استراتژی بازاریابی فضای باز چیست و چگونه کار می کند

استراتژی بازاریابی فضای باز چیست؟

در این مقاله قصد داریم به معرفی استراتژی بازاریابی فضای باز بپردازیم و تعریفی دقیق از استراتژی بازاریابی فضای باز را بیان کنیم. در ادامه به نحوه اجرا و پیاده سازی یک کمپین با رویکرد استراتژی بازاریابی فضای باز خواهیم پرداخت و شاخص های ارزیابی موفقیت آن را مورد بررسی قرار میدهیم. پس از خواندن این مقاله شما میدانید که چه نفراتی باید برای اجرای موفقیت آمیز یک استراتژی بازاریابی فضای باز بکار گرفته شوند و نقش هر یک از این ارکان چه خواهد بود.

مقدمه ای بر استراتژی بازاریابی فضای باز

امروز یک روز زیبا در ساحل است. امواج در حال خروش هستند (اما نه خیلی سخت)، خورشید به زیبایی می تابد و یک بعد از ظهر کاملاً صاف است. به آسمان خیره می‌شوی، نفس عمیقی می‌کشی تا همه چیز را به درون خود بکشی. همانطور که این کار را انجام می‌دهی، یک هواپیمای کوچک در کنارت وزوز می‌کند و توجه تو را به خود جلب می‌کند. بنری در پشت آن دیده می شود که یک رستوران محلی غذاهای دریایی را تبلیغ می کند. اشتها آور به نظر می رسد.
همانطور که در مورد گرسنگی خود فکر می کنید، به یاد می آورید که این نام را بر روی تعدادی از بیلبوردها هنگام رانندگی و همچنین روی یکی از نیمکت های مستقر در پشت ساحل دیده اید. تصمیم می گیرید که در ساحل نیز غذاهای دریایی بخورید، به رستوران محلی سفر می کنید، به این امید که تلاش های تبلیغاتی چشمگیر آن در فضای باز از کیفیت غذای آن کم نکند.

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق استراتژی بازاریابی رابطه ای چیست؟

 

استراتژی بازاریابی فضای باز چیست؟

استراتژی بازاریابی فضای باز، یک معنای خیلی ساده دارد و به هر اقدام بازاریابی در فضای باز اطلاق می گردد. بیلبوردها – چه چاپی و چه دیجیتال – حدود ۶۵ درصد از کل بازاریابی در فضای باز را تشکیل می دهند، در حالی که تابلوهای اتوبوس و نیمکت های عمومی نیز مکان های محبوبی هستند. تقریباً به تعداد مکان‌های فیزیکی مکان‌ برای بازاریابی در فضای باز وجود دارد، اما همانطور که مثال بالا نشان می‌دهد، حتی آسمان نیز از استراتژی بازاریابی فضای باز مصون نیست.
همانطور که بازاریابی به طور کلی همه جا حاضر می شود – و بنابراین رقابتی تر خواهد بود – استراتژی بازاریابی فضای باز نیز نوآورانه تر می شود و بنابراین یک هدف مشترک برای تاکتیک های بازاریابی چریکی بوده است. در واقع، در اکتبر ۲۰۱۱، انجمن بازاریابی مستقیم، سیاه لشکرهایی را در خیابان‌های نیویورک به راه انداخت تا سمینارهای رایگان بازاریابی در فضای باز خود را تبلیغ کند – و نیازی به گفتن نیست که تعداد ثبت رویدادهای خود را به میزان قابل توجهی بهبود بخشید.

 

نمونه هایی از استراتژی بازاریابی فضای باز

نمونه های مختلفی از استراتژی بازاریابی فضای باز وجود دارد. شما میتوانید استراتژی بازاریابی فضای باز را در موارد زیر به وفور بیابید:

  • بیلبورد (چاپ و دیجیتال)
  •   تبلیغات حمل و نقل (اتوبوس، مترو، تاکسی و …)
  •   نمایشگرهای رفت و آمد (فرودگاه ها، ایستگاه های اتوبوس و غیره)
  •   کیوسک های اطلاعات
  •   وسایل نقلیه NASCAR (مانند اتومبیل های مسابقه ای)
  •   هواپیماها و بنرهای هواپیما
  •   کیسه های خشکشویی

چه کسانی از استراتژی بازاریابی فضای باز استفاده می کنند؟

گرچه به این هدف محدود نمی شود، اما تبلیغات فضای باز به ویژه در جذب مشتریان محلی خوب عمل می کند – یا اغلب، در مورد بیلبوردها، بازدیدکنندگان از یک شهر خاص یا منطقه تفریحی. به گفته انجمن تبلیغات فضای باز آمریکا، در حالی که برخی افراد بیلبوردها را منحرف می‌کنند، از هر پنج نفر چهار نفر همچنان بیلبوردها را مفید و آموزنده می‌دانند.

حتی اگر بیلبوردها تقریباً دو سوم تبلیغات فضای باز را تشکیل می دهند، میدان (یا دیوار یا نیمکت) کاملاً باز است. به خصوص در مناطق شهری، مسافران حمل و نقل عمومی هدف اصلی کمپین های استراتژی بازاریابی فضای باز هستند – بازاریابان اغلب محصولات یا خدمات را در اتوبوس ها، ایستگاه های اتوبوس، دیوارهای مترو و تاکسی ها تبلیغ می کنند.

در حالی که اندازه گیری تأثیر مستقیم تبلیغات فضای باز دشوارتر است، اما نمایان بودن این تلاش درجه ای از بازگشت سرمایه را تضمین می کند. به عنوان مثال، یکی از شرکت‌های اتوبوسرانی مستقر در لس‌آنجلس، ادعا می‌کند که هر روز ۳۵۰۰۰ تا ۵۰۰۰۰ نفر تبلیغاتی را روی یکی از نیمکت‌های آن مشاهده می‌کنند. بنابراین، حتی یک صدم درصد واکنش می تواند بسیار موثر باشد.

اگرچه این یک استراتژی رایج برای تبلیغات محلی است – و در واقع، تقریباً از هر ۱۰ تبلیغ فضای باز، هفت تبلیغ مشاغل محلی را تبلیغ می کند – استراتژی بازاریابی فضای باز برای شرکت های ملی و بین المللی نیز موثر است. و همانطور که همیشه اواخر بهار و اواخر پاییز متوجه می‌شویم، استراتژی بازاریابی فضای باز در کمپین‌های سیاسی بسیار محبوب است، خواه نامزد برای شورای شهر یا ریاست جمهوری ایالات متحده شرکت کند.

استراتژی بازاریابی فضای باز نیز جریان درآمد زیادی را برای شرکت های رسانه ای ایجاد می کند. برای مثال، سی بی اس اوت دور (CBS Outdoor)، بخشی از سی بی اس کورپریشن (CBS Corporation)، بیش از هر شرکت دیگری در آمریکای شمالی، تبلیغات فضای باز را می فروشد و خدمات ارائه می دهد. این شرکت نزدیک به ۵۵۰۰۰۰ نمایشگر رسانه ای در فضای باز در ایالات متحده، از جمله بیش از ۱۰۰۰۰۰ بیلبورد را هماهنگ می کند.

در مقایسه با تبلیغات آنلاین پرطرفدارتر، تبلیغات فضای باز اغلب “هیجانی برای پول” بهتر است. شرکت هایی که به طور منظم از استراتژی بازاریابی فضای باز استفاده می کنند، اغلب حاشیه های عملیاتی را بیش از ۳۰ درصد گزارش می کنند. انجمن تبلیغات فضای باز آمریکا (OAAA)، که در سال ۱۸۹۱ تأسیس شد، انجمن تجاری پیشگام برای صنعت تبلیغات فضای باز است که نزدیک به ۸۰۰ شرکت عضو دارد.

بیشتر بخوانید:تعریف دقیق استراتژی بازاریابی پساکلیک چیست؟

 

نحوه اجرای استراتژی بازاریابی فضای باز چگونه است؟

برای یک شرکت محلی، بازاریابی با علامت روی در ورودی شروع می شود. بنابراین، قبل از اینکه یک کسب وکار حتی درهای خود را باز کند، استفاده از یک آژانس بازاریابی محلی خلاق و/یا طراح گرافیک اولین گام بسیار مهم است. لوگویی که به مشتریان بالقوه نشان می دهد که واقعا چه کسانی هستند و چرا با رقبا متفاوت هستند، قبل از اینکه کسب و کار شبکه بازاریابی خود را گسترده تر کند، افراد را جذب می کند. (استراتژی بازاریابی آجر و ملات را نیز ببینید)
تحقیق در مورد مشتریان هدف – و مکان آنها، یا مسیرها و/یا روش های سفر آنها – کلید استراتژی بازاریابی فضای باز است. مصرف‌کنندگان چه روزانه، هفتگی، ماهانه یا فصلی بازدید کنند، موفقیت یک کسب‌وکار ناشی از تکرار آن است. بنابراین، شرکت‌ها باید نظرات مشتریان را، چه از طریق کارت نظر یا گفتگوی حضوری، جویا شوند. چه چیزی آنها را جذب کرد؟ چه چیزی باعث می شود آنها برگردند؟

کسب و کارها از این اطلاعات برای گسترش نفوذ خود در جامعه استفاده می کنند. اگر یک کسب و کار محلی است، ممکن است به دنبال راه هایی برای حمایت از رویدادهای محله باشند. آنها همچنین ممکن است علائمی را روی پارک ها یا نیمکت های اتوبوس یا روی پیراهن تیم هایی که اسپانسر آنها هستند قرار دهند. بسته به صنعت کسب و کار، روش های استراتژی بازاریابی فضای باز ممکن است تغییر کند. بیلبوردها ممکن است روش بهتری برای جذب گردشگرانی باشند که در یک شهر تفریحی رانندگی می کنند، در حالی که تبلیغات نیمکت های کوچک ممکن است برای رستوران های محلی کافی باشد.

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق استراتژی بازاریابی شخصی سازی شده چیست؟

 

چه کسانی در استراتژی بازاریابی فضای باز باید استخدام شوند؟

فرآیند استراتژی بازاریابی فضای باز باید در چندین مرحله از چرخه زندگی محصول اجرا شود، بنابراین موقعیت های گوناگونی از حوزه بازاریابی را می توان برای اجرای این استراتژی بازاریابی به کار گرفت. همچنین برای موفقیت در یک کمپین بازاریابی باید تمام ارکان فعال در ان حوزه به خوبی در کنار هم کار کنند. در ادامه چند سمت اصلی در اجرای استراتژی بازاریابی فضای باز آورده شده است.

مدیران بازاریابی

مدیران بازاریابی کمپین های استراتژی بازاریابی فضای باز را به طور خاص برای محله و/یا مخاطب آن کسب و کار یا شرکت ایجاد می کنند. موقعیت مشتریان خود را در بازارشان ارزیابی می کنند و اهداف قابل اندازه گیری برای بهبود موقعیت آنها در جامعه محلی یا در مکان های بازارهای نوظهور تعیین می کنند. این افراد استراتژی های متعددی را برای ارتقای کسب و کار یا شرکت در سطح سرمایه گذاری متناسب با آن کسب و کار انتخاب می کنند.
تبلیغات فضای باز، و همچنین سایر مشوق ها و ارتباطات سفارشی شده برای بازار خاصی که مورد توجه است را توسعه می دهند و تلاش میکنند درک درستی از بازار، جمعیت، خیابان ها، مراکز خرده فروشی و تجاری توسعه دهند؛ و از مزایای رسانه های فضای باز در رابطه با رقابت شرکت استفاده کنند.

کسانی که شرکت های بازاریابی خود را مدیریت می کنند (که معمولاً در سطح کسب و کار محلی مورد استفاده قرار می گیرند) تجربه قابل توجهی در اجرای حساب ها به صورت خاص خواهند داشت و ممکن است در نوع خاصی از کسب و کار (مانند استارت آپ ها) تخصص داشته باشند. آموزش آماده سازی آنها برای این حرفه شامل کلاس های بازاریابی، تحقیقات بازار، آمار، رفتار مصرف کننده و مدیریت کسب و کار است.

مدیران حساب

مدیران حساب، کمپین های تبلیغاتی فضای باز را برای چندین مشتری، از جمله مشاغل کوچک و متوسط، هماهنگ می کنند. حساب های موجود را حفظ می کنند و به طور فعال مشتریان جدید را توسعه می دهند؛ نیازها/اهداف تبلیغاتی را شناسایی می کنند و برنامه هایی را برای تبلیغات تنظیم می کنند
بر طراحی برندسازی (لوگوها) و علائم مناسب برای جامعه محلی و/یا بازدیدکنندگان از جامعه نظارت می کنند و  فضایی برای تبلیغات محلی، از جمله بیلبوردها و ایستگاه های اتوبوس می خرند.

طراحان گرافیک

طراحان گرافیک تحریک بصری را در تبلیغات فضای باز ایجاد می کنند و برندسازی ثابت را در تمام پلتفرم های بازاریابی حفظ می کنند. تبلیغات و تابلوهای تبلیغاتی، از لوگو گرفته تا بیلبورد (اعم از استاتیک و دیجیتال)، و تمام قطعات بازاریابی در خلال آنها را طراحی می کنند. به برنامه ریزی و نظارت بر بیلبوردهای چاپی و دیجیتال، تغییر برنامه های خلاقانه طبق دستور مشتریان، و رزرو فضای دیجیتال کمک  می کنند. و روندهای طراحی تبلیغات و استفاده از این ویژگی ها برای تطبیق یا ارتقاء تلاش های استراتژی بازاریابی موجود و آینده فضای باز را پیگیری می کنند.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوطه، لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع استراتژی بازاریابی فضای باز برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

گسترش برند و تعمیم نام تجاری برند محصول و کسب و کار

گسترش برند و تعمیم نام تجاری چیست؟

گسترش برند یا همان تعمیم نام تجاری زمانی رخ میدهد که یک شرکت از یکی از نام های تجاری تثبیت شده خود در یک محصول جدید یا دسته بندی محصول جدید استفاده می کند. گاهی اوقات به عنوان کشش برند نیز شناخته می شود. استراتژی پشت گسترش برند استفاده از ارزش ویژه برند از قبل تثبیت شده شرکت برای کمک به راه اندازی جدیدترین محصول خود است. این شرکت به وفاداری به برند مشتریان فعلی خود متکی است، که امیدوار است آنها را نسبت به پیشنهادات جدید از همان برند پذیراتر کند. در صورت موفقیت، گسترش برند می تواند به شرکت کمک کند تا به جمعیتی جدید دست یابد، پایگاه مشتریان خود را گسترش دهد، فروش را ارتقاء دهد و حاشیه سود کلی را افزایش دهد.

گسترش برند و تعمیم نام تجاری چیست؟

گسترش برند و تعمیم نام تجاری از شهرت، محبوبیت و وفاداری به نام تجاری مرتبط با یک محصول شناخته شده برای عرضه یک محصول جدید استفاده می کند. برای موفقیت، باید ارتباط منطقی بین محصول اصلی و کالای جدید وجود داشته باشد. یک ارتباط ضعیف یا عدم وجود می تواند منجر به اثر معکوس شود، رقیق شدن نام تجاری. این حتی می تواند به برند مادر آسیب برساند.  تعمیم یا گسترش برند یعنی استفاده از نام برند فعلی برای عرضه محصولات و خدمات جدید.

گاهی اوقات صاحبان برندهای بزرگ میخواهند در حوزه دیگری نیز به فعالیت ادامه بدهند اما دیگر نمیخواهند زمان و هزینه زیادی را صرف برند سازی کنند بلکه ترجیح میدهند از همین برند موجود برای ورود به حوزه دیگر استفاده کنند که در این حالت ما میتوانیم بگوییم تعمیم برند صورت گرفته است در این حالت برند موجود دارای ویژگی های مانند شناخته شدن است و همه آن را میشناسند و به آن اعتماد دارند و همچنین این برند دارای مشتری های وفاداری هم هست که آن ها نیز میتوانند در کسب و کار جدید بسیار مفید باشند

این روش در امتداد یک استراتژی بازاریابی تعریف می شود برای شرکت‌هایی موضوعیت دارد که قبلا جایگاه خودشان را در بازار پیدا کرده‌اند. تعمیم برند از نام برند فعلی برای توسعه محصولات/خدمات جدید استفاده می‌کند. یعنی بدون اینکه نیاز باشد که برندی را دوباره از نو بسازید، یک بازار جدید را هدف می‌گیرید و یا محصول متفاوتی برای بازار هدف فعلی‌تان طراحی می‌کنید. در استراتژی بسط برند از شهرت محبوبیت وفاداری به برند مربوط به یک برند شناخته شده برای عرضه یک محصول جدید استفاده می‌شود. البته به همین راحتی‌ها هم نیست. اگر اصول اولیه را رعایت نکنید، برند خودتان را نابود کرده‌اید.

بیشتر بخوانید: مدیریت برند چیست؟

کاربرد گسترش برند

گسترش برند یا تعمیم نام تجاری اگر بصورت موفقیت آمیز اجرا شود، به شرکت ها اجازه می دهد تا محصولات خود را متنوع کرده و سهم بازار را افزایش دهند. آنها می توانند به شرکت مزیت رقابتی نسبی ارئه دهند و آنها را نسبت به رقبای خود که محصولات مشابهی ارائه نمی دهند، متمایز سازند. برند موجود به عنوان یک ابزار بازاریابی موثر و ارزان برای محصول جدید عمل می کند.

اپل (Apple) نمونه ای موفق از شرکتی است که سابقه استفاده موثر از استراتژی توسعه برند برای پیشبرد رشد را دارد. این شرکت با شروع کامپیوترهای محبوب خود با نام مک، از برند خود برای فروش محصولات در دسته‌های جدید استفاده کرده است، همانطور که در آی‌پاد، آی‌پد و آیفون مشاهده می‌شود.

اغلب گفته می‌شود که شرکت‌هایی که می‌توانند با موفقیت برند خود را گسترش دهند، از اثر هاله ای سود می‌برند، که به آنها اجازه می‌دهد از برداشت مثبت مصرف‌کنندگان از محصولات خود برای عرضه محصولات جدید سرمایه‌گذاری کنند.

نمونه های دنیای واقعی گسترش برند

گسترش برند یا توسعه نام تجاری می تواند به اندازه ارائه محصول اصلی به شکل جدید رخ دهد و روند بسیار واضحی را در نظر بگیرد. به عنوان مثال، رستوران های زنجیره ای بوستون خط تولید جدیدی از وعده غذای منجمد را به نام خود راه اندازی کرد و قیمت مشابهی با سایر محصولات را برای آن تعیین نمود.

شکل دیگری از گسترش برند و توسعه نام تجاری این امکان را به کسب و کارها می‌دهد تا دو محصول شناخته شده را باهم ترکیب می کند. بستنی بریرز Breyers با تکه‌های کوکی Oreo ترکیبی است که بر وفاداری مصرف‌کنندگان به هر یک یا هر دو برند اصلی متکی است.

گسترش نام تجاری نیز ممکن است برای دسته بندی محصول متفاوتی اعمال شود. کسب و کار اصلی گوگل Google یک موتور جستجو است، اما مجموعه‌ای از محصولات و خدمات مرتبط غیر تبلیغاتی از جمله Play Store، Chromebooks، Google Apps، و Google Cloud Platform را در خود جای داده است که همگی تحت لوای برند گوگل فعالیت می‌کنند.

در بهترین نمونه های موفق کسب و کار، فرایند گسترش برند امری طبیعی است و از کیفیت مثبت شناخته شده محصول اصلی ناشی می شود. آرم و هامر با نام تجاری خود ظرف خوشبو کننده تولید می کند. بلک و دکر (Black & Decker)  مجموعه ای از ابزار اسباب بازی برای کودکان می سازد. شرکت شکلات گریاردلی مخلوط براونی را به فروش می رساند. ایجاد محصولات مکمل نوعی هم به نوبه خود می‌تواند گسترش برند تلقی گردد. انواع و طعم‌های فراوان کوکاکولا نمونه‌ای موفق از توسعه و گسترش برند است

بیشتر بخوانید: نحوه تعامل و توزیع قدرت بین واحد بازاریابی و فروش باید چگونه باشد؟

نقدهای مربوط به گسترش برند چیست؟

هزینه معرفی محصول از طریق توسعه و گسترش برند کمتر از هزینه معرفی محصول جدیدی است که هویت برند ندارد. برند اصلی پیام را منتقل می کند. با این حال، زمانی که خطوط تولید ناهماهنگی مشخصی داشته باشند، فرایند گسترش برند شکست می‌خورد و بدنامی محصول جدید برروی محصولات قبلی هم تأثیر می‌گذارد. نام برند حتی ممکن است هاله ناخوشایندی را بر روی محصول جدید ایجاد کند. قبل از راه اندازی یک محصول جدید، مدیران برند که فرایند مدیریت برند را بر عده دارند، باید مخاطبان هدف خود را در نظر داشته باشند و به درستی بفهمند که کدام محصولات به خوبی با برند شرکت آنها مطابقت دارند.

نمونه ای از توسعه ناموفق برند در اوایل دهه ۱۹۸۰ زمانی رخ داد که تولید کننده محبوب شلوار جین لیوایز تصمیم گرفت خطی از کت و شلوارهای سه تکه مردانه را تحت نام تجاری Levi’s Tailored Classics راه اندازی کند. پس از سال ها فروش ضعیف، این شرکت خط تولید را متوقف کرد. این شرکت نتوانست بر تلقی مصرف کنندگان از برند به عنوان برندی که با لباس های غیررسمی ناهموار و نه لباس های تجاری مرتبط است غلبه کند. با این حال، Levi’s از اشتباه خود درس گرفت و در سال ۱۹۸۶ Levi’s Dockers را معرفی کرد.

انواع تعمیم و گسترش در بازاریابی کدامند؟

انواع مختلفی از تعمیم و گسترش وجود دارد که هر کدام از آنها به فراخور موضوع میوانند نقشی اساسی در استراتژی های بازاریابی ایفا نمایند. در ادامه به تعمیم و گسترش های مختلف در حوزه کسب و کار می‌پردازیم که به موضوع گسترش برند و تعمیم نام تجاری مرتبط می باشد.

تعمیم لایف استایل برند (Leveraging Lifestyle Extension):‌ برند از یک سبک زندگی خاص و ارزش‌های مصرف‌کنندگان برای برقراری ارتباط با آن‌ها استفاده می‌کند. در واقع برند بر اساس سبک زندگی‌ مخصوصش معروف و شناخته می‌شود. مثلا قلمچی از این استراتژی برای جلب توجه مخاطبانش استفاده می‌کند.

تعمیم انتقال جز (Transfer Of Component Extension): در این نوع استراتژی تعمیم برند، شرکت از ویژگی‌های یک محصول محبوب و پرفروش به عنوان راهی برای ارائه محصولات جدید خود استفاده می‌کند. به عنوان مثال برند گلرنگ به دلیل استقبال مشتری‌هایش از شامپوی لیمو، همین رایحه را در مایع ظرفشویی هم به کار برد.

تعمیم تخصص شرکت (Company Expertise Extension): این مدل تعمیم برند مختص شرکت‌هایی است که در ابتدا محصولات مشخص و تخصصی تولید می‌کنند و بعد از مدتی به واسطه‌ی تخصص جدید خود در دسته‌ی دیگری از محصولات، به سراغ مخاطبان بیشتر می‌روند. مثلا برند پومر اول سیستم‌های بایگانی تولید می‌کرد و بعد از چند سال به سراغ تولید انواع مبلمان اداری، درب‌های ساختمانی و حتی لوازم‌التحریر رفت.

تعمیم پایگاه مشتریان (Customer Franchise Extension): این استراتژی تعمیم برند مربوط به زمانی است که بخواهید مشتری‌های کاملا جدیدی جذب کنید و پایگاه مشتریانتان را بزرگ‌تر کنید. مثلا انتشارات گاج ابتدا فقط کتاب‌های مربوط به کنکور منتشر می‌کرد؛ اما پس از مدتی کل مقاطع تحصیلی و کتب دانشگاهی را هم به سیستم فروشش اضافه کرد.

تعمیم محصول (Product Extension): تعمیم محصول یعنی یک برند محصولات جدید، متفاوت و مکملی را ارائه دهد. مثلا برند هاکوپیان در ابتدا با فروش پوشاک معروف شد و بعد از چند سال به تولید کیف و کفش و کمربند (محصولات مکمل) پرداخت. در این حالت نگرش توسعه برند بر اساس توسعه محصول به نمایش در می‌آید.

توسعه خط تولید (Line Extension): در این دسته از استراتژی‌های تعمیم برند، تمرکز بر یک خط تولید است. در واقع یک برند با ارائه گزینه‌های بیشتر برای محصول فعلی خود، یک خط یا محصول جدید ارائه می‌دهند. ارائه محصول خاص برای یک قشر یا تغییر جزئی فرمولاسیون و ویژگی‌ها جز این دسته قرار می‌گیرند. مثلا برند فولیکا شامپوهای مختلفی را برای موهای افراد با ویژگی‌های متفاوت تولید می‌کند.

تعمیم تمایز برند (Brand Distinction Extension): برندی که منحصربه‌فرد و شناخته شده باشد می‌تواند به صنایع جدید راه پیدا می‌کند و محصولات بسیار متفاوتی را برای افراد گسترده‌ای ارائه کند. گسترش برند به این ترتیب باعث ایجاد نگاهی متفاوت خواهد شد.

توسعه برند وگسترش نام تجاری

ریسک‌های مرتبط با گسترش برند و تعمیم نام تجاری

دقیقاً مانند راه اندازی محصول، گسترش برند نیاز به زمان ، تخصیص منابع، انرژی و پیش بینی ریسک و در صورت امکان پذیرش ریسک دارد. وقتی یک برند در معرض بازار ناشناخته قرار بگیرد، ممکن است با سلطه بی چون و چرای رقبایی که از قبل مستقر شده اند رو به رو شود. اما یکی از خطرات گسترش و توسعه برند این است که توسعه آن با کمک محصولات جدید موجب شود که به تصویر برند لطمه وارد شود.

معایب مربوط به گسترش برند و تعمیم نام تجاری

در صورت عدم موفقیت، برند بسط یافته ممکن است به نام برند والد یا برند اصلی ضربه بزند.
تحت الشعاع قرار گرفتن برند والد در صورتی که برند فرعی گسترش یافته بتواند موفق تر از آن عمل کند!
سردرگمی مشتریان میان برند اصلی و برند های فرعی گسترش یافته در صورت عدم اطلاع رسانی صحیح و تضعیف نام برند

مزایای مربوط به گسترش برند و تعمیم نام تجاری

کاهش تلاش ها، زمان و هزینه برای توسعه یک نام برند جدید.
استفاده از نام و شهرت برند اصلی یا برند والد
صرفه جویی در هزینه های پیگیری و برنامه های بازاریابی مقدماتی
بالا رفتن درک مشتری درباره محصول یا برند جدید به خاطر سابقه خوب برند والد به صورت خودکار
در مواقعی بهبود و بالا رفتن شهرت برند اصلی یا برند والد

بیشتر بخوانید: تعریف مدیریت دانش چیست؟

نکات کلیدی درباره گسترش برند

فراموش نکنید که در چند خط بالاتر به این موضوع اشاره کردیم که بالغ بر ۷۰ درصد برندها هنگام تعمیم برند خود شکست میخورند اگر شما دوست ندارید از این دسته از برندها باشید به نکات زیر توجه کنید:

کیفیت محصولات را در نظر بگیرید

قطعا شما وارد حوزه ای خواهید شد که در آن رقابت زیاد است این رقابت زیاد به این معنا است که شما باید محصولی با کیفیت تولید کنید تولید محصول ضعیف باعث میشود شما به زودی از این حوزه کنار گذشته شوید و همچنین چهره اصلی برند شما و محصولات قدیمی شما نیز آسیب خواهند دید

محصولی منطبق بر بازار تولید کنید

انتخاب حوزه جدید را به درستی انتخاب کنید فرض کنید شما یک شرکت تولید کننده مواد غذایی کنسرو شده هستید که بیشتر مشتری های شما بانوان خانه دار هستند حال اگر حوزه جدیدی که انتخاب میکنید مربوط به حوزه پرورش اسب باشد آیا کسی از شما خرید خواهد کرد ؟ یک زن خانه دار ( مشتری سابق شما ) چه نیازی میتواند به زین چرمی اسب داشته باشد؟

اعتماد سازی را فراموش نکنید

شما نباید اعتماد مشتری های فعلی خود را از دست بدهید این اعتماد مشتری های قبلی شما است که میتواند شما را در تعمیم برندتان موفق کند پس ابتدا به مشتری های قبلی خود این اطمینان را بدهید که گسترش برند شما هیچ تاثیر منفی ای روی ارتباط تان با مشتری های قبلی نخواهد داشت!

خلاصه و نتیجه گیری

گسترش برند یا تعمیم نام تجاری به فرایند معرفی یک محصول جدیدی اطلاق می‌گردد که بر نام و شهرت یک محصول معتبر قبلی متکی است. گسترش برند زمانی کار می کند که محصولات اصلی و جدید دارای کیفیت یا ویژگی مشترکی باشند که مصرف کننده بتواند فوراً آن را شناسایی کند. زمانی که محصول جدید با محصول اصلی ارتباطی نداشته باشد، به عنوان یک ناهماهنگی در نظر گرفته شود، یا حتی یک ارتباط منفی ایجاد کند، توسعه برند با شکست مواجه می شود.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع گسترش برند و تعمیم نام تجاری برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

تبلیغات مقایسه ای در بازاریابی چیست

تبلیغات مقایسه ای چیست؟

تبلیغات مقایسه ای (Comparative Advertising) یک استراتژی بازاریابی است که در آن محصول یا خدمات یک شرکت در مقایسه با یک رقیب برتر نشان داده می شود. یک کمپین تبلیغاتی مقایسه ای ممکن است در قالب های مختلف بروز کند. مثلا تبلیغات مقایسه ای میتواند نمایی از ویژگی های محصولات یک شرکت در کنار ویژگی های رقیب آن باشد. همچنین ممکن است یک مقایسه بر اساس ارزش یا هزینه انجام شود و هر کدام کاربردهای مخصوص به خود را دارد. به طور معمول، محصول رقیب در یک نمای تحقیرآمیز نشان داده می شود.

تعریف تبلیغات مقایسه ای

تبلیغات مقایسه ای یکی از گونه های تبلیغات است که می تواند در هر کدام از رسانه های اشاره شده مورد استفاده ی شرکتها و مدیران برندها قرار گیرد. همواره در تبلیغات مقایسه ای، محصول یا خدمت تبلیغ دهنده با محصول یا خدمت شرکتها و عرضه کنندگان رقیب مورد مقایسه قرار می گیرد و آگهی یا تبلیغ سعی می کند برتری های محصول تبلیغ دهنده را بر محصولات رقیب پررنگ تر جلوه دهد و اهمیت آنها را به مخاطب نمایش دهد. تبلیغات مقایسه ای ممکن است محصولات یا خدمات را به طور مستقیم یا غیرمستقیم مورد مقایسه قرار دهد و ممکن است لحن مثبت یا منفی داشته باشد، هر چند که منفی گرایی در این استراتژی بسیار رایج تر است. مقایسه ممکن است مستلزم یک ویژگی واحد یا چندین ویژگی منحصر به فرد باشد.

تبلیغات مقایسه ای صرفاً برای تبلیغ یک محصول یا خدمات استفاده نمی شود. این موضوع به یک تکنیک رایج در تبلیغات سیاسی تبدیل شده است، به طوری که یکی از نامزدها اعلام می کند که در صورت انتخاب شدن، طوری تصمیماتش را اجرا می کند که در تضاد با رئیس جمهور فعلی است. این نوع تبلیغات در بین شرکت‌هایی که محصولات جدید را منتشر می‌کنند، بسیار محبوب است، زیرا تمرکز تبلیغات بر این است که چگونه محصول جدید بهتر از محصولات موجود در بازار تداعی شود و تصویری جدید و منحصر به فرد به بازار عرضه نماید.

یکی دیگر از کمپین‌های تبلیغاتی مقایسه‌ای که بسیار متدوال شده است و سالیان سال در حال برگزاری است، بین رقبای نامداری همچون کوکاکولا و پپسی است که در آن تبلیغات مستقیماً سلایق یا مزایای یکی را با دیگری مقایسه می‌کنند. به عنوان مثال، چالش پپسی که اکنون معروف است، یک آگهی بازرگانی تکراری است که از سال ۱۹۷۵ پخش شده است. در این چالش پپسی، تست های مربوط مزه را در خیابان انجام می دهد که در آن مصرف کنندگان رای می دهند که کدام طعم را بهتر می پسندند. افراد بسیاری طعم پپسی را ترجیح میدهند و در این ویدیو هر دو شرکت به طور خاص مقایسه شده اند. این مقایسه طوری انجام شده است که محصول پپسی را  ارزنده نشان می دهد و برند کوکاکولا را تا حد زیادی تخریب و تحقیر می‌کند.

بیشتر بخوانید: مدیریت برند چیست؟

تاریخچه پیدایش تبلیغات مقایسه ای

تبلیغات مقایسه ای از سال ۱۹۳۰ در امریکا به کار گرفته شد، زمانی که شرکت سی یرز شروع به تبلیغات برای لاستیک‌هایش کرد و آن‌ها را با هشت نام تجاری دیگر مقایسه کرد. در سال ۱۹۳۱، شرکت فایر استون هم دست به این کار زد اما آگهی‌های مقایسه ای او از سوی بسیاری از روزنامه‌ها پذیرفته نشد، تبلیغات مقایسه ای متولد شد. اگرچه این نوع تبلیغات مورد توجه بعضی کمپانی‌ها و آژانس‌های بزرگ قرار نگرفته است، اما امروزه در آمریکا، کانادا، بریتانیا، سوئد و استرالیا بسیار رایج است. در سال ۱۹۶۴ ویکلی اند فاریس اظهار داشتند که ۱۵ درصد تبلیغات مقایسه ای‌اند. یک دهه بعد این رقم به ۲۰ درصد رسید. در ۱۹۸۲، ۲۳ درصد همه تبلیغات به‌نوعی مقایسه ای بود و اهمیت مقایسه به‌وضوح شناخته شده بود.

تبلیغات مقایسه ای هدف ساده‌ای در تجارت و سیاست دارد و آن بی‌اعتبار کردن رقیب است. بر اساس اظهارات استانلی تانن بام، رئیس کنیون، این یک اشتباه است که تبلیغات مقایسه ای را غیر مؤثر، گیج‌کننده و فاجعه‌ای برای تجارتمان بدانیم، تنها به این دلیل که تبلیغات کنندگان نمی‌دانند آن را چگونه و در چه زمانی به‌کارگیرند. تنها با دیدن چند خطا شما نمی‌توانید قضاوت کنید که فاجعه‌ای در راه است.

بسیاری از متخصصان تبلیغات به تأثیر این روش اعتقاد دارند و تجربه نشان داده است که حق با آن‌هاست. پپسی، برگر کینگ، شامپو سوو و کرفیری با استفاده از این روش به‌گونه‌ای چشمگیر سهم بازار خود را بالابرده‌اند. تبلیغات سیاسی نیز گرایش به این روش داشته‌اند. در امریکا پیروزی جرج بوش بر مایک دوکاکیس در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۹۸ ناشی از تبلیغات منفی راجر آیلز، معاون بوش علیه دوکاکیس بود. تبلیغات منفی نقشی کلیدی در انتخابات فدرال سال ۲۰۰۴ کانادا داشت و تیم پل مارتین را قدرت بخشید که رئیس حزب محافظه‌کار، استفان هارپر را کنار بزند.

درهرحال تعداد اندکی از مصرف‌کنندگان این روش را دوست دارند. بیش از ۴۱ درصد آنان این نوع تبلیغات را نادرست می‌خوانند زیرا حقایق ارائه‌شده اجازه یک مقایسه عادلانه را نمی‌دهد. به‌علاوه ۳۷ درصد فکر می‌کنند که حقایق ارائه‌شده مبالغه‌آمیزند و ۳۶ درصد تبلیغ‌کنندگان به‌جای بی‌اعتبار کردن رقبایشان روی نقاط قوت خود معتقدند تأکید کنند. ازنظر ویلیام مات، مدیرعامل کمپانی کلاگز این نوع تبلیغات روشی کاهلانه برای فروش محصول است.

قوانین پیرامون تبلیغات مقایسه ای

در ایالات متحده آمریکا، شرکت ها در صورتیکه نتوانند ادعاهای خود را اثبات کنند، ممکن است کمپین تبلیغات مقایسه ای را اجرا نکنند. نکنند آنها باید بتوانند ادعاهای خود را با کیفیت بهتر، محبوبیت بیشتر، ارزش بهتر و موارد مشابه را با فکت های مدغن و حقایق باورپذیر  اثبات کنند؛ شرکتهایی که از مزایای خود بدرستی اطمینان خاطر ندارند، ممکن است دست به اظهارات نادرست بزنند یا بطور غیرقابل باوری رقیب خود را تحقیر نمایند و شاید به ضرر آنها نیز تمام شود . چنین قوانینی توسط کمیسیون تجارت فدرال (FTC) در سال ۱۹۷۹ در بیانیه سیاست مربوط به تبلیغات مقایسه ای وضع شد، که بیان می کند: “تبلیغات مقایسه ای به عنوان تبلیغاتی تعریف می شود که برند های جایگزین را بر اساس ویژگی ها یا قیمت های قابل اندازه گیری ملموس مقایسه می کند و برند جایگزین را با نام، تصویر یا سایر اطلاعات متمایز معرفی می نماید.

کشورهای دیگر تعاریف و قوانین حاکم بر تبلیغات مقایسه ای را اتخاذ کرده اند، اگرچه هر کشوری با این موضوع تا حدودی متفاوت برخورد می کند. در انگلستان، هر مقایسه ای که از برند یا علامت تجاری رقیب استفاده کند را بعنوان نقض قوانین آشکار تلقی میکند. در استرالیا هیچ قانونی وجود ندارد که به طور خاص به تبلیغات مقایسه ای بپردازد، اما استانداردهایی بر اساس سوابق قانونی وجود دارد. در مجموع کشورها و جوامع مختلف این سبک تبلیغاتی را به رسمیت شناخته اند و برای آن قانونی وضع نموده یا مسیر اجرای آن را آزاد گذاشته اند. فکر می‌کنید در ایران چه قانونی حکمفرماست؟

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق استراتژی بازاریابی شخصی سازی شده چیست؟

مسائل قانونی مربوط به تبلیغات مقایسه ای

به طور کلی مشتریان و دیگر برندها با دلایل مختلف از کسب و کارها شکایت می کنند. بنابراین قبل از اینکه بخواهید فعالیت خود را برای ضربه زدن به رقیب آغاز کنید، باید پاسخ این سوال را داشته باشید که آیا تبلیغات مقایسه ای قانونی است؟ پاسخ به این سوال به نوع فعالیت شما بستگی دارد. در صورتی که بتوانید ادعای خود را اثبات کنید، تبلیغات مقایسه ای قانونی است. همچنین باید ثابت شود که بازاریابی شما گمراه کننده یا فریبنده نیست.

بازهم به این پاسخ می‌رسیم که بستگی به نوع بازاریابی دارد. به عنوان مثال، شما چگونه با خود رقابت می‌کنید؟ چه چیزی درباره خود می‌گویید؟ چه چیزی درباره دیگران می‌گویید؟ چه جایی آنها را بیان می‌کنید؟ به درستی استفاده نکردن از این موارد می تواند باعث شود رقیبتان از شما شکایت کند. تبلیغات مقایسه ای به دو نوع متفاوت تقسیم می شوند:

ادعای برابری: محصول یا خدمات را با موارد مشابه موجود در بازار مقایسه می کند و ادعا می کند به خوبی آنها است.

ادعای برتری: این روش صریح و واضح ادعا می کند که محصول تبلیغ شده خیلی بهتر از سایر محصولات بازار است یا اینکه از محصول فروخته شده توسط رقیب بهتر است.

دلایل استفاده از تبلیغات مقایسه ای

چه دلیلی دارد که تبلیغات مقایسه ای می تواند مفید واقع شود؟ شما می توانید با این نوع بازاریابی هم‌قدم رقبای خود شوید. اما باید این کار را انجام دهید؟ تبلیغات مقایسه ای برای بسیاری از برندها دارای ریسک است. استفاده از این شیوه بازاریابی مانند این است که جنگی را با رقبای خود شروع کنید؛ حتی اگر جنگ مجازی باشد. شما مستقیما به یک برند اشاره می کنید و به طور عمومی درباره آن صحبت می کنید: ما بهتر از شما هستیم!

در صورتی که بتوانید ادعای خود را اثبات کنید و واقعا از برند اشاره شده بهتر باشید، سیل عظیمی از مخاطبین به سوی کسب و کار شما هدایت می شوند. اما باید یک مساله را در نظر بگیرید. اگر آماده استفاده از تبلیغات مقایسه ای هستید، به احتمال بسیار زیاد باید منتظر مقابله بمانید. علاوه بر آن، با استفاده از این نوع استراتژی شما مانند یک قلدر به نظر می رسید. به طور کلی تبلیغات منفی برند به نسبت سایر روش های کمتر دیده می شود. از این استراتژی بیشتر در سیاست استفاده می شود.

زمانی که کاندیدایی ادعای برتری نسبت به رقیب دارد، مردم فکر می کنند که فقط قصد تخریب آن نماینده را دارد. به زبان دیگر، زمانی که یک برند بدون هیچ دلیلی به رقیب خود حمله می کند، این به مردم حسی را می دهد که شاید این موضوع حقیقت نداشته باشد.  دو مورد ارزشمند برای استفاده از تبلیغات مقایسه ای وجود دارد که مرتبط با ادعای برتری و برابری است که قبلا توضیح دادیم.

تصور غلط درباره برند شما وجود دارد که مربوط به رقیب است

برای مصرف کنندگان درک از برند یک واقعیت است. بنابراین اگر آنها بر این باور باشند که برند شما نسبت به رقیب ضعیف تر است، آنها درباره این موضوع فکر می کنند، حتی اگر چنین چیزی درست نباشد.  به عنوان مثال، اپل و سامسونگ را بررسی می کنیم. بسیاری از افراد معتقدند که محصولات شرکت اپل از رقیب خود بهتر است؛ اما بهترین از نظر من، شما و سایر افراد کاملا متفاوت است. مثلا برای فردی عمر باتری مهم است و برای فرد دیگر دوربین.

سامسونگ می تواند یک کمپین تبلیغات مقایسه ای ایجاد کند و گوشی انعطاف پذیر و تاشو را به رخ بکشد. همچنین می تواند در کمپین دیگری به این مسئله اشاره کند که اولین گوشی را ساخته است که از سیم کارت های ۵G پشتیبانی می کند. اما رقیب این شرکت نیز بیکار نمی نشیند و به عنوان مثال CPU و امکانات سیستم عامل خود را به نمایش می‌گذارد.  اگر شما در شرایط این ۲ مورد قرار گرفته اید، اجرای کمپین تبلیغات مقایسه ای می تواند به شما کمک کند تفاوت ها و برتری های خود را نسبت به رقبا مشخص کنید. مجدد می‌گوییم که باید بتوانید برتری خود را اثبات کنید؛ و در غیر این صورت قوانین را نقض کرده اید.

زمانی که مشتری فرق بین شما و رقیبتان را نمی داند

برخی از محصولات و برندها هستند که مردم نسبت به آنها احساساتی نیستند. ممکن است که مصرف کنندگان اپل را به سامسونگ ترجیح دهند، اما آنها همینقدر به شامپو بدن، اپلیکیشن های مالی، ارائه دهنده سرویس اینترنت اهمیت می دهند؟ تعداد زیادی از مصرف کنندگان بر این معتقدند که چنین محصولاتی یکسان هستند و کمپین تبلیغات مقایسه ای آنها را از هم جدا می کند. بنابراین این شیوه تبلیغاتی راهکار مناسبی است که تفاوت و مجزا بودن محصول یا خدمات خود را نسبت به سایر کسب و کارها به اطلاع مشتریان برسانید.

بیشتر بخوانید: استراتژی بازاریابی یا مارکتینگ استراتژی چیست؟

تاکتیک های تبلیغات مقایسه ای

یک تاکتیک رایج برای تبلیغات مقایسه ای استفاده از یک محصول جعلی است که نماینده محصول رقیب تلقی می گردد. بینندگان آگهی محصول جعلی را با محصول رقیب مرتبط می‌کنند، اما از آنجایی که هیچ مقایسه یا علامت تجاری دقیقی استفاده نشده است، قوانین FTC را برآورده می‌کند. تاکتیک دیگر استفاده از یک تقلید تبلیغاتی است که بینندگان آن را با یک رقیب مرتبط می کنند اما مخاطب را مستقیماً به آنها یا محصولشان ارجاع نمی دهند.

گاهی اوقات، مقایسه‌ها ممکن است آنطور که در نظر گرفته شده‌اند کارایی نداشته باشند، زیرا می‌توانند آگاهی مصرف‌کنندگان را از محصولی که محصول تبلیغ‌کننده با آن رقابت می‌کند، افزایش دهد، بعبارتی ساده تر می‌تواند محصول ناشناخته رقیب را ارزنده جلوه دهد. در واقع، تبلیغات مقایسه ای امکان دارد برای رقیب به عنوان تبلیغات رایگان عمل کند،  به خصوص اگر تفاوت بین محصولات در منظر مصرف کننده به اندازه کافی مقبول نباشد.

اثر تبلیغات مقایسه ای بر کسب و کار

برخی از مطالعات فایده‌ی تبلیغات مقایسه ای را بررسی کرده‌اند. این تبلیغات زمانی که یک طرفه باشند اعتبار خود را از دست می‌دهند و برای برندی که به آن حمله شده است، حتی حس همدردی ایجاد می‌کند. مطالعه‌ای که توسط شرکت تبلیغاتی «Ogilvy-Mather» انجام شده است، نشان می‌دهد در تبلیغات مقایسه ای، مشتری‌ها بارها صاحب تبلیغ را با رقیب آن اشتباه گرفته‌اند. علاوه بر این اغوایی در تبلیغات مقایسه ای و غیرمقایسه‌ای وجود ندارد.

از سوی دیگر، مطالعات نشان داده‌اند که تبلیغات مقایسه ای در صورتی مؤثر خواهند بود که منابع آنها معتبر باشد. برای مثال مشخص شده است که احتمال دیده شدن تبلیغات مقایسه ای و جلب توجه مشتری‌ها برای خرید محصول، در مقایسه با تبلیغات غیرمقایسه‌ای بیشتر است. همچنین مشخص شده است که تبلیغات مقایسه ای معتبر برای محصولات جدید، به‌شدت مؤثر است. اعتبار زمانی افزایش پیدا می‌کند که تبلیغات مقایسه ای دو طرفه باشند. یعنی نام رقیب و برخی از مزایای برند رقیب ذکر شود و سپس دلایل برتری برندی که تبلیغ می‌شود، بیان شود.

جمع بندی

مقایسه ها به طور خاص جلوه ضعیفی از محصول رقیب را نشان می دهند. تبلیغات مقایسه ای یک استراتژی بازاریابی شناخته شده است که در آن محصول یا خدمات یک شرکت معرفی می شود. کمپین تبلیغاتی پپسی به طور مستقیم طعم نوشیدنی را با رقیب خود یعنی  کوکاکولا مقایسه کرد و نمونه خوبی از بازاریابی مقایسه ای است. تبلیغات مقایسه ای از آن دست استراتژی هایی است که هرچند وقت یکبار حسابی به دردتان می خورد. فرقی ندارد شما یک برند تازه کار در بازار باشید یا سال ها از یکه تازی ‎تان در میان مشتریان بگذرد، در هر صورت این استراتژی همه توجهات را به سمت تان جلب خواهد کرد.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع تبلیغات مقایسه ای برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

استراتژی جودویی در کسب و کار چیست

استراتژی جودویی چیست؟

استراتژی جودویی (judo strategy) در واقع طرحی است برای مدیریت یک شرکت با استفاده از سرعت و چابکی آن برای کاهش تأثیر رقبا. این استراتژی تغییرات در بازار را از طریق ارائه محصول جدید پیش بینی می کند و از آن استفاده می کند. استراتژی جودویی در کسب و کار شامل سه جزء است:

  • حرکت (استفاده از اندازه کوچکتر شرکت برای اقدام سریع و خنثی کردن مزایای رقیب بزرگتر)
  • تعادل (جذب و مقابله با حرکات رقبا)
  • اهرم (استفاده از نقاط قوت رقبا در برابر آنها)

 

آشنایی با استراتژی جودویی

این استراتژی برگرفته از اصول جودو، یک هنر رزمی ژاپنی است و به عنوان استعاره در کتاب استراتژی جودویی (۲۰۰۱) توسط دیوید بی یوفی و مری کواک استفاده شده است. تاریخچه می تواند به «اقتصاد جودویی» بازگردد، اصطلاحی که توسط اقتصاددانان جودیت گلمن و استیون سالوپ برای توصیف استراتژی هنگام راه اندازی یک شرکت در بخش تحت سلطه یک رقیب بزرگ ابداع شد.

یکی از جنبه های اصلی جودو استفاده از اندازه حریف بزرگتر در برابر خودش است. به‌عنوان یک استراتژی کسب‌ و کار، به‌منظور ایجاد مزیت برای شرکت‌های کوچک‌تر با استفاده از چابکی و توانایی آنها برای واکنش سریع‌تر به تغییرات بازار به عنوان یک مزیت رقابتی طراحی شده است. همچنین شرکت های کوچک می توانند از جایگاه محکم خود با یک محصول اصلی و قدرت آن برای به چالش کشیدن رقیب بزرگتر استفاده کنند.

 

استراتژی کسب و کار جودو چگونه کار می کند؟

استارت‌آپ‌ها و سایر کسب‌وکارهای کوچک ممکن است به دنبال اجرای استراتژی جودویی در هنگام رقابت با رقبای بزرگ‌تر در بازار خود باشند. اصول و تاکتیک های درون استراتژی شامل تمرکز بر کسب و کار اصلی است که در حال توسعه است نه ایده های فرعی. این سناریو بسیار شبیه به جودوکاران است که با شروع مسابقه به میدان می‌روند و جایگاه محکمی پیدا می‌کنند.

اصل دیگر این است که در حمله بمانید بدون اینکه در یک حمله مستقیم گرفتار شوید. این حمله تلاشی برای فرسودگی حریف با جابجایی سریع نقاط حمله بدون اجازه دادن به حریف برای قفل کردن در یک دفاع مستحکم یا فشار مستقیم به عقب است.

یک جودوکار با تغییر مکان و نحوه اعمال اهرم، به دنبال شکستن پای حریف خود و منحرف کردن هرگونه ضدحمله ای است که حریف ممکن است انجام دهد. از منظر کسب و کار، یک کسب و کار کوچکتر می تواند از انعطاف و ظرفیت خود برای تغییر نقاط حمله خود از طریق تصمیم گیری سریع استفاده کند تا رقیب بزرگتری را که ممکن است به شدت عملیات خود را در جهات خاصی تقویت کرده باشد و در سازگاری و واکنش مشکل دارد، گیج کند.

 

ارکان اصلی استراتژی جودویی

کنترل تعادل: حرکت می‌تواند به شما کمک کند که از مبارزات رودررو و مستقیم با رقبای قوی‌تر و بزرگ‌تر خودداری کنید. اگرچه باید در عرصه مبارزه به رقابت پرداخت. در استراتژی جودویی و در جودو، باید یاد گرفت که با رقیبان درگیر شد و این‌جایی است که نقش تعادل مهم می‌شود.

تسلط بر قدرت اهرمی: با تسلط بر «حرکت» شما فرصت خود را برای ایجاد یک موقعیت قدرتمند اولیه افزایش داده و قبل از اینکه آن‌ها عکس‌العملی از خود نشان دهند، از رقبا پیشی می‌گیرید. تکنیک‌های «تعادل» به شما اجازه می‌دهند تا با رقبای بزرگ‌تر و قوی‌تر روبرو شوید بدون اینکه مغلوب آن‌ها شوید. در بعضی موارد تنها با استفاده از همین دو اصل می‌توانید موقعیت محکم و موفقیت‌آمیزی برای خود به وجود آورید.

تسلط بر حرکت: استراتژی جودویی همانند ورزش جودو، با حرکت شروع می‌شود. در جودو، حرکت هم جنبه تهاجمی و هم جنبه دفاعی دارد. رقیبان از سرعت عمل و چابکی خود استفاده کرده و در موقعیتی قرار می‌گیرند که نسبتاً پرقدرت است درحالی‌که سعی دارند‌ از حمله اجتناب کنند. تدابیر مشابهی می‌تواند به شرکت‌ها کمک کند تا قدرت بازار را در دست بگیرند و آن را از دسترس رقبای قدرتمند دور نگه‌دارند. اما در بسیاری از موارد، احتیاج به «قدرت اهرمی» دارید تا پیروز شوید.

همان‌طور که یک استاد قدیمی جودو گفته است: «اینکه شخصی در مسابقه جودو نمی‌افتد، به این معنی است که آن شخص مغلوب نشده است‌ اما به معنی پیروز شدن هم نیست.» با جلوگیری از افتادن، شما تلاش خود را برای یک مرحله دیگر رقابت که چه‌بسا ممکن است سخت‌تر هم باشد ادامه داده‌اید. اما برای اینکه پیروز شوید، نیاز دارید که حریفتان را بر زمین بزنید و آنجایی است که قدرت اهرمی وارد معرکه می‌شود.

نمونه واقعی استراتژی جودویی

تجربه شرکت T Mobile در آمریکا نشان داد که کوچک بودن همیشه هم بد نیست به شرطی که استراتژی هوشمندانه‌ای برای استفاده از نقاط ضعف دشمن داشته باشید. در چنین حالتی بزرگی شرکت نه‌تنها مزیت نیست بلکه یک ضعف به‌حساب می‌آید.

جان لگره، در سال ۲۰۱۲ به سمت مدیرعاملی شرکت تی‌موبایل انتخاب گردید. در آن زمان شرکت‌های AT&T و ورایزون هرکدام ۴۰ درصد سهم بازار را در اختیار داشتند درحالی‌که تی موبایل فقط ۱۰ درصد از بازار را در اختیار داشت. جان لگره عقیده داشت که اگر شرکت بتواند آن‌ها را وارد درگیری رقابتی کند، پیروز خواهند شد؛ اما رقابت با شرکت‌هایی که هرکدام ۵ میلیارد دلار در سال صرف تبلیغات می‌کنند و شما نمی‌توانید همچنین پولی صرف تبلیغات کنید به‌هیچ‌وجه کار آسانی نیست؟

جان لگره مدیرعامل تی موبایل می‌گوید: «وقتی کسب‌وکارمان را تغییر دادیم و شبکه را بازسازی کردیم، سعی کردیم نقاط تعارض با رقبا را پیدا کنیم. در هر داستانی یک شخصیت شرور وجود دارد و ما سعی کردیم رقیب شرورمان را پیدا کنیم و خیلی زود به شرکت AT&T رسیدیم. این شرکت حقوقی انحصاری برای ارائه خدمات آی‌فون داشت و مردم فکر می‌کردند این شرکت مزیت قیمت‌گذاری و خدمات به مشتری را در اختیار دارد؛ اما تحقیقات ما نشان داد مردم از AT&T نارضایتی‌هایی دارند.»

تی موبایل از همین فرصت استفاده کرد و قواعد جاری بازار را کنار گذاشت و در تبلیغات خود رقبا را به‌طور مستقیم موردحمله قرارداد. مثلاً یک نفر با سرویس پشتیبانی AT&T به اروپا سفرکرده بود و هزینه رومینگ هنگفتی روی دستش مانده بود. همین موضوع را پررنگ کردیم و آن را با طرح رومینگ بین‌المللی رایگان خودمان مقایسه کردیم.

به همین منوال نیز شرکت هواپیمایی ساوت وست توانست سهم بازار خود را با استراتژی «پرواز بدون چمدان‌» به دست آورد، اما خطوط هوایی بزرگ‌تر نتوانستند با این استراتژی مطابقت داشته باشند زیرا در کوتاه‌مدت به هزینه‌های چمدان به عنوان درآمد متکی هستند. با این حال، در بلندمدت، این امر بر کاهش سرقفلی مصرف کننده تأثیر می گذارد.

آماده‌سازی و برنامه‌ریزی برای چرخش از منظر جودو به معنای استفاده از آگاهی موقعیتی و مکانی برای فکر کردن در مورد مکان و زمان برای تغییر حرکات تهاجمی است. این موضوع به یک شرکت اجازه می دهد تا از فرصت جدیدی برای حمله استفاده کند. به ویژه استارتاپ ها باید از موقعیت، شرایط و چشم اندازهای خود برای پیشرفت با اتخاذ رویکردهای جدید آگاه باشند.

گاهی اوقات، طرح اولیه به موفقیتی که در ابتدا تصور می شد منجر نمی شود. با نگاه کردن به فرصت‌های به‌وجود آمده، شرکت می‌تواند جایگاه خود را با رویکردی جدید بهتر کند. به همین دلیل است که اصطلاح چرخش (pivoting) معمولاً در مفهوم مثبت در محافل استارتاپ استفاده می شود.

 

تاکتیک تکنیک اجرایی استراتژی جودویی

تکنیک های کاربردی در استراتژی جودویی

همچون بسیاری از استراتژی های متدوال در بازار، استراتژی جودویی نیز تاکتیک هایی دارد که باید بدان توجه داشت و با مهارت لازم آنها را در مواقع مناسب پیاده سازی نمود. در ادامه چند تاکتیک مهم از استراتژی جودویی آورده شده است که به شرح ذیل می باشد:

تکنیک اول: وقتی توسط حـریف کشیده می شوید، وی را هل دهید

چسبیدن به حریف و جلوگیری از مقــــابله به مثل او به شما کمک می کند احتمال حمله و یا تاثیر آن را به حداقل برسانید. فن هل دادن رقیب درحین کشیده شدن، درواقع به شما کمک می کند که نیرو و یا حرکات بدن رقیب را به سود خود به کار برید و یک قدم جلو بیفتید. درواقع، با افزودن محصولات، خدمات و فناوری رقیب به حمله خود، می توانید تعادل وی را بر هم بزنید و او را با یک انتخاب دردناک و ناخوشایند مواجه سازید: که یا باید استراتژی اولیه اش را رها کند و یا شکست آن رانظاره گر باشد.
شرکت جدید درایپرز که در تجارت پوشک بچه فعالیت دارد، در دهه ۱۹۸۰ وارد بازار شد. درایپرز با شرکت پروکتر و گمبل که پیشگام بازار بود وارد رقابت شد. درایپرز به منظور رقابت با “پروکتر و گمبل”، محصولی با کیفیت و قیمت پایین تر به بازار عرضه کرد و همچنین برای مشتریان این حق را قائل شد که میان مارک های ساده پوشک بچه و مارک پمپرز که گرانتر بود یکی را انتخاب کنند. وقتی که محصولات شرکت درایپرز وارد بازار ایالت تگزاس شد، پروکتر و گمبل با قدرتی عجیب به مبارزه با آن پرداخت. “پروکتر و گمبل” کوپن هایی را با تخفیف دو دلاری در ایالت تگزاس توزیع کرد. درایپرز قادر نبود چنین کوپن هایی را چاپ و در سراسر ایالت توزیع کند اما دیوید پیتاسی – رئیس هیئت مدیره درایپرز – که به تازگی خواندن کتابی درمورد جودو را به اتمام رسانده بود به یک پاسخ خلاقانه دست یافت. “درایپرز” به جای اینکه سعی کند تا با تهاجمات “پروکتر و گمبل” مقابل کند از حملات رقیبش استفاده کرد و یک مبارزه تبلیغاتی را در سراسر تگزاس آغاز کرد تا به مصرف کنندگان بگوید که کوپن های تخفیف “پروکتر و گمبل” قابل استفاده برای خرید محصولات “درایپرز” هم هستند و بدین ترتیب درصد فروشش را بالا برد. در مدت چند هفته فروش محصولات “درایپرز” در فروشگاههای تگزاس حتی به ۱۵ برابر افزایش یافت. درایپرز” با مهارکردن حرکات حریفش از “پروکتر و گمبل” برای پرداخت هزینه مبارزات تبلیغاتی اش استفاده کرد. اگر شرکت “درایپــرز” همانند شرکتهای جدیدالتأسیس و بی تجربه حالت ستیـزه جویانه به خود می گرفت بی تردید در برابر حرکات حریف می بایست تسلیم می شد.

تکنیک دوم: از مقابله به مثل خودداری کنید

گاهی اوقات با چسبیدن به حریف می توانید انگیزه هایش را برای یک نبرد رودررو کاملاً تغییر دهید. اگرچه اغلب علی رغم همه تلاشهای شما، یک شرکت رقیب درنهایت تصمیم می گیرد که حمله کند. هنگامی که این اتفاق می افتد حفظ تعادل خود نوعی مبارزه است. نیروی اراده و جرأت به شما می گوید که هر حرکت را هماهنگ کنید. غریزه شما تلاش می کند از غلبه حریف بر شما جلوگیری کند. اما به عنوان یک جودو – استراتژیست، آخرین چیزی که اتفاق می افتد این است که در یک مبارزه تلافی جویانه و یا یک جنگ فرسایشی درگیر شوید. بنابراین، قبل از اینکه تصمیم بگیرید که چه حملاتی را و چگونه انجام دهید باید حریفتان را به دقت بشناسید.
در مواردی، شما به راحتی می توانید برتری رقیبتان را خنثی کنید و مجدداً قدرت را به دست بگیرید. اما اگر هماهنگی با حرکات رقیب به معنی واردشدن به جنگی فرسایشی باشد و یا به آزمایش قدرت تبدیل شود، در برابر این حس که شما را تــرغیب به نبرد تلافی جویانه کند، مقاومت کنید.

در سال ۱۹۹۲، شرکت نوول حدود دوسوم بازار سیستم های عامل شبکه را تحت کنترل خود داشت. علی رغم حمله های مکرر شرکت مایکروسافت– که ازنظر بزرگی چهار برابر “نوول” بود – “نوول” کاملاً در کنترل بازار سیستم عامل شبکه در آن زمان موفق بود. اما ری نوردا، رئیس هیئت مدیره شرکت NOVELL اشتباه خطیری مرتکب شد. وی به خاطر حملات مایکروسافت به تجارت اصلی اش تصمیم گرفت به یک رقابت رودررو دست زند و نبرد در قلمرو کاری رقیبش را آغاز کرد

تکنیک سوم: بچسب به حریف

با چسبیدن به حریف، زودتر از اینکه او اقدام به این کار کند در رقابت و مبارزه پیشدستی کنید: پیروزشدن ذاتاً نیازمند این نیست که شما در یک رقابت رودررو بجنگید. با این تکنیک شما بدون اینکه بجنگید فرصت پیروزی خود را افزایش می دهید. همچنین می توانید روابطی را با رقبای کنونی و یا رقبای آینده به وجود آورید که فضای مانور آنها را محدود کند و یا به شما اجازه دهد از آنها بهره ببرید. هر دو این کارها توانایی آنها برای حمله به شما را در آینده کاهش می دهد. راههای بسیاری برای چسبیدن به حریف وجود دارد. اگر می خواهید که از نبرد در آینده جلوگیری کنید، با رقبای آینده تان شریک شوید و یا قرارداد همکاری امضا کنید.
چنـــــدین شرکت الکترونیک برای مصرف کنندگان ژاپنی این روش را در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ انتخاب کردند و با این کــار دست و پای رقیبان بزرگتر آمریکایی خود را با تولید محصولاتی با مارک محصولات رقبایشان و فروش آنها با قیمتهای پایین تر بستند. در بسیاری از موارد این تاکتیک ها شامل چیزی می شوند که زبان حرفه ای استراتژی مدرن آن را همکاری می نامند. اما به خاطر داشته باشید که هدف اصلی چسبیدن به رقیب این است که شما از موقعیت خود در رقابت دفاع کرده و آن را تقویت کنید.

تکنیک چهارم: فن سگ خانگی کوچک (PUPPY DOG PLOY)

درهر نوع رقابت، اولین هدف شما این است که در بازی بمانید. بنابراین، استراتژی جودویی به مبارزان توصیه می کند تا یک رفتار حدوسط از خود بروز دهند و از مبارزات رودررو که احتمال پیروزی شان کم است خودداری کنند. این توصیه به مذاق خیلی از مدیران خوش نمی آید. در یک بازار شلوغ اغلب گفته می شود، شما باید فریاد بزنید تا دیگران صدای تان را بشنوند. شما باید جسور باشید تا بتوانید مشتری را جذب کنید و اعتبار بیابید و اغلب این به معنی حمله رودررو و مستقیم با غولهای بازار است.
برای پیشرفت در بازار باید به کاری دست بـــزنید که مشتریان، شرکا و گاهی اوقات رسانه ها نیز شما را باور کنند. این جنبه قضیه مخصوصاً در تجارت (BUSINESS-TO-BUSINESS)B۲B و در بخشهایی از بازار که اثرات فناوری اطلاعات بسیار قوی هستند، کاملاً صحیح است. اما در بیشتر موارد، دستیابی به این هدف بدون شروع و یا زمینه سازی حمله مستقیم و رودررو نیز امکان پذیر است.
برای اثبات این مطلب به پیشرفت سریع شرکت کاپیتال وان توجه کنید که یکی از بزرگترین و پردرآمدترین توزیع کنندگان کارت اعتبای در آمریکاست و کمتر از ۱۰ سال سابقه دارد. همان طور که یکی از مدیران سابق شرکت اظهار داشت: این موفقیت به طور عمده به خاطر توانایی خود شرکت برای سری و کاملاً محرمانه نگاه داشتن فعالیتهای شرکت است”.(۶) این شرکت با اعلام محصولاتش و تبلیغات دیگری که برای معرفی محصولاتش انجام داد از مبارزه مستقیم با رقبا خودداری کرد. کاپیتال وان با این تمهیدات تقلید از محصولاتش که دارای کیفیت بالایی بودند را برای رقبا غیرممکن ساخت، درنتیجه شرکت در بسیاری از بخشهای بازار که پیشگام آنها بود، با رقابت مستقیم اندکی مواجه شد.
به عنوان مثال می توان از شرکت نت اسکیپ نام برد که فن سگ خانگی کوچک را نپذیرفت و شکست خورد. نت اسکیپ به عنوان رقیب ضعیفی که بر رقیب قدرتمندتر غلبه می کند در آغاز مبارزه خود را مطرح کرد و به مایکـــروسافت لقب “ستاره مرده” داد و پیش بینی کرد که WEB باعث می شود WINDOWS منسوخ شود. این رده بندی جسورانه شرکت نت اسکیپ، در رقابت برای کسب شهرت به آن کمک کرد و برای مدتی شرکت درگامهای اولیه اش به موفقیتهای قابل ملاحظه ای دست یافت، اما پس از گذشت زمان طولانی تری خطر آشکارتر شد.
این خودنمایی شرکت نت اسکیپ باعث شد که اینترنت به عنوان بالاترین اولویت در بین ۲۰ اولویت برتر بیل گیتس قرار گیرد و موفقیت نت اسکیپ را به عنوان دشمن شماره یک مایکروسافت به خطر بیندازد.
شناخت فضای رقابتی: درحالی که فن سگ خانگی کوچک عمدتاً درمورد دفاع است، درتکنیک شناخت فضای رقابتی واردعمل می شوید. اینجا جایی است که با مشخص کردن یک فضای رقابتــــــی می توانید پیشگام این معرکه شوید. بسیاری از شرکتها با یادگیری اینکه چگونه در یک سری مهارتهای کلیدی مانند کاهش هزینه ها و… سرآمد باشند به پیشرفت قابل ملاحظه ای دست می یابند. رقابت با یک رقیب قدرتمند در چیزی که او در انجام اش مهارت زیادی دارد و آن را به بهترین نحو انجام می دهد، نتیجه اش باخت است. اما هر قهرمان نقاط ضعفی هم دارد که وجود این نقاط ضعف اغلب به این علت است که او شدیداً بر قدرتهای اصلی اش سرمایه گذاری کرده و آن را ارتقا داده است. با استفاده از این نقاط ضعف می توان بر حریف غلبه کرد.

تکنیک پنجم: حرکات سریع پی در پی نهایی

با ترکیب دو تکنیک اول حرکت، شما فرصت می یـابید که به دنبال آن، برای تقویت موقعیت تان از انجام حملات پی درپی استفاده کنید. یک روز در آینده ای نه چندان دور و هم اکنون و در این روزهای کنونی، رقبای شما حقیقت را در مورد فن سگ خانگی کوچک درخواهند یافت و به یک فضای رقابتی جدید خواهندپرداخت و تلاش می کنند تا از مزیتهای اندازه و قدرت بالاتر خود استفاده کنند. با انجام حرکات سریع و پی در پی نهایی می توانید این روز را به تعویق بیندازید و از پیشگام بودن در بازار نهایت استفاده را ببرید.
شرکت پام کامپیوتینگ تا اندازه ای سرمشق استفاده از این روش است. این شرکت برای اینکه بر مایکروسافت و متحدانش غلبه کنند، خود را تبدیل به یک هدف متحرک کرد و حداقل سالی یک بار محصولات جدیدی تولید و وارد بازار کرد. سه تمرین کلیدی به این شرکت کمک کرد تا با سرعت پیشرفت کند.
اول، برخلاف بسیاری از شرکتهای با فناوری بالا، از تنظیم کردن فهرست بلندبالای آرزوها که ممکن بود معرفی یک محصول به بازار را ماهها و یا حتی سالها به تعویق بیندازد خودداری کرد، درواقع سعی کرد تا برنامه های واقع بینانه تری تنظیم کند. پام کامپیوتینگ از همان آغاز از مدیرانی بهره مند بود که ما آنها را مدیران سطح پنجم (FIFTH LEVEL MANAGERS) می نامیم. این شرکت در سال ۱۹۹۶ برگ برنده خود را رو کرد، کاری که تعجب همگان را برانگیخت، یعنی نرم افزار SOURCE CODE را انتشار داد. این تصمیمات باعث شد که شرکت پام کامپیوتینگ بتواند درکمتر از ۳ سال تقریباً ۸۰ درصد سهم بازار را از آن خود کند. اما چیزی که موثرترین عامل در حرکات نهایی پام کامپیوتینگ بود،توانایی اش در پیشرفت سریع بدون از دست دادن تعادل بود.

 

جمع بندی

استراتژی جودویی در کسب و کار از اندازه کوچکتر شرکت به عنوان مزیت نسبت به رقبای بزرگتر استفاده می کند. شرکت‌های کوچک معمولاً می‌توانند سریع‌تر و زیرکانه‌تر به تغییرات بازار واکنش نشان دهند، که ممکن است به آنها اجازه دهد سهم بازار را بربایند. استراتژی جودویی تغییرات در بازار را از طریق ارائه محصولات جدید پیش بینی می کند و از آنها استفاده می کند.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع استراتژی جودویی  برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

 

تئوری نظریه محدودیت ها چیست

نظریه محدودیت ها چیست؟

در این مقاله قصد داریم تعریف دقیقی از نظریه محدودیت ها (Theory of constraints)  ارائه نماییم و جوانب مختلف از آن را مورد بررسی قرار دهیم. در ادامه مروری بر تاریخچه پیدایش نظریه محدودیت ها خواهیم داشت و ماهیت آن را تشریح می‌کنیم. برای درک بهتر موضوع سعی می کنیم تا زوایای اجرایی نظریه محدودیت ها را بررسی کنیم و علاوه بر نحوه اجرای آن، نکات اجرایی و دام های عملیاتی را  تشریح خواهیم کرد.

 

تعریف نظریه محدودیت ها چیست؟

نظریه محدودیت ها مجموعه‌ای از ابزارهایی است که به مدیران اجازه می‌دهد تا تنگناها، گلوگاه ها  یا محدودیت‌ها را در فرآیندهای شرکت‌شان شناسایی نمایند و سعی در برطرف نمودن آن کنند. محدودیت ها باعث می شود تا سازمان از دستیابی به سطوح بهره‌وری بالاتر باز بماند و نتواند رشد دلخواه را رقم بزند. نظریه محدودیت ها معتقد است که هر سیستم لااقل دارای یک محدودیت است و وجود محدودیت ها نشان دهنده ظرفیت برای رشد و انجام تغییرات ثمر بخش است. این ابزار بیان می‌کند که در هر سیستمی حداقل یک عامل تاثیرگذار بر عملکرد وجود دارد که در واقع همین عامل، ضعیف‌ترین حلقه سازمانی به شمار می‌آید و مانع رشد می شود.

چه زمانی از آن استفاده کنید

  • زمانی‌که می‌خواهید تنگناها و گلوگاه ها را در یک فرآیند تولیدی تشخیص دهید.
  • زمانی‌که می‌خواهید راه هایی را برای کارآمدتر کردن فرآیند تولید ایجاد نمایید.

 

تاریخچه پیدایش نظریه محدودیت‌ها

اصطلاح «نظریه محدودیت‌ها» در سال ۱۹۸۴ توسط الی گلدرات (eli goldratt) در یکی از پرفروش ترین کتاب های کسب و کار یا نام پرفروش‌اش «هدف» معرفی شد. با این حال، ایده اصلی و زیربنایی که کتاب بر اساس آن ها ساخته شده، بسیار قدیمی است. در دنیای کسب و کار، ایده ها را می توان از نوآوری های اولیه در فرآیند تولید دنبال کرد؛ به عنوان مثال، معرفی خط مونتاژ توسط هنری فورد در اوایل دهه ۱۹۰۰ انجام شد، و سپس به سمت تولید به هنگام یا تولید در لحظه حرکت کرد که توسط تویوتا و سایر شرکت های ژاپنی در دهه ۱۹۶۰ اجرا گردید. تمام این نوآوری ها در مورد تلاش برای کارآمدتر کردن فرآیند تولید بود. مهندسان فرآیند قبلاً در مورد “تعادل خط” صحبت می کردند، که یک روش غیررسمی برای بیان رفع محدودیت ها بود و بعبارتی آنها نیز بر این باور داشتند که گلوگاه ها باید از بین بروند.

نظریه محدودیت‌های گلدرات اساساً بسیاری از این ایده‌ها را به رسمیت بخشید. از منظر نظری، ایده‌های گلدرات بر مفهوم «پویایی سیستم‌ها» استوار است که در اواخر دهه ۱۹۵۰ از طریق کار پیشگام جی فورستر ظهور کرد. پویایی سیستم ها روشی برای درک چگونگی تعامل اجزای یک سیستم با یکدیگر است، به ویژه زمانیکه با استفاده از حلقه های بازخورد مثبت و منفی بتوان نتایج غیر قابل پیش بینی را تا حدودی سنجید.

 

بیشتر بخوانید: شش سیگما چیست؟

 

نظریه محدودیت ها چیست؟

کسب و کارها با تکیه بر گروهی از فرآیندهای مرتبط و نزدیک به هم، منابع را به خدمات یا محصولات قابل فروش تبدیل می کنند. بر اساس نظریه محدودیت ها، هر سازمان حداقل یک محدودیت با خود به همراه دارد. این محدودیت باعث می شود تا سازمان از دستیابی به اهداف خود باز ماند. این بازماندگی می تواند در قالب از دست دادن سود بیشتر و  یا سهم بازار بیشتر نمود پیدا کند. محدودیت‌های متفاوتی در قرایندهای تولیدی وجود دارد، مانند گلوگاه هایی که در سیستم تولید به دلیل کمبود نیروی انسانی یا قطعات، و محدودیت‌های غیرتولیدی وجود دارد و ممکن است اثربخشی تیم فروش را در بستن قرارداد یا معاملات دچار مشکل نماید. حتی تنگنا یا گلوگاه می تواند در اثر این واقعیت پدید آید که تقاضای بازار رو به کاهش بوده است و نهایتا باعث شده که زنجیره تأمین مختل گردد.

نظریه محدودیت ها ابزارهایی را در اختیار مدیران قرار می دهد تا محدودیت ها را در سازمان شناسایی کنند، با آنها مقابله نماید و نهایتا هر چه سریعتر آنها را بطور کامل رفع کنند. به گفته گلدرات، علیرغم آنچه که هر مدیر فکر می کند، محدودیت های کمی در سازمان ها وجود دارد که واقعا باعث بروز مشکل می شوند. با این وجود، این ابزار توجه مدیران را به یک محدودیت خاص هدایت می‌کنند و این تمرکز محدود به طور کلی منجر به بهبود می‌شود. محدودیت ها باید هر کدام بطور خاص مورد واکاوی قرار گیرند و با در نظر تمامی جوانب آن، سعی بر آن گردد تا محدودیت در گلوگاه ها بطور کامل رفع شود.

 

چطور از نظریه محدودیت ها استفاده کنیم؟

بکارگیری نظریه محدودیت ها شامل یک فرآیند پنج مرحله ای است:

  1. محدودیت ها را شناسایی کنید: محدودیت در واقع بخشی از یک سیستم است که “ضعیف ترین حلقه” آن محسوب می شود. این می تواند یک محدودیت فیزیکی (مانند حمل و نقل به موقع قطعات در کارخانه) یا یک سیاست باشد (به عنوان مثال قوانین اتحادیه‌ای که تعداد ساعات کار در هفته را محدود می کند).
  2. تصمیم بگیرید که چگونه از محدودیت ها استفاده کنید: شما باید تلاش کنید تا از حداکثر ظرفیت ممکن را از یک مؤلفه محدود کننده استفاده کنید و بهره مفید را از آن بدست آورید. این امر می تواند تحت لوای ایجاد یک تغییر یا به روزرسانی انجام شود که در هر صورت متحمل هزینه خواهد بود ولی برطرف نمودن آن سود قابل توجهی را ایجاد می کند. به عنوان مثال، ممکن است زمان خرابی یک عملیات گلوگاه شده را کاهش دهید یا بطور کل آن را حذف کنید. این کار هزینه های خود را در بر دارد ولی نهایتا بهره وری را افزایش می دهد.
  3. هر عامل دیگری را تحت کنترل قرار دهید: سایر مؤلفه‌های (غیر محدودیتی) سیستم را تنظیم کنید تا به مؤلفه محدود شده اجازه دهد با حداکثر اثربخشی کار کند. هنگامی که این کار انجام شد، سیستم کلی ارزیابی می شود تا مشخص گردد که آیا محدودیت به اجزای دیگر نیز منتقل شده است یا خیر. اگر محدودیت بطور کامل حذف شده باشد، می توانید به مرحله پنج بروید.
  4. رفع محدودیت را قوت دهید: اقدامات بیشتری برای حذف محدودیت انجام دهید. در اغلب موارد این فعالیت شامل تغییرات عمده است و سرمایه گذاری قابل توجهی را می طلبد. این مرحله تنها در صورتی لحاظ می گردد که مراحل دو و سه موفقیت آمیز نبوده باشد.
  5. بازگشت به مرحله اول: پس از رفع محدودیت، برای شناسایی محدودیت بعدی به ابتدای چرخه باز می گردید. با این حال، باید از عوامل فرهنگی یا اجتماعی که اغلب مانع تغییر در یک محیط سازمانی می‌شوند، بطور کامل آگاه باشید؛ از همین رو شما باید سرعت عمل خود به‌گونه‌ای تنظیم نمایید که دیگران بتوانند با شما همراه باشند. به بیانی ساده تر شما برای رفع محدودیت ها می بایست همگام با افراد و فرهنگ سازمان گام بردارید تا بتوانید محدودیت ها را بطور کامل حذف کنید.

 

شناسایی گلوگاه تولید با نظریه محدودیت

 

هنگام استفاده از نظریه محدودیت ها به عنوان مدلی برای بهبود کارایی یک فرآیند تولید، اقدامات زیر بیشترین اهمیت را خواهند داشت:

توان عملیاتی: توان عملیاتی یا خروجی کار نرخی است که نشان می دهد چقدر پول از طریق فروش یک محصول یا خدمات وارد سازمان می شود.

موجودی: معیاری از سرمایه در گردش و سرمایه گذاری مرتبط با عملیات، از جمله تأسیسات، تجهیزات و اقلام سنتی در «موجودی» است که شامل مواد خام، موادی که در فرآیند تولید قرار دارند و کالاهای نهایی.

هزینه عملیاتی: به هر چیزی اطلاق می شود که شرکت برای تبدیل موجودی خود به توان عملیاتی خرج می‌کند، هزینه‌هایی همچون هزینه های مستقیم با نیروی کار، هزینه‌های برق و سیستم گرمایش، هزینه نگهداری منابع و استهلاک ماشین‌های مورد استفاده در خطوط تولید، که همه آنها جزو هزینه های عملیاتی سازمان لحاظ می گردند.

این سه معیار به یکدیگر وابسته هستند، به طوری که تغییر در یکی از این متغیر ها می تواند به طور خودکار منجر به تغییر یک یا دو مورد دیگر شود. هدف نظریه محدودیت ها را می توان در یک جمله این طور خلاصه کرد: “به حداکثر رساندن توان عملیاتی در حالی که موجودی و هزینه عملیاتی به حداقل ممکن برسند.

بیشتر بخوانید: زنجیره سودآوری خدمات چیست؟

 

نکات مهم اجرایی

قبل از اجرای تئوری محدودیت ها در شرکت خود، با در نظر گرفتن هدف نهایی شروع کنید و به سمت عقب حرکت کنید. به عنوان مثال، برای کاهش گلوگاه ها و تنگنا ها در جریان کار خدمات، ممکن است متوجه شوید که پاسخ به نظر ساده است و مشکل را متوجه شدید و بسادگی قابل حلی است؛ بطوریکه اگر برای رفع محدودیت بخواهید شیفت های جمعه توسط دونفر در یک زمان پوشش داده شود، می توانید با برنامه ریزی مجدد این کار را انجام دهید و مطمئن شوید که مشکل حل شده است؛ که انجام این موضوع خیلی ساده به نظر می رسد. در یک سیستم تولیدی، با دادن اطلاعات در لحظه به کارکنان خط تولید و صحبت در مورد عیوب ایجاد شده، می‌توان قبل از تشدید مشکل، تغییراتی ایجاد کرد که خود کارکنان این کار را به درستی مدیریت کنند. در تمام این موارد، منطق اصلی یکسان است: بزرگترین محدودیت را شناسایی کنید و سپس به دنبال ساده ترین راه ممکن برای غلبه بر آن باشید؛ نیازی نیست شتابزده و با هزینه گزاف یک محدودیت رفع کنید.

 

دام های عملیاتی

در حالی که نظریه محدودیت ها به عنوان روشی برای تشخیص و اصلاح ناکارآمدی ها در یک فرآیند تولیدی می تواند بسیار ارزشمند باشد، اما محدودیت هایی نیز با خود به همراه دارد. یکی از نکاتی که باید در نظر داشت این است که محدودیت ممکن است خارج از کنترل شما باشد. برای مثال، مشتریان ممکن است دیگر نخواهند از محصولات شما خریداری نمایند، یا الزامات قانونی یا مقررات ممکن است میزان مجاز فروش شما را محدود کند. در چنین مواردی، شما می توانید برای غلبه بر محدودیت تلاش کنید، اما باید بدانید که قدرت شما برای انجام این کار، خود محدود است و نمی توانید هر کاری که به نظر درست است را انجام دهید.

نکته دیگری که باید به خاطر بسپارید این است که نظریه محدودیت ها در واقع مدلی مبتنی بر کارایی است: در مورد سریعتر و با هزینه کمتر یک سیستم موجود کار می کند. اگر مشکلی که شرکت شما با آن مواجه است یک مشکل استراتژیک‌ است. برای مثال، تلاش برای رقابت در بازاری که با تغییرات تخریب کننده و نوآوری های برهم زننده مواجه است، بهتر است از سایر مدل‌های مدیریتی  استفاده کنید زیرا آنها بیشتر به شما کمک خواهند کرد.

 

خلاصه نظریه محدودیت ها

نظریه  محدودیت ها در حقیقت یک تکینک استراتژیک است که به شرکت برای ایجاد بهبود اثر بخش در عوامل اصلی سازنده موفقیتش (از طریق توجه به چرخه عمر، نرخ گردش مواد و نرخ تبدیل مواد اولیه به کالای تکمیل شده) کمک می کند. فرایند تفکر در نظریه محدودیت ها به عنوان ابزاری برای حل مسئله، تشخیص و از بین بردن محدودیت ها، ذهنیت ها و راههای سنتی موجود مورد استفاده مدیران قرار می گیرد.

فلسفه ی اصلی نظریه محدودیت ها، استفاده بهینه از محدودیت ها و گلوگاه های تولید است. نظریه محدودیت ها به سیستم تولیدی شرکت های صنعتی به عنوان رشته ای از فرآیندهای مرتبط، مانند حلقه های یک زنجیر می نگرد. یک زنجیره هنگامی تقویت می شود که ضعیف ترین حلقه ی آن تقویت شود. معمولا فرآیند ساخت محصول در ایستگاه های مختلف تولیدی انجام می شود که باید همگی به درستی کار کنند تا خروجی دلخواه رقم بخورد.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع نظریه محدودیت ها برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

زنجیره سودآوری خدمات در کسب و کار چیست

زنجیره سودآوری خدمات چیست؟

در این مقاله قصد داریم تعریف دقیقی از زنجیره سودآوری خدمات (service-profit chain)  ارائه نماییم و جوانب مختلف از آن را مورد بررسی قرار دهیم. در ادامه مروری بر تاریخچه پیدایش زنجیره سودآوری خدمات خواهیم داشت و ماهیت آن را تشریح می‌کنیم. برای درک بهتر موضوع سعی می کنیم تا زوایای اجرایی زنجیره سودآوری خدمات را بررسی کنیم و علاوه بر نحوه اجرای آن، نکات اجرایی و دام های عملیاتی را  تشریح خواهیم کرد.

تعریف زنجیره سودآوری خدمات

زنجیره سودآوری خدمات عمدتاً در شرکت‌های بخش خدمات، مانند خرده‌فروشان، رستوران‌ها، هتل‌ها و خطوط هوایی استفاده می‌شود. این مدل، پیوندهای علّی کلیدی بین سطوح خدمات کارکنان، مشتریان راضی و سودآوری شرکت را توصیف می‌کند و نشان می‌دهد زمانیکه کارمندان متعهد برای شما کار کنند، این موضوع چقدر می تواند برای شما مهم باشد.

زنجیره سودآوری خدمات بیان می کند که کیفیت خدمات داخلی شرکت موجب رضایت کارکنان و در نتیجه ارائه خدمات مناسب تری به مشتریان خواهد شد. در زمانی که ارائه ارزش برای مشتری افزایش می یابد، رضایت مشتری به وجود آمده موجب وفاداری مشتری خواهد شد. این مشتریان وفادارند که سودآوری یک شرکت خدماتی را تضمین خواهند کرد.

چه زمانی می‌توانید از آن استفاده کنید

  • زمانیکه می خواهید عوامل سودآوری خود را در یک محیط خدماتی شناسایی کنید.
  • زمانیکه می خواهید مشکلات مربوط به حفظ مشتریان و وفادارسازی آنها را تشخیص دهید.
  • زمانیکه می خواهید مشکلات روحی کارکنان و نفرات کلیدی را تشخیص دهید.

تاریخچه پیدایش زنجیره سودآوری خدمات

زنجیره سودآوری خدمات در دهه ۱۹۹۰ توسط گروهی از اساتید دانشکده بازرگانی هاروارد: جیمز هسکت، توماس جونز، گری لاومن، ارل ساسر و لئونارد شلزینگر توسعه یافت. در عین حال اصطلاح زنجیره سودآوری خدمات به طور رسمی در سال ۱۹۹۴ معرفی شد. معرفی این مدل بر اساس سال‌ها تحقیقی شکل گرفت که ارتباط بین کیفیت خدمات ارائه شده توسط یک شرکت و عملکرد بلندمدت آن را بررسی می‌کرد.

 

بیشتر بخوانید: تحلیل حساسیت چیست

 

زنجیره سودآوری خدمات چیست؟

قبل از تعریف زنجیره سودآوری خدمات باید یک نکته مهم را بدانیم. شرکت‌هایی که خدماتی را به بازار ارائه می دهند نسبت به شرکت‌هایی که محصولات تولید می‌کنند و می‌فروشند، می بایست بیشتر درمورد عوامل موفقیت بلندمدت خود تعمق کنند. بسیار واضح است که یک خدمت با کیفیت بالا مستقیماً می تواند به موفقیت های بزرگی در بلندمدت ختم شود. به عنوان مثال، مسئول پذیرش یک هتل تمام تلاش خود را می کند تا به شما کمک نماید که بهترین انتخاب را انجام دهید. او به شما راهنمایی می کند که چه چیزی خوب است؛ اما نکته ای که ما باید بدان توجه داشته باشیم آن است که بفهمیم چه چیزی باعث می شود مسئول پذیرش به این سبک و سیاق عمل کند و پیامدهای این سبک و سیاق کاری چیست.

زنجیره سودآوری خدمت یک چارچوب فراگیر است که پیوندهای علّی را در مدل کسب و کار شرکت های خدماتی توضیح می دهد. در واقع این روش، عوامل کلیدی را که باید مدیریت کنید را به شما نشان می دهد و نحوه تأثیرگذاری آنها بر یکدیگر و اقداماتی که باید بر روی آنها تمرکز بیشتری اشته باشید را برای شما به طور واضح مشخص می کند.

چگونه از مدل زنجیره سودآوری خدمت استفاده کنیم؟

با مشخص نمودن عناصر در زنجیره سودآوری خدمت و پیوندهای بین عناصر کار شروع می شود و در نهایت به یک چارچوب بسیار عملی دست خواهید یافت که می‌تواند به شما کمک نماید تا تشخیص دهید که مسیر موفقیت شما چگونه خواهد بود و یا مشکلات در چه قسمت هایی پدید می آیند. سپس این موارد به شما کمک می کنند تا تغییراتی را که مستلزم بهبود استحکام زنجیره خدمات است را به درستی شناسایی نمایید و آن را به عنوان یک  موضوع کلی در سکب و کارتان لحاظ نمایید. پیوندهای کلیدی زنجیره که به عنوان پشوانه کاری در نظر گرفته می شوند، به شرح ذیل هستند:

وفاداری مشتری باعث سودآوری و رشد می شود: تحقیقات نشان داده است که بهبود ۵ درصدی در وفاداری مشتری منجر به بهبود ۲۵.۸۵ درصدی در سودنهایی می شود. این نقطه، مبدا و سرآغازی مهم برای درک کردن مفهوم زنجیره سودآوری خدمت است.

ارزش باعث وفاداری مشتری می شود: بر اساس تجربه خودتان، چه چیزی شما را به یک شرکت خدماتی مانند هتل، رستوران یا شرکت هواپیمایی وفادار می کند؟ از یک منظر، شما در حال دریافت ارزش هستید. به عنوان مثال، یا این ارزش را از برخورد کارکنان دریافت کرده اید یا کیفیت محصول. ارزش ایجاد شده توسط کسب و کار و دریافت آن از سمت مشتری، باعث ایجاد حس رضایت در مشتری می شود که به نوبه خود به وفادارسازی مشتری نیز تبدیل می شود.

بهره وری کارکنان ارزش را به همراه دارد: در حالی که اصل محصول در سبد ارزش پیشنهادی اکثر شرکت‌های خدماتی وجود دارد (مانند ارائه اتاق در هتل) ، معمولا این کیفیت خدمات مازاد است که ارزش دریافت شده از سمت مشتری را افزایش می دهد و رضایت مشتری را شامل می‌شود. بنابراین زمانی ارزش ایجاد می شود که کارکنان بخواهند در شرکت بمانند و مولد ارزش های والا باشند. سیاست ها و اقدامات شما به عنوان یک مدیر ارشد تأثیر مستقیمی بر حفظ کارمندان اصلی و تأثیرگذار دارد.

رضایت و وفاداری کارکنان باعث بهره وری می شود: بهره وری زمانی بالاتر می رود که کارکنان نسبت به شرکتی که در آن کار می کنند احساس خوبی داشته باشند. آنها آمادگی بیشتری برای دادن وقت اختیاری خود به کار خود دارند و خلق و خوی مثبت آنها بر دیگران تأثیر می گذارد.

محیط داخلی باعث رضایت و وفاداری کارکنان می شود: عوامل زیادی بر احساس کارکنان در مورد کارشان تأثیر می گذارد، از جمله کیفیت همکاران، شرایط کاری آنها، مشوق هایی که دریافت می کنند و نقش ها و فعالیت های خاصی که از آنها خواسته می شود تا اجرا نمایند. همه اینها چیزهایی هستند که در نهایت تحت کنترل رهبران ارشد سازمان قرار می گیرد و یک مدیر خوب باید محیط را به گونه ای طراحی کند که بستر برای رضایت و وفاداری کارکنان ایجاد شود.

رهبری سازمانی زیربنای موفقیت زنجیره‌ای است: زیربنای زنجیره سودآوری خدمات، سیاست‌ها و اقدامات رهبران شرکت است. رهبران تعیین می کنند که کار چگونه تنظیم می شود، چه اقداماتی باعث پاداش یا تنبیه می شود، و همچنین تعیین می کنند که چه کسی را استخدام نمایند و چگونه استخدام های خود را مدیریت کنند. آنها هستند که تصمیمات نهایی را می گیرند و متناسب با شرایط تفویض اختیار انجام می دهند.

 

بیشتر بخوانید: برند چیست؟ انواع برند کدامند؟

 

نکات مهم اجرایی

شما نمی توانید فقط بر روی یک ایده تمرکز کنید و آن را تا حصول نتیجه انجام دهید به طور مثال، ارائه انگیزه های بهتر برای کارکنان یا بهبود خدمات به مشتریان می تواند یکی از کارهایی باشد که می بایست بطور خاص انجام دهید و آن را به ثمر دهی برسانید. با انجام درست همین ایده، شما می توانید نتایج مورد انتظار را در سراسر زنجیره خدمات سودآوری مشاهده نمایید. تنها در صورتی که تغییرات در شاکله سیستم کسب و کارتان جاری شوند، بهبود حاصل خواهد شد. احقاق این امر نیازمند اقدامات یکپارچه در راستای اهداف کلی است و باید بدان نگاهی جامع داشت.

با این حال، اگر می خواهید انتخاب نمایید که از کجا شروع کنید، منطقی است که اول از همه روی بهبود کیفیت محیط کاری داخل کسب و کار یا سازمان‌تان  تمرکز کنید. اگر یک محل کار حمایتی و جذاب بسازید، و فرصت‌های آموزشی و ارتقاء را برای اکثر افراد فراهم کنید، قاعدتا کارکنان شاد، پویا و سازنده خواهید داشت و همین کار به سایر حلقه‌های زنجیره سودآوری سرایت پیدا می‌کند. این نکته برای شرکت هایی که تمایل دارند با کاهش هزینه ها، راه میانبری برای بهبود عملکرد بیابند که در یک بازه زمانی کوتاه، نتایج آن مشاهره شود، می تواند بسیار حائز اهمیت باشد.

شایان ذکر است که زنجیره سودآوری خدمات در ابتدا برای شرکت های خدماتی توسعه یافته است، اما به طور چشمگیری شرکت های محصول محور از این مدل استفاده کردند زیرا در موارد متعددی، کسب و کارهایی که فروش محصولات را در دستور خود قرار داده اند نیز باید خدمات جانبی و تکمیلی را به مشتریان خود ارائه نمایند.

(به عنوان مثال، فرض کنید که می خواهید که یک خودرو خریداری نمایید. خدماتی که از فروشنده دریافت می کنید، رفتار پزسنل نمایندگی و حتی گاراژی که خودرو را به شما تحویل می دهد، همگی تأثیر به سزایی بر ارزش درک شده شما خواهند داشت. بنابراین این ایده ها در واقع می توانند برای بسیاری از شرکت ها سودمند باشد و در بیشتر بخش ها اعمال شوند.

دام عملیاتی

کلید واژه «زنجیره» در اینجا بسیار مهم است زیرا سیستم در حالت ایده آل، به خوبی ضعیف‌ترین حلقه‌اش کار می‌کند. برای مثال، اگر نزخ ریزش کارمندان شما واقعاً زیاد باشد یا کارمندانی غیرفعال در سازمان دارید، پایش و بهبود نرخ وفادارسازی مشتری از شما وقت زیادی تلف می کند و نهایتا به نتیجه دلخواه نیز منجر نمی شود زیرا کارمندان شما انگیزه ای برای بهبود اوضاع ندارند. در آن شرایط، شما باید مشکل را با رضایت کارکنان برطرف کنید، شاید از طریق آموزش بهتر یا با قرار دادن مدیران ارشد موثرتر که بتوانند بهبود شرایط کاری را رقم بزنند. در مجموع شما باید عوامل اصلی و تأثیر گذار را شناسایی کنید و سعی در برطرف نمودن نقاط ضعف نمایید چنانچه موضوعات را نتوانید از یکدیگر تفکیک نمایید و شرایط سنج نباشید، نمی توانید از زنجیره سودآوری خدمات بهره بگیرید و باید حواس‌تان به کل زنجیره باشد. برای رسیدن به نتیجه دلخواه باید کل زنجیره به درستی کارشان را انجام دهند و نگاه جزیره ای سودمند نخواهد بود.

خلاصه ای از زنجیره سودآوری خدمات

زنجیره سودآوری خدمات بیان می کند که اگر کیفیت خدمات داخلی شرکت در حد مطلوبی باشد، موجب رضایت کارکنان از کار که انجام می دهند خواهد شد و این بدین معنی خواهد بود که کارکنان خدمات مناسبتری به مشتریان ارائه خواهند داد. رضایت کارکنان موجب حفظ و بالارفتن بهره وری کارکنان شده و موجب می شود تا ارزشی که به مشتریان ارائه می شود بالاتر رفته و ارائه خدمات بیرونی افزایش خواهد یافت. درست زمانی که ارزش برای مشتری افزایش می یابد، به دنبال خود رضایت مشتری را به وجود آورده و به احتمال زیاد منجر به وفاداری مشتری خواهد شد.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع زنجیره سودآوری خدمات برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

منابع:
تجزیه و تحلیل حساسیت چیست

تحلیل حساسیت چیست؟

در این مقاله قصد داریم تعریف دقیقی از تحلیل حساسیت ارائه نماییم و جوانب مختلف از آن را مورد بررسی قرار دهیم. در ادامه مروری بر تاریخچه پیدایش تحلیل حساسیت خواهیم داشت و ماهیت آن را تشریح می‌کنیم. برای درک بهتر موضوع سعی می کنیم تا زوایای اجرایی تحلیل حساسیت را بررسی کنیم و علاوه بر نحوه اجرای آن، نکات اجرایی و دام های عملیاتی را  تشریح خواهیم کرد.

 

تعریف تحلیل حساسیت

تحلیل حساسیت (Sensitivity Analysis) ابزاری برای ترسیم دامنه نتایج بالقوه حول یک تصمیم است و به ویژه زمانی مفید خواهد بود که در مورد متغیرهای کلیدی عدم قطعیت حاکم باشد. از آنجایی که ممکن است چندین متغیر متفاوت وجود داشته باشد که می توانند با یکدیگر تداخل داشته باشند، تحلیل حساسیت معمولاً از یک نرم افزار کامپیوتری کمک گرفته می شود.

تحلیل حساسیت به مطالعه تاثیرپذیری متغیرهای خروجی از متغیرهای ورودی یک مدل آماری گفته می‌شود.به عبارت دیگر روشی برای تغییر دادن در ورودی‌های یک مدل آماری به صورت سازمان‌یافته (سیستماتیک) است که بتوان تاثیرات این تغییرها را در خروجی مدل پیش‌بینی کرد.

 

چه زمانی می‌توانید از آن استفاده کنید

  • زمانیکه می‌خواهید با در نظر گرفتن ورودی‎های یک مدل خاص، درک بهتری از نحوه عملکرد یک طرح پیشنهادی داشته باشید،.
  • زمانیکه می‌خواهید قبل از اجرای یک طرح پیشنهادی، خطاهای احتمالی آن را شناسایی کنید.
  • زمانیکه می‌خواهید عواملی که بیشترین تأثیر را بر نتایج نهایی دارند، شناسایی کنید.

 

تاریخچه پیدایش تحلیل حساسیت

تحلیل حساسیت در عصر انقلاب کامپیوتری پدید آمد. قبل از اینکه کامپیوترها در دسترس باشند، فرآیند انجام تخمین های کمی بر اساس ورودی های متعدد بسیار پر زحمت بود. با افزایش سرعت پردازش، ایجاد تغییرات کوچک در ورودی های یک محاسبات بسیار آسان تر از قبل شد و مشاهده نتیجه نهایی و نحوه تغییرات آن بدرستی قابل اندازه گیری بود.

اولین اسپریدشیت یا صفحات گسترده مبتنی بر کامپیوتر، توانستند دنیای محاسبات تحلیل حساسیت را متحول نمایند. وسیکالک (Visicalc) که در سال ۱۹۷۹ راه اندازی شد، صفحه گسترده اصلی بود که بعدها جای خود را به لوتوس در سال  ۱۹۸۰ داد و برنامه اکسل مایکروسافت نیز توانست در دهه ۱۹۹۰ جایگزین نسخه های قبلی شود. البته زیبایی صفحات گسترده این است که با تغییر یک سلول، کل مجموعه محاسبات را تغییر می یابد.

نسخه های دیگر تجزیه و تحلیل حساسیت نیز در طول سال ها ظهور کرده اند که هر کدام بصورت خاصی بروز کردند. برای مثال، اگر به دلیل ورودی‌های شما زیاد هستند و به روش‌های بسیار پیچیده با هم تعامل دارند نمی‌توانید از صفحه‌گسترده استفاده کنید. از همین رو می بایست برای محاسبات دقیق تر از شبیه‌سازی‌های مونت کارلو را برای شناسایی طیفی از نتایج احتمالی بهره گیرید.

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق مدیریت تحول استراتژیک در سازمان چیست؟

 

تحلیل حساسیت چیست؟

اگر با یک روند تصمیم‌گیری پیچیده روبرو هستید و می خواهید بدانید که تغییر در یک متغیر ورودی چه تاثیری بر نتایج خواهد داشت، تحلیل حساسیت ابزار مفیدی برای شما خواهد بود.

یک شکل ساده از تجزیه و تحلیل حساسیت این است که می تواند تأثیر تغییرات ایجاد شده در سطوح فروش را بر روی سود خالص شرکت را بسنجد و  آنها را از یکدیگر جدا کند. یک رویکرد پیچیده‌تر ممکن است به سنجش تأثیرگذاری تغییرات قیمت‌های ارائه شده توسط دو رقیب منجر شود و تأثیر آن قیمت ها را بر سطوح فروش شما مورد بررسی قرار دهد تا دیدگاه بهتری نسبت به تأثیرات ناشی از تغییرات قیمت خود و رقیب‌تان بدست آورید.

تجزیه و تحلیل حساسیت همچنین می تواند بسیار پیچیده از این موضوعات باشد. به عنوان مثال، یک شرکت بیمه عمر را در نظر بگیرید که می خواهد محصول جدید خود را که شامل خدمات بیمه عمر برای افراد مسن است و مخاطب هدف آن افراد سیگاری ۶۰ سال و بالاتر هستند را قیمت گذاری کند. شرکت می بایست برای اینکه بفهمد چه قیمتی بهینه ترین حالت ممکن است، تغییرات سطوح مختلف را بررسی کند تا فرایند قیمت گذاری دقیق تری را انجام دهد. یک تیم تحلیلی ممکن است نگاهی به جداول طول عمر بیاندازد و میزان مرگ و میر جمعیت مسن را در یک بازه زمانی معین بدست آورد، سپس یک شبیه سازی مونت کارلو در اکسل را برای آزمایش قیمت گذاری محصول ایجاد کند.

سیستم شبیه‌سازی مونت کارلو مدل‌های مختلفی از نتایج را ایجاد می کند، شاید با استفاده از مجموعه‌های مختلف و مقادیر تصادفی، هزاران بار پشت سر هم این کار را انجام دهد تا بتواند دامنه نتایج محتمل را برای یک سناریو خاص تشخیص دهد. در این مورد، هدف اصلی ممکن است تعیین بهترین روش برای قیمت گذاری باشد تا شرکت بواسطه آن بتواند سیاست حاشیه سود اندک را به کار ببندد و جایگاه خود را در بازار تثبیت کند.

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق آینده پژوهی استراتژیک چیست؟

 

چطور از تحلیل حساسیت استفاده کنیم؟

رویکردهای مختلفی برای تحلیل حساسیت وجود دارد که ممکن است هر کدام بسته به نیاز به کار گرفته شوند. در اینجا روند استانداردی از مراحلی که ممکن است در هر پروژه انجام شود را تشریح کرده ایم:

  • پارامترهای کلیدی (متغیرهای ورودی) را انتخاب کنید: سعی کنید محدوده واقعی را برای هر یک از متغیرها انتخاب نمایید. ممکن است این کار را با مقادیر حداکثری و حداقلی انجام دهید یا یک فاصله اطمینان ۸۰ درصدی حول میانگین احتمالی را در نظر بگیرید. به هر حال می بایست هر سناریوهای احتمالی دیگری را در نظر بگیرید که ممکن است بر نتایج تأثیر بگذارد.
  • تجزیه و تحلیل حساسیت را با تغییر هر پارامتر به صورت جداگانه انجام دهید: این کار معمولاً به شما امکان می دهد عوامل خاصی را شناسایی کنید که متغیرهای کلیدی به آنها پاسخ نمی دهند یا واکنش کمی نسبت به آنها دارند. سپس گزینه های کم اهمیت را از تجزیه و تحلیل حذف کنید تا میزان محاسبات شما کاهش یابد.
  • برای پارامترهای باقیمانده، میزان همبستگی آنها را با یکدیگر در نظر بگیرید: مرحله بعدی آنست که بر اساس تحلیل بدست آمده، مدلی ایجاد کنید که به شما امکان می دهد متغیرهای مختلف را تغییر دهید. از طریق فرآیند آزمون و خطا، متغیرهایی را انتخاب کنید که همبستگی بالایی با یکدیگر ندارند (به عنوان مثال، درآمد خالص و سود قبل از بهره و مالیات (EBIT) ممکن است نسبت به درآمد خالص و فروش همبستگی بالاتری نشان دهند)
  • نتایج بدست آمده را تا می توانید خلاصه کنید: متغیرهایی را که بیشترین تأثیر را بر نتایج دارند انتخاب کنید و آنها را بر اساس ضریب اهمیت رتبه بندی کنید. آنها را در جداول گزارش جای دهید یا از نمودار برای به تصویر کشیدن نتایج استفاده کنید تا مخاطب بصورت بصری بتواند از تفسیر نهایی استفاده نماید.
  • بهترین شرط استراتژیک را شناسایی کنید: تجزیه و تحلیل نتایج باید منجر به استراتژی “بهترین شرط” وشود چندین گزینه مهم و استراتژیک را آشکار نماید. استراتژی‌ای که انتخاب می شود ممکن است مناسب ترین گزینه باشد زیرا بهترین نتایج را به همراه دارد. این استراتژی می تواند هدف دیگری را دنبال کند (مثلاً راه اندازی یک محصول جدید که از خط تولید محصول دیگر پشتیبانی می کند)، یا اهدافی را پیگیری کند که هم اکنون قابلیت پیاده سازی و اجرای ضرب الاجلی دارند.

 

نکات مهم اجرایی

تجزیه و تحلیل حساسیت کار پر زحمتی است و برای اینکه به نحو احسن انجام شود نیاز به دقت نظر فراوان دارد. در حالی که میانبر کردن برخی از مراحل می تواند بسیار وسوسه انگیز باشد و هر کسی را وادار به انجام آن نماید، ولی به این دلیل که درک شهودی از پاسخ های پیش رو دارید، باید از این کار اجتناب کرد. شما باید بطور منطقی و با اثبات منطقی پیش بروید و درک شهودی خود را کنار بگذارید. اگر زمان مناسب برای اقدامات اساسی در نظر گرفته شود، قاعدتا در آینده ثمره آن دیده خواهد شد و سهل انگاری در تحلیل دقیق می تواند منجر به فاجعه ای بزرگ در آینده شود. گاهی اوقات، اثرات مرکب برخی از متغیرها بر سایر متغیرها می‌تواند بسیار بزرگ و بسیار حیرت آور باشد. برای آشکار کردن این تأثیرات، نیاز به تجزیه و تحلیل دقیق است.

 

دام عملیاتی

بزرگترین دام در انجام تحلیل حساسیت این است که فرض کنیم متغیرهای ورودی نسبتاً مستقل از یکدیگر حرکت می کنند، در حالی که در واقعیت متغیرها، همبستگی بالایی با همدیگر دارند. به بحران مالی آمریکا سال ۲۰۰۸ فکر کنید. در مرکز این بحران، دلایلی وجود داشت که بسیار حائز اهمیت بود؛ در واقع، دارایی‌های سمی به نام «تعهدات بدهی وثیقه‌شده» به‌طور چشمگیری خطرناک‌تر از آن چیزی بود که بانک‌ها و آژانس‌های رتبه‌بندی اعتباری فکر می‌کردند. این ریسک‌ها به دلیل تحلیل حساسیت ضعیف نادیده گرفته شده بودند؛ همه تصور می‌کردند که تنها بخش کوچکی از مالکان خانه‌ در پرداخت وام‌های مسکن خود غفلت و قصور می‌کنند، اما در حقیقت همه مالکین و صاحب خانه‌ها در معرض خطر یکسانی افزایش نرخ‌های بهره بودند و همگی دچار قصور شدند. بسیاری از صاحبان خانه تقریباً در همان زمان نتوانستند به تعهد خود عمل کنند و در نتیجه همین عامل باعث ایجاد بحران مالی در آمریکا شد. پس به یاد داشته باشید که بسیاری از متغیرها با همدیگر همبستگی دارند و میتوانند بر روی همدیگر اثر بگذارند و این اثرات بسیار بزرگ و چشمگیر خواهد شد، پس نباید انها را دسته کم یا نادیده گرفت.

 

خلاصه

تحلیل حساسیت این امکان را به مدیران و صاحبین کسب و کار می‌دهد که عدم قطعیت‌ در مقادیر مختلف متغیرهای تصمیم‌گیری را لحاظ کنیم. توجه داشته باشید که ممکن است حالت‌هایی پیش آید که باوجود عدم قطعیت زیاد در یک متغیر، خروجی نهایی تصمیم ما تغییر چندانی نکند. اصطلاحاً در این حالت تصمیم نهایی به آن متغیر حساس نیست؛ اما در برخی از موارد، تغییر کوچکی در برخی متغیرها خروجی تصمیم را به‌کل تغییر می‌دهد؛ بنابراین تحلیل حساسیت می‌تواند به ما کمک کند تا تمرکز و تلاش خود را بر روی متغیرهای اصلی مسئله قرار دهیم.

 

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع تحلیل حساسیت برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

استراتژی هزینه صفر یا استراتژی بدون هزینه چیست؟

استراتژی هزینه صفر یا استراتژی بدون هزینه چیست؟

در این مقاله قصد داریم به مفهوم استراتژی بدون هزینه یا استراتژی هزینه صفر بپردازیم که در حوزه تصمیم گیری بسیار حائز اهمیت است. در ادامه زوایای مختلفی از استراتژی هزینه صفر را در حوزه سرمایه گذاری، کسب و کار و سازمانی بررسی می کنیم و مزایا و معایب آن را در هر جنبه بررسی می کنیم. در آخر نیز پرسش های کلیدی را مطرح می کنیم و مباحث کلیدی را شرح می دهیم.

استراتژی هزینه صفر چیست؟

استراتژی هزینه صفر یک تصمیم تجاری است که متضمن هیچ گونه هزینه مالی یا بار استراتژیک نیست و اجرای آن هیچ هزینه‌ای برای تصمیم گیرندگان ندارد. این استراتژی به بهبود عملیات، موثرتر کردن رویه ها یا کمک به کاهش هزینه های آتی کمک می کند. یک استراتژی هزینه صفر هیچ هزینه ای به یک کسب و کار یا فرد اعمال نمی کند، این در حالی است که عملیات سازمانی را بهبود می بخشد، فرآیندها را کارآمدتر می کند، یا در راستای کاهش هزینه های آتی عمل می کند. به عنوان یک اقدام، استراتژی هزینه صفر ممکن است در تعدادی از حوزه ها برای بهبود عملکرد داراییها اعمال گردد.

نکات کلیدی

  • استراتژی هزینه صفر یک تصمیم تجاری یا تصمیمی در حوزه کسب و کار است که هیچ هزینه اضافی برای اجرا ندارد.
  • استراتژی‌های معاملاتی با هزینه صفر را می‌توان با انواع دارایی‌ها و انواع سرمایه‌گذاری از جمله سهام، کالاها و اختیار معامله استفاده کرد.
  • یک پرتفوی با هزینه صفر ممکن است سرمایه‌گذار را اینطور در نظر بگیرد؛ سرمایه گذار استراتژی‌ای را بکار می بندد تا بر مبنای طولانی شدن سهام، ارزش مورد انتظار آن افزایش یابد و سهام های با بازدهی کوتاه، انتظار می‌رود ارزش آن کاهش یابد. در واقع یک استراتژی بلند مدت و یک استراتژی کوتاه مدت در نظر می گیرد.
  • استراتژی‌های هزینه صفر اغلب انعطاف‌پذیرتر هستند تا فرصت‌های آموزشی را به راحتی برای یک کسب‌وکار یک شرکت بازرگانی به دست می‌آورند.
  • استراتژی‌های بدون هزینه ممکن است هزینه‌های بلندمدت پنهان، صعودی محدود یا محدود کردن تنوع داشته باشند.

بیشتر بخوانید: هزینه کالاهای فروخته شده (COGS) چیست؟

استراتژی های هزینه صفر چگونه کار می کنند؟

بکارگیری استراتژی هزینه صفر به این معنی است که هیچ هزینه اضافی برای بهبود یا افزودن فعالیت های یک کسب و کار یا سایر نهادها وجود ندارد. همانطور که در بالا ذکر شد، یک فرد یا کسب‌وکار می‌تواند هزینه‌های آتی خود را کاهش دهد و همچنین فرآیندهای فعلی خود را با استفاده از استراتژی‌های هزینه صفر ساده و ساده‌سازی کند.

استراتژی‌های معاملاتی با هزینه صفر را می‌توان با انواع دارایی‌ها و انواع سرمایه‌گذاری از جمله سهام، کالاها و گزینه‌ها استفاده کرد. استراتژی های هزینه صفر همچنین ممکن است شامل خرید و فروش همزمان یک دارایی با هزینه های مشابه باشد که یکدیگر را خنثی می کنند.

استراتژی های معاملاتی با هزینه صفر نیز شامل خرید و فروش همزمان دارایی با هزینه های مشابه است که یکدیگر را خنثی می کنند.
در سرمایه‌گذاری، یک سبد با هزینه صفر ممکن است ببیند که سرمایه‌گذار استراتژی‌ای را بر اساس طولانی شدن سهامی که انتظار می‌رود ارزش آن افزایش می‌یابد و سهام کوتاهی که انتظار می‌رود ارزش آن کاهش پیدا کند، ایجاد کند. یک استراتژی بلندمدت/ استراتژی کوتاه مدت.

به عنوان مثال، یک سرمایه‌گذار ممکن است یک دلار از سهام گوگل را قرض کند و سهام یک دلاری گوگل را بفروشد، سپس آن پول را دوباره در اپل سرمایه‌گذاری کند. پس از یک سال، با فرض اینکه معامله طبق انتظار پیش رفته باشد، سرمایه گذار اپل را می فروشد تا سهام گوگل را که قرض گرفته بود، بازخرید و برگرداند. بازده این استراتژی هزینه صفر، بازده اپل منهای بازده گوگل است. یک نکته مهم که باید به آن توجه کرد این است که این سناریو الزامات مربوط به حاشیه سود را نادیده می گیرد.

نمونه هایی از استراتژی هزینه صفر

شرکتی که به دنبال افزایش کارایی خود و در عین حال کاهش هزینه ها است، ممکن است تصمیم به خرید یک سرور شبکه جدید برای جایگزینی چندین سرور قدیمی بگیرد. به دلیل پیشرفت تکنولوژی، سرورهای قدیمی دوباره فروخته می‌شوند و مبلغی که از فروش به دست می‌آید هزینه سرور جدید را می‌پردازد که کارآمدتر است، سریع‌تر کار می‌کند و به دلیل هزینه‌های نگهداری و انرژی کمتر، هزینه‌ها را کاهش می‌دهد.

یک کاربرد عملی از استراتژی هزینه صفر در کسب و کار اینطور تعریف می شود که یک فرد ممکن است بهبود چشم انداز فروش یک خانه را با شلوغ کردن همه اتاق ها، بسته بندی وسایل اضافی در جعبه ها و انتقال جعبه ها به گاراژ همراه کند. از آنجایی که نیروی کار رایگان است، هیچ هزینه ای متحمل نمی شود.

مزایا و معایب استراتژی‌های هزینه صفر

مانند هر استراتژی دیگر استراتژی هزینه صفر نیز مزایا و معایبی با خود به همراه دارد. سعی شده تعدادی از مزایا و معایبی که این استراتژی بر روی اختیارات معامله و کسب و کار دارد را بیان کنیم که آنها را به شرح ذیل آورده ایم:

استراتژی هزینه صفر در اختیارات معامله

یکی از نمونه های استراتژی معاملاتی با هزینه صفر، سیلندر هزینه صفر است. در این استراتژی، اختیار معاملات سرمایه گذار با دو گزینه بدون پول کار می کند، این کار یا یا خرید اختیار انجام می شود  وی ای با فروش اختیار. در اینجا قیمت اعتصاب که همان قیمتی است که قرارداد را می توان با آن خرید یا فروخت، به گونه ای انتخاب می شود که حق بیمه های حاصل از خرید و فروش عملاً یکدیگر را باطل کنند. استراتژی‌های هزینه صفر با حذف هزینه‌های اولیه به کاهش ریسک کمک می‌کنند.

مثال دیگری از یک استراتژی هزینه صفر در معاملات گزینه شامل راه اندازی چندین معامله اختیاری به طور همزمان است که برای آنها حق بیمه حاصل از معاملات اعتباری خالص، حق بیمه خالص معامله بدهی را جبران می کند. با چنین استراتژی، سود توسط عملکرد دارایی ها تعیین می شود تا هزینه های مبادله.

پیامد های مثبت استراتژی بدون هزینه در اختیارات معامله

  • در اغلب موارد هزینه اولیه کمتری دارد
  • می توان از آن برای مدیریت ریسک استفاده کرد
  • ممکن است همچنان بتواند درآمد یا جریان نقدی ایجاد کند
  • ممکن است به سرمایه گذاران انعطاف پذیری و تنوع پرتفوی بدهد
  • به سرمایه گذاران اجازه می دهد در محیطی کم هزینه خرید کنند و به راحتی از اقدام خود بازخورد بگیرند.

پیامد های منفی استراتژی های بدون هزینه در اختیارات معامله

  • ممکن است پتانسیل صعودی محدودی داشته باشد
  • ممکن است ریسک یک سبد را افزایش دهد
  • ممکن است پیچیدگی غیر ضروری را به یک نمونه کار اضافه کند
  • ممکن است یک سبد را متنوع نکند
  • ممکن است همچنان منجر به ضرر شود

مزایای استراتژی های هزینه صفر در کسب و کار

استراتژی‌های کم‌هزینه مزیت اصلی این است که اغلب نسبت به سایر استراتژی‌های سرمایه‌گذاری ارزان‌تر هستند. در نتیجه، سرمایه گذاران فردی با سرمایه کوچک ممکن است دسترسی به آنها را آسان تر ببینند. علاوه بر این، ریسک در یک سبد را می توان با استفاده از راه حل های هزینه صفر مدیریت کرد. برای مثال، سرمایه‌گذاران ممکن است با استفاده از گزینه‌ها، زیان احتمالی خود را محدود کنند و در عین حال پتانسیل صعودی خود را حفظ کنند.

درآمد را می توان در یک سبد با استفاده از راه حل های هزینه صفر ایجاد کرد. به عنوان مثال، با فروش تماس‌های تحت پوشش در یک سهام، سرمایه‌گذاران می‌توانند در عین حال که مالک سهام هستند، حق بیمه کسب کنند. به علاوه، نیازهای یک سرمایه گذار فردی را می توان با طراحی استراتژی های هزینه صفر برآورده کرد. برای مثال، سرمایه‌گذاران می‌توانند با استفاده از قیمت‌های اعتصاب یا تاریخ انقضای گزینه‌ها، مشخصات ریسک و بازده خود را تغییر دهند.

در نهایت، استراتژی‌های بدون هزینه می‌توانند راهی مؤثر برای یادگیری سرمایه‌گذاران جدید باشند. زیرا آنها دارند حداقل هزینه های اولیه، به سرمایه گذاران اجازه می دهد تا آنها را به دست آورند تا تجربه و دانشی را که می توانند از آنها استفاده کنند و برای تصمیم گیری های سرمایه گذاری آتی اعمال کنند، به دست آورند.

معایب استراتژی بدون هزینه در کسب و کار

تکنیک های هزینه صفر اغلب شامل محدود کردن سود بالقوه یک سرمایه گذار است. هنگام استفاده از اختیار معامله، حق بیمه به دست آمده برای فروش یک اختیار معامله، سود احتمالی معامله را محدود می کند، حتی اگر قیمت دارایی پایه به نفع سرمایه گذار افزایش یابد.

برخی از راه حل های بدون هزینه یا هزینه صفر، پتانسیل افزایش ریسک کلی سرمایه گذار را به همراه دارند. استفاده از اختیارات معامله ممکن است ریسک قابل توجهی را به همراه داشته باشد، به خصوص اگر گزینه ها بدون پول منقضی شوند. همچنین، برخی از تکنیک‌های هزینه صفر نیاز به نگهداری دارایی‌ها برای دوره‌های زمانی طولانی دارد که ممکن است سرمایه‌گذار را در معرض تغییرات پیش‌بینی نشده در بازار یا دارایی پایه قرار دهد.

استراتژی های هزینه صفر می توانند پیچیده تر از سایر استراتژی های سرمایه گذاری باشند. علاوه بر این، روش‌های هزینه صفر اغلب مستلزم سرمایه‌گذاری متمرکز در یک دارایی یا بخش بازار خاص است. این می تواند تنوع را کاهش دهد و ریسک کلی سبد را افزایش دهد.

در نهایت، علی‌رغم نام این استراتژی، تکنیک‌های بدون هزینه بدون خطر نیستند. اگر قیمت دارایی پایه برخلاف موقعیت سرمایه گذار باشد، آنها در معرض ضرر قرار می گیرند، به خصوص زمانیکه از اهرم مالی یا ابزارهای مالی پیچیده استفاده کنند. بنابراین، یک استراتژی هزینه صفر تنها نام مناسبی در کسب اولیه سرمایه گذاری است و نه پیامدهای بلندمدت سرمایه گذاری.

پیامد های مثبت استراتژی بدون هزینه در کسب وکار

یک استراتژی هزینه صفر وقتی در لوای سازمان نمایان می شود، می تواند به کسب و کارها با حذف یا کاهش هزینه های اولیه کمک کند تا هزینه های خود را کاهش دهند. این می تواند منابع را برای اهداف دیگر، مانند پروژه های توسعه، تحقیق و توسعه، یا بازپرداخت بدهی آزاد کند. استراتژی هزینه صفر همچنین می تواند جریان نقدی را با کاهش هزینه های اولیه افزایش دهد.

مدیریت ریسک در یک شرکت را می توان از طریق به کارگیری استراتژی های هزینه صفر انجام داد. شرکت‌ها ممکن است از گزینه‌ها یا سایر ابزارهای مالی برای محافظت در برابر نوسانات قیمت یا سایر ریسک‌هایی که می‌تواند بر سودآوری آنها تأثیر بگذارد، استفاده کنند. از آنجایی که این استراتژی‌ها ممکن است غالباً هیچ رشته اقدامی را پیش روی نداشته باشند، این استراتژی‌ها می‌توانند انعطاف‌پذیری بیشتری را در پیگیری طرح‌های رشد یا سایر فرصت‌های کسب وکار را در دستور کار خود قرار دهند و موقعیت های سودآوری را برای شرکت‌ تجاری فراهم کنند.

از برخی جهات، شرکت‌هایی که از استراتژی‌های هزینه صفر استفاده می‌کنند ممکن است نسبت به همتایان خود مزیت رقابتی داشته باشند، به‌ویژه اگر همتایان آن‌ها باید برای استراتژی‌های مشابه هزینه‌هایی متحمل شوند. به عنوان مثال، یک شرکت ممکن است در گذشته سرمایه گذاری انجام داده باشد که اکنون نشان دهنده هزینه تمام شده است. با استفاده از این مزیت افزوده، شرکت‌ها ممکن است وارد بازارهای جدید شوند، از فناوری‌های جدید بهره‌برداری کنند یا اگر بتوانند استراتژی‌های هزینه صفر را در جایی که دیگران نمی‌توانند پیاده‌سازی کنند، بهتر از دیگر رقبا آن را اجرا کنند.

پیامد های منفی استراتژی بدون هزینه در کسب وکار

تکنیک‌های بدون هزینه همچنان پتانسیل محدود کردن توانایی شرکت برای سرمایه‌گذاری در پروژه‌های رشد یا فرصت‌های دیگر را دارند. اگر شرکت ها هزینه های اولیه را کاهش دهند ممکن است نتوانند سرمایه گذاری های لازم را در فناوری، زیرساخت ها یا استعدادها انجام دهند. علاوه بر این، یک استراتژی هزینه صفر ممکن است در آینده هزینه هایی را به همراه داشته باشد که ممکن است شرکت نتواند از عهده آن برآید.

بیشتر بخوانید: هزینه یابی مبتنی بر فعالیت (ABC) چیست؟

استراتژی هزینه صفر در سازمان های تجاری

مشابه با معایب تجاری که قبلاً مورد بحث قرار گرفت، برخی از استراتژی‌های هزینه صفر ممکن است نمایه کلی ریسک شرکت را افزایش دهند. استفاده از ابزارهای مالی مانند اختیار معامله یا اوراق مشتقه ممکن است شرکتی را در معرض زیان های بزرگی قرار دهد اگر بازار علیه آنها روی آورد.

برخی از ذینفعان ممکن است روش های بدون هزینه را به عنوان نشانه ای از ناامنی مالی یا فقدان چشم انداز بلندمدت تفسیر کنند. این ممکن است تأثیر منفی بر شهرت و ظرفیت شرکت برای جذب سرمایه گذاران، شرکا یا مصرف کنندگان داشته باشد. این ممکن است مخصوصاً برای محصولات رده بالاتری که اغلب نیاز به سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه قابل توجهی قبل از عرضه محصول به بازار دارند، صادق باشد.

در نهایت، به دلیل اینکه مانع ورود برای یک استراتژی سازمانی با هزینه صفر ممکن است بسیار کم باشد، این استراتژی ها ممکن است بی اثر باشند زیرا بسیاری از فعالان بازار ممکن است بتوانند از این تلاش تقلید کنند. از آنجایی که هیچ محدودیتی برای سرمایه جهت جلوگیری از ورود برخی فعالان بازار به این فضا وجود ندارد، ممکن است با این استراتژی ها رقابت بیشتر و حاشیه سود کمتر به وقوع پیوندد.

پیامد های مثبت استراتژی های بدون هزینه در سازمان های تجاری

  • ممکن است به شرکت ها اجازه دهد تا استراتژی هایی را با هزینه های کاهش یافته اعمال کند
  • ممکن است جریان نقدی شرکت را بهبود بخشد
  • ممکن است به یک شرکت اجازه دهد تا ریسک را مدیریت کند
  • ممکن است به یک شرکت انعطاف پذیری استراتژیک و توانایی خروج از برنامه را بدون هزینه میسر کند
  • ممکن است یک مزیت رقابتی نسبت به سایر شرکت ها باشد

پیامد های منفی استراتژی های بدون هزینه در سازمان های تجاری

  • ممکن است به استراتژی هایی با پتانسیل سود کمتر مرتبط باشد
  • ممکن است منجر به هزینه های بلند مدت شرکت شود
  • ممکن است با ریسک بالاتری همراه باشد
  • ممکن است از انتظارات یا خواسته های سهامداران منحرف شود
  • ممکن است با رقبای زیادی روبرو شود

استراتژی بدون هزینه بازاریابی و تبلیغات

منظور از بازاریابی بدون هزینه چیست؟

یک استراتژی بازاریابی با هزینه صفر بر استفاده از روش های کم هزینه یا بدون هزینه برای تبلیغ یک محصول، خدمات یا نام تجاری تاکید دارد. هدف از بازاریابی هزینه صفر ایجاد بیشترین تاثیر با کمترین مقدار پول است. این استراتژی اغلب به پلتفرم های رایگان برای افزایش آگاهی از یک شرکت یا محصول متکی است.

مواد بدون هزینه چیست؟

در بسیاری از دوره های کالج، مربیان ممکن است مواد آموزشی با هزینه صفر را برای کلاس تعبیه کنند. این نوع دوره به خرید هر نوع ماده درسی از سوی دانشجو برای تکمیل دوره نیازی ندارد. در این کلاس‌ها، برای مطالعه ممکن است به یک کتاب درسی نیاز باشد، اما ممکن است بتواند آن را به صورت آنلاین توسط مربی دریافت کند.

محصول با هزینه نهایی صفر چیست؟

حاشیه سود هزینه صفر به زمانی اشاره دارد که هر محصول اضافی ساخته شده از کالای خاص به صفر نزدیک شود. این زمانی اتفاق می‌افتد که اختلالات فنی یا محاسباتی قابل‌توجهی رخ می‌دهد و شرکت می‌تواند کارایی بهتری در نحوه استفاده از مواد خام یا نیروی کار داشته باشد.

خلاصه

استراتژی هزینه صفر یک در واقع یک استراتژی سرمایه گذاری است که هدف آن کاهش یا حذف هزینه اولیه اجرای یک سرمایه گذاری یا نوآوری در کسب وکار است. هدف از اجرای یک استراتژی هزینه صفر ایجاد بازده یا دستیابی به یک نتیجه خاص بدون زیر بار رفتن هزینه های قابل توجه است. در حوزه معاملات نیز این کار با اجرای قراردادهایی انجام می شود که کارمزدی ندارند. در کسب و کار، این کار با ورود به بازارها یا خطوط تولیدی انجام می شود که نیازی به سرمایه گذاری اولیه ندارند.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع استراتژی هزینه صفر یا استراتژی بدون هزینه برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

تعریف مفهوم برند و ارزش ویژه برند چیست

برند چیست؟ انواع برند کدامند؟

در این مقاله قصد داریم به مفهوم و چیستی برند بپردازیم و تعاریف اصلی و مرتبط با برند را تشریح کنیم. در ابتدا مفهوم برند، برندسازی و انواع برند را شرح می دهیم و در ادامه وجه تمایز کسانی که برند قوی و قدرتمند دارند را مرور می کنیم و مزایای آنها را به دقت بررسی خواهیم کرد. در آخر نیز مفاهیم اصلی را برند را بیان می کنیم و مختصری به مفهوم ارزش ویژه برند خواهیم پرداخت.

تعریف برند چیست؟

اصطلاح برند تکیه بر مفاهیم کسب‌وکار و بازاریابی اشاره دارد که به افراد کمک می کند تا شرکت، محصول یا فرد خاصی را بطور خاص شناسایی کنند. برندها یک مفهوم ناملموس هستند، به این معنی که شما نمی توانید آنها را لمس کنید یا نمونه عینی از آنها را ببینید. به همین منوال، آنها برداشت مردم از شرکت ها، محصولات یا افراد را شکل می‌دهند و به درک بهتر افراد نسبت ارزش ارائه شده کمک می کنند. برندها معمولاً از نشانگرهای شناسایی برای کمک به ایجاد هویت برند در بازار استفاده می کنند. آنها ارزش زیادی برای شرکت یا فرد ایجاد می کنند و به آنها مزیت رقابتی می دهند تا نسبت به سایر رقبا در همان صنعت متمایز شوند. به این ترتیب، بسیاری از کسب و کارها با ثبت علائم تجاری به دنبال حمایت قانونی برای برندهای خود هستند تا افراد سودجو از وجه تمایز آنها استفاده نکند.

نکات کلیدی

  • برند یک مفهوم در علم مدیریت بازاریابی یا کسب و کار است که ماهیتی نامشهود دارد و به افراد کمک می کند تا یک شرکت خاص، محصول خاص یا فرد خاصی  را از سایر متشابهات شناسایی کنند.
  • مردم اغلب برندها را با چیزهایی مانند لوگوها، شعارها یا سایر علائم قابل تشخیص اشتباه می گیرند؛ شایان ذکر است  که همگی آنها ابزارهای بازاریابی هستند و به تبلیغ کالاها و خدمات کمک می کنند.
  • برندها از مهم ترین و با ارزش ترین دارایی های یک شرکت محسوب می شوند.
  • شرکت ها می توانند با ثبت علائم تجاری از برندهای خود مراقبت کنند.
  • انواع برندها شامل برندهای شرکتی، شخصی، محصول و خدمات است.

مفهوم برند چیست؟

همانطور که در بالا ذکر شد، برند یک دارایی نامشهود است که به افراد کمک می کند یک شرکت خاص و محصولات آن را در بازار شناسایی کنند. این امر به ویژه زمانی صادق است که شرکت‌ها باید خود را از سایرینی که محصولات مشابه در بازار ارائه می‌کنند، از جمله برندهای عمومی، متمایز نمایند. وایتکس یک نام تجاری رایج از محلول سفیدکننده است که این شرکت نوانسته از آن برای متمایز کردن خود از سایر محصولات مشابه و موجود در فروشگاه ها استفاده نماید. این امر به عنوان ارزش ویژه برند شناخته می شود.

مردم اغلب لوگوها، شعارها یا سایر علائم قابل تشخیص متعلق به شرکت ها را با برندهایشان اشتباه می گیرند. در حالی که این اصطلاحات اغلب جای یکدیگر استفاده می شوند و با مفهوم اصلی برند کاملا تفاوت دارند. اولی ابزارهای بازاریابی هستند که شرکت ها اغلب برای تبلیغ و بازاریابی محصولات و خدمات خود از آنها استفاده می کنند. هنگامی که این ابزارها با هم استفاده می شوند، یک هویت برند ایجاد می کنند. بازاریابی موفق می تواند جایگاه یک برند تجاری را در قلب و ذهن مردم تثبیت نماید. این موضوع می تواند تفاوت اصلی شما، که همان برند تجاری شماست را نسبت به رقیب تمایز دهد و مخاطب را وادار می کند تا شما را انتخاب نماید.

ارزش برند مهمترین دارایی شرکت

برند یکی از با ارزش ترین و مهم ترین دارایی‌های شرکت است که باید بدان توجه ویژه داشت. در واقع، بسیاری از شرکت‌ها اغلب با نام تجاری‌شان خطاب می شوند، به این معنی که در اغلب موارد، برندها رکن جدایی ناپذیری از کسب و کار هستند و در بعضی موارد آنقدر با شرکت یا کسب و کار عجین می شوند که یک مفهوم مشترک را شکل می دهند. کوکاکولا یک مثال عالی برای این موضوع است؛ بطوریکه در آن برند نوشابه‌ای محبوب مترادف با نام خود شرکت شد. این بدان معنی است که برند مورد نظر، ارزش پولی فوق العاده بالایی دارد که هم بر قیمت نهایی تأثیر می گذارد و هم برای شرکت های سهامی، ارزش سهام سهامداران ترا افزایش می دهد.

به همین دلیل است که برای شرکت ها مهم است که از برندهای خود از منظر قانونی محافظت کنند. علائم تجاری، مالکیت انحصاری برند و/یا محصول را به همراه هر ابزار بازاریابی مرتبط مشخص می‌کنند. ثبت علائم تجاری مانع سودجویی افراد اغیر می شود و همچنین باعث می شود تا دیگران از محصولات یا خدمات شما بدون اجازه بهره برداری نکنند. برای استفاده از برندهای شناخته شده در بازار، و آنهایی که ارزش ویژه بالایی دارند، می بایست حق بهره برداری به مالک برند پرداخته شود.

نکته خاص در مورد برند

برندها فقط برای استفاده شرکتی نیستند.  به طور معمول برندها می توانند برای افراد خاص نیز مورد اسفاده قرار گیرند، به ویژه در عصر تلویزیون، فضای مجازی و رسانه های اجتماعی، نیاز به ثبت برند برای افراد شناخته شده، امری لازم محسوب می شود. به عنوان مثال، خانواده کارداشیان پس از به دست آوردن محبوبیت در حوزه نمایشی، ارزش برند خود را توسعه دادند. این خانواده به طور جمعی و فردی از نام خود برای راه اندازی موفقیت آمیز مشاغل رسانه ای و مدلینگ، نمایش های اسپین آف، لوازم آرایشی، عطر، فشن و لباس استفاده کرده اند.

بیشتر بخوانید: نقش هیات مدیره در شرکت چیست؟

تاریخچه برند

در طول تاریخ از برندها برای متمایز کردن محصولات استفاده شده است. ایده برندسازی ممکن است به سال ۲۰۰۰ قبل از میلاد برگردد، جایی که بازرگانان از آن برای فروش کالاهای خود در بازارهای مختلف استفاده می کردند. در آن زمان، معمولاً به عنوان تکنیکی برای نشان دادن مالکیت یک محصول یا یک قطعه از دارایی استفاده می شد.

برندسازی در طول اعصار به کرات مورد استفاده قرار گرفته است. در قرن سیزدهم، ایتالیایی ها شروع به گذاشتن واترمارک روی کاغذ خود به عنوان نوعی برند کردند. اصطلاح برند همچنین به علائم منحصر به فردی که در پوست گاو سوزانده می شود اشاره دارد تا با دیدن حیوانات اهلی بتوان صاحب آن را شناخت و حیوان مورد نظر را حیوانات دیگر متمایز نمود.

اما یکی از محبوب ترین کاربردها در مناطق روستایی آمریکا بود. احتمالاً واژه برندینگ را شنیده‌اید که توسط دامداران استفاده می‌شد و دام‌های خود را به‌عنوان نوعی محصول متمایز برای شناسایی علامت‌گذاری می‌کردند. بعد از اینکه شرکت‌ها شروع به بسته‌بندی کالاهای خود در قرن نوزدهم کردند تا خودشان را از سایر شرکت‌ها متمایز کنند، برندها شروع به کار کردند.

انواع برند کدامند؟

نوع برند مورد استفاده بستگی به نهاد خاصی دارد که از آن استفاده می کند. در زیر برخی از رایج ترین انواع برندها آمده است:

برند شرکتی (Corporate Brands): برندسازی شرکتی مسیری جالب برای بازاریابی شرکت‌هاست تا بواسطه آن بتوانند در مقابل رقبا برتری یابند و مشتری تمایز انها را بهتر تشخیص دهد. برندسازی شرکتی یک سری تصمیمات مهم مانند قیمت گذاری، ماموریت، بازار هدف و تعیین ارزش را شامل می شود که همگی در راستای برندسازی شرکتی است.

برند شخصی (Corporate Brands): همانطور که در بالا ذکر شد، در دنیای امروز برندسازی فقط مختص شرکت ها نیست. مردمی که از ابزارهایی مانند رسانه های اجتماعی برای ساختن و ترویج ویژگی های شخصیتی خود استفاده می کنند نیز برندسازی را دستور کار خود قرار داده اند و سعی دارند تا هرچه بهتر خود نسبت به رقبا متمایز کنند. در نتیجه آنها با برندسازی شخصی می توانند نام خود را در بین مخاطبان و مارکتی که در آن فعالیت می کنند، قدرتمند سازند و ارزش برند خود را تقویت نمایند. این فرایند شامل پست‌های منظم در رسانه‌های اجتماعی، اشتراک‌گذاری تصاویر و ویدیوها، و برگزاری جلسات تخصصی و دورهمی است.

برند محصول (Product Brands): این نوع برندینگ که به تجاری سازی نام کالا و برندسازی تجاری نیز معروف است، شامل اقدامات بازاریابی برای برند کردن یک محصول خاص است. برندسازی یک محصول مستلزم تحقیقات بازار و انتخاب بازار هدف مناسب است و همچنین انجام اقدامات مناسب برای ترویج محصول و جایگاه یابی محصول در بازار است.

برند خدمات (Service Brands): این نوع برندسازی صرفا برای خدمات کاربرد دارد، و اغلب نیاز به خلاقیت دارد، زیرا شما نمی‌توانید خدمات را به صورت فیزیکی نشان دهید. به نحوی که قبل از خرید خدمات، مشتری  خیلی سخت می تواند کیفیت خدمات شما اندازه بگیرد و مورد سنجش قرار دهد.

نحوه ایجاد برند چگونه است؟

هنگامی که یک شرکت تصمیم می گیرد برند خود را به عنوان تصویر عمومی به تصویر بکشد، ابتدا باید هویت برند خود را مشخص کند و باید بطور واضح بیان نماید که چگونه می خواهد در ذهن مخاطب جایگاه بدست آورد و مردم چطور او را در ذهن به تصویر بکشند. به عنوان مثال، لوگوی شرکتها اغلب حاوی پیام، شعار یا محصول شرکت است. هدف از این موارد آنست که شرکت، برند خود را برای مصرف کننده به یاد ماندنی و جذاب نماید.

این شرکت معمولاً از یک فرد یا تیم طراحی مشاوره می گیرد ویا از نرم افزار طراحی لوگو کمک می گیرد تا ایده هایی برای جنبه های بصری برند، مانند لوگو، نشان یا نماد به او ارائه کنند. یک برند موفق پیام یا احساسی را که شرکت می‌خواهدبه بازار منتقل نماید را به خوبی نمایش میی دهد و ارکان آن را به تصویر می‌کشد. این منجر به آگاهی از برند یا شناخت وجود برند و آنچه ارائه می دهد می شود. از سوی دیگر، نام تجاری ناکارآمد اغلب ناشی از عدم ارتباط است.

هنگامی که یک برند احساسات مثبتی را در بین مخاطبان هدف خود ایجاد کرد، گفته می شود که شرکت ارزش ویژه برند خود را ایجاد کرده است. برخی از شرکت‌هایی که دارای ارزش ویژه برند و مارک‌های بسیار شناخته‌شده برای محصولشان هستند عبارتند از: مایکروسافت، کوکاکولا، فراری، اپل و متا (فیسبوک سابق).

اگر یک برند به درستی ساخته شود، نه تنها منجر به افزایش فروش  برای محصولات خاص می شود، بلکه باعث افزایش فروش برای سایر محصولات فروشی توسط همان شرکت می شود. یک نام تجاری خوب باعث ایجاد اعتماد در بین مصرف کننده می شود و پس از داشتن یک تجربه خوب با یک محصول، مصرف کننده احتمال بیشتری دارد که محصول مرتبط دیگری  را با همان برند امتحان کند. همانطور که در بالا ذکر شد، این پدیده اغلب به عنوان وفاداری برند شناخته می شود.

بر اساس گزارش فوربس، اپل، گوگل، مایکروسافت، آمازون و متا با ارزش ترین برندها در سال ۲۰۲۰ بودند.

 

ارزش ویژه برند و انواع برندهای در کسبو کارهای جهانی

مزایای برند و برندسازی چیست؟

ایجاد یک برند خاص مزایای متعددی دارد، چه برای یک شرکت چه برای یک فرد. برندسازی موفق منجر به آورده های بسیاری می شود که درآمد مستقیم و غیر مستقیم را افزایش می دهد. اما مزایای برند چطور و چه زمانی حاصل می شوند؟ شرکتی که بتواند پیام خود را به درستی به بازار منتقل کند، می تواند احساسات توده ای از مشتریان برانگیزد و یک تعلق خاطر بین برند خودش و مخاطبانش ایجاد نماید. این مشتریان روابط منحصر به فردی با این شرکت ها ایجاد می کنند و متعاقبا شرکت این فرصت را خواهد داشت تا برروی وفادارسازی مشتریان خود سرمایه گذاری نماید.

شرکت‌ها برای اینکه بتوانند با هزینه اندک خود را در جایگاه تثبیت نمایند، نیاز دارند تا مشتریان فعلی آنها را ترویج کنند و بتوانند دیگر افراد را برای خرید ترغیب کنند؛ این موضوع زمانی رخ می دهد که مشتریان جدید تعلق خاطر بالایی نسبت برند داشته باشند و به حد کافی برای وفادار سازی آنها تلاش شده باشد.

دستاوردهای برندسازی موفق

برندسازی به شرکت ها کمک می کند تا اعتماد و اعتبار کسب کنند. به هر حال، مردم تمایل بیشتری به خرید کالاها و خدمات از شرکت هایی دارند که برند آنها را می شناسند و به آنها اعتماد دارند. این قدرتی است که به شرکت ها مزیت رقابتی در برابر رقبایشان می دهد. حفظ جایگاه برند در ذهن مصرف کنندگان به معنای یک دستاورد بزرگ است که نتایج بزرگی را در پی خواهد داشت.

همچنین برندسازی به شرکت ها کمک می کند تا محصولات و خدمات جدیدتر خود را سریع تر از سایر رقبا به بازار معرفی کنند. از آنجایی که مصرف‌کنندگان به برندهایی که می‌شناسند و به آن‌ها اعتماد دارند وفادار می‌مانند و مدتها با آن‌ها ارتباط عمیق دارند، احتمالاً هنگام عرضه محصولات جدید، حتی اگر گران‌تر از سایر رقبا باشد، ترجیح می دهند از برندهای معتبر و شناخته شده خرید خود را انجام دهند.

بیایید از اپل به عنوان یک نمونه موفق الگو بگیریم. این شرکت یک پایگاه مشتری بسیار وفادار ایجاد کرده است که مایل است به دلیل وفاداری خود نسبت به برند اپل، برچسب قیمت مربوط به iMac، MacBook، iPad یا iPhone را نادیده بگیرد. بعبارتی اگر اپل محصول جدید و جذابی به بازار معرفی کند، مشتریان چشم بسته محصولات را خریداری می کنند و قیمت برایشان کششی ایجاد نمی کند. بسیاری از مشتریان فعلی کاملاً تمایل دارند که لوازم الکترونیکی موجود خود را هنگامی که شرکت محصولات جدید را عرضه می کند، سریعاً آنها را جایگزین کنند و محصول جدید را خریداری نمایند.

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق هوشمندی رقابتی و هوش رقابتی چیست؟

 

سوالات متداول برند

برند در بازاریابی به چه معناست؟

برند مفهومی نامشهود است که به افراد (به ویژه مصرف کنندگان) کمک می کند تا یک شرکت، محصول یا فرد خاص شناخته شود و مخاطبان نیز آنها را به راحتی شناسایی کنند.

نوع برند چیست؟

انواع مختلفی از برندها وجود دارد، اما چهار مورد از رایج ترین آنها شامل برند شرکتی، برند شخصی، برند محصول و برند خدماتی است.

نمونه های برند موفق کدامند؟

اگرچه برندها عموماً نامشهود هستند، ما اغلب چیزهایی مانند محصولات و نام‌ها را با برندها مرتبط می‌کنیم. به عنوان مثال می توان به اپل، نایکی، کوکاکولا، پپسی و آدیداس اشاره کرد.

اهمیت برند در چیست؟

برند یک مفهوم بسیار مهم در تعاملات و کسب و کار است زیرا برای شرکت ها و افراد ارزش ایجاد می کنند. آنها همچنین یک مزیت رقابتی در بازار ایجاد می کنند که بعضا دست برتر رقابت را برند رقم می رند. برندسازی موفق، پایگاه مشتری کسب و کار را افزایش می‌دهد، که اعتماد و اعتبار در بازار افزایش می دهد و در نتیجه وفاداری به برند تقویت می شود. همه اینها مزیت رقابتی شرکت را در بازار پررنگ تر می کند و نتیجه بزرگ‌تری فراتر از ویژگی های ارائه شده، ایجاد می کند.

ارزش ویژه برند به چه معناست؟

ارزش ویژه برند مفهومی است که به ارزش تولید شده محصول یا خدمات یک برند شرکتی اشاره دارد. این ارزش زمانی خیلی جلوه می کند که محصول و خدمات در معرض مقایسه مصرف کنندگان قرار می گیرد و باعث می شود تا انتخاب مخاطب را جهت دهی کند. به مثال وایتکس در مقایسه با همتایان عمومی اش در محصول سفید کننده دقت کنید و ببینید مخاطب برند مورد نظر را چطور از قفسه پیدا می کند و چگونه در سبد خرید خود جای می دهد.

خلاصه ای از مفهوم برند

وقتی کلمه “برند” را می شنویم، بیشتر ما به آرم ها، شعارها و سایر علائم قابل شناسایی را بیاد می آوریم که همه اینها این تنها بخشی از تعریف است و مفهوم برند، تعریفی جامع تر را در بر می گیرد. اصطلاح برند در واقع یک مفهوم بازاریابی نامشهود است که به افراد کمک می کند تا یک کسب و کار یا شخص در حوزه فعالیتش بهتر دیده شود و نسبت به سایرین متمایز گردد..

برندها یکی از مهم ترین و با ارزش ترین دارایی های یک شرکت یا شخص هستند. برند سازی می توانند یک شرکت را رشد دهند یا اگر بد انجام شود میتواند منجر به شکست شود، بنابراین مهم است که شرکت ها قبل از راه اندازی یک محصول یا خدمات برای برند خود استراتژی مدون داشته باشند، یا قبل از اینکه درهای خود را برای تجارت باز کنند، تحقیقات لازم را در مورد برندسازی و افزایش قدرت برند خود  انجام دهند. برندسازی موفق می تواند به شرکت کمک کند تا پایگاهی از مشتریان پربازده را جذب و حفظ کند، که در نهایت می تواند منجر به وفادارسازی برند شود. در عین حال برند یک شرکت یا یک فرد بعنوان پای اصلی رقابت می تواند قلمداد شود و باعث آن شود تا شرایط رقابت به نفع کسی تمام شود که برند قدرتمند تری دارد.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع برند برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.

شرکت های تجاری در ایران و خارج

انواع شرکت های تجاری کدامند؟

در این مقاله قصد داریم به معرفی انواع شرکت های تجاری بپردازیم و تعاریف هر یک از آنها را بیان کنیم. در ابتدا مفهوم شرکت، شراکت و شرکت های تجاری را شرح می دهیم؛ در ادامه وجه تمایز شرکت های تجاری را مرور می کنیم و تفاوت هر یک از آنها را به دقت بررسی خواهیم کرد. در آخر نیز دو نوع از شرکت های تجاری در خارج را شرح می دهیم و خلاصه ای از تعاریف را ارائه می کنیم.

تعریف شرکت تجاری چیست؟

شرکت از واژه شراکت گرفته شده و از همکاری رسمی بیش از دو نفر شرکت تشکیل می شود. در اصطلاح حقوقی، تعریف شرکت به این صورت است که وقتی تعدادی افراد در کنار هم جمع می شوند تا فعالیت خاصی مثل فعالیت‌های تجاری و فرهنگی انجام دهند، این اجتماع افراد، شرکت را تشکیل می‌دهند. شرکت به معنای شریک شدن در کاری است یعنی شرکا با کمک همدیگر کاری را انجام داده و سود و زیان حاصل را بر طبق قرارداد شرکت بین خودشان تقسیم می کنند. ما دو نوع شخصیت داریم. شخص حقیقی که به هر فرد گفته می شود و شخص حقوقی که از دو شخص حقیقی و یا حقوقی تشکیل می شود. هر شخص می تواند مالکیت چیزی را داشته باشد. مانند کسب و کار، املاک و یا هر چیز دیگری.

هدف از تشکیل ثبت شرکت تجاری چیست؟ در دنیای تجارت (شرکت یا شخص حقوقی ) دارای اعتبار بیشتری نسبت به شخص حقیقی می باشد. امروزه ترجیح این افراد، شرکتها و یا سازمان های شخصی و دولتی در ایران و تمامی جهان تجارت با شرکت ها می باشد. و همکاری با اشخاص حقیقی در اولویت نیست.

کدام نوع از شرکت های تجاری برای شما مناسب است؟

اکثر کسب و کارهای جدید به عنوان یک شرکت انفرادی شروع به کار می کنند. این ساده ترین شکل مالکیت برای یک مالک انحصاری است و به چیزی بیشتر از یک شماره شناسه مالیاتی نیاز ندارد تا بتواند کارخود را شروع نماید. با این حال، هنگامی که نگرانی هایی در مورد مسائل مالیاتی یا بدهی وجود دارد، یا زمانی که کسب و کار صاحبان متعددی دارد، باید انواع دیگر سازمان را در نظر گرفت.

اینکه کدام نوع سازمان برای کسب و کار شما بهترین است به عوامل مختلفی بستگی دارد، از جمله نوع کسب و کار، تعداد صاحبان آن، و میزان اهمیت و نگرش شما در مورد مسائل مالیاتی و بدهی می توانند همگی تأثیرگذار خواهند بود.

نکات کلیدی

  • یک شرکت انفرادی به چیزی بیش از یک شناسه مالیاتی نیاز ندارد.
  • مشارکت یک توافق برای تقسیم درآمدهای تجاری است. سهم هر شریک به عنوان درآمد شخصی مشمول مالیات خواهد بود.
    شرکت با مسئولیت محدود شرکتی است که هر یک از شرکا را از مسئولیت شخصی در قبال بدهی های تحمیل شده از سوی کسب و کار محافظت می کند.

بیشتر بخوانید: مشاور سازمانی کیست؟ تعریف مشاوره سازمانی چیست؟

 

رایج ترین شرکت های تجاری کدامند؟

شرکت های تضامنی و مسئولیت محدود از رایج ترین شرکت های تجاری هستند که یک معرفی اجمالی از آنها ارائه می کنیم و در ادامه به انواع شرکت های تجاری می پردازیم و تعریفی دقیقی از آنها بیان می کنیم.

شرکت های تضامنی

شرکت تضامنی یک نوع ساده از انواع شرکت های تجاری است. این امر مستلزم یک شراکت توافقی است که ممکن است بصورت شفاهی یا کتبی باشد. در یک شرکت تضامنی، مالکان اصلی، کسب و کار را مدیریت و کنترل می کنند و تمام درآمد حاصل از آن مستقیماً از طریق کسب و کار به حساب شرکا واریز می گردد. بنگاه های اقتصادی که بر مبنای شراکت و در قالب شرکت های تضامنی ایجاد می شوند، بخش هایی از درآمدشان مشمول مالیات می شود. شرکا شخصاً در قبال تمام بدهی ها و هر گونه تعهدی که ناشی از عملیات کسب و کار است مسئول هستند باید برای هر یک فعالیت های انجام شده، پاسخگو باشند.

به یاد داشته باشید که شرکت انفرادی و مشارکتی از ساده ترین انواع شرکت های تجاری هستند.

هنگامی که یکی از شرکا کسب و کار را ترک می کند، منحل می شود مگر اینکه توافق نامه ای وجود داشته باشد که به آن اجازه ادامه فعالیت بدهد. یک قرارداد اجرایی برای ادامه کسب و کار معمولاً شرایطی را تعیین می کند که تحت آن شریک می تواند سهمی از کسب و کار را برای برخی ملاحظات مالی به دیگری منتقل کند. در همین توافقنامه باید سهم شریک مستعفی یا متوفی انتقال داده شود تا خانواده‌ی اعضای بازمانده غرامت عادلانه ای از شرکای باقی مانده دریافت نمایند.

شرکت با مسئولیت محدود

ایجاد یک شرکت با مسئولیت محدود (LLC) مستلزم یک توافق نامه عملیاتی و تشکیل پرونده دولتی است و باید بطور رسمی در سازمان ثبت شرکتها به طور رسمی به ثبت رسد و با انتشار آگهی رسمی، اطلاع رسانی عمومی انجام دهد. همانند مدیران یک شرکت تضامنی، صاحبان یک شرکت مسئولیت محدود نیز باید کنترل مستقیم مدیریتی بر شرکت داشته باشند و شرکت ملزم به ارائه اظهارنامه اطلاعاتی به سازمان دارایی است. مالکان بر اساس درآمدی که مستقیماً از طریق کسب و کار به آنها سرازیر می شود، اظهارنامه های فردی خود را ثبت می کنند. اطلاعات سود و زیان و صورتحساب های مالیاتی نشان می دهد که چقدر درآمد به هر شریک پرداخت شده است.

تفاوت اصلی بین شرکت تضامنی و مسئولیت محدود این است که گزینه مسئولیت محدود، برای جدا کردن دارایی های تجاری شرکت از دارایی های شخصی صاحبان آن طراحی شده است و به تبع آن مالکان را از مسئولیت شخصی در قبال بدهی ها و بدهی های شرکت مصون می دارد. از منظر فروش یا انتقال کسب و کار نیز به یک قرارداد ادامه فعالیت کسب و کار لازم است تا طرفین ذینفع تا از انتقال بی دردسر منافع خود هنگام خروج یا فوت یکی از مالکان اطمینان حاصل نمایند.

انواع شرکت های تجاری قابل ثبت در ایران

انواع شرکت های تجاری در ایران

قانون تجارت تقسیم بندی مشخصی از شرکت های تجاری ارائه کرده است که در ذیل آنها را شرح داده ایم:

شرکت تضامنی

این شرکت از حداقل دو نفر شریک تشکیل می شود که شریک ضامن خوانده می شوند. ویژگی تعهد این شرکا این است که هر یک از آنان مسئول پرداخت تمام طلب شرکت در مقابل طلبکاران است و مسئولیتش به آورده ای که به شرکت آورده محدود نمی شود. هر گاه طلبکاران شرکت نتوانند با مراجعه به شرکت، طلب خود را دریافت دارند.

می توانند پس از انحلال شرکت به شریک مراجعه کنند و شریک باید از دارایی شخصی خود طلب طلبکاران را بپردازد. این امر موجب شده است که قانون گذار فرانسه، چنین شرکایی را تاجر تلقی کند و آن ها را در صورت عدم قدرت به پرداخت دینشان مانند تجار حقیقی، مشمول قوانین ورشکستگی کند.

شرکت نسبی

شرکت نسبی از جنبه های مختلف، مشابه شرکت تضامنی است ولی برخلاف شرکت اخیر، مسئولیت شرکای شرکت به نسبت مالکیت آن ها در سرمایه شرکت تعیین می شود. برای مثال هر گاه شرکت، سه نفر شریک داشته باشد و هر یک از شرکا مالک یک سوم سرمایه شرکت باشند هر شریکی باید یک سوم از طلب طلبکاران شرکت را بپردازد.

اگر طلبکاران به شرکت مراجعه کنند و شرکت قادر به پرداخت تمامی دیون خود به طلبکاران نباشد طلبکاران می توانند بقیه طلب خود از شرکت را از شرکا بگیرند اما چون مسئولیت شرکا تضامنی نیست. طلبکاران فقط یک سوم از مطالبات خود را از هر شریک می گیرند و برای دو سوم دیگر باید به دو شریک دیگر مراجعه کنند.

شرکت با مسئولیت محدود

همانطور که قبلا شرح داده شد، این شرکت نیز از حداقل دو شریک تشکیل می شود ولی در آن بر خلاف شرکت های تضامنی و نسبی، مسئولیت شرکا در قبال طلبکاران شرکت محدود به آورده آن ها در شرکت است. بطور مثال اگر طلبکاران ۱.۲۰۰.۰۰۰ هزار ربال از شرکت طلبکار باشند و دارایی ثبتی شرکت با مسئولیت محدود ۹۰۰ هزار ریال باشد و این مبلغ برای پرداخت طلب طلبکاران کافی نباشد، طلبکاران بابت باقی مانده طلب خود یعنی ۳۰۰ هزار ریال دیگر، نسبت به دارایی شخصی شرکا حقی نخواهند داشت.

وجوه مشترک این شرکت با شرکت های تضامنی و نسبی این است که اولاً سرمایه شرکت به صورت سهام نیست بلکه هر شریکی درصدی از سرمایه را مالک است که از آن به سهم الشرکه تعبیر می شود، ثانیاً سهم الشرکه را نمی توان بدون رضایت سایر شرکا به دیگران منتقل کرد.

شرکت سهامی خاص

این شرکت از حداقل سه شریک تشکیل می شود و ویژگی بارزش این است که صاحبان سرمایه که به سهامدار تعبیر می شوند دارای اوراق سهم هستند نه اینکه مانند شرکت های پیش گفته، سهم الشرکه داشته باشند. در این نوع شرکت، سرمایه به سهام مساوی تقسیم شده و هر شریک مالک تعدادی از این سهام است. فرض کنیم سرمایه شرکتی که از سه سهامدار تشکیل شده بالغ بر ۹۰۰ هزار ریال باشد و هر یک از آن ها یک سوم این مبلغ را به شرکت آورده باشند و سرمایه شرکت نیز به ۹۰۰ سهام ۱۰۰۰۰ ریالی تقسیم شده باشد.

در چنین صورتی هر یک از شرکا مالک ۳۰۰ سهم است و می تواند تعدادی از آن ها را به کسانی که می خواهد منتقل کند. علی الاصول این انتقال آزاد است و این امر از دیگر خصایص عمده شرکت سهامی خاص به شمار می رود. شرکت سهامی خاص دو ویژگی دیگر نیز دارد:
اول اینکه در آن، مسئولیت سهامداران محدود به مقدار سهام آن هاست؛ چیزی که در مورد شرکت با مسئولیت محدود نیز صادق است
دوم اینکه موسسات شرکت، یعنی شرکای اولیه آن، نمی توانند با پذیره نویسی، یعنی با مراجعه به عموم مردم، سرمایه شرکت را تامین کنند و آورندگان سرمایه فقط خود موسسان هستند.

شرکت سهامی عام

آنچه در مورد شرکت سهامی خاص گفته شد، در مورد شرکت سهامی عام نیز صادق است، جز اینکه اولاً در این نوع شرکت سهامداران باید لااقل پنج نفر باشند، ثانیاَ موسسان می توانند برای تشکیل سرمایه شرکت، با انتشار اوراق پذیره نویسی، اشخاص ثالث را در تامین سرمایه سهیم کنند.

شرکت مختلط سهامی

این نوع شرکت ترکیبی است از شرکت تضامنی و سهامی خاص. به این ترتیب که یک یا چند نفر از شرکا در قبال اشخاص ثالث دارای مسئولیت تضامنی اند و عده دیگر که از آن ها به سهامدار تعبیر می شود، مسئولیتشان محدود به آورده آن ها است. تفاوت این نوع شرکت با شرکت مختلط غیر سهامی در این است که سرمایه شرکت به سهام تقسیم شده است و شرکای سهامدار حق مدیریت بر شرکت را ندارند و مدیریت شرکت فقط به شرکای ضامن مربوط می شود.

شرکت مختلط غیر سهامی

این شرکت ترکیبی است از شرکت تضامنی و شرکت با مسئولیت محدود؛ با این توضیح که یک یا چند نفر از شرکا در قبال اشخاص ثالث دارای مسئولیت تضامنی اند و عده ای دیگر از شرکاء، مسئولیتشان محدود به آورده آن هاست. در حقوق فرانسه فقط شرکای اخیر تاجر نیستند، اما در حقوق ما هیچ یک از شرکای این شرکت، چه ضامن و چه غیر ضامن تاجر تلقی نمی شوند. به علاوه شرکای غیر ضامن به عنوان شریک نه حق اداره کردن شرکت را دارند و نه اداره امور شرکت از وظایف آنان به شمار می رود.

شرکت های تعاونی

بر اساس قانون شرکت‌های تعاونی، شرکت تعاونی شرکتی است از اشخاص حقیقی یا حقوقی که به منظور رفع نیازمندی‌های مشترک و بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی اعضاء از‌طریق خودیاری و کمک متقابل و همکاری آنان موافق اصولی که در این قانون مصرح است تشکیل می‌شود. طبق تبصره این ماده از قانون، تعداد اعضای شرکت تعاونی نباید از ۷ عضو کمتر باشد. شرکت تعاونی، شرکت های تجارتی هستند که سرمایه و ضمانت شرکا در آن تأثیر کلی ندارد، بلکه تعداد شرکا و اکثریت آنها موثر است.

نکته: بر خلاف سایر شرکت‌ها که تمام سرمایه شرکت می‌بایست توسط شرکاء تامین گردد ، در شرکت تعاونی ، این امکان وجود دارد که بخشی از سرمایه شرکت، توسط نهادهای دولتی مانند وزارتخانه‌ها ، یا نهادهای عمومی مانند بانک‌ها، شهرداری‌ها ، شوراهای شهر، بنیاد مستضعفان، کمیته امداد و … تامین گردد.

شرکت‌های تعاونی از نظر علمی به سه بخش تقسیم می‌شوند:

  • شرکت تعاونی توزیعی: شرکت های تعاونی توزیعی با دو هدف اصلی به وجود آمده است . اول رفع نیاز مشاغل تولیدی یا مصرفی است که به عبارتی پشتیان آن ها تلقی می گردد. دوم رفع نیازمندی های روستاییان ، عشایر و کارگران و کارمندان از نظر گرفتن سهمیه کالا و حمایت های دولتی و بانکی.
  • شرکت تعاونی مصرفی: شرکت تعاونی مصرف‌کنندگان برای تهیه انواع کالاهای مصرفی به منظور تأمین نیازمندی‌های اعضاء و خانواده‌های آنان همچنین برای‌ انجام تمام یا قسمتی از خدمات و امثال آن تشکیل می‌شود.
  • شرکت تعاونی تولیدی: تعاونی‌های تولیدی، شامل تعاونی‌هایی است که در امور مربوط به کشاورزی، دام‌داری، ‌دام‌پروری، پرورش و صید ماهی، شیلات، صنعت، معدن، ‌عمران شهری و روستایی و نظیر این‌ها فعالیت می‌کنند.

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق فرهنگ سازمانی چیست؟

انواع شرکت های تجاری در خارج

در عرصه بین المللی نیز، دو نوع شرکت به نام شرکت اس (S corporation) و شرکت سی (C corporation) وجود دارد. هر دو نوع به مثابه اشخاص حقوقی هستند که با ثبت اساسنامه بواسطه دولت رسمیت یافته اند.

تفاوت اصلی بین این دو شرکت تجاری در ساختار مالیاتی آنها است:

شرکت تجاری سی به خودی خود یک نهاد مالیاتی است، بنابراین اظهارنامه مالیاتی را ارسال می کند و بر اساس درآمدهای کسب و کار مشمول مالیات می شود. مالیات مضاعف ممکن است زمانی اتفاق بیفتد که سهامداران یا مالکان اظهارنامه های فردی را بر اساس هر درآمدی که در قالب سود سهام از شرکت دریافت می کنند ارائه کنند.
شرکت تجاری اس شبیه به یک شرکت تضامنی و مسئولیت محدود است که می بایست اظهارنامه اطلاعاتی را تسلیم دولت نمایند. با این حال، درآمد مستقیماً به صاحبان سهام سرازیر می شود، که سپس اظهارنامه های فردی را ارائه می کنند.

در بیشتر جنبه های دیگر، این دو ساختار در شرکت های تجاری یکسان هستند. در هر دو مورد، کسب و کار توسط هیئت مدیره ای کنترل می شود که پاسخگوی سهامداران است. هیئت مدیره تیم مدیریت ارشد را استخدام می کند. شایان ذکر است که در این نوع شرکتها، دارایی ها و بدهی های کسب وکار متعلق به شرکت است و فروش یا انتقال منافع با فروش سهام امکان پذیر است.

در نهایت، نوع سازمان تجاری انتخاب شده به سطح اهمیت مالکان در مورد کنترل مدیریت، قرار گرفتن در معرض بدهی، مسائل مالیاتی، و مسائل مربوط به انتقال کسب و کار کاهش می یابد. به دلیل پیامدهای مالیاتی و حقوقی موجود، راهنمایی یک وکیل مالیاتی واجد شرایط در انتخاب مناسب ترین شکل مالکیت ضروری است.

وجه تمایز شرکت های تجاری چیست؟

شرکت های تجاری با سایر بخش های حقوقی تفاوت دارند که برای بیان آنها باید تعریفی از سایر بخش ها ارائه نمود تا دید بهتری به موضوع پیدا شود و سپس تفاوت و تمایز هریک مشخص خواهد شد.

تفاوت موسسه با شرکت های تجاری چیست؟

ثبت شرکت به منظور رسیدن به سود و سرمایه بیشتر انجام می‌‎شود. موسسات، با اهداف نامحدود و متفاوت که سودآوری و فعالیت‌های اقتصادی نیز می‎تواند جزئی از آن اهداف باشد، تاسیس می‎شوند. موسسه می‎تواند در تملک بخش خصوصی یا دولت قرار گیرد. درخصوص ثبت شرکت با توجه به نوع آن، حداقل به دو شریک نیازاست در صورتی که ثبت و تاسیس موسسه تنها با حضور یک شخص حقیقی نیز امکان پذیر است.

موسسات و تشکیلات غیرتجارتی برای مقاصد غیر تجارتی، مانند امور علمی، ادبی یا امورخیریه و امثال آن تشکیل می‎شوند. اعم از آنکه موسسین و تشکیل‎ دهندگان آن، قصد انتفاع داشته یا نداشته باشند. همچنین موسسات مزبور می‌‎توانند عناوینی مانند انجمن، کانون، بنگاه و امثال آن را اختیار نمایند ولی اتخاذ عناوینی که اختصاص به تشکیلات دولتی و کشوری دارد، از سوی موسسات مزبور امکان‌‎پذیر نخواهد بود. موسسات از تاریخ تشکیل، شخصیت حقوقی پیدا می‎کنند.

تفاوت شرکت های تجاری و شرکت های مدنی چیست؟

شرکت‌های مدنی شرکت‌هایی هستند که برای انجام یک عملیت مشخص و مشترک به وجود آمده اند و می‌توانند در زمینه‌های مختلف کسب و کار یا پیشه وری فعالیت کنند. هر یک از اعضاء این شرکت‌ها، در سود و زیان فعالیت شرکت به یک میزان سهیم هستند و کسی بیشتر یا کمتر سودی نمی برد یا ضرری نمی بیند. شرکت های مدنی دو زیر گروه دارند:

  1. شرکت‌های انتفاعی
  2. شرکت‌های غیرانتفاعی

شرکت‌های تجاری شرکت هایی هستند که برای انجام عملیات بازرگانی و مالی در قرارد های کاملا رسمی که بین دو یا چند نفر با تعیین میزان سرمایه، میزان سود بری و تعیین حدود مسئولیت‌ها تنظیم می شود، تأسیس می گردند.

تفاوت شرکت سهامی عام با خاص چیست؟

شرکت‌های سهامی عام و خاص که از انواع شرکت های تجارتی می باشند، تفاوت‌هایی با هم دارند. مهم ترین تفاوت های این دو شرکت عبارتند از:

  • تفاوت اصلی این دو شرکت این است که شرکت سهامی عام می تواند بخشی از سرمایه خود را از طریق واگذاری سهام به مردم تأمین کند. ولی کل سرمایه شرکت‌های سهامی خاص توسط موسسین تامین می‌شود.
  • در شرکتهای سهامی عام برای نقل و انتقال سهام موافقت سهامداران نیاز نیست ولی در شرکت‌های سهامی خاص موافقت مورد نیاز است.
  • در شرکت سهامی عام حداقل پنج نفر و در شرکت سهامی خاص حداقل سه نفر شریک مورد نیاز است.

بیشتر بخوانید: تعریف دقیق مشاوره مدیریت استراتژیک چیست؟

 

تفاوت شرکت نسبی با تضامنی چیست؟

شرکت‌های نسبی و تضامنی که از انواع شرکت‌ های تجارتی می باشند، با وجود شباهت‌های زیادی که با هم دارند ولی تفاوت اساسی نیز دارند. بارزترین تفاوت شرکت‌های نسبی و تضامنی این است که زمانی که دارایی شرکت برای پرداخت بدهی‌ها کافی نباشد، در این صورت در شرکت‌های تضامنی همه شرکا به نسبت مساوی مسئولیت پرداخت کلیه بدهی‌ها را بر عهده دارند. ولی در شرکت‌های نسبی هر یک از شرکا به میزان سرمایه خود در پرداخت بدهی‌ها مسئول هستند.

تعداد شرکا در شرکت های تجاری

وجود شریک در هر یک از شرکت های تجاری یک امر مشترک است و تعداد بسته به نوع شرکت متفاوت است:

  • حداقل ۲ شریک در ( شرکت تضامنی، شرکت نسبی، شرکت با مسئولیت محدود، شرکت مختلط غیر سهامی )
  • حداقل ۳ شریک در ( شرکت سهامی خاص ، شرکت مختبط سهامی )
  • حداقل ۵ شریک در ( شرکت سهامی عام )
  • حداقل ۷ شریک در ( شرکت تعاونی تولید و مصرف )

خلاصه

شرکت های تجاری در قانون تجارت به هفت نوع تقسیم بندی می شوند. افراد به منظور تاسیس و ثبت شرکت برای انجام فعالیتها و همچنین توسعه کسب و کار خود، ملزم به آشنایی با قوانین مربوط به انواع شرکت‌های تجارتی و ویژگی های هر کدام از شرکت‌ها، همچنین نحوه ثبت و فعالیت شرکت‌ها می باشند.

آشنایی کامل با قوانین و دستورالعمل های شرکت‌ها و همچنین اجرای صحیح این قوانین باعث می شود تا افراد بتوانند به بهترین نحو از مزایای شرکت‌ها استفاده نموده و از زیان های احتمالی پیشگیری نمایند. در پایان این مقاله، حتما هر گونه سوال یا پیشنهاد خود را حتما در قسمت دیدگاه با ما مطرح نمایید.

جهت ارتقاء سطح کیفی مقالات و تکمیل مباحث مربوط لطفا نظرات و دیدگاههای خود را در پایان این مقاله درج کنید، همچنین چند مقاله مرتبط با موضوع شرکت های تجاری برای مخاطبان سایت شریف استراتژی به اشتراک گذاشته شده است.