفق هستند که نسبت به فرصتهای احتمالی حساس و با بررسی وضعیت بازار و کسبوکار خود و با به کار بردن شیوههایی هوشمندانه، خود را با رفتار جدید مصرفکنندگان وفق میدهند.
بهطورکلی یک مجموعه در هر شرایط اقتصادی که باشد اگر از تغییرات بازار آگاه نباشد و خود را همراه و همجهت با این تغییرات و نیازهای مشتری تغییرندهد ممکن است دچار بحران شود.
چگونه باید از بحران شرایط بد اقتصادی عبور کرد
در شرایط بد اقتصادی باید به مقوله بازاریابی توجه ویژهای داشته باشید. ازجمله فرآیندهایی که میتوانید انجام دهید، بازبینی یا حتی ایجاد روندهای تبلیغاتی بهروز، اما جذاب است که بتواند تا حد امکان ویژگیهای محصولات را برای مشتریان شفاف نماید. (در این شرایط بهتر است از مشاوران فروش و بازاریابی کمک بگیرید.)
همچنین قرار دادن بازههای زمانی محدود برای فروش فوقالعاده، میتواند در جذب مشتریان نقش مهمی داشته باشد. همیشه مشتریانی هستند که برای مدتی از آنها غافل بودهایم. آنها را از قلم نیندازید، میتوانید با مراجعه به مشتریان موجود، آنها را مجاب به خرید سایر محصولات و با تخفیفات ویژه نمایید. این مشتریان با پیشزمینهای که از نرمافزار خریداریشده و خدمات و پشتیبانی ارائهشده دارند، بیشتر تحت تأثیر ویژگیهای سیستمهای جدید قرارگرفته و اقدام به خرید آنها مینمایند.
فروش و بازاریابی در شرایط بد اقتصادی چگونه است؟
رکود اقتصادی با کاهش حجم تجارت، ترس از وخیم شدن شرایط بد اقتصادی و نابسامانی در چرخه فروش همراه است. بدترین شرایطی که هر فروشنده ای می تواند تجربه کند، ورود در جریان شرایط بد اقتصادی است. بسیاری از کسب کارها نمی تواند فروش موفق در شرایط بد اقتصادی را تجربه کنند و می بایست راه نجاتی برای شکوفایی اقتصاد و تجارت خود پیدا کنند. بسیاری از فروشندگان ضعیف تر با استراتژی های ناکارآمد در شرایط بد اقتصادی به طور کامل شکست را تجربه می کنند. اخبار منفی اقتصادی تاثیر ناخوشایندی روی کسب و کارهای بی هویت دارد. برای افزایش فروش موفق در شرایط بد اقتصادی میتوان کارهای زیر را انجام داد:
ایجاد روندهای تبلیغاتی به روز
در این دوران، به مقوله بازاریابی و برنامه ریزی استراتژیک بازاریابی توجه ویژه ای داشته باشید. برای این که بتوانید از دوران بحران خارج شده و حتی در زمان بحران با مشکلات دست و پنجه نرم کنید، می بایست واحد بازاریابی و فروش قوی داشته باشید. از جمله فرآیندهایی که می توانید انجام دهید، بازبینی یا حتی ایجاد روندهای تبلیغاتی به روز، اما جذاب است که بتواند تا حد امکان ویژگی های محصولات را برای مشتریان شفاف نماید. همچنین قراردادن بازه های زمانی محدود برای فروش فوق العاده، می تواند در جذب مشتریان نقش مهمی داشته باشد. هم چنین می توانید با مراجعه به مشتریان موجود، آنها را مجاب به خرید سایر محصولات و با تخفیفات ویژه نمایید. این مشتریان با پیش زمینه ای که از نرم افزار خریداری شده و خدمات و پشتیبانی ارائه شده دارند، بیشتر تحت تاثیر ویژگی های سیستم های جدید قرار گرفته و اقدام به خرید آنها می نمایند.
تأثیر نامطلوب قطع بودجه تبلیغات
به طور کلی، قطع بودجه تبلیغات باعث کاهش درآمد، آسیب های دراز مدت به کسب و کار شما و قرار گرفتن شرکت شما در ریسک زیادی می شود. قطع کردن بودجه تبلیغات، هزینه های شما را به سرعت کاهش می دهد اما بدانید که هزینه این کار، دادن یک پنالتی است. تحقیقات نشان می دهد که قطع کردن بودجه تبلیغات در شرایط بد اقتصادی فروش را بین ۲۰ تا ۳۰ درصد کاهش می دهد و این شرایط تا دو سال ادامه خواهد داشت. این کار، یک راه حل آنی و کوتاه مدت است که در نهایت نتایج مطلوبی ندارد.
تحقیقات نشان می دهد که تبلیغات، اثر دراز مدتی روی فروش دارند و تا ۵ سال ماندگار خواهند بود. بنابراین قطع بودجه تبلیغات، آسیب های بلند مدتی به برند شما می زند. تحلیل های PIMS Profit Impact of Market Strategies نشان می دهد شرکت هایی که تبلیغات خود را متوقف کرده اند، بعد از دوران رکود با سرعت کم تری ریکاوری شده اند و هزینه بیش تری را به این کار متحمل شده اند.پ
سامان دادن رویه های پشتیبانی
سعی کنید رویه های پشتیبانی را سر و سامان دهید. نسبت به قراردادها دقت و حساسیت بیشتری داشته باشید. اگر تا به حال خدمات پشتیبانی را برای شرکت هایی که قرارداد ندارند انجام داده اید یا بیش از قرارداد نسبت به پشتیبانی اقدام نموده اید، همه باعث تحمیل هزینه به شرکت شده اند. علاوه بر این، پس از بازبینی قراردادها، سعی کنید روش هایی را برای پشتیبانی مؤثر و با هزینه کمتر بیابید. به عنوان مثال، به جای اعزام کارشناس و صرف هزینه ایاب و ذهاب، از تکنولوژی هایی نظیر ارتباط از راه دور (remote) و یا تماس تلفنی استفاده کنید. باید توجه داشت که پشتیبانی نرم افزار، روند تأثیرگذاری در شرکت ها است، چرا که علاوه بر ارتباط با محصول فروخته شده، می تواند زمینه ای برای فروش محصولات دیگر باشد.
همیشه مشتریانی نیز هستند که برای مدتی از آنها غافل بوده ایم. آنها را از قلم نیاندازید. قراردادهای پشتیبانی نیز می تواند راه حل مناسبی برای کسب درآمد باشند. در زمینه فروش هم می توانید محدوده خود را گسترش داده و از نمایندگی هایی در سراسر کشور استفاده کنید. با وجود این که قسمتی از درآمد خود را از دست می دهید، اما در عوض بخش اعظمی از بازار را به دست می آورید و می توانید تعیین کننده قیمت در بازار باشید.
لید های قدیمی خود را پیگیری کنید
بیزینس کارت های قدیمی، بروشورها و همه لیدهای قدیمی که نگه داشته اید را جمع آوری کنید و با آن ها ارتباط برقرار کنید. باید صبر و حوصله داشته باشید چرا که مطمئنا در تلاش اول و حتی دوم به طلا نخواهید رسید. اما به پیگیری این لیدها ادامه دهید چرا که چیزی برای از دست دادن ندارید و در صورتی که این کار جواب دهد سود خوبی برای شما خواهد داشت. لیدهای قبلی که به مشتری تبدیل نشده اند را پیدا و تک تک آن ها را پیگیری کنید.
بهینه سازی چرخه تولید با استفاده از شرکای تجاری
شاید بتوانید با یافتن شرکاء حقیقی یا حقوقی، بخشی از فرآیند تولید را به آنها بسپارید تا با صرف هزینه کمتری نسبت به تولید اقدام کنند. همیشه در بازار، شرکت های کوچک و با انگیزه ای وجود دارند که می توان بخشی از تولید را به ایشان سپرده و درآمد حاصله را به اشتراک گذاشت. حتی با این شرایط نیز، برنده خواهید بود، چرا که با هزینه کمتر، درآمدی کسب نموده اید.
سوال اساسی: آیا کسب وکارها باید بودجه مارکتینگ خود را افزایش دهند؟
پاسخ به این سوال پیچیدگی زیادی دارد. به نظر ما کسب وکارها باید مارکتینگ خود را توسعه دهند ولی نه کورکورانه. آن ها باید هوشیار باشند، با ذهن باز به سمت فرصت ها بروند، خود را به بهترین نحو معرفی کنند و یک استراتژی با نرخ بازگشت سرمایه مطلوب را اتخاذ کنند.

تعریف رکود در شرایط بد اقتصادی چیست؟
کسادی یا رکود زمانی به وجود میاد که گردش مالی از بین برود. دلیل از بین رفتن گردش مالی هم ناپایداری بازار میباشد. وارد کننده عرضه نمیکند و فروشنده حداقل کمتر از قبل عرضه میکند. از آنجا که مطمئن نیست فردا با چه قیمتی باید خریداری کند، و نمیداند با چه قیمتی باید محصول را به فروش برساند. چون قیمت ارز پایدار نیست. بدین شکل رکود اقتصادی به وجود می آید.
کاهش شدید ارزش سرمایه در شرایط بد اقتصادی
در زمان ناپایداری قیمت ارز و رکود اقتصادی اگر شما سرمایه ای دارید که به ریال میباشد قطعا ضرر خواهید کرد و قدرت خرید شما با ریالتان روز به روز کمتر خواهد شد. از این رو افراد تلاش میکنند تا سرمایه ریالی خود را به ارز های دیگر مثل دلار و درهم یا طلا تبدیل کنند که این امر خود باعث بالا رفتن بیشتر قیمت ارز میشود.
از طرف دیگر حتی در صورت خرید دلار نیز خطراتی مانند سرقت یا مفقودی تهدیدشان می کند. چندی پیش یک کارشناس پلیس می گفت که بسیاری از سارقان منازل، صرفاً به این دلیل دست به دزدی می زنند که دلارها یا طلاهای پنهان شده در خانه ها را با خود ببرند و سرقت های این چنینی، افزایش یافته است.
رفتار مشتریان در شرایط اقتصادی جدید
اقتصاد جدید قوانین فروش را تغییر داده است. مشتریان اقتصاد جدید از تعداد بیشمار فروشگاهها، محصولات، برندها و خدمات مختلف کلافه شدهاند. در شرایط بد اقتصادی مشتریان با وسواس بیشتری خرید میکنند و روز به روز سختگیرتر میشوند. آنها محصولات معمولی، افراد نالایق و خدمات ضعیف را تحمل نمیکنند. باید اعتماد آنها را جلب کنید، ارزش ارائه کنید و مطمئن شوید که پیشنهادات شما دقیقاً نیازهایشان را برآورده میکند.
ایجاد پیامد های مثبت در شرایط بد اقتصادی
هدف شما این است که حتی در شرایط بد اقتصادی یا موقعیتهای بد و منفی نتایج مثبتی بگیرید و این نیازمند کار سخت و مسئولیتپذیری کامل در قبال اعمالتان است. برخی موانع بر سر نهایی کردن فروش خارج از کنترل شما است، مانند شرایط بازار، رقیبان تجاری جدید و یا اگر کارمند هستید شاید مدیریت بد در شرکتتان مانع بزرگی باشد. درحالیکه نمیتوانید این شرایط و موقعیتها را کنترل کنید اما واکنش شما در برابر آنها قابل کنترل است. شما میدانید که مشتریان در شرایط بد اقتصادی جدید بیشتر از آنکه به شما واکنش مثبت نشان دهند، جواب رد خواهند داد، اما با استفاده از تکنیکهای زیر میتوانید جواب رد آنها را به جواب مثبت تبدیل کنید.
با مشتریان بزرگ کار کنید
ارل نایتینگل جمله بسیار جالبی دارد که جای تامل دارد؛ او میگوید: شاید در اطراف شما مشتری وجود داشته باشد که اگر بتوانید او را بیابید و قانع کنید که از شما خرید کند، هر خریدش بیشتر از کل فروش ماهانه شما باشد. فرض کنید کتابی نوشتهاید و به یک شرکت پخش واگذار کردهاید و کتاب در فروشگاههای انقلاب و جاهای دیگر پخش شده است. یک کتاب نسبتا جذاب با تیراژ ۳۰۰۰ نسخه شاید در حدود ۶ ماه تا یک سال در کتابفروشیها فروخته شود. حال میخواهیم فروش را ۱۰ برابر کنیم.
شاید ایده پخش بهتر کتاب در فروشگاههای بیشتر، ما را به این هدف نرساند؛ بنابراین یک راهحل، یافتن مشتری خاصی است که قادر است چند هزار نسخه از کتاب را سفارش دهد. احتمالا باید سراغ شرکتها و سازمانهای بزرگ برویم. مذاکره با چنین مجموعههایی کار آسانی نیست ولی اگر بتوانیم پخش سنتی کتاب در فروشگاهها را ادامه دهیم و ۹ مشتری بیابیم که هر کدام برای سازمانشان ۳۰۰۰ نسخه سفارش دهند، فروش را ده برابر کردهایم؛ بنابراین یکی از راههای رشد فروش در شرایط بد اقتصادی آن است که بر مخاطبان جدیدی تمرکز کنیم که شاید تا به حال به فکر فروش به چنین افرادی نبودهایم.
از سال ۲۰۰۸ به بعد کتابهای زیادی با موضوع بازاریابی به ثروتمندان منتشر شده است. دلیل آن است که در شرایط بد اقتصادی فروش سختتر شده است؛ ولی هنوز ثروتمندان زیادی وجود دارند که به راحتی قادرند خریدهای بزرگی انجام دهند. پس به دنبال مشتریان سخت و بزرگ باشید.
وقت خود را درست صرف کنید
شاید اغراق نباشد بگوییم هر روز با مدیرانی برخورد میکنیم که به هیچ وجه وقت ندارند،آنها میدانند باید مشکلات اساسی کارشان را حل کنند؛ ولی بطرز غیر طبیعی وقت ندارند! آنها میدانند یکی کارکنانشان به مجموعه لطمه وارد میکند و حتی انگیزه دیگر کارکنان را هم از بین میبرد؛ ولی وقت ندارند! اگر وقت داشتند یک فرد مناسب را استخدام میکردند. آنها در مجلات تبلیغ میکنند؛ ولی وقت ندارند! اگر وقت داشتند، یک طرح خوب و متن مناسب تهیه میکردند.
از این خودفریبی دوری کنیم که اگر در تلاش و فعالیت هستیم، پس حتما در حال پیشروی هستیم. از وقت روزانه خود برای کارهای با ارزش استفاده کنیم. معمولا فعالیتهای کمی وجود دارند که شاید خیلی لذتبخش هم نباشند ولی به طور مستقیم با میزان درآمد ما و رشد کارمان ارتباط دارند.
چطور ممکن است مدیر برای چنین کارهای مهمی وقت نداشته باشد؟
چون وقتش با کارهای بسیار پیشپا افتادهتر پر شده است. استفان کاوی نویسنده کتاب «هفت عادت مردان موثر» فعالیتها را از نظر اهمیت و فوریت به چهار دسته تقسیم میکند. نکته مهم آن است که اغلب مدیران برای کارهای مهم و غیرفوری وقت اختصاص نمیدهند. رشد فروش در شرایط بد اقتصادی فقط زمانی امکانپذیر است که برای کارهای مهمی که هیچ فوریتی ندارند و شاید هیچگاه کسی از ما نخواهد آنها را انجام دهیم، وقت کافی بگذاریم.
یکی از کارهای مهم و فوری شاید طراحی وبسایتی حرفهای برای توسعه کارمان باشد حتی بسیاری از شرکتها برای برگزاری جلسه با اعضای تیم و بررسی راهکارهای رشد کارشان، وقت اختصاص نمیدهند. کار دیگر میتواند بهبود تواناییهای تیم فروش باشد.
رفتن برق شاید برای خیلی از شرکتها فاجعه محسوب شود؛ ولی گاهی میتواند نعمت بزرگی باشد! وقتی برق میرود دیگر نمیتوانیم خودمان را با کامپیوتر و اینترنت سرگرم کنیم. در واقع نمیتوانیم خودمان را با کارهای غیر مهم و فوری مشغول کنیم. دیگر بهانهای نداریم. پس کاغذی برمیداریم و شروع به نوشتن کارهای مهم و برنامهریزی میکنیم. ما حتی فکر کردن در محل کار را فراموش کردهایم و وقتی برقها قطع میشوند یادمان میآید که گزینه مهمی به نام فکر کردن و گرفتن تصمیمات مهم وجود دارد.
استفاده از مشارکت انتفاعی در روند کسب و کار
در شرایط بد اقتصادی با مشارکت انتفاعی joint venture میتوانیم افرادی را بیابیم که هر کدام میتوانند فروشهای زیادی ایجاد کنند. بنابر تعریف بخش انگلیسی ویکیپدیا: مشارکت انتفاعی یعنی همکاری دو یا چند نفر در یک فعالیت تجاری برای سهیم شدن در سود مشترک. هزاران نفر مانند شما وجود دارند که با صرف زمان و هزینه زیاد توانستهاند مشتریانی را به دست آورند. شما میتوانید از این فرصت استفاده کنید و با صاحبان کسبوکارهای دیگر، وارد معامله شوید.
«مشارکت انتفاعی» به معنای خرید بخشی از کسبوکار شما یا طرف مقابل یا دخالت در کارهای یکدیگر نیست. شریک انتفاعی به سادگی به شما در کسب درآمد بیشتر کمک میکند و شما سودی برای او در نظر میگیرید. شریکهای شما میتوانند رقیبان، ارائهکنندگان محصولات و خدمات مکمل یا کسبوکارهایی کاملا نامرتبط با شغل شما باشند، در صورتی که نوع مشتریان هر دو کسبوکار یکسان باشند.
صاحبان کسبوکار زیادی وجود دارند که با خوشحالی حاضر خواهند بود محصول شما را به مشتریان خودشان بفروشند و سود قابل توجهی به دست آورند. بنابراین، مشارکت انتفاعی باعث میشود از زمان، هزینه و امکانات دیگران استفاده کرده و محصولتان را بفروشید و دیگران نیز از این معامله سود ببرند. به عبارت دیگر، «مشارکت انتفاعی» رابطه تجاری غیر رسمی است که طی آن، دو طرف به ازای کسب سود حاضر میشوند امکانات تجاری خود را به اشتراک بگذارند.
در شرایط بد اقتصادی مشارکت انتفاعی این امکان را برایتان فراهم میکند که کسبوکار خود را با حداقل سرمایه توسعه دهید. این نوع همکاری همچنین باعث میشود بدون تولید محصولات زیاد یا حتی کارمندان زیاد کار خود را توسعه دهید. مثلا اگر یک دوره آموزشی عکاسی ساختهاید، میتوانید از فروشندگان دوربین عکاسی بخواهید آن را برای شما بفروشند.
یکی از عوامل مهم موفقیت یک شرکت ایرانی ارائهدهنده کارت اینترنت، آن بود که شروع به همکاری با سوپرمارکتها و فروشگاهها کرد و برای اولین بار، کارتهای اینترنت این شرکت توسط سوپرمارکتها ارائه شد. این مشارکت، باعث پیروزی بر تمامی رقیبان شد. هنگام مذاکره برای مشارکت، همیشه به خاطر داشته باشید، مشارکت در صورتی پایدار خواهد ماند که هر دو طرف معامله برنده باشند. پس هنگام در نظر گرفتن سود برای شریک، سخاوت به خرج دهید و سعی کنید طرف مقابل نیز کاملا راضی و خشنود باشد.
اگر طرف مقابل اصرار دارد که به اندازه شما سود ببرد، با دقت کافی تمامی هزینههای خود را محاسبه کرده و از مبلغ نهایی محصول کم کنید تا مقدار سود، معقولانه و درست باشد. در محاسبه هزینهها بستهبندی، ارسال، تخفیفهای دورهای، هزینه انبار و دیگر موارد را هم در نظر بگیرید.
بر روی اعضای تیم خود تجدید نظر کنید
مجموعهای از کارمندان معمولی با تواناییهای معمولی، کسبوکاری معمولی را شکل میدهند. برای داشتن کسبوکاری خارقالعاده باید کارمندانی خارقالعاده داشت. یک کارمند بسیار توانمند و با انگیزه شاید به اندازه مدیر یا حتی بیش از او در توسعه کسبوکار تاثیر بگذارد. برای افزایش فروش در شرایط بد اقتصادی لازم است در تیم خود بازنگری کنیم. تیم باید از افرادی تشکیل شده باشد که بیش از حد معمول انگیزه دارند، خوشبین و مثبت هستند، عاشق یادگیری و پیشرفت هستند و مسئولیت تمام کارهای خود و حتی دیگران را به عهده میگیرند.
جیم کالینز در کتابش «از خوب به عالی» توضیح میدهد که یکی از رازهای شرکتهای جهشی آن است که در شرایطی که تحت فشار نیستند اقدام به استخدام افراد مناسب میکنند. نکته جالب دیگر آن است که اغلب شرکتهای جهشی فرد را برای سِمتی خاص استخدام نمیکنند. آنها فردی را استخدام میکنند که یک فعالیت اصلی دارد و باید در چند ماه دریابد چگونه و در کدام قسمتها میتواند باعث رشد شرکت شود. شاید فردی که به عنوان منشی استخدام شده پس از مدتی دریابد میتواند بخش پشتیبانی را متحول کند. پس به او فرصت داده میشود تواناییهای خود را محک بزند.
در شرایط بد اقتصادی یکی از مشکلات بزرگ شرکتهایی که رشد نمیکنند کارکنانی بیانگیزه هستند که این حس را بلافاصله به مشتری نیز منتقل میکنند. اگر کارمندان نامناسبی دارید منتظر نمانید تا اتفاق خاصی پیش بیاید و آنها کارتان را ترک کنند. خودتان اقدام کنید. با این بهانه خود را فریب ندهید که هیچ فردی به عنوان جایگزین پیدا نخواهد شد و کارمان با مشکل مواجه خواهد شد. به استخدام به دید سرمایهگذاری نگاه کنید و نه تلف کردن وقت. جمله معروف بیل گیتس را به یاد آورید که میگوید: «شاید برای خیلی از کارها وقت نداشته باشم ولی برای استخدام افراد خارقالعاده همیشه وقت دارم.»
وقتی مطمئن شدیم تمامی تیم از افراد بسیار خارقالعاده و قدرتمندی تشکیل شده، باید راهکاری بیابیم که تیم همواره در حال یادگیری باشد؛ مثلا کتابهایی تهیه کنیم و کارمندان در ساعت کار بخشی از آن را مطالعه کنند و در جلسهای خاص مطالب را برای همدیگر توضیح دهند. اگر از کارمندان خود رضایت کامل نداریم احتمالا یا در استخدام مهارت کافی نداریم یا در آموزش مداوم کارکنان کوتاهی میکنیم.
تخصص کاری خود را افزایش دهید
تخصصی کار کردن باعث رشد سریعتر کسبوکارتان خواهد شد. اگر دامنه فعالیتهای خود را افزایش دهیم و وارد زمینههای نامرتبط با کار اصلی خودمان شویم، معمولا هزینههای جانبی افزایش مییابد. فرض کنید فروشگاهی دارید که سختافزار کامپیوتر میفروشید. اگر بخواهید تخصصی کار کنید شاید تصمیم بگیرید بر فروش لپتاپ متمرکز شوید و فروش تمامی لوازم نامربوط دیگر را کنار بگذارید؛ بنابراین لازمه تخصصی کار کردن، حذف برخی از محصولات و خدمات کمسود یا دردسرساز است تا بتوانیم بر محصولات و خدمات سودآورتر و بهتر متمرکز شویم. در شرایط بد اقتصادی هر چه دامنه فعالیتهای خود را محدودتر کنید، تیم شما میتواند خدمات بهتر و تخصصیتری ارائه دهد. در این تله نیفتید که همه چیز برای همگان باشید. شرایط رکود شاید بهترین فرصت است کار خود را محدودتر، تخصصیتر و عمیقتر سازیم. با جسارت تمام برخی از محصولات و خدمات را حذف کنیم و بر سودآورترین گزینهها تمرکز کنیم.
فعالیت بازاریابی خود در شبکه های منتخب، گسترش دهید
فردی در آمریکا همایشهای بازاریابی بزرگی برگزار میکند که مبلغ ثبتنام آن ۱۰ هزار دلار است! او سالن ۱۰ هزار نفره با پر میکند. یکی از رازهای کارش آن است که از حدود ۴۰ رسانه مختلف بازاریابی برای تبلیغ همایش استفاده میکند. ما هم میتوانیم از رسانههای همزمان بیشتری استفاده کنیم. افراد عادتها و سلیقههای متفاوتی دارند.
عدهای از جوانان اهل کامپیوتر و اینترنت ترجیح میدهند تا حد ممکن خریدهای خود را از طریق اینترنت انجام دهند. بنابراین این افراد را در اینترنت میتوانیم بیابیم و محصولات و خدمات خود را عرضه کنیم. عده دیگری وجود دارند که هر روز، روزنامه مطالعه میکنند و در عمرشان از اینترنت استفاده نکردهاند؛ بنابراین دسترسی به این افراد از طریق روزنامه امکانپذیر است.
تا اینجا درباره دو رسانه یعنی اینترنت و روزنامه صحبت کردیم. حال کاغذی بردارید و ۳۸ رسانه دیگری که به ذهنتان میرسد را یادداشت کنید و از ۴۰ رسانه برای انتقال استراتژی پیام خود استفاده کنید. مجلات، رادیو، دیوار محل کارمان، کارت ویزیت، پاسخگوی خودکار تلفنی، نمایشگاهها، همایشها، بستهبندی محصولات، بیلبوردها، بنرهای تبلیغاتی، ایمیل، نرمافزارهای موبایل و … همگی میتوانند به عنوان رسانه بازاریابی به کار روند.
چگونه فرصت ها را در شرایط بد اقتصادی بشناسیم؟
این درست است که در شرایط بد اقتصادی بازار تغییر می کند. نوعی جنگ قیمتی میان کسب و کارها شکل می گیرد، رقابت شدیدتر می شود و نقدینگی موجود در بازار نیز کاهش می یابد. با اینحال همچنان می توان فرصت های مناسبی را در بازار یافت.
برای مثال در این دوران بسیاری از رسانه ها حاضر می شوند با مبالغ بسیار کمتری کالاهای شما را تبلیغ کنند، همچنین رقبای شما نیز برای کاهش بودجه از شدت فعالیت های بازاریابی خود می کاهند و این دقیقا همان زمانی است که شما می توانید جایگاه خود را در میان مشتریان تثبیت کنید و سهم بیشتری از بازار به دست آورید.
اگر برنامه ای بلند مدت برای حضور در بازار دارید، این روش برای دوران پس از رکود بسیار به کارتان خواهد آمد. جالب است بدانید بسیاری از شرکت های بسیار موفق امروز، بخشی از موفقیت خود را مدیون مدیریت بازاریابی هوشمندانه خود در دوران رکود هستند که از میان آنها می توان به شرکت اینتل (Intel) و فروشگاه های زنجیره ای والمارت (Walmart) اشاره کرد.
یک تحقیق هم که توسط کالج بیزنس اسمیل (Smeal College of Business) انجام شد نشان داد که بسیاری از شرکت ها توانسته اند با اتخاذ استراتژی بازاریابی هوشمندانه نه تنها در دوران رکود، کسب و کار خود را حفظ کنند، بلکه آن را قوی تر کنند و پس از دوران رکود، به موفقیت های بسیاری دست یابند.
برای مثال شرکت وال مارت که طی سال های ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱ شعار تبلیغاتی خود را «قیمت های پایین، هر روز» انتخاب کرد این پیام را به مشتری می رساند که نه فقط در فصل حراج بلکه در تمام روزهای سال می تواند با هزینه ای کمتر از فروشگاه های وال مارت خرید کند.
استراتژی بازاریابی و فروش درست در شرایط بد اقتصادی
مهمترین ویژگی برای به کار گرفتن استراتژی درست در زمان رکود، شناخت مشتری است. باید بدانید که آنها چگونه می اندیشند و چگونه رفتار می کنند. همچنین می باید بدانید که شرایط بد اقتصادی چگونه بر مشتری های شما تاثیر گذاشته است. برای مثال اگر کالایی می فروشید که طبقه مرفه جامعه مشتری شما هستند، واکنش مشتری های شما نسبت به رکود اقتصادی با واکنش طبقات فرودست متفاوت خواهد بود.
اگر این تفاوت را درک نکنید، نتیجه لازم را کسب نخواهید کرد. باید ضربه ای را که شرایط بد اقتصادی به مشتری های شما زده است بشناسید و بازاریابی تجاری خود را پیرامون آن ضربه شکل دهید. همچنین در صورت لزوم، فرایندهای تجاری خود را مرور کنید تا راه هایی را برای کاستن از هزینه ها بیابید.
برای تحقق این امر باید انعطاف پذیر بود. در نظر داشته باشید که اگر از بودجه بازاریابی خود بکاهید در این صورت مشتری ها چگونه شما را بیابند؟ همچنین در این شرایط چگونه می توانید به رشد کسب و کار خود امیدوار باشید؟ من نمی دانم که چگونه بدون بازاریابی می توان کسب و کار را توسعه داد، شما می دانید؟
اگر ما یک چیز در مورد پولی که توسط شرکتها برای شروع یک استارتاپ تامین شده است آموخته باشیم ،این است که موفقیت یا شکست آنها به کیفیت کار بنیانگذارانشان بستگی داشته است. اقتصاد تاثیراتی دارد، مطمئنا، اما به عنوان یک پیش بینی کننده موفقیت میزان تاثیر اقتصاد برای بنیان گذاران به اندازه گرد کردن اعداد بسیار کم میباشد.
راه اندازی استارت آپ در شرایط بد اقتصادی
به این معنی که آنچه که اهمیت دارد این است که شما چه کسی هستید، نه این که در چه زمانی خواهان راه اندازی استارتاپ خود هستید . اگر شما فرد شایستهای برای این کار هستید، شما موفق خواهید شد حتی اگر در شرایط بد اقتصادی به سر میبرید. و اگر شما فرد مناسبی برای این کار نیستید ،حتی شرایط خوب اقتصادی هم نمیتواند شما را از شکست نجات دهد. اشخاصی که فکر میکنند: ” من بهتر است هم اکنون استارتاپ خودم را راه اندازی نکنم، چرا که در شرایط بد اقتصادی هستیم” به میزان افرادی اشتباه میکنند که فکر میکنند زمانی که شرایط خوب است “تنها کاری که باید انجام دهم شروع استارتاپ است، و من ثروتمند خواهم شد. ”
پس اگر شما میخواهید شانس موفقیت خود را افزایش دهید، باید به این که بسته به شرایط اقتصادی موجود چه کسی را برای همکاری استخدام کنید، فکر کنید. و اگر نگران تهدیدهایی هستید که ممکن است بقای شرکت شما را به خطر بیاندازد ، برای یافتن آن ها خبرها را جستوجو نکنید. به آینه نگاه کنید.
سرمایه گذاری روی استارت آپ ها در شرایط رکود
سرمایهگذاران سرشار از مشکل هستند. استارتاپ ها عموما نیاز دارند که مقداری از منابع مالی خارجی خود را افزایش دهند، و سرمایهگذاران تمایل کمتری برای سرمایهگذاری در شرایط بد اقتصادی دارند. در حالی که نباید این گونه باشند. هرکسی میداند که پیش فرض این است که در شرایط بد اقتصادی بخریم و در شرایط خوب اقتصادی آن را بفروشیم. اما آنچه که سرمایهگذاری را دور از عقل کرده است بازار های سهام است، برای همه سرمایهگذاران این گونه تعریف شده است شرایط اقتصادی خوب زمان سرمایهگذاری میباشد. شما باید بر خلاف آن کار عمل کنید تا بتوانید به درستی گام بردارید، در صورتی که تعداد کمی از سرمایهگذاران توانایی این را دارند که این گونه عمل کنند.
در صورتی که تنها سرمایهگذاران در سال ۱۹۹۹ تلاشی کردند تا شرکت های استارتاپ که مشکل مالی داشتند را خریداری کنند، سرمایهگذاران در سال ۲۰۰۹ احتمالا حتی نسبت به سرمایهگذاری در شرکت های استارتاپ که وضعیت خوبی نیز دارند بی میل باشند.
شما مجبورید این را بپذیرید. اما این موضوع جدیدی نیست: استارتاپ ها همواره مجبورند این تغییرات ناگهانی و توهمات سرمایهگذاران را بپذیرند. از هر بنیانگذاری در هر شرایط اقتصادی سوال کنید توضیح میدهند که سرمایهگذاران دمدمیمزاج هستند. سال قبل شما مجبورید خودتان را آماده کنید که توضیح دهید نحوه تبلیغات شما چگونه است . سال بعد شما مجبور خواهید بود که توضیح دهید که رکود اقتصادی نمیتواند شرکتتان را تحت تاثیر قرار دهد.
در نتیجه ممکن است رکود اقتصادی زمان مناسبی برای شروع یک استارتاپ باشد. سخت است که بگوییم مزیت کم بودن رقیبان دراین شرایط نسبت به مضرات بی میلی سرمایهگذاری بیشتر است. اما هیچ کدام از این ها آن قدرها اهمیت ندارد. و اگر مجموعه هستید که هم اکنون در حال کار کردن روی یک محصول تکنولوژی هستید، زمان عملی کردن آن هم اکنون میباشد.
راه اندازی کسب و کار در شرایط بد اقتصادی
اما هریک از تیم های مفروض، برای گرفتن تصمیم های مهم صبر نمیکنند تا شرایط اقتصادی بهتر شود. اگر میخواهید یک رستوران را راه اندازی کنید، شاید شرایط اقتصادی برایتان مهم باشد، اما نه زمانی که شما روی تکنولوژی کار میکنید. میزان پیشرفت کمتر و یا بیشتردر تکنولوژی به بازار سهام بستگی دارد. پس برای هر ایده مفروض، میزان موفقیت و یا داشتن نتیجه خوب سریع عمل کردن در شرایط اقتصادی بد نسبت به صبرکردن ارزش بسیار بیشتری دارد. اولین محصول مایکروسافت یک برنامه کامپیوتری ساده و پایه ای برای Altair بود. که دقیقا چیزی بود که در سال۱۹۷۵ به آن نیاز بود، اما اگر بیل گیتس و پل آلن به دلیل شرایط موجود تصمیم میگرفتند که سال ها صبر کنند، بسیاردیر میبود.
البته که، ایده ای که هم اکنون دارید آخرین ایده شما نخواهد بود. همواره ایدههای جدید به ذهن انسان خواهد رسید. اما اگر هم اکنون ایده خاصی دارید همین حالا آن را عملی کنید. منظور این نیست که اقتصاد را نادیده بگیرید. مشتریان و سرمایهگذاران هر دو احساس میکنند که شرایط مالی بدی دارند وآن مقدار که باید پول به دست نمیآورند. این لزوما مشکل نیست اگر مشتریان چنین احساسی بکنند. شما ممکن است حتی بتوانید از این موقعیت سود ببرید، با ساخت محصولاتی که باعث صرفه جویی در پول بشود. استارتاپ ها معمولا به دنبال راهی هستند که اجناس را ارزان تر تولید کنند، پس با رعایت آن، آن ها حتی نسبت به شرکت های بزرگ میتوانند در رکود اقتصادی پیشرفت بیشتری بکنند.
شرایط قیمت گذاری محصول در شرایط بد اقتصادی
خوشبختانه راهی که بتوانید تحت تاثیر در شرایط بد اقتصادی قرار نگیرید این است که تحت هرموقعیت و شرایطی دقیقا کاری را که مدنظر دارید انجام دهید: تا آنجا که ممکن است قیمت ها را کاهش دهید. برای سال ها من به بنیان گذاران میگفتم که مطمئن ترین راه برای رسیدن به موفقیت نسبت به تغییراتی که ممکن است رخ دهد این بود که کمترین تاثیر پذیری نسبت به تغییرات را داشته باشید. مهمترین دلیل شکست در استارتاپ همواره از دست دادن پول است. پس هرچه قدر شرکت شما در جهت کاهش قیمت ها پیش برود، احتمال شکست آن کمتر است. که خوشبختانه این امکان در استارتاپ ها وجود دارد. بحران اقتصادی روی خواهد داد اگر قیمت ها را کاهش ندهیم.
چه اتفاقی میافتد اگر شما به دلیل شروع یک استارتاپ از شغل خود استعفا دهید ودر راهاندازی استارتاپ خود شکست بخورید و نتوانید شغل دیگری را پیدا کنید؟ میتواند مشکل ایجاد کند زمانی که شما در حوزه بازاریابی و یا فروش فعالیت میکنید. در این زمینه ها در شرایط بد اقتصادی ممکن است تا ماه ها طول بکشد تا بتوانید شغلی را بیابید. این مسئله در مورد هکرها بسیار راحت تر است . کسانی که شیفته کامپیوتر هستند همواره میتوانند شغلی را بیابند. ممکن است شغل ایده ال شما نباشد، اما قرار هم نیست که گرسنگی بکشید.
اگر شرایط بد اقتصادی به زمانی که جنگ هسته ای رخ داده شباهت بسیاری داشته باشد که شرایط بعدش بسیار فاجعه بار است، پس بهتر است کمترین تاثیرپذیری را از محیط داشته باشید تا بتوانید شغل خود را حفظ کنید. مشتریان ممکن است شخصا نتوانند از شما خریداری کنند، اما شما به یک باره آن ها را از دست نخواهید داد؛ بازار تعداد کارمندان خود را کاهش نخواهد داد.
از دیگر مزیت های شرایط بد اقتصادی این است که رقیبان کمتری دارید. اگر هر کسی به علت شرایط موجود دست از کار بکشد شما یکهتاز میدان خواهید بود.
بهترین شغل در شرایط بد اقتصادی
به گزارش گاردین که در فوریهی ۲۰۱۴ منتشر شد پس از بحران بیکاری شدید و رکود اقتصادی در اسپانیا که به بیکاری بسیاری از افراد خصوصا زنان منجر شد، زنان اسپانیایی در پی یافتن یک راهحل برای مبارزه با رکود و بحران به کشف رگههای کارافرینی در خود پرداختن که همین امر منجر به رکورد بینظیر ۸۰۰ هزار کسب و کار جدید در طول ۵ سال گذشته انجامید.
آنان از بحران اقتصادی به عنوان شانس خود برای یافتنن یک شغل دیگر بهره جستند و ایدههای جدید و خلاقیتهای بسیاری را روانهی بازار کار کردند. زنان اسپانیایی پس از اینکه از شغل خود برکنار شدند، در اولویتهای کاری خود تجدیدنظر کردند و سعی کردند به جای پسرفت به سمت جلو پیش بروند.
آنان ایدههای جدیدی به کار بستند. نظیر اینکه اتاق نشیمن منزل خود را تبدیل به یک بنگاه اقتصادی کوچک کردند، یا مدرسههای کوچک خصوصی دایر کردند، و یا کسب و کار جدیدی را در رابطه با نیازمندیهای مادران باردار راهاندازی کردند. ادامهی این روند باعث شد سرمایهگذاران بسیاری به فعالیتهای آنان علاقمند شوند و حاضر به سرمایهگذاری در کسب و کار آنان شوند.
کارآفرینی مشاغل خانگی در شرایط بد اقتصادی
جوآن تورنت رییس دانشکده کسب و کار دانشگاه کاتالونیا در این باره معتقد است که بحران به زنان اجازه داد تا به طور جدی تبدیل به یک کارافرین شوند و این چیزی بود که آنان هرگز تا قبل از آن فکر نکرده بودند. درواقع در دهههای گذشته پیشرفت زنان اسپانیایی در فضای کسب و کار چیزی کمتر از ۲۰% بوده است و این در حالی است که با تجزیه و تحلیل ارقام مشابه در طول دورهی بحران اقتصادی نتیجهای شگفتآور حاصل شده است که تعداد کسب و کار ایجاد شده توسط زنان تقریبا دوبرابر یعنی به ۴۰% رسیده است.
درواقع بحران به آنها یک راه جایگزین معرفی کرد. در بسیاری از مواقع مانع اصلی برای شروع یک کسب و کار و حرکت به سمت کارافرینی در منزل، خانواده، دوستان، و همکاران سابق هستند. چرا که آنان هر لحظه انتظار شکست فرد را در هر کاری که به شکل نوآورانهای شروع شده باشد میکشند و به نوعی یک مانع شیشهای برای فرد به حساب میآیند. اما آنها راه خود را از طریق شکستن این سقف شیشهای هموار کردند.و در این مسیر از شبکههای اجتماعی برای نوآوری در محصول و بازاریابی کلیدی برای محصولات و خدمات خود بهرهی شایانی بردهاند. به عبارت بهتر، این زنان کارافرین با غلبه بر موانع فرهنگی و آموزشی جامعه مسیر شغلی خود را میپیمایند و در دوران رکود بسیار پررونقتر از گذشته فعالیت میکنند.
فروش و بازاریابی در شرایط بد اقتصادی
در شرایط بد اقتصادی مدیران بازاریابی باید طرحهای بازاریابی قدیمی را که داده محور و مبتنی بر پژوهشهای گسترده هستند رها کرده و طرحهای خلاقانهای را شروع کنند که منسجم، محرک و به شدت متمرکز بر عمل باشند. که چرا طرح بازاریابی قدیمی مناسب فضای کسب وکار امروز نیست و چارچوب سادهای را که در مورد اهداف و اقدامات استراتژیک بنیانگذاری شده، معرفی میکند. دوران چالش زا در شرایط بد اقتصادی، مشکلاتی مانند تقاضای مشتری و روبه رو شدن با رقبا وضعیت را بدتر میکند. تغییرات تکنولوژیک به این معنی است که شرکتها نمیتوانند ثابت باقی بمانند و تنها راه موفقیت آنها این است که همیشه به دنبال نوآوری بزرگ بعدی باشند.
مدیران بازاریابی به طور خاص، همیشه بیش از بقیه تحت فشار هستند و باید بین افزایش فروش در کوتاهمدت و ایجاد برندی قوی که در بلندمدت هم رشد کند، تعادل ایجاد کنند. در هر حال، سه عامل وجود دارد که شرایط چالشزایی را به طور خاص برای مدیران بازاریابی به وجود میآورد.
عامل اول افزایش تعداد تاکتیکهای بازاریابی است.
بیست سال پیش، تنها چند شبکه تلویزیونی و تعداد محدودی نشریه در اختیار بازاریابها بود. امروز، صدها شبکه و میلیونها وبسایت وجود دارد. انتخاب بین همه این گزینهها کار سختی است. در واقع، شناخت و تحلیل همه این گزینهها غیرممکن است
عامل دوم انفجار دادهها است.
به عبارت سادهتر، بازاریابهای امروز بیش از هر زمان دیگری اطلاعات در اختیار دارند. کاهش هزینههای تکنولوژی باعث شده، کمیت خالص دادهها به میزان قابل توجهی افزایش یابد. در بسیاری از کسبوکارها، امکان دریافت اطلاعات فروش به صورت دقیقه به دقیقه، شهر به شهر و مورد به مورد وجود دارد. این انفجار دادهها از بسیاری جهات شگفتانگیز است، اما یک مشکل هم محسوب میشود؛ بازاریابها مجبورند روشی برای پردازش اطلاعات بیابند و آن را بفهمند.
مهمترین مساله رکود اقتصادی است.
رکود اقتصاد موجب میشود شرکتهایی که قبلا وضعیت خوبی داشته اند، در آستانه ورشکستگی قرار بگیرند. شرکتهایی هم که همچنان مستحکم ماندهاند، نسبت به آیندهای که پیشبینی آن غیرممکن است، نگرانند. در چنین فضایی، بازاریابها باید به سرعت حرکت کنند و به شدت نتیجه محور باشند. در این شرایط، دیگر جایی برای اجرای برنامههای جالب باقی نمیماند، بلکه باید اقداماتی متفکرانه انجام داد که تاثیری فوری بر کسب وکار داشته باشد. بازاریابهایی که نمیتوانند نتایج کوتاه مدت به دست آورند، موفق نخواهند بود. دلایل ناکارآمدی طرحهای قدیمی طرحهای بازاریابی قدیمی معمولا به شکل یک سند یکپارچه و طولانی هستند. بسیاری از آنها بیش از دویست صفحه دارند.
مشکل این است که اینگونه طرحها با چالشهایی که بازاریابهای امروزی با آنها مواجه میشوند، کاملا ناسازگارند. این طرحها خیلی طولانی هستند، حجم دادهها بسیار زیاد است و حاوی جزئیات زیادی است. مرور همه این دادهها در شرایط امروز، کار بیهوده و غیرممکنی است. یک طرح بازاریابی طولانی و پیچیده، مشکلات زیادی به همراه میآورد. یکی اینکه خیلیها زمان ندارند که مثلا یک سند صد صفحهای را بخوانند. دیگر اینکه اینگونه طرحها عاری از تمرکز است؛ تاکتیکها و جزئیات زیادی وجود دارد که ایدههای بزرگ آنها را نادیده میگیرند. جدیترین مساله این است که تغییر طرح کار دشواری است. همچنین به روزرسانی سریع یک طرح بازاریابی ۲۰۰ صفحهای در واکنش به شرایط متغیر، غیرممکن است.
برنامه بازاریابی ایده آل در شرایط
ویژگیهای یک مدل جدید پس از مصاحبه با دهها مدیر بازاریابی در سراسر جهان، دریافتم که مبانی ایجاد یک برنامه بازاریابی ارزشمند، ساده بودن و سازگاری با صنایع مختلف است. هدف از ایجاد یک برنامه بازاریابی، عرضه و جذب حمایت برای آن است. برای اینکه این اتفاق رخ دهد، یک طرح بازاریابی خوب، باید واضح و تاثیرگذار باشد و مخاطب باید بداند چه چیزی به او ارائه میشود. همچنین طرح باید تاثیرگذار باشد.
برنامه ریزی بازاریابی و فروش در شرایط بد اقتصادی
یک برنامه ریزی بازاریابی باید بر اساس سه مساله ایجاد شود: اهداف و آرمانها، اقدامات استراتژیک و تاکتیکها. مدیران بازاریابی میتوانند از این چارچوب ساده برای دگرگون کردن برنامه بازاریابی و فروش خود استفاده کنند. اهداف و آرمانها یک طرح بازاریابی خوب باید همیشه با اهداف و آرمانهای مشخص شروع شود. تنها دلیل موجود برای سرمایهگذاری در بازاریابی این است که کاری کنیم اتفاقی رخ دهد. بازاریابی هنر یا فلسفه نیست و بنابراین به خودی خود ارزشی ندارد. بازاریابی یک فرآیند است و طرح بازاریابی یک ابزار. به عنوان مثال، شناخت مشتری امر بسیار مثبتی است. در واقع، یکی از مفاهیم هستهای بازاریابی تمرکز مشتری است؛ یعنی شما مجبورید مشتریان خود را بشناسید. به هر حال، اگر رفتار مشتری را بشناسید، اما کاری انجام ندهید، این شناخت هیچ ارزشی نخواهد داشت. دانستن اینکه ۵۲ درصد مشتریان شما از فعالان محیط زیست هستند، اطلاعاتی جالب اما بی فایده است؛ مگر اینکه در رابطه با آن کاری انجام دهید.
محاسبه سود مالی و جریان نقدی
در یک برنامه بازاریابی و فروش، بهترین آرمان مربوط به سود مالی و جریان نقدی است. مدیران، مسوول ارزش آفرینی برای کسب وکار هستند و ارزش یک کسب وکار از نظر مالی، جریان نقدی و درآمدی آینده آن است. در نتیجه، مدیران بر این هدف متمرکز میشوند. اما یک برنامه بازاریابی و فروش باید هدف غیرمالی هم داشته باشد. دستاوردهای مالی مهم هستند، اما تنها موضوع مورد اهمیت نیستند. در واقع، ممکن است تحقق اهداف مالی در کوتاه مدت ممکن باشد، اما این موضوع میتواند به قیمت آسیب رساندن به کسب وکار یا برند شما تمام شود. به عنوان مثال، یک حراجی گسترده میتواند باعث افزایش فروش شما شود، اما ممکن است در بلند مدت مشکلات جبرانناپذیری به دنبال داشته باشد. البته مهم است بدانیم که یک برنامه بازاریابی و فروش نمیتواند اهداف زیادی را در خود داشته باشد، چون تمرکز افراد را کمرنگ میکند و منجر به سردرگمی میشود.
سنجش رفتار مشتری در شرایط بد اقتصادی
مشتریان رفتار خرید خود را با تغییر شرایط بد اقتصادی (رونق به رکود و بالعکس) تغییر میدهند. نیروهای فروش اگر به دنبال موفقیت در هر دو محیط هستند باید رویکردهای فروش خود را تغییر دهند. در شرایط بد اقتصادی ترس و تعویق در خرید گریبانگیر بسیاری از مشتریان است. نیروهای فروش به دلیل آنکه بازارها دچار افول هستند و شرکتها به اهداف درآمدی فروش دست پیدا کردهاند، به طور ناخواسته مشتریان را تحت فشار قرار میدهند و موجب تشدید ترس از خرید آنها میشوند.
بدون شک مشتریان امروز بسیار تغییرپذیر هستند و رفتار خریدشان به طور چشمگیری در حال تغییر است. بعضی از مواردی که فعالیت فروشندگان را در شرایط رکود سختتر میکند عبارتاند از:
- هنگامی که بودجه مشتریان محدود است، آنها ترس بیشتری از اتخاذ تصمیم نادرست دارند.
- تاکید مشتریان بیشتر بر روی قیمت است و از فروشندگان مختلف قیمت را استعلام میکنند.
در شرایط رونق اقتصادی، مشتریان تنها درباره نرخ بازگشت سرمایه سوال میکنند، در حالی که در شرایط بد اقتصادی، مشتریان در پی اثبات ادعای فروشنده هستند. بازاریابی منسجم که بر اساس اهداف، اقدامات استراتژیک و تاکتیک بنا نهاده شده باشد، کمک میکند این اتفاق رخ دهد. در شرایط بد اقتصادی کشورهای بزرگ، درس هایی گرفته شده است که می توانیم از آن ها برای تصمیم گیری مناسب در شرایط کنونی استفاده کنیم:
نقش دیجیتال مارکتینگ در شرایط بد اقتصادی
شرکت هایی که از دیجیتال مارکتینگ استفاده کرده بودند، از شرکت هایی که از تبلیغات محیطی و سنتی استفاده می کردند، پیشی گرفتند. در شرایط بد اقتصادی سال های ۱۹۷۴ و ۱۹۷۵، شرکت هایی که بیش ترین فروش و سود را داشتند، تبلیغات خود را متوقف نکرده بودند. علاوه بر این، این شرکت ها تا ۲ سال بعد از رکود نیز نسبت به رقبای خود، فروش بیش تری داشتند.
شرکت هایی که از ایمیل مارکتینگ استفاده می کردند بعد از یک دوره کوتاه و پیشرفت کند، پیش رفت بالایی را تجربه کردند. آژانس Buchen Advertising هزینه های سالانه تبلیغات را برای طیف وسیعی از کسب و کارها آنالیز کرد و تاثیر آن را حین و بعد از رکود سال های ۱۹۴۹ و ۱۹۵۴ بررسی کرد. در این تحقیقات مشخص شده است، فقط کسب وکارهایی که در این دوران تبلیغات خود را ادامه دادند، متضرر نشدند و برتری آن ها بعد از دوران رکود هم ادامه یافته است.
در سال ۱۹۸۲، شرکت Cahners Publishing و مؤسسه The Strategic Planning، برای سنجش سهم بازار کسب و کارهای مختلف، روی ۲۰۰۰ کسب وکار تحقیقی را انجام دادند که نتایج این تحقیقات بیانگر افزایش ۰٫۵ درصدی سهم بازار کسب وکارهایی است که در در شرایط بد اقتصادی ، تا ۲۸ درصد تبلیغات خود را افزایش داده اند. از طرفی، سهم بازار کسب و کارهایی که بودجه خود را بین ۲۸ تا ۸۰ درصد افزایش دادند، ۱٫۵ درصد افزایش داشته است. همچنین شرکت هایی که در دوران رونق اقتصادی ، تبلیغات خود را تا ۲۸ درصد افزایش دادند، ۰٫۲ درصد افزایش سهم بازار داشتند. آن هایی که در شرایط بد اقتصادی بودجه تبلیغات خود را بین ۲۸ تا ۸۰ درصد افزایش داده بودند نیز به همین میزان یعنی، ۰٫۲ افزایش سهم بازار داشتند. توجه داشته باشید که وقتی رقبای شما بودجه های تبلیغاتی خود را کاهش می دهند، فرصت مناسبی برای بهتر و راحت تر دیده شدن شما خواهد بود.
نتیجه گیری
تحقیقات نشان می دهد که شرایط بد اقتصادی فرصتی را برای کسب و کارها ایجاد می کند که بتوانند نسبت به رقبای خود رشد سریع تری داشته باشند. به عبارت ساده تر، این زمان، بهترین فرصت برای رشد مارکتینگ است، دست کم از نظر کیفیت، نه کمیت. در نهایت، حفظ تمرکز در این برهه زمانی کمک بزرگی به شما خواهد کرد. با تمرکز و نگاه خوش بینانه (نه خوش باورانه) به بازار، علاوه بر اتخاذ تصمیمات درست برای خروج از بحران، می توانید نسبت به آینده هم تدابیری بیندیشید. بدین ترتیب، قادر خواهید بود به سرعت پس از پایان دوران بحران، بازار را در دست گرفته و تمامی این سختی ها را جبران کنید. به یاد داشته باشید خونسردی خود را حفظ کرده و از تصمیمات عجولانه -که بر اساس اخبار و شایعات بد اقتصادی به شما می رسد- اجتناب نمایید.
در حال حاضر همه متفق القول بر این باورند که وقتی در شرایط بد اقتصادی هستیم. شرکت های چابک و هوشیار، در این شرایط رویکردی را اتخاذ می کنند که نه تنها در این شرایط باعث دوام آنها می شود، بلکه بعد از رکود اقتصادی، زیرساخت لازم را برای پیش رفت و افزایش سود سریع داشته باشند. این هدف محقق نمی شود مگر با استفاده از یک استراتژی کسب و کار درست و اجرای کمپین مارکتینگ شفاف، خلاقانه، اجرایی و قابل اندازه گیری که روی گسترش بازار تمرکز کرده است.
تعریف علمی پیاده سازی و اجرای استراتژی چیست؟
/۴۸ دیدگاه /توسط دفتر استراتژی دانشگاه شریفدر این مقاله قصد داریم تا شما را به نحوه صحیح اجرای استراتژی در سازمان آشنا کنیم و به بیان تعاریف، چالش ها، روش ها و فرآیندهای مربوط به آن بپردازیم. برای ارزیابی درست از نحوه اجرای استراتژی های سازمان، باید اول با مفاهیم آن آشنا شویم وبعد از آن راهکارها و نکات کلیدی آن را فراگیریم. در ادامه، با خواندن این مقاله میتوانید با مضامین مربوط به اجرای استراتژی آشنا شوید.
مفهوم اجرای استراتژی چیست؟
اجرای استراتژی strategy execution یعنی کمک کردن به افراد، برای انتخابهای کوچکی که همراستا با یک انتخاب بزرگ هستند. این تعریف ما از اجرای استراژی است. این مفهوم مستلزم تغییری بزرگ در نگرش ما نسبت به اجراست که میتواند رویکرد های اجرای استراتژی را بهبود بخشد
ما به عنوان یک گروه تخصصی در حوزه مدیریت استراتژیک، باید درهنگام نگاه کردن به اجرای استراتژی در سازمان، یک درخت تصمیم را به جای برنامهی عملیاتی خود تصور کنیم. این الگوهای تصمیمگیری هستند که در مرکز فرایندهای موفق استراتژی قرار دارند، نه فهرست کردن کارهای ضروری که بطور معمول و روتین انجام میشود. ما باید برای بهبود سرعت و دقت اجرا، انرژی خود را بهجای درخواست از افراد برای ساختن برنامههای عملیاتی، روی کمک به آنها برای گرفتن تصمیماتی بهتر متمرکز کنیم.
از دیدگاه نوبل تعریف دقیق اجرای استراتژی چیست؟
نوبل که تحقیقات فراوانی در این زمینه به اجرا درآورده است، اجرای استراتژی را ارتباطات، تشریح وتفسیر، تطبیق وتصویب برنامه های استراتژیک می داند. اجرای استراتژی شامل اداره کردن برخی متغیر های ملموس مانند انگیزش وتعهد پرسنل، ارزش ها و فرهنگ سازمانی، رفتار و قدرت رهبر است. اجرای استراتژی مستلزم تخصیص منابع مالی، نیروی انسانی و مواد می باشد. تخصیص سرمایه یا بودجه رویه ای مناسب برای تخصیص منابع مالی است. با دقت و پیش بینی منابع مالی می توان از کفایت منابع در دسترس مطمئن شد.
نقشه راه اجرای استراتژی چیست؟
باتوجه به افزایش پیچیدگی و تنوع مسائل استراتژیک در سازمانهای امروزی، لاجرم مدل های تحلیل و تصمیم گیری استراتژیک نیز بایستی جهت مواجهه با این پیچیدگی توسعه پیدا کند. نظر به این مسئله، رویکرد های نوینی که درپی بهرهگیری از روشهای جامع نگر سیستمی بوده و دارای قابلیت خوبی در حل مسائل پیچیده و پویا هستند، برای جاری سازی و اجرای استراتژی های سازمانی و پاسخگویی قابل قبول به برخی از نارسایی های موجود در روشها و مدل های اجرای استراتژی در سازمان، بهترین گزینه هستند.
باتوجه به اینکه هریک از متدلوژی های سیستمی دارای محدودیت هایی هستند، متامتدلوژی «سیستم مداخلات جامع» بهدلیل تمامیت آن و قابلیت بهره گیری از ترکیب متدلوژی ها، برای تدوین نقشه راه اجرای استراتژی انتخاب شده است. نقشه راه پیشنهادی، بابکارگیری متدلوژی های سیستمی، ضمن بستر سازی فرهنگی و یادگیری استراتژی در سازمان، فرآیند اجرا و بخشی از تدوین و ارزیابی استراتژی ها را روشمند ساخته است. برای آشنایی بیشتر شما میتوانید مقاله مربوط به سیستم مداخلات جامع به وبلاگ شریف استراتژی مراجعه نمایید.
استفاده از سیستم مداخلات جامع برای اجرای استراتژی در سازمان ها
همچنین نقشه راه اجرای استراتژی از طریق برقراری اجماع میان ذینفعان و مجریان استراتژی، به آرامی توانسته فاصله میان لایه های استراتژیک و عملیاتی را در سازمان کاهشدهد. بر طبق مراحل پیاده سازی متا متدلوژی، ابتدا موانع اجرای استراتژی در سازمانهای عمومی بررسی می شود، سپس دو متدلوژی پویایی های سیستم و متدلوژی سیستم های نرم، به عنوان متدلوژی های غالب انتخاب خواهد شد.
بدین صورت که با استفاده از متدلوژی سیستمهای نرم، استراتژی های عملیاتی استخراج شده و با کمک متدلوژی پویایی های سیستم، اولویتبندی استراتژی ها و تخصیص منابع انجام شده، در مرحله آخر با پیاده سازی متدلوژی سیستمهای نرم در یک سازمان عمومی، متا متدلوژی اجرا و گامهای اولیه نقشهراه استخراج میشود. درپایان نقشه راه اجرای استراتژی در طی ده گام و دو اقدام اصلی ارائه و به اعتبارسنجی آن پرداخته شده که بکارگیری این نقشه راه در سازمانهای عمومی منجربه تدوین برنامه عملیاتی و دستیابی به سیستمی از شاخص های عملکردی خواهد شد.
فرآیند اجرای استراتژی چگونه است؟
بسته به نحوه سازماندهی شرکت و ساختار سازمانی آن، تنوع در اجرای استراتژی بیشتر از تنوع در طراحی و تببین مدل برنامه ریزی استراتژیک است. در بیشتر شرکتهای بزرگی که در چند صنعت فعالیت می کنند هر کس در سازمان می تواند اجرای استراتژی را بر عهده بگیرد که به نوبه میتواند میتواند بر پیچیدگی های اجرای استراتژی بیافزاید و نقش افراد و کارکنان را در آن تشدید نماید.
تمام آن کارکنانی که در موفقیت فرآیند اجرای استراتژی نقش اساسی دارند، ممکن است در طراحی استراتژی مشارکت نکرده باشند یا مشارکت کمی داشته باشند. لذا ممکن است از حجم عظیم اطلاعات استفاده شده و فعالیتهای انجام شده در فرآیند طراحی و برنامه ریزی بی خبر باشند. بنابراین اگر به خوبی از تغییرات در مأموریت، اهداف، استراتژی ها و سیاستهای شرکت و اهمیت آنها برای سازمان یا شرکت مطلع نشوند و توجیه نگردند در برابر تغییرات مقاومت خواهند کرد.
نقش تخصیص منابع در اجرای استراتژی چیست؟
شکی نیست که منابع سازمان یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار در برنامهها و اهداف سازمان هستند. به طور معمول، طراحی و تدوین استراتژی مستلزم تخصیص منابع برای اجرای طرحهایی است که سازمان آنها را برای تحقق چشمانداز آرمانی خود در نظرگرفته است. علاوه بر این، استراتژی معمولاً بازتخصیص منابع را هم به دنبال دارد و روالی که تا قبل از تدوین استراتژی جدید برای تخصیص منابع وجود داشته است، دستخوش تغییر و تحول برای انطباق با استراتژیهای جدید میشود.
این وضعیت پیامدهای متعددی دارد: بازیهای سیاسی به منظور ممانعت از اجرای استراتژی ها و برهم خوردن توازن قدرت شدت مییابد؛ سازمان باید فرایند ها و رویه های جدیدی ایجاد کند که بازتخصیص منابع را ممکن سازند؛ و نگاه استراتژیک برای اولویتبندی مجدد طرحها و برنامههای عملیاتی ضرورت پیدا میکند. در چنین شرایطی، برای موفقیت در پیاده سازی استراتژی نیازمند تعریف اولویتها در تخصیص منابع، مدیریت سرمایهگذاریها در سبد گزینههای سازمان، استفاده از شاخصهای مناسب برای انتخاب پروژهها و طرحها، و ایجاد سازوکارهایی برای نظارت و پی ریزی حاکمیت شرکتی بر کل فرایند تخصیص منابع هستیم.
نقش رهبری اجرا در اجرای استراتژی چیست؟
بسیاری از محققان و اندیشمندان، ریشه عدم موفقیت در اجرای استراتژی را در بیکفایتی مجریان استراتژی میدانند. رهبری اجرا نه تنها موضوع مهمی در تحقیقات مدیریت استراتژیک به شمار میآید، بلکه به دغدغهای برای سازمانها مبدل شده است. انبوه کتابها، مقالهها، دورههای آموزشی رهبری و مشاورانی که از واژهها و برچسبهایی مانند کوچ و منتور استفاده میکنند، گویای سطح توجه دنیای کسبوکار به مسئله رهبری و به طور خاص، به رهبری و مهندسی اجرا است. اما بگذارید روی یک نکته تاکید کنیم که تدوین و اجرای استراتژی از هم جدا نیستند. به همین ترتیب، فاصلهای میان تدوینکننده و طراح استراتژی با مجری استراتژی وجود ندارد. استراتژیها زمانی به درستی اجرا میشوند که رهبران سازمان، هم در تدوین و هم در اجرا نقش ایفا کنند، بر موانع شناختی اجرا فائق آیند و به اعضای سازمان هم فرصت بدهند که در طراحی و تدوین استراتژی نقش ایفا کنند.
نقش ساختار سازمانی در اجرای استراتژی چیست؟
ساختار سازمانی فقط در چارت سازمان و شرح شغل خلاصه نمیشود. ساختار بیش از آنکه مسئلهای در حوزه منابع انسانی باشد، یک مسئله در زمینه مدیریت استراتژیک است و میتوان ساختار را یکی از اهرمهای پیادهسازی استراتژی دانست. استراتژی و ساختار رابطه دوسویه با همدیگر دارند و تناسب میان استراتژی و ساختار کلید موفقیت در اجرای استراتژیها و حرکت در مسیر پیشبینیشده برای توسعه سازمان است. اگرچه برخی محققان و مشاوران معتقد به این هستند که ساختار از استراتژی پیروی میکند، اما باید در نظر داشت که هر تغییر در استراتژی، تغییر در ساختار را به دنبال دارد و تغییر ساختار، به نوبه خود لزوم تغییر استراتژیهای سازمان را ایجاد میکند. ساختار و کلیه سازوکارهای ذیل آن مانند ارتباطات، هماهنگی و تمرکز تصمیمگیری، نقش مهمی در به ثمر رساندن اهداف استراتژیک سازمان دارند. به همین دلیل لازم است به جای نگاه به ساختار از دریچه طراحی شغل و تنظیم شرح مشاغل، آن را از دریچه استراتژی بنگریم و برای پیادهسازی استراتژی، طراحی سازمان مناسب را جدی بگیریم.
مراحل اجرای استراتژی در سازمان چیست؟
مراحل مختلفی برای اجرای استراتژیها در سازمان وجود دارد که بسته به استراتژیهای سازمان، نوع سازمان وساختار آن با یکدیگر تفاوت دارند، ولی بطور معمول میتوان موارد زیر را بعنوان مراح اجرای استراتژی در سازمان ارائه نمود:
- تبیین و توسعه کارت امتیازی متوازن (BSC)
- تبیین و توسعه نقشه استراتژی
- بیان شیوه های کارآمد شروع چشمانداز
- بررسی شیوه های تسری اجرای استراتژی در سازمانها
- تعیین انواع شاخصه ها و استفاده از آنها به عنوان شاخصه های استراتژیک نقشه استراتژی سازمان
- بررسی شیوه های تسری استراتژی به واحدهای عملیاتی سازمانهای اقماری
- بررسی شیوه های تسری استراتژی به واحدهای صف و ستاد سازمانها
- تعیین زیر ساختهای سیستمی مورد نیاز برای تحقق استراتژیهای سازمان
- بررسی عارضه های عمدی عدم اجرای اثر بخش استراتژی در سازمانها
روش درست اجرای استراتژی رمز بقای سازمان
بقا و موفقیت سازمانها در محیط پر رمز و راز و رقابتی دنیای معاصر که تغییر و تحول، سرعت، پیچیدگی و عدم اطمینان، خاصیت اصلی آن است نیازمند انتخاب و اجرای اثربخش و بهبود مستمر عملکرد است. نظرخواهی از مدیران ارشد اجرایی سازمانها نشان داده است که بزرگترین نگرانی آنها موضوع اجرای استراتژی است. بر خلاف تصور بسیاری از مدیران، دلیل موفقیت سازمانهای برتر، داشتن اجرای خوب یک استراتژی است.
البته این جمله به آن معنا نیست که داشتن یک استراتژی موفق هیچ ارزشی ندارد، بلکه مقصود این است که یک استراتژی هر چه قدر هم که خوب تدوین شده باشد اگر اجرا نشود، با نداشتن آن استراتژی یا حتی بد بودن آن هیچ تفاوتی نخواهد کرد. موفقیت استراتژیک زمانی حاصل می شود که استراتژی صحیح به شکلی صحیح پیاده سازی شده باشد.
آمارهای مربوط به اجرای استراتژی
همانطور که در ابتدا اشاره کردیم، شرکتها عمدتاً برنامههای مدونی برای اجرای استراتژی های خود ندارند. جالب است بدانید این موضوع آنقدر اهمیت داشته که تحقیقات مجله فورچون، نشان میدهد که از هر ۱۰ شرکت، ۹ شرکت به دلایل زیر، قادر به اجرای استراتژیهای خود نیستند:
۶۰% از شرکتها، ارتباطی بین استراتژی و بودجههای خود برقرار نمیکنند.
۷۵% از شرکتها، آگاهی کافی از مشوّقهای کاربردی برای ایجاد انگیزه در کارکنان ندارند.
۹۵% از کارکنان شرکتها، درکی از استراتژی شرکتشان ندارند و در جریان آن قرار نمیگیرند.
۸۶% از صاحبان کسبوکارها و مدیران، در طول یک ماه، کمتر از ۱ ساعت در مورد استراتژی سازمان خود صحبت میکنند.
چالش های مربوط به اجرای استراتژی چیست؟
چالشهای کسبوکارها معمولاً زیاد و گیجکننده هستند. موضوعی که در اجرای برنامه استراتژیک اهمیت دارد این است که به دلیل ماهیت مهم و تعیین کننده این نوع برنامهها، باید مراقب باشید تا در دامهای زیر گرفتار نشوید:
عدم توانمدسازی کافی: اگرچه وجود تعهد میتواند انگیزه کافی را برای بهبود عملکرد ایجاد کند اما مجریان برنامه باید مواردی همچون اختیار، مسئولیتپذیری و ابزارهای ارتقاء کیفیت کارشان را در اختیار داشته باشند.
نبود تعهد کافی: تعهد و شفافیت بالا به ایجاد تغییر کمک میکنند. این به معنای این است که هر سنجه، هدف، اطلاعات و… باید مسئولی داشته باشد.
عدم توجه به ماهیت اجرا کردن استراتژی: اجرا و برنامههای مربوط به آن، جایگاهی در فرآیند برنامهریزی استراتژیک ندارند و به عنوان نقطه پایانی برنامه درنظر گرفته میشوند.
کمبود ارتباطات: ارتباطات که یکی از مهمترین ارکان سازمانها است، اگر دچار اختلال شود باعث میشود تا کارکنان نتوانند با یکدیگر و در ادامه با برنامه تدوین شده، ارتباط برقرار کنند.
عدم گزارش پیشرفت کار: معمولاً در سازمانها، راه و روش منظمی برای پیگیری درصد پیشرفت کارها وجود ندارد. همچنین در اجرا، برنامهها بر مبنای میزان راحتی آن سنجیده میشوند؛ نه میزان اهمیت آن. در نتیجه هیچ کسی قادر به تشخیص پیشرفت آن نخواهد بود.
فقدان مالکیت: نبود مالکیت یکی از دلایل رایجی است که برنامههای این چنینی در اجرا دچار مشکل میشوند. اگر افراد مسئولیت اجرای برنامه را نپذیرند یا به هر دلیل از زیرِ بار آن شانه خالی کنند، اجرا با مشکل مواجه خواهد شد.
به برنامهی اجرایی، تک بعدی نگاه نکنید: از آن جایی که بیشتر اهداف و برنامههای استراتژیک از نوع عدد و رقم هستند؛ لذا تعبیر اهداف و برنامهها به اهدافِ کمی میتواند راهحلی باشد تا مجریان برنامهها، نگاهِ تک بعدی به اجرای آن نداشته باشند.
روش درست طرح ریزی برنامه ها، بودجه ها و رویه ها در اجرای استراتژی چیست؟
طراحی رویه های جدید: رویه ها که گاهی آن را رویه های عملیاتی استاندارد (Standard operating procedure (SOP نیز می نامند یک سیستم یا یک سری قدم های پشت سر هم یا فنونی است که نحوه انجام یک وظیفه یا یک شغل خاص را به تفصیل شرح می دهد . بعد از طراحی برنامه ها و بودجه های شرکت و بخش های آن نوبت به طراحی یا بازنگری رویه ها می رسد. رویه ها به تفصیل، فعالیتهای مختلف لازم برای تکمیل برنامه های شرکت را شرح می دهند.
طراحی بودجه ها: بودجه، بیان برنامه های شرکت به زبان پول و دلار است. بعد از طراحی برنامه، فرآیند بودجه ریزی آغاز می شود. تهیه بودجه آخرین کنترل واقعی است که یک شرکت انجام می دهد تا از ممکن و عملی بودن استراتژی انتخاب شده خود مطمئن گردد. یک استراتژی به ظاهر ایده آل پس از طراحی بودجه ها و محاسبه دقیق هزینه های اجرای آن ، مشخص شد که در عمل غیر قابل اجراست.
طراحی برنامه ها: برنامه عبارت است از بیان فعالیتها و اقدامات لازم برای اجرای کامل یک طرح، هدف از یک برنامه، نزدیک تر کردن استراتژی به واقعیت ها و عملی نمودن آنها است .
اجرای استراتژی فاصله بین ارزش پیشنهادی و فروش
همیشه بین دنیای ایده آل و دنیای واقعی فاصلهای وجود دارد که به دلیل پیشفرضهای نادرست در برنامهریزی، تغییرات سریع دنیای واقعی، رخدادهای پیشبینی نشده و … ایجاد میشوند. بنابراین شرکت همواره در مسیر “پیادهسازی کامل استراتژی خود” قرار دارد. بنابراین میتوان گفت این مفهوم به معنی کم کردن همیشگی فاصلهی میان دنیای رؤیایی سازمان با وضعیت واقعی کسبوکار خود است.
منظور از پیادهسازی و اجرای استراتژی در سازمان، واقعی سازی نتایج تعیین شده در استراتژی در هر دو سطح شرکتی و کسبوکاری است. اگر شرکتی شایستگیها، مزیتهای نسبی و رقابتی و سبد کسبوکارهای طرحریزی شدهی خود را در عمل ایجاد کند، استراتژیهایش را پیادهسازی نموده است. به همین شکل اگر یک واحد کسب و کار توانسته باشد پیشنهاد ارزشی مورد انتظار خود را از طریق مزیتهای رقابتی اش به مشتری موردنظر بفروشد، استراتژی خود را پیادهسازی کرده است.
چرا استراتژی ها در سازمان درست اجرا نمیشوند؟
هر شرکتی اگر سفری مهم در پیش داشته باشد، به نقشهای که مسیر درست را نشان دهد، نیاز دارد. کاربرد استراتژی شرکت مانند این نقشه است. استراتژی بیان میکند یک شرکت چگونه میتواند برنامهها، اهداف و رویاهایش را محقق کند. به همین دلیل رهبران شرکتهای موفق برای حصول اطمینان از تدوین یک استراتژی کامل، زمان زیادی صرف میکنند. آنها تحلیلهای عمیق انجام میدهند، از مشاوران خارج از شرکت استفاده میکنند، برای فرار از کارهای روزمره، نشستها را بیرون سازمان برگزار و ساعتهای طولانی روی ویرایشهای جدید کار میکنند تا مطمئن شوند استراتژی بهدرستی تدوین شده است.
جالب این است که بسیاری از این رهبران اذعان میکنند تدوین استراتژی، بخش ساده کار است. در عین حال میگویند بخش چالش برانگیز، اجرای استراتژی است. بسیاری از آنها مشتاق هستند اثرات اجرای استراتژی خود را به شما نشان دهند. از همایشهای بزرگ انتقال استراتژی، ارائه مطالب طراحی برای تجدید ساختار نیروها، معیارهای ارزیابی پیشرفت و انتظار بالایشان برای کسب نتایج بهتر در کار مدام صحبت میکنند.
اما هنگامی که چیزی تغییر نمیکند گیج و سردرگم میشوند و از خود میپرسند چرا از سال گذشته بهتر نشدهایم؟ کجای کار اشتباه کردهایم؟ چگونه میتوانیم دیگران را همراه کنیم؟ چگونه میتوانیم از کارکنان بخواهیم روی موضوعهای کلیدی فکر و عمل کنند؟
سالهاست آموختهایم اجرای استراتژی های تدوین شده، بیشترین تاثیر را بر موفقیت یک سازمان دارد. بسیاری از مدیران اجرایی زمان با ارزش را صرف تدوین بیعیب و نقص استراتژی میکنند، ولی برای برنامهریزی در اجرای استراتژی وقت کافی نمیگذارند. در نتیجه در تحقق اهداف خویش شکست میخورند و رویاهای سازمان به حقیقت نمیپیوندد. با این حال، باید به سوال زیر پاسخ داد:
چه عواملی سازمان را از نحوه صحیح اجرای استراتژی باز میدارد؟
ما آن را شکاف بین افراد و قابلیتها مینامیم. این شکاف در بیشتر سازمانها شبیه درهای عمیق و نشاندهنده شکافی است که در اجرای استراتژی ایجاد میشود. جایی که افراد زیادی را مییابیم که استراتژی را درک نمیکنند و در عملیاتی کردن و جان بخشیدن به آن هیچ نقشی ندارند و فقط از طریق ارتباط کارکنان با استراتژی و ایجاد حس مالکیت در آنها میتوانیم این موضوع را حلوفصل کنیم.
موانع اجرای استراتژی از نظر کاپلان و نورتون چیست؟
کاپلان و نورتون در سال ۲۰۰۱ مهمترین عامل اجرای ضعیف استراتژی را به شرح ذیل عنوان کرده اند:
- استراتژی ها قابلیت اجرا نداشتند
- استراتژی ها با اهداف فردی ف گروهی وسازمانی مرتبط نیستند
- استراتژی ها با منابع کوتاه مدت و بلند مدت سازمان مرتبط نیستند
تفاوت اصلی کاپلان و نورتون با سایر تئوری پردازها در این است که آنان به سبک های مدیریت در داخل سازمان نپرداخته اند. برای مطالعه بیشتر میتوانید کتاب نقشه استراتژی، کتاب رهاورد تلاش، کتاب همسویی استراتژیک، کتاب سازمان استراتژی محور نوشته این دو دانشمند و استراتژیست فرهیخته را از کتابخانه شریف استراتژی بصورت رایگان دانلود کنید.
نقش فرهنگ در اجرای استراتژی چیست؟
مسئله مهمی که باید در این مرحله به بررسی آن بپردازید، فرهنگ است. آیا فرهنگ و استراتژی سازمان با یکدیگر همسو هستند؟ آیا ارزشها و باورهای شرکت از تصمیماتی که درباره محصولات، بازارها و اهداف مالی گرفتهاید حمایت میکنند؟ به اهداف اجرایی خود نگاه کنید. آیا روش پاداشدهی شما مشوق افراد در دستیابی به اهداف استراتژیک است؟ ارتباطات خوب، قطعه نهایی پازل اجرای استراتژی است. اگر نقش و جایگاه فرهنگ سازمانی را در فرآیند پیاده سازی استراتژی را درست توضیح ندهید، میتوان گفت که به احتمال قوی کار شما اثر بخشی مورد نظر را نخواهد داشت.
نکات کلیدی اجرای استراتژی چه مواردی را در بر دارد؟
اجرای استراتژی یا همان پیاده سازی استراتژیهای سازمانی، مفاهیم و نکات بسیاری را درون خود جای داده است که توجه به هرکدام حائز اهمیت می باشد، در ادامه به بیان نکات مهم اجرای استراتژی سازمانی در شرکت های مختلف خواهیم پرداخت که هر کدام از آنها بسته به تناسب، میتواند مناسب سازمان شما باشد. این نکات قابل تأمل عبارتند از:
- اجرای استراتژی، بین یک استراتژی عالی و عملکردی عالی پل میزند.
- اجرای استراژی بخشی از نقش رهبر است. درواقع، عنصری اصلی و حیاتی و ضرورتی در رهبری است.
- اجرای استراتژی نیاز به قهرمان دارد، رهبرانی که چالشهای اجرا را میپذیرند و کارها را به انجام میرسانند.
- یک فرایند سادهی اجرای استراژی مثل مدل ۸، مدیران را راهنمایی میکند تا در زمان مناسب، اقدامات صحیح را انجام دهند.
- اجرای استراتژی از نخستین سالهای خود عبور کرده و در حال بلوغ است. درواقع شبیه به فناوری اطلاعات ده سال قبل است.
- اجرای استراتژی حوزهای وسیع با مرزهای مبهم است که شامل چندین فرایند از قبیل بودجهبندی، ارزیابی اهداف فردی و تمام قلمروهای کارکردی میشود.
- اجرای عالی استراتژی نیازمند یک استراتژی عالی است و نمیتواند بدون آن وجود داشته باشد. یک اجرای عالی هرگز استراتژی ضعیف را جبران نمیکند.
- اجرای استراژی فرصتهای جدیدی را برای ساختن مزیت رقابتی فراهم میکند. شما حتما باید در صف جلو باشید تا از این فرصت بهرهبرداری کنید.
- اجرای استراتژی توالی زمانی قدرتمندی دارد. شما نمیتوانید تمام کارها را بهصورت همزمان انجام دهید. یک کار مقدم بر کار دیگر است و نظم و ترتیب اهمیت دارد.
- در بسیاری از سازمانها، اجرای استراتژی هنوز مثل یک جعبهی سیاه است. شما استراتژیتان را از یک طرف وارد میکنید و عملکرد از سوی دیگر خارج میشود.
- اجرای استراتژی زمانبر است. شما یک استراتژی را در چند هفته (یا حداکثر در چند ماه) میسازید اما اجرای آن میتواند چندین سال طول بکشد. درواقع شبیه به دوی سرعت دربرابر ماراتن است.
- اجرای استراتژی قواعد مخصوص به خود را دارد. به کار گرفتن استراتژی برابر با ساختن استراتژی نیست. این کار، یک بازی متفاوت است که قواعد، دامهای احتمالی و بهترین رویههای مخصوص به خود را دارد.
- اجرای استراتژی چیزی نیست که پس از اینکه استراتژیتان را پیشنویس کردید، نگرانش باشید. شما باید همزمان با طراحی استراتژیتان، درمورد چالشهای اجرا نیز فکر کنید.
- اجرای استراتژی نیاز به ارزیابی دارد. سازمانها ابتدا باید بفهمند که فرایند اجرای استراتژی در کجا دارای اشکال است. داشتن معیار میتواند کمک زیادی کند.
- متأسفانه و به دلایل زیادی، بعضی از مدیران (گردشگران استراتژی) اجرای استراتژی را کاری میبینند که دیگران باید انجام دهند و این درحالی است که خودشان روی چیز مهمتری کار میکنند.
- اجرای استراتژی شامل همه میشود. از مدیرعامل تا کارگر ردهی پایین، هر کسی در اجرای استراتژی دخیل است. شاید نقش آنها متفاوت باشد، اما تمام افراد در زحمت اجرایی کرد استراتژیهای سازمان سهیم هستند.
- اجرای استراتژی مستلزم اتحاد یکپارچه بین عملکرد سازمانی و فردی است. شما میتوانید عملکرد را از چشمانداز فردی یا سازمانی ببینید. اما برای درک استراتژیتان، ارتباط بین هر دو ضروری است.
- اجرای استراتژی نیازمند تفکر کوتاهمدت و بلندمدت است. درحین اجرا، شما باید برنامهی پیادهسازی طولانیمدتتان را مدیریت کنید و به اقدامات مهمی که در آینده انجام خواهید داد، توجه داشته باشید.
- اجرای استراتژی، نیاز به مجموعهای از رفتارها و تکنیکها دارد که شرکتها باید برای رسیدن به مزیت رقابتی، در آنها ماهر شوند. این کار قواعد مخصوص به خودش را دارد.
- اجرای استراتژی در اغلب سازمانها یک شکاف عملکردی است. به گفتهی نشریهی کسبوکار هاروارد، شرکتها بین ۴۰ تا ۶۰ درصد از ظرفیت استراتژیک خود را درحین فاز اجرا از دست میدهند.
- ساختن قابلیتهای اجرای استراتژی زمانبر است. سازمانهای کوچک باید تا ۱۸ ماه حساب کنند که چطور به بالاترین عملکرد خود برسند. برای یک شرکت چندملیتی بزرگ، شاید رسیدن به این نقطه سه سال طول بکشد. رویکرد ارزیابی شما باید با نگاهی طولانیمدت همراه باشد.
حرف آخر در باب اجرای استراتژی
با همه توضیحاتی که ارائه شد، باید صادق باشیم و بدانیم که اجرای استراتژی کار راحت و سهل الوصولی در سازمانهای پیچیده و پر از تغییرات امروزی نیست. از آنجاییکه استراتژی، خط اصلی حرکت هر سازمانی است، لذا اینکه بطور کامل بخواهیم اجرای استراتژی را به دستِ افراد در خارج از سازمانمان بسپاریم، شاید نیاز به فکر بیشتری داشته باشد؛ اما آنچه میتواند مفیدِ فایده باشد، در مرحله اول آگاهی و داشتن اطلاعات کافی نسبت به استراتژی و در مرحله دوم مشاوره با افراد آگاهی است که در سالهای اخیر، مسیرهای گوناگون و متنوعی را تجربه کردهاند.
در مرحله اجرای استراتژی مسئولیت از عهده استراتژیست ها برداشته می شود و به مدیران بخش ها و واحدهای وظیفه ای محول می گردد. البته در تمام طول اجرا، استراتژیست ها روند اجرا را ارزیابی می نمایند. با توجه به اهمیت این مرحله، داشتن تخصص و مهارت لازم برای عملیاتی کردن هر یک از استراتژیها یک ضرورت است. گذراندن دورههای مربوطه و یا استفاده از خدمت مشاوره مدیریت استراتژیک توصیه میشود. دراین مرحله سیاستها و تاکتیکهای متناسب با استراتژیها تعیین میشوند و درچارچوب این سیاستها و تاکتیکها، برنامه اجرای استراتژی تهیه میشود. برای اطلاع بیشتر میتوانید با کارشناسان شریف استراتژی تماس حاصل نمایید.
دوره های شریف استراتژی برای اجرای استراتژی سازمانی، سفری به دنیای عمل، از آن دسته دورههایی که بصورت عینی میتواند سازمان شما را در جهت حل مشکلات ناشی از اجرای استراتژی راهنمایی کند. این دوره در دانشگاه شریف و با بهره گیری از اساتید بنام برگزار میشود و شما با گذراندن این دوره آنلاین، میتوانید به استفاده هرچه بهتر از راهکارهای اجرا و پیادهسازی برنامههای استراتژیک در سازماتان و کسب اهداف میان مدت و بلند مدت، امیدوار باشید.
در آخر جهت بهبود کیفیت مقالات میتوانید نظرات خود را در انتهای مقاله درج نمایید و برای مشاهده مقالات بیشتر میتوانید به وبلاگ شریف استراتژی و لینک های خارجی مراجعه نمایید.
The Secrets to Successful Strategy Execution
۴ Steps to Successful Execution of a Strategy
How To Execute Strategy And Why Is It So Hard
۱۰ Principles of Strategy through Execution
تعریف دقیق مشاوره مدیریت استراتژیک چیست؟
/۴ دیدگاه /توسط دفتر استراتژی دانشگاه شریفدر این مقاله قصد داریم به معرفی خدمات مشاوره مدیریت استراتژیک در بنگاههای اقتصادی بپردازیم؛ اصول کار و شرح وظایف خدمات مشاوره مدیریت استراتژیک در سامان شامل مواردی همچون تحلیل، تدوین، برنامه ریزی، کنترل و ارزیابی میشود که میتواند خدمات مشاوره ای در اجرا و پیاده سازی استراتژی های سازمانی را در برگیرد.
خدمات مشاوره مدیریت شامل چه مواردی است؟
اکثر مشاوران بر یک حوزه تخصصی مشخص تمرکز میکنند، ولی یک تیم مشاوره مدیریت خوب، به صورت جامع بر روی کمک به رهبری سازمان برای ارتقاء عملکرد و عملیات آن تمرکز دارد. مشاوران مدیریت معمولاً با مدیران عالی سازمان و در مورد مشکلات پیچیده سرو کار دارند. برخی شرکت های مشاوره مدیریت بر یک حوزه مانند سلامت، IT یا بازاریابی تمرکز دارند در حالی که بقیه رویکردی جامع دارند یا بر مشکلات کسب و کار مانند مشارکت کارکنان یا الزامات قانونی تمرکز میکنند. شریف استراتژی نیز خدمات خود را به صورت تخصصی برروی برنامه ریزی و پیاده سازی مدیریت استراتژیک متمرکز نموده است.
مفهوم مشاوره در حوزه مدیریت به چه معناست؟
به طور کلی مشاوره به معنی همکاری کردن، اخذ رأی و نظر تخصصی دیگران برای انجام کاری، حل مسئله ای، پیشگیری از وقوع حالتی خارج از کنترل و همچنین کنترل شرایط جاری است. اگر مشاوره را به صورت بسته کامل در نظر بگیریم، در نگاهی کلی شامل فرآیندهای مختلفی نظیر مصاحبه کردن، ارزیابی، اجرای آزمونهای مرتبط، تدوین راهکار و راهبرد، تحلیل شرایط فعلی و آتی، ارائه راهنمایی و در نهایت شتافتن برای یاری رساندن است.
تعریف دقیق مشاوره مدیریت چیست؟
مشاوره مدیریت یک نوع خدمت است. خدمتی از جنس راهنمایی که به سازمانها کمک می کند تا مسایل مدیریتی و فرصت های خود را شناسایی و تحلیل کنند. مشاور مدیریت با توجه به شرایط خاص هر سازمان، راه حل هایی را توصیه و یا فعالیت هایی را پیشنهاد می کند و پس از تایید کارفرما، میتواند در پیاده سازی و اجرایی کردن آن برنامه ها نیز همراهی داشته باشد. یک سازمان مشاوره مدیریت موفق، سازمانی است که منابع و تجربه هایی را برای شرکت به همراه می آورد که تیم مدیریت آن شرکت، آن ها را در اختیار ندارد.
به طور خلاصه می توانیم بگوییم که مشاوره مدیریت فعالیتهایی همچون موارد زیر را شامل میشود:
- مشاوره مدیریت ارائه روش های کاربردی در کسب و کار به شرکت ها توسط فردی متخصص است.
- مشاوره مدیریت کمک به شرکت ها برای تحلیل و توسعه سودمندی استراتژی های کسب و کار است.
- مشاوره مدیریت خدمتی است که به ارائه توصیه هایی به کارآفرینان و مدیران کسب و کار می پردازد.
- شغلی است که به رهبران شرکت ها، دولت ها، سازمان ها و مراکز غیرانتفاعی، خدمات مشاوره ای و سرمایه گذاری در حوزه کسب و کار ارائه می دهد.
خدمات مشاوره مدیریت شامل چه مواردی است؟
تیم مشاوره مدیریت توانمندی های ویژه ای دارد. وی دارای دانش، مهارت و تخصص در حوزه ای تخصصی است. پیدا کردن افرادی در یک سازمان، که در تمام زمینه ها متخصص باشند، اگر غیرممکن نباشد، بسیار دشوار است. از امتیازات دیگری که می توان برشمرد این است که تیم مشاوره مدیریت در هر زمان که شرکت تمایل داشته باشد، خدمات حرفه ای خود را ارائه می دهد. به کار گیری تیم مشاوره مدیریت در مقایسه با گزینش مدیران و کارمندان جدید، هزینه های کمتری (به ویژه در درازمدت) به سازمان تحمیل می کند.
تیم مشاوره مدیریت در سازمان، فعالیت های برنامه ریزی، ارائه توصیه های لازم، حمایت و پیشنهاد در امور مربوط به نیروی انسانی، مدیریت مالی، بازرسی، تحلیل سیستم، تحقیقات بازار، طراحی محصول، برنامه ریزی بلند مدت، اثربخشی سازمانی، امنیت توسعه منابع انسانی را انجام می دهد.
وظایف مشاور مدیریت چیست؟
کار مشاور مدیریت ارایه مشاوره به مدیران ارشد در خصوص انتخاب راه های بهبود کارایی سازمان است. او به مدیران در حوزه های مختلف از جمله: چگونگی سود آورتر کردن سازمان از طریق کاهش هزینه ها و افزایش درآمدها، تدوین استراتژی توسعه محصولات جدید و یا روش جذب، ارتقاء و آموزش نیروی انسانی مشاوره می دهد.
اگرچه برخی از مشاوران مدیریت در سازمانهایی که مشاوره می دهند به صورت رسمی کار می کنند، ولی اکثر آنها به صورت قراردادی و همزمان با چندین شرکت یا سازمان در ارتباط می باشند. همچنین یک مشاور مدیریت معمولا از سطح تحصیلات بالایی (نه لزوماً مدرک دکترا) برخوردار بوده و در حوزه تخصصی خود علم و دانش قابل توجهی دارد.
بعضی از پروژه ها نیاز به گروهی از مشاوران دارند که هر کدام در یک زمینه ای متخصص هستند. به عنوان مثال در انجام یک پروژه پل سازی در یک کلان شهر، مدیر پروژه غالبا از مشاورانی در زمینه حمل و نقل، فرهنگی، برنامه ریزی شهری و عمرانی به صورت همزمان و در مراحل مختلف پروژه بهره می گیرد تا در اجرای پروژه تمامی ابعاد و تأثیرات انجام آن بررسی و برای آن برنامه ریزی لازم صورت پذیرد.
از دیدگاه لاری گرینر مشاوره مدیریت یعنی:
خدمت ارائه شده توسط افراد مجرب و تعلیم دیده که به شیوهای عینی و مستقل، با سازمان متقاضی برای تشخیص، تجزیه و تحلیل و ارائه راهحلهایی برای این مسائل همکاری نموده و در صورت درخواست سازمان در پیادهسازی راهحلها کمک مینمایند.
تفاوت کار مشاور مدیر با مدیر اجرایی در چیست؟
شاید تا بدین جا این سوال برای شما پیش آمده باشد که مشاور مدیر چه فرقی با مدیر دارد؟! مدیر و مشاور وی، هرکدام نقشی متفاوت از یکدیگر دارند و تاثیرات متفاوتی هم در سازمان به جای می گذارند. مشاور مدیر بنا بر موقعیتی که در سازمان یا شرکت دارد، می تواند بر فرد، گروه یا یک سازمان تاثیرگذار باشد، ولی قدرت مستقیم برای ایجاد تغییر یا اجرای برنامه ها را ندارد. مدیر، فردی است که مسئولیت مستقیم برای اجرای امور و تصمیم ها را دارد.
نکته بسیار مهم دیگر در تفاوت تیم مشاوره مدیریت با مدیریت در این است که با توجه به اینکه مشاوره مدیریت از اعضای سازمان نیست، تصویر روشنی از مشکل ارائه می دهد، ایده های جدید و پیشنهاد های بدون جهت گیری دارد. به عبارت دیگر، دیدگاه مستقل مشاور، به سازمان کمک می کند تا بدون نگرانی از جهت گیری های احتمالی ذی نفعان سازمان، به دنبال طرح مسأله و یافتن راه حل آن باشد.
تیم مشاوره مدیریت در مدت زمان اجرای پروژه چه کاری انجام میدهند؟
به بیان براد هلفند (مشاورمدیر سرشناس)، مشاور مدیریت بودن به معنای این است که شما یک چاقوی همه کاره سوییسی از راه حل ها، برای کار با مشتری دارید. اکثر مشاوران مدیریت در یک زمان خاص تنها بر روی تعداد کمی پروژه کار میکنند (برخی اوقات تنها یک پروژه، با توجه به اندازه مشتری) تا بتوانند واقعاً بر نیاز مشتری تمرکز کنند.
در شروع یک پروژه، بیشتر زمان صرف شناخت کسب و کار مشتری میشود که شامل مصاحبه با کارمندان و جمع آوری اطلاعات است. مشاوران (با توجه به سطح شان) معمولاً مسئول تجزیه و تحلیل داده ها نیز هستند. دریافت داده های جمع آوری شده و تبدیل آنها به اطلاعات قابل درک برای ارائه به شرکت.
تیم مشاوره مدیریت باید همچون یک پزشک برای سازمان باشد
به عنوان یک پزشک شرکت باید قبول کنیم که شرکت نیز مانند مراجعه کننده به پزشک در هر زمان و لحظهای ممکن است نیاز به خدمات ما داشته باشد. به بیان دیگر مشاوره مدیریت نیز مانند پزشکی شغلی است که بر مبنای زمان و روز کاری رسمی تعریف نمیشود. در تمامی ۲۴ ساعت شبانه روز و ۷ روز هفته، باید آمادگی آن را داشته باشیم که با ما تماس گرفته شود و نیاز به خدمات باشد. مطمئن باشید عامل بی عمل در همان تماسهای اول مدیران شناسایی خواهد شد.
یک مدیر یا صاحب کسب و کار که نیاز به مشاوره مدیریت دارد، دنبال شخصی است که در مسیر موفقیت و توسعه به او کمک کند. به بیان دیگر، شغل یا کسب و کار برای یک مدیر یا صاحب کسب و کار بخشی از زندگی اوست و برای ساختن آینده زندگی خود کمک خواسته، پس نیاز دارد بداند آیا تیم مشاوره مدیریت نیز کار کردن را به عنوان وسیلهای برای ساختن آینده قبول دارد؟! برای مدیران مهم خواهد بود که بدانند آیا تیم مشاوره مدیریت دانششان را به روز نگه میدارند، مهارتهایتشان را توسعه میدهند و دائماً یادگیری های خود را به عنوان چراغهایی جهت روشن سازی مسیری جدید استفاده مینمایند. بعبارتی حق مسلم مدیران است که بدانند، ایا پزشکشان ابزار، توانایی و مهارت جراحی سازمانشان را دارد یا خیر.
مهارت لازم برای ارائه مشاوره در حوزه مدیریت چیست؟
دانش: تیم مشاوره مدیریت باید تسلط علمی کافی بر حوزه تحت مشاوره خود داشته باشد؛ بعبارتی سطح دانش مطلوب برای تیم مشاوره مدیریت امری حیاتی و لازم به شمار می آید.
تجربه عملی: تیم مشاوره مدیریت باید تجربه عملی لازم در موارد مورد مشابه با سازمان را داشته باشد ( صرفا مدرس یا سخنران نباشد) از حرف تا عمل راه بسیار است. سخنرانهای بسیاری هستند که در دنیای مشاوره اصلا موفق نبودند، زیرا کار آنها در حرف خلاصه شده و تجربه کار عملی را نداشته اند؛ مشاور باید کار عملی انجام داده باشد تا بتواند دغدغه های مدیران آن سازمان را واقعا درک نماید.
توجیه تصمیمات مدیریت: در برخی شرایط از مشاورین خواسته میشود تا بنا به شرایط سازمان تصمیمات مدیریت را توجیه نموده و مخالفت و عدم همکاری همه عوامل سازمان را به حداقل برساند. در این موارد با توجه به اینکه تصمیمات اتخاذی از جانب مدیریت میباشد، اما بار اصلی مسئولیت بر دوش مشاوران قرار میگیرد.
مهارت: آگاهی از نحوه انجام یک کار با بالاترین اثربخشی در پیاده سازی دانش و تبدیل آن به تجربه عملی، از الزامات یک تیم مشاوره مدیریت خوب است و شرکتهای مشاوره ای بزرگتر به شما این امکان را میدهند تا مشکلات سازمان خود را در زمان کمتری انجام دهید.
مشاوره مدیریت بصورت مستقل، آزادکاری یا فریلنسرینگ
از طرف دیگر در دنیا روز به روز به مشاورانی که به صورت مستقل در حال ارایه خدمات خود هستند افزوده میشود. بر اساس گزارش وبسایت معتبر ۲۰٪ از فعالان این صنعت به صورت فریلنسر در حال ارائه خدمات خود به شرکتها هستند و بسیاری از کارمندان سابق شرکتهای بزرگ مشاوره مدیریت نیز در حال تاسیس شرکتهای کوچک مشاورهای خود هستند. در کشور ما نیز تعداد بسیاری از افراد متخصص ترجیح میدهند تا خدمات خود را بدون تعلق به شرکت خاصی به مشتریان خود ارائه بدهند. ایجاد تعداد زیادی پلتفرم دورکاری و مستقل از جمله شواهد این تمایل روز افزون است. در حوزه مشاوره مدیریت نیز بسیاری از افراد با توجه به تجارب حرفهای خود اقدام به ارائه خدمات مشاوره مدیریت به صورت آزادکاری میکنند.
مشاوران مستقل می توانند در مورد میزان درآمد، زمان و مکان کارشان، خود تصمیم بگیرند. البته آنها تحت فشار بیشتری نیز هستند زیرا معیشت آنها به توانایی شان در یافتن و نگهداری مشتری وابسته می باشد و حقوق بگیر سازمانی نیستند. مشاوران مدیریت گاهی اوقات ساعات طولانی از روز و گاهی دیگر نیز تنها مدت محدودی از روز مشغول به کار هستند که این موضوع بستگی به کار و مشتریان در دست آنها دارد.
مراحل کاری مشاوره مدیریت شامل چه مواردی است؟
تجزیه و تحلیل: ابتدا باید روش عملکرد و ساختار درونی و بیرونی سازمان به خوبی تجزیه و تحلیل شود. مشاور با این کار با بخشهای مختلف یک سازمان به خوبی آشنا میشود و مشخص میکند که کدام قسمت پویاست و کدام بخش ایستایی بیشتری دارد و نیاز به پیشرفت دارد؛ فرقی نمیکند که کارخانهای بزرگ مد نظر باشد یا یک فروشگاه! شناخت کلّی همیشه اولین گام است.
برگزاری جلسه: در مرحله دوم مشاور باید گروه مسئول در سازمان را شناسایی کرده و با آنها جلسهای بگذارد که طیّ آن اهداف پیش رو بیان شده و وظیفهای برای هر کدام از اعضاء مشخص بشود، همچنین نقاط ضعف و قوّت باید به آنها حتما گوشزد شود.
برنامهریزی: در این مرحله مشاور حتما باید برنامهای دقیق و منظم ارائه کند و معمولا با هر گروهی که موفقتر باشد کار را ادامه میدهد.
اعمال تغییر و تصمیمات سخت: بعضی مدیرها در برابر تغییراتی که لازم است، مقاومت میکنند؛ مشاور باید آنها را برای تغییر سازنده آماده کند. همچنین اجرای تصمیمات سخت و دردسرسازی مانند تعدیل نیرو را بهتر است مشاوران بر عهده بگیرند.
نظارت: کسی که این وظیفه را دارد در مرحله بعد باید بر انجام صحیح برنامههای کاربردی نظارت دقیق داشته باشد و مدیر را در این کار کمک کند؛ بیشک بهترین برنامهها هم بدون نظارت صحیح، به نتیجه نخواهد رسید.
آموزش: یکی دیگر از وظایف مشاوران، آموزش مهارتهای گوناگون در زمینه کاری مورد نظر به کارمندها و مدیران آنها است.
کاربرد مشاوره مدیریت در حوزه کسب و کار و تجارت چیست؟
در حقیقت مشاور مدیریت به شرکت یا سازمان مورد نظر کمک میکنند تا مسائل خود را حل کرده و برای رسیدن به اهداف خود روشهای بهتری را به کار بگیرند. روشهای پیشنهادی مشاوران یقینا پیش از این در موقعیّتی مشابه و حتی در سطوح بینالمللی استفاده شده و به نتیجه مطلوب رسیدهاند. در یک کسب و کار موفق حتی اگر دچار بحران هم نباشد، مهم است که از یک مشاور کاردان برای بهبود وضعیت کار استفاده شود.
با توجه به بازار موجود و شرایط فعلی راه اندازی یک استارت آپ حرفه ای واقعا نیاز به داشتن تجربه چندین و چند ساله است تا بتوان در سریع ترین زمان بدون تکرار اشتباهات معمول آن را به هدف نهایی رساند؛ لذا اگر بخواهیم یک تنه وارد این دنیای بزرگ بی رحم بازار شویم مطمئنا شکست خیلی نزدیک تر است به ما تا زمانی که از مشاور مدیریت برای استارت آپ ها استفاده کنیم. هر مشاور مدیریتی ممکن است تخصصی داشته باشد.
کاربرد مشاوره مدیریت در حوزه استارت آپ ها چیست؟
مشاوره راه اندازی استارتاپ (startup) نیازی است که گاه جدی گرفته نمی شود. قبل از راه اندازی یک استارتاپ ، لازم است که تمام مسیر زیر نظر یک مشاور با تجربه طی شود تا از هرگونه اشتباه که می تواند منجر به خسارت یا شکست گردد، جلوگیری شود. درصورتی که درحال خواندن این صفحه هستید، احتمالا به مشاوره راه اندازی کسب و کار می اندیشید و شاید بهتر باشد قبل از اقدام برای راه اندازی استارت آپ این مقاله را تا آخر مطالعه نمایید.
نحوه اداره کردن یک کسبوکار جدید دارای برخی مسائل ویژه و مختص به خود است. به عنوان مثال، بحث تیمسازی در استارتاپها یا چگونگی استخدام افراد و انعقاد قرارداد کاری با آنها از جمله مسائلی هستند که حداقل هماکنون برای بسیاری از فعالان استارتاپی دارای ابهام است. مشاور استارتاپ کمک میکند تا در برخورد با این مسائل بتوان بهینهترین تصمیم را گرفت. ضمن آنکه طراحی ساختار و چگونگی فعالیت اعضا نیز یکی دیگر از خدماتی است که وی ارائه میدهد. مدیریت این نوع از کسبوکارها به لحاظ اداری و مالی مسائل خاص خود را دارد و نیاز است از فردی باتجربه در خصوص برخی مسائل مشورت گرفت.
چرا باید برای کسب و کار خود مشاور مدیریت داشت
شما اگر بدون مشاور مدیریت کسب و کار وارد بازار امروزی شوید باید همه موارد پیش رو را از اول تجربه کنید و هر بار برای هر مشکل جدید یک چرخ جدید بسازید! اما اگر از مشاور مدیریت کسب و کار برای استارت آپ ها استفاده کنید برای هر مشکل یک چرخ از پیش ساخته شده خواهید داشت یا شاید دو چرخ تا در آینده به یک مشکل دیگر که ممکن بود برای شما پیش بیایید برخورد نداشته باشید و از روی آن بپرید. لذا به جرات می توان گفت با کمک یک مشاور مدیریت می توانید با سرعت این مسیر را طی کنید و به هدف نهای خود برسید.
مشاور مدیریت می توانند در حوزه های مختلف مدیریتی فعالیت داشته باشند:
خدمات مشاوره زیر نیز برخی از خدماتی است که یک شرکت مشاوره مدیریت می تواند ارائه می دهد. البته خدمات مشاوره مدیریتی یک شرکت مشاور مدیریت می تواند بسیار گسترده تر و در سطح بسیار بالای مدیریتی یک کسب و کار باشد.
- شرکت مشاوره مدیریت بازاریابی
- شرکت مشاوره مدیریت فروش
- شرکت مشاوره مدیریت منابع انسانی
- شرکت مشاور مدیریت بازاریابی بین الملل
- شرکت مشاوره مدیریت بازاریابی اینترنتی (دیجیتال مارکتینگ)
- شرکت مشاور مدیریت توسعه کسب و کار
- شرکت مشاوره مدیریت برند و برندسازی (خلق برند)
- شرکت مشاور مدیریت تجارت بین الملل
مشاوره مدیریت در حوزه مدیریت تحول استراتژیک
مقوله “مدیریت تحول استراتژیک” به درستی مقوله اصلی مدیریت به حساب می آید و هر بخش از فعالیتهای سازمانی به نوعی با آن سرو کار دارد. همساز با الزامهای پیچیده محیط پویای برونسازمانی که در برگیرنده نیروهای برجسته سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، و تکنولوژی است و به پیروی از آن، دگرگونی های اساسی در زمینه ساختار و ترکیب بازار، نیازهای متمایز مشتریان، و رقابتهای شدید در مقیاس جهانی، محیط درونی سازمانها نیز دستخوش دگرگونیهای شگفتآوری میشود. کسب آمادگی استراتژیک برای بهرهگیری از فرصتهای محیطی، همسو با پیشرفتهای تندآهنگ تکنولوژی اطلاعات، الزامهای نوینی را در ابعاد مدیریت طلب میکند که مستلزم تغییر نگرش به عوامل محیطی، به ویژه عامل انسانی و برنامهریزی منابع برای مدیریت موثر تغییرات است.
بیشتر بخوانید: تدوین استراتژی مناسب کسب و کار با استفاده از تحلیل مالی و تایپولوژی های مختلف
تفاوت مشاوره مدیریت و مشاوره مدیریت استراتژیک چیست؟
تفاوت مدیریت استراتژیک با دیگر پارادایمهای علم مدیریت را دقیقا باید در اصطلاح استراتژی یافت. در این پارادایم، تمام شئون مدیریت حول محور استراتژیهای سازمان گردش کرده و هماهنگی و انسجام خود را حفظ میکنند. تعاریف مختلفی از استراتژی صورت پذیرفته است که میتوان در قالب عناوینی چون: استراتژی به عنوان طرح، استراتژی به عنوان نیرنگ، استراتژی به عنوان الگو، استراتژی به عنوان موقعیت و استراتژی به عنوان نگرش؛ بیان کرد.
مدیریت و برنامهریزی استراتژیک نیز به صورتهای مختلف تعریف شده است که میتوان تعریف کلی از هر کدام ارائه کرد. مدیریت استراتژیک عبارت است از: «فرآیند تضمین دستیابی سازمان به ماموریت، چشمانداز و اهداف از طریق به کارگیری استراتژیهای مناسب نسبت به شرایط بیرونی و درونی». طبق این بیان، یک استراتژی مناسب مطابق با نیازمندیهای یک سازمان در زمان مشخص، تعریف میشود. فرآیند مدیریت استراتژیک شامل شش گام متوالی و مستمر است: (۱) شناخت محیط، (۲) تعیین جهت سازمان، (۳) تعیین اهداف، (۴) تعیین و تدوین استراتژیها، (۵) بسترسازی و اجرای استراتژیها، (۶) کنترل استراتژیها. برنامهریزی استراتژیک نیز اینگونه تعریف میگردد: «فرآیند بررسی موقعیت فعلی و مسیر آیندهی سازمان، تنظیم اهداف، تدوین استراتژی برای تحقق آن اهداف و اندازهگیری نتایج است».
مزایای بکارگیری مشاوره مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک به سازمان این امکان را میدهد که به شیوهای خلاق و نوآور عمل کند و برای شکل دادن به آینده خود به صورت انفعالی عمل نکند . این شیوه مدیریت باعث میشود که سازمان دارای ابتکار عمل باشد و فعالیتهایش به گونهای درآید که اعمال نفوذ نماید (نه اینکه تنها در برابر کنشها ، واکنش نشان دهد) و بدینگونه سرنوشت خود را رقم بزند و آینده را تحت کنترل درآورد .
نکات مهم در برنامه استراتژیک به شرح ذیل است:
استراتژی با تعیین آرمان ها ( شامل ماموریت ، چشم انداز و ارزش ها ) و اهداف بلند مدت سازمان همراه است. پس اگر مدیر یا کارشناسی در سازمان ادعا کرد که ما استراتژی داریم باید بتواند به این سئوال پاسخ دهد که سازمانش قرار است طی سه سال یا پنج سال آینده (یا حتی بیشتر) به کجا برسد. اگر مدیران و کارکنان یک سازمان تصور کمابیش دقیقی از آنچه در آینده باید رخ بدهد نداشته باشند فاقد استراتژی هستند.
بعلاوه تعیین استراتژی با تعیین مسیر اقدام همراه است. یعنی مدیران و کارکنان سازمان باید بدانند که چگونه قرار است به آرمان ها ( شامل ماموریت ، چشم انداز و ارزش ها ) و اهداف بلند مدت خود دست پیدا کنند. به بیان دیگر مدیران و پرسنل از مسیر حرکت آگاه باشند و بدانند گام های رسیدن به هدف چه هستند.
همچنین استراتژی با تعیین و تخصیص منابع همراه است. یعنی پس از آن که فهمیدیم قرار است به کجا برویم و چگونه قرار است به مقصد برسیم، لازم است تعیین نماییم که به چه منابع مالی، وسایل و امکاناتی احتیاج داریم. این بودجه و امکانات همان منابع و قابلیت های سازمانی هستند. به چقدر پول احتیاج داریم؟ به چه تعداد نیروی انسانی و با چه مهارت هایی نیاز داریم؟
مزیت رقابتی شریف استراتژی در حوزه مشاوره مدیریت استراتژیک
بهره گیری از دانش و تجربه اساتید دانشگاه شریف در حوزه مشاوره مدیریت استراتژیک از مهم ترین مزیت های شریف استراتژی است و از دیگر مزیت گروه مشاوران شریف استراتژی میتوان مواردی همچون، برخورداری از تجربه مشاوره مدیریت استراتژیک در تعداد قابل توجهی از سازمان ها، ارائه نتایج بهینه کاوی اهداف کمی استراتژیک در سازمان های پیشرو جهان، برگزاری دوره های آموزشی اثربخش در لایه های مدیریتی و کارشناسی سازمان، انجام تحلیل های پایه ای استراتژیک به صورت کامل و همکاری در تدوین تمامی خروجی های مورد انتظار ، همراهی با کارفرما تا انجام یک دور کامل از چرخه فرایند مدیریت استراتژیک و دستیابی به نتایج مطلوب کارفرما را نام برد.
رویکرد مورد نظر سازمان شریف استراتژی در پروژ ه های مشاوره مدیریت استراتژیک و تحول، مشاور را نه در نقش برنامهریز و استراتژیست، بلکه در نقش عامل توسعه ظرفیت تفکر استراتژیک در سازمان مشتری میبیند. براساس این نگرش، مدیران ارشد و تصمیمگیران (در قالب کمیته راهبری) و مدیران و کارشناسان کلیدی (در قالب تیم های کارشناسی) در طراحی، تدوین، اجرا، کنترل و ارزیابی استراتژی ها مشارکت فعال دارند. فرآیند تدوین استراتژی خود نیازمند برنامهریزی است. در این روش مشاور با ارایه مشورتهای لازم، آموزش دیدگاهها و روشهای مناسب برنامه ریزی استراتژیک در عمل و نظارت بر اجرای صحیح آن ها و هدایت مباحث مرتبط، نقش تسهیل کننده (Facilitator) را ایفا می نماید.
ارائه خدمات مشاوره تخصصی در حوزه مدیریت استراتژیک
شریف استراتژی حوزه فعالیت تخصصی خود در مشاوره مدیریت را بر استراتژی متمرکز ساخته است و در این حوزه به ارائه خدماتی از قبیل برنامهریزی استراتژیک و پیادهسازی استراتژی، توسعه استراتژی و طراحی ساختار برای شرکتهای دارای چند کسبوکار (هلدینگ)، طراحی سازمان و ساختار و مدیریت فرایند ادغام و تملیک میپردازد. به علاوه، به واسطه حضور شریف استراتژی در میان شرکتهای مستقل زیرمجموعه گروه آریانا، حوزه مدیریت پروژه نیز در زمره قابلیتهای تخصصی شریف استراتژی در مشاوره مدیریت، قرار دارد.
شریف استراتژی با تکیه بر این اصول و بهکارگیری تیمی از مشاوران متخصص در طی یک دهه گذشته در قریب به صد سازمان به ارائه خدمات مشاوره مدیریت استراتژیک پرداخته و آنها را در مسیر ارتقای توانمندیها و قابلیتهای استراتژیک همراهی کرده است. برای آشنایی بیشتر با رویکرد شریف استراتژی در مشاوره مدیریت استراتژیک میتوانید فایل سوابق شریف استراتژی در مشاوره مدیریت استراتژیک را مطالعه کنید یا مروری برنحوه فعالیت شریف استراتژی در مشاوره مدیریت استراتژیک داشته باشید. همچنین میتوانید با بررسی قابلیتها و حوزههای تخصصی شریف استراتژی، نگاهی به رویکرد شریف استراتژی در ارائه مشاوره مدیریت استراتژیک در صنایع گوناگون بیندازید.
بررسی عوامل کلیدی موفقیت در سازمان
انجام تحلیل های روشمند، جامع و بررسی همه ابعاد تاثیر گذار در سازمان، تدوین استراتژی های مناسب، مبتنی بر مزیت های رقابتی،بدون تناقض و ایجاد کننده تمایز رقابتی، فرهنگ سازی مدیریت استراتژیک در سازمان و مواجهه با مدیریت استراتژیک به عنوان وظیفه هر روزه مدیران ، جاری سازی مدیریت استراتژیک در سازمان به صورت یک فرایند، سازماندهی مناسب بر مبنای استراتژی ها و همسو سازی استراتژی ها و فرایندهای جاری سازمان
استفاده از روشهای نوین
برای انجام تحلیل استراتژیک مدل های فراوانی وجود دارد که هر یک به فراخور فضای کسب و کار از قابلیت متفاوتی برخوردار است. این گروه مشاوران برای انتخاب مدل تحلیلی مناسب، ابتدا محیط کسب و کار صنعت مربوطه را با شاخص های پیش بینی پذیری، شکل پذیری و دشواری، تحلیل نموده و سپس برمبنای آن، مدل های تحلیلی مناسب را انتخاب می نماید. روش های تحلیلی مانند الگوی PESTEL برای تحلیل محیطی، الگوی زنجیره ارزش پورتر و BAV برای تحلیل داخلی و قابلیت ها، الگوی پنج نیروی رقابتی پورتر برای تحلیل رقابت، الگوی پیشنهادی EFQM برای تحلیل ذینفعان، روش DPM برای تحلیل سبد محصولات و خدمات و استراتژی اقیانوس آبی برای تحلیل تمایز و مدل کارت امتیازی متوازن برای مدیریت عملکرد استراتژیک از جمله متدهای پر استفاده در تحلیل های استراتژیک این گروه مشاوره می باشند
شرکت های مشاوره مدیریت استراتژیک در ایران
شریف استراتژی یکی از معدود شرکتهایی است که بطور تخصصی و آکادمیک خدمات مشاوره ای مدیریت استراتژیک خود را با بهره گیری از اساتید دانشگاهی به سازمان ها ارائه میدهد. این خدمات شامل تحلیل، تدوین، برنامه ریزی، پیاده سازی، ارزیابی و کنترل میشود که شرکتها را قادر می سازد تا مزیت رقابتی سازمان خود را به درستی شناسایی کنند و به سودآوری مطلوب خود برسند.
آیندهی بازار مشاوره مدیریت در ایران
در گزارشی که در سال ۲۰۱۷ توسط سایت Consultancy.uk تهیه شد، اندازه بازار مشاوره مدیریت ایران فقط ۶ میلیون دلار بوده است. این درحالی است که طبق پیشبینیهای همین منبع، چشم انداز حجم این بازار رشدی تا ۸۵۰ میلیون دلار را تخمین میزند و این یعنی یکی از بزرگترین رشدهای یک صنعت در سالهای پیش رو در حال وقوع است. با بررسی روندهای معمول در بازار، مشخص میشود که بههنگام وقوع بحرانها و رکود اقتصادی، استفاده از مشاورین مدیریت با رویکرد به حداقل رساندن رکود، افزایش چشمگیری را تجربه میکند. برای مثال بر اثر رکود اقتصادی در دهه ۴۰ و ۵۰ میلادی در امریکا، تعداد شرکتهای مشاوره مدیریت بیش از ۲ برابر گردید و حجم بازار آن نیز تا ۵ برابر افزایش یافت.
خلاصه مطالب
میتوان بیان داشت که مشاور بهعنوان یک «متخصص» با ارائه خدمات ارشادی با مدیران و کارشناسان سازمان همفکری کرده و نتیجه تصمیمات خود را در اختیار آنان قرار میدهد؛ در ادامه با نقش «تسهیلگر» با ارائه آموزشها و مهارتهای لازم و در قالب ارائه خدمات حرفهای، سازمان را قادر به حل ریشهای مشکلات خود مینماید. اما باید به این مهم توجه کرد که پیشنهادات و اقدامات مشاوران برونسازمانی بهدلیل قرار نگرفتن در بطن روند و فرایندهای سازمانی، بهجای ارائه توصیههای اثربخش به بیان شیوههای غیراجرایی و یا بدون درنظر گرفتن شرایط و فرهنگ سازمانی و کسبوکار بپردازند.
در نهایت باید بیان داشت که تصمیمسازی درست و بههنگام، بهرهمندی از دانش روز، تخصص، تجربه و ارتباطات موثر مشاور در ترغیب سازمانها به استخدام مشاور در حوزههای مختلف اثرگذار بوده و آنچه در نهایت برای مشاوران ارزشافزوده و مزیت رقابتی ایجاد خواهد کرد بهرهگیری از نوآوری و خلاقیت برای توسعه برند، کاهش زمان، کاهش هزینه و توسعه فرهنگ صنعتی در سازمان با هدف ارائه راهحل برای رفع مشکلات است.
برنامه ریزی استراتژیک چیست؟
/۳۷ دیدگاه /توسط دفتر استراتژی دانشگاه شریفاین مقاله در دو بخش به معرفی انواع مدل های برنامه ریزی استراتژیک می پردازد. ابتدا تعدادی از روشهای تدوین مدل های برنامه ریزی استراتژیک را که بر اساس توالی زمانی شکل گرفته اند معرفی کرده و سپس در بخش دوم تکنیک های جدولی برای تجزیه و تحلیل برنامه ریزی استراتژیک را معرفی می کند. در این مقاله گام های اساسی طراحی مدل برنامه ریزی استراتژیک و نحوه تحلیل متغیرهای اساسی آن را بررسی خواهیم کرد.
مدیریت استراتژیک از دیدگاه استراتژیست های بزرگ
از دیدگاه کارپنتر و ساندرز مدیریت استراتژیک فرآیندی است که در آن سازمان، تدوین و اجرای استراتژی را مدیریت می کند، درحالیکه رابینز و کولتر بر این عقیده اند که مدیریت استراتژیک عبارت است از آنچه مدیران برای توسعه استراتژی های یک سازمان انجام می دهند.
همچنین پیرس و رابینسون مدیریت استراتژیک را مجموعه ای از تصمیمات و اقدامات که نتیجه تدوین و اجرای برنامه های طراحی شده برای رسیدن به اهداف شرکت است تعریف میکنند، در حالیکه بسیاری از دانشمندان دیگر، مدیریت استراتژیک را حداقل به عنوان فرآیند تنظیم جهت گیری های طولانی مدت برای سازمان تعریف می کنند.
فرآیند مدیریت استراتژیک برای مطابقت با شرایط دائمالتغییر بازار و ساختار رقابتی با سازمانهایی که به طور مداوم منابع، توانمندیها و صلاحیت های اصلی را توسعه می دهند، استفاده میشود.
هیت و همکاران، کارپنتر و ساندرز و رابینز و کولتر، فرآیند مدیریت استراتژیک را شامل یک مجموعه کامل از تعهدات، تصمیمات و اقدامات مورد نیاز برای یک سازمان برای رسیدن به رقابت استراتژیک و کسب بازده بالاتر از متوسط می دانند. معمولا ورودیهای استراتژیک از تجزیه و تحلیل محیط داخلی و خارجی مشتق شده اند، و برای شکلگیری و اجرای استراتژی موثر لازم هستند.
تغییرات و تحولات محیطی
امروزه سازمان ها با محیطی متلاطم و نا آرام روبرو هستند که نرخ تغییرات محیطی باعث میشود تا مدل های برنامه ریزی استراتژیک نیز دجار تحولات اساسی شود. تهدیدهای محیطی از هر سو حیات و بقای سازمان ها را تهدید می کند. سازمان ها باید جایگاه فعلی خود را شناخته، نقاط قوت و ضعف خود را دقیقا تحلیل کرده و با تکیه بر نقاط قوت از فرصت های محیطی استفاده کرده و خود را برای برخورد با تهدیدها آماده کنند. این مهم در قالب برنامه ریزی استراتژیک امکان پذیر است.
شرکتها در چارچوب برنامه ریزی استراتژیک میتوانند توانمندی و شرایط محیطی سازمان خود را تحلیل کرده و بر اساس آن اهداف قابل دسترس و روش های رسیدن به آن ها را مشخص می کند. در این راستا آنچه مهم است این است که چگونه می توان یک برنامه ریزی استراتژیک پویا و کاربردی را برای سازمان تدوین کرد.
تعریف برنامه ریزی استراتژیک چیست؟
برنامه ریزی استراتژیک فرایندی است که اکثر شرکتهای موفق و صاحب نام دنیا از آن برای هدایت و پیشبرد برنامه ها و فعالیتهای خود با افق دید بلندمدت و درجهت دستیابی به اهداف و تحقق ماموریت سازمانی بهره می گیرند. این نوع برنامه ریزی که تاکنون اغلب مورداستفاده سازمان ها و شرکتهای بزرگ واقع شده است، اگر به درستی تدویـن شود، به انتخاب استراتژی هایی منجر می شود که درصورت اجرای صحیح و به موقع، تعالی و پیشتازی سازمان را به ارمغان می آورد و باعث خلق مزیت رقابتی در سازمان های می شود.
باتوجه به افزایش کمیت و اهمیت شرکتهای کوچک در فعالیتهای اقتصادی دنیا و نیاز آنها به بهره مندی از برنامه ریزی استراتژیک جهت موفقیت در دنیای رقابتی، در این مقاله بعد از اشاره به مفهوم برنامه ریزی استراتژیک، تعریف سازمانهـای بزرگ و کوچک، معرفی برخی از مدل های مهم برنامه ریزی استراتژیک سازمانهای بزرگ و کوچک، این مدلها به صورت تطبیقی با هم موردمقایسه قرار خواهند گرفت تا از نتیجه این مقایسه مدلی مفهومی از برنامه ریزی استراتژیک برای سازمانهای کوچک ارائه شود و آنها نیز در راستای دستیابی به اهداف وکامیابی روزافزون از این نوع برنامه ریزی بهره مند شوند.

چرا برنامه ریزی استراتژیک مهم است؟
کسب و کارها به جهت و اهداف سازمانی نیاز دارند تا به سمت آن حرکت و فعالیت کنند. برنامه ریزی استراتژیک این نوع راهنمایی را ارائه می دهد. اساساً یک برنامه استراتژیک یک نقشه راه برای رسیدن به اهداف کسب وکار است. بدون چنین راهنمایی، هیچ راهی برای تشخیص اینکه آیا یک کسب و کار در مسیر رسیدن به اهداف خود قرار دارد وجود ندارد.
چهار جنبه زیر در توسعه استراتژی قابل توجه است:
- ماموریت. برنامه ریزی استراتژیک با مأموریتی شروع می شود که به شرکت احساس هدف و جهت می دهد. بیانیه ماموریت سازمان توصیف می کند که چه کسی است، چه می کند و به کجا می خواهد برود. مأموریت ها معمولاً گسترده اما قابل اجرا هستند. به عنوان مثال، یک کسب و کار در صنعت آموزش ممکن است به دنبال این باشد که در ابزارها و خدمات آموزشی مجازی آنلاین پیشگام باشد.
- اهداف. برنامه ریزی استراتژیک شامل انتخاب اهداف است. اکثر برنامه ریزی ها از اهداف اسمارت (SMART) – خاص، قابل اندازه گیری، قابل دستیابی، مرتبط و محدود به زمان – یا سایر اهداف قابل اندازه گیری عینی استفاده می کنند. اهداف قابل اندازه گیری از این جهت مهم هستند که رهبران کسب وکار را قادر می سازند تا تعیین نمایند که کسب وکار در برابر اهداف و مأموریت کلی چقدر خوب عمل می کند. تنظیم هدف برای کسب و کار آموزشی ممکن است شامل انتشار اولین نسخه از یک پلتفرم کلاس مجازی در عرض دو سال یا افزایش فروش یک ابزار موجود تا ۳۰ درصد در سال آینده باشد.
- همسویی با اهداف کوتاه مدت. برنامه ریزی استراتژیک مستقیماً به برنامه ریزی کسب وکاری کوتاه مدت و تاکتیکی مربوط می شود و می تواند به رهبران کسب وکار در تصمیم گیری های روزمره کمک کند که بهتر با استراتژی کسب وکار هماهنگ باشد. برای کسب و کار آموزشی، رهبران ممکن است سرمایهگذاری استراتژیک در فناوریهای ارتباطی و همکاری، مانند نرمافزار و خدمات کلاس مجازی انجام دهند، اما فرصتهای ایجاد امکانات کلاس فیزیکی را از بین ببرند.
- ارزیابی و بازنگری. برنامه ریزی استراتژیک به رهبران کسب وکار کمک می کند تا به طور دوره ای پیشرفت را در برابر برنامه ارزیابی کنند و در پاسخ به شرایط در حال تغییر، تغییرات یا تنظیماتی را انجام دهند. به عنوان مثال، یک کسب و کار ممکن است به دنبال حضور جهانی باشد، اما محدودیت های قانونی و نظارتی ممکن است ظاهر شود که بر توانایی آن برای فعالیت در مناطق جغرافیایی خاص تأثیر می گذارد. در نتیجه، رهبران کسب و کار ممکن است مجبور شوند برنامه استراتژیک را برای بازتعریف اهداف یا تغییر معیارهای پیشرفت مورد بازنگری قرار دهند.
انواع مدل های برنامه ریزی استراتژیک
در این مقاله فرآیند تدوین مدل برنامه ریزی استراتژیک را مورد بحث قرار گرفته است، بر اساس توالی زمانی تدوین آن ها معرفی می شود. بدیهی است هر مدل نسبت به مدل قبلی کامل تر شده و طراحی برنامه ریزی استراتژیک را شفاف تر مطرح نموده است. یکی از مراحل اصلی در مدیریت استراتژیک، مدلسازی فرآیندها و شبیه سازی روشهای موجود در سازمان است که میتواند با استفاده از رویکردها و تجارب بدست آمده از شرکتها و فرآیندهای مختلف، بهترین مدل را برای برنامه ریزی و اجرای اهداف مدیریت استراتژیک در سازمان انتخاب نمود. در ادامه این مقاله، با انواع مدل برنامه ریزی استراتژیک در سازمان آشنا خواهید شد.
عناصر کلیدی یک برنامه استراتژیک چیست؟
برنامه استراتژیک را مانند یک راهنمای گام به گام تصور کنید که در آن هر عنصر بر اساس عنصر قبلی ساخته میشود:
- چشمانداز: میخواهید به کجا برسید؟
- ارزشها: چگونه در طول مسیر رفتار خواهید کرد؟
- حوزههای تمرکز: اولویتهای استراتژیک شما چه خواهند بود؟
- اهداف استراتژیک: میخواهید چه چیزی را محقق کنید؟
- اقدامات و پروژهها: چگونه به اهداف دست خواهید یافت؟
- شاخص های کلیدی عملکرد (KPI): چگونه موفقیت را اندازهگیری خواهید کرد؟
این عناصر مرتبط تضمین میکنند که همه افراد در سازمان شما در مورد استراتژی کلی شما هماهنگ هستند.
فرآیند تدوین برنامه ریزی استراتژیک جامع چگونه است؟
یک روش طراحی برنامه ریزی استراتژیک، تدوین برنامه ریزی جامع است که در سال ۱۹۷۵ توسط تایلر بیان شد. این استراتژی عمدتا دید بلند مدت دارد و بر اساس تحلیل محیط داخلی و محیط های خارجی، استراتژی مناسب تدوین می شود. به طور اجمالی مراحل این نوع برنامه ریزی عبارت است از:
- تعیین و تدوین اهداف آتی سازمان
- شناخت اهداف و استراتژی های موجود سازمان
- تجزیه و تحلیل شرایط محیطی سازمان
- تجزیه و تحلیل منابع و امکانات سازمان
- شناخت وضع موجود (نقاط قوت یا ضعف سازمان)
- تعیین تغییرات مورد لزوم در استراتژی های گذشته
- تصمیم گیری در خصوص استراتژی مطلوب
- اجرای استراتژی جدید
- ارزیابی و کنترل نتایج استراتژی جدید
مدل برنامه ریزی استراتژیک صنعتی چیست؟
این مدل در سال ۱۹۸۰ توسط اندروز مطرح گردید. استراتژی صنعتی یک مؤسسه عبارت است از الگوی تصمیم هایی که بر اساس آن ها هدف های عمده و جزیی معین و مشخص می شود. سپس سیاست ها و برنامه ها و فعالیت ها جهت تحقق این اهداف مشخص می گردد. پیوند اهداف، سیاست ها، برنامه ها و فعالیت ها برای موفقیت استراتژی در محیط متلاطم امری حیاتی و ضروری است. این مدل در جستجوی استراتژی است که ترکیب مناسبی از فرصت های محیطی و توانمندی داخلی را ارائه کند.
مدل برنامه ریزی استراتژیک رایت چیست؟
رایت این مدل را در سال ۱۹۹۲ بیان کرده است. این مدل دارای ۵ مرحله اصلی است و همه مراحل تحت تأثیر نظام اطلاعاتی است. در این مدل ابتدا رایت محیط درونی و بیرونی سازمان را مورد بررسی قرار می دهد و سپس بر اساس شناخت نقاط قوت، فرصت محیطی، اهداف و مأموریت های سازمانی تعیین می شود. طبیعی است در این راستا اهداف قابل دسترسی خواهد شد. زیرا بر اساس توانایی و فرصت های شناخته شده تنظیم گردیده است. پس از تعیین اهداف به تدوین استراتژی می پردازد که این استراتژی ها در سه سطح تنظیم می شود:
- مدیریت: شامل استراتژی های کلان و بلندمدت سازمان
- فعالیت: شامل تبدیل استراتژی ها به فعالیت های واحدها و بخش ها
- وظیفه: شامل وظایف افراد و کارکنان در قالب استراتژی های تعیین شده.
پس از تدوین استراتژی، باید به اجرای استراتژی اهمیت ویژه ای داد، از این رو برای اجرای استراتژی به سه عنصر زیر باید توجه شود تا پیاده سازی برنامه استراتژیک سازمان بنحو درست انجام شود:
۱- ساختار: تنظیم مجموعه وظایف و مسئولیت ها و ارتباط آنها در قالب نمودار سازمانی.
۲- رهبری: فرد یا افرادی که از طریق وظایف قانونی و ایجاد زمینه مقبولیت اجرای استراتژی را دنبال خواهند کرد.
۳- فرهنگ سازمانی: ایجاد فضای مناسب در سازمان برای پذیرش استراتژی ها به طوری که زمینه مشارکت گسترده افراد را در سازمان فراهم کند و رفتارها و نگرش های لازم را برای اجرای مطلوب استراتژی فراهم کند.
نهایتا با سیستم نظارت و کنترل بر روند اجرای استراتژی و گرفتن بازخورد لازم میتوان هر گونه اشکالی در زمینه تحلیل محیط درونی و محیط بیرونی سازمان، تعیین اهداف، تدوین استراتژی را مشخص نمود و نسبت به حل آن اقدام کرد.
مدل برنامه ریزی استراتژیک هیل چیست؟
«هیل» و «جونز» (Hill & Jones) در کتاب «مدیریت استراتژیک، با رویکرد یکپارچه» (Strategic management, An integrated approach) که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد مدلی دیگر از مدل های مدیریت استراتژیک را ارائه دادند. هیل این مدل را در سال ۱۹۹۲ مطرح نمود. در این مدل از تحصیل محیط درونی و محیط بیرونی استراتژی مناسب مشخص می شود و با استراتژی گذشته سازمان مقایسه می شود. در صورت تعارض بین استراتژی آینده و گذشته، موارد تعارض مشخص شده و با استفاده از سیستم اطلاعات، تغییرات لازم در ساختار و سیستم کنترل ایجاد می شود و نهایتا برای اجرای استراتژی جدید ساختار و سیستم کنترل مناسب طراحی و اجرا می شود آنها فرآیند مدیریت استراتژیک در قالب پنج مرحله معرفی کردند. هر یک از این مراحل به شرح زیر است:
- انتخاب مأموریت و اهداف اساسی شرکت
- تحلیل محیط عملیاتی درون سازمان برای شناسایی نقاط قوت و ضعف سازمان
- تحلیل محیط رقابتی بیرون سازمان برای شناسایی فرصتها و تهدیدات
- انتخاب استراتژیهایی که نقاط قوت سازمان را ایجاد و نقاط ضعف آن را تصحیح میکند تا از فرصتهای بیرونی بهره ببرد و با تهدیدات خارجی مقابله کند. این استراتژیها باید با مأموریت و اهداف اصلی سازمان هم راستا باشند. همچنین این استراتژیها باید منطبق با مدل کسبوکار سازمان باشند.
- اجرای استراتژیها
بیانیه مأموریت شرکت به وسیله تفکر استراتژیک: تجزیه و تحلیل محیط بیرونی، تجزیه و تحلیل محیط درونی و انتخاب استراتژی، دنبال میشود. فرآیند شکلگیری استراتژی با طراحی ساختار سازمانی، فرهنگ و سیستمهای کنترل مورد نیاز برای اجرای استراتژی انتخاب شده پایان مییابد.
تدوین استراتژی را تجزیه و تحلیل محیطهای بیرونی و درونی سازمان و سپس انتخاب استراتژیهای مناسب شکل میدهد. در مقابل، اجرای استراتژی شامل عمل کردن به استراتژیهای تدوین شده است. اجرای استراتژی شامل انجام اقداماتی در راستای استراتژیهای سطح شرکت، سطح کسبوکار و سطح وظیفه، اختصاص دادن نقشها و مسئولیتها در میان مدیران (از طریق طراحی ساختار سازمانی)، تخصیص منابع (شامل سرمایه و پول)، تنظیم اهداف کوتاه مدت و طراحی کنترل سازمانی و سیستمهای پاداش است.
این فرآیند شامل مجموعهای از گامهای متوالی در فرآیند مدیریت استراتژیک است. گامِ یک فرآیند مدیریت استراتژیک با بیانیه مأموریت شرکت و اهداف اصلی شرکت آغاز میشود. این بیانیه به وسیله مدل کسبوکار فعلی شرکت شکل داده میشود.
مدل برنامه ریزی استراتژیک آندروز چیست؟
یکی از اولین مدل های برنامه ریزی استراتژیک توسط «آندروز» (Andrews’ Models) در سال ۱۹۷۱ ارائه شده است. در این مدل اولیه از مدل های برنامه ریزی استراتژیک روابط مختلفی بین تدوین، استراتژی و اجرای آن وجود دارد. تدوین و اجرای استراتژی بهصورت یکطرفه به استراتژی مرتبط شدهاند؛ اما تدوین و اجرا با یک پیکان دوطرفه به هم مرتبط شدهاند. مدل برنامه ریزی استراتژیک آندروز به ما میگوید که آیا بین اهداف سازمان و نتایج حاصل از استراتژی انحرافی وجود دارد یا خیر.
درصورتیکه مقدار نتایج به دست آمده کمتر از اهداف مورد نظر باشد، استراتژیها مجدداً تدوین میشوند. این امر یک فرآیند تکرار شونده را نشان میدهد. بازخور بین مراحل گوناگون بسیار مهم است. ارزشهای شخصی و آمال مدیریت به عنوان منابع تغییر سازمانی در نظر گرفته میشوند؛ بنابراین، استراتژی برای منعکس ساختن روابط پویا بین بخشهای مورد نظر تغییر میکند. در این مدل، اجرای استراتژی بر ساختار و روابط سازمانی، فرآیندها و رفتار و همچنین رهبری اثرگذار است.
مدل برنامه ریزی استراتژیک پیرس چیست؟
«پیرس» و «رابینسون» (pearce & robinson) مدل برنامه ریزی استراتژیک خاصی را به عنوان مجموعهای از تصمیمات و اقدامات که حاصل تدوین و اجرای برنامهها برای دستیابی به اهداف شرکت است، تعریف میکنند. در مدل برنامه ریزی استراتژیک پیرس، مدیریت استراتژیک فرآیند جریان اطلاعات از طریق گامهای به هم پیوسته برای دستیابی به یک هدف است. تدوین و اجرای استراتژی به صورت متوالی و پی در پی هستند و تغییر در هر جزئی از این مدل بر سایر اجزا اثر خواهد گذاشت؛ بنابراین مدل مدیریت استراتژیک برای مدیریت جریان اطلاعات از آغاز فرآیند برنامهریزی تا اجرا و کنترل استراتژی و به منظور دستیابی به اهداف شرکت است.
مدل برنامه ریزی استراتژیک دیوید چیست؟
این مدل نسبت به مدل هیل از جامعیت بیشتری برخوردار است. در این مدل در حقیقت سه گام اساسی برداشته می شود و در هر کدام مراحلی را باید طی کرد. «دیوید» (David) در کتاب «مدیریت استراتژیک دیوید» (Strategic management: concepts and cases) که در سال ۱۹۹۰ منتشر شد، مدل دیگری از مدل های مدیریت استراتژیک ارائه میکند. در مدل ارائه شده توسط وی، مدیریت استراتژیک دارای سه مرحله است: تدوین استراتژی، اجرای استراتژی، ارزیابی استراتژی؛
مرحله اول: تدوین استراتژی
تدوین استراتژی شامل توسعه چشمانداز و مأموریت، شناسایی فرصتها و تهدیدات خارجی بیرون از سازمان، تعیین نقاط قوت و ضعف درون سازمان، تنظیم اهداف بلند مدت، ایجاد استراتژیها و انتخاب از بین مجموعهای از استراتژیها است. موضوعات تدوین استراتژی شامل تصمیمگیری در مورد ورود به یک کسب و کار جدید، ترک یک کسبوکار، چگونگی تخصیص منابع، متنوعسازی، ورود به بازارهای بینالمللی، ادغام یا سرمایهگذاری مشترک با سایر شرکتها است. در مرحله اول برای تدوین استراتژی گام های زیر برداشته می شود:
- اهداف، مأموریت ها و استراتژی جاری سازمان مورد بررسی و شناخت دقیق قرار می گیرد.
- عوامل مؤثر محیط خارجی شامل فرصت ها و تهدیدها مشخص می شود.
- عوامل مؤثر محیط داخلی شامل نقاط قوت و ضعف تعیین می شود.
- اهداف غایی بر اساس فرصت ها و نقاط قوت تدوین می شود.
- تبدیل اهداف غایی به اهداف عملیاتی و روش هایی اجرایی تدوین می شود.
- روش های تحقق اهداف در زمینه های مدیریتی، مالی، بازاریابی، تولید، تحقیق و توسعه به صورت عملیاتی مشخص می شود.
مرحله دوم: اجرای استراتژی
در مرحله اجرا منابع انسانی و مادی لازم تخصیص داده می شود. بدیهی است استراتژی هایی قابل اجراست که منابع برای اجرای آن وجود داشته باشد. اجرای استراتژی مستلزم تنظیم اهداف سالانه، ایجاد خطمشیها، انگیزش کارکنان و تخصیص منابع است. اجرای استراتژی شامل توسعه فرهنگ حمایت از استراتژی، ایجاد ساختار سازمانی اثربخش، بودجهبندی، توسعه و استفاده از سیستمهای اطلاعاتی و مرتبط ساختن جبران خدمات کارکنان به اهداف سازمانی است.
مرحله سوم: ارزیابی استراتژی
در این مرحله با استفاده از یک نظام اطلاعاتی فعال اجرای استراتژی را در مقایسه با اهداف مورد ارزیابی قرار میدهد. ارزیابی استراتژی ها مرحله نهایی در مدیریت استراتژیک است که ما در مقالات دیگر به آن مفصل اشاره کرده ایم. ارزیابی استراتژی ابزار اصلی مدیران برای کسب اطلاعات در زمان عملکرد ضعیف یک استراتژی است. همه استراتژیها میتوانند تعدیل شوند زیرا عوامل درونی و بیرونی به صورت مداوم تغییر میکنند. ارزیابی استراتژی به این علت مورد نیاز است که موفقیت امروز، موفقیت فردا را تضمین نمیکند. سه فعالیت اساسی در ارزیابی استراتژی عبارتاند از:
- اندازهگیری عملکرد
- انجام اقدامات اصلاحی
- بازبینی عوامل درونی و بیرونی که اساس استراتژیهای فعلی هستند.
مدل برنامه ریزی استراتژیک گروه مشاورین بوستون BCG چیست؟
ماتریس BCG یا «BCG matrix» در دههی ۱۹۷۰ توسط بروس دی هندرسون (Bruce D. Henderson) و برای گروه مشاورهی بوستون ایجاد شد. گروه مشاوران بوستون یا Boston Consulting Group، روش جدیدی را برای بررسی فعالیتها پیشنهاد دادند و جزو کارآمد ترین مدل های برنامه ریزی استراتژیک محسوب میشود.
مدل برنامه ریزی استراتژیک BCG توسط گروه مشاورین بوستون و بر اساس منطق چرخه عمر محصول به وجود آمد. در این مدل بر اساس مقادیر رشد بازار و سهم نسبی بازار تنظیم شده و جایگاه صنعت را با توجه به دو عنصر فوق الذکر مشخص می کنند. در اواخر دهه ۱۹۶۰ گروه مشاور بوستون، روش جدیدی را برای بررسی فعالیتهای برنامه ریزی استراتژیک پیشنهاد داد این ماتریس به وسیله بروس هندرسون مدیر گروه مشاور بوستون ارائه و توسعه داده شد. این ماتریس با در نظر گرفتن دو فاکتور رشد جذابیت صنعت و سهم نسبی در صنعت وضعیت هر شرکت را در صنعت مربوط به خود مشخص کرده و پیش بینی چگونگی تخصیص منایع مالی و گردش نقدی را برای سودآوری بیشتر و بقاء در آن کسب و کار مشخص می کند.
- ترکیب (Portfolio) مناسب بخشهای (مراکز سود) مستقل را تعیین میکند.
- اگر بخشهای سازمان در صنعتهای متفاوتی باشند استراتژیهای جداگانهای لازم است.
- مدل برنامه ریزی استراتژیک BCG وضعیت واحدها را به صورت نموداری در هر خانه از نشان میدهد
- مدل برنامه ریزی استراتژیک BCG برای فرموله کردن استراتژیهای سازمانهای چند فعالیته مناسب است.
ماتریس رشد بازار سهم شرکت چیست؟
ماتریس رشد بازار سهم شرکت، که تحت عنوان ماتریس بوستون معروف است، در دهه هفتاد توسط گروه مشاوران بوستون توسعه داده شد. این ماتریس ابزاری است برای مدیریت ترکیب محصولات شرکت و نحوه تخصیص سرمایه و میزان تمرکز بر آنها. ماتریس بوستون محصولات یک سازمان را، با توجه به سهم بازار آن محصول و پیش بینی رشد بازار مورد ارزیابی قرار میدهد. بر اساس این تکنیک میتوانیم دید روشنی از نیازهای مالی محصولات در طول عمرشان و نیز توانایی آنها در ایجاد نقدینگی در سازمان، بدست آوریم. ماتریس BCG، توسط گروه مشاوره بوستون، اختراع شده و یک ابزار است که به ارزیابی و طبقه بندی کمک می کند.
ابعاد ماتریس مدل برنامه ریزی استراتژیک گروه مشاورین بوستون BCG کدام است؟
گاو شیرده
واحد هایی که در یک قسمت قرار می گیرند ، دارای سهم نسبی بازار نسبتا” زیادی هستند ، ولی در صنعتی که آهنگ رشد بسیار کندی دارد به رقابت می پردازند. از آن جهت آن را گاو شیرده می نامند که می تواند وجوه نقد مازاد بر نیاز خود را تامین نمایند. اغلب می توان شیر آنها را دوشید. بسیاری از گاوهای شیرده امروز” ستارگان ” دیروز هستند.
سگ
واحدهایی که در این خانه قرار می گیرند سهم نسبی بازار اندک دارند و در صنعتی به رقابت می پردازند که رشد بسیار کندی دارند و یا هیچ رشدی ندارند. هنگامی که یک واحد برای نخستین بار به صورت یک “سگ” در می آید ، بهترین استراتژی این است که مقداری از فعالیت آن را کاهش داد. این مدل ساده است و به آسانی قابل درک است این پایه ای برای مدیریت برای تصمیم گیری و آماده شدن برای عملیات آینده فراهم می کند.

ستاره ها
محصولاتی که در بازارهای با رشد بالا هستند و بخش قابل توجهی از آن بازار را تشکیل میدهند، ستاره محسوب میشوند و باید روی آن سرمایهگذاری کرد. ستارهها در ربع بالا سمت چپ ظاهر میشوند. ستاره ها درآمد بالایی دارند اما مقادیر زیادی پول نقد شرکت را نیز مصرف می کنند. یک ستاره در نهایت زمانی تبدیل به یک گاو نقدی می شود که نرخ رشد کلی بازار کاهش می یابد، اگر بتواند رهبر بازار باقی بماند.
علامت سوال
واحدهایی که در این خانه قرار دارند در وضعی هستند که سهم نسبی بازار آنها اندک است ولی در صنعتی که رشد بسیار بالایی دارد ، به رقابت می پردازند. معمولا این شرکت ها نیاز بسیار شدیدی به پول نقد دارند و توان آنها در تهیه پول نقد اندک است. از آن جهت این واحدها یا شرکت ها را علامت سوال می نامند که شرکت مادر باید در این باره تصمیم بگیرد که آیا از طریق اجرای استراتژی های تمرکز از رسوخ در بازار ، توسعه بازار یا توسعه محصول باید در صدد تقویت آنها براید یا اینکه تصمیم به فروش آنها بگیرد.

مدل برنامه ریزی استراتژیک جنرال الکتریک GE چیست؟
این مدل توسط شرکت جنرال الکتریک مطرح شد. در این مدل در محور افقی جذابیت صنعت که می تواند شامل متغیرهای زیادی باشد و در محورهای عمودی نیز توانایی کسب، که آن هم می تواند متغیرهای زیادی را در برگیرد، درج می شود. بر اساس این متغیرها وضعیت و موفقیت شرکت را تحلیل و در جدول مشخص می کنیم و متناسب با موفقیت، استراتژی مناسب انتخاب می شود.
مدل برنامه ریزی استراتژیک GE هفت مرحله اجرایی را به شرح زیر بیان میکند:
- تعریف عوامل کلیدی محیطی و درونی
- ارزیابی عوامل محیطی موجود
- ارزیابی عوامل داخلی
- تعیین موقعیت در جدول GE
- ارزیابی عوامل محیطی و فرصت های آتی
- تعیین توانمندهای داخلی
- انتخاب یکی از استراتژی ها با توجه به فرصت های محیطی و توانمندی داخلی
در مدل برنامه ریزی استراتژیک جنرال موتور، انتخاب استراتژیهای سازمان به چهار وضعیت اجرا میشوند:
الف- استراتژی توسعه: گسترش فعالیت و میزان سرمایه گذاری شرکت
ب- استراتژی کاهش: کاهش فعالیت و میزان سرمایه گذاری شرکت
ج- حفظ وضع موجود: عدم تغییر در میزان فعالیت ها و سرمایه گذاری شرکت
هدف اصلی مدل برنامه ریزی استراتژیک GE یافتن زمینه فعالیت هایی است که از جذابیت بیشتری برخوردار باشد و شرکت نیز توانایی آن را داشته باشد. در حقیقت نتیجه مدل این خواهد بود که مشخص می شود اگر برای فعالیتی، جذابیت وجود دارد و در عین حال توانمندی آن در شرکت موجود است باید استراتژی توسعه و گسترش را مد نظر قرار داد.
اگر برای فعالیتی که جذابیت وجود ندارد و توانمندی اجرای آن ها در شرکت وجود ندارد، باید استراتژی حذف یا ادغام را اتخاذ نمود.
اگر برای فعالیتی جذابیت و فرصت محیطی فراهم است ولی توانمندی داخلی وجود ندارد، باید استراتژی بهبود توانمندی را اتخاذ نمود.
اگر برای فعالیتی جذابیت و فرصت محیطی فراهم نیست اما توانمندی در شرکت وجود دارد باید استراتژی ایجاد جذابیت و فرصت محیطی را دنبال نمود.
مدل برنامه ریزی استراتژیک پورتر چیست؟
استراتژی های عمومی پورتر (Porter’s generic strategies) در کنار مدل ۵ نیروی رقابتی پورتر و مدل الماس، ۳ مدل طلایی حوزه استراتژیک مایکل پورتر را تشکیل می دهند. در این پست تلاش می شود توضیح کامل و دقیقی از این مدل ارائه شود. استراتژی های عمومی در سال ۱۹۸۰ توسط مایکل پورتر ارائه شد. بر اساس مدل پورتر می توان ۳ استراتژی را در بازار پیش گرفت:
تعریف متمایزسازی (Differentiation) چیست؟
استراتژی متمایز سازی بر ارائه محصولی متفاوت، با کیفیت بالا، طراحی عالی، عملکردی فوق العاده و البته به طور طبیعی قیمتی بالا تاکید دارد. در این استراتژی شرکت باید بر تحقیق و توسعه و نوآوری در محصولات تاکید داشته باشد. در بازار گوشی موبایل اپل نمونه بارز استفاده از این استراتژی است. این استراتژی زمانی اثربخش است که مشتریان به قیمت ها حساسیت نشان ندهند و کیفیت، عملکرد و برند برایشان مهم باشد.
تعریف رهبری در هزینه (Cost Leadership) چیست؟
استراتژی رهبری در هزینه بر این موضوع تاکید دارد که با کاهش قیمت محصول بر رقبا چیره شوید. در حقیقت شرکت هایی که این استراتژی را در پیش می گیرند تلاش می کنند تا هزینه های تولید را کاهش دهند و نهایتا قیمت محصول را پایین بیاورند تا از این طریق بتوانند بازار را بدست بگیرند. برای رسیدن به این هدف باید از مزایای تولید به مقیاس استفاده کرد. در حقیقت با افزایش تولید هزینه ها کاهش پیدا می کند. در حقیقت شرکت سود کوچکی در هر محصول بدست می آورد اما تعداد محصولات زیادی را می فروشد و در نهایت به سود بالایی خواهد رسید. برای مثال در صنعت گوشی موبایل شرکتی مانند هواوی را می توان نمونه این استراتژی نام برد. این شرکت تلاش می کند قیمت ها را کاهش دهد و در کیفیت برابر پایین ترین قیمت را برای محصولش در نظر بگیرد. این استراتژی در شرایطی مناسب است که مشتریان به قیمت حساسیت دارند. لذا شرکت هایی که در بازارهایی فعالیت دارند که مصرف کنندگانشان حساسیت بالایی به قیمت دارند می توانند از این استراتژی بهره ببرند.
تعریف تمرکز (Focus) چیست؟
استراتژی تمرکز تلاش دارد تا بر یک بخش از بازار متمرکز شود تا بتواند برترین خدمات را به این بخش ارائه نماید. در این استراتژی کسب و کارها می توانند یک بخش بزرگ از یک بازار کوچک رابدست بیاورند. این استراتژی را می توان با استراتژی های قبلی ادغام نمود. برای مثال استراتژی رهبری هزینه بر تولید مقیاس تاکید داشت اما می توان با تمرکز بر یک بازار کوچک و اتفاقا حساس به قیمت محصولاتی طراحی نمود که دقیقا مورد نیاز آن بخش از بازار است و با حذف بخش های اضافه هزینه ها را کاهش داد. در استراتژی تمرکز محصولات و خدمات به سمت شخصی سازی می رود.
چارچوب پنج نیروی رقابتی پورتر چیست؟
از این مدل برنامه ریزی استراتژیک پورتر و چارچوب پنج نیروی رقابتی می توان در جهت امکان ورود یا عدم ورود به یک صنعت جدید به خوبی استفاده نمود. طبق این مدل برنامه ریزی استراتژیک در صحنه رقابت، پنج نیرو مورد بررسی قرار میگیرد که به آن چارچوب پنج نیروی رقابتی پورتر مشهور هستند. حاصل جمع این نیروها میزان جذابیت صنعت را نشان می دهد. در این مدل برای طراحی برنامه ریزی استراتژیک لیستی از عوامل قدرت یا ضعف برای هر صنعت تهیه می شود که پس از امتیازبندی و تجزیه و تحلیل می توان تأثیر هر یک از عناصر پنج گانه در مدل را مشخص و نسبت به تقویت یا حفظ آن ها اقدام کرد.
مدل برنامه ریزی استراتژیک هیت چیست؟
«هیت»، «ایرلِند» و «هاسکیسون» (Hit, Ireland & Hoskisson) در کتاب «مدیریت استراتژیک، رقابتپذیری و جهانیسازی: مفاهیم و موارد» (Strategic management, competitiveness and globalization: concepts and cases) که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد مدلی دیگر از مدل های برنامه ریزی استراتژیک مطرح کردهاند.
نخستین گام شرکت مدل برنامه ریزی استراتژیک هیت، فرآیند تحلیل محیطهای بیرونی و درونی برای تعیین منابع، قابلیتها و شایستگیهای اصلی آن است که به عنوان نهادههای استراتژیک در نظر گرفته میشوند. با این اطلاعات به دست آمده، شرکت چشمانداز و مأموریت خود را توسعه میدهد و استراتژی را تدوین میکند. برای اجرای استراتژی تدوین شده، شرکت اقداماتی را برای دستیابی به رقابتپذیری استراتژیک و بازده بالاتر از میانگین انجام میدهد. خلاصه این اقدامات به شرح ذیل است:
- اقدامات اجرایی برای دستیابی به نتایج استراتژیک مطلوب
- اقدامات استراتژیک اثربخش در زمینه تدوین یکپارچه استراتژی
تعریف رقابتپذیری استراتژیک چیست؟
در مدل برنامه ریزی استراتژیک هیت، آنها فرآیند مدیریت استراتژیک را مجموعهای کامل از تعهدات، تصمیمات و اقدامات مورد نیاز برای شرکت در دستیابی به رقابتپذیری استراتژیک و بازده بالاتر از میانگین تعریف میکنند. رقابتپذیری استراتژیک زمانی حاصل میشود که شرکتها به صورت موفقیتآمیزی استراتژیای که برای آنها ایجاد ارزش میکند را تدوین و اجرا نمایند همچنین بازده بالاتر از میانگین به بازدهی بیشتر از انتظار سرمایهگذاران در مقایسه با سرمایهگذاریهای دیگری که آنها میتوانستند انجام دهند، اشاره دارد.
مدل برنامه ریزی استراتژیک مارتین و تامپسون چیست؟
مدل فرآیند مدیریت استراتژیک «تامپسون» و «مارتین» (Thompson & Martin) در کتاب «مدیریت استراتژیک، آگاهی و تغییر» (Strategic management: awareness and change) که در سال ۲۰۰۵ منتشر شد، رویکرد جدیدی از مدل های برنامه ریزی استراتژیک ارائه میکند.
دیگری که مدل برنامه ریزی استراتژیک مارتین و تامپسون می باشد، از اصطلاح آگاهی استراتژیک (Strategic awareness) برای تجزیه و تحلیل موقعیت فعلی شرکت و ارزیابی مسیر پیشرفت آن استفاده میشود و اصطلاح تغییر استراتژیک (Strategic change) انتخاب مسیری که شرکت باید طی کند و در اجرای استراتژی منعکس میشود. موضوعات مرتبط با مدیریت استراتژیک حول اجزای زیر ایجاد شدهاند:
- تجزیه و تحلیل استراتژیک
- تدوین و انتخاب استراتژی
- اجرای استراتژی
خلق استراتژی های جدید در مدل برنامه ریزی استراتژیک تامپسون و مارتین چگونه است؟
استراتژیهای جدیدی باید پورتفولیوی محصولات شرکت یا سطح رقابتی آن را تغییر دهند. گاهی اوقات این ایدههای استراتژیک از فرآیند رسمی برنامهریزی ظهور مییابند و گاهی اوقات و بخصوص در مورد استراتژیهای وظیفهای و رقابتی، تغییرات زمانی نمود پیدا میکنند که مدیران در سراسر سازمان در تلاش برای کشف ایدههای جدید هستند.
برای انتخاب استراتژیهای جدید باید این معیارها را در نظر گرفت. استراتژیهای فعلی و جدید باید اجرا شوند. یک استراتژی زمانی سودمند است که اجرا شود؛ بنابراین سازمان باید ساختار مناسب، استراتژیها و سیستمهای وظیفهای واضح و مؤثری داشته باشد که شرکت با استفاده از آنها به روش منسجمی عمل کند. فرآیند طراحی و اجرای هر تغییری باید مدیریت، نظارت و کنترل شود. این زمینههای فرآیندی از طریق چارچوب زیر برای مطالعه استراتژی به دست میآیند:
- نظارت بر پیشرفتها
- اجرای تغییرات مورد نظر
- جستوجو و انتخاب اقدامات مناسب
- ارزیابی موقعیت و استراتژیهای فعلی با استفاده از ماتریس SWOT
- تعیین تغییرات در اهداف و استراتژیهای مورد انتظار در تمام سطوح شرکتی، رقابتی و وظیفهای
مدل برنامه ریزی استراتژیک مک میلان و تامپوئه چیست؟
«مک میلان» و «تامپوئه» (Macmillan & Tampoe) کتاب «مدیریت استراتژیک: فرآیند، محتوا و اجرا» (Strategic management: process, content, and implementation) را در سال ۲۰۰۱ منتشر کردند. آنها در این کتاب مدلی جدید و متفاوت از مدل های برنامه ریزی استراتژیک ارائه دادند. آنها اجزای مدیریت استراتژیک را در چهار قالب معرفی کردند:
- زمینه طرح ریزی
- محتوای استراتژی
- فرآیند تدوین استراتژی
- اجرای استراتژی
فرآیند تدوین استراتژی فرآیندی است که از طریق آن استراتژیهای یک سازمان در طی زمان انتخاب میشوند. این فرآیند همان فرآیند تفکر استراتژیک در سازمان است. هیچگونه فرآیند عمومی که استراتژیهای موفقیتآمیزی را ایجاد کند وجود ندارد. همچنین هیچگونه ابزار مورد تأییدی که تفکر استراتژیک بدون خطا ایجاد کند، وجود ندارد.
برخی فرآیندها ممکن است رسمی باشد و تعداد زیادی از افراد را درگیر فرآیند نماید؛ برخی دیگر ممکن است فرآیندی کاملاً غیر رسمی باشد و تعداد اندکی از افراد را در فرآیند درگیر سازند؛ گاهی اوقات نیز یک بینش ناگهانی از سالها تجزیه و تحلیل ارزشمندتر باشد. هدف تدوین استراتژی دستیابی به دیدگاهی موافق در مورد چگونگی موفقیت سازمان در آینده است.
تعریف نیت استراتژیک یا همان Strategic intent چیست؟
بالاترین هدف یک سازمان است؛ بنابراین موتور محرک فرآیند استراتژی است چون همه اقدامات از این هدف ناشی میشود. نیت استراتژیک میتواند نتایج فرآیند تدوین استراتژی را تغییر یا توسعه دهد، ازینرو در مدل برنامه ریزی استراتژیک مک میلان و تامپوئه نقش بسزایی را ایفا میکند.
ارزیابی استراتژیک یا همان Strategic evaluation چیست؟
ارزیابی کلی زمینه در یک زمان خاص و بررسی اثرات اقدامات آینده سازمان است. موضوع ارزیابی استراتژیک شامل بررسی فعالیتهای روزانه سازمان است. عملکرد فعلی، روندهای مورد انتظار آینده، هدف سازمان و موفقیت استراتژیهای گذشته را ارزیابی استراتژیک بررسی میکند. ارزیابی استراتژیک هم تحلیل و هم قضاوت است.
مدیریت استراتژیک در یک زمینه
استراتژی و مدیریت استراتژیک در یک زمینه (Context) خاص قرار دارند. برای هر سازمان زمینه منحصربهفرد است. زمینه ویژگیهای زیادی دارد و شامل هر دو محیط درون سازمان و محیط بیرون از سازمان است. مسائلی که مدیریت استراتژیک با آنها در ارتباط است را، زمینه تعیین میکند و در نتیجه حوزه مدیریت استراتژیک را برای سازمان مشخص میکند. زمینه دامنهای از مسائل استراتژیک که سازمان باید آنها حل کند، مشخص مینماید؛ بنابراین مدیریت استراتژیک باید شناختی عمیق از زمینه داشته باشد.
مدل برنامه ریزی استراتژیک جانسون و ویتینگتون چیست؟
«جانسون»، «ویتینگتون» و «اسکولز» (Johnson, Whittington & Scholes) در کتاب «مدیریت راهبردی چیست» (Fundamentals of strategy) که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد، مدل جدیدی از مدل های برنامه ریزی استراتژیک را ارائه دادند.
مدیریت استراتژیک با کل سازمان در ارتباط است. مدیریت استراتژیک با پیچیدگیهای برآمده از موقعیتهای مبهم و غیر معمول در کل سازمان مرتبط است. مدل برنامه ریزی استراتژیک جانسون و ویتینگتون را میتوان به صورت یک توالی خطی نشان داد که نخست باید نسبت به موقعیت استراتژیک سازمان شناخت پیدا کرد، سپس دست به انتخاب استراتژیک زد و در نهایت استراتژی را پیادهسازی کرد. با این حال در عمل، این عناصر در یک توالی پشت سر هم و خطی قرار نمیگیرند؛ این عناصر مرتبط به هم هستند و در یک فرآیند بازخور در کنار یکدیگر عمل میکنند.
استراتژی افراد را در بر میگیرد؛ بخصوص مدیرانی که در مورد استراتژی تصمیم میگیرند و آن را عملی میسازند. مدل برنامه ریزی استراتژیک جانسون و ویتینگتون بر نقش افراد در استراتژی تأکید میکند. اجزای اصلی مدل برنامه ریزی استراتژیک جانسون و ویتینگتون عبارتند از:
- مدیریت استراتژیک شامل شناخت موقعیت استراتژیک سازمان (Strategic position)
- انتخاب استراتژیک برای آینده (Strategic choice)
- مدیریت استراتژی در عمل (Strategy in action)
تعریف موقعیت استراتژیک چیست؟
اثرات محیط بیرونی، قابلیتهای استراتژیک سازمان (منابع و شایستگیها) و انتظارات ذینفعان را بر روی استراتژی شناسایی میکند.
تعریف انتخاب استراتژیک چیست؟
انتخاب استراتژیک شامل گزینههای استراتژیک از نقطه نظر مسیر حرکت سازمان و روشهایی پیگیری استراتژی است. گزینههای و روشهای معمول به صورت زیر هستند.
تعریف استراتژی در عمل چیست؟
استراتژی در عمل در رابطه با این است که استراتژیهای انتخاب شده اجرا خواهند شد. سه موضوع اساسی در رابطه با بحث استراتژی در عمل به شرح زیر هستند:
- ساختاردهی، ساختاردهی از عملکرد موفقیتآمیز سازمان حمایت میکند.
- فرآیندها،فرآیندها مستلزم کنترل استراتژیهای اجرا شده هستند. استراتژیهای باید بر مبنای برنامهها اجرا شوند و میزان پیشرفت آنها بررسی شود و تعدیلات لازم روی آنها انجام گیرد.
- مدیریت تغییر استراتژیک، بخش مهمی در مرحله استراتژی در عمل است. این بخش به شناخت این موضوع میپردازد که بافتی که سازمان در آن فعالیت میکند چگونه موجب تغییر میشود. این بخش همچنین شامل سبکهایی است که برای مدیریت تغییر اتخاد میشود و اهرمهایی است که میتواند بر تغییر اثر بگذارد.
مدل برنامه ریزی استراتژیک ویلن و هانگر چیست؟
یکی دیگر از مدل های برنامه ریزی استراتژیک توسط «ویلن» و «هانگر» (Wheeln & Hunger) در کتاب «مبانی مدیریت استراتژیک» (essentials of strategic management) در سال ۲۰۰۱ مطرح شده است؛ فرآیند مدیریت استراتژیک را شامل چهار مرحله اصلی در نظر میگیرند:
- تحلیل و بررسی محیطی
- تدوین استراتژی سازمان
- پیاده سازی اجرای استراتژی
- ارزیابی و کنترل
آنها استدلال میکنند که این چهار عنصر با یکدیگر در تعامل هستند. مدیریت سازمان محیط خارجی را به منظور جستوجوی فرصتها و دوری از تهدیدات و محیط داخلی را به منظور بهرهگیری از نقاط قوت و رفع نقاط ضعف پایش میکند. این چهار عامل برای آینده شرکت بسیار مهم هستند و به عوامل استراتژیک (Strategic factors) اشاره دارند که تحت عنوان SWOT شناخته میشوند.
روش بررسی عوامل استراتژیک با ماتریس SWOT چیست؟
در این روش تهدیدات و فرصت های محیطی و نقاط ضعف و قوت درونی شرکت در قالب جدول لیست می شود، سپس بر اساس ترکیب هر یک از عناصر فوق، استراتژی مناسب انتخاب می شود. در این روش چهار نوع استراتژی داریم:
- اگر شرکت در شرایطی است که نقاط ضعف قوی و تهدیدات هم بالا، استراتژی اتخاذی باید به سمت کاهش نقاط ضعف باشد.
- اگر شرکت در شرایطی است که نقاط قوت بالا و تهدیدات محیطی نیز بالاست، استراتژی اتخاذی باید در جهت استفاده از نقاط قوت برای برخورد با تهدیدات باشد.
- اگر شرکت در شرایطی است که نقاط ضعف بالا و فرصت های محیطی نیز بالاست استراتژی اتخاذی باید در جهت کاهش نقاط ضعف با استفاده از فرصت ها باشد.
- اگر نقاط قوت و فرصت محیطی بالاست، استراتژی سازمان باید طوری اتخاذ شود که بر مبنای نقاط قوت بتوان از فرصت های محیطی استفاده کرد.
بعد از شناسایی این عوامل استراتژیک، مدیریت تعامل بین آنها را ارزیابی میکند و مأموریت سازمان را تعیین میکند. نخستین گام در تدوین استراتژی ارائه بیانیه مأموریت است که اهداف، استراتژیها و خطمشیهای را تعیین خواهد کرد. اجرای استراتژیها و خطمشیها از طریق برنامهها، بودجهها و رویهها صورت میگیرد. سرانجام ارزیابی عملکرد و بازخور، کنترل فعالیتهای سازمانی را ممکن میسازد.
مدل برنامه ریزی استراتژیک موردن چیست؟
«موردن» (Morden) در کتاب «اصول مدیریت استراتژیک» (Principles of strategic management) خود که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد مدل جدیدی از مدل های مدیریت استراتژیک ارائه میدهد. چهار عنصر مدل برنامه ریزی استراتژیک موردن به شرح زیر هستند:
- تجزیه و تحلیل و برنامهریزی استراتژیک
- تدوین استراتژی و تصمیمگیری استراتژیک
- انتخاب استراتژیک
- اجرای استراتژی
فرایند تجزیه و تحلیل و برنامهریزی استراتژیک چیست؟
تجزیه و تحلیل استراتژی فرآیندی است که سازمان از طریق آن قابلیتهای درونی خود را بررسی میکند همچنین عوامل مهم محیط خارجی را شناسایی میکند.
فرآیند برنامهریزی با اصطلاحات مختلفی مانند برنامهریزی استراتژیک و برنامهریزی کسبوکار شناخته میشود. فرآیند برنامهریزی بر مبنای فعالیتهای تجزیه و تحلیل زمان، تجزیه و تحلیل ریسک، تجزیه و تحلیل فرآیندهای پیشبینی، تشریح فرآیند برنامهریزی کسبوکار شکل میگیرد.
فرایند تدوین استراتژی و تصمیمگیری استراتژیک چیست؟
فرآیندهای تدوین استراتژی و تصمیمگیری استراتژیک برای ایجاد مأموریت، اهداف و استراتژی سازمان به کار گرفته میشوند. مأموریت، اهداف و استراتژی از چشمانداز و ارزشهای سازمان رهبران، تصمیمگیرندگان و ذینفعان گرفته میشود. تصمیمگیرندگان مجموعهای از اقداماتی را که یک سازمان باید انجام دهد شناسایی میکنند.
فرایند انتخاب استراتژیک شامل چه مواردی میشود؟
فرآیند انتخاب استراتژی به منظور شناسایی مجموعه اقداماتی است که باید انجام شود.تصمیمگیرندگان سازمان از میان مجموعهای از استراتژیهای قابل اجرا، بهترین استراتژی و اثربخشترین آن را که سازمان قادر به اجرای آن است را انتخاب میکند تا به اهداف مور نظر خود دست یابد. انتخاب استراتژیک با مواردی مشابه موارد زیر سر و کار دارد:
- آیا باید محصولات با کیفیت بسیار بالا تولید کند؟
- آیا هدف سازمان دستیابی به سهم بالایی از بازار است؟
- آیا هدف سازمان دستیابی به حاشیه سود بالا است یا به دنبال استراتژی حداقل هزینه است؟
- آیا سازمان باید تنها در سطح ملی فعالیت کند یا میتواند دامنه فعالیتهای خود را به سطح بینالمللی گسترش دهد؟
فرایند اجرای استراتژی شامل چه مواردی میشود؟
فرآیندی است که استراتژی انتخاب شده، پیادهسازی و اجرا میشود. در واقع استراتژی درون زمینه و محدودیت داخلی افراد، رهبری، ساختار، منابع، قابلیتها و فرهنگ سازمانی قرار میگیرد. اجرای استراتژی همچنین درون زمینه و محدودیتهای بیرونی محیط رقابتی، سیاسی و خارجی قرار میگیرد. اجرای استراتژی به ماهیت دانش، تکنولوژی و منابع شایستگی در دسترس سازمان بستگی دارد. همچنین اجرای استراتژی به ماهیت تصمیمات در مورد استراتژی مالی و رقابتی بستگی دارد. اجرای استراتژی به وسیله بهترین روش بهکارگیری منابع، تحقق تعهدات مالی و تضمین بقای سازمان محدود شده است.
چهار عنصر معرفی شده برای مدل مدیریت استراتژیک به هم وابسته هستند و با یکدیگر کار میکنند. هر عنصر به دیگر عناصر تأثیر میگذارد و از آنها اثر میپذیرد.
مدل برنامه ریزی استراتژیک راتائرمل چیست؟
«راتائرمل» (Rothaermel) در کتاب «مدیریت استراتژیک» (Strategic management) که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد مدل جدیدی از برنامه ریزی استراتژیک را ارائه میدهد. وی مدلی را تحت عنوان مدل اِی اِف آی (AFI Model) ارائه میکند که یکی از جدیدترین مدل های برنامه ریزی استراتژیک است. این مدل شامل سه مرحله زیر است:
- تحلیل (Analyze)
- تدوین (Formulate)
- اجرا (Implement)
سه وظیفه تحلیل، تدوین و اجرا، ستونهای مدیریت استراتژیک را شکل میدهند.
مدل برنامه ریزی استراتژیک لیتل چیست؟
آرتور لیتل براساس مفهوم چرخه عمر محصول، یک روش شناسی ساختاری منطقی را برای انتخاب استراتژی در یک مؤسسه پیشنهاد میکند. برای استفاده از نظریه لیتل بعنوان یک مدل برنامه ریزی استراتژیک سازمانی باید به شرح زیر عمل کرد:
تقسیم بندی شرکت به واحدهای تجاری استراتژیک
برای تدوین استراتژیهای تجاری یک شرکت اولین قدم تقسیم شرکت به مجموعه ای از واحدهای تجاری مستقل میباشد. یک واحد تجاری استراتژیک کوچکترین واحد سازمانی است که بازار خاص خود را دارد و میتواند اهداف و استراتژی های مستقلی داشته باشد. لیتل برای تقسیم شرکت به واحدهای تجاری استراتژیک، مجموعهای از معیارهای داخلی (تجهیزات تولیدی مشترک، تکنولوژی یکسان یا کانالهای توزیع مشترک) و معیارهای خارجی( رقبا، قیمت، مشتریان، کیفیت، قابلیت جانشینی محصول و توقف عملیات یا انحلال) را پیشنهاد میکند.
تعیین موقعیت یک واحد تجاری در مراحل چرخه عمر
با توجه به تغییرات حجم فروش محصولات یک واحد تجاری در طی زمان می توان جایگاه محصولات را در چرخه عمرشان مشخص کرد. طبق نظریه چرخه عمر، هر محصول یا صنعتی دارای یک دوره عمر است. به این مفهوم که در یک مقطع از زمان پدیدار میشود، رشد میکند تا به مرحله بلوغ میرسد و در نهایت افول آن فرا می رسد.
تعیین موقعیت رقابتی هر واحد تجاری
لیتل در ارتباط با موقعیت رقابتی تقسیمبندی زیر را ارائه کرده است:
- مسلط: در هر صنعتی حداکثر یک شرکت میتواند نقش مسلط را داشته باشد. یک واحد مسلط در بازار بیهمتا است و اغلب رهبر تکنولوژیک بازار محسوب میشود.
- قوی: یک واحد تجاری قوی نسبت به رقبای خود یک مزیت قطعی دارد و میتواند بدون توجه به حرکت رقبا استراتژیهای خود را دنبال کند.
- مناسب: در این حالت بازار تقسیمبندی شده و واحد تجاری در یک بخش از این بازار فعالیت کرده و بهصورت آشکار رقیبی ندارد. در این حالت واحد تجاری میتواند از استراتژی متفاوت و موقعیتهای خاص خود بهره ببرد.
- قابل قبول: نشانههای افول یا عملکرد بد را دارد، اما میتوانند از طریق حفظ جایگاه خود سودآوری را حفظ کنند.
- ضعیف: چنین واحدهایی به دلیل اشتباهات گذشته و یا ضعف اساسی در بلندمدت سودآوری نخواهند داشت و نمیتوانند خود را حفظ کنند. بنابراین باید وضعیت خود را ارتقا داده و یا از صحنه خارج شوند
نقد و بررسی مدل برنامه ریزی استراتژیک
همانطور که در اکثر مدل ها مشخص است اصولا طراحی استراتژی بر دو بعد اساسی، تجزیه و تحلیل محیط داخلی سازمان (نقاط قوت و ضعف مؤسسه) و تجزیه و تحلیل دقیق عوامل محیطی شامل فرصتها و تهدیدهای محیطی استوار است. پاسخگویی به موقع به محیط ناشی از سه عامل، شناخت تلاطم محیط، شناخت توانمندی سازمان و تهاجمی بودن استراتژی است.
با این اوصاف اولین گام، تحلیل چشم انداز مؤسسه یا سازمان است، در این تحلیل گرایش ها، خطرها، فرصت ها و وقایع بی سابقه که روند سازمان را دستخوش دگرگونی می سازد شناسایی می شود و شکاف بین آینده و گذشته مشخص و معلوم خواهد شد. نکته دیگر تحلیل فرآیند تغییر است. از آنجایی که محیط، بطور دائم در حال تغییر و تحول است، سازمان نیز برای بقا و حیات خود باید توانمندی خود را افزایش دهد تا بتواند با تغییرات محیطی به شکل تهاجمی برخورد کند.
موقعیت در تحلیل چشم انداز آینده و پیش بینی فرآیند تغییر و افزایش توانمندی و تهاجمی عمل کردن متکی به نظام اطلاعاتی قوی است. اصولا نظام اطلاعاتی از یکسری صافی ها می گذرد و محدودیت هایی را ایجاد می کند. آنسف، معتقد است علائم و اطلاعات مربوط به روند و امکانات آینده محیط از طریق نظارت محیطی قابل پیش بینی و ارزیابی است. داده های وارده پس از گذشت سه صافی (صافی مراقبت، صافی طرز تفکر، صافی قدرت) به اطلاعات تبدیل می شود.
نتیجه گیری
با توجه به معرفی و بررسی مدل های تدوین برنامه ریزی استراتژیک در انتخاب هر یک از این مدل ها یا ترکیبی از آن ها باید به نکاتی توجه کرد. هر سازمان یا مؤسسه ای باید فرصت ها و تهدیدهای محیطی خود را شناخته و به خوبی آنها را تحلیل کند؛ سپس سازمانها باید نقاط قوت و توانمندی ها و نقاط ضعف خود را شناخته و سعی کنند از طریق نقاط قوت و توانمندی ها، زمینه استفاده از فرصت ها را فراهم کنند و آمادگی برخورد با تهدیدهای محیطی را بدست آورد. از سوی دیگر نقاط ضعف خود را به حداقل برسانند.
این هم از طریق اتخاذ استراتژی امکان پذیر است که با شرایط و مقتضیات سازمان و محیط آن سازگار باشد. اما نکته مهم دیگر اینکه برنامه ریزان و مدیران باید دارای دید استراتژیک باشند. دائما شرایط و مقتضیات محیطی و تحولات آن را زیر نظر داشته و جهت موفقیت با دید تهاجمی برخورد نمایند و با تعیین اهداف غایی و با دید آینده نگر، سیاست ها و ابزار مناسب با توانمندی های داخلی را در راستای هدف غایی تدوین نمایند و همه این اقدامات در سایه انتخاب یک مدل برنامه ریزی استراتژیک مناسب امکان پذیر است، پس باید پذیرفت داشتن دید استراتژیک و تدوین مدل برنامه ریزی استراتژیک برای هر سازمان، مؤسسه و کشوری امروزه یک ضرورت حیاتی محسوب میشود.
در آخر جهت بهبود کیفیت مقالات میتوانید نظرات خود را در انتهای مقاله درج نمایید و برای مشاهده مقالات بیشتر به وبلاگ شریف استراتژی مراجعه نمایید. شما میتوانید با ارائه درخواست مشاوره از طریق ارسال فرم، مشاوره رایگان در خصوص کسب و کار خود دریافت نمایید. پس از ارسال درخواست، کارشناسان شریف استراتژی در اسرع وقت با شما تماس خواهند گرفت.
درباره ما
شریف استراتژی مفتخر است با گرد هم آوردن اساتید مطرح دانشگاهی و فارغ التحصیلان رشته مدیریت کسب و کار، خدمات مشاوره، برنامه ریزی، اجرا، کنترل و ارزیابی استراتژی را به عموم سازمان ها ارائه نماید. در شریف استراتژی همواره سعی میشود تا علم و دانش، در کنار تخصص و تجربه قرار گیرد و بدین سبب، از اساتید دانشگاهی مجرب و متخصص در حوزه مدیریت استراتژیک کسب و کار بهره گرفته ایم تا خدمات منحصر به فردی را ارائه نماییم.
تماس با ما
دفتر مرکزی: تهران، خیابان آزادی، خیابان شهید قاسمی، جنب جهاد دانشگاهی شریف
دفتر مطالعات و برنامه ریزی: تهران، خیابان آزادی، دانشگاه صنعتی شریف، مجتمع خدمات فناوری
تلفن تماس : 02166424247
تلفن تماس: 02166938439
کارشناس هماهنگی: 09917493098
کارشناس پشتیبانی: 09024191839



















